منطق الطیر(۴۳۲۵-۴۳۳۱)
۳) مفاهیم عرفانی: ملاپریشان با توجه به وادی هفت گانه، فقر وفنا مراحل هفت گانه را بیان داشته است، امّا قبل از عطارکسی اسمی بر وادیهای عرفانی نگذاشته است، اسم گذاری این وادی به هفت وادی و به کار بردن اسم و عدد از شاهکارهای عطار است. امّا اوّلین کسی این لفظ را به کار برد، محمّد بن علی حکیم ترمزی در قرن سوّم به نام عقبه توبه و… و در کتاب منازل القاصدین الی الله تا این که عطار آن را با شماره ومراحل سلوک اسم کذاری نموده است.(ر. ک. منطق الطیر،۷۰۰:۱۳۸۳)، بعدها مور استقبال واستفاده عرفا گردید از جمله مولانا تا این که در قرن هشتم ملای لک پریشان در اثر ماندگارش که حاوی مطالب آموزشی اخلاقی، اجتماعی، دینی و عرفانی است به مانند ملای روم به خوبی از عهده کار بر آمده است. اهمیت بسیاری که معرفت شناخت خود برای شناخت خداوند دارد، معرفت حق تعالی از طریق تجلّیات ربانّی بسیار بدان پرداخته شده است. «حضرت علی (ع) در اهمیت خودشناسی و تأثیرآن در نیل به معرفت حق می فرماید: «هَلَکَ إمْرُءٌ لَمْ قَدْرَهُ» و نیز فرمود: «کَفَی بَالمَرءِ جَهلاً ألاّ یَعْرِفَ قَدْرَهُ». همچنین حضرت علی(ع)، خودشناسی را مقام علماء میخواند و میفرماید: «العالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ» وبالاخصّ حدیث مشهور «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدعَرَفَ رَبَّهُ»، در ضرورت خود شناسی به کرّات در تعابیر عرفانی مورد استنادصوفیه قرار گرفته است.» (فتح الهی، ۱۳۸۰: ۵۱-۵۲)، مولوی در لزوم خودشناسی گفته است:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
هـــرکه محجـــوبست از خـــود کودک اسـت
مـــرد آن بــاشــد کـه بیــرون از شک اسـت
(مثنوی۵/۳۳۴۶)
خــویشتــن نشنــاخــت، مســکــین آدمــی
از فـــزونــــی آمـــــد و شــــد در کـــمی
(مثنوی۳/۱۰۰۰)
بِــرایِ دِینِــی مِــنْ هُشــدَار وَ دِلـخواه
هُــدهُـــدجِبْــرِئیِل مِــرْخَلْ خَلْقُ اللّه
۱) ترجمه بیت: ای برادر دینی من به شما هشدار می دهم، اما با طیب خاطر همانند(جبرئیل حامل وحی به حضرت سلیمان) هدهد خبر رسان حضرت سلیمان به بلقیس و یا مرغان همراه سیمرغ برای رسیدن به حق باشید، به انسان ها راه درست را می نمایم اختیار با خودشان است.
۲) نکات بلاغی و لغوی: خواه با الله: کلمه قافیه است، بِرایِ دیِنِی: برادر دینی، هُدهُد جبرئیل: شانه به سر قاصد حضرت سلیمان به سوی بلقیس استعاره از خود شاعر ملا پریشان است، مِرْخَلْ: مرغ ها به داستان سیمرغ ازمنطق الطیراشاره دارد، مرغ نماد انسان، سیمرغ نماد خداوند و مقام توحید، هدهد: رمز انسان کامل و پیراست، و به سوره مبارک النمل آیه(۱۶) اشاره دارد: (وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ).
۳) مفاهیم عرفانی: هُدهُد: شانه بسر، پوپک، هدهد سیرت زیبا وبصیرت وبینش هدهد، تا جایی است که اعماق زمین را میبیند و آبهای زیر زمینی را تشخص میدهد، امّا این پرنده زیبا و نیکو سیرت در برابر دام ودانه ناتوان است. اشاره دارد به آیه(۲۰- ۲۲) سوره نمل که میفرماید: (وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ، لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ، فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ). هدهد میگوید: ای سلیمان من از سبا برای تو خبر آوردم اما از خداوند علمی دریافت نکردی سلیمان جواب میدهد، که هر که برای خودش شیوه ای از سلوک دارد، و هدهد را به اخلاق نیکو نصیحت میکند، تا عبرت دیگران باشد. هدهد نامه حضرت سلیمان را به بلقیس ملکه سبا برد که با بسم الله شروع گردید.اشاره به آیه (۳۰)سوره نمل که می فرماید: (إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ)، تاج وری هدهد ناظر بر عامه مردم است. تیز بینی هدهد ضرب المثل است، امّا در برابر دانه ضعیف است. و (بسم الله) در منقار این پرنده! بیانگر رهبر و راهنمای مرغان است که هدایت گر است، که چندین صوتی ومعنوی داشته است. تاج سرش نماد فَرَّه ایزدی است که پادشاهان ایران آن را جز لوازم شهریاری خود محسوب می کردند، ودر دوره اسلامی اولیاء الله نماد این تاجند. شاهد صوتی هدهد در رهبری مرغان جنبه هدایت گری دارد، در صورتی که هدایت از دیدگاه صوفیه امری (آن سرّی) است که به هدایت الهی بستگی دارد. رهبری هدهد با سعی و مجاهدت نبوده است، بلکه به نظر حضرت سلیمان است در صورتی که هدهد در ظاهر بوی بدی دارد، امّا انتخاب آن توسط پیامبرحق دلایلی داشته است. از جمله توجه به بعد مادی ومعنوی هدهد است که از همان ابتدا مورد توجه عرفا بوده است. (ر. ک، منطق الطیرعطار، ۱۳۸۳ : ۱۵۶و۱۷۰ – ۱۷۱)، «مرغ: مردم عادی هستند که برای رسیدن به حق درتلاشند امّا در نیمه های راه باز می مانند و اندکی به حق می رسند. در نفس ناطقه غالباً از مرغ به روح، رمز و کنایه تعبیر می کنند، درمنطق الطیرعطارهریک ازمرغان نمودار و مظهر و نشانه و رمزی ازشخصی یا گروهی ازمردم باصفات خاص است». (سجادی ضیاالدین، ۱۳۸۸ : ۲۷۷ – ۲۷۸)، «سیمرغ : واصلان اند که جای آنها (آن سوی) مرزهای این حیات مادی است، و با (هرخیالی) که ما می بافیم به آن عالم نمی توان رسید». (استعلامی، شرح مثنوی دفتر۶/ ۱۳۸۷ : ۴۴۸) هدهد: رهبران الهی هستند که هادی و راهنمای مردم هستند، و درمنطق الطیرمنظوراین است که قدرت ونشاط سلیمان در ولایت و سلطنت نتیجه دانشی بود که از عالم غیب به اوآموخته بودند. مولانا میگوید تو از طیر معنی مرغان هوا را میفهمی و نمیدانی که (طیورِ مِنْ لَدُن) آگاهی ازعالم معناست. (ر. ک، استعلامی،شرح مثنوی دفتر۶/ ۱۳۸۷ : ۴۴۸)
ازمنازل های جـانش یــــادداد
و زســفرهـای روانـش یــاد داد
وز زمانی کز زمان خالی بدُه ست
وز مقـام قدس که اجلالی بُده ست
وز هوایی کـاندر او سیمرغ روح
پیش از این دیده ست پرواز و فتوح
(مثنوی۱/ ۱۴۴۹- ۱۴۵۲)
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت