کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



به هنگام تقینن و قانون گذاری تدوین کنندگان به ناچار ملزم به لحاظ نمودن عرف جامعه خود هستند در مورد اسیر نیز عرف جوامع گوناگون تعاریف خاص خود را دارند اما به طور معمول و روان در تعریف عرفی اسیر می توان گفت: فردی که در اثر یک علت قهر آمیز با خونریزی یا بدون خونریزی در اختیار فرد یا افراد دیگر قرار گرفته و شخص غالب به هر نحو کـه بخواهد با او رفتار می کند و اسیر در تحت سیطره او می باشد.
امروزه در جوامع روستایی و محاورت مردم عامه ی آن می بینیم که درباره یکی از حالات وضعیت زندگی مشترک و موقعی که زن با شوهر خود اختلاف داشته و بگو مگوهای شدید یا درگیری و زدوخورد بین دو همسر وجود دارد و بحث از جدایی (متارکه) پیش می آید معمولا زن یا خانواده یا حتی مردم مطلع از موضوع عنوان می کنند که «بابا اسیر که نیاوردی مهر حلال جان آزاد».[۷] یعنی اسیر (اعم از نظامی یا شخص، مرد یا زن )در دیدگاه عام فردی است محروم از تمام حقوق و امتیازات اجتماعی، بدون هیچ اختیار و اراده ای که به صورت یک شئ در اختیار دارنده قرار داشته و دارنده تصمیم می گیرد چه کار ی با اسیر انجام دهد یا، چه برخوردی با او داشته باشد، و اسیر بدون هیچ چون و چرایی ملزم به متابعت از دارنده و اسیر کننده خود است. جالب این که هیچ کس حق استنطاق و بازخواست از دارنده را نداشته و ندارد لذا میتوان اذعان نمود که در فرهنگ عامه و در نزد مردم روستایی ما هنوز که هنوز است پایین ترین رده طبقات اجتماع و بی اراده ترین افراد اسیرانند و جالب این است که معتقدند شخص اسیر باید بسوزد و بسازد و منتظر فرجی باشد تا خداوند متعال او را از این وضعیت نجات دهد بدین شکل که یا صاحب اسیر بمیرد و یا او را آزاد نماید.
ملاحظه می شود که در دیدگاه عام و عرف به خصوص در جامعه ایران ما بطور کامل و جامع نه تعریف خاص و روشنی از اسیر داده شده، نه حقوق و امتیازات یا حمایتی از او باید انجام شود، اما این تعبیر و تفسیر در جوامع شهری و در بین اقشار تحصیل کرده مقبول نبوده و اسارت و اسیری به شکلی که مطرح گردید مورد پذیرش نیست لذا در جوامع شهری ما اسیر و اسارت را به آن شکل روستایی و ابتدایی نمی بینیم.
۱-۱-۲- تعریف حقوقی اسیر
با توجه به تحولات تاریخی و دگرگونی های گسترده حقوقی و قانونی در زمینه های گوناگون، بحث اسیران جنگی و حقوق و تکالیف آن‌ها نیز از این تغییر و تحولات دور نمانده و پس از فراز و نشیب های تاریخی در سال های ۱۹۰۷،۱۹۲۷، ۱۹۴۷، به صورت گسترده و با شرکت اکثر کشورهای دنیا تعریف اسیر، حقوق و تکالیف آنها، وظایف کشور نگهدارنده و ضمانت اجراهایی نیز برای آن پیش بینی و مشخص شده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در شکل و تعریف حقوقی می بینیم که اطلاق اسیر بر شخص یا اشخاصی محمول می شود که در جنگ (تمام عیار یا چریکی، آزادیبخش و..) و یا بر اثر آن دستگیر شده و یک سری معیارها و مشخصه ها را نیز باید داشته باشند که در ادامه ذکر خواهد شد.
بالاخره «تنها در پایان قرن هفدهم، یعنی پس از جنگ سی ساله (مذهبی در اروپا ۱۵۸۳ – ۱۶۴۵م) بود که تعریف اسیر جنگی از نظر حقوقی مشخص شد.
قواعد و مقررات حقوقی حاکم بر رفتار با اسیران جنگی تا مدتها جنبه عرفی داشت، اما تابع نظامی است که بموجب اسناد بین المللی مهمی بطور صریح و روشن مشخص گردیده است. این اسناد عبارتند از:
- اعلامیه بروکسل ۱۸۷۴[۸]
- عهدنامه ژنو مورخ ۲۷ ژوئیه ۱۹۲۹ در زمینه بهبود سرنوشت اسیران جنگ.
- عهد نامه سوم ژنو مورخ ۱۲ اوت ۱۹۴۹ در مورد رفتار با اسیران جنگی. این عهد نامه ضمن تائید مقررات ۱۹۰۷ لاهه و عهدنامه ۱۹۲۹ ژنو، آنها را مورد تجدید نظر قرار داده و تکمیل نمود. عهدنامه مذکور مشتمل بر حدود ۱۵۰ ماده است. هدف اساسی این قواعد «احتراز از کلیه اقداماتی است که جهت تضمین امنیت کشور متخاصم اسیر کننده غیر ضروری می باشد». «اندیشه اساسی که این مقررات از آن الهام گرفته این است که اسارت جنگی یک اقدام سرکوب کننده نیست، بلکه اقدامی احتیاطی و بازدارنده تلقی می شود که در مورد دشمنی که سلاح خود را بر زمین گذارده اتخاذ می گردد. عهدنامه سوم تا سال ۱۹۸۵ از تصویب ۱۵۷ کشور گذشته است.
- پروتکلهای مورخ ۱۲ دسامبر ۱۹۷۷ الحاقی به عهدنامه های چهارگانه ۱۹۴۹ ژنو (پروتکل شماره یک در مورد حمایت از قربانیان مخاصمات مسلحانه بین المللی و پروتکل شماره دو در مورد حمایت از قربانیان مخاصمات مسلحانه غیر بین المللی). پروتکل شماره یک تا سال ۱۹۸۴ مورد تصویب ۴۲ کشور و پروتکل شماره دو تا سال ۱۹۸۲ مورد تصویب ۲۲ کشور قرار گرفته است.[۹]
ضمن این که جنگ خود تعریفی دارد «اقدامی خشونت بارکه به منظور تحمیل اراده بر دشمن صورت می‌گیرد و چیزی نیست مگر دویلی که به نهایت خشونت رسیده باشد».[۱۰]
یا در تعریف دیگری: “جنگ یعنی مجموعه ای از نبردها و درگیری ها و یک سلسله اقدامات غیرنظامی دیگر که برای کسب هدف سیاسی انجام می شود”.[۱۱] و تعاریف دیگری که نیاز به ذکر آن ها نیست. حال که تعریف جنگ مشخص شد تعریف حقوقی اسیر یا اسرا وفق کنوانسیون ۱۹۴۹ ژنو عبارت است از: مجموعه مشخص اشخاص متعلق به گروه های مشروحه ذیل که بوسیله دشمن گرفتار شوند:
الف: اشخاص ذیل متعلق به یکی از طبقات مشروحه پایین که بدست دشمن افتند اسیر جنگی بدان گونه که مفهوم این قرارداد است شمرده می‌شوند:
۱- اعضا نیروهای مسلح یکی از متخاصمین و همچنین اعضا چریک و دسته های داوطلب که جز نیروهای مسلح مزبور باشند.
۲- اعضا سایر چریک ها و اعضا سایر دسته های داوطلب به انضمام نهضت های مقاومت متشکل متعلق به یک دولت متخاصم که در داخل یا خارج از کشورخود مشغول عملیات باشند ولو آن که خاک مزبور اشغال شده باشد مشروط به این که چریک ها یا دسته های داوطلب و نهضت های مقاومت متشکل مزبورجامع شرایط زیر باشند:
الف – یک نفر رییس در راس آن‌ها باشد که مسئول اتباع خود باشد.
ب – دارای علامت مشخصه ثابتی باشند که از دور قابل تشخیص باشد.
ج‌- علناً حمل اسلحه نمایند.
د – در عملیات خود مطابق قوانین و رسوم جنگ رفتار نمایند.
۳- اعضا نیروهای مسلح منظم که خود را وابسته به دولت یا مقامی معرفی نمایند که از طرف دولت دستگیر کننده به رسمیت شناخته شده باشد.
۴- کسانی که همراه نیروهای مسلح هستند بی آن‌ که مستقیما جز آن نیروها باشند از قبیل اعضا غیر نظامی، کارکنان هواپیماهای جنگی، خبرنگاران جنگی، تهیه کنندگان اجناس، اعضا واحدهای کار یا خدمات که عهددار آسایش نیروهای مسلح اند مشروط به اینکه از طرف نیروهای مسلحی که همراهی می کنند مجاز باشند، برای این منظور نیروهای مسلح مذبور مکلفند کارت هویتی مطابق نمونه پیوست به این قبیل اشخاص تسلیم نمایند.
۵- کارکنان نیروهای بحریه بازرگانی من جمله فرماندهان و ناخداها، شاگردان و کارکنان هواپیمایی کشوری دولت متخاصم که به موجب این مقررات حقوق بین الملل از معامله مساعدتری برخوردار نیستند.
۶- الف: اهالی اراضی اشغال نشده که موقع نزدیک شدن دشمن بی آن که فرصت تشکیل نیروهای منظم داشته باشند ارتجالاً برای مبارزه با دشمن اسلحه بدست می گیرند مشروط به این که علناً حمل اسلحه نمایند و قوانین و رسوم جنگ را محترم شمارند.
ب– اشخاص ذیل از معامله ای که بموجب این قرارداد برای اسیران جنگی تعیین گردیده برخوردار خواهند شد:
۱- اشخاصی که به نیروهای مسلح کشور اشغال شده متعلقند یا متعلق بوده اند در صورتی که کشور اشغال کننده به علت همین تعلق اقدام به بازداشت آن‌ها را لازم بداند ولو آن که آن ها را قبلا در زمانی که جنگ درخارج از خاک اشغالی ادامه داشته آزاد کرده باشد، خصوصا در مواردی که اشخاص مزبور در صدد الحاق به نیروهای مسلح اصلی خود که در جنگ داخل باشد برآمده و توفیق نیافته باشند یا در موردی که اشخاص مذکور به اخطاری که به منظور بازداشت به آنها می شود اطاعت ننمایند.
۲- اشخاص متعلق به یکی از طبقات مشروحه در این ماده که دولت های بی طرف یا غیر متخاصم آن ها در خاک خود پذیرفته و طبق حقوق بین الملل مکلف به بازداشت آنان می باشند با قید و شرط هرگونه معامله مساعدتری که دولت های مذکور بخواهند درباره آنها قایل شوند به استثنای مقررات مواد ۸–۱۰-۱۵ بندهایی از ماده ۳۰ مواد ۵۸ لغایت ۶۷ و ماده های ۶۲ و ۱۲۶ و به استثنای مقررات مربوط به دولت های حامی در موقعی که روابط سیاسی مزبور موجود باشد دول متخاصم متبوع اشخاص مذکور مجاز خواهند بود وظایفی را که به موجب قرارداد به عهده دول حامی محول است نسبت به آن اشخاص اجرا نمایند بدون آنکه این عمل از وظایفی که دول مذبور معمولا به موجب رسوم و عهود سیاسی و کنسولی اجرا می نمایند چیزی بکاهند.
ج- این ماده اساسنامه کارکنان بهداری و مذهبی را به نحوی که در ماده ۳۳ قرارداد پیش بینی شده ملحوظ می‏دارد.[۱۲]
مشاهده می شود که مشخصات تعریف و اشخاص مشمول حمایت های قانونی اسیر از بُعد حقوقی طی کنوانسیون ۱۹۴۹ ژنو به صورت یک پارچه در بعد جهانی طرح و مورد تصویب اعضا جامعه جهانی به کشورهای مختلف دنیا قرارگرفت اما با مطالعه و تدبر در اسناد و مدارک تاریخی در می یابیم که این شکل پذیرش فعلی و مرسوم دنیا با فراز و نشیبهای زیادی همراه بوده است لذا سعی می کنیم بطور مختصر نگاهی به تاریخچه اسیر و اسارت داشته و آنگاه به حقوق و تکالیف آنها خواهیم پرداخت.
۱-۱-۳- تحول مفهوم حاکمیت دولت ها
حاکمیت به عنوان زیر بنا و اساس نظام حقوق بین الملل،‌ همانند سایر مفاهیم حقوقی با گذشت زمان دچار تغییر و تحول شده است. این مفهوم از زمان های بسیار قدیم و شاید از ابتدای شکل گیری جوامع بشری وجود داشته است. اما اصطلاح حاکمیت در قرن شانزدهم برای اولین بار از سوی ژان بدن مطرح شد. از نظر او “حاکمیت عبارت است از قدرت عالی و نهایی دولت بر اتباع و دارایی آنها که به وسیله قوانین موضوعه محدود نمی شود و مطلق و دائمی است، وی حاکمیت را دارای دو چهره داخلی و خارجی می‌دانست. یعنی قدرت برتر بر اتباع در یک سرزمین و آزادی از دخالت خارجی دولت های دیگر را شامل می شد. اما جنبه های خارجی حاکمیت صرفاً بعد از ظهور دولت های ملی به دنبال معاهده وستفالی ۱۶۴۸ اهمیت یافت”.[۱۳] پس از این معاهده، تا اواخر قرن نوزدهم به خاطر اینکه نظام بین المللی یک نظام صرفاً اروپایی بود، مفهوم حاکمیت نیز برای تنظیم روابط میان دولت های اروپایی به کار گرفته می شد و روابط این دول و سایرین بر مبنای روابط استعماری بود. لذا در آفریقا و آسیا، حاکمیت رهبران محلی را انکار می‌کردند. با ظهور قدرت های غیر اروپایی در عرصه روابط بین الملل و سپس با استقلال روز افزون دولت های جهان سوم در قرن بیستم، نظام اروپایی به یک نظام جهانی مبدل شد و حاکمیت این دول جدید در سطح بین‌الملل به رسمیت شناخته شد.
حاکمیت در ابتدا‌ مطلق فرض می شد و تنها قدرت و اشکال متعددی از آن همچون توازن قدرت، حاکمیت دولت را محدود می کرد. اما به مرور زمان با نضج گرفتن حقوق بین الملل و عضویت دولت ها در معاهدات و سازمان های بین المللی و منطقه ای مختلف به ویژه سازمان ملل متحد، ضمن محدود شدن توسل به زور، برای حاکمیت مطلق و بی حد و مرز نیز محدودیت هایی در قبال رفتار یک دولت با دولت‌های دیگر و مردم خود ایجاد شد. در این راستا منشور ملل متحد تعهداتی را بر دولت ها تحمیل نمود. در ماده۲ منشور ضمن تاکید برابری تمام دولت های عضو، اعلام می شود که “اعضای سازمان، به منظور تضمین حقوق و مزایای ناشی از عضویت، تعهداتی را که به موجب منشور حاضر پذیرفته اند با حسن نیت انجام خواهند داد”. این تعهدات در بندهای بعدی منشور چنین مشخص شده است: حل اختلافات بین‌المللی با روش های مسالمت آمیز، خودداری از کاربرد زور و کمک به سازمان در هرکاری که بر حسب مقررات مندرج در منشور انجام می گیرد. بدین ترتیب می بینیم که امروزه حاکمیت دولت ها مطابق منشور و مجموعه ای از موافقت نامه های چند جانبه محدود شده است.
دیوان بین المللی دادگستری در قضیه کانال کورفو، حاکمیت دولت ها را با توجه به شرایط جدید روابط بین المللی، محدود و مقید به مقررات بین المللی دانسته است. بنابراین طبق عملکرد دولت‌ها و آرای دیوان ما با مفهوم جدیدی از حاکمیت روبرو هستیم که نسبت به گذشته تعدیل شده است. دبیرکل ملل متحد در گزارش ۳۱ ژانویه ۱۹۹۲ به شورای امنیت می نویسد: احترام به حاکمیت… برای هرگونه پیشرفت بین المللی امری حیاتی است، ولی زمان حاکمیت مطلق و انحصاری سپری شده است و تئوری آن هیچگاه با واقعیت منطبق نبوده است”.[۱۴]
روند تحولات در عصر حاضر به نحوی است که در حقوق بین الملل تفسیرهای جدیدی از موضوع حاکمیت در حال شکل گیری است و آن تعریف گذشته از “حاکمیت ملی” که هر دولت بر محدوده جغرافیائی خودش حاکمیت مطلق داشته، در حال تغییر است، و آن گونه که نماینده دائم ایران در سازمان ملل گفته براساس متغیرهای جدید، اگر شرایط ایجاب کند سازمان ملل می تواند در امور دولت های دیگر دخالت کند.
در حالی که تعدادی از اعضای ملل متحد طرفدار شدت عمل حتی خارج از چارچوب ملل متحد علیه نقض کنندگان حقوق بشر مانند روش آپارتاید و ژنوساید (نسل کشی) هستند اما تردیدهای زیادی در مورد پذیرش این موضوع به عنوان حقوق بین الملل جدید ابراز شده است.
اما برغم این مسائل امروزه دیگر نمی توان مفهوم حاکمیت را همانند گذشته تعبیر نمود عده ای حاکمیت را نسبی و محدود دانسته و برخی به تحول مفهوم حاکمیت اشاره نموده اند که این موضوع را به ویژه می توان در بین المللی شدن بسیاری از مسائل داخلی و به ویژه موضوع حقوق بشر و… دانست.
۱-۱-۳-۱- تعدیل عدم مداخله در امور داخلی دولت ها
اصل عدم مداخله در امور داخلی دولت ها یک اصل بنیادین حقوق بین المللی است که مبتنی بر حاکمیت، برابری و استقلال سیاسی دولت ها است. این اصل تکلیفی حقوقی بر دولت ها برای خودداری از دخالت در امور داخلی یکدیگر تحمیل می کند. اما در هیچ سند حقوقی تعریف دقیق و واضحی از مداخله نشده و حدود آن نیز مشخص نگردیده است. به طور کلی برخی آن را بسیار گسترده تعریف کرده، به طوری که حتی مذاکره، تشکیل کمیسیون تحقیق و یا هرگونه رسیدگی را شامل آن دانسته اند. در مقابل عده ای آن را صرفاً به مداخله مستبدانه یعنی مداخله ای که با توسل به زور تهدید و یا … همراه باشد محدود نموده‌اند. طبق نظر اغلب نویسندگان، مداخله یعنی نفوذ کشوری در امور داخلی یا خارجی کشوری دیگر به منظور وادار کردن آن کشور به رفتار یا موضع گیری و … و به این ترتیب بر او فشار وارد آورد و اراده حاکم کشور تحت مداخله را نقض نماید.
اصل عدم مداخله در امور داخلی دولت ها، در بند ۷ ماده ۲ منشور ملل متحد چنین آمده است: «هیچیک از مقررات مندرج در این منشور، به ملل متحد اجازه نمی دهد در اموری که اساساً در صلاحیت داخلی دولت‌ها است مداخله نماید و اعضاء را نیز ملزم نمی کند که این قبیل امور را برای حل و فصل تابع مقررات این منشور قرار دهند، لیکن این اصل به اعمال اقدامات قهری پیش بینی شده در فصل هفتم لطمه ای وارد نخواهد کرد.»
پس از منشور نیز، در قطعنامه های مختلف مجمع عمومی ملل متحد و کنفرانس های جنبش عدم تعهد و نیز موافقت نامه های منطقه ای متعدد، بر این اصل یعنی اصل عدم مداخله در امور داخلی دولت ها تاکید شده است. و به گونه ای اساسی‌تر دیوان بین المللی دادگستری در دو قضیه تنگه کورفو و نیکاراگوئه به نفع این اصل ودر جهت تقویت و استحکام آن رأی داده است.
سازمان ملل متحد در موارد مختلف در مسائلی دخالت کرد که از نظر دولت های مربوطه جزو صلاحیت داخلی آن ها بوده است. تلاش برای پایان دادن به آپارتاید در آفریقای جنوبی و تحمیل تحریم ها بر علیه رودزیا از جمله این موارد بوده اند. سازمان همین طور مسایل مربوط به مستعمرات را که دولت های استعماری آن را در صلاحیت داخلی خود می دانستند مورد رسیدگی قرار داده است.
در مورد اینکه چه چیز امور داخلی به حساب می آید، قاعده این است که هر امری که درباره آن تعهدات قراردادی یا عرفی بین المللی وجود دارد، از حیطه امور منحصراً داخلی کشورها بیرون می‌آید. که این مسأله بیشتر سیاسی است تا تفسیر حقوقی. برخی از حقوقدانان صرفاً به «نقض قواعد اساسی حقوق بین الملل» به عنوان مبنای «بین المللی شدن» یک وضعیت داخلی اشاره کرده اند. برخی از صاحب نظران معیارهای دیگری مطرح کرده اند از جمله تخلفات شدید بین المللی در جریان نزاع های داخلی یا نقض فاحش حقوق بشر و یا وضعیتی که احتمال دخالت خارجی وجود دارد، سرایت و گسترش منازعات داخلی به مرزهای بین المللی (مانند موضوع آوارگان) و یا موقعیتی که بخشی از آن، موضوع یک موافقت نامه بین‌المللی باشد.
بدین ترتیب صلاحیت داخلی امری مطلق نبوده و در عملکرد ملل متحد به گونه محدودی تفسیر شده است و امروزه بسیاری از مسائلی که زمانی جزو مسائل داخلی دولت ها بود، به راحتی مورد توجه و قضاوت و اقدام جامعه بین المللی قرار گرفته است. همچنین اصل عدم مداخله یا تحول در مفهوم حاکمیت به خاطر گسترش همکاری های بین المللی، ایجاد سازمان های منطقه ای و بین‌المللی، عضویت دولت ها در معاهدات بین المللی و گسترش قواعد آمره حقوق بین المللی مانند عدم تبعیض نژادی و عدم نسل کشی، تعدیل شده است. به قول خاویر پرزدکوئیار دبیر کل پیشین ملل متحد: “اصل عدم مداخله در امور داخلی دولت ها نمی تواند به عنوان مانعی باشد که در پشت آن، دولت ها اقدام به نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر نمایند”.[۱۵]
بنا بر این از موضوعاتی که به طور متقابل بر تحول اصل حاکمیت و تعدیل عدم مداخله در امور داخلی دولت ها مؤثر بوده است موضوع حقوق بشر و بین المللی شدن آن است.
قواعد حقوق بین الملل به تدریج دولت ها را متعهد به رعایت حداقلی از حقوق بشر در صلاحیت خود نموده است. طبق حقوق بین الملل سنتی،‌ جامعه بین الملل در قبال کشتار یک اقلیت نژادی یا مذهبی در سرزمین یک دولت مسئولیتی نداشت و این مسأله موضوعی داخلی محسوب می شد. اما اینک جامعه بین‌المللی حمایت از حقوق بشر را پذیرفته و این بدان معنا است که نقض فاحش و مداوم حقوق بشر دیگر قابل تحمل نیست. حقوق بین الملل در رابطه با حمایت از حقوق بشر به اندازه ای گسترش یافته که الزاماً موجب یک تعهد و همبستگی بین المللی در قبال اجرای آن شده و اصول عدم دخالت و حق حاکمیت دولت ها در برابر آن گام پس نهادند.
۱-۱-۴- مبانی الزام آور قواعد نظام بین المللی حقوق بشر دوستانه
۱-۱-۴-۱- عرف بین المللی
نظر به این که نظام بین المللی حقوق بشر جزئی از حقوق بین الملل عمومی است، بنا بر این می‌توان گفت مبانی بین المللی شدن حقوق بشر همان مبانی الزام آور حقوق بین الملل عمومی از جمله حقوق طبیعی و فطری مانند برابری و عدالت، حقوق موضوعه یا اثباتی مانند رضایت دول به علت مزایای ناشی از همکاری و منافع متقابل و مشترک و یا اصل ضرورت زندگی اجتماعی بین المللی است که کشورها با تصویب یا الحاق به کنوانسیون ها و معاهدات بین المللی و منطقه ای حقوق بشر مانند میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی نسبت به قواعد و مقررات آن ملزم و متعهد می‌گردند. اما به طور اختصاصی در رابطه با مبنای تعهدات نظامی بین المللی حقوق بشری، برخی عقیده دارند که حقوق بشر بر مبنای حقوق عرفی بین المللی قرار دارد. پروفسور مرون استاد دانشگاه نیویورک استدلال می کند که حتی در صورت عدم الحاق دولت ها به کنوانسیون های مربوط به حقوق بشر، قواعد حقوق بشر برای دولت ها الزام آور است. برخی نیز اقتباس قوانین اساسی دولت های مختلف از اعلامیه جهانی حقوق بشر را دلیلی بر عرفی شدن قواعد حقوق بشر می دانند. در جامعه بین المللی برخی از قواعد مبنای حقوق عرفی دارند. بعنی اگر به هر دلیلی دولتی به کنوانسیون ها یا معاهدات بین المللی که اکثر قواعد آن جنبه عرفی پیدا کرده اند ملحق نشده باشد، دولت مذکور ملزم به رعایت این قواعد و مقررات است. به خصوص که بیشتر قواعد حقوق بشر مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های ۱۹۶۶ مبنای عرفی یافته اند، یعنی مقبولیت جهانی داشته و مورد تائید جامعه بین المللی هستند. لذا دولت ها ملزم به رعایت آن هستند. هیچ وقت شکنجه، تبعیض نژادی و نسل کشی برای دولت هایی که معاهدات منع کننده این موارد را امضاء نکرده اند، امری قانونی نیست. جای تردید وجود ندارد که قصد ملل متحد از تدوین این کنوانسیون در محکومیت کشتار جمعی بر مبنای اصل جهانی بودن و محکومیت این جنایت و نیز همکاری برای محو آن بوده است. ممنوعیت کشتار جمعی مطمئناً یک موضوع نظم عمومی است که از درجات عالی برخوردار بوده و مبتنی بر اخلاق انسانی و وجدان حقوق بین‌الملل است.
مطابق ماده ۱۹ در طرح کمیسیون حقوق بین الملل در مورد قواعد ناظر بر مسئولیت بین المللی دولت، نقض گسترده یک تعهد بین المللی که رعایت آن برای حفاظت از زندگی انسان اهمیت اساسی دارد، مانند اصول ناظر بر منع کشتار جمعی، تبعیض نژادی، بردگی و نقض اصول حقوق بشر، از جمله جنایات بین المللی محسوب شده و مستوجب مسئولیت بین المللی دولت است.
دیوان بین المللی دادگستری در سال ۱۹۷۱ در رأیی بین تعهدات دولت ها نسبت به یکدیگر و تعهدات دولت ها نسبت به کل جامعه بین المللی تفکیک قایل شده و مشخص می کند که حقوق اولیه فرد شامل حق حیات، عدم شکنجه، عدم اعمال ستمگرانه و عدم عطف به ماسبق قوانین از جمله تعهدات و وظایفی است که دولت ها نسبت به کل جامعه بین المللی دارند. بنابراین با توجه به دو رأی دیوان به اضافه رأی دیوان در دعوای آمریکا و نیکاراگوئه، به این نتیجه می رسیم که دولتها موظفند این حقوق را رعایت کنند و کلیه دولت های دیگر هم محق هستند که دولت خاطی را مورد انتقاد و بازخواست قرار دهند.
۱-۱-۴-۲- کنوانسیون های بین المللی
به طور کلی سازمان ملل استانداردهای بین المللی حقوق بشر را در بیش از هفتاد میثاق، کنوانسیون و پیمان ثبت کرده است، کـه این مهم بـا منشور ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر آغـاز شده و بـا میثاق بین المللی حقوق سیاسی و مدنی، میثاق بین المللی حقوق فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، عهدنامه محو اشکال تبعیض نژادی، عهدنامه محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، عهدنامه ممنوعیت شکنجه و معاهده حقوق کودک و سایر کنوانسیون ها که برای دولت هایی که آن را تصویب کرده اند الزام آور است، نظام بین‌المللی حقوق بشر را پیش بده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 09:00:00 ق.ظ ]




شناخت سازگاری­های ساختاری ریه­ی یک جوان بالغ نسبت به تمرین استقامتی بسیار مشکل است (۸۴). بطور کلی حجم­ها و ظرفیت­های ریوی بر اثر تمرین تغییر کمی پیدا می­ کند. ظرفیت حیاتی[۳۳] (مقدار هوایی که می­توان پس از یک دم عمیق از ریه­ها خارج کرد) اندکی افزایش پیدا می­ کند. حجم باقی­مانده[۳۴] (مقدار هوایی که نمی­تواند از ریه­ها خارج شود) کاهش اندکی پیدا می­ کند. تغییرات این دو حجم ممکن است به هم مربوط باشند. ظرفیت کل ریه[۳۵] اساسا بدون تغییر باقی می­ماند. پس از اجرای برنامه استقامتی، حجم جاری در حال استراحت تغییر نمی­کند، ولیکن در اجرای تمرینات ورزشی بیشینه افزایش پیدا می­ کند. در اثر تمرین استقامتی میزان تنفس[۳۶] در حالت استراحت کاهش پیدا می­ کند.که احتمالا بازتاب کارائی بیشتر ریوی ناشی از تمرین است و ممکن است در اجرای تمرینات بیشینه افزایش می­یابد (۷۰). همچنین ورزشکارانی که از تمرین استقامتی کافی برخوردارند، با ظرفیت ریوی بیشتر دارای سطح تماس حبابچه­ای مویرگی وسیع­تر بوده و در نتیجه ظرفیت تبادل گازی بیشتری را در حال استراحت و ورزش دارا می­باشند (۸۲). با وجود این تحقیقات نشان داده است حیواناتی که در شرایط کم اکسیژن قرار می­گیرند، حجم­های ریوی حدود ۲۰ % زیادتر از سایر حیوانات پیدا می­ کنند. به نظر می­رسد که افزایش حجم­های ریوی اساسا به علت بزرگتر شدن حبابچه­های ریوی موجود باشد. گزار­ش­هایی مبنی بر اینکه فعالیت­های ورزشی سبب اتساع حبابچه­های ریوی می­ شود، ارائه شده است. ضمنا گزارش شده است که دیواره­ های حبابچه­ای در اثر تکثیر سلولی ضخیم­تر می­شوند و متعاقب آن، افزایش تعداد حبابچه­های ریوی صورت می­گیرد (۸۴). تغییراتی که در ریه­ها بر اثر تمرین به وجود می ­آید، تدریجی است و در طول ۶-۴ هفته رخ می­دهد و منجر به کارائی بیشتر تهویه می­ شود. کارائی بیشتر تهویه بدان معناست که مقدار هوای تهویه شده در سطح اکسیژن مصرفی برابر، کمتر از افراد غیر ورزشکار می­باشد. چون هزینه اکسیژن تهویه، با افزایش تهویه به طور قابل ملاحظه­ای بالا می­رود، کارائی تهویه­ی بیشتر بویژه در یک فعالیت طولانی سبب توزیع اکسیژن کمتر در عضلات تنفسی و اکسیژن بیشتر در عضلات مخطط فعال خواهد شد (۶۹).
ناتوانی در پیش بینی عملکرد ورزشی افراد سالم از طریق شاخص­ های عملی ریه در گروه ­های بزرگی از نوجوانان دختر و پسر بدست آمد. وقتی حجم و ظرفیت ریه با اندازه بدن تطبیق داده شده، هیچ رابطه اساسی بین کارکرد ریه و عملکردهای مختلف دویدن از جمله دو استقامت مشاهده نشد. در مطالعه انجام شده بر روی دوندگان ماراتن هیچ تفاوتی بین مقادیر مربوط به شاخص­ های عملی ریه (از قبیل ظرفیت حیاتی با فشار، ظرفیت کل ریه ، حجم بازدمی با فشار و درصد آن، حداکثر تهویه­ی ارادی، حجم جاری و سرعت تنفس) ورزشکاران و افراد غیر فعال هم جثه وجود نداشت. وقتی تفاوت­ها با توجه به اندازه بدن مورد توجه قرار می­گیرد، هیچ ارتباطی بین اکسیژن مصرفی بیشینه و ظرفیت حیاتی یا حجم تهویه­ی بیشینه در آزمودنی­های تمرین نکرده سالم وجود ندارد. چنین به نظر می­رسد که ظرفیت طبیعی تهویه­ی ریوی محدود کننده عمکرد ورزشی نیست. حجم­های ریه و ظرفیت­های تنفسی بزرگتر از حد طبیعی برخی از ورزشکاران معمولا به تفاوت­های مربوط به موهبت وراثتی نسبت داده می­ شود و ممکن است بیانگر عضلات تنفسی قوی شده بر اثر تمرین­های ورزشی ویژه باشد (۵۳). به خوبی ثابت شده است که حداکثر تهویه­ی ارادی را می­توان به وسیله تمرین افزایش داد و در حقیقت تعجب آور نیست که ارزش­هایی حدود ۲۵۰-۲۰۰ لیتر در دقییقه برای ورزشکارانی که از تمرین بالایی برخوردارند، مشاهده کنیم که دلیل بر توانایی آنان برای حرکت در آوردن سریع هواست (۸۲).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۳-۷- تأثیر تمرینات استقامتی بر روی ذخایر کراتین فسفات
ذخایر فسفاژنی ماهیچه­های انسان تقریبا از ۱۵ میلی­مول در کیلوگرم (از وزن تر ماهیچه) فسفوکراتین و ۵/۴ میلی­مول در کیلوگرم آدنوزین تری فسفات (ATP) تشکیل شده است که منبع انرژی بسیار محدودی بشمار می­رود. سودمندی این دستگاه سرعت عمل و بازسازی شدن آن است. به طوری کلی ذخایر فسفاژن در تارهای تند انقباض کمی غنی­تر از نوع کند انقباض­ها هستند. ذخایر کراتین فسفات عضله به اندازه­ سایر ذخایر انرژی با تمرین سازگار نمی­ شود، ولی هرگونه افزایش اضافی ذخایر کراتین فسفات باعث می­ شود عملکرد ورزش و فعالیت ورزشی شدید افزایش قابل ملاحظه داشته باشد (۷۵). گفته شده است که یک نوع جابجایی کراتین فسفات وجود دارد و کراتین خود محرکی برای بهبود Vo2 در ورزش به شمار می­رود (۷۷). اهمیت دستگاه فسفاژن را می­توان در حرکات توام با نیرومندی، شروع­های سریع قهرمانان سرعت، بازیکنان فوتبال، پرش کنندگان ارتفاع، پرتاب کنندگان وزنه، و فعالیت­های مشابهی که برای تکمیل آن­ها فقط به چند ثانیه نیاز است مشاهده نمود. بدون این دستگاه حرکات سریع و قدرتی انجام نمی­گیرد، زیرا این فعالیت­ها به جای مقدار زیادی انرژی ATP نیاز به ذخیره سریع انرژی ATP دارند. این دستگاه نماینده سریع­ترین و در دسترس­ترین منبع Atp عضلانی است. زیرا ۱) وابسته به یک سلسله واکنش­های طولانی نیست، ۲) وابسته به انتقال اکسیژن تنفسی به عضلات فعالی نیست و ۳) هر دوی ATP و PC مستقیما در پروتئین­های انقباضی عضلات ذخیره شده ­اند (۶۹، ۸۵). فعالیت­های استقامتی درازمدت عمدتا کراتین فسفات عضله­ای اسکلتی را استفاده می­ کند تا مولکول­های فسفات را از میتوکندری­ها به پروتئین­های انقباضی منتقل سازد. کراتین حاصل، سپس در میتوکندری­ها بازسازی می­ شود تا دوباره مورد استفاده قرار گیرد(۷۵). اما به نظر می­رسد که سودمندی چنین جابجایی در ورزش­های استقامتی ناچیز و اندک باشد. کاهش و تهی شدن دستگاه فسفاژن برای انجام کار معین در افراد ورزیده­ی استقامتی کمتر از افراد مبتدی است. گذشته از این، مقدار ATP و CP با تمرین­های استقامتی در ماهیچه­ها افزایش می­یابد(۷۷). اطلاعات موجود در مورد سازگاری­های کوتاه مدت کراتین فسفات هنگام فعالیت ورزشی فزاینده نشان می­دهد که ذخایر کراتین فسفات در شدت­های تمرینی معادل یا کمتر از ۶۰ % max voکاهش نمی­یابد. این میزان شدت­های ورزشی، افزایش ذخایر کراتین فسفات را تحریک نمی­کند (۷۵). در خستگی، الگوی تهی شدن فسفاژن برای ورزش­های استقامتی یکسان است که بین ۲۰-۲ دقیقه طول می­کشد. تهی شدن فسفاژن در حین ورزش­های متناوب استقامتی بیشتر از ورزش­های استقامتی پیوسته است. گذشته از این تهی شدن کراتین فسفات در دقایق آغازین کار استقامتی زیر بیشینه­ای در بالاترین حد خود است. کاهش در CP، بطور نسبی، بیشتر از مقدار کاهشی است که در ATP رخ می­ دهند. گاهی دیده می­ شود که CP در حین ورزش تا ۶۰ % تهی شده است، اما هنوز تغییری در ATP رخ نداده است . علت آن است که CP برای بازسازی سریع ATP مصرف می­ شود. تهی شدن فسفاژن در میان گونه­ های FT متغیر و ناهمسان است (۷۷).
۲-۳-۸- تأثیر تمرینات استقامتی بر سطح مقطع تارهای عضلانی
عامل اصلی تعیین کننده­ قدرت و نیرومندی ماهیچه­ها اندازه خود آن­ها یا به عبارت علمی­تر سطح مقطع عرضی خود ماهیچه است. نزدیک به ۵۰ % از تغییرات و ناهمسانی­های مشاهده شده در میان قدرتمندی ماهیچه­های افراد مختلف می ­تواند بر پایه متفاوت و نابرابر بودن اندازه و سطح مقطع عرضی ماهیچه­ی آن­ها توجیه و تعریف شود (۷۷).
فعالیت­های هوازی نظیر دویدن آرام و دوچرخه سواری استقامتی تا حدود زیادی وابسته به فعالیت تارهای کند انقباض است. در پاسخ به تحریکات ناشی از تمرین، این نوع تارها ۲۲-۷ % نسبت به تارهای تند انقباض بزرگتر می­شوند (۷۰). تمرینات استقامتی طولانی منجر به حجیم شدن عضلانی و تقریبا همیشه با افزایش مویرگی در عضله مخطط همراه بوده است. به علاوه تحقیقی نشان داده است که در قهرمانان هر تار عضله به طور متوسط توسط ۹/۵ مویرگ، در صورتی که در افراد تمرین نکرده به طور متوسط فقط به وسیله ۴/۴ مویرگ احاطه شده ­اند. تعداد مویرگ­های احاطه کننده هر تار عضله مخطط مربوط به ۲ عامل است. الف) اندازه یا قطر تار عضله ب) نوع تار یا تعداد میتوکندری در هر تار عضله. شدت کار در ورزش­های استقامتی می ­تواند تغییر کند. استفاده از طیف وسیع شدت در تمرینات استقامتی می ­تواند به الگوهای مختلفی از هیپرتروفی تارهای ماهیچه­ای منتهی شود. در شدت­های اندک، ماهیچه دچار هیپرتروفی نمی­ شود، اما تارهای کندانقباض، بصورت تدریجی بکار گرفته می­شوند. وقتی شدت کار بصورت مطلق خود افزایش داده می­ شود و زمان هنوز طولانی می­ماند، پس از ۴ تا ۵ ماه کار کردن، تارهای ماهیچه­ای کندانقباض بصورت گزینشی خود، بر توده و سطح مقطع خود می­افزایند و دچار هیپرتروفی ورزشی می­شوند. طولانی­تر شدن زمان تمرین در هر جلسه، بدون افزایش شدت کار، با اینکه تارهای کندانقباض را بکار می­گیرد، نمی­تواند موجب هیپرتروفی و افزایش سطح مقطع این تارهای ماهیچه­ای شود و بنابراین، افزایش در توده­ی تارهای ماهیچه­ای (هیپرتروفی) به شدت تمرینات ورزشی وابسته است نه به دوره­ آن. گذشته از این، تجربیاتی که روی ماهیچه­ی افراد کم تمرین، بی­تجربه و جوان انجام شده است، نشان می­­دهندکه افزایش شدت تمرینات ورزشی در این افراد، تارهای ماهیچه تند انقباض را نیز بکار می­گیرد. در این افراد جوان، علاوه بر اینکه تارهای کند انقباض دچار افزایش حجم و سطح مقطع می­شوند، زیرگروه تند انقباض­ها نیز به هیپرتروفی مبتلا می­گردند. بنابراین می­توان نتیجه گرفت که:
۱- هیپرتروفی در تارهای ماهیچه­ای کندانقباض در همه سنین ورزشی فقط متکی به شدت تمرینات استقامتی است.
۲- هیپرتروفی در تارهای ماهیچه­ای تندانقباض، علاوه بر متکی بودن به شدت تمرین و سنگینی کار، به سابقه­ ورزشی و سن ورزشکار نیز متکی است. در ورزشکاران مبتدی وجوان، تارهای تند انقباض زودتر و بیشتر دچار این سازش (هیپرتروفی) می­شوند که این پاسخ هر زیر گروه را شامل می­ شود.
۳- یک حداقل زمان تمرین، پیش نیاز وقوع هیپرتروفی در تارهای ماهیچه­ای کند انقباض است. این ضرورت زمانی را ۴ روز در هفته، ۴ تا ۵ ماه (۲۰-۱۶ هفته) وحتی کمی بیشتر از آن پیشنهاد می­ کنند. دوره موثر فعالیت در هر جلسه تمرین را ۱۵۰-۹۰ (بدون محاسبه زمان­های استراحت) دانسته ­اند(۷۷).
۲-۴- ترکیب بدن
ترکیب بدن جزء آمادگی جسمانی مرتبط با تندرستی است که به مقدار نسبی عضله، چربی، استخوان و دیگر بافت­های حیاتی بدن مربوط می­ شود. به علت ارتباط ترکیب بدن با سلامتی و موفقیت ورزشکاران، اندازه ­گیری آن از نیمه­ی ۱٩۷٠ به طور وسیعی مورد توجه قرار گرفته است. ورزشکاران ممتاز که سعی در رسیدن و یا نگه­داری وزن بهینه­ بدن خود دارند و همچنین بیماران بستری شده، از افزایش توجه و صحت اندازه ­گیری در ترکیب بدن سود می­برند (۸۶، ۸۷).
برای مطالعه­ ترکیب بدن، توده­ی بدن به دو جزء تقسیم می­ شود:
توده­ی بدون چربی۱ : شامل آب، عضله، استخوان، بافت پیوندی و اندام­های داخلی. توده­ی بدون چربی را وزن بدون چربی نیز می­نامند، که از تفریق کردن وزن چربی بدن۲ از وزن کل بدن ۳ به دست می ­آید.
توده­ی چربی: شامل همه چربی­های موجود در بدن چربیهای ضروری۴، چربی­های ذخیره ۵. توده­ی چربی را وزن چربی نیز می­نامند، که از طریق ضرب درصد چربی بدن در وزن کل بدن به دست می ­آید(۸۸).
۲-۴-۱- عوامل اثرگذار بر ترکیب بدنی
وراثتبعضی از افراد بطور ژنتیکی (بعضی اوقات از لحاظ فرهنگی) نسبت به دیگران دچار افزایش وزن می­شوند و همچنین چربی بیشتری در اطراف شکم و سینه آنها تجمع می­یابد. بچه­هایی که دارای والدین چاق هستند بیشتر احتمال دارد که دچار چاق یا دارای اضافه وزن شوند. پژوهشگران می­گویند در حدود ۳۰ % وزن بدن به وراثت مرتبط می­باشد(۸۹).
متابولیسمسطح متابولیسم(سوخت وساز) با عواملی مانند وراثت، سن، بلوغ تحت تأثیر قرار می­گیرد. افراد جوان سطح سوخت و ساز پایه بالایی دارند، زیرا بدنشان در حال رشد و بزرگ شدن هستند وبه ساخته شدن عضلات جدید نیاز دارند. از سویی با افزایش سن مقدار سوخت و ساز پایه کاهش می­یابد و به همین علت نیاز به مواد غذایی نیز کم می­ شود که در این صورت میزان چربی بدن کاهش می­یابد (۱).
بلوغهمان طور که کودکان در حال رشد هستند و سطح هورمون­های بدن آنها دستخوش تغییر می­ شود، میزان چربی بدن نیز تغییر می­یابد. در دهه دوم زندگی هورمون­های زنانه موجب افزایش بیشتر چربی زنان نسبت به مردان و هورمون­های مردانه موجب عضلانی­تر شدن پسران می­ شود (۹۰).
چاقی در کودکیکودکانی که درصد چربی بدن بالایی دارند، کنترل یا کاهش آن در طول دره زندگی مشکل است. باقی ماندن چربی بدن تا دهه دوم زندگی، چاق شدن فرد را تسهیل می­ کند. پژوهشگران تأکید کردند که کیفیت تغذیه در سال­های نخستین زندگی احتمالا سرچشمه بروز چاق شدن در دوران بزرگسالی خواهد بود(۱۰).
تغذیهدر ایالات متحده آمریکا تنوع و گوناگونی در انواع غذاها که به صورت آماده و همچنین در رستوران­ها در دسترس مردم قرار می­گیرد، بعلت غنی بودن از چربی، شکر و کالری بالا در افزایش وزن افراد سهیم می­باشد(۸۹).
عوامل روانی و اجتماعیافراد چاق در مقایسه با افراد معمولی که در مصرف غذا، که بیشتر از نظر فیزیولوژیکی تحریک می­شوند، خیلی بیشتر تحت تأثیر عوامل محیط خارج از بدنشان قرار می­گیرند.به عبارت ساده، افراد چاق بیشتر بر اثر محرک­های خارجی(مانند دیدن یک غذای لذیذ) تشویق به خوردن غذا می­شوند تا بر اثر عوامل فیزیولوژیکی که زمان نیاز بدن به غذا را خبر می­ دهند. بنابراین به نظر می­رسد که تنظیم هیپوتالاموس در افراد چاق نسبت به احساس سیری از حساسیت کمتری برخوردار است (۸۴).
عوامل اجتماعی نیز می­توانند با چاقی ارتباط داشته باشند. گرچه چاقی در میان افراد مناطقی که از نظر اجتماعی- اقتصادی در سطح پائین­تری هستند متداولتر است، سوء تغذیه نیز به طور فراوان بین آنان مشاهده می­ شود. رژیم غذایی در میان این گروه از نظر مقدار کل کالری (کربوهیدارت زیاد) کمبودی ندارد، اما نوع غذا از نظر نیازهای تغذیه­ای کافی نیست. چاقی را می­توان فقط از طریق شناخت تمام عواملی که روی افزایش و کاهش وزن اثر می­ گذارد کنترل کرد(۸۴).
تعداد وعده­های غذاییفاصله و تعداد وعده­های غذایی که در هرروز خورده می­ شود به صورت رضایتبخشی در انسان مورد مطالعه علمی قرار گرفته است، لیکن نتایج آن تا حدودی متناقض می­باشد. برای مثال چنین پیشنهاد شده که خوردن وعده­های غذای کمتر با مقدار غذای بیشتر (مثلا ۲ تا ۳ وعده غذا در روز) تحمل گلوکز را در فرد از میان برده و منجر به افزایش وزن بدن و محتوای چربی بدن می­گردد. از سوی دیگر چنیدین مطالعه کاملا کنترل شده در انسان نتوانسته با دلیل و مدرک به این مجادلات خاتمه دهد. اگر چه با توجه به تعداد وعده­های غذای روزانه نمی­ توان هیچ نتیجه قطعی بدست آورد، چنین به نظر می­رسد که خوردن بیش از ۳ وعده غذای روزانه یا هیچ اثری روی سوخت و ساز نداشته و یا تأثیرات سودمندی خواهد داشت (۶۹).
عملکرد غدد درون­ریز (اندوکرین)دستکاری هورمون­های درون­ریز از سه گذرگاه تزریق انسولین، گلوکوکورتیکوئید و برداشتن تخمدان­ها به چاقی منتهی می­ شود. افزایش اندازه انسولین موجب پرخوری (هیپرفاژیا) می­گردد. این پیامد متابولیک در پاسخ به کاهش سطح گلوکز خون یا به دلیل اثر بی­واسطه انسولین بر مغز پدید می ­آید. اغلب، تزریق آزمایشگاهی گلوکوکورتیکوئیدها به حیوانات، به افزایش توده چربی بدن منجر می­ شود. اما وزن بدن به مقدار اندک یا هیچ گونه تغییری نمی­کند. به نظر می­رسد که تزریق یا مصرف مواد استروئیدی، مسیر سوخت و ساز بافت چربی را به سوی افزایش ذخایر چربی سوق می­دهد. در حیوانات آزمایشگاهی با جراحی و برداشت تخمدان­ها تأثیر بارز در توزیع دوباره چربی بدن می­ گذارد. بدون تردید این عمل در نتیجه سازوکارهای تغییر غلظت­های استروژن و تستوسترون پلاسمای خون رخ می­دهد(۱۰).
۲-۴-۲- روش­های ارزیابی ترکیب بدن
شاخص توده بدنیشاخص توده بدنی یکی دیگر از روش­های ارزیابی ترکیب بدن است. که به ویژه برای بررسی سلامتی و آمادگی جسمانی استفاده گسترده­ای دارد. از این شاخص برای تعدیل قد و وزن بدن استفاده می­ شود. BMI ، نسبت وزن بدن به مجذور قد است. برای مثال، شاخص توده بدن فرد ۸۰ کیلوگرمی با قد ۷/۱ متر برابر است با ۶۸/۲۷ (۴۴). نمره BMI کمتر از ۵/۱۸ به منزله کم وزن، نمره­ی ۵/۱۸ تا ۹/۲۴ به منزله­ی وزن مطلوب، نمره ۲۵ تا ۵/۲۹ به منزله­ی اضافه وزن، نمره­ی ۳۰ تا ۵/۳۴ به منزله­ی چاقی نوع اول، نمره­ی ۳۵ تا ۵/۳۹ به منزله­ی چاقی نوع دوم و نمره­ی بیشتر از ۴۰ به منزله­ی چاقی نوع سوم در نظرگرفته می­ شود(۹۱).
درصدچربی­بدنهرگاه توده چربی بدن به صورت درصدی از کل وزن بدن بیان شود، آن را درصد چربی می­نامند. درصد چربی شاخص مناسب برای ارزیابی ترکیب بدن افراد است. مردان زمانی دارای سطح بهینه در میزان چربی بدن خود هستند که درصد چربی برابر ۱۵ % یا کمتر داشته باشند و زمانی به عنوان یک فرد چاق مطرح می­شوند که درصد چربی برابر ۲۵ % یا بیشتر داشته باشند. زنان زمانی دارای سطح بهینه در میزان چربی بدن خود هستند که درصد چربی برابر ۲۳ % یا کمتر داشته باشند و زمانی به عنوان یک فرد چاق مطرح می­شوند که درصد چربی برابر ۳۳ % یا بیشتر داشته باشند(۸۶).
ورزشکاران در پائین­ترین سطح از این میزان می­باشند و کسانی که در رده­ی بالای رقابتی قرار دارند از درصدچربی پائین­تری برخوردارند، یعنی دامنه­های یادشده به طور کلی برای ورزشکاران حرفه­ای در حد پائین­تری نسبت به افراد عادی قرار دارد. این تفاوت­ها بیشتر به دلیل افزایش وزن بدون­چربی ورزشکاران است (۹۲).
۲-۴-۳- کاهش وزن
از جمله مسائل و مشکلاتی که افراد با آن مواجه هستند کاهش وزن بدن برای رسیدن به وزن مطلوب مورد نظر خود است. امروزه، تمامی علوم ورزشی در خدمت مربیان و ورزشکاران قرار گرفته تا از روش­های سنتی دوری نمایند و بهترین روش­های علمی را انتخاب کنند. زیرا اگر کاهش وزن بر اساس روش­های منظم انجام نگیرد به اندام­های داخلی از جمله کلیه­ها، کبد و قلب آسیب­های زیادی وارد می­ کند، مردم به روش­های مختلفی بدون آگاهی­ های علمی نسبت به کاهش وزن خود از طریق تمرینات ورزشی، سونا، داروهای مضر و مسهل، محدودیت­های کالری، آب­زدایی و پوشش ­های پلاستیکی اقدام می­ کنند، اگر چه روش­های مرسوم کاهش وزن محسوب می­ شود. اما باید کاهش وزن بر اساس برنامه ­های منظم ورزشی و غذایی زیر نظر مربیان متخصص انجام شود تا افراد دچار ناتوانائی­هایی از جمله خستگی، گرفتگی عضلات و اختلال در تصمیم ­گیری نشوند. هدف ورزشکاران و غیر ورزشکاران از کاهش وزن رسیدن به وزن مطلوب آن است تا مزایایی از قدرت و توان را نسبت به موقعیت قبلی خود به دست آورند. و از طرفی کاهش وزن به هر نسبتی ممکن است بر عملکرد آن­ها تأثیر داشته باشد و سوخت وساز و یا ظرفیت عملکرد جسمی آن­ها را تحت تأثیر قرار دهد (۹۳).
۲-۴-۳- ۱- راه­های کاهش وزن و کنترل آن
اکثر مردم برای کنترل و کاهش وزن از روش­های زیر استفاده می­ کنند.
۲-۴-۳-۱-۱- کاهش وزن با شیوه رژیم غذایی
در این روش بخش عمده تغییر در ترکیب بدن به بافت خالص بدن (LBM) به ویژه آب و پروتئین اختصاص خواهد داشت. در اغلب رژیم­های غذایی متداول، بر کاهش مصرف کربوهیدرات تأکید می­ شود و به دنبال آن انبار کربوهیدارت بدن به تدریج تهی می­گردد. با از دست دادن یک گرم کربوهیدارت، در ذخایر بدن نزدیک سه گرم آب دفع خواهد شد. در این روش، پدیده کتوزیس ممکن است بروز کند و میزان از دست دادن آب را تشدید خواهد کرد. بنابراین کاهش بیش از ۵/۱ تا ۵/۲ کیلوگرم وزن بدن در هفته می ­تواند به اتلاف آب بدن همراه با افت کربوهیدارت و پدیده کتوزیس منجر شود (۱۰). به علاوه در این روش کاهش وزن فقط در یک دوره زمانی کوتاه صورت می­گیرد؛ زیرا با محدود کردن کالری دریافتی میزان متابولیسم در حالت استراحت، نیز کاهش می­یابد در نتیجه از کاهش وزن بدن جلوگیری می­ کند، حتی می ­تواند به افزایش بدن نیز منجر گردد (۹۴).
۲-۴-۳-۱-۲- کاهش وزن با فعالیت­های ورزشی همراه با اصلاح الگوی تغذیه
گفته می­ شود علت چاقی و تراکم چربی­های شکمی اصولا به خاطرعدم فعالیت­ بدنی و انرژی دریافتی زیاد است و افزایش فعالیت بدنی و اصلاح الگوی تغذیه برای کاهش اختلال متابولیسمی می ­تواند موثر باشد (۹۵).
۲-۴-۳-۱-۳- کاهش وزن از طریق افزایش فعالیت بدنی
کاهش وزن هنگامی که شیوه ورزش در سرلوحه کاهش یا کنترل وزن قرار گیرد، از کاهش در میزان متابولیسم حالت استراحت جلوگیری می­ کند (۷۳) و حتی می ­تواند آن را به میزان زیادی افزایش دهد (۷۲). این نتایج دال بر اثرگذاری ورزش بر روی وزن بدون چربی است. به طور کلی در خلال ۸-۶ هفته نخست برنامه ورزشی، اندازه دگرگونی وزن بدن اندک خواهد بود. زیرا افزایش وزن خالص، کاهش توده چربی بدن را جبران می­سازد. این پدیده پیوسته بعضی از کسانی را که همواره برای کاهش وزن خود تلاش می کنند، نا امید می­سازد. زیرا پس از هفته­ها فعالیت بدنی شدید، هیچ­گونه تغییری را در وزن خود احساس نمی­کنند. به بیان دیگر وزنی که ترازو نشان می­دهد، یک شاخص مناسب تغییر ترکیب بدن حاصل از برنامه ورزشی محسوب نمی­ شود (۱۰).
تمرینات منظم نه تنها در کاهش چربی­های شکمی نسبت به الگوی تغذیه­ی اصلاح شده که باعث تغییرات اندکی بر وزن بدن می­ شود، موثرتر هستند. بلکه حتی تمرینات منظم در کاهش چربی­های شکمی در مقایسه با کاهش چربی­های زیرپوستی نیز موثرتر هست (۹۵).
۲-۴-۴- مکانیزم کاهش اشتها بر اثر ورزش
فعالیت ورزشی بسیار شدید و سنگین سبب حالت بی­اشتهایی برای چند ساعت پس از پایان فعالیت می­ شود. این بی اشتهایی تا حدودی مربوط به اسید لاکتیک تولید شده بر اثر فعالیت ورزشی است. با وجود این، اسید لاکتیک پس از پایان فعالیت به سرعت کاهش پیدا می­ کند. بنابراین، اسید لاکتیک بسیار زیاد یا برخی مواد مستقل دیگری که هنگام فعالیت ورزشی تولید می­ شود باید عامل اثرگذار درازمدت روی مرکز تنظیم کننده مصرف غذا، یعنی هیپوتالاموس میانی، باشد. ورزش یه عنوان وسیله­ای برای کاهش وزن، دو امتیاز مفید دارد: یکی مصرف انرژی زیاد هنگام فعالیت و دیگری کاهش مقدار غذای مصرفی پس از فعالیت بدنی (۸۴).
در بررسی علت کاهش حیوانات با ورزش شدید، اظهارات متفاوتی وجود دارد. اوسکایی خاطر نشان کرد که تحریک­پذیری ضعف اشتها با ورزش احتمالا به واسطه حضور افزایش غلظت کاتکولامین­ها است که متناسب با شرکت کار روی می­دهد. این حقیقت به خوبی روشن است که ترشح کاتکولامین­ها در پاسخ مستقیم به شدت ورزش افزایش می­یابد. بنابراین ورزش بسیار شدید (بیشینه تا حد واماندگی) نسبت به ورزش­های سبک و ملایم، به افزایش چشمگیر کاتکولامین­های خون منجر می­ شود که سرانجام آن در افزایش بی­اشتهایی حیوانات فعال موثر خواهد بود. البته بروبک[۳۷] بیان می­ کند که افزایش یافتن دمای مرکزی بدن در مهار نسبی اشتهای حیوان موثر است. ویرث[۳۸] و همکارانش گزارش کردند که در موش­های فعال ترشح هورمون انسولین و پالایش پلاسمایی آن بیش از گروه کنترل کاهش می­یابند. این دگرگونی در سنتز و برداشت هورمونی موجب کاهش غلظت انسولین پلاسمایی می­ شود. به هر حال، این نکته روشن است که بالا رفتن غلظت انسولین پلاسمایی، اشتها را تا حد قابل ملاحظه افزایش می­دهد. در مطالعات انسانی بلبیک[۳۹] و کرتیز[۴۰] ، احتمال افزایش غلظت ماده بی­اشتهازای ادراری [۴۱] را حین ورزش به عنوان یک عامل اثرگذار در پدیده بی­اشتهایی بررسی کردند. استونسون[۴۲] و دستیارانش نخستین بار در سال ۱۹۶۴ به وجود این ماده پی بردند. بلبیک و کرتیز دریافتند که انباشت ماده مولد بی­اشتهایی پلاسمای خون ۷ مرد جوان سالم متعاقب ۹۰-۶۰ دقیقه ورزش روی تردمیل تا آستانه واماندگی حدود ۲۱% افزایش یافت. در موش­های صحرایی که قبلا کاهش جذب غذا را برای ۲۴ تا ۴۸ ساعت جذب کرده بودند. این ماده به حد کافی تزریق شد و به دنبال آن غلظت پلاسمایی آن ۵۰ % افزایش یافت. آن­ها چنین نتیجه گرفتند که امکان دارد در این ماده مولد در انسان مسئول کاهش اشتها و جذب غذا در دوره ریکاوری ورزش باشد. هنوز برای تشخیص دقیق­تر سازوکارهای ویژه فیزیولوژیک بی­اشتهایی حاصل از ورزش، به مطالعات بیشتری نیازمند هستیم. به علاوه به نقش بارز کاهش سطح انسولین در پدیده بی­اشتهایی نیز اشاره شد (۱۰).
۲-۵- استقامت قلب- عروقی
استقامت قلبی- عروقی یا قلبی- تنفسی به توانایی یا آمادگی دستگاه گردش خون (قلب) و دستگاه تنفس(شش­ها) برای سازگاری شدن با یک فعالیت معین و عمومی متوسط تا شدید از قبیل دویدن و شنا گفته می­ شود، که در هنگام فعالیت، نیازهای غذایی(گلوکز) و تنفسی(اکسیژن) عضلات فعال را تأمین می­ کند و در هنگام بازگشت به حالت اولیه با سرعت بیشتری منابع از دست رفته را بازسازی می­نماید. گاهی اوقات استقامت قلبی- تنفسی را آمادگی یا استقامت هوازی[۴۳] می­نامند و آن را توانایی دریافت، انتقال و مصرف اکسیژن در بدن تعریف می­ کنند. استقامت هوازی به فرد اجازه می­دهد تا تمرینات سخت و طولانی را در یک دوره زمانی معین انجام دهد(۹۶). استقامت قلبی- تنفسی از نظر بسیاری از مردم، یکی از مهم­ترین عوامل آمادگی جسمانی است. همچنین وسیله عمده دفاعی ورزشکار در برابر خستگی است. کم بودن ظرفیت استقامتی حتی در ورزش­های و فعالیت­های کم تحرک منجر به خستگی می­ شود. صرف­نظر از نوع ورزش یا فعالیت، خستگی در هر ورزشکاری عامل مهم بازدارنده عملکرد ورزشی بهینه است. حتی خستگی جزئی هم، می ­تواند اثر زیان آوری در کل عملکرد ورزشی ورزشکار داشته باشد. از قبیل: ۱- کاهش قدرت ۲- افزایش زمان واکنش و زمان حرکت ۳- کاهش چابکی و هماهنگی عصبی- عضلانی ۴- کاهش سرعت حرکت کل بدن ۵- کم شدن تمرکز و هوشیاری (۹۷).­

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:59:00 ق.ظ ]




تأكيد و اصرار درباب واقعيّت و اهميّت تجربۀ ديني، نکته­ای است که در اسطوره­شناسی روانشناختی اهمیّت بسیار دارد. از نظر يونگ دين را در تمايل طبيعي روح به تمامييّت و كمال، تمايلي كه ذهن بدوي به محض رسيدن به خودآگاهي لازم براي نمادپردازي توانسته است اظهار بدارد، مي­توان بازيافت. و همو بر آن بود كه فقط به­مدد كندوكاو در آموزه­هاي سازمان­يافته و پي­جويي انگاره­هاي اعيان ثابته(کهن­الگو­ها) كه فرآوردۀ خودانگيختۀ ذهن ناخودآگاه است، مي­توان روح مدرن را از نو كشف كرد(الیاده 1987، 258).
امر متّعال در اساطیر بدوی به صورت اعتقاد به وجود ایزدی ساکن درآسمان توضیح داده شده است. او صاحب علم­الغیب و حکمتی بی­کران است. قوانین اخلاقی و آیین­های طایفه­ای را وضع کرده است و بر رعایت این قوانین نظارت دارد. او نافرمانانی را که از احکامش سرپیچی کنند، با فرو فرستادن آذرخش بر آنان عقوبت می­ کند. رعد یا همان صدای آذرخش در اساطیر کهن با صدای گاو یکی دانسته می­ شود. یکی از خصوصیات ایزد اعظم سماوی اقتدار مطلق و فرمانروایی اوست. تجلی الوهیت تنها به واقعیات سماوی و جوی محدود نمی­گردد و قدرت او فقط از راه آفرینش کیهان به ظهور نمی­رسد، بلکه او سرور و شاه جهانیان است. در مورد خدای اعظم آسمانی در اساطیر کهن به صورت تمثیلی آمده است که در آسمان در کنارۀ جویباری پهناور ( کهکشان راه شیری) ساکن است( الیاده 1948، 56 -59).
آسمان و هر چه در آن دیده می­ شود، باد، باران و ابر، اجرام آسمانی، کهکشان راه شیری، شهاب سنگ­ها، کُرات منظومه­ی شمسی، خورشید و ماه، سبعۀ ثابته( سیارات منظومه­ی شمسی) و سبعۀ متحرکه(هفت مجمع الکواکب در صورت­های فلکی از جمله خوشه­ی پروین در صورت فلکی گاو نر) همگی نمودگار آسمانی امر متعال هستند و روابط بین آنها که در اسطوره توضیح داده شده است راه رسیدن به تعالی را نمادین می­سازد.
تجلیات امر متعال به آسمان ختم نمی­ شود. در زمین هم هر چه در نوع خود عظیم است، مانند گاوی عظیم جثّه، بزی درشت پیکر، درختی تناور یا هر چیز دیگر با تناسبات و ابعادی شگفت­انگیز، نمودگار تجلیات امر متعال به شمار می­آیند. آذرخش نگاه او، رعد بانگ اوست و باد دَمَش، و طوفان نشانه­ی خشمش. او باران رحمت می­باراند و سراسر زمین را برکت می­بخشد ( الیاده 1948، 59).
در متون مقدس آمده است که «در آغاز {هستی} کلمه بود و جز کلمه هیچ نبود و کلمه خدا شد.»کلمه یا واژه در اساطیر خود خدا شناخته شده است. در واقع هر چه در نوشتار متون مقدس آمده است نیز، به شیوه­ خاص آفرینش خود، راه رسیدن به تعالی را نشان می­دهد.
دقیقاً نمی­ توان تأیید کرد که بندگی ذات اعظم آسمانی، یگانه اعتقاد ابتدایی انسان بوده و همۀ اشکال مذهبی دیگر بعدها پدید آمده و پیدایش آنها نمودگار پدیدۀ تنزّل و تدنّی است. همچنین به نظر نمی­رسد که چنین اعتقادی با اشکال دیگر مذهب در یک دورۀ زمانی خاص غیر قابل تلفیق بوده باشد. بلکه همه اشکال مذهبی و اساطیر به نوعی وجود امر متعال و راه رسیدن انسان به تعالی و وحدت با ذات الهی را توضیح می­ دهند. چرا که در واقع کیهان و هر چه در آن است صورتی از تجلیات الهی است.
دیگر اشکال مذهبی که برای توضیح «امر متعال» پدید آمده­اند، عبارت­اند از: توتم­پرستی، نیایش نیاکان و ستایش روح قهرمانان دینی -قبیله­ای، اعتقاد به وجود جفتی ابتدایی(ثنویت) ؛ به عنوان مثال مادینه پنداشتن زمین و نرینه­پنداری آسمان و زوج قرار دادن این دو با هم یا کیش­هایی با بنیاد خورشیدپرستی و ماه­پرستی.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ایرانیان کهن نیز به خدای اعظم آسمانی اعتقاد داشته اند، چون بنا به گفتۀ هرودوت بر فراز بلند­ترین کوهها می­رفتند تا به خداوندی که سراسر پهنۀ گرد آسمان را به نام او می­نامیدند، قربانی پیشکش کنند. خدایی که در اوستا هست و زرتشتیان او را اهورامزدا می­نامند. اهورامزدا، قلب تپنده­ی اصلاحات دین زرتشتی ، سرور فرزانگی، دانا به همه چیز، و عالِم کُل نام دارد. در کتیبه­های پادشاهان هخامنشی در کنار اهورا مزدا از میترا و آناهیتا نیز یاد شده است. به نظر می رسد میترا و آناهیتا نشانگر جفت ابتدایی آسمان و زمین هستند. چنانکه آناهیتا با رودها و دریاچه­ها ارتباط دارد و میترا با خورشید. علاوه بر آن میترا فرزند آناهیتا است و این خصیصه ارتباط ایزد بانوان باروری و فرزندی نرینه را تکمیل می­ کند. علاوه بر اینها در مورد جفت ابتدایی در اساطیر اشتراکات بسیاری یافت می­ شود که یکی از آنها گاو سیما بودن این جفت­هاست. مضمون «گاو مادر زمین» و جفت آسمانیش در مدارک کهن مرتبط با اساطیر ایران به کرّات یافت می­ شود. جفت ابتدایی در مفهوم اجتماعی به بنیان خانواده و در روانشناسی دینی به مفهوم ثنویت اشاره دارد.
دوگانه­گرایی یا ثنویت در ادیان و اساطیر با مفاهیم خیر و شر، زن و مرد، یین و یانگ و بسیاری خدایان هرمافرودیت از قبیل زروان در اساطیر ایران، همساز است. در روانشناسی دینی به صورت اعتقاد به وجود عنصری مادینه در روان جسم مذکر به نام «آنیما»، یا عنصری نرینه در روان جسم مؤنث به نام «آنیموس» تعریف می­ شود. هرکدام از این عناصر به عنوان «خود درونی» نیز تلقی می­شوند و اتحاد با «خود درونی» مهمترین مسأله­ایست که فرد در فرایند رشد فردیت با آن سر و کار دارد. روان هر انسانی دارای خواص هر دوجنس( androgyne ) است و اینکه انسان به صورت مرد یا زن متولد می­ شود صرفا تجلی مادی او در دنیای خاکی است.
در قرآن نیز در قالب آیه­ی شریفه­ی «و خلقنا الانسان ازواجا» به این موضوع اشاره شده است. همچنین در آیه­ی سوم سوره­ی فجر «والشفع و الوتر» به ذات دوگانه­ همه موجودات در تقابل با یگانگی ذات الهی سوگند یاد شده است.
در زبان فارسی میانه به شکل دیگری از ثنویت برمی­خوریم. واژگان فارسی میانه به دو شکل موجود از کلمه دلالت می­ کنند که بر اساس جهان­بینی سنّتی زرتشتیان در کتب پهلوی بدان‌­ها اشاره شده است. واژۀ گیتی (فارسی میانه: gētīg) اشاره دارد به جنبۀ مادی و قابل رویت انسان. و مینو (فارسی میانه: mēnōg) بعدی از جهان انسانی را در بر می­گیرد که لزوماً غیر قابل رویت و ناملموس است. این دو واژه از دیرباز در اوستا کاربرد داشته اند و به ترتیب همخوانی دارند با( astuuant ) به معنی استخوان و( mainiiauua ) به معنی چیزی مثل ذهن یا روح انسان یا همان تفکر. گرچه این واژه ­ها به دو نوع هستی اشاره دارند، آنها همچنین می­توانند به دو قلمروی روانی انسان دلالت کنند. در تعابیر روانشناسی دینی گیتی با «من خویشتن» و مینو با «خود درونی» تعریف می­ شود. بعد مادی و عینی بر اساس رابطه‌ای تکاملی و موازی با بعد مینوی بنا نهاده شده است. صورت ظاهری ما گیتی و آن دیگری مینو است. این دو قلمرو به طور موازی و هم­زمان وجود دارند. گرچه تمایز بین دو مفهوم بر اساس قابل رویت بودن یکی و نبودن دیگری، پایه­گذاری می­ شود، با این حال؛ غیر قابل رویت بودن مینو به نوعی مبهم است. یعنی آن‌چه به طور خاص درخور توجه است، این است که ماهیت­های روحی - معنوی از زمانی به زمان دیگر به اشکال مختلفی ظاهر می­شوند.به این معنا که «خود درونی» یا مینوگ به منظور راهنمایی «من خویشتن» یا گتیگ در فرایند رشد فردیت خلق شده است و به اقتضای نیاز «من خویشتن» خصوصیات قهرمانانه­ی متفاوتی از جمله حق­طلبی، عدالتخواهی، رأفت، خِرَدگرایی و … را در فرد متجلی می­سازد(Shaked, 1971 ).
در اساطیر ایران ثنویت به صورت شاخه­ های ریواس چسبیده به هم در قالب نخستین زن و مرد(مشی و مشیانه) نشان داده شده است. ثنویت در آثار هنری هخامنشی به صورت یک جفت گاو در سرستون­های پارسه نشان داده شده است. البته نماد ستون نیز در تحلیل کامل مفهوم دخیل است که موجب پدید آمدن تثلیث می­ شود.
«خود درونی» یا مینوگ به منظور راهنمایی «من خویشتن» یا گتیگ در فرایند رشد فردیت، امکان دارد موجب ظهور شخصیت «سایه» بشود. جنبه­ تاریک روان انسان سایه نامیده شده است. سایه بعدی از روان انسان است که غرایز طبیعی سرکوب شده و ترس­ها، ناکامی­ها یا گره­های روانی(عقده ها) را در خود جای داده است و بر علیه «من خویشتن» طغیان می­ کند. گویی «خود درونی» دوپاره شده، به صورت فرشته­های خیر و شر روی شانه­های «من خویشتن» می­نشیند. جنبه­ مثبت وظیفه­ی راهنمایی من خویشتن در مبارزه با سایه یا شیطان درونی را برعهده دارد. بدین صورت یک مجمع سه­گانه متشکل از من خویشتن، خود درونی و سایه شکل می­گیرد که در آثار هنری به صورت سه­تایی­هایی با مفاهیم مقدس نمادینه شده است. یکی از این سه­تای های معروف مجلسی نمادین مرکب از دو گاومرد و یک درخت است که در هنر منطقه در طول تاریخ بارها و بارها تکرار شده است.
شخصیت سایه در کهن­الگوهای اسطوره­ای به صورت منفی نیز جلوه­گر می­ شود. به عنوان مثال در اساطیر ایران می­توان ضحاک را به عنوان سایه­ی جمشید قلمداد کرد. در فرگرد آتی به بررسی این اسطوره و جنبه­ های نمادین آن در فرایند رشد فردیت یا «آیین قهرمانی»، پرداخته خواهد شد.
مفهوم «سايه» در روانشناسي تحليلي نقشي بسيار مهم ايفا مي­كند. سايه­ی بازتاب­يافته از ذهن خودآگاه فرد شامل جنبه­هاي پنهان، واپس­نهاده­شده و نامطبوع (يا ناپسند) شخصييت است. اما سايه همواره تنها وارونه­ی «من خودآگاه» نيست. و همانقدر كه من خودآگاه شامل جنبه­هاي مخرب و زيانبار است، به همان اندازه سايه كيفييت­هاي خوبي همچون غرايز طبيعي و انگيزه­هاي خلاق دارد. اگر چه من خويشتن و سايه از يكديگر متمايزند، اما در عين حال همانند انديشه و احساس بيكديگر وابسته­اند. با اينهمه بر مبناي آنچه يونگ «مبارزه براي رهايي» مي­نامد، من خويشتن همواره با سايه در ستيز است. اين ستيزه در كشمكش انسان بدوي براي دست­يافتن به خودآگاهي بصورت نبرد ميان قهرمان كهن­الگويي با قدرت­هاي شرور آسماني كه به هيبت اژدها و ديگر اهريمنان نمود پيدا مي­كنند بيان شده است. شخصيت قهرمان در خلال انكشاف خودآگاه فردي، امكاني نمادين است تا به وسيله آن من خويشتن بتواند سكون ناخودآگاه را درنوردد، و انسان پخته را به سرآغاز راه کمال سوق دهد. در اسطوره­ها معمولاً اين قهرمان است كه بر اهريمن پيروز مي­شود. اما اسطوره­هايي هم وجود دارند كه در آنها قهرمان تسليم اهريمن مي­شود. مانند اسطوره­ی آشناي يونس و نهنگ كه در آن موجود دريايي غول­آسايي، قهرمان را به كام خود مي­كشد و او را به سفر دريايي شبانه از غرب به شرق مي­برد، كه حركت نمادين خورشيد از غروب تا به طلوع سحر مي­باشد. و قهرمان در ظلمت كه نمايانگر نوعي مرگ است فرو مي­رود. نبرد ميان قهرمان و اژدها شكل فعال­تر اين اسطوره است و اجازه مي­دهد مضمون كهن­الگويي پيروزي من خويش بر گرايش­هاي واپس­گرايانه آشكارتر شود. در بيشتر مردم طرف تيره و منفي شخصيت در ناخودآگاه مي­ماند. اما قهرمان درست به وارونه بايد متوجه وجود سايه باشد تا بتواند از آن نيرو بگيرد. و اگر بخواهد به اندازه­يي نيرومند شود تا بتواند بر اژدها پيروز شود بايد با نيروهاي ويرانگر خود كنار بيايد. به بياني ديگر، من خويشتن تا ابتدا سايه را مقهور خود نسازد و با خود همگونش نكند پيروز نخواهد شد(یونگ 1961، 175 -176).
من خویشتن به دوره­ های انتقالی مشتمل بر اشکال گوناگون کهن­الگویی، که جنبه­ آموزش اسرار مذهبی دارند، نیاز دارد تا دیگر نیازی به مبارزه با سایه برای اطمینان از فردیت خود نداشته باشد و به جای دشمن انگاشتن سایه با آن متحد شود تا بتواند مراحل قهرمانی را پش سر بگذارد و به پختگی دست یابد. رابطه­يي تنگاتنگ و تا حتّی شباهت ميان حيوانات اهلي و حيوانات توتم و «روح جنگلي» در انسان وجود داشته است و براي تثبيت اين ارتباط مراسم ويژه و بخصوص آيين آموزش اسرار براي جوانان وجود داشته است(یونگ 1961، 193 - 194).
هر حیوان توتم در درجه اول نیای یک طایفه در قبیله بوده است و اعضای طایفه خود را به آن منتسب می دانسته اند. در درجه دوم توتم یک روح نگهبان و نیکوکار است که به وسیله ندای غیبی پیغام می فرستد( فروید،1913 ،12).
درست مثل روابطی که در مورد گاو و گوشوروان با انسان در اساطیر ایران موجود است و در فرگرد دوم توضیح داده شد.
مرد جوان بوسيله­ی قربانی آیینی حیوان توتمی مالك «روح حيواني» خود مي­شد و در همان حال بطور نمادین «روح حيواني» خود را قرباني مي­كرد. تاريخ گذشته و همينطور آيين­هاي مذهبي جوامع بدوي امروزي نمونه­هاي بسياري از آيين­هاي مربوط به آموزش اسرار مذهبي كه بوسيله­ی آن دختران و پسران جوان از والدين خود جدا مي­شوند و به عضوييت قبيله يا طايفه در مي­آيند را ارايه مي­دهد. البته بريدن از دنياي كودكي به كهن­الگوي والديني اوليه آسيب مي­رساند و بايد آن را در فرايند جاذبه­ی ورود فرد به زندگي گروهي بهبود بخشيد. هوييت نوآموز غالباً با نماد حيوان توتمي مثل گاو مشخص مي­شود. گروه بدين­سان نياز به كهن­الگوي آسيب ديده را جبران مي­كند که خود بصورت پدر دوم درمي­آيد و با آموزش اسرار موجب مي­شود جواناني كه در ابتدا بگونه­يي نمادين قرباني شده بودند، در يك زندگي جديد متولد شوند. در اين مراسم توان­فرسايي كه بسيار شبيه تقديم قرباني به خدايان حافظ فرد جوان است نفوذ كهن­الگوي اوليه هرگز بمانند آنچه در مبارزه­ی نمادين قهرمان و اژدها روي مي­دهد بطور كامل منكوب نمي­شود. زيرا گونه­يي احساس بيگانگي دايمي نسبت به نيروهاي روينده­ی ناخودآگاه را بوجود مي­آورد. چنانکه در اسطوره­ی دوقولوهای اژدهاستیز غرورشان كه نشان دهنده جدايي دايمي «من» از «خود» است، بوسيله­ی ترس از سرانجام كار اصلاح می­گردد و آنها را ناگزير می­سازد «من» و «خود» را هماهنگ كنند. در جوامع قبيله­يي، اين آموزش اسرار مذهبي است كه به شايسته­ترين شيوه­يي مشكل را حل كرده است. مراسم، نوآموز را به ژرف­ترين سطح همانندي اوليه ميان مادر و فرزند يا «من» و «خود» مي­برد و بدين­ترتيب او را ناگزير به تجربه­ مرگي نمادين مي­كند. پس آنگاه نوآموز طي تشريفات باشكوه آيين تولد دوباره، نجات پيدا مي­كند. اين نخستين عمل قطعي حل «من» در گروهي بزرگ­تر است كه به شكل توتم، خانوار يا قبيله و يا هر سه با هم تعريف مي­شود. آيين­هاي ديني قبايل يا جوامع تكامل يافته­تر همواره بر مراسم مرگ و زندگي دوباره تاكيد دارند، يعني براي نوآموز «مراسم گذار» از يك مرحله­ زندگي به مرحله­ ديگر را به اجرا مي­گذارند، حال خواه از اولين به آخرين دوران كودكي باشد يا از نخستين به آخرين دوران شباب و يا از آن دوران به پختگي(یونگ 1961، 193 - 194).
آیین­های قهرمانی در اساطیری مانند گذر از هفت­خوان، جنگ با اژدها و قربانی گاو -غول اولیه مراحلی از فرایند رشد فردیت را نشان می­ دهند. در فرگرد آینده نیز برای بررسی مفاهیم نمادهای مرتبط با آیین­های قهرمانی بخصوص کهن­الگوی گاو نر بررسی تحلیلی خود را با نگاهی نو به اسطوره­ی جمشید و قهرمانان مرتبط با این اسطوره آغاز خواهیم کرد.
متن روياها و اسطوره­هاي ما در ناخودآگاه جمعي حضور دارد، و يونگ حروف يا نويسه­هاي آن را «كهن­الگوها» مي­نامد. كهن­الگو جزء جدايي­ناپذيري از ناخودآگاه جمعي است، آن صورت­هاي قطعي رواني را نشان مي­دهد كه به نظر مي­رسد همواره و همه جا حضور دارند. در پژوهش­هاي اسطوره­شناختي «نقشمايه یا نماد» ناميده مي­شوند. در روانشناسي اقوام ابتدايي بر مفهوم «بازنمايي­هاي جمعي» منطبق­اند، در مطالعه تطبيقي دين آنها را «مقوله­هاي تخيل» یا انديشه­هاي «اوليه» يا «بنيادين» ناميده­اند. تعریف كهن­الگو ها – يعني نوعي صورت از قبل موجود – تنها به رشته­ های اسطوره­شناسی، نمادشناسی و روانشناسی محدود نمي­شود، بلكه چيزي است كه در عرصه­هاي ديگر پژوهش نيز به رسميت شناخته شده و از آن سخن رفته است. پس معناي واژه «كهن­الگو» در تعبير اسمي آن از رابطه­اي كه با اسطوره، آموزه­هاي عارفانه و قصه­هاي پريان دارد كاملاً روشن است. تا به امروز اسطوره­شناسان همواره به ايده­هاي شمسي، قمري، جوي، نباتي و انواع ديگري از اين نوع توسل جسته­اند. اما اين واقعيت كه اسطوره­ها در وهله اول پديده­هايي رواني (يعني متعلق به روان يا ذهن) هستند كه ماهيت روح را آشكار مي­سازند چيزي است كه آنها تا به امروز به آن توجه نداشته­اند. انسان ابتدايي به تبيين عيني پديده­هاي آشكار چندان علاقمند نيست، بلكه نوعي نياز الزامي دارد … ميلي مقاومت­ناپذير به جذب همه تجربيات بيروني در قالب رويدادهاي دروني و رواني … كليه فرايندهاي اسطوره­شناختي طبيعت، از قبيل تابستان و زمستان، استهلال ماه، فصول بارندگي و نظاير آن، به هيچ وجه تمثيل­هايي از اين تجربيات عيني نيستند. اين پديده­ها بيان نمادين نمايش­هاي دروني و ناخودآگاه روان هستند كه از طريق فرافكني در دسترس خودآگاه انسان قرار مي­گيرند(بیرلین 1393، 388 - 389).
انسان براي انتقال آنچه در ذهن دارد به همگونه­ی خود از گفتار يا نوشتار بهره مي­گيرد. اگر چه زبان انسان سرشار از نمادهاست اما در بسياري موارد از نشانه­ها و نمايه­هايي كه خيلي هم گويا نيستند نيز استفاده مي­كند، مانند ONU ، Unicef و Unesco كه از حرف اول كلمه­هاي پشت هم ساخته شده ­اند، يا نشانه­هاي تجاري و يا نام داروها. كه البته به اينهمه مي­توان نشانه­هاي ثبتي و آرايه­ها را هم افزود. اگر چه تمامي اينها بخودي خود معنايي ندارند، اما يا به سبب كاربرد فراگيرشان در نظر ما معنا يافته­اند و يا اينكه ما به ظنّ خود به آنها مفهوم داده­ايم. ولي هيچكدام اينها نماد نيستند بل تنها تداعي­گر نشانۀ اشياء هستند(یونگ 1961، 15).
بار نشانه همواره كمتر از مفهومي است كه مي­نماياند، در حاليكه نماد هميشه محتوايي بيش از مفهوم روشن و آني خود دارد. افزون بر اين نمادها فرآورده­هاي طبيعي و خودانگيخته هستند(یونگ 1961، 69).
رمز­پردازي يا نمادگرايي يك ابزار مقدس و آیینی در دانش كهن است. نمادگرایی در حقیقت قديمي­ترين و پایه ای­ترين روش بيان مفاهيم است. نمادگرايي عمری دارد به اندازۀ عمر آدمی بر کرۀ خاکی، با رشد و پیشرفت انسان بالیده و در روح جمعی و روياهاي فردی نژادهاي مختلف جا گرفته است. جایگاه نمادگرایی در دنیای ارتباطات بسی برجسته­تر از ارتباطات کلامی است. مشاهدۀ یک نماد، انديشه را به صورت ناخودآگاه برمي­انگيزد و انسان را به گسترۀ تفكر بدون گفتار رهنمون مي­شود. در نمادگرايي، عين و ذهن داراي همگوني و پويايي از پيش انگاشته­اي است. بر خلاف علامت (signe)، كه يك نشان قراردادي است و عين و ذهن نسبت به هم بيگا نه­اند(هال بی تا،1 -10 ).
آنچه ما نمادش مي­ناميم يك اصطلاح است، يك نام يا نمايه­يي كه افزون بر معاني قراردادي و آشكار روزمره­ی خود داراي معاني متناقضي نيز باشد. نماد شامل چيزي گنگ، ناشناخته يا پنهان از ماست. براي مثال بر روي بسياري از صنایع دستی هخامنشی تصاویری نمادین وجود دارند که گرچه ما اين شيء (برونذهن) را مي­شناسيم، اما مفهوم نمادين آن را نمي­دانيم. نمونه­ ديگر، حضور حيوانات عقاب، شير و گاو در نقاشی­های كليسایي است. اين حيوانات نمادهاي چهار قديس مسيحي هستند، نمادهايي بر گرفته از رويت حزقيال پيامبر كه خود او نيز آنها را از خداي خورشيد مصريان، يعني هوروس و چهار پسرش به عاريت گرفته بود. افزون بر اينها اشياء ديگري همانند چرخ و چليپا كه در تمامي دنيا شناخته شده هستند، در پاره­يي شرايط كاربردي نمادين دارند، اما دستيابي به طبيعت واقعي اين همه نياز به بحث و جدل دارد. بنابراين يك كلمه، يا يك نمايه هنگامي نمادين مي­شود كه چيزي بيش از مفهوم آشكار و بدون واسطه­ خود داشته باشد. اين كلمه يا نمايه جنبه­ «ناخودآگاه» گسترده­تري دارد كه هرگز نه مي­تواند به گونه­يي دقيق مشخص شود و نه بطور كامل توضيح داده شود، و هيچكس هم اميدي به انجام اين كار ندارد. هنگامي كه ذهن ما مبادرت به كنكاش در يك نماد مي­كند به انگاره­هايي فراسوي خرد دست مي­يابد. مثلاً نمايه­ی چرخ مي­تواند موجب درك خورشيدي «الهي» شود، اما خرد ما ناگزير در اين مرحله به ناتواني خود گردن مي­نهد چرا كه انسان تعريف وجودي «الهي» را ندارد. از آنجايي كه چيزهاي بيشماري فراسوي حد ادراك انسان وجود دارد، پيوسته ناگزير است به ياري اصطلاح­هاي نمادين برداشت­هايي از آنها ارايه دهد. به همين سبب است كه اساطیر از زباني نمادين بهره مي­گيرند و خود را با نمايه­ها تعريف مي­كنند. اين بهره­گيري خودآگاهانه از نمادها نشان دهنده يك كنش مربوط به روانشناسي بسيار مهم است و افزون بر آن انسان نمادهاي ناخودآگاه و خودانگيخته را نيز بخصوص در آثار هنری مي­آفريند(یونگ 1961، 15 -19).
بسيار نمادهاي گاهاً خيلي مهم مانند نمايه­هاي مذهبي هم وجود دارند كه جنبه­ فردي ندارند و طبيعت و سرچشمه­شان جمعي است. افراد مومن سرچشمه­ی اين نمادها را الهي مي­دانند و ناشي از الهام. افراد شكاك هم آنها را ساختگي مي­انگارند. اما هر دو اشتباه مي­كنند. درست است كه بنابر باور شكاكان نمادها و مفاهيم مذهبي در خلال قرن­ها بگونه­اي ظريف و بسيار آگاهانه ساخته و پرداخته شده ­اند. و همچنين درست است كه بنا بر ادعاي افراد مومن سرچشمه­ی نمادها و مفاهيم مذهبي آنقدر قديم است و پر راز و رمز كه نمي­تواند انساني باشد، اما به هر رو اين هر دو «نمادهاي جمعي» برآمده از روياها و تخيلات خلاق انسان­هاي بسيار قديم مي­باشند و هم از اين رو مظاهر غير عمدي و خودانگيخته مي­باشند و نه ابداع­هاي عمدي(یونگ 1961، 70).
نمادهاي طبيعي از محتويات ناخودآگاه روان سرچشمه مي­گيرند و بنابراين معرف گونه­هاي فراواني از نمايه­هاي كهن­الگوهاي بنيادين مي­باشند. و در بسياري موارد مي­توان اين نمادها را بوسيله­ی انگاره­ها و نمايه­هايي كه در قديم­ترين شواهد تاريخي و جوامع بدوي وجود دارند، تا ريشه­هاي كهن­الگويشان رديابي كرد(یونگ 1961، 134).
نمادهای طبیعی شامل حیوانات و اجرام آسمانی نیز می­شوند. گاو نر موضوع بحث این پژوهش نیز یک نماد طبیعی است که حضور آن در آیین­های مذهبی قدمتی به موازات ظهور نخستین نقاشی­های غارنشینان دارد. قدمت حضور کهن­الگوی ورزا با مفاهیم و اشکال ظاهری مختلف در آثار هنری و ادبیات اساطیری نشان می­دهد که در پس مفهوم پذیرفته شده این نماد در تمام دوران­ها، معنایی کهن وجود داشته است. معنایی درونی و جاودانه که به کهن­الگو جان می­بخشد و موجب تکرار آن در ادیان و ادوار گوناگون می­گردد. در فرگرد آتی مفهوم جاودانه­ی این کهن­الگو با توجه به اساطیر ایران بررسی خواهد شد.
امروزه همه چيز از رمز و راز فوق طبيعي خودش تهي است و ديگر هيچ چيز براي انسان امروز مقدس نيست. در دوران گذشته، هنگامي كه ادراكات غريزي هنوز به ذهن آدمي راه داشتند خود آگاه براحتي مي­توانست آنها را به صورت مجموعۀ رواني بهم پيوسته درآورد. اما انسان «متمدن» ديگر توانايي چنين كاري را ندارد. زيرا خودآگاه «هدايت شدۀ» وي از امكان يكسان سازي بخش­هاي تكميلي غرايز ناخودآگاهش محروم شده است. و اين امكانات يكسان­سازي تكميلي دقيقاً همان نمادهاي فوق طبيعي هستند كه همه آنها را مقدس مي­شمارند. مثلاً امروزه مفهوم واژه­ی «ماده» يك مضمون ناب زمخت غير انساني و صرفاً عقلاني شده است و مفهوم رواني ندارد با نمايه­ی باستاني و مادي مادر كبير با توان توصيفش از مفهوم ژرف عاطفي مادر زمين بسیار تفاوت دارد. آن نيروي شگرف عاطفي كه در «پدر ما» بيان مي شده یا «ذهن» كه زماني پدر همگان بود امروزه با عقل يكسان شمرده مي­شود و تا به درجه­ خود محوربيني انسان تنزل كرده است. اين دو اصل كهن­الگويي اساس تضاد نظام­هاي شرقي و غربي است. توده­هاي مردم و رهبرانشان متوجه نيستند كه ميان اصطلاح مذكر پدر (روح) براي نام­گذاري بنيان جهان چنانكه غربي­ها بكار مي­گيرند و اصطلاح مونث مادر (ماده) كه شرقی­ها بكار مي­برند تفاوت چنداني وجود ندارد. اگر در گذشته اين اصول جزو شعائر احترام برانگيز ديني بودند، دست­كم نشان مي­دادند براي انسان اهميت رواني دارند. اما امروزه تنها مفاهيمي گنگ مي­باشند. هر چه شناخت علمي افزايش مي­يابد، دنيا بيشتر غير انساني مي شود. انسان خود را جداي از كائنات احساس مي­كند، چرا كه ديگر با طبيعت سروكار ندارد و مشاركت عاطفي ناخودآگاه خويش را با پديده­هاي طبيعي از دست داده است. و پديده­هاي طبيعي هم بتدريج معناي نمادين خود را از دست داده­اند. ديگر نه تندر، آواي خشماگين خداست و نه آذرخش تير انتقام او. ديگر نه رودخانه پناهگاه ارواح است و نه درخت سرچشمه­ی زندگي انسان. ديگر هيچ غاري ماواي شياطين نيست. ديگر سنگ­ها، گياهان و حيوانات با انسان سخن نمي­گويند و انسان نيز با آنها سخن نمي­گويد، چرا كه مي­انگارد گفته­هايش را نمي­شنوند. تماس انسان با طبيعت قطع شده است و نيروي عاطفي عميق ناشي از اين تماس كه موجب روابط نمادين وي مي­شد از ميان رفته است. نمادها مي­كوشند اين فقدان عظيم تماس را جبران كنند. نمادها، طبيعت اصلي ما را با همه غرايز و شيوه­هاي ويژه­ی انديشه­هايش نشان مي­دهند. دريغا كه نمادها محتويات خود را با زبان طبيعت كه براي ما بيگانه و نامفهوم است بيان مي­كنند. و ما ناگزيريم زبان طبيعت را با واژه ­ها و كلام عقلاني باب روز كه خود را از بند دوران قديم و راز و رمز ويژه­ی آن رهانيده­اند بازگو كنيم. امروزه هنگامي كه ما از اشباح و ساير موجودات فراسوي طبيعي سخن مي­گوييم، ديگر براي فراخواندنشان بسوي خودمان نيست. شكوه و قدرت اين كلمات از ميان رفته است و ما ديگر هيچ جادويي را باور نداريم. قداست اشياء مذهبي و پايبندي به آنها كاهش يافته. گويي دنياي ما خود را از بند «علقه­هاي فوق طبيعي» مانند سحر، جادو، همزاد، ساحر، گرگینه، خون آشام، ارواح جنگلي و تمامي موجودات عجيب ديگري كه در جنگلهاي دوران قديم پرسه مي­زدند رهانيده است. به بياني دقيقي ديگر دنياي ما از تمامي عناصر خرافي و غير عقلاني پاك شده است. اما در اينكه دنياي دروني ما (نه نمايه­هاي خوش­آيندي كه خودمان در آن مي سازيم) هم خود را از بند تمامي اين خصوصيات دوران قديم رهانيده باشد جاي ترديد است. آيا عدد سيزده براي بسياري از مردم نحس نيست؟ و آيا بسياري از افراد گرفتار پيشداورهاي غير عقلاني، فرافكني­ها و پندارهاي كودكانه­ی خود نيستند؟ اگر واقع­گرايانه به ذهن آدمي بنگريم متوجه خواهيم شد بسياري از آثار باقيمانده از دوران قديم هنوز چنان نقش خود را ايفا مي­كنند كه گويي از پانصدسال پيش تاكنون هيچ اتفاقي نيفتاده است. درك اين موضوع كه انسان امروزي آميخته­يي از خصايص ناشي از تكامل بسيار طولاني روان خود مي­باشد بسيار مهم است. و همين درهم­آميختگي انسان و نمادهايش است كه مورد بحث ماست و بايد در آن به دقت مو­شكافي كنيم(یونگ 1961، 135 -138).
پُل زدن میان دو جهان و پذیرفته شدن در جامعه از طریق استفادۀ از «موارد انتقالی» انجام می­گیرد. پدیده ­های انتقالی در جوامع گوناگون بشری به صورت آیین­های راز­آمیز مملو از تجارب دینی یا خلق آثار هنری قدسی با تکیه بر الهامات درونی و مواردی از این دست، به منصۀ ظهور رسیده ­اند. از نظر وينيكوت، پديده هاي انتقالي در فضاهاي روانشناختي كه او آنها را «فضاي بينابين» يا «فضاهاي بالقوه» مي­نامد، قرار دارد. در تحول رواني موفقيّت آميز، اين «فضا» به صورت ميدان همه تجربه­هاي فرهنگي، از جمله دين در مي­آيد كه او آن را با «مهر مادري» هم پيوند مي­زند :«در اينجا، وقتي كه وثوق و اعتماد وجود داشته باشد، فضاي بالقوه هم وجود دارد، فضايي كه بصورت ساحت نامتناهي جدايي درمي­آيد، و اين فضا را نوزاد، كودك و بزرگسال چه بسا به نحوي خلّاقانه با بازي كه بر اثر مرور زمان به صورت لذت بردن از ميراث فرهنگي در مي­آيد، پر مي كند». به طور كلي پژوهشگرانی كه تحت تأثير وينيكوت قرار گرفته­اند – و نظر به تداوم شناخته شدن اهميّت عميق كارش، تعداد آنان محتملاً زيادتر خواهد شد – اهميت موارد يا موضوعات انتقالي را از هر نوع كه باشد، از جمله دين، عقيدۀ ديني و هنر دینی را، بيشتر ارج خواهند گذارد. هدف چنين پژوهشگرانی اين خواهد بود كه استعداد طبيعي و خدادای در زمينه تحول بخشيدن به موضوعات انتقالي راشکوفا سازند تا خود تكيه­گاه خويش براي پل و پيوند زدن بين جهان رواني و اجتماعي باشند. اين پل و پيوند­زدن، تا حدودي از بازي­كردن ناشي مي­شود، يعني نوعي فعاليّت كه وينيكوت تلاش نظريه­پردازانه معتنابهي دربارۀ آن به خرج مي­دهد. فعاليّت­هایی مانند هنر دینی(قدسی) و شعائر و تجربه ديني که در مرحله بينابين واقعيّتهاي دروني و بيروني قرار دارد. پدیده ­های انتقالی را در فضای هنری به صورت مفاهیم نماد­های نقش شده در آثار هنری قدسی به وفور می­توان مشاهده کرد. همبستگي بين هنر دینی و عملكرد ديني نیز زمينه­اي است كه به مدد كاربرد نظریات روانشناسی دینی مورد پژوهش قرار دارد (الیاده 1987، 269 - 272).
رمز­پردازي يا نمادگرايي يك ابزار مقدس و آیینی در دانش كهن است. نمادگرایی در حقیقت قديمي­ترين و پایه­ای­ترين روش بيان مفاهيم است. نمادگرايي عمری دارد به اندازۀ عمر آدمی بر کرۀ خاکی، با رشد و پیشرفت انسان بالیده و در روح جمعی و روياهاي فردی نژادهاي مختلف جا گرفته است. جایگاه نمادگرایی در دنیای ارتباطات بسی برجسته تر از ارتباطات کلامی است. مشاهدۀ یک نماد، انديشه را به صورت ناخودآگاه برمي­انگيزد و انسان را به گسترۀ تفكر بدون گفتار رهنمون مي­شود. در نمادگرايي، عين و ذهن داراي همگوني و پويايي از پيش انگاشته­اي است. بر خلاف علامت (signe)، كه يك نشان قراردادي است و عين و ذهن نسبت به هم بيگا نه­اند( هال بی تا، 1 - 10).)
به منظور بررسی مفهوم کهن­الگوی ورزا در صنایع دستی هخامنشی تعداد بسیار زیادی از تصاویر مربوطه جمع آوری شد. اما به دلیل تکراری بودن نمادهای موجود در این آثار تلاش شده است تا نمونه­هایی برجسته از آنها در این فرگرد بررسی شود. بخش بندی مطالب و تصاویر با توجه به مفاهیمی که در مجلس تصویری نمادین شده است، صورت خواهد گرفت.
نماد گاو در صنایع دستی هخامنشی به صورت­های مختلفی نقش شده است. در دوران هخامنشی صنایع دستی با نماد گاو در مراسم مذهبی و زندگی روزمره مردم کاربرد آیینی هم داشتند. نقوش موجود در صنایع دستی ایران به دلیل حفظ طرح­های اصیل و نمادهای کهن همواره پایگاهی مناسب برای ایده­پردازی هنرمندان امروز بوده ­اند. کهن­الگوی ورزا در صنایع دستی ایران هخامنشی به دو صورت کلّی واقعگرایانه و انتزاع یافته(مرکّب) نقش شده است، یعنی یا شکل طبیعی گاو به عنوان نماد در مجلسی استفاده شده و یا اینکه جزئی از اندام گاو مثل شاخ، گوش، دم، نیمتنه و سردیس در ترکیبی نمادین( به عنوان مثال گاو -مرد) آمده است. این دو صورت همچنین در مجالسی ترکیب یافته از برخی نمادهای دیگر از قبیل انسان، خورشید، ماه، فروهر و.. نقش شده است.
5 -1 صورت واقعگرایانه
در ابتدا به بررسی نمونه ­ای پرداخته خواهد شد که در آن گاو به صورت واقعگرایانه و با اندام کامل نقش شده است. مهری که در تصویر زیر مشاهده می­ شود از آثار محفوظ در موزه­ی ایران باستان است. این مهر گاو را در ارتباط با چرخ خورشید، ، نشان می­دهد. خورشید نمادی از «خود درونی» و راهنمای انسان در مسیر تعالی است.
چرخ خورشید در این اثر بصورت گلی هشت­پر نمادین شده است. گل هشت­پر که در فرگرد پیشین نیز به مفهوم آن پرداخته شد، نمادی از هماهنگی عملکرهای چهارگانه­انسان (احساس، اندیشه، شعور و شهود) است. هماهنگی این چهار عملکرد سبب ایجاد عملکردهای میانجی هشت­گانه­ای می­گردد که تعادل آنها به پختگی منتهی می­ شود. گل­های هشت پر در برخی آثار بصورت گل نیلوفر و درخت زندگی نمادین شده ­اند که در بخش­های بعدی به آنها پرداخته خواهد شد.
برگردان مهر نیز ،برای سهولت در رویت نمادها، در تصویر بعدی نشان داده شده است.
5 -2
نمایش ارتباط گاو با خورشید در صنایع دستی پیشینه­ای کهن دارد. در تصویر زیر یکی از نمونه­های این آثار که پیشینه­ای قدیمتر از دوران هخامنشی دارد، آورده شده است. در این اثر گاو با اشعه­های خورشید در ارتباط است.
5 -3
در مجلس نمادین پیشین علاوه بر نمایش ارتباط گاو و خورشید، پرنده رعد نیز بر پشت گاو نقش شده است.
5 -2 صُوَر مرکّب
صورت دیگر منقوش از کهن­الگوی ورزا در صنایع دستی ایران هخامنشی صورت انتزاع یافته یا مرکّب است، یعنی یا شکل طبیعی گاو به عنوان نماد در مجلسی استفاده شده و یا اینکه جزئی از اندام گاو مثل شاخ، گوش، دم، نیمتنه و سردیس در ترکیبی نمادین آمده است. در این بخش به بررسی این موارد پرداخته خواهد شد.
5 -2 -1 گاو آسمانی (بالدار)
کهن­الگوی ورزا در ترکیب با بال پرنده نمادی را ایجاد می­ کند که مفهوم گاو آسمانی و همچنین روان گاو( گوشوروان) را نمادین می­سازد که پس از قربانی حیوان به نزد ماه به آسمان شب رفته است و صورت فلکی ثور را پدید آورده است. بال همچنین نماد تعالی یافتن است. پس این ترکیب می تواند بیانگر چیرگی قهرمان بر گاو در فرایند قهرمانی باشد. همچنین سفر قهرمان به دنیای زیرین در فرایند فردیت برای اتحاد با خود درونی و یافتن پیمانه هستی را تداعی می­ کند. مهری که در تصویر زیر مشاهده می­ شود از آثار موجود در بخش هخامنشی موزه­متروپولیتن است و ورزایی بالدار بر آن کنده شده است.
5 -4
در بخش­های بعدی گاوهایی بالدار در مجالس نمادین مرکب و در کنار دیگر نمادها بررسی خواهد شد. در تجزیه و تحلیل این مجالس کوشش خواهد شد تا کارکرد نمادین ورزای بالدار با توجه به دیگر نمادهای مرتبط با آن در هر مجلس بررسی شود.
5 -2 -2 گاو آسمانی با چهره­ی انسان
برجسته­ترین یادمان­های هنر هخامنشی را در پارسه (تخت جمشید) می­توان مشاهده کرد. پارسه پایتخت بهاره­ی هخامنشیان و محل برگزاری مراسم نوروز بوده است. اولین برخورد با نماد گاو نر در ورودی کاخ خشایارشاه یا دروازه­ی ملل است. در دو سوی این دروازه دو گاو بالدار با سر انسان و تاج از سنگ­هایی عظیم ساخته شده ­اند. دوتایی بودن این نماد در دو سوی دروازه احتمالا آن را با مفهوم ثنویت، که در فرگرهای پیشین توضیح داده شد، مرتبط می­سازد. صورت نقش­برجسته از بین رفته است، اما با توجه به نمونه­های قدیمتر این نماد در دروازه­های کاخ­های آشور و همچنین دیگر نمونه­های نقش شده از همین نماد در مجموعه­ پارسه اطمینان وجود دارد که چهره­ی مردی با ریش بلند است. با توجه به نمونه­های قدیمتر و همزمان این نماد تلاش شده است تا طرح اصلی بصورت سه بعدی رسم شود. همانطور که مشاهده می­ شود در طرح سه­بعدی این نماد از مجموعه ­ای از اعضای چند نماد دیگر ترکیب یافته است و به همین دلیل از نمادهای مرکب است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:59:00 ق.ظ ]




آنها فراهم کنند.

    1. با تدوین برنامه‌های اموزشی و تشکیل کلاس‌های علمی پژوهشی و ورزشی می‌تواند نقش به سزایی داشته باشد.

    1. با پخش مسابقات و برنامه‌های آموزشی مفید و آگاه ساختن این قشر از بزهکاری رسانه‌ها می‌تواند در پیشگیری مفید باشد.

۱-۶-اهداف پژوهش
اهداف این پژوهش عبارت است از:

    1. بررسی تاثیر عوامل محیطی در اوقات فراغت
    1. بررسی رابطه بین اوقات فراغت و بزهکاری اطفال و نوجوانان
    1. بررسی مقایسه استانداردهای جهانی در زمینه اوقات فراغت با کشور ایران

۱-۷-روش تحقیق
روش تحقیق این پژوهش توصیفی- تحلیلی می باشد و مشتمل بر مراحل زیر است:
مرحله نخست: گرد آوری مطالب و اطلاعات پایه؛ در یک مطالعه کتابخانه ای و اسنادی، پژوهش ها و منابع موجود داخلی و مرتبط با موضوع جمع آوری و طبقه بندی شد. در ابتدا اطلاعات خام و متغیرهای مورد نیاز شناسایی و اطلاعات پایه و مستندات موجود از طریق مطالعات کتابخانه‌ای و مستندات قبلی و مراجعات سازمانی جمع آوری گردید.
مرحله دوم: بررسی، تجزیه و تحلیل، تعیین کیفیت و طبقه بندی اطلاعات کسب شده؛ در این مرحله به بررسی کیفیت اطلاعات، بررسی صحت اطلاعات و تفکیک و دسته بندی اطلاعات پرداخته شد
مرحله سوم: تحلیل اطلاعات مورد نیاز: در این مرحله اطلاعات مورد نیاز به وسیله مراجعه به کتابها، پایان نامه ها و مقالات به روش توصیفی تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
مرحله چهارم: نتیجه گیری و ارائه نتایج برتر؛ در انتهای پژوهش پس از فیش برداری از منابع موجود و جمع آوری به تجزیه و تحلیل مواد قانونی مرتبط پرداخته شد، که نتایج حاصل از آن در قالب پیشنهاداتی مطرح، تا مورد استفاده محاکم قضایی قرار گیرد.
مرحله پنجم: تهیه و تدوین گزارش نهایی پایان نامه.
۱-۸-سازماندهی تحقیق
این پژوهش را در قالب پنج فصل به ترتیب ذیل تهیه و تنظیم گردید. در فصل اول کلیاتی را پیرامون موضوع پژوهش بیان شد تا با ذهن خواننده با آمادگی بشیتری وارد بحث اصلی شود. این کلیات شامل بیان مسئله، سوالات، فرضیه های تحقیق و پیشینه و …..است. در فصل دوم ضمن تعریف جرم و اطفال بزهکار، علل و عوامل موثر در بزهکاری اطفال و نوجوانان مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در فصل سوم ضمن تعریف پیشگیری از جرم، انواع پیشگیری از جرم مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در فصل چهارم ابتدا تعریف و اهمیت اوقات فراغت را بیان نموده و وظایف و اصول حاکم بر اوقات فراغت را تشریح می نماییم، سپس آسیب های اوقات فراغت و چالش های پیشروی آن را بیان می کنیم و نقش نهادهای دخیل در پیشگیری از بزهکاری اطفال را بیان نموده و سیاست و خط مشی‌های اجرایی در خصوص غنی سازی و برنامه ریزی اوقات فراغت و برنامه ها و اقدامات اجرایی در غنی سازی اوقات فراغت نوجوانان را بیان نموده و نقش این موارد در پیشگیری از بزهکاری اطفال را مورد بررسی قرار خواهیم داد و در فصل پنجم نتیجه مباحث مطرح شده را بیان نموده و سعی در بیان پیشنهاداتی خواهیم داشت.
فصل دوم: بزهکاری اطفال و نوجوانان و علل آن
۲-۱-تعریف جرم
جرم در لغت به معنای «گناه» آمده است و در اصطلاح، علیرغم تعاریف زیادی که از جرم شده، هنوز هم این موفقیّت بدست نیامده تا از جرم، آنچنان تعریفی به عمل آید که مورد قبول همگان قرار گیرد و در زمان و مکان واجد ارزش باشد و دلیل این امر نیز این است که پدیدۀ جرم، بر حسب نظر دانشمندان و محققان، دارای مبانی و صور گوناگون است.به سخنی دیگر، آنچه که از نظر یکی جرم محسوب می‌شود، بر حسب دیگری نه تنها ممکن است عنوان جرم به خود نگیرد، بلکه امکان دارد که حتی عملی پسندیده به شمار آید(شامبیاتی:۱۳۹۴، ۲۱۳).
جرم در زبان قرآن و به تبع آن در فقه اسلامی، عبارتست از انجام دادن فعل یا گفتن قولی است که شارع مقدس آنرا منع کرده است. به عبارت دیگر افعال و اقوالی جرم تلقی می‌شوند که مغایر با احکام یا اوامر و نواهی باری تعالی باشند به طوری که در آیۀ دوازدهم سورۀ مائده «یَجرمنّکُم» به معنای کارهای زشت و ناپسند وارد شده است و نیز لفظ «مجرمین» در آیۀ چهل و هشتم از سورۀ قمر نیز ناظر به اعمال و رفتار زشت کسانی است که در گمراهی به سر می‌برند. همین معنا را می‌توان از آیاتی که در باب انواع جرایم مشمول است قصاص نفس، قصاص عضو، دیه، حد زنا، حد قذف، حد سرقت در قرآن کریم وارد شده است استشهاد نمود(ولیدی: ۱۳۹۲، ۱۳).
تعریف جرم کار آسانی نیست،گفته میشود جرم عملی است که نظم اجتماعی را برهم میزند، اما این تعریف نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه یک مشکل را به سه مشکل تبدیل میکند:
۱-منظور از نظم چیست؟
۲-منظور از اجتماع کدام اجتماع است؟
۳-تشخیص این امر با کیست؟(ستوده: ۱۳۸۲، ۶۵).
برخی از مهمترین تعاریف جرم عبارتند از: جرم عبارت است از هر شیوه، رفتاری که قانون را نقض کند. هر جا که قانون وجود دارد، جرم نیز وجود دارد. قوانین، هنجارهاییاند که توسط حکومت‌ها، به عنوان اصولی که شهروندان باید از آنها پیروی کنند، تعریف شده‌اند(گیدنز: ۱۳۹۳، ۱۳۳).
عدهای از حقوقدانان معتقدند که نقص قانون هر کشوری در اثر عمل خارجی، در صورتی که انجام وظیفه یا اعمال آن را تجویز نکند و مستوجب مجازات هم باشد،جرم نامیده میشود(دانش: ۱۳۹۰، ۴۳).
دورکهیم[۱] جامعه شناسی فرانسوی، جرم را چنین تعریف می‌کند«عملی که وجدان جمعی را جریحهدار می‌کند( دورکهیم: ۱۳۹۲، ۳۸).
به این ترتیب، جرم را به صورت عملی مشخص با طبیعتی خاص و خصوصیتی معین نشان نمی‌دهد. جرم را برخی به بیماری اجتماعی تشبیه کرده‌اند، اما بین جرم و بیماری حداقل این تفاوت وجود دارد که بیماری در عالم واقعیت، با نشانه‌ها و علایمی‌مشخص همراه است که قابل مشاهده و بررسی است، اما هیچ عملی نیست که به خودی خود جرم محسوب شود. زیان‌ها و صدمه فلان عمل، هر قدر زیاد و مهم باشد، مرتکب آن، هنگامی‌مجرم تلقی می‌شود که افکار عمومی‌و اعتقاد گروه اجتماعی، وی را مجرم بشناسد. به عبارت دیگر، آنچه عملی را جرم می‌سازد، جنبه عینی و بیرونی عمل نیست، بلکه تعیین کننده جرم قضاوتی است که جامعه در مورد آن دارد. این حقیقت به اندازه‌ای روشن است که اعمالی مانند پدرکشی که در جوامعی، منفی‌ترین اعمال محسوب می‌شود، در بعضی جوامع عقب مانده چنانچه در اوضاع و احوال خاصی صورت گیرد، اساساً جرم شناخته نمی‌شود، بر عکس در همین جوامع، نقض محرمات جنسی یا غذایی که در برخی کشورها امری کاملاً عادی است، ممکن است جنایتی نابخشودنی تلقی شود. پس جرم، تصوری کاملاً اجتماعی است، یعنی کاملاً نسبی است. جرم قضاوتی است که افکار عمومی،‌درباره عملی خاص انجام می‌دهد.بنابراین می‌توان گفت که ارزشیابی هر عمل، لزوماً بر حسب تغییر احساسات و معتقدات محیط اجتماعی که هیچ‌گاه کیفیتی ثابت ندارد، فرق می‌کند، با این وصف میتوان نتیجه گرفت که، عملی که در زمانی معین جرم تلقی می‌شود و مجازاتی شدید به دنبال دارد، ممکن است در زمانی دیگر نه تنها مجاز شناخته شود، بلکه افتخارآمیز هم جلوه کند. سقط جنین در برخی جوامع نظیر ژاپن، کاملاًمجاز شناخته شده و ممکن است در کشورهای دیگر بنابر مقتضیات جمعیتی مجاز شناخته نشود(سخاوت: ۱۳۷۹، ۲۵-۲۶).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

دورکهیم معتقد است که هر عملی که درخور مجازات باشد،جرم است. به بیان دیگر،هر فعل یا ترک فعلی که نظم،صلح وآرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد، «جرم» محسوب میشود. به نظردورکهیم «ما کاری را بخاطرجرم بودن محکوم نمیکنیم، بلکه از آنجایی که آن را محکوم میکنیم، جرم تلقی میشود»(ستوده: ۱۳۸۲، ۶۵).
جرم یک پدیده «معمولی» جامعه است، زیرا که بر حسب احساس تنفر و انزجاری که بزهکار در جامعه بر می انگیزد، معین میگردد. هدف از کیفر، بیشتر معطوف به افراد غیر مجرم است، زیرا که بیشتر احساس همبستگی و یگانگی افراد بیگناه را تقویت میکند، پیش از اینکه مجرمان را متنبه سازد. کیفر ممکن است نقش عدم ترغیب وتضعیف و دلسردی مجرمان را نیز فراهم آورد؛ لیکن احساس انزجار در قبال پارهای از اعمال کیفر پذیر در میان بعضی از مردم ضعیف است و در نتیجه آنان در معرض ارتکاب جرم قرار میگیرند. بنابراین کیفر نمیتواند از وقوع جرم پیشگیری کند. هیچ جرمی جرم محسوب نمیشود، مگر اینکه کیفری در کار باشد. در نتیجه کیفر قانونی نمیتواند اعمال شود، مگر اینکه در قبال اعمالی که قانوناً تعریف دقیق داشته باشند. اگر اعمال ناپسند و مذموم از سوی قانون دقیقاً تعریف نشده باشند، ولی در میان افراد احساس انزجار و تنفر پدید آورند، چنین اعمالی که از سوی قانون محکوم نشده باشند، جرم شمرده نمیشود.مثلا پدیده چند زنی در میان روشنفکران. شاید اغراق نباشد که بگوییم تئوری جامعه شناختی جرم درپی طرح و تاکید دورکیم، امروزه بدین پایه رسیده است( شیخاوندی: ۱۳۷۹، ۶۰).
دورکهیم معتقد است که جرم تا حدی یک پدیده طبیعی برای تمام جوامع است(نجفی ابرندآبادی: ۱۳۸۴، ۴۳۵). چرا که در تمام زمانها وجود داشته و از فرهنگ و تمدن هر جامعه ناشی میشود. وی در تعریف جرم مینویسد:«جرم از نظر ما عملی است که حالت نیرومند و روشن وجدان جمعی را جریحهدار میکند».در بیان خصلت مشترک همه جرمها مینویسد: «جرمها اعمالی هستند که همه اعضای یک جامعه آنها را به صورت عام، محکوم میکنند» (دورکهیم:۱۳۹۲، ۸۳).
به صورت کلی، برای تعریف جرم‌ پنج رویکرد در نظر گرفته شده است:
الف. رویکرد قانونی و حقوقی:جرم یک عمل عمدی و ارادی علیه قانون است.
ب. رویکرد قانونی و اجتماعی:جرم تخطی از معیارهای قانونی است که باعث‌ رفتارهای ضد اجتماعی می‌گردد.
ج. رویکرد آماری:به فراوانی وقوع هر رفتار در جامعه خاص توجه دارد.
د. رویکرد برچسب زدن:جرم رفتاری است که دیگران به آن برچسب زده‌اند و مجرم‌ کسی است که برچسب خورده است.
ر. رویکرد بی‌نظمی آرمانی:جرم از این دیدگاه تعارض بین ظالم و مظلوم است(ستوده: ۱۳۸۲، ۶۵).
علیرغم وجود دیدگاه ها و رویکردهای مختلف در زمینه بررسی پدیده جرم، هنوز تعریف جامع، کامل و روشنی از جرم ارائه نشده است که مورد تأیید همگان باشد.
۲-۲-تعریف طفل و نوجوان بزهکار
بزهکاری مجموعه‌ای از جرایمی است که در یک زمان و مکان معین به وقوع می‌پیوندد. به همین سبب، زمانی که این پدیده مورد بررسی قرار می‌گیرد، در حقیقت همه پدیده‌های اقتصادی، فرهنگی، بهداشتی، سیاسی، مذهبی، خانوادگی و مانند آن را در جامعه شامل می‌شود. ژامبومرلن می‌نویسد:«بزهکاری پدیده‌ای است که بدون توجه به بزهکار، می‌توان آن را مورد بررسی قرار داد»(شریعتی:۱۳۸۹، ۲۴).
در ماده ۱ کنوانسیون حقوق کودک، تمام افراد زیر ۱۸ سال، کودک تلقی شده است، مگر اینکه به موجب قوانین لازم‌الاجرا هر کشور سن پایین‌تری در نظر گرفته شود. این کنوانسیون در سال ۱۹۸۹ به تصویب مجمع عمومی ‌سازمان ‌ملل متحد رسیده و در تاریخ ۱۳۷۲ به تصویب مجلس شورای نگهبان رسیده است. مطابق ماده‌ یک پیمان‌نامه‌ حقوق کودک، کودک به فردی اطلاق می‌شود که سن ۱۸ سالگی را تمام نکرده است، مگر اینکه سن بلوغ از نظر حقوق جاری در کشورهای مربوطه زودتر تعیین شده باشد. برخلاف ارائه تعریف از کودک، شروع وآغاز دوران کودکی مکتوم مانده است و تعیین زمان شروع کودکی حائز اهمیت است. در بیانیه ۱۹۲۴- ۱۹۵۹ حقوق کودک، نقطه آغازین دوران کودکی معین نشده است. اما در مقدمه کنوانسیون ۱۹۵۹ حقوق کودک، حوائج فکری و جسمانی فرد نابالغ و حمایت‌های قانونی پیش از تولد اشاره شده است. لذا رویه یکسانی برای آغاز دوران کودکی توسط کشورها اتخاذ نشده است. با این حال، برخی کشورها دوران کودکی را مرحله تولد یا انعقاد نطفه می‌دانند. کمیته‌ حقوق بشر نیز در میثاق بین‌المللی حقوق سیاسی و مدنی تأکید دارند که دولت‌ها نمی‌توانند سن حمایت کودک را به‌طور نامعقول پایین ‌بیاورند. کمیته‌ حقوق کودک نیز بر تعیین حداقل سنی کودکان توسط قانون‌گذار تأکید کرده است و از افزایش سن حمایت کرده است. در بسیاری از کشورها فرض این است که با ازدواج، کودک به بلوغ می‌رسد و لذا دختران که درسن پایین‌تری از پسران ازدواج می‌کنند، لطمه‌ی بیشتری خواهند دید. برای تعیین سن کودکی و تعریف کودکی با مراجعه به قوانین ایران نمایان می‌گردد که ‌این موضوع در هیچ مفاد قانونی ذکر نشده است و براساس مواد ۱۲۰۷ و ۱۲۱۰قانون مدنی پایان کودکی ۹ و ۱۵ سال ذکرشده است. از دیدگاه حقوقی، کودک به شخصی گفته می‌شود که آمادگی جسمانی و روانی لازم را برای زندگی اجتماعی نداشته باشد. برخی از حقوقدانان نظر دارند که، صغیر کسی است که از لحاظ سنی به نمو روحی و جسمی لازم نرسیده است(امامی: ۱۳۷۳، ۲۴۳).
در قانون مجازات اسلامی، به موجب ماده ۲۶، اطفال در صورت ارتکاب جرم مبری از مسئولیت کیفری هستند و طبق تبصره این قانون طفل کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد. به موجب مواد ۹۵۶ و ۹۵۷ قانون مدنی، اهلیت برای دارا شدن حقوق، با زنده متولد شدن جنین آغاز شده و با مرگ او پایان می‌یابد و حمل مشروط بر زنده متولدشدن از حقوق مدنی متمتع خواهد شد. در نهایت باید گفت که براساس ماده‌ یک بخش اول کنوانسیون جهانی حقوق کودک ۱۹۸۹، کودک فرد انسانی زیر ۱۸ سال است و با توجه به الحاق ایران به این کنوانسیون، منظور ما از کودک اشخاص زیر ۱۸ سال است. البته بهتر است به سن ازدواج که تحول مهمی در خصوص سن بلوغ در حقوق ایران ایجاد کرده است، نیز اشاره‌ای داشته باشیم. ماده ۱۰۴۱ ق. م مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام که سن ازدواج برای دختران ۱۳ و برای پسران ۱۵ سال تمام شمسی تعیین کرده است که از جهات مختلف قابل بررسی است. همان‌طور که ذکر شد به دلیل مکتوم ماندن سن شروع کودکی رویه‌های مختلفی از طرف کشورها اتخاذ شده است. مثلاً دوره پیش از بلوغ در برخی از کشورهای غربی بین ۱۰ تا ۱۲ سال در دختران و ۱۳ تا ۱۴ سال نزد پسران می‌باشد و دوره پس از بلوغ در برخی از کشورها در دختران ۱۶ تا ۱۷ سالگی و در پسران تا ۱۸ سالگی است و دوره بلوغ ۱۳ سال نزد دختران و ۱۴ سال نزد پسران می‌باشد. ولی این محدوده سنی در کشور‌های آفریقایی یا آمریکای جنوبی ویا در کشور‌های آسیایی تفاوت فاحشی وجود دارد. پس در مجموع می‌توان گفت که تعیین حدود سنی برای اطفال ارتباط مستقیم با زمان بلوغ آنها داشته و بلوغ نیز بستگی به شرایط اقلیمی و جغرافیایی و نژادی دارد (عباچی: ۱۳۸۱، ۳۰).
دوره طفولیت تا سن ۹ سالگی است که با رشد جسمی و روانی، شخصیت طفل تکوین یافته‌ و بین ۹ تا ۱۲ سالگی دوره تکامل عقلانی و منطبق شدن با وضع محیط و دوره ثبات آغاز می‌شود. دوره‌ نوجوانی که دشوار‌ترین دوره حیات انسان از نظر تربیتی است، در محدوده سنی ۱۲ تا ۱۸ سال است. این دوره مرحله انتقال از دوران کودکی به دوران جوانی است. در این دوره طفل دارای نوسان فکری و روانی زیادی می‌باشد و در طفل درماندگی، تزلزل وگاه پریشانی و ابهام را ایجاد می‌کند و آرامش روحی او را می‌گیرد. این دوره به لحاظ پیدایش رشد فکری و بیدار شدن انگیزه‌های نیرومند و حساسیت‌های خاص دارای اهمیت زیادی است. با توجه به تعیین محدوده سنی کودک و نوجوان، کودک و نوجوان بزهکار در معنای عام، هر فرد زیر هجده سال است که بر اثر رفتار عمدی و غیر‌عمدی که در قانون جرم است مرتکب آسیب‌هایی از نوع جسمانی، روانی، عاطفی و یا مالی به دیگران گردد(پیشین،۳۱).
۲-۳-تاریخچه واکنش اجتماعی در مقابل اطفال و نوجوانان بزهکار
اصلاح بزهکاری نوجوانان نخستین بار در انگلستان و در قرن نوزدهم مطرح شد. در آن دوران جرائم کودکان و نوجوانان افزایش یافته بود، از آن پس واژه ی بزهکاری اطفال در تمام کشورها متداول گردید. در آمریکا لایحه مربوط به تاسیس دادگاه اطفال در سال۱۸۹۱ در شیکاگو به مجلس قانونگذاری ایلینویز تقدیم شد. این لایحه درسال ۱۸۹۹ به تصویب رسید و به صورت قانون در آمد. همزمان با تصویب این قانون دادگاه های اطفال ونور تشکیل گردید و این اولین دادگاهی بود که رسما شروع به کار کرد. فکر تاسیس دادگاه های اطفال به سرعت در تمام ایالتها پیدا شد و امروز در تمام ایالات آمریکا دادگاه اطفال وجود دارد. همچنین در سال ۱۹۰۹ در شیکاگو سازمان بسیار مهم و ارزنده ای به نام موسسه پیسکوپاتیک جوانان تاسیس گردید که کار اصلی آن، تحقیق و بررسی در رفتار وسلوک نوجوانان و همکاری نزدیک با دادگاه اطفال شهرشیکاگو بود(قنبرنیا:۱۳۸۹، ۱۱۴).
در کشور ما تا قبل از تشکیل دادگاه های اطفال مرجع قضایی واحد و صلاحیت داری برای رسیدگی به بزهکاری اطفال پیش بینی نشده بود. با تصویب این قانون دادگاه ویژه اطفال تشکیل شد. متاسفانه با تصویب قانون اصلاح برخی از مواد قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال ۱۳۶۱ و تشکیل دادگاه های کیفری ۱ و ۲، حسب رای وحدت رویه قضایی شماره ۶– ۲۳ /۲ /۶۴ ، دادگاه ویژه اطفال از نظام قضایی حذف و رسیدگی به اتهامات اطفال و نوجوانان بر حسب نوع و شدت جرم ارتکابی در صلاحیت دادگاه های کیفری۱ و ۲ قرار گرفت. از نظر تاریخی بنظر می رسد که اقدامات مقابله ای با بزهکاری اطفال و نوجوانان و در عین حال ریشه یابی آن خیلی دیر انجام شده واین موضوع از جمله مسائلی است که نهایتا به یک یا دو قرن پیش باز می گردد.
اسناد و قطعنامه های مختلفی از سوی سازمان ملل صادر شده است که بعضی از آن ها به مثابه قانون است و جنبه الزامی دارند و در مقابل برخی دیگر از این اسناد جنبه ارشادی داشته و فاقد جنبه الزام است. در مورد اسناد الزام آور ناظر بر اطفال بزهکار باید گفت که تنها معاهده حقوق کودک، از این جنبه الزام آوری برخوردار است. این معاهده از طریق مراقبت های اساسی آموزشی و بهداشتی، رسیدگی به حقوق کودکان را آغاز کرده و در عین حال از کودکان و نوجوانان در مقابل بهره کشی و سواستفاده های مختلف من جمله بهره کشی در زمینه کاری حمایت می کند(پاک نهاد:۱۳۹۰، ۶۳).
در مورد اسناد ارشادی ناظر بر اطفال بزهکار در زمینه عدالت کیفری اطفال می‌توان به مجموعه قواعد حداقل سازمان ملل متحد درباره مدیریت و اعمال عدالت کیفری اطفال و همچنین قواعد ملل متحد راجع به حمایت از اطفال محروم شده از آزادی اشاره کرد.
۲-۴-عوامل موثر در بزهکاری اطفال و نوجوانان
عوامل گوناگونی در بروز بزهکاری موثر است و تنها نمی‌توان علت خاص و واحدی را برای آن در نظر گرفت. عوامل مختلفی نظیر عوامل محیطی، اقتصادی در کنار هم باعث می‌شوند که بزهکاری در نوجوانان واطفال به منصه ظهور برسد.
۲-۴-۱-عوامل اقتصادی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:59:00 ق.ظ ]




ساختار سازمانی موضوعی است که اکثر افراد در موقعیتهای کاری، کمتر در خصوص آن به تفکر میپردازند. افراد هر روز به سر کار خود رفته و وظایف خویش را انجام میدهند اما در خصوص چگونگی سازماندهی سازمان نمیاندیشند. ساختار سازمانی، هم برای سازمان و هم برای اعضای آن مفهوم و عاملی بسیار کلیدی تلقی میشود که میبایست به دقت در خصوص آن اندیشید. از اینرو میبایست به دقت در خصوص آن اندیشید. زیرا یکی از پیامدهای ساختار سازمانی، موفقیت ها و شکستهای سازمان و اعضای آن میباشد (فونشن، ۲۰۰۷).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ساختار روش و رویهای است که به وسیله آن فعالیتهای سازمان تقسیم، سازماندهی و هماهنگ میشوند. از اینرو ساختار به کنترل اعمال اعضای سازمان میانجامد (رابینز و جاج، ۲۰۰۹؛ اعرابی، ۱۳۷۶). در واقع ساختار میدانیاست برای کنشهای سازمانی در سطوح مختلف (هال، ۲۰۰۲). با چنین تعریفی، ساختار عملاً قلمرو وسیعی مییابد که دارای ابعاد، عناصر و ویژگیهای خاص خود میباشد. بر همین اساس، ساختار سازمانی، بسته به ترکیب ابعاد، عناصر و ویژگیهای خود، در انواع مختلفی متجلی خواهد شد. بدیهی است که هر نوعی نیز به نوبه خود، کارکرد و به تبع اثرات ویژه خود را خواهد داشت. لذا ملاحظه میشود که ساختار سازمانی میتواند نقش و اثر تعیینکنندهای در کیفیت عملکرد و اثربخشی سازمان در سطوح و رده های مختلف داشته باشد.
در نگاهی دیگر، ساختار سازمانی برآیند چرخه پویای تفکیک و یکپارچگی میباشد. بدین معنا که تفکیک در سازمان از طریق تقسیم کارویژههای (کار، نقش و عملکرد) مختلف میان اجزای یک مجموعه سازمانی، رخ میدهد. این مهم (تفکیک) منجر به ایجاد فشار فزاینده برای برقراری ارتباط و هماهنگی میان اجزا میگردد. این امر نیز به نوبه خود به یکپارچگی سازمانی میانجامد. تحقق این مهم (یکپارچگی سازمانی) خود از طریق ایجاد یک واحد مدیریتی یا سیستمها و روش های واحد یا هماهنگ انجام میپذیرد. حال چنانچه یکپارچگی با رشد سازمان هماهنگ گردد، خود تفکیک مجدد را ایجاب مینماید. تفکیک مجدد نیز خود منجر به یکپارچگی مجدد میشود. پس بر اساس پویاییهای داخلی واقتضائات محیطی میبایست تفکیکها و یکپارچگیهای متفاوتی ایجاد نمود. به عبارتی دیگر، متناسب با شرایط درونی و برای پاسخگویی معنادار به اقتضائات محیطی میبایست به طور مستمر (دائم نه بلکه لحظه به لحظه) به طراحی تفکیک و یکپارچگیهای پویا اقدام نمود. از اینرو میبایست همواره درصدد برقراری تعادل پویا بین این دو مفهوم بود (هچ، ۱۳۸۷).
سازمان به منظور برقراری چنین تعادل پویایی ابتدا میبایست توجه ویژای به استراتژی سازمانی داشته باشد. ساختار از اهداف و استراتژیهای سازمانی منتج میگردد (اعرابی، ۱۳۷۶)؛ و میزان تناسب یک نوع ساختار در یک سازمان و با شرایط آن، به استراتژی آن سازمان بستگی دارد (فونشن، ۲۰۰۷). زیرا استراتژی هر سازمان، منشأ و موجد ساختار آن سازمان است (اعرابی، ۱۳۷۶). از اینرو مبتنی بر الگوی"MIT90″، ساختار میبایست به طور مستمر متناسب با استراتژی توسعه و تغییر یابد.
۲-۱-۱-۲- کارکردهای ساختار
صاحبنظران متعددی نظیر رابینز و جاج (۲۰۰۹)، هال (۲۰۰۲)، ترکزاده (۱۳۸۸)، هچ (۱۳۸۷) و اعرابی (۱۳۷۶)، کارکردهای مختلفی را برای ساختار سازمانی برشمردهاند که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره نمود:

    • طراحی الگوی تعاملی سازمان
    • شکلدهی و جهتدهی ماهیت کل سازمان
    • انتظامبخشی کل سازمان
    • شکلدهی قابلیت‌های کارکردی سازمان و تبعات عملکردی منتج از آنها
    • شکلدهی مناطق فعالیت سازمان
    • کنترل رفتار و اعمال اعضای سازمان
    • زمینهسازی جهت اعمال قدرت
    • پیونددهی افراد با سازمان و اثربخشی
    • ایجاد روابط سستپیوند و یا سختپیوند با محیط تعاملی سازمان

ملاحظه میشود که ساختار با کارکردهای متعدد و متکثر خود از طریق نفوذ در و بر رفتار سازمانی افراد (در سطوح مختلف فردی، گروهی و سازمانی)، مناطق فعالیت آنان، تعاملات سازمان با محیط تعاملی خود و کیفیت آن، ماهیت کل سازمان را تحت تاثیر خود قرار می دهد؛ و بدین ترتیب آن را انتظام میبخشد. لازم به ذکر است آنچه که موجب اهمیت ساختار سازمانی میشود ویژگیها، قدرت جهتدهی و پیشبرندگی آن در سازمان، کارکردها و قابلیت‌های کارکردی ناشی از آن میباشد.
۲-۱-۱-۳- ابعاد ساختار سازمانی
در یک نگاه ساختار دارای دو بعد و در نگاهی دیگر دارای سه بعد است. در نگاه اول ساختار دارای ۲ بعد میباشد: ابعاد عمودی و افقی. بعد عمودی ساختار سازمانی، سازمان را در دو حالت تخت و بلند و بعد افقی، سازمان را در دو حالت پهن و باریک شکل میدهد. بعد افقی بیانگر نحوه تقسیم کار در یک سازمان میباشد. تقسیم کار یعنی به جای آنکه همه افراد همه کارها را انجام دهند، هر فرد وظیفه خاصی را انجام دهد. بعد عمودی بیانگر حیطه کنترل و سلسله مراتب سازمانی است. حیطه کنترل به تعداد زیردستانی که به طور مستقیم زیر نظر یک مدیر فعالیت میکنند و به او گزارش میدهند، اشاره دارد. سلسله مراتب سازمانی نشان میدهد که در ساختار سازمانی قدرت و اختیار چگونه توزیع شده است (فونشن،۲۰۰۷؛ علاقهبند، ۱۳۸۴). در نگاه دیکر، ساختار دارای سه بعد رسمیت، پیچیدگی و تمرکز میباشد. پیچیدگی، اشاره به میزان تفکیک عمودی و افقی دارد. تمرکز بیانگر آن است که تصمیمگیری در چه سطحی از سازمان صورت میپذیرد. رسمیت، به حدی که قواعد و مقررات، خط مشیها و رویه ها در سازمان اعمال میشود، اشاره دارد (هچ، ۱۳۸۷؛ علاقهبند، ۱۳۸۴؛ دفت، ۱۳۷۹؛ رابینز، ۱۳۷۸). البته هوی و میسکل (۲۰۰۵ و ۲۰۰۸) ساختار را در چهار بعد رسمیت، تمرکز، فرایند و زمینه برشمردهاند که در ادامه به آن پرداخته شده است. بعد زمینه، معرف ویژگیهای زمینهای نظیر میزان اعتماد، صداقت و اعتبار، تعارض، یکپارچگی و احساس قدرت در افراد و بعد فرایند، بیانگر نحوه اتخاذ تصمیمات سازمانی و حل مسائل سازمانی است (هوی و میسکل، ۲۰۰۵ و ۲۰۰۸). همچنین بعد رسمیت ساختار، بیانگر مجموعه قواعد، مقررات و رویه های سازمانی (هوی و سوئیتلند، ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱؛ هوی، ۲۰۰۳؛ سیندن و همکاران، ۲۰۰۴)، و بعد تمرکز دربردارنده سلسله مراتب سازمانی است (سیندن و همکاران، ۲۰۰۴؛ گیلمور، ۲۰۰۷).
۲-۱-۱-۴- تئوریهای کلاسیک و نئوکلاسیک ساختار سازمانی
در تئوریهای کلاسیک ساختار سازمانی، ساختار دارای ویژگیهای زیر میباشد:

    • کنترل اعضای سازمان توسط مدیریت
    • سلسله مراتب سازمانی بلند
    • حیطه کنترل کوچک
    • قواعد و مقررات نوشته شده بسیار (فونشن، ۲۰۰۷؛ علاقه بند، ۱۳۸۴).

هم اکنون تمایلات مدرن در خصوص ساختار سازمانی منجر به پدیدار گشتن ساختارهای سازمانی مسطح گردیده است. در تئوریهای نئوکلاسیک ساختار سازمانی، ساختار دارای ویژگیهای زیر میباشد:

    • عدم اعمال کنترل از نزدیک توسط مدیریت
    • سلسله مراتب سازمانی مسطح
    • حیطه کنترل وسیع
    • انعطافپذیری
    • دخالت دادن اعضای سازمان در اتخاذ تصمیمات سازمانی
    • توجه به رضایت شغلی، انگیزش اعضا و اثربخشی سازمانی به عنوان هدف نهایی
    • توجه به خلاقیت و ارتقای آن
    • ارتقای خودمختاری (فونشن، ۲۰۰۷).

۲-۱-۱-۵- نوعشناسی ساختار سازمانی
ساختار سازمانی همانند سایر مولفه های سازمانی، دارای انواع متعدد و متفاوتی است؛ و هر کدام دارای اصول، ابعاد، عناصر، فرایندها، پویایی، قابلیت‌های کارکردی و تبعات عملکردی خاص خود میباشد. آنچه که بیش از همه منجر به ایجاد تفاوت در انواع ساختار میگردد، قدرت جهتدهی به ماهیت کل سازمان و قابلیت‌های کارکردی ناشی از هر نوع ساختار میباشد. خصوصاً اینکه محیط پویا، پیچیده و تحولات گسترده تغییر در ساختارهای سازمانی را اجتنابناپذیر ساخته است (حسنپور، ۱۳۸۲). در زیر انواع کلاسیک و جدید ساختار سازمانی معرفی شدهاند و در ادامه به شرح مختصر هر یک از آنها پرداخته شده است.
۲-۱-۱-۵- ۱- انواع کلاسیک ساختار سازمانی

    • ساختار کارکردی[۴۲]
    • ساختار بخشی[۴۳]
    • ساختار ماتریسی[۴۴] (فونشن، ۲۰۰۷؛ هچ، ۱۳۸۷؛ دفت، ۱۳۷۹؛ رابینز، ۱۳۷۸).

۲-۱-۱-۵-۱- ۱- ساختار کارکردی
در این نوع ساختار، افراد دارای کارویژههای مشابه، به صورت نظام انسانی واحد گروهبندی میشوند. از بین انواع ساختارهای مطرح شده، این نوع ساختار دارای تناسب بیشتری با بعد عمودی ساختار است. این ساختار سطح بالایی از ثبات و کارایی را در سازمان موجب میشود (فونشن، ۲۰۰۷؛ هچ، ۱۳۸۷؛ دفت، ۱۳۷۹؛ رابینز، ۱۳۷۸). در این ساختار، محیط سازمان با ثبات و نسبتاً مطمئن است (اعرابی، ۱۳۷۶).
۲-۱-۱-۵-۱-۲- ساختار بخشی
در مسیر توسعه سازمانی، غالباً ساختار بخشی به عنوان ابزاری برای کاهش تصمیمگیری متمرکز تلقی میشود (هچ، ۱۳۸۷). در این ساختار، سازمان به واسطه بخشها و واحدهای سازمانی مختلف، خود را در قالب یک کل شکل میدهد. در واقع این نوع ساختار مجموعهای از ساختارهای کارکردی مجزا است که تحت مدیریت یک بخش واحد میباشد (فونشن، ۲۰۰۷؛ دفت، ۱۳۷۹؛ رابینز،۱۳۷۸). در این ساختار، محیط سازمان نامطمئن و متغیر است (اعرابی، ۱۳۷۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:58:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم