کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



در ۱۱ شعبان ۱۳۳۶ ق یک ستون نظامی تحت فرماندهی کلنل اورتون از شیراز حرکت کرده و به سرعت به سمت خان زنیان پیشروی کرد. هدف ظاهری این ستون کمک به پاسگاه خان زنیان بودکه تحت محاصره قشقایی‌ها قرار داشت، اما در حقیقت انگلیسی‌ها سعی داشتند با بهره گرفتن از نیروی اندک خود طی یک عملیات سریع ضربانی بر قلب اردوی قشقایی وارد آورند. امید آنها این بود که قشقایی‌ها غافلگیر شوند و انگلیسی‌ها، پیروزی آسانی را همانگونه که در شمال شرق شیراز به دست آورده بودند، کسب کنند. جنگ در جنوب ده شیخ، روستایی در مسیر شیراز – کازرون بین چنار راهدار و خان زنیان ، آغاز شد. اردوی صولت در کناره شرقی رود قر، آقاج و نزدیک دارنگان واقع شده بود. نیروهای انگلییس در پیشروی از ده شیخ به سمت خان زنیان در ۱۳ شعبان ساعت ۷ بامداد با گروهی از قشقایی‌ها بر فراز تپه سنگری درگیر شدند.[۲۶۵]
منابع انگلیسی می‌نویسد که هدف قشقایی‌ها ازاین درگیری این بود که پس از درگیری، در امداد جاده ده شیخ خان زنیان عقب نشینی کرده و نیروهای انگلیسی را به دنبال خود به طرف غرب بکشند و نیروهای اصلی قشقایی از سمت جنوب یعنی خان خویس (خان خبیص) و آق چشمه به سمت شمال پیشروی و جاده را از شرق نیروهای انگلیسی قطع کنند و انگلیسی‌ها کاملاً به محاصره بیفتند.[۲۶۶]
ولی برخلاف حدس و گمان انگلیسی‌ها، هدف نیروهای قشقایی آن بود که راه انگلیسی‌ها را سد کنند. بنابراین سردار عشایر به اردوی خان خبیص که افراد طوایف کشکولی و دره شوری در آنجا مستقر بودند پیغام فرستاد که به هر طریق ممکن جلوی حرکت انگلیسی‌ها را بگیرند. علاوه بر این صولت الدوله صد نفر قراول به سرکردگی اسماعیل خان کلانتر نمدی به بالای آق چشمه فرستاد که با نیروهای انگلیسی درگیر شدند.[۲۶۷]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پس از شروع درگیری، نیروهای انگلیسی با هدف تصرف ارتفاعات حرکت کردند و در نتیجه کوه پهن را متصرف شدند و اردوی صولت الدوله که غافلگیر شده بود با توپ و مسلسل گلوله باران شد. غافلگیری اردوی سردار عشایر ضربه مهلکی به قشقایی‌ها وارد آورد. هدف انگلیس‌ها انهدام اردوگاه مرکزی قشقایی بود. تنها پس از تصرف کوه و سرازیر شدن انگلیسی‌ها به دامنه جنوبی ارتفاعات، قشقایی ها به هدف انگلیسی‌ها پی بردند و در این مرحله بود که گروه‌هایی از شجاع‌ترین افراد قشقایی دست به حمله زدند تا جلو پیشروی قشون انگلیس را بگیرند. این گروه ها نیروهای انگلیسی را از جناح‌های مختلف مورد حمله قرار دادند. حملاتی که هر چند تلفات سنگینی برای قشقایی ها در پی داشت اما پیشروی انگلیسی‌ها را متوقف کرد.[۲۶۸]
جیمز مابرلی در توصیف سواران قشقایی می‌نویسد: «اسب های توانمند و چالاکشان از هر نشیب و فرازی می‌گذشتند و عشایر که تا بن و دندان مسلح بودد،دراین نبرد شجاعانه جنگیدند و برای حمله به طرف مقابل یا محاصره آن‌ها، از هیچ فرصت فروگذار نکردند.[۲۶۹] قشقایی ها توانستند در یکی از این حملات، ماژور بروس، فرمانده عملیات کوه پهن را از میان بردارند ولی در ضمن برخی از شجاع‌ترین افراد نیز را نیز از دست دادند. از جمله آقا خان بیگ دره شوری به همراه برادرش و شمشیر صفی خانلو و مشهدی غریب که خدای کله لو و حمزه بیگ طیبلو.
اینان از سرداران بنام قشقایی و ستون فقرات نیروی جنگی طوایف خود بودند. تعداد مجروحین به حدی بود ک بسیاری از خوانین و کلانتران بزرگ نیز مجروح شده بودند.[۲۷۰] جنگ به مدت ۱۳ ساعت یعنی تا ۷ شب به طول انجامید و قشون انگلیس توانست قسمتی از منطقه سیاخ را اشغال کند. اردوی سردار عشایر به ارتفاع سیاخ پناه بردند. علت پیشروی مجدد انگلیسی‌ها، کم شدن آب در اردوی سردار عشایر بود که آنان مجبور به عقب نشینی شدند و کلیه سنگرهایی را که تا آن ساعت از دشمن گرفته بودند را تخلیه کردند. با این وجود سردار عشایر خود فرماندهی مقاومت را بر عهده گرفت و یا عده کمی در یکی از سنگرها متحصن شد و به جنگ ادامه داد. قریب ۳ ساعت توپخانه دشمن سنگر سردار عشایر را گلوله باران کردند. اما سردار کلیه حملات آنها را دفع کرد و چون قشقائیان، پافشاری پیشوای خود را دیدند، آنها نیز مجدداً حملات سختی کردند تا مواضع از دست رفته را مجدداً باز پس گرفتند و انگلیسی‌ها وادار به عقب نشینی شدند و پاسگاه خان زنیان با اسلحه و مهمات فراوان به دست قشقایی ها محاصره و خلع سلاح شدند و عده‌ای از نیروهای آن اسیر و تعدادی از افسران انگلیسی کشته شدند.
نتیجه ۱۳ ساعت جنگ به شرح ذیل: عده شهدای قشقایی ۹۲ نفر، مجروحین ۱۳۶ نفر و ۴۰۰ رأس اسب کشته و مجروح شدند، خود سردار عشایر، سهراب خان همشیره زاده‌اش، حسین خان دره شوری، ابوالفتح خان کشکوی، مسیح خان فارسیمدان، عبدالحسین خان بهارلو و یک عده از نوکرهای شخصی سردار عشایر جز مجروحین بودند. اما عده مقتولین انگلستان ۸۰۰ نفر و ۱۳۰۰ نفر مجروح و درگیر ودار جنگ، انگلیسی‌‌ها شب هنگامه طی شکستی سخت ۲۰۰ قبضه تفنگ و ۲ عراده توپ خود را آتش زده و فرار کردند.[۲۷۱] اما ۱۵ روز بعد از اطراف و اکناف فارس، نیروهای تازه نفس مجاهدین ایلات و عشایر به میدان جنگ روی آوردند و عده مجاهیدن به ۶۰۰۰ نفر رسید. همین که سردار عشایر عده حاضر را برای جنگ و محاصره شیراز کافی دید، نامه‌ای به ناصر دیوان نوشت که باید شیراز را محاصره کنیم و از ناصر دیوان خواست که با تفنگچیان خود به مسجد بردی (۲ فرسنگی شمال غربی شیراز) بروند و به کشکولی‌ها و دره شوری‌ها هم دستور داد که چنار راهدار را تصرف کنند و به کازرونی ها کمک کنند و به تدریج به شیراز نزدیک شوند. ناصر دیوان فراشباشی، محمد خان و جعفرخان را با عده‌ای به مسجد بردی روانه کرد و کشکولیان و دره شوری‌ها به چنار راهدار وارد و پس از شکست دادن قشون هندی، خود را به کشن رسانیدند و باغهای اطراف آنجا را تصرف کردند. سردار عشایر خود با سه هزار سوار تازه نفس به کمک مجاهدین می‌شتابد و باغ عفیف‌آباد و باغ محمدیه به دست مجاهدین می‌افتد. در ۲۹ شعبان آب شهر توسط قشقایی‌ها قطع و محاصره تکمیل می‌شود و دشمن با دادن تلفات بسیار، شکست فاحش خورده به داخل شهر پناه می‌‌برند و پاسگاه‌ها یکی پس از دیگری سقوط کرده و قدرت تهاجمی دشمن کاملاً سلب می‌شود. اما انگلیسی‌ها برای نجات خود و ضربه زدن به قشقایی‌ها که در احمد آباد و کشن بودند حمله نهایی خود را آغاز می‌کنند و پس از اشغال مواضعی، عقب نشینی می‌کنند که در هنگام عقب نشینی، قشقایی‌ها موفق می‌شوند ضربات مهلکی بر آنها وارد سازند که انگلیسی‌ها مجدداً به داخل شهر پناه می‌برند.[۲۷۲]
در سوی دیگر اردوی قشقایی خود را برای حمله نهایی آماده می‌کرد. صولت الدوله قصد داشت با قطع راه‌های کمک رسانی به شهر از طریق محاصره شهر، همزمان با بروز یک شورش داخلی در شهر با حمله‌آی سراسری آخرین ضربه را بر انگلیسی‌ها وارد و آنها را از کشور خارج کند. وخامت اوضاع، انگلیسی‌ها و فرمانفرما را به فکر چاره‌جویی انداخت.[۲۷۳] و تقاضای مذاکره صلح نمودند و منتصر الملک (داماد حبیب الله خان قوام الملک) را برای مذاکره صلح نزد سردار عشایر فرستادند.[۲۷۴]
فرمانفرما از سوی دیگر تلگرافهایی به تهران مخابره و درخواست کمک و رهنمود از حکومت مرکزی نمود. وی انتظار داشت دولت صریحاً با صولت الدوله مخالفت کند ولی در مقابل حکومت مرکزی جواب مبهمی به او داد و چون جوابیه مورد نظر از حکومت مرکزی نرسید، فرمانفرما کوشید از طرق دیگر دولت را به صدور حکمی مبنی بر جلوگیری از حمله صولت الدوله به شهر وادار سازد.[۲۷۵] صولت الدوله نیز با آنکه می‌دانست در تهران دولتی وجود ندارد، اگر قدرتی در پایتخت بود، انگلیس بهانه نداشت که جنوب ایران را تصرف کند، طی مخابره تلگرافهایی به شاه و رئیس الوزراء، کسب تکلیف می‌کند و از رئیس الوزرا می‌خواهد که یا از سفارت تقاضا فرمایند یا آنکه اجازه به خود ملت داده شود که قهراً آنها را خارج و مملکت را نجات دهند. متن نامه صولت الدوله به شاه (احمدشاه) چنین است: «خاک پای مهر اعتلای اقدس همایونی ارواحنا فداه، چندی قبل تجاوزات قشون غیر رسمی جنوب و تظلمات اهالی ستمدیده فارس را به عرض خاک پای مبارک رسانیده و استدعای عاجزانه ملت را در توجهات کامله به حال عموم نموده تاکنون تکلیفی از ساحت مقدس به جهت خانه زاد و ملت فارس مقرر نشده تعدیات و تجاوزات این قشون غیر رسمی طوری مردم را به هیجان آورده که امکان هیچ قسم جلوگیری نیست، فعلاً هم تمام عده آنها در منازل شهر آنها که سنگربندی نموده و نشسته‌اند، محصور هستند و چون خود را محصور دیده بنای فشار و اذیت اهالی شهر گذاشته‌اند، مستدی چنان است که رجعت این قشون متعدی بیگانه را که طاقت ملت را به طاق رسانیده‌اند از سفارت تقاضا فرمایند یا آنکه اجازه به خود ملت مرحمت شود که قهراً آنها را به خارج، خود و مملکت را نجات دهند. منتظر امر اقدس ملوکانه است.»[۲۷۶] ۱۶ رمضان خانه زاد اسماعیل قشقایی
جواب تلگراف از طرف احمد شاه داده نشد و صولت الدوله در صدد مخابره تلگراف به نجفقلی خان بختیاری صمصام السلطنه بود که نمایندگان فرمانفرما یعنی منتصر الملک و ضرغام الشریعه به ملاقات او آمدند و می‌خواستند به لطایف الحیل او را از ادامه جنگ بازدارند و با انگلیسی‌ها آشتی دهند، صولت الدوله آنها رادر چادر خود پذیرفت و منتصرالملک گفت: «از اطرف حضرت والا فرمانفرما آمده‌ام تا با شما در خصوص اصلاح و ترک مخاصمه با انگلیسی‌ها مذاکره کنم آیا حاضر هستید یا خیر؟
صولت الدوله پاسخ می‌دهد: «اولاٌ من بنا به امر دولت متبوعه خود برای جنگ با اجنبیان متعدی آمده‌ام، علت هم این بوده که آنها قدم به سرزمین ایران گذاشته و فارس را تحت نفوذ رسمی خود آورده‌اند قشون تشکیل داده‌اند و به وطن من تجاوز و هموطنانم را توهین کرده‌اند، ثانیاً از امر دولت گذشته من مسلمان و دارای مذهب شیعه و تابع اوامر و نواهی مجتهدین عصر هستم و مجتهدین عموماً حجت الاسلام آقای سید عبدالحسین لاری خصوصاً امر به جهاد با انگلیسیان داده‌اند و ناچارم امر آنها را اطاعت کنم. معذلک باید دید پیشنها صلح شما از چه قرا راست؟
منتصر الملک چون این کلمات را شنید تلگرافی را که از طرف رئیس الوزراء صمصام بختیاری به سردار عشایر مخابره شده بود، به صولت الدوله داد که چنین بود: «حتی المقدور از اغتشاشات جلوگیری کنید و بهانه به دست اجانب ندهید.»
پس از قرائت تلگراف، منتصرالملک به سردار عشایر می‌گوید:«انگلیسی‌ها عجالتاً مبلغ یکصد هزار تومان به شما می‌پردازند و امنیت راه را از حدود اصفهان تا بوشهر به عهده شما می‌گذارند به علاوه دو هزار قبضه تفنگ و چهارده عراده توپ بزرگ هم برای انتظامات به شما می‌دهند اگر این پیشنهاد را قبول دارید بفرمائید تا به حضرت اقدس خبر دهیم.»
صولت الدوله جواب می‌دهد: «از قول من به حضرت والا عرض کنید من حاضر هستم که از ریاست ایل قشقایی که هم به منزله فرزندان من هستند صرفنظر کنم به علاوه مبلغ دویست هزار تومان هم نقداً تقدیم کنم مشروط بر اینکه انگلیسی‌ها به کلی از ایران خارج شوند و یگانه درخواست من همین است و اگر بزودی پلیس جنوب را منحل نکنند و از فارس خارج نشوند مجبورم با آنها بجنگم و تا جان در بدن دارم دست از ستیز نکشم- اما چه خوب بود مطالبی را که زبانی گفتند حضرت والا مرقوم می‌داشتند که لااقل در دست من سندی باشد.»
منتصر الملک بدون اینکه نتیجه‌ای عایدش شود به شیراز برگشت و صولت الدوله تلگرافی بدین مضمون به رئیس الوزراء مخابره کرد: «مقام منیع حضرت اشرف اعظم ریاست وزراء دامت شوکته. تلگراف مبارک زیارت، جناب مستطاب اجل آقای قوام الملک هم تلگراف مبارک را توسط جناب مستطاب آقای منتصرالملک ارسال داشته‌اند- آنکه امر شده است حتی الامکان جلوگیری از شورش عمومی نماید وقایع را سابقاً عرض نموده اگر چه مأیوسم که رسیده باشد و رسیدن این عریضه را امیدی نیست ولی باز ناچار به عرض است،در نهایت که این قشون در فارس فعال مایشاء و آنچه توانسته‌اند به هر جای فارس صدمه ناموسی، جانی و مالی رسانیده‌اند و چیزی که جلوگیری چاکران و عموم ملت بوده همان بی‌اطلاعی از مشی دولت متبوعه خود تا موقعی که از طرف دولت علیه اخطار شد که این قشون رسمیت ندارد، بر شدت تعدیشان افزود، یک تیره از ایل دره شوری وارد حوالی خان زنیان شده چند نفر می‌روند برای معامله آنها را در کاروانسرا توقیف، خبر می‌دهند اردو از شهر با توپخانه می‌رسد – بغتتاً اصراف آن احشام را گرفته و لازمه بی‌قانونی و وحشی‌گری و غارت را می‌نمایند. فدوی هم از طرف ایالت جلیله حکم شد بدون تأمل از فیروزآباد حرکت کرده به ۵ فرسنگی شهر رسیدم با ایالت جلیله در مذاکره بودیم که بی‌خبر پیش از صبح با تمام اردو توپخانه کشیدند برای منزل فدوی که شرح آن البته به عرض اولیای امور رسیده است. این دو فقره اقدام از طرف حضرات شده است از این طرف تاکنون مبادرتی نشده است این قشون و این هیجان منحصر به قشقایی نیست، تمام ملت فارس به هیجان و حرکت آمده جان به لب و کارد به استخوان رسیده برای اطاعت امر دولت و حفظ وطن و ناموس حاضر شده‌آند. جلوگیری از قوه فدوی و امثال فدوی غیر میسور نقداً به چیزی که توانسته موفق شده‌ام اگر از آن طرف حرکتی نشود اقدامی ننماید تا شرح حال عموم را به هیئت دولت عرض نماید که از خاکپای ملوکانه تکلیف قطعی این ملت شاه پرست را معین و حکم فرمایند عرض و استدعال عموم اولاً این است که در صورتی که دولت متبوعه ما بی‌طرف است باید از دولتی که دعوی دوستی قدیمه می‌نمایدملاحظات حفظ بی‌طرفی کاملاً منظور شود از آن طرف همه ایالت جلیله و چاکران دولت به امر دولت در آسایش قونسولخانه و بانک بکوشند و اگر غیر از این باشد چگونه امکان اطمینان برای فردی از افراد خواهد بود که در مقابل این قشون مطمئناً هر کس متفرق و به شغل رعیتی خود باشند به علاوه از ورود این قشون گرفتار بلاهای مسریه و قحطی فوق الطاقه و هتک ناموس و جان ومال شده‌ایم چنانچه مصلحت دولت در اخراج آنها نباشد رعیت را حق چون و چرایی نیست صلاح مملکت خویش خسروان دانند. ولی عموم را اطمینانی که در این مملکت یک روز توقف نمایند نیست خصوص این چاکر دولت نقطه‌ای را معین فرمایند که فوراً حرکت نماید تا معلوم شود درجه اطاعت تا چه پایه خواهد بود – استدعا می کند جواب قطعی با نشانی هر قدر زودتر مرحمت شود که با این اجتماع و ازدحام فوق تصور می‌ترسد رشته از کف بیرون رود.»[۲۷۷]
۲۲ شعبان ، فدوی اسماعیل قشقایی
همزمان با محاصره شهر توسط قشقایی‌ها، فعالیت در داخل شهر به نفع صولت‌الدوله بوده، شکست متوالی پلیس جنوب و محصور شدن آنها در داخل شهر، تظاهرات ضد انگلیسی توسط روحانیون و دموکراتها را در پی داشت که مدت ۳ روز تظاهرات ضد انگلیسی در شهر ادامه داشت و ازاهالی شیراز خواسته شد که به طرفدارای از صولت الدوله قیام کنند. سند مشروعیت قیام صولت الدوله نیز، فتوای سید عبدالحسین لاری بود. دراین تظاهرات اعلامیه‌های صولت الدوله به در و دیوار چسبانده می‌شد. متن یکی از این اعلامیه‌ها چنین بود: «پلیس جنوب که منسوب به انگلیسی‌ها ست نسبت به هموطنان شما هتک حرمت علنی کرده‌اند. من که خود را خادم این آب و خاک می‌دانم مصمم شده‌ام که قشون اجنبی را از خاک وطن اخراج کنم.»[۲۷۸]
مردم فرمانفرما را تحت فشار قرار داده بودند تا به صولت الدوله بپیوندد اما او می‌گفت دولت در این رابطه حکمی صادر نکرده است ولی در عمل از انگلیسی‌ها و پلیس جنوب حمایت می‌کرد و عمل او هم دور از انتظار نبود. او از جانب انگلیسی‌ها و برای حمایت از پلیس جنوب و سلطه انگلستان بر جنوب ایران حاکم شده بود. فرمانفرما قدرت صولت الدوله را تا جایی که قدرت سرپرستی سایکس را تهدید و تعدیل کند قبول داشت، اما هیچ گاه موافق نبود تا صولت الدوله بر انگلیسی‌ها غلبه کند و به چهره‌ای ضد استعماری و ملی تبدیل شود چون در این صورت فرمانفرما با رقیبی جدی در فارس مواجه می‌شد و می‌بایست قدرت را به او واگذار کند در تمام مدتی که نیروهای قشقایی، شیراز رادر محاصره خودداشتند و با انگلیسی‌ها در گیر بودند، فرمانفرما دیپلماسی مرموزانه‌ و پیچیده‌ای در پیش گرفته بود و یکی از ترفندها و اقدامات وی علیه صولت الدوله در هنگام محاصره شیراز این بود که به پیشنهاد او در طول شب ۱۸ ژوئن / ۵ رمضان واحدهایی از نیروهای انگلیسی و پلیس جنوب نقاط حساس شهر نظیر شاهچراغ، مسجد نو، مدرسه خان و دروازه کازرون و سنگرهای آن را تحت تصرف خود درآوردند، عده‌ای از سران اصلی دموکراتها دستگیر و برخی از روحانیون نیز تهدید و از خروج از خانه و رفتن به مسجد منع شدند.[۲۷۹] در سوی دیگر انگلیسی‌ها برای بی‌خبری کامل مردم سانسور شدیدی را اعمال کرده و تمامی روزنامه‌های دموکرات و ملی بسته شده و تنها روزنامه شهر منحصر به روزنامه فارس ارگان رسمی پلیس جنوب شد.[۲۸۰] با توجه به چنین شرایطی که انگلیسی‌ها در تنگنا قرا رگرفته بودند، کابینه صمصام السلطنه که مواضع آشکار ضد انگلیسی داشت سقوط کرد و با تلاش انگلیسی‌ها، حسن وثوق الدوله به قدرت رسید.[۲۸۱] در این هنگام زمینه مساعدی برای فرمانفرما والی فارس و قوامک الملک فراهم شد تا آنچه در سر داشتند عملی کنند. لذا آنها بین صولت الدوله و برادرانش سردار احتشام و علی خان سالار حشمت تفرقه ایجاد کردند. فرمانفرما با سردار احتشام وارد گفتگو شد و محمد علی خان کشکولی و قوام الملک نیز به توافقاتی دست یافتند و با علی خان سالار حشمت وارد مذاکره شدند و فرمانفرما بی‌درنگ حکم ایلخانی‌گری ایل قشقایی را برای سردار احتشام و ایل بیگی را برای سالار حشمت فرستاد و قرار شد که ایل قشقایی زیر نظر قوام الملک قرار گیرد.[۲۸۲]
با پیوستن برادران صولت الدوله (سردار احتشام و سالار حشمت) به دشمن، رؤسای بهارلو به همراه سه هزار نفر، قشون صولت را رها کردند و به نیروهای قوام الملک پیوستند.[۲۸۳] در این زمان صولت الدوله بار دیگر حمله خود را آغاز کرد تا ابتکار عمل را به دست گیرد.دراین حمله نیروهای ناصر دیوان کازرونی مقاومت جدی از خودنشان دادند. اختلاف پیش آمده در بین قشقایی‌ها باعث شد تا او با عصبانیت از صولت الدوله جدا شده و عازم کازرون گردد.[۲۸۴]
مابرلی در کتاب عملیات در ایران می‌نویسد: «واسموس که با صولت الدوله مناقشه‌ای داشت نیز اردوی او را ترک کرد.» علت مناقشه این بود که صولت الدوله به واسموس اجازه حضور در اردوگاهش را نمی‌داد زیرا حضور او به دشمن بهانه می‌داد که صولت الدوله را تحریک کرده و اسموس بدانند و بدین گونه کلیه نیروهایی که بر ضد صولت الدوله بسیج شده بودند برای یک یورش قطعی بر او اعلام آمادگی کنند. سرانجام نیروهای صولت الدوله در مقابل نیروهای قوام و پلیس جنوب قرار گرفت.[۲۸۵]
در این حمله ابتدا انگلیسی‌ها شکست خوردند چون نیروهای ایرانی که قرار بود از جناح چپ حمله کنند به موقع وارد عمل نشدند. شاید علت این امر آن بود که آنها خود را به قشقایی‌ها نزدیکتر می‌دانستند و نمی‌خواستند تلفاتی به آنها وارد شود. دراین جنگ صولت الدوله رشادت خارق العاده‌ای از خود نشان داد.[۲۸۶]
سرپرستی سایکس نیز در کتاب خود راجع به تاریخ ایران در جنگ دلاورانه همراهان صولت خبر می‌دهد.[۲۸۷] سرانجام پس از درگیری و زد و خوردهای بسیار میان دو طرف توافق نامه‌ای به شرح زیر حاصل شد:

    1. سردار احتشام موقتاً ایلخان باشد ولی عشایری که در خدمت سردار عشایر هستند نزد او باقی بمانند.
    1. کلیه اموال شخصی سردار عشایر که فعلاً‌در تصرف انگلیسی ها و سردار احتشام است مسترد شود.
    1. سردار عشایر در فیروزآباد مقیم شود و به ییلاق نرود.
    1. محمد ناصر خان به عنوان رابط بین والی فارس و پدرش، در شیراز اقامت کند.
    1. انگلیسی‌ها توافق کردند تا ۶ ماه پس از عقد قرارداد قوای هندی و انگلیسی را از ایران بیرون ببرند.
    1. پلیس جنوب حق ورود به خاک قشقایی را نداشته باشد.
    1. چون دولت ایران، افسران انگلیسی را استخدام کرده بود، سردار عشایر با توقف آنها مخالفت نکند.[۲۸۸]

با انعقاد قرارداد صولت الدوله که در فیروزآباد مستقر شده بود از دخالت در امور سیاسی ایل منع و سردار احتشام به عنوان ایلخان رسمی قشقایی شناخته شد. در پی این تحولات سایر نیروهای مخالف نیز مسائل خود را با انگلیسی‌ها حل و فصل کردند. درداخل ایل قشقایی کشمکش تا مدتها بعد ادامه داشت. موضع پلیس جنوب که در واقع از تشکیل و فعالیت‌هایش در فارس می‌توان به عنوان علت اصلی بروز تمام این درگیری‌ها یاد کرد در این زمان چنان ابعاد پیچیده‌ای یافته بود که حتی در طول زمامداری دولت حسن وثوق الدوله و طرح قرارداد ۱۹۱۹ م نیز به عنوان مسئله‌ای لاینحل باقی ماند.

۲ – ۳ حیات سیاسی اجتماعی صولت الدوله در دوره پهلوی

۲ – ۳ – ۱ صولت الدوله و رضاخان (سردار سپه)

ایرانیان وطن دوست و جوانان ترقی خواه ایرانی، که از بستر سنگین اعصار و قرون، از خواب پریشان چندین صد ساله بیدار شده بودند، عدالت می‌جستند، آزادی می‌طلبیدند، سرودی دلکش در ستایش تمدن و تجدد سر داده بودند ودراین اندیشه بودند که میهن خود را نوسازی کنند و ایران ویران دوره قاجاریان را همراه با نگهبانی از شریعت و دین و بزرگداشت سنت و آئین، با کشورهای پیشرفته اروپایی، همگام گردانند، بدین امید دست به انقلابی زدند که در تاریخ ایران «انقلاب مشروطیت» نام گرفت. انقلاب مشروطیت ایران، مانند دیگر انقلابهای بزرگ، بر ویرانی‌های گذشته بیفزود، تار و پود جامعه راچنان از هم گسست که دیگر تا سالها ترمیم آن امکان‌پذیر نگشت.[۲۸۹]
در چنین هنگامه وحشت زایی، بیداردلان، چشم به دروازه سرنوشت دوخته بودند که چابک سواری از راه برسد و با همتی مردانه و اراده‌ای آهنین و پشتکاری ستایش آفرین، به نوسازی ایران کهن بپردازد. در روز سوم حوت (اسفند) ۱۲۹۹ ش، چنین سوار کار زبردستی - از دیدگاه و نظر ناامیدان آن روزی- از دروازه تقدیر به سوی فلات ایران سرازیر شد. این امید ناامیدان کسی نبود جز رضاخان میرپنج و هنوز ماهی چند به سر نیامده بود که نور امید را در دلهای نومید شدگان، فروزان گردانید. از همان روز بود که گروهی از ایران دوستان تیهو، ولی واقع بین بر آن شدند که به این مرد ظاهراً بلند همت و آهنین اراده و سخت کوش و نستوه مدد رسانند تا در آرمان مقدسی که دارد، پیروزی یابد و ایران را از آن پریشانی و ویرانی و خفت و خاری و درماندگی که از دیرباز بدانها گرفتار آمده بود برهاند و به بازسازی ویرانه‌ها، همت گمارد. بدین اندیشه و امید بود که عده‌ای از رادمردان اهل یقین و سالار سیاست و تقوا و دین، از جمله سید حسن مدرس، مردانه به پشتیبانی سردار سپه شتافتند.
از سوی دیگر سیاست پیشگانی روشن بین، نوسنه و پرکار همچون عبدالحسین تیمورتاش، فیروز میرزا نصرت الدوله، جعفر قلی خان سردار اسعد، عبدالحسین دیبا، «وکیل الملک»، حسین دادگر «عدل الملک» ، محمد ولی خان اسدی، ابوالحسن پرنیا «معاضد السلطنه» و جمعی دیگر از این دست رجال نامدار دوره قاجاریه مانند مشیرالدوله، مؤتمن المک، مستوفی الممالک، مصدق السلطنه، مستشار الدوله، ذکاء الملک فروغی، حاج مخبر السلطنه هدایت، حاج محتشم السلطنه اسفندیاری و دیگران به یاری سردار سپه برخاستند و تنی چند از خوانین و رؤسای ایلات و عشایر نظایر بهار الملک قراگزلو، اعتماد الدوله قراگزلو، امیر شوکت الملک علم، قوام الملک شیرازی، صولت الدوله قشقایی و بسیاری دیگر از این رده را به دنبال خود کشیدند.
از سران قشون هم همه و بدون استثناء و همچنین بسیاری از رجال بزرگ دین و دولت، در کمال جوانمردی، پاکدلی، یکرنگی و در بعضی از مواقع با از خودگذشتگی، فداکاری و ایثار یه پا خواستند و صمیمانه به سردار سپه کمک کردند تا توانست به تخت سلطنت بنشیند و در مسند پادشاهی با نام رضا شاه پهلوی یک فصل از تاریخ ایران را به خود اختصاص دهد.[۲۹۰]
ایل قشقایی و در رأس آن صولت الدوله در آغاز قدرت گیری رضاخان، با او همراه شدند تا ببینند آیا امکان توافق با او وجوددارد یا نه. البته قشقایی‌ها و صولت الدوله انگیزه‌های دیگری جهت همراهی و استقبال از قدرت یابی رضاخان داشتند که از جمله آن می‌توان به کینه آنها نسبت به بختیاری‌ها که از دوره مشروطه تا این زمان در حاکمیت دست داشتند اشاره کرد که امید داشتند با همراهی و کمک رضاخان علاوه بر کنار زدن قاجاریه، آنها (بختیاری‌ها) نیز از حاکمیت کنار گذاشته شوند.
اسماعیل خان قشقایی (صولت الدوله) در زمان وزارت جنگ رضاخان، از او حمایت کرد. پس از آن نیز از طرح «جمهوری» رضاخان، جانبداری کرد و سپس همراه با او در تغییر سلطنت قاجاریه و انتقال آن به پهلوی، ابراز موافقت کرد.[۲۹۱]
از دیگر انگیزه‌ها و دلایل همراهی صولت الدوله با رضاخان و استقبال از قدرت یابی او، نفرت او نسبت به بریتانیا و علاقه او به سیاست ناسیونالیستی رضاخان و شخصیت آن (رضاخان) به عنوان قهرمان استقلال ایران می‌تواند باشد.[۲۹۲] صولت الدوله وطن پرستی و ملی گرایی رضاخان را می‌ستود[۲۹۳] و ظاهراً به شدت به دوستی با رضاخان و تقسیم قدرت دل بسته بود و مسئله جمهوری یا سلطنت، اهمیت چندانی برای او نداشت. از قراین چنین پیداست که انگلیسی‌ها نیز از این دوستی، نگران شده بودند. به همین دلیل نیز شرکت نفت ایران و انگلیس در سال ۱۹۲۱ م امتیازاتی به ۵ خان قشقایی از طایفه کشکولی داد اما اسماعیل خان، این توافق نامه را باطل اعلام کرد و با حمایت رضاخان، موافقتنامه‌ای بین خود و آن شرکت به عمل آورد که نتیجه‌ای برای انگلیسی‌ها در برنداشت.[۲۹۴]
از مرگ ناصرالدین شاه تا روی کارآمدن رضا شاه، دولت مقتدری در ایران روی کار نیامد ضعف دولت مرکزی با افزایش قدرت ایلخان قشقایی رابطه مستقیم داشت که صولت الدوله طی سالهای ۱۲۷۷ تا ۱۳۱۲ در عرصه داخلی و بین‌المللی کاملاً درخشید.
تا زمانی که حکام قاجار از اقتدار بالایی برخوردار بودند، رؤسای قشقایی احساس نزدیکی بیشتری به آنها داشتند، اما دائماً در وضعیت انتظار و استفاده از شرایط بحرانی به سر می‌بردند و هنگامی که سلسله قاجار در سراشیبی سقوط قرار گرفت، سران قشقایی احساس خطر کردند و به رویارویی با دولت و استقبال از رضاخان پرداختند که رهبری این رویارویی و استقبال با اسماعیل خان صولت الدوله بود.
صولت الدوله از شم سیاسی بسیار بالایی برخوردار بود و به خصوص در این دوره زمانی که دولت مرکزی در ضعف کامل به سر می‌برد و ایران عرصه رقابت آلمان، روسیه و انگلستان شده بود و ایل بختیاری به دولت مسلط شده بود، توانست با گرایشات سیاسی خود از مخالفت با بریتانیا تا مخالفت با بختیاری ها و طرفداری از انقلاب مشروطه و طرفداری و استقبال از رضا شاه، در عرصه ملی قدرتی دست و پا کند و از حمایت تمامی ایلات جنوب، علمای مذهبی، تجار و طرفداران انقلاب مشروطه برخوردار گردد و توانایی این را داشته باشد که طیف وسیعی از نیروها را در خدمت منافع خود به کار گیرد. با چنین اقداماتی صولت الدوله، توانست فارس را به صورت یکپارچه علیه استبداد قاجار و استعمار بریتانیا بسیج کند یعنی مخالفت صولت الدوله با حکومت قاجار می‌تواند دلیل دیگری در استقبال او از رضاخان باشد.
صولت الدوله جزء اولین کسانی بود که در مقام نزدیکی و دوستی با سردار سپه برآمد و شواهد و روایت‌های بسیاری در خصوص دوستی و رابطه دو جانبه آنها وجود دارد از جمله آنها جریان پناهنده شدن سید ابراهیم ضیاء شیرازی معروف به ضیاء الواعظین[۲۹۵] ، نزد صولت الدوله قشقایی می‌باشد.
تحریک ضیاء الواعظین از سوی رضاخان به نوشتن مقالات علیه احمدشاه و نسبت های بد به او و پناهنده شدن ضیاء الواعظین نزد صولت الدوله قشقایی بیانگر این مطلب است که صولت الدوله در ابتدا موافق قدرت یابی رضاخان بوده[۲۹۶]. همچنین سلیمان بهبودی در خاطرات خود می‌نویسد: «… سردار سپه به مرور و به تدریج با رؤسای عشایر رابطه برقرار کردند و در ضلع جنوب غربی باغ، عمارت کوچک کاملی ساخته بود برای مهمانان، از قبیل صولت الدوله قشقایی و امیر مخصوص کلهر و غضنفرالسلطنه که به مرور می‌آمدند و می‌رفتند…»[۲۹۷]
«… یکی از این دفعات، صولت الدوله از شیراز به تهران آمد، نزدیک ظهر بود که تشریف آوردند، در برخورد اول، ابتدا زمین را بوسید بعد پای حضرت اشرف سردار سپه را، … پس از مدتی مذاکره و خوش و بش مرخص شد…»[۲۹۸]
رؤسای ایلات غالباً به شخص سردار سپه با نظر احترام و بیم می‌نگریستند. حتی سردار سپه اسکورت مخصصوی مرکب از نفرات کلیه ایلات و قبایل مختلف ایران برای خود ترتیب داده بود. اما سردار سپه به کلیه سران ایلات با یک نظر نمی‌نگریست یعنی به برخی از آنها کمتر و برخی بیشتر احترام می‌گذاشت و برخی را اصلاً در خورد اعتنا نمی‌دانست.
در میان کلیه رؤسای ایلات، صولت الدوله قشقایی در نظر او احترامی خاص داشته به طوری که حتی بین آن دو چنانکه معروف است رمز تلگرافی محرمانه‌ای برقرار بوده که این موضوع حتی باعث رشک رؤسای ایلات دیگر نیز می‌شده.[۲۹۹] البته تفاوتی که رضاخان بین صولت الدوله با سایر رؤسای ایلات قائل بوده و احترامی که نسبت به او دشاته می‌تواند ناشی از قدرت بالای نظامی صولت الدوله باشد که در جریان استقبال رضاخان از احمدشاه که از سفر اروپا، از راه بوشهر و شیراز عازم تهران بود صورت گرفت که صولت الدوله نیز در این مراسم حضور داشت و رضاخان از همان زمان به قدرت صولت الدوله پی برده بود.[۳۰۰]

۲ – ۳ – ۲ صولت و رضا شاه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 12:58:00 ق.ظ ]




در حالی که در متن قانون ، اصل تعهد سرپرستان ، از قیاس وظایف آنان با والدین شکل می گیرد و به عبارتی، همان تکلیف والدین است که به آنان تسری می یابد
بنابراین، باید نظرنخست را پذیرفت و تکلیف به انفاق را متقابل دانست. امری که نتیجه فوق را تایید می کند این است که مطابق قانون سابق، عملا کودکی را می توان به سرپرستی سپرد که، ابوین و نیز جد پدری او موجود نباشد ( بند ب ماده ۶)، و در نتیجه تسری حق نفقه متقابل با مانع وجود سمت های معارض مواجه نمی گردد و می توان روابط خانواده طبیعی در این زمینه به طور کامل اجرا نمود. در خصوص ارتباط میان کودک تحت سرپرستی، با والدین سرپرستان باید قائل به نظر منفی شد. اما در مورد رابطه سرپرستان با اولاد شخص پذیرفته شده به نظر می رسد، بتوان ماده ۱۱قانون مزبور را به عنوان قاعده تمام «حکومت رابطه والدین و فرزند بر رابطه سرپرستان و کودک در زمینه نفقه»پذیرفت. درقانون جدید حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست، مفاد ماده ۱۱ قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست مصوب۵۳، با اندک تغییر نگارشی ، تکرار شده ، ماده ۱۷ قانون جدید اعلام می کند: «تکالیف سرپرست نسبت به کودک یا نوجوان از لحاظ نگهداری تربیت و نفقه با رعایت تبصره ماده ۱۵ و احترام ، نظیر تکالیف والدین نسبت به اولاد است. کودک یا نوجوان تحت سرپرستی نیز مکلف است نسبت به سرپرست ، احترامات متناسب با شان وی را رعایت کند».

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

همچنین مفاد ماده ۲ قانون مزبور،که در ماده یک قانون جدیدذکر شده است، بیان می کند : « سرپرستی کودکان و نوجوانان فاقد سرپرست به منظور تامین نیازهای مادی و معنوی آنان با اذن مقام معظم رهبری، ومطابق مقررات این قانون صورت می گیرد».[۹۳]
با وجود این تغییراتی، درقانون جدید نسبت به قانون سابق، ایجادشده که مستلزم ذکر و تحلیل است:
در رابطه با شرایط کودک یا نوجوان قابل سرپرستی بند «د» ماده ۸ قانون مزبور حتی در فرض وجود و حضور پدر ومادر ، و یا جد پدری تحت شرایطی سرپرستی را مجاز شمرده است به این شکل که هیچ یک از پدر ، مادر و جد پدری آنان و وصی منصوب از سوی ولی قهری صلاحیت سرپرستی را نداشته باشد و به تشخیص دادگاه صالح این امر حتی با ضم امین یا ناظر نیز حاصل نشود.
در چنین شرایطی رابطه کودک یا نوجوان با پدر و مادر واقعی اش از لحاظ نفقه با ابهام مواجه می شود و از آنجایی که هیچ گونه نصی در این زمینه ،در متن قانون جدید گنجانده نشده است، باید به روح و قواعد مستخرج از آن مراجعه نمود.
سوال اصلی در این خصوص این است که، آیا قانون گذار سرپرستی را قاطع رابطه کودک و نوجوان با خویشاوندان و در نتیجه منحل کننده خانواده حقیقی دانسته یا خیر؟
اگر چه، عدم وجود مقرره ای در این خصوص و سکوت در مقام بیان قانون گذار، و نیز حذف ماده ای که در قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست،رابطه توارث میان سرپرست و کودک را نفی می نمود، دلالت بر قطع این رابطه دارند، با این حال، اجمالا باید پاسخ داد که، شواهد و قرائتی وجود دارد که دال بر بقای این رابطه هستند و از جمله آنجا می توان به موارد زیر اشاره نمود :
۱.در دو مورد، مراجعه و یا شناسایی ابوین ، امکان انحلال سرپرستی پیش بینی شده است. در این زمینه، تبصره ۱ از ماده ۸ مقرر می دارد : «چنانچه پدر یا مادر یا جد پدری کودک یا نوجوان مراجعه کنند،دادگاه در صورتی که آنان را واجد صلاحیت لازم ولو باضم امین یا ناظر تشخیص دهد و مفسده مهمی نیز کودک یا نوجوان را تهدید نکند. با اخذ نظر سازمان، نسبت به استرداد آنان حکم صادر می کند در غیر اینصورت حکم سرپرستی ابقا می شود».[۹۴]
همچنین در بند«د» از ماده ۲۵ « مشخص شدن پدر و یا مادر یا جد پدری کودک یا نوجوان و یا وصی منصوب از سوی ولی قهری در صورتی که صلاحیت لازم برای سرپرستی را ولو، باضم امین یا ناظر از سوی دادگاه دارا باشد» از موارد فسخ اعلام شده است.
۲- در تبصره ماده ۲۲ بر لزوم حفظ سوابق هویت و نسب واقعی افراد تحت سرپرستی پس از صدور و ابلاغ حکم قطعی سرپرستی تاکید و تصریح شده است.
بنابراین، با فرض بقاء رابطه میان کودک یا نوجوان و والدین وی ، نفقه اقارب که سببی غیر از وجود همین رابطه ندارد، میان آنها جاری و ساری گردیده و در صورت ملائت یکی و ناتوانی دیگری موجب ایجاد حق و تکلیف می گردد. منتها، از آنجا که نمی توان سمت پدر و مادر را در آن واحد در دو شخص جمع نمود . باید از این حیث، والدین و سرپرستان را در طول یکدیگر قرار داد. جای آن داشت که قانون جدید در این زمینه بیشتر تامل می کرد و با وضع مقرراتی در خصوص رابطه نفقه این دسته افراد وضعیت انان را مهمل نمی گذاشت.[۹۵]
از جمله آثار حکم سرپرستی، لزوم اجرای تعهدات و قرارهایی است که به واسطه انعقاد عقد فرزند خواندگی برعهده ی زوجین متقاضی و فرزند خوانده نهاده شده است. مبنی بر اینکه، به وظایف و تکالیف قانونی و شرعی خود از لحاظ نگهداری و تربیت و پرداخت نفقه، همانند فرزند حقیقی به واسطه انعقاد عقد سرپرستی عمل نمایند.
البته متقابلا فرزند خوانده هم موظف است، مانند آنچه در ماده ۱۱۷۷ ق. م درباره احترام به والدین مقرر شده است، رعایت احترام زوجین سرپرست را نموده و از آنان اطاعت نماید. بدیهی است که تکالیف و وظایف مقرره در عقد فرزندخواندگی خاص و مخصوص زوجین است و به اقوام و سایر بستگان سرایت نمی کند زیرا این وظایف و تکالیف در عقد سرپرستی پدید آمده است.
بنابراین، نمی توان به موجب ماده ۱۱۹۹ ق. م، نفقه اولاد برعهده پدر است و پس از فوت پدر یا عدم قدرت او انفاق بر عهده ی اجداد پدری است حکم نمود . مثلا در صورتی که زوج سرپرست فوت کند نمی توان پدر اورا ملزم به پرداخت نفقه کودک تحت سرپرستی کرد. زیرا تکلیف زوج یا زوجین به دادن نفقه کودک اختصاص به خود آنان بر اساس مفاد قرارداد سرپرستی است ،و پدر آنان و سایر بستگان از شمول قانون خارج هستند، و ولایت قهری در این مورد وجود ندارد بنابراین جد و سایر بستگان هیچ گونه وظیفه و تکلیفی و تعهدی در این راستا نخواهند داشت.[۹۶]
بر اساس آنچه از ماده ۱۱۹۹ ق.م، استنباط می شود، نفقه فرزند خوانده برعهده پدر و مادر است و پس از فوت پدر خوانده و یا عدم قدرت او به انفاق و یا عدم امکان دریافت نفقه از پدرخوانده ، نفقه فرزندخوانده از اموال و دارایی مادرخوانده استیفا خواهد شد.زوجین سرپرست مشترکا سرپرستی کودک را برعهده گرفته اند و در تمام تعهدات ناشی از فرزندخواندگی مسئولیت مشترک و متساوی دارند. بنابراین از جهت تکلیف انفاق فرزند خوانده، تفاوت یا تقدم و تاخر بین آنها بلامانع است، اگر مبنای این اولویت و تقدم ملاک ماده ۱۱۹۹ ق.م باشد، باید اجداد پدری فرزند خوانده را مقدم بر مادرخوانده در تکلیف انفاق مقدم بدانیم، و حال اینکه، این الزام برای اجداد پدری فرزند خوانده وجود ندارد.۲
موضوعی که در مورد انفاق باید روشن شود، مدت الزام به انفاق است.یعنی تا چه زمانی سرپرست باید نفقه فرزند خوانده را بپردازد؟ آیا با کبیرشدن وی پایان می یابد ؟ و یا مانند دیگر آثار قرابت، همچنان ادامه می یابد؟ تکلیف مربوط به انفاق در اثر بلوغ کودک از بین نمی رود، والزام به انفاق با کبر باقی می ماند. درقانون جدید حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست، در ماده ۱۵ مقرر شده است: «درخواست کننده منحصر یا درخواست کنندگان سرپرستی باید متعهد گردند که تمامی هزینه های مربوط به نگهداری و تربیت و تحصیل افراد تحت سرپرستی را تامین نمایند. این حکم حتی پس از فوت سرپرست منحصر یا سرپرستان نیز تا تعیین سرپرست جدید، برای کودک یا نوجوان جاری می باشد. بدین منظور سرپرست منحصر یا سرپرستان موظفند بانظر سازمان٬ خود را نزد یکی از شرکتهای بیمه به نفع کودک یا نوجوان تحت سرپرستی بیمه عمر کنند».
گفتار دوم: اداره اموال قانونی فرزند خوانده
برابر تبصره ماده ۱۱ قانون حمایت از کودکان بی سرپرست مصوب۵۳، علی الاصول «اداره اموال و نمایندگی طفل صغیر بر عهده سرپرست است، مگر آنکه دادگاه ترتیب دیگری اتخاذ نماید». اگر پدرخوانده را در حکم ولی قهری و ولی ناشی از حکم سرپرستی بدانیم، در این صورت اداره اموال و نماینده قانونی فرزندخوانده صغیر بر عهده پدرخوانده است. اما پدر خوانده به منزله ولی قهری نیست، زیرا در ولایت قهری برابر ماده ۱۱۸۴ قانون مدنی، چنانچه ولی قهری لیاقت اداره اموال مولی علیه را نداشته باشد و یا در اموال او مرتکب حیف و میل گردد و یا قادر به اداره ی اموال وی نباشد، بعد از ثبوت عدم توانایی، عدم لیاقت، یا احراز خیانت او دادگاه، اقدام به نصب امین خواهد کرد و امین در اداره اموال طفل به منظور جلوگیری از حیف و میل و یا ورود ضرر به وی مداخله خواهد کرد.
پدر خوانده را نمی توان به منزله قیم تلقی کرد، بلکه سرپرستی پدر خوانده نوعی نمایندگی قانونی و یا ولایت خاص است، که به حکم دادگاه در جهت حفظ حقوق فرزند خوانده، قابل تغییرو سلب از پدر خوانده و محول کردن این نمایندگی به مادر خوانده یا هر شخص صالح و قابل اعتماد است. یعنی این سمت ثابت و غیرقابل انتقال نخواهد بود. در هنگام صدور حکم سرپرستی دادگاه می تواند اداره اموال و نمایندگی از صغیر را به مادر خوانده یا ثالثی محول نماید و اولویتی در این زمینه وجود ندارد.[۹۷]
همانطور که قانون گذار در ماده ۲ قانون مزبور،هدف از سرپرستی را حمایت از کودکان و به منظور تأمین منافع ایشان دانسته و در اینجا نیز مصلحت طفل را مقدم داشته، در صورتی که صلاح بداند اداره اموال او را به شخصی غیر از سرپرست خواهد داد، اتخاذ این ترتیب توسط قانون گذار ناشی از نگرانی این مطلب است که، شاید فرزندخواندگی وسیله ای شود برای افراد سودجو که هدفشان رسیدن به اموال طفل بی سرپرست است.
برخی حقوق دانان معتقدند، باید رویه قضایی در عمل بر حق تقدم سرپرست استوار باشد، چرا که بیگانه شمردن زوج سرپرست دور از انصاف است، در حالی که آنها طفل را مانند فرزند خود دانسته و در تربیت و نگهداری او می کوشند. علاوه بر این، در عمل سپردن این سمت به ایشان بر احساس مسئولیت آنها خواهد افزود و در مقابل دخالت شخص ثالث باعث ایجاد احساس بیگانگی میان ایشان می گردد.
البته شاید بتوان گفت در متن قانون آمده اداره اموال بر عهده ی سرپرست است مگر اینکه…بنابراین، خود قانون گذار اولویت را به سرپرستان داده، ولی در صورت صالح نبودن سرپرست بنابر تشخیص دادگاه، ولایت به شخص دیگری سپرده خواهد شد.
ایرادی که به این قانون توسط برخی حقوق دانان وارد دانسته شد، این است بر حسب ظاهر این قانون اداره اموال و ولایت بر فرزندخوانده، بر عهده پدر و مادر خوانده به صورت مشترک است، زیرا سرپرستی را زن و شوهر فرزندپذیر مشترکاً تقبل می کنند. بنابراین، برخلاف قانون سابق در مورد فرزند طبیعی که پدر در درجه اول ولایت بر فرزند، دارد در اینجا هیچ امتیازی نسبت به مادرخوانده ندارد و قانون گذار در راستای حمایت از حقوق زن مصلحت کودک بی سرپرست را مهمل گذارده، زیرا ولایت مشترک می تواند اختلاف سلیقه را در پی داشته باشد و در نتیجه باعث تضییع منافع مادی و معنوی طفل گردد. در پاسخ به این انتقاد می توان گفت، برای اجتناب از مشکلات عملی که ممکن است در اثر اختلاف سلیقه سرپرستان به وجود آید بهتر است، معتقد شویم که، ولایت طفل با پدر خوانده است و در صورت فوت پدر، چون پدر بزرگ نقشی ندارد باید برای کودک قیم تعیین شود، یعنی از آنجایی که فرزند خوانده در حکم فرزند واقعی خانواده می باشد و نقش فرزند طبیعی زن و شوهر را بازی می کند و حقوق مشابه را دارد. در این زمینه نیز مانند فرزند واقعی باشد، ولایت او بر عهده پدر خوانده قرار می گیرد در عین حال که دادگاه براین امر نظارت دارد و در صورتی که تشخیص دهد، احتمال ضایع شدن حقوق کودک وجود دارد، مداخله نموده و این مسئولت را از سرپرست سلب می نماید. برخی دیگر از حقوق دانان اشکالی بر این ماده وارد ندانستند و مستقیماً منظور قانون گذار از سرپرست را پدر خوانده تفسیر نموده اند. البته نه به منزله ی ولی قهری یا قیم، زیرا بر طبق ماده ۱۱۸۴ قانون مدنی، در صورت عدم صلاحیت ولی قهری برای اداره اموال مولی علیه دادگاه اقدام به ضم امین خواهد کرد و به منزله ی قیم نیست، زیرا حدود وظایف پدر خوانده و حدود و تکالیف قیم با هم مشابهت ندارند و سرپرستی پدر خوانده را نوعی نمایندگی قانونی با ولایت خاص تعبیر نموده که به حکم دادگاه در جهت حفظ حقوق فرزند خوانده قابل تغییر و سلب از پدر خوانده و محول کردن این نمایندگی به مادر خوانده یا هر شخص صالح و قابل اعتماد است.
گفتار سوم: ارث
براساس ظوابط حاکم بر جامعه اسلامی، موجبات ارث به دو دسته نسب و سبب تقسیم می شود،و چون فرزند خوانده رابطه نسبی و رابطه خونی با پدر خوانده ندارد و طبق نص صریح قرآن فرزندخوانده ها فرزند صلبی نیستند، رابطه توارث بین آنها وجود ندارد. طبق قانون حمایت از کودکان بی سرپرست که سرپرستی را برای تأمین منافع مادی و معنوی کودک می داند، در هر صورت، از موجبات ارث محسوب نمی شود. اما این امر می توان در آینده فرزند خوانده و رفع نیازهای او بعد از فوت پدر و یا مادر خوانده مشکلاتی بر سر راهش قرار دهد.
دستورالعمل اجرائی نحوه پذیرش و نگهداری، ترخیص و پیگیری فرزندان تحت سازمان بهزیستی، خدمات حمایتی سازمان بهزیستی کشور به شماره ۶۶۰/۸۰۰ مورخ ۲/۳/۱۳۶۷ در مبحث فرزند خواندگی تأمین منافع مالی فرزند خوانده را به یکی از اشکال زیر به ترتیب اولویت در نظر گرفته:
۱- مصالحه و انتقال  املاک زوجین به فرزند از طریق یکی از دفاتررسمی
۲- در صورتی که زوجین فاقد ملک باشند، اخذ تعهد انتقال کلیه دارایی شان بعد از مرگ به کودک با معرفی ضامن از طریق یکی از دفاتر رسمی.
۳- هر روش اطمینان بخش دیگری که انجام آن میسر باشد، البته این روش اطمینان بخش می تواند انتقال وجوه (افتتاح حساب بانکی) یا افتتاح حساب بیمه عمر و پس انداز و… به نفع کودک باشد.
در حقوق ایران، در قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست، میان آنچه در ظاهر اعلام شده و آنچه که مقصود واقعی قانون گذار بوده است، اختلاف نظر وجود دارد.
ماده ۲ این قانون، صراحتاً اعلام می کند: «این سرپرستی به منظور تامین منافع مادی و معنوی طفل برقرار می گردد، ولی در هر حال از موجبات ارث نخواهد بود». اما از طرف دیگر، ماده ۵ این قانون تکلیفی فراتر از یک سرپرستی ساده را برای پذیرندگان در نظر می گیرد و اعلام می کند:«دادگاه در صورتی حکم سرپرستی صادر خواهد نمود که درخواست کنندگان سرپرستی به کیفیت اطمینان بخشی در صورت فوت خود، هزینه تربیت و نگهداری و تحصیل طفل را تا رسیدن به سن بلوغ تأمین نمایند»، و بدین ترتیب به وضعیت مالی کودک پس از فوت سرپرستان نیز نظر داشته، وظیفه آنان را محدود به زمان حیات نمی بیند.
در ادامه، تبصره این ماده مقرر می نماید: «هرگاه وجوه یا اموالی از طرفین زوجین سرپرست به طفل تحت سرپرستی صلح شده باشد، در صورت فوت طفل، وجوه و اموال مذکور از طرف دولت به زوجین سرپرست تملیک خواهد شد».
در تحلیل حقوقی ماده فوق و تلاش برای هماهنگ ساختن آن با سیستم حقوقی، حقوق دانان با چالشها و مشکلاتی مواجه شده اند، نخست اینکه کلمه «صلح» به کار رفته در تبصره را فاقد خصوصیت دانسته و هرگونه تملیک بلاعوض را مقصود اصلی قانون گذار شمرده اند، و در ادامه در مقام بیان علت بازگشت اموال تملیک شده، به سرپرستان چنین عنوان شده که نیت و قصد واقعی سرپرستان، استفاده شخصی طفل از آنها بوده است. و بنابراین، در صورت فوت او اموال مذکور باید به سرپرستان برگردانده شود.[۹۸]
اما در توصیف حقوقی این الزام (اعاده اموال) میان حقوق دانان اختلاف شده است، مطابق یک نظر، انفساخ یک عقد (هبه یا صلح) در صورت فوت کودک، نتیجه شرط است.[۹۹]
و بر اساس نظر دیگر، علت عمده عقد، این بود، طفل شخصاً از اموال موضوع آن منتفع گردد و لذا با فوت کودک، علت منتقی گردیده و عقد باطل می شود که، نتیجه آن بازگشت اموال به صاحبان قبلی آن است.[۱۰۰]
در نهایت، طبق نظر دیگری، عقد همراه با شرط خیار صورت گرفته است[۱۰۱]. اما هیچ کدام از این استدلال ها بدون اشکال نمانده و همگی شان با تردید روبرو هستند؛ در نظریه نخست، حتی اگر وجود شرط ضمنی انفساخ به فرض قانون گذار نسبت داده شود، چنین فرضی با قواعد حقوقی سازگاری ندارد.[۱۰۲]
برخلاف آنچه در هدیه نامزدی آمده است، انحلال عقد در صورت فوت کودک را نمی توان به بنای طرفین عقد منسوب نمود، زیرا اشاره تبصره ماده ۵ به اینکه طرف صلح، «طفل»است و نیز تأکید صدر ماده بر اینکه تأمین هزینه تربیت و نگهداری و… «تا رسیدن به سن بلوغ» هدف این واگذاری است، نشان دهنده این است که طرف عقد، صغیر ممیز است و از آنجا که مفاد شرط فاسخ برخلاف خود عقد، مربوط به خارج ساختن مال از مالکیت کودک است، امکان انعقاد اصل عقد توسط طفل، به معنای اختیار او در پذیرش شرط نیست تا قانون گذار بخواهد فرض آن را متصور گردد.۵
از سوی دیگر، امکان رجوع در هبه نامزدی با ماهیت انحلال صلح مذکور سازگاری ندارد، در یکی، اختیار باز پس گرفتن مال اعطا شده و در دیگری، برگرداندن مال، قهری و بدون نیاز به اراده صورت می گیرد.[۱۰۳]
این نحوه مداخله قانون در روابط خصوصی، ولو الزام، نشأت گرفته از قرارداد شخصی طرفین باشد. غریب و غیر منتظره جلوه می کند.
نظریه بطلان عقد به خاطر انتفاء علت عمده عقد، در رابطه به موضوع مورد بحث، کاملاً ناسازگار و خود سبب تخلف از قواعد است. جدای از اینکه ملاک تخطی از علت عمده عقد، لحظه وقوع آن است (مواد ۲۰۰، ۲۰۱ و ۷۶۲ ق‌م)، مفهوم بطلان و سیر قهقرایی آن، با آنچه در تبصره ماده ۵ در خصوص لزوم تملیک دوباره اموال به زوجین سرپرست آمده تناسب ندارد و در نهایت، ناکارآمد بودن استدلال به شرط خیار واضح و آشکار است.
اصولاً مفهوم و کارکرد شرط خیار با آنچه در قانون حمایت از کودکان بی سرپرست آمده ناسازگار است زیرا در تبصره، مرگ طفل، خود به خود و بدون نیاز به اعلام اراده سرپرستان، علت بازگشت اموال دانسته شد و انحلال عقد به حدوث یک واقعه حقوقی (انفساخ)، با عمل ارادی یک جانبه (فسخ) سنخیتی ندارد.
نکته دیگر اینکه هیچ یک از نظرات فوق توضیحی در مورد اینکه چرا «دولت» نسبت به تملیک و باز گرداندن اموال به زوجین اقدام می کند، نمی دهد.[۱۰۴]
حقیقت امر این است که تبصره ماده ۵ نه با هیچ عمل حقوقی دیگر، که با صدر ماده باید تطبیق داد؛
قانون گذاری در ورای به کار بردن واژه صلح در واقع در پی فراهم نمودن جایگزینی برای ارث کودک است و در همین راستا، قواعد ویژه ساختار ارث را به آن حاکم می داند.
بنابراین، چون شرط ارث بردن و ارث، حیات در زمان مرگ مورث است با فوت کودک پیش از سرپرستان این شرط محقق نشده و اموال باید به آنها بازگردانده شود. همچنین واژه صلح در این تبصره را باید با توجه به صدر ماده ۱۰ قانون مزبور،اقدامی در جهت تأمین هزینه های کودک تا رسیدن به سن بلوغ در صورت فوت سرپرستان تعییر نمود و از تسری آن به بخشش های ساده، که سبب بروز مشکلاتی می گردد، جلوگیری نمود.کمیسیون استفتائات و مشاورین حقوقی شورای عالی قضایی در تاریخ ۲۷/۷/۶۲ ، حکم تبصره ماده ۵ به تملیک اموال مذکور توسط دولت به سرپرستان را مستلزم اجرای مقررات ارث قلمداد نموده است و در همین راستا در رابطه با مشروعیت آن چنین اظهار نموده است، با رعایت جهات شرعی در مورد ارث بلا وارث… که موضوع تبصره ماده ۵… قانون مورد سوال رعایت نشده است، با رعایت مصالح شرعی طفل، عمل به قانون مذکور فعلاً بلامانع است و حاکم شرع بر طبق آن می تواند حکم صادر نماید.
با این حال، با توجه به آنچه در فوق آمده، به نظر می رسد کمیسیون مذکور در تشخیص خود، دچار اشتباه شده است، زیرا ماده ۵ و تبصره آن در مقام به ارث گذاردن اموال شخص بلا وارث (کودک تحت سرپرستی) برای سرپرستان، که در پی طراحی نهادی مشابه ارث به نفع وی بوده اند تا در صورت مرگ سرپرستان عاید او گردد و همانطور که گفته شد، حکم به بازگشت این اموال به صاحبان آن نیز به خاطر محقق نشدن شرط و تقدم مرگ وارث بر مورث است. با انتقاد این شرط، اموالی که بدان منظور تخصیص یافته بود و آزاد شده و به مالکش بازگردانده می شود. بنابراین نتیجه ای که کمیسیون در خصوص اجرای مقررات ارث گرفته درست است، اما بر مبنای توجیهی نادرست.[۱۰۵]
در قانون جدیدحمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست وبدسرپرست مصوب۹۲، تغییراتی نسبت به قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست اعمال گردیده است: اولا، ماده ۲ قانون مزبور، که صراحتاً رابطه توارث میان سرپرستان و کودک را نفی می نمود، در قانون جدید نیامده است و این امر ظاهراً، گامی رو به جلو در راستای به رسمیت شناختن ارث میان طرفین سرپرستی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:58:00 ق.ظ ]




طالعی، عبدالحسین ، «گزارشی از مصاحبه با آیت الله سید محمدباقر موحّد ابطحی»، شماره سفینه تابستان ۱۳۸۴ - شماره ۷ .
پایان نامه
بختی نژاد،اعظم، «دعا از دید گاه امام علی علیه السلام»، سال ۱۳۸۲ .
حسینی، سید احمد،« خاستگاه قرآنی دعاهای نهج البلاغه»، دانشکده علوم حدیث.
فردحسینی، ملیحه، «بررسی صدور و تحلیل مضامین ادعیه ماه شعبان براساس “مصباح المتهجد” شیخ طوسی».
علمدار نیاکی، زینب،«رابطه نیایش های نهج البلاغه با حوادث سیاسی ، اجتماعی و اوضاع فرهنگی دوران خلافت حضرت علی علیه السلام» سال ۱۳۸۷.
محبی، عباس، عرفان در دعاهای مولی الموحدین امیر المومنین حضرت امام علی علیه السلام ،سال ۱۳۸۴ .
میرصادقی، سید عباس، « دعا در نهج البلاغه »، پیام نور تهران، سال ۱۳۸۵.
مهروش، فرهنگ،«گونه شناسی تالیفات دعایی عالمان مسلمان تا زمان ابن طاووس »، دانشگاه واحد آزاد اسلامی واحد تحقیقات.
تارنمای اینترنتی
http://aghatehrani.ir/Myapp/index?id=25&page=2
http://hadinet.ir/view/post:5565036
http://portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=MTc0NQ%3d%3d-4EQ4q8Ri1H0%3d
جامعه القرآن و الحدیث
رساله لنیل درجه الماجستیر
فرع علوم الحدیث
تخصص نهج البلاغه
عنوان الرساله
دراسه فی انواع الدعا فی کلام امیرالمومنین ( علیه السلام )
الأستاذ المشرف
الدکتور محمد بارجه باف دولتی
ال‍طالب
قربانعلی طالبی
موعد المناقشه
محرم الحرام ۱۴۳۴
المخلص
الدعاء فی الثقافه الشیعیه، والمکان هو الادعیه الاماثوره الخاصه والثمینه القدیمه التی الروح القدس معصوم (علیه السلام) وقد وجدت فی کلماتها. الوضع الخاص لعلی (علیه السلام) بین الأئمه (ع) وقدوه حتى للالأئمه (علیه السلام) مجموعه متنوعه من الفعالیات والأحداث الحقیقیه فی حیاه صلاه انه یمکن أن تکون نموذجا عملیا لأتباعه هو. یمکن فحص التدابیر اثنین من إخراج وصلوات النص وتصنیفها. من خلال دراسه صلاته نحن نصلی من اجل ان هناک نوعان: خبر “النبی الرسول (صلى الله علیه و) قد استشهد مرارا وقیل الدعاء ومجموعه متنوعه من الأشکال، من جبرائیل (علیه السلام)، والنبی خضر (صلی الله علیه وسلم) والأنبیاء حتى الماضیه مثل موسى (صلی الله علیه وسلم) عن القصه. تکوین النبی، والنبی هو الکثیر من الادعیه. ولکن استخدام السور، الآیات والحروف مستقل، النعمه الإلهیه من الأنبیاء السابقه، یناسب کل اقترح اسم التطبیق الخاص بک، ویعتبر الاستئناف. مکانآ خاص للقرآن الکریم فی الادعیه علئیه و استشهاداته فی آلاداب الدعاء و شروطه و توسلاته بمکان آیات و سوّر حتی اقدم بالانشاء الدعا من آیات ما فیها ترکیب دعائیه آیات القرآن الکریم بعض الاستشهادات والتلمیحات وآمنه وتکییفها وشهادات جمیله من الآیات أذهل أحیانا القارئ. کل واحده منها یتطلب دراسه متأنیه ومواضیع أکثر تخصصا التی یمکن مناقشتها فی شکل مستقل أو أطروحه.
الکلمات البحث:
علی (علیه السلام)، الدعاء، انواع، الادعیه الاماثوره
Abstract
Culture of Shia prayer, has a special place, and supplications Mathur precious heritage that holy souls an innocent in Al - Salam Canal. The words.
special place Ameerul Momeenin Ali (RA ) among imams and Al - Salam role model for imams even - Salam diversity and events in your life events in the movable of them outbreak has practical model for their followers .
With two measures outside and inside the text of the Prophet, and can be classified.
Brown’s benchmark text observer styleText after their issuance of prayer and to pray, pray and audience and … and pray in understanding the original text.
with a review of the Prophet , we see that there are two types of prayer , the news of the Prophet of God , Rasul Hezbollah ’s ( against ) prayer repeatedly , citing their shapes , and a variety of Gabriel (RA ), the Prophet ( PBUH ), and even Khidr Last wilderness like Moses ( RA), citing narrative . Of the Prophet and a large part of the Prophet.
The standard text styleText observer prayer and classification and analysis focuses on the text pray like the da ‘ i, all kinds of resort, the Holy Koran verses and used.
in the service of the Prophet , resorting to only an innocent - Salam , but not resort to the suras, texts , letters , Altaf Elahi compared to last wilderness , and wilderness of divine , resorting to Asma al - Abbadi and that each name commensurate with their request , as well as the resort .
special place in the Holy Koran Alawite Prophet in the field of prayer and needed a prayer, resorting to the verses and the suras, out of a total of some verses that even vocabulary is not a prayer to essay pray for various purposes is that a large part of the Prophet observer some verses of the Holy Koran and the Prophet to verses, guarantees, adoption anddocumentations is very pretty, to the reader verses sometimes face with surprise.
That each of titles requires scrutiny and that they are in the form of an independent or the end of the letter .All rights reserved
Keywords:
Ali (PBUH), Prayer, Typology, Traditional Prayers
پ
Quran and Hadīth University
Presented for A Thesis
Hadith science Master Degree in
Nahj Albalagheh
Title
Typology of Prayer in Scripture Imam Ali
Supervisor
Dr. Muhammad Parchebaf Doulati
By
QurbanAli Talebi
Month and year
November 2014
نورى، حسین بن محمد تقى‏، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏،قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏،۱۴۰۸ ق‏، ج‏۱۰، ص ۲۲۳؛ حضرت آیه الله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی (۱۳۱۸ _ ۱۳۸۷ق): زیارت جامعۀ کبیره خوب است؛ ولی برای امیرالمؤمنین علیه السلام کم است. پرسیدم ( آیت الله مرتضی تهرانی)کدام زیارت برای ایشان خوب است، فرمود: «اَلسَّلامُ عَلی أبِی الأئمَّهِ، و خلیل النبوّه، و المَخصُوصِ بِالأُخوَّهِ… ».محمدی ری شهری، محمد، خاطره‌های آموزنده، قم، موسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، ۱۳۹۲ ، چاپ دوم ‏ص ۳۴۵ ↑

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

خمینی، روح الله، وصیتنامه سیاسى- الهى امام خمینى( س) ، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى( س)، ۱۳۸۸، چاپ بیست و نهم‏، ص ۳۹۷ : « ادعیه ائمه هدى دعاهاى آنها، همان مسائلى را که کتاب خدا دارد، دعاهاى آنها هم دارد با یک زبان دیگر. قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت مى‏کند و همه مطالب را دارد منتها بسیارى‏اش در رمز است که ما نمى‏توانیم بفهمیم و ادعیه ائمه- علیهم السلام- یک وضع دیگرى دارد، کسى که بخواهد بفهمد که مقامات ائمه چى است، باید رجوع کند به آثار آنها، آثار آنها ادعیه آنهاست، مهمش ادعیه آنهاست و خطابه‏هایى که مى‏خواندند …».
حسن زاده آملی،حسن، هزار و یک نکته، تهران، رجاء، ‏۱۳۶۵ ،چاپ پنجم،‏ نکته ۳۳۲، ص۱۷۲«هر یک از ادعیه مأثوره مقاله علمیه پیغمبرى یا امامى علیهم الصلوه و السلام است».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:57:00 ق.ظ ]




خانواده به عنوان نخستین محیط اجتماعی که کودک در آن قدم می گذارد، نقش اساسی در پدیدآیی ویژگی های فردی و اجتماعی وی دارد. در بین تمامی نهادها، سازمان ها و مؤسسات اجتماعی، خانواده مهم ترین، ارزشمندترین و اثربخش ترین نقش ها را داراست. خانواده دارای اهمیت تربیتی و اجتماعی است. افراد از سوی خانواده گام به عرصه هستی می نهند و جامعه نیز از تشکل افراد، هستی و قوام می یابد و از آن رو که نهاد خانواده مولد نیروی انسانی و معبر سایر نهادهای اجتماعی است از ارکان عمده و نهادهای اصلی هر جامعه به شمار می رود (نوابی نژاد، ۱۳۸۱).
خانواده نظامی است که عملکرد آن از طریق الگوهای مراوده ای صورت می گیرد مراودت یا میان کنش های تکراری، الگوهایی را به وجود می آورند مبنی بر اینکه یک نفر چه طور و چه وقت و با چه کسی رابطه برقرار کند. همین الگوهای مراوده ای، تارهای نامرئی توقعات مکملی را تشکیل می دهد که نظم دهنده بسیاری از اوضاع و شرایط خانواده است. خانواده نخستین محیط اجتماعی است که کودک را تحت سرپرستی و مراقبت خود قرار می دهد. این محیط بیش از محیط های دیگر در رشد و تکامل فرد تأثیر دارد و کودک پیش از آنکه از اوضاع اجتماعی خارج متأثر شود تحت تأثیر خانه و خانواده قرار می گیرد.
در این میان نقش محوری پدر و مادر در شکل گیری این خصوصیات غیرقابل انکار است. رفتارهای والدین و جو عاطفی حاکم بر خانه و خانواده از عوامل بسیار مؤثر بر چگونگی وضعیت فرزندان می باشد. دوران جوانی و بلوغ از زمان های بسیار قدیم، تا کنون یکی از مهم ترین دوران های زندگی انسان به شمار می رفته و نقش خانواده در این دوران بسیار حایز اهمیت است. پژوهش حاضر به طور ویژه متمرکز بر نقش کشمکش های والدین بر سازگاری فرزندان نوجوان (اعتماد به نفس، پرخاشگری و سلامت روان) می باشد. یافته های تحقیق بیانگر آن است که تعارضات والدین به چه میزان می تواند باعث ایجاد اثراتی سوء در فرزندان شود. در این پژوهش مشخص شد چگونه تاکتیک های حل تعارض پدر و مادر (استدلال، کلامی، فیزیکی) می تواند بر پرخاشگری بدنی، پرخاشگری کلامی، خشم، خصومت، عزت نفس و سلامت روان نوجوان تأثیر گذار باشد.
دوران رشدی مورد نظر در پژوهش حاضر یعنی دوران نوجوانی یکی از بحرانی ترین دوران های زندگی هر فرد به شمار می آید. بلوغ که معمولاً بین ۹ و ۱۳ سالگی آغاز می شود روندی است که طی آن فرد از دوره کودکی خارج می شود. اگر تعارضات والدین همزمان با این دوره رخ دهد توجه فرزندان به سمت منافع شخصی خودشان به صورت بارزتری دیده می شود. تعارض خصوصیات بلوغ را شدت می بخشد و می تواند باعث بروز تمایلات افراطی این مرحله از رشد شود. احساس رنج و منفی بافی، مقاومت، عدم ایجاد ارتباط با افراد خانواده و تمایل به آزادی همه و همه پررنگ تر می شود. ورود به این مرحله نوجوان را با مشکلات فراوانی دست به گریبان می سازد. حال اگر عوامل مؤثر بر شخصیت شکل یافته به گونه ای باشد که هویت یابی او را یاری دهد مسایل حاد بروز نخواهد کرد. اما اگر عواملی بحران را تشدید نماید نوجوان مستعد و آسیب پذیر به سوی ناهنجاری ها و یا بزهکاری رانده خواهد شد. فقدان عملکرد سالم خانوادگی و تعارضات والدین در این دوران خطیر می تواند عامل خطرآفرین اصلی برای زمینه سازی اختلالات روانی و تهدیدی جدی برای سلامت عمومی فرزندان نوجوان باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پرخاشگری در فرزندان می تواند به علل یادگیری های اجتماعی و الگو گرفتن از والدین خود باشد. فرزندان به دلیل تعاملات و هم زیستی با والدین خود آنها را الگو قرار داده و با آنها همانند سازی می کنند. وقتی فرزندان در خانواده های پر تعارض رشد کنند و نحوه درست حل تعارضات را از والدین خود به طور صحیح یاد نگیرند، نمی توانند در بزرگسالی به طور صحیح با مشکلات مقابله کرده و تعارضات خود را با پرخاشگری ها و برخورد های نامناسب پاسخ می دهند. به دنبال حل کردن مسایل و مشکلات خود هستند. تجربیات تلخ دوران کودکی و الگو گیری های ناصحیح می تواند در آینده فرزند عوارض جبران ناپذیری را از خود بر جای گذارد. مشاهده تعارض والدین و روابط زناشویی ضعیف آنان احتمالاً تاثیر نامطلوبی بر موفقیت ازدواج فرزندان در آینده می گذارد.
بر اساس نظریه ایمنی هیجانی روابط زناشویی ناسالم با به خطر انداختن احساس امنیت فرزندان، سازگاری آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. بازتاب های رفتاری کودکان و نوجوانان دلیلی بر این مدعاست که احساس امنیت هیجانی فرزندان منوط به کیفیت روابط درون خانوادگی آنان است. کشمکش های بین والدین می تواند به طور معناداری امکان طلاق، ناسازگاری و از هم پاشیدگی خانواده و ناتوانی هیجانی و فیزیکی والدین را فراهم کند یا موجب انتقال یافتن خصومت های حل نشده خانواده به تعاملات کودک – والد گردد. وقتی در خانه و خانواده جو صمیمی و آرامی وجود نداشته باشد و روابط والدین با یکدیگر همراه با تشنج و نزاع باشد فرزند در این شرایط فرصت ابراز وجود و استقلال پیدا نمی کند که این الگوی ارتباطی منجر به عدم رشد اعتماد به نفس در او می شود که این خود سبب می شود که نوجوان به راحتی نتواند احساسات و عواطف خود را با اعضای خانواده مطرح نماید.
تنش و تعارضات بین والدین علاوه بر اینکه به خود والدین و فرزندان آسیب می زند باعث می شود که این الگوهای تنش و سرکوبی از رابطه زناشویی زوج به رابطه والد – کودک نیز سرایت کند. کاهش گرمی والدین، افزیش طرد و خصومت والدین و حساسیت کمتر والدین در رفتارهای فرزندپروری، با مشکلات کودک رابطه دارد. تعارضات والدین، کودکان را دچار ترس، استرس و خشم می کند و مواجهه مکرر با تجربه تعارض می تواند منجر به مشکلات رفتاری و مشکلات سلامت جسمی در کودکان و نوجوانان شود.
مطالعات نشان داده است که والدینی که تعارضات زناشویی قابل توجهی را تجربه می کنند می توانند فاقد انرژی یا انگیزش لازم برای تعامل مؤثر با فرزندانشان باشند. کودکانی که در خانواده های با تعارض بالا زندگی می کنند، استرس بیشتری نسبت به تعارض والدینی نشان می دهند و تطابق ناموفق با رویداد های استرس زا می تواند منجر به پیامد های نامطلوب کوتاه مدت و بلند مدت شود، بخصوص زمانی که این رویداد ها در کودکی یا نوجوانی رخ دهند، می تواند رشد روانشناختی، شناختی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهند.
تحقیقات طولی نشان داده است که رابطه بین تعارضات زناشویی و ایمنی هیجانی در خانواده با انتقال کودک به نوجوانی افزایش می یابد و ایمنی هیجانی یک مکانیسم تبیینی، هم برای مشکلات رفتاری و هم برای مشکلات عاطفی کودک بوده است. ایمنی در بافت رابطه والدین و دلبستگی، بطور نسبی مستقل از هم، سازگاری کودک را تحت تأثیر قرار می دهند. دلبستگی ناایمن و ناایمنی هیجانی در مورد رابطه زناشویی، نه تنها در ارتباط با مشکلات سازگاری فرزندان هستند، بلکه پیش گویی کننده کاهش اکتساب تحصیلی و اکتساب مهارت های شناختی آنها نیز می باشند.
مشکلات پدر و مادر تهدیدی برای کل خانواده است و یکپارچگی خانواده را به خطر می اندازد. تعارض زناشویی از در دسترس بودن عاطفی پدر و مادر برای کودکان جلوگیری می کند و اعتماد فرزند را به خانواده به عنوان منبع ایمنی کاهش می دهد. به بیان دیگر تعارض زناشویی به دلبستگی ناایمن فرزندان به پدر و مادر می انجامد.
والدین باید هشیار و آگاه باشند که چقدر روابط و تعاملات آنها در خانه می تواند بر روی فرزندان اثر گذار باشد طوری که آینده و سرنوشت آنها را تحت شعاع خود قرار می دهد. مادامی که رفتارهای والدین اصلاح نشود و نابسامانی های درون خانواده تحت کنترل و ضابطه قرار نگیرد امیدی به اصلاح فرزندان نخواهد بود. ضرورت دارد پدر و مادر و سایر اعضای بزرگ خانواده الگوهای رفتاری خوبی برای فرزندان خود باشند. وجود روابط گرم و صمیمانه در خانواده موجب می شود که نخست نوجوانان آن را فرا گیرند و با تقلید و تکرار آن ها نسبت به انجام این رفتارها مبادرت نمایند. کودکان و نوجوانان، سرمایه های ارزشمند هر مملکتی هستند و برای سلامت روان آنها باید هر چه بیشتر تلاش کرد.

۵-۵- پیشنهاد های کاربردی

با توجه به رقم بالای خشونت و تعارضات خانگی در جامعه نیاز مبرم به شناسایی و مداخلاتی در این خصوص احساس می شود. مداخله بایستی در چندین حوزه من جمله برنامه های آموزشی اجتماع محور پیرامون موضوع خشونت خانگی که یک موضوع فردی یا خانوادگی صرف نیست، بلکه یک مسأله اجتماعی و غیر اخلاقی است، انجام داد. امید است که این پژوهش و سایر پژوهش هایی که در این راستا نگاشته می شود، بتواند گامی هرچند کوچک در راستای توجه و رسیدگی به فرزندان خانواده های پرتنش بردارد. در این راستا جامعه می تواند نهاد های مشاوره و راهنمایی خانواده (پیش از ازدواج) را تقویت نماید و قوانینی وضع کند تا زن و مرد از لحاظ سلامت روانی و میزان هماهنگی با زوج مورد نظر (به وسیله آزمون های روانی) مورد بررسی قرار گیرند تا هر دو از سلامت روانی و توافق روانی برخوردار باشند و نیز مسؤلان رسانه های گروهی می توانند با بهره گرفتن از امکانات خود الگوی صحیح زندگی مشترک زناشویی را به خانواده ها نشان دهند.
با مشارکت آموزش و پرورش می توان نوجوانان را از وجود این پدیده در خانواده ها آگاه سازند و به آنها آموزش داد که چگونه با این بحران در خانواده برخورد نمایند و در مقابل انواع مختلف خشونت خانگی عکس العمل نشان دهند. همچنین می توان با آموزش مهارت های زندگی همچون مهارتهای حل مسأله و مهارت های کنترل خشم که نقش مؤثری را در کاهش پرخاشگری دارد هم به نوجوانان و هم به والدین آن ها در این راستا کمک کرد. اکثر افراد جامعه به انحاء مختلف با چنین پدیده ای روبرو می شوند، از این رو لازم است به جای هراس از اعلام واقعیت و مقادیر حقیقی به آگاه سازی مردم پرداخته شود.
در این پژوهش بار دیگر نقش مهم خانواده در شکل گیری شخصیت و منش فرزندان مورد تأکید قرار گرفته است و نیاز به ارائه آموزش های لازم در زمینه حل صحیح تعارضات بین همسران و فرزند پروری برجسته تر می شود. لذا مسئوولان بایستی با برگزاری کارگاه های آموزشی یا از راه رسانه ها والدین را نسبت به اهمیت این امر آگاه سازند.
یافته های این پژوهش بر لزوم توجه خاص به نوجوانانی که در خانواده های با تعارضات و تنش های شدید زندگی می کنند، تأکید می کند. با توجه به آسیب های متعدد و گسترده ای که نوجوانان در محیط های پر تشنج می بینند لازم است علاوه بر جلسات مشاوره برای والدین، در خصوص صلاحیت برخی والدین پر تشنج که از سلامت روان کافی برای فرزندپروری برخوردار نیستند بررسی کارشناسانه صورت گیرد و اقدامات لازم در این خصوص انجام گیرد.

۵-۶- محدودیت های پژوهش

- به دلیل تعداد زیاد سؤالات پرسشنامه ها که همزمان ارائه شد ممکن است خستگی پاسخ گویان بر نتایج تأثیر گذاشته باشد.
- عدم تمایل پاسخ دهندگان به صحبت در مورد امور شخصی خود ممکن است بر نتایج تأثیر گذاشته باشد.
- این پژوهش بر روی گروه سنی خاصی از افراد جامعه صورت گرفته است، بنابراین تعمیم نتایج به گروه های سنی دیگر باید با احتیاط صورت گیرد .
- همچنین تعداد نمونه در این پژوهش محدود بوده و اجرای آن بر گروه بزرگتری از دانش آموزان می تواند نتایج دقیق تری به بار آورد.
- نبود مطالعاتی کافی در ارتباط با موضوع پژوهش به خصوص در ایران، محدودیت در تبیین و بحث یافته ها بوجود آورد.

۵-۷- پیشنهادهای پژوهشی

- پیشنهاد می شود به منظور بررسی صحت و تکرارپذیری یافته ها از سایر روش های تحقیق استفاده شود به عنوان مثال در مطالعات دیگر پرسشنامه ها به دو گروه، نوجوانانی که در معرض تعارضات والدین هستند و نوجوانانی که این گونه تعارضات را شاهد نبوده اند ارائه شود، که این دو گروه از نظر عزت نفس، پرخاشگری، سلامت روان و دیگر فاکتورها با یکدیگر مقایسه شوند.
- برای بررسی های دقیق لازم است از منابع اطلاعاتی مهم دیگری همچون مادر، پدر، خواهران و برادرانی که با فرد مواجهه یافته با تعارض در یک منزل زندگی می کنند مصاحبه ای به عمل آید تا اطلاعات دقیق تری بدست آید.
- پیشنهاد می شود طی مطالعات دیگر جهت سنجش مواجهه با تعارضات بین والدین از سؤالات باز استفاده شود تا پاسخگویان با جملات خود و آن گونه که هست، وضعیت تعارضات بین والدین را توصیف کنند، که در این صورت سؤالات باز و بسته روایی سنجه و نتایج آنرا تقویت خواهند کرد.
- بهتر است بررسی های مبتنی بر گردآوری اطلاعات از دید فرزندان و افراد شاخص خانواده با توجه به تفاوت های خانواده های هسته ای و گسترده صورت بگیرد.
- پیشنهاد می شود تأثیر تعارضات والدین و نحوه برخورد آنها با تعارضات زناشویی بر متغیرهای دیگری نظیر عملکرد تحصیلی، سازگاری اجتماعی، گرایش به سوء مصرف مواد، گرایش به بزه، بحران هویت یابی مورد بررسی قرار گیرد.

منابع و مآخذ

منابع فارسی

ادبی، حسین (۱۳۷۹). تئوری رشد خانواده. تهران: انتشارات دانشگاه الزهرا.
استوار، فرامرز (۱۳۸۲). بررسی رابطه بین سبک دلبستگی و روابط جنسی فرا زناشویی در بین زنان بازداشت شده در مرکز مبارزه با مفاسد اجتماعی شهر تهران. خانواده پژوهی، سال ۴، شماره ۱۴، ص ۱۴۳-۱۳۳.
اسلامی نسب، علی (۱۳۸۶). مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت معلم.
اعزازی، شهلا (۱۳۸۲). جامعه شناسی خانواده، با تأکید بر نقش، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
اقلیما، مصطفی (۱۳۹۱). طبقات اجتماعی و شیوه های حل مسأله در بین زوجین خانواده های ساکن شیراز. مجله مطالعات اجتماعی ایران، دوره دوم، شماره ۱، ص ۳۳-۱۹.
باقرپور، علی و کماچالی، مجید (۱۳۸۴). زنان و تحولات ساختاری خانواده در عصر جهانی شدن. پژوهش زنان، دوره ۲، شماره ۲، ص ۱۶۶-۱۵۳.
براتی، طاهره (۱۳۸۵). تأثیرات تعارضات زناشویی بر روابط متقابل زن و شوهر، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه آزاد رودهن.
بردبار، علی (۱۳۸۶). سوء مصرف مواد و خشونت خانوادگی. مجله اصلاح و تربیت، جلد هفتم، شماره ۸۴، ص ۲۵.
بوژمهرانی، ابراهیم (۱۳۸۹). رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی در زنان دارای خیانت زناشویی. فصلنامه زن و جامعه، سال ۲، شماره ۱، ص ۳۶-۲۱.
بیابان گرد، اسماعیل (۱۳۸۲). روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان. تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
بین، روبرت و کلمز، هریس (۲۰۰۵). روش های تقویت عزت نفس نوجوانان. ترجمه: علیپور (۱۳۸۶). مشهد: به نشر.
ثنایی، باقر و همکاران (۱۳۸۷). مقیاس های سنجش خانواده و ازدواج. تهران: انتشارات بعثت.
جلالی طهرانی، محمدمحسن (۱۳۸۲). بهداشت روانی. جزوه کلاسی، دانشگاه فردوسی مشهد.
جنایی، احمد (۱۳۸۰). بررسی رابطه تعاملات درون خانواده با سلامت روان دانش آموزان پایه سوم راهنمایی، پایان نامه کارشناسی ارشد.
چلبی، مسعود و رسول زاده اقدم، صمد (۱۳۸۱). آثار نظم و تضاد خانواده بر خشونت علیه کودکان. مجله جامعه شناسی ایران، دوره چهارم، شماره ۲، ص ۵۴-۲۶.
حسینی، مریم (۱۳۹۰ ). بررسی رابطه الگوهای ارتباطی ازدواج و میزان رضایت مندی زناشویی زوجین شاغل در دانشگاه اصفهان. فصلنامه خانواده پژوهی، سال اول، شماره ۲، ص ۱۲۰-۱۰۹.
حمیدی، سعید (۱۳۸۲). روانشناسی بی وفایی و خیانت. تهران، هنرسرای اندیشه.
خدارحیمی، سیامک (۱۳۸۴). مفهوم سلامت روان شناختی (چاپ اول). مشهد: انتشارات جاودان خرد.
دهقان، فاطمه (۱۳۸۰). مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه تربیت معلم.
رجبی، غلامرضا و بهلول، نسرین (۱۳۸۶). سنجش پایایی و روایی مقیاس عزت نفس روزنبرگ در دانشجویان سال اول دانشگاه شهید چمران. پژوهش های تربیتی و روانشناختی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان، سال سوم، شماره ۲، شماره پیاپی ۸، ص ۴۸-۳۳.
ریاحی، محمد اسماعیل؛ علیوردی نیا، اکبر و بهرامی، سیاوش (۱۳۸۶). تحلیل جامعه شناختی میزان گرایش به طلاق. پژوهش زنان، دوره ۵، شماره ۳، ص ۱۴۰-۱۰۹.
زنگنه، محمد(۱۳۸۰). بررسی جامعه شناختی عوامل مؤثر بر خشونت شوهران علیه زنان در خانواده، مطالعه موردی: شهر بوشهر. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز، بخش جامعه شناسی.
ساروخانی، باقر (۱۳۸۲). جامعه شناسی خانواده. تهران: انتشارات پیام نور.
سالکی، کوروش و کیخانی، علی (۱۳۸۵). ستاد بررسی وضعیت سلامت روانی دانشجویان علوم پزشکی ایلام. مجله دانشگاه علوم پزشکی ایلام، سال دهم ، ص ۳۵-۳۴.
سامانی، سیامک (۱۳۸۶). بررسی پایایی و روایی پرسشنامه پرخاشگری باس و پری در ایران. مجله روانپزشکی و روانشناسی ایران، سال سیزدهم، شماره ۴، ص ۳۶۵-۳۵۹.
سلیمانیان، علی اکبر(۱۳۸۳). بررسی تأثیر تفکرات غیر منطقی (براساس رویکرد شناختی) بر نارضایتی زناشویی. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره. دانشگاه تربیت معلم تهران.
شاملو، سعید (۱۳۷۹). بهداشت روانی (چاپ هفتم). تهران: انتشارات رشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:57:00 ق.ظ ]




این رساله در سه فصل و ده مبحث و بیست و شش گفتار تنظیم گردیده است . فصل اول اختصاص به ارائه کلیات و تعاریف هر یک از این قراردادها خواهد پرداخت و فصل دوم به بررسی وضعیت این قراردادها در شرع اسلام و حقوق ایران اختصاص داده شده است و در فصل سوم مقررات و احکام خاصی که در خصوص این قراردادها وجود دارد تشریح و بیان گردیده است .
فصل نخست - کلیات
در ابتدای این نوشتار برخی از مفاهیم اولیه و واژگان کلیدی که در این تحقیق کاربرد بیشتری دارند را به صورت مختصر توضیح داده و سپس به مباحث اصلی تحقیق پرداخته خواهد شد .
برخی از حقوقدانان از جمله دکتر جعفری لنگرودی معتقد هستند که عقد و قرارداد مترادف یکدیگر هستند . ماده ۱۸۳ قانون مدنی عقد را این گونه تعریف کرده است : « عقد عبارت است از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر انجام امر نمایند و مورد قبول آنها باشد . » برخی از حقوقدانان دیگر از جمله دکتر امامی ، قرارداد را اعم از عقد دانسته و معتقد هستند که چنانچه قانون ، نام معینی را برای عقود اختصاص داده و قواعد ، ضوابط ، مقررات و احکام آن را بیان کرده باشد ، به آن اصطلاحاً « عقد معین » یا عقد به معنی خاص می گویند و درصورتی که هیچگونه اسمی از عقدی خاص در قانون بیان نشده و تبعاً قواعد و مقررات آن نیز تشریح نشده باشد ، اصطلاحاً به آن عقد ، « نامعین » یا قرارداد به معنی عام گفته می شود . به هرحال ما در این رساله ، عقد و قرارداد را مترادف هم دانسته و در یک معنی به کار می بریم .

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در مجموع در فصل کلیات این تحقیق ، به پیروی از عرف معمول در تدوین پایان نامه های تحصیلی در سه مبحث جداگانه و مستقل : ۱- تعاریف و مفاهیم اولیه ۲- تاریخچه و سابقه تاریخی موضوع ۳- مقایسه با تاسیسات حقوقی مشابه ، به بررسی عقد مغارسه وباغبانی خواهیم پرداخت .
مبحث اول - مفاهیم
گفته شد که تعریف عقد مغارسه و باغبانی به صورت مفصل و تخصصی و در دو گفتار مستقل ، از دیدگاه خاص عرف ، شرع ، حقوق و قانون بررسی ، تبیین و ارائه می گردد . بر همین مبنا ، سعی خواهد شد تا از نظریات فقها و حقوقدانان مطرح و صاحب نظر در این زمینه استفاده شود . همچنین در تعاریف ارائه شده نیز تقسیم بندی های خاصی صورت پذیرفته و تلاش شده تا نظریات فقها و حقوقدانان در این چهارچوبها استخراج و ارائه گردد .
گفتار نخست - تعریف عقد مغارسه
عقد مغارسه از جمله قراردادهایی است که در فقه ، حقوق و عرف تعابیر و تعاریف مختلفی از آن ارائه گردیده و البته این اختلاف نظرها دلایلی دارد که لازم است قبل از ورود به بحث اصلی به برخی از آنها اشاره شود :
اولین و مهمترین دلیل به وجود آمدن این اختلاف تعبیر ها و تعریف ها ، سکوت قانونگذار در خصوص بیان احکام و شرایط این عقد می باشد .
علاوه بر سکوت قانونگذار ، باید سکوت شارع مقدس را نیز در خصوص این قرارداد اضافه کرد . هرچند دین اسلام چه در آیات و چه در روایات متعدد مسلمانان را به ترویج درختکاری تشویق می نماید لیکن در عمل احکام خاص این قرارداد را بیان ننموده و همین موضوع سبب اختلاف نظر در خصوص صحت یا بطلان این قرارداد از سوی فقهای اسلام با توجه به نظریه فقهی توقیفی بودن عقود وقراردادها گردیده است .
از دلایل دیگر می توان به معمول و متعارف بودن این قرارداد در کشور نام برد که با درنظر گرفتن دو دلیل قبلی و نیز متفاوت بودن عرفهای محلی به دلیل تنوع در نوع زمین ، آب و هوا و سایر دلایل طبیعی دیگر سبب شیوع چهارچوب ، دیدگاه ها ، احکامی متنوع و در نتیجه عرف هایی خاص درخصوص این قرارداد گردیده است .
وضعیت اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی جامعه از عوامل دیگری است که باید از آن نام برد . در روزگاری مالکین و فئودال ها دارای اراضی زراعی و حتی غیر زراعی بسیار گسترده و وسیعی بودند . به نحوی که در مواردی مشاهده شده که اراضی یک مالک شامل یک روستا به همراه تمامی اراضی زراعی آن به انضمام تمام کوهها و تپه ها و رودخانه ها و چراگاههای مجاور گردیده و به قدری وسیع بوده که علی رغم تعیین حدود ومشخصات ملک ، کارشناسان ثبتی قادر به تعیین حدود و مساحت ملک نشده اند و به دلیل همین وسعت ، مالکین قادر به استفاده و بهره برداری از تمامی اراضی خود نبودند لذا بخش هایی از آن را تحت عنوان قرارداد هایی همچون مزارعه و مغارسه به غیر واگذار می کردند تا هم زمینهایشان آباد شده و معطل نماند و هم سودی از محصول نصیب آنها شود .
النهایه باتوجه به مبانی و دلایل فوق ، تعاریف متفاوت و مختلفی از عقد مغارسه در عرف و قانون و شرع ابراز شده است که در مباحث بعدی به تفکیک به آنها خواهیم پرداخت .
الف - تعریف لغوی وعرفی عقد مغارسه
کمتر کسی است که به عمرش درخت نکاشته باشد و یا لااقل در فکر کاشتن یک درخت نبوده باشد. درختکاری یک سنت و آیین پسندیده است که همه مردم به آن علاقه دارند و بصورت فطری و غریزی به آن احترام می گذارند . در اقوام و ملل گذشته بخصوص در کشور خودمان ایران (چه قبل از اسلام و چه بعد از آن ) ، کاشتن درخت و درخت کاری اهمیت زیادی داشته و علاوه بر اثرات اقتصادی آن ، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز دارای ارزش و اهمیت می باشد لذا لغت شناسان و عرف شناسان به شناختن آن همت گماشته و سعی در تعبیر و تفسیر آن نموده اند .
لغت مغارسه از مصدر غرس ( غَ رْ ) گرفته شده است ( جمع آن اَغْراس یا غِراس می باشد ) و غرس نیز در لغت نامه ها به معناى کاشتن ، درختکارى ، درخت نشاندن ، قلمه زدن ، قلمه کردن ،کاشتن درخت و نهال کاشتن آمده است . کلمه زرع نیز در لغت به معنی کاشتن ، رویانیدن وتخم پاشیدن آمده است . [۴] لیکن تفاوتی که این دو واژه با هم دارند را می توان بدین شرح خلاصه نمود :
اول – زارعت مخصوص کاشتن حبه ودانه است لیکن غرس شامل کاشت نهال می گردد.
دوم – زراعت شامل کاشت حبوبات و دانه هایی می گردد که عمر بهره برداری از آنها معمولاً کمتر از یک سال است لیکن غرس معمولاً در خصوص کاشت نهال هایی به کارمی رود که عمر بهره برداری از آنها بیش از یک سال می باشد لیکن باید دانست که سبزی کاری و صیفی کاری ها ، هرچند مطابق ضابطه بیان شده ، در عرف جزو زراعت محسوب نمی شوند لیکن آنچنان با موضوع زراعت آمیخته شده اند که آنها را باید تابع قواعد و مقررات مزارعه دانست .
سوم – شرط دیگر این است که نبات روئیده شده دارای ریشه ثابت در زمین نباشد وگرنه کاشت آن زرع نیست و غرس نامیده می شود ، هرچند هسته یا دانه آن کاشته شود .[۵]
با این همه ، تعریفی که از عقد مغارسه در لغت نامه ها و فرهنگ ها درج گردیده با مفهوم عرفی آن به هیچ عنوان مطابقت ندارد . برای نمونه در لغت نامه دهخدا عقد مغارسه بدین گونه تعریف شده است : « مغارسه قراردادی است به منظور کشت اشجار بی میوه (از قبیل سپیدار، بید، پده ، سرو، چنار) و یا نگهداری آنها که بین مالک زمین یا درختان با کارگر بسته می شود درمقابل حصه مشاع و اجرت دیگر(از قبیل اینکه شاخه های زائد و تراش متعلق به کارگر باشد ) . » [۶]
آنچه مسلم است این است که در عرف عامه مردم ، عقد مغارسه به منظور کشت درختان مثمر نیز منعقد می گردد وحتی این نوع قراردادها در عرف بیشتر از کاشت درختان غیر مثمر رواج دارد لذا به نظر می رسد که لغت شناسان در تعریف خود از این نوع از قراردادها بیشتر تمایل به تعریف های حقوقی و حتی فقهی داشته اند تا توجه به مفهوم عرفی آن .
تعریفی که در عرف برای عقد مغارسه بسیار مرسوم است این است که مغارسه دادن زمین به کسی ‌که در آن درخت بکارد و در مقابل مقدار معینی از تولید آن‌ را برداشت کند .[۷]
به بیانی کاملتر در عرف قرارداد درختکاری ، قراردادی است که به موجب آن ، یک نفر زمین ملکی خودرا در اختیار دیگری قرار می دهد و شرط می کند که در زمین مزبور درخت بکارد و حاصل را به نسبت معینی با وی قسمت نمایند . این نوع قراردادها گاهی راجع به درختان باردار است و گاهی راجع به درختان بی بار ، درقسم اول منظور از حاصل میوه درخت و برگ و گل و سایر محصولات درخت است که باید به نسبت مشخصی تقسیم شود و در قسم اخیر منظور طرفین اینست که عامل درختانی مثلاً از نوع تبریزی یا درختان صنعتی بکارد و پس از آنکه درختان مزبور بحد رشد رسیدند آنها را ببرند وبین خود تقسیم نمایند.[۸]
درتعریف لغوی و عرفی ارائه شده در خصوص عقد مغارسه عناصری وجود دارد که لازم است جهت فهم بهتر موضوع آنها را نیز شناسایی ، تفکیک و تعریف کنیم :
طرفین عقد مغارسه : در عقد مغارسه ، به کسی که زمین را در اختیار طرف دیگر قرار می دهد مغارس می گویند . لذا مغارس کسی است که زمین خود را برای مدت معین در اختیار شخص دیگری جهت غرس اشجار قرار می دهد . در مقابل ، به کسی که نسبت به غرس اشجار در زمین مورد مغارسه اقدام می نماید غارس یا عامل گفته می شود به بیان دیگر ، در عقد مغارسه عامل یا غارس به کسی اطلاق می شود که مالک ، قطعه زمینی را برای مدت معین در اختیار او می گذارد تا آن را بر اساس سهمیه ای معینی از محصول ، که باید بین طرفین تقسیم شود ، غرس کند .[۹]
موضوع قرارداد مغارسه : باتوجه به اینکه موضوع قرارداد مغارسه ، غرس درخت در زمین می باشد و نیز گفته شد که نوع درختان مشمول تعریف مغارسه (از لحاظ مثمر و غیر مثمر بودن آنها) در لغت و عرف با هم متفاوت است ، لذا به نظر می رسد که موضوع قرارداد مغارسه بر این مبنا ، غرس تمامی درختان اعم از مثمر و غیر مثمر باشد .
مدت قرارداد مغارسه : در تعریف لغوی ، عقد مغارسه باید برای مدت معینی منعقد گردد لیکن در عرف ، زمان خاصی را برای اینگونه عقود پیش بینی نکرده اند لذا با توجه به فهم عرف و عادات مرسومه ، به نظر می رسد که زمان انقضای قرارداد درختکاری ، عرفاً زمانی است که موضوع قرارداد مغارسه که همان درختان می باشد ، زائل گردد .
عوضین قرارداد مغارسه : در عقد مغارسه ، سرمایه یا آورده مغارس ، زمین است لذا مغارس باید الزاماً مالک زمین باشد . درخصوص اینکه اگر مغارس مالک منافع زمین باشد ، نتیجه عقد چه می شود در مباحث بعدی توضیح خواهیم داد لیکن اجمالاً باید بگوییم که به نظر ما اگر مغارس مالک منافع زمین باشد عقد مغارسه منعقد نخواهد شد مگر مغارس از مالک درخصوص غرس اشجار مطابق مواد ۵۰۳ و ۵۰۴ قانون مدنی اذن داشته باشد . همچنین زمین نیز اصطلاحاً باید برای غرس درخت مورد نظر در قرارداد قابلیت داشته باشد . ( چه ازلحاظ خاک و چه از لحاظ آب ) در مقابل غارس یا عامل باید درختان موضوع قرارداد را تهیه و در زمین غرس نماید لذا در اینجا سرمایه و آورده غارس یا عامل عبارت است از ۱- نهال ۲- غرس آن ۳- حراست و آبیاری آن ۴- برداشت محصول و فروش آن . اما درخصوص اینکه منافع باید به چه نحو میان مغارس وغارس تقسیم شود ، قرارداد فی مابین و در صورت عدم توافق قبلی ، عرف محل تصمیم گیری خواهد نمود .
با توجه به اینکه معمولاً هدف از انعقاد قراردادهای غارسی ، به وجود آوردن باغ اعم از مثمر و غیر مثمر در زمین غرس شده می باشد لذا شایسته است به مفهوم باغ در عرف و قوانین موجود اشاره ای داشته باشیم:
باغ : محل کشت درختان اعم از مثمر یا غیر آن یا صیفی جات و سبزیجات دست کاشت است.
باغ جنگلی : در مناطق جنگلی باغ به محلی اطلاق می شود که دارای شرایط زیر باشد :
الف – حدود آن به نحوی از انحاء مشخص و معین شده باشد.
ب – حجم درختان جنگلی خودروی آن از پنجاه متر مکعب در هکتار تجاوز نکند.
ج – حداقل در هر هکتار آن یکصد عدد درخت بارده یا مجموعاً دویست عدد درخت بارده و جوان دست کاشت میوه ای و یا یک هزار بوته چای وجود داشته باشد.
د- حداقل نه دهم سطح آن از کنده و ریشه درختان جنگلی پاک شده باشد.
باغ غارسی : باغی که از طریق مغارسه فراهم شده باشد . (مواد ۲۷ و ۲۸ آئین نامه مصوب ۳/۵/۱۳۴۳قانون اصلاحات ارضی) [۱۰]
باغ غیر مثمر: محلی دارای اشجار غیر مثمر با محدوده مشخص که تعداد درختان مغروسه در آن از هزار اصله در هکتار کمتر نباشد.
باغ میوه : زمینی است که در آن درختان میوه یا مو به وسیله اشخاص غرس و تعداد درخت میوه یا مو در هر هکتارآن از یکصد اصله کمتر نباشد و در مورد درختان خرما وزیتون تعداد درخت در هر هکتار از پنجاه اصله کمتر نباشد. اراضی تحت کشت چای ، باغ محسوب می گردد . [۱۱]
ب - تعریف فقهی عقد مغارسه
همانگونه که در مقدمه اشاره گردید ، در میان فقهای شیعه ، همواره این اختلاف نظر وجود داشته است که آیا براى مشروعیت یک قرارداد باید در شرع نص خاصى در مورد آن وجود داشته باشد یا خیر ؟ بدین معنا که مشروعیت و اعتبار یک قرارداد باید از ناحیه شارع تاسیس و یا امضاء شده و به اصطلاح این عقود تعیین شده باشند یا آن که علاوه بر عقود معینی که نام آنها در فقه اسلام آمده است ، سایر عقودی که در عرف و عادت جامعه کاربرد داشته و مورد عمل عقلاء می باشد نیز ، مشروعیت و اعتبار دارد؟ فقهای شیعه را در برخورد با این سوالات می توان به دو گروه تقسیم کرد :
الف - فقهای متقدم که عمدتاً قائل به تعیینی و توقیفى بودن عقود و معاملات بوده و مشروعیت قراردادها را تنها در قالب عقود معین و وجود نص پذیرفته اند .
ب – گروه دیگر فقهاى معاصری هستند که معتقدند ، عقود ، توقیفى و معین نیستند چون شارع مقدس درمعاملات ، طریقه خاصى را اختراع نکرده ونقش شارع در مورد معاملات ، نقش امضایى است یعنى معاملات رایج بین مردم را امضا کرده است . به بیان دیگر شرع مقدس در زمینه معاملات ، حقیقت جدیدى را نیاورده جز امضاى آنچه نزد عرف و عقلاً متداول است . در نتیجه ، فقهای متقدم با این دیدگاه عقد مغارسه را باطل می دانستند و لیکن فقهای متأخر با استدلال یاد شده آن را صحیح و درست می دانند .
درخصوص این اختلاف نظر و ارتباط آن با عقد مغارسه و باغبانی در مبحث مربوطه به صورت مفصل تر بحث خواهیم نمود لیکن با این مقدمه ، قصد داشتیم تا به این نتیجه گیری برسیم که بر اساس هریک از دیدگاه های فوق الذکر ، تعاریف فقها از عقد مغارسه را نیز به طور کلی می توان به چهار دسته تقسیم نمود :
الف – دیدگاه مستقل بودن عقد مغارسه از سایر عقود :
باتوجه به نحوه دیدگاه فقها مبنی بر اینکه عقد مغارسه عقدی خاص بوده و از سایر عقود استقلال دارد و یا اینکه باتوجه به تشابه احکام آن با برخی از عقود وقراردادهای دیگر از جمله مزارعه و مساقات ، قرارداد جدیدی نبوده فلذا در احکام و شرایط ، تابع اینگونه عقود می باشد ، دو دسته تعریف در این زمینه مشاهده می شود :
اول - عده ای از فقها احکام عقد مغارسه را با عقود مزارعه و مساقات مشابه دانسته و تا جایی پیش می روند که این عقد را هم جزئی از این دسته عقود دانسته و بر مبنای احکام این دو گروه از قراردادها آن را تفسیر و تعریف می کنند . این دسته از فقها عمدتاً مبحث مغارسه را در ذیل مبحث قراردادهای مزارعه و مساقات آورده و باب مستقلی در این خصوص قائل نیستند. لذا این فقها در تعریف خود از عقد مغارسه از تعریف ذیل پیروی می کنند :
« مغارسه کاشتن درخت است و خدمت کردن بر زراعات حتّى شبدر و یونجه که اصول آنها ثبوت ندارد . » [۱۲]
شهید ثانى درتعریف عقد مغارسه در این خصوص مى‌نویسد: « المغارسه معامله خاصّه على الارض لیغرسها العامل على أن یکون الغرس بینهما …. »[۱۳]
دوم - در مقابل برخی فقها معتقد به استقلال عقد مغارسه از سایر عقود و قراردادها بالاخص عقود مزارعه و مساقات بوده و بر این مبنا آن را بدینگونه تعبیر و تعریف می کنند :
« اگر زمینى را به دیگرى واگذار کند که در آن درخت بکارد و آنچه عمل مى آید مال هر دو باشد ، این معامله را مغارسه گویند . » [۱۴]
ب – دیدگاه متفاوت و مختلف فقها در تعیین حصه هریک از مغارس و عامل :
دراین خصوص میان فقها اختلاف نظر بسیاری وجود دارد و هرکدام از فقها در تعریف خود از این قراردادها ، از عناصری خاص ( یا مجموع این عناصر ) جهت تعیین حصه هریک از مغارس و عامل استفاده کرده اند :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:57:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم