‌بنابرین‏ از نظر دورکیم :

۱- کجروی پدیده ای اجتماعی است که جوامع مختلف همواره شاهد آن بوده اند .

۲- کجروی پدیده ای نسبی است چرا که در همنواترین شخصیت ها می توان اندکی کجروی و در کجروترین شخصیت‌ها نیز می توان اندکی همنوایی را تشخیص داد .

۳- کارکرد و پیامدهای آن تنها منفی نیست بلکه توأماً دارای کارکردهای مثبت و منفی است .

۴- همواره رفتاری عامدانه و دارای جنبه دیگر آزاری نیست . بلکه ممکن است یکی از موارد زیر باشد :

الف ) گاه می‌تواند ناشی از همنوایی با جمع و افراط در هضم کردن اهداف و ارزش ها باشد .

ب ) در مواردی محصول جامعه پذیری طبیعی است .

ج ) بیمار بودن مرتکبان آن و نداشتن تعادل زیستی و روانی .

د ) اضطرار شرایط محیطی .

دورکیم خصایص منفی انواع جرم و کجروی را اینگونه می شمارد :

۱- تعارض یا اصول اخلاقی و ضرورت‌های سیاست اجتماعی .

۲- زیانباری و در پی داشتن خطرات تهدید کننده .

۳- جریحه دار ساختن احساسات و عواطف عمومی .

۴- ایجاد حساسیت ، انزجار آفرینی و. … ( Krohn , 1978 ) .

به عبارت دیگر به نظر دورکیم هر جامعه ای بر اساس مجموعه ای از ارزش‌های مشترک و هنجارهای مسلط سازماندهی شده است . رفتارهایی که از چارچوب این ارزش‌ها و هنجارها منحرف می شود به عنوان رفتار انحرافی شناخته شده و نیاز به یک نظام کنترل اجتماعی است که رفتارهای انحرافی را به رفتار عادی برگرداند . ‌بنابرین‏ ، رفتار انحرافی یک عمل بدکارکرد است . با این حال وی اذعان می‌دارد که رفتار انحرافی می‌تواند دارای کارکرد مثبت و مناسب برای جامعه باشد و میزان معینی از جرم و جنایت و بزهکاری برای جامعه دارای کارکرد مثبت و مناسب است و می‌تواند به سلامت جامعه کمک کند . زیرا :

اولاً : جرم و جنایت می‌تواند هنجارهای اجتماعی را تعریف کند و مرزهای بین رفتار قابل قبول هنجاری و رفتار مغایر با هنجارهای اجتماعی را تعیین کند .

ثانیاًً : گاهی اوقات رفتار انحرافی از هنجارهای اجتماعی محافظت می‌کنند و موجب تقویت ارزش‌های اخلاقی و رفتارهای همنوا می‌شوند .

ثالثاً : جرم و جنایت باعث تعدیل هنجارها می شود .

رابعاً : جرم و جنایت می‌تواند فشارها و تنش هایی را که به دنبال رعایت قوانین و مقررات بر فرد اعمال می شود را به عنوان ارزش مثبت توجیه کند تا این افراد فشارها و تنش ها را با رضایت کامل بپذیرد .

در عین حال دورکیم تأکید می‌کند که با وجود این ویژگی‌ها از یک سو به دلیل فوایدی که این پدیده برای جوامع بشری در پی دارد و از سوی دیگر با توجه به ناگزیر بودن جامعه از تحمل جرم و کجروی باید آن را به عنوان دردی نگریست که وقوع آن در درون این جوامع ضروری است .

به تعبیر ساده تر دورکیم واقعه بهنجار و نابهنجار را با تأکید بر دو ویژگی قابل تشخیص می‌داند : « در یک دسته آنهایی که آنچه باید باشند هستند ، دسته دیگر آنهایی که باید جز آنچه باشند هستند » ( دورکیم ، ۱۳۷۳ : ۷۸ ).

‌بنابرین‏ دورکیم معتقد است که پدیده ای که در همه جوامع به چشم می‌خورد باید از ویژگی‌های جامعه و نشانه ای از اعمال ساختی آن به حساب آورد و نباید آن را پدیده ای غیر طبیعی ، نابهنجار و یا بیماری محسوب کرد و باید آن را عاملی از عوامل سلامت عمومی و جزء لاینفک هر جامعه سالم قلمداد کرد . نکات مورد اشاره وی در این زمینه را می توان به شرح زیر بر شمرد با کمی استدلال بر ابعاد کمی ، نفس وقوع موارد کجروی را در جامعه مورد توجه قرار می‌دهد :

۱- جرم و کجروی « بهنجار » است . زیرا تصور وجود جامعه ای عاری از آن محال است .

۲- هر نوع جامعه ای برای خود یک میزان طبیعی جرایم دارد و کم و زیاد شدن آن نشانه بیماری جامعه است .

در عین حال به ویژگی‌های کیفی این پدیده ها نیز توجه می‌کند و این ویژگی‌ها را دلیلی بر مدعای خویش می‌داند زیرا :

۱- مفهوم همنوایی این کجروی را با تکیه بر دو محور احساسات جمعی و همبستگی اجتماعی تعریف می‌کند و کجروی را بر اساس انزجار یا احساسات برانگیخته شده از نقض آن دو قابل تشخیص می‌داند و یاد آور می شود که ریشه این دو مفهوم ( احساسات جمعی و همبستگی اجتماعی ) ‌را در هنجارهای اجتماعی باید جویا شد .

۲- کجروی نشانه ای از اعمال ساخت جامعه است و به سبب ضرورت از ساختار آن سرچشمه می‌گیرد .

۳- کجروی در هر حال برای جامعه مفید است و دلیلی ندارد که آن را غیر طبیعی بنامیم .

۴- ریشه کن کردن این پدیده در جامعه ممکن است به قیمت از دست رفتن بسیاری از ارزش‌های پسندیده تمام شود .

از نظر دورکیم کجروی دارای چند نوع است :

۱- کجروی زیستی روانی[۱۱]: غلبه خواستهای فردی بر اثر ویژگی‌های نابهنجار فردی ، در صورتی که جامعه کامل و بی عیب و نقص می‌باشد .

۲- کجروی انقلابی[۱۲]: رفتارهایی که شکننده هنجارهای موجود می‌باشند اما به هدف متحول ساختن جامعه بیمار و توسط افراد برخوردار از توانایی‌ها و برجستگیهای متعالی صورت می‌دهند .

۳- کجروی چوله[۱۳]: که به نظر دورکیم بر اثر توسعه خواهشهای خودخواهانه فرد شکل می‌گیرد اما در یک جامعه بیمار و در وضعیت زائل شدن حاکمیت اقتدار جمع بر رفتارهای اعضاء . در چنین شرایطی افراد کوشش خواهند کرد تا خواسته های خود را به شکلی که با نظم اجتماعی در تناقض است و با توانایی‌های آن ها مطابقت ندارد و به دست آورند ( سلیمی و داوری ، ۱۳۸۶ : ۱۵۲ ) .

دورکیم معتقد است که برای تبیین و توصیف پدیده‌های اجتماعی به دو عنصر اساسی توجه نمود : علل پدیده‌های اجتماعی و کارکرد پدیده‌های اجتماعی .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...