کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب
 



همچنین، استودن و همکاران، بر این باورند که ممکن است آمادگی جسمانی مرتبط با سلامت در ارتباط بین شایستگی مهارت حرکتی و فعالیت بدنی نقش میانجی داشته باشد.
آنها بیان کردند اکتساب شایستگی مهارت حرکتی در مهارت های حرکت بنیادی طی دوران کودکی اولیه باعث ارتقاء آمادگی جسمانی می شود زیرا زمانی که کودکان اساساَ صرف رشد این مهارت ها می کنند باعث ارتقاء سطوح فعالیت بدنی افزایش یافته و رشد عصبی-حرکتی می شود. مجدداَ، به دلیل این که در دوران کودکی اولیه، کودکان سطوح متغیّری از شایستگی مهارت حرکتی را نشان می دهند، ارتباط بین آمادگی با شایستگی مهارت حرکتی و یا فعالیت بدنی قوی نخواهد بود. اما همین که کودکان از دوران کودکی اولیه به سمت دوران کودکی میانی پیش می روند، کودکان با سطوح متوسط تا بالای شایستگی مهارت حرکتی و متقابلاَ فعالیت بدنی بیشتر، باید آمادگی جسمانی مرتبط با سلامت بیشتر و نمره های اجرای بالاتری را نشان دهند.
آنها بر این باورند این ارتباط­ها درست است زیرا رشد و اجرای بسیاری از مهارتهای حرکات بنیادی در برگیرنده اعمال بالستیک (جهشی) توسط بدن است که این اعمال نیاز زیادی بر سیستم عصبی-عضلانی به منظور تولید و انتقال مطلوب اندازه ی حرکت در سیستم کینماتیک ایجاد می کند. این مهارت ها نیازمند دستکاری کل توده­ی بدن بر ضد جاذبه است که نیاز به قدرت و توان را افزایش می دهد. سه جنبه­ درگیر در رشد قدرت عضلانی عبارتند از: ۱. توانایی به کارگیری موثر واحدهای حرکتی ۲. توانایی افزایش میزان راه اندازی واحدهای حرکتی ۳. سطوح کاهش یافته هم فعالسازی عضلات موافق و مخالف. هر سه عامل بخشی از سازگاری رشدی عصبی-عضلانی اند که وقتی کودکان مهارت های حرکت بنیادی را کسب می کنند، اتفاق می افتد. در دوران کودکی میانی تا پایانی، سطوح بالاتر شایستگی مهارت حرکتی در مهارت های حرکت بنیادی به افراد اجازه می دهد که در فعالیت ها به اندازه­ کافی پایدار باشند تا پیشرفت بسیار با ثبات در مهارت های حرکتی را نشان دهند و موفق تر باشند. کودکانی که در دوران کودکی پایانی از نظر جسمانی آماده ترند احتمالاَ برای دوره­ طولانی­تری فعالیت بدنی را حفظ خواهند کرد و بهبود شایستگی مهارت حرکتی آنها ادامه می یابد. در واقع طی دوران کودکی پایانی و نوجوانی، ارتباط بین شایستگی مهارت حرکتی و آمادگی جسمانی بیشتر دارای ماهیت دوجانبه خواهد بود. در این دوران سطوح پیشرفته­تر مهارت حرکتی باید ارتباط قوی با آمادگی جسمانی و سطوح بیشتر فعالیت بدنی داشته باشد. کودکانی که سطوح کافی از شایستگی مهارت حرکتی ندارند در دوران کودکی میانی و پایانی به فعالیت بدنی ادامه نخواهند داد و بنابراین جنبه های آمادگی جسمانی مرتبط با سلامت را بیشتر توسعه نخواهند داد یا حفظ نخواهند کرد. سطوح پایین آمادگی بر توانایی کودک برای پایداری در فعالیت های بدنی که نیازمند سطوح کافی از آمادگی جسمانی است تاثیر منفی می­ گذارد و رشد بیشتر شایستگی مهارت حرکتی را محدود می کند. بنابراین آمادگی جسمانی در ارتباط میان شایستگی مهارت حرکتی، آمادگی جسمانی و فعالیت بدنی به عنوان متغیّر میانجی عمل می کند (۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۴) مهارتهای حرکتی بنیادی
مهارتهای حرکتی بنیادی به دو خرده طبقه حرکات جابجایی و حرکات کنترل شی تقسیم می شوند. مهارتهای کنترل شی شامل آن دسته از مهارتهایی هستند که بدن از یک نقطه به نقطه دیگر در بعد افقی یا عمودی حرکت داده می شود (۳۷). فعالیتهایی مانند جهیدن، یورتمه رفتن، سر­خوردن، پریدن و بالا رفتن مثال­هایی برای مهارتهای حرکتی جابجایی هستند. مهارتهای کنترل شی به مهارتهایی اتلاق می­گردد که در آنها فرد به یک شی نیرو وارد می کند یا اینکه نیرو را از یک شی دریافت می کند. پرتاب کردن، گرفتن، ضربه با پا، ضربه از پهلو مثال­هایی برای مهارتهای کنترل شی به­حساب می­آیند (۳۷).
رشد این مهارتهای حرکتی برای برقراری تعامل و پاسخگویی به محیط، هم در فعالیت­های تفریحی و هم فعالیت­های غیرتفریحی ضروری است و بعنوان پایه و اساس رشد حرکتی کودکان تلقی می­ شود ( گالاهو و اوزمان، ۲۰۰۲، ص. ۱۸۱) (۸).
در ادبیات پیشینه یادگیری حرکتی دو فرضیه وجود دارد که به تشریح اکتساب مهارت می ­پردازد. یکی فرضیه انتقال است بر تاثیر تمرین یا اجرای قبلی مهارت بر یادگیری مهارت جدید می ­پردازد(۳۸)، دیگری فرضیه­ای است پیشنهاد می­دهد توانایی­ها مخصوص تکلیف یا هدف فعالیتند و قابل انتقال نیستند (۳۹). بر اساس عقیده اوکف هریسون و اسمیت (۲۰۰۷) (۴۰)، محققان معمولاً هر یک از فرضیه ­های انتقال یا اختصاصی بودن را بعنوان چهارچوب نظری مطالعات در زمینه یادگیری حرکتی بکار برده­اند و تنها تعداد کمی مطالعه از هر دو رویکرد استفاده همزمان کرده است. بنابراین این دو فرضیه عمدتاً در یادگیری حرکتی بعنوان دو فرضیه مخالف تلقی می­شوند و بحث و جدالهایی را میان محققان بوجود آورده­اند. یکی دیگر از یافته­های اوکف و همکاران (۲۰۰۷) این بود که شواهد تجربی کمی در مورد هریک از این دو فرضیه در موقعیت­های کاربردی آموزش و یادگیری وجود دارد. این بدین معناست نتیجه گیری­های صورت گرفته توسط مربیان زمانیکه روش های یادگیری و آموزش را انتخاب می­ کنند ممکن است مبنای علمی قوی نداشته باشد. اوکف و همکاران (۲۰۰۷) همچنین دریافتند تنها تعداد کمی محقق تلاش کرده اند تا فرضیه ­های انتقال و اختصاصی بودن را با هم ترکیب کنند (۴۱). بر اساس این فرضیات؛ افراد مبتدی می­توانند از توانایی­های پایه حرکتی با درجه­ای از موفقیت استفاده کنند، اما وقتی فراگیر ماهرتر می­ شود، تکنیک متمایزتر شده و تمرین باید اختصاصی گردد.
یک مثال از پژوهشی که از دو فرضیه اختصاصی و انتقال حمایت می­ کند، گزارش اوکف و همکاران (۲۰۰۷) می­باشد. آنها مداخله­ای را روی ۴۸ دانش ­آموز دبیرستانی اعمال کردند (میانگین سنی ۱۵.۸) و دریافتند که افرادی که حرکت بنیادی پرتاب از بالای شانه را آموخته بودند، نه تنها در مهارت پرتاب، بلکه همچنین در ضربه از بالای سر بدمینتون و پرتاب نیزه نیز بهبودی نشان دادند. این نتایج از فرضیه انتقال حمایت می­ کند. اما، از سوی دیگر گروهی که تحت آموزش ضربه بدمینتون قرار گرفته بودند، در این مهارت بهبودی قابل توجهی را کسب کردند اما در پرتاب از بالای سر و پرتاب نیزه بهبودی چندانی را از خود نشان ندادند. این نتایج بر فرضیه اختصصاصی دلالت داد. روی هم رفته نتایج اوکف و همکاران (۲۰۰۷) نشان می­دهد نوجوانان مهارت­ های حرکتی را به دو روش یاد می­گیرند؛ بوسیله تمرین و بهبود FMS و بوسیله مرور همان مهارت خاص.
ادبیات رشد حرکتی معمولاً فرضیه انتقال را بکار برده و پیشنهاد می­دهد سطح مهارت حرکتی در دوران کودکی موجب اثر انتقال دور می­ شود. زمانیکه فرد مهارتهای حرکتی بنیادی خود را کسب کرد، سپس می ­تواند آنها را در موقعیت­های مخصوص مرتبط با مشارکت در فعالیت جسمانی بکار ببرد (۳۴). بدین ترتیب محققانی که از فرضیه انتقال حمایت می­ کنند، پیشنهاد می دهند برنامه ­های تربیت بدنی باید دربرگیرنده فعالیت­هایی باشد که امکان رشد FMS را فراهم آورد (۴۲).
در این مطالعه فرضیه انتقال بکار رفته بود، زیرا افراد مورد مطالعه نسبتاً جوان و فاقد سالها تجربه در تمرین تنوع گسترده ای در مهارتهای حرکتی بنیادی بودند.
ادبیات حاضر نشان می­دهد درک این نکته مهم است این مهارتها در نتیجه فرایند بالیدگی کسب نمی­شوند و بیشتر به شرایط محیطی مانند آموزش معلم و تمرین بستگی دارند. پس از دوره حساس حرکات بنیادی کودکان وارد دوره حرکات تخصصی می­شوند. در این دوره، انها به ورزشها و فعالیت جسمانی­های مختلفی علاقمند می­شوند. اما آنها قبل از یادگیری مهارتهای ویژه ورزشی، نیازمند اکتساب سطوح مناسب FMS می­باشند. شکست در رسیدن به شایستگی در این مهارتهای حرکتی حساس در دوران کودکی، بدست آوردن سطوح بالای مهارت حرکتی در زندگی­آینده را با مشکل روبرو می­سازد (۴۳).
پژوهش ها نشان می دهند اکثر کودکان الگوهای بالیده مهارتهای حرکتی بنیادی را در سن ۱۰ سالگی به نمایش می­گذارند (۴۴). اما مرور نورم­های پیشنهادی الریخ آشکار ساخت که تقریباً ۳۰ تا ۴۰ درصد کودکان به شکل بالیده الگوی مهارتهای حرکتی بنیادی دست نمی­یابند. مطالعات بزرگ مقیاس در فنلاند نشان داده است دانش ­آموزان ۱۴ ساله از سطح مهارتهای حرکتی بنیادی پیشرفته تری نسبت به دانش ­آموزان ۱۱ ساله برخوردار بوده ­اند(۴۵-۴۷). این بدین معناست امکان بهبود مهارتهای حرکتی بنیادی مانند جهیدن، دویدن، دریبل و پرتاب در طی سالهای دبستان و حتی راهنمایی نیز وجود دارد.
پژوهش ها و ادبیات پیشینه به تفصیل نشان می­دهد که تبحر در FMS (مهارتهای جابجایی و دستکاری) یک عنصر حیاتی در مشارکت در فعالت جسمانی است (۷, ۳۴). افراد با کارآمدی حرکتی بالاتر ممکن است راحت­تر جذب فعالیت جسمانی شده و ممکن است نسبت به افراد با شایستگی حرکتی پایین­تر، بیشتر به ورزشهای مختلف ترغیب می­شوند (۷). اکلی و همکاران (۲۰۰۱)، گزارش دادند که FMS بطور معناداری زمان شرکت در فعالیت سازمان­یافته را در نمونه دانش ­آموزان ۱۳ تا ۱۵ ساله­­ی استرالیایی پیش ­بینی می­ کند (۴۰). بعلاوه روتنیاک، اپستین، دورن، جویز و کوندیلیس (۲۰۰۶)، اظهار کردند کارامدی حرکتی، با مشارکت در فعالیت جسمانی بطور مثبت و با فعالیت­های کم­تحرک بطور معکوس در نمونه­های ۸ تا ۱۰ ساله رابطه داشته است (۴۸). علی­رغم بررسی محدود رابطه بین مهارت حرکتی و مشارکت در فعالیت جسمانی، اما می­توان چنین استنباط کرد که رضایت از شایستگی مهارتهای حرکتی در کودکی و نوجوانی ممکن است پیش ­بینی کننده ادامه فعالیت در بزرگسالی باشد. افزایش و ارتقاء شایستگی حرکتی، احتمال مشارکت در فعالیت جسمانی مادام­العمر را افزایش می­دهد (۷, ۹). درواقع مطالعات نشان داده­اند تبحر در مهارت حرکتی بنیادی کودکی، با واسطه­گری شایستگی ادراک شده بر فعالیت و آمادگی جسمانی نوجوانی تاثیر می­ گذارد (۴۹, ۵۰).
اگرچه دوران کودکی و نوجوانی دوره رشد مهارتهای حرکتی بنیادی­اند، مرور ادبیات پیشینه در این زمینه نشان می­دهد که اغلب مداخلات مهارتهای حرکتی در کلاس­های تربیت بدنی (۵۱) و یا در کودکستانها و محیط­های پیش­دبستانی اعمال شده اند (۵۲, ۵۳). اگرچه، پژوهش های در زمینه رابطه بین FMS و فعالیت جسمانی صورت گرفته­اند، اما کمبودهای بسیاری در رابطه با پژوهش ها در زمینه مداخلات مهارت حرکتی وجود دارد. این یک کاستی و نقص آشکار است، زیرا مستند گردیده کهFMS حتی در دانش­اموزان سنین راهنمایی نیز با مشارکت در فعالیت جسمانی ارتباط دارد (۵۰). بنابراین مطالعه تاثیر یک دوره برنامه مداخله­ای روی رشد مهارتهای حرکتی بنیادی کودکانی که دارای تبحر کمتری در این نوع مهارتها هستند ضروری و مهم به نظر می­رسد.

۲-۵) سیستم عضلانی ناحیه مرکزی
این قسمت به بحث درمورد آناتومی و الگو­های فعال­سازی ناحیه مرکزی خواهد پرداخت. این اطلاعات به­منظور افزایش درک درمورد اهمیت ناحیه مرکزی در حرکات عملکردی ارائه خواهد شد.
۲-۵-۱) آناتومی ناحیه مرکزی
دانش درمورد آناتومی سیستم عضلانی و همکوشی­های ناحیه مرکزی اولین گام در درک کامل پایدارسازی ناحیه مرکزی بدن و تاثیرات آن می­باشد. عضلات ناحیه مرکزی در دو گروه تقسیم می­شوند: سیستم عضلانی لوکال و سیستم عضلانی گلوبال (۱۵, ۵۴-۵۶). سیستم عضلانی لوکال عضلات ذیل را شامل می­ شود: عرضی شکمی، مورب داخلی، مولتی­فیدوس، عضلات کمری متصل به ستون فقرات، دیافراگم و سیستم عضلانی کف لگن. سیستم عضلانی گلوبال شامل این عضلات می­باشد: راست شکمی، مورب خارجی، راست کننده ستون فقرات، مربع کمری، مجموعه نزدیک کننده، چهارسر رانی، همسترینگ، سرینی بزرگ و عضلات دور کننده (۵۴). دیگر عضلات مجموعه کمر – لگن – ران از جمله عضله گلابی شکل و عضله سوئز بزرگ نیز در پایدارسازی ناحیه مرکزی سهیم هستند.
نیام پشتی-کمری نیز در پایداری ستون فقرات و ناحیه مرکزی بطور غیرمستقیم و از طریق عضلاتی که وارد آن می­شوند دخیل است (۱۴, ۱۵, ۵۴). عضلات متصل به نیام شامل عضلات راست کننده ستون مهره، مولتی­فیدوس، عرضی شکم، مورب داخلی،سرینی بزرگ، و مربع شکمی می­باشند (۱۴, ۵۴, ۵۷-۵۹). انقباض هر یک از ترکیب­های این عضلات، تنشی را ایجاد می­ کند که فشار انتقال و فشار بین بخشی در مفصل کمری- خاجی را کاهش می­دهد و از این­رو پایداری بین بخشی ستون فقرات و مجموعه کمر – لگن – ران را فراهم می­ کند (۵۴).
سیستم عضلانی لوکال به قسمت­ هایی از ستون فقرات متصل هستند و عملکرد آنها، پایدار­سازی هر بخش بطور مستقیم است (۱۴). هر یک عملکردی درون­گرا، برون­گرا و ایزومتریک دارندکه مستقیماً بر پایداری ناحیه مرکزی تاثیر می­گذلرد.
عضله عرضی شکمی یکی از عمقی­ترین عضلات شکمی است. این عضله بصورت برون­گرا منقبض می­ شود تا فشار درون­شکمی را افزایش داده و در نیام پشتی کمری تنش ایجاد کند (۱۴, ۵۴, ۵۷, ۵۸). همچنین بصورت ایزومتریک منقبض می­ شود تا مجموعه کمر – لگن – ران را در هنگام الگوهای حرکتی کارکردی پایدار سازد (۵۴). انقباض اکسنتریک آن نیز باعث کاهش پروتروشن شکم هنگام الگوهای حرکتی کارکردی می­ شود (۱۴, ۵۴, ۵۸).
عضله مورب داخلی, عضله ای است از نیام پشتی – کمری منشا می­گیرد (۵۴, ۵۷). انقباض این عضله موجب فلکشن جانبی و چرخش همسوی تنه می­ شود (۵۴, ۵۸). عملکرد اکسنتریک این عضله باعث کاهش شتاب اکستنشن تنه و چرخش دگرسو می­ شود. انقباض ایزومتریک این عضله نیز مجموعه کمر – لگن – ران را پایدار کرده و باعث پایدارسازی در بین بخش­های ستون فقرات می­ شود (۱۴, ۵۴).
عملکرد درون­گرای عضله مولتی­فیدوس باعث افزایش شتاب در اکستنشن تنه و چرخش طرف مقابل می­ شود، درحالیکه عملکرد برونگرای آن منجر به کاهش شتاب در فلکشن تنه و چرخش سمت همسو می­ شود (۵۴, ۵۸-۶۰). به این علت که این عضله وارد نیام پشتی – کمری می­ شود، انقباض آن تنش و پایدارسازی لگن و ستون فقرات را در هنگام انتقال انرژی به اندام­های فوقانی و تحتانی بوجود می ­آورد (۵۷-۵۹).
لومبار­ترنسورسوسپینالیس، گروهی متشکل از سه عضله کوچک می­باشد. آنها از مهره­ای به مهره­ی دیگر متصلند و تمام طول ستون فقرات را پوشش می­ دهند. نظریه­ای وجود دارد مبنی بر اینکه عضلات ترنسورسوسپینالیس عمدتاً در حس عمقی ستون فقرات درگیرند (۱۴, ۵۸, ۶۰). این عملکرد کنترل قامتی پایداری پویا را هنگام الگوهای حرکت کارکردی ایجاد می­ کند. اندازه این عضلات نشان­دهنده حداقل نقش انها در حرکات درشت تنه است. آنها به مقدار کمی در اکستنشن و فلکشن جانبی مشارکت دارند (۱۴, ۵۴, ۵۸).
هنگامی­که عضلات ناحیه شکم منقبض می­شوند، دیافراگم را بالا کشیده و باعث انقباض عضلات موجود در کف لگن می­شوند. این عمل فشار درون شکمی را افزایش داده و باعث کاهش نیروی فشاری به مجموعه کمر – لگن - ران می­ شود که درنتیجه پایدارسازی ناحیه مرکزی بدن اتفاق می­افتد (۱۴, ۵۴). مطالعه اخیر نشان داده است انقباض دیافراگم باعث افزایش فشار درون­شکمی قبل از انجام حرکات بزرگ توسط اندام­ها می­ شود (۱۴).
سیستم عضلانی گلوبال حرکات درشت تنه و اندام­ها را تولید می­ کند و اعمال نیرو به ستون فقرات را به حداقل می­رساند (۱۴). عضلات راست شکمی، مورب خارجی و راست کننده ستون فقرات به ترتیب مسئول حرکات فلکشن، فلکشن جانبی، چرخش و اکستنشن تنه می­باشند. مجموعه نزدیک کننده ها، دور کننده­ها و سرینی بزرگ حرکت ران را تولید می­ کنند. عضلات همسترینگ، بعنوان عضلات کمک کننده به سرینی بزرگ در اکستنشن ران محسوب می­شوند اما همچنین باعث فلکشن زانو نیز می­شوند. گروه عضلات چهار سر مخصوصاً عضله راست رانی در ایجاد فلکشن ران نقش دارند. همپنین اکثر این عضلات در پایدارسازی مجموعه کمر – لگن – ران سهیم هستند؛ با این حال این موضوع با جزئیات بیشتری در بخش­های بعدی بحث خواهد شد.
اگرچه عضله مربع کمری یک عضله گلوبال است، اما به توجه ویژه نیاز دارد. عمل کانسنتریک آن باعث تثبیت دوازدهمین دنده در هنگام تنفس می­ شود و همچنین فلکشن جانبی ستون فقرات هم بوسیله اعمال کانسنتیک و هم اکسنتریک کنترل می­ کند (۵۸, ۶۰). اما عمل اصلی آن مربوط به عمل ایزومتریک آن می­ شود که همانا ایجاد تنش روی رباط­های خاصره­ای- کمری و مشارکت در پایداری پویای مفصلی کمری – خاجی است (۵۷, ۵۸)) . علاوه­ براین، در طول راه رفتن در چرخش بین لگن و ستون فقرات نیز درگیر است (۵۷).
عملکرد کانسنتریک عضله گلابی شکل موجب چرخش خارجی ران شده و به اکستنشن ران در طول حرکات کارکردی کمک می­ کند (۵۴). این عضله همچنین باعث پایدارسازی مفصل خاصره­ای – خاجی و همین­طور سر استخوان ران در حفره ران می­ شود (۵۴, ۵۷, ۵۹).

۲-۵-۲) فعال­سازی سیستم عضلانی ناحیه مرکزی
سیستم عضلانی مرکز نقش قابل توجهی در ثبات لگن و ستون فقرات، مخصوصاً در زمان عملکرد اندام­های فوقانی و تحتانی بدن دارد. ثابت شده عضلات خاصی در قسمت مرکزی بدن مخصوصاً عضله عرضی شکمی، مورب داخلی و مولتی فیدوس اولین عضلاتی هستند که هنگام حرکت توسط اندام­ها فعال می­شوند(۵۴, ۵۸) .
مطالعه ای، توسط هودج و ریچاردسون (۱۹۹۷) نشان داد عضله عرضی شکمی اولین عضله­ای است هنگام حرکات اندم تحتانی فعال می­ شود. آنها همچنین فعال­سازی عضلات راست شکمی، مولتی­فیدوس و موربهای دالی و خارجی را نیز مورد مطالعه قرار دادند. نتایج نشان داد زمان فعال سازی عضلات عرضی شکمی، مورب داخلی و مورب خارجی بین حرکات فلکشن، ابداکشن و اداکشن ران تفاوتی نداشت، اگرچه عضله عرضی شکمی و مورب داخلی کارامدی بیشتری را از خود نشان دادند. هر سه عضله ذکر شده قبل از عضله اصلی (عضله پا) فعال شدند. زمان فعال­سازی عضله راست شکمی و مولتی­فیدوس با توجه به اکستنشن ران متفاوت بود. عضله راست شکمی زمان واکنش کوتاه­تر و عضله مولتی فیدوس زمان واکنش طولانی تری را از خود نشان دادند (۱۵). دریسدال و همکاران فعالیت الکترومایوگرافی عضلات راست شکمی و مورب خارجی را در حین اجرای تمرینات ناحیه مرکزی مورد بررسی قراد دادند. تمرینات شامل تیلت خلفی لگن و منقبض کردن شکم، که در موقعیت­های مختلف اجرا می­شدند بود. هدف این دو تمرین بررسی عضلات لوکال ناحیه مرکزی با حداقل درگیری عضلات گلوبال بود. نتایج مطالعه، فعالیت کمتر هنگام منقبض کردن شکم در همه وضعیت­ها مخصوصاً وضعیت حمایت شده را به اثبات رسانید. از میان عضلات گلوبال، عضله مورب خارجی بطور قابل توجهی فعالت بیشتری را در زمانی که تمرینات در وضغیت بدون حمایت انجام می­شدند نشان داد.
اعتقاد بر این است تمرین انقباض ایزومتریک شکم باعث تقویت عضله عرضی شکم از طریق انقباض ایزومتریک و بدون حرکت ستون فقرات و لگن می­ شود. این تمرین مخصوصاً، به منظور تمرکز روی عضلات عمقی لوکال و به حداقل رساندن فعالیت عضلات بزرگ گلوبال طراحی شده است.
ازآنجایی که مطالعه دریسدال و همکاران (۲۰۰۴) (۵۶)، عضلات خاص لوکال را مورد بررسی قرار نداده است، می­توان چنین فرض کرد با فعالیت کمتر عضلات گلوبال، فعالیت بیشتری درون عضلات لوکال ایجاد می­ شود. اما این نگرانی وجود دارد که این نتایج و فرضیات در موقعیت­های کارکردی و هنگام حرکات عملکردی، کاربرد دارند یا خیر، با توجه به این موضوع که هم تیلت لگن و هم هولووینگ شکم در وضعیت زنجیره باز در حالت خوابیدن طاق­باز اجرا می­شوند.
۲-۵-۳) ناحیه مرکزی و اندام تحتانی
این بخش در مورد ناحیه مرکزی و زنجیره جنبشی، زنجیره جنبشی و ورزش، و کمی نیز دررابطه با ناحیه مرکزی و آسیب بحث خواهد کرد، اما تمرکز اصلی این بخش به روی نقش ناحیه مرکزی بدن در حرکات کارکردی، مخصوصاً در هنگام ورزش خواهد بود و با جزئیات بیشتری به این موضوع خواهد پرداخت. بخش آخر نیز بیشتر به کاربردهای عملی رابطه بین ناحیه مرکزی و آسیب، بویژه در رابطه با قسمت تحتانی کمر و اندام تحتانی خواهد پرداخت.
۲-۴-۴-۴) ناحیه مرکزی و زنجیره جنبشی
ناحیه کمر – لگن – ران، محلی است وزن را از سر، تنه و اندام فوقانی به اندام تحتانی انتقال می­دهد. همچنین این ناحیه نیروهای وارده هنگام حرکت اندام­ها رانیز تحمل می­ کند (۵۷, ۶۱). حرکت زانو، بوسیله حرکت و موقعیت ران و مچ، در هنگام دو و پرش تعیین می­ شود. زاویه مفصل رانتحت هم­ترازی مفصل زانو و هم ترازی لگن قرار می­گیرد (۶۲).
کینتیک­های مناسب مجموعه کمر - لگن - ران نیز بر کارآمدی سیستم عصبی-عضلانی متکی­اند. چنانچه قبلاً بیان شد، عضلات عرضی شکم و دیافراکم قبل از هرگونه حرکت اندام تحتانی فعال می­شوند (۱۴). نیام پشتی جانبی، بواسطه عضلاتی که به آن متصل شده اند، نقش عمده­ای را در پایدارسازی و همچنین انتقال نیرو از تنه به اندام تحتانی ایفا می­ کند (۵۷).
کنترل عصبی – عضلانی بیشتر و پایدارسازی قوی، یک وضعیت بیومکانیکی کارآمد برای کل زنجیره جنبشی فراهم می­سازد (۵۴).
سیستم عضلانی گلوبال، از طریق انقباضات اکسنتریک خود فشار را کاهش داده و بوسیله انقباض ایزومتریک پایداری پویا را در صفحه­های حرکتی هنگام حرکات کارکردی فراهم می­ کند (۵۴, ۵۷). عضلات دو مفصلی مانند همسترینگ و چهارسر، نقش مهمی را در پایدارسازی، انتقال و تولید نیرو ایفا می­ کنند (۶۲). همسترینگ بویژه، در بسیاری از حرکات اندام تحتانی مشارکت دارند، آنها با عملکرد اکسنتریک خود در پایداری لگن سهیم هستند و با انقباض کانسنتریک پایداری مفصل خاصره­ای – خاجی را موجب می­شوند (۵۹).
عضلات سرینی بزرگ و میانی در همه فعالیتهای گردشی درگیر بوده و بطور همکوشانه برای پایدارسازی لگن و انتقال نیرو از اندام تحتانی به ستون فقرات کار می­ کنند (۶۳). سرینی بزرگ، ثبات لگن را هنگام چرخش تنه و زمانیکه مرکز ثقل شدیداً تغییر می­ کند حفظ می­ کند. سرینی میانی، به ثبات قامتی هنگام مرحله میانی ایستادن در چرخه گام­برداری کمک می­ کند (۶۳).
یک ناحیه مرکزی کارآمد، امکان روابط بهینه طول- تنش را فراهم کرده و حفظ روابط بهینه جفت نیروی مجموعه کمر -لگن- ران را ممکن می­سازد. این امر سپس آرتوکینماتیک بهینه مفصل در مجموعه کمر- لگن- ران، حین حرکات کارکردی را تسهیل­سازی می­ کند و موجب کارامدی مطلوب عصبی – عضلانی در تمام زنجیره جنبشی و کاهش شتاب مناسب، ثبات پویا و افزایش شتاب هنگام حرکات یکپارچه و پویا می­ شود (۵۴).
۲-۵-۵) زنجیره جنبشی و ورزش
زنجیره جنبشی در حرکات هر ورزشی مشهود است. هنگام زدن توپ در بیسبال، ستون فقرات، تنه و ران، نیروی عکس­العمل زمین را با انتقال از اندام تحتانی به شانه و نهایتاً توپ منتقل و تقویت می­ کنند (۶۰). در شرایط بدکارکردی­های زنجیره جنبشی، عدم تعادل در قدرت، عدم انعطاف­پذیری، خستگی، بی­ثباتی، توالی نامناسب شلیک­ها و ثبات عضلانی و کاهش سرعت و دقت پرتاب قابل مشاهده است (۶۰).
حرکت تِرن­اوت در رقص باله، مستلزم ۸۰ تا ۹۰ درجه چرخش خارجی ران است (۶۰). این حرکت امکان آغاز راحت حرکات چندبرنامه­ای و رسیدن پا به حداکثر اکستنشن را ممکن می­ کند. حرکت اربسکو[۴] در این رقص، بوسیله حفظ وضعیت ایستاده روی یک پا، درحالیکه پای مخالف در حالت اکستنشن ۹۰ درجه است، اجرا می­ شود (۶۰). عضلات شکم هنگام این حرکت در حالت کشیده قرار داشته و برای کنترل فشارهای کمر دچار عدم مزیت مکانیکی­اند (۶۰).
در هنگام دویدن و در زمان تماس پاشنه، نیرویی معادل دو و نیم برابر وزن بدن به فرد تحمیل می­ شود (۶۰). عضلات قویتر ناحیه شکم و کمر به پایداری بیشتر لگن کمک می­ کنند. این امر موجب سیستماتیک شدن و مناسب شدن طول گام می­ شود، که نتیجه آن افزایش کارامدی و کاهش تقاضاهای متابولیک است (۶۴).
در بسکتبال از اصول بیومانیکی مشابه دویدن استفاده می­ شود، اما این ورزش شامل حرکات جانبی بیشتر، تغییر مسیر ناگهانی، افزایش و کاهش شتاب است (۶۰). این اعمال نیازمند تعدیلات مداوم قامتی و جبرانهای سیستم عضلانی گلوبال است.
ضربه با پا می ­تواند به بسیاری از مصدومیت­های مرتبط با اندام تحتانی فوتبالیست­ها نسبت داده شود (۶۰). در مرحله ادامه حرکت، در عمل ضربه با پا، تنه بیش از حد معمول اکستنشن می­یابد. عمل فریب هنگام دریبل، نیازمند حرکات جانبی سریع است موجب تغییرات در جهت و سرعت می­ شود (۶۰). کارآمدی سیستم عصبی – عضلانی ناحیه مرکزی و همچنین تمام زنجیره جنبشی برای پیش­گیری از مصدومیت­های غیرتماسی در این ورزش­ها ضروری است.
۲-۵-۶) ناحیه مرکزی و آسیب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 11:43:00 ب.ظ ]




(سعدی، ۱۳۸۴ : ۴۱۷)
زهر از فبلِ تو نوشدارو فحش از دهنِ تو طیباتست
(همان : ۴۲۰ )
گر هزارم جواب تلخ دهی اعتقاد من آن که شیرین است
(همان : ۴۳۵)
هر آینه لبِ شیرین جواب تلخ دهد چنان که صاحبِ نوشند ضاربِ نیشند
(همان : ۴۹۷)
۴-۳-۱-۲- رضای تؤام با شکوه عاشق (=حافظ)
مرا به بندِ تو دوران چرخ راضی کرد ولی چه سود که سررشته در رضایِ تو بست
(حافظ،۱۳۷۴ : ۳۶)
۴-۳-۱-۳- رضا به انعامِ معشوق
دلا منال ز بیداد و جورِ یار که یار ترا نصیب همین کرد و این ازو داد است
(حافظ،۱۳۷۴ : ۳۹)
۴-۳-۱-۴- رضا به قسمت ازلی(=رضای جبرگونه)
رضا به داده بده وز جبین گِرِه بگشای که بر من و تو درِ اختیار نگشاده ست
(حافظ،۱۳۷۴ : ۴۱)
«مفهوم رضا در برخی از ابیات حافظ با جبر عرفانی گره می خورد که خود جبر عرفانی هم ارتباط تنگاتنگی با قضا و قدر الهی دارد.این بیت حافظ دقیقاً با بیتی از مولوی در مثنوی به لحاظ معنایی تطبیق دارد. مولوی در بیتی می فرماید :
مرده باید بود پیشِ حکمِ حق تا نیاید زخم از رب الفلق
مفهوم هر دو بیت حافظ و مولوی ناظر به مقام رضای تؤام با تسلیم در برابر حق اند.
«جبرانگاری حافظ موافق با اشعری گری اوست. اشعریان و عرفا (که اغلب اشعری اند) هر اختیار و راده ای را برای خداوند قائلند و برای بشر حول و قوه ای نمی بینند. معتزله قائل به اختیار تام یا تفویض بودند ؛ اشعاره این تلقّی را نادرست و حتّی شرک آمیز می دانستند و بر آن بودند که بنده خالق افعال عادی و عبادی خود نیست بلکه «کاسب» یا فراگیرنده آن است و سلسله جنبان هر رویدادی که در جهان چه در حوزه حیات بشری و چه در طبیعت رخ می دهد خداوند است. شیعه طرفدار نظریه بینابین است.» (خرمشاهی،۱۳۶۸ ، ج۱ ، صص ۲۵۳-۲۵۲) اینک نمونه ای از اشعار حافظ که صراحت در جبر دارد :

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در کوی نیکنامی مــا را گـــذر نـــدادنــد گـــر تو نمـــی پســـندی تغـــییر کــن قضا را
(حافظ،۱۳۷۴ : ۹ )
مرا روز ازل کاری بجــز رنـــدی نفـرمودند هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
(همان : ۱۷۰ )
بارها گـــفته ام و بارِ دگــــر می گـــویم که مـــن دلشــــده ایـــن ره نه به خود می پویم
در پسِ آینه طوطـــی صفــتم داشـــته اند آن چه استـــاد ازل گفــــت بگــــو مـی گویم
من اگر خارم و گر گل چــمن آرایی هــست کـــه از آن دســـت کــه مــی پروردم می رویم
(همان : ۳۸۷ )
گناه اگرچـــه نبــود اختیـــار ما حـــافظ تو در طـــریق ادب بـــاش و گــــو گناهِ منست
(همان : ۵۷ )
عیبم مکن به رندی و بدنامـــی ای حـــکیم کاین بــــود ســـرنوشـــت ز دیـــوان قسمتم
می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار این مـوهبــــت رسیــــد ز مــــیراث فطــرتم
(همان : ۳۳۹ )
سکـــــندر را نــمــــی بخــــشند آبی بـــه زور و زر میـــــسّر نیســـت ایــــن کار
(همان : ۲۴۸ )
آن چه سعیست من اندر طلبـــت بنمـــایم ایــــن قدر هســــت کــه تغییر قضا نتوان کرد
(همان : ۱۴۱ )
در کار گلاب و گل حــکم ازلی ایـــن بود کــــان شاهـــدِ بازاری ویـــن پرده نشین باشد
(همان : ۱۶۶ )
در دایره قســــمت ما نقطـــه تسلیمـــیم لطف آن چـــه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
(همان : ۵۰۰ )
در پایان این نکته را هم باید افزود که اشعری گری حافظ اعتدالی است و به عناصری از اندیشه های کلامی اعتزالی-شیعی آمیخته است. لذا در دیوان حافظ بلاتشبیه مانند قرآن مجید هم ابیاتی حاکی از جبر هست و هم ابیاتی حاکی از اختیار.» (همان ، ۲۵۴-۲۵۳ ) از جمله در غزل ۱۹۲ ، بیت اول می فرماید :
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
(حافظ: ۳۳۶ )
که این بیت حافظ یادآور این رباعی معروف خیام است :
گر بر فلکم دست بُدی چون یزدان برداشتمی من این فلک را ز میان
وز نو فلک دگــر چنـان ساختمی کـازاده به کام دل رسیدی آسان
(خیام ، ۱۳۳۹ : ۱۰۷)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:42:00 ب.ظ ]




۱-۴-۷ وزن
یک مطالعه آینده نگر نشان داد که خطر فیبروم با هر ۱۰kg افزایش وزن و افزایش در BMI 21٪ افزایش
می یابد(۱۰۵).یافته های مشابه در زنانی گزارش شد که میزان چربی بدن آنها بیشتر از ۳۰٪ بود . چاقی تبدیل آندروژن های آدرنال را به استروژن افزایش می دهد و گلوبولین متصل به هورمون جنسی را کاهش می دهد. نتیجه ی آن افزایش در استروژن بیولوژیک در دسترس است که ممکن است افزایش در شروع فیبروئید و یا رشد آن را توضیح دهد(۱۰و۹۱).
۱-۴-۸ تغذیه
مطالعات اندکی همراهی بین تغذیه و رشد فیبروم را بررسی کرده اند(۱۹). رژیم غذایی غنی از گوشت گاو ، دیگر گوشت های قرمز و همبرگر میزان بروز فیبروم را زیاد می کند .در حالیکه غذای غنی از سبزیجات این خطر را کاهش می دهد . این یافته ها تفسیر مشکلی دارند چون مصرف کالری و چربی اندازه گیری نشده است(۱۰و۹۱) .
۱-۴-۹ ورزش
زنانی که بیشترین فعالیت فیزیکی را دارند (تقریبا ۷ ساعت در هفته ) مشخصا به احتمال کمتری به فیبروم
مبتلا هستندنسبت به زنانی که کمترین فعالیت را دارند (کمتر از ۲ ساعت در هفته )(۸و۹۱).
۱-۴-۱۰ قرص های خوراکی پیشگیری از بارداری
هیچ ارتباط قطعی بین مصرف قرص های خوراکی پیشگیری از بارداری و حضور فیبروم وجود ندارد(۶۱و۸۸). افزایش درخطر فیبروم ها همراه با قرص های پیشگیری از بارداری گزارش شده است، اما درمطالعات بعدی هیچ افزایشی در این خطر را همراه با استفاده یا مدت استفاده گزارش نشد. مطالعات در زنان با فیبروم شناخته شده که قرص های ضد بارداری به آنها تجویز شده بود هیچ افزایشی در رشد فیبروم را نشان نداد(۹۱). تشکیل فیبروم جدید به نظر نمی رسد با مصرف قرص های خوراکی پیشگیری از بارداری متاثر شود(۸۵).
۱-۴-۱۱ هورمون درمانی یائسگی
در اکثریت زنان پس از یائسگی مبتلا به فیبروم، هورمون درمانی رشد فیبروم را تحریک نخواهد کرد.اگر فیبروم رشد کند، احتمالا پروژسترون عامل آن است.یک مطالعه دریافت که زنان پس ازیائسگی مبتلا به فیبروم که mg2 استرادیول خوراکی روزانه می گرفتند به دو گروه دریافت ۵/۲ یا mg5 مدروکسی پروژسترون استات (MPA) روزانه تقسیم شدند.یک سال بعد از شروع درمان ، ۷۷٪ زنان مصرف کننده ی mg5/2، MPA هیچ تغییری در قطرفیبروئید نداشتندو ۲۳٪ اندکی افزایش در قطر داشتند.در حالیکه ۵۰٪ زنان در گروه mg5 MPA در اندازه فیبروم افزایش داشتند( متوسط قطر cm 2/3 ).زنان پس از یائسگی مبتلا به فیبروم با mg625/0 استروژن کونژگه اسبی (CEE) و mg5 MPA بالغ بر ۳ سال با گروه مشابهی از زنان مقایسه شدند که هورمون درمانی استفاده نمی کردند.تا انتهای سومین سال تنها ۳ تا از ۳۴ (۸٪) نفرگروه درمان شده و ۱ از ۳۴ نفر (۳٪) گروه زنان درمان نشده افزایشی در حجم فیبروم نسبت به حالت پایه داشتند.زنان پس از یائسگی با فیبروم شناخته شده، با سونوگرافی پیگیری شدند، و متوسط cm 5/0 افزایش در قطرفیبروم بعد از استفاده از برچسب پوستی استروژن به علاوه پروژسترون خوراکی برای مدت ۱۲ ماه داشتند.زنانی که استروژن و پروژسترون خوراکی می گیرند هیچ افزایشی در اندازه فیبروم نداشتند(۹۱).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱-۴-۱۲ بارداری
با افزایش بارداری میزان بروز و تعداد فیبروم های آشکار از نظر بالینی کاهش می یابد.روند تغییر شکل میومتر پس از زایمان، که نتیجه آپوپتوز و عدم تمایز است، مسئول کوچک شدن فیبروم است.تئوری دیگر معتقداست که عروق تغذیه کننده فیبروم در طی دوره ی کوچک شدن رحم کوچک می شود، و میوم از منابع تغذیه خود محروم می شود(۹۱).
۱-۴-۱۳ سیگار
سیگار بروز فیبروم را کاهش می دهد.کاهش تبدیل آندروژن ها به استرون که توسط مهارآروماتاز به وسیله نیکوتین ایجاد می شود، ۲ – هیدروکسیداسیون استرادیول را افزایش می دهد و تحریک سطوح بالاتر گلوبولین باند هورمون جنسی (SHBG) دسترسی بیولوژیک به استروژن را کاهش می دهد(۹۱).
۱-۴-۱۴ آسیب بافتی
آسیب سلولی یا التهاب ناشی از عوامل محیطی ، عفونت یا هیپوکسی به عنوان مکانیسمی برای شروع تشکیل فیبروم مطرح شده است.آسیب بافتی مکرر به آندمتر و اندوتلیوم ممکن است پرولیفراسیون عضله صاف منوکلونال را در دیواره عضلانی گسترش دهد.آسیب مخاطی با ترمیم استروما( قاعدگی) ممکن است فاکتورهای رشد را آزاد کند.هیچ افزایشی در میزان بروز فیروم در زنانی که عفونت های منتقله از طرق جنسی قبلی داشتند، یا استفاده کنندگان IUD گزارش نشده است. ویروس هرپس سیمپلکس (HSV) سیتومگالوویروس ( CMV )، ویروس ابشتین بار ( EBV) وکلامیدیا درفیبروم یافت نشدند(۹۱).
۱-۴-۱۵ فاکتور های رشد
فاکتور های رشدپروتئین هایی هستند که به طور سطحی به وسیله ی سلول های عضله ی صاف تولید
می شوند و فیبرو بلاست ها کنترل تکثیر سلول ها را بر عهده دارند و در ابتدا به وسیله ی افزیش ماتریکس خارج سلولی باعث تحریک رشد میوم می شوند.فاکتورهای رشد به چندین روش روی سلول ها تآثیر دارندو پاسخ به ترکیبی از فاکتور های رشد متفاوت از پاسخ به یک فاکتور رشد خاص است.تعداد زیادی از فاکتور های رشددر میوم بیان بالا پیدا می کنندو باعث افزایش تکثیر عضله ی صاف(bfGF,TGF-β)، افزایش سنتز DNA (EGF,PDGF)، افزایش سنتز ماتریکس خارج سلولی (TGF-β)، تحریک تقسیم میتوز (پرولاکتین EGF IGF , TGF-β) و یا تحریک رگ زایی ( ( bfGF , VEGF می شوند(۲۰و۴۳).
۱-۴-۱۵-۱ نقش هورمون ها
۱-۴-۱۵-۲ :میوم رحمی و هورمون ها
فاکتور های شناسایی شده برای فیبروئید تمایل دارندکه با دیگر تومورهای شناسایی شده ،از قبیل سرطان اندومتریال همراه باشند، اگرچه متناقض نمایی هم شده است.اما ریسک فاکتور های ( از قبیل BMI ، استفاده از قرص های ضد بارداری خوراکی) با حضور فیبروئیدی و تاثیر هورمون ها در روند تکامل تومور همراه است.در مشاهدات بالینی دیده شده برای مثال: فیبروئید ها فقط بعد از قاعدگی مشخص می شوند(۴۲).بعد از یائسگی آنها رفته رفته تحلیل می روندو ناپدید می شوند(۳۰و۵۱).
در مطالعاتی یافت شده از شواهد مولکولی که فیبروئید ها به پروژسترون مربوط اند.به علاوه مشخص شده که پروژسترون درسلول های لئومیومایی که کشت داده شده اند باعث افزایش بیان پروتئین مهارکننده آپوپتوزی(BCL-2) می شود.در واقع پروتئین مزبور با کنترل کشت سلولی ارتباط دارد(۷۵)در مطالعه ی انجام شده به وسیله ی برندان و همکارانشان نشان دادندکه بیان گیرنده mRNA پروژسترون و پروتئین آن در۲۹ مورد لیومیوما در مقایسه با میومتریوم مجاور افزایش داشته است(۱۲) شواهد دیگری نشان میدهد که فیبروئید ها و استروژن با هم ارتباط دارند، در مطالعات اندرسون به همراهی همکارانشان یافتند که فیبروئید ها نسبت به استروژن نیزحساس اند در مقایسه با میومتریوم های نرمال، و سطح رسپتور استروژن در نسج لئومیومابه طور قابل توجهی در مرحله فولیکولار ارتقا یافته است(۶).
۱-۴-۱۵-۳ :نقش هورمون های استروئیدی در پاتوفیزیولوژی میوم
استروژن و پروژسترون به نظر می رسد هر دو توسعه میوم ها را ترویج می دهند . میوم ها به ندرت قبل از بلوغ مشاهده می شوند ، و بیشترین شیوع آن در طول سال های باروری است ، و بعد از یائسگی پس روی
می کنند. فاکتور هایی که مواجه با استروژن را در سراسر زندگی افزایش می دهند، از قبیل چاقی و قاعدگی زودرس، میزان بروز میوم را افزایش می دهند . دیده شده که مواجه با استروژن با ورزش کاهش می یابد واثر حفاظتی دارد.اگرچه سطوح استروژن و پروژسترون خون در میوم های قابل تشخیص یا بدون تشخیص مشابه هستند، سطوح استرادیول درون میوم ها نسبت به میومتریوم نرمال بیشتر است.تولید استروژن درون بافت میوم بنظر می رسد ناشی از افزایش آروماتاز است، آنزیمی که آندروژن را به استروژن تبدیل می کند. مقدار کمی آنزیم هایی که استرادیول را به استروژن تبدیل می کنند در سلول های میوم یافت شده بودند و ممکن است تجمع استرادیول درون سلول ها را ترویج دهند، و این منجر به تنظیم گیرنده های استروژن و پروژسترون، پاسخ بالا به استروژن، و رشد میوم می شود.مطابق با این ایده، میوم ها شاخص تکثیری بالاتری نسبت به میومتریوم نرمال در کل چرخه قائدگی نشان می دهند.
شواهد بیوشیمیایی، بالینی و فارماکولوژیک تایید می کنند که پروژسترون در پاتوژنز میوم ها اهمیت دارند.غلظت گیرنده های A و B پروژسترون در میوم ها نسبت به میومتریوم نرمال افزایش دارند.از طرفی هر دو ایزوفرم گیرنده پروژسترون PR-A و PR-B از دو پرموتور دریک ژن واحد بیان می شوند.
از سوی دیگرPR-A به نظر می رسد به عنوان یک مهار کننده رونویسی عمل می کندو RP-B در قالب یک فعال کنند ه رونویسی عمل می نماید(۷۶و۸۸).
استروژن یک هورمون استروئیدی است که خصوصا توسط تخمدان ها تا قبل از یائسگی تولید می شود.بعدازیائسگی استروژن معمولااولین هورمونی است که توسط بافت محیطی به وسیله ی تبدیل آندرواستنودیون به استروژن توسط آنزیم آروماتاز ساخته می شود، آنزیمی که آندروژن را به استروژن تبدیل می کند.تولید استروژن درون بافت میوم به نظر می رسد ناشی از افزایش آروماتوز است.سطوح کم آنزیم هایی که استرادیول را به استرون تبدیل می کنند در سلول های میوم یافت شده بودندو ممکن تجمع استرادیول درون سلول ها را ترویج دهند، منجر به تنظیم گیرنده های استروژن و پروژسترون، پاسخ بالا به استروژن، و رشد میوم می شود.مطابق با این ایده، میوم ها شاخص تکثیری بالاتری نسبت به میومتریوم نرمال در کل چرخه قائدگی نشان می دهند.
در زنان بالغ پیش از یائسگی در حدود ۷۰ تا ۵۰۰ ugاسترادیول در هر روز ساخته می شود که به سیکل قاعدگی وابسته می باشد.تنظیم بیوسنتز و ترشح آن به وسیله ی گنادوتروپین کنترل می شود (۵۲).اثرات استروژن اغلب روی تمامی قسمت های بدن است، شامل اثر روی ساختار و تمامیت استخوان تا حتی روی خلق و خو می باشد(۴۴).در رحم استروژن باعث افزایش رسپتور های پروژسترون می شود.آنها اغلب تولید موکوس واژن را تحریک می کنند.و روی رشد غدد پستانی تاثیر می گذارند(۳۶).
استروژن درونی در سه فرم دیده میشود: استرادیول، استرون و استریول، که اغلب در خانم ها قبل از یائسگی این سه شکل متداول جریان دارند.و حتی استروژن تا بعد از یائسگی در خانم ها جریان دارد.استرادیول
می تواند به استرون تبدیل شود، و به علاوه استرادیول و یا استروژن می توانند به استریول تبدیل شوند(۵۲).هنگامی که سیکل استروژن در بدن جریان دارد، آنها معمولا به گلوبین متصل شونده به هورمون های جنسی و آلبومین متصل می شوند.باور کلی بر این است که استروژن غیر باند شده می تواند در داخل بافت هدف عملکرد بیولوژیکی داشته باشد(۴۴).
استروژن به وسیله انتشار تسهیل شده وارد سلول می شود و سپس به وسیله باند شدن به هسته به رسپتور استروژن متصل می شود.آنجا دو شکل از رسپتور استروژن موجود می باشد(۳۵). ERα وERβ این دو شکل درنسبت بافتی و همچنین درتمایل اتصال و عملکرد بیولوژیکی تفاوت هایی با یکدیگر دارند(۶۰).نسبت بیان این دو گونه رسپتور باعث شناسایی پاسخ بیولوژیکی به استروژن میشود. ER همواره به عنوان اولین پروتئین متصل شونده ی بین سلولی می باشد(۵۷).اما آن میتواند بین شاتل [۳]هسته و سیتوپلاسم ایفای نقش کند(۷۳).زمانیکه استروژن به ER متصل میشود، سبب ایجاد یک سری تغییرات در ساختمان آن شود.آنها این اجازه رامی دهند که بیان ژن استروژن فعال شود(۴۴).روی هم رفته سطح گیرنده استروژن معمولا در نسج لئومیوما نسبت به میومتریوم همولوگ بالاتر است(۳۴و۵۳).اندازه گیری های رادیوایمنواسی و ایمنیوسیتوکمیکال نشان می دهند که سطح ER در ناحیه ساب اندومتریوم از ناحیه ی میانی اندومتریوم بیشتراست(۱۰۴).
اثر بیولوژیکی استروژن وابسته، به چگونگی متابولیسم استروژن است.متابولیسم ابتدایی استروژن در کبد در دو فاز رخ میدهد، اما ممکن است به شکل موضعی در بافت های دیگر هم رخ دهد.متابولیسم فاز یک جایگاه فعال تولید می کند،که اساسا با هیدروکسیلاسیون انجام می گیرد، در فاز دو مرحله مزدوج شدن انجام می پذیرد
( مرحله ی متیلاسیون و یا گلیکولیزاسیون و …) باعث تولید متابولیت های استروژن می شود، که می تواند از طریق ادرار و مدفوع دفع شود، و یا دوباره وارد سیکل استروژن شود.در شکل ۱-۲ متابولیسم استروژن بوسیله آنزیم های سم زدای فاز І و ІІ نشان داده است.این فرایند همیشه به صورت خطی نمی باشد،متابولیت های فاز دو می توانند از حالت کونژوگه در آمده و دوباره به شکل واسطه فعال در آیند.فاز І هیدروکسیلاسیون استرادیول ( E2 ) و استرون ( E1 ) بطور عمده در موقعیت کربن ۲ ( C-2 ) و یا کربن α۱۶ ( C-16α ) طول می کشد، و بوسیله آنزیم های سیتوکروم P450 ( CYP ) کاتالیز می شوند.بطور اختصاصی هیدروکسیلاسیون در کربن ۲ ابتدا بوسیله آنزیم های CYP1A1 و CYP1A2 کاتالیز می شوند، و هیدروکسیلاسیون در موقعیت C-16α بوسیله CYP3A4 کاتالیز می گردد.محصولات هیدروکسیلاسیون در موقعیت کربن ۲، استروژن های کاتکول[۴] و همچنین ۲- هیدروکسی استرون[۵] و ۲- هیدروکسی استرادیول[۶] ( ۲-OH )می باشند.
هیدروکسیلاسیون در موقیت C-16α ، α۱۶- هیدروکسی استرون[۷]و ۱۶- هیدروکسی استرادیول[۸] ( ۱۶α-OH )راثمر می دهد(۳۴و۱۱۲).
۱ـ۵ جهش و سرطان زایی
در نیمه سال ۱۹۷۰ روشن شد که ریشه های سرطان می تواند به ژن های آسیب دیده در ژنوم سلول سرطانی مربوط باشد.پس سلول های سرطانی بایستی حاصل ژن های جهش یافته باشند.این ژن ها ظاهرا شکل تغییر یافته ژن های سلول طبیعی هستند که از خسارت وارد شده سلول های یک عضو هدف در خلال مسیر تولید تومور رنج می برند(۱۵).
۱-۵-۱ اساس ژنتیکی فیبروییدها
سرطان در اثر تغییر در توالی های DNA ایجاد می شود. جهش در دو گروه از ژن ها باعث سرطان می شود.
۱) پروتوانکوژن ها

  1. ژن های سرکوب کننده تومور
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:41:00 ب.ظ ]




یکی از برجسته ترین ویژگی های زبان شعری شهریار کاربرد لغات واصطلاحات زبان های اروپایی به ویژه زبان فرانسه است. شاعر از دوران نوجوانی به یادگیری زبان فرانسه نزد استادان این زبان می پردازد،همچنین تحصیل در رشتۀ پزشکی زمینۀدیگری برای آشنایی او با الفاظ وعبارات زبان های اروپایی است، به همین دلیل کاربرد واژگان زبان های اروپایی به ویژه زبان فرانسه از برجستگی های زبان شعری وی می باشد:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

و لی هر دو کمین گیر و قاطعان طریقند چه لُرد نشین و چه کُرد بادیه پیما
(همان: ۴۴۹)
نه بورژوازی و نه مارکسیسم قلّابی کجاست دین که نه این بودی ونه آن بودی
(همان: ۵۸۲)
چه جای لشکرگ ای شاهدان اسکی باز که برف آب شد و کوه اشکبار آمد
(همان: ۱۹۶)
به اسکی بازها ماند که پایی همه لغزان ولیزان دارد این عمر
(همان:۲۵۵)
تا ولوله در جان غم افتد بزن ای ترک مارشی که به موزیک نوازند گه جنگ
(همان: ۲۸۳)
ز آرشه و ویلن چوب و تخته در کار است مگر که خانۀایمــان من کنند حراج
تاج بخش ار بستانــد به سه تار از مــا دل باز جان بخشد از آهنگ ویالون ما را
(همان: ۷۷)
و بسیاری از لغات و اصطلاحات زبان های انگلیسی و آمریکایی مانند: جنتلمن، کارت پستال، مدل، رژیسّور، سمفونی ، استرکنین، آپارتمان، دکلاماسیون، گرامافون، ژوپن، پاپیون، لژ، دکورهمچنین کاربرد اسامی اشخاص و اصطلاحات خاص در شعر مانند: ناپلئون، تولستوی، چرچیل، استالین، صهیونیستی، پاستور، ولتر، شیفر و …
الفاظ و واژگان معاصر
شعر شهریار، شعری است که زندگی در طول آن جریان دارد بنابراین واژگان عصر زندگی شاعر بخش دیگری از شعر وی را در بر می گیرد.
چه شکر گویمت ای چهره ساز پرده شب که چشمم اینهمه فیلم فرح فزای تو را
(همان: ۶۸)
به مغزم جعبه شهر فرنگ عمر بی حاصل بهچرخ افتادهوگویی در آفاقاستجولانم
(همان:۳۱۱)
گذشته من و جانان به سینــما مــانــد خـدا ستـــاره آن سینــــما نگــهدارد
(همان: ۱۶۴)
صوت ماشینی همه جنگ است با اعصاب خلق زنگ تلفن، بوق ماشین غیر فحشی فاش نیست
سنگــــلاخ است و نشـــان رد پـای خونیــن راه عاشق که دگـــر شوسه و راه آهـن نیست
(همان: ۱۳۱)
یارب این سنگر ایمان به چه سازد برگی که سوارانش به هر حمله حصاری گیرند
(همان: ۲۱۰)
به جبهه سنگرت گر خاک ریز است به پشت جبهه مسجدهاست سنگر
(همان:۱۱۳۳)
کاربرد اصوات
کاربرد اصوات در شعر شاعر نقش برجسته ای درالقای عاطفۀشاعر دارد به ویژه زمانی که شاعر از احساسات شخصی وعاطفی خود سخن می گوید اصوات وتکرار آن ها یکی از ابزار القای عاطفۀ وی به شمار می رونداز جمله در درغزل زیر که موضوع، هجران وبی وفایی معشوق است کلمۀ وای که ردیف شعر واقع شده است نقش بارزی در القای عاطفۀ اندوه شاعر دارد.
هر دم چو توپ می زندم پشت پای وای کس پیـش پای طفل نیفتد که وای وای
در پای ســرو دســـت نگیرنــد ازکسی آن جا چه بی کسی که بیفتد زپــای وای
دیــر آشنا تر از تو ندیدم ولــی چه زود بیگانه گشتــی ای مه دیــــر آشنای وای
سوزدلـم حکایــــت سازتومی کنــد لـب بر لبــم بنه که بـــرآرم چو نـــای وای
از ســـوز هــجر نالـــۀ من زار زار شد با شـــوق وصــل گریۀ من های های وای
جز نیک وبد به جای نماند چه می کنی نه عشق من نه حسن تو ماند به جای وای
من شهـــریار کشور عشقم گــدای تو ای پادشــاه حســـن مرنجان گدای وای
(همان:۳۷۸)
آن که می خواست غبار غمم از دل بزداید آوخ آوخ که غبار رهش از پا نزدودم
(همان: ۲۹۳)
یوسفی بودی و آوخ که به بازار کنون درهمی بیش بهای تو نباشد معدود
(همان: ۵۰۷)
آوخ که یار بامن افتاده یار نیست در کارمن شتاب وعتابش به کار نیست
ازخون لاله برورق گل نوشته اند کاوخ به عهد لاله رخان اعتبار نیست
( همان:۱۲۷)
آوخ که دم از عقل زدم کرد پری رم آه از من دیوانه که از عقل زدم دم
(همان:۳۰۴)
باستان گرایی نحوی
«ممکن است ساختمان نحوی جمله به لحاظ حروف اضافه یا پس وپیش شدن اجزای جمله ویا هر عامل نحوی دیگر در گذشته نوعی باشد ودر حال نوعی دیگر .هر نوع خروج از نحو زبان روزمره واستفاده ازنحو زبان کهنه خود باستان گرایی به شمار می رود وممکن است مایۀ تشخص وبر جستگی زبان شود.»(شفیعی کدکنی،۱۳۷۰: ۲۶)
در هنجارگریزی نحوی زبان ازشکل دستوری و منظم خود خارج می شود در این حالت در متن ادبی تغییری در نحوۀ قرارگرفتن اجزای جمله رخ می دهد.مواردی مانند حذف، جابجایی ارکان جمله، تقدم وتأخر از جملۀ این تغییرات نحوی است.
جابجایی ضمیر
ضمیر متصل «ت» به جای اینکه به کلمه امید پیوسته باشد به فعل متصل شده است.
گنجی که از کف تو برون برده بود بخت کی بودت این امید که باز آورد تو را
(شهریار،۱۳۸۶: ۷۹)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:41:00 ب.ظ ]




بدین ترتیب برای اولین بار در تاریخ اسلام این نواحی از زیر استیلای متمرکز بغداد رهایی یافت وتحت فرمانروایی دودمانی ایرانی متحد گردید.با فتح فارس و اصفهان وکرمان دربار خلافت تمام متصرفات خود را در ایران از دست داد.زیرا درخراسان سامانیان و در ری و نواحی جنوب دریای خزر آل زیار حکومت می کردند و قسمت های دیگر توسط آل بویه اداره می شد.(ایمانی فر، ۱۳۸۹: ۴۶)پس از مرگ مرداویج در اصفهان به سال (۳۲۳ق) وقتل یاقوت توسط عبدالله بریدی(۳۲۴ق) عمادالدوله وبرادرانش اصفهان و خوزستان را تصرف کردند و قلمرو خود را توسعه بخشیدند.(طقطوش: ۱۳۸۳: ۲۷)پس از فتح اهواز وشکست بریدی ها (ابن اثیر، ۱۱:۱۳۸۲/ ۴۹۹۰) احمد با بهره گرفتن از اوضاع آشفته از سال (۳۲۸ تا ۳۳۳ق) بارها به عراق هجوم برد و هربار موقعیت بهتری بدست آورد. بدنبال قتل بجکم (۳۲۹ ق) و کشته شدن ابن رائق (۳۳۰ ق) و مرگ ابوعبدالله بریدی (۳۳۲ ق) مهمترین مانع برای تصرف بغداد یعنی توزون امیرالامرای ترک المستکفی بالله، نیز به سال (۳۳۴ق) درگذشت ودر حالی که دستگاه خلافت دچار اغتشاش وهرج ومرج وصف ناپذیر شده بود،احمدبن بویه آهنگ تصرف بغدادکردو در جمادی الاول سال(۳۳۴ق) وارد بغداد شد.(خضری،۱۳۷۸: ۱۴۷)وخلیفه وی را معزالدوله، لقب دادو به دو برادرش علی وحسن که درایران بودند.لقب عمادالدوله ورکن الدوله بخشیدوهمچنین معزالدوله جانشین واقعی امیرالامرا گردید. (فرای، ۱۳۹۰: ۲۲۴)

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

علی بن بویه ملقب به عمادالدوله در سال( ۳۳۸ ق) بیمار شد. و احساس کردمرگش نزدیک است وچون فرزندی نداشت عضدالدوله فنا خسرو فرزند حسن بن بویه را به شیراز فرا خواند و جانشین خودکرد. (مسکویه،۵:۱۳۷۶/۱۶۰) مدت پادشاهی اوشانزُده سال بود. (مستوفی،۱۳۳۹: ۴۱۱) علی عماد الدوله در شیراز در نزدیکی بقعه ی امامزاده علی بن حمزه (ع) مدفون شد، که فعلاً جایگاه آن معلوم نیست. (سامی،۱۳۴۷: ۳۴۹) دفن بنیانگذار آل بویه در کنار مقبرۀ امامزاده علی بن حمزه (ع) نشانۀ اعتقاد راسخ آنان به تشیع بودو سبب رونق بازسازی و تعمیر اماکن متبرکه شیعیان در ایران وعراق در عصر آل بویه گردید. بعد از مرگ فرزندان بویه سلسله آل بویه رسماً به سه شعبه ی زیر تقسیم شد.الف: دیالمه ی ری،اصفهان وهمدان (جانشینان رکن الدوله)
ب: دیالمه ی فارس (جانشینان عمادالدوله) پ: دیالمه ی عراق، خوزستان و کرمان(جانشینان معز الدوله) که به تاریخ تحولات سیاسی آنها پرداخته می شود.

۳-۱-۴ حسن بن بویه:(۳۲۴-۳۶۶ق)

حسن پسربویه برادر میانه علی و همرزم او در سپاه ماکان کاکی ومرداویج زیاری بود.)ابن اثیر، ۱۱:۱۳۸۲/۴۹۴۸)او بااستفاده از هرج ومرجی که پس از مرگ مرداویج در اصفهان وناحیه جبال پدید آمده بود بدان دیار راند و براصفهان دست یافت.(بجنوردی، ۱:۱۳۶۹/۶۳۶)در سال( ۳۲۷ ق)ازسپاه وشمگیر زیاری شکست خورد و اصفهان از دست او خارج گردید و به اصطخر گریخت.(ابن اثیر، ۱۱:۱۳۸۲/۴۹۹۸)در سال (۳۲۸ق) حسن و برادرش علی اصفهان و ری را به چنگ درآوردند، و قلمرو او هم مرز با سامانیان شد، و به سال (۳۳۳ ق)که احمدبن بویه بر عراق مسلط شد.حسن لقب رکن الدوله یافت. (بجنوردی،۱:۱۳۶۹/۶۳۷) پس از مرگ علی عمادالدوله درسال( ۳۳۸ ق) مطیع خلیفه ی عباسی حسن رکن الدوله را منصب «امیرالامرایی» داد. گرچه معز الدوله در بغداد بر دستگاه خلافت مسلط بود.اما نایب او درعراق بود.(ایمانی فر،۱۳۸۹: ۴۸)
قلمرو او چون هم مرز با سامانیان وزیاریان و آل مسافر بود. بنابراین کشمکش و اختلاف میان رکن الدوله ودشمنان و رقیبان وی تا پایان عمر اوبرقراربود.(خضری،۱۳۷۸: ۱۶۰) علت این جنگ ها علاوه بر مسائل سیاسی علت مذهبی داشت؛زیرا بویهیان شیعی مذهب و سامانیان سنی حنفی متعصب بودند.پس جنگ میان این دو دارای اهمیت مذهبی سیاسی بود.رکن الدوله به قم از آن جهت که سکنه ی شیعی مذهب داشت توجه خاص می کرد.(رویگر، ۱۳۸۹: ۴۹)
رکن الدوله در سال(۳۶۵ق)فرزندانش را به اصفهان احضار کرد،و قلمرواش را بین فرزندانش تقسیم کرد. فارس وکرمان وارجان رابه عضدالدوله سپرد و همان سرزمین هایی که عماد الدوله به عضدالدوله واگذار کرده بود،را تایید کرد. یزد و قم و اصفهان، کاشان، نطنز و گلپایگان را به موید الدوله واگذار کرد.ری، همدان ، قزوین، ابهر، زنجان، ساوه، آوه و قسمتی از کردستان را به فخر الدوله سپرد.(مستوفی، ۱۳۳۹: ۴۱۲)این تقسیم قلمرو سبب اختلاف ورقابت در آینده گردید.
رکن الدوله شانزده سال معاصر عمادالدوله وبیست و هفت سال و نیم معاصر عضد الدوله بود و در سن ۷۰ سالگی و بعد از چهل و چهار سال حکومت در سال (۳۶۶ ق)درگذشت.(همانجا)

پس از مرگ او پسرش مؤید الدوله بن رکن الدوله(۳۶۶-۳۷۳ ق) به قدرت رسید و به تدبیر وزیر باکفایت ونامدارش امور را در اختیار داشت و از عضدالدوله فرمان می برد.(فقیهی ۱۳۵۷: ۲۲۰)

تا آنکه به سال(۳۷۳ ق) در گرگان درگذشت و جانشینی برای خود تعیین نکردومیدان برای تاخت و تاز فخرالدوله باز ماند.(خضری،۱۳۸۷: ۱۶۱)
فخر الدوله (۳۴۱-۳۸۷ق) پیش از مرگ پدر از طرف او به نیابت عضدالدوله به حکومت همدان ودینور وبخشی از جبال رسید.(ابن جوزی،۱۳۰۰: ۷/۸۰) اما فخر الدوله چون در مخالفت با عضد الدوله با عزالدوله بختیار همداستان شده بود. عضد الدوله به سال( ۳۶۹ق) بر او تاخت و او را به نزد قابوس زیاری فراری داد، و همدان و ری را به موید الدوله واگذاشت. (بجنوردی، ۱:۱۳۶۹/ ۶۳۸) بعد از فوت موید الدوله وزیر او صاحب بن عباد به اطاعت فخر الدوله گردن نهاد، و فخرالدوله به حکومت بازگشت. (همانجا)
دوران امارت فخر الدوله در نبرد با امیران زیاری وتلاش برای فتح عراق سپری شد. فخر الدوله درسال(۳۸۷ ق) در قلعه طبرک در نزدیک ری درگذشت، ودر ری دفن شد.(ابن اثیر، ۱۲:۱۳۸۳/۵۳۷۰)
پس از درگذشت فخر الدوله، امرا وبزرگان دستگاه او پسر چهار ساله اش ابوطالب رستم (مجد الدوله)(۳۸۷-۴۲۰ق) را به جای او نشاندند، و برادرش را به حکومت همدان وکرمانشاهان تا حدود عراق برقرار کردند. (عتبی،۵۲:۱۳۸۲) چون مجدالدوله خردسال بود، و توان اداره حکومت را نداشت. مادرش شیرین،مشهور به سیده خاتون یاام الملوک به نیابت از پسر خود رشته کارها را بدست گرفت. (ابن اثیر،۱۲:۱۳۸۳/۵۳۸۴) سیده خاتون قلمرو فخر الدوله راتقسیم کرد. وی ری را به مجدالدوله ، همدان وکرمانشاه را به فرزند دیگرش شمس الدوله واصفهان را به پسر دایی اش ابوجعفر محمدملقب به علاء الدوله کاکویه واگذار کرد، و خود همچنان به سرپرستی امور پرداخت.(خضری،۱۳۷۸: ۱۶۲)

قلمرو مجد الدوله دچار اختلاف و جنگ خانگی و در معرض تجزیه و انحلال قرار گرفته بود، و موجب گشت که سلطان محمود غزنوی به ری حمله کندودر سال( ۴۲۰ ق) با شکست مجد الدوله شعبه ی دیالمه ی ری بدست غزنویان انقراض یابد. (ایمانی فر، ۵۶:۱۳۸۹)مجد الدوله، مدت ۳۲ سال حکومت کرد. (ابن اثیر،۱۲:۱۳۸۳/۵۴۵۸)

دیالمۀ اصفهان، ری و همدان پس از مرگ عضدالدوله دیلمی(۳۷۲ق) درگیر رقابت ها و اختلاف های داخلی گردید ، و همین زمینه شکست آنان توسط غزنویان وزیاریان را فراهم کرد.

۳-۱- ۵ دیالمه ی فارس: عضد الدوله بن فناخسرو (۳۳۸-۳۷۲ ق)

اولین حاکم دیلمی فارس عماد الدوله، موسس وبنیانگزار، حکومت آل بویه بود. پس از او فناخسروعضدالدوله به سال (۳۳۸ ق) به حکومت رسید.
اوج اقتدار آل بویه دوران حکومت عضد الدوله بود. او به رغم مخالفت پاره ای از سران دیلمی به ولایتعهدی عمویش برگزیده شد، و در(۳۳۸ ق)در شیراز به تخت نشست و به یاری پدرش رکن الدوله وعمویش معز الدوله بر مخالفان چیره شد. درسال(۳۵۱ ق ) از سوی خلیفه المطیع لقب عضدالدوله یافت. (مسکویه،۵:۱۳۷۶/۳۴۱)
حمله عضد الدوله به خراسان نخستین نشانه فعالیت نظامی وی بود. فارس جزیره آرامش بود، نه کسی بر این ولایت تاخت، و نه فارس بر ولایتی دیگر تاختن آغاز کرد و همین سبب شد، تا عضدالدوله باوظایف حکومت آشناگردد.(فرای،۲۲۸:۱۳۹۰)) درسال(۳۵۷ق)کرمان توسط عضدالدوله گشوده شد. گزارش آن به فرمانروایی سیستان، ابواحمد خلف بن ابوجعفر، معروف به ابن بابویه رسید، و او باعضدالدوله صلح کرد، و خطبه بنام عضدالدوله خواند. (مسکویه، ۵:۱۳۷۶/۳۰۹)
معز الدوله در سال (۳۵۵ ق) عمان را با کمک عضد الدوله تصرف کرد و سپس آنجا را به اوسپرد. با مرگ معزالدوله پسرش عزالدوله بختیار جانشین او شداو درآتش اختلافات میان ترکان و دیلمیان از یکسو ودرگیری میان شیعیان وسنیان ازدیگرسو می سوخت. اوچون درحل مشکل ناتوان بوداز رکن الدوله و عضدالدوله درخواست کمک کرد.دراین زمان عضدالدوله که از دیر بازآرزوی تسلط بربغداد را در دل می پروراند، فرصت را مناسب دید و ظاهراً برای کمک به عزالدوله و درواقع برای تسخیر بغداد عازم آنجا شد. او پس از سرکوب شورشیان با جلال و شکوه وارد بغداد شد، و خلیفه الطائع را با احترام به بغداد و تخت خلافت باز گرداند، و با نیرنگی که به کار بست عز الدوله را برکنارکرد و خود به حکومت نشست.(خضری،۱۳۷۸: ۱۵۱)اما این کار وی را با مخالفت شدید پدر مواجه ساخت، و او راتهدید کرد که به زودی برای تنبیه او عازم عراق خواهد شد. از سوی دیگر چون بعضی از شهرهای قلمرو عضد الدوله دچار آشوب گردیده بود. وی باعز الدوله از درآشتی درآمد.(فرای،۱۳۹۰: ۲۳۱)
با مرگ رکن الدوله در سال(۳۶۶ق) راه بغداد بر روی وی گشوده شد.او در بهار (۳۶۷ ق) عز الدوله رادرشکست داد، و پس از اسارتش به قتل رسانید. عضدالدوله پس از این پیروزی به شمال بین النهرین یعنی موصل، میافارقین، آمد و بخشهایی از دیار بکر ودیار مضر حمله کردو بر آنجا تسلط یافت،وحمدانیان حلب رابعنوان دولتی مستقل اما قدرتی خراجگزارباقی گذاشت.(همانجا)
همچنین به سال (۳۶۹ ق) به بهانۀ آنکه برادرش،فخر الدوله،دردرگیری های وی باعزالدوله جانب پسر عم را در گرفته بود، و به سوی همدان، مقر حکومت وی حرکت کرد، و تمام همدان ونهاوند راتصرف و به موید الدوله داد، و دینور وکرمانشاه را به قلمرو خود ضمیمه کرد. در این هنگام او پادشاه، امپراطوری بود، که از عمان تا کرانه خزر و از کرمان تا سرحدات شمالی سوریه وسعت داشت. فارس، عراق و ولایت نو گشوده جزیره زیر سلطه مستقیم عضدالدوله بود. و بقیه نواحی در دست شاهزادگان ، اصفهان، همدان، ری، طبرستان و گرگان تحت حکومت موید الدوله، برادر امیرالامرا بود. کرمان در دست شرف الدوله، عمان و خوزستان در دست مرزبان (صمصام الدوله) پسر دومش قرار داشت.(فرای،۱۳۹۰: ۲۳۲)
عضدالدوله به سال(۳۷۲ ق ) در ۴۸ سالگی بر اثر بیماری صرع درگذشت، پیکر او ابتدا در بغداد وسپس درکنار مرقد امام علی (ع)در نجف به خاک سپرده شد. (خضری ،۱۳۷۸: ۱۵۳)
دفن شاهان آل بویه در کنارقبور مبارک ائمه بزرگوار هم نشان از حب و ارادت آنان به اهل بیت (ع)وشیعه بودن آنان بود، و همچنین سبب رونق عمران و آبادی و توسعه ی حرم ائمه و امامزادگان می گردید. او اولین فرمانروایی بودکه درمحوطه مزار امام علی (ع) به خاک سپرده شد.(متز، ۱:۱۳۶۲/۹۰)
عضد الدوله بزرگترین فرمانروای سده ی(۴ ق) و روزگار او دوره ی زرین این قرن به شمار می رود، وی به رغم جدالهای سختی که با پسر عم و برادران خود داشت. دولت پسران بویه را به اوج قدرت رسانید. قرائن تاریخی، مانند سلکه ای که بر یک روی آن تصویری به سبک تصاویر سکه های ساسانی نقش شده بخوبی نشان می دهد که او می کوشیده سلطنتی ایرانی بر پا سازد. لقب شاهنشاه در میان برخی از فرمانروایان آل بویه نیز مؤید این معنی است.(بجنوردی،۱:۱۳۶۹/۶۳۵)
عضد الدوله به فعالیت های عمرانی و ابنیه سازی توجه زیادی داشته است. که هم جنبه مذهبی و هم جنبه تجاری و عام المنفعه داشته است. به طوری که بناهای زیادی از خود به یادگار گذاشته است. که ساختن گنبد و بارگاه بر قبور ائمه، خاصه حضرت علی (ع) و امام حسین (ع)، بنای بیمارستان عضدی،سد امیر بر رود کر و آب انبارها و کاروانسراها و راه های فراوان ازآن جمله است.(خضری،۱۳۷۸: ۱۵۳) باید دانست که تجدید بنای مزار امام حسین (ع) پس از اینکه بناها و قبور در سال (۲۳۶ق) به حکم متوکل عباسی به کلی تخریب شده بود به دستور عضدالدوله صورت گرفت.( متز،۱:۱۳۶۲/۹۰)
پس از مرگ عضد الدوله، رقابت و کشمکش برای جانشینی و حاکمیت بین فرزندان وخاندان آل بویه بوجودآمد. سپاه و بزرگان دیلم پسراو، صمصام الدوله ابوکالیجار مرزبان (۳۷۲-۳۸۸ق) به امارت برداشتند. اما شرف الدوله از کرمان به شیراز رفت، و بر فارس چیره شد، و نام برادرش را که در بغداد بر قلمرو عضد الدوله فرمان می راند، از خطبه انداخت. پس ازاستقراردر شیراز به بصره تاخت و سپس از چیرگی برآنجا به طرف بغداد حرکت کرد. ابوالفوارس درسال چهارم حکومت خود(۳۷۶ق)وارد بغداد شد، و صمصام الدوله را دستگیر وحکومت بغداد را نیز خودعهده دار شد. (میرخواند،۱۳۳۶: ۴/۱۶۳) ابوالفوارس شیرزیل بن عضدالدوله(۳۷۲-۳۷۹ق) با لقب شرف الدوله و زین المله مدت شش سال حکومت کرد.(مستوفی،۱۳۳۹:۲۲۴) جسدشرف الدوله به نجف اشرف انتقال ودرحرم امام علی(ع) دفن شد.(ابن اثیر، ۱۲:۱۳۸۳/۵۳۹۹)
تداوم دفن حاکمان بویه درزمان جانشینان عضدالدوله نشانه اعتقادات شیعی آنان وتوجه و التفات به ائمه وامامان می باشد. که همین دلیل انجام تعمیرات و بنا وتوسعه حرم ائمه (ع)در عراق وایران گردید.

بعد از درگذشت شرف الدوله عده ای زیاد از دیلمیان باصمصام الدوله متحد شدند، وبرای بار دوم در سال (۳۷۹ ق) به حکومت رسید. او در اثر شورشی که ابونصربن عز الدوله بختیار علیه او انجام داد به قتل رسید.(همانجا،۵۳۸۹) جسد او در آرامگاه خاندان بویه به خاک سپرده شد. (ایمانی فر، ۱۳۸۹ :۶۲) بهاءالدوله ابونصر بن عضدالدوله(۳۷۹-۴۰۳ق) بعد مرگ برادرش شرف الدوله به امارت رسید. خلیفه الطائع به ابونصر القاب بهاء الدوله، ضیاء المله، غیاث الامله اعطا کرد. (گردیزی،۹۲:۱۳۷۴) بهاءالدوله در سال(۳۸۱ق) الطائع را از خلافت عزل و القادر بالله را خلافت داد.(ابن طقطقی،۳۹۳:۱۳۸۹) امارت بهاء الدوله ۲۴ سال به طول انجامید. وبیشتر آن در کشمکش و زد و خورد با مخالفان ومقابله با تحریکات شورشیان و مدعیان قدرت گذشت، و پس از آنکه به سال(۳۸۱ ق) از شرمدعیان خانگی نجات یافت. باقیمانده امارت خود را در فارس گذراند و امور بغداد را به نایب وجانشینش عمید الجیوش ودیگران واگذاشت. غیبت طولانی بهاءالدوله از عراق موجب شد که در اطراف بغداد ونواحی جزیره مدعیان قدرت سربرآورند، و قلمرو بویهیان در عراق بیش از پیش محدود گردد. چنان که نبودن او در بغداد زمینۀ قدرت نمایی مجدد خلیفه عباسی را فراهم ساخت و هم به غلبه عنصر ترک در سپاه امیرالامرایی بغداد و ضعف عناصر دیلمی انجامیدوزمینه انحطاط تدریجی واقتدارآل بویه رافراهم ساخت.(خضری،۱۳۷۸: ۱۵۵)

بهاءالدوله درسن چهل ودوسالگی درارجان فارس درگذشت. جنازه اش به نجف اشرف منتقل و در کنار قبر پدرش عضد الدوله واقع در حرم امام علی (ع)دفن شد.(ایمانی فر، ۱۳۸: ۹۹)

۳-۱-۶ پایان حاکمیت آل بویه در فارس وعراق (۴۰۳-۴۴۸ق)

پس از مرگ بهاءالدوله تا سقوط آل بویه در عهد برکیارق بن ملکشاه بن الب ارسلان، چهارحاکم به قدرت رسیدند. دوران حکومت آنان سرشار از شورش وجنگ های داخلی وخارجی بود. به طوری که حاکمان آل بویه برای غلبه وبرتری بر یکدیگر از رقبای خود چون غزنویان کمک می خواستند. در اثر ضعف و انحطاط قدرت حاکمان آل بویه درگیری بین سنی وشیعی افزایش یافته، و دولت آل بویه به دنبال یک احتضار طولانی که از وفات عضدالدوله آغاز شده بود، سقوط کرد. اما آنان در دوران حکومت خود میراثی بزرگ از خود به یادگار گذاشتند وآن احیاء شعائر تشیع و بازسازی و تعمیر آرامگاههای ائمه(ع) وامامزادگان در ایران وعراق بود، که هنوز به یادگار مانده است.

۳-۱-۷ دیالمه عراق و خوزستان(۳۳۴-۴۴۷ ق)احمدبن بویه (۳۲۴-۳۵۶ ق)

احمد بن بویه کوچکترین پسرابوشجاع بویه بود که ظاهراً نخستین بار در وقایع(۳۲۲ق) که عمادالدوله به تسخیرشیرازرفت ازاویادشده است.
پس ازناکامی درتصرف کرمان(بجنوردی،۱:۱۳۶۹/۶۳۳)پایه گزارآینده حکومت آل بویه در عراق، خوزستان وکرمان به درخواست علی بن بویه به فارس آمد، و در استخر اقامت گزید. (ابن اثیر،۱۱:۱۳۸۲/۴۹۸۸) درسال(۳۲۴ق)به دنبال قراری که ابوعبدالله بریدی حاکم اهواز با عماد الدوله داشت. احمدبن بویه را با سپاه قابل ملاحظه ای به اهواز برای دفع ابن رائق وبجکم که تجاوز آنها به حدود بریدی را وادار به پناه آوردن به امیر دیلمی و وعدۀ اطاعت به او کرده بود، فرستاد.(۳۲۶ق) احمد هم بر سرداران خلیفه و قلمرو بریدی غالب آمد. بدین گونه نواحی اهواز نیز در قلمرو آل بویه درآمد. (زرین کوب،۴۲۳:۱۳۷۱)

۳-۱ -۸ اوضاع خلافت در زمان حمله احمدبن بویه در بغداد

خلافت عباسی دچار بحران شدید شده بود و اوضاع بغداد پر آشوب و امیرالامراها و مدعیان حکومت بغداد خلفا را به بازیچه ای بدل ساخته بودند. خلافت عباسی دچار تجزیه و کشمکش های داخلی بودوتحت سلطه ترکان قرارداشتند.(ایمانی فر،۶۸:۱۳۸۹) پس از فتح اهواز میان احمد و بریدی اختلاف افتاد. در سال(۳۳۱ق)احمدبن بویه در محلی بنام عسکر مکرم درمقابل بصره بابریدی ها جنگید ولی شکست خورد و به شوش مراجعت کرد.(فقیهی، ۱۳۳:۱۳۵۷)
مرگ توزون امیرالامراء ترک(۳۳۴ق)که درین ایام، به دنبال وفات ابوعبدالله بریدی(۳۳۲ق) و قتل ابن رایق(۳۳۰ق) و بجکم (۳۲۹ق) روی داده بود. بغداد و خلیفه را با اغتشاش های چاره ناپذیر وغلبۀ بی بندوبار ترکان سپاه مواجه کرده بود، نیز از اسبابی بود که احمد را در این اقدام یعنی تصرف بغداد تشویق می نمود.(زرین کوب،۴۲۳:۱۳۷۱) در هرج و مرج بعد، ازمرگ توزون وظاهراً به دنبال توافق یا درخواست خلیفه (همانجا،۴۲۳)در روز شنبه یازدهم جمادی الاخر سال(۳۳۴ق)احمدبن بویه وارد بغداد شدو نزد مستکفی خلیفه رفت و با او بیعت نمود.(فقیهی، ۱۳۶:۱۳۵۷) متسکفی منصب امیر الامرایی را به احمد بن بویه اعطا کرد.(ابن طقطقی،۱۳۶۷: ۳۹۰) مستکفی احمدبن بویه را لقب معزالدوله علی بن بویه را لقب عمادالدوله و برادرش حسن رارکن الدوله لقب داد.(مسکویه،۶:۱۳۷۶/۱۱۹) و القاب آنها نیز بر سکه ها ضرب شد، و با خلعت و لوا برای ایشان ارسال گشت.

۳-۱-۹ اقدامات احمدبن بویه معزالدوله دربغداد

با فتح بغداد معزالدوله شیعی مذهب، بر خلیفه عباسی تسلط یافت. ۱۲ روز بعد خلیفه المستکفی را از خلافت خلع و زندانی کرد و بعداز اندکی نابینا کرد.(بجنوردی،۱:۱۳۶۹/۶۳۳) معزالدوله ابوالقاسم فضل بن مقتدر بالله ملقب به مطیع را خلافت داد.(مسکویه،۱۳۷۶: ۶/۱۲۲) خلع مستکفی به معنای پایان تابعیت بخشی عظیم از سرزمین ایران از خلفای عباسی بود. پس از گذشت(۳۲۰) سال از فتح تیسفون که امارت ایرانیان رادر گوشه وکنار، نیاز به تنفیذ و فرمان خلفا داشت خلیفه کاملاًدست نشانده ی معزالدوله و به فرمان او بود.(ایمانی فر،۱۳۸۹: ۷۱) پس از آن،او به سرکوب امرای اطراف پرداخت ونخست طی حملاتی ناصرالدوله حمدانی راتسلیم کرد. و بعد از سروسامان اوضاع وسرکوب شورش ها عمان وبندر سیراف رادرسال(۳۵۵ ق)فتح کرد. (مسکویه، ۶:۱۳۷۶/۲۷۰)
معز الدوله پس ازمرگ برادرش عمادالدوله(۳۳۸ق)از رکن الدوله اطاعت کرد و نایب او در بغداد بود. معزالدوله ازامرای شیعی بود، که مراسم سوگواری امام حسین(ع)وبرگزاری جشن عیدغدیرخم را برپا کرد. وی در سال(۳۵۶ ق)بعداز انتخاب پسرش عزالدوله بختیار به عنوان جانشین خود در همان سال دربغداد جان سپرد. جسد او در محل باب التین در قبرستان قریش دفن شد. (ابن اثیر، ۱۲:۱۳۸۳/۵۳۴۹) آن قبرستان به کاظمیه معروف است. مرگ وی در زمان خلافت المطیع بالله روی داد، و دوران حکومتش بیست و دو سال در عراق بود و جمعاً وی سی ودو سال عهده دار حکومت بود.(ایمانی فر ۱۳۸۹: ۷۵)

۳-۱ -۱۰ عزالدوله بختیاربن معزالدوله(۳۵۶-۳۶۷ق)

ابو منصور بختیار پسر ارشد معزالدوله، در اوایل سال(۳۴۴ق) در حالیکه پدرش هنوز زنده بود به جانشینی وی انتخاب شد. بختیار در سال(۳۴۸ق)ازجانب خلیفه المطیع بالله ملقب به عز الدوله گردید. (کبیر،۳۷:۱۳۸۱)او به رغم سفارش پدرکه او رابه فرمانبرداری از رکن الدوله و عضدالدوله و پاسداری ازامرای دولت، خاصه سبکتکین حاجب، فرمان داده بود بنای بدرفتاری گذاشت.او باتصرف اقطاعات امرای دیلمی، آنها را از گرد خویش پراکنده کرد، و سبکتکین از او روی گردانیدو حبشی برادرش که لقب سندالدوله داشت.(ایمانی فر،۶۳:۱۳۷۹) و حاکم بصره بود براو شورید.(بجنوردی،۱:۱۳۶۹/۶۳۴) دوران حکومت یازده ساله عز الدوله در بغداد دستخوش حوادث بسیار بود و به دلیل سوء مدیریت او، عضدالدوله درصدد برکناری وی برآمد. و نهایتاً پس از مرگ رکن الدوله پدرش توانست در لشکرکشی به بغداد در سال (۳۶۷ ق) یعنی تقریبا یکسال پس از وفات رکن الدوله، عزالدوله بختیار را به قتل رساند.
در این زمان عضد الدوله امیرالامراء خلیفه و حاکم واقعی تمام عراق محسوب می شد. (زرین کوب، ۱۳۷۱: ۴۴۶) و تا سال(۳۷۲ق)یعنی زمان مرگش برآنجا حاکمیت داشت. پس ازعضد الدوله پسرانش شرف الدوله، صمصام الدوله و بهاءالدوله تا سال (۴۰۳ق) حکومت کردند.
مشرف الدوله شاهنشاه، ابوعلی حسن بن بهاء الدوله(۳۹۳-۴۱۶ق) در روزگار فرمانروایی برادرش سلطان الدوله در بغداد کارش بالا گرفت و به امیرالامرایی رسید. وی به تدریج بر عراق تسلط یافت. ودست برادرش سلطان الدوله،را از این سرزمین کوتاه کرد. (ابن اثیر،۱۳:۱۳۸۵/۵۷۵۹) مشرف الدوله در سال (۴۱۶ق) درگذشت.(کبیر،۱۳۸۱: ۱۶)

۳-۱ -۱۱ جلال الدوله ابوطاهر بن بهاءالدوله (۳۸۳-۴۳۵ ق)

جلال الدوله پس از مرگ بهاءالدوله از سوی سلطان الدوله حکومت بصره یافت.(۴۰۳ق) در سال(۴۱۱ق) با مشرف الدوله بر ضد سلطان الدوله عقد اتحاد بست. (بجنوردی،۱:۱۳۶۹/ ۶۳۶) دوران حکومت او سرشار از شورش های مختلف بود و ترکان سنی مذهب بربغدادمستولی شدند. وهریک بر ولایتی حاکم گشتند، وجلال الدوله در امارت نامی بیش نبود. فرمانش فقط بر بغداد و واسط روان بود.(مستوفی، ۴۲۴:۱۳۳۹) دوام حکومت تقریباَ ۱۷سال بود.او مردی نیک نهاد بودو اظهار تقدس می کردو به ملاقات صالحان علاقه ای بسیار داشت. پای برهنه به زیارت آرامگاه امام علی(ع) وامام حسین(ع) می رفت، که نشانه ای برارادت واعتقاد او به تشیع و ائمه اطهار بود.او در سال(۴۳۶ق)درگذشت.(بجنوردی،۱:۱۳۶۹/۶۳۷) بعد از او ابوکالیجار مرزبان بن سلطان الدوله و سپس الملک الرحیم بن کالیجار، در بغداد حاکم شدندکه در سال(۴۴۷ق) در پی لشکرکشی طغرل سلجوقی به بغداد حاکمیت آل بویه در بغداد و سپس در تمامی ایران از بین رفت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:40:00 ب.ظ ]