بدین ترتیب برای اولین بار در تاریخ اسلام این نواحی از زیر استیلای متمرکز بغداد رهایی یافت وتحت فرمانروایی دودمانی ایرانی متحد گردید.با فتح فارس و اصفهان وکرمان دربار خلافت تمام متصرفات خود را در ایران از دست داد.زیرا درخراسان سامانیان و در ری و نواحی جنوب دریای خزر آل زیار حکومت می کردند و قسمت های دیگر توسط آل بویه اداره می شد.(ایمانی فر، ۱۳۸۹: ۴۶)پس از مرگ مرداویج در اصفهان به سال (۳۲۳ق) وقتل یاقوت توسط عبدالله بریدی(۳۲۴ق) عمادالدوله وبرادرانش اصفهان و خوزستان را تصرف کردند و قلمرو خود را توسعه بخشیدند.(طقطوش: ۱۳۸۳: ۲۷)پس از فتح اهواز وشکست بریدی ها (ابن اثیر، ۱۱:۱۳۸۲/ ۴۹۹۰) احمد با بهره گرفتن از اوضاع آشفته از سال (۳۲۸ تا ۳۳۳ق) بارها به عراق هجوم برد و هربار موقعیت بهتری بدست آورد. بدنبال قتل بجکم (۳۲۹ ق) و کشته شدن ابن رائق (۳۳۰ ق) و مرگ ابوعبدالله بریدی (۳۳۲ ق) مهمترین مانع برای تصرف بغداد یعنی توزون امیرالامرای ترک المستکفی بالله، نیز به سال (۳۳۴ق) درگذشت ودر حالی که دستگاه خلافت دچار اغتشاش وهرج ومرج وصف ناپذیر شده بود،احمدبن بویه آهنگ تصرف بغدادکردو در جمادی الاول سال(۳۳۴ق) وارد بغداد شد.(خضری،۱۳۷۸: ۱۴۷)وخلیفه وی را معزالدوله، لقب دادو به دو برادرش علی وحسن که درایران بودند.لقب عمادالدوله ورکن الدوله بخشیدوهمچنین معزالدوله جانشین واقعی امیرالامرا گردید. (فرای، ۱۳۹۰: ۲۲۴)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
علی بن بویه ملقب به عمادالدوله در سال( ۳۳۸ ق) بیمار شد. و احساس کردمرگش نزدیک است وچون فرزندی نداشت عضدالدوله فنا خسرو فرزند حسن بن بویه را به شیراز فرا خواند و جانشین خودکرد. (مسکویه،۵:۱۳۷۶/۱۶۰) مدت پادشاهی اوشانزُده سال بود. (مستوفی،۱۳۳۹: ۴۱۱) علی عماد الدوله در شیراز در نزدیکی بقعه ی امامزاده علی بن حمزه (ع) مدفون شد، که فعلاً جایگاه آن معلوم نیست. (سامی،۱۳۴۷: ۳۴۹) دفن بنیانگذار آل بویه در کنار مقبرۀ امامزاده علی بن حمزه (ع) نشانۀ اعتقاد راسخ آنان به تشیع بودو سبب رونق بازسازی و تعمیر اماکن متبرکه شیعیان در ایران وعراق در عصر آل بویه گردید. بعد از مرگ فرزندان بویه سلسله آل بویه رسماً به سه شعبه ی زیر تقسیم شد.الف: دیالمه ی ری،اصفهان وهمدان (جانشینان رکن الدوله)
ب: دیالمه ی فارس (جانشینان عمادالدوله) پ: دیالمه ی عراق، خوزستان و کرمان(جانشینان معز الدوله) که به تاریخ تحولات سیاسی آنها پرداخته می شود.
۳-۱-۴ حسن بن بویه:(۳۲۴-۳۶۶ق)
حسن پسربویه برادر میانه علی و همرزم او در سپاه ماکان کاکی ومرداویج زیاری بود.)ابن اثیر، ۱۱:۱۳۸۲/۴۹۴۸)او بااستفاده از هرج ومرجی که پس از مرگ مرداویج در اصفهان وناحیه جبال پدید آمده بود بدان دیار راند و براصفهان دست یافت.(بجنوردی، ۱:۱۳۶۹/۶۳۶)در سال( ۳۲۷ ق)ازسپاه وشمگیر زیاری شکست خورد و اصفهان از دست او خارج گردید و به اصطخر گریخت.(ابن اثیر، ۱۱:۱۳۸۲/۴۹۹۸)در سال (۳۲۸ق) حسن و برادرش علی اصفهان و ری را به چنگ درآوردند، و قلمرو او هم مرز با سامانیان شد، و به سال (۳۳۳ ق)که احمدبن بویه بر عراق مسلط شد.حسن لقب رکن الدوله یافت. (بجنوردی،۱:۱۳۶۹/۶۳۷) پس از مرگ علی عمادالدوله درسال( ۳۳۸ ق) مطیع خلیفه ی عباسی حسن رکن الدوله را منصب «امیرالامرایی» داد. گرچه معز الدوله در بغداد بر دستگاه خلافت مسلط بود.اما نایب او درعراق بود.(ایمانی فر،۱۳۸۹: ۴۸)
قلمرو او چون هم مرز با سامانیان وزیاریان و آل مسافر بود. بنابراین کشمکش و اختلاف میان رکن الدوله ودشمنان و رقیبان وی تا پایان عمر اوبرقراربود.(خضری،۱۳۷۸: ۱۶۰) علت این جنگ ها علاوه بر مسائل سیاسی علت مذهبی داشت؛زیرا بویهیان شیعی مذهب و سامانیان سنی حنفی متعصب بودند.پس جنگ میان این دو دارای اهمیت مذهبی سیاسی بود.رکن الدوله به قم از آن جهت که سکنه ی شیعی مذهب داشت توجه خاص می کرد.(رویگر، ۱۳۸۹: ۴۹)
رکن الدوله در سال(۳۶۵ق)فرزندانش را به اصفهان احضار کرد،و قلمرواش را بین فرزندانش تقسیم کرد. فارس وکرمان وارجان رابه عضدالدوله سپرد و همان سرزمین هایی که عماد الدوله به عضدالدوله واگذار کرده بود،را تایید کرد. یزد و قم و اصفهان، کاشان، نطنز و گلپایگان را به موید الدوله واگذار کرد.ری، همدان ، قزوین، ابهر، زنجان، ساوه، آوه و قسمتی از کردستان را به فخر الدوله سپرد.(مستوفی، ۱۳۳۹: ۴۱۲)این تقسیم قلمرو سبب اختلاف ورقابت در آینده گردید.
رکن الدوله شانزده سال معاصر عمادالدوله وبیست و هفت سال و نیم معاصر عضد الدوله بود و در سن ۷۰ سالگی و بعد از چهل و چهار سال حکومت در سال (۳۶۶ ق)درگذشت.(همانجا)
پس از مرگ او پسرش مؤید الدوله بن رکن الدوله(۳۶۶-۳۷۳ ق) به قدرت رسید و به تدبیر وزیر باکفایت ونامدارش امور را در اختیار داشت و از عضدالدوله فرمان می برد.(فقیهی ۱۳۵۷: ۲۲۰)
تا آنکه به سال(۳۷۳ ق) در گرگان درگذشت و جانشینی برای خود تعیین نکردومیدان برای تاخت و تاز فخرالدوله باز ماند.(خضری،۱۳۸۷: ۱۶۱)
فخر الدوله (۳۴۱-۳۸۷ق) پیش از مرگ پدر از طرف او به نیابت عضدالدوله به حکومت همدان ودینور وبخشی از جبال رسید.(ابن جوزی،۱۳۰۰: ۷/۸۰) اما فخر الدوله چون در مخالفت با عضد الدوله با عزالدوله بختیار همداستان شده بود. عضد الدوله به سال( ۳۶۹ق) بر او تاخت و او را به نزد قابوس زیاری فراری داد، و همدان و ری را به موید الدوله واگذاشت. (بجنوردی، ۱:۱۳۶۹/ ۶۳۸) بعد از فوت موید الدوله وزیر او صاحب بن عباد به اطاعت فخر الدوله گردن نهاد، و فخرالدوله به حکومت بازگشت. (همانجا)
دوران امارت فخر الدوله در نبرد با امیران زیاری وتلاش برای فتح عراق سپری شد. فخر الدوله درسال(۳۸۷ ق) در قلعه طبرک در نزدیک ری درگذشت، ودر ری دفن شد.(ابن اثیر، ۱۲:۱۳۸۳/۵۳۷۰)
پس از درگذشت فخر الدوله، امرا وبزرگان دستگاه او پسر چهار ساله اش ابوطالب رستم (مجد الدوله)(۳۸۷-۴۲۰ق) را به جای او نشاندند، و برادرش را به حکومت همدان وکرمانشاهان تا حدود عراق برقرار کردند. (عتبی،۵۲:۱۳۸۲) چون مجدالدوله خردسال بود، و توان اداره حکومت را نداشت. مادرش شیرین،مشهور به سیده خاتون یاام الملوک به نیابت از پسر خود رشته کارها را بدست گرفت. (ابن اثیر،۱۲:۱۳۸۳/۵۳۸۴) سیده خاتون قلمرو فخر الدوله راتقسیم کرد. وی ری را به مجدالدوله ، همدان وکرمانشاه را به فرزند دیگرش شمس الدوله واصفهان را به پسر دایی اش ابوجعفر محمدملقب به علاء الدوله کاکویه واگذار کرد، و خود همچنان به سرپرستی امور پرداخت.(خضری،۱۳۷۸: ۱۶۲)
قلمرو مجد الدوله دچار اختلاف و جنگ خانگی و در معرض تجزیه و انحلال قرار گرفته بود، و موجب گشت که سلطان محمود غزنوی به ری حمله کندودر سال( ۴۲۰ ق) با شکست مجد الدوله شعبه ی دیالمه ی ری بدست غزنویان انقراض یابد. (ایمانی فر، ۵۶:۱۳۸۹)مجد الدوله، مدت ۳۲ سال حکومت کرد. (ابن اثیر،۱۲:۱۳۸۳/۵۴۵۸)
دیالمۀ اصفهان، ری و همدان پس از مرگ عضدالدوله دیلمی(۳۷۲ق) درگیر رقابت ها و اختلاف های داخلی گردید ، و همین زمینه شکست آنان توسط غزنویان وزیاریان را فراهم کرد.
۳-۱- ۵ دیالمه ی فارس: عضد الدوله بن فناخسرو (۳۳۸-۳۷۲ ق)
اولین حاکم دیلمی فارس عماد الدوله، موسس وبنیانگزار، حکومت آل بویه بود. پس از او فناخسروعضدالدوله به سال (۳۳۸ ق) به حکومت رسید.
اوج اقتدار آل بویه دوران حکومت عضد الدوله بود. او به رغم مخالفت پاره ای از سران دیلمی به ولایتعهدی عمویش برگزیده شد، و در(۳۳۸ ق)در شیراز به تخت نشست و به یاری پدرش رکن الدوله وعمویش معز الدوله بر مخالفان چیره شد. درسال(۳۵۱ ق ) از سوی خلیفه المطیع لقب عضدالدوله یافت. (مسکویه،۵:۱۳۷۶/۳۴۱)
حمله عضد الدوله به خراسان نخستین نشانه فعالیت نظامی وی بود. فارس جزیره آرامش بود، نه کسی بر این ولایت تاخت، و نه فارس بر ولایتی دیگر تاختن آغاز کرد و همین سبب شد، تا عضدالدوله باوظایف حکومت آشناگردد.(فرای،۲۲۸:۱۳۹۰)) درسال(۳۵۷ق)کرمان توسط عضدالدوله گشوده شد. گزارش آن به فرمانروایی سیستان، ابواحمد خلف بن ابوجعفر، معروف به ابن بابویه رسید، و او باعضدالدوله صلح کرد، و خطبه بنام عضدالدوله خواند. (مسکویه، ۵:۱۳۷۶/۳۰۹)
معز الدوله در سال (۳۵۵ ق) عمان را با کمک عضد الدوله تصرف کرد و سپس آنجا را به اوسپرد. با مرگ معزالدوله پسرش عزالدوله بختیار جانشین او شداو درآتش اختلافات میان ترکان و دیلمیان از یکسو ودرگیری میان شیعیان وسنیان ازدیگرسو می سوخت. اوچون درحل مشکل ناتوان بوداز رکن الدوله و عضدالدوله درخواست کمک کرد.دراین زمان عضدالدوله که از دیر بازآرزوی تسلط بربغداد را در دل می پروراند، فرصت را مناسب دید و ظاهراً برای کمک به عزالدوله و درواقع برای تسخیر بغداد عازم آنجا شد. او پس از سرکوب شورشیان با جلال و شکوه وارد بغداد شد، و خلیفه الطائع را با احترام به بغداد و تخت خلافت باز گرداند، و با نیرنگی که به کار بست عز الدوله را برکنارکرد و خود به حکومت نشست.(خضری،۱۳۷۸: ۱۵۱)اما این کار وی را با مخالفت شدید پدر مواجه ساخت، و او راتهدید کرد که به زودی برای تنبیه او عازم عراق خواهد شد. از سوی دیگر چون بعضی از شهرهای قلمرو عضد الدوله دچار آشوب گردیده بود. وی باعز الدوله از درآشتی درآمد.(فرای،۱۳۹۰: ۲۳۱)
با مرگ رکن الدوله در سال(۳۶۶ق) راه بغداد بر روی وی گشوده شد.او در بهار (۳۶۷ ق) عز الدوله رادرشکست داد، و پس از اسارتش به قتل رسانید. عضدالدوله پس از این پیروزی به شمال بین النهرین یعنی موصل، میافارقین، آمد و بخشهایی از دیار بکر ودیار مضر حمله کردو بر آنجا تسلط یافت،وحمدانیان حلب رابعنوان دولتی مستقل اما قدرتی خراجگزارباقی گذاشت.(همانجا)
همچنین به سال (۳۶۹ ق) به بهانۀ آنکه برادرش،فخر الدوله،دردرگیری های وی باعزالدوله جانب پسر عم را در گرفته بود، و به سوی همدان، مقر حکومت وی حرکت کرد، و تمام همدان ونهاوند راتصرف و به موید الدوله داد، و دینور وکرمانشاه را به قلمرو خود ضمیمه کرد. در این هنگام او پادشاه، امپراطوری بود، که از عمان تا کرانه خزر و از کرمان تا سرحدات شمالی سوریه وسعت داشت. فارس، عراق و ولایت نو گشوده جزیره زیر سلطه مستقیم عضدالدوله بود. و بقیه نواحی در دست شاهزادگان ، اصفهان، همدان، ری، طبرستان و گرگان تحت حکومت موید الدوله، برادر امیرالامرا بود. کرمان در دست شرف الدوله، عمان و خوزستان در دست مرزبان (صمصام الدوله) پسر دومش قرار داشت.(فرای،۱۳۹۰: ۲۳۲)
عضدالدوله به سال(۳۷۲ ق ) در ۴۸ سالگی بر اثر بیماری صرع درگذشت، پیکر او ابتدا در بغداد وسپس درکنار مرقد امام علی (ع)در نجف به خاک سپرده شد. (خضری ،۱۳۷۸: ۱۵۳)
دفن شاهان آل بویه در کنارقبور مبارک ائمه بزرگوار هم نشان از حب و ارادت آنان به اهل بیت (ع)وشیعه بودن آنان بود، و همچنین سبب رونق عمران و آبادی و توسعه ی حرم ائمه و امامزادگان می گردید. او اولین فرمانروایی بودکه درمحوطه مزار امام علی (ع) به خاک سپرده شد.(متز، ۱:۱۳۶۲/۹۰)
عضد الدوله بزرگترین فرمانروای سده ی(۴ ق) و روزگار او دوره ی زرین این قرن به شمار می رود، وی به رغم جدالهای سختی که با پسر عم و برادران خود داشت. دولت پسران بویه را به اوج قدرت رسانید. قرائن تاریخی، مانند سلکه ای که بر یک روی آن تصویری به سبک تصاویر سکه های ساسانی نقش شده بخوبی نشان می دهد که او می کوشیده سلطنتی ایرانی بر پا سازد. لقب شاهنشاه در میان برخی از فرمانروایان آل بویه نیز مؤید این معنی است.(بجنوردی،۱:۱۳۶۹/۶۳۵)
عضد الدوله به فعالیت های عمرانی و ابنیه سازی توجه زیادی داشته است. که هم جنبه مذهبی و هم جنبه تجاری و عام المنفعه داشته است. به طوری که بناهای زیادی از خود به یادگار گذاشته است. که ساختن گنبد و بارگاه بر قبور ائمه، خاصه حضرت علی (ع) و امام حسین (ع)، بنای بیمارستان عضدی،سد امیر بر رود کر و آب انبارها و کاروانسراها و راه های فراوان ازآن جمله است.(خضری،۱۳۷۸: ۱۵۳) باید دانست که تجدید بنای مزار امام حسین (ع) پس از اینکه بناها و قبور در سال (۲۳۶ق) به حکم متوکل عباسی به کلی تخریب شده بود به دستور عضدالدوله صورت گرفت.( متز،۱:۱۳۶۲/۹۰)
پس از مرگ عضد الدوله، رقابت و کشمکش برای جانشینی و حاکمیت بین فرزندان وخاندان آل بویه بوجودآمد. سپاه و بزرگان دیلم پسراو، صمصام الدوله ابوکالیجار مرزبان (۳۷۲-۳۸۸ق) به امارت برداشتند. اما شرف الدوله از کرمان به شیراز رفت، و بر فارس چیره شد، و نام برادرش را که در بغداد بر قلمرو عضد الدوله فرمان می راند، از خطبه انداخت. پس ازاستقراردر شیراز به بصره تاخت و سپس از چیرگی برآنجا به طرف بغداد حرکت کرد. ابوالفوارس درسال چهارم حکومت خود(۳۷۶ق)وارد بغداد شد، و صمصام الدوله را دستگیر وحکومت بغداد را نیز خودعهده دار شد. (میرخواند،۱۳۳۶: ۴/۱۶۳) ابوالفوارس شیرزیل بن عضدالدوله(۳۷۲-۳۷۹ق) با لقب شرف الدوله و زین المله مدت شش سال حکومت کرد.(مستوفی،۱۳۳۹:۲۲۴) جسدشرف الدوله به نجف اشرف انتقال ودرحرم امام علی(ع) دفن شد.(ابن اثیر، ۱۲:۱۳۸۳/۵۳۹۹)
تداوم دفن حاکمان بویه درزمان جانشینان عضدالدوله نشانه اعتقادات شیعی آنان وتوجه و التفات به ائمه وامامان می باشد. که همین دلیل انجام تعمیرات و بنا وتوسعه حرم ائمه (ع)در عراق وایران گردید.
بعد از درگذشت شرف الدوله عده ای زیاد از دیلمیان باصمصام الدوله متحد شدند، وبرای بار دوم در سال (۳۷۹ ق) به حکومت رسید. او در اثر شورشی که ابونصربن عز الدوله بختیار علیه او انجام داد به قتل رسید.(همانجا،۵۳۸۹) جسد او در آرامگاه خاندان بویه به خاک سپرده شد. (ایمانی فر، ۱۳۸۹ :۶۲) بهاءالدوله ابونصر بن عضدالدوله(۳۷۹-۴۰۳ق) بعد مرگ برادرش شرف الدوله به امارت رسید. خلیفه الطائع به ابونصر القاب بهاء الدوله، ضیاء المله، غیاث الامله اعطا کرد. (گردیزی،۹۲:۱۳۷۴) بهاءالدوله در سال(۳۸۱ق) الطائع را از خلافت عزل و القادر بالله را خلافت داد.(ابن طقطقی،۳۹۳:۱۳۸۹) امارت بهاء الدوله ۲۴ سال به طول انجامید. وبیشتر آن در کشمکش و زد و خورد با مخالفان ومقابله با تحریکات شورشیان و مدعیان قدرت گذشت، و پس از آنکه به سال(۳۸۱ ق) از شرمدعیان خانگی نجات یافت. باقیمانده امارت خود را در فارس گذراند و امور بغداد را به نایب وجانشینش عمید الجیوش ودیگران واگذاشت. غیبت طولانی بهاءالدوله از عراق موجب شد که در اطراف بغداد ونواحی جزیره مدعیان قدرت سربرآورند، و قلمرو بویهیان در عراق بیش از پیش محدود گردد. چنان که نبودن او در بغداد زمینۀ قدرت نمایی مجدد خلیفه عباسی را فراهم ساخت و هم به غلبه عنصر ترک در سپاه امیرالامرایی بغداد و ضعف عناصر دیلمی انجامیدوزمینه انحطاط تدریجی واقتدارآل بویه رافراهم ساخت.(خضری،۱۳۷۸: ۱۵۵)
بهاءالدوله درسن چهل ودوسالگی درارجان فارس درگذشت. جنازه اش به نجف اشرف منتقل و در کنار قبر پدرش عضد الدوله واقع در حرم امام علی (ع)دفن شد.(ایمانی فر، ۱۳۸: ۹۹)
۳-۱-۶ پایان حاکمیت آل بویه در فارس وعراق (۴۰۳-۴۴۸ق)
پس از مرگ بهاءالدوله تا سقوط آل بویه در عهد برکیارق بن ملکشاه بن الب ارسلان، چهارحاکم به قدرت رسیدند. دوران حکومت آنان سرشار از شورش وجنگ های داخلی وخارجی بود. به طوری که حاکمان آل بویه برای غلبه وبرتری بر یکدیگر از رقبای خود چون غزنویان کمک می خواستند. در اثر ضعف و انحطاط قدرت حاکمان آل بویه درگیری بین سنی وشیعی افزایش یافته، و دولت آل بویه به دنبال یک احتضار طولانی که از وفات عضدالدوله آغاز شده بود، سقوط کرد. اما آنان در دوران حکومت خود میراثی بزرگ از خود به یادگار گذاشتند وآن احیاء شعائر تشیع و بازسازی و تعمیر آرامگاههای ائمه(ع) وامامزادگان در ایران وعراق بود، که هنوز به یادگار مانده است.
۳-۱-۷ دیالمه عراق و خوزستان(۳۳۴-۴۴۷ ق)احمدبن بویه (۳۲۴-۳۵۶ ق)
احمد بن بویه کوچکترین پسرابوشجاع بویه بود که ظاهراً نخستین بار در وقایع(۳۲۲ق) که عمادالدوله به تسخیرشیرازرفت ازاویادشده است.
پس ازناکامی درتصرف کرمان(بجنوردی،۱:۱۳۶۹/۶۳۳)پایه گزارآینده حکومت آل بویه در عراق، خوزستان وکرمان به درخواست علی بن بویه به فارس آمد، و در استخر اقامت گزید. (ابن اثیر،۱۱:۱۳۸۲/۴۹۸۸) درسال(۳۲۴ق)به دنبال قراری که ابوعبدالله بریدی حاکم اهواز با عماد الدوله داشت. احمدبن بویه را با سپاه قابل ملاحظه ای به اهواز برای دفع ابن رائق وبجکم که تجاوز آنها به حدود بریدی را وادار به پناه آوردن به امیر دیلمی و وعدۀ اطاعت به او کرده بود، فرستاد.(۳۲۶ق) احمد هم بر سرداران خلیفه و قلمرو بریدی غالب آمد. بدین گونه نواحی اهواز نیز در قلمرو آل بویه درآمد. (زرین کوب،۴۲۳:۱۳۷۱)
۳-۱ -۸ اوضاع خلافت در زمان حمله احمدبن بویه در بغداد
خلافت عباسی دچار بحران شدید شده بود و اوضاع بغداد پر آشوب و امیرالامراها و مدعیان حکومت بغداد خلفا را به بازیچه ای بدل ساخته بودند. خلافت عباسی دچار تجزیه و کشمکش های داخلی بودوتحت سلطه ترکان قرارداشتند.(ایمانی فر،۶۸:۱۳۸۹) پس از فتح اهواز میان احمد و بریدی اختلاف افتاد. در سال(۳۳۱ق)احمدبن بویه در محلی بنام عسکر مکرم درمقابل بصره بابریدی ها جنگید ولی شکست خورد و به شوش مراجعت کرد.(فقیهی، ۱۳۳:۱۳۵۷)
مرگ توزون امیرالامراء ترک(۳۳۴ق)که درین ایام، به دنبال وفات ابوعبدالله بریدی(۳۳۲ق) و قتل ابن رایق(۳۳۰ق) و بجکم (۳۲۹ق) روی داده بود. بغداد و خلیفه را با اغتشاش های چاره ناپذیر وغلبۀ بی بندوبار ترکان سپاه مواجه کرده بود، نیز از اسبابی بود که احمد را در این اقدام یعنی تصرف بغداد تشویق می نمود.(زرین کوب،۴۲۳:۱۳۷۱) در هرج و مرج بعد، ازمرگ توزون وظاهراً به دنبال توافق یا درخواست خلیفه (همانجا،۴۲۳)در روز شنبه یازدهم جمادی الاخر سال(۳۳۴ق)احمدبن بویه وارد بغداد شدو نزد مستکفی خلیفه رفت و با او بیعت نمود.(فقیهی، ۱۳۶:۱۳۵۷) متسکفی منصب امیر الامرایی را به احمد بن بویه اعطا کرد.(ابن طقطقی،۱۳۶۷: ۳۹۰) مستکفی احمدبن بویه را لقب معزالدوله علی بن بویه را لقب عمادالدوله و برادرش حسن رارکن الدوله لقب داد.(مسکویه،۶:۱۳۷۶/۱۱۹) و القاب آنها نیز بر سکه ها ضرب شد، و با خلعت و لوا برای ایشان ارسال گشت.
۳-۱-۹ اقدامات احمدبن بویه معزالدوله دربغداد
با فتح بغداد معزالدوله شیعی مذهب، بر خلیفه عباسی تسلط یافت. ۱۲ روز بعد خلیفه المستکفی را از خلافت خلع و زندانی کرد و بعداز اندکی نابینا کرد.(بجنوردی،۱:۱۳۶۹/۶۳۳) معزالدوله ابوالقاسم فضل بن مقتدر بالله ملقب به مطیع را خلافت داد.(مسکویه،۱۳۷۶: ۶/۱۲۲) خلع مستکفی به معنای پایان تابعیت بخشی عظیم از سرزمین ایران از خلفای عباسی بود. پس از گذشت(۳۲۰) سال از فتح تیسفون که امارت ایرانیان رادر گوشه وکنار، نیاز به تنفیذ و فرمان خلفا داشت خلیفه کاملاًدست نشانده ی معزالدوله و به فرمان او بود.(ایمانی فر،۱۳۸۹: ۷۱) پس از آن،او به سرکوب امرای اطراف پرداخت ونخست طی حملاتی ناصرالدوله حمدانی راتسلیم کرد. و بعد از سروسامان اوضاع وسرکوب شورش ها عمان وبندر سیراف رادرسال(۳۵۵ ق)فتح کرد. (مسکویه، ۶:۱۳۷۶/۲۷۰)
معز الدوله پس ازمرگ برادرش عمادالدوله(۳۳۸ق)از رکن الدوله اطاعت کرد و نایب او در بغداد بود. معزالدوله ازامرای شیعی بود، که مراسم سوگواری امام حسین(ع)وبرگزاری جشن عیدغدیرخم را برپا کرد. وی در سال(۳۵۶ ق)بعداز انتخاب پسرش عزالدوله بختیار به عنوان جانشین خود در همان سال دربغداد جان سپرد. جسد او در محل باب التین در قبرستان قریش دفن شد. (ابن اثیر، ۱۲:۱۳۸۳/۵۳۴۹) آن قبرستان به کاظمیه معروف است. مرگ وی در زمان خلافت المطیع بالله روی داد، و دوران حکومتش بیست و دو سال در عراق بود و جمعاً وی سی ودو سال عهده دار حکومت بود.(ایمانی فر ۱۳۸۹: ۷۵)
۳-۱ -۱۰ عزالدوله بختیاربن معزالدوله(۳۵۶-۳۶۷ق)
ابو منصور بختیار پسر ارشد معزالدوله، در اوایل سال(۳۴۴ق) در حالیکه پدرش هنوز زنده بود به جانشینی وی انتخاب شد. بختیار در سال(۳۴۸ق)ازجانب خلیفه المطیع بالله ملقب به عز الدوله گردید. (کبیر،۳۷:۱۳۸۱)او به رغم سفارش پدرکه او رابه فرمانبرداری از رکن الدوله و عضدالدوله و پاسداری ازامرای دولت، خاصه سبکتکین حاجب، فرمان داده بود بنای بدرفتاری گذاشت.او باتصرف اقطاعات امرای دیلمی، آنها را از گرد خویش پراکنده کرد، و سبکتکین از او روی گردانیدو حبشی برادرش که لقب سندالدوله داشت.(ایمانی فر،۶۳:۱۳۷۹) و حاکم بصره بود براو شورید.(بجنوردی،۱:۱۳۶۹/۶۳۴) دوران حکومت یازده ساله عز الدوله در بغداد دستخوش حوادث بسیار بود و به دلیل سوء مدیریت او، عضدالدوله درصدد برکناری وی برآمد. و نهایتاً پس از مرگ رکن الدوله پدرش توانست در لشکرکشی به بغداد در سال (۳۶۷ ق) یعنی تقریبا یکسال پس از وفات رکن الدوله، عزالدوله بختیار را به قتل رساند.
در این زمان عضد الدوله امیرالامراء خلیفه و حاکم واقعی تمام عراق محسوب می شد. (زرین کوب، ۱۳۷۱: ۴۴۶) و تا سال(۳۷۲ق)یعنی زمان مرگش برآنجا حاکمیت داشت. پس ازعضد الدوله پسرانش شرف الدوله، صمصام الدوله و بهاءالدوله تا سال (۴۰۳ق) حکومت کردند.
مشرف الدوله شاهنشاه، ابوعلی حسن بن بهاء الدوله(۳۹۳-۴۱۶ق) در روزگار فرمانروایی برادرش سلطان الدوله در بغداد کارش بالا گرفت و به امیرالامرایی رسید. وی به تدریج بر عراق تسلط یافت. ودست برادرش سلطان الدوله،را از این سرزمین کوتاه کرد. (ابن اثیر،۱۳:۱۳۸۵/۵۷۵۹) مشرف الدوله در سال (۴۱۶ق) درگذشت.(کبیر،۱۳۸۱: ۱۶)
۳-۱ -۱۱ جلال الدوله ابوطاهر بن بهاءالدوله (۳۸۳-۴۳۵ ق)
جلال الدوله پس از مرگ بهاءالدوله از سوی سلطان الدوله حکومت بصره یافت.(۴۰۳ق) در سال(۴۱۱ق) با مشرف الدوله بر ضد سلطان الدوله عقد اتحاد بست. (بجنوردی،۱:۱۳۶۹/ ۶۳۶) دوران حکومت او سرشار از شورش های مختلف بود و ترکان سنی مذهب بربغدادمستولی شدند. وهریک بر ولایتی حاکم گشتند، وجلال الدوله در امارت نامی بیش نبود. فرمانش فقط بر بغداد و واسط روان بود.(مستوفی، ۴۲۴:۱۳۳۹) دوام حکومت تقریباَ ۱۷سال بود.او مردی نیک نهاد بودو اظهار تقدس می کردو به ملاقات صالحان علاقه ای بسیار داشت. پای برهنه به زیارت آرامگاه امام علی(ع) وامام حسین(ع) می رفت، که نشانه ای برارادت واعتقاد او به تشیع و ائمه اطهار بود.او در سال(۴۳۶ق)درگذشت.(بجنوردی،۱:۱۳۶۹/۶۳۷) بعد از او ابوکالیجار مرزبان بن سلطان الدوله و سپس الملک الرحیم بن کالیجار، در بغداد حاکم شدندکه در سال(۴۴۷ق) در پی لشکرکشی طغرل سلجوقی به بغداد حاکمیت آل بویه در بغداد و سپس در تمامی ایران از بین رفت.