کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب
 



 

هولمبک و واندری[۸۳] (۱۹۹۳)، در پژوهشی با عنوان “پیش ­بینی­کننده­ های فردی و رابطه­ای در سازگاری دانشجویان سال اول مقیم خوابگاه” نشان دادند که کیفیت دلبستگی به والدین، با رفتارهای ضد اجتماعی رابطۀ منفی و معنی­دار داشته است.

 

تاکاشی[۸۴] (۱۹۹۵)، در مطالعه‌ای تحت عنوان “خشونت مدرسه‌ای و امنیت تحصیلی در ژاپن”، نشان داده است که علی­رغم فقدان اسلحه در مدارس، خشونت و خرابکاری یک مسألۀ جدی در مدارس ژاپن است. به نظر وی، خرابکاری در سه شکل عمده مشاهده می­ شود؛ نخست، خشونت در میان دانش ­آموزان؛ دوم، خشونت علیه معلّمان و سوم، خرابکاری در بین دانش ­آموزان. به نظر محقق، خرابکاری در بیرون از محیط‌های آموزشی مانند پارک‌ها و اماکن عمومی، اغلب توسط دانش‌آموزان دبیرستانی انجام می‌گیرد. در پایان، محقق راه‌کارهایی جهت کاهش خرابکاری در بین دانش‌آموزان ارائه نموده است، از جمله، راهبردهایی که بتوان در مدارس هنجارهای مثبت اجتماعی را تقویت نماید و گروه ­های مشخصی از معلّمان را سازمان‌دهی نماید. همچنین به نظر محقق، راهبرد‌هایی که فعالیت‌های فوق برنامه که در مدارس را سازمان دهد، مفید خواهند بود.

 

زِمان و شیپمن[۸۵] (۱۹۹۷)، در پژوهشی با عنوان “تأثیرات محتوای اجتماعی بر مدیریت خشم و ناراحتی: دورۀ انتقالی کودکی تا نوجوانی” نشان دادند که نوجوانان کمتر نگران محافظت از احساسات پدرانشان در زمان اظهار هیجانات منفی خود هستند. زِمان و شیپمن دلیل این نوع واکنش نوجوانان را صبورتر بودن پدران در مقابل اینگونه رفتارها می­دانند. آن­ها همچنین کیفیت دلبستگی به همسالان را در مدیریت خشم توسط نوجوانان مؤثر دانستند و معتقد بودند هر چه دلبستگی به همسالان پایین­تر باشد و نوجوان از گروه دوستی طرد شود، آن­ها به عضویت در گروه­هایی در می­آیند که هنجارهای پذیرفته شدۀ اجتماع را قبول ندارند و در نتیجه رفتارهای ضد اجتماعی برای آن­ها راهی برای اثبات موجودیت خود می­ شود.

سیگل[۸۶]، (۱۹۹۸)، در کتاب “جرم­ شناسی”، نوجوانی را دوره­ای از زندگی آدمیان دانسته که خرابکاری در این دوره به اوج خود می­رسد. وی بیان می­ کند که این دوره، زمانی است که با ضعیف شدن نظارت والدین، گسترش روابط با گروه ­های مختلفی از همسالان، کاهش دلبستگی به والدین به دلیل کاهش درجۀ اعتماد متقابل و کیفیت ارتباط و در نتیجه، افزایش بیگانگی از آن­ها، ایجاد می­ شود و دقیقاً در همین دوران است که نوجوانان، نگران وضعیتشان با همسالان خود هستند و زمانی­ که نمی ­توانند ارتباطی بین رفتار خود و پاداش اخذ شده از گروه برقرار کنند دچار نوعی احساس بی­قدرتی و بی­معنایی شده و برای تحقق خواستۀ خود ممکن است یا راه انزوا و بیگانه شدن با جامعه را در پیش گیرند و یا برای دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن به سمت ارتکاب رفتارهای برونی­سازی شده (رفتار پرخاشگرانه و رفتار قانون­شکنانه، خرابکارانه و تخریب اموال عمومی) پیش روند.

 

لیبرمن و همکاران[۸۷] (۱۹۹۹)، در پژوهشی با عنوان “الگوهای رشد و نمو در دلبستگی ایمن به پدر و مادر در اواخر دوران کودکی و اوایل نوجوانی: ارتباط با همسالان” به مطالعۀ نقش دلبستگی به پدر و رفتارهای پرخاشگرانه پرداختند. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که بین دلبستگی به پدر و میزان بروز رفتارهای پرخاشگرانۀ فرزندان ارتباط معنی­داری یافت نشد. اما بین دلبستگی به مادر و همسالان و بروز رفتارهای پرخاشگرانه رابطۀ معنی­دار وجود داشت.

 

نوم و همکاران[۸۸] (۱۹۹۹)، در مطالعه­ ای با عنوان “استقلال، دلبستگی و سازگاری روانی-اجتماعی در دوران بلوغ: یک شمشیر دو لبه” دلبستگی و رفتار ضد اجتماعی را در یک نمونۀ ۴۰۰ نفری از نوجوانان کشور هلند بررسی کردند و دریافتند که دلبستگی مادرانه به طور معناداری با رفتار ضد اجتماعیِ خودگزارش شدۀ نوجوانان رابطۀ منفی دارد. همچنین نتایج به دست آمده از پژوهش آن­ها نشان داد که بین دلبستگی پدرانه و سازگاری هیجانی نوجوانان رابطۀ معنی­داری وجود دارد.

 

لوی (۲۰۰۰)، در اثر خود به اهمیت حیاتی دلبستگی هیجانی کودک به مراقبت­کننده و بالعکس در تحول اجتماعی-هیجانی اشاره کرده و بیان می­ کند دلبستگی مناسب می ­تواند در توانایی فرد برای احساسات و بیان عشق، تحول اخلاقی، انگیزش برای موفق شدن و احساس هویت اثر بگذارد. جوامع صنعتی جدید با موج تازه­ای از مشکلات دلبستگی مواجهند. لوی در کتابش فنون خاصی را برای درمانگری کودکان دارای اختلال دلبستگی و خانواده­هایشان ارائه می­دهد. او به بحث دربارۀ چگونگی ارتباط اختلال دلبستگی با الگوهای رفتار ضد اجتماعی و دیگر اختلال­هایی که به دنبال می­آیند پرداخته است و نیز مسائل عمومی­ای را که ممکن است والدین کودکِ دارای اختلال دلبستگی با آن­ها مواجه شوند مورد توجه قرار داده است.

 

اشنایدر و همکاران[۸۹] (۲۰۰۱)، در پژوهشی با عنوان “دلبستگی والد-کودک و روابط همسال- کودکان: یک بررسی کیفی” فرا تحلیلی انجام دادند و نشان دادند که بین کیفیت دلبستگی مادر-کودک و سازگاری اجتماعی رابطه وجود دارد. این فراتحلیل، ۶۳۰ نوع مطالعه را در بر می­گرفت که رابطۀ بین دلبستگی مادر-کودک و ارتباط با همسالان را بررسی نموده و گزارش کردند که بین دلبستگی ایمن و روابط مثبت با همسالان، رابطۀ معنی­داری وجود دارد. میزان پرخاشگری و رفتار ضد اجتماعی در مطالعۀ مذکور و سه مطالعۀ دیگر (رأس کراسنر[۹۰] و همکاران، ۱۹۹۶؛ کوکو[۹۱]، ۲۰۰۰؛ لیبل[۹۲] و همکاران، ۲۰۰۰) که آن­ها به طور ویژه از آن نام می­برند شاخص خوبی از ناسازگاری اجتماعی بودند.

 

سیمون و همکاران[۹۳] (۲۰۰۱)، در پژوهشی با عنوان “کیفیت دلبستگی نوجوانان به والدین و پرخاشگری در نوجوانان” به مطالعۀ نقش دلبستگی به والدین و رفتارهای پرخاشگرانه پرداختند. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که بین اعتماد به والدین، ارتباط با پدر، بیگانگی از والدین و میزان بروز رفتارهای پرخاشگرانۀ فرزندان ارتباط معنی­داری یافت نشد. تنها بین ارتباط با مادر و میزان بروز رفتارهای پرخاشگرانۀ فرزندان ارتباط منفی و معنی­دار وجود داشت.

 

ورشوئرن و مارکوئن[۹۴] (۲۰۰۲)، در پژوهشی با عنوان “نقش خودپنداره و رابطه با والدین در کودکان پرخاشگر و دارای رفتار عادی”، نقش دلبستگی به والدین و رفتارهای پرخاشگرانه را بررسی کردند. آن­ها رابطۀ منفی و معنی­دار بین دلبستگی مادرانه و پدرانه با بروز رفتارهای پرخاشگرانۀ فرزندان را گزارش کردند.

 

روبین و همکاران[۹۵] (۲۰۰۴)، در پژوهشی با عنوان “دلبستگی، دوستی، و عملکرد روانی اجتماعی در اوایل نوجوانی” نشان دادند که کیفیت دلبستگی به والدین نقش مهمی در ابعاد مختلف سازگاری نوجوانی (اجتماعی، رفتاری و هیجانی) ایفا می­ کند. شواهد حاصل از مشاهدۀ آن­ها بیانگر ارتباط دلبستگی والدینی با سازگاری هیجانی است. به ویژه بین دلبستگی والدینی و خودپندارۀ مثبت فرزندان از لحاظ آماری رابطۀ مثبت و اما بین دلبستگی والدینی و تنش هیجانی (رفتارهای ضد اجتماعی)، رابطۀ منفی و معنی­دار مشاهده شده است. همین نتیجه ‌در مورد دلبستگی به همسالان نیز به دست آمد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-09-20] [ 11:44:00 ب.ظ ]




۲-۴-۱-مدل ادوینسون و مالون:

 

“لیف ادوینسون” یکی از شناخته شده ترین محققین دنیا در زمینه سرمایه فکری است.او به عنوان اولین مدیر سرمایه فکری در شرکت اسکاندیا – یک شرکت بین‌المللی بیمه در کشور سوئد – فعالیت داشته است . شرکت اسکاندیا موفق شده که یک نوع طبقه بندی بومی شده از سرمایه فکری را ارائه نماید . ادوینسون اساساً سرمایه فکری را به عنوان ارزش های نامشهودی تلقی می‌کند که می‌تواند منشاء شکاف و اختلاف میان ارزش بازاری و ارزش دفتری شرکت ها و سازمان ها باشد . بر همین اساس معادله زیر را برای تعیین ارزش بازاری شرکت پیشنهاد نموده است.

 

سرمایه های فکری + ارزش دفتری = ارزش بازاری

 

وقتی شرکت اسکاندیا در سال ۱۹۹۲ شروع به صورت برداری و ارزش گذاری بر روی ارزش نامشهود سرمایه فکری خود کرد ، فهرستی شامل پنجاه مورد با ارزش همانند نشان تجاری ، امتیازات انحصاری[۵۴]، پایگاه داده مشتریان ، سیستم های فناوری اطلاعات ، افراد و کارکنان کلیدی و تاثیر گذار ، تدوین و گردآوری نمود. ازآنجایی که فهرست مذکور ، بسیار طولانی و مدیریت بر آن سخت و دشوار بوده ، اخیراًً موارد آن در دو گروه ، ابعاد انسانی و ابعاد سازمانی تقسیم گردید . بدین ترتیب تعریف ساده تری از سرمایه های فکری حاصل شده است:

 

سرمایه های ساختاری + سرمایه های انسانی = سرمایه های فکری

 

مطابق نظرادوینسون ، مواردی که پس از رفتن کارکنان به خانه ، در سازمان باقی می ماند سرمایه های ساختاری سازمان را تشکیل می‌دهند . او بر این و اقعیت تأکید دارد که سرمایه های انسانی سازمان را نمی توان تحت مالکیت سازمان در آورد ، بلکه آن ها را می توان استخدام یا اجاره نمود . برعکس آن ، سرمایه های ساختاری را می توان تحت تملک[۵۵] درآورد و ثبت نمود. بر همین اساس سلسله مراتبی را برای سازمان های فکری ارائه نمود . وی به همراه محققی به نام مالون ، سرمایه انسانی را به عنوان دارایی هایی مثل دانش ، تجارب کاربران فناوری سازمانی ، ارتباطات مشتری و مهارت های حرفه ای دانسته است که باعث ایجاد مزیت رقابتی در بازار می شود. آن ها در طرح ارزش اسکاندیا[۵۶] ارزش بازاری یک شرکت را به ترتیبی از ارزش مالی آن (شامل دارایهای مشهود)و ارزش سرمایه های فکری دانستند . بعداً آن ها مدل اسکاندیا را به عنوان یک شیوه اندازه گیری سرمایه فکری معرفی نمودند . از منظر آن ها سرمایه فکری ترکیبی از دو جزء اصلی است : سرمایه انسانی [۵۷]و سرمایه ساختاری[۵۸]، این دو محقق سرمایه های ساختاری در سازمان را عامل پشتیبانی از سرمایه های انسانی معرفی کردند. سرمایه ساختاری خود به سرمایه سازمانی و سرمایه مشتری تقسیم شده و سرمایه سازمانی( شامل :سیستم ها ، ابزارها و فلسفه عملیاتی است که جریان یافتن دانش در درون سازمان را سرعت می بخشد) به سرمایه نوآوری و سرمایه فرآیندی تقسیم می شود . این دو محقق اجزای تشکیل دهنده سرمایه فکری را این گونه تعریف کرده‌اند :

 

سرمایه فکری : به میزان ارزش ، مهارت ها ‌و تجاربی که افراد در سازمان ها دارا می‌باشند اطلاق[۵۹] می‌گردد.

 

سرمایه ساختاری : شامل فرهنگ ، توانمندی ها[۶۰]، سخت افزاها و نرم افزارهای حامی سرمایه فکری می‌باشد.

 

سرمایه مشتری: در ارزش ارتباطات سازمان با مشتریانشان نمایانگر می شود.

 

سرمایه سازمانی: شامل فلسفه سازمانی و سیستم هایی برای بالا بردن قدرت نفوذ و توانمندی های سازمانی است .

 

سرمایه نوآوری: شامل دارایی های معنوی است که توسط قوانین حمایت از حقوق مالکیت معنوی شامل کپی رایت ، نام تجاری و دارایی های نامشهود مورد پشتیبانی قرار می‌گیرد.

 

سرمایه فرآیندی : شامل فنون ، شیوه ها و برنامه هایی است که مواردی مانند تحویل محصول یا خدمات را تسهیل می‌کند.

 

شکل ۲-۱ طرح ارزش اسکاندیا ارائه شده توسط ادوسینون ومالون

 

ویگ تفسیری از اجزای منفرد الگوی سرمایه های فکری اسکاندیا ارائه نموده است که ‌بر اساس آن:

 

    • سرمایه فکری اشاره به شایستگی کارکنان و قابلیت های آن ها دارد ، برای مثال ، اگر یک سازمان کارکنانش را آموزش می‌دهد، درحقیقت سرمایه انسانی اش را توسعه داده است.

 

    • سرمایه انسانی معمولاً به صورت جزئی کوچکتر از سرمایه ساختاری دیده می شود.

 

    • سرمایه ی ساختاری نتیجه ای از سرمایه فکری و به صورت اطلاعات ، منابع دانش[۶۱] یا اسناد ‌و مدارک منعکس می شود . همان طور که قبلاً نیز توضیح داده شده، سرمایه ساختاری ، آن چیزهایی است که پس از رفتن کارکنان در سازمان باقی می ماند.

 

    • سرمایه مشتریان نیز در ارزش ارتباطات سازمان با مشتریانش نمایانگرمی شود.

 

    • سرمایه سازمانی ، شامل دارایی های دانشی نهادینه شده[۶۲] در بستر فرایند ها و نوآوری های سازمانی می‌باشد.

 

    • سرمایه فرایندی ، اشاره به فرایندهای ارزش افزای سازمانی مانند ساختار سازمانی ، تجارب مدیریتی ، سیستم ها و رویه ها ، زیر ساخت های کامپیوتری و…دارد .

 

    • سرمایه نوآوری ، شامل دانش آشکار همراه با دارایی های فکری است ، که شناسایی هردوی آن ها در سازمان مشکل است ، همانند فرهنگ مثبت .

 

    • مالکیت معنوی ، عبارت است از دانش مستند شده و جمع‌ آوری شده مانند نوآوری ها ، تجارب عملی ، حقوق اختراع ، فناوری ، برنامه های تحصیلی ، زیر ساخت های دانشی شرکت ، طراحی ها و همچنین ویژگی خاص تولیدات و خدمات .

 

  • الگوی ارزشی اسکاندیا ، توجه و تمرکز زیادی بر قابلیت های نوسازی سازمانی دارد . این الگو، ‌بر سرمایه نوآوری و فرایندی به عنوان بخشی از سرمایه سازمانی تأکید دارد .

۲-۴-۲- مدل بروکینگ:

 

بروکینگ در سال ۱۹۹۶ از سرمایه فکری تحت عنوان مجموعه ای از دارایی های نامشهود نام می‌برد که شرکت ها را قادر به ادامه فعالیت می‌کند . وی تلاش ها و تحقیقات ادوینسون و مالون را برای تعریف سرمایه فکری در نظر گرفت و چهار دسته مجزا در زمینه سرمایه فکری معرفی کرد :

 

    1. دارایی بازار [۶۳]

 

    1. دارایی با محوریت انسان (انسان محور[۶۴])

 

    1. زیرساخت ها[۶۵]

 

  1. دارایی مالکیت معنوی[۶۶] (شکل ۲-۲)

دارایی بازار : به دارایی های بالقوه ای اطلاق می شود که یک شرکت به خاطر نامشهودی های بازار گرایانه اش مانند تجاری ، مشتریان و کانال های توزیع دارا می‌باشد .

 

دارایی انسان محور: شامل میزان تخصص های گروهی ، خلاقیت و حل مسایل[۶۷] ، رهبری ، مهارت ها و توانمندی های موجود در کارکنان یک شرکت می‌باشد .

 

زیر ساخت ها : شامل تکنولوژی ها ، متدولوژی ها و کلیه فرایندهایی است که باعث می شود صحت ، کیفیت ‌و ایمنی در سازمان حفظ شود .

 

مالکیت معنوی : شامل دانش فنی ، نرم افزارهای تجاری و کسب و کار ، کپی رایت ، حقوق مربوط به طرح های گوناگون و نشانه های تجاری است .

 

شکل ۲-۲- مدل سرمایه فکری بروکینگ

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:05:00 ب.ظ ]




پارسا، پویا (۱۳۸۸) مهارت‌های زندگی. ضرورت دنیای امروز. دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، چاپ نشده.

 

      • تاتینا بلداجی، ام لیلا؛ فروزان، آمنه؛ رفیعی، حسن (۱۳۹۰) کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور و زنان شاغل خدماتی. ‌فصل‌نامه رفاه اجتماعی، دوره۱۱، شماره۴، ص ۲۸ -۹٫

 

    • جعفری، عیسی و همکاران (۱۳۹۱) رابطه بهزیستی معنوی و سرسختی روان شناختی با سلامت روانی سالمندان. مجله تحقیقات علوم رفتاری، دوره۱۰، شماره۶، ص ۴۴۰ – ۴۳۱٫

 

    • حاتمی، حمیدرضا؛ رضایی، علی محمد (۱۳۸۹) روش شناسی تحقیقات علّی مقایسه­ ای در حوزه امنیت. دوماهنامه توسعه انسانی پلیس، سال۷، شماره۳۱، ص ۱۴۸ – ۱۳۱٫

 

    • حرمتی، یاشار (۱۳۸۹) بررسی مهارت های اجتماعی دانش اموزان ورزشکار دختر در رشته‌های مختلف ورزشی. دانشگاه اصفهان، چاپ نشده.

 

    • حسینی، سید ابوالقاسم (۱۳۶۳) اصول بهداشت روانی. (چاپ دوم) مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.

 

    • حقیقی، ج؛ عطاری، ی؛ رحیمی، س؛ سلیمانی نیا،ل (۱۳۷۸) رابطه سرسختی و مؤلفه های آن با سلامت روانی در دانشجویان پسر دوره کارشناسی دانشگاه. مجله علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، دوره۳، شماره۴، ص ص ۱۸ -۱٫

 

    • حقیقی، ماه منیر و همکاران (۱۳۹۲) بررسی ارتباط بین سرسختی روان شناختی و کیفیت زندگی در زنان سرپرست خانواد شاغل در دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمای استا آذربایجان غربی. مجله دانشکده پرستاری و مامایی ارومیه، دروه۱۱، شماره۵٫

 

    • حیدری، غلام حسین (۱۳۸۷) هنجاریابی پرسشنامه ی بهزیستی اجتماعی. نشریه اندیشه و رفتار در روانشناسی بالینی، شماره۷، ص ۴۰ -۱۳٫

 

    • روغنچی، محمود (۱۳۸۴) بررسی رابطه جهت­گیری مذهبی با سلامت روان در دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه. دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، چاپ نشده.

 

    • زاهد بابلان، عادل و همکاران (۱۳۹۰) بررسی ارتباط سرسختی روان شناختی و گذشت با امید در ورزشکاران. دانشگاه محقق اردبیلی، چاپ نشده.

 

    • زاهد بابلان، عادل و همکاران (۱۳۹۰) نقش بخشش و سرسختی روان شناختی در پیش‌بینی امید. مجله دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی، سال۱۲، شماره۳، پیاپی۴۵٫

 

    • زاهد، عادل و همکار (۱۳۹۰) بررسی ارتباط سرسختی و امید با خودکارآمدی دانشجویان ورزشکار. دانشگاه محقق اردبیلی، چاپ نشده.

 

    • سامانی، سیامک؛ جوکار، بهرام؛ صحراگرد، نرگس (۱۳۸۶) تاب آوری، سلامت روان و رضایت از زندگی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، دوره۱۳، شماره۳ : ۲۳۱-۲۹۰٫

 

    • سیف،‌ علی اکبر (۱۳۷۱) ‌روان شناسی پرورشی. (چاپ هفتم) تهران: انتشارات آگاه.

 

    • شریفی، خلیل؛ عریضی، حمیدرضا؛ نامداری، کوروش (۱۳۸۴) بررسی رابطه بین عملکرد خانواده و سرسختی روانشناختی در دانش آموزان. ‌فصل‌نامه دانشور رفتار، دوره۱، سال۲، شماره۱۰، ص ۹۴-۸۵٫

 

    • شعاری نژاد، علی اکبر (۱۳۸۴) درآمدی در روانشناسی انسان. (چاپ سوم) تهران: انتشارات آزاده.

 

    • طارمیان، فرهاد؛ مهریار، امیر هوشنگ (۱۳۸۸) اثربخشی برنامه‌ آموزش مهارت‌های زندگی به منظور پیشگیری از مصرف مواد مخدر در دانش‌آموزان دوره‌ راهنمایی. مجله علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی زنجان، دروه۱۶، شماره۶۵، ص ص ۸۸ – ۷۷٫

 

  • عاشوری، محمد؛ جلیل ‌آب‌کنار، سیده سمیه؛ حسن زاده، سعید؛ پورمحمد رضای تجریشی، معصومه (۱۳۹۱) اثربخشی آموزش مهارت زندگی بر سلامت روان دانش‌آموزان کم شنوا. ‌فصل‌نامه علمی پژوهشی توانبخشی، دوره۱۳، شماره۴، ص ص ۵۷ – ۴۸٫

 

    1. Maddi ↑

 

    1. – gilbert-botvin ↑

 

    1. Ginter ↑

 

    1. klingman ↑

 

    1. Crnin ↑

 

    1. Nastasia ↑

 

    1. schogiel ↑

 

    1. miller ↑

 

    1. Weist ↑

 

    1. Wotld ↑

 

    1. Daraen ↑

 

    1. Joudy ↑

 

    1. type A personality ↑

 

    1. goal striving ↑

 

    1. ۲ -involvement ↑

 

    1. ۳-drive ↑

 

    1. ۵- Rodovalt ↑

 

    1. ۶ -Agostiss dotier ↑

 

    1. ۷-distrees ↑

 

    1. ۸ – nowack ↑

 

    1. ۹-Burnout ↑

 

    1. ۱-Sulommon.et.al ↑

 

    1. ۱-Factor analyses ↑

 

    1. ۲-Funk ↑

 

    1. ۳-Mcniel ↑

 

    1. ۴-Kozma ↑

 

    1. ۵-Stone ↑

 

    1. ۶-Hanna ↑

 

    1. ۱-Averill ↑

 

    1. ۱-Averill ↑

 

    1. deviance ↑

 

    1. five factors model ↑

 

    1. social groups ↑

 

    1. aggression ↑

 

    1. social level ↑

 

    1. poverty ↑

 

    1. Keyes ↑

 

    1. social challenges ↑

 

    1. Social Actualization ↑

 

    1. Social Coherence ↑

 

    1. Social Integration ↑

 

    1. Social Acceptance ↑

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:45:00 ب.ظ ]




مقصودى و بستان (۱۳۸۳) در پژوهش خود ‌به این نتیجه رسیدند که، زنان شاغل مشکلات خود را در رابطه با نگهدارى و تربیت فرزندان، تهیه خوراک خانواده، برقرارى نظم و نظافت منزل، کمبود وقت براى رفت و آمد با خویشاوندان، رسیدگى به ظاهرخود و … را زیاد ارزیابى کردند. از سویى بیشترین میزان مشکلات زنان شاغل، لزومآ نه به تنهایى برآمده از شغل زنان، بلکه از نگرش­ها و تفکرات سنتى جامعه درباره نقش زنان است که آن­ها را وادار مى­کند افزون بر نقش­هاى اجتماعى، همزمان به الزامات و مسئولیت­هاى خانگى بیندیشند. علاوه بر این یافته­ ها بیان­گر این مطلب­اند که میزان مشکلات زنان با افزایش همکارى همسر در امور منزل کاهشى قابل ملاحظه خواهد داشت(به نقل از نبوی۱۳۹۱).

 

بر اساس پژوهش رستگار خالد(۱۳۸۲)، زنان شاغل در انجام وظایف همزمان نقش­هاى دوگانه شغلى و خانوادگى خصوصآ در زمینه امور مربوط به بچه­دارى تا حد زیادى احساس تعارض مى­کنند (به نقل از نبوی۱۳۹۱).

 

پژوهش­های خارجی:

 

در مطالعه­ ای در امریکا در بین افراد ۱۵ تا ۵۴ سال به بررسی رابطه بین تعارض کار خانواده و انواع مختلفی از روانی اختلالات خلقی، اضطراب، وابستگی به مواد مخدر و سوء مصرف مواد. داده ­های بررسی به دست آمد یک نمونه ملی نماینده ۲،۷۰۰ بزرگسال شاغل که یا ازدواج کرده بودند و یا پدر و مادر کودک ۱۸ ساله یا جوان­تر. تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی رگرسیون لجستیک نشان داد که هر دو تعارض کار با خانواده و تعارض خانواده به کار رابطه مثبتی با داشتن اختلالات خلق و خوی، اضطراب و مصرف مواد دارد. بسته به نوع تعارض کار خانواده و نوع اختلال کارکنان گزارش داده شده که تجربه تعارض کار خانواده اغلب ۱٫۹۹-۲۹٫۶۶ برابر بیشتر از کارکنانی بوده که مشکل بهداشت روانی وبالینی وتجربه تعارض کار خانواده نداشته­اند گزارش شده است. در این تحقیق هیچ تفاوت جنسیتی حمایت نشده است.(میشل آر فرون۲۰۰۰[۷۰])

 

فرون و همکاران[۷۱](۱۹۹۶) به بررسی رابطه تعارض خانواده -کار در دو نماینده نمونه ­های خانگی (نمونه ۱، ۴۹۶N=؛ نمونه ۲، ۶۰۵ N=)پرداختند. در هر دو نمونه، رابطه تعارض کار-خانواده و تعارض خانواده-کار با سطوح بالاتر از نشانه­ های افسردگی، استفاده از مصرف بالای الکل و سلامت جسمی ضعیف وجود داشت(به نقل از میشل آر فرون۲۰۰۰).

 

هیوز و گالین اسکای (۱۹۹۴)[۷۲]، با بهره گرفتن از نمونه از ۴۲۹ کارمند از یک شرکت واحد، نشان داد که هر دو نوع تعارض رابطه مثبتی با اندازه ­گیری جهانی علائم روانی دارد(به نقل ازمیشل آر فرون۲۰۰۰).

 

مک ون و بارلینگ (۱۹۹۴)[۷۳]، با بهره گرفتن از اطلاعات یادداشت­های روزانه از ۴۰ کارمند اداره پلیس و همسرانشان، نشان دادند که هر دو نوع از تعارض (خانواده –کار و کار- خانواده) رابطه مثبتی با افسردگی و اضطراب دارد(به نقل از میشل آر فرون۲۰۰۰).

 

اودریسکول، ایلجن و هیلدرت (۱۹۹۲)[۷۴]،با بهره گرفتن از یک نمونه جامعه ۱۲۰ فرد بزرگسال، نشان داند که هر دو نوع تعارض (خانواده –کار و کار- خانواده)رابطه مثبتی با اندازه های جهانی روانپریشی دارند(به نقل ازمیشل آر فرون۲۰۰۰).

 

تحقیقات پیامدهای تعارضات کار–خانواده بر ابعاد سلامت روانی و جسمانی به نقل از مجله توسعه افراد و مدیریت کانادا: در تحقیقی تحت عنوان مشکلات تعادل بین خانواده و کار و تأثیر آن بر سلامت جسمی و روانی در شهر کبک کانادا در مجله توسعه مدیریت افراد و جوامع در سال ۲۰۰۷ تعارض کار خانواده و پیامدهای آن بر سلامت جسمی و روانی مورد بررسی قرار گرفت یافته­ ها نشان داد که تعارضات کار-خانواده تأثیر منفی بر سلامت روان دارد(ناتالی اس تی آمور[۷۵]۲۰۰۷). سختی تعادل کار و زندگی خانوادگی تأثیر منفی بر عادات غذایی و در شیوه ­های فعالیت بدنی دارد(سی. دوب و همکاران، ۲۰۰۲، هیتایسو، ۲۰۰۳)[۷۶]. برنامه کاری غیر معمول و تعارض کار خانواده رابطه دارد با فقدان زمان در مردان خانواده است در حالی که، این به عنوان موارد ممتاز اجتماعی و داشتن یک تأثیر مثبت عاطفی در روابط پدر و مادر کودک در نظر گرفته است به نقل از شورای مشاوران اقتصادی آمریکا [۷۷](۲۰۰۲).

 

در متا تجزیه و تحلیل انجام شده توسط آلن و همکاران، ارتباط قوی بین موقعیت­های تعارض کار خانواده و سلامت روان و افسردگی وجود دارد[۷۸] (۲۰۰۰).

 

رابطه بین موقعیت­های تعارض کار خانواده و اختلالات، اضطراب و خلق و خوی به ویژه در میان زنان وجود دارد (فرون، ۲۰۰۰).

 

تعارض کار خانواده است که با افزایش وابستگی به الکل و مواد مخدر در به ویژه در میان مردان ارتباط است (فرون، ۲۰۰۰).

 

تعارض کار خانواده با نارضایتی در خانواده و زندگی زناشویی، رابطه دارد (آنگ-اس تی و همکاران[۷۹]، ۲۰۰۰).

 

رابطه بین شرایط تعارض کار خانواده و هزینه مشاوره پزشکی برای کارگران وجود دارد (داکس بری و هیگینز[۸۰]، ۱۹۹۹).

 

سازمان اجتماعی عمومی[۸۱] (GSS) در سال ۱۹۹۸، اعلام کرد در تحقیقی بین پدر و مادر و مادران مجرد در سن ۲۵ تا ۴۴ سال گزارش داد بالاترین سطوح استرس و کمبود وقت رابطه وجود دارد. پدر و مادری که تمایل به انجام وظایف بیشتر در کار خود دارند و درگیری شغلی آن­ها بیشتر است صمیمیت کمتری به نوجوانان خود دارند بیشتر تمایل به شرکت در درگیری با آن­ها (گالامبوس، سیرز، اکمدیا و کلوکریک[۸۲]، ۱۹۹۵).

 

رابطه بین تعارض کار خانواده و بروز فیزیکی بیماری­هایی مانند فشار خون بالا، کلسترول، اختلالات معده و روده، آلرژی و میگرن وجود دارد (داکس بری، هیگنز میلز، ۱۹۹۱؛ فرون، روسه/ بارنز، ۹۹۶؛توماس و گنستر، ۱۹۹۵)[۸۳].

 

فرون و همکاران[۸۴](۱۹۹۶) به بررسی رابطه تعارض خانواده -‌کار در دو نماینده نمونه های خانگی (نمونه ۱، N = 496؛ نمونه ۲، N = 605)پرداختند.درهر دو نمونه، رابطه تعارض کار -خانواده و تعارض خانواده- ‌کار با سطوح بالاتر از نشانه های افسردگی،استفاده از مصرف بالای الکل و سلامت جسمی ضعیف وجود داشت(به نقل ازمیشل آر فرون۲۰۰۰)..
Top of Form

 

۳-تقابل حمایت سازمانی با سلامت روان

 

پژوهش­های داخلی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:33:00 ب.ظ ]




برای ورزشکار بازنده ای که انتظار پیروزی داشته است، یا سیاست مداری که انتظار باخت داشته است، ولی در انتخابات پیروز می شود، جست و جوی رابطه علت و معلولی ضروری است.

 

پیامدهای غیرمنتظره، تردید شناختی را ایجاد می‌کنند. با فرض اینکه در تکلیفی شکست وجود داشته باشد، تحلیل علت و معلولی سعی دارد به چرای نهفته در پرسش های «چرا شکست خوردم؟»، «چرا آن شغل را انتخاب نکردم؟»، «چرا او دعوت مرا قبول نکرد؟»، «چرا به من ترفیع ندادن؟» پاسخ دهد. پاسخ ‌به این سوال ها فرد را از احساسات ناراحت کننده تردید و دودلی رها می‌سازد و نیز به عنوان یک منبع ارزش برای غلبه کردن بر شکست در آینده به فرد خدمت می‌کند. اسنادهایی که مردم می‌کنند، تلویحات مهمی برای تعدادی از پدیده هایی انگیزشی دارد، مثلا اسناد بر درماندگی آموخته شده تاثیر می‌گذارد زیرا برخی از اسنادها به خاطر غیر قابل کنترل بودن واقعه آزارنده به کمبودهای درماندگی می‌ انجامد، در حالی که اسنادهای دیگر چنین نیستند. ناهمخوانی پیامد مورد انتظار با پیامد واقعی، موجب حالت ناخوشایند تردید و دودلی می شودکه مردم برای حل کردن آن تلاش می‌کنند. اسنادها این تردید شناختی را رفع می‌کنند. هنگامی که اسنادها ایجاد می‌شوند، به صورت بالقوه برای انواع حالت های انگیزشی تاثیر می‌گذارند (به نقل از سیدمحمدی، ۱۳۷۶).

 

با این مقدمه درباره نظریه های انگیزشی به بررسی نظریه های اسنادعلی می پردازیم.

 

از میان کسانی که دراسنادهای علی کارکرده اند هایدر به عنوان بنیان گذار نظریه اسنادی بوده وهارولدکلی، شیور، راتر و واینر نیز سهم زیادی در این موضوع دارند.

 

نظریه یادگیری اجتماعی راتر سوگیری کنترل درونی و بیرونی:

 

یکی از مسائل عمده در متون مربوط به کنترل این است که آیا ادراک کنترل ‌به این باور اشاره دارد که فرد بر آنچه در دنیا اتفاق می افتد تاثیر می‌گذارد، یا ‌به این باور که شخص اجازه تصمیم گیری و انتخاب درباره چگونه رفتار کردن و اینکه چه چیزی را انجام دهد ارتباط دارد. باور اول که به معنی بازشناسی ارتباط بین رفتار فرد و نتیجه به دست آمده است، زیر بنای نظریه یادگیری اجتماعی است. به نظر راتر افرادی که باور دارند بین رفتارشان و نتایج به دست آمده ارتباط و وابستگی وجود دارد، دارای سوگیری کنترل درونی هستند. یعنی آن ها باور دارند که توان تاثیر گذاری بر دنیای خود را دارند، باور دارند که اعمال آن ها، آنچه را که اتفاق می افتد، تغییر می‌دهد. در مقابل افرادی که معتقدند بدون قدرت و ناتوان هستند، آنچه اتفاق می افتد با آنچه انجام می‌دهند ارتباطی ندارد، دارای سوگیری بیرونی هستند. آن ها گرایش دارند تا فکر کنند که دلیلی برای صرف انرژی و تلاش در رفتارشان وجود ندارد، زیرا که چه آن ها تلاش کنند و چه تلاش نکنند، نایج فرقی نمی کند( اسپالدینگ، ۱۹۹۲).

 

بر اساس نطریه یادگیری اجتماعی، کسانی که دارای مرکز کنترل درونی هستند، تصور بالایی از کنترل دارند؛ در حالی که افراد دارای مرکز کنترل بیرونی ادراک پایینی از کنترل دارند. پژوهش هایی که در چند دهه گذشته برای تعیین هسته‌های سوگیری کنترل درونی انجام شده، نشان می‌دهد سوگیری کنترل درونی در موقعیت های شکست و اسناد به آن عوامل تغییر پذیر مانند تلاش و کوشش و یا شانس ارتباط مثبتی با عزت نفس افراد و بهزیستی آن ها دارد (واینر، ۱۹۷۹). نکته با ارزش دیگری که در این جاست، سازه کنترل در نظریه یادگیری اجتماعی (سوگیری کنترل درونی در مقابل کنترل بیرونی) به فرصت های واقعی کنترل داشتن بر یک موقعیت ارتباطی ندارد. در واقع، افراد دارای سوگیری کنترل درونی و بیرونی در مواجه با موقعیت های مشخص و یکسان، این موقعیت های یکسان را به سادگی به طور متفاوتی درک می‌کنند. فرصت های واقعی و عینی برای کنترل فرقی ندارد، بلکه ادراکات آن ها از فرصت ها خیلی متفاوت است. به نظر راتر شخص در مقابل یک موقعیت، با انتظاراتی روبرو می شود که نتایج احتمالی رفتارهای ممکن او را در بر دارند و مبتنی بر گذشته فرد هستند. این تجارب را می توان به دو دسته تقسیم کرد: عام و خاص. تجارب خاص در برگیرنده تجاربی است که همانند تجارب جاری هستند و تجارب عام، در بر گیرنده فشرده ای از همه تجارب دیگر است. بنا به نظر راتر، احتمال رفتاری معین، به گونه قانون مندی با توجه به انتظار فرد نسبت به نتایج آن رفتار، فرق می‌کند.

 

نظریه اسنادی واینر:

 

نظریه اسنادی، رویکردی برای درک رفتار است. نظریه اسنادی با چگونگی درک انگیزش از طرف مردم، و چگونگی استنتاج انگیزش فرد از رفتارش توسط یک مشاهده گر سروکار دارد. ‌بنابرین‏ مفاهیم نگره اسنادی بیشتر به ارتباط ادراک و رفتار میان فردی مربوط است و به طورکلی به روانشناسی اجتماعی محدود می شود. به هر حال از مفاهیم اسنادی در مطالعه خویشتن و تدوین یک نظریه انگیزش فردی می توان استفاده کرد (واینر، ۱۹۷۹).

 

نظریه اسنادی با فرایندهایی سرو کار دارد که به وسیله ان فرد پدیده ها را به عنوان علتی از محیط نسبتا ثابتی تفسیر می‌کند (کلی، ۱۹۶۷). ‌بنابرین‏ اندیشمندان اسنادی با سوالات «چرا» یا «روابط بین پدیده و اثر» و «دلایل» (عوامل مسئول) برای آن پدیده ها سرو کار دارند. ادراک علیت، یک اسناد تحمیل شده به وسیله ادراک کننده است. علت ها به خودی خود به طور مستقیم قابل مشاهده نیستند. به طور مثال وقتی یک نفر روی انگشت پای شما ایستاده است فقط می توانید نتیجه بگیرید که او «ناراحت است» یا اینکه «او به طور تصادفی این کار را انجام داده است». فرض اساسی نظریه پردازان اسنادی این است که «بشر برای رسیدن به مهارت شناختی به وسیله ساختار علی محیطش» انگیخته می شود. او می‌خواهد بداند که چرا یک پدیده اتفاق می افتد، از چه منبعی، حالتی یا انگیزه ای رفتار به وجود می‌آید (واینر، ۱۹۸۶). واینر تحلیل خود را از انگیزش با این فرض شروع می‌کند که مردم حتما علت شکست یا موفقیت خود را به ۱- خوش شانسی یا بد شانسی۲- دشواری یا آسانی تکلیف ۳- حمایت مردم یا رفتار غیردوستانه آن ها ۴- میزان تلاش و کوشش یا عدم تلاش ۵- میزان توانایی خود نسبت می‌دهند (بوریچ و تومباری[۶۱]، ۱۹۹۵).

 

بر اساس نظریه اسنادی، موفقیت ها و شکست های قبلی در تکالیف نه تنها مستقیما بر ادراکات شخص از شایستگی و در نتیجه بر انگیزش بعدی او ‌در نتایج مشابه تاثیر می‌گذارند، بلکه اسنادهای شخص برای موفقیت ها و شکست هایش بر انتظارات او برای موفقیت در آینده و در نتیجه انگیزش او تاثیر می‌گذارد. یعنی باورهای فرد درباره علت شکست ها یا موفقیت برای درک موفقیت بعدی از خود موفقیت ها و شکست ها مهم تر هستند. برای مثال، شاگردی که در آزمون ریاضیات شکست می‌خورد، امکان دارد معتقد باشد که شکست او به خاطر تنفر معلم از اوست و ‌به این وسیله مسئولیت پاسخ های اشتباه خود را بر عهده نگیرد، یا ممکن است اعتقاد داشته باشد که او ریاضی را خوب نفهمیده است. هر کدام از این اسنادها برای شکست، نتایج متفاوتی برای انتظارات عملکرد او در آزمون های ریاضی بعدی دارد (اسپالدینگ[۶۲]، ۱۹۹۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:45:00 ب.ظ ]