استفاده از کتاب های روان شناسی در زمینه باورهای غیر منطقی و تحریف های شناختی.
استفاده از تفاسیر مختلف شیعه علی الخصوص تفسیر نمونه که تفسیری اجتماعی است و به موضوعات مطرح در جامعه اشاره دارد.
استفاده از ترجمه قرآن آیه الله مکارم شیرازی.
استفاده از نرم افزارهای جامع تفاسیر نور و دانش نامه معارف قرآن ۲٫
کلیات تحقیق
بیان مساله
آن چه در زندگی انسان بیش از هر چیز ضرورت دارد، شناخت نیک و بد و آن چه باید انجام دهد و آن چه باید ترک کند، و به عبارت بهتر درک هست ها و نیست ها و بایدها و نبایدهاست؛ و هر انسان آگاهی میداند که بدون انواعی از شناختها و برخورداری از درک آنچه که در قلمرو درونی و بیرونی او میگذرد، زندگی امکان پذیر نیست. لذا اندیشیدن، یکی از پیچیده ترین خصایص آدمی است که حتی یک لحظه نیز او را به خود وا نمیگذارد و حتی در خواب نیز این مکانیسم از فعالیت باز نمی ماند. تفکر همواره در معرض اشتباه قرار دارد؛ چون گاهی عوامل بازدارندهای متعرض جریان تفکر میشوند که میان تفکر و وصول انسان به حقیقت، مانع ایجاد میکنند؛ و هرگاه موانع و بازدارندههای تفکر به طور متراکم بر انسان فشار آورند، اندیشه انسان دچار جمود میشود.
روانشناسی شناختی، شاخهای از روانشناسی است که به مطالعه فرایندهای ذهنی شامل چگونگی تفکر، درک یادآوری و یادگیری افراد میپردازد. امروزه، نظریات شناختی مرتبط با رفتارهای غیر عادی به عنوان یکی از رویکرد های مطرح در روان شناسی بالینی شناخته شده است. این دیدگاه بر اهمیت و تاثیر شناختها، برداشت و تفکرات و باورهای افراد در ایجاد و تداوم اختلالات روانی تاکید دارد. باورهای غیر منطقی، عقایدی است که در نگرش و برداشتهای افراد شدیداً بر اجبار، الزام و وظیفه تاکید میکند. “آلبرت الیس"، یکی از روانشناسان شناختی است که"رفتار- درمانی- عقلانی- هیجانی"را در دهه ۱۹۵۰مطرح نمود. او تفکر غیرمنطقی را اندیشه باطل وهمی و خیالی میداند که اختلالاتی در طرز تفکر، استدلال و در برخورد با حالات فرد یا مسائل زندگی او ایجاد میکند. تحریفات شناختی به معنای عدم شناخت صحیح واقعیتها و قدرت کنترل فکر است که اختلالاتی در طرز تفکر، استدلال و در برخورد با حالات فرد یا مسائل زندگی او ایجاد میکند و اولین بار توسط “آرون بک"(۱۹۷۶) مطرح شد و “شناخت درمانی” توسط او ابداع گردید. کانون شناخت درمانی، شناخت عقاید تحریف شده و تغییر فکر ناسازگارانه به کمک برخی فنون است که شامل فنون عاطفی و رفتاری میشود. به نظر"الیس” و “بک"، افراد با تغییر دادن مفروضات نادرست میتوانند تغییرات مهمی در خود ایجاد کنند و بر اختلالات روانی خویش فائق آیند. و لذا رویکرد شناختی در روانشناسی مورد توجه بسیاری از متخصصان قرار گرفته است.
قرآن کریم، حدود ۷۳۰ آیه درباره شناخت، انواع و ابعاد، وسایل، انگیزه ها و نتایج آن را مطرح نموده است. شناخت از دیدگاه قرآن، آن روشنایی است که حیات معقول آدمی را تفسیر می نماید و آن را از زندگی معمولی نامعقول جدا می کند.
این پژوهش نیز به فراخور گنجایش خویش درصدد است، با تحقیق در یکی از موضوعات مطرح در جامعه یعنی “تحریف های شناختی و باورهای غیرعقلانی افراد از منظر روانشناسی و قرآن” را دنبال نماید تا روشن شود که آیا میتوان برخی از مشکلات بشر متمدن امروزی را در علم روانشناسی بررسی نمود؟ و سپس رهیافت های به دست آمده را با متن قرآن مقایسه نمود و نظر قرآن را در آن امور، استخراج کرد.
هدف و ضرورت تحقیق
مجهز شدن همه افراد به راهبردهای مقابله با تحریف های شناختی و افکار غیر منطقی که فرایندی شناختی است، اهمیت فراوانی دارد. هدف این تحقیق، بررسی تحریفهای شناختی و باورهای غیر منطقی در حوزه روان شناسی از منظرقرآن است؛. و از آن جایی که در مبانی اعتقادی ما مسلمانان، شیوه های درمانی هم وجود دارد و طبیعتاَ کشف این مبانی و همسویی آن ها با نظریات درمانی و مشاوره ای به مشاورین و متخصصین کمک خواهد کرد که از یافته های متناسب این فرهنگ و مرز و بوم استفاده نمایند، لذا پژوهشگر این ضرورت را در جامعه ملزم میداند.
پیشینه تحقیق
نظام های اعتقادی و تفکر، نقش مهمی در تعیین رفتار و احساسات و تاثیر گذاری بر آن ها دارند"آلبرت الیس” و “آرون بک” این دو درمانگر شناختی بر اهمیت و تاثیر شناختها، برداشت و تفکرات و باورهای افراد در ایجاد و تداوم اختلالات روانی تاکید دارند؛ لذا در کتاب هایشان، خطاهای شناختی افراد را با ذکر مثال تبیین می نمایند و راهکارهای شناختی رفتاری برای درمان تفکرات غیر منطقی افراد ارائه می کنند؛ از جمله کتاب “زندگی عاقلانه” و یا کتاب “هیچ چیز نمی تواند مرا ناراحت کند؛ آره هیچ چیز” از “آلبرت الیس"، کتاب “شناخت درمانی و مشکلات روانی” و یا کتاب “عشق هرگز کافی نیست” از “آرون بک".
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در برخی کتب روان شناسی، دیدگاه “الیس” و “بک” مورد بررسی قرار گرفته است؛ از جمله در کتاب ” نظریه های روان درمانی و مشاوره ” از ریچارد اس شارف.
در زمینه تحریفهای شناختی و باورهای غیر منطقی، مقالات و پایان نامه هایی نیز نوشته شده که بیشتر آن ها به صورت آزمایشی کار شده است. از جمله مقاله ای با عنوان “ارتباط باورهای غیر منطقی مادران با مشکلات رفتاری دختران دبیرستانی آن ها"، از سید حسین سلیمی و دیگران، در فصل نامه “روان شناسی کاربردی"، سال سوم، شماره۱(۹)، بهار ۱۳۸۸،صفحه ۴۶-۵۷، که در این مقاله ۴۲۰ دختر دبیرستانی با مشکلات رفتاری مورد بررسی قرارگرفته اند. یا پایان نامه ای با عنوان “اثر بخشی تحریف های شاخص بر افزایش رضایت زناشویی زوجین بر اساس رویکرد شناخت درمانی بک"، از جلال کرمی، در دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی تهران، سال ۱۳۸۶؛ که در این پایان نامه تعدادی از زوجین با آموزش جلسات اصلاح تحریف های شناختی مورد بررسی قرار گرفته اند.
در نقد و بررسی تطبیقی تحریفهای شناختی و باورهای غیر منطقی در حوزه روان شناسی از منظر قرآن، کتاب و یا مقاله و یا پایان نامه خاصی نوشته نشده است.
پرسش های تحقیق
تحریف های شناختی و باورهای غیرمنطقی در روان شناسی و قرآن چگونه تبیین شده اند؟
عوامل و پیامدهای تحریف های شناختی و باورهای غیرمنطقی از منظر روان شناسی و قرآن چیست؟
راهکارهای درمان تحریف های شناختی و باورهای غیرمنطقی از منظر روان شناسی و قرآن چگونه ارائه شده است؟
مفروضه ها
تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی در روان شناسی، اشاره به اختلال فرایند تفکر افراد دارد؛ و تاکید می کند که این امر، باعث عدم انطباق تفکر با واقعیت بیرونی می شود. تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی از منظر قرآن، به معنای عدم شناخت و آگاهی صحیح فرد در درک واقعیتها است.
خود کم بینی و احساس حقارت، باید اندیشی و کمال گرایی، از جمله عوامل تحریف های شناختی و باورهای غیرمنطقی در روان شناسی می باشد. عدم بصیرت و آگاهی، ظن و گمان، تمایلات و هواهای نفسانی از مهمترین عوامل عدم شناخت صحیح(تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی) در قرآن می باشد. ترس، اضطراب، افسردگی، وسواس، دوگانگی شخصیت و سایر ضایعات روانی، پیامد عادات منفی طرز تفکری است که در روانشناسی تبیین شده است. ترس، وحشت و اضطراب، شک و تردید، محرومیت از خویشتن و خودسازی، وسواس، ناتوانی در اتخاذ تصمیم و دوگانگی شخصیت، پیامدهای تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی افراد از منظر قرآن می باشد.
تفکر جایگزین یا متعادل، جدا کردن فرضیه ها و پیشبینیها از واقعیتها، ایجاد احساس رضایتمندی و پرورش انگیزه خودباوری، مثبت اندیشی، خودکفایی، استفاده از تصویر و تلقین ذهنی، افزایش مهارتهای اجتماعی و ارتباطی و آرامش درمانی، مواردی از راهکارهایی است که در روانشناسی برای بازنگری تحریفهای شناختی و افکار غیر منطقی ارائه شده است. دعوت به توحید و یگانگی خداوند، دعوت به بصیرت و آگاهی در دین و دوری از جهل، دوری از غفلت و شک و تردیدها، دعوت به شناخت و سازندگی خویشتن، پرورش احساس ارزشمندی در فرد، حسن ظنداشتن و آسودگی خاطر، از جمله راهکارهای شناختی است که قرآن برای باز سازی شناختی افراد ارائه می دهد؛ و انجام اعمال صالح(نماز، روزه، به جا آوردن صله رحم و …..)، پذیرش حس مسئولیت و واقع بینی از جمله مهمترین راهکارهای رفتار- درمانی قرآن است که برای باز سازی شناختی افراد ارائه میدهد.
روش تحقیق
روش این تحقیق کتابخانه ای می باشد؛ که به صورت توصیفی تحلیلی و مقایسه ای، تدوین و ارائه می شود.
فصل اول: بررسی مساله شناخت در فلسفه، روان شناسی و قرآن
با توجه به این که تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی افراد، در وهله اول به شناخت و زیر ساخت فکری افراد بستگی دارد؛ لذا فصل اول، به مساله شناخت اختصاص داده شده است. در این فصل، بعد از تبیین شناخت در لغت و اصطلاح، به بررسی مساله شناخت در فلسفه، روان شناسی و قرآن پرداخته می شود.
۱-۱٫ شناخت در فلسفه
در این بخش بعد از تبیین مساله شناخت، به بررسی شناخت در فلسفه اروپا و فلسفه اسلامی پرداخته شده است.
مساله شناخت[۲]، یکی از مهمترین مسائل انسان است؛ زیرا از طریق شناخت است که انسان با جهان بیرونی از خویشتن و حتی با عالم درون خویش رابطه برقرار میکند و برای توجیه هستی خود و جهان خارج به تشریح و تبیین میپردازد. شناخت، موضوعی است که در میان مباحث فلسفی، سابقهای بسیار طولانی دارد. از زمان افلاطون و سقراط تا به امروز، شناخت به صورتهای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است.[۳]
۱-۱-۱٫ شناخت در لغت و اصلاح
“معرفت” که از ریشه “عرف” است به معنای درک کردن و دریافتن چیزی با اندیشه و تدبر از روی اثر آن است؛ و آن اخص از علم میباشد و واژه انکار نقطه مقابل و ضد آن است.[۴] به تعبیر دیگر شناخت عبارت از آگاهی و علم به واقعیتهاست و میتوان آن را معادل یا مترادف کلمه معرفت دانست.[۵]
۱-۱-۲٫ مفهوم شناخت
شناخت از مفاهیم بدیهی است و قابل تعریف نمیباشد؛ لذا تعاریفی که برای شناخت گفته شده یا توضیح لفظی است ویا شرح الاسم می باشد.[۶] آیتالله جوادی آملی درباره دلیل این که شناخت قابل تعریف نمی باشد، میفرمایند:” ما همه چیز را به علم میشناسیم، اگر علم را به علم بخواهیم تعریف نمائیم، این تعریف دوری خواهد بود و اگر به غیر علم بخواهیم بشناسیم، غیر علم چیزی نیست که با آن، علم را بتوان شناخت." [۷]
۱-۱-۳٫ حقیقت شناخت
در تبیین حقیقت شناخت و علم بین دانشمندان و فلاسفه اختلاف نظر وجود دارد. از دیدگاه فلاسفه الهی و حکمای اسلامی، شناخت و ادراک، حقیقتی ماورای طبیعی دارد و اساساً درک، کار روح است؛ و از آن جا که روح مجرد میباشد، علم و ادراک نیز از امور ماورای ماده است. اما دانشمندان مادی معتقدند شناخت و ادراک، محصول عالی ماده است و از آن جا که آنها به ماوراءالطبیعه و روح اعتقادی ندارند، به نظر آنان علم و درک برای انسان در نتیجه فعل و انفعالات شیمیایی سلولهای مغزی و سیستم اعصاب در رابطه با موجودات و پدیده های طبیعت حاصل میشود؛ و در حقیقت شناخت، هیچ جوهر ماورایی وجود ندارد. لازم به ذکر است که هیچ متافیزیسین در این حقیقت تردید ندارد که شرایط اجتماعی در اندیشه و شناخت بیتاثیر نیست و آدمی هنگام تفکر به وسیله فعالیت سلولهای مغز و سیستم اعصاب میاندیشد و در این رابطه مساله تغذیه و تنفس و سایر فعالیتهای ارگانیزم بدن مطرح میباشد. ولی حکمای الهی با همه اینها، حقیقت شناخت و ادراک را وجود مجرد و ماورای مادی میدانند. زیرا بدیهی است که ماده دارای ویژگیها و خصوصیاتی است که هرگاه موجودی هیچ یک از آن ویژگیها را نداشت، آن موجود مادی نخواهد بود؛ مانند تصویری بر آیینه و تابلو که برای آیینه و تابلو شناخت نمیآورد.[۸]
۱-۱-۴٫ شناخت در فلسفه اروپا
متجاوز از چهارده قرن است که مسایل مربوط به شناخت و افکار، محققان و فلاسفه غربی را به خود جلب کرده است؛ حتی فلسفه برخی از فلاسفه مانند"کانت” منحصر به بحث شناخت است و از میان صدها مسایل فلسفی، تنها این قسمت را زیرو رو کرده است.[۹] و لذا مسائل مربوط به علم (ادراک) چه در فلسفه قدیم و چه در فلسفه و علوم جدید بسیار حائز اهمیت است و بالخصوص فلاسفه و محققین اروپایی در چهار قرن اخیر، بیشتر همت خویش را صرف تحقیق در این مسایل کرده اند. به طوری که میتوان گفت سه مسئله: ارزش معلومات، راه حصول علم و تعیین حدود علم، محور مسایل فلسفی اروپا به شمار میرود؛ و همانا اختلاف نظر در مساله اول است که فلاسفه را از سوفسطائیان[۱۰] و جزمیون را از شکاکان[۱۱] جدا کرده است. و اختلاف نظر در مسالهی دوم است که دانشمندان اروپا را به دو دستهی مهم ” عقلیون”[۱۲]و"حسیون”[۱۳] منقسم و مشاجرهی عظیمی بین دو دسته برپا کرده است و اختلاف نظر در مسالهی سوم است که عقاید و نظریات دانشمندان را دربارهی فلسفه تعقلی که با ارزشترین مصداقش فلسفه اولی (متافیزیک) است و قدماء آن را علم کلی و فلسفه حقیقی میخوانند مختلف کرده است، به طوری که گروهی تحقیق در این فن و قضاوت درباره مسایل به آن را نفیاً و اثباتاً از حدود و توانایی ذهن بشر، خارج دانستهاند و گروهی به عکس این فن را یقینیترین و بینیازترین فنون دانستهاند. [۱۴]
۱-۱-۵٫ شناخت در فلسفه اسلامی
در فلسفه اسلامی و حکمت اسلامی، شناخت به صورت فصل مستقلی، تحت عنوان(نظریه المعرفه) مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است. ولی اغلب مسایلی که در باب شناخت مطرح است به طور متفرقه در مسایل مربوط به علم و ادراک و عقل و معقول، مسایل مربوط به وجود ذهنی، مسایل مربوط به نفس و کیفیات نفسانی وجود دارد.[۱۵] شناخت در فلسفه اسلامی یک نحوه از وجود دانسته شده است و یک گونه از هستی است و از این جهت در ردیف مسایل فلسفه قرار میگیرد."صدر المتالهین شیرازی"معروف به"ملاصدرا” در تعریف فلسفه میفرماید: “الفلسفه استکمال النفس الانسانیه بمعرفه حقایق موجودات علی ماهی علیها و الحکم بوجودها تحقیقا بالبراهین لا اخذا بالظن و التقلید بقدر الوسع الانسانی.“[۱۶] فلسفه یعنی کمال یابی نفس انسانی از طریق شناخت حقیقت موجودات، همانگونه که هستند و حکم به وجود اشیاء همراه با برهان و استدلال و تحقیق نه به گمان و خیال و تقلید، {بلکه} به اندازه گنجایش و ظرفیت توانی انسانی.
آیتالله جوادی آملی در توضیح این تعریف می فرمایند:"جزء اولی که در این تعریف ذکر شده است (استکمال نفس انسانی) در واقع جزء حقیقت فلسفه نیست بلکه علت غایی آن است؛ زیرا فلسفه از سنخ علم است و استکمال نفسانی، غایت مترتب برعلم. با صرف نظر از جزء اول، فلسفه را میتوان به هستیشناسی قطعی تعریف کرد. البته چون شناخت کنه اشیاء مخصوص خداوند است فلسفه توانایی اکتناه حقایق موجودات را نخواهد داشت، بلکه شناخت آنها به وسع بشر محدود است.”[۱۷]
۱-۱-۵-۱٫ بررسی مساله خطاها در فلسفه اسلامی
مساله خطاها[۱۸] از مسایل دشوار فلسفی است که در طول تاریخ فلسفه، متفکران بسیاری را لغزانده است و کسانی را به ورطهی هولناک انکار امکان وصول به علم و شناخت کشانده است. اما در فلسفه اسلامی مساله خطاها به خوبی حل و پاسخ داده شده است. بر اساس نگرش اندیشمندان اسلامی، معرفت های انسان بر دو دسته هستند: معرفت های بدون واسطه(علوم حضوری)[۱۹] و معرفت های با واسطه(علوم حصولی)[۲۰]. همه معرفت های حضوری و بی واسطه خطا ناپذیرند و راز خطا ناپذیری آن معرفت ها در بی واسطه بودن آن ها نهفته است. اما تنها دسته ای از معرفت های با واسطه انسان –به دلیل بداهت آن ها یا ارجاع آن ها به معرفت های بی واسطه- خطا ناپذیرند و آن ها عبارت است از بدیهیات. دیگر معرفت های با واسطه با ارجاع به آن ها مفید یقین بوده و احتمال خطا از آن ها منتفی می گردد. بدین سان شالوده معرفت، بر معرفت های بی واسطه و معرفت های با واسطه بدیهی بنا نهاده می شود.[۲۱]
۱-۲٫ شناخت در روان شناسی
در این بخش، برای تبیین بهتر موضوع، ابتدا علم روان شناسی را تعریف و بعد به بررسی روان شناسی شناختی و بررسی دو نظریه شناخت در روان شناسی، پرداخته شده است.
۱-۲-۱٫ تعریف علم روان شناسی
روانشناسی[۲۲] در یک تعریف رسمی عبارت است از مطالعه علمی رفتار و فرایند ذهنی. در این تعریف، سه اصطلاح کلیدی علم، رفتار و فرایندهای ذهنی وجود دارد. برای فهمیدن روانشناسی، ابتدا باید معنای این سه اصطلاح را فهمید. روان شناسی به عنوان یک علم، برای مشاهده، توصیف، پیش بینی و تبیین رفتار از روش های نظاممند استفاده میکند. رفتار، هر کاری است که ما میتوانیم انجام دهیم و به صورت مستقیم قابل مشاهده است مانند گریه کردن نوزاد و ….. ولی تعریف فرایندهای ذهنی دشوار تر از تعریف رفتار است. فرایندهای ذهنی همان افکار، احساسات و انگیزههایی هستند که ما انسانها در اطرافمان داریم و قابل مشاهده مستقیم نیستند. اگرچه افکار و احساسات را به صورت مستقیم نمیتوانیم ببینیم، ولی واقعیت دارند." [۲۳]
۱-۲-۲٫ روان شناسی شناختی
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 03:57:00 ق.ظ ]
|