کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب
 



خطیبی در مورد روابط افسران بازنشسته با سرتیپ دفتری چنین می نویسد:« نام سرتیپ دفتری را بنده از سرتیپ زاهدی شنیدم که میگفت یکی از کسانی که دور تیمسار سرلشکر زاهدی را گرفته اند ایشان می باشد[۴۸۴].» سرتیپ مزینی در ارتباط، ربودن افشار طوس را با گزارش کمیته هشت نفر میگوید: تصمیم بر این بود که بعد از آنکه صراحتاً مخالفت خود را با طرح گزارش هیئت هشت نفره اعلام کردند افشار طوس را آزاد کنیم[۴۸۵]. به دنبال دستگیری متهمان توطئه و قتل افشار طوس برای کسب اطلاع و اقرار از متهمین، شهربانی مجبور به شکنجه شده است. مأمورین برای گرفتن اعتراف از خطیبی او را به شدیدترین وضعی شکنجه کرده اند و زمانی که نمایندگان رسمی دادگستری و پزشک قانونی برای تحقیق در این مورد از طریق قانون وارد عمل شدند مأمورین برای پرده پوشی از عمل انجام شده، خطیبی را پنهان می کنند و نمی گذارند او را ببینند[۴۸۶]. هنگامی که مصدق با اظهارات دکتر بقایی و علی زهری متوجه این امر شود سعید حکمت رئیس اداره پزشکی قانونی و دو نفر از قضات را مأمور این مسأله می کند معاینات بدنی بازداشت شدگان شکنجه را تأیید می کند[۴۸۷]. دکتر مصدق در دادگاه تجدید نظر در مورد بازجویی از متهمان قتل افشار طوس می گوید: « به جرأت عرض می کنم اگر این کار به عهده ی مأموران عادی محول شده بود و دولت نظارت خاصی نمی کرد نه نامی از مجرمین برده می شد و نه جنازه کشف می گردیـد… چنانچه قبول کنیم در مرحله بازپرسـی سوء جـریانی واقع شده این سوء جریان نمی بایست سبب سوء قضاوت شود و قضاوت این جرم را ندیده گرفته و متهمین را تبرئه کنند[۴۸۸]. »
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در تاریخ سیزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۳۲ فرماندار نظامی تهران از سرلشکر فضل الله زاهدی خواست ظرف ۴۸ ساعت خود را به فرمانداری نظامی معرفی کند[۴۸۹].اما سرلشکر فضل الله زاهدی در صبح روز ۱۴/۲/۱۳۳۲ به مجلس رفت و به بهانه نداشتن امنیت در مجلس متحصن شد[۴۹۰]. آیت الله کاشانی در مورد تحصن سرلشکر زاهدی اظهار داشتند که آقای سرلشکر زاهدی تا زمانی که بخواهد می تواند در مجلس تحصن اختیار کند. مجلس خانه ملت است و هر کس می تواند در آنجا تحصن اختیار کند[۴۹۱]. به استناد ماده ۴ فرمانداری نظامی برای متهمان قتل افشار طوس تقاضای اعدام شده در ۱۳مرداد ماه ۱۳۳۲پرونده متهمان توسط سرهنگ شایانفر دادستان نظامی به دادگاه جنایی فرستاده شد و اعضای دادگاه جنایی معلوم شدند. دادگاه به ریاست سرهنگ خطیب و اعضای دادگاه سرهنگ مروتی، سرهنگ نصر کرمانی، سرهنگ ۲ رستگار عضو علی البدل، به دادیاری، سرگرد رحیمی و منشی گری سرگرد اداری جمشیدی باید تشکیل شود. متهمانی که برایشان تقاضای اعدام شده بود عبارت بودند از: حسین خطیبی، سرتیپ منزه، سرتیپ بایندر، سرتیپ مزینی، سرتیپ زاهدی، سرگرد بلوچ قرائی، شهریار بلوچ قرائی، هادی افشار قاسم لو، احمد نوکر بلوچ، عباس علی نخی کد خدای ده امیر علائی، امیر علائی، ناصر زمانی، مصطفی خطیبی، امیر رستمی معروف به پهلوان کچل. اما برای توقیف غیر قانونی افشار طوس، آزار واذیت و شکنجه دادن او، مواد ۱۶۸و ۱۶۹و۲۷۰ قانون مجازات عمومی و با توجه به ماده ۲۸، ۱۹۳، ۱۹۴ در نظرگرفته شد. « به موجب این ماده [ماده ۱۷۰] بازپرس برای اشخاصی که مرتکب قتل شخصی شده باشند بعنوان معاون یا شریک جرم از دادگاه تقاضای مجازات آنها را که اعدام می باشد خواهد کرد[۴۹۲].» و در مورد دکتر بقایی و مهندس علیرضا قراگزلو به علت داشتن مصونیت پارلمانی برای دکتر بقایی و متواری بودن قراگزلو و بازپرسی به عمل نیامده است. پرونده درباره آنها مفتوح خواهند ماند تا بعد از رفع اشکال تحت تعقیب قرار گیرند[۴۹۳]. پس از ربوده شدن سرتیپ افشار طوس، کمیسیونی مرکب ازآقایان غلامحسین صدیقی (وزیر کشور)، بنی فضل (دادستان تهران)، طالب بیگی بازپرس دادسرای تهران، سرهنگ نادری (رئیس اداره کارآگاهی شهربانی)، سرهنگ ستاد سر رشته (رئیس تجسس رکن ۲ ستاد ارتش) و عده ای دیگر برای بررسی مسئله تشکیل می گردد. فعالیت این گروه پس از به قتل رسیدن افشار طوس به نتیجه می رسد. «پرونده مقدماتی به وسیله اداره آگاهی تهیه و از طریق ستاد ارتش به فرمانداری نظامی ارسال و از فرمانداری نظامی به دادسرای فرمانداری نظامی برای تعقیب و مجازات مجرمین، تحویل میگردد». از سوی ستاد ارتش دو نفر به اسامی سروان پرویز قانع به سمت بازپرس و سرگرد توپخانه رحیمی لاریجانی به سمت دادیار ناظر انتخاب و به دادسرا معرفی می گردند و این دو نفر در صدور قرار کیفر خواست و ارسال پرونده به دادگاه کوتاهی و به تأخیر می انداختند. اگر چه شایانفر خواستار عزل آن دو شده بود، اما دکتر مصدق نپذیرفت و گفت که: «با تعویض این دو نفر بار دیگر جرائد وانمود مینمایند که من خواسته ام در این پرونده به نحوی مداخله نمایم و مسلماً فراکسیونهای مخالف سرو صدایی فراهم مینمایند و دولت در مقابل جنجالی دیگر قرار میگرد میبایستی اوقات خود را صرف این مقابله نمایند».
سرانجام بعد از گذشت مدت طولانی و به تأخیر انداختن پرونده، سروان قانع و سرگرد رحیمی لاریجانی کیفر خواست را با حکم مجازات اعدام امضاء کردند، ولی کودتا مانع از تشکیل دادگاه گردید[۴۹۴].
در تحقیقاتی که بلافاصله انجام شد پای بقایی و سرلشکر زاهدی و افراد ارتش و یکی از پسران آیت الله کاشانی به میان کشیده شد[۴۹۵].در پرونده ۲۰۰۰ صفحه ای قتل افشار طوس رئیس شهربانی کل کشور، ۱۳ متهم وجود داشت که اسامی دکتر بقایی و زاهدی نیز در میان آنان بود. کیانوری در خاطرات خود گفته است:«روشن شد که سرلشکر فضل الله زاهدی و مظفر بقایی در رأس قاتلین بوده اند. دستور بازداشت آنان صادر شد، ولی آنها در مجلس متحصن شدند و، همان طور که گفتم آیت الله کاشانی از آنان حمایت کرد[۴۹۶].» فرماندار نظامی تهران عاملیت دکتر بقایی را در قتل رئیس شهربانی تأیید نموده و وزیر دادگستری طی لایحه ای تقاضای سلب مصونیت از او کرد. سرلشکر زاهدی در مظان اتهام قرار گرفت و در مجلس متحصن شد[۴۹۷].دکتر بقایی درباره ارتباط خود با سرلشکر زاهدی در زمان تحصن ایشان در مجلس می گوید «در زمانی که تیمسار سپهبد زاهدی تحت تعقیب دولت جناب آقای مصدق قرار گرفته بود و در مجلس متحصن شده بود خیلی ما به یکدیگر نزدیک شده بودیم نقشه های بسیار خوبی برای آینده ایشان تشریح می کردند[۴۹۸].»دکتر بقایی درباره دخالت خود در یکی از بزرگترین اتهاماتی که در اواخر حکومت دکتر مصدق به او نسبت داده می شود (مشارکت در قتل افشار طوس) تأکید می کند، که مطلقاً در این ماجرا نبوده است. دکتر بقایی دخالت خودش را در کشتن افشار طوس رد کرده و می گوید:«تا آنجا که خود من استنباط کردم یکی احتمال این است که افسرها در این کار دخالت داشتند. یک احتمال دیگر هم هست چون مطابق اطلاعاتی که ما به دست آوردیم افشار طوس با مصدق اختلاف پیدا کرده بود و خیال داشت که استعفاء بدهد[۴۹۹].» اما بر خلاف این اظهار نظر بقایی، تمامی شواهد و قراین بر علیه اوست و او از طراحان اصلی این توطئه و قتل بوده. سرهنگ حسین قلی سر رشته مأمور بازجویی از متهمان پرونده قتل افشار طوس در کتاب (خاطرات من) در نقل اظهارات متهمین اصلی پرونده قتل افشار طوس اشاره ای به دکتر بقایی نکرده است، ولی خود سرهنگ سر رشته می نویسدکه دکتر بقایی جلساتی با افسران متهم در این پرونده داشته است. همچنین «فرماندار نظامی با اطلاع از مراکز اصلی توطئه که دربار بود و شناسایی رابطه دربار و دکتر «بقایی» که در مطبوعات نیز انعکاس یافت در اعلامیه خود از معرفی توطئه گر اصلی خودداری کرد[۵۰۰].» اسناد و شـواهدی هم وجـود دارد که نشـان دهنده ارتباط بقـایی با افسران بازنشسته می باشد. دکتر مصدق طی نامه ای در تاریخ ۱۳/۳/۱۳۳۲ به دکتر صدیقی وزیر کشور، خرابکاریهای حزب زحمتکشان در دزفول و اهواز اطلاع می دهد که در رأس حزب زحمتکشان اهواز سرهنگ بازنشسته حبیب یاسری و پسرش قرار گرفته اند که سرهنگ یاسری با کانون افسران بازنشسته در مرکز در ارتباط است[۵۰۱]. طی مجلس روضه خوانی که در تاریخ ۲۱/۳/۱۳۳۲ در منزل آیت الله کاشانی برگزار شده بود، دکتر بقایی هم حضور داشتند و صحبت از انتقاد، از دولت مصدق مطرح بود. در اطاق بیرون چند نفر از افسران بازنشسته حضور داشتند که فقط نام یکی از آنها معلوم شده که سرهنگ نوایی است[۵۰۲]. تمرکز همه قدرت در دست نخست وزیر موجب نارضایتی بعضی از ائتلاف ها به خصوص آیت الله کاشانی رئیس مجلس و مظفر بقایی رئیس حزب زحمتکشان شد. «انگیزه هر دو بیشتر حسادت شخصی بود تا پایبندی به اصول سیاسی یا مذهبی[۵۰۳]».
متهمان قتل افشار طوس بعد از کودتای ننگین آمریکایی و انگلیسی ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ تبرئه شدند[۵۰۴]. به محض سقوط دکتر مصدق، شاه به فکر نجات همدستان خود در قتل افشار طوس افتاد و در یک محکمه فرمایشی در تاریخ سی ام آبان ماه ۱۳۳۲، تمام متهمین را از اتهامات اقرار شده تبرئه کردند[۵۰۵].عکس العمل دکتر مصدق در قبال توطئه کنندگان این قتل فجیع، پس از گیر افتادن، آنها بسیار آزاد منشانه بود.
فصل ششم
ارتش و نقش آن در سرنگونی دولت دکتر مصدق

ارتش و کودتا[۵۰۶]
مهمترین عامل اصلی اجرای کودتا، کشاندن نظامیان در صفوف کودتاچیان و رخنه در ارتش بود. با این وجود بخش قابل توجهی از فرماندهان ارتش به شاه وفادار بودند. «آنها موجودیت خود را در بقای «ارتش شاهنشاهی» و بقایی ارتش را به نوبه خود در استمرار قدرت سلسله پهلوی و شاه می دانستند[۵۰۷]
با توجه به استراتژی و رویکرد دکتر مصدق در حفظ سلطنت و با ادامه نهضت ملی، بقایای تسلط شاه بر ارتش و وفاداری ارتش به شاه را به خطر می انداخت. با وسعت یافتن دامنه اقتدار دکتر مصدق و در اختیار گرفتن وزارت جنگ، تعیین رئیس ستاد ارتش، انتخاب افسران ناسیونالیست و بازنشسته کردن افسران قدیمی طولی نکشید که دکتر مصدق بر ارتش مسلط شد. در مورد تسلط دکتر مصدق و محمد رضا شاه پهلوی بر ارتش دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه نخست بیان کننده این مطلب است که دکتر مصدق بر ارتش کاملاً مسلط بوده که این نظر از طرف مخالفان دکتر مصـدق و سلطنت طلبان بیان می شـود و دیدگاه دیگر بیان کننده این مطلب می باشد که اگر اکثریت کادر افسری ارتش از شاه پشتیبانی می کرد و ارتش و نیروهای نظامی به شاه وفادار بودند، شاه برای براندازی دولت مصدق نیازی به مداخله سازمان های جاسوسی انگلیسی و آمریکایی و میلیون ها دلار هزینه نبود. شاه از ماه های قبل از کودتا به دنبال از سر راه برداشتن دکتر مصدق نبود و توطئه سی تیر و نه اسفند ۱۳۳۱ و توطئه، ربودن و قتل افشار طوس رئیس شهربانی را به مرحله اجراء در نمی آورد.[۵۰۸]
دکتر حسین فاطمی هم افزایش قدرت دکتر مصدق را بر ارتش تأیید می کند و دو دیدگاه را بیان می کند: «تصفیه در ارتش و احساسات ملی»، که در این باره می گوید: «وفاداری نیروهای مسلح به شاه تا حدودی براثر تصفیه های مصدق در سطح فرماندهان عالی بود و تا اندازه ای اینکه احساسات ملی و ذاتی افسران جزء، نسبت به رژیم کاهش یافته بود.[۵۰۹]» اما «حقیقت این است که به استثنای گروهی از تیمساران و افسران ارشد بازنشسته وابسته به دربار و همچنین افسران پاکسازی شده که پس از رانده شدن از صفوف ارتش، عامل اجرای توطئه های ضد ملی شده بودند و پیروزی نهضت مردم ایران را به زیان خود می دانستند، اکثریت قریب به اتفاق کادر افسری و درجه داری، بخصوص افسران جوان، هواه خواه نهضت ملی بودند.[۵۱۰]»
عامل مهمی که ضربه سهمگینی به دولت مصدق وارد کرد از سوی کانون افسران بازنشسته بود. با آغاز سال ۱۳۳۲ کانون افسران بازنشسته بیانیه ای را خطاب به دکتر مصدق صادر کرد و در این بیانیه آمده که «آقای دکتر مصدق، وقتی شما در جلسه خصوصی مجلس ۱۹ اسفند ماه … به مجلس پناهنده شدید فرموده بودید یا من یا شاه، در حالیکه تجمع اهالی پایتخت از ساعت ۱۱ صبح یکشنبه ثابت کرد وفاداری ملت ایران به پادشاه خود تا چه حد است …. ما سربازان … تا خون در بدن داریم نسبت به مقام سلطنت وفاداریم… .[۵۱۱]»
دکتر مصدق در مورد افسران بازنشسته نظری دو گانه داشت. از طرفی به دنبال رسیدگی مجدد و دوباره پرونده افسران بازنشسته ارتش بود. روزنامه آتش در شماره ۲۰ خرداد ماه خود می نویسد که: هفته گذشته دکتر مصدق به کمیسیونی که مأمور رسیدگی به کار افسرانی که به تازگی بازنشسته شده اند، دستور می دهد که تعدادی از این افسران را که شایستگی مراجعت به خدمت را دارند معرفی کند و از ۱۳۰ نفر از افسری که به تازگی (در مرحله آخر) بازنشسته شده اند عده زیادی را دوباره به خدمت دعوت کند، که برای نمونه از سرگرد وحدت نام می برد[۵۱۲].
از طرف دیگر دکتر مصدق تا اواخر دوره زمامداریش سعی می کرد که کار تصفیه افسران ارتش را ادامه دهد. روزنامه اطلاعات در ۱۷/۵/۱۳۳۲ می نویسد:«دو سرلشکر و چهار سرتیپ و سه سرهنگ بازنشسته شدند. افسران نیز که بین ۳۲ تا ۳۶ سال یا بیشتر سابقه خدمت داشتند بر اثر طول مدت خدمت بازنشسته شدند و ابلاغ آنها … صادر شد. آقایان سرلشکر نصرالله مقبلی، سر لشکر عبدالله عمیدی، سرتیپ احمد طالب بیگی، سرتیپ نصر الله خلعت بری، سرتیپ علی معینی، سرتیپ اسکندر آیرم، سرهنگ سلیمان گیلانشاه، سرهنگ محمد حقیقی ]و[ سرهنگ محمد جمالپور.[۵۱۳]»
همچنین گفته می شود دولت می خواهد هر طوری که هست با اقدام سریع به خدمت افسران طرفدار شاه در ارتش خاتمه دهد و اگر میسر نشد آنها را به نقاط دور دست اعزام کند و یا پست های کوچکی که در حد درجه شان نباشد به آنها بدهد تا مجبور به استعفاء شوند[۵۱۴]. به نظر می رسد که دولت دکتر مصدق برای در اختیار گرفتن کامل ارتش تا آخرین لحظه تلاش کرد. روزنامه داد در این مورد نوشت که «طبق دستور نخست وزیر برای جلوگیری از تورم درجات و اینکه تعداد افسران ارشد متناسب با افسران جزء و افراد ارتش باشد، کمیسیونی مأمور بررسی قوانین و مقررات و آیین نامه های ترفیعات ارتش گردیده است … ضمناً برای حفظ حقوق افسران و جلوگیری از رنجش آنها قرار شده است به جای ترفیع، اضافه حقوق به آنها داده شود.[۵۱۵]»
در ۲۹ تیر ماه ۱۳۳۲ روزنامه آتش در این باره نوشت: کمیسیونی که برای رسیدگی به کاهش درجات از سرتیپ به بالا فعالیت می کند، یکی از تصمیماتش این است که کلیه فرماندهان لشکرها را که اکثراً دارای درجه سرهنگی و سرتیپی هستند را تعویض و به جای آنها افسران ناسیونالیست و افسرانی که دارای درجه سرهنگی هستند، استفاده کند. [۵۱۶]
اما افسران بازنشسته هم بیکار نمانده بودند؛ در تاریخ ۱۸/۳/۱۳۳۲ حدود ۴۰ نفر از افسران بازنشسته برای تعیین تکلیف خود در منزل آیت الله کاشانی متحصن شدند و در تاریخ ۲۵ خرداد ماه ۱۳۳۲ افسران بازنشسته نامه ای برای آیت الله کاشانی رئیس مجلس شورای ملی می نویسند، که در این نامه آمده است«… تعداد ۱۳۶ نفر از افسران جوان ارتش که در بین آنان بهترین و لایق ترین و فاضل ترین افسران ارتش وجود دارد مدت ۵ ماه است که خلاف نص صریح قانون فقط به صرف اغراض شخصی با قوانین آزمایشی بازنشسته، و در تمام طول این مدت مجاری کلیه اقدامات مقصوره معمول و به اخذ کوچکترین نتیجه نائل نگردیده و حتی در کمیسیونی به ریاست سرلشکر باتمانقلیچ ]برای[ رسیدگی به عرایض با شرکت معاون پارلمانی نخست وزیر تشکیل شد حقانیت ما و اغراض مسلمه اشخاص و مسئولین امر تأیید و صریحاً در نظریه کمیسیون شماره ۶۸۳۲-۱۸/۱/۳۲ بازرسی ناحیه ۵ قید و به عرض معظم اله رسید. در این مرتبه هم کوچکترین نتیجه از عمل این کمیسیون عاید نگردیده است… ناگزیر اینجانب به سمت ریاست هیأت مدیره و نمایندگی این عده را دارد رأساً چاره را منحصر به فرد دیده و در دولت سرای ریاست معظم مجلس شورای ملی درآن واحـد زعیم بـزرگ ملی و مـذهبی ما می باشند از روز ۱۷ ماه جاری تا تعیین تکلیف نهایی تحصنی اختیار نمودم. از طرف ۱۳۶ نفر افسران بازنشسته- سرهنگ صدر الدین نوابی[۵۱۷]» در این تحصن فقط سرهنگ نوابی به نمایندگی از سایر افسران در منزل آیت الله کاشانی متحصن شد. در ۶ تیر ماه ۱۳۳۲ روزنامه اطلاعات خبر می دهد که « بمناسبت افشاء مذاکرات کمیسون نظام مجلس معاون وزارت دفاع ملی سر لشکر مهنا استعفاء داد… دلیل این استعفاء افشای مذاکرات محرمانه کمیسیون نظام توسط چند نفر از وکلای مخالف دولت و اصرار آنها راجع بمداخله در امر بازنشستگی چند نفر از افسران ارتش می باشد. آقای سرلشکر مهنا طی گزارش خود به آقای نخست وزیر خاطر نشان نموده اند که مداخله و اظهار نظر اعضاء کمیسیون نظام در امور اداری ارتش از لحاظ مصالح ارتش مقتضی نبوده و ایجاد سابقه برای دخالت مقامات غیر نظامی در امور داخلی ارتش کرده موجب تزلزل اصول انضباط که پایه اصلی خدمت سربازی است خواهد شد و این عمل را دخالت قوه مقننه در قوه مجریه دانسته اند ….[۵۱۸] » در کمیسیون نظام مجلس که با حضور سرلشکر مهنا، کریمی، میر اشرافی، ذوالفقاری و پور سرتیب تشکیل شد، به پیشنهاد پور سرتیب قرار شد پرونده کمیسیونی که به مسأله بازنشتگی افسران پرداخته و آقای تیمسار باتمانقلیچ عضو آن بوده است به کمیسیون نظام مجلس آورده شود تا روی آن مطالعه شود[۵۱۹].
همان طوری که اشاره کردیم دکتر مصدق در تصفیه ارتش دچار دوگانگی شده بود و تصفیه ارتش دکتر مصدق را در یک عمل انجام شده قرار داده بود. البته تصفیه ارتش یکی از اصولی ترین کارهای دکتر مصدق به حساب می آید اما این تعارض و دوگانگی در نهایت باعث تضعیف دولت مصدق شد و نهایتاً منجر به سقوط دولت ملی دکتر مصدق گردید. اگر چه دکتر مصدق در این راستا اقداماتی را انجام داد اما نتوانست در مقابل توطئه کودتا چیان که تصمیم به سرنگونی دولت او گرفته بودند دست به اقدامی سرنوشت ساز بزند.
سرانجام تلاش دکتر مصدق برای حفظ سلطنت موجب شد که از کنترل کامل بر ارتش نا توان شود، به جای اینکه تمام قدرت خود را برای کنترل بر مخالفان به کار برد توجه خود را بیشتر بر کنترل موافقان خود متمرکز کرد. دکتر مصدق دو دلیل عمده برای حفظ سلطنت داشت: اول اینکه اساساً به تغییرهای انقلابی اعتقادی نداشت و در خاطرات خود می نویسد«… لازم است تأیید کنم که به قسم که نسبت به اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی یاد کرده ام همیشه وفادارم و اطاعت از اصول قانون اساسی را نه فقط در صلاح مملکت بلکه در صلاح مقام سلطنت نیز میدانم …[۵۲۰]» دلیل دوم دکتر مصدق برای حفظ سلطنت این بود که مبارزه در دو جبهه را برای مردم پر هزینه می دانست. «ملت ایران نمی توانست با دو دولت قوی که نفع مشترک را داشتند مبارزه کند…[۵۲۱]».
کودتا بر علیه دولت ملی دکتر مصدق بیشتر از ناحیه افسران بازنشسته و سلطنت طلبان صورت گرفت اما نباید گردانندگان اصلی توطئه ضد ملی را که در رأس آن دشمنان خارجی آمریکا و انگلیس و در رأس دشمنان داخلی محمد رضا شاه پهلوی را نادیده گرفت. دکتر مصدق از خطر احتمالی فعالیت های خرابکارانه ی جاسوسان آمریکایی که در لباس مأمورین سیاسی، مستشاران نظامی و کارکنان اصل چهار در آمده بودند غافل بود. «در همان روز هابین«آلن دالس» رئیس سازمان «سیا»، «هندرسن» سفیر آمریکا در ایران، ژنرال «شوراتسکف» افسر عالی رتبه ی سیا و «اشرف پهلوی» در سویس ملاقات هایی برای طرح نقشه قطعی کودتا انجام می گرفت[۵۲۲]
کودتا چیان از تصفیه ارتش به نحو احسن بهترین استفاده را بردند و برای موفقیت در کودتا بیشتر بر عناصر و رده های میانی ارتش تکیه کردند. در این کودتا روزولت به عنوان کارگردان اصلی کودتا با چند تن از افسران ارتش مثل سرلشکر زاهدی، سرتیپ گیلانشاه، سرهنگ عباس فرزانگان و سرهنگ نعمت الله نصیری رابطه مستقیم داشته است. کودتا چیان از پنج تیپ رزمی مستقر که در تهران وجود داشت و از صدها تن افسر و درجه داری که در پادگانهای تهران حضور داشتند، نتوانستند حتی یکی از یگان های زرمی را با خود همراه کنند. مخالفان دولت دکتر مصدق که می دانستند پادگان تهران اصولاً زیر فرمان و زیر نظر مستقیم دولت است، تصمیم گرفتند که با برخی از فرماندهان ارتش در استانهای دیگر تماس گرفتن و خواستند که با نیروهای تحت فرمان خود به سمت تهران حرکت کنند و دولت ملی دکتر مصدق را سرنگون کنند و شاه را به قدرت برسانند[۵۲۳].
به همین دلیل بود که در جهت جلب همکاری سرهنگ تیمور بختیار فرمانده زرهی کرمانشاه و سرتیپ محمد دولو، فرمانده لشکر اصفهان بر آمدند[۵۲۴]. افسران بازنشسته شده و ناراضی و طرفدار دربار به طور پنهانی درصدد و مشغول طراحی و اجرای کودتایی بر علیه دکتر مصدق بودند. «گروهی از فرماندهان نظامی که پس از سی تیر به دستور مصدق اخراج شده بودند با گردهمایی منظم در باشگاه افسران، کمیته نجات وطن را تشکیل دادند. در منشور کمیته نجات آمده بود که وظیفه میهنی افسران است تا در راه سلطنت و نیروهای مسلح بجنگند، با تندرویها مبارزه کنند و کشور را ازآشوب و فروپاشی اجتماعی نجات دهند[۵۲۵]
شخصیت برجسته این کمیته سپهبد فضل الله زاهدی بود. همان طوری که در فصل گذشته اشاره کردیم سرلشکر زاهدی در ۱۴/۲/۱۳۳۲ به بهانه نداشتن امنیت و اعلامیه فرمانداری نظامی تهران برای دستگیری سرلشکر زاهدی در مجلس شورای ملی متحصن شد.
سرلشکر زاهدی در مصاحبه ای که با خبرنگاران روزنامه داشت به انتقاد از دکتر مصدق پرداخت، «ضمناً شایعاتی راجع باینکه من داوطلب نخست وزیر هستم منتشر گردیده بود در حالی که حقیقت امر این بود که من و تمام متفکرین و علاقمندان بکشور معتقد بودیم که با این رویه ای که پیش میرود وضع عمومی اصلاح نخواهد شد و اوضاع روز به روز خراب تر میگردد چه از نقطه نظر اقتصادی چه از نظر نظامی …. زیرا نمیتوان تحمل اوضاع ناگوار را نمود و با این جانب هم در این خصوص مذاکراتی بعمل آمد و من گفتم اگر حقیقتاً هیچکس حاضر نباشد قبول مسئولیت کند چون نمیتوان در روزهای تیر و سخت کشور شانه از زیر پاره مسئولیت خالی کرد من چون سرباز هستم در صورت مقتضی و صلاح بار هر مسئولیتی را بعهده می گیرم. این نظریه اینطور تعبیر شد که من ساعی هستم آقای دکتر مصدق را بر کنار نموده و خود جانشین ایشان بشوم …[۵۲۶]
انگلیسی ها و آمریکایی ها دو طراح کودتا در مورد انتخاب سرلشکر زاهدی به عنوان نخست وزیر پس از سقوط دولت دکتر مصدق به توافق رسید بودند. شاه از اینکه دوباره یک نظامی نخست وزیر می شد نگران و هراسان بود. ولی در دیداری که بین شاه و کرمیت روزولت انجام شد، روزولت شاه را دلداری می داد که، دوره زمامداری زاهدی کوتاه مدت خواهد بود و دوکشور انگلیس و آمریکا از سلطنت شاه حمایت خواهند کرد[۵۲۷].
به نظر می رسد که از نظر آمریکایی ها و انگلیسی ها سرلشکر زاهدی تنها فردی بود که قدرت توانایی مقابله با دکتر مصدق را داشت. همچنین عده ای از سیاستمدرانی که در طی هفته گذشته با علاء مذاکره کرده اند بر آن بودند «که اگر شاه نجنبد و باز هم دست به دست کند ممکن است خیلی دیر شود و دیگر کاری برای نجات ایران میسر نباشد. به نظر این سیاست مدران مناسب ترین آدم برای جایگزینی دکتر مصدق ژنرال زاهدی است که مورد تأیید رهبرانی چون کاشانی، حائری زاده، بقایی، برادران ذوالفقاری و بسیاری از عناصر محافظه کار دیگر در ارتش می باشد. مکی هم شاید به حمایت از او برخیزد. زاهدی … ملاقاتی محرمانه با علاء داشته و گفته است در صورتی حاضر به قبول نخست وزیری خواهد بود که شاه علناً از او درخواست کند و حمایت از او را بر عهده گیرد.[۵۲۸]»
در ۲۵ تیر ماه ۱۳۳۲ سرلشکر زاهدی که از جانب دکتر معظمی رئیس مجلس شورای ملی با تأمینی که از لحاظ حفظ جان و امنیت به او داده شده بود و به مناسبت سالگرد قیام سی ام تیر تظاهراتی در بهارستان صورت خواهد گرفت و احتمال خطر وجود دارد و سرلشکر زاهدی بو برده بود که مجلس در شرف انحلال است، از تحصن در مجلس خارج شد و به دهکده ای در اطراف تهران ]حصارک[ رفت تا مبارزه مخفی خود را با مصدق آغاز کند[۵۲۹]. وودهاوس معتقد است که «قبل از اخراجمان از تهران من با او ] سرلشکر زاهدی[ در تماس بودم وروشن بود که آمریکایی ها نیز بعد از عزیمت ما با او رابطه داشتند.[۵۳۰]»
قبلاً از اینکه به توضیح در مورد کودتای ۲۵ مرداد بپردازیم مختصراً به توضیحی در مورد نقش و عملکرد دولت انگلیس و‌آمریکا در این کودتا می پردازیم.
انگلیسی ها از همان نخستین روز انتصاب دکتر مصدق به نخست وزیری تمایلی به او نداشتند و به دنبال به چالش کشیدن دولت قانونی و ملی دکتر مصدق بودند. با روی کار آمدن چرچیل[۵۳۱] از حزب محافظه کار انگلیس و آیزنهاور [۵۳۲] از حزب جمهوری آمریکا و توافق در امر کودتا برای سرنگون کردن دولت مصدق شتاب بیشتری گرفت و خود را برای مقابله جدی با دولت مصدق آماده می کردند. این عملیات که نام محرمانه آن Ajax-TP[533] بود طرحی بود که سیا در پی آن در دوران جنگ سرد برای راه اندازی یک سلسله کودتا و تضعیف دولت ها از آن بهره می گرفت. در اواخر سال ۱۳۳۱ و اوایل فروردین ۱۳۳۲ (ماه مارس ۱۹۵۲)، تحول غیر منتظره ای پیش آمد که طرح را به پیش راند، پایگاه سیا در ایران گزارش داد که یک ژنرال ایرانی برای پشتیبانی از کودتای نظامی به سفارت آمریکا روی آورده است[۵۳۴]. سازمان سیا و سرویس اطلاعلاتی بریتانیا با بهره گرفتن از تمام عناصر در دسترسشان و در نتیجه افزایش امکانات خود بر آن بودند تا مصدق را بدنام کنند و او را با حزب توده پیوند دهند، متهم به هواداری از کمونیزم کنند و بدین ترتیب با احساسات مذهبی توده مردم بازی نمایند[۵۳۵].
جان فاستر دالس[۵۳۶] وزیر امورخارجه آمریکا در مصاحبه مطبوعاتی به این سؤال که در مورد افزایش منظم قدرت و نفوذ حزب کمونیست توده در ایران نظر خود را درباره این موضوع بیان کنید، گفت: «…. فعالیت روز افزون حزب کمونیست غیر قانونی توده در ایران و اغماض و چشم پوشی دولت ایران از این فعالیتها نگرانی بزرگی برای دولت ما ایجاد کرده است. شک نیست که این تحولات برای دولت آمریکا محظورات بیشتری جهت اعطای کمک مساعدت با ایران فراهم میسازد.» ناظرین سیاسی در آمریکا عقیده دارند که این اظهار و تعبیر وزیر خارجه آمریکا مربوط به اخباری است که خبرگذاریها آمریکا و اروپائی درباره تظاهرات سی ام تیر انتشار دادند و به طوری که روزنامه لوموند چاپ پاریس هم در شماره سی ام تیر خود نوشته است… «… بعد از ظهر سی ام تیر بیش از پنجاه هزار نفر از طرفداران حزب کمونیست توده در میدان بهارستان اجتماع کردند و در میتینگ خود که با نظم و ترتیب برگزار شد درخواست نمودند که مستشاران آمریکایی اخراج شوند، اداره اصل چهارم منحل گردد و روابط اقتصادی ایران و شوروی توسعه یابد.[۵۳۷]»
آلن دالس[۵۳۸]، مدیر سیا (رئیس سازمان سیا)، یک میلیون دلار برای استفاده در هر کاری که موجب سقوط دولت مصدق شود اختصاص داده بود[۵۳۹].
یک هفته بعد از اظهارات وزیر خارجه آمریکا، رئیس جمهوری آمریکا آیزنهاور طی نطقی مهم درباره ایران و سایر کشورهای قاره آسیا ایراد کرد و گفت: «دولت آمریکا مصمم است راه خطر کمونیزم را در ایران و کشورهای آسیا مسدود کند…. آقای دکتر مصدق بالاخره بر پارلمان فائق آمد و توانست خود را از مخالفت های پارلمانی خلاص و آسوده سازد آقای دکتر مصدق البته در این اقدام خود از حزب کمونیست ایران استفاده کرده و کمک گرفت … تهدید کمونیست ها نسبت به کشورهای آسیا اساساً برآمریکا شوم و خطرناک است و‌امریکا ناچار بایستی این راه را در هر جا باشد مسدود کند…[۵۴۰]»
روزنامه نیویورک پست در تفسیر گفته های دالس وزیر خارجه آمریکا در مورد دولت مصدق نوشت که، دالس معتقد است دولت مصدق با توجه به بحرانهای سیاسی و اقتصادی ایران به زودی سقوط خواهد کرد[۵۴۱].
به دنبال انتشار این خبر محافل دولتی می گفتند: «با شرایط سیاسی موجود و پراکندگی و چند دستگی شدیدی که پس از زمامداری مصدق در ارتش به وجود آمده، برای یک کودتای نظامی در ایران زمینه وجود ندارد.[۵۴۲]» به نظر می رسد که قدرت حزب توده در دوران دولت دکتر مصدق افزایش یافته بود ولی این حزب هنوز غیر قانونی به حساب می آمد. سرانجام با کشمکشی که بین دکتر مصدق و نمایندگان مخالف دولت ایجاد شد نهایتاً به تعطیلی مجلس منجر گردید. دکتر مصدق لایحه انتقال رهبری ارتش از شاه را به نخست وزیر تقدیم مجلس کرده و خواهان تصویب آن شده بود. مخالفان دکتر مصدق در برابر این لایحه واکنش تندی نشان دادند و با ترک مجلس مانع از تصویب آن شدند. دکتر مصدق چند بار دیگر این لایحه را تقدیم مجلس کرد اما هر بار با اقدام به موقع مخالفان مواجه می شد. دکتر مصدق به این نتیجه رسید تا زمانی که مجلس هفدهم در رأس کار است نمی توان کنترل ارتش را از دست شاه خارج کند. «بدین ترتیب بود که وی به فکر تعطیلی مجلس افتاد و چند روز بعد استعفای دسته جمعی نمایندگان جبهه ملی رفراندمی سراسری در کشور برگزار کرد تا مردم ایران در خصوص تعطیلی مجلس هفدهم تصمیم گیری کنند. رفراندم از سوم تا دهم اوت ]۱۲ تا ۹ مرداد[ برگزار شد و طی آن ۹۳/۹۹ درصد از شرکت کنندگان به تعطیلی مجلس و برگزاری انتخابات جدید رأی دادند.[۵۴۳]»
به طور کلی طرح کودتا شامل فعالیت های تبلیغاتی علیه دکتر مصدق، تشدید شکاف در جبهه ملی و جلب نظر بخشی از اعضای آن به سرنگونی مصدق، آماده ساختن گروهی از سیاستمدران طرفدار شاه و میانه رو برای تشکیل دولت آینده و شکل دهی شاخه عملیاتی کودتا بود[۵۴۴].
شاخه عملیاتی کودتا به دو بخش اصلی و غیر نظامی تقسیم می شود. شاخه غیر نظامی کودتا، گروهی از باج گیران و سرکردگان اوباش در جنوب تهران بودند و با برپا کردن تظاهرات خیابانی از سوی مردم، مهمترین عامل موفقیت در عملیات کودتا به شمار می رفت و این تظاهرات به سرکردگی چاقو کشان و اوباش (سر دسته اوباش عبارت بودند از :شعبان جعفری (شعبان بی مخ که بعد از توطئه ۹ اسفند در زندان بود و در بعد ازظهر ۲۸ مرداد به گروه خود پیوست)، محمود مسگر، طیب حاج رضایی، حسین اسماعیل پور معروف به رمضان یخی) و رهبری نظامی عملیات کودتا با افسران بازنشسته و گروهی از افسران شاغل در ارتش و عامل اصلی اجرای عملیات کودتا، یگان گارد سلطنتی و گارد جاوید بودند[۵۴۵].
جناح راست مخالف دکتر مصدق هم تقریباً بسیار نیرومند بود. این جناح تشکیل شده از شاه و اطرافیانش، سیاستمداران محافظه کار، گروه کوچک جنبش مردمی، پاره ای از علمای برجسته (سید محمد بهبهانی)، اعضای تشکیلات مذهبی وافسران بازنشسته ارتش (با وجود این، تاریخ سیا آشکار می نماید که فرماندهان کلیدی ارتش در تهران، به مصدق وفادار بودند.[۵۴۶]) اما اعضای این مجموعه، سازمان نیافته و پراکنده بودند و اعتماد زیادی به همدیگر نداشتند. پس از طرح نقشه کودتا و اتخاذ تصمیمات لازم برای ساقط کردن دولت دکتر مصدق، سیا سه فرستاده را به ایران فرستاد تا ترس های شاه را بر طرف کنند و فرمان های مربوط به برکناری دکتر مصدق و انتخاب زاهدی به نخست وزیری را امضا کند. روز سوم مرداد، اشرف پهلوی بی آنکه اجازه ورود به ایران را داشته باشد از فرانسه به ایران‌آمد تا یکسری پیغام ها و نقشه های طرح شده را به محمد رضا شاه ابلاغ کند. روز چهارم مرداد یکی دیگر از شرکت کنندگان اصلی توطئه، ژنرال شوارتسکف با وجوه اعطایی سیا وارد تهران شد. وی در تهران با محمد رضا شاه و سر لشکر زاهدی ملاقات های طولانی به عمل آورد. در این میان اسداللّه رشیدیان با شاه دیدار کرد تا همچون سخنگوی رسمی بریتانیا او را متقاعد کند که بریتانیا خود را به کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق متعهد نموده است[۵۴۷].
با انجام مأموریت شوراتسکف به ایران، سه فرمان باید از شاه گرفته می شد که ارتباط تنگاتنگی با طرح مقدماتی داشتند. نخست، فرمان انتصاب زاهدی در مقام رئیس ستاد ارتش، دوم- یک نامه که در بردارنده تأیید زاهدی توسط شاه بود. سوم- فرمانی که از همه افسران ارتش می خواست تا از زاهدی در مقام رئیس قانونی ستاد، پشتیبانی نمایند[۵۴۸].
«سرانجام برنامه ریزی عملیات نظامی به وسیله مثلث فرزانگان، اخوی، و زند کریمی زیر نظر کارول در ۲۲ مرداد تکمیل گردید». به نظر می رسد که سرهنگ زند کریمی بعد از عباس فرزانگان بیشترین سهم را در برقراری ارتباط با فرماندهان بخش های مختلف ارتش و ژاندارمری و شهربانی داشته است. « فرماندهان ارتش هر گونه اقدام عملی را منوط به صدور فرمان از سوی شاه می دانستند، شاه هم صدور فرمان را منوط به حصول اطمینان از پشتیبانی ارتش می کرد.شاه فهرستی از نام افسرانی را که حاضر به همکاری در کودتا بودند از اسدالله رشیدیان گرفته بود. این فهرست یک باردیگر به وسیله سرهنگ اخوی در اختیار شاه قرار داشت. شاه همچنین می خواست مطمئن شود که زاهدی مورد تأیید عموم افسران خواهد بود.[۵۴۹]» باید به این نکته اشاره شود که شاه در وهله نخست با انجام کودتا بر علیه دکترمصدق مخالف بود و خواهان روی کار آمدن زاهدی از مجرای پارلمانی بود اما نهایتاً در اثر اصرار کرمیت روزولت و تأکید او بر حمایت آمریکا و بریتانیا از دربار موافقت خود را با انجام کودتا اعلام نمود[۵۵۰].
۶-۲- ارتش و کودتای نظامی ۲۵ مرداد ۱۳۳۲
کودتا چیان بدون اینکه وقت را از دست بدهند و برای عملی کردن نیت خود و سقوط دولت دکتر مصدق، می بایست شاه از پایتخت خارج شود و برای انجام این کودتا شاهنشاه و ملکه به رامسر عزیمت کردند. «این مسافرت برای بهبود حال ملکه ثریا انجام گرفته و بیش از ده روز نخواهد بود و … شاهنشاه برای سلام عید قربان بتهران مراجعت میفرمایند…»[۵۵۱]. قرار بود شاه پیش از حرکت به شمال فرمان عزل دکتر مصدق را از نخست وزیری و فرمان نخست وزیری زاهدی را امضا کند، اما دست پاچگی شاه مانع از آن شد که فرمانها پیش از عزیمت آماده شوند.
«روز پنج شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۳۲، سرهنگ نعمت الله نصیری، فرمانده گارد سلطنتی با دو برگ کاغذ سفید مارک دربار که شاه ذیل آنها را امضاء کرده بود، از کلاردشت به تهران آمد و یکسر نزد هیراد، رئیس دفتر مخصوص رفت و از قول شاه به هیراد تکلیف کرد که متن دو مینوت از پیش نوشته شده را که قلم خوردگی داشته اند، روی کاغذهای مارکدار امضاء شده از طرف شاه بنویسد. یکی از مینوت ها که به خط خود نصیری بود عنوان عزل دکتر مصدق را از نخست وزیری داشته و مینوت دیگری که نویسنده آن شناخته نشده، فرمان انتصاب نخست وزیری بوده که نام آن در مینوت مزبور قید نشده بود. نصیری از قول شاه به هیراد می گوید اسم سر لشکر زاهدی را بنویسد[۵۵۲]
اردشیر زاهدی در خاطرات خود می نویسد که، دو فرمان عزل و نصب مصدق و زاهدی در کاغذ سلطنتی درکلاردشت به توشیح شاه رسیده بود. فرمان ها صبح روز ۲۳ مرداد ماه ۱۳۳۲ صادر شده بود که بلافاصله سرهنگ نصیری برای ابلاغ آنها به طرف تهران حرکت کرده بود[۵۵۳].
بامداد ۲۳ مرداد ماه برای انجام کودتا تعیین شده بود اما یکی دو اشکال فنی موجب به تأخیر افتادن آن تا شب ۲۴ مرداد ماه گردید. ۲۳ مرداد ماه مقدمات کودتا فراهم شد و آماده اجرا بود. مطابق قرار می بایست ساعت یک بعد از نیمه شب با حمله واحد های گارد سلطنتی به شهر به فرماندهی سرهنگ نصیری و چند واحد دیگر از شهر کودتا عملی شود. ولی به علت اینکه جزئیات کودتا ساعت ۵ بعد از ظهر به وسیله حزب توده ایران در اختیار نخست وزیر قرار داده شد، انجام کودتا به تعویق افتاد[۵۵۴].
سرهنگ نصیری تعویق اجرای برنامه را به سرهنگ کسرائی، افسر گارد سلطنتی که در کلاردشت بود خبر داد و گفت که چون موفق نشده ایم فرماندهان را جمع آوری کنیم عملیات ۲۴ ساعت به تأخیر افتاد و خیلی محرمانه عمل می شود[۵۵۵]. شنبه ۲۴ مرداد ماه سرهنگ زاهدی با برخی از نزدیکترین همدستان خود مانند حائری زاده، احمد فرامرزی، سرتیپ گیلانشاه و سرتیپ باتمانقلیچ به مشورت نشست و بنا شد فرمان عزل دکتر مصدق را در ساعت یازده و نیم شب به وسیله نصیری به او ابلاغ کنند. در همین روز سرلشکرزاهدی حکم انتخاب سر لشکر باتمانقلیچ را به عنوان رئیس ستاد ارتش به او ابلاغ کرده بود. «مأموریت سرهنگ نصیری و گارد سلطنتی به شرح زیر بود:
۱-حفاظت از سرلشکر زاهدی
۲- دستگیری سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش و اعضای دولت مصدق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 02:24:00 ق.ظ ]




روی تو خوش می نماید آیینه ی ما کایینه پاکیزه است و روی تو زیبا
چون می روشن در آبگینه ی صافی خوی جمیل از جمال روی تو پیدا
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
صید بیایان، سر از کمند بپیچد ما همه پیچیده در کمند تو عمرا
طایر مسکین که بهرست به جایی گر بکشندش نمی رود دگر به جا
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس درد احبَا نمی برم به اطَبا
برخی جانت شوم که شمع افق را پیش بمیرد چراغدان ثریا
گر تو، شکر خنده آستین نفشانی هر مگسی طوطیی شوند شکرخا
لعبت شیرین اگر ترش نشیند مدعیانش طمع کنند به حلوا
مرد تماشای باغ حُسن تو سعدیست دست، فرومایگان برند به یغما
درون مایه :
درون مایه اصلی این غزل، بیان زیبایی و کمال اخلاقی معشوق می باشد. بافت موضوعی غزل: شاعر در بیت اول، با سخن از زیبایی و یار و پاکی وجود خود، مقدمه را برای بیان ناشکیبایی خویش فراهم کرده و در بیت سوم به آن اشاره دارد و در دو بیت بعد به وسیله ی تمثیل هایی پله پله به تبیین حال خویش می‎پردازد. در بیت ششم و هفتم صریحاً سخن از عشق است و در ادبیات انتهایی به نکوهش فرومایگان پرداخته و با زبان نصیحت و اندوه می خواهد از آنها دور شده و به او بپیوندد. زیرا تنها اوست که شایستگی محبوب را دارد. اما در تمام ابیات زیبایی یار را به وضوح می توان حس کرد. با توجه به این امر که غزل با ستایش دوباره از خویش به پایان می رسد، مشهود است که شاعر خود را و تنها خود را لایق محبوب خویش می‎داند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بافت معنایی غزل و آرایه های ادبی:
بیت اول:
چهره ی تو در آیینه ی وجود ما به زیبایی جلوه گر می شود چرا که هم تو زیبایی و هم ضمیر پاک وجود ما که همچون آینه است.
شاعر با بیان زیبایی چهره ی معشوق وارد غزل شده است و در مصرع دوم با حسن تعلیل می گوید: انعکاس زیبایی تو در آینه که آن نیز زیباست باعث جلوه گری دو چندان توست. در واقع با زیرکی خاص خود علاوه بر وصف معشوق به وصف خوبی و زیبایی خویش هم می پردازد.
در این بیت صنعت «رد العجز علی الصدر» مشاهده می شود که به انسجام واژگانی کلمات افزوده است. زبان سعدی در غزل روایی است و موضوع آن هم حول محور معشوق است. همچنین تکرار واژه های «روی» و «آینه» در دو مصرع مشاهده می شود واژه های «خوش» و «پاکیزه» هم با نوعی هم معنایی همراه هستند. آینه از تصاویر مورد علاقه ی سعدی است و به شیوه های گوناگونی و در غزل های بسیاری آن را به خدمت گرفته است حرف تعلیل «که» نقطه ی پیوند معنای دو مصرع است.
بیت دوم :
در این بیت سعدی به دنبال بیت اول و با واژه ی (جمال روی)درضمن تشبیهی مرکب به بیان زیبایی معشوق می پردازد.
در مصرع دوم تکرار حرف «ج» که با نوعی لطالفت و نرمی همراه است اندیشه ی شاعر را که همان (خوی و روی زیباست)، بیشتر جلوه گر می کند. علاوه بر این، عاملی بر وحدت آوایی می باشد که بین «جمیل» و «جمال» جناس ناقص اختلافی وجود دارد که توازن واژگانی را به همراه دارد.
بیت سوم:
به دنبال دو بیت قبل شاعر می گوید : همراهی با چهره و خصال نیک تو نا شکیبایی را به دنبال خواهد داشت.
از جنبه ی زیبا شناختی واژه روی «ایهام» دارد در این بیت به یکی از اندیشه های سعدی بر می خوردیم در دیدگاه سعدی، معشوق همیشه در یک سو و دیگران در مقابل او قرار دارند. به عبارت دیگر اغیار در برابر مقام والا و جمال و کمال او هیچ ارزشی ندارند و معشوق بر ترین است. این تقابل به دلیل نظام مندی واژگان می باشد.
بین واژه «دم» و «قدم» جناس ناقص افزایشی وجود دارد و در مصرع دوم در ترکیب نحوی جمله، تقدیم فعل «نباشه» را مشاهده می کنیم که نوعی جابجایی در محور همنشینی واژگان است .
بیت چهارم و پنجم :
این دو بیت به نوعی برای تأیید و کامل کردن سر بیت اول آورده شده است. در واقع سعدی با بیان مثالهایی، ناشکیبایی دیگران را در مقابل زیبایی چهره معشوق و کمال وی را ملموس تر و عینی تر به خواننده و مخاطب خود القاء می کند . در بیت چهارم شاعر می خواهد بگوید که تو آنقدر یگانه و زیبایی که من در راه تو، تن به هر بلایی می سپارم و کلام خویش را به صید بیابان مانند کرده است، بین واژه های بیابان و کمند و سر پیچیدن رابطه هم آوایی وجود دارد، بین دو واژه ی «کمند و پیچیدن» صنعت تکرار و عکس وجود دارد.
در بیت پنجم شاعر عقیده ی خود را به وسیله ی مثالی دیگر تکرار کرده، می گوید : پرنده ی بیچاره اگر به جایی دل بسته شد، در هیچ صورتی انجا را ترک نمی کند. تکرار واژه ی” جا” در بیت دیده می شود.
بیت ششم:
بین” احبا “و” اطبا” جناس ناقص اختلافی دیده می شود. و تکرار حرف” آ “بر وحدت موسیقیایی آن افزوده است.
بیت هفتم:
در اینجا به یکی دیگر از عقیده های سعدی بر می خوریم که همیشه عاشق را قربانی و فدای معشوق می‎کند. در مصرع اول حرف تعلیل “که” باعث پیوند معنایی جملات است و همانند کردن خویش به چراغدان ثریا و یار به شمع افق در محور همنشینی کلام عاملی بر برجسته سازی و قاعده افزایی زبان است. (شمع افق) استعاره ی مصرحه از خورشید است و (چراغدان ثریا)اضافه ی تشبیهی است.
بیت هشتم:
در مصرع اول ترکیب (آستین افشاندن)ایهام دارد : الف: هنر نمایی کردن ب: سکه نثار کردن. در مصرع دوم، سعدی (مگس و طوطی) را در مقابل هم قرار داده است در این بیت تکرار حرف” ش” بر زیبایی و شیرینی خنده ی معشوق افزوده است و موجب توازن آوایی شده است.
بیت نهم :
در این بیت سعدی به صورت غیر مستقیم به معشوق می گوید که باید سنگین و با وقار باشی و رفتارت طوری باشد که دیگران به خود اجازه ی ورود به حریمت را ندهند. تضاد بین دو واژه ی” شیرینی” و “ترش” دیده می شود. ” حلوا” استعاره ی مکنیه از معشوق است و در محور جانشینی کلام، موجب برجسته سازی شده است.
بیت دهم:
در این بیت که شاه بیت این غزل است، سعدی با زیرکی از شخصیت خود تمجید کرده و بالا بودن طبع و خویشتن داری خود را به معشوق متذکر می شود و دوباره زیبایی معشوق را گوشزد می کند. (باغ حسن) اضافه ی تشبیهی است و تکرار مصوت کوتاه «» را میبینیم که باعث روانی کلام شده است. بین واژه های (باغ ـ تماشا ـ یغما) رابطه هم آوایی دیده می شود.
وزن غزل :
وزن عروضی این غزل: مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع در بحر منسرح مثمن مطوی منحور است که وزن های سنگین است و سعدی از آن برای زبان روایی خود در این غزل سود برده است.
قافیه:
کلمات قافیه: (زیبا، شکیبا، پیدا، عمرا، جا، اطبا، ثریا، شکرخا، حلوا، یغما)هستندکه قوافی در غزل یکی از عمده ترین دلایل توازن واژگانی اند. درآخر قوافی از مصوت بلند «آ» استفاده شده است تا زیبایی معمولی به این غزل بدهد .
ویژگی سبکی:
در طول ابیات لغات و عباراتی که بیانگر زیبایی یارهستند، عبارتند از: روی تو زیبا، خوش، جمال روی، به هیچ روی شکیبا نبودن از تو، شمع افق، شکر خنده، لعبت شیرین، باغ حسن.

۴-۱-۲٫

شب فراق که داند که تا سحر چند است مگر کسی که به زندان عشق در بند است
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم کدام سرو به بالای دوست مانند است
پیام من که رساند به یار مهر گل که بر شکستی و ما را هنوز پیوند است
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست به خاک پای تووان هم عظیم سوگند است
که با شکستن پیمان و بر گرفتن دل هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
بیا که بر سر کویت بساط چهره ی ماست به جای خاک که در زیر پایت افکنده است
خیال روی تو بیخ امید بنشانده است بلای عشق تو بنیاد صبر برکنده است
عجب در آنکه تو مجموع و گر قیاس کنی به زیر هر خم مویت دلی پراکنده است
اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی گمان برند که پیراهنت گل آکنده است

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:24:00 ق.ظ ]




صلاحیت دیوان منحصر است به خطیرترین جرایم مورد اهتمام‌ مجموعه جامعه بین المللی،دیوان به موجب این اساسنامه نسبت به‌ جرایم زیر صلاحیت رسیدگی دارد:
الف-جنایت نسل کشی
ب-جنایات علیه بشریت
ج-جنایت جنگی
د-جنایات تجاورز.
۱- جنایات نسل‌کشی:منظور از نسل‌کشی عبارت است از اعمال‌ مشخص شده(ماده ۶) که به‌قصد نابود کردن تمام یا قسمتی از یک‌ گروه ملی،قومی،نژادی یا مذهبی انجام می‌پذیرند.
افراد غیردولتی چه در زمان صلح و چه در زمان یک مخاصمه‌ مسلحانه بین المللی یا غیر بین المللی ارتکاب یابند.بنابراین جرم‌ نسل‌کشی زمانی بوجود می‌آید که شخص یکی از اعمال مقرر در ماده ۶ اساسنامه را مرتکب گردد.البته شرط اساسی این جرم همان‌ قصد مندرج در ماده ۶ یعنی«به قصد نابود کردن»می‌باشد.که در واقع عنصر معنوی جرم را تشکیل می‌دهد و در صورت فقدان این‌ شرط این عمل ممکن است جزء جرایم علیه بشریت یا جرایم جنگی‌ قلمداد شوند.یکی‌دیگر از ویژگی‌های این جرم این است که برای‌ وقوع جرم نسل‌کشی حتما وجود یک سیاست دولتی یا سازمانی‌ شرط نمی‌باشد.برای تحقق جنایات نسل‌کشی وجود عناصر نابودی‌ تمام یا بخشی از یک گروه،قصد و انجام اعمال ممنوعه در ماده ۶ اساسنامه لازم است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

یک نکته در خصوص جنایات نسل‌کشی این است که تعریف آن از تعریف ماده ۲ کنوانسیون ۸۴۹۱ نسل‌کشی تبعیت می کند.البته‌ اساسنامه به کنوانسیون هیچ اشاره‌ای ندارد.
۲- جنایت علیه بشریت:در تعریف این دسته از جنایات‌ بیان شده است:«هریک از اعمال مشخص شده در بند ۱ ماده ۷ اساسنامه است که در قالب حمله‌ای گسترده یا سازمان یافته علیه‌ یک جمعیت غیرنظامی و با علم به آن حمله ارتکاب می‌یابند.حمله‌ گسترده و سازمان یافته شامل رفتاری می‌شود که علیه هر جمعیت‌ غیرنظامی در تعقیب یا پیشبرد سیاست یک دولت یا یک سازمان‌ انجام می‌گیرد.
جرایم علیه بشریت از زمان عهدنامه ورسای شناخته شده‌اند،اما زمان تبلور مشخص آن در اساسنامه دادگاه نورنبرگ بود،البته‌ تاکنون جرایم علیه بشریت در یک سند چند جانبه به‌طور مشخص‌ نیامده است.باوجوداین برخی مواد آن در اساسنامه‌های دادگاه‌های‌ کیفری بین المللی برای یوگسلاوی سابق و رواندا دیده می‌شود.(به‌ ترتیب در مواد ۳ و ۵ اساس‌نامه‌های مذکور)همچنین در اساسنامه‌ دیوان اختصاصی سیر الئون جنایت علیه بشریت مدنظر قرار گرفته‌ است.(ماده ۲)به‌هرحال اجزاء متغیر جنایت علیه بشریت قبل‌ از ایجاد اساسنامه در تحولات بین المللی حقوقی عرفی و حقوق‌ قراردادی شکل گرفته است.
سه‌عامل وقوع حمله علیه جمعیت غیرنظامی،گستردگی یا سازمان‌ یافتگی حمله و عم به حمله برای تحقق جنایات علیه بشریت مهم‌ و ضروری می‌باشند.
جرایم علیه بشریت هم می‌توانند در زمان صلح و هم در زمان یک‌ مخاصمه مسلحانه بوقوع بپیوندند.این مخاصمه می‌تواند بین المللی‌ یا غیر بین المللی باشد بعلاوه هم می‌تواند توسط نیروهای دولتی و یا توسط منابع غیر دولتی ارتکاب یابد.
۳-جنایات جنگی:اساسنامه دیوان رهیافت متفاوتی درخصوص‌ جنایت جنگی در ماده ۸ اتخاذ نموده است.برخلاف سایر جنایات‌ ،جنایات جنگی در حقوق بین الملل شناخته شده‌اند و رویه‌های‌ بین المللی و ملی فراوانی در خصوص آنها وجود دارد.یک سئوال‌ این است که تا چه میزانی اساسنامه فراتر از این رویه‌ها رفته است؟ بطور کلی اساسنامه ۵ مورد از جنایات جنگی در ماده ۸ اساسنامه‌ ذکر شده است که برخی از آنها دارای ریشه عرفی بوده و برخی‌ مبتنی بر اصول قراردادی می‌باشند.اساسنامه جنایات جنگی را در قالب مخاصمه مسلحانه بین المللی و غیر بین المللی عنوان نموده‌ است.در اساسنامه سعی شده است که آن دسته از جنایاتی بعنوان‌ جنایات جنگی گنجانیده شوند که در مورد عرفی بودن آنها شک‌ و تردیدی وجود ندارد.درج جنایت ارتکابی در قالب کنوانسیونهای‌ چهارگانه ژنو هیچ بحثی را به‌دنبال نداشت و موارد عمده نقض‌ حقوق درگیریهای مسلحانه در قالب کنوانسیونهای چهارگانه ژنو، تحت صلاحیت دیوان قرار گرفت.این پیش شرط که این جنایات‌ در ابعاد گسترده انجام شده باشد،تفاوت اصلی اساسنامه با ترتیبات‌ کنوانسیونهای چهارگانه می‌باشد.
یکی از نکات ابهام‌آمیز در جنایات جنگی عناصر جرم‌های ذکر شده برای هرکدام می‌باشد.بعبارت دیگر نیاز است عناصر هریک از جرمها تعیین گردد.
۴-جنایت تجاوز:هرگاه مطابق مواد ۱۲۱ و ۳۲۱ اساسنامه مقررات‌ مربوط به جنایت تجاوز تصویب شود،دیوان برای رسیدگی به این‌ دسته از جرایم صالح است.در کنفرانس رم بسیاری از کشورها گمان می‌کردند که مساله تجاوز باید خارج از دیوان بررسی شود. بعلاوه تعریف مشخصی از تجاوز مورد موافقت قرار نگرفت.بنابراین‌ دیوان می‌تواند نسبت به این جرایم اعمال صلاحیت کند مگر اینکه‌ مقررات آن با توجه به شرایط اصلاح اساسنامه به تصویب برسد.که‌ این مساله نیازمند گذشت حد اقل ۷ سال پس‌از لازم الاجرا شدن‌ اساسنامه است(ماده ۳۲۱).
یکی از نکات مبهم اساسنامه بند ۲ ماده ۵ می‌باشد،در ماده ۵ شرط مطابق بودن مقررات جنایت تجاوز با منشور ملل متحد آمده است که جای تامل دارد.بسیاری از کشورها مطابق بودن‌ consistency را بدین‌گونه تفسیر می‌کنند که نیازمند یک پیش‌ شرط است و آن اینکه شورای امنیت براساس فصل هفتم منشور ابتدائا یک تجاوز بوقوع پیوسته را شناسایی نماید.اما به‌نظر می‌ رسد که تفاوتی ماهوی میان جرم تجاوز در مفهوم جنایت بین المللی‌ و وقوع تجاوز در ارتباط با صلح و امنیت بین المللی وجود دارد.به‌ عبارت دیگر هریک از این دو مفهوم غایت و هدف خاص خود را دارا هستند.نکته خاصی که می‌تواند موید این نظریه باشد این است که‌ شورای امنیت تنها در صورت نقض صلح و امنیت بین المللی تجاوز را براساس ماده ۹۳ احراز می کند.به‌بیان دیگر در همه موارد تجاوز را احراز نمی‌کند.
شاید بتوان علت طرح این پیش شرط را هماهنگ نمودن هرگونه« برداشت مشترک از واژه تجاوز»دانست.ولی از طرف دیگر با توجه‌ به‌عدم وجود تعریف مشخص از مفهوم تجاوز و عدم وجود اجتماع‌ بین الملل،پیش‌بینی نمی‌شود که در آینده نزدیک این جرم در صلاحیت دیوان قرار گیرد.
۵-جرایم مبتنی بر معاهده:در کنفرانس دیپلماتیک رم توجه‌ زیادی نسبت به قابلیت اعمال صلاحیت دیوان به جرایم تروریسم‌ و قاچاق مواد مخدر شد لکن جزء جنایات در صلاحیت دیوان قرار نگرفتند.البته در قطعنامه‌ای که به سند نهایی ضمیمه شد عنوان‌ گردید که می‌توان در زمان مناسب کنفرانسی را برای بررسی جرایم‌ تروریست و مواد مخدر جهت رسیدن به یک تعریف مشترک و قرار دادن آنها در صلاحیت‌ icc برگزار نمود.براساس مواد اساسنامه‌ این کنفرانس نمی‌تواند زودتر از ۷ سال پس‌از لازم الاجرا شدن‌ اساسنامه باشد(یعنی سال ۹۰۰۲)
گفتار سوم: صلاحیت زمانی دیوان بین المللی کیفری
درخصوص صلاحیت زمانی دیوان نکات ذیل حائز اهمیت می‌باشند: ۱-دیوان تنها نسبت به‌آن دسته از جرایم ارتکاب یافته صالح برای‌ رسیدگی است که پس‌از لازم الاجرا شدن اساسنامه ارتکاب یافته‌ باشند.(اصل عدم عطف به ما سبق شدن) طبق بند ۱ ماده ۶۲۱ اساسنامه، اساسنامه دیوان از اولین روز ماه پس‌از شصتمین روز از تاریخ تودیع شصتمین سند تصویب، پذیرش، موافقت یا الحاق نزد دبیرکل سازمان الاجرا می‌شود. اساسنامه دیوان از اول ژولای‌ ۲۰۰۲ لازم الاجرا گردیده است. برای آن دسته از کشورها که پس‌ از این مدت اساسنامه را تصویب می‌نمایند یا با آن موافقت می‌کنند یا به آن ملحق می‌شوند، اساسنامه از نخستین روز ماه بعد از تاریخ‌ سپردن سند تصویب، پذیرش موافقت یا الحاق توسط آن دولت نزد دبیرکل سازمان ملل متحد لازم الاجرا خواهد شد.
۲-آن دسته از جرایم مشخص شده که دیوان صالح به‌رسیدگی به‌ آنهاست مشمول مرور زمان نمی‌گردند.
گفتار چهارم: صلاحیت شخصی دیوان بین المللی کیفری
در ماده ۱۱ اساسنامه دیوان آمده است که تنها دیوان صالح به‌ رسیدگی به جرایم اشخاص می‌باشد بنابراین مسئولیت کیفری‌ دولتی در این دیوان قابل رسیدگی نیست.البته شخص موردنظر باید دارای مشخصه‌هایی باشد:
الف-شخص باید حقیقی باشد نه شخص حقوقی.
ب-اشخاص در زمان ارتکاب جرم باید بیشتر از۱۸ سال داشته‌ باشند.بنابراین اشخاص زیر ۱۸ سال در صورت امکان توسط دادگاه‌های داخلی و براساس قوانین ملی محاکمه می‌گردند.
ج-یکی از جرایم مشروحه در مواد ۵ و ۶ و ۷ و ۸ را مرتکب شده باشند. بعبارت دیگر دارای مسئولیت کیفری باشد.
ملاحظاتی درخصوص صلاحیت شخصی دیوان:
۱) اگر شخصی در زمان ارتکاب جرم مبتلا به نوعی بیماری یا اختلال روانی یا بطور کلی فاقد اراده بوده مسئولیت ندارد.
۲) اگر شخصی جرم را مرتکب نشده باشد لکن ارتکاب جرم مذکور را دستور داده یا تشویق به انجام آن نیز کرده باشد مجرم است.
۳) اگر شخصی در ارتکاب جرم از هرنوع مساعدتی برای ارتکاب‌ جرم یا تلاش برای ارتکاب جرم دریغ ننموده باشد،نیز مجرم است.
۴)سمت رسمی افراد متهم تاثیری در صلاحیت ندارد.بنابراین‌ هرگونه مصونیت چه براساس حقوق داخلی و چه براساس حقوق‌ بین الملل به مقامات اعطا شده باشد مانع از رسیدگی نمی‌باشند. (ماده ۷۲ اساسنامه) لازم به ذکر است که این مساله قبلا نیز در اساسنامه دادگاه‌های کیفری یوگسلاوی و رواندا نیز آمده است. بعلاوه مجمع عمومی طی قطعنامه ۹۱(۱۱) مورخ ۱۱ دسامبر ۶۴ خود به‌اتفاق آراء اصل مذکور را تایید نموده بود. شاید بتوان گفت‌ ماده مذکور که مصونیت مقامات مانع از رسیدگی نمی‌داند در واقع اوج تحدید حاکمیت دولتها باشد چرا که در گذشته مصونیت‌ مقامات دولتی از مصادیق بارز حاکمیت بوده است.دولت فرانسه‌ قبل از پیوستن به اساسنامه مقررات قانون اساسی خود مربوط به‌ مصونیت رئیس جمهور را اصلاح کرد.
۵-فرماندهان نظامی یا شخصی که عملا وظایف فرماندهی نظامی را انجام می‌دهند نسبت به جرایمی که رسیدگی به آنها در صلاحیت‌ دیوان است و حسب مورد توسط نیروهایی که تحت فرماندهی‌ و کنترل موثر او یا تحت اقتدار و کنترل موثر او ارتکاب یافته‌اند مسئول است،چنانچه وی کنترلی را که می‌بایست در مورد نیروهای‌ تحت امر خود اعمال نماید،انجام ننموده باشد (ماده ۸۲ اساسنامه).
مبحث پنجم: کشتار جمعی
کشتار جمعی[۵۵] مردم در قرن بیستم بارها اتفاق افتاد. بد نامترین آنها، کشتار ارمنیان بوسیله امپراطوری عثمانی در سال ۱۹۱۵- ۱۹۱۶ در طی جنگ جهانی اول، قتل عام یهودیان به دست نازیها و قتل میلیونها کامبوجیایی به وسیله رژیم خمر سرخ در کامبوج در دهه ۱۹۷۰ بودند
اصطلاح «کشتار جمعی» توسط رافائل لومکن[۵۶] با بهره گرفتن از ترکیب لغت یونانی genos (قوم یا نژاد) و لغت لاتین (cide کشتن) ابداع گردید. در منشور نورنبرگ یا رای دیوان نورنبرگ هیچ اشاره خاصی به اصطلاح کشتار جمعی نشده بود اما در کیفر خواست متجلی بود و توسط دادستان از زمانی تا زمان دیگر مورد اشاره قرار گرفته بود.[۵۷]
گفتار اول: عنصر مادی[۵۸]
عنصر مادی کشتار جمعی متضمن نابود کردن واقعی گروه نیست، کشتار جمعی میتواند ارتکاب یابد وقتی که یکی از اعمال مشروحه فوق با عنصر روانی لازم واقع میشود. (عنصر مادی) کشتار جمعی میتواند از طریق فعل یا ترک فعل واقع شود. در قضیه کامباندا[۵۹]، متهم، از جمله، به خاطر ترک انجام وظیفهاش به عنوان نخست وزیر رواندا برای اقدام در جهت توقف قتل عامهای در حال وقوع که وی از آن آگاه شده بود، یا عدم اقدام برای حمایت از اطفال و غیر نظامیان در مقابل قتل عامهای احتمالی، بعد از اینکه منجر شد، به کشتار جمعی مقصر شناخته شد. برای تعقیب کردن متهم نیازی به احراز دقیق شمار قربانیان عمل کشتار جمعی که به وی نسبت داده میشود نیست.
گفتار دوم: عنصر روانی[۶۰]
چنان که دیوان کیفری بین المللی برای یوگسلاوی سابق در قضیه یلسیچ تصریح میکند «در حقیقت این عنصر روانی است که به کشتار جمعی ویژگی خاص خودش را میدهد و او را از یک جرم عادی و سایر جرایم علیه حقوق بشردوستانه بین المللی متمایز میکند… »
برای محکوم کردن متهم به کشتار جمعی، باید ثابت شود متهم قصد خاص[۶۱] داشته، یا رابطه روانشناختی بین نتیجه مادی و حالت روانی مباشر، برای نابود کردن حداقل بخشی از یک گروه ملی، قومی، نزادی یا مذهبی به عنوان یک کل وجود داشته، یا متهم به وضوح آگاهی داشته[۶۲] از اینکه در یک کشتار جمعی یعنی، نابود کردن حداقل بخشی از یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی به عنوان یک کل شرکت میکند. به بیان دیگر، آگاهی لازم به معنای این است که متهم میدانسته یا باید میدانسته که عمل او کلاً یا بعضاً، چنین گروه مورد حمایتی را نابود خواهد کرد. ماهیت خاص این قصد، تبعیض آمیز بودن عمل را نشان میدهد، یک گروه به عنوان یک کل از نظر تبعیض آمیزی هدف قرار میگیرد و در این زمینه، کشتار جمعی با جنایت علیه بشریت تعقیب و آزار به شمار میرود. آنچه تعقیب و آزار را از کشتار جمعی متمایز میکند این است که مرتکب تعقیب و آزار، قربانیانشان را به دلیل وابستگی به یک جامعه خاص انتخاب میکند، اما لزوماً نابود کردن آن جامعه را به عنوان یک کل دنبال نمیکند. بنابراین، ماهیت تبعیض آمیز بودن هدف یکسان نیست، همچنان که قصد خاص نابود کردن یک گروه یا جامعه به عنوان یک کل یکسان نیست. برای اینکه متهم به کشتار جمعی مقصر شناخته شود، قصد خاص او برای نابود کردن گروه یا جامعه باید فراتر از شک معقول ثابت شود. این واقعیت که متهم علیه یک گروه تبعیض قائل شده است کافی نیست، زیرا در حالی که قصد تبعیض آمیز ممکن است یک عنصر ذهنی عمده تقصیر در مورد تعقیب و آزار که جنایتی علیه بشریت است باشد، اما عنصر ذهنی قاطع برای اینکه متهم را به کشتار جمعی مقصر بشناسیم نیست. در پرونده یلسیچ، قصد متهم برای آزار و اذیت گروه قربانی ثابت شده بود، اما مقصر کشتار جمعی شناخته شد زیرا او فاقد قصد خاص برای نابود کردن گروه مورد نظر بود [۶۳].
مبحث ششم: جنایــــت علیه بشـــریت
جنایت علیه بشریت [۶۴]، جرمی علیه مروت است که برخی اصول کلی حقوقی را نقض میکند و موجب نگرانی جامعه بین المللی میشود. این جرم به ورای مرزهای بین المللی برمیگردد یا در عظمت یا بیرحمی بیش از اندازهای است که از سوی تمدن جدید تحمل شده است. جنایات علیه بشریت با (جرم) کشتار جمعی، در اینکه قصد خاص نابود کردن اعضای گروه معین در مورد جنایات علیه بشریت لازم نیست، تفاوت دارد.
اصطلاح جنایات علیه بشریت تا ۱۹۱۵ در یک معنی غیر فنی استفاده شده بود، در اعلامیه ۲۸ مه ۱۹۱۵ دولت های فرانسه، بریتانیای کبیر و روسیه، از قتل عام ارامنه توسط ترکیه به عنوان جنایات علیه بشریت و تمدن یاد کردند به طوری که کلیه اعضای حکومت ترکیه همراه با عوامل آنها که در قتل عام دست داشتند مسئول شناخته شدند. این اصطلاح، در اعلامیههای بعدی مربوط به جنگ جهانی اول نیز استفاده شده بود. یک کمیسیون ۱۵ نفری توسط کنفرانس مقدماتی صلح در ۱۹۱۹، برای تحقیق درباره مسئولیت مسببان جنگ جهانی اول تشکیل شده بود. فصل دوم گزارش کمیسیون به تاریخ ۲۹ مارس ۱۹۱۹ از جمله، بیان میداشت که کلیه اشخاص وابسته به کشورهای دشمن … که به جرایم بر ضد قوانین و عرفهای جنگی یا قوانین بشری متهم بودند، در معرض تعقیب کیفری قرار دارند. ضمیمه شماره یک گزارش علاوه بر اتهام جنایات جنگی، چنان که آنها عموماً در آن زمان فهمیده میشدند، اتهامات قتل عمد و قتل عام، تروریسم سازماندهی شده، کشتن گروگانها، شکنجه غیر نظامیان، هتک ناموس به عنف، ربودن غیر نظامیان زن با هدف فحشاء اجباری، اخراج غیر نظامیان و غارت ارتکابی از سوی مقامات ترکیه و آلمان علیه اموال ترکیهای، همچنین اتهام غارت از سوی سربازان اتریشی علیه مردم یک شهر اتریش را اضافه کرد. اضافه کردن قوانین بشری به خاطر اعتراض اعضای ارمنی کمیسیون با شکست مواجه شد، به این دلیل که اساساً دیوان قضایی تنها میتواند حقوق موجود، نه مفاهیم مبهم قوانین و اصول بشریت که در قلمرو اخلاق قرار دارند را اجرا کند.
گفتار اول: عنصر مادی
تفکیک قتل و اذیت در بین جنایات علیه بشریت،امری معمول است چرا که اساس بند (ج)مادهء ۶ منشور نورمبرگ را تشکیل می‏دهد.پیش‏نویس مجموعه قواعد ۱۹۹۱ در مقایسه با کیفری یوگسلاوی سابق،دیوان بین‏المللی کیفری روآندا و دیوان بین‏المللی کیفری نیز به همین‏ نحو است و هیچ تمایزی را مطرح نمی‏کنند.تفکیک قتل و اذیت از جنایات علیه بشریت را می‏توان در وهلهء اول با این حقیقت روشن کرد که عنصر معنوی جنایات ایذاء و اذیت،مستلزم‏ انگیزه‏های تبعیض‏آمیز است و این انگیزه‏ها در مورد جنایات از نوع قتل ضروری نیستند [۶۵]. بنابراین، عنصر مادی جنایت علیه بشریت، ارتکاب حملهای که در ماهیت و خصوصیت غیر انسانی است و به قصد ایجاد رنج عظیم یا صدمه شدید به جسم یا به سلامت روحی و جسمی صورت پذیرد را شامل میشود. عمل غیرانسانی باید در چارچوب یک حمله گسترده و سازمان یافته علیه جمعیت غیرنظامی واقع شود. در مورد اساسنامه دیوان کیفری بین المللی برای رواندا، عمل ارتکابی باید به یک یا چند دلیل تبعیض آمیز، یعنی به دلایل ملی، سیاسی، قومی، نژادی یا مذهبی واقع شده باشد. در مورد اساسنامه دیوان کیفری بین المللی برای یوگسلاوی سابق، دیوان مزبور تنها صلاحیت رسیدگی به جنایات علیه بشریت که در یک مخاصمه مسلحانه واقع میشوند را دارد.
گفتار دوم: عنصر روانی
علاوه بر عناصر خاص که در هر جنایت علیه بشریت وجود دارد، به منظور تبدیل یک جرم به جنایت علیه بشریت مرتکب باید این جرم را آگاهانه انجام دهد، به این معنی که، وی باید زمینه کلی گستردهتری را که عمل او در آن واقع میشود بداند [۶۶]. مرتکب باید واقعاً یا بطور ضمنی آگاه باشد که عمل یا اعمال او بخشی از یک حمله گسترده به جمعیت غیرنظامی و در تعقیب یک سیاست یا برنامه هستند. باید ثابت شود که متهم میدانسته که جنایاتش در حمله بر ضد غیرنظامیان، به معنای تشکیل بخشی از زمینه جنایات انبوه یا مناسب با چنین الگویی میباشد. بند یک ماده ۱۷ اساسنامه دیوان کیفری بین المللی تاکید میکند که جنایت علیه بشریت باید از سوی مرتکب با علم به حمله (هدایت شده علیه جمعیت غیرنظامی که قربانی جرم هستند) ارتکاب یافته باشد. بدون این آگاهی، مرتکب عنصر روانی جهت یک جرم عادی، نه یک جنایت علیه بشریت را خواهد داشت [۶۷].
مبحث هفتم: جنایات جنگی‌
جنایات جنگی[۶۸] جنایاتی هستند که، مغایر با حقوق بشردوستانه بین المللی قابل اجرا در مخاصمات مسلحانه واقع میشوند. مطابق با این حقوق، در رفتار متخاصمین با نیروهای مخالف باید سه اصل حاکم باشد: ضرورت، انسانیت و مروت. ضرورت مراقبت میکند که تنها رفتار ضروری برای دستیابی به پیروزی مجاز است؛ از اینجا ناشی میشود اصل تناسب بین سهم حمله به یک هدف برای رسیدن به پیروزی نهایی، و خسارت یا صدمهای که بر آن هدف وارد میشود. به عبارت دیگر، ضرورت تنها برای دستیابی به هدف نظامی در میدان نبرد خواسته شده است نه اهداف سیاسی یا اهداف دیگر. انسانیت، یا بشردوستانه بودن، میزان خشونت مجاز را از طریق ممنوع کردن اقدام غیر ضروری یا افراطی کنترل میکند. مروت اعمال انصاف و احترام متقابل بین نیروهای مخالف را اقتضاء دارد؛ بنابراین، استفاده از وسایل و شیوه های جنگی غیر شرافت مندانه مانند نقض عهد، استفاده نادرست از علایم حمایت شده مادامی که مشغول حمله است و نفی برابری را، ممنوع میسازد [۶۹].
مبحث هشتم: جنایت تجاوز[۷۰]
صلاحیت دیوان کیفری بین المللی در رسیدگی به جرایم ارتکابی توسط افراد است؛ اما مسأله وقوع تجاوز توسط کشورها به عنوان پیش شرط رسیدگی به جنایت تجاوز ارتکابی توسط اتباع آن کشور، مسأله ای خارج از حیطه عملکرد افراد و به عنوان عمل کشورها محسوب می شود[۷۱]. هنگام مذاکرات رم درخصوص تصویب اساسنامه دیوان بین المللی کیفری، تعریف جنایت تجاوز ارضی و شروط اعمال صلاحیت دیوان نسبت به آن مورد اختلاف جدی بود؛ به طوری که تا واپسین روزهای کنفرانس رم که به تصویب اساسنامه دیوان منجر شد تعریف جنایت تجاوز و شرایط اعمال صلاحیت دیوان نسبت به آن مشخص نشد. البته فرصت هم برای دستیابی به توافق در این زمینه واقعاً کوتاه بود. رئیس اجلاس نهایی کنفرانس رم، تنها راه حل را در این دید که اعلام حل و فصل اختلافات راجع به این موضوع را به وقت دیگری موکول کند.
مطابق ماده ۵ (۱) (د) اساسنامه، دیوان مزبور مطابق با مقررات اساسنامه درخصوص جنایت تجاوز صلاحیت داشته باشد؛ اما بند ۲ ماده ۵ اساسنامه[۷۲] پیش بینی می کرد که دیوان زمانی بر این جنایت اعمال صلاحیت می کند که مطابق مواد ۱۲۱ [۷۳] و ۱۲۳ [۷۴] اساسنامه، مقررات مربوط به تعریف تجاوز و شرایط اعمال صلاحیت دیوان نسبت به آن تصویب شده باشد. بدین ترتیب، وظیفه تعریف جنایت تجاوز، عناصر آن و شروط اعمال صلاحیت دیوان نسبت به این جرم، به کنفرانس بازنگری محول شد که هر هفت سال یک بار بعد از لازم الاجرا شدن اساسنامه تشکیل می شود.
به طور کلی، عقیده بر آن است که جنایت تجاوز، شدیدترین و خطرناک ترین شکل استفاده غیرقانونی از زور است و مادر سایر جنایات بین المللی شناخته می شود. در نتیجه پیش بینی جنایت تجاوز در اساسنامه دیوان مطلوب به نظر می رسد؛ زیرا جنبه پیشگیرانه دارد[۷۵] و اطمینان خاطر ایجاد می کند که این جرم بدون مجازات رها نخواهد شد [۷۶].
فصل سوم: آیین دادرسی کیفری ایران
مبحث اول: تاریخچه آیین دادرسی کیفری در ایران
در دوران پیش از اسلام، در فرهنگ‌های کهن ایران یعنی تا پیش از تأسیس دولت‌های ماد و پارس مفاهیم حقوقی و آیین‌های قضایی با باورهای دینی و اعتقاد به انتقام الهی پیوند داشت. شواهد این ارتباط پیش از تأسیس دولت‌های نیرومند ایران در آموزه‌ها و باورهای عیلامی از یک سو و آیین مهر [میترایسم] از سوی دیگر نمایان بود، ولی اندک اندک نظام قضایی با پشتوانه حکومت‌های متمرکز به صورت امری عرفی پذیرفته شد. حکومت‌های نیرومندی مانند مادها، هخامنشیان اسکندر و سلوکیان و اشکانیان و ساسانیان در طول تاریخ بر این کشور پهناور حکومت کرده‌اند [۷۷].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:24:00 ق.ظ ]




 
 

شکل۵-۱ .مثالی از چگونگی اعمال مراحل گردآمدگی با سایز۱۵=s و استخراج بردار ویژگی با سایز ۴۰.

 

به بیانی دقیق‌تر، برای اعمال گردآمدگی با سایز ۱۵=s بر روی یک پنجره ۳۰-دقیقه‌ای، رکوردهای ۱ تا ۱۵ ( مربوط به ۲۰ مسیر) و رکوردهای ۱۶ تا ۳۰ ( مربوط به ۲۰ مسیر) با هم جمع بسته می­شوند و ۲ بردار ۲۰ مقداری تولید می­ کنند که با کنار هم قرار دادن آن­ها یک بردار ویژگی ۴۰-مقداری برای پنجره مربوطه بدست خواهد آمد. اعمال سایزهای مختلف گردآمدگی، نتایج متفاوتی را در میزان خطا ایجاد می‌کند. شکل (۵-۲) نیز روند تغییرات میانگین RMSE را با توجه به سایزهای مختلف گردآمدگی نشان می‌دهد. همانطور که در شکل (۵-۲) مشخص است، کمترین خطا مربوط به اعمال سایز گردآمدگی ۱۰-دقیقه‌ای است. هرچند که کمترین خطا در روش RF Ensemble of با سطح گردآمدگی s=15 بدست آمده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

 
 

شکل ۵-۲٫ مقایسه میانگین RMSE روش پیشنهادی و روش Of RF Ensemble با اعمال سایزهای گردآمدگی متفاوت. سایز گردآمدگی از ۳ تا ۳۰ دقیقه، متغیر است.

 

در راستای توجیه بهترین نتیجه که حاصل اعمال سایز گردآمدگی ۱۰=s است، می‌توان گفت که در واقع با اعمال این سایز، مقادیر بردار ویژگی هم Horizen با بردارهای هدف است. به بیانی دقیق‌تر، چون قرار است بردار­های هدف، جمع نرخ ترافیکی مسیر­ها در بازه‌ی زمانی ۴۱-۵۰ (۱۰-دقیقه‌ای) باشند، پس در نظر گرفتن نرخ­های ترافیکی مربوط به جمع ۱۰-دقیقه‌ای در بردارهای ویژگی، تطابق بیشتری با بردارهای هدف داشته و منجر به یادگیری بهتر و خطای کمتر می­ شود.

استخراج مجموعه‌های نمونه‌های آموزشی

نظر به حجم بالای داده ترافیکی ، مقیاس پذیری متد­های ارائه شده ، از مسائل مطرح در این حوزه است . در روش [۱۸]، مجموعه نمونه‌های آموزشی (ماتریس‌های ویژگی) با سایز­های متفاوتی، از فایل پایگاه داده استخراج شد . این مجموعه‌ها با عنوان A ، B وC به ترتیب شامل ۱۰۰۰ ،۱۱۰۰۰ و ۵۵۰۰۰ نمونه‌ی آموزشی هستند. همانطور که مشخص است، یادگیری با بهره گرفتن از هر کدام از مجموعه‌ها، مقیاس‌پذیری متفاوتی را در اختیار می‌گذارد. از آنجا که در نهایت، قرار است تکنیک پیشنهادی با این الگوریتم مقایسه شود، بنابراین ما نیز این مجموعه‌های آموزشی را استخراج و برای یادگیری بکار گرفتیم. در این زیر فصل، به بیان چگونگی استخراج این مجموعه‌های آموزشی می‌پردازیم.
در بخش پایگاه داده توضیح داده شد که داده‌ی ارائه شده بعنوان داده‌ی آموزشی، شامل ۶۰۰۰۰ رکورد یعنی ۱۰۰ سایکل ۱۰- ساعته می­باشد . با توجه به این که قرار است با داشتن نیم ساعت اول هر پنجره ، نیم ساعت بعدی را پیش ­بینی کرد ، بنابراین از هر پنجره ۶۰- دقیقه­ای باید یک نمونه استخراج کرد. اگر پنجره­های استخراج نمونه را بدون overlap در نظر بگیریم و از هر ۶۰-دقیقه، یک نمونه (یک بردار ویژگی) مطابق با روش توضیح داده شده در بخش ۴ ، استخراج کنیم، در نهایت به ازای ۶۰۰۰۰ رکورد (دقیقه) (کل داده آموزشی)، ۱۰۰۰ نمونه‌ی آموزشی خواهیم داشت که بعنوان مجموعه نمونه‌های آموزشیA (یا Set A) در نظر گرفته می­ شود.
با حرکت دادن پنجره‌ی استخراج نمونه و تغییر نقطه‌ی شروع و پایان این پنجره می­توان تعداد نمونه‌های آموزشی متفاوتی را از فایل داده های آموزشی استخراج کرد. واضح است که در این صورت پنجره­های استخراج نمونه با هم overlap خواهند داشت. برای بدست آوردن مجموعه نمونه‌های آموزشی B یا (Set B) ، به جای استخراج یک نمونه از یک بازه ۶۰-دقیقه‌ای، پنجره‌ی استخراج ویژگی را روی این بازه حرکت می­دهیم که در این صورت ۱۱ نمونه‌ی آموزشی از هر یک ساعت استخراج خواهند شد. بدین ترتیب، برای ۱۰۰۰ بازه‌ی یک ساعته، ۱۱۰۰۰=۱۰۰۰ₓ۱۱ نمونه بدست خواهد آمد. به منظور درک بیشتر نحوه‌ی ساخت مجموعه‌های نمونه آموزشی، مرحله‌ی استخراج نمونه مجموعه آموزشی B بطور مثال در شکل (۵-۳) بصورت نمادین آمده است.

 
 

شکل ۵-۳- مراحل نمادین استخراج مجموعه نمونهی آموزشی B.

 

در حالتی دیگر اگر پنجره استخراج ویژگی را روی بازه‌ی مربوط به یک سایکل که ۶۰۰ دقیقه است، حرکت دهیم (با شیفت ۱-دقیقه‌ای پنجره استخراج ویژگی)، به ازای هر سایکل ۵۵۰ نمونه‌ی آموزشی و در نهایت به ازای ۱۰۰ سایکل ۵۵۰۰۰=۱۰۰۰ₓ۵۵ نمونه‌ی آموزشی خواهیم داشت که مجموعه‌ی نمونه‌های آموزشی C را تشکیل می‌دهند[۱۸]. در زیر فصل بعد، نتایج یادگیری الگوریتم‌های متفاوت بر روی این مجموعه‌ها آورده شده است.

نتایج یادگیری الگوریتم بر روی مجموعه‌های نمونه‌های آموزشیA,B,C

در شکل (۵-۴) کارایی تکنیک پیشنهادی بر روی داده‌ی آزمایشی در مقایسه با نتایج پیاده سازی ما از روش Ensemble Rf را می‌بینیم.

 

شکل ۵-۴- مقایسه خطای RMSE مربوط به تکنیک پیشنهادی و روش Ensemble RF، که برای مجموعه نمونه‌های آموزشی A,Bو C که به‌ترتیب شامل ۱۰۰۰, ۱۱۰۰۰ و ۵۵۰۰۰ نمونه‌ی آموزشی هستند. تکنیک پیشنهادی کاهش خطای چشمگیری بر روی مقیاس‌پذیرترین مجموعه یعنی مجموعه A داشته است.

 

لازم به ذکر است که روش Ensemble RF در مسابقه ICDM سال ۲۰۱۰ مقام سوم را کسب کرد. همانطور که در شکل واضح است، تکنیک پیشنهادی قادر به کاهش خطای چشمگیری، خصوصا بر روی مجموعه‌ی A شده است که کوچکترین سایز را در مقایسه با دیگر مجموعه‌های B و C دارد. اهمیت این نتیجه بدین دلیل است که سایز مجموعه‌های B و C، همانطور که در [۱۸] مورد نقد و اشاره قرار گرفته، از جمله محدودیت‌های آن روش بحساب می‌آید، چرا که با افزایش تعداد مسیرها (ATRs) احتمالا متد ارائه شده در [۱۸] مقیاس‌پذیری مناسبی نخواهد داشت. با این حال، برای رسیدن به کارایی بالاتر، تکنیک پیشنهادی بر روی مجموعه‌های B و C و ترکیب B و C اعمال شد که نتایج آن را در شکل (۵-۴) می‌بینیم. واضح است که بر روی ۴ مجموعه، تکنیک پیشنهادی، کاهش خطای قابل ملاحظه‌ای دارد. هرچند بهترین نتایج هر دو روش از اعمال الگوریتم بر روی ترکیب مجموعه (B & C) می‌باشد. لازم به ذکر است که این میزان خطا در مقایسه با برترین نتایج مربوط به مسابقه ICDM(2010)، نتایج قابل مقایسه‌ای دارد.
فصل ششم

خلاصه و نتیجه گیری

  •  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:23:00 ق.ظ ]




شکل ۴-۱۵ اثر سطوح مختلف کود فسفر بر غلظت نیتروژن برگ باقلا

۴-۳-۴ غلظت روی در دانه

اثر کود فسفر بر غلظت روی در دانه
جدول تجزیه واریانس داده‏ها نشان داد که تاریخ کاشت تاثیر معنی‏داری بر میزان غلظت روی در دانه نداشت اما اثر کود معنی‏دار بود (جدول ۴-۷). نتایج نشان داد با افزایش میزان کود تا سطح ۱۰۰ کیلوگرم در هکتار میزان روی در دانه هم به موازات آن افزایش پیدا کرد ( ۱۲/۶۳ گرم در کیلوگرم ) اما در سطح ۱۵۰ کیلو گرم در هکتار میزان جذب روی و غلظت آن در دانه کاهش یافت و به ۸۷/۴۵ گرم در کیلوگرم رسید (شکل ۴-۱۶). PH و میزان فسفر موجود در خاک عوامل محیطی کاملاً شناخته شده در جذب روی می‏باشند. وجود فسفر در حد مطلوب باعث توسعه سیستم ریشه‏ای و در نتیجه جذب بهتر عناصر از خاک می‏شود از طرفی مصرف بیش از حد فسفر مازاد بر حد بحرانی موجب کاهش غلظت سایر عناصر در گیاه می‏شود. در خاک، روی با فسفر می‏تواند تشکیل ترکیبات کم محلول و مقاومی را بدهد که از مقدار روی قابل جذب توسط گیاه می‏کاهد. این اثر در دانه برای، روی و آهن معنی‏دار بود. به طوریکه می‏توان گفت موجودی زیاد فسفر خاک باعث کاهش رشد ریشه گیاه و حجم میکوریز آن شده که کاهش جذب روی توسط گیاه را به دنبال خواهد داشت. همچنین در داخل گیاه هم وجود غلظت‏های بالای فسفر باعث کاهش حلالیت روی و کاهش انتقال آن از ریشه‏ها به سایر قسمت‏های گیاه می‏شود (معافیان‏پور، ۱۳۷۳). بعبارت دیگر فسفر زیاد در جذب با سایر عناصر بویژه روی و آهن رقابت داشته و غلظت و کل جذب عناصر ریزمغذی در گیاه را کاهش داده است. صحت این نتایج با توجه به اظهارات لئون و کوشین[۶۰] (١٩٩١)، و اوکی[۶۱] (١٩٨۴) مبنی بر وجود اثر متقابل میان فسفر با دیگر عناصر مورد تائید است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

شکل ۴-۱۶ اثر سطوح مختلف فسفر بر غلظت روی در دانه (گرم در کیلوگرم) باقلا

۴-۴-۵ غلظت آهن دانه

جدول تجزیه واریانس نشان داد که کاربرد فسفر و تاریخ کاشت و برهمکنش فسفر و تاریخ کاشت تاثیر معنی‏داری بر غلظت آهن در دانه داشت (جدول ۴-۷). براساس نتایج جدول برش‏دهی اثر تیمارها، مقادیر فسفر تنها در تاریخ کاشت ۱۰ آبان بر غلظت آهن دانه معنی‏دار بوده است (جدول ۴-۸). مقایسه میانگین اثر متقابل فسفر و تاریخ کاشت نشان می‏دهد که کاربرد فسفر بیشترین در تاریخ کاشت ۱۰ آبان معنی‏دار بوده است (جدول ۴-۹). نتایج نشان داد فسفر در غلظت بالا اثر منفی بر جذب آهن دارد به طوری که بیشترین میزان آهن در تیمار شاهد (با میانگین ۹۵/۱۲۵ میلی‏گرم در کیلوگرم) و کمترین میزان غلظت در تیمار ۱۵۰ کیلوگرم در هکتار سوپر‏فسفات‏تریپل (با میانگین ۴۸/۹۴ میلی‏گرم در کیلوگرم) بود. مصرف زیاد کودهای فسفردار موجب کاهش جذب، انتقال و متابولیسم بعضی از عناصر کم مصرف و از جمله آهن می‏شود و در نهایت اثر نامطلوبی روی رشد گیاه دارد. از طرفی غلظت زیاد فسفر در خاکهای آهکی، قابلیت جذب آهن را کم می کند. به طور کلی می‏توان گفت فسفر به دلیل رقابت با سیترات که وظیفه آن انتقال آهن به آوندهاست مانع انتقال آهن می شود (جورج و لوچی[۶۲]، ۱۹۸۵).

جدول ۴-۸ برش‏دهی تجزیه واریانس تیمارهای آزمایشی بر غلظت آهن دانه
مجموع مربعات درجه آزادی منابع تغییرات
۱۰۱۴/۰ ۳۳/۲۱۲۸ ۳ ۱۰ مهر
۲۸۲۰/۰ ۳/۱۲۵۴ ۳ ۲۵ مهر
۰۰۰۱/۰ ۱۱۶۰۰ ۳ ۱۰ آبان
۳۰۸۲/۰ ۱۱۷۸/۳۸ ۳ ۲۵ آبان
۵۴۶۶/۰ ۲۹/۶۷۹ ۳ ۱۰ آذر
اعداد توان در بالا و سمت راست هر کدام از مجموع مربعات، سطوح احتمال خطا را نشان می‏دهد.
جدول ۴-۹ نتایج مقایسه میانگین تیمارهای آزمایشی بر غلظت آهن دانه
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:23:00 ق.ظ ]