دانلود پایان نامه های آماده | فرزند کشی از طریق ترک فعل – 4 |
۲-۱-۴-۳-عنصرروانیبرای تحقق جرم فرزندکشی شخصِ قاتل باید قصد انجام فعل را داشته باشد و نیز قصدش از انجام فعل مذبور قتل باشد و همینطور فردی را که به قتل رسانده همانی باشد که از ابتدا قصد کشتن او را داشته.
۲-۱-۵-عنصر مادی جرم فرزند کشی
عنصر مادی فرزند کشی دارای دورکن است:
اول – وجود فرزند زنده
دوم – فعل پدر
۲-۱-۵-۱- وجود فرزند زنده
گفته شد قتل « سلب حیات» است و لازمه سلب حیات وجود قبلی یک مجنی علیه و انسانی زنده است. اعم از اینکه انسان مذبور زن باشد یا مرد، فرزند قاتل باشد یا غریبه، کودک باشد یا بزرگسال، سالم باشد یا بیمار. وجود حیات انسانی دارای آغاز و فرجام است. آغاز وجود ظاهراً از تاریخ تولد و پایان آن به مرگ طبیعی و یا غیر آن است، گرچه نمی توان منکر شد که « جنین» از تاریخ انعقاد نطفه دارای حیات و نوعی از شخصیت است و در حقوق جزای اسلام جنین نیز از حمایت کامل برخوردار بوده و ارتکاب جنایت و سقط جنین مستوجب مجازاتهای گوناگون خواهد بود که در مباحث جداگانه به آن پرداخته می شود. این نکته قابل ذکر است که در قانون جزای اسلام و قوانین فعلی جهان، سقط جنین را به عنوان قتل عمدی مجازات نمیکنند. بنابرین در تحقق جرم «فرزند کشی» وجود حیات وی در خارج از رحم مادر و در لحظه وقوع این جرم از شرایط حتمی و لازم است. البته نباید «جنین» و «سقط جنین» را با «فرزند کشی» یکسان دانست زیرا فرزند مولودی است که دوران حیات جنینی و قابل زیست را پشت سرگذاشته است و مانند هر انسان زنده ای قادر به ادامه حیات میباشد. بنابرین معیار شناسایی سقط جنین و فرزند کشی ناظر به زمانی است که بچه زنده به دنیا آمده باشد و آثار و علائم زنده بودن از قبیل حرکت دست و پا یا تنفس یا ضربان قلب یا صدای او را کسی دیده و شنیده باشد. به عبارت دیگر مدت زنده ماندن نوزاد و یا قابلیت زنده ماندن او شرط نیست. این مسئله در قوانین جزایی کلیه کشورهای جهان مورد تأکید قرار گرفته است.چنان که گذشت از عناصر لازم در تحقق جرم فرزند کشی، وجود فرزند زنده ای است که جانی( پدر) حیات وی را سلب کنند.نکته ای که باید روشن شود این است که «آغاز حیات» در چه دوره ای از مراحل تکوین آدمی بوده و از چه زمانی می توان انسان را دارای حیات دانست؟ از طرف دیگر مرگ دارای چه مفهومی بوده و آدمی چه هنگام مرده محسوب میگردد؟ تبیین این مسئله اهمیت ویژه ای در شناخت وقوع جرم «فرزند کشی» دارد، زیرا غالباً در ساعات اولیه حیات نوزاد رخ میدهد.
۲-۱-۵- ۲-فعل پدر
عنصر دوم فرزند کشی عمدی عمل قاتل (پدر) است. برای تحقق قتل عمدی فرزند، جانی(پدر) باید علاوه بر نیت قتل، فعلی در حد انتساب قتل مرتکب شود. به عبارت دیگر مجرد اندیشه مجرمانه و قصد قتل فرزند کفایت نمی کند، بلکه باید با انجام عملی، قتل انجام شود وآن فعل در ایجاد جنایت نقش داشته باشد. بنابرین اگر بعد از فعل غیر کشندهای که اصولاً قابلیت ایجاد قتل را ندارد (همانند تنبیه مختصر) مرگ حادث شود، ضارب مسئول شناخته نمی شود، زیرا احتمال اسناد جنایت به آن فعل حتی به طور نادر وجود ندارد. بنابرین جنبه ایجابی فعل پدر و مادر نقش اساسی در تحقق جرم عمدی فرزند کشی دارد. البته همچنان که در تبیین و تشریح « قتل عمد» گفته می شود، در مواردی که پدر یا مادر قصد صریح بر قتل فرزند یا فرزندان خود داشته باشند، دیگر ویژگی«غالباً کشنده بودن» فعل ارتکابی ضروری نبوده، بلکه به هر نحو و یا هر وسیله ای که جنایت صورت گیرد، قتل عمد محسوب می شود. به عبارت دیگر در صورتی که جانی قصد قتل داشته باشد، فعل ارتکابی هرچند در ایجاد جنایت صلاحیت نداشته باشد، عمل او قتل عمد محسوب می شود.
مرگ
همچنان که در تعیین آغاز زندگی و حیات انسان نظریات مختلفی اظهار شده است، در تعیین معیاری که بتواند مرگ و پایان زندگی را مشخص کند نیز اتفاق نظر وجود ندارد. تشخیص « فرجام حیات» در جرم قتل حائز اهمیت است. زیرا تعیین میان مرگ و زندگی در میزان مسئولیت، نوع جنایت و واکنش جزایی و مجازات اهمیت بسزائی دارد. از نظر قانونی لحظه ای که حیات پایان می پذیرد کاملاً مبهم است. علوم پزشکی مرگ را یک امر آنی که در یک مرحله آثار حیات همزمان قطع شود، قلمداد نمی کند، بلکه آن را جریانی مستمر می شمارد، زیرا قسمت های مختلف بدن در لحظات متفاوتی میمیرند. درگذشته پزشکان توقف قلب و قطع تنفس را پایان زندگی میدانستند، امروز این نظریه چندان قابل قبول نیست زیرا این وضعیت همچنین میتواند در شرایط خاصی متاثر از کاهش دمای بدن و یا صرف بیش از حد مواد مخدر پدید آید که در هر دو مورد امکان بهبودی وجود دارد. مفهوم «مرگ قلب»، به ویژه قبل از توسعه تکنولوژی مورد توجه حقوق دانان بود، ولی با پیشرفت دانش پزشکی و سایر علوم حفظ ضربان مصنوعی قلب و تنفس، به وسیله دستگاه مخصوص مقدور شده است.«شاید به جهت رفع همین اختلافات در تشخیص زمان مرگ است که حقوق جزایی اسلام در مواردی قائل به وجود حد فاصلی بین زمان حیات قطعی و زمان مرگ قطعی بوده است و مجنی علیه را هر چند دارای برخی از عوارض حیات باشد، در حکم مرده قلمداد می کند.» (صادقی، ۱۳۷۶، ص۴۹) بر اساس این نظریه، شخصی که با جنایت خود موجب عروض چنین حالتی بر مجنی علیه شده است «قاتل» خواهدبود، اگر چه مرگ قطعی مجروح ناشی از جنایت فرد دیگری باشد.
ماده ۲۱۷ قانون مجازات اسلامی بیان میدارد: « هرگاه جراحتی که نفر اول وارد کرده، مجروح را در حکم مرده قرارداده و تنها آخرین رمق حیات در او باقی بماند و در این حال دیگری کاری را انجام دهد که به حیات او پایان بخشد، اولی قصاص می شود و دومی تنها دیه جنایت بر مرده را می پردازد.»و بدین صورت قانونگذار شرایط خاصی را که انسان در حال از دست دادن آخرین رمق حیات خویش است، خارج از مرگ و زندگی قطعی دانسته، جنایت بر چنین فردی را قتل محسوب نکرده بلکه آن را در زمره جنایت بر مردگان قلمداد نموده است.
فرزند کشی از طریق ترک فعل
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 01:15:00 ق.ظ ]
|