الف.نکات کلی:
جنگ کره از نوع جنگهای نیابتی میان دوابرقدرت و اولین زورآزمائی دو بلوک بعد از همپایگی استراتژیکی ارزیابی میشود. ریشه جنگ کره به چگونگی تصمیمگیری درباره کشورهای آزاد شده از دست امپریالیست در جنگ دوم جهانی بازمیگردد. کره که جزء مستعمرات ژاپن تلقی میشد در پایان جنگ، علیرغم خواست مردم بومیاش، با نظر سازمانملل که حاصل از توافق آمریکا و شوروری بود؛ تحت قیمومیت این دو کشور قرار گرفت. به این صورت که از مدار ۳۸ درجه به پائین کرهجنوبی و تحت نظارت آمریکا و قسمت شمالی این مدار تحت نظر شوروری باشد. این دو کشور متعهد شدند که سازوکارهای ایجاد یک حکومت مستقل و مردمی را در این شبهجزیره بنیان نهدند و حتی تاریخ انجام انتخابات نیز معینگردید. اما در ادامه شوروی خلاف عقیده سازمان ملل، ضمن لغو تاریخ انتخابات ، یک حکومت کمونیستی و وابسته به خود را در کرهشمالی تأسیس نمود. آمریکا نیز در جنوب دست به اقدام متقابل زد. هر دو حکومت شمالی و جنوبی داعیه حکومت بر کل کره را داشتند؛ که نهایتا به جنگ میان آن دو ختم شد. در اولین اقدام کرهشمالی با یورش سراسری توانست ظرف مدت ۳ روز سئول، پایتخت کرهجنوبی را تصرفکند. . (ساندز،۲۰۱۲ : ۷) در این حین آمریکا با تحت فشار قراردادن شورای امنیت و در غیاب شوروی توانست قطعنامهای علیه کرهشمالی به امضاءرساند و ظرف مدت ۴۸ ساعت عملیات سازمان ملل برای کمک به کرهجنوبی پیریزی نماید. با بمباران شدید مواضع غیرنظامی کره شمالی، فرصت برای پیاده سازی نیروهای سازمانملل بوجودآمد و صحنه کارزار معکوس شد. نیروهای سازمان ملل بعد از آزاد سازی سئول و کرهجنوبی ،دست به پیشروی در خاک کرهشمالی زدند و در نزدیکی رود یالو با سیل سربازان چینی داوطلب مواجه شدند. این اوضاع باعث فرسایشیشدن جنگ و در نهایت شروع اقدامات دیپلماتیک برای پایانبخشی به مخاصمه شد. خاتمه جنگ ایجاد وضعیت آتشبس و بازگشت مرز به همان مدار ۳۸ درجه بود که کماکان ادامه دارد ( پوزینی،۱۳۸۴ :۹۰ )
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ب. بررسی متغیرهای مؤثر بر فرهنگ استراتژیک آمریکا جنگ کره
آنچنان که هانتیگتون میگوید یک جنگ زمانی دارای توجیه اخلاقی و عقلائی برای آمریکائیها است که یک جنگ صلیبی علیه اهریمن تفسیرشود. در همین ارتباط رئیس کمونیستی کرهشمالی فردی مستبد و بیرحم معرفیشد. اما این ابتکار در پایان گربانگیر سیاستمداران و نظامیان نیز شد. چرا که مردم ایالات متحده خواستار حذف بی قید و شرط شرارت بودند، مانند اتفاقی که در مورد آلمان هیتلری و ژاپن میلیتاریسم و ایتالیا رخداده بود. اما با محدود شدن جنگ با اهداف محدود سیاسی به مذاق افکارعمومی خوشنیامد. (Manhken , 2006 :9) در بررسی متغیر مزبور توجه به چند نکته حائز اهمیت است: اول اینکه همانگونه که بیان شد فضای روانی و ایدوئولوژیکی برسیاستخارجی آمریکا در فضای جنگ سرد تأثیر بسزایی داشت. این نکته در ارتباط با انگیزههای مربوط به مداخله در نبرد کره نیز ملموس بود (بارنز، ۱۳۸۲: ۸۳). تأکید آمریکا بر توجیه اخلاقی جنگ تا جائی پیشرفت که مهمترین خواست آمریکا از کرهجنوبی این بود که آغازگر جنگ نباشند، این امر در گفته الیور لی به خوبی دیده می شود. به اعتقاد وی این اقدامات تحریکآمیز کرهجنوبی بود که کرهشمالی را به اقدام خصمانه ترغیب نمود.( فونتن ب، ۱۳۶۸ :۱۲) در هر صورت اقدام کرهیشمالی یک اقدام بیرحمانه و متجاوزکارانه بی دلیل در اذهان عمومی تعریف شد. و اقدامات کرهجنوبی در راستای اعاده آزادی ارزیابی شد (همانند ۱۸۹۸ جنگ با اسپانیا). در همین اثنا به مردم آمریکا القا شد که این اولین قدم تجاوز شوروی برای استیلای جهان است و هرکسی که ابراز مخالفت با جنگ کند، کمونیسم است. در پایان این بحث باید افزود که در پی ورود سربازان داوطلب چینی به صحنهی نبرد و فرسایشی شدن جنگ، به تدریج شرایطی بروز کرد که از سوی آمریکا برای خاتمه بخشی به جنگ مورد استفاده قرارگرفت. در واقع، با آمدن اجساد سربازان آمریکائی و تقویت اخبار جنایات جنگی نیروهای سازمانملل که مهمترین آن بمباران مناطق غیرنظامی و حتی منازل مسکونی بود، بتدریج فضای داخلی آمریکا علیه تداوم جنگ نیز تحریک شد. به این ترتیب، رهبران آمریکا از دو جبهه نظامی و دیپلماتیک برای یایان بخشی به مخاصمه مدد میگرفتند.(همان : ۳۰-۸ )
- متغیر تکنولوژی و توانمندی نظامی
جنگ کره را بسیاری ضمن اینکه اولین رویارویی دو بلوک به صورت نیابتی تعریف کردهاند، به عنوان اولین میدان آزمایش قدرت جتهای جدید آمریکا نیز شناسایی شدهاست. این جتها اصلا با نمونه دوموتوره قبلی خود که در جنگ دوم جهانی مورد استفاده قرار میگرفت؛ قابل مقایسه نبود. در این برهه آمریکا بعد از بوجود آمدن همپایگی استراتژیک تلاش داشت، که ابرقدرتی خود را در مورد سلاحهای متعارف به اثبات برساند. بنابراین در خلال این جنگ و در سایهی نیروهای بین المللی اقدام به پیادهسازی نیرو و تسلیحات نمود. ایالات متحده عمدهی استراتژی نبرد خود را در نبردهوایی و سپس ایجاد فرصت برای پیادهسازی نیرو طراحی نمود . نیروهای خاکی – دریایی مستقر در ژاپن ستون اصلی نیروهای آمریکائی را تشکیل میدادند. ایالات متحده اقدام به بمباران شهرها، فرودگاهها و سایر مراکز استراتژیک کرهشمالی نمود. اما در اثنای این جنگ، رهبرکرهشمالی که از تهاجم هوایی بستوه آمدهبود؛ از استالین کمک خواست، که موجب ورود هواپیمای میگ۲۵ به فضای کرهشمالی شد. ورود این جنگنده پرسرعت تا حدودی در نبرد هوایی ایالات متحده مانع تراشید برای همین آمریکا ضمن اعلام تعیین جایزه برای بدست آوردن یک میگ ۲۵، اقدام به ساخت هواپیمای سبک نمود. (Newcoy.persianblog.ir) بنظر میرسد که یکی از دلایل ورود آمریکا به جنگکره ، به رخ کشیدن توان عملیات نظامی در فاصله خیلی زیاد از مرزهایش بود.(رحمتی،۱۳۹۲: ۵۸) نیروهای زمینی در سایه امنسازی پیشین وارد خاک کره شدند. این نیروها توسط مجهزترین نفربر ام۷۵ در صحنه جنگ پیاده شدند که استفاده از آنها تلفات ترابری نیرو را به صفر رسانید. (عقلمند، ۱۳۸۰ :۲۴۲ ) سلاح جدید دیگری که نیروی زمینی ارتش ایالات متحده با سر و صدا و تبلیغات زیاد در کره استفاده نمود، اسلحههای سبک تهاجمی با سرعت سیر ۱۰۰۴ متر بر ثانیه بود. اما این جنگ در نهایت به صورت ابتدایی خود بازگشت و به مردم ایالات متحده نشان داد که تصور پیروزی بر اساس برتری تکنولوژیکی علیه کشوری که تا چندی پیش مستعمره بودهاست و فاقد زیرساخت های علمی و فنی لازم برای ساخت سلاح است، همیشه هم درست نیست.( ماک، ۱۳۸۲ : ۷۹)
- میزان اعزام نیرو و تلفات انسانی
ایالاتمتحده دراین جنگ حدود ۸۰% نیروهای صحنه نبرد را تامین کرد و ۲۰% باقی مانده را بیست کشور دیگر تامین ساختند. مهیاسازی نیروها نسبت به سایر متحدین بسیار سریعتر صورتگرفت، که دلیل اصلی آن استفاده آمریکا از نیروهای تحتفرمان آرتور داگلاس مستقر در ژاپن از زمان جنگ دوم جهانی بود. تعداد تلفات نیروهای آمریکا عبارت ۵۴ هزار نفر و حدود ۳۰۰هزار نفر نیز مصدوم،اسیر و مفقوالاثر شدند. (Newcoy.persianblog.ir)
براساس شواهد، متهم شروع جنگ آنگونه که آمریکا عنوان نمود، تنها کرهشمالی نبود. اقدامات تحریکآمیز کرهجنوبی نیز از عوامل اصلی احساس خطر از سوی کرهشمالی و اقدام عملی پیشدستانه است. بر همین اساس میتوان اقدام آمریکا را بواسطه کرهجنوبی ، رفتاری با هدف برهم زدن وضع موجود به نفع تغییر موزانهی قدرت در منطقه دانست.(ساندز،۲۰۱۲ : ۳) ورود ایالات متحده در قالب چندجانبهگرایی نیز علاوه بر اینکه نوعی صفبندی علیه تجدیدنظرطلبی شوروری توصیف شد. اما خواست ایالات متحده به هیچ عنوان خواستار بازگشت وضع سابق یعنی تثبیت مدار ۳۸ درجه نبود. ایالات متحده با هدف محو کامل حکومت کرهشمالی پا به عرصهی نبرد گذاشت. در این اثناء هدف آمریکا توسعه نفوذ خود در آسیای جنوب شرقی در یک بازی با حاصل جمع صفر علیه توسعه و نفوذ شوروری در این منطقه باید دانست.(توجه داشته باشیم که بعد از این نبرد ایالات متحده از مجوز احداث پایگاه نظامی در کرهجنوبی برخوردارشد.)این سناریو با وجود چین تقریبا کمونیست نیز تقویت میشود. نکته نهائی در این رابطه توجیه این جنگ با این عنوان که این نبرد آغاز توسعه طلبی و گسترش کمونیزم و شوروری است. پس این نبرد در قالب دکترین ترومن و سیاست سد نفوذ طراحی و اجرا شده است.(همان)
دو.بحران کوبا
الف. نکات کلی
کندی پس از فاجعه خلیجخوکها برای جلوگیری از تبدیل کوبا به یک پایگاه تهاجمی توسط شوروی تحت فشار شدید از سوی افکارعمومی و منتقدین داخل کنگره قرارداشت. در سپتامبر ۱۹۶۲ هنگامی که گزارشات حاکی از تقویت استحکامات نظامی شوروی به تدریج به ایالاتمتحده رسید، رئیسجمهور میان تمهیدات تدافعی و تهاجمی تمایزگذاشت و به مردم اطمینان داد که تمهیدات تهاجمی را هرگز تحمل نخواهدکرد.کابینۀ کندی منکر وجود موشکهای تهاجمی شوروی بوده و سوءظنهای جان مکون مدیر سیا را بیجا میدانستند. در ۱۹ سپتامبر نیز برآوردی از سوی هیئت اطلاعاتی ایالات متحده تهیه شد که حکایت از بسیار بعید بودن استقرار موشکهای تهاجمی شوروی در کوبا داشت. در اوایل سپتامبر، یک هواپیمای یو-۲ بر روی خاک اصلی چین ساقط شدهبود. ترس از دست دادن یک هواپیمای یو- ۲ی دیگر کمک کرد تا اجرای تصمیم به ۱۰ روز بعد به تعویق افتد. نهایتا در چهارم اکتبر با به پرواز درآمدن یو -۲ های آمریکائی موافقت شد و آنها از سکوهای درحال ساخت پرتاب موشک در خاک کوبا عکس گرفتند. این سکوها قادر به پرتاب موشکهایی با برد ۱۶۰۰ کیلومتر بودند. رئیسجمهور که مدارک و شواهد را پیش روی خود داشت با توجه به محیطسیاسی و وجود تنها سه هفته مهلت به انتخابات کنگره، میدانست که نباید نقطه ضعفی از خود نشاندهد و ثابت قدم دست به اقدامزند. توصیههای مشاوران طیفی از اقداماتی چون: پرهیز از انجام هر اقدامی، اتخاذ رویکردی دیپلماتیک تا حملههوایی یا تهاجم پیش از قابل عمل شدن موشکهای شوروی را در برمیگرفت. بالاخره وی توانست در مورد مصالحهای میان عدم اقدام و اقدام بالقوه نامحدود اتفاقنظر تقریبی ایجاد کند. و کوبا را محاصره نمایند؛ کندی ،در ۲۲ اکتبر ۱۹۶۲ در پیامی ضمن آمادهباش نیروهای آمریکایی حرکت کلیه کشتیهای شوروی به مقصد کوبا را ممنوع اعلامکرد. وی همچنین از خروشچف خواست موشکها را تحت نظارت سازمانملل از کوبا خارج کند. اما صرف محاصره به برچیدن موشکهای شوروی از کوبا منجرنشد. این کار تنها پس از پیشنهاد سازشجویانهای دایر بر تضمین ایالات متحده به عدم تهاجم به کوبا، همراه با تهدید به اقدام کوبندۀ انتقامی در صورت عدم برچیدن موشکها، صورتگرفت. با پذیرش درخواست کندی از سوی کرملین در ۲۸ اکتبر بحران موشکی کوبا که جهان را تا آستانهی جنگاتمی پیش برد، پایان یافت. گفتنی است در اینباره بسیاری به یک معاملهی مخفی میان کندی و خروشچف – دایر بر برچیدن موشکهای شوروی از کوبا در ازای برچیدن موشکهای آمریکا از ترکیه- تأکید دارند.(بجورنلود ، ۱۳۸۵ : ۲۵)
ب. بررسی متغیرهای دخیل در فرهنگ استراتژیک آمریکا بحران کوبا
مجوز مشروعیتدهی به انجام اعمال جاسوسی در خاک کوبا از این طرز تفکر نشات میگرفت که آمریکائیها هیچگاه نسبت به مردم ساکن در نیمکرهجنوبی خویش خوشبین نبودند و ضمن پستتر دانستن آنها از خود، همیشه به خود اجازه دخالت در امورشان را میدادند.(هانتیگتون،۱۳۸۴: ۳۱۹) در این زمینه میتوان به آموزه ترنر نیز اشاره داشت ؛ مبنی این باور که این سرنوشت محتوم آمریکا است که سایر ملتها را حتی با زور به تمدن متعالی رهنمود نماید (زنجانی، ۱۳۷۷ : ۱۳۴ )
- متغیر تکنولوژی و تسلیحاتی
مهمترین عاملی که از صحت و سقم گزارشات پرده برداشت، تصویربرداری هواپیماهای جاسوسی یو ۲ از خاک کوبا بود. همچنین مشت آهنینی که ایالات متحده ، شوروری را به کاربست آن تهدید میکرد نیز از جمله عوامل مؤثر در اختتام این قائله بود. ایجاد حریم دریایی برای کشتیهای شوروری نیز نمود دیگری از سطح توانمندیهای نیروی دریایی آمریکا است. در نهایت باید توجه داشت برای اینکه بازدارندگی مثمر ثمر واقع شود؛ باید دولت هدف در بعد روانی نیز تحت تأثیر قرارگرفته و خود را درگیر محاسبه سود و زیان نماید. نتیجه این بحران تایید دوباره ای بر اسطوره فناورانه داشت. (Harric,2008 :96)
با توجه به اینکه این بحران به مرحله تهاجم نرسید از بیان دو متغیر تلفات انسانی و وضعیت جنگ صرف نظر می شود.
الف. نکات کلی
ویتنام از سال ۱۹۴۰ و در اندیشه های فرانکلین روزولت دارای موقعیت ویژهای بوده است ، به عقیده وی، این منطقه جغرافیایی دارای موقعیت اساسی در استراتژی ایالات متحده در خاور دور است. در همین رابطه وی خواستار محدود سازی اعمال فرانسه در این منطقه بود، بعد از جنگ دوم جهانی و اوفول قدرت فرانسه؛ آمریکا هوشیمینه که آزادیخواه و قهرمان استقلال ویتنام است را عامل کمونیسم معرفیکرد. اما این شناسایی منجر به کمک بیشائبه به فرانسه نشد. در اصل ایالات متحده با اهمال در کمکرسانی به فرانسه (مانند در اختیار قرار ندادن دژهای پرنده در سال ۱۹۵۴ به فرانسه) کمکم زمینهی شکست و خروج فرانسه را فراهمنمود. ایلات متحده از این به بعد به عنوان حامی حکومت سایگون درآمد و به صورت غیرمستقیم در قالب کمکهای مشاورهای و حمایتی به مقابله با عاملان کمونیسم برخاست. اما در سال ۱۹۶۴ ناوشکن ایالاتمتحده در خلیج تونکری هدف هجوم اژدرهای ویتنام شمالی قرار گرفت که این رخداد سرآغاز ورود آمریکا به صحنهی جنگ داخلی شد که حدود سه دهه بطول انجامید. این ورود با ریاستجمهوری جانسون بود و حدود سه دهه بطول انجامید. (ماک،۱۳۸۲ : ۸۹-۸۸ )
ب. بررسی متغیرهای مؤثر بر فرهنگ استراتژیک آمریکا در جنگ ویتنام
اولین چیزی که باید در نظر داشت، این است که این جنگ در فضای جنگ سرد اتفاقافتاد. این نبرد اولین آزمون نیروینظامی ایالات متحده به صورت یکجانبه در عرصهی بین المللی ضد کمونیسم است. با توجه به مضامین ایدوئولوژیک مؤثر در سیاستخارجی آمریکا، اولین توجیه این جنگ از جنس اخلاقی است ، البته باید در نظر داشت که تقریبا هیچ دلیل امنیتی برای این مداخله وجود نداشت. سنت سیاسی آمریکائیها متناظر با تعارض میان ملتهای دموکراتیک و غیردموکراتیک است که در ارتباط با نبرد مورد بحث در قالب « نبرد خیر در مقابل شر، که تنها با پیروزی کامل و محو شر پایان مییابد» تجلی یافت(مشیرزاده، ۱۳۸۶ :۱۷۳). علاوه بر این تعارض سنتی، برحکومت غیردموکراتیک ویتنام شمالی، صفت کمونیزم و متجاوز اولیه نیز بار شد.در این جنگ بحثهایی مانند آزادیگرایی یعنی آزادسازی ویتنامجنوبی و سپس شمالی از سرکوبگری کمونیسم ، سرنوشت محتوم آمریکا در سرزمینهای جدید ، ….، مطرح شد ؛که با تعهد اخلاقی این کشور مبنی بر بهرمندسازی آنها از مزایای تمدنی آمریکا متناظر است (زنجانی، ۱۳۷۷ : ۱۳۴ ). در این خصوص باید به نقش رسانه های عمومی نیز توجه داشت ؛ که در دو وجه نمایان بود: یکی در آمادهسازی فضای روانی و افکار عمومی مردم آمریکا ( تحرک دوربینها همراه با سربازان در صحنهی نبرد و ارسال تصاویر از اجساد غیرنظامیها به عنوان سندی بروحشی و بیرحم نشان دادن ویتکنگها ) که برضرورت ادامهی جنگ دلالت داشت؛ و دیگری که با هدف تفرقهافکنی میان دو ویتنام سازماندهیشدهبود(چون تبلیغات سیاه علیه ویتکنگها، راهپیمایی خداحافظی مریم مقدس از ویتنام شمالی ) (بلوط،۱۳۸۸ :۱۹۵) . در این بین عدهای به آستانه پایین تحمل افکار عمومی نسبت به آسیب پذیری در جنگ توجه داشتند. که این متغیر در ارتباط با جنگ ویتنام به یک شاخص تبدیل شد.(Farrell,2005 :12 )
- متغیر تکنولوژی و تسلیحاتی
تجربه اشتباه آمریکا و نظامیانش از شکست کره این بود که یکی از دلایل ناکامی در آن نبرد به خاطر مسائل تسلیحاتی بودهاست. بنابراین آمریکا اقدام به تزریق سلاح به صحنه نبرد ویتنام نمود. غافل از اینکه این نبرد نیز مانند نبرد قبلی از معادلهی جنگهای نامتقارن پیروی میکند.(پوزینی،۱۳۸۴ :۹۱) در این جنگ آمریکا بواسطه طولانی بودنش از بسیاری از سلاحهای پردهبرداری نمود که ضمن ادامه رقابت تسلیحاتی با بلوک شرق، این جنگفرسایشی را بپایان برساند. میزان تزریق سلاح تا بحدی بود که بسیاری از کشورها از جمله چین این میزان فناوری را نشانهی ترس و ضعف آمریکا ارزیابی نمودهاند (Reilly , 2012 :62) . نیرویهوایی از سردمدارن اصلی پروسه ورود فناورانه به جنگ بود، در این راستا موشکهای هوا به هوا و هم خانواده اس اس ۱۱ بنام تاو (Tow) را طراحی نمود که مهمترین سلاح نیرویهوایی دراین جنگ ارزیابی شد. (عقلمند ، ۱۳۸۰ : ۱۲۶ ) موشکهای هوا به هوای دیگری که با صفحه کامپیوتری کار میکرد با نام گریلی (همان: ۱۲۵)موشک هوا به زمین با توانایی هدایت و دید مستقیم با قدرت تخریبی ۱۰۰۰ پوند که توانایی انهدام بلوکهای بتنی را داشت، موشکزمین به هوا ا.جی .ام ۴۵ نیز نسل بعدی از این نوع بود که در ویتنام بکار گرفته شد. (همان: ۱۲۸) جنگ ویتنام تجربه ارزندهای برای ارتش آمریکا و نیرویهوایی و دریایی در زمینه سلاحهای تهاجمی دربرداشته است. این نیروها در بکارگیری انواع موشک توانستند به تجربیات فراوانی نائل آیند. قاعدهی فرش بمب در ویتنام از همین توانایی نشات میگرفت. موشکهای دنباله رو اساسسیام در نیروی دریایی از مشابه آنها در نیروی هوایی کمی کوتاهتر بودند، اما قدرت تخریبی بالاتری داشتند. در نیرویزمینی این فناوری در دو بعد حیاتی جلوهگر شد: در بعد دفاعی و کاهش تلفات نظامی ایالات متحده اقدام به ساخت و طراحی نفربر جدید ام ۱۱۳ بسیار سبک و آلومینیومی نمود که توانایی مقاومت در برابر تلههای انفجاری ویتکنگها را داشت. (همان :۱۳۸) در زمینهی تهاجمی نیز آمریکا در سال ۱۹۶۷تفنگهای ام. ۱۶ با فشنگهای برنجی و سرسربی که قدرت گشندگی آن را بسیار بالا میبرد؛ استفاده نمود .(همان : ۴۹) این سلاح سبک در محیطهای جنگلی و بسته بسیار کارآمد بود. اقدام دیگر آمریکا در به زانو در آوردن ویتکنگها استفاده ازگاز نارنجی در محیطهای جنگلی به منظور خشکاندن درخت و نمایان سازی محلهای اختفای دشمن صورتگرفت. که البته بعدها از این گاز به عنوان ماده بیولوژیکی و شیمایی یاد شد که علاوه بر تخریب زیست محیطی ، اثرات نامطلوب فراوانی را نیز بر انسان میگذارد. (بلوط، ۱۳۸۸ :۱۹۷)با یک نگاه اجمالی در این نبرد، مشاهده میشود که ایالات متحده از تمامی توان نظامی خود بهرهجسته است .
در جنگهای نامتقارن با وجود قدرت زیاد یک طرف، اما اراده طرف ضعیف خدشه ناپذیر است، به گونهای که ورود هر اسلحه تازه و هرنظامی دشمن را نشانهای از ضعف و سردرگمی دشمن تلقیمیکند و ارادهی خویش را مستحکمتر میسازد. در این نبرد ارادهی طرف ضعیف که عمدتا نیروی بومی است، بر پیروزی قرار نداشته و بلکه اراده بر شکست نخوردن و فرسایشی نمودن جنگ است. بنظر میرسد که رهبر ویتنام شمالی به خوبی از ضعف آمریکا مبنی برپایین بودن آستانهی تحمل افکار عمومی نسبت به تلفات انسانی آشنا بوده است. بنابراین پیروزی و راندن دشمن را در طولانی نمودن جنگ میدیده است.(پوزینی،۱۳۸۴ : ۹۱-۹۰ ) افکار عمومی به دنبال سیل اجساد نظامیان نسبت به خاتمه جنگ تهییج شد. امتناء دانشجویان از اعزام به جبهههای ویتنام و شورشهای روشنفکران و صلحطلبان ضد جنگ از نمونه گسست افکارعمومی است. ( کاسپی ،۱۳۶۸: ۹۹) اما با رخداد جنگ تت همه مردم خواستار پایان بخشی به نبرد شدند. بسیاری از روشنفکران با اعتقاد بر اینکه وضعیت جنگی باعث غیردموکراتیک شدن فضای داخل میشود، این جنگ را بهانهای برای رفتار مستبدانه رئیس جمهور تلقی نمودند. کنگره نیز به تبع، از حمایت بی قید و شرط رئیسجمهور منع شد. و در اثنای این جنگ اولین گسست میان کنگره و رئیس جمهور دربارهی جنگ، بعد از جنگ اول جهانی اتفاق افتاد. (مشیرزاده ،۱۳۷۶: ۱۷۱) در پایان باید گفت که جنگ به تدریج فرسایشی شد و آمریکا در دو جبههی نظامی و دیپلماتیک اقدام به پایان بخشی به منازعه نمود و در نهایت شکست خورده باز گشت.(پوزینی،۱۳۸۴ :۹۱)