۱-۲ : پرسش های اصلی و فرعی پژوهش
این پژوهش در صدد پاسخ گویی به پرسش های گوناگونی است و پرسش اصلی آن از این قرار است:
قلمرو صلاحیت دولت جمهوری اسلامی در عرصه ی فرهنگ چیست و شامل کدام یک از حوزه های سیاست گذاری ، تصمیم گیری، و یا نظارت و اجرا می باشد؟آیا صلاحیت فرهنگی دولت ،محدود به اعمال حاکمیت است یا دولت متصدی امور فرهنگی نیز می باشد؟
پرسش های فرعی:
نقش دولت در فرهنگ در نظام های لیبرالیسم،توتالیتاریسم و اسلام چیست؟
نظریه ی دولت جمهوری اسلامی در قانون اساسی چیست و چه وظایف فرهنگی بر عهده ی دولت گذاشته شده است؟
سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی و نقش دولت در آن چیست؟
سازمان ها و نهادهای عهده دار امور فرهنگی در جمهوری اسلامی کدام اند و چه وظایفی بر عهده ی آنها قرار داده شده است؟
۱-۳: فرضیه پژوهش
فرضیه این پژوهش را در پاسخ به سوال اصلی این پژوهش اینگونه می توان طرح نمود:
« دولت جمهوری اسلامی ایران به مثابه دولت دینی ،در عرصه فرهنگی ، دولتی مسئول و دارای صلاحیت فعال ، لازم و مؤثر می باشد.این قلمرو صلاحیتی ضمن آنکه مطلق نبوده و تصدی گری انحصاری دولت در حوزه فرهنگی را به دنبال ندارد ،برای مردم و گروه ها و سازمانهای مردم نهاد هم سهم و مسئولیت های درخوری قائل بوده و شامل حوزه های ساست گذاری،تصمیم گیری ونظارت و اجرا می باشد و علاوه بر این، ایفاگر نقش های حمایتی ،ترویجی و ضمانتی در حیطه های فرهنگی است.»

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱-۴ : ضرورت و هدف پژوهش
دخالت دولت در عرصه ی فرهنگ و قلمرو صلاحیت های آن در نظام های سیاسی گوناگون،از جمله مباحثی است که محور بحث بسیاری از صاحب نظران و کارشناسان می باشد. از آنجا که دولت جمهوری اسلامی،دولتی دینی است که طبق اصل ۳ قانون اساسی موظف به رشد فضایل در جامعه است و هدف دولت دینی تکامل همه جانبه انسانها و رسیدن به کمال و سعادت است ، لذا انجام پژوهشی که در آن ،قلمروی صلاحیت دولت جمهوری اسلامی در فرهنگ مورد بررسی قرار گیرد،ضروری است. در این پژوهش،تلاش بر این خواهد بود تا با بررسی و مداقه در کتب و مقالات منتشر شده،در حدود ممکن و در دسترس،به سوالات اصلی و فرعی پاسخ داده شود.لذا هدف پژوهش این است که با بررسی نظریه ی دولت و وظایف فرهنگی آن در قانون اساسی و بررسی صلاحیت های سازمان ها و نهادهای فرهنگی در سه حوزه ی سیاست گذاری،نظارت و اجرا ،قلمروی صلاحیت دولت بیان شود که آیا دولت جمهوری اسلامی در عرصه ی فرهنگ فقط اعمال حاکمیت می کند یا متصدی امور فرهنگی نیز می باشد؟
۱-۵ : سابقه پژوهش
آثاری در زمینه این مضوع نگاشته شده است که هر کدام از آنها فقط به یک یا دو بعد از ابعاد این موضوع پرداخته اند و هیچکدام ازآنها به صورت کامل به صلاحیت های فرهنگی دولت جمهوری اسلامی نپرداخته اند و حتی در خصوص بعضی از ابعاد این موضوع تاکنون هیچ تالیفی صورت نگرفته است و این موضوع موضوعی است که برای اولین بار به صورت کامل و جامع به آن پرداخته خواهد شد.
به تعدادی ازکتاب هایی که بعضی از ابعاد این موضوع پرداخته اند، اشاره خواهد شد که در منابع طرح حاضر، اطلاعات کتابشناسی آن ها به صورت کامل آمده است.
-کتاب نسبت دولت و فرهنگ زیر نظر دکتر سیدرضا صالحی امیری،منتشر شده توسط مرکز تحقیقات استراتژیک،چاپ اول،۱۳۹۱: این کتاب حاصل تحقیقات دانشجویان مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی است که با اولویت میزان واگذاری تصدی گری دولت در حوزه فرهنگ انجام شده است. در این کتاب میزان واگذاری تصدی گری دولت در حوزه هایی چون آموزشو پرورش ، رسانه ملی، مطبوعات، سینما، کتاب و ورزش مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است وشرایط و ملزومات آن بیان شهد است و در نهایت سعی شده است الگوی مطلوب هر یک از حوزه های طرح شده ترسیم شود.
-کتاب اصول مبانی سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به کوشش رسول حسین لی، منتشر شده توسط نشر آن در سال ۱۳۸۱: مطالب مورد بحث این کتاب روش مطالعه سیاست های فرهنگی یک کشور، پیش نویس پیشنهادی اهداف و اصول و سیاست های فرهنگی جمهوری ا سلامی ایران، اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، ضرورت برنامه ریزی و سیاست گذاری بخش فرهنگ، امکان پذیری برنامه ریزی فرهنگ و گذری بر روند مسائل فرهنگی کشور به معنی مشخص نمونه اهدافی است که توسط مسئولان کشور تعیین شده است و طرح هایی که به اجرا در آمده است در حدود موفقیت آن ها و میزان تغییراتی که به وجود آورده اند ،بررسی شده است.
-کتاب هویت ایرانی و حقوق فرهنگی نوشته دکتر عماد افروغ، انتشارات سوره ی مهر ،سال ۱۳۸۷: این کتاب پاسخگوی چندین سوال اساسی در عرضه فرهنگی از قبیل رابطه فرهنگ و سیاست است. این کتاب فصولی دارد که عمده ترین آن هویت ایرانی و حق فرهنگی، بحث هایی پیرامون فرهنگ و سیاست ، مبانی تبادل فرهنگی و مدیریت فرهنگی و چالش های فرهنگی و به علاوه آسیب شناسی فرهنگی است. مولف در فصل دوم کتاب از نسبت فرهنگ و سیاست در جمهوری اسلامی سخن می گوید و چالش هایی چون جدایی دین از سیاست و جدایی فرهنگ از سیاست را نقد میکند و در فصل پنجم به موضوع توسعه فرهنگی و نقش دولت در آن می پردازد و در نهایت نتیجه میگیرد از انطباق جایگاه مطلوب دولت در توسعه فرهگی و تامین حقوق فرهنگی با الگوی به دست آمده از قانون اساسی معلوم گردید که این قانون به طور تلویحی توجه لازم را به به بعد مشارکت حقوق فرهنگی داشته و به گونه ای نه چندان صریح نیز به بعد اقتصادی حقوق فرهنگی دینی برخورداری از کالاهای فرهنگی اشاره می کند.
-کتاب دین ، دولت و برنامه ریزی فرهنگی نوشته شده توسط جمعی از اساتید،منتشر شده توسط فرهنگستان علوم اسلامی،سال ۱۳۸۷،چاپ دوم: در این کتاب بیان شده است که مدیریت آگاهانه فرهنگ جامعه امری است که در طی ۳ دهه پس از انقلاب با رویکردهای مختلفی به آن نگریسته شده است. در اصل امکان مدیریت فرهنگ حداقل ۳ دیدگاه وجود داشته است. دیدگاهی که فرهنگ را مدیریت پذیر نمی داند، دیدگاهی که فرهنگ را مدیریت پذیر می داند، اما قید آگاهانه را در صورتی که مفید معنای از پیش طراحی باشد به چشم تردید می نگرد و سوم کسانی که مدیریت فرهنگ و آن هم با قید آگاهانه را کاملا می پذیرد. در فصل اول حجت الاسلام سید محمد مهدی میرباقری به تعریف دین، فرهنگ و برنامه ریزی پرداخته و سعی می کند فهرستی از آنچه که باید مدیریت شود تا بگوییم فرهنگ مدیریت شده است ،را ارائه دهند. در فصل دوم حجت الاسلام دکتر عبدالعلی رضایی به مکاتب مختلف در تبیین جایگاه دولت در برنامه ریزی فرهنگی می پردازد.
-کتاب اندیشه های سیاسی اسلام جلد سوم مسائل فرهنگی و اجتماعی نوشته دکتر حسن روحانی،منتشر شده توسط معاونت پژوهش های حقوقی،سال ۱۳۸۸: نگارنده در این کتاب در فصل نخست به امر تحول فرهنگی پرداخته است. در این فصل سعی شده است با عطف توجه به معنای مهندسی فرهنگ به بسته ای از سیاست های فرهنگی اشاره شود، سپس از نقش و اهمیت سرمایه فرهنگی و تئوری های مطروحه سخن گفته، در فصل دوم پاره ای مسائل بنیادین، حوزه های فرهنگ را به بوته بحث نشانده و در این خصوص از نقش آموزش و پرورش در انسجام اجتماعی، از پیامدهای ناگوار تکانه های آسیب های اجتماعی و نهایتا از ویژگی های هویت ایرانی سخن گفته است.
- مقاله نقش دولت در فرهنگ نوشته ابراهیم عباسی حسینی، در این مقاله نقش دولت در فرهنگ در ۳ نظام سرمایه داری، سوسیالیسم و اسلام مورد بررسی قرار گرفته است و بیشتر به مبانی نظری مساله بر اساس منابع ایدئولوژیک این مرام ها و یا بیانیه های رسمی نظریه پردازان وابسته به آن ها پرداخته شده والبته نمونه های تاریخی چندی هم مورد توجه قرار گرفته است که از نظر اسلام دولت نه حق انحصاری در مورد فعالیت های فرهنگی داردو نه از آن سلب مسئولیت شده است . مساله فرهنگ به عهده همگان است؛ هم فرد، هم جامعه و هم دولت .
- مقاله چالش ها و آسیب های فراروی فرهنگ و مدیریت فرهنگی نوشته علی رشیدپور و علیرضا مرادی در ماهنامه ی مهندسی فرهنگی،سال پنجم،شماره ۴۷ و ۴۸: در این مقاله بیان شده است که فقدان تعامل پویا و منطقی میان نظام برنامه ریزی فرهنگی با برنامه ریزی راهبردی و کلان کشور، فقدان دیدگاه مشترک در مورد چشم اندازها، و جود مراجع متعدد سیاست گذاری درحوزه فرهنگ و نبود شاخص ها و استاندارهای لازم برای ارزیابی برنامه های فرهنگی از جمله مهمترین تهدیدهای فراروی فرهنگ است و از طرف دیگر مهمترین مانع در شکل گیری پویایی فرهنگ کشور ناکارآمدی سازمان های فرهنگی در ۲ سطح کلان(خط مشی گذاری فهرنگی) و خرد(مدیریت سازمان فرهنگی) است. فقدان استراتژی و کادر تخصصی فرهنگی، تاثیرپذیری شدید حوزه فرهنگ از نظام سیاسی، اقدامات موازی فرهنگی، ساختار معیوب اداری درنهادهای فرهنگی و فقدان نگرش بلند مدت و نبود مدل های مطلوب فرهنگی از مهمترین چالش ها درسطح کلان نام برده شده است.
- مقاله نقش دولت در پاسداری از فرهنگ دینی نوشته شده توسط محمود اصغری، اندیشه، سال۱۵،شماره ۶: در این مقاله آراء و نظریات در رابطه با نقش دولت در امور فرهنگی مطرح شده است و بیان شده است که رویکرد لیبرالیستی در مسائل فرهنگی با مبانی اسلامی و فلسفه و اهداف نظام جمهوری اسلامی سازگاری و همخوانی ندارد. در نتیجه دولت اسلامی نمی تواند نسبت به مسائل فرهنگی در جامعه اسلامی بی تفاوت باشد و آن را بدون مسئولیت در امر ساماندهی فرهنگی بداند و نویسنده بیان کرده است که این مساله به این معنی نیست که مسائل فرهنگی و ساماندهی آن تنها باید تابع نظریه و اندیشه سیاسی حکومت باشد . از آنجا که در اندیشه و نگرش اسلامی هدف نهایی و آرمانی، هدایت و رشد الهی انسان است، این هدف و جهت گیری ها باید در همه شئون حکومتی مشهود باشد و به جهات اهمیت آن اشاره کرده است.
- مقاله وظایف اصلی دولت دینی در عرصه فرهنگی نوشته شده توسط علی اصغر خندان و مسلم امیری طیبی،معرفت سیاسی،سال اول،شماره اول: در ا ین مقاله نظریه و دیدگاه خاصی در باب فرهنگ مطرح می شود که برخاسته از نوع نگاه انسان شناسی اسلامی است. دو وظیفه اصلی برای دولت های دینی در عرصه فرهنگ بیان شده که عبارتند از: الف: مخاطب شناسی فرهنگی به معنای تعیین دقیق وضعیت و سطح توده مردم در هر یک از ارکان ۴ گانه.
ب) زمینه سازی برای ارتقای فرهنگی که در این مقاله ضمن تعریف مدیریت فرهنگی یگانه فرهنگ ساز، رفتار اجتماعی دانسته شده و برای این مدعا، ادله و مثال هایی مطرح شده است.
- مقاله جایگاه دولت در عرصه فرهنگ(مروری به تئوری ها ودیدگاهها) ارائه شده توسط ابراهیم غلام پور آهنگر،مجموعه ی مقالات همایش ملی مهندسی فرهنگی،تهران: شورای عالی انقلاب فرهنگی،جلد اول: در این مقاله ابتدا مفهوم دولت و فرهنگ مورد بررسی واقع شده است. سپس وظایفی که دولت نسبت به فرهنگ دارد شامل حق استفاده از فرهنگ و توسعه فرهنگی بیان شده است و حضور دولت در عرصه فرهنگ در این ۲ زمینه ضروری انگاشته شده است. سپس نقش دولت در فرهنگ و دیدگاه های مربوط به آن شامل دیدگاه مارکسیستی، نئوماکرسیستی، دبدگاه ساختارگرایی-کارکردگرایی، دیدگاه محافظه کارانه، دیدگاه پست مدرنیسم و در نهایت دیدگاه اسلام در این خصوص بررسی و تبیین شده است.
- مقاله چالش های پیش روی فعالیت های فرهنگی دستگاه ها و نهادهای دولتی فرهنگی نوشته سید احمد حسینی و ارش کرامتی،دوهفته نامه مهندسی فرهنگی،شماره ۵: در این مقاله به بحث در چالش ها و نقطه ضعف های موجود در بخش فعالیت های فرهنگی و دولتی پرداخته شده است که برخی از این موارد شامل ناتوانی سازمان های متعدد امور فرهنگی در تامین مالی خود و عدم وجود رابطه ارگانیک میان سازمان های موجود در این زمینه و موازی کاری ها می شوند. سپس به ارائه برخی راهکارها در زمینه ساماندهی فعالیت های فرهنگی دولتی (مانند استفاده از اختیارات مقام معظم رهبری به موجب قانون اساسی برای تعیین اهداف و سیاست های کلان فرهنگی کشور و همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مجلس شورای اسلامی در این زمینه) اشاره شده است. سرانجام نیز به حوزه هایی که تصدی دولت در آن ها به ضرورت باید برقرار باشد(شامل مواردی مانند سیاست گذاری و برنامه ریزی جامع، فعالیت های فرهنگی خارج از کشور و …) پرداخته شده است.
۱-۶ : روش پژوهش
روش شناسی پژوهش حاضر مبتنی بر روش توصیفی-تحلیلی می باشد.جمع آوری داده‌های علمی در این پژوهش، با روش اسنادی(کتابخانه ای) صورت می گیرد.همچنین قوانین و مقررات تا آنجایی که مرتبط باشد،بیان خواهد شد.تقسیم بندی نوشتار،به ترتیب اهمیت مباحث،به صورت فصل،مبحث ،گفتار و بند است.
۱-۷ : سازماندهی پژوهش
پژوهش حاضر در چهار فصل تنظیم شده است که فصل اول شامل دو مبحث است که در مبحث اول کلیات شامل مفهوم دولت و فرهنگ و رابطه متقابل این دو و وظایف و محدودیت های دولت در عرصه ی فرهنگ و مبحث دوم گونه های دخالت دولت و سیاست گذاری دولت در فرهنگ بررسی می شود.
فصل دوم در سه مبحث تنظیم شده است که در این فصل نقش دولت در فرهنگ در سه نظام سیاسی لیبرالیسم،توتالیتاریسم و اسلام بررسی می شود. مبحث اول به نقش دولت در فرهنگ در نظام لیبرالیسم اختصاص داده شده است که مفهوم لیبرالیسم و دیدگاه ای نظام که عدم دخالت دولت در فرهنگ است،بررسی می شود.در مبحث دوم، نظام توتالیتاریسم و دیدگاه آن که دخالت دولت در فرهنگ است ،بررسی شده و فصل سوم به نقش دولت در فرهنگ در نظام اسلامی و اهداف و وظایف آن،اختصاص داده شده است.
فصل سوم که در سه مبحث تنظیم شده است به وظایف فرهنگی دولت در قانون اساسی،با توجه به نظریه ی دولت جمهوری اسلامی، اختصاص یافته که در مبحث اول ،نظریه ی دولت جمهوری اسلامی با توجه به نظریه ی دولت اخلاقی بنیان گذار آن –امام خمینی- بررسی شده است . در مبحث دوم وظایف فرهنگی محول شده بر عهده ی دولت در قانون اساسی بیان شده و وظایف عمده ی آن که در اصول ۳ و ۸ و ۱۰ و ۲۱ ،بیان شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.مبحث سوم به سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی و حقوق فرهنگی در قانون اساسی و سیاست گذاری فرهنگی دولت ، اختصاص یافته است.
فصل چهارم در خصوص وظایف فرهنگی سازمان ها و نهادهای فرهنگی در چهار مبحث تنظیم شده که مبحث اول به وظایف فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی در حوزه ی سیاست گذاری،نظارت و اجرا اختصاص یافته است. در مبحث دوم، وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در حوزه ی فعالیت های فرهنگی،هنری و رسانه ای ، بررسی شده و مبحث سوم به وظایف سه سازمان عمده ی فرهنگی ، شامل سازمان فرهنگ و ارتباطات،سازمان صدا و سیما و سازمان تبلیغات اسلامی اختصاص یافته و در مبحث چهارم آسیب های دخالت دولت در فرهنگ و نحوه ی حضور مطلوب دولت در این عرصه و ارائه ی پیشنهادهایی در این خصوص،اختصاص یافته است.
۱-۸ : واژگان و مفاهیم کلیدی
دولت: مفهوم اصطلاح دولت در علوم سیاسی، معمولا به دو مفهوم متمایز، ولی مرتبط با هم، اطلاق می شود: گاهی به مجموعه خاصی از افراد و حاکمان گفته می شود. در این معنا، دولت مترادف با حکام و کسانی است که قانون را وضع، اعلام و اجرا می کنند. گاهی نیز دولت به مجموعه خاصی از «نهادهای برتر» اطلاق می شود. در تعریفی که از دولت مد نظر است، هر دو مفهوم فوق لحاظ می شود. دولت مجموعه ای از افراد و نهادهاست که قوانین فائقه در یک جامعه را وضع، و باپشتوانه قدرت برتری که در اختیار دارند، اجرا می کنند
فرهنگ : مجموعه دانش‌ها، اعتقادات، ارزش ‌ها، هنجار ها، طرز تلقی ‌ها، آداب و رسوم که به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه توسط انسان اکتساب می‌شود را در بر می‌گیرد. فرهنگ به دو بخش ثابت و متغیر تقسیم شده و دگرگونی عناصر متغیر، که باعث تغییر فرهنگ می شود، به نوع شناخت و ارزش هایی بر می گردد که به واسطه آنها اصول و عناصر ثابت را تفسیر یا تأویل می کند.
نظریه دولت اخلاقی : دولت اخلاقی، دولتی است که قوانین و مقرراتی وضع نماید تا بتواند با هدف وصول انسان به سعادت، پیوند عمیقی میان فعل سیاسی و فعل اخلاقی خود برقرار سازد. در این معنا،اخلاقی بودن وصف شخصیت حقوقی دولت است نه کارگزاران و دولتمردان آن، اگرچه آنان نیز موظفند از نظر شخصی دارای صفات کمال اخلاقی باشند.
سیاست فرهنگی : سیاست فرهنگی شامل همه اقدامهایی است که از سوی دولت ، نهادهای خصوصی و اتحادیه های اجتماعی برای سمت دهی توسعه نمادین، برآوردن نیازهای فرهنگی در مردم و دست یابی به توافقی درباره شکلی از نظم یا دگرگونی اجتماعی، انجام می شود. به عبارت ساده تر سیاست فرهنگی شامل اصول مکتوب و غیر مکتوبی است که از سوی برنامه ریزان برای ایجاد تغییر در وضع موجود و دست یابی به اهداف مطلوب در حوزه های مختلف فرهنگی تدوین می شود و توسط مدیران به اجرا در می آید.
حقوق فرهنگی : حقوق فرهنگی در سه تعریف مد نظر است: حقوق فرهنگی به معنای برخورداری و بهره مندی افراد،گروه ها و اقشار مختلف از کالاهای فرهنگی که در قالب رسانه‌های مختلف نوشتاری،دیداری و شنیداری قابل تصور است.حقوق فرهنگی به مثابه حق تعلق به فرهنگ خاص و سهیم شدن در شکوفایی آن که بحث خرده فرهنگ‌ها و مشارکت فرهنگی را به میان می‌کشد. حقوق فرهنگی در قالب عناوینی از قبیل حق تکثیر، حق تالیف، حق اختراع و … .
سیاست گذاری فرهنگی : سیاستگذاری فرهنگی شامل اصول و راهبردهای کلی و عملیاتی شده‌ای است که بر نوع عملکرد فرهنگی یک نهاد اجتماعی استیلا دارد. به این اعتبار، منظومه‌ای سامان یافته از اهداف نهایی دراز مدت و میان مدت قابل سنجش و نیز ابزارهای وصول به آن اهداف را دربر می‌گیرد. به عبارت دیگر، سیاست گذاری فرهنگی، نوعی توافق رسمی و اتفاق نظر مسئولان و متصدیان امور در تشخیص، تعیین و تدوین مهم‌ترین اصول و اولویت‌های لازم و ضروری در فعالیت فرهنگی می‌باشد و راهنما و دستور العمل برای مدیران فرهنگی خواهد بود.
فصل دوم
جایگاه دولت در عرصه ی فرهنگ(نقش ها، وظایف و محدودیتها)
مبحث نخست: ضرورت حضور دولت و وظایف و محدودیت های آن در
عرصه ی فرهنگ
نخستین مسأله در مورد این‌که دولت چه جایگاهی در عرصه ی فرهنگ دارد، این است که باید فهمید دولت چیست و چه ارتباطی با جامعه و فرهنگ می‌تواند داشته باشد؟در این مبحث مفهوم دولت و فرهنگ و ضرورت حضور دولت در عرصه ی فرهنگ، که امروزه توسط کلیه ی اعضای کنفرانس جهانی سیاست گذاری فرهنگی که در سال ۱۹۸۲ برگزار شد، پذیرفته شده است،بررسی می شود و سپس با بیان محدودیت های دولت در عرصه ی فرهنگ،بررسی می شود که دولت تا چه اندازه و حدودی می تواند در فرهنگ دخالت داشته باشد و در آخر سیاست گذاری دولت در عرصه ی فرهنگ بررسی می شود.
گفتار نخست: دولت، فرهنگ و تعامل دو سویه
مفهوم دولت
به دلایل چندی باید درخصوص دولت به دقت اندیشید. از نظر عملی مشکل بتوان زندگی را بدون دولت تصور کرد .دولت نهادی منفعل و بی‌طرف نیست که بتوان آن را نادیده گرفت و نه حاصل تصادف صرف و ساده است. زیرا که دولت دارای یک ریشه تاریخی بوده و ساخت آن در طی مرور زمان شکل گرفته و خود هم در تأثیرپذیری از اجتماع است و هم بر آن مؤثر است.دیگر اینکه شکل دیگری که بر ابهام و پیچیدگی مفهوم دولت می‌افزاید اختلالات با مفاهیم دیگری است که ارتباط نزدیکی با مفهوم دولت دارند، از جمله جامعه، جماعت، ملت، حکومت، سلطنت، حاکمی و … .
«مفهوم اصطلاح دولت در علوم سیاسی، معمولا به دو مفهوم متمایز، ولی مرتبط با هم، اطلاق می شود: گاهی به مجموعه خاصی از افراد و حاکمان گفته می شود. در این معنا، دولت مترادف با حکام و کسانی است که قانون را وضع، اعلام و اجرا می کنند. گاهی نیز دولت به مجموعه خاصی از «نهادهای برتر» اطلاق می شود. در تعریفی که از دولت مد نظر است، هر دو مفهوم فوق لحاظ می شود. دولت مجموعه ای از افراد و نهادهاست که قوانین فائقه در یک جامعه را وضع، و باپشتوانه قدرت برتری که در اختیار دارند، اجرا می کنند.[۱]»
در مورد پیدایش دولت نظریات متفاوتی وجود دارد. از دولتی که برای جلوگیری از ترس و ایجاد امنیتی که هابز بیان می‌دارد تا دولتی که جرمی بنتام آن را ابزاری جهت رفاه انسان‌ها عنوان می‌کند یا حتی نظریاتی که پیدایش دولت را ناشی از اراده الهی می‌دانستند، همگی بر یک نکته تأکید دارند؛ حفظ خود و حفظ سرزمین و مملکت خودکه بر پیکره تاریخ، خود را نمایان می‌دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...