دو ) « احساس امنیت دروغین » : این افراد به جای این که قدرت خداوند را پناهگاه خود قرار دهند ، به شیاطین و استکبار جهانی رو می آورند و در سایه آنان احساس امنیت می‌کنند. [۹۶]

سه ) « مجادله و جدال های بی منطق و غیر عقلائی [۹۷] و هم چنین یاوه گویی [۹۸] »

در آیات قرآن و روایات نشانه های دیگری نیز برای بی خردی بیان شده است ‌بنابرین‏ با نگاهی به رفتارهای انسان می توان دریافت که در چه سطحی از خرد و خردوزی هستند و می توان به آن ها تکیه و اعتماد کرد و با آنان مشورت نمود.

۴ – ۲ – ۲ – گفتار چهارم – خصوصیات جاهدان

جهل یک بیماری است و شخص جاهل در واقع به عنوان یک فردی که از هر سو امراض بر جسم و روح او وارد شده است ، نیازمند مداوا است.

به طور طبیعی ، همان قدر که شناسایی عوامل جهل می‌تواند ما را در درمان این سرطان کشنده یاری دهد ، شناخت ویژگی های جاهلان نیز می‌تواند در این عرصه ، بسیار گره گشا باشد.

جاهلان خصوصیاتی دارند که در اثر شدت و ضعف جهل آن ها ، این خصوصیات نیز متفاوت می شود.

در این گفتار به شکل خلاصه و مطلوب به بیان این خصوصیات می پردازیم و تلاش داریم که از فرهنگ قرآن و سنت نهایت بهره راببریم.

« و اینک خصوصیات جاهلان : »

اولین خصصیتی که این گروه دارند و در زندگی آن ها به شکل محسوسی نمودار دارد این است که اهل معصیت و نافرمانی اند.

قرآن کریم در ذیل آیه ۳۳ سوره مبارکه یوسف در جریان داستان عبرت انگیز و اموزنده حضرت یوسف ( ع ) و همسر عزیز مصر ‌به این مطلب می پردازد :

هنگامی که حضرت یوسف ( ع ) درخواست گناه از سوی همسر عزیز مصر را نپذیرفت ، چاره ای نداشت جز آن که به زندان برود ، لذا به خدای عالمیان عرض کرد :

« قال رب السجن احب الیّ مما یدعوننی الیه و الا تصرف عنی کیدهن اهب الیهن وا کن من الجا هلین ». [۹۹]

« یوسف گفت : پروردگارا ! زندان نزد من محبوب تر است از آنچه این ها مرا به سوی آن می خوانند و اگر مکر و نیرنگ آن ها را از من بازنگردانی قلب من به آن ها متمایل می‌گردد و از جاهلان خواهم بود. »

مشاهده می شود که حضرت یوسف ( ع ) به خدای عالمیان عرضه می‌دارد که اگر مکر و نیرنگ این انسان های گناه کار و نافرمان شامل حال من شود و تو مرا از آن ها نرهانی ، من نیز از جاهلان خواهم شد و اگر لطف تو نباشد ، من نیز گرفتار گناه و عصیان خواهم شد. روشن است انسان هایی که در مسیر ضلالت قدم برمی دارند و مشعل هدایت معرفت را در دست ندارند گرفتار جهل می‌شوند و در اثر ظلمت جهل نیز گرفتار معاصی می‌گردد.

سخنی از آخرین رسول الهی حضرت محمد ( ص ) که می فرماید :

« ان العاقل من اطاع الله و ان کان ذمیم المنظر حقیر الحظر و ان الجاهل من عصی الله و ان کان جمیل المنظر عظیم الخطر [۱۰۰] »

« عاقل کسی است که خدا را اطاعت می‌کند اگرچه بد چهره باشد و دارای منزلتی در جامعه نباشد و جاهل کسی ایت که خدا را عصیان می‌کند اگرچه خوش صورت باشد و دارای منزلت و بزرگی »

دو ) دوری از قرآن

مولای متقیان علی ( ع ) در نهج البلاغه از مردم جاهل به خدا شکایت می‌کند و می فرماید :

« الی الله اشکو من معشر یعیشون جهالا و یموتون ضلالا. لیس فهیم سلعه ابور من الکتاب اذا تلی حق تلاوته ولا سلعه انفق بیعا … و لا اغنی ثمنا من الکتاب اذا حرف عن مواضعه [۱۰۱] »

به خدا شکایت می کنم از مردمی که در جهالت زندگی می‌کنند و با گمراهی می میرند ، در میان آن ها کالایی خوارتر از قرآن نیست موقعی که آن را آن گونه که باید بخوانند و متاعی سودآور تر و گران بهاتر از قرآن نیست زمانی که آن ها را تحریف کنند.

زندگی در میان افرادی چنین نادان چقدر سخت و جانکاه است.

انسان های جاهل و سنگ دلی که حتی نور حیات بخش قرآن نیز در دل آن ها نمی تواند پرتو افشانی کند. در گمراهی خود دست و پا می‌زنند و هر روز که می گذرد به درجه جهالت و در نتیجه ضلالت آن ها افزوده می شود.

سه ) انجام کارهای غیر عاقلانه

خصوصیت بارزی که در این گونه افراد می توان نام برد این است که افعال آن ها به هیچ وجه از روی عقل و تفکر نیست. آن ها به خاطر جهلشان توان خوبی برای تفکر ندارند.

درخت معرفت در زمینی می روید که شوره زار نباشد. جاهل در فضای متعفن جهل ، شب و روز خود را می گذراند و توان رشد و تعالی ندارد.

لذا کارهایی که انجام می‌دهند فاقد اندیشه صحیح است. به اطراف و جوانب کار توجهی ندارند و نمی تواند عواقب امر را بسنجد.

قرآن کریم در قضیه حضرت یوسف ( ع ) و برادرانش ‌به این مطلب اشاره دارد.

« قال هل علمتم ما فعلتم بیوسف و اخیه اذا أنتم جاهلون [۱۰۲] »

گفت : آیا دانستید با یوسف و برادراتش چه کردید آن گاه که جاهل بودید ؟

تفسیر نمونه ذیل این آیه چند نکته را بیان می‌کند از جمله

اولاً یوسف ( ع ) بزرگواری کرده و گناه آن ها را سربسته بیان می‌کند و می‌گوید : ما فعلتم ( آنچه انجام دادید ).

ثانیاًً » راه عذرخواهی را به آن ها نشان می‌دهد که این اعمال شما به خاطر جهل بوده و دوران جهل گذشته و اکنون عاقل شده اید. [۱۰۳] از طرفی حسادت و کینه توزی برادران نسبت به یوسف ( ع ) و از طرف دیگر جهالت آنان دست به دست هم داد تا دست تقدیر این گونه ورق بخورد و یوسف با چنین حوادثی رو به رو بشود. برادران در آن لحظه نفهمیدند چه می‌کنند و به عواقب کار اصلاً توجهی نمی کردنند. در آن حال چیزی که در میان نبود فکر و اندیشه بود.

چهار ) تمسخر کردن

انسان های بی منطق و تهی هرگاه در برابر انسان های صاحب فکر و استدلال قرار می گیرند ، احساس حقارت می‌کنند و در مواجهه با آن ها سعی می‌کنند کمبود خود را به وسیله مسخره کردن ، جبران کنند.

« و اذ قال موسی لقومه ان الله یامرکم ان تذبحوا بقره قالوا اتتخذنا هزرا قال اعوذ بالله لن اکون من الجاهلین [۱۰۴] »

« هنگامی که موسی به قوم خود گفت : خداوند به شما دستور می‌دهد ماده گاوی را ذبح کنید ، گفتند آیا ما را مسخره می کنی ؟ ( موسی گفت ) به خدا پناه می برم از این که از جاهلان باشم. »

قوم موسی پس از شنیدن این سخن که « خداوند به شما دستور می‌دهد گاو ماده ای را ذبح کنید » ایا ما را مسخره می کنی ؟

و ‌به این ترتیب پیامبر بزرگ خدا را متهم به سخریه نمودنند ، این گونه تعبیرات همه دلیل بر جهل و نادانی ، خودخواهی و لجاجت آن ها می‌باشد. این است که می بینیم موسی ( ع ) در پاسخ خود بیان می‌دارد که مسخره کردن کار انسان های جاهل است و طبیعی است که هرگز چنین کارهایی سخیفی در شأن او که پیامبر خدا و صاحب رسالت و وحی الهی است ، نمی باشد. [۱۰۵]

پنج ) نهادن هر چیزی بر غیر جای خود

از حضرت علی ( ع ) درخواست کردنند عاقل را به ما بشناسان. پاسخ فرمود : « هو الذی یضع الشیء مواضعه »

« خردمند آن است که هر چیزی را در جای خود می نهد. »

سپس گفتند که جاهل را نیز تعریف کن. حضرت فرمود : « قد فعلت » این کار را کردم. [۱۰۶]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...