کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



۲ـ ظن مطلق در فقه طریق و راهی شرعی نیست و حجیت ندارد. اما ظن خاص ظنی است که اماره و قرینهای بر حجیت آن اقامه شده است. بنابراین قائم مقام علم میشود و میتوان به آن عمل کرد. علاوه بر اینکه در دعاوی به ظن حاصل از نظریهی کارشناسی میتوان عمل کرد، در موارد دیگر نیز فقهاء اکتفاء به ظن را جایز دانستهاند.به طور مثال در تشخیص قبله،[۷۱۱] ضرر آب برای وضو [۷۱۲]و ضرر روزه[۷۱۳] میتوان به ظن حاصل از اظهارنظر خبره عمل کرد؛ زیرا این ظن، ظن خاص است که بر ظنون مطلقی که حجیتشان دراینجا ثابت نیست، مقدم میشود. [۷۱۴]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

«در قانون نیز علاوه برعلم عادی، قانونگذار برای حل مجهولات قضایی از ظن هم بهــره بـرمیدارد، اما این کار به طور استثنایی صورت میگیرد و محتاج نص قانون است».[۷۱۵]

۲ـ۲ ملاک عمل به ظن (حاصل از قول اهل خبره):

در عمل به ظن «اکتفاء کردن به ظن ضعیف با امکان ظن قوی جایز نیست، چنانچه اکتفاء به قوی با امکان ظن اقوی جایز نیست».[۷۱۶] بنابراین باوجود ملاک مذکور میتوان به ظن عمل کرد، حتی اگر سبب تحصیل ظن، قول کافر خبره باشد.[۷۱۷] البته برخی از فقهاء تنها در صورت تعذر، عمل به ظن حاصل از قول کافر را جایز میدانند.[۷۱۸]

۲ـ۳ «لوث»[۷۱۹] اثر ظن به نظر کارشناس:

در برخی از دعاوی، به طور مثال در جنایات برای اثبات موضوع، کارشناس باید شرایط شاهد(تعدّد و عدالت) را دارا باشد و در صورت فقدان این شرایط، نظر کارشناس اعتبار لازم را نداشته و دیگر «قول (کارشناسان) حجت نیست، ولی با حصول ظن از قول آنها در جنایات، لوث محقــق میشود»،[۷۲۰] که در این صورت با اجرای قسّامه میتوان ادعا را ثابت کرد.

۲ـ۴ مبنای عمل به ظن (اصل صحت در عمل و اظهار نظر کارشناس):

اصل صحت به معنای آن است که عقود و ایقاعات، افعال و گفته های غیر حمل بر صحت ودرستی شود.[۷۲۱]
بنابراین در صورت فراهم بودن تمام شرایط (شکلی و ماهوی) در صورت حصول ظن از نظریهی کارشناسی، قاضی میتواند نظر کارشناس را بر اساس اصل صحت (در فعل و نظر کارشناس)، مورد استناد قرارداده و به احتمال خطا و اشتباه در آن توجه نکند. به طور مثال درمادهی ۲۶۰ آیین دادرسی مدنی آمده است: «در صورتی که نظر کارشناس با اوضاع و احوال محقّق و معلوم مورد کارشناسی مطابقت نداشته باشد، دادگاه به آن ترتیب اثر نخواهد داد». از مفهوم مخالف این ماده میتوان دریافت که«در غیر این صورت، فرض قانون بر صحت عمل کارشناس است».[۷۲۲]
با توجه به نظرات فقهاء و حقوقدانان دربارهی علم وظن، میتوان اینگونه نتیجه گرفت:
۱-علم یقینی وقطعی قاضی حجت است وچنانچه نظریهی کارشناسی موجب حصول علم نشود، نمیتواند به آن ترتیب اثر دهد.
۲ـ علم عادی یا اطمینان و یا ظن غالب به یک معناست و همانند علم قطعی حجیت دارد؛ زیرا اولاً: ظن به دلیل عقلی ونقلی قائم مقام علم است.[۷۲۳] ثانیاً: براساس اصالهالصحه در فعل و نظر کارشناس به احتمال خطا توجه نمیشود (مانند ظن حاصل از اقرار و شهادت).[۷۲۴]
۳ـ ظن عادی و متعارف در قضاوت حجیت ندارد .
۴-در برخی از موارد علم قاضی با محدودیتهایی روبهروست. به طور مثال گاه موضوع از مواردی است که نظر کارشناس به لحاظ شرعی و قانونی نمیتواند موضوع را برای قاضی اثبات کند.

 

بخش سوم :

جایگاه کارشناسی در ادلّهی اثبات دعوی

در این بخش موارد و مصادیق رجوع به کارشناس در حقوق، فقه و اصول، ماهیت نظر کارشناس در فقه و حقوق و تعارض اظهار نظر کارشناس با دلایل مورد بررسی قرار میگیرد.

فصل اول :

بررسی موارد و مصادیق رجوع به کارشناس

در حقوق، فقه و اصول

در مبحث اول موارد رجوع به کارشناس در حقوق بیان خواهد شد: در امور حقوقی: ارجاع به کارشناس رسمی دادگستری، کارشناس غیررسمی و پزشکی قانونی در (دعاوی مدنی).
در امور کیفری: ارجاع برای تعیین موضوع (میزان خسارت و آسیب وارده)، اثبات جرم و مجرمیت و مسئولیت کیفری (توسط پزشکی قانونی و یا پلیس علمی)، بررسی شخصیت متهم و علل و انگیزه‌های جرم (از طریق رجوع به روان‌شناس جنایی و کارشناس جرم‌شناس).
مبحث دوم به بیان موارد رجوع به خبره در فقه اختصاص یافته است: رجوع به اهل خبره در جهت حکم به اباحه وحلیّت، نجاست و حرمت، عبادات، اموال (حقوق مالکیت، اسباب تملک و عقود)، احوال شخصیّه و فقهالجزاء.
در مبحث سوم؛ مصادیق رجوع به خبره در اصول فقه مورد بررسی قرار میگیرد: رجوع به مجتهد، رجوع به خبره برای اثبات اجتهاد، رجوع مجتهد به اهل خبره، رجوع به لغوی و رجالی.

مبحث اول : موارد و مصادیق رجوع به کارشناس درحقوق

گفتار اول : مصادیق رجوع به کارشناس در امور حقوقی

۱ـ ارجاع به کارشناسان رسمی دادگستری، غیررسمی و خبرگان محلی:

معمولاً دادگاه در دعاوی مدنی، تجاری، ثبتی و… در موارد تخصصی و فنی موضوع را به کارشناس ارجاع میدهد تا رأساً با انجام تحقیقات و بررسیهای لازم نظر خویش را اعلام نماید. و گاه دادگاه در تحقیقات خود(معاینه محل) چنانچه مستلزم تخصص فنی و دانش ویژهای که دادرس بیبهره است، باشد از کارشناس بهره میگیرد.[۷۲۵]
به طور کلی رجوع به کارشناس با توجه به لیست گروه های ۱۱ گانهی کارشناسی و رشته های زیر مجموعهی گروه ها، بسیار متنوع و مختلف است.[۷۲۶] به نمونههایی از این موارد اشاره میشود:

۱-۱ تشخیص و احراز تعدّی و تفریط موجر:

باتوجه به مادهی ۱۴ قانون روابط موجر و مستأجر[۷۲۷] «برای احراز تعدّی و تفریط در مورد اجاره، نیاز به جلب نظر کارشناس خبره و مطلع در خصوص املاک و مستغلات است».[۷۲۸]

۱-۲ارجاع به کارشناس برای احراز مشابهت دو علامت تجاری مورد دعوی:

البته دادگاه با توجه به مادهی ۲۵۷ قانون آیین دادرسی مدنی ملزم به ارجاع امر به کارشناس نیست.[۷۲۹]

۱-۳ تشخیص اراضی ملی( مراتع و جنگلها):

رسیدگی به دعاوی مربوط به مبنای طبیعی و حل اختلاف میان اشخاص(حقیقی و حقوقی) با منابع طبیعی وتشخیص اراضی ملی بر عهدهی کمیسیون ماده واحدهی قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای مادهی ۵۶ قانون جنگلهاومراتع مصوب ۲/۶/۱۳۶۷میباشد که خود مرجعی کارشناسی وتخصصی است.[۷۳۰]

۱-۴ ارزشیابی و تعیین قیمت (تقویم):

یکی از بیشترین موارد ارجاع به کارشناس جهت تعیین قیمت و ارزشیابی اموال منقول و غیرمنقول است. از جملهی این موارد عبارتند از:

* تعیین مقدار ارش: «…قیمت حقیقی مبیع در حال بیعیبی وقیمت حقیقی آن درحال معیوبی توسط اهل خبره معین میشود».[۷۳۱]

* تعدیل اجاره بها: «دادگاه با جلب نظر کارشناس، اجارهبها را به نرخ عادلهی روز تعدیل خواهد کرد…».[۷۳۲]

* ارجاع امر به کارشناس برای تعیین بهای خواسته: مطابق با مادهی ۶۳ آیین دادرسی مدنی «چنانچه نسبت به بهای خواسته بین اصحاب دعوی اختلاف حاصل شود… دادگاه قبل از شروع به رسیدگی با جلب نظر کارشناس، بهای خواسته را تعیین خواهد کرد».
* تقویم و تعیین بهای عرصهی املاک با نظر کارشناس.[۷۳۳]
* تعیین اجرتالمثل: «چون تعیین اجرتالمثل هر ملکی از امور فنی و محتاج به اعمال نظر کارشناس است و حتی اگر حاکم محکمه نیز خود دارای تخصص فنی و قادر بر تشخیص باشد، در این قبیل از موارد… میبایست… تعیین میزان آن را به کارشناس محول سازد».[۷۳۴]
* تصفیه حساب بر مبنای نظر کارشناس: اگر در تعیین بهای عادلانه بین شهرداری و مالک، اختلاف نظر حاصل شود، برای تصفیهی حساب باید به کارشناس مشترک و مورد توافق طرفین رجوع کرد.[۷۳۵]

۱-۵ ارجاع به کارشناس در امور ثبتی:

تفکیک قسمتی از ملک فاقد نقشه،[۷۳۶] تهیهی نقشه ی ملک مورد تحدید،[۷۳۷] اجرای حکم افراز[۷۳۸] و تشخیص و تعیین حریم ملک از جمله مواردی است که به کارشناسان ثبت ارجاع میشود. از دیگر موارد، تهیهی نقشهی تفکیکی املاک شهرداری توسط کارشناسان شهرداری[۷۳۹] وارجاع به خبرهی ثبتی در دعاوی علیه سردفتران در محاکم تخصصی است.[۷۴۰]به طور کلی دادگاهها در پروندههایی که موضوع آنها امور ثبتی است، به کارشناسان متخصص ثبتی ارجاع میدهند.[۷۴۱]

۲ـ ارجاع به پزشکی قانونی (در دعاوی مدنی):

هر چند امور مربوط به دعاوی مدنی جزء وظایف اداری و رسمی پزشکان قانونی نیست، اما در این موارد انتخاب کارشناس از بین پزشکان قانونی در رشتهای که خبرویت دارند، بلامانع است.[۷۴۲] از جمله مواردی که به کارشناسان پزشکی قانونی ارجاع داده میشود میتوان به نمونه های ذیل اشاره کرد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 04:06:00 ق.ظ ]




بذر برخی از گونه‌های گیاهی به نور حساس بوده و در طول دوره جوانه‌زنی باید نور دریافت کند. شدت و مدت نوری که توسط گیرنده‌های نوری بذر جذب ‌می‌شوند با رطوبت و دمای موجود واکنش داده تا جوانه‌زنی را کنترل کنند. از آن جایی که نور و دما هر دو تا حدی عامل بازدارنده جوانه‌زنی هستند، اثر همزمان آن‌ها ‌می‌تواند به صورت هم افزایی (سینرژیستی) باشد و ۳۶ تا ۷۲ ساعت اول جوانه‌زنی، دوره بحرانی است. خواب فوتوشیمیایی بیشتر در بذرهای تازه برداشت شده وجود دارد و معمولاً با افزایش سن بذر از بین ‌می‌رود (نصیری، ۱۳۸۵). زمانی که بذرها را در محفظه‌‌ای نگهداری ‌می‌کنند تا خواب فوتو شیمیایی آن شکسته شود، باید از لامپ بدون حرارت و سفید فلورسنت (با شدت برابر۷۵ تا ۱۲۵ شمع یا ۷۵۰ تا ۱۲۵۰ لوکس) به مدت ۸ ساعت در روز استفاده شود (نصیری، ۱۳۸۵). بذوری که برای جوانه‌زنی به نور نیاز دارند را نباید پوشاند اما باید آن‌ها را آبیاری کرد. تنها ‌می‌توان با بهره گرفتن از یک پوشش شیشه‌‌ای یا پلاستیکی در بالای ظرف، به نگهداری آب در محیط بذرها کمک نمود. تعداد کمی از گونه‌ها نیز وجود دارند که در دوره اول جوانه‌زنی باید در تاریکی باشند (نصیری، ۱۳۸۵).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

سرمادهی یا پیش سرمادهی (Cold stratification or prechilling)

این روش ‌می‌تواند برای بذوری که دارای خواب داخلی هستند، دوره سرد زمستان را شبیه‌سازی کند. در برخی بذور نیز جنین به دلیل عدم نفوذ اکسیژن از پوسته بذر نمی‌تواند جوانه بزند. در دمای سرد، مقدار اکسیژن محلول در آب بیشتر ‌می‌شود و در نتیجه نیاز جنین بذر به اکسیژن بهتر تامین ‌می‌شود. شرایط دمایی سرد و مرطوب نیز ‌می‌تواند دوره زمستان گذرانی را برای بذر بازسازی کند (نصیری و عارف، ۱۳۸۴). اگر مقدار بذر کم است باید آن‌ها را به نسبت ۱ به ۳ یا بیشتر با تورب (اصلاح‌کننده خاک) مرطوب یا ورمی کولایت مرطوب مخلوط کرد و در کیسه پلی اتیلنی یا ظرف شیشه‌‌ای ریخت و در یخچال با دمای ۳۵ تا ۴۱ درجه فارنهایت (حدود ۵/۱ تا ۵ درجه سانتی‌گراد) نگهداری نمود. البته در مورد برخی از گونه‌های گیاهی لازم است تا این دما بین ۲۸ تا ۳۲ درجه فارنهایت (حدود ۵/۲- تا ۰ درجه سانتی‌گراد) باشد. در صورتی که مقدار بذر زیاد است باید ابتدا آن‌ها را چند ساعت در آب قرار داد و سپس آنها را در ظرف بسته‌‌ای ریخت‌‌. این ظرف ‌می‌تواند یک جعبه، تانکر، سبد، قوطی، و یا یک کیسه پلی اتیلنی باشد. البته این ظروف باید دارای منافذی باشد که آب بتواند از آن‌ها خارج شود و هوا نیز تبادل داشته باشد. لازم به ذکر است که بذور داخل این ظروف باید در تمام مدت تیمار، مرطوب نگه داشته شوند و بدین منظور باید هر چند وقت یکبار آن‌ها را بررسی کرد و در صورت لزوم به آن‌ها آب اضافه کرد. دلیل دیگر این بررسی‌های دوره‌‌ای ‌می‌تواند مشاهده شروع جوانه‌زنی بذرها باشد. به عنوان مثال اگر گونه گل فیروزه زینتی (Ceanothus) نیاز به ۳ ماه تیمار سرما دهی دارد، باید در دو هفته قبل از پایان ماه سوم برای مشاهده جوانه‌زنی، بذور را بررسی کرد. در این بررسی‌ها اگر مقداری ریشه کوچک سفید دیده شد، باید سریعاً تمام بذور را کشت کرد. دلیل این امر نیز این است که هرچه در هنگام کاشت ریشه‌ها بزرگ‌تر باشند احتمال صدمه دیدن و بالا رفتن میزان مرگ بذور بیشتر خواهد شد. در صورتی که به طور اتفاقی و از روی اشتباه طول دوره تیمار زیاد‌تر از حد توصیه شده شود، به این شرط که ریشه‌ها رشد زیادی نکرده باشند، خسارت زیادی وارد نخواهد شد (نصیری و عارف، ۱۳۸۴). اگر تیمار سرمادهی زودتر از موقع به پایان برسد و بذرها هنگامی که هنوز هیچ ریشه‌‌ای از آن‌ها خارج نشده است کشت شوند، خسارت زیادی وارد خواهد شد زیرا تیمار کامل نشده و خواب اولیه شکسته نمی‌شود. در این حالت ممکن است خواب ثانویه نیز به بذر القا شود که شکستن آن بسیار دشوار‌تر از شکستن خواب اولیه می باشد. طول دوره تیمار سرمادهی از چند روز تا چندین ماه متفاوت است که به گونه گیاهی بستگی دارد. اما معمولاً طول این دوره بین ۱ تا ۳ ماه می‌باشد. البته بذرهایی نیز وجود دارند که به یک دوره بیش از ۳ ساله سرمادهی نیاز دارند تا بتوانند جوانه بزنند (نصیری‌‌، ۱۳۸۵). پس از پایان تیمار نیز باید بذرها را سریعاً و قبل از این که خشک شوند کشت کرد (نصیری و عارف، ۱۳۸۴).
برای انجام تیمار سرمادهی در یک بستر نگهدارنده رطوبت معمولاً باید این مراحل انجام شوند:
- به طور یکنواخت، بستر را مرطوب کنید. خاک تورب باید تنها به مقداری مرطوب شود که با فشار دادن آن با دست تنها مقدار کمی آب از آن خارج شود. آب اضافی می‌تواند برای برخی از گونه‌ها زیان آور باشد. برای توزیع بهتر رطوبت و ایجاد سرمای اولیه می‌توان قطعات خرد شده یخ را با بستر و نیز بذر مخلوط نمود (میرزاده واقفی و همکاران، ۱۳۸۸).
- سپس باید بذر را با بستر مخلوط نمود. متداول‌ترین روش برای این کار این است که ۱۰ تا ۲۵ پوند (هر پوند = ۵۹/۴۵۳ گرم) بذر را در یک کیسه ریخت و آن‌ها را به صورت صفحاتی با قطر کمتر از ۳ اینچ (هر اینچ = ۵۴/۲ سانتی‌متر) درآورد. سپس آن‌ها را به طور یک در میان با لایه‌هایی از مواد بستری مرطوب درون ظرف قرار داد (شکل زیر). با قرار دادن مقدار وزن مشخص از بذرهای خشک در هر کیسه، ‌می‌توان پس از پایان تیمار و در هنگام کاشت که بذرها و در تماس با آب سنگین‌تر شده‌اند، همان مقدار وزنی بذر که در ابتدا مد نظر بوده است را کشت کرد. البته از روش مخلوط کردن نیز ‌می‌توان استفاده نمود و برای این کار باید لایه‌های نازک بذر را به طور یک درمیان با لایه‌هایی از مواد بستری روی هم قرار داد. برای جدا کردن این لایه‌ها ‌می‌توان از پارچه نازکی استفاده نمود. روش سوم نیز به صورت مخلوط کردن مستقیم بذر با بستر است. در این روش‌‌، مقدار ماده بستری باید ۳ برابر مقدار بذر باشد. لازم به ذکر است که این روش بسیار کارآمد است اما از آنجایی که پس از پایان تیمار مشکلاتی در رابطه با تمیز کردن آن پیش ‌می‌آید، کمتر از این روش استفاده ‌می‌شود (نصیری و عارف، ۱۳۸۴).
ترتیب قرار گرفتن لایه‌های بذر و بستر در تیمار‌های مختلف (تیمار دمایی) رد درون یک ظرف بزرگ باید رعایت گردد که در شکل شماره ۱ نشان داده است (نصیری و عارف، ۱۳۸۴).
- با دقت و به طوری که محفظه کاملاً پوشیده نشود، آنرا بپوشانید تا از خشک شدن بستر جلوگیری شود. ممکن است لازم باشد تا برای حفظ رطوبت در محفظه، به آن آب اضافه کنید. به همین دلیل و برای اطمینان از عملکرد زهکش‌ها باید بررسی ظرف به طور دائم انجام شود (میرزاده واقفی و همکاران، ۱۳۸۸).
- تمام ظرف‌ها را برچسب زده و سپس آن‌ها را در دستگاه تولیدکننده سرما قرار دهید.
- به طور دوره‌‌ای و ترجیحاً هفته‌‌ای ظرف‌ها را بازدید کنید. در این بررسی‌ها باید نکاتی مثل خشک شدن بستر، گرم شدن محیط و تهویه نامطلوب مورد توجه قرار گرفته و برطرف شود. در صورتی که زمان تیمار از ۳۰ روز بیشتر شود کیسه‌های بذر باید خارج شده و مورد بررسی قرار گیرند تا خشک نشده و کپک نزده باشند. سطح بذوری که درون یک توده بزرگ وجود دارند معمولاً زودتر از بذوری که شدیداً گرما ‌می‌بینند خشک ‌می‌شود. در تیمار سرمادهی خاک تورب مرطوبی که در بالای ظرف روباز یا تا حدی پوشیده قرار دارد اغلب منجمد شده و به صورت یک لایه در ‌می‌آید که دلیل آن سرمای ناشی از بخار شدن آب از آن حتی در دمای ۳۷ تا ۳۸ درجه فارنهایت (۵/۲ تا ۵/۳ درجه سانتی‌گراد) می‌باشد. البته این یخ‌زدگی نمی‌تواند باعث نگرانی باشد و تنها بیانگر آن است که بستر سریعاً در حال از دست دادن آب
می‌باشد و باید از بالا به آن آب اضافه کرد (میرزاده واقفی و همکاران، ۱۳۸۸).
- در پایان تیمار بذرها باید خارج شده و تمیز شوند. بذرهای سنگین ‌می‌توانند توسط شستشو و یا با قرار گرفتن در آب جدا شوند. برای جدا کردن بذور کوچکتر نیز باید آن‌ها را تا حدی خشک نمود که با پاک‌کننده غربالی قابل جدا شدن باشند. سپس بذرها باید سریعاً کشت شوند زیرا خشک شدن زیاد پس از تیمار و قبل از کاشت ‌می‌تواند باعث ایجاد خواب ثانویه در برخی گونه‌ها شود. بسیاری از بذرها قبل از کاشت، توسط مواد دافع حشرات، قارچ کش‌ها و مواد لیزکننده (برای کاشت با ردیف کار) تیمار ‌می‌شوند که این روکش‌ها به حفظ رطوبت بذر نیز کمک ‌می‌کنند. در مورد برخی از گونه‌ها جداسازی بذر از مواد بستری در پایان تیمار لازم نبوده و هر دو با هم به صورت کشت غیر ردیفی (پاششی) کاشت ‌می‌شوند. در کار با بذرهایی که تیمار سرمادهی بر روی آن‌ها انجام شده است لازم است تا حداکثر دقت و ظرافت به کار رود تا به بذر صدمه‌‌ای نرسد (میرزاده واقفی و همکاران، ۱۳۸۸).
برای انجام تیمار سرمادهی در کیسه‌های پلاستیکی لازم است تا مراحل زیر انجام گردد:
بذر‌ها را در محیطی با ظرفیت رطوبتی بالا قرار دهید. در اینجا به این دلیل که از بستر نگهدارنده رطوبت استفاده نمی‌شود لازم است تا محیط بذور کاملاً مرطوب باشند و بذرها کاملاً خیس شده باشند. بذرها را طوری درون کیسه‌ها بریزید که فضای خالی وجود داشته باشد و آن‌ها را فشرده نکنید. سپس کیسه‌ها را محکم ببندید تا رطوبت را از دست ندهند. تمام محفظه‌ها را برچسب زده و آن‌ها را در دستگاه سرمادهی قرار دهید. به طور دوره‌‌ای کیسه‌ها را بازدید کنید. در این حالت که از هیچ بستری برای بذور استفاده نمی‌شود، خسارت تهویه ضعیف بسیار بیشتر از موقعی است که بذور در بستر قرار دارند به خصوص اگر مقدار بذر زیاد باشد. اگرچه که مقدار کمی تبادل هوا از طریق دیواره کیسه‌ها وجود دارد اما بازدید همیشگی آنها و چرخاندن کیسه‌ها الزامی ‌می‌باشد. یک روش ساده برای تشخیص کمبود اکسیژن در کیسه‌ها، باز کردن و بو کردن محتویات آنها است. اگر از درون کیسه‌ها بوی الکل حس شود، نشان‌‌‌‌دهنده این است که به خاطر کمبود اکسیژن، تنفس بی‌هوازی رخ داده است. اگر بوی الکل ضعیف باشد بدین معنی نیست که بذرها خراب شده‌اند اما نشان ‌می‌دهد خطر نزدیک است. بازرسی کیسه‌ها باید سریع‌تر از هفته‌‌ای یکبار باشد (برای مقادیر زیاد بذر) و در این بازرسی‌ها با در کیسه‌ها باز شده و چرخانده شوند (نصیری و عارف، ۱۳۸۴).
در پایان دوره تیمار، بذرها را خارج کرده و بشویید. شستن بذرها در این هنگام کاملاً ضروری نیست اما ‌می‌تواند برخی از میکروارگانیسم‌های زیان‌آور به خصوص در مورد بذرهای سخت را حذف کنند. مانند دیگر حالت‌های تیمار سرمادهی، در اینجا نیز باید بذرها را پس از پایان تیمار بلافاصله کشت نمود (میرزاده واقفی و همکاران، ۱۳۸۸٫ و نصیری، ۱۳۸۸).

صفات مورد ارزیابی

درصد و سرعت جوانه‌زنی

قوه نامیه به خاصیت زنده بودن بذر گفته می‌شود که درصد آن از نسبت تعداد دانه‌هایی که در مدت زمان معینی سبز می‎شوند، محاسبه می‌شود. برای تعیین قوه نامیه بذر‌‌، حرارت معین و مدت زمان معین لازم است. از آنجا که شرایط مزرعه برای تعیین قوه نامیه بذر با توجه به دو عامل حرارت و مدت زمان ممکن است نامناسب باشد‌‌، بذر باید تحت شرایط مناسب در آزمایشگاه‌های استاندارد ارزیابی شود. انتخاب تعداد بذور برای تعیین قوه نامیه بستگی به ریزی و درشتی بذر دارد. این تعداد بذر در گیاهان ریز ۱۰۰ داانه و در گیاهان دانه متوسط ۵۰ دانه و در گیاخان دانه درشت ۲۵ عدد است. اثر متقابل تیمار آب گرم، اسید سولفوریک، شوری بر روی جوانه‌زنی بذرهای دو گیاه اسطوخودوس و رزماری مورد بررسی قرار می‌‌گیرید(نصیری و عارف، ۱۳۸۴).

طول ساقچه

بعد از شمارش بذور وتاثی تیمار‌ها برروی جوانه‌زنی بذوز صفت طول ساقچه مورد بررسی قرار گرفت که توسط نقاله اندازه‌‌گیری شد.

طول ریشه چه

این پارامتر نیز بعد از تاثی و اثرگذاری تیمار‌های اعمال شده مورد ارزیابی وسنجش قرار گرفت. که این پارامتر از شاخص‌های نمو و رشد اولیه گیاه (بذور) می‌باشد.

روش‌های محاسبه آماری

تجزیه و تحلیل داده‌ها از طریق واریانس دو عاملی و میانگین انجام گرفت. همچنین مقایسه بین تیمارها بر اساس آزمون دانکن توسط برنامه آماری SPSS برای چهار تکرار صورت گرفت و رسم نمودارها با کمک نرم‌افزار Excel انجام شد. نمودارها نشانگر میانگین ± SE می‌باشد.

فصل چهارم

یافته‌های پژوهش
در این فصل نتایج تجزیه و تحلیل داده‌های آماری حاصل از اندازه‌‌گیری صفات مختلف و بحث در مورد آنها مورد ارزیابی قرار گرفته است. جدول تجزیه واریانس تیمار‌های مختلف اعمال شده در ابتدای فصل ارائه شده است. همچنین برای معنی‌‌‌‌‌دار بودن در سطح احتمال ۵% اصطلاح ‌معنی‌دار و علامت * و برای معنی‌دار بودن در سطح احتمال ۱% اصطلاح بسیار معنی‌‌‌‌‌دار و علامت ** بکار رفته است. علامتns نیز بیانگر آن است که اعداد حاصل از نظر آماری فاقد اختلاف معنی‌داری هستند.
در ابتدا جداول تجزیه واریانس برای هر تیمار در صفات مورد ارزیابی در این پژوهش ارائه ‌می‌گردد.
الف- تیمار حرارتی
جدول تجزیه واریانس داده‌ها برای تیمار حرارتی رزماری

منابع تغییرات درجه آزادی میانگین مربعات
جوانه‌زنی تیمارها ۲ ۵۳۱۸٫۴۰۴
خطای آزمایشی ۶ ۲٫۲۹۷
کل ۸
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:05:00 ق.ظ ]




در بانک‌ها درآمدهایی هستند که در گروه‌های ذکر شده در بالا قرار نمی‌گیرند که اینگونه اقلام در حساب “سایر درآمدها” ارائه می‌گردد.
هزینه‌ها در صورت سود و زیان به موارد ذیل تقسیم‌بندی می‌گردند:
۱) هزینه‌های اداری و پرسنلی: این هزینه‌ها شامل هزینه‌های حقوق و دستمزد پرسنل، کارانه‌ها، هزینه‌های اجاره، هزینه آبونمان و … می‌باشد.
۲) هزینه مشکوک الوصول: هزینه‌های مطالبات مشکوک الوصول در این حساب ثبت و منظور می‌شود.
۳) هزینه‌های مالی: به هزینه‌هایی همچون هزینه‌ی بانکی، حسابرسی و … در این حساب منظور می‌گردد.
۴) هزینه کارمزد: این هزینه شامل خدماتی می‌باشد که به آنها هزینه انجام عملیاتی از طرف بانک‌ها و سازمان‌های دیگر که به بانک ارائه داده شده است
۵) سایر هزینه‌ها: هزینه‌هایی که در موارد بالا قابل شناسایی نمی‌باشند در این حساب منظور می‌شوند.
پس از کسر هزینه‌ها از خالص درآمدها (سهم بانک از درآمدهای مشاع + درآمدهای غیرمشاع) سود قبل از مالیات بدست می‌آید؛ این حساب از مالیات کسر می‌شود که حاصل آن “سود خالص” می‌شود.
۲-۷ تجزیه و تحلیل صورت سود و زیان بانک‌ها
حسابداران با بهره گرفتن از روابط، نسبت‌ها، درصدها، مقایسه‌ها و تغییرات و گرایش ارقام ادوار مختلف مالی، مقایسه نسبت‌های بدست آمده یک فعالیت با استانداردهای صنعت (معدل فعالیت‌‎های مشابه)، نظر خود را نسبت به وضعیت، موفقیت و یا عدم موفقیت فعالیت مورد بحث به صورت گزارشی ارائه می‌دهند(رستمی، ۱۳۹۰، ص۴۳).
تجزیه و تحلیل مالی فرآیندی است که طی آن مشخصات و وسژگیهای بازار مالی و عملیاتی واحد اقتصادی با بهره گرفتن از صورتهای مالی و سایر اطلاعات مالی مشخص می شود و در امر تصمیم‌گیری، استفاده کنندگان از صورتهای مالی را یاری می‌کند(رستمی، ۱۳۹۰، ص۴۴).
۲-۷-۱ انواع تجزیه و تحلیل صورت های مالی
تجزیه و تحلیل صورت های مالی به دو گروه تجزیه و تحلیل افقی و تجزیه و تحلیل عمودی تقسیم می‌شود.
الف) تجزیه و تحلیل افقی
این نوع تجزیه و تحلیل، اطلاعات صورت های مالی را برای چند دوره مالی بر مبنای اطلاعات سال پایه بیان می کند و موفقیت در هر دوره مالی با مقایسه اطلاعات سنوات قبل بررسی می شود و خود به دو دسته صورت های مالی مقایسه ای و بررسی روند تقسیم می شود .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

صورتهای مالی مقایسه ای: به تجزیه و تحلیل صورت های مالی در دو دوره متوالی اطلاق می شود، تحلی لکنندگان مالی تغییر مطلق ارقام صورت های مالی و همچنین درصد تغییر از یک سال به سال دیگر را محاسبه می کنند، بدین ترتیب اطلاعات جامع تری از صورت های مالی استخراج می شود.
بررسی روند: در این بررسی روند اقلام مهم مندرج در صورت های مالی با مبنای قراردادن سال پایه بررسی می‌شود به همین دلیل واحدهای تجاری در اغلب موارد ارقام مقایسه ای برای دوره‌های متوالی ۵ تا ۱۰ ساله را ارائه می کنند تا مقایسه های بیشتری انجام پذیرد. این تجزیه و تحلیل اهمیت بیشتری از تحلیل صورت های مالی مقایسه ای در دو دوره متوالی دارد، زیرا دوره ها بیشتر روند ارقام را بهتر منعکس می کند، تغییر از یک دوره مالی به دوره مالی بعد ممکن است الزاماً بخشی از یک روند کلی محسوب نشود زیرا ممکن است این تغییر در شرایط غیر عادی اقتصادی با وقوع چند رویداد غیر مکرر ایجاد شده باشد، مثلاً افزایش قابل ملاحظه در سود هر سهم سال جاری ممکن است ناشی از فروش اوراق بهاداری باشد که چند سال قبل خریداری شده است، که در سال های آتی تکرار نگردد لذا مقایسه سود خالص در یک دوره ۵ ساله ممکن است این حقیقت را که افزایش سود در سال جاری در روال عادی عملیات نبوده است آشکار نماید .
ب) تجزیه و تحلیل عمودی:
در تجزیه و تحلیل عمودی تمام اطلاعات مندرج در یک صورت مالی نسبت به ارقام همان صورت مالی بررسی می‌شود و به دو گروه صورت های مالی استاندارد و تجزیه و تحلیل نسب تهای مالی تقسیم می شود. امروزه تاکید بسیاری بر صورتحساب‏ سود و زیان بانک‌ها وجود دارد، زیرا بانکداران و مقامات قانونی به عنوان اولین‏ محک برای ارزیابی سرمایه مورد نیاز بانک‌ها، بر سودآوری آن توجه می‏کنند(مدیریت توسعه فرهنگ سرمایه گذاری بورس اوراق بهادار تهران، ص ۱ و ۳) .
صورت های مالی استاندارد: در این نوع تجزیه و تحلیل تمام اطلاعات مندرج در یک صورت مالی خاص بعنوان درصدی از یک رقم شاخص از همان صورت مالی بیان می شود برای مثال در صورت سود و زیان تمام اقلام بر حسب درصدی از فروش بیان می شوند یا در ترازنامه بعنوان درصدی از جمع دارائیها بیان می شوند.
تجزیه و تحلیل نسبت های مالی: روابط دو یا چند رقم از یک صورت مالی را تجزیه و تحلیل نسبت های مالی گویند که امروزه بطور گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرد. معمولاً نسبت های مالی برای ارزیابی چهار جنبه از عملیات محاسبه می شوند . این چهار جنبه عبارتند از(مدیریت توسعه فرهنگ سرمایه گذاری بورس اوراق بهادار تهران، ص ۴) :
نقدینگی
فعالیت
اهرم مالی
سود آوری
۲-۷-۲ تجزیه و تحلیل ترازنامه
ترازنامه بانک‌ها بیانگر تغییرات مستمر در ترکیب داراییها و بدهیهاست. ترازنامه مانند تصویری است که در یک‏ لحظه از زمان وضعیت مالی بانک را نشان‏ می‏دهد.
سوابق استفاده از تحلیل‌های مالی، بیانگر کاربردهای مختلف نسبتهای مالی در انواع تصمیم گیری‌ها بوده، ولی از نظر تئوری مبانی آنها مورد بررسی قرار نگرفته است(رضانژاد،۱۳۸۹، ص۳). در ادامه به برخی از نسبت‌های مالی ترازنامه بانک‌ها اشاره خواهد شد.
الف) نسبت اعتبارات اعطایی به سپرده‏های‏ دریافتیاین نسبت یکی از نسبتهای کلیدی است‏ که بسیاری از تحلیلگران صورتهای مالی‏ بانک‌ها برای بررسی ساختار مالی بانک از آن‏ استفاده می‏کنند.این نسبت درصدی از سپرده‏ها را که به منظور اعطای وام،اعتبار، تسهیلات عقود اسلامی و مشارکتها مصرف‏ شده است،نشان می‏دهد.

کل تسهیلات اعطایی
کل سپرده‌های دریافتی

تحلیلگران مالی باید این نسبت را با سایر بانک‌های مشابه مقایسه نمایند. اگر این‏ نسبت بالاتر از میانگین صنعت باشد،بیانگر این است که بانک در اعطای اعتبارات در قالب وام،عقود اسلامی و مشارکت‏ زیاده‏روی کرده است.در این حالت در صورتی که پایه حد اقل سپرده‏ها کاهش یابد،ممکن است‏ بانک با مشکلات‏ کمبود نقدینگی‏ مواجه شود.از طرف‏ دیگر پایین بودن این‏ نسبت در مقایسه با میانگین صنعت نیز بیانگر این است که‏ بانک در اعطای‏ اعتبارات فعالی نبوده‏ و در نتیجه مدیریت‏ بانک تلاش لازم را به‏ منظور افزایش بازده‏ سهامداران به عمل‏ نیاورده است.این‏ حالت همچنین‏ ممکن است بیانگر این باشد که به علت‏ شرایط خاص‏ اقتصادی و یا بالا بودن نرخ سود،تقاضا برای گرفتن وام و تسهیلات از بانک کاهش‏ یافته است که می‏توان با کاهش نرخ سود، تقاضا برای اعطای اعتبار را افزایش داد(وفادار، ۱۳۷۷، ص۴).
ب) نسبت سرمایه به دارایی: این نسبت را می‏توان از طریق تقسیم کردن جمع حقوق‏ صاحبان سهام به مجموع داراییها محاسبه نمود.

جمع حقوق صاحبان سهام
مجموع داراییها

سرمایه یک بانک شبکه امنیتی یا حفاظتی را تشکیل می‏دهد که به بانک امکان می‏دهد به رغم وجود مشکلات یا معضلات اقتصادی،توان بازپرداخت‏ بدهیها را داشته باشد و به عملیات خود نیز ادامه دهد.اگر درصد سرمایه به مجموع‏ داراییها بیش از حد پایین باشد، چنانچه‏ روند نامطلوبی در اوضاع اقتصادی پیش‏ آید، بانک را با خطرهای بسیاری مواجه‏ خواهد ساخت. از طرف دیگر در صورتی که‏ درصد سرمایه به مجموع داراییها نیز بیش از حد بالا باشد،عملا منابع مالی صاحبان‏ سهام در بانک بلوکه شده و بانک به منظور کسب سود و بازده مناسب برای سهامداران‏ ناچار به افزایش نرخ اعطای تسهیلات‏ خواهد شد(وفادار، ۱۳۷۷، ص۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:05:00 ق.ظ ]




حافظه پس‌گستر و پیش‌گستر
یادزدودگی پس‌گستر[۱۵۱] (RA) به فقدان حافظه قبل از وقوع نقصان حافظه اشاره دارد یعنی، یادآوری حوادثی که قبل از ضربه به مغز اتفاق افتاده است، آسیب دیده است. (یادزدودگی پیش‌گستر، به مشکلات حافظه‌ای اشاره دارد که بعد از آسیب عصب‌شناختی اتفاق می‌افتند. ازآنجایی‌که یادزدودگی پیش‌گستر انواع مشکلات حافظه را که قبلاً مطرح شد دربر می‌گیرد آن را دیگر مطرح نمی‌کنیم) از سال‌ها پیش از سال ۱۸۸۱ یادزدودگی پس‌گستر موردعلاقه متخصصان بالینی بوده است. بر اساس قانون ریبوت[۱۵۲] (۱۸۸۱) هرچقدر خاطرات قدیمی‌تر باشند در مقابل اختلال، مقاوم‌تر می‌باشند؛ بنابراین احتمال بیشتری است که در یادزدودگی پس‌گستر، خاطرات اخیر، فراموش شوند. اگرچه این قانون در مورد برخی گروه‌ها مثلاً در افراد مبتلا به نشانگان کورساکوف (کوپلمن، استن هوپ و کینگزلی[۱۵۳]، ۱۹۹۹) و افراد دچار آسیب لوب گیجگاهی میانی (وست ماکوت، لیچ، فریدمن و موسکویتچ[۱۵۴]، ۲۰۰۱) صدق می‌کند، لزوماً برای سایر گروه‌های تشخیصی مثل افراد مبتلا به آنسفالیت (کوپلمن و همکاران، ۱۹۹۹؛ مک کارتی[۱۵۵]، کوپلمن و وارینگتون، ۲۰۰۵) صدق نمی‌کند و حتی در مورد افراد دچار آسیب لوب گیجگاهی میانی[۱۵۶] به‌صورت ثابت صدق نمی‌کند. ناولهین[۱۵۷] و همکاران (۲۰۰۷) در گروهی از بیمارانی که برای رفع حملات صرع تحت عمل جراحی لوب گیجگاهی میانی قرار گرفته بودند دریافتند همه دوره‌های زمانی تحت تأثیر قرار می‌گیرد. برای افراد مبتلا به دمانس معنایی، خلاف این صدق می‌کرد آن‌ها حوادث اخیر را بهتر از حوادث گذشته به خاطر می‌آوردند (اسنودن، گریفیتس و نیری، ۱۹۹۴؛ گراهام، کروپلنیکی، گلدمن[۱۵۸] و هودجز، ۲۰۰۳).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

افراد مبتلا به آسیب حافظه، هم نقصان‌های حافظه پس‌گستر و هم نقصان‌های حافظه پیش‌گستر با دوره یادزدودگی پس‌گستر بسیار متغیر، خواهند داشت. این زمان برای بسیاری از قربانیان آسیب تروماتیک مغزی ممکن است چند دقیقه باشد درحالی‌که برای افراد مبتلا به آنسفالیت ممکن است به چند دهه قبل گسترش یابد (ویلسون و همکاران، ۲۰۰۴). گزارش‌های کمی از افراد مبتلا به یادزدودگی پس‌گستر منفرد بدون نقصان‌های پیش‌گستر وجود دارد (کاپور، ۱۹۹۳، ۱۹۹۹؛ کوپلمن، ۲۰۰۰) اگرچه برخی از این موارد حداقل احتمالاً ریشه روان زاد دارند (کوپلمن، ۲۰۰۴). برعکس، تعدادی از افراد مبتلا به یادزدودگی پیش‌گستر شدید، وجود دارد بدون فقدان خاطرات قبل از ضربه. یک بیمار به نام «جی[۱۵۹]» که توسط ویلسون (۱۹۹۹) توصیف شده است، بعد از اتساع عروقی پیش‌مرکزی[۱۶۰] در سن ۲۰ سالگی، دچار یادزدودگی شد. او می‌توانست کارهای را که به هنگام شروع حمله صرع[۱۶۱] و بستری شدن در بیمارستان انجام داده بود و اقدامات جهت بهبودی خونریزی را به یاد آورد. البته ممکن است حتی در اینجا چند دقیقه یا ثانیه یادزدودگی پس‌گستر وجود داشته باشد هرچند خود جی بیان می‌کند می‌تواند تا زمان حمله صرع، همه چیز را به خاطر آورد. ارزیابی یادزدودگی پس‌گستر ساده نیست زیرا ارزیابی وابسته به روش‌های گذشته‌نگر و آزمون‌های ناقص است (رید و اسکوایر[۱۶۲]، ۱۹۹۸) و افراد ازنظر علاقه و توانایی برای یادآوری اطلاعات در آزمون‌های مربوط به دانش گذشته (مثلاً حوادث عمومی و شخصیت‌های مشهور)، بسیار متفاوت هستند و همچنین این ارزیابی مستقل از اثر یادزدودگی است. حتی به هنگام ارزیابی دانش اتو بیوگرافی، همیشه ارزیابی صحت خاطرات آن‌ها امکان‌پذیر نیست (رید و اسکوایر، ۱۹۹۸).
چرا برخی از افراد شیب زودگذر[۱۶۳] نشان می‌دهند برخی نشان نمی‌دهند؟ ریبوت (۱۸۸۱) بیان می‌کند که خاطرات قدیمی‌تر بیشتر از خاطرات اخیر با خاطرات موجود یکپارچه می‌گردند. او بیان می‌کند که هیپوکامپ[۱۶۴] در اندوزش خاطرات جدید، بسیار حیاتی است اما در خاطرات قدیمی کمتر دخالت دارد. این موضوع با عنوان نظریه تحکیم حافظه[۱۶۵] معروف است و با شیب زودگذر مشاهده شده در برخی از بیماران، سازگار است. در حمایت از این نظریه رید و اسکوایر (۱۹۹۸) پیشنهاد کردند که آسیب به تشکیلات هیپوکامپ[۱۶۶]، یادزدودگی پس‌گستر محدود ایجاد می‌کند و سایر آسیب‌های تمپورال کورتیکال[۱۶۷]، یادزدودگی پس‌گستر شدید و گسترده ایجاد می‌کند (ص ۳۹۴۴). از طرف دیگر، نادل و موسکوویچ[۱۶۸] (۱۹۹۷) اعتقاد دارند که هیپوکامپ برای خاطرات مربوط به تمام دوره‌های زندگی حیاتی است. این مطلب به‌عنوان نظریه رد چندگانه[۱۶۹] معروف است و با فقدان شیب زودگذر مشاهده شده در برخی از بیماران هماهنگ است. برای هر دو نظریه می‌توان شواهدی پیدا کرد. وست ماکوت[۱۷۰] و موسکوویچ (۲۰۰۲) بیان می‌کنند که این دو نظریه درواقع، هماهنگ باهم هستند زیرا نظریه رد چندگانه در مورد خاطرات آشکار، درست است و نظریه تحکیم حافظه، حافظه معنایی و حافظه ناآشکار را تبیین می‌کند، هر دو شیب زودگذر را نشان می‌دهند. این ایده همچنین توسط استنورث، لوین و کورکین[۱۷۱] (۲۰۰۵) مورد حمایت قرار گرفت؛ آن‌ها دریافتند که ساختارهای لوب گیجگاهی میانی، برای یادآوری رویدادهای گذشته‌های دور، به‌اندازه رویدادهای گذشته نزدیک، ضروری می‌باشند. درحالی‌که حافظه معنایی مستقل از این ساختارها است.
در تجارب بالینی، اگرچه افراد به کمک برای یادآوری اطلاعات شرح حال گذشته خود، نیاز دارند؛ یادزدودگی پیش‌گستر، بزرگ‌ترین نقص برای بیماران مبتلا به اختلالات حافظه است و کانون تمرکز اصلی توان‌بخشی می‌باشد. اگر یادزدودگی پیش‌گستر، وجود نداشته باشد یا خفیف باشد، امکان آموزش مجدد دانش واقعی در مورد گذشته، وجود خواهد داشت. وقتی این مورد اتفاق افتد بیماران ممکن است بیان کنند که آن‌ها می‌دانند این رویداد اتفاق افتاده است ولی هیچ آشنایی با حوادث مطرح شده در سؤالات ندارند (هانکین و همکاران، ۱۹۹۵).
بهبود عملکرد حافظه پس از آسیب مغزی
معنای بهبودی چیست؟
واژه بهبودی[۱۷۲] می‌تواند به چند روش متفاوت تفسیر شود. آلملی و فینگر[۱۷۳] (۱۹۸۸) برخی از تعاریف بهبودی را مورد بحث قرار داده‌اند. آن‌ها بیان می‌کنند که بهبودی، بازیابی کامل کارکردهای است که در اثر آسیب مغزی از دست رفته‌اند یا آسیب دیده‌اند. تعداد کمی از افراد مبتلا به آسیب حافظه، با این تعریف، به بهبودی دست می‌یابند. جنت و بوند[۱۷۴] (۱۹۷۵) بر اساس مقیاس نتایج مقیاس کمای گلاسگو «بهبود خوب» را این‌گونه تعریف می‌کنند. شروع مجدد زندگی بهنجار حتی اگر اختلالات نورولوژی و روان‌شناختی خفیف وجود داشته باشد (ص ۴۸۳). این مورد گاهی برای افراد دارای مشکلات ارگانیک[۱۷۵] حافظه، قابل دستیابی است. لارنس و استین[۱۷۶] (۱۹۷۸) بیان کردند که «بهبودی، بازگشت به سطوح عملکرد بهنجار یا نزدیک به بهنجار بعد از اثرات مخرب اولیه یک آسیب به ‌نظام عصبی است» لذا بازهم برای بیشتر افراد مبتلا به آسیب حافظه که مرحله حاد را پشت سر گذاشته‌اند، نامحتمل است.
به‌احتمال زیاد، بهترین تعریف قابل استفاده برای افراد مبتلا به نواقص ارگانیک حافظه توسط مارشال در سال (۱۹۸۵) ارائه شد که بهبودی را به‌عنوان کاهش اختلال در کارکردهای رفتاری یا فیزیولوژیک به‌موازات گذشت زمان تفسیر می‌کند (ص ۲۰۱). بارون (۱۹۸۷) بیان می‌کند که بهبودی هنگامی اتفاق می‌افتد که اختلالات رفتاری مزمن از طریق آموزش خاص یا از طریق مداخلات داروئی، جراحی یا دیگر روش‌های مستقل، کاهش یابد (ص ۱۷۸). این تعریف با تأکید بر کاهش ضعف‌ها و نواقص تا حدی، توان‌بخشی را در بر می‌گیرد. شاید دقیق‌ترین و مشخص‌ترین تعریف توسط لیور (۱۹۸۰) ارائه شده است که بهبودی را بازگشت بعد از آسیب رفتارهای خاصی که در اثر آسیب مغزی مختل شده است، تعریف می‌کند (ص ۲۹۸). با این‌ وجود بعید است که تمام پیشرفت‌های حاصل از ترکیب بهبودی طبیعی و توان‌بخشی توسط افراد مبتلا به آسیب حافظه، این معیار را برآورده سازد. از سوی دیگر بر اساس نظر کولب (۱۹۹۵) معمولاً بهبودی شامل دو فرایند می‌باشد. بهبودی نسبی کارکردهای از دست رفته به همراه جایگزینی قابل ‌ملاحظه کارکردها (مثلاً جبران کارکردهای از دست رفته از طریق ابزارهای دیگر) و به هنگام توان‌بخشی، احساس راحت‌تری به ما می‌دهد به علت ۱- بهبودی طبیعی ۲- جبران کارکردهای از دست رفته که توسط برنامه‌های توان‌بخشی هدف قرار گرفته است.
عمده‌ترین دلیل آسیب مغزی و به دنبال آن اختلال حافظه در افراد کمتر از ۲۵ سال، TBI می‌باشد. افرادی که دچار چنین آسیب‌های می‌شوند، اغلب تا اندازه قابل‌توجهی بهبود می‌یابند. اگر تعریف تیزدل[۱۷۷] و جنت (۱۹۷۴) از کما را بپذیریم، چشمان خودبه‌خود یا با تحریک، باز نمی‌شوند، به دستوراتی که به آن‌ها داده می‌شود عمل نمی‌کنند و پاسخ کلامی ندارند؛ پس به‌محض اینکه این افراد چشمانشان را باز کنند، آن‌ها دیگر در کما نیستند به خاطر این‌که افراد دچار TBI شدید معمولاً چشمان خود را در یک دوره تقریباً چهار هفته باز می‌کنند. آن‌ها دیگر در کما نیستند؛ بنابراین طی تقریباً چهار هفته بعد از آسیب، افراد دچار آسیب مغزی تروماتیک ممکن است در حالت نباتی یا حداقل هوشیاری باشد (جیاسینو[۱۷۸] و همکاران، ۲۰۰۲) یا آن‌ها کاملاً هوشیار باشند که معمولاً اکثر بیماران از این نوع می‌باشند؛ اما بهبودی بیشتر، مسلماً ادامه می‌یابد و احتمالاً بهبودی در هفته‌ها و ماه‌های اول بعد از آسیب نسبتاً سریع و در ادامه کندتر می‌شود که می‌تواند برای سال‌های زیادی ادامه یابد. الگوی مشابهی ممکن است بعد از صدمات غیر پیش‌رونده[۱۷۹] مثل هیپوکسی، آنسفالیت و حوادث مغزی عروقی[۱۸۰] دیده شود. با این‌ وجود در این موارد، فرایند بهبودی ممکن است ماه‌ها یا سال‌ها به طول بینجامد.
باید تأکید کرد که اگرچه، برخی از اختلالات به مرور زمان برطرف می‌شوند، بهبودی برای بسیاری از بیماران در حد کمی است. پذیرش و اجرای یک روش جبرانی[۱۸۱]، بهترین فرصت برای کاهش مشکلات روزمره را فراهم می‌کند و زندگی مستقل و کیفیت زندگی را برای بیشتر افراد دچار اختلال حافظه، بهبود می‌بخشد.
مکانیسم‌های بهبودی
چندین نویسنده، مکانیسم‌هایی را که طی آن بهبودی می‌تواند اتفاق افتد را موردتوجه قرار داده‌اند. (آلملی و فینگر، ۱۹۹۲؛ کولب، ۱۹۹۵، ۲۰۰۳؛ رابرتسون[۱۸۲]، ۱۹۹۹). رایج‌ترین مکانیسم‌های مفروض که باعث بهبودی می‌شوند عبارت‌اند از برطرف شدن ادم[۱۸۳] یا تورم مغزی، دایاشیسیز[۱۸۴] (که به‌موجب آن جراحت از طریق شوک به سایر نواحی مغز، آسیب می‌رساند)، انعطاف‌پذیری[۱۸۵] یا تغییرات در ساختار نظام عصبی و نو زایش[۱۸۶] یا رشد مجدد[۱۸۷] بافت عصبی. تغییرات مشاهده شده در چند دقیقه اول (مثلاً بعد از یک ضربه خفیف به سر) احتمالاً رفع آسیب‌های موقت را منعکس می‌کند که علت ساختاری ندارد. تغییرات مشاهده شده در طی چند روز، احتمالاً به خاطر برطرف شدن نابهنجاری‌های ساختاری موقتی مانند ادم یا اختلال عروقی یا کاهش فعالیت متابولیک آنزیم‌ها است. بهبودی بعد از چند ماه یا چند سال، کمتر شناخته شده است. چندین راه ازجمله دایاشیسیز، انعطاف‌پذیری و نو زایش وجود دارد که در آن بهبودی ممکن است کسب گردد.
اصطلاح دایاشیسیز توسط وون موناکو[۱۸۸] در سال ۱۹۱۴ معرفی شد و به معنای تماماً دچار شوک[۱۸۹] می‌باشد. وون موناکو، آن را به‌عنوان تغییرات کارکردی از راه دور، بازگشت تدریجی و همچنین «موج دایاشیسیز[۱۹۰]» به دنبال مسیرهای نوروآناتومی[۱۹۱] توصیف کرده است (فینی و بارون[۱۹۲]،۱۹۸۶). کاربرد جدید اصطلاح دایاشیسیز، به افت متابولیسم سلول‌های عصبی[۱۹۳] و کاهش جریان خون مغزی که به علت بدکاری در یک ناحیه عصبی مجزا، اما ازنظر کارکرد مرتبط، اتفاق می‌افتد، اشاره دارد (برنبرگ، فری، هورتون و کوهل[۱۹۴]، ۱۹۹۲). این نویسندگان بیان می‌کنند که دایاشیسیز در ۵۰% بیماران دچار آسیب نیمکره‌ی اتفاق می‌افتد. به‌طور خلاصه، فرض بر این است که در دایاشیسیز، صدمه به یک منطقه خاص مغز می‌تواند باعث شوک یا اختلال عصبی در منطقه دیگر از مغز شود. دوم شوک عصبی می‌توانند نزدیک یا دور از منطقه آسیب دیده اولیه باشد. استنست[۱۹۵] و همکاران (۲۰۰۷) در مطالعه ۶۷ بیمار دچار سکته مغزی با نشانگان یادزدودگی در اثر اختلال در تالاموس چپ، نشان دادند که دایاشیسیز مغزی متناسب با میزان از دست دادن فیبر در مناطقی از کورتیکوتالامیک[۱۹۶]، ایجاد می‌شود چه این شوک نزدیک منطقه آسیب دیده اولیه یا دور از آن باشند، یک سیر عصبی خاص طی می‌شود. نظریه بازداری[۱۹۷] شبیه و نه دقیقاً عین این روند می‌باشد در بازداری، شوک، بیشتر منتشر می‌شود و بر مغز به‌عنوان یک کل تأثیر می‌گذارد. رابرتسون و مور[۱۹۸] (۱۹۹۹) دایاشیسیز را به‌عنوان «یک تضعیف کننده ارتباطات سیناپسی بین مکان‌های آسیب دیده و آسیب ندیده تفسیر می‌کنند که احتمالاً باعث کاهش سطح فعالیت در مناطق آسیب دیده می‌باشد»(ص ۵۴۷). ازآنجایی‌که سلول‌ها در این دو منطقه دیگر باهم ارتباطی ندارند، ارتباط سیناپسی بین آن‌ها ضعیف می‌شود و این باعث کاهش عملکرد در مناطق آسیب ندیده دور از مناطق آسیب دیده اولیه می‌شود.
برودمن، پیوس، داربی و دونان[۱۹۹] (۲۰۰۷) سه بیمار دچار سکته مغزی که از آسیب نظام بینایی رنج می‌بردند را مورد مطالعه قرار دادند. با بهره گرفتن از تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی[۲۰۰] (FMRI)، آن‌ها نشان دادند که در ابتدا بیماران کاهش فعالیت قابل‌توجهی در مناطق خارج مخطط[۲۰۱] نشان دادند ولی شش ماه بعد فعالیت این مناطق دوباره شروع شد. این محققان بیان می‌کنند که این مطلب نشان دهنده دایاشیسیز مغزی همسو با منطقه آسیب[۲۰۲] درون این مناطق است و ممکن است دایاشیسیز یک نقش ناشناخته در بهبود بینایی بعد از سکته مغزی داشته باشد.
انعطاف‌پذیری به سازمان‌دهی مجدد آناتومیک بر اساس این ایده که مناطق سالم مغز می‌توانند عملکرد مناطق آسیب دیده را به عهده بگیرند، اشاره دارد. فرضیه‌ای که در قرن ۱۹ توسط کازل[۲۰۳] (۱۸۸۸؛ آزمیتیا[۲۰۴]، ۲۰۰۷) مطرح شده بود کنار گذاشته شد و تا همین اواخر این ایده برای تبیین بهبودی در بزرگسالان بی‌اعتبار قلمداد شده است اگرچه نگرش‌های الان در حال تغییر هستند. جانگ، یو و اهن[۲۰۵] (۲۰۰۷) اثرات یک برنامه جامع توان‌بخشی عصبی[۲۰۶] بر روی یک مرد ۲۵ ساله دچار مشکلات قابل‌توجه حرکتی به علت اسکلروزیس[۲۰۷] هیپوکامپ راست، برداشت لوب گیجگاهی و برداشت آمیگدال[۲۰۸] را ارزیابی کردند بیمار ۸ ماه تحت درمان بود. مشکلات حرکتی کانون درمان بودند و از آزمون‌های حرکتی و FMRI برای تعیین میزان بهبودی عملکرد حرکتی و تغییرات انعطاف‌پذیری عصبی[۲۰۹] استفاده شد. آزمون‌های حرکتی نشان داد که این مرد در مهارت‌های گرفتن، چنگ زدن[۲۱۰] و انجام فعالیت‌ها یدی، بهبود یافته است. او این بهبودی را در ۶ ماه پیگیری حفظ کرد. بعلاوه، بررسی fMRI نشان داد که قبل از درمان، عدم تقارن[۲۱۱] فعالیت قشر حسی حرکتی دگرسو با منطقه آسیب دیده[۲۱۲] وجود داشته است که بعد از توان‌بخشی به تقارن بهنجار بازگشت.
این مؤلفان بیان کردند که توان‌بخشی جامع عصبی ممکن است بازگردانی تقارن بهنجار فعالیت مغزی را آسان کند، درنتیجه کارکرد حرکتی افزایش می‌یابد. این مورد، اولین شواهد تصویربرداری عصبی[۲۱۳] درباره یک توان‌بخشی جامع عصبی درازمدت برای تحرک انعطاف‌پذیری عصبی ارائه کرد (ص ۱۱۷). ما نمی‌دانیم که چه اتفاقی برای عملکرد حافظه این بیمار افتاده است.
در یک مقاله تأمل برانگیز رابرتسون و مور (۱۹۹۹) بیان کرده‌اند که سازمان‌دهی مجدد انعطاف‌پذیر[۲۱۴] ممکن است از همان ابتدا به علت جایگزینی‌های سریع در فعالیت‌ها سیناپسی، در عرض چند ثانیه یا چند دقیقه اتفاق بیفتد و سپس تغییرات ساختاری در طول روزها و یا هفته‌ها صورت پذیرد.
این مؤلفان به‌ویژه در اشخاصی که فقط بهبودی بعد از توان‌بخشی را نشان خواهند داد تمرکز کردند. آن‌ها معتقدند که سه دسته بیمار آسیب مغزی وجود دارد: کسانی که بدون کمک بهبود خواهند یافت، کسانی که هیچ تغییر قابل‌توجهی حتی با کمک، نشان نمی‌دهند و کسانی که به‌خوبی از دیگران کمک می‌گیرند. آن‌ها از این موارد به‌عنوان بهبود فوری، بدون بهبود و بهبودی با کمک، یاد می‌کنند. رابرتسون و مور (۱۹۹۹) بیان می‌کنند که افراد گروه بدون بهبود، باید راهبردهای جبرانی را بیاموزند و افراد گروه بهبود خودبه‌خودی، هیچ نیازی به کمک ندارند زیرا آن‌ها به‌هرحال بهتر خواهند شد، بنابراین بیماران دچار آسیب خفیف بهبودی خودبه‌خود را تجربه می‌کنند، کسانی که دچار آسیب متوسط هستند نیاز به کمک دارند و کسانی که دچار آسیب شدید هستند هیچ بهبودی نخواهند داشت. این مطلب فقط تا حدودی درست است، زیرا ممکن است فرد آسیب نسبتاً خفیفی در مکان‌های خاصی از مغز داشته باشد که مشکلات بیشتری در زندگی روزمره نسبت به آسیب‌های شدید در مکان‌های دیگر مغز برای او ایجاد کند. بنابراین فرد دچار آسیب شدید در هیپوکامپ بدون آسیب مغزی دیگر ممکن است زندگی مستقلی داشته باشد (به‌عنوان مثال به مورد جی در فصل چهارم ویلسون، ۱۹۹۹)، درحالی‌که افراد دچار آسیب خفیف لوب پیشانی ممکن است قادر به زندگی مستقل بدون کمک نباشند.
اگرچه نو زایش در سیستم عصبی مرکزی احتمالاً بیشتر در اوایل زندگی اتفاق می‌افتد ولی در بزرگسالان نیز می‌تواند اتفاق بیفتد (اریکسون و همکاران، ۱۹۹۸؛ کولب،۲۰۰۳). این دیدگاه قدیمی که انعطاف‌پذیری مغز در بزرگسالان به‌شدت محدود است، دیگر درست نیست. اریکسون و همکاران (۱۹۹۸) شواهدی در مورد تکوین عصبی در هیپوکامپ پنج فرد بزرگسال که به خاطر سرطان مرده بودند، یافتند.
رابرتسون (۲۰۰۲) بیان می‌کند که بهبودی برای نواقصی که توسط چند مدار فرماندهی می‌شود مثلاً غفلت یک‌طرفه[۲۱۵]، سریع‌تر است و برای نواقصی که توسط مدارهای محدودتری فرماندهی می‌شوند مثلاً نابینایی یک‌سویه[۲۱۶]، آرام‌تر است. زیرا مسیرهای جایگزین کمتری برای بر عهده گرفتن عملکرد مسیرهای آسیب دیده، وجود خواهد داشت. این مطلب می‌تواند توضیح دهد که چرا کارکردهای زبانی نسبت به کارکردهای حافظه، بهبود بهتری در طول زمان نشان می‌دهند. (کولب، ۱۹۹۵).
سن آسیب، تشخیص، تعداد ضربه‌ها وارد شده و وضعیت مغز پیش از بیماری، فقط تعداد کمی از عوامل احتمالی است که بر بهبودی تأثیر می‌گذارند. اغلب تصور می‌شود سن یک عامل مهم می‌باشد شاید کمتر از آنچه دیگران اعتقاد دارند. یک دیدگاه نسبتاً شایع وجود دارد که بهبود آسیب مغزی در افراد جوان‌تر بهتر از افراد پیر است. این به‌عنوان اصل کنارد[۲۱۷] معروف است کنارد (۱۹۴۰) نشان داد که نخستی‌های جوان دچار آسیب کورتکس حرکتی و پیش حرکتی بهتر از بزرگسالان دچار آسیب مشابه، بهبود می‌یابند با این‌ وجود، این اصل همیشه درست نیست که آسیب مغزی که در ابتدای زندگی اتفاق افتاده به بهبودی بهتر، منجر می‌شود. حتی کنارد خودش متوجه این موضوع شده بود. همچنین هب[۲۱۸] (۱۹۷۹) بیان کرد که گاهی آسیب‌های اتفاق افتاده در اوایل زندگی نسبت به آسیب‌های که دیرتر اتفاق می‌افتند نتایج بدتری به دنبال دارند. با در نظر گرفتن شدت، ‌علت و سایر متغیرهای جمعیت شناختی، سن همیشه پیش‌بین کننده خوبی نیست و افراد جوان‌تر که در اوایل زندگی دچار TBI شدید شده‌اند، نسبت به افراد بزرگ‌تر، مشکلات اجتماعی و رفتاری بدتری دارند (تامسن[۲۱۹]، ۱۹۸۴).
کولب (۲۰۰۴) نقطه نظرات جالبی در مورد سن مطرح کرده است وی بیان می‌کند که اگر کورتکس مغز، زمانی که تکوین سلول‌های عصبی هنوز ادامه دارد، آسیب ببیند. یک پیامد بهتر در جوان‌ها در مقایسه با افراد پیرتر انتظار می‌رود ولی اگر آسیب در زمان مهاجرت سلول‌های عصبی اتفاق افتد برعکس این موضوع درست است. او بیان می‌کند که برای انسان‌ها، صدمه در طول مراحل آخر بارداری و نزدیک تولد، منجر به پیامدهای ضعیفی می‌شود زیرا زمان حداکثر مهاجرت سلولی است. صدمات در طول ۱۸ ماه بعدی، منجر به پیامدهای بهتری خواهد شد زیرا این سن زمان حداکثر تولید سیناپس است. کولب همچنین بیان می‌کند که سایر عوامل مؤثر بر آسیب اولیه عبارت‌اند از مکان آسیب و رفتار هدف؛ بنابراین آسیب اولیه به مناطق زبان معمولاً به بهبودی کامل زبان اما به بهای اختلالات اجرایی منتهی می‌شود؛ بنابراین سن تنها یکی از عاملی است که باید به هنگام تلاش برای پیش‌بینی بهبودی در نظر گرفته شوند.
برخی مطالعات نشان داده‌اند که بسیاری از نوزادان نارس به‌احتمال زیاد مشکلات حافظه در دوران کودکی‌شان دارند. ایساکس[۲۲۰] و همکاران (۲۰۰۰) ۱۱ نوجوان را با وزن کم در حین تولد (تولد قبل از ۳۰ هفته از بارداری) مورد بررسی قرار دادند و آن‌ها را با ۸ نوجوان دیگر که پس از دوره کامل بارداری متولد شده بودند، مقایسه کردند. بررسی‌ها شامل ارزیابی‌های عصب روان‌شناختی و روش‌های تصویربرداری مغناطیسی کارکردی بود. همه شرکت‌کنندگان ازنظر نورولوژی بهنجار بودند. گروه نارس نه‌تنها هیپوکامپ کوچک‌تر داشتند (علی‌رغم اندازه سر برابر) بلکه همچنین نمرات ضعیف‌تری در یک آزمون عملکرد حافظه روزمره: نسخه کودک آزمون حافظه رفتاری ریورمید[۲۲۱] (RBMT؛ ویلسون، ایوانی – چالیان و آلدریچ[۲۲۲]، ۱۹۹۱) به دست آوردند. همچنین از والدین این نوجوانان خواسته شد یک پرسشنامه حافظه در مورد مشکلات فرزندشان پر کنند. بازهم مشخص گردید کودکان نارس، مشکلات بیشتری نسبت به افرادی که بعد از دوره کامل بارداری به دنیا آمده بودند، داشتند. این مؤلفان بیان می‌کنند که «حجم کاهش یافته هیپوکامپ و اختلالات در حافظه روزمره پیش از این شناسایی نشده بود اما شیوع آن در یک گروه از کودکان ازنظر نورولوژی بهنجار تکان دهنده است» (ص ۷۱۳). منت و کنستیبل[۲۲۳] (۲۰۰۷) با بهره گرفتن از fMRI تغییرات در شبکه عصبی دخیل در زبان و حافظه کودکان نارس را پیدا کردند.
عامل دیگری که بر نتیجه تأثیر می‌گذارد، علت آسیب یا بیماری تشخیصی است. افرادی که از TBI متوسط یا شدید (رایج‌ترین علت آسیب مغزی در افراد کمتر از ۲۵ سال) رنج می‌برند معمولاً تا حدی و اغلب به‌طور قابل‌توجهی بهبود می‌یابند. همان‌طور که قبلاً نشان داده شد، احتمالاً این بهبودی در هفته‌ها و ماه‌ها اول بعد از آسیب نسبتاً با سرعت و در دوره‌ای که می‌تواند سال‌ها به طول انجامد، کندتر صورت می‌گیرد. یک الگوی رایج وجود دارد؛ اولین مرحله، کما است که در این مرحله، بیمار چشمانش را باز نمی‌کند، از دستورات پیروی نمی‌کند و پاسخ کلامی نمی‌دهد (تیزدل و جنت، ۱۹۷۶) به دنبال این مرحله، یک دوره یادزدودگی پس از ضربه (PTA) اتفاق می‌افتد که بیمار ممکن است گیج و فاقد جهت‌یابی[۲۲۴] باشد و از یادزدودگی پس‌گستر رنج ببرد و به نظر می‌رسد فاقد توانایی برای اندوزش و بازیابی اطلاعات جدید است (شاکتر و کروویتز[۲۲۵]، ۱۹۷۷). مرحله بعد، بروز یادزدودگی پس از ضربه است وقتی‌که بیمار با تعدادی مشکلات حرکتی، شناختی، هیجانی و رفتاری که ممکن است حل شوند یا در طول زمان برطرف شوند، به خانه می‌رود. گوناگونی در این الگوها ممکن است در دیگر بیماری‌های تشخیصی از قبیل آنسفالیت، آسیب مغزی ناشی از هیپوکسی و حوادث مغزی عروقی مشاهده گردد.
میزان بهبود حافظه
به خاطر مکانیسم‌های کلی بهبودی تا اندازه زیادی بهبودی حاصل می‌شود. شکی نیست که در هفته‌های اولیه و ماه‌ها بعد از آسیب مغزی غیر پیش‌رونده بهبود عملکرد حافظه اتفاق می‌افتد. افراد قربانی TBI شدید ممکن است فقدان حافظه قابل‌توجهی در روزهای اولیه داشته باشند اما ممکن است بهبودی کامل یا تقریباً کامل در عملکردهای حافظه در این مدت حاصل نشود الگوی مشابهی در مورد بعضی افراد قربانی آنسفالیت هرپس سیمپلکس، سکته مغزی و آسیب‌های مغزی ناشی از نارسایی اکسیژن صادق است. اگرچه افراد مبتلا به بیماری پیش‌رونده مثل بیماری آلزایمر یا بیماری هانتینگتون خوب نشوند اما بدتر شدن بیماری به میزان متفاوتی اتفاق می‌افتد و این‌گونه افراد نباید از توان‌بخشی حافظه، کنار گذاشته شوند (به‌عنوان مثال کلر، ۲۰۰۸؛ کلر و وودز[۲۲۶]، ۲۰۰۱، ۲۰۰۴). بسیاری از افراد بهبود نخواهند یافت اگرچه آن‌ها ممکن است بعضی علائم بهبودی را در طول زمان نشان دهند. بنابراین هنگامی‌که بستگان فرد آسیب مغزی در مورد میزان بهبودی سؤال می‌کنند و یا می‌پرسند تا چه قدر امید بهبودی است؟ ما چه پاسخی باید بدهیم. اکثر متخصصان احتمالاً تقریباً چنین جوابی می‌دهند «بعضی چیزها احتمالاً بهبود می‌یابد اما ما نمی‌دانیم تا چه اندازه و بیمار ممکن نیست به سطح مشابه قبل از حادثه یا بیماری برگردد». ما تلاش می‌کنیم روی یک خط باریک گام برداریم؛ ما نمی‌خواهیم امید واهی بدهیم اما از طرف دیگر هم نمی‌خواهیم بدبینی بیش‌ازحد ایجاد کنیم و همه امیدها را از بین ببریم.
همان‌طور که قبلاً دیدیم، بهبودی معانی مختلفی برای افراد مختلف دارد؛ بعضی تنها بهبود عملکردهای شناختی را مدنظر دارند، برخی دیگر بر میزان بقا تأکید دارند درحالی‌که افرادی دیگر تنها بهبود بیولوژیک مثلاً ترمیم ساختارهای مغز را در نظر می‌گیرند.
لزاک[۲۲۷] (۱۹۷۹) بهبود قابل‌توجه عملکرد حافظه در طول اولین سال بعد از آسیب مغزی را گزارش کرده است؛ ویکتور، آدامز و کولینز[۲۲۸] (۱۹۸۹) دریافتند که حدود ۷۴ درصد از ۱۰۴ بیماران مبتلا به نشانگان کورساکوف، در طول ۳ سال، درجاتی از بهبودی و ۲۱ درصد میزان قابل‌توجهی بهبودی نشان دادند؛ و ویلسون (۱۹۹۱) دریافت که در ۳۳ درصد از افراد ارجاع داده شده برای توان‌بخشی حافظه، ۵ تا ۱۰ سال زودتر بهبودی، آشکار می‌شود. ویلسون و بدلی (۱۹۹۳) یک مرد دچار اختلال حافظه کوتاه‌مدت را شرح داده‌اند که حتی باوجود اینکه اختلال حافظه حداقل دو سال تثبیت شده بود، بهبودی قابل‌توجهی پیدا کرد. این مرد که یک ریاضی‌دان بود در ابتدا گمان می‌رفت بیماری آلزایمر دارد در محاسبه ذهنی مقیاس وکسلر بزرگسالان نمرات پایینی دریافت کرد. البته نمرات پایین او به علت این واقعیت بود که او تنها می‌توانست دو رقم یا کلمه را یادآوری کند و بنابراین نمی‌توانست به‌قدر کافی روی سؤالات برای محاسبه پاسخ‌ها فکر کند (بدلی و ویلسون، ۱۹۸۸ الف). فراخنای اعداد این بیمار در ابتدا (و به مدت دو سال پیگیری) عدد دو بود چند سال بعد به میزان طبیعی “هفت” بهبود یافت (ویلسون و بدلی، ۱۹۹۳). در مقابل ما میدانیم که خانواده افراد دچار آسیب مغزی، چندین سال بعد از آسیب اولیه، مشکلات حافظه قابل‌توجهی در بیمار گزارش می‌کنند (بروکس[۲۲۹]، ۱۹۸۴؛ بروکس، کمپسی، سایمینگتون، بیتی و مک کینلی[۲۳۰]، ۱۹۸۷؛ اودی[۲۳۱]، ۱۹۸۴؛ استیلول، هاولی و دیویس[۲۳۲]، ۱۹۹۹) و برخی مطالعات انفرادی بیماران هیچ بهبودی در طی چند سال نشان نمی‌دهد. معروف‌ترین بیمار دچار یادزدودگی در جهان، H.M (اسکوویل و میلنر، ۱۹۵۷) از زمان عمل جراحی‌اش در سال ۱۹۵۷ هیچ‌گونه بهبودی نشان نداده است (فرید[۲۳۳] و همکاران، ۱۹۹۸؛ اوگدن[۲۳۴]، ۱۹۹۶). H.M آسیب ناشی از جراحی دوطرفه هیپوکامپ دارد. بیمار دیگر مبتلا به یادزدودگی، به نام C.W (ویلسون، بدلی و کاپور، ۱۹۹۵) که مبتلا به آنسفالیت هرپس سیمپلکس است در طول یک دوره ۱۰ ساله هیچ بهبودی نشان ن داده است و حتی ۲۳ سال بعد از بیماری هنوز این وضعیت وجود داشته است (ویلسون، کوپلمن و کاپور، ۲۰۰۸).
سیم، تریبری – اسپور[۲۳۵] و ویلسون (۲۰۰۸) بهبود عملکرد حافظه بعد از TBI خفیف در ۴۱۹ ورزشکار دبیرستانی (با میانگین سن ۶۹/۱۵ سال) بررسی کردند. به‌طور قابل‌توجهی، این گروه قبل از اینکه فصل ورزش‌ها شروع شود مورد ارزیابی عصب روان‌شناختی قرار گرفته بودند. ۱۴ نفر در طول فصل بازی‌ها دچار ضربه مغزی شده بودند و به همین خاطر مجدداً ۲، ۵، ۶ و ۱۰ روز بعد از ضربه مورد ارزیابی قرار گرفتند. ۱۴ دانش‌آموز بدون آسیب به‌عنوان گروه کنترل با آن‌ها همتا سازی گردید و در پایان سال تحصیلی مورد ارزیابی مجدد قرار گرفتند. اختلال در زمان واکنش، سرعت پردازش و حافظه تأخیری در گروه آسیب دیده مشاهده گردید. در طی شش روز بعد از آسیب، اختلال در زمان واکنش و سرعت پردازش به سطوح اولیه خود بازگشت ولی اختلال حافظه حتی تا ۱۰ روز برطرف نگردید.
سزاکس، کالمن، بارزوس، ساس و جانکا[۲۳۶] (۲۰۰۷) در مورد بهبودی یک زن مبتلا به یادزدودگی شدید که دچار اتساع عروقی به خاطر پارگی شریان قدامی[۲۳۷] با خونریزی شدید شده بود را گزارش کرده‌اند. سیتی اسکن، یک جراحت در هیپوکامپ چپ و فورنیکس نشان داد. بعد از بهبودی نسبی اولیه، او با یادزدودگی پیش‌گستر شدید و فقدان جهت‌یابی ترخیص گردید. سیتی اسکن چند هفته بعد هیدروسفالی را نشان داد که نیاز به شنت بطنی سفاقی[۲۳۸] داشت. بهبودی تدریجی اما پیوسته حافظه همراه با بهبودی کلی بعد از یک سال اتفاق افتاد.
کاپور و گراهام (۲۰۰۲) به بررسی بهبود طولانی‌مدت عملکرد حافظه رویدادی پرداختند و هم مطالعه تک موردی و هم مطالعات گروهی را مدنظر گرفتند. آن‌ها کاهش یادزدودگی پس‌گستر در بیماران دچار آسیب تروماتیک و همچنین در بیماران دچار یادزدودگی گذرا کلی[۲۳۹] را مورد ارزیابی قرار دادند. این بیماری‌ها موقتی هستند، بنابراین ما انتظار داریم بهبود نسبی یا شاید اساسی، بسته به طول PTA صورت پذیرد (ویلسون، ایوانز، امسلی، واتسون و بالنی[۲۴۰]، ۱۹۹۹). درواقع، این مطلب در مطالعات گروهی گزارش شده توسط کاپور و گراهام (۲۰۰۲) مورد تأیید است. با این‌حال آن‌ها به این نتیجه رسیدند که «بهبود عملکرد حافظه، یک نقشه نسبتاً ناشناخته در جغرافیای علوم اعصاب شناختی[۲۴۱] باقی می‌ماند» (ص ۲۴۵)؛ بنابراین، زمانی که از ما در مورد بهبودی سؤال می‌کنند تنها بسیار ابتدایی پاسخ می‌دهیم.
کرتسز و گلد[۲۴۲] (۲۰۰۳) بررسی دیگری در مورد بهبودی ارائه کرده‌اند. اگرچه، این بررسی به‌ خصوص در رابطه با بهبود آفازی[۲۴۳] می‌باشد، نویسندگان به‌طور خلاصه، بهبود حافظه را مطرح کرده‌اند و همچنین بهبود از بیماری‌های دیگر (به‌عنوان مثال، TBI و آنسفالیت) که به‌احتمال زیاد، باعث مشکلات حافظه می‌شوند را منعکس کرده‌اند. همانند کاپور و گراهام (۲۰۰۲)، آن‌ها نیز کاهش یادزدودگی پس‌گستر و بهبود PTA را بررسی کرده‌اند و بیان می‌کنند که پیش‌آگهی اختلالات حافظه بلندمدت، وابسته به طول PTA می‌باشد. آن‌ها مطلب کمی برای گفتن در مورد بهبودی عملکرد حافظه در افراد فاقد PTA اما دچار اختلالات پایدار حافظه دارند. یک گزارش شگفت‌انگیز از بهبود و تنظیم مجدد در طول زمان توسط لوریا[۲۴۴] (۱۹۷۵) در مردی با دنیای چند تکه[۲۴۵]، ارائه شده است. این گزارش در اصل، داستان مردی به نام زاستسکای[۲۴۶] است که با شلیک یک گلوله در سمت چپ منطقه گیجگاهی آهیانه ای مغز، دچار آسیب شده بود؛ او ۲۵ سال برای نوشتن داستان خود، درک جهان خود و یادگیری مجدد برخی از مهارت‌های از دست رفته خود، تلاش کرد. او توضیح می‌دهد که چگونه عملکرد حافظه‌اش تا حدی البته از «پایان خطا[۲۴۷]» بهبود یافته است. او این‌طور بیان می‌کند:
در چند هفته پس از آسیب من نمی‌توانستم نام و نام خانوادگی و یا حتی نام بستگان نزدیکم را به یاد بیاورم. بعدها به‌تدریج توانستم چند چیز، بیشتر در مورد دوران کودکی و سال‌های دبستان خود به یاد بیاورم. خاطرات من از پایان خطا به عقب برگشت؛ یعنی، یادآوری خاطرات دور برای من راحت‌تر از یادآوری خاطرات اخیر بود ساختمان که در آن من به مهدکودک و مدرسه ابتدایی می‌رفتم، بازی‌های که من انجام می‌دادم، چهره بچه‌ها و معلمان که می‌شناختم؛ اما من هر چیزی در مورد گذشته نزدیک را فراموش می‌کردم و یا در یادآوری آن‌ها مشکلات زیادی داشتم. حتی آنچه مربوط به جبهه بود. (در لوریا، ۱۹۷۵، ص ۸۵).
برخی شواهد نشان می‌دهد که زنان بهتر از مردان دچار آسیب مغزی بهبود می‌یابند. از مدت‌ها قبل از سال ۱۹۸۷، پیشنهاد شده است که حیوانات مؤنث ممکن است در برابر اثرات آسیب مغزی در مراحل خاصی از چرخه خود به خاطر استروژن و پروژسترون[۲۴۸] محافظت شوند. (آتلا، ناتینویل و استین[۲۴۹]، ۱۹۸۷). این مطلب توسط روف و هال[۲۵۰] (۲۰۰۰) تأیید شد به دلیل اهمیت بالقوه برای توان‌بخشی، به بازمانده‌های TBI، پروژسترون داده می‌شود، برخی بیان می‌کنند که پروژسترون منجر به نتیجه بهتر می‌شود (رایت[۲۵۱] و همکاران، ۲۰۰۷). به‌علاوه مطالعاتی به بررسی نتیجه طولانی‌مدت برای زنان و مردان پس از TBI پرداخته‌اند. گزارش‌های متناقضی وجود دارد؛ راتکلیف[۲۵۲] و همکاران (۲۰۰۷) بیان می‌کنند که زنان بهتر با بیماری کنار می‌آیند، درحالی‌که دیگران، مانند فاریس و آلوز[۲۵۳] (۲۰۰۰) و پونسفورد[۲۵۴] و همکاران (۲۰۰۸) نشان دادند که نتیجه برای زنان بدتر می‌باشد. در مطالعه آخر، نمره مقیاس کمای گلاسگو، سن و علت آسیب، کنترل‌شده است. این پژوهشگران دریافتند که زنان، نرخ بقای کمتر و نتیجه خوب پایین‌تری در طی ۶ ماه بعد از آسیب داشتند. آن‌ها هیچ مدرکی دال بر اینکه خانم‌ها بهتر عمل می‌کنند نیافتند و برخی شواهدی وجود دارد که آن‌ها بدتر عمل می‌کنند.
در اینجا، بیان مفهوم ذخیره شناختی[۲۵۵]، ضروری است. این مفهوم ریشه در مطالعه ۱۳۷ مورد معاینه پس از مرگ سالمندان (متوسط ​​سن ۸۵٫۵ سال) توسط کاتزمن و همکاران (۱۹۸۸) دارد. ۷۸ درصد دمانس و ۵۵ درصد آلزایمر داشتند. ده نفر از افراد، دارای بهترین عملکرد با علائم آلزایمر، به‌خوبی گروه کنترل فاقد آلزایمر بودند. افراد مبتلا آلزایمر دارای عملکرد بالا، مغزی سنگین‌تر و سلول‌های عصبی بیشتری نسبت به افراد گروه کنترل داشتند. دو تبیین احتمالی وجود دارد: یا آن‌ها آلزایمر اولیه داشته‌اند، اما موفق به رهایی از نابودی بیشتر سلول‌های عصبی شده‌اند و یا آن‌ها با مغز بزرگ‌تر و تعداد بیشتری از سلول‌های عصبی آغاز کرده‌اند و بنابراین ذخیره بیشتری داشتند. این اولین باری بود که این اصطلاح در ادبیات پژوهش در این زمینه استفاده گردید.
بنابراین ذخیره شناختی، اشاره به این واقعیت دارد که افراد دارای تحصیلات و هوش بالاتر ممکن است اختلال کمتری نسبت به افراد با تحصیلات و هوش پایین‌تر نشان دهند (استرن[۲۵۶]، ۲۰۰۷). ریچاردز و دیری[۲۵۷] (۲۰۰۵) پیشنهاد کردند که این اندوخته می‌تواند عوارض نوروپاتولوژی[۲۵۸] تعدیل نماید، به‌طوری‌که هرچقدر ذخیره بیشتر باشد آسیب شدیدتر باید به علت اختلال کارکردی باشد. ویلی، دیری ، اپلتون و استار[۲۵۹] (۲۰۰۴) بیان کردند که این مفهوم می‌تواند تنوع زیاد در افراد دچار آسیب مشابه را توضیح دهد. در مورد افراد مبتلا به آلزایمر، استار و لونیه[۲۶۰] (۲۰۰۸) تعریف عملیاتی ذخیره شناختی را این‌طور بیان می‌کنند «ظرفیت احتمالی مغز بزرگسال بالغ برای تحمل اثرات بیماری یا آسیب بدون بروز علائم بالینی آلزایمر، اما کافی برای ایجاد دمانس بالینی در فرد دارای ذخیره کمتر شناختی»(ص ۲۷). از این مفهوم همچنین می‌توان برای افراد مبتلا به TBI (کسلر، آدامز، بلیزر و بیگلر[۲۶۱]، ۲۰۰۳)، TBI خفیف (داوسون، بتچلر، میرس، چپمن و ماروسزکی، ۲۰۰۷)، صرع لوب تمپورال (هلم استیدتر و کوکلمن[۲۶۲]، ۲۰۰۶) و انفارکت مغزی عروقی[۲۶۳] (الکینز[۲۶۴] و همکاران، ۲۰۰۶) استفاده کرد.
احتمالاً بیشترین شخصی که در مورد ذخیره شناختی مطلب نوشته است، استرن است. او در سال ۲۰۰۶ پیشنهاد کرد که دو مکانیسم واسطه برای ذخیره شناختی وجود دارد: ذخیره عصبی[۲۶۵] و جبران عصبی[۲۶۶]؛ در ذخیره عصبی، شبکه‌های کارآمدتر مغز افراد دارای هوش و تحصیلات بالاتر، کمتر در معرض ابتلا به اختلال هستند. در جبران عصبی، شبکه‌های دیگر ممکن است عملکرد شبکه‌های دچار اختلال را جبران کنند؛ بنابراین افراد باهوش بالا ممکن است تکالیف را به شیوه‌ای کارآمدتر پردازش کنند. درنتیجه، در موارد آلزایمر، در افراد دارای ذخیره شناختی، نقص در انجام تکالیف دیرتر آشکار می‌شود. استرن (۲۰۰۷) همچنین بیان می‌کند که اکثر متخصصان بالینی از این واقعیت آگاه هستند که یک آسیب با شدت مشابه می‌تواند در یک بیمار آسیب عمیق و در فرد دیگر حداقل آسیب را ایجاد کند. این ممکن است تفاوت در بهبود پس از آسیب غیر پیش‌رونده مغز را توضیح دهد. همان‌طور که سایموندز[۲۶۷] (۱۹۳۷، ص ۱۰۹۲) در جمله معروف خود بیان کرده است: «نه تنها نوع ضربه به سر، بلکه نوع سر نیز مهم است. » استرن (۲۰۰۷) استدلال می‌کند که هیچ ارتباط مستقیمی بین میزان آسیب و نشانه‌های بالینی آن آسیب وجود ندارد.
پیش از این دیدیم که در مغز بزرگسالان، نو زایش می‌تواند صورت گیرد. یکی از حیطه‌های پژوهش در تلاش برای افزایش احتمال این اتفاق، کشت سلول‌های بنیادی[۲۶۸] است. سلول‌های بنیادی مغز انسان بزرگسال، تولید مجدد سلول‌ها در هیپوکامپ از طریق جایگزینی سلول‌های عصبی را تقویت می‌کند (کانوور و نوتی[۲۶۹]، ۲۰۰۸). اگرچه اختلاف نظرهای وجود دارد مثلاً در مورد میزان بهبودی، بهبود عملکرد ممکن است از طریق جایگزینی سلول‌های بنیادی صورت گیرد، قطعاً پژوهش در مورد سلول‌های بنیادی یکی از حیطه‌های پژوهش است که می‌تواند بهبودی حافظه را افزایش دهد (زیتلو، لین، دانت و روسر[۲۷۰]، ۲۰۰۸). مطالعات بر روی حیوانات نشان داده‌اند که امکان تولید مجدد سلول‌ها در شکنج دندانه‌دار[۲۷۱] از طریق ارائه تکالیف خاص یادگیری (گریسبچ، هوودا، مولتنی، وو و امز پینیلا[۲۷۲]، ۲۰۰۴) و یا محیط‌های غنی‌شده (داناشکودی و شتی[۲۷۳]، ۲۰۰۸. دوبروسای و دانت[۲۷۴]، ۲۰۰۱) وجود دارد. با توجه به این یافته‌ها، افزایش بهبود طبیعی از طریق محیط‌های غنی‌شده و راهبردهای توان‌بخشی متمرکز، امکان‌پذیر است. به‌علاوه، این برنامه‌ها ممکن است درواقع منجر به نو زایش در مغز انسان شوند.
روش‌های تصویربرداری به ما اجازه می‌دهد ببینیم آیا امکان بهبود خودبه‌خود عملکرد حافظه به‌جای تکیه عمدتاً بر روش‌های جبرانی وجود دارد و یا هرگونه تغییر رفتاری مشاهده شده درنتیجه تغییرات ساختاری مغز می‌باشد (لوین، ۲۰۰۶). گریدی[۲۷۵] و کاپور (۱۹۹۹) بیان می‌کنند که مطالعات تصویربرداری ممکن است به ما امکان ارزیابی تغییرات خاص ایجاد شده در دوران بهبودی را دهند و بنابراین، ما می‌توانیم مشخص کنیم که آیا بهبود در نتیجه (۱) سازمان‌دهی مجدد در چارچوب موجود، (۲) به‌کارگیری مناطق جدید در شبکه و یا (۳) انعطاف‌پذیری در مناطق اطراف منطقه آسیب دیده، صورت گرفته است. چند مطالعه از فن تصویربرداری برای مطالعه بهبودی از آسیب مغزی استفاده کرده‌اند. یکی از اولین مقالات در این زمینه، تغییرات در جریان خون موضعی مغز[۲۷۶] (rCBF) پس از توان‌بخشی شناختی برای افراد مبتلا به آنسفالوپاتی سمی[۲۷۷] را گزارش کرده است (لیندگرن، استبرگ، اربیک و روزن[۲۷۸]، ۱۹۹۷). در مطالعه‌ای دیگر در همان سال، از توموگرافی نشر پوزیترون برای شناسایی ارتباطات عصبی روش‌های تحریک اجرا شده در توان‌بخشی افراد مبتلا به دیسفازی[۲۷۹]، استفاده شده است (کارلومنگو[۲۸۰] و همکاران، ۱۹۹۷). لاتش، جوب، سیچرا، لین و بلند[۲۸۱] (۱۹۹۷) و لاتش، پاول[۲۸۲]، جوب، لین و کوینتانا[۲۸۳] (۱۹۹۹) از توموگرافی رایانه‌ای با گسیل فوتون منفرد به‌منظور بررسی rCBF در دوران بهبودی از آسیب مغزی استفاده کردند. این پژوهشگران نشان دادند که تغییرات خاص در rCBF به نظر می‌رسد هم با محل آسیب و هم با راهبردهای مورد استفاده در توان‌بخشی شناختی ارتباط دارد. در مطالعه لاتش و همکاران (۱۹۹۷) تداوم بهبود در سه بیمار با ارزیابی rCBF، توانایی‌های کارکردی و مهارت‌های شناختی تا ۴۵ ماه پس از آسیب ثبت گردیده است. مطالعه دیگر توسط لاتش، تالبورن، کریسکای، شوبت و سوئینی[۲۸۴] (۲۰۰۴) نشان داد که بهبودی به دنبال توان‌بخشی شناختی را می‌توان با FMRI شناسایی کرد. در سال ۱۹۹۸، پیزامیگلیو[۲۸۵] و همکاران، از تصویربرداری کارکردی برای بررسی اثرات توان‌بخشی بر غفلت یک‌طرفه استفاده کردند. پس از بهبودی در گروه آزمایش، فعال‌ترین مناطق مغز، تقریباً مشابه مناطقی از مغز بود که گروه کنترل، در تکالیف مشابه بکار گرفته بودند. به نظر می‌رسد این یافته‌ها از این دیدگاه حمایت می‌کند که برخی از روش‌های توان‌بخشی، شبکه آسیب دیده را ترمیم می‌کند و صرفاً از طریق جبران و یا تغییر رفتار کار نمی‌کنند. باکستر، اسپنسر و کریگان[۲۸۶] (۲۰۰۷) یک بیمار مبتلا به آنسفالیت لیمبیک غیر پارانئوپلاستیک توصیف می‌کنند که دچار یادزدودگی پیش‌گستر شدید با بهبودی بعدی بود. آن‌ها برای نشان دادن افزایش فعالیت هیپوکامپ قبل و بعد از بهبودی، از fMRI استفاده کردند. آیا این افزایش فعالیت پس از توان‌بخشی حافظه اتفاق می‌افتد؟ ما هنوز پاسخ این سؤال را نمی‌دانیم، اما علاقه رو به رشد در تعیین این مطلب وجود دارد که (۱) آیا تلاش برای بازگرداندن عملکرد حافظه و تلاش برای کمک به افراد برای جبران باعث تغییرات ساختاری در مغز می‌شود و (۲) آیا هرگونه تغییر مشاهده شده بسته به روش‌های مختلف مورد استفاده متفاوت می‌باشد. درواقع، البته، این دو رویکرد هیچ کدام منحصر به فرد نیستند و ترکیبی از این دو ممکن است در عمل مفید باشد.
توان‌بخشی حافظه
توان‌بخشی، فرآیندی است که به کمک آن افرادی که به علت صدمه یا بیماری ناتوان شده‌اند با کارکنان حرفه‌ای، خویشاوندان و اعضای جامعه بزرگ‌تر برای رسیدن به بهزیستی جسمانی، روانی، اجتماعی و حرفه‌ای بهینه خود، کار می‌کنند (مک للان[۲۸۷]، ۱۹۹۱). از آنجا که توان‌بخشی حافظه مدنظر ماست، توان‌بخشی ممکن است شامل موارد زیر باشد (۱) تلاش برای بازگرداندن عملکرد از دست رفته، (۲) اصلاح یا سازمان‌دهی محیط و در نتیجه اجتناب از نیاز به حافظه، (۳) کمک به افراد برای یادگیری مؤثرتر و یا (۴) آموزش به بیماران برای جبران مشکلات خود.
مطالعات کمی در رابطه با آموزش دانش معنایی از دست رفته به افرادی که نظام حافظه معنایی آن‌ها آسیب دیده، صورت گرفته است. در میان آن‌ها گراهام، پترسون، پرات[۲۸۸] و هودجز (۲۰۰۱) احتمالاً بیشتر روی حافظه معنایی کار کرده‌اند. آن‌ها بیان می‌کنند که انزوای اجتماعی شدید معمولاً در دمانس معنایی دیده می‌شود یا مشکلات لغت یابی که همراه آسیب نظام معنایی مرکزی است. در یک مطالعه آن‌ها نشان دادند که مرور ذهنی مکرر اسامی، مفاهیم جفت شده با تصاویر آن‌ها یا اشیا واقعی، باعث بهبودی بارز در توانایی فردی به نام DM، برای بازیابی کلمه‌ها در آزمون تولید کلمه گردید. اگرچه بهبود قابل‌توجه نشان داده شده توسط DM نشان می‌دهد که تمرین با محرک‌های تصویری و کلامی می‌تواند یک راهبرد توان‌بخشی مفید برای مشکلات واژه‌یابی در دمانس معنایی باشد، این آزمایش همچنین نشان داد که مواجهه مداوم با آیتم‌ها به‌منظور جلوگیری از کاهش مشاهده شده در عملکرد روزانه DM به‌محض توقف تمرینات، لازم است.
اسنودن و نیری (۲۰۰۲) نیز یادگیری مجدد نام اشیا را در دو بیمار مبتلا به آنومی شدید مرتبط با دمانس معنایی بررسی کردند. آن‌ها دریافتند که یادگیری مجدد برخی اصطلاحات از یاد رفته در دمانس معنایی امکان‌پذیر است. به‌هرحال در هر دو مطالعه، یادگیری بیماران با بدتر شدن بیماری، مختل می‌شد… با توجه به‌دشواری اندازه‌گیری یادگیری جدید در افرادی که وضعیتشان رو به وخامت است، دوار، پترسون، ویلسون و گراهام (زیر چاپ) به ارزیابی یادگیری و تعمیم اطلاعات معنایی جدید در افراد مبتلا به مشکلات حافظه معنایی پس از آسیب غیر پیش‌رونده مغز پرداختند. آن‌ها نام ۱۰ فرد معروف را به دو نفر که از آنسفالیت هرپس سیمپلکس جان سالم به در برده بودند، آموزش دادند. محرک‌ها شامل ۱۰ عکس و ۱۰ واقعیت معنایی بود. متعاقب یک روش یادگیری بدون خطا همراه با روش محو سرنخ‌ها و تمرین گسترده، از یادیارها، به همان شیوه مورد استفاده توسط کلر، ویلسون، برین[۲۸۹] و هودجز (۱۹۹۹) در کار با یک مرد دچار آلزایمر، استفاده شد. بیماران هر روز در خانه تمرین می‌کردند. یادآوری همه موارد در آغاز هر جلسه مورد بررسی قرار می‌گرفت. در پایان آموزش، نگهداری و تعمیم، مورد بررسی قرار گرفت. هر دو بیمار نسبت به شروع مطالعه در نام‌گذاری عکس‌ها، بهبود نشان دادند، اما یادآوری واقعیت معنایی، کمتر بهبود یافته بود. شواهدی دال بر نگهداشت بعدی آموزش، پس از توقف تمرینات وجود دارد و یک بیمار، تعمیم به عکس‌های جدید از افراد مشهور مورد استفاده در آموزش، نشان داده است. به بیمار دیگر مبتلا به پروسوپاگنوزیا (ناتوانی در تشخیص چهره‌های آشنا) نیز، برای بازشناسی چهره خانواده و دوستان با بهره گرفتن از یک روش مشابه آموزش داده شده است (دوار[۲۹۰] و ویلسون، ۲۰۰۶). بعد از انجام چند آزمون پایه برای اطمینان از اینکه تمرین به‌تنهایی علت بهبودی است، هشت چهره برای آموزش انتخاب گردید. علاوه بر تمرین در خانه دو چهره در هر جلسه در هفته، آموزش داده شد. یادآوری همه چهره‌ها در آغاز هر جلسه مورد ارزیابی قرار گرفت. نگهداری و تعمیم یادگیری نیز مورد بررسی قرار گرفت. پس از آموزش بیمار قادر بود نام چهره را به‌درستی بگوید. شواهدی از تعمیم یادگیری به تصاویر با نیمرخ متفاوت وجود داشت و یادگیری در غیاب تمرین، حفظ شد. هرچند پرسش‌های بسیاری در این زمینه، بدون پاسخ باقی می‌ماند، شواهدی وجود دارد که افراد مبتلا به اختلال حافظه معنایی می‌توانند اطلاعات جدید را دوباره یاد بگیرند.
شواهدی وجود دارد که در موش‌ها، بهبود می‌تواند بعد از به‌کارگیری روش‌های درمانی خاص صورت گیرد. به‌عنوان مثال، لوکاونکو، اوتلی، مورن، وولف و دالرایپل- آلفرد[۲۹۱] (۲۰۰۷)، محیطی غنی برای موش‌های که دچار آسیب به هسته تالاموس قدامی شده بودند، فراهم کردند. موش‌های صحرایی که در محیط غنی قرار گرفته بودند، بهبود قابل‌توجهی در اختلالات شدید و پایدار حافظه کاری و فضایی، نشان دادند. داناشکودی و شتی (۲۰۰۸) نیز در موش‌های صحرایی که در محیط غنی قرار گرفته بودند بهبود حافظه را مشاهده کردند.
جبران صدمات حافظه­ با وسایل کمک حافظه[۲۹۲]­
هدف نهایی توان‌بخشی، توانمند نمودن افراد برای مستقل بودن در محیطی که بیشترین سازگاری را با آن دارند، است (مک للان، ۱۹۹۱). در روزها یا هفته­های اول بعد از آسیب مغزی، بیشتر افراد ازجمله درمانگران و روانشناسان، منتظر بهبودی و بازگشت برخی از کارکردهای از دست رفته هستند. وقتی فرایند بهبودی متوقف می‌شود یا از سرعتش کاسته می‌شود، ما کم‌کم، انتظارات خود را تعدیل می‌کنیم و به این افراد در جهت جبران مشکلاتشان کمک می‌کنیم. اندرسون (۱۹۹۶) بیان می‌کند که تلاش­ها برای بازیابی کارکردهای از دست رفته مغز، از باور به درجه­ای از انعطاف‌پذیری طبیعی ریشه می‌گیرد، در صورتی که راهبردهای جبران بر مبنای این فرض استوار هستند که ما نمی­توانیم کارکردهای از دست رفته را بازیابی کنیم و بنابراین نیاز داریم به افراد آموزش بدهیم که چگونه با مشکلاتشان کنار بیایند. رابرتسون و ماورر[۲۹۳] (۱۹۹۹) نظر نسبتاً مشابهی را در این مورد ارائه داده­اند. از نظر آن‌ها راهبردهای جبران باید درمان انتخابی برای افرادی که امیدی به بهبودی آن‌ها نیست، باشد. در صورتی که برای آن‌هایی که انتظار بهبودی وجود دارد (برای مثال آن‌هایی که صدمات ملایم­تری دیده­اند) تلاش برای افزایش میزان بهبودی ممکن است اثرگذارتر باشد. این مطلب ممکن است برای بعضی کارکردهای شناختی مثل زبان و توجه، درست باشد، اما معلوم نیست آیا برای حافظه هم مناسب است، شواهد کمی از بهبود قابل‌توجه در عملکرد در دوره بهبود خودبه‌خود اولیه، وجود دارد (کاپور و گراهام، ۲۰۰۲؛ ویلسون، ۲۰۰۴). درواقع، خود رابرتسون (۲۰۰۲) نوشته که «در مورد توان‌بخشی حافظه­ای، هنوز هیچ‌گونه شواهدی در مورد بهبود مستقیم و پایدار حافظه از طریق درمان‌های جبران-محور[۲۹۴] وجود ندارد؛ بنابراین، روش‌های جبرانی برای مشکلات حافظه­، حداقل در حال حاضر، درمان انتخابی هستند» (ص ۷۰۴).
زانگویل (۱۹۷۴) جبران را به‌عنوان «سازمان‌دهی دوباره عملکرد روان‌شناختی به‌منظور کاهش یا دور زدن یک ناتوانی خاص» تعریف کرده است (ص ۶۳). او بیان می‌کند که بیشتر وقت‌ها جبران خودبه‌خود، بدون هیچ‌گونه قصد آشکاری از سوی بیمار، روی می‌دهد. اگرچه در برخی موارد می ­تواند با تلاش­ های شخصی خود بیمار یا به‌عنوان نتیجه­ای توصیه و راهنمایی روانشناس یا درمانگر اتفاق بیفتد. مثال‌های از جبران توسط زانگویل مطرح شده است ازجمله، دادن یک تابلو کوچک برای نوشتن به شخصی که اختلال بیان دارد، یا آموزش به فرد مبتلا به نیم فلج راست[۲۹۵] برای نوشتن با دست چپ.
اگرچه روش‌های کمکی بیرونی حافظه­، اثرگذارترین راهبردها برای افراد دچار اختلال حافظه­ به شمار می‌روند، اما استفاده از این روش‌های کمکی برای آنان همواره آسان نیست. استفاده مؤثر از بسیاری از روش‌های کمکی بیرونی حافظه­، مستلزم درجه­ای از انگیزه، شکیبایی، برنامه‌ریزی، حل­ مسئله، تمرکز، یادگیری است و در حقیقت حافظه است، پس افرادی که اغلب مشکلات زیادی در یادگیری دارند، چگونه از آن‌ها استفاده کنند. لازم است ارائه روش‌های کمک حافظه­ در چارچوب تلاش­ های دیگر برای بهبود کارکرد حافظه در بیماران مبتلا به اختلال کارکرد مغز، دیده شوند. روش‌های کمکی بیرونی حافظه، شکل متمایزی از مداخله است که در آن، تکیه بیشتر بر یک شیء بیرونی یا قسمتی از محیط، بجای راهبردهای صرفاً شناختی یا رفتاری ابتکاری توسط افراد دچار اختلال حافظه می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:04:00 ق.ظ ]




 

Bray et al
(۸۲)

 

۱۹۹۵

 

US

 

چوب، شیشه و فلز

 

دست جسد انسان

 
 

Mizel et al
(۸۳)

 

۱۹۹۴

 

CT، MRI و US

 

چوب خشک و مرطوب

 

عضله خوک (نزدیک به استخوان و دور از آن)

 
 

Roobottom et al
(۸۴)

 

۱۹۹۴

 

رادیوگرافی معمولی و دیجیتال

 

چوب خشک، چوب تازه و پلاستیک

 

گوشت خوک

 
 

Oikarinen et al
(۳)

 

۱۹۹۳

 

رادیوگرافی معمولی، CT، MRI و US

 

تاج دندان شکسته، آمالگام، شیشه، آسفالت، کمپوزیت، چوب خشک و سنگ

 

زبان گاو

 
 

US: Ultrasonography, CT: Computed Tomography, MRI: Magnetic Resonance Imaging, CBCT: Cone-Beam Computed Tomography

 

Aras و همکاران در سال ۲۰۱۰ مطالعه ای با هدف مقایسه حساسیت رادیوگرافی معمول، CT و اولتراسونوگرافی در تشخیص اجسام خارجی بر روی مدل های in vitro انجام دادند.آن‌ها هفت ماده از جنس فلز، شیشه، چوب، سنگ، آکریلیک، گرافیت و باکلیت را به عنوان جسم خارجی و با ابعاد تقریبی ۱*۱*۱/۰ سانتیمتر انتخاب کردند. این اجسام در سر گوسفند در نواحی بین تنه فک تحتانی و عضله، در زبان و در سینوس ماگزیلاری جاگذاری شدند. رادیوگرافی معمولی، CT و اولتراسونوگرافی مورد مقایسه قرار گرفتند تا حساسیت آن‌ها در تشخیص این اجسام خارجی مورد ارزیابی قرار گیرد. نتیجه مطالعه حاکی از آن بود که هر سه تکنیک تصویربرداری می‌توانند فلز، شیشه و سنگ را در همه نواحی تشخیص دهند. با این وجود، در تصویربرداری CT اجسام خارجی با رادیواپاسیته پایین که در حفره هوادار قرار دارند، تشخیص داده می‌شوند، درون بافت عضلانی و یا بین بافت‌های استخوانی و عضلانی کمتر قابل ‌مشاهده بوده و تقریباً غیر قابل ‌مشاهده اند. کارایی اولتراسونوگرافی برای مصورسازی اجسام با رادیواپاسیته پایین به نسبت بهتر از CT است. محققان به این نتیجه رسیدند که اولتراسونوگرافی در تشخیص و تعیین محل اجسام خارجی سطحی با رادیواپاسیته پایین در بافت‌های بدن، مؤثر تر از CT و رادیوگرافی معمول عمل می‌کند. گرچه، CT تکنیک مؤثرتری در مصورسازی اجسام خارجی در هوا نسبت به اولتراسوند و رادیوگرافی معمول است (۶).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در مطالعه ای که Shrestha و همکاران در سال ۲۰۰۹ انجام دادند، نقش اولتراسونوگرافی در یافتن و تعیین محل اجسام خارجی رادیولوسنت در بافت نرم اندام ها مورد تحقیق قرار گرفت. ۲۳ بیمار که مشکوک به وجود جسم خارجی غیر رادیواوپاک در بافت نرم اندام هایشان بودند، توسط اولتراسونوگرافی (با پروب خطی ۸ مگاهرتزی) و اشعه x تحت ارزیابی قرار گرفتند. تظاهر بالینی، طول علائم، مکان آناتومیکی و اجسام خارجی پس از عمل جراحی ثبت شدند. نتایج حاکی از آن بود که اشعه x نتوانست هیچ کدام از اجسام خارجی را درکل ۲۳ بیمار تشخیص دهد. یافته های اولتراسوند، وجود جسم خارجی را در ۱۹ بیمار پیشنهاد کرد که به جز در یکی از آن‌ها که فقط گرانولوم جسم خارجی وجود داشت، در بقیه توسط جراحی تایید شد. نویسندگان نتیجه گرفتند که اشعه x ساده برای یافتن اجسام خارجی غیر رادیواپاک در بافت نرم حساس نیستند. اولتراسونوگرافی برای یافتن و تعیین مکان جسم خارجی حساس و اختصاصی است. نویسندگان توصیه کردند که اولتراسونوگرافی در ارزیابی موارد مشکوک اجسام خارجی غیر رادیواپاک باقی مانده در بافت نرم اندام ها مورد استفاده قرار گیرد(۷۵).
در مطالعه ای که توسط Ober و همکاران در سال ۲۰۰۸ صورت گرفت، محققان حساسیت تشخیصی اولتراسوند، CT و MRI را در یافتن اجسام خارجی چوبی در دست سگ مورد ارزیابی قرار دادند. آن‌ها باریکه های چوب را به دست ۳۰ سگ مرده وارد کردند، و سپس توسط مشاهده گرهای مستقل تصاویر حاصل از اولتراسوند، CT و MRI را مورد بررسی قرار دادند. با آنالیز داده های حاصل، به این نتیجه رسیدند که CT دقیق ترین مدالیته تشخیصی برای یافتن اجسام خارجی چوبی در کل و در هر سه منطقه بخصوص بوده، و بعد از آن به ترتیب اولتراسونوگرافی و MRI قرار دارند. بیشترین محدودیت ارزیابی با اولتراسوند در ناحیه متاکارپ بود، جایی که سایه آکوستیک ناشی از استخوآن‌های کف دست مانع ارزیابی بافت نرم در برخی نمونه ها شده بود (۸۵).
Turkcuer و همکاران، در سال ۲۰۰۶ مطالعه ای با هدف مقایسه سه روش تصویربرداری (رادیوگرافی ساده، رادیوگرافی بافت نرم و اولتراسونوگرفی) در تشخیص اجسام خارجی غیر رادیواپاک در بافت نرم انجام دادند. در این مطالعه in vitro تصادفی، کورشده و توصیفی، ۴۰ ران مرغ با ۲ نوع از اجسام خارجی غیر رادیواپاک (چوب و پلاستیک) و ۴۰ ران مرغ به عنوان گروه شاهد، توسط رادیوگرافی ساده، رادیوگرافی بافت نرم و اولتراسونوگرافی با فرکانس بالا برای تشخیص جسم خارجی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاصل از این مطالعه حاکی از آن بود که حساسیت اولتراسونوگرافی با فرکانس برای تشخیص جسم خارجی غیر رادیواپاک بسیار بیشتر از رادیوگرافی ساده و رادیوگرافی بافت نرم است، و این دو روش اخیر در یافتن اجسام خارجی غیررادیواپاک ضعیف عمل می‌کنند(۱۷).
Venter و همکاران در سال ۲۰۰۵ مطالعه ای با هدف تعیین سودمندی روش‌های رادیولوژیک مختلف در تشخیص اجسام خارجی چوبی انجام دادند.آن‌ها هفت مرغ را مورد استفاده قرار دادند و در هر ران آن‌ها یک سوراخ ایجاد کرده، در یکی از آن‌ها باریکه چوب وارد کرده و جاگذاری کردند، درحالی که در طرف مقابل باریکه چوب را وارد کرده ولی سپس آن را خارج ساختند (گروه شاهد). بعد از ۷ روز این حیوانات کشته شدند و ران آن‌ها جهت بررسی با رادیوگرافی معمولی، اولتراسونوگرافی، MRI و CT بریده شد. تصاویر توسط دو رادیولوژیست زبده و مستقل مورد مشاهده قرار گرفتند. نویسندگان نتیجه گرفتند که رادیوگرافی معمولی کارایی پایینی برای یافتن اجسام خارجی در مرغ ها داشت، در حالی که US و CT به نظر بهترین انتخاب می آیند، و در رده بعد MRI قرار دارد (۷۷).
در سال ۲۰۰۰ مقاله ای توسط Lue و همکاران منتشر شد. محققان دو رادیوگرافی معمول و CT را برای شناسایی استخوان ماهی به عنوان جسم خارجی در بدن با هم مقایسه کردند ( با توجه به اینکه استخوان ماهی شایعترین جسم خارجی aerodigestive در بزرگسالان هستند، و غالبا بررسی های رادیوگرافی برای تشخیص آن درخواست می‌گردد). آنان با بهره گرفتن از لارینگوسکوپ استخوان ۱۰ گونه ماهی را در مکان‌های مختلفی از جسد انسان قرار دادند و اطلاعات حاصل از رادیو گرافی‌های معمول و CT را که توسط مشاهده گران کورشده به دست آمده بود، مورد مقایسه قرار دادند؛ نویسندگان مقاله در یافته های خود به این نتیجه رسیدند که رادیو گرافی‌های معمول در شناسایی استخوان ماهی در بافت نرم ضعیف عمل می‌کنند و قابلیت مشاهده به گونه ماهی، محل و جهت استخوان بستگی دارد.CTتست رادیوگرافی انتخابی برای تشخیص استخوان نهفته در بافت نرم است (۷۸).
در سال ۱۹۹۷ Trommer و همکاران در جهت اثبات قابلیت به تصویر کشیدن اجسام خارجی در کره چشم توسط CT مطالعه ای انجام دادند. آن‌ها در یک مطالعه in vitro، اشیای کوچک معین از جنس های مختلف (فلز، چوب، شیشه، سنگ) که جزو اجسام خارجی شایع در کره چشم هستند، را مورد آزمون قرار دادند تا به تراکم و حداقل اندازه قابل ردیابی دست یابند. یافته های حاصل از ۲۷ بیمار مشکوک به جسم خارجی اوربیتال با نتایج رادیوگرافی معمولی، رادیوگرافی Comberg، سونوگرافی و جراحی مقایسه شد. یافته های مطالعه حاکی از آن بود که حداقل اندازه قابل ردیابی برای آهن mm3 ۰۲/۰ است. CT نمی‌تواند همیشه بین مواد مختلف تمایز حاصل کند، به ویژه وقتی که شیء کوچک است. محققان همچنین یافتند که تراکم چوب محدوده گسترده ای از -۶۰۰ HU تا +۱۳۰ HU را شامل می‌گردد، که به سختی و میزان رطوبتش بستگی دارد. CT اسکن، به درستی تعداد و محل اجسام خارجی را نشان داد و دیگر روش ها در رده بعدی قرار می گرفتند.آن‌ها نتیجه گرفتند که در تشخیص آسیب های ناشی از جسم خارجی در کره چشم، CT روش تصویربرداری انتخابی است (۷۹).
Manthev و همکاران در سال ۱۹۹۶ مطالعه ای جهت تعیین سودمندی اولتراسوند و رادیوگرافی در یافتن اجسام خارجی در مدل بافت نرم انجام دادند. در این مطالعه توصیفی تصادفی و کورشده، دو رادیولوژیست به صورت مستقل ۱۲۰ ران مرغ را با بهره گرفتن از رادیوگرافی استاندارد در دو نما و اولتراسونوگرافی با مبدل ۵/۷ مگاهرتزی جهت یافتن جسم خارجی مورد ارزیابی قرار دادند. در ۶۰ ران مرغ یک جسم خارجی وارد گردید (از هر کدام از جسم های سنگریزه، فلز، شیشه، خار کاکتوس، چوب و پلاستیک ۱۰ عدد). محققان به این نتیجه رسیدند که یافتن اجسام خارجی توسط اولتراسوند در این مدل حیوانی از حساسیت و ویژگی کمی برخوردار بوده است. حساسیت رادیوگرافی برای یافتن اجسام خارجی رادیواپاک بالاست. آن‌ها پیشنهاد کردند که نباید جهت رد احتمال وجود جسم خارجی باقی مانده در انتهای اندام ها به اولتراسوند اعتماد کرد (۸۰). هرچند مطالعات بعدی از این ایده حمایت نکردند.
Al-Zahrani و همکاران در سال ۱۹۹۵ مطالعه ای برای مقایسه اولتراسونوگرافی و توموگرافی کامپیوتری در کشف اجسام خارجی رادیولوسنت انجام دادند.آن‌ها ۳۱ بیمار مشکوک به وجود جسم خارجی رادیولوسنت (باریکه های چوب) در بافت نرم اندام ها را به وسیله رادیوگرافی ساده، CT و اولتراسونوگرافی تحت ارزیابی قرار دادند. اولتراسونوگرافی در ۱۸ مورد اجسام خارجی رادیولوسنت را کشف و مکان یابی کرد، در حالی که CT، ۱۴ مورد را شناسایی نمود. بعد از عمل جراحی، وجود جسم خارجی در ۲۰ مورد تأیید گردید. بنابراین دقت سونوگرافی ۹۰% و دقت CT 70 درصد بود. اندازه جسم خارجی، وجود عفونت یا تأخیر در تشخیص تأثیری در نتایج نداشت. محققان نتیجه گرفتند که اولتراسونوگرافی، روش قابل اعتمادی برای شناسایی اجسام خارجی رادیولوسنت در بافت نرم اندام هاست (۸۱).
در سال ۱۹۹۵، Bray و همکاران نتایج حاصل از مطالعه ای را منتشر کردند که با هدف تعیین حساسیت و ویژگی اولتراسوند در تشخیص اجسام خارجی دست انجام داده بودند. آن‌ها دست ۱۵ جسد تازه را به ۲۱ منطقه استاندارد جهت ورود جسم خارجی تقسیم کردند. اجسام خارجی در دو اندازه از سه جنس مختلف (چوب، شیشه و فلز) تهیه‌شده و به صورت تصادفی به ۵۰ درصد از مناطق وارد گردیدند. مناطق خالی از جسم خارجی، نقش کنترل را بازی کردند. تمامی دست ها توسط یک رادیولوژیست با اولتراسوند با تفکیک پذیری بالا و فرکانس ۱۰ مگاهرتز تحت اسکن قرار گرفتند. رادیولوژیست از محل جسم خارجی ناآگاه بود. از ۱۶۶ جسم خارجی، ۱۵۶ مورد یافت شدند. ۱۰ منطقه به صورت کاذب منفی گزارش شدند که بیانگر حساسیت ۹۴% است. یک مورد مثبت کاذب و ۱۴۸ منفی واقعی وجود داشت، که نمایانگر ویژگی ۹۹% است. محققان نتیجه گرفتند که ترکیب اولتراسوند و کلیشه های اشعه xمی‌تواند امکان تشخیص و مکان یابی تقریباً تمام اجسام خارجی دست را فراهم می‌آورد(۸۲).
در سال ۱۹۹۴، Mizel و همکاران در مقاله ای، گزارشی از مطالعه خود را منتشر کردند. آن‌ها یک مطالعه تجربی انجام دادند، تا توانایی CT، MRI و اولتراسونوگرافی با تفکیک پذیری بالا را در یافتن جسم خارجی چوبی در بافت عضلانی مقایسه کنند. آن‌ها باریکه هایی از چوب تهیه کرده، در سالین غوطه ور ساختند و در عضله خوک در منطقه ای نزدیک به استخوان و دور از آن جاگذاری کردند و سپس نمونه ها را به وسیله رادیوگرافی معمولی، CT، MRI و US مورد آزمون قرار دادند. تقریباً همه باریکه ها با اندازه های مختلف که به مدت ۵ ماه در سالین غوطه ور شده بودند، توسط MRI به سادگی یافت شدند. باریکه های کوچکتر که فقط ۳ روز در سالین غوطه ور شده بودند و دور از استخوان قرار گرفته بودند، بیشتر به وسیله US ردیابی شدند. باریکه هایی که بیش از ۵ ماه غوطه ور شده بودند هم به وسیله US و هم MRI کشف شدند. هیچ یک از روش‌های تصویربرداری نتوانستند باریکه های کوچکتر که فقط ۳ روز غوطه ور بودند و در نزدیکی استخوان جاگذاری شده بودند را به خوبی شناسایی کنند؛ و در این موقعیت ها، CT و MRI هردو از US حساس تر بودند. محققان نتیجه گرفتند که US یا MRIمی‌توانند بهترین انتخاب برای مدالیته تشخیصی آغازی در جهت ارزیابی موارد مشکوک به جسم خارجی چوبی باشند و انتخاب بین آن‌ها به دسترسی، ازمان علائم و مجاورت با استخوان بستگی دارد (۸۳).
Roobottom و همکاران در سال ۱۹۹۴، در مطالعه ای، قابلیت نمایش اجسام خارجی پلاستیکی و چوبی را توسط رادیوگرافی معمولی و دیجیتال مقایسه کردند. برای نیل به این هدف، آن‌ها تکه هایی از چوب ها و پلاستیک های مختلف را به درون گوشت خوک وارد کردند، و با دو روش فوق، از آن تصویربرداری به عمل آوردند. چهار رادیولوژیست، قابلیت نمایش این اجسام را توسط دو روش، رتبه بندی کردند. نتایج حاصل از این تحقیق حاکی از آن بود که اجسام پلاستیکی طیف گسترده ای از قابلیت مصورسازی دارند. در رادیوگرافی معمولی، چوب خشک در ابتدا مصور شد، ولی با گذشت زمان و جذب مایع از بافت اطراف، ایزودانس گردید. چوب تازه نیز به نمایش درنیامد. رادیوگرافی کامپیوتری قابلیت نمایش اشیائی که توسط رادیوگرافی معمولی دیده می شدند را بهبود بخشید، ولی اشیائی که توسط رادیوگرافی معمولی به تصویر کشیده نشدند، را نمایش نداد. محققان اینگونه نتیجه گرفتند که رادیوگرافی دیجیتال می‌تواند تصویر حاصل از اجسام خارجی چوبی و پلاستیکی را مقداری بهبود بخشد (۸۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:04:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم