عمل[۲۰۹]
زمینه[۲۱۰]
زمان[۲۱۱]
هدف آموزش بهداشت در علوم بهداشتی تغییر رفتارهای بهداشتی میباشد. رفتار شامل عملکرد قابل مشاهده و بررسی میباشد. رفتار ترکیبی از آگاهیها و گرایشها با سایر عوامل و به نسبتهای متفاوت میباشد. رفتار از عوامل اتفاقی، امکانات عملی، مسائل جاری و بسیاری عوامل دیگر متاثر است و از آنجا که ماهیت آن پیچیده است، ممکن است در جهت مخالف با آگاهیها نیز صورت گیرد. برخلاف گرایشها و آگاهیها بررسی در رفتار کم و بیش سادهتر است، چرا که اعمال ضابطه های عینی در آن عملی است. رفتارهای مختلف را نیز می توان با روش کمی مورد شناخت قرار داد. رفتار عمل مشاهده شده بوسیله فرد می باشد (باقیانی مقدم و همکاران، ۱۳۸۴).
درک رفتاری دیگران[۲۱۲]:
درک رفتار سایر افراد شناختهایی مرتبط با رفتارها، عقاید و نگرش سایر افراد می باشد. این شناخت ها ممکن است مطابق با واقعیت باشند یا نباشند. منابع اولیه درک رفتاری در رفتارهای مرتبط با سلامت عبارتند از: خانواده (والدین و یا خواهران و برادران و هم نیاها، همتاها). درک رفتاری سایر افراد مشتمل بر استانداردها (انتظارات دیگران مهم) حمایت اجتماعی (تشویق های ابزاری و احساس) و الگوسازی (یادگیری جانشینی از طریق مشاهده دیگرانی که در حال انجام یک رفتار بخصوص هستند). در تعدادی مطالعه نشان داده شده است که این سه فرایند بین فردی بر زمینهسازی جهت انجام رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت تأثیر میگذارند. حمایت اجتماعی برای یک رفتار منابع تقویت شده پیشکش شده توسط دیگران را پیچیده تر می کند. الگوسازی اجزاء پیامدی یک رفتار بهداشتی را به تصویر میکشد و استراتژی مهمی برای تغییر رفتار در تئوری شناخت اجتماعی میباشد. درک رفتاری سایر افراد می تواند هم به طور مستقیم و هم به طور غیر مستقیم و از طریق فشار اجتماعی یا تشویق برای تعهد به برنامه ریزی فعالیت بر روی رفتارهای مرتبط با سلامت تاثیر بگذارند. افراد به لحاظ وسعت حساسیت به آرزوها مثال ها و ستایش دیگران متغیر می باشند. در هر حال انگیزش مناسب جهت رفتار در مسیری موافق با درک رفتاری سایر افراد باعث می شود تا احتمال انجام رفتارهایی که آنها در آن تحسین شده اند و یا به لحاظ اجتماعی تقویت شده اند افزایش یابد (لیسلوت[۲۱۳] و همکاران، ۱۹۹۷).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
برای اینکه درک رفتار سایر افراد موثر باشد، افراد باید به رفتارها، آرزوها و درون داده های دیگران توجه کنند، آنها را بفهمند و آنها را با نمایشهای شناختی مرتبط با رفتارهای معین تشبیه کنند. حساسیت به تاثیرگذاری دیگران ممکن است به لحاظ رشدی متغیر بوده و مخصوصاً در بین نوجوانان مشهود میباشد. بعضی فرهنگها ممکن است تاکید بیشتری بر درک رفتاری نسبت به دیگران داشته باشند.
مطالعات لایزلوت نشان داد که درک رفتاری سایر افراد بر رفتار جامعه مورد بررسی او تاثیر داشته است. وی در بررسی خود به این نتیجه رسید، افرادی که بیان کردند سایر افراد در هنگام رانندگی با سرعت بالا رانندگی می کنند، آنها نیز در هنگام رانندگی نیز از سرعت بالایی برخوردار بودند و افرادی که بیان کردند که سایر افراد در هنگام رانندگی با سرعت کم رانندگی می کنند، آنها نیز در هنگام رانندگی نیز از سرعت کمی برخوردار بودند (لیسلوت و همکاران، ۱۹۹۷).
باورهای ویژه در باب سلامت
تحقیقات قابل ملاحظهای در باب باورهای مربوط به سلامت صورت گرفته است. الگوی باور مربوط به سلامت این باورها را در بر می گیرد (بکر[۲۱۴] ، ۱۹۷۴؛ رزن استاک[۲۱۵] ، ۱۹۶۶،۱۹۸۸). هنگامی که «الگوی باور مربوط به سلامت» برای اولین بار شکل می گرفت، پژوهشگران انتظار داشتند باورهای مربوط به سلامت مستقیماً سبب انجام رفتارهای بهداشتی ویژهای شوند. آنان گمان میکردند که مثلاً اگر کسی باور قوی داشته باشد که واکسیناسیون (مثلاً در مقابل فلج اطفال) مایه حفظ سلامتی است، برای دستیابی به آن اقدام می کند. هرچند پژوهشگران به این مسئله پی بردهاند که باورها قطعاً بر رفتار اثر دارند، اما مستقیماً باعث ایجاد آن نمی شوند (رزن استاک،۱۹۷۴).
به هر حال «الگوی باور مربوط به سلامت»، در ارائه روشی برای سازماندهی و درک باورهای مربوط به رفتار بهداشتی کاملاً مفید است. مولفه های این الگو در بسیاری از الگوهای دیگری نیز که روانشناسان برای تبیین تصمیم گیریهای بهداشتی به کار می برند، دیده می شوند (بکر، ۱۹۷۹).
پژوهشگران دریافته اند که نه یک تخمین پزشکی واقعی، بلکه فقط اعتقاد به خطرناک بودن بیماری است که بر نگرش فرد به انجام دادن اقداماتی برای پیشگیری از بیماری اثر می گذارد (دیماتئو و دینیکلا[۲۱۶] ،۱۹۸۲؛ هاینز[۲۱۷] ،۱۹۷۹؛ جانز و بکر،۱۹۸۴).
دومین جنبه مهم باورهای مربوط به سلامت، این است که فرد خود را مستعد ابتلا به بیماریای بداند که با رفتار بهداشتی قابل پیشگیری است.محققان دریافته اند که باور فرد به آسیب پذیری در برابر بیماریهای قلبی، یکی از پیش بینی کننده های مهم رفتارهای بهداشتیای است که برای کاهش یا تخفیف بیماریهای مزبور، ضرورت دارند (دیماتئو و دینیکلا، ۱۹۸۲؛ جانز[۲۱۸] و بکر،۱۹۸۴).
جنبه سوم این باورها آن است که اگر افراد باور داشته باشند که عملی در حفظ یا بازیابی سلامت آنان اثر دارد، به ندرت چنین عملی را شروع کرده و ادامه می دهند. فرد باید به اثربخشی عمل، باور داشته باشد، تا برای اجرای آن اقدام کند یا آن را ادامه دهد وگرنه آن عمل را بیهوده تلقی خواهد کرد.
در نهایت فرد باید باور داشته باشد که فواید عمل، نسبت به هزینههای آن بیشتر است. هزینه ها تنها هزینههای مالی نیست، بلکه شامل اموری همچون: اتلاف وقت، گرفتاری و درد و خطر احتمالی نیز میشود. اگر فردی باور داشته باشد که زحمت پیگیری عملی، بیش از ارزش آن است، به احتمال قوی از آن اجتناب خواهد کرد (رونیز، هارل[۲۱۹] ،۱۹۸۹؛ ساتون، ایزر[۲۲۰] ،۱۹۹۰).
«الگوی باور مربوط به سلامت» از این جهت که برای افزایش تبعیت بیماران برنامههایی ارائه داده است، ارزشمند می باشد (جونز، جونز و کاتز[۲۲۱] ،۱۹۸۷). مولفههای این الگو عبارتند از:
باور به:
شدت بیماری،که ممکن است ناشی از عدم توفیق در انجام فعالیتهای بهداشتی باشد.
مستعد بودن برای بیماری،که ممکن است ناشی از عدم توفیق در انجام فعالیتهای بهداشتی باشد.
بیشتر بودن فواید پیگیری درمان از هزینه های آن (پول، زمان، مشکل، گرفتاری).
اثربخش بودن فعالیت پیشگیرانه در جلوگیری از بیماری (باور به اثر بخش بودن عملی خاص).
برای مثال مفهوم درک خطر در ابتدا در الگوی باورهای بهداشتی مطرح شد، الگویی که ارتباط بین باورهای بهداشتی و رفتارهای بهداشتی خاصی را تعیین می کند. این الگو از اهمیت توانائی درک خطر برای بروز رفتار سلامت حمایت می کند. الگو مطرح می کند رفتار پیشگیرانه زمانی رخ میدهد که الف- فرد نسبت به موضوع خطر احساس آسیبپذیری نماید، ب- فرد نسبت به خطر حساس باشد و صدمات ناشی از آن را جدی تلقی نماید. حساسیت فرد نسبت به یک خطر عامل مهمی در پیش بینی نگرش او نسبت به تغییر رفتار مرتبط با آن خطر است (دیماتئو، ۱۳۸۹). بر این اساس، فرد با احتیاط رانندگی می کند اگر حس کند که احتمال تصادف بالا است و صدمات حاصل از تصادف برای او جدی است. برخلاف این تبیین، در مطالعات رابطه ضعیفی بین درک خطرات ترافیکی (احتمال تصادف) و رفتار رانندگی محتاطانه یافت شده است. به عنوان مثال، راندوم و ایورسن (۲۰۰۴) رابطه ضعیفی بین درک خطرات ترافیکی و گزارش رفتار پرخطر رانندگی یافتند.
آموزش در حوزه های مختلف رفتار رانندگی
با توجه به اهمیت موضوع تصادفات رانندگی و عوارض مادی و غیر مادی ناشی از آن برای جامعه جهانی و به ویژه کشورهای در حال توسعه، یکی از بخشهای اساسی در برخورد با این معضل مهم سلامت، توجه به کاربرد مداخلات آموزشی برای بهبود رفتار مرتبط با ترافیک در استفاده کنندگان از جادهها و خیابان هاست که به آنها عنوان بسیج های اطلاع رسانی و آموزشی داده شده است (دلانی[۲۲۲] و دیگران، ۲۰۰۴).
در پژوهش حاضر محقق سعی نموده است که با جستجو و تحلیل مداخلاتی از طریق آموزش با هدف افزایش درک خطرات ترافیکی، ایجاد نگرش مثبت نسبت به رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی و کاهش رفتارهای پرخطر رانندگی در گروه رانندگان مبتدی طراحی و اجرا شده است و نیز به بررسی میزان اثربخشی این دسته از مداخله ها، برای کاستن از حوادث ترافیکی پرداخته است.
رفتارهای رانندگی نقش مهمی در بروز تصادفات رانندگی دارد و به همین دلیل، تلاش برای تغییر این رفتارها در کاهش تصادفات و عوارض آن تاثیر عمدهای خواهد بود. مداخله برای اصلاح رفتارهای خطرناک رانندگی نیازمند اطلاع از میزان آگاهی، نگرش و باورها و عملکرد گروه هدف دارد. حوادث ترافیکی قابل پیشگیری هستند و اکثر آنها به دنبال رفتارهای پرخطر رانندگی به وقوع می پیوندند و مقرون به صرفه ترین راه برای کاهش این حوادث، کاستن از میزان چنین رفتارهایی از طریق آموزش است.
آموزش نیز می تواند همچون روشهای ترویجی مانند تبلیغات و پخش آگهیهای رسانهای در ترغیب و تشویق جامعه برای ترک رفتارهای پرخطر و مغایر با سلامت، روز به روز افزایش یابد که از جمله اجزای عمده در انواع راهبردهای مداخله ای به شمار می رود (آوپتو[۲۲۳] و دیگران، ۲۰۰۸).
طراحی نظام مند بسیجهای اطلاع رسانی آموزشی تحت تأثیر حداقل چهار مورد اجزای مختلف موضوع، شیوه اجرا، گروه هدف و بودجه هستند. استفاده از نظریهها و الگوها در تدوین بسیج های اطلاع رسانی آموزشی و نیز توجه به باورهای گروه هدف و تهیه پیام بر مبنای باورها و نگرشهای گروه مخاطب اساس تهیه و اجرای موفق برنامه های از این نوع است (فارلی[۲۲۴] و دیگران، ۲۰۰۳).
نتایج حاصل از بررسی مطالعات سلیمان اختیاری و شمس (۱۳۸۸) نشان میدهد که بسیج های اطلاع رسانی آموزشی با بهره گرفتن از رسانه های جمعی، می تواند ما را در دستیابی کم هزینهتر به درصد بیشتری از گروه هدف برنامه ها توانایی ببخشند. در حوزه پیشگیری از تصادفات رانندگی نیز اجرای این نوع بسیجها موثر بوده است و در صورت ترکیب آن با برنامه های جامعه محور و مدرسه محور می تواند موثرتر هم باشد. و نیز نشان می دهد که اجرای بسیج های اطلاع رسانی آموزشی منجر به کاهش معنادار در انجام رفتارهای خطرناک منجر به بروز حوادث ترافیکی در همه گروه های هدف می شوند. هرچند اثربخشی مداخله هایی که با بهره گرفتن از ترکیبی از چندین کانال و در مدت زمان طولانی تری اجرا شدند نسبت به سایر مداخله ها بیشتر بود (الدر[۲۲۵] و دیگران، ۲۰۰۴).
با توجه به اهمیت پرداختن به معضل بالا بودن میزان تصادفات رانندگی در کشور ما، لزوم طراحی و اجرای چنین بسیجهایی با کمک صاحبنظران حوزه آموزش سلامت، ارتباطات و علوم رسانه ای کاملا محسوس است و الگوبرداری از بسیجهای انجام شده در سایر کشورها و تطبیق آن با رفتارهای خطرناک رانندگی شایع در ایران، که قطعاً رانندگی تحت تأثیر مشروبات الکلی اولویت رفتاری محسوب نمی شود، میتواند نتایج ارزشمندی را برای جامعه ما به دنبال داشته باشد. حضور متخصصان آموزش سلامت در کنار اصحاب رسانهها و دست اندرکاران آموزش همگانی راهنمایی و رانندگی ناجا میتواند کارآمدی و اثربخشی این اقدامات افزایش دهد.
مسلما اجرای بسیج های اطلاع رسانی و آموزشی در کنار سایر مداخلات و اجبارهای قانونی توسط پلیس راهنمایی و رانندگی میتواند منجر به کاهش چشمگیر در میزان تخلفات رانندگی و رفتارهای پرخطر رانندگی در سطح جامعه گردد.
تاثیر کیفر محرومیت از رانندگی بر پیشگیری از جرایم رانندگی
به طور کلی، عوامل تصادفات در قالب دو عامل انسانی و طبیعی دسته بندی می شود. سالیانه بیش از سی هزار قتل و بیش از دویست هزار مجروح از نقص فنی، ماشینها، نقص مهندسی جادهها و نقص فرهنگی رانندگی ناشی میشود (سروستانی، ۱۳۸۸). با قانونگذاری مناسب میتوان بسیاری از عوامل انسانی موثر در تخلفات رانندگی را کاهش داد. بیش از پنجاه درصد علل تصادفات در ایران، مربوط به عوامل انسانی است (سلمانی، ۱۳۸۷). امروزه با توجه به نقش بسیار مهم انسان در تصادفهای رانندگی، بیشتر تحقیقات و برنامهریزیها در ارتباط با این عامل میباشد و در اکثر مطالعاتی که در این زمینه صورت میگیرد، از انسان به عنوان مهمترین عامل بروز این گونه حوادث نام می برند. در کشور ما بسیاری از مشکلات مربوط به حمل و نقل و ترافیک، ناشی از رفتار استفاده کنندگان است و علت اصلی، عدم آگاهی لازم، نداشتن آموزش کافی و بی توجهی به حقوق سایر استفاده کنندگان می باشد. بدین سان، قانون گذار با جرم انگاری در پی آن است تا با عوامل انسانی موثر در حوادث رانندگی برخورد نماید و نقش قوانین با دو رویکرد سزادهی و حمایتی قابل مطالعه است. در جمع بین این دو رویکرد می توان گفت سیاستگذار ایرانی، برای متخلفینی که حرفهای نیستند و برای بار نخست مرتکب تخلف می شوند، توسل به تدابیر جامعوی، از جمله محرومیت از حق رانندگی را مناسب دانسته و برای تکرار کنندگان جرایم رانندگی، برخوردهای شدیدتری را اعمال می کند. کیفر محرومیت از حقوق اجتماعی، از جمله محرومیت از رانندگی که در لایحهی مجازاتهای اجتماعی آمده است، بیشتر جنبهی تامینی دارد و به منظور دفع زمینههای بزهکاری مورد توجه قرار گرفته است. ضبط موقت پروانه، بیشتر جنبهی خنثی سازی و توانگیرانه درصدد دور کردن بزهکاران از محیط های مستعد تکرار جرم میباشد، تا اندازهای بر بازپروی مجرمان نیز تاثیرگذار است (رهامی، ۱۳۸۱). اگر این محرومیت موقت محکوم را مجبور به گذراندن دورههای آموزشی کند، میتوان برای این ضمانت اجرا، کارکرد بازپرورانه را متصور شد (رهامی، ۱۳۸۱).
کشورهای توسعه یافته توانسته اند با اقداماتی نظیر استفاده از وسایل و تجهیزات مدرن، کنترل سرعت و تجهیز پلیس راهها و نیز توجه ویژه به امر آموزش ایمنی و ترافیک، آمار تصادفات خود را به طور قابل ملاحظهای کاهش دهند در حالی که در کشور ما امر فرهنگ سازی و آموزش ایمنی و ترافیک ضعیف بوده و هنوز در جامعه نهادینه نشده است (سیفنیا، ۱۳۸۷).
یکی از بالاترین میزانهای مرگ و میر ناشی از تصادفات رانندگی در جهان متعلق به ایران است. استفاده از بسیجهای اطلاع رسانی آموزشی از جمله رسانههای جمعی برای کاهش رفتارهای خطرناک رانندگی همواره مورد توجه متخصصان بخش سلامت بوده است. بررسی نتایج این بسیج های اطلاع رسانی آموزشی در زمینه پیشگیری از بروز حوادث ترافیکی در جوامع مختلف می تواند ما را در انتخاب راهکاری مناسب برای کاهش میزان رفتارهای خطرناک رانندگی و مرگ و میر و ناتوانی ناشی از این حوادث موثر است (سلیمان اختیاری، شمس، ۱۳۸۸).
اطلاع رسانی آموزشی که می تواند با کمک انواع رسانهها و به ویژه رسانههای جمعی انجام شوند، قصد دارند به افراد جامعه درباره خطرات رفتارهای مغایر با سلامت و چگونگی اجتناب یا کاهش اثرات مخرب آنها اطلاع رسانی کنند (لاند[۲۲۶] و دیگران، ۲۰۰۴).
تدوین بسیجهای آموزشی عمومی از طریق رسانههای جمعی نیازمند تعیین رفتار هدف میباشد، تا تعیین عوامل خطر و ویژگی های مرتبط با رفتار و گروه هدف را آسان سازد. پیام بسیج باید به طور خاص با گروه هدف مربوط بوده و اگر تعدادی از پیام های مرتبط وجود دارد باید شامل یک شعار پایدار و منطقی باشد. همچنین موضوع پیام باید معتبر و توصیف کننده اعضای گروه هدف باشد (آوپتو و دیگران، ۲۰۰۸).
مرادی و محمدی در یازدهمین کنفرانس بین المللی مهندسی حمل و نقل و ترافیک (۱۳۹۰) پژوهشی تحت عنوان نقش و تاثیر رسانه های جمعی در ارتقاء و توسعه فرهنگ ترافیک با هدف اثرگذاری، تاثیر، نفوذ پذیری و قدرت استفاده از رسانه در ساخت برنامه های آموزشی ترافیک که امری اجتناب ناپذیر و بسیار مفید و مثمر ثمر و تاثیر گذار در رشد و توسعه فرهنگ ترافیک می باشد نشان دادند که توجه به اثرات مطلوب و نامطلوب پخش فیلمها، تیزرها و انتشار مطالب آموزشی ترافیک در رسانه ها و عدم توجه رسانهها به جنبه های مختلف تخلفات رانندگی و توجه به جنبه های مادی و قانونی تخلفات رانندگی اثرات منفی در رشد و ارتقاء فرهنگ ترافیک دارد. عدم توجه کافی به رعایت مقررات رانندگی و آگاه سازی در تمامی آثار هنری، علمی، مستند رسانه ها باعث کاهش اثر پذیری تبلیغات و برنامه های آموزشی در رسانه ها می گردد. لذا ساخت برنامه های آموزشی کارشناسی شده، با محتوا، هدف دار، واقعیت گرا می تواند گام موثری در آموزش و ارتقاء فرهنگ ترافیک مردم باشد. برنامه هایی که در این زمینه می توان تهیه نمود، عبارتند از برنامه های تلویزیونی، فیلم آموزشی علمی، پیامهای تبلیغاتی، پیامهای هشدار دهنده، دوربین مخفی، واقعیتهای فرهنگی ترافیک، قبح تخلفات رانندگی و در نهایت عواقب ناشی از تخلف را، از طریق مفهوم سازی توسط رسانه ها، به صورت مستدام و مستمر و هدفمند در تمامی ابعاد اجتماعی به تصویر کشید. با تهیه و ساخت برنامه های علمی آموزست در مورد تخلفات رانندگی که می تواند در راستای ارزش نهادن به رعایت مقررات و ارزشی نمودن رفتار درست ترافیک، قبح و زشتی تخلف، اصلاح رفتار غلط، ترویج فرهنگ درست ترافیک، الگوسازی رفتار ترافیکی استاندارد موثر باشد. پژوهش آنها با هدف افزایش سطح آگاهی و اصلاح نگرش رانندگان از طریق رسانه صدا و سیما، با ساخت برنامههای استاندارد شده فرهنگی و ترافیکی و استفاده از علوم نو و ارتقاء کیفی سطح برنامه های ترافیکی در راستای بالا بردن و ثبات رفتار و الگو سازی و افزایش فرهنگ ترافیک رانندگان و عابرین پیاده و آحاد جامعه می توان گامی مهم و تاثیر گذار در آرامش روانی، جانی و اقتصادی ترافیک برداشت.
همانند بسیاری از زمینه های انحراف رفتاری تعداد معدودی از افراد خواهند بود که نگرش و رفتار آنها تحت تاثیر این برنامههای آموزشی قرار نخواهد گرفت که خود مستلزم برنامههای محدود کننده چند مرحلهای خواهد بود (خیرآبادی، بوالهری، ۱۳۹۰).
یافتههای پژوهشی در خصوص موضوع
یافته های موجود در ایران:
در ایران سالانه ۲۷۰۰۰ نفر براثر تصادفات رانندگی جان خودرا از دست میدهند و۲۵۰ هزار نفر مجروح میشوند (حقشناس، ۱۳۸۷) که طبق آمارها در۷۱% تصادفات عامل انسانی، و تنها در ۱۸% نقص فنی و در ۱۱% مهندسی ترافیک موثر بوده است (سوری، ۱۳۸۷). آمار فوق نشان دهنده الگوی رفتار پرخطر رانندگی در کشور ما میباشد که بررسی عوامل موثر برآن ضروری میسازد. شهر مشهد با جمعیتی بیش از ۴/۲ میلیون نفر و رشد سالانه ۵/۲ درصد دومین کلان شهر ایران است و سالانه تعداد ۴۲۵۵۸ تصادف در شهر مشهد رخ میدهد که ۲/۱۸ درصد آنها منجر به فوت یا مجروح میشود (شهرداری مشهد، ۱۳۸۷).
در پژوهشی که یعقوبی (۱۳۷۹) با موضوع بررسی نقش عوامل انسانی در بروز تصادفات رانندگی در ایران انجام داد نشان داد که در پدیدآمدن تصادفهای رانندگی چهارعامل انسانی، جاده، وسیله نقلیه و محیط موثرند. در میان عوامل انسانی می توان به نادیده گرفتن مقررات و خطاهای رانندگی، نگرشهای ترافیکی نادرست، خستگی و خواب آلودگی، مصرف مواد مخدر و الکل، رانندگی در ساعات سیاه (آخر شبها، اوایل صبح، بعد از نهار) اشاره کرد. و به این نتیجه دست یافت که به منظور پیشگیری از تصادفهای رانندگی باید یک برنامه جامع طراحی شود،که می توان با توجه به نقش مهم عوامل انسانی برای دانش آموزان، رانندگان و رهگذران برنامه ای آموزشی تدوین نمود.
در سومین کنگره سراسری رفتارهای پرخطر پژوهشی با عنوان “بررسی خطاهای انسانی و ارتباط آن با حوادث رانندگی” توسط اطمینانزاده (۱۳۸۸) ارائه شد که پژوهش فوق خصوصیات رانندگان از جمله سابقه کار رانندگی، سابقه گواهینامه، سابقه حادثه، نوع حادثه و وضعیت گواهینامه رانندگی، هیچکدام در ارتکاب تخلف و حوادث رانندگی از سوی رانندگان دخیل نمی باشد، مثلأ سابقه بالای کار در شغل رانندگی نشان دهنده مهارت رانندگی و یا عدم ارتکاب تخلف و حادثه رانندگی نمی باشد. اما موارد دیگری به دست آمده که نشان دهنده ارتباط آنها با میزان تخلفات و حوادث است که این موارد عبارتند از: وضعیت تاهل، نوع وسیله نقلیه، وضعیت تحصیلات، ساعات رانندگی، بعد فاصله رانندگی از شهر، نوع مالکیت وسیله نقلیه، نوع گواهینامه، محل رانندگی و رانندگی در ساعات شب عوامل دیگری نیز در ارتباط با حوادث رانندگی نقش داشتهاند که عبارتند از: بی حوصلگی، بی دقتی، خودخواهی و غرور، فراموشی، عصبانیت، عدم توجه به علایم راهنمایی رانندگی، انحراف به چپ، عدم استفاده از کمربند ایمنی و… با توجه به نتایج به دست آمده اهمیت توجه به راهکارهای کنترلی بیش از پیش نمایان میشود.
خیرآبادی و بوالهری در سال ۱۳۹۰ پژوهشی با عنوان ” نقش عوامل انسانی در تصادفات جاده ای” انجام دادند. و نشان دادند که مطابق با داده های سازمان بهداشت جهانی، مرگهای جاده ای مسئول حدود ۲۵ درصد از کل مرگ های ناشی از جراحتها میباشد. یکی از مهمترین آمارهای مورد توافق در مورد تصادفات و آسیب ها، نقش ۹۰-۷۰ درصدی عوامل انسانی در کلیه تصادفات است. فاکتورهای انسانی (رفتاری) در ۶۰% از تصادفات نقلیه ای، به عنوان دلیل اصلی و در ۹۵% کل تصادفات نیز به عنوان دلیل اصلی و در ۹۵% کل تصادفات نیز به عنوان یک عامل تاثیرگذار به شمار میآیند. نتایج نشان دادند که عوامل انسانی مرتبط با حوادث رانندگی در جادهها در دوگروه اصلی: عواملی که وابسته به عملکرد نوروبیولوژیک انسان بوده، خارج از حیطه کنترل و مدیریت شخص در حال رانندگی است و عواملی که وابسته به زمینههای شخصیتی افراد بوده، در تعامل پیچیده باهم عمل می کنند و اغلب تجمعی از چند عامل را در یک فرد میتوان دید، تقسیم می شوند. در مدیریت ترافیک رویکرد به این مقوله نیازمند برخوردی جامع و برنامههای چند مرحلهای است که شامل آموزشهای عمومی، آموزشهای مبتنی بر گروههای هدف خاص و در مواردی محدودیتهای قانونی برای رانندگان خاص می باشد.
پژوهشی که توسط بهروان، بهروان در سال ۱۳۹۰ با موضوع “علل جامعه شناختی رانندگی پرخطر در مشهد” انجام شد که هدف از مطالعه حاضر بررسی میزان و علل جامعه شناسی رفتار رانندگی پرخطر در شهر مشهد است.یافته ها نشان داد که میانگین رفتار رانندگی پرخطر رانندگان در بعد تخلفات عمدی و تخلفات غیرعمدی در مقیاس صفر تا صد به ترتیب ۳/۱۸ درصد و ۲۰ درصد است و در بعد میزان تصادف مقصر ۲۳/۰ تصادف در سال است.درصد برخی رفتارهای پرخطر متفاوت است و رفتارهایی که به میزان متوسط تا بسیار زیاد توسط رانندگان انجام شده حائز اهمیت بیشتری است که مهمترین آنها در بعد تخلفات عمدی عبارت است از: عدم رعایت عمدی حداکثر سرعت قانونی درون شهری توسط ۷۳ درصد رانندگان و در بعد تخلفات غیرعمدی عبارت است از: فراموشی در بستن کمربند ایمنی توسط ۷/۴۰ درصد رانندگان. همچنین عوامل زیر به ترتیب اهمیت بیشترین میزان تاثیر را بر شاخص کلی رفتار رانندگی پرخطر دارند: قانون گریزی (تاثیرمثبت)، رانندگی خصومت آمیز(مثبت)، احساس هویت ملی و دینی (منفی)، نیازهای اجتماعی (مثبت)، سابقه رانندگی(منفی)، سواد(منفی)، متوسط رانندگی در روز (منفی)، تعداد جریمه در سال گذشته (مثبت). محقق نتیجه گرفت که رانندگان متخلف باید در دوره های آموزشی اجباری و جلسات بحث گروهی شرکت کنند تا هنجارهای رانندگی را درونی کنند و با تفکر انتقادی روش های حل مساله را بررسی و تحلیل نمایند. همچنین باید نیازهای اجتماعی با شیوههای مختلف و مناسب برآورده شود و نگرش مردم به قانون و پلیس اصلاح شود.
سنایی نسب، ایرانی، رفعتی شالدهی و کریمی (۱۳۸۸) با موضوع “بررسی فراوانی و عوامل موثر بر تصادفات رانندگی در یک مرکز نظامی در تهران” انجام دادند و نشان دادند که به دلیل بالا بودن درصد عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی توسط رانندگان این مرکز نظامی در بروز تصادفات، به منظور کاهش تصادفات رانندگی و در نتیجه کاهش خسارت های جانی و مالی قبل از بکارگیری رانندگان در ماموریت ها و برای شغل رانندگی، آموزشی های لازم در خصوص رعایت این قوانین صورت گیرد.
در تحقیقی که با موضوع “رابطه ویژگی های شخصیتی، سلامت روان و پرخاشگری با عادات رانندگی در رانندگان پرخطر” توسط شاکری نیا (۱۳۸۸) انجام شد هدف وی بررسی رابطه سلامت روانی و پرخاشگری و شخصیت نوع A، عادات رانندگی می باشد. نتایج نشان داد که بین سلامت روانی، پرخاشگری، تیپ شخصیتی و عادات رانندگی رابطه معنی دار وجود دارد.
در سال۱۳۸۴ حق شناس و همکاران در بررسی"رابطه بین ویژگی های شخصیتی و رفتار رانندگی در شهر شیراز” نشان دادند که ویژگی های شخصیتی با رانندگی پرخطر و میزان تصادفات مرتبط بوده.لذا با توجه به اهمیت رفتار رانندگی در میزان تصادفات توصیه میشود جهت بهبود وضعیت رانندگی و کاهش میزان تصادفات، ارزیابی های روان شناختی در هنگام ارائه گواهینامه و پس از آن به طور دوره ای صورت پذیرد و می توان آموزش های مخصوصی را برای آسیب پذیران به خطاهای رانندگی در نظر گرفت.
گودرزی و شیرازی در سال ۱۳۸۴ پژوهشی با عنوان “بررسی رابطه بین تحریک جویی و رفتار رانندگی پرخطر” انجام دادند. هدف مطالعه آنها بررسی رابطه بین تحریک جویی و رفتار رانندگی پرخطر بود. نتایج این تحقیق نشان داد که به وسیله سازه تحریک جویی می توان رفتارهای رانندگی پرخطر (لغزشها، خطاها و تخلفات رانندگی) و سرعت زیاد را پیش بینی کرد، بنابراین به نظر می رسد یکی از اهداف پلیس در جهت کاهش رفتارهای رانندگی پرخطر (شامل سه خرده مقیاس: تجربه جویی، هیجان طلبی و تنوع طلبی) باید شناخت افراد تحریک جو و نحوه برخورد با آنها باشد.
عریضی، براتی (۱۳۹۰) تحقیقی با عنوان “پیشبینی خطاها، لغزشها و انحرافات رانندگی با بهره گرفتن از ویژگیهای شخصیتی و عملکرد در آزمون خطرپذیری رانندگی وین” انجام دادند، هدف از مطالعه حاضر پیش بینی خطاها، لغزشها و انحرافات رانندگی با بهره گرفتن از پنج ویژگی شخصیتی حیطه محدود از نیمرخ شخصیت آیزنک، عملکرد در آزمون خطرپذیری رانندگی وین و مقیاس در نظرگیری تبعات آتی، می باشد. نتایج نشان داد که بین دو گروه بر اساس ویژگی ها و خطاها، لغزشها و انحرافات رانندگی تفاوت وجود دارد. همچنین رابطه بین این متغیرها و سه نوع رفتار نادرست رانندگی شرکت کنندگان معنیدار است.
در پژوهشی که حقایق، عریضی در سال ۱۳۸۸ با موضوع"رابطه تیپ های پرخاشگری بر پایه نظریه کارن هورنای با رفتارهای منفی و مثبت رانندگی و رخداد سوانح” انجام دادند. هدف این پژوهش بررسی رابطه انواع پرخاشگری شخصیتی در نظریه کارن هورنای (بدخواهانه، قدرت خواهانه و مخاطره جویانه) با رفتارهای منفی (خطاها و تخلفها) مثبت رانندگی و شمار سوانح بود. نتایج نشان داد که پرخاشگری با توجه به نقش متغیر جنسیت، عامل مهمی در پیش بینی رفتارهای رانندگی و سوانح است.
در پژوهشی که هاشمی جوزدانی (۱۳۹۰) با موضوع “نقش کنشهای اجرایی در تحول درک خطرات ترافیکی” انجام داد به بررسی نقش جنبه هایی از کنشهای اجرایی شامل توانایی حل مسأله جستجوی دیداری و حافظه دیداری در تحول توانایی درک خطر پرداخت و به این نتیجه دست یافت که تحول عوامل شناختی در توانایی درک خطر دخیل هستند و تفاوت تحولی معناداری بین گروههای سنی در تکالیف درک خطر و آزمونهای کنشهای اجرایی مشاهده شد.
در پژوهشی که هاشمی برز آبادی (۱۳۹۰) با موضوع نقش کنش های اجرایی و نگرش در بروز رفتارهای پرخطر ترافیکی انجام داد از بین عوامل انسانی، رفتارهای پرخطر رانندگی، به عنوان اصلی ترین عامل در بروز تصادفات ترافیکی مطرح شده است. رفتارهای پرخطر رانندگی به ۴ نوع لغزش ها، خطاها، تخلفات، پرخاشگری و تخلفات معمولا تقسیم میشوند ، که هدف از آن بررسی نقش عامل های شناختی در بروز لغزش ها و خطا های رانندگی و نقش نگرش بر اساس الگوی نظریه رفتار برنامه دار در تخلفات پرخاشگرانه و معمولا رانندگی بود. که نتایج نشان داد از بین کنش های اجرایی، توجه پایدار قادر به پیش بینی خطاها و تخلفات پرخاشگرانه رانندگی بود. از بین مولفه های نگرش، نگرش نسبت به پیامد رفتار رعایت قوانین و کنترل رفتاری ادراک شده پیش بینی کننده تخلفات پرخاشگرانه رانندگی بودند. نتایج کلی مطالعه به اهمیت نقش کنش های اجرایی و نگرش در رفتارهای پرخطر رانندگی را مورد تایید قرار میدهد.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت