کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب
 



و به همین دلیل «قانون مربوط به مقررات پزشکی و دارویی» مصوب سال ۱۳۳۴ و «قانون مواد خوردنی،‌ آشامیدنی،‌ آرایشی و بهداشتی» مصوب ۱۳۴۶ همچنان مورد استناد محاکم قرار می‌گرفت تا این که در تاریخ ۲۳/۱۲/۶۷، «قانون تعزیرات حکومتی امور بهداشتی و درمانی» که موضوع اصلی این نوشتار است توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام به تصویب رسید. این قانون مشتمل بر چهار فصل به شرح زیر به ذکر جرایم بهداشتی، درمانی و دارویی و مجازات آنها پرداخت: فصل اول: تعزیرات حکومتی خدمات تشخیصی و درمانی؛
فصل دوم: تعزیرات‌ توزیع، فروش دارو و شیرخشک و ملزومات پزشکی، دندانپزشکی و آزمایشگاهی؛ فصل سوم: تعزیرات تولید، توزیع و فروش مواد خوردنی، آشامیدنی،‌ آرایشی و بهداشتی؛ فصل چهارم: سایر مقررات.
قانون مذکور تحت تأثیر عوامل خاص و خارج از مجرای واقعی قانونگذاری و به صورت غیرکارشناسانه با شرایط اجرایی متفاوت (قوه مجریه) به تصویب رسید.
با توجه به جوابیه شورای نگهبان در پاسخ استعلام ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوص تعارض بین مصوبات مجمع و قوانین مجلس، مصوبات مجمع را ارجح و اولی بر قوانین اعلام نموده است.
از همان زمان اختلاف نظر در مورد جرایم بهداشتی، درمانی و دارویی و محاکم صالح برای رسیدگی به آن درگرفت که در جای خود به بررسی آن خواهیم پرداخت.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در سال ۱۳۷۴ ماده‌ سوم« قانون مربوط به مقررات امور پزشکی و دارویی و مواد خوردنی و آشامیدنی» مصوب ۱۳۳۴ اصلاح گردید و علیرغم آن که صلاحیت دادگاه های انقلاب در « قانون تشکیل دادگاه های عمومی‌و انقلاب» مصوب ۱۳۷۳ شمرده شده بود، رسیدگی به جرایم موضوع ماده ۳ اصلاحی نیز در صلاحیت محاکم انقلاب قرار گرفت و بر اختلافات محاکم در این زمینه افزود.
مبحث دوم:
ماهیت جرایم بهداشتی، درمانی و دارویی
و تفاوت آن با تخلفات انتظامی
در این مبحث ابتدا به بررسی مفهوم جرایم بهداشتی و درمانی و دارویی خواهیم پرداخت، پس از آن عناصر تشکیل دهنده این جرایم را بررسی نموده در گفتار سوم، تفاوت این جرایم با تخلفات انتظامی‌را بررسی خواهیم کرد.
گفتار اول: مفهوم جرایم بهداشتی، درمانی و دارویی
الف) مفهوم جرایم بهداشتی
بهداشت در لغت به معنای نگاه داشتن تندرستی، حفظ صحت و وسیله های نگهداری سلامت آمده است.[۲۴]
معنای اصطلاحی بهداشت نیز از معنای لغوی دور نیفتاده است چنانکه پاره ای از نویسندگان بهداشت را به معنای نگهداری و اعتلای سلامت، پیشگیری از بیماری و افزایش قدرت جسمی‌، روحی و اجتماعی افرادی که به علت بیماری ناتوان شده‌اند دانسته اند.[۲۵]
در اساسنامه سازمان جهانی بهداشت، تندرستی این گونه تعریف شده است: «تندرستی یک حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی است و نه تنها نبود بیماری یا ناتوانی.[۲۶]
با توجه به این تعریف بهداشت را به طور مختصر می‌توان به معنای تأمین ، حفظ و ارتقاء تندرستی دانست.[۲۷]
در قوانین و مقررات تجاری تعریف صریحی از بهداشت به چشم نمی‌خورد تنها در آیین نامه بهداشت محیط مصوب ۲۴/۴/۷۱ هیأت وزیران این تعریف برای بهداشت محیط ارائه شده است.
«بهداشت محیط عبارت است از کنترل عواملی از محیط زندگی که به گونه ای روی سلامت جسمی‌، روانی و اجتماعی انسان تأثیر می‌گذارند.» بند دوم از ماده یک « قانون تشکیلات و وظایف وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی» نیز به برخی از ابعاد بهداشت اشاره کرده است؛
ماده‌۱- وظایف وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی عبارتند از:
۱- ….
۲- تأمین بهداشت عمومی‌و ارتقاء سطح آن از طریق اجرای برنامه های بهداشتی مخصوصاً در زمینه بهداشت محیط و کنترل و نظارت بهداشتی بر سموم و مواد شیمیایی مبارزه با بیماری ها،‌ بهداشت خانواده و مدارس، آموزش بهداشت عمومی‌، بهداشت کار و شاغلین با تأکید بر اولویت مراقبت های بهداشتی اولیه به ویژه بهداشت مادران و کودکان با همکاری و هماهنگی دستگاه های ذیربط.[۲۸]»
با توجه به این تعریف بهداشت را در معنای وسیع خود به معنای کنترل کلیه عواملی می‌دانیم که تندرستی انسان را در ابعاد جسمی‌و روانی و اجتماعی مورد تهدید قرار می‌دهند. این عوامل ممکن است مربوط به محیط زندگی انسان یا مربوط به زندگی فردی وی باشد و یا به تهیه و تولید و توزیع مواد خوردنی، آشامیدنی، آرایشی و بهداشتی ارتباط داشته باشد و بر اساس این تعریف، منظور از جرایم بهداشتی کلیه جرایمی‌است که در روند کنترل این عوامل ایجاد اختلال می کند، به عبارت دیگر بهداشت فردی یا عمومی[۲۹] را در جامعه مورد تهدید قرار می‌دهد.
ب) مفهوم جرایم درمانی
نویسنده لغت نامه دهخدا، واژه درمان را به معنای «علاج بیمار، مداوا و آنچه درد را بزداید و چاره بیماری کند» معنا کرده است.[۳۰] به عبارت دیگر می‌توان آن را به معنای کلیه اقداماتی دانست که برای مداوای بیمار و ریشه کن کردن یک بیماری، جلوگیری از گسترش و پیشرفت بیماری و ترمیمی‌دیگر ضایعات و اختلالات جسمی‌است بر اساس این تعریف مرحله درمان در حقیقت، هنگامی‌آغاز می‌شود که بیماری یا ضایعه جسمی‌کاملاً شناسایی شده و پزشک با توجه به نوع بیماری مداوای آن را آغاز کند. اما اصطلاح درمان در یک معنای وسیع تر به ویژه هنگامی‌که در کنار واژه «بهداشت» به کار می‌رود شامل اقدامات تشخیصی نیز می‌گردد. در این معنا، درمان شامل تمام اقداماتی است که برای تشخیص و مداوای بیماری صورت می‌گیرد. تشخیص نیز بررسی و تحقیق در مورد نوع بیماری است که بیمار از آن رنج می‌برد.»[۳۱]
هدف از درمان آن است که سلامتی از دست رفته به شخص بازگردانده شود بنابراین حالت ایده آل در روند درمان آن است که اولاً بیماری به درستی و دقت شناسایی شود، ثانیاً به موقع اقدامات لازم انجام گیرد و ثالثاً در تشخیص و مداوای بیمار ، از هر گونه سودجویی و سوء استفاده‌ حرفه ای پرهیز شود.
قانونگذار برای تأمین اهداف فوق مقررات و قوانینی را وضع کرده و مجازات هایی را برای تخلف از این قوانین و مقررات پیش بینی کرده است این جرایم در اصطلاح جرایم درمانی نامیده می‌شوند. بنابراین به طور خلاصه مقصود از جرایم درمانی در این تحقیق کلیه جرایمی‌است که در روند صحیح تشخیص و مداوای بیماری ایجاد اختلال کند و یا به منظور سودجویی و سوءاستفاده مالی از بیماران انجام می‌شود.
همچنین جرایم حرفه ای پزشکان در زمره جرایم درمانی در این تحقیق مورد بحث قرار خواهد گرفت. نکته‌ای که یادآوری آن ضروری به نظر می‌رسد تفاوت جرایم درمانی با جرایم پزشکی است. در تعریف جرایم پزشکی گفته‌اند: جرایم پزشکی نقض قوانین و مقررات پزشکی است که موجبات بر هم خوردن نظم و امنیت در جامعه و مسئولیت مرتکبین آن را فراهم می‌آورد. منظور از جرایم پزشکی با توجه به ماده‌۱۵ قانون تشکیل وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی شامل کلیه رشته های پزشکی از قبیل پزشکی،‌‌ داندانپزشکی، داروسازی، علوم بهداشتی، پرستاری، مامایی، تغذیه، توانبخشی،‌ بهداشت کار دهان و دندان، کاردانی بهداشت خانواده، کاردانی مبارزه با بیماری ها و پیراپزشکی ( علوم آزمایشگاهی، تشخیص طبی، تکنولوژی، رادیولوژی، ادیومتری،‌ اپتومتری) می‌باشد.[۳۲]
با توجه به این تعریف، جرایم پزشکی کلیه جرایمی‌است که در زمینه علوم بهداشتی،‌ تشخیص بیماری ها، درمان و نیز داروسازی ارتکاب می‌یابد. بر این اساس هر چند جرایم درمانی، بخشی از جرایم پزشکی است اما از آنجا که اصطلاح جرایم پزشکی شامل بخشی از جرایم بهداشتی و دارویی می‌گردد لذا ما در این تحقیق از به کار بردن اصطلاح جرایم پزشکی خودداری و به جای آن، سه اصطلاح جرایم درمانی، دارویی و بهداشتی را به کار خواهیم برد.
ج) مفهوم جرایم دارویی
دارو در لغت به معنای هر چیزی است که با آن دردی را درمان کنند یا جوهر و ماده ای که قطع بیماری کند.[۳۳] این واژه در قوانین مقررات جاری تعریف نشده و تنها برخی از انواع آن مانند داروهای اختصاصی و ژنریک تعریف شده است. به نظر می‌رسد قانونگذار به گمان روشن بودن معنای این واژه از تعریف آن خودداری نموده و به اصطلاح آن را به وضوحش واگذار کرده است اما با توجه به این که این واژه در بسیاری از قوانین و مقررات جزایی به کار رفته و موضوع احکام و مجازات های فراوانی قرار گرفته و برخی مصادیق آن ممکن است مورد تردید قرار گیرد لذا مناسب تر آن است که قانونگذار در قوانین و مقررات مربوط به جرایم دارویی به تعریف جامع و کامل این مفهوم مبادرت نماید.
تبصره ۳ ماده ۳ «قانون مربوط به مقررات امور پزشکی و دارویی و مواد خوردنی و آشامیدنی» ۱۳۳۴ که در تاریخ ۲۹/۱/۷۴ مورد اصلاح قرار گرفته، مقرر می‌دارد: «کلیه فرآورده های تقویتی،‌ تحریک کننده ، ویتامین ها و غیره که فهرست آنها توسط وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اعلام و منتشر می‌گردد جزء اقلام دارویی است» ملاحظه می‌شود که در این تبصره نیز تعریف جامعی از دارو ارائه نشده و صرفاً به بعضی از مصادیق اقلام دارویی اشاره شده است.
با توجه به آنچه گذشت در تعریف دارو می‌توان گفت، دارو عبارت است از کلیه فراورده‌های شیمیایی یا گیاهی که برای تشخیص یا مداوای بیماری به کار می‌رود و نیز کلیه‌ فرآورده های تقویتی، تحریک کننده و ویتامین ها و مانند آن که در روند تشخیص یا مداوای بیماری استفاده می‌شود. مفهوم «جرایم دارویی» نیز در قوانین و مقررات تعریف نشده و از آنجا که عناوین مجرمانه مربوط به امور دارویی بسیار متنوع و متعدد می‌باشد به دست دادن تعریفی از این جرایم همانند جرایم درمانی بسیار دشوار است اما برای آن که مفهوم این جرایم و محدوده شمول آن نسبت به جرایم دیگر روشن شود لازم است تعریفی نسبتاً روشن ارائه گردد. برای این منظور با توجه به تعریف دارو و مصادیق جرایم دارویی که در قوانین و مقررات مربوطه ذکر شده می‌توان گفت:
جرایم دارویی کلیه جرایمی‌است که در روند صحیح تولید، توزیع و خرید و فروش دارو ایجاد اختلال می‌کند و یا زمینه سوء استفاده‌ متصدیان این امور را فراهم می‌سازد. علاوه بر این، جرایم حرفه‌ای متصدیان امور دارویی نیز در مقررات جاری کشور، تحت عنوان جرایم دارویی مورد بحث قرار گرفته است. بنابراین، این جرایم نیز جزء جرایم دارویی محسوب می‌شود.
گفتار دوم: ارکان تشکیل دهنده جرایم بهداشتی، درمانی و دارویی
همانطور که قبلاً بیان شد جرایم بهداشتی،‌ درمانی و دارویی،‌ مجموعه ای از جرایم متعدد است که برای تأمین سلامت جامعه و تأمین بهداشت و حمایت از بیماران وضع شده است. تعداد جرایم بهداشتی، درمانی و دارویی بسیار زیاد و متنوع است از این رو توضیح و بررسی ارکان تشکیل دهنده هر جرم در این مختصر نمی‌گنجد اما در این جا به عنوان مقدمه ای برای مباحث و روشن شدن بیشتر ماهیت این جرایم‌، به ذکر نکاتی کلی درباره ارکان عمومی‌تشکیل دهنده‌ این جرایم مبادرت می‌شود.
برای آن که عملی به عنوان جرم قابل مجازات باشد جمع آمدن عناصری چند ضرورت دارد. بعضی از این عناصر جنبه عمومی‌دارند یعنی وجود آنها در کلیه ‌جرایم الزامی‌است و برخی دارای جنبه خصوصی هستند بدین معنی که علاوه بر عناصر عمومی، ممکن است در یک جرم به خصوص تحقق عناصر و شرایط دیگری نیز لازم باشد.[۳۴]در اینجا عناصر عمومی‌جرم را با توجه به جرایم بهداشتی، درمانی و دارویی مورد بررسی قرار می‌دهیم.
الف) عنصر قانونی
اولین عنصر جرم بودن یک عمل آن است که از طرف قانونگذار به عنوان جرم، پیش بینی شده و مجازات مشخصی برای آن مقرر شده باشد. ریشه این عنصر را باید در اصل «قانونی بودن جرائم و مجازات ها» جستجو کرد و براساس این اصل هیچ عملی جرم تلقی نمی‌شود مگر آن که آن عمل به موجب قانونی از قبل تدوین شده، جرم شناخته شده باشد. بنابراین طبیعی است که نمی‌توان اعمال مقدم بر وجود قانون را مجرمانه تلقی کرد.[۳۵]
قانونگذار در مورد جرایم بهداشتی، درمانی و دارویی با توجه به اوضاع و احوال مختلف و متنوع و تعدد جرایم مزبور، قوانین و مقررات زیادی را وضع کرده است. گذشته از قوانین ویژه که
به طور کامل به ذکر جرایم مزبور پرداخته در قوانین مختلف نیز به تناسب، برخی از جرایم بهداشتی، درمانی و دارویی ذکر شده است. تنوع و تعدد قوانین مزبور و پراکندگی فراوان این جرایم در موارد مختلف که گاه باعث تکرار جرم در چند قانون و در نتیجه موجب اشکالات فراوانی در عمل گردیده و اختلافات زیادی را در قوانین معتبر و نیز مراجع صالح به دنبال داشته است به همین دلیل به نظر می‌رسد برای جلوگیری از اختلاف آراء در تشتت قوانین به جاست کلیه جرایم بهداشتی، درمانی و دارویی قانون تعزیرات حکومتی و سایر قوانین کیفری ایران در مجموعه ای واحد گردآوری شود و مرجع واحدی برای رسیدگی به آنها پیش بینی گردد.
علاوه بر قوانین و مقرراتی که به تصویب مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام رسیده است . تصمیمات نمایندگان ویژه رئیس جمهور در ستاد پشتیبانی برنامه تنظیم بازار نیز در مورد امور بهداشتی، درمانی و دارویی لازم الاجراء و معتبر است. علت این امر آن است که بر اساس اصل ۱۲۷ قانون اساسی، رئیس جمهور می‌تواند در موارد خاص بر حسب ضرورت با تصویب هیأت وزیران نماینده یا نمایندگان ویژه‌ای با اختیارات مشخص تعیین نماید در اینصورت تصمیمات نماینده یا نمایندگان مذکور در حکم تصمیمات رئیس جمهور و هیأت وزیران خواهد بود. به استناد همین اصل هیأت وزیران طی تصویبنامه شماره ۴۰۲۱۴/ت/۲۸۷/هـ مورخ ۲۳/۷/۷۳ تصویب نمودند که تصمیمات نمایندگان ویژه رئیس جمهور در ستاد پشتیبانی برنامه تنظیم بازار به منزله تصمیمات هیأت وزیران می‌باشد. بنابراین تصمیمات این نمایندگان دارای اعتبار قانونی و اجرایی همانند مصوبات هیأت وزیران می‌باشد.
ب) عنصر مادی
تا زمانی که افکار باطنی افراد و مقاصد مجرمانه آنان از مرحله تفکر و اندیشه خارج نگردیده و جنبه خارجی و مادی به خود نگرفته نمی‌توان گفت که جرمی‌واقع شده است . بنابراین برای تحقق یک جرم لازم است افکار و اندیشه های مجرمانه شخصی از حالت فکر و تصمیم خارج گردیده به مرحله ‌عمل درآید. تظاهر خارجی و مادی اندیشه بزهکارانه را می‌توان به رفتار مجرمانه تعبیر کرد که این رفتار انواع گوناگون دارد. رفتار مجرمانه ‌غالباً به شکل مثبت (فعل) و یا منفی (ترک) می‌باشد. در اینجا به بررسی مختصر این دو نوع رفتار مجرمانه با ذکر نمونه‌هایی از جرایم بهداشتی، درمانی و دارویی می‌پردازیم.
۱- رفتار مجرمانه مثبت (فعل):
رفتار مجرمانه غالباً به صورت مثبت (فعل) مورد نهی قانونگذار قرار گرفته و مجازاتی برای آن مقرر شده است در این موارد عنصر مادی عبارت است از اقدام به امری که مقنن منع کرده است بنابراین عنصر مادی یک فعل مثبت می‌باشد. این فعل مثبت غالباً با فعالیت فیزیکی بزهکار مانند رفتار، گفتار، نوشته ها و مانند آن همراه است به عنوان مثال به موجب ماده‌ یک قانون تعزیرات حکومتی امور بهداشتی و درمانی مصوب ۱۳۶۷ تأسیس مؤسسات پزشکی غیرمجاز توسط افراد فاقد صلاحیت، جرم بوده و مرتکب به مجازات مقرر محکوم خواهد شد. روشن است که تأسیس مؤسسه پزشکی که عنصر مادی جرم مزبور است به صورت یک فعل مثبت محقق می‌شود.
همچنین جرایمی‌مانند اشتغال به امور پزشکی بدون پروانه رسمی‌(موضوع ماده ۳ قانون ۱۳۳۴) و دخالت داروسازان در امور مختص به طبابت (موضوع تبصره یک ماده ۵ همان قانون) از قبیل جرایم فعل می‌باشد. بررسی جرایم بهداشتی، درمانی و دارویی نشان می‌دهد که عنصر مادی اغلب این جرایم به صورت فعل مثبت می‌باشد.
عنصر مادی برخی از جرایم به صورت نگهداری یا داشتن یک حالت می‌باشد. غالب نویسندگان حقوق جزا این قسم از جرایم را نیز داخل در جرایم فعل دانسته و گفته اند: رفتار مجرمانه مثبت (جرم فعل) لزوماً همراه با یک فعالیت فیزیکی نیست مثلاً در مواردی که عمل مثبت به صورت داشتن یک حالت یا نگهداری یک شیء است هر چند یک فعالیت فیزیکی از مرتکب بروز نکرده اما با توجه به این که مرتکب دست به کاری زده است که مورد نهی قانگذار بوده لذا جرم تحقق یافته است. [۳۶]
برخی از نویسندگان نیز نگهداری و داشتن حالت را در کنار فعل و ترک فعل ذکر کرده و آن را خارج از جرم فعل دانسته اند.[۳۷] به نظر می‌رسد اختلاف نظر فوق تنها جنبه علمی‌و کلاسیک دارد و فاقد فایده عملی است چرا که نگهداری و داشتن در برخی از جرایم به عنوان عنصر مادی جرم پذیرفته شده و تردیدی در آن وجود ندارد و مشخص کردن جایگاه آن در میان عناصر مادی فایده عملی ندارد .
در میان جرایم بهداشتی، درمانی و دارویی نیز جرایمی‌وجود دارد که عنصر مادی آن صرف نگهداری می‌باشد. به عنوان مثال به موجب ماده ۲۰ قانون تعزیرات حکومتی امور بهداشتی و درمانی مصوب ۱۳۶۷ نگهداری داروهای تاریخ مصرف گذشته و فاسد جرم و موجب مجازات می‌باشد.
۲- رفتار مجرمانه منفی (ترک فعل)
در بعضی از موارد ، مقنن برای مردم تکالیفی مقرر می‌دارد و آنان را مجبور به انجام آنها می کند در این موارد اگر کسی از دستور مقنن خودداری کند و به آن تکالیف عمل ننماید مرتکب جرم شده است بنابراین رفتار مجرمانه منفی عبارت است از ترک تکلیف و وظیفه مقرر که موجب مجازات می‌شود. به عنوان مثال به موجب ماده ۳ قانون تعزیرات حکومتی امور بهداشتی و درمانی مصوب ۱۳۶۷، خودداری بیمارستان از پذیرش و ارائه خدمات اولیه به بیماران اورژانسی جرم بوده و مرتکب به مجازات مقرر محکوم می‌شود. و یا به موجب ماده ۲۴ همین قانون، امتناع داروخانه ها از ارائه خدمات در ساعات مقرر جرم و قابل پیگرد می‌باشد.
چنان که ملاحظه می‌شود صرف خودداری از پذیرش و ارائه خدمات در موارد فوق، جرم دانسته شده و مرتکب به سبب ترک وظیفه ‌قانونی، مستوجب مجازات شناخته شده است.
ج) عنصر معنوی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 01:34:00 ق.ظ ]




۱- دیدگاه کلاسیک[۴]:
مسئولیت اولیه هر بنگاه اقتصادی کسب سود است. این بدان معنی است که نه شما و نه کارکنانتان و نه هیچ کس دیگر نباید به جامعه فکر کند، بگذارید که خودخواه به نظر برسید. فراموش نکنید که سود شما مثل اکسیژن است. اگر به موقع به شما نرسد، شما می میرید و نمی توانید هیچ کار دیگری انجام دهید (نیکومرام، محمدیان ساروتی ۱۳۸۸: ۱۳۱۱).
بر طبق این رویکرد، تنها مسئولیت اجتماعی سازمان ها حداکثر کردن سود می باشد. مشهور ترین طرفداران این رویکرد، اقتصاد دان برنده جایزه نوبل، میلتون فریدمن است. پیروان این رویکرد معتقدند که هر زمان مدیریت تصمیم بگیرد تا منابع سازمان را برای جامعه خرج کند، هزینه اضافی به شرکت تحمیل خواهد نمود. این هزینه ها در نهایت یا به واسطه افزایش قیمت کالاها و خدمات به مشتریان منتقل می شود و یا به واسطه کاهش سود سهام به سهامداران آسیب می رساند (تقی زاده، سلطانی، ۱۳۸۹: ۹۸).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲- دیدگاه مسئولیت پذیری و پاسخگو بودن :
این نظریه از تجارت آزاد حمایت می کند و سعی دارد آن را حفظ کند. از سوی دیگر این واقعیت را نیز قبول دارد که موسسه های بازرگانی از طرف جامعه مجاز به فعالیت شده اند و لذا باید در برابر آن پاسخگو باشند. بنابراین، نظریه مذکور به موسسات توصیه می کند که برای جلوگیری از آثار منفی اقدامات خود بر جامعه، تدابیر لازم را اتخاذ نمایند ؛ به عنوان مثال یک موسسه باید برای حصول اطمینان از این که اقداماتشان موجب آلودگی محیط زیست نمی شود از منابع مناسب استفاده کند (کارنامی، ۱۳۸۷: ۳۶).
۳- دیدگاه عمومی:
این دیدگاه دارای دامنه گسترده تری از دیدگاه های قبلی می باشد، سازمان های کسب و کار را به عنوان شرکای جامعه و نهادهای عمومی تعریف کرده و معتقد است: حتی سازمان های غیر حکومتی هم ملزم به حل مسائل و مشکلات جامعه و نیز بهبود کیفیت زندگی عمومی افراد در کنار سایر سازمان های حکومتی هستند. در این دیدگاه سازمان ها و مدیران آنها متعهد می شوند به همان اندازه که هدف های شخصی خود را دنبال می کنند، هدف های بشر دوستانه را پیگیری کنند (نیکومرام، محمدیان ساروی، ۱۳۸۸: ۱۳۲). سازمان ها باید هم رفاه عمومی و هم منافع خود را مد نظر داشته باشند، زیرا از منابع کمیاب همین مردم استفاده می کنند و جامعه ما محیط مناسبی برای تحصیل سود آنها به وجود آورده است. لذا موسسات باید خدمتگزار عموم مردم باشند (مهری کارنامی، ۱۳۸۷: ۳۶).
دلایل موافقین و مخالفین مسئولیت اجتماعی سازمان
دلایل موافقین مسولیت اجتماعی
دلایل موافقت نسبت به مسئولیت اجتماعی شرکت ها و سازمان ها، از مزایای بالقوه که نصیب سازمان ها و جامعه می شود، ناشی می شود. یکی از دلایل مذکور این است که انجام مسئولیت اجتماعی باعث میشود سازمان در بلند مدت به منافع خود دست یابد ؛ از سوی دیگر فعالیت های اجتماعی باعث می شود، دولت دخالت کمتری در مسائل داشته باشد که این نیز در بلند مدت به نفع سازمان است (خلیلی عراقی و یقین لو، ۱۳۸۴: ۱۴۴).
دلایل موافقت نسبت به مشارکت و مسئولیت های اجتماعی :
التزام اخلاق
محیط اجتماعی بهتر
ممانعت از گسترش قوانین و مقررات دولتی
وابستگی های متقابل نظام مند
کمک در حل مشکلات اجتماعی
بهبود چهره عمومی
جلب منابع ارزشمند سازمان ها
دلایل مخالفین مسولیت اجتماعی
دلایل مخالفت نسبت به مشارکت و مسئولیت های اجتماعی شرکت ها به قرار زیر می باشد :
لزوم کسب حداکثر سود
تعدد هدف های سازمان
هزینه مشارکت اجتماعی
تضعیف تراز پرداخت های بین المللی
فقدان مهارت های اجتماعی
عدم حساب پس دهی
ناتوانی سازمان در انتخاب گزینه های اخلاقی (خلیلی عراقی و یقین لو، ۱۳۸۴: ۱۴۴).
جدول ۲-۱): دلایل موافقین و مخالفین مسئولیت اجتماعی سازمان

مخالفان مسئولیت اجتماعی موافقان مسئولیت اجتماعی
۱- سود آوری سازمان ها را کوتاه مدت کاهش می دهد.
۲- توانایی تولید را کاهش می دهد.
۳- هزینه ها افزایش می یابد.
۴- موجب بی میلی سهامداران و سرمایه داران می شود.
۵- موجب کم رنگ تر شدن و کاهش اهداف سازمان
می شود.
۶- موجب تعارض در معیار عملکرد مدیران می شود.
۱- انتظارات عمومی را برآورده می سازد.
۲- سود آوری را در بلند مدت افزایش می دهد.
۳- تعهد و الزامات اخلاقی را رعایت می کند.
۴- از گسترش قوانین و مقررات دولتی جلوگیری می نماید.
۵- شهرت و اعتبار سازمان را افزایش می دهد.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:34:00 ق.ظ ]




از روایات اسلامى و کلمات بزرگان اخلاق و رهروان سیر و سلوک الى‌الله امورى استفاده مى‏شود که ما آنها را به عنوان اصول کُلّی براى مبارزه با آفات زبان مى‏آوریم:
۳-۸-۴-۱- توجه جدى به خطرات زبان
براى پرهیز از خطرات هر موجود خطرناک قبل از هر چیز توجه کامل به خطرات آن لازم است، هر روز که انسان از خواب بیدار مى‏شود باید به خودش توصیه کند که باید مراقب خطرات زبانش باشد زیرا این عضو مى‏تواند انسان را به اوج سعادت برساند و یا بر خاک ذلّت و شقاوت بنشاند، اگر غافل شوى همچون حیوان درنده غافلگیرى، تو را مى‏درد. این معنى به طرز زیبایی در روایات اسلامى وارد شده است. در حدیثى از «سعید بن جبیر» از رسول‏خدا صلى‌الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:
«اذا اصبح ابن آدم اصبحت الاعضاء کلها تستکفى اللسان انى تقول اتق الله فینا فانک ان استقمت استقمنا و ان اعوججت اعوججنا; هنگامى که فرزندان آدم صبح مى‏کنند تمام اعضاى بدن به زبان هشدار مى‏دهند و مى‏گویند تقواى الهى را در مورد ما مراعات کن، چرا که اگر تو به راه راست‏بروى ما نیز به راه راست مى‏رویم و اگر تو به راه کج‏ بروى ما نیز به راه کج مى‏رویم!» (کلینی۱۳۸۷، جلد ۲: ۹۹)
در حدیث دیگرى از امام على‏ابن‏الحسین علیهما السلام آمده است: «ان لسان ابن آدم یشرف على جمیع جوارحه کل صباح فیقول کیف اصبحتم؟! فیقولون بخیر ان ترکتنا و یقولون الله الله فینا، و یناشدونه و یقولون انما نثاب و نعاقب بک; زبان انسان هر روز صبح به تمام اعضاء بدن نظر مى‏افکند و مى‏گوید: صبح شما چگونه است؟ مى‏گویند خوب است اگر تو ما را به حال‏خود واگذارى! (سپس اضافه مى‏کنند) خدارا، خدارا، رعایت‏حال ما را بکن، و به او قسم مى‏دهند و مى‏گویند ما به واسطه تو مشمول ثواب یا عقاب واقع مى‏شویم» (همان جلد ۲: ۱۱۵)
۳-۸-۴-۲- سکوت
در بحث‌هاى گذشته گفتار مشروحى درباره اهمیت ‏سکوت داشتیم و روایات زیادى در مورد اهمیت‏سکوت نقل شده و در آیات قرآن اشارات پر معنایى درباره سکوت دیدیم، این به خاطر آن است که هر قدر انسان کمتر سخن بگوید لغزش‌هاى او کمتر است، و هر قدر بیشتر سکوت کند سلامت او بیشتر خواهد بود.
اضافه بر این، ممارست ‏بر سکوت سبب مى‏شود که انسان زبانش را در اختیار خود بگیرد، و از طغیان و سرکشى آن بکاهد و به این ترتیب به جایی مى‏رسد که جز حق نگوید و جز به رضاى خداوند سخن نراند.
باید توجه داشت که مراد از سکوت، سکوت مطلق نیست- زیرا بسیارى از مسائل مهم زندگى اعم از معنوى و مادى و اطاعات و عبادات و نشر علوم و فضائل و اصلاح در میان مردم، از طریق سخن گفتن است - بلکه منظور از قله‏الکلام (کم سخن گفتن) یا به تعبیر دیگر، خاموشى،در برابر سخنان فساد انگیز یا مشکوک و بى محتوا و مانند آن است. به همین دلیل، در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه‌السلام مى‏خوانیم:
«مَن کَثُرَ کَلامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَن کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیاؤُهُ وَ مَن قَلَّ حَیاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ …» کسى که سخن بسیار بگوید خطا و لغزش او فراوان مى‏شود، و کسى که خطا و لغزشش فراوان گردد، حیاء او کم مى‏شود، و کسى که حیائش کم شود، پرهیزگارى‏اش کم مى‏شود، و کسى که ورعش کم شود، قلبش مى‏میرد، و کسى که قلبش بمیرد، داخل آتش دوزخ مى‏شود!» (نهج‌البلاغه:‏۳۴۹)
در حدیث دیگرى از امام بزرگوار مى‏خوانیم: «الکلام کالدواء قلیله ینفع و کثیره قاتل، سخن مانند دارو است، اندکش مفید و کثیرش قاتل است!» (تمیمی آمدی،۱۳۶۰: ۲۱۸۲)
۳-۸-۴-۳- حفظ زبان
اگر انسان پیش از آن که شروع به سخن گفتن کند در محتوا و انگیزه و نتیجه سخنان خود کمى بیندیشد، بسیارى از لغزش‌هاى زبان و گناهان، از او دور مى‏شود. بى‏ مطالعه سخن گفتن است که انسان را در انواع گناهان که از این عضو مخصوص سرچشمه مى‏گیرد، غوطه‏ور مى‏سازد.
در حدیث معروفى از پیامبراکرم صلى الله علیه و آله آمده است: «ان لسان المؤمن وراء قلبه، فاذا اراد ان یتکلم بشى‏ء تدبره بقلبه، ثم امضاه بلسانه، وان لسان المنافق امام قلبه، فاذا هم بشى‏ء امضاه بلسانه و لم یتدبره بقلبه. زبان انسان با ایمان در پشت قلب او قرار دارد، هنگامى که اراده سخن گفتن کند، نخست در آن مى‏اندیشد، سپس با زبانش آن را امضا مى‏کند; ولى زبان منافق در جلو قلب اوست، هنگامى که تصمیم به گفتن چیزى بگیرد نحست آن را با زبانش امضا مى‏کند و در آن نمى‏اندیشد!» (پاکروان، غلامرضا، ۱۳۸۸ ج ۲: ۴۰)
در تعبیر دیگرى از امام حسن‏عسکرى علیه السلام چنین مى‏خوانیم:« قلب الاحمق فى فمه و فم الحکیم فى قلبه»، قلب نادان در دهان اوست، و دهان دانا در دل او!» (مجلسی، ۱۳۸۶ ج ۷۵: ۳۷۴)
بدیهى است مراد از قلب در این جا همان عقل و فکر است، و بودن زبان در جلو قلب، یا در عقب آن، کنایه از تفکر و اندیشه درباره محتواى سخن یا عدم آن است.
راستى چه مى‏شد اگر همیشه ما پیش از آن که سخن را آغاز کنیم فکر خود را به کار مى‏گرفتیم و درباره انگیزه‏ها و نتیجه‏ها و محتواى سخنان خود مى‏اندیشیدیم که آیا این سخن بیهوده است‏یا زیانبار یا هتک حرمت مؤمن یا حمایت از ظالم و مانند آن، یا این که سخنى است‏براى خدا، و در طریق امر به معروف و نهى از منکر و حمایت از مظلوم و مبارزه با ظالم، و مورد رضاى حق و سبب خوشنودى بندگان خدا.
این سخن را با حدیثى از امیرمؤمنان على علیه‌السلام که جامع همه مباحث‏بالا است و بر دل انسان نور و صفا مى‏پاشد پایان مى‏دهیم، فرمود: «ان احببت‏سلامه نفسک وستر معایبک فاقلل کلامک واکثر صمتک، یتوفر فکرک و یستنر قلبک، اگر دوست دارى از سلامت نفس برخوردار شوى و عیوب و کاستی‌هایت پوشیده بماند، کمتر سخن بگوى و بیشتر خاموش باش تا فکرت قوى، و قلبت نورانى گردد» (تمیمی آمدی،۱۳۶۰:‏ ۲۱۶)
۳-۸-۶٫ سکوت در سیره نظری و عملی فرزانگان تاریخ
سبحانی تبریزی در کتاب «سیمای فرزانگان » از محمدبن مکی معروف به شهیداول، شاگرد فخر المحققین نام می‌برد و یکی از توصیه‌های او را این چنین مطرح می‌سازد که « زبان را از گناهانی هم چون پرت و پلاگویی، غیبت، سخن چینی و بیهوده گویی نگاه دارید» (سبحانی تبریزی، ۱۳۸۳: ۱۳۰)
هم چنین، نویسنده بیست و پنج دستور متنوع و مفید را از مرحوم ملامحسن فیض کاشانی (۱۰۰۷ ه- ق - ۱۰۹۰) مطرح میسازد که یکی از آن‌ها این چنین است: «محافظت بر صوم ماه رمضان و تکمیل آن، چنانچه زبان را از لغو و غیبت و دروغ و دشنام و نحو (مانند) آن، و سایر اعضاء را از ظلم و خیانت و فطور (افطاری) را از حرام و شبهه بیشتر ضبط کند که در سایر ایام می‌کرد » (‌همان‌: ۸۶‌).
نویسنده مذکور در جایی دیگر از کتاب خود، توصیه‌هایی از شیخ احمد احسایی (۱۱۶۶-۱۲۴۲ ق) را مطرح می‌سازد که وی همیشه اوقات متفکر و متدبر بود که یکی از آن توصیه‌ها این گونه است: «در کلام، مگو مگر به قدر ضرورت و آنچه محتاجی به او در دنیا و آخرت و کوشش کن در قرائت قرآن و تدبر در معانی آن، زیرا که قرآن کلید خزانه‌های علم است» (همان: ۱۴۵).
عابدی در کتاب «گوهرهای پراکنده » از لزوم سکوت در برابر استاد در موارد لازم سخن می‌گوید. وی به نقل از شهید ثانی اینگونه می‌نویسد: «یک روز بین «حاج میرزا محمد اندرمانی» و «فاضل دربندی» درباره موضوعی علمی، بحث در گرفت. در این مسئله حق با فاضل دربندی بود، با این وضع، او در برابر برخی سخنان میرزا محمد سکوت می‌کرد و حرمتش را نگاه می‌داشت. بعد از پایان بحث از او پرسیدند: «چرا هیچ جوابی ندادی ؟» گفت : «چون هنگام مسافرت به عتبات عالیات ، سه روز به درس این عالم بزرگوار حاضر شدم، حق استادی او را ملاحظه کردم» (عابدی، ۱۳۸۸: ۱۴۳)
رضا مختاری درکتاب سیمای فرزانگان در توصیف شخصیت آخوند ملاحسینقلی همدانی (ره) به نقل از سید صدر میگوید: « او دائم المراقبه بود، به طوری که چه بسا در اثنای درس از ترس این که مبادا از خداوند سبحان غافل شود، ساکت می‌شد. وی شیوه‌ای همانند ابن طاووس داشت و در اثر مجاهدت‌ها و ریاضت‌هایش انوار ملکوت بر او تابیدن گرفت» (ص ۵۸). یکی از نامه‌های حسینقلی همدانی به مرحوم سید علی آقا ایروانی که به گونه‌ای دستورالعملی تربیتی محسوب می‌گردد، بدین مضمون است: «جناب آقا! الحذر الحذر من قواطع الاربعه: کثره الکلام و کثره الطعام و کثره المنام و کثره المجالسه مع الانام» (مختاری، ۱۳۸۵: ۶۰)
سیدهاشم حسینی تهرانی در کتاب بوستان معرفت در وصف علامه طباطبایی می‌گوید: «چنان مستغرق انوار الهیه و مشاهدات غیبی ملکوتیه بودند که مجال تنازل پیدا نمی‌کردند. عظمت وابهت و سکینه و وقار در وجود ایشان استقرار یافته، و دریای علم و دانش چون چشمه جوشان فوران می‌کرد و پاسخ سؤال‌ها را آرام آرام می‌دادند و در بسیاری از مواقع که یک سؤال بسیط و ساده‌ای از ایشان می‌شد، در یک مسئله فلسفی و یا تفسیری و روایی، و ممکن بود با چند کلمه جواب، فوری پاسخ داده شده و مطلب تمام شود، ایشان قدری ساکت می‌ماندند و پس از آن چنان اطراف و جوانب و احتمالات و مواضع رد و قبول را بررسی و بحث می‌نمودندکه حکم یک دادرسی را پیدا می‌کرد.. با آنکه اسرار الهیه در دل تابناک او موج می‌زد، سیمایی بشاش وگشاده و زبانی خموش و صدایی آرام داشت و پیوسته به حال تفکر بود» (حسینی‌تهرانی ۱۳۸۷: ۸۰)
غلامرضاگلی زواره، در کتاب سلوکی ملکوتی، در توصیف شخصیت تابناک علامه طباطبایی می‌نویسد: «یکی از مزایای شگفت انگیز علامه این بود که با آن همه معلومات و توانایی‌های علمی گوناگونی که داشت ، اکثر اوقات مجلس او با سکوت برگزار می‌گردید، مگر این که از محضرشان سؤالی می‌شد، مانند همان فردی که حضرت علی علیه‌السلام درباره‌اش فرموده است: من در گذشته برادری داشتم که اکثر روزگارش را به سکوت می‌گذرانید، اما وقتی نوبت سخن به ایشان می‌رسید، مجالی برای سخن‌گویی نمی‌گذاشت.. علامه نیز این گونه بود، تا زمانی که از او چیزی نپرسیده، سخنی نمی‌گفت و البته در اوقات سکوت با اذکار و حالات باطنی مشغول بود و از سیمایش کاملاً هویدا بود که برخلاف این سکوت و آرامش ظاهری، درونش در تحرک و تکاپو بود» (گلی زواره ۱۳۸۶: ۱۱۴).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

رضاباقی زاده در کتاب «برگی از دفتر آفتاب» در وصف جایگاه سکوت در شیوه تدریس حضرت آیت‌اله بهجت به نقل از آیت‌اله گرامی این چنین می‌نویسد: «وقتی در جلسه درس ایشان شرکت جستم، آقا در حالی که نشسته و زانوهایش را بغل گرفته و کتابی (ظاهراً مکاسب) در جلوشان باز بود، مسئله‌ای را طرح نمود. بعد محاسنش را گرفت و به صورت پرسشی و اجمالی به بحث پرداخت و مقداری نیز سکوت کرد… بعدها فهمیدم که ایشان با این روش فکر فراگیر را تحریک می‌کنند تا خود شاگرد فکر کند و به نظر می‌رسد شیوه خوبی برای وادار کردن مخاطب به اندیشه است تا فقط مستمع نباشد.» (باقی‌زاده ۱۳۸۹: ۷۸)
همین نویسنده به نقل از حجه‌الاسلام سید رضا خسرو شاهی در مورد «فکر کردن حضرت آیت‌اله بهجت» قبل از سخن گفتن این گونه اظهار می‌دارد:
«از دیگر ویژگی‌های بارز ایشان آن است که هر گاه می‌خواهند مطلبی را بفرمایند، علاوه بر رعایت مقتضای حال، نخست در باره سخنی که می‌خواهند بفرمایند، فکر می‌کنند. حتی در این زمینه فکر می‌کنند که مطلب را چگونه و در چه قالب و جملاتی بگویند، به گونه‌ای که هم کوتاه باشد و هم رساتر مطلب را افاده بکند» (همان: ۱۹۹).
«ایشان خیلی تأکید می‌کردند بر کنترل زبان و می‌فرمودند: «باید زبان را کنترل کنیم، به صورتی که باید بیست و چهار ساعت تأمل و اندیشه کنیم و یک ساعت صحبت کنیم بلکه شاید یک ساعت هم زیاد باشد.» (همان: ۲۰۳)
یکی از اموری که انسان را از حرکت و نیل به مقصد باز می‌دارد ومانع توجه و حضور قلب می‌شود، سخنان بی‌فایده و غیر ضروری می‌باشد. در اثر زیاد حرف زدن و پراکنده گویی، فکر انسان پراکنده و پریشان می شود و نمی‌تواندنسبت به خداوند متعال توجه کامل و حضور قلب پیدا کند. لذا بر انسان لازم است زبان خویش را کاملاً کنترل کند و سنجیده سخن بگوید.
علامه طباطبائی می‌فرمود من از سکوت آثار گران بهایی مشاهده کرده‌ام. چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در موارد لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود. ( عزیزی، ۱۳۸۲: ۱۰۹)
نکته بسیار قابل توجه آن است که فرزانگان و وارستگان بزرگ تاریخ اسلام و تاریخ تعلیم و تربیت با سکوت‌های به جا و به موقع خویش درس آموختند، آنجا که احساس وظیفه نمودند، با در نظر گرفتن مضامین برخی از احادیث و روایات دینی و تربیتی که ذکر گردید، این سکوت را با کلام قاطعانه خویش در هم شکستند و به بالاترین فریاد گران در هم کوبنده ظلم و ستم در عصر و روزگار خویش، بلکه در تمامی تاریخ ، تبدیل گشتند و هرگزنخواستند با خاموشی و سکوتی غیر قابل تأیید، مهر تأیید بر ستم ستمگران که ظلم آنان را مشاهده می‌نمودند، بزنند و جالب اینکه هدف چنین کلام و قاطعیتی دقیقاً منطبق با همان هدف سکوت به جای آنان بود؛ یعنی ترویج دیانت، تربیت و اخلاق و آموختن درس عرفان، معنویت و خداشناسی
شوارتز، در کتاب« جادوی فکر بزرگ» می‌گوید: « انسان‌های بزرگ، گوش کردن را به انحصار خود در می‌آورند، حال آنکه انسان‌های کوچک، حرف زدن را به انحصار خود در می‌آورند.» (شوارتز، ۱۳۸۹: ۸۹)
سپس نویسنده مذکور اظهار می‌دارد:«رهبران بزرگ، وقت بیشتری، را صرف نصیحت شنیدن می‌کنند تا نصیحت کردن. گوش‌های شما مانند دریچه‌های ورودی هستند. آن‌ها مواد خاصی را که قادرند به نیروی خلاق بدل شوند، در اختیار ذهن شما می‌گذارند. از حرف زدن چیزی نمی‌آموزیم، اما برای آموخته‌هایی که از طریق پرسیدن و شنیدن می‌توانیم به دست آوریم، حد و مرزی وجود ندارد. یکی از راه کارهای این نویسنده به عنوان راهنمایی برای خود سازی آن است که فرد در هر روز سی دقیقه صرف تفکری جهت‌دار در سکوت و آرامش نماید. وی اعتقاد دارد پیامبران و رهبران بزرگ جهان بیشتر اوقاتشان دور از هیاهوی زندگی گذشته است. رهبران سیاسی نیز در تنهایی توانسته‌اند خط فکری مشخصی برای خود بیابند.» (همان: ۱۰۵)
۴- جایگاه صبر و سکوت در ادبیات فارسی
۴-۱- منزلت و فواید صبر و سکوت در ادب فارسی
صبر و سکوت به عنوان دو فضیلت برجسته در تکامل اخلاق و رفتار انسان‌ها در ادبیات منظوم و منثور فارسی جایگاه والایی دارد. ادبیات منظوم فارسی سرشار از نکات دل انگیز و زیبایی در خصوص این دو مضمون است و شاعران فارسی زبان در ادوار مختلف مضامین بکر و پسندیده‌ای در این باره خلق کرده‌اند. به یقین می‌توان گفت که در آثار همه شاعران از دوران گذشته تا کنون پیرامون این دو محور نکته پردازی‌های زیبایی انجام گرفته است و همه آنان این دو فضیلت را ستوده‌اند. پرداختن به صورت خاص به این مبحث در ادبیات فارسی، خود پژوهشی واحد و مستقل را می‌طلبد. لذا در این بررسی به جایگاه صبر و سکوت در آثار برجسته‌ترین شاعران فارسی زبان به عنوان پیش درآمدی برای ورود به موضوع خاص این تحقیق می‌پردازیم. عطار صبر و خاموشی را تنها را رسیدن به قلّه معرفت و حقیقت می‌داند. او تفکّر و تأمل در خویشتن را طریق دریافت گوهر معنی و رسیدن به هدف نهایی توصیف می‌کند:
« گر سر کار می‌طلبی صبر کن خموش تا صبر و خامشیت رساند به منتها»
(عطار،۱۳۸۰: ۷۰۲)
او غور و فرورفتن در خویشتن در تنهایی و سکوت به منزله رهایی وصول به کّل حقیقت تفسیر می‌کند و می‌گوید:
« همچو غوّاصان دم انر سینـــه کش گر چه دریا همـــدمی می بایدت»
(همان: ۱۴)
عطار، خاموشی و صبر را بهترین راه و روش برای نیل حقیت معرفی می‌کند. او معتقد است خاموشی و سکوت بهترین شراب معنوی برای روح و جان آدمی می‌باشد، و آن را نقد جاودانی می‌خواند، او در مجموعه آثارخود خاموشی را پیشه عاقلان می‌شناسد. او خاموشی را «طریق اهل راه»، «چراغ جان جان»، «نظام ملک»، «طریق صالحان جهان پر صدا»، علم‌الیقین»، «سلمان راه»، «بهشت با نعیم»، «کلید جنت»، «عامل فراغت از جهان»، «عامل خلاصی از بدان» معرفی می‌کند و چنین میگوید که فرد صابر خاموشی وِرد و سخن اوست و او هرگز با ناهلان سخن نخواهد گفت و لذا باید به صابران اقتدا کرد و طریق خاموشی برگزید تا آن که هدایت شد و دین و دنیای آدمی نیکو گردد و در بین فاجران نیست و نابود نشود.
«ای بــــــرادر گر تو هستی حق طلب جــــــــــز بفرمان خدا مگشـای لب
گر خبر داری زحـــــــــــی لایمـوت بر دهـــــــــان خود بنه مهر سـکوت
ای پسر پنـــد و نصیحت گــــوش کن گــــــر نجاتی بایدت خامــــوش کن
هـــــــــــــر کرا گفتار بسیارش بود دل درون سینه بیمـارش بــــــــود
عاقـــــــلان را پیشــه خـاموشی بود پیشـهٔ جـــــــاهل فراموشـی بـــــود
خامشی از کـــذب و غــیبت واجبست آب هســت آن کو بگــفتن راغبــسـت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:34:00 ق.ظ ]




از روایات اسلامى و کلمات بزرگان اخلاق و رهروان سیر و سلوک الى‌الله امورى استفاده مى‏شود که ما آنها را به عنوان اصول کُلّی براى مبارزه با آفات زبان مى‏آوریم:
۳-۸-۴-۱- توجه جدى به خطرات زبان
براى پرهیز از خطرات هر موجود خطرناک قبل از هر چیز توجه کامل به خطرات آن لازم است، هر روز که انسان از خواب بیدار مى‏شود باید به خودش توصیه کند که باید مراقب خطرات زبانش باشد زیرا این عضو مى‏تواند انسان را به اوج سعادت برساند و یا بر خاک ذلّت و شقاوت بنشاند، اگر غافل شوى همچون حیوان درنده غافلگیرى، تو را مى‏درد. این معنى به طرز زیبایی در روایات اسلامى وارد شده است. در حدیثى از «سعید بن جبیر» از رسول‏خدا صلى‌الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:
«اذا اصبح ابن آدم اصبحت الاعضاء کلها تستکفى اللسان انى تقول اتق الله فینا فانک ان استقمت استقمنا و ان اعوججت اعوججنا; هنگامى که فرزندان آدم صبح مى‏کنند تمام اعضاى بدن به زبان هشدار مى‏دهند و مى‏گویند تقواى الهى را در مورد ما مراعات کن، چرا که اگر تو به راه راست‏بروى ما نیز به راه راست مى‏رویم و اگر تو به راه کج‏ بروى ما نیز به راه کج مى‏رویم!» (کلینی۱۳۸۷، جلد ۲: ۹۹)
در حدیث دیگرى از امام على‏ابن‏الحسین علیهما السلام آمده است: «ان لسان ابن آدم یشرف على جمیع جوارحه کل صباح فیقول کیف اصبحتم؟! فیقولون بخیر ان ترکتنا و یقولون الله الله فینا، و یناشدونه و یقولون انما نثاب و نعاقب بک; زبان انسان هر روز صبح به تمام اعضاء بدن نظر مى‏افکند و مى‏گوید: صبح شما چگونه است؟ مى‏گویند خوب است اگر تو ما را به حال‏خود واگذارى! (سپس اضافه مى‏کنند) خدارا، خدارا، رعایت‏حال ما را بکن، و به او قسم مى‏دهند و مى‏گویند ما به واسطه تو مشمول ثواب یا عقاب واقع مى‏شویم» (همان جلد ۲: ۱۱۵)
۳-۸-۴-۲- سکوت
در بحث‌هاى گذشته گفتار مشروحى درباره اهمیت ‏سکوت داشتیم و روایات زیادى در مورد اهمیت‏سکوت نقل شده و در آیات قرآن اشارات پر معنایى درباره سکوت دیدیم، این به خاطر آن است که هر قدر انسان کمتر سخن بگوید لغزش‌هاى او کمتر است، و هر قدر بیشتر سکوت کند سلامت او بیشتر خواهد بود.
اضافه بر این، ممارست ‏بر سکوت سبب مى‏شود که انسان زبانش را در اختیار خود بگیرد، و از طغیان و سرکشى آن بکاهد و به این ترتیب به جایی مى‏رسد که جز حق نگوید و جز به رضاى خداوند سخن نراند.
باید توجه داشت که مراد از سکوت، سکوت مطلق نیست- زیرا بسیارى از مسائل مهم زندگى اعم از معنوى و مادى و اطاعات و عبادات و نشر علوم و فضائل و اصلاح در میان مردم، از طریق سخن گفتن است - بلکه منظور از قله‏الکلام (کم سخن گفتن) یا به تعبیر دیگر، خاموشى،در برابر سخنان فساد انگیز یا مشکوک و بى محتوا و مانند آن است. به همین دلیل، در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه‌السلام مى‏خوانیم:
«مَن کَثُرَ کَلامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَن کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیاؤُهُ وَ مَن قَلَّ حَیاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ …» کسى که سخن بسیار بگوید خطا و لغزش او فراوان مى‏شود، و کسى که خطا و لغزشش فراوان گردد، حیاء او کم مى‏شود، و کسى که حیائش کم شود، پرهیزگارى‏اش کم مى‏شود، و کسى که ورعش کم شود، قلبش مى‏میرد، و کسى که قلبش بمیرد، داخل آتش دوزخ مى‏شود!» (نهج‌البلاغه:‏۳۴۹)
در حدیث دیگرى از امام بزرگوار مى‏خوانیم: «الکلام کالدواء قلیله ینفع و کثیره قاتل، سخن مانند دارو است، اندکش مفید و کثیرش قاتل است!» (تمیمی آمدی،۱۳۶۰: ۲۱۸۲)
۳-۸-۴-۳- حفظ زبان
اگر انسان پیش از آن که شروع به سخن گفتن کند در محتوا و انگیزه و نتیجه سخنان خود کمى بیندیشد، بسیارى از لغزش‌هاى زبان و گناهان، از او دور مى‏شود. بى‏ مطالعه سخن گفتن است که انسان را در انواع گناهان که از این عضو مخصوص سرچشمه مى‏گیرد، غوطه‏ور مى‏سازد.
در حدیث معروفى از پیامبراکرم صلى الله علیه و آله آمده است: «ان لسان المؤمن وراء قلبه، فاذا اراد ان یتکلم بشى‏ء تدبره بقلبه، ثم امضاه بلسانه، وان لسان المنافق امام قلبه، فاذا هم بشى‏ء امضاه بلسانه و لم یتدبره بقلبه. زبان انسان با ایمان در پشت قلب او قرار دارد، هنگامى که اراده سخن گفتن کند، نخست در آن مى‏اندیشد، سپس با زبانش آن را امضا مى‏کند; ولى زبان منافق در جلو قلب اوست، هنگامى که تصمیم به گفتن چیزى بگیرد نحست آن را با زبانش امضا مى‏کند و در آن نمى‏اندیشد!» (پاکروان، غلامرضا، ۱۳۸۸ ج ۲: ۴۰)
در تعبیر دیگرى از امام حسن‏عسکرى علیه السلام چنین مى‏خوانیم:« قلب الاحمق فى فمه و فم الحکیم فى قلبه»، قلب نادان در دهان اوست، و دهان دانا در دل او!» (مجلسی، ۱۳۸۶ ج ۷۵: ۳۷۴)
بدیهى است مراد از قلب در این جا همان عقل و فکر است، و بودن زبان در جلو قلب، یا در عقب آن، کنایه از تفکر و اندیشه درباره محتواى سخن یا عدم آن است.
راستى چه مى‏شد اگر همیشه ما پیش از آن که سخن را آغاز کنیم فکر خود را به کار مى‏گرفتیم و درباره انگیزه‏ها و نتیجه‏ها و محتواى سخنان خود مى‏اندیشیدیم که آیا این سخن بیهوده است‏یا زیانبار یا هتک حرمت مؤمن یا حمایت از ظالم و مانند آن، یا این که سخنى است‏براى خدا، و در طریق امر به معروف و نهى از منکر و حمایت از مظلوم و مبارزه با ظالم، و مورد رضاى حق و سبب خوشنودى بندگان خدا.
این سخن را با حدیثى از امیرمؤمنان على علیه‌السلام که جامع همه مباحث‏بالا است و بر دل انسان نور و صفا مى‏پاشد پایان مى‏دهیم، فرمود: «ان احببت‏سلامه نفسک وستر معایبک فاقلل کلامک واکثر صمتک، یتوفر فکرک و یستنر قلبک، اگر دوست دارى از سلامت نفس برخوردار شوى و عیوب و کاستی‌هایت پوشیده بماند، کمتر سخن بگوى و بیشتر خاموش باش تا فکرت قوى، و قلبت نورانى گردد» (تمیمی آمدی،۱۳۶۰:‏ ۲۱۶)
۳-۸-۶٫ سکوت در سیره نظری و عملی فرزانگان تاریخ
سبحانی تبریزی در کتاب «سیمای فرزانگان » از محمدبن مکی معروف به شهیداول، شاگرد فخر المحققین نام می‌برد و یکی از توصیه‌های او را این چنین مطرح می‌سازد که « زبان را از گناهانی هم چون پرت و پلاگویی، غیبت، سخن چینی و بیهوده گویی نگاه دارید» (سبحانی تبریزی، ۱۳۸۳: ۱۳۰)
هم چنین، نویسنده بیست و پنج دستور متنوع و مفید را از مرحوم ملامحسن فیض کاشانی (۱۰۰۷ ه- ق - ۱۰۹۰) مطرح میسازد که یکی از آن‌ها این چنین است: «محافظت بر صوم ماه رمضان و تکمیل آن، چنانچه زبان را از لغو و غیبت و دروغ و دشنام و نحو (مانند) آن، و سایر اعضاء را از ظلم و خیانت و فطور (افطاری) را از حرام و شبهه بیشتر ضبط کند که در سایر ایام می‌کرد » (‌همان‌: ۸۶‌).
نویسنده مذکور در جایی دیگر از کتاب خود، توصیه‌هایی از شیخ احمد احسایی (۱۱۶۶-۱۲۴۲ ق) را مطرح می‌سازد که وی همیشه اوقات متفکر و متدبر بود که یکی از آن توصیه‌ها این گونه است: «در کلام، مگو مگر به قدر ضرورت و آنچه محتاجی به او در دنیا و آخرت و کوشش کن در قرائت قرآن و تدبر در معانی آن، زیرا که قرآن کلید خزانه‌های علم است» (همان: ۱۴۵).
عابدی در کتاب «گوهرهای پراکنده » از لزوم سکوت در برابر استاد در موارد لازم سخن می‌گوید. وی به نقل از شهید ثانی اینگونه می‌نویسد: «یک روز بین «حاج میرزا محمد اندرمانی» و «فاضل دربندی» درباره موضوعی علمی، بحث در گرفت. در این مسئله حق با فاضل دربندی بود، با این وضع، او در برابر برخی سخنان میرزا محمد سکوت می‌کرد و حرمتش را نگاه می‌داشت. بعد از پایان بحث از او پرسیدند: «چرا هیچ جوابی ندادی ؟» گفت : «چون هنگام مسافرت به عتبات عالیات ، سه روز به درس این عالم بزرگوار حاضر شدم، حق استادی او را ملاحظه کردم» (عابدی، ۱۳۸۸: ۱۴۳)
رضا مختاری درکتاب سیمای فرزانگان در توصیف شخصیت آخوند ملاحسینقلی همدانی (ره) به نقل از سید صدر میگوید: « او دائم المراقبه بود، به طوری که چه بسا در اثنای درس از ترس این که مبادا از خداوند سبحان غافل شود، ساکت می‌شد. وی شیوه‌ای همانند ابن طاووس داشت و در اثر مجاهدت‌ها و ریاضت‌هایش انوار ملکوت بر او تابیدن گرفت» (ص ۵۸). یکی از نامه‌های حسینقلی همدانی به مرحوم سید علی آقا ایروانی که به گونه‌ای دستورالعملی تربیتی محسوب می‌گردد، بدین مضمون است: «جناب آقا! الحذر الحذر من قواطع الاربعه: کثره الکلام و کثره الطعام و کثره المنام و کثره المجالسه مع الانام» (مختاری، ۱۳۸۵: ۶۰)
سیدهاشم حسینی تهرانی در کتاب بوستان معرفت در وصف علامه طباطبایی می‌گوید: «چنان مستغرق انوار الهیه و مشاهدات غیبی ملکوتیه بودند که مجال تنازل پیدا نمی‌کردند. عظمت وابهت و سکینه و وقار در وجود ایشان استقرار یافته، و دریای علم و دانش چون چشمه جوشان فوران می‌کرد و پاسخ سؤال‌ها را آرام آرام می‌دادند و در بسیاری از مواقع که یک سؤال بسیط و ساده‌ای از ایشان می‌شد، در یک مسئله فلسفی و یا تفسیری و روایی، و ممکن بود با چند کلمه جواب، فوری پاسخ داده شده و مطلب تمام شود، ایشان قدری ساکت می‌ماندند و پس از آن چنان اطراف و جوانب و احتمالات و مواضع رد و قبول را بررسی و بحث می‌نمودندکه حکم یک دادرسی را پیدا می‌کرد.. با آنکه اسرار الهیه در دل تابناک او موج می‌زد، سیمایی بشاش وگشاده و زبانی خموش و صدایی آرام داشت و پیوسته به حال تفکر بود» (حسینی‌تهرانی ۱۳۸۷: ۸۰)
غلامرضاگلی زواره، در کتاب سلوکی ملکوتی، در توصیف شخصیت تابناک علامه طباطبایی می‌نویسد: «یکی از مزایای شگفت انگیز علامه این بود که با آن همه معلومات و توانایی‌های علمی گوناگونی که داشت ، اکثر اوقات مجلس او با سکوت برگزار می‌گردید، مگر این که از محضرشان سؤالی می‌شد، مانند همان فردی که حضرت علی علیه‌السلام درباره‌اش فرموده است: من در گذشته برادری داشتم که اکثر روزگارش را به سکوت می‌گذرانید، اما وقتی نوبت سخن به ایشان می‌رسید، مجالی برای سخن‌گویی نمی‌گذاشت.. علامه نیز این گونه بود، تا زمانی که از او چیزی نپرسیده، سخنی نمی‌گفت و البته در اوقات سکوت با اذکار و حالات باطنی مشغول بود و از سیمایش کاملاً هویدا بود که برخلاف این سکوت و آرامش ظاهری، درونش در تحرک و تکاپو بود» (گلی زواره ۱۳۸۶: ۱۱۴).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

رضاباقی زاده در کتاب «برگی از دفتر آفتاب» در وصف جایگاه سکوت در شیوه تدریس حضرت آیت‌اله بهجت به نقل از آیت‌اله گرامی این چنین می‌نویسد: «وقتی در جلسه درس ایشان شرکت جستم، آقا در حالی که نشسته و زانوهایش را بغل گرفته و کتابی (ظاهراً مکاسب) در جلوشان باز بود، مسئله‌ای را طرح نمود. بعد محاسنش را گرفت و به صورت پرسشی و اجمالی به بحث پرداخت و مقداری نیز سکوت کرد… بعدها فهمیدم که ایشان با این روش فکر فراگیر را تحریک می‌کنند تا خود شاگرد فکر کند و به نظر می‌رسد شیوه خوبی برای وادار کردن مخاطب به اندیشه است تا فقط مستمع نباشد.» (باقی‌زاده ۱۳۸۹: ۷۸)
همین نویسنده به نقل از حجه‌الاسلام سید رضا خسرو شاهی در مورد «فکر کردن حضرت آیت‌اله بهجت» قبل از سخن گفتن این گونه اظهار می‌دارد:
«از دیگر ویژگی‌های بارز ایشان آن است که هر گاه می‌خواهند مطلبی را بفرمایند، علاوه بر رعایت مقتضای حال، نخست در باره سخنی که می‌خواهند بفرمایند، فکر می‌کنند. حتی در این زمینه فکر می‌کنند که مطلب را چگونه و در چه قالب و جملاتی بگویند، به گونه‌ای که هم کوتاه باشد و هم رساتر مطلب را افاده بکند» (همان: ۱۹۹).
«ایشان خیلی تأکید می‌کردند بر کنترل زبان و می‌فرمودند: «باید زبان را کنترل کنیم، به صورتی که باید بیست و چهار ساعت تأمل و اندیشه کنیم و یک ساعت صحبت کنیم بلکه شاید یک ساعت هم زیاد باشد.» (همان: ۲۰۳)
یکی از اموری که انسان را از حرکت و نیل به مقصد باز می‌دارد ومانع توجه و حضور قلب می‌شود، سخنان بی‌فایده و غیر ضروری می‌باشد. در اثر زیاد حرف زدن و پراکنده گویی، فکر انسان پراکنده و پریشان می شود و نمی‌تواندنسبت به خداوند متعال توجه کامل و حضور قلب پیدا کند. لذا بر انسان لازم است زبان خویش را کاملاً کنترل کند و سنجیده سخن بگوید.
علامه طباطبائی می‌فرمود من از سکوت آثار گران بهایی مشاهده کرده‌ام. چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در موارد لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود. ( عزیزی، ۱۳۸۲: ۱۰۹)
نکته بسیار قابل توجه آن است که فرزانگان و وارستگان بزرگ تاریخ اسلام و تاریخ تعلیم و تربیت با سکوت‌های به جا و به موقع خویش درس آموختند، آنجا که احساس وظیفه نمودند، با در نظر گرفتن مضامین برخی از احادیث و روایات دینی و تربیتی که ذکر گردید، این سکوت را با کلام قاطعانه خویش در هم شکستند و به بالاترین فریاد گران در هم کوبنده ظلم و ستم در عصر و روزگار خویش، بلکه در تمامی تاریخ ، تبدیل گشتند و هرگزنخواستند با خاموشی و سکوتی غیر قابل تأیید، مهر تأیید بر ستم ستمگران که ظلم آنان را مشاهده می‌نمودند، بزنند و جالب اینکه هدف چنین کلام و قاطعیتی دقیقاً منطبق با همان هدف سکوت به جای آنان بود؛ یعنی ترویج دیانت، تربیت و اخلاق و آموختن درس عرفان، معنویت و خداشناسی
شوارتز، در کتاب« جادوی فکر بزرگ» می‌گوید: « انسان‌های بزرگ، گوش کردن را به انحصار خود در می‌آورند، حال آنکه انسان‌های کوچک، حرف زدن را به انحصار خود در می‌آورند.» (شوارتز، ۱۳۸۹: ۸۹)
سپس نویسنده مذکور اظهار می‌دارد:«رهبران بزرگ، وقت بیشتری، را صرف نصیحت شنیدن می‌کنند تا نصیحت کردن. گوش‌های شما مانند دریچه‌های ورودی هستند. آن‌ها مواد خاصی را که قادرند به نیروی خلاق بدل شوند، در اختیار ذهن شما می‌گذارند. از حرف زدن چیزی نمی‌آموزیم، اما برای آموخته‌هایی که از طریق پرسیدن و شنیدن می‌توانیم به دست آوریم، حد و مرزی وجود ندارد. یکی از راه کارهای این نویسنده به عنوان راهنمایی برای خود سازی آن است که فرد در هر روز سی دقیقه صرف تفکری جهت‌دار در سکوت و آرامش نماید. وی اعتقاد دارد پیامبران و رهبران بزرگ جهان بیشتر اوقاتشان دور از هیاهوی زندگی گذشته است. رهبران سیاسی نیز در تنهایی توانسته‌اند خط فکری مشخصی برای خود بیابند.» (همان: ۱۰۵)
۴- جایگاه صبر و سکوت در ادبیات فارسی
۴-۱- منزلت و فواید صبر و سکوت در ادب فارسی
صبر و سکوت به عنوان دو فضیلت برجسته در تکامل اخلاق و رفتار انسان‌ها در ادبیات منظوم و منثور فارسی جایگاه والایی دارد. ادبیات منظوم فارسی سرشار از نکات دل انگیز و زیبایی در خصوص این دو مضمون است و شاعران فارسی زبان در ادوار مختلف مضامین بکر و پسندیده‌ای در این باره خلق کرده‌اند. به یقین می‌توان گفت که در آثار همه شاعران از دوران گذشته تا کنون پیرامون این دو محور نکته پردازی‌های زیبایی انجام گرفته است و همه آنان این دو فضیلت را ستوده‌اند. پرداختن به صورت خاص به این مبحث در ادبیات فارسی، خود پژوهشی واحد و مستقل را می‌طلبد. لذا در این بررسی به جایگاه صبر و سکوت در آثار برجسته‌ترین شاعران فارسی زبان به عنوان پیش درآمدی برای ورود به موضوع خاص این تحقیق می‌پردازیم. عطار صبر و خاموشی را تنها را رسیدن به قلّه معرفت و حقیقت می‌داند. او تفکّر و تأمل در خویشتن را طریق دریافت گوهر معنی و رسیدن به هدف نهایی توصیف می‌کند:
« گر سر کار می‌طلبی صبر کن خموش تا صبر و خامشیت رساند به منتها»
(عطار،۱۳۸۰: ۷۰۲)
او غور و فرورفتن در خویشتن در تنهایی و سکوت به منزله رهایی وصول به کّل حقیقت تفسیر می‌کند و می‌گوید:
« همچو غوّاصان دم انر سینـــه کش گر چه دریا همـــدمی می بایدت»
(همان: ۱۴)
عطار، خاموشی و صبر را بهترین راه و روش برای نیل حقیت معرفی می‌کند. او معتقد است خاموشی و سکوت بهترین شراب معنوی برای روح و جان آدمی می‌باشد، و آن را نقد جاودانی می‌خواند، او در مجموعه آثارخود خاموشی را پیشه عاقلان می‌شناسد. او خاموشی را «طریق اهل راه»، «چراغ جان جان»، «نظام ملک»، «طریق صالحان جهان پر صدا»، علم‌الیقین»، «سلمان راه»، «بهشت با نعیم»، «کلید جنت»، «عامل فراغت از جهان»، «عامل خلاصی از بدان» معرفی می‌کند و چنین میگوید که فرد صابر خاموشی وِرد و سخن اوست و او هرگز با ناهلان سخن نخواهد گفت و لذا باید به صابران اقتدا کرد و طریق خاموشی برگزید تا آن که هدایت شد و دین و دنیای آدمی نیکو گردد و در بین فاجران نیست و نابود نشود.
«ای بــــــرادر گر تو هستی حق طلب جــــــــــز بفرمان خدا مگشـای لب
گر خبر داری زحـــــــــــی لایمـوت بر دهـــــــــان خود بنه مهر سـکوت
ای پسر پنـــد و نصیحت گــــوش کن گــــــر نجاتی بایدت خامــــوش کن
هـــــــــــــر کرا گفتار بسیارش بود دل درون سینه بیمـارش بــــــــود
عاقـــــــلان را پیشــه خـاموشی بود پیشـهٔ جـــــــاهل فراموشـی بـــــود
خامشی از کـــذب و غــیبت واجبست آب هســت آن کو بگــفتن راغبــسـت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:33:00 ق.ظ ]




حسب محتویات پرونده اینگونه حکایت می نماید که آقای علی دانشمندی به وکالت از موکل خود اکبر الف و توکیلا از طرف همسرش خانم زیبا م طی درخواست به استحضار می رساند که نامبردگان به اتفاق هم یک حیاط در صدف پلاک ثبتی ۳۲۹ فرعی از ۲۹۷۲ فرعی از ۱۸۲ اصلی بخش ده مشهد مالک بوده اند که مطابق قرار مشارکت مورخه ۶/۱۲/۸۲ که فتوکپی مصدق آن ضمیمه دادخواست است با خواندگان منعقد نموده اند که سه دانگ از شش دانگ گفته شده شریک باشند تا خواندگان حیاط را خراب و مبادرت به یک دستگاه بنا نمایند و تا سقف مبلغ ۵۴ میلیون تومان هزینه نمایند و چنانچه نیاز به هزینه بیشتری باشد مطابق مفاد قرار داد هر یک نسبت به سهم خود هزینه نمایند پس از اتمام کار مصالح اضافه مثل آهن آلات و غیره را نسبت به سهم هر یک تقسیم نماید ولی وقتی که کار به اتمام می رسد خواندگان از دادن سهم آهن آلات اضافی به موکل امتناع نموده و بدون اذن شرعی و قانونی آهن آلات مطابق لیست های پیوستی که در دادگاه به عرض رساندم از حمل خارج جای دیگر یا استفاده می نمایند علیهذا تقاضای رسیدگی و صدور حکم بر محکومیت خواندگان به استرداد عین یا مثل به شرح لیست هایی پیوستی آهن آلات و هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل مورد استدعاست
اصل دادخواست بعد از ابطال تمبر و پرداخت هزینه دادرسی مالی توسط دفتر کل ثبت و به شعبه ۲۷ دادگاه عمومی حقوقی ارجاع می گردد و مدیر دفتر پس از تعیین وقت رسیدگی دستور ابلاغ اخطاریه به طرفین به همراه نسخه ثانی دادخواست و سایر ضمائم برای خواندگان صادر می گردد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مورخه ۳/۱۰/۸۵ در وقت رسیدگی در شعبه فوق الذکر با حضور طرفین دادگاه خطاب به خوانده ردیف اول در پاسخ هر مطلبی دارید بیان فرمایند مشارالیه اظهار می دارد بنده به اتفاق خوانده دیگر آهن آلات را تهیه کرده بودیم .
آنچه که برای ساختمان لازم بود استفاده کردیم و آنچه استفاده شد در حساب و کتاب محاسبه گردیده و اضافه از آن اصلا در مشارکت محاسبه نشده است و اضافه ها چون متعلق به خودمان بوده از محل خارج کردیم و همه حسابها شخصی است میزان آهن آلات استفاده شده در ساختمان هان است که در محاسبه هم قید شده و بیشتر از آنچه استفاده شده محاسبه منظور نشده است و خوانده دیگر هم در دفاع همین مطالب را عنوان می دارد.
آقای دانشمندی وکیل خواهان از خواندگان سوال می کند ( با کسب اجازه از محضر دادگاه) آیا قرار داد فی مابین موکل و یا خواندگان مشارکت بوده یا خیر آیا هزینه های که مدعی هستند خرج کردند در دفاتر و ایضا موکل یا خیر اگر ادعای ایشان این است که اضافه آهن متعلق به آنان بوده قبول دارند که بردند خواندگان در پاسخ گویند قرار داد مشارکت بوده و تا حدی که در دفاتر خرج کردیم توسط خواهان امضاء شده بعد از آن ایشان دیگر نیاورند به سایر آهن آلات متعلق به خودمان بوده ضمنا اصول مبایعه نامه لیست آهن آلات و تکمیلی قرارداد را دادگاه محترم ملاحضه نمایند.
مورخه ۳/۱۰/۸۵ به موجب اختلاف طرفین در میزان آهن آلات بکار برده در ساختمان تعیین و میزان آن قرار کارشناسی دادگاه جهت کشف حقیقت قرار ارجاع به کارشناس صادر می نماید پرداخت دستمزد کارشناسی به عهده خواهان می باشد که می بایست ظرف یک هفته از تاریخ ابلاغ اخطاریه دستمزد را پرداخت کنند.
بعد از اینکه کارشناس صورت اقلام باقی مانده را ارائه دهد وکیل خواهان در مهلت مقرر اظهار می دارد که یکسری اقلام در نظر کارشناسی منظور نگردیده که دادگاه مجدا به کارشناسی اخطار می نماید نظریه صلاحی خود را در موارد که قید نشده اعلام نماید. نهایتا به تاریخ ۱۹/۱/۸۶ شعبه ۲۷ دادگاه عمومی حقوقی ختم رسیدگی را اعلام و مبادرت به صدور رای می نماید.
رای دادگاه
در خصوص دادخواست آقای علی دانشمندی به وکالت از ناحیه خانم زیبا .
محمد الف
غضنفر ر و بخواسته عین یا مثل مقادیری تیر آهن و میل گرد فروشی نبشی تسمه و کاستی سرامیک و لوله مقوم به ۰۰۰/۰۰۰/۱۱ ریال به انضمام هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل بدین توضیح که وکیل خواهان در شرح دادخواست تقدیمی و اظهاراتش در دادگاه چنین عنوان نموده که موکل قرار ساخت و ساز ساختمانی را منعقد تا هر یک در سه دانگ از ساختمان شریک باشد. خواندگان نسبت به خرید مصالح ساختمانی و ساخت ساز اقدام و در خاتمه کار مقادیری آهن و مصالح دیگر را که نیمی از آن متعلق به موکل بوده از محل خارج کردند خواندگان با حضور در جلسه دادگاه ضمن قبول خارج کردن مصالح ساختمانی میان نمودند آنچه در دفترچه محاسباتی قید و ضمیمه شده در ساختمان به کار رفته و مازاد در نظریه اصلی و تکمیلی مصالح مازاد که از محل خارج شد را قید و اعلام نموده مصالح در دفاتر به حساب دو طرف شده است نظریه در مهلت قانونی مصون از اعتراض باقیمانده بنابراین با توجه به اینکه خواهان در نیمی از مصالح به شرح نظر کارشناسی شریک بوده و لذا دادگاه دعوی را وارد تشخیص و مستندا به مواد ۱۹۷ ، ۵۰۲ ، ۵۱۹ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی انقلاب را در امور مالی محکومیت خواندگان به استرداد نصف عین مثل اقلام مندرج در نظر اصلی و تکمیلی کارشناس ( هر یک باالناصفه) به خواهان و محکومیت آنان به پرداخت مبلغ ۱۷۵۰۰۰ ریال هزینه دادرسی حقوق الوکلا وکیل براساس تعرفه ( هر یک به المناصفه) در حق خواهان صادر می گردد رای صادر ظرف مدت ۲۰ روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدید نظر در دادگاه تجدید نظر استان می باشد.
نقد و نظریه کارآموز:
تعهدات و جهات دیگری که به موجب آن مدعی خود را مستحق مطالبه می داند به طوری که مقصود واضح و روشن باشد باید در دادخواست قید گردد. قانونگذار با توجه به سیاق عبارات این تعهدات را نیز جهانی دانسته که به موجب آن مدعی خود را مستحق مطالبه می داند یعنی افزون بر عقود معین ؟؟؟؟ ( مانند بیع، نکاح، رهن، اجاره، و …. )
قراردادهای که در محدوده ماده ۱۰ ق. م تنظیم می گردد ( مانند قراردادهای بهره برداری و … )
مستحق مطالبه بودن خواهان شمرده می شود دادگاه علاوه بر رسیدگی به دلایل موجود در دادخواست هر گونه تحقیق یا اقدامی برای کشف حقیقت لازم باشد انجام می دهد.
مجتمع قضائی شهید مطهری شعبه ۲۷ دادگاه عمومی مشهد
کلاسه پرونده:
خواهان: محمد – محسن – جعفر – جلیل – حشمت . ر. م با وکالت علاء الدین رحیمی
خوانده: جواد ر
خواسته : تقسیم ترکه و فرش ملک
دلائل و منضمات: تصاویر مصدق ۲- وکالتنامه ۳- گواهی حصر وراثت
دادنامه شماره ۷۴-۱۹۵۰ شعبه ۱۳ دادگاه عمومی مشهد ۱۰۴۵/۱۲۸ شعبه سوم دادگاه تجدید نظر ۵- عندالزوم ارجاع امر به کارشناس
گردشکار پرونده:
حسب محتویات پرونده آقای علاء الدین رحمتی محمودی به وکالت از طرف خواهان دادخواستی تصدیق می نماید مورث موکلیندر تاریخ ۰۶/۰۵/۸۱ در اقامتگاه دائمی خود فوت نموده و وارث هنگام فوت ایشان برابر گواهی حصر واراثت تقدیمی خواهان های فوق و خوانده محترم می باشند نظر به اینکه یک باب منزل مسکونی واقع در خیابان خواجه ربیع ۱۴ پ ۱۴ به شماره پلاک ثبتی باقی مانده ۳۸۸ فرعی از ۲۸ فرعی از ۷ اصلی بخش ۹ مشهد جز ماترک مورث موکلین بوده که بر حسب اعلام نظر کارشناس در پرونده کلاسه ۷۶۶-۸۱ شعبه ۱۳ قابل تقسیم بین وارث نمی باشد لذا توکیلا استدعای رسیدگی و صدور حکم بر فروش و تقسیم آن وفق موازین شرعی و قانونی و همچنین کلیه خسارات و هزینه دادرسی وفق مقررات قانون آئین دادرسی عمومی و انقلاب را دارد.
پس از ارائه دادخواست اصلی غیر مالی به دفتر کل و ثبت آن پرونده به شعبه ۲۷ ارجاع و وقت رسیدگی تعیین به طرفین ابلاغ می گردد ضمن درخواست اعلا م وضعیت ثبتی ملک مورد نظر استعلامات از دریافت و ختم پرونده می گردد و علیهذا خوانده پرونده در خصوص فروش ؟؟؟ مرحوم پدرش که موضوع دعوی بوده تقاضای فروش یک باب منزل با مشخصات معنونه از سوی خواهان اظهار می دارد که ملک موصوفه متعلق به پدر نمی باشد و ایشان طی وکالتنامه حق فروش واگذاری ملک را به بنده داده که ملک مورخ ۱۵/۰۵/۸۰ به آقای حمید رضا م فروخته شده دیگر پدرم ملکی نداشته و جز ماترک ایشان نمی باشد که در خصوص همین مالک و شعبه ۳۵ پرونده در حال رسیدگی می باشد حال از آن مقام محترم تقاضا رسیدگی صدور حکم رد دعوی خواهان ها با توجه به عدم مالکیت پدرم ملک ؟؟؟؟ مورد استدعاست مورخه ۱۴/۱۲/۸۵ در وقت رسیدگی در همان شعبه مذکور و با حضور طرفین وکیل با کسب اجازه از محضر دادگاه با شرح مجدد دادخواست و ضمائم آن موکلین را مورث ملک اعلام می نماید که بعد از فوت وارث برابر مقررات قانونی ورثه تعلق گرفته لذا تقاضای فروش و تقسیم آن وفق نظر کارشناسی به وکالت از موکلین با توجه به گواهی استعلام شده از اداره ثبت املاک که ملک بنام مرحوم مهدی ر مورث موکلین می باشد.
ثانیا ادعای فروش ملک کذب محض بوده و وکالتنامه ادعای خوانده به موجب دادنامه صادره در پرونده کلاسه  که تصویر آن تقدیم است ابطال گردیده و خوانده عنوان می نمایند که به رای شعبه ۳۵ اعتراض دارم در حال رسیدگی می باشد و طبق قولنامه فروخته شده و از سال ۱۳۸۱ در تصرف خریدار می باشد.
تصمیم دادگاه ( قرار کارشناسی)
نظر به اطلاع دادگاه از اینکه منزل موضوع ترکه قابل تقسیم بین ورثه می باشد یا خیر ضروری است قرار ارجاع امر به کارشناسی صادر و در صورت غیر قابل تقسیم بودن ارزش اعیان و عرصه به تفکیک یعنی سهم هر یک از ورثه را تعیین نماید.
رای دادگاه
در خصوص دادخواست آقای علای الدین محمودی به وکالت از آقایان محسن، محمد، جعفر، جلیل، حشمت شهرت، جملگی و بطرفیت آقای جواد ر و بخواسته فروش و تقسیم ترکه مرحوم مهدی ر بدین توضیح که وکیل خواهان در شرح دادخواست تقدیمی چنین عنوان نموده که موکلین و خوانده ورثه مرحوم مهدی ر عفت بیگم هـ می باشند و یک باب منزل مسکونی به پلاک ثبتی باقیمانده ۳۸۸ و فرعی از ۲۸ فرعی از ۷ اصلی بخش ۹ مشهد جزء ماترک می باشد که چون قابل تقسیم بین ورثه نمی باشد تقاضای فروش و تقسیم آنرا نمود دادگاه وضعیت مالکیت پلاک استعلام و در پاسخ مالکیت مرحوم مهدی ر تاکید گردید.
قرار کارشناسی دادگاه جهت احراز این که موضوع ترکه قابل تقسیم بین ورثه می باشد موضوع را به کارشناس ارجاع و کارشناس در نظریه خود به غیر قابل تقسیم بودن نظر دارد.
نظریه مهلت قانونی مصون از اعتراض باقیمانده بنابراین با توجه به گواهیهای حصر وارثت ضمیمه پرونده صادر از شعبات ۱۱ و ۳۶ دادگاه عمومی مشهد که به موجب آن خواهانها و خوانده و رثه مرحومان مهدی ر و عفت بیگم هـ می باشند و با توجه به پاسخ اداره ثبت اسناد که مالکیت مورث اصحاب دعوی تایید شده و نظریه کارشناس دادگاه دعوی را وارد تشخیص و مستندا به ماده ۲۱۷ قانون امور حسنی و مواد ۵۰۲ و ۵۱۹ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی حکم به فروش منزل موصوف از طریق مزایده و تقسیم وجوه حاصل از آن بین ورثه به نسبت سهم الارث و محکومیت خوانده پرداخت مبلغ ۱۰۰۰۰ ریال بابت هزینه دادرسی و مبلغ ۷۰۰۰۰۰ ریال بابت دستمزد کارشناس و حق الوکاله وکیل به مبلغ ۵۰۰۰۰۰ ریال در حق خواهانها صادر می گردد.
رای صادره ظرف مدت ۲۰ روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدید نظر در دادگاه تجدید نظر استان می باشد.
نقد و نظریه کارآموز
در صورت تعدد ورثه هر یک از آنها به موجب ماده ( ۳۰۰ ق. ح) می تواند تقسیم سهم خود از سهم سایر ورثه را از دادگاه درخواست کند دادگاه به موجب ماده ۶ ، ۳ و قانون مزبور برای رسیدگی به موضوع درخواست تعیین جلسه تقسیم و در خواست کننده و اشخاص ذی نفع را احضار می کند و نهایتا پس از اتمام شدن تقسیم صورت مجلسی تنظیم نموده و در آن مقدار ترکه و سهم هر یک از وراث را که برای تادیه دیون و اجرای وضعیت منظور شده تصریح می نماید ( م ۳۲۲ ق. ا. ح) دادگاه بر طبق صورت مجلس مذکور باید به امضای دادرس و صاحبان سهام برسد.
تقسیم ؟؟؟ عده ای صاحبان سهام تهیه و به آنها ابلاغ و تسلیم می نماید این تصمیم دادگاه حکم شناخته شده و در حدود قوانین قابل اعتراض پژوهش و فرجام است.
مجتمع قضائی شهید مطهری شعبه ۲۷ عمومی حقوق مشهد
کلاسه پرونده:
خواهان: سید جواد . م توکیلا از ناحیه سید طاهر (ب) سید فح الله با وکالت مهدی باقر پور
خوانده: شرکت تعاونی مسکن
خواسته: اعتراض ثالث نسبت به دادنامه ۹/۱۱/۸۲ ادار تحقیق اوقاف خراسان رضوی
گردشکار پرونده:
حسب محتویات پرونده آقای مهدی باقر پور به وکالت از موکلین مندرج در ردیف خواهان مشروحاً به اسحضار می رساند از سوی شعبه محترم ۲۷ عمومی مشهد در طی پرونده کلاسه ۸۴/۴۵/۲۷ و دادنامه موضوع این پرونده به شماره ۱۳۷۹/۵۴ با خواسته قلع و خلع ید علیه متصرف علی اکبر س صادر گردیده که با قاطعیت موضوع در دادگاه تجدید نظر استان و امور اجرائیه به مرحله اجرا رسیده است حالیکه مبحث به پلاکهای ثبتی ۵۹۰ الی ۹۰۶ مجری شده از ۷۳ فرعی از ۱۶۸ اصلی و ۲۸۴ فرعی از ۵۹۸ و ۲۸۴۲ فرعی از ۷۳ فرعی از ۱۶۸ اصلی بخش ۱۰ مشهد اساساً به لحاظ اینکه موکل مع الواسطه اینجانب آقای سید طاهر ( ب) موقوف علیهم موضوع وقف نامه مربوط به وقف خاصی اراضی لنگر- امقان طوس- گلشن از موقوفات اولادی خاص میرزا محمد حسین رضوی ابن میرزا ؟؟ رضوی می باشد و دادنامه صادره از سوی آن شعبه محترم با توجه به عدم آمادگی موکل از طرح این دعاوی علیه متصرف ملک موقوفه و غیاب ایشان صادر شده است لذا با عنایت به صدور اجرائیه برای دادنامه صادره شماره ۱۳۷۹/۵۴-۱۲/۱۰/۸۴ شعبه ۲۷ دائر بر قلع و قمع و خلع ید زارع متصرف در زمین متعلق به موکل از محضر جنابعالی به اسناد موجود مربوطه به موقوفه موصوف و تقدیم تصویر آن و قضایه به عنوان دلیل وقف بودن ملک متنازع قید و همچنین نامه ها و تایید نامه های کمسیون تحقیق اوقاف که همگی دال بر تایید قضائیه مزبور از محضر جنابعالی بدوا به لحاظ اینکه اجرای حکم صادره باعث ضرر و زیان به موقوفه و زارعین آن می شود خواهشمندم در خصوص صدور قرار دستور موقف مبنی بر توقیف عملیات اجرائی موضوع این پرونده برگه اجرائی مساعدت لازم را به عمل آورده ، همچنین پیرامون اعتراض شخص ثالث در پرونده کلاسه ( ۸۴/۴۵/۲۷) بخواسته ابطال حکم صادره به شماره ۱۳۷۹/۵۴-۱۲/۱۰/۸۴ موضوع پرونده کلام فوق رسیدگی نموده تا حقوق موکل بیش از این تضییع نگردد پرونده بعد از ثبت در دفتر کل و ابطال هزینه دادرسی مالی و ابطال تمبر به شعبه ۲۷ دادگاه عمومی حقوقی مشهد ارجاع و ریاست محترم دادگاه اظهار می دارد چون رسیدگی به درخواست خواهان به توقف عملیات اجرائی مستلزم اعلام پاسخ پاسگاه انتظامی در خصوص نحوه اجرای حکم می باشد که اینکه آیا اجرا حکم کاملا انجام شده یا خیر تا حصول پاسخ در این جهت میسر نیست و در خصوص اصل اعتراض شخص ثالث به دادنامه ی صادره از ناحیه این دادگاه طبق مقررات وقت رسیدگی و تعیین طرفین دعوت و نسخه ثانی و ضمایم جهت خوانده ارسال تا ضمیمه پرونده اصلی گردد مورخه ۱۵/۱۲/۸۵ وکیل خواهان طی نامه ای خطاب به ریاست محترم دادگاه در خصوص دستور موقت به استحضار می رساند نظر به اینکه برابر اعلام پایگاه خبری اعلام آمادگی موکل به پرداخت خسارات احتمالی تعیین شده صادر فرمائید.
در وقت مقرر جلسه با حضور طرفین تشکیل و به لحاظ وحدت موضوع و اصحاب دعوی قرار رسیدگی توامان هر دو پرونده صادر می گردد
با کسب اجازه از ریاست محترم دادگاه عرایض خود را مبنی بر موارد موصوفه تکرار می نماید.
مدافعات وکیل خوانده:
در مقابل آقای زنده دل نماینده حقوقی شهرک تعاونی مسکن اداره کل امور اقتصادی دارائی
خراسان در خصوص پاسخ و پرونده کلاسه  که حسب تقاضای وکیل خواهان و موافقت آن دادگاه محترم رسیدگی توام صادر گردیده است به عرض می رسانم دعاوی مطروحه از جهات ذیل دارای ایراد است.
دعوی اعتراض ثالث اصولا می بایست به طرفیت طرفین پرونده اصلی مطرح گردد که این امر رعایت نگردیده است
خواسته اصلی تقاضای دستور توقف اجرای حکم صرفنظر از اینکه حکم اجرا گردیده است مستند به هیچ گونه مدرک رسمی محکمه پسندی که مشخص شود براساس آن ماده ایراد می کند نمی باشد و به نظر می رسد دعوی مذکور واهی و بی اساس می باشد و سمت خواهان اصلی پرونده آقای سید طاهر بیشین طبق رای ارائه شده از ناحیه وکیل محترم و با توجه به شماره پلاکهای ما به انتزاع محرز نیست
همچنین در پرونده دعوی مطروحه به خواسته ابطال سند نیز اولا از آنجا که اراضی مذکور از طرف مجمع تشخیص مصلحت نظام و طبق مقررات اداره کل منابع طبیعی استان ملی اعلام و اسناد رسمی توسط اداره ثبت صادر و تسلیم گردیده اساسا مراجع فوق نیز می بایست جزء خوانندگان دعوی باشند که دعوی مطروحه از این جهت دچار ایراد است ثانیا تقویم خواسته نیز از آنجا که از حیث تجدید نظر خواهی موثر در حقوق شرکت تعاونی می باشند مستند به ماده ۶۱ و ۶۳ ق . آ دم تقاضای ارجاع امر به کارشناسی و تعیین قیمت واقعی اراضی و ابطال تمبر هزینه دادرسی براساس آنرا دارم، ثالثا سمت خواهان پرونده آقای میر طاهرب نیز در این پرونده طبق رأی اثبات و وقفیت نیست به پلاکهای ما به انتزاع محرز نیست از دادگاه محترم تقاضا دارد درصورت پذیرش و ورود ایرادات مطروحه دستور مقتضی نسبت به رفع آن اقدام تا متعاقبا نسبت به دفاع ماهوی نسبت به اصل خواسته اقدام شود.
دفاعیات وکیل خواهان :
وکیل خواهان در پاسخ عنوان می دارد
پیرامون خواندگان در دعوی اعتراض ثالث مورد قبول می باشد که ایراد وارد است و در اثر سرعت کار و تعجیل سهو القلم صورت گرفته است که این امر مورد پذیرش است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:33:00 ق.ظ ]