همچنین، استودن و همکاران، بر این باورند که ممکن است آمادگی جسمانی مرتبط با سلامت در ارتباط بین شایستگی مهارت حرکتی و فعالیت بدنی نقش میانجی داشته باشد.
آنها بیان کردند اکتساب شایستگی مهارت حرکتی در مهارت های حرکت بنیادی طی دوران کودکی اولیه باعث ارتقاء آمادگی جسمانی می شود زیرا زمانی که کودکان اساساَ صرف رشد این مهارت ها می کنند باعث ارتقاء سطوح فعالیت بدنی افزایش یافته و رشد عصبی-حرکتی می شود. مجدداَ، به دلیل این که در دوران کودکی اولیه، کودکان سطوح متغیّری از شایستگی مهارت حرکتی را نشان می دهند، ارتباط بین آمادگی با شایستگی مهارت حرکتی و یا فعالیت بدنی قوی نخواهد بود. اما همین که کودکان از دوران کودکی اولیه به سمت دوران کودکی میانی پیش می روند، کودکان با سطوح متوسط تا بالای شایستگی مهارت حرکتی و متقابلاَ فعالیت بدنی بیشتر، باید آمادگی جسمانی مرتبط با سلامت بیشتر و نمره های اجرای بالاتری را نشان دهند.
آنها بر این باورند این ارتباط­ها درست است زیرا رشد و اجرای بسیاری از مهارتهای حرکات بنیادی در برگیرنده اعمال بالستیک (جهشی) توسط بدن است که این اعمال نیاز زیادی بر سیستم عصبی-عضلانی به منظور تولید و انتقال مطلوب اندازه ی حرکت در سیستم کینماتیک ایجاد می کند. این مهارت ها نیازمند دستکاری کل توده­ی بدن بر ضد جاذبه است که نیاز به قدرت و توان را افزایش می دهد. سه جنبه­ درگیر در رشد قدرت عضلانی عبارتند از: ۱. توانایی به کارگیری موثر واحدهای حرکتی ۲. توانایی افزایش میزان راه اندازی واحدهای حرکتی ۳. سطوح کاهش یافته هم فعالسازی عضلات موافق و مخالف. هر سه عامل بخشی از سازگاری رشدی عصبی-عضلانی اند که وقتی کودکان مهارت های حرکت بنیادی را کسب می کنند، اتفاق می افتد. در دوران کودکی میانی تا پایانی، سطوح بالاتر شایستگی مهارت حرکتی در مهارت های حرکت بنیادی به افراد اجازه می دهد که در فعالیت ها به اندازه­ کافی پایدار باشند تا پیشرفت بسیار با ثبات در مهارت های حرکتی را نشان دهند و موفق تر باشند. کودکانی که در دوران کودکی پایانی از نظر جسمانی آماده ترند احتمالاَ برای دوره­ طولانی­تری فعالیت بدنی را حفظ خواهند کرد و بهبود شایستگی مهارت حرکتی آنها ادامه می یابد. در واقع طی دوران کودکی پایانی و نوجوانی، ارتباط بین شایستگی مهارت حرکتی و آمادگی جسمانی بیشتر دارای ماهیت دوجانبه خواهد بود. در این دوران سطوح پیشرفته­تر مهارت حرکتی باید ارتباط قوی با آمادگی جسمانی و سطوح بیشتر فعالیت بدنی داشته باشد. کودکانی که سطوح کافی از شایستگی مهارت حرکتی ندارند در دوران کودکی میانی و پایانی به فعالیت بدنی ادامه نخواهند داد و بنابراین جنبه های آمادگی جسمانی مرتبط با سلامت را بیشتر توسعه نخواهند داد یا حفظ نخواهند کرد. سطوح پایین آمادگی بر توانایی کودک برای پایداری در فعالیت های بدنی که نیازمند سطوح کافی از آمادگی جسمانی است تاثیر منفی می­ گذارد و رشد بیشتر شایستگی مهارت حرکتی را محدود می کند. بنابراین آمادگی جسمانی در ارتباط میان شایستگی مهارت حرکتی، آمادگی جسمانی و فعالیت بدنی به عنوان متغیّر میانجی عمل می کند (۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۴) مهارتهای حرکتی بنیادی
مهارتهای حرکتی بنیادی به دو خرده طبقه حرکات جابجایی و حرکات کنترل شی تقسیم می شوند. مهارتهای کنترل شی شامل آن دسته از مهارتهایی هستند که بدن از یک نقطه به نقطه دیگر در بعد افقی یا عمودی حرکت داده می شود (۳۷). فعالیتهایی مانند جهیدن، یورتمه رفتن، سر­خوردن، پریدن و بالا رفتن مثال­هایی برای مهارتهای حرکتی جابجایی هستند. مهارتهای کنترل شی به مهارتهایی اتلاق می­گردد که در آنها فرد به یک شی نیرو وارد می کند یا اینکه نیرو را از یک شی دریافت می کند. پرتاب کردن، گرفتن، ضربه با پا، ضربه از پهلو مثال­هایی برای مهارتهای کنترل شی به­حساب می­آیند (۳۷).
رشد این مهارتهای حرکتی برای برقراری تعامل و پاسخگویی به محیط، هم در فعالیت­های تفریحی و هم فعالیت­های غیرتفریحی ضروری است و بعنوان پایه و اساس رشد حرکتی کودکان تلقی می­ شود ( گالاهو و اوزمان، ۲۰۰۲، ص. ۱۸۱) (۸).
در ادبیات پیشینه یادگیری حرکتی دو فرضیه وجود دارد که به تشریح اکتساب مهارت می ­پردازد. یکی فرضیه انتقال است بر تاثیر تمرین یا اجرای قبلی مهارت بر یادگیری مهارت جدید می ­پردازد(۳۸)، دیگری فرضیه­ای است پیشنهاد می­دهد توانایی­ها مخصوص تکلیف یا هدف فعالیتند و قابل انتقال نیستند (۳۹). بر اساس عقیده اوکف هریسون و اسمیت (۲۰۰۷) (۴۰)، محققان معمولاً هر یک از فرضیه ­های انتقال یا اختصاصی بودن را بعنوان چهارچوب نظری مطالعات در زمینه یادگیری حرکتی بکار برده­اند و تنها تعداد کمی مطالعه از هر دو رویکرد استفاده همزمان کرده است. بنابراین این دو فرضیه عمدتاً در یادگیری حرکتی بعنوان دو فرضیه مخالف تلقی می­شوند و بحث و جدالهایی را میان محققان بوجود آورده­اند. یکی دیگر از یافته­های اوکف و همکاران (۲۰۰۷) این بود که شواهد تجربی کمی در مورد هریک از این دو فرضیه در موقعیت­های کاربردی آموزش و یادگیری وجود دارد. این بدین معناست نتیجه گیری­های صورت گرفته توسط مربیان زمانیکه روش های یادگیری و آموزش را انتخاب می­ کنند ممکن است مبنای علمی قوی نداشته باشد. اوکف و همکاران (۲۰۰۷) همچنین دریافتند تنها تعداد کمی محقق تلاش کرده اند تا فرضیه ­های انتقال و اختصاصی بودن را با هم ترکیب کنند (۴۱). بر اساس این فرضیات؛ افراد مبتدی می­توانند از توانایی­های پایه حرکتی با درجه­ای از موفقیت استفاده کنند، اما وقتی فراگیر ماهرتر می­ شود، تکنیک متمایزتر شده و تمرین باید اختصاصی گردد.
یک مثال از پژوهشی که از دو فرضیه اختصاصی و انتقال حمایت می­ کند، گزارش اوکف و همکاران (۲۰۰۷) می­باشد. آنها مداخله­ای را روی ۴۸ دانش ­آموز دبیرستانی اعمال کردند (میانگین سنی ۱۵.۸) و دریافتند که افرادی که حرکت بنیادی پرتاب از بالای شانه را آموخته بودند، نه تنها در مهارت پرتاب، بلکه همچنین در ضربه از بالای سر بدمینتون و پرتاب نیزه نیز بهبودی نشان دادند. این نتایج از فرضیه انتقال حمایت می­ کند. اما، از سوی دیگر گروهی که تحت آموزش ضربه بدمینتون قرار گرفته بودند، در این مهارت بهبودی قابل توجهی را کسب کردند اما در پرتاب از بالای سر و پرتاب نیزه بهبودی چندانی را از خود نشان ندادند. این نتایج بر فرضیه اختصصاصی دلالت داد. روی هم رفته نتایج اوکف و همکاران (۲۰۰۷) نشان می­دهد نوجوانان مهارت­ های حرکتی را به دو روش یاد می­گیرند؛ بوسیله تمرین و بهبود FMS و بوسیله مرور همان مهارت خاص.
ادبیات رشد حرکتی معمولاً فرضیه انتقال را بکار برده و پیشنهاد می­دهد سطح مهارت حرکتی در دوران کودکی موجب اثر انتقال دور می­ شود. زمانیکه فرد مهارتهای حرکتی بنیادی خود را کسب کرد، سپس می ­تواند آنها را در موقعیت­های مخصوص مرتبط با مشارکت در فعالیت جسمانی بکار ببرد (۳۴). بدین ترتیب محققانی که از فرضیه انتقال حمایت می­ کنند، پیشنهاد می دهند برنامه ­های تربیت بدنی باید دربرگیرنده فعالیت­هایی باشد که امکان رشد FMS را فراهم آورد (۴۲).
در این مطالعه فرضیه انتقال بکار رفته بود، زیرا افراد مورد مطالعه نسبتاً جوان و فاقد سالها تجربه در تمرین تنوع گسترده ای در مهارتهای حرکتی بنیادی بودند.
ادبیات حاضر نشان می­دهد درک این نکته مهم است این مهارتها در نتیجه فرایند بالیدگی کسب نمی­شوند و بیشتر به شرایط محیطی مانند آموزش معلم و تمرین بستگی دارند. پس از دوره حساس حرکات بنیادی کودکان وارد دوره حرکات تخصصی می­شوند. در این دوره، انها به ورزشها و فعالیت جسمانی­های مختلفی علاقمند می­شوند. اما آنها قبل از یادگیری مهارتهای ویژه ورزشی، نیازمند اکتساب سطوح مناسب FMS می­باشند. شکست در رسیدن به شایستگی در این مهارتهای حرکتی حساس در دوران کودکی، بدست آوردن سطوح بالای مهارت حرکتی در زندگی­آینده را با مشکل روبرو می­سازد (۴۳).
پژوهش ها نشان می دهند اکثر کودکان الگوهای بالیده مهارتهای حرکتی بنیادی را در سن ۱۰ سالگی به نمایش می­گذارند (۴۴). اما مرور نورم­های پیشنهادی الریخ آشکار ساخت که تقریباً ۳۰ تا ۴۰ درصد کودکان به شکل بالیده الگوی مهارتهای حرکتی بنیادی دست نمی­یابند. مطالعات بزرگ مقیاس در فنلاند نشان داده است دانش ­آموزان ۱۴ ساله از سطح مهارتهای حرکتی بنیادی پیشرفته تری نسبت به دانش ­آموزان ۱۱ ساله برخوردار بوده ­اند(۴۵-۴۷). این بدین معناست امکان بهبود مهارتهای حرکتی بنیادی مانند جهیدن، دویدن، دریبل و پرتاب در طی سالهای دبستان و حتی راهنمایی نیز وجود دارد.
پژوهش ها و ادبیات پیشینه به تفصیل نشان می­دهد که تبحر در FMS (مهارتهای جابجایی و دستکاری) یک عنصر حیاتی در مشارکت در فعالت جسمانی است (۷, ۳۴). افراد با کارآمدی حرکتی بالاتر ممکن است راحت­تر جذب فعالیت جسمانی شده و ممکن است نسبت به افراد با شایستگی حرکتی پایین­تر، بیشتر به ورزشهای مختلف ترغیب می­شوند (۷). اکلی و همکاران (۲۰۰۱)، گزارش دادند که FMS بطور معناداری زمان شرکت در فعالیت سازمان­یافته را در نمونه دانش ­آموزان ۱۳ تا ۱۵ ساله­­ی استرالیایی پیش ­بینی می­ کند (۴۰). بعلاوه روتنیاک، اپستین، دورن، جویز و کوندیلیس (۲۰۰۶)، اظهار کردند کارامدی حرکتی، با مشارکت در فعالیت جسمانی بطور مثبت و با فعالیت­های کم­تحرک بطور معکوس در نمونه­های ۸ تا ۱۰ ساله رابطه داشته است (۴۸). علی­رغم بررسی محدود رابطه بین مهارت حرکتی و مشارکت در فعالیت جسمانی، اما می­توان چنین استنباط کرد که رضایت از شایستگی مهارتهای حرکتی در کودکی و نوجوانی ممکن است پیش ­بینی کننده ادامه فعالیت در بزرگسالی باشد. افزایش و ارتقاء شایستگی حرکتی، احتمال مشارکت در فعالیت جسمانی مادام­العمر را افزایش می­دهد (۷, ۹). درواقع مطالعات نشان داده­اند تبحر در مهارت حرکتی بنیادی کودکی، با واسطه­گری شایستگی ادراک شده بر فعالیت و آمادگی جسمانی نوجوانی تاثیر می­ گذارد (۴۹, ۵۰).
اگرچه دوران کودکی و نوجوانی دوره رشد مهارتهای حرکتی بنیادی­اند، مرور ادبیات پیشینه در این زمینه نشان می­دهد که اغلب مداخلات مهارتهای حرکتی در کلاس­های تربیت بدنی (۵۱) و یا در کودکستانها و محیط­های پیش­دبستانی اعمال شده اند (۵۲, ۵۳). اگرچه، پژوهش های در زمینه رابطه بین FMS و فعالیت جسمانی صورت گرفته­اند، اما کمبودهای بسیاری در رابطه با پژوهش ها در زمینه مداخلات مهارت حرکتی وجود دارد. این یک کاستی و نقص آشکار است، زیرا مستند گردیده کهFMS حتی در دانش­اموزان سنین راهنمایی نیز با مشارکت در فعالیت جسمانی ارتباط دارد (۵۰). بنابراین مطالعه تاثیر یک دوره برنامه مداخله­ای روی رشد مهارتهای حرکتی بنیادی کودکانی که دارای تبحر کمتری در این نوع مهارتها هستند ضروری و مهم به نظر می­رسد.

۲-۵) سیستم عضلانی ناحیه مرکزی
این قسمت به بحث درمورد آناتومی و الگو­های فعال­سازی ناحیه مرکزی خواهد پرداخت. این اطلاعات به­منظور افزایش درک درمورد اهمیت ناحیه مرکزی در حرکات عملکردی ارائه خواهد شد.
۲-۵-۱) آناتومی ناحیه مرکزی
دانش درمورد آناتومی سیستم عضلانی و همکوشی­های ناحیه مرکزی اولین گام در درک کامل پایدارسازی ناحیه مرکزی بدن و تاثیرات آن می­باشد. عضلات ناحیه مرکزی در دو گروه تقسیم می­شوند: سیستم عضلانی لوکال و سیستم عضلانی گلوبال (۱۵, ۵۴-۵۶). سیستم عضلانی لوکال عضلات ذیل را شامل می­ شود: عرضی شکمی، مورب داخلی، مولتی­فیدوس، عضلات کمری متصل به ستون فقرات، دیافراگم و سیستم عضلانی کف لگن. سیستم عضلانی گلوبال شامل این عضلات می­باشد: راست شکمی، مورب خارجی، راست کننده ستون فقرات، مربع کمری، مجموعه نزدیک کننده، چهارسر رانی، همسترینگ، سرینی بزرگ و عضلات دور کننده (۵۴). دیگر عضلات مجموعه کمر – لگن – ران از جمله عضله گلابی شکل و عضله سوئز بزرگ نیز در پایدارسازی ناحیه مرکزی سهیم هستند.
نیام پشتی-کمری نیز در پایداری ستون فقرات و ناحیه مرکزی بطور غیرمستقیم و از طریق عضلاتی که وارد آن می­شوند دخیل است (۱۴, ۱۵, ۵۴). عضلات متصل به نیام شامل عضلات راست کننده ستون مهره، مولتی­فیدوس، عرضی شکم، مورب داخلی،سرینی بزرگ، و مربع شکمی می­باشند (۱۴, ۵۴, ۵۷-۵۹). انقباض هر یک از ترکیب­های این عضلات، تنشی را ایجاد می­ کند که فشار انتقال و فشار بین بخشی در مفصل کمری- خاجی را کاهش می­دهد و از این­رو پایداری بین بخشی ستون فقرات و مجموعه کمر – لگن – ران را فراهم می­ کند (۵۴).
سیستم عضلانی لوکال به قسمت­ هایی از ستون فقرات متصل هستند و عملکرد آنها، پایدار­سازی هر بخش بطور مستقیم است (۱۴). هر یک عملکردی درون­گرا، برون­گرا و ایزومتریک دارندکه مستقیماً بر پایداری ناحیه مرکزی تاثیر می­گذلرد.
عضله عرضی شکمی یکی از عمقی­ترین عضلات شکمی است. این عضله بصورت برون­گرا منقبض می­ شود تا فشار درون­شکمی را افزایش داده و در نیام پشتی کمری تنش ایجاد کند (۱۴, ۵۴, ۵۷, ۵۸). همچنین بصورت ایزومتریک منقبض می­ شود تا مجموعه کمر – لگن – ران را در هنگام الگوهای حرکتی کارکردی پایدار سازد (۵۴). انقباض اکسنتریک آن نیز باعث کاهش پروتروشن شکم هنگام الگوهای حرکتی کارکردی می­ شود (۱۴, ۵۴, ۵۸).
عضله مورب داخلی, عضله ای است از نیام پشتی – کمری منشا می­گیرد (۵۴, ۵۷). انقباض این عضله موجب فلکشن جانبی و چرخش همسوی تنه می­ شود (۵۴, ۵۸). عملکرد اکسنتریک این عضله باعث کاهش شتاب اکستنشن تنه و چرخش دگرسو می­ شود. انقباض ایزومتریک این عضله نیز مجموعه کمر – لگن – ران را پایدار کرده و باعث پایدارسازی در بین بخش­های ستون فقرات می­ شود (۱۴, ۵۴).
عملکرد درون­گرای عضله مولتی­فیدوس باعث افزایش شتاب در اکستنشن تنه و چرخش طرف مقابل می­ شود، درحالیکه عملکرد برونگرای آن منجر به کاهش شتاب در فلکشن تنه و چرخش سمت همسو می­ شود (۵۴, ۵۸-۶۰). به این علت که این عضله وارد نیام پشتی – کمری می­ شود، انقباض آن تنش و پایدارسازی لگن و ستون فقرات را در هنگام انتقال انرژی به اندام­های فوقانی و تحتانی بوجود می ­آورد (۵۷-۵۹).
لومبار­ترنسورسوسپینالیس، گروهی متشکل از سه عضله کوچک می­باشد. آنها از مهره­ای به مهره­ی دیگر متصلند و تمام طول ستون فقرات را پوشش می­ دهند. نظریه­ای وجود دارد مبنی بر اینکه عضلات ترنسورسوسپینالیس عمدتاً در حس عمقی ستون فقرات درگیرند (۱۴, ۵۸, ۶۰). این عملکرد کنترل قامتی پایداری پویا را هنگام الگوهای حرکت کارکردی ایجاد می­ کند. اندازه این عضلات نشان­دهنده حداقل نقش انها در حرکات درشت تنه است. آنها به مقدار کمی در اکستنشن و فلکشن جانبی مشارکت دارند (۱۴, ۵۴, ۵۸).
هنگامی­که عضلات ناحیه شکم منقبض می­شوند، دیافراگم را بالا کشیده و باعث انقباض عضلات موجود در کف لگن می­شوند. این عمل فشار درون شکمی را افزایش داده و باعث کاهش نیروی فشاری به مجموعه کمر – لگن - ران می­ شود که درنتیجه پایدارسازی ناحیه مرکزی بدن اتفاق می­افتد (۱۴, ۵۴). مطالعه اخیر نشان داده است انقباض دیافراگم باعث افزایش فشار درون­شکمی قبل از انجام حرکات بزرگ توسط اندام­ها می­ شود (۱۴).
سیستم عضلانی گلوبال حرکات درشت تنه و اندام­ها را تولید می­ کند و اعمال نیرو به ستون فقرات را به حداقل می­رساند (۱۴). عضلات راست شکمی، مورب خارجی و راست کننده ستون فقرات به ترتیب مسئول حرکات فلکشن، فلکشن جانبی، چرخش و اکستنشن تنه می­باشند. مجموعه نزدیک کننده ها، دور کننده­ها و سرینی بزرگ حرکت ران را تولید می­ کنند. عضلات همسترینگ، بعنوان عضلات کمک کننده به سرینی بزرگ در اکستنشن ران محسوب می­شوند اما همچنین باعث فلکشن زانو نیز می­شوند. گروه عضلات چهار سر مخصوصاً عضله راست رانی در ایجاد فلکشن ران نقش دارند. همپنین اکثر این عضلات در پایدارسازی مجموعه کمر – لگن – ران سهیم هستند؛ با این حال این موضوع با جزئیات بیشتری در بخش­های بعدی بحث خواهد شد.
اگرچه عضله مربع کمری یک عضله گلوبال است، اما به توجه ویژه نیاز دارد. عمل کانسنتریک آن باعث تثبیت دوازدهمین دنده در هنگام تنفس می­ شود و همچنین فلکشن جانبی ستون فقرات هم بوسیله اعمال کانسنتیک و هم اکسنتریک کنترل می­ کند (۵۸, ۶۰). اما عمل اصلی آن مربوط به عمل ایزومتریک آن می­ شود که همانا ایجاد تنش روی رباط­های خاصره­ای- کمری و مشارکت در پایداری پویای مفصلی کمری – خاجی است (۵۷, ۵۸)) . علاوه­ براین، در طول راه رفتن در چرخش بین لگن و ستون فقرات نیز درگیر است (۵۷).
عملکرد کانسنتریک عضله گلابی شکل موجب چرخش خارجی ران شده و به اکستنشن ران در طول حرکات کارکردی کمک می­ کند (۵۴). این عضله همچنین باعث پایدارسازی مفصل خاصره­ای – خاجی و همین­طور سر استخوان ران در حفره ران می­ شود (۵۴, ۵۷, ۵۹).

۲-۵-۲) فعال­سازی سیستم عضلانی ناحیه مرکزی
سیستم عضلانی مرکز نقش قابل توجهی در ثبات لگن و ستون فقرات، مخصوصاً در زمان عملکرد اندام­های فوقانی و تحتانی بدن دارد. ثابت شده عضلات خاصی در قسمت مرکزی بدن مخصوصاً عضله عرضی شکمی، مورب داخلی و مولتی فیدوس اولین عضلاتی هستند که هنگام حرکت توسط اندام­ها فعال می­شوند(۵۴, ۵۸) .
مطالعه ای، توسط هودج و ریچاردسون (۱۹۹۷) نشان داد عضله عرضی شکمی اولین عضله­ای است هنگام حرکات اندم تحتانی فعال می­ شود. آنها همچنین فعال­سازی عضلات راست شکمی، مولتی­فیدوس و موربهای دالی و خارجی را نیز مورد مطالعه قرار دادند. نتایج نشان داد زمان فعال سازی عضلات عرضی شکمی، مورب داخلی و مورب خارجی بین حرکات فلکشن، ابداکشن و اداکشن ران تفاوتی نداشت، اگرچه عضله عرضی شکمی و مورب داخلی کارامدی بیشتری را از خود نشان دادند. هر سه عضله ذکر شده قبل از عضله اصلی (عضله پا) فعال شدند. زمان فعال­سازی عضله راست شکمی و مولتی­فیدوس با توجه به اکستنشن ران متفاوت بود. عضله راست شکمی زمان واکنش کوتاه­تر و عضله مولتی فیدوس زمان واکنش طولانی تری را از خود نشان دادند (۱۵). دریسدال و همکاران فعالیت الکترومایوگرافی عضلات راست شکمی و مورب خارجی را در حین اجرای تمرینات ناحیه مرکزی مورد بررسی قراد دادند. تمرینات شامل تیلت خلفی لگن و منقبض کردن شکم، که در موقعیت­های مختلف اجرا می­شدند بود. هدف این دو تمرین بررسی عضلات لوکال ناحیه مرکزی با حداقل درگیری عضلات گلوبال بود. نتایج مطالعه، فعالیت کمتر هنگام منقبض کردن شکم در همه وضعیت­ها مخصوصاً وضعیت حمایت شده را به اثبات رسانید. از میان عضلات گلوبال، عضله مورب خارجی بطور قابل توجهی فعالت بیشتری را در زمانی که تمرینات در وضغیت بدون حمایت انجام می­شدند نشان داد.
اعتقاد بر این است تمرین انقباض ایزومتریک شکم باعث تقویت عضله عرضی شکم از طریق انقباض ایزومتریک و بدون حرکت ستون فقرات و لگن می­ شود. این تمرین مخصوصاً، به منظور تمرکز روی عضلات عمقی لوکال و به حداقل رساندن فعالیت عضلات بزرگ گلوبال طراحی شده است.
ازآنجایی که مطالعه دریسدال و همکاران (۲۰۰۴) (۵۶)، عضلات خاص لوکال را مورد بررسی قرار نداده است، می­توان چنین فرض کرد با فعالیت کمتر عضلات گلوبال، فعالیت بیشتری درون عضلات لوکال ایجاد می­ شود. اما این نگرانی وجود دارد که این نتایج و فرضیات در موقعیت­های کارکردی و هنگام حرکات عملکردی، کاربرد دارند یا خیر، با توجه به این موضوع که هم تیلت لگن و هم هولووینگ شکم در وضعیت زنجیره باز در حالت خوابیدن طاق­باز اجرا می­شوند.
۲-۵-۳) ناحیه مرکزی و اندام تحتانی
این بخش در مورد ناحیه مرکزی و زنجیره جنبشی، زنجیره جنبشی و ورزش، و کمی نیز دررابطه با ناحیه مرکزی و آسیب بحث خواهد کرد، اما تمرکز اصلی این بخش به روی نقش ناحیه مرکزی بدن در حرکات کارکردی، مخصوصاً در هنگام ورزش خواهد بود و با جزئیات بیشتری به این موضوع خواهد پرداخت. بخش آخر نیز بیشتر به کاربردهای عملی رابطه بین ناحیه مرکزی و آسیب، بویژه در رابطه با قسمت تحتانی کمر و اندام تحتانی خواهد پرداخت.
۲-۴-۴-۴) ناحیه مرکزی و زنجیره جنبشی
ناحیه کمر – لگن – ران، محلی است وزن را از سر، تنه و اندام فوقانی به اندام تحتانی انتقال می­دهد. همچنین این ناحیه نیروهای وارده هنگام حرکت اندام­ها رانیز تحمل می­ کند (۵۷, ۶۱). حرکت زانو، بوسیله حرکت و موقعیت ران و مچ، در هنگام دو و پرش تعیین می­ شود. زاویه مفصل رانتحت هم­ترازی مفصل زانو و هم ترازی لگن قرار می­گیرد (۶۲).
کینتیک­های مناسب مجموعه کمر - لگن - ران نیز بر کارآمدی سیستم عصبی-عضلانی متکی­اند. چنانچه قبلاً بیان شد، عضلات عرضی شکم و دیافراکم قبل از هرگونه حرکت اندام تحتانی فعال می­شوند (۱۴). نیام پشتی جانبی، بواسطه عضلاتی که به آن متصل شده اند، نقش عمده­ای را در پایدارسازی و همچنین انتقال نیرو از تنه به اندام تحتانی ایفا می­ کند (۵۷).
کنترل عصبی – عضلانی بیشتر و پایدارسازی قوی، یک وضعیت بیومکانیکی کارآمد برای کل زنجیره جنبشی فراهم می­سازد (۵۴).
سیستم عضلانی گلوبال، از طریق انقباضات اکسنتریک خود فشار را کاهش داده و بوسیله انقباض ایزومتریک پایداری پویا را در صفحه­های حرکتی هنگام حرکات کارکردی فراهم می­ کند (۵۴, ۵۷). عضلات دو مفصلی مانند همسترینگ و چهارسر، نقش مهمی را در پایدارسازی، انتقال و تولید نیرو ایفا می­ کنند (۶۲). همسترینگ بویژه، در بسیاری از حرکات اندام تحتانی مشارکت دارند، آنها با عملکرد اکسنتریک خود در پایداری لگن سهیم هستند و با انقباض کانسنتریک پایداری مفصل خاصره­ای – خاجی را موجب می­شوند (۵۹).
عضلات سرینی بزرگ و میانی در همه فعالیتهای گردشی درگیر بوده و بطور همکوشانه برای پایدارسازی لگن و انتقال نیرو از اندام تحتانی به ستون فقرات کار می­ کنند (۶۳). سرینی بزرگ، ثبات لگن را هنگام چرخش تنه و زمانیکه مرکز ثقل شدیداً تغییر می­ کند حفظ می­ کند. سرینی میانی، به ثبات قامتی هنگام مرحله میانی ایستادن در چرخه گام­برداری کمک می­ کند (۶۳).
یک ناحیه مرکزی کارآمد، امکان روابط بهینه طول- تنش را فراهم کرده و حفظ روابط بهینه جفت نیروی مجموعه کمر -لگن- ران را ممکن می­سازد. این امر سپس آرتوکینماتیک بهینه مفصل در مجموعه کمر- لگن- ران، حین حرکات کارکردی را تسهیل­سازی می­ کند و موجب کارامدی مطلوب عصبی – عضلانی در تمام زنجیره جنبشی و کاهش شتاب مناسب، ثبات پویا و افزایش شتاب هنگام حرکات یکپارچه و پویا می­ شود (۵۴).
۲-۵-۵) زنجیره جنبشی و ورزش
زنجیره جنبشی در حرکات هر ورزشی مشهود است. هنگام زدن توپ در بیسبال، ستون فقرات، تنه و ران، نیروی عکس­العمل زمین را با انتقال از اندام تحتانی به شانه و نهایتاً توپ منتقل و تقویت می­ کنند (۶۰). در شرایط بدکارکردی­های زنجیره جنبشی، عدم تعادل در قدرت، عدم انعطاف­پذیری، خستگی، بی­ثباتی، توالی نامناسب شلیک­ها و ثبات عضلانی و کاهش سرعت و دقت پرتاب قابل مشاهده است (۶۰).
حرکت تِرن­اوت در رقص باله، مستلزم ۸۰ تا ۹۰ درجه چرخش خارجی ران است (۶۰). این حرکت امکان آغاز راحت حرکات چندبرنامه­ای و رسیدن پا به حداکثر اکستنشن را ممکن می­ کند. حرکت اربسکو[۴] در این رقص، بوسیله حفظ وضعیت ایستاده روی یک پا، درحالیکه پای مخالف در حالت اکستنشن ۹۰ درجه است، اجرا می­ شود (۶۰). عضلات شکم هنگام این حرکت در حالت کشیده قرار داشته و برای کنترل فشارهای کمر دچار عدم مزیت مکانیکی­اند (۶۰).
در هنگام دویدن و در زمان تماس پاشنه، نیرویی معادل دو و نیم برابر وزن بدن به فرد تحمیل می­ شود (۶۰). عضلات قویتر ناحیه شکم و کمر به پایداری بیشتر لگن کمک می­ کنند. این امر موجب سیستماتیک شدن و مناسب شدن طول گام می­ شود، که نتیجه آن افزایش کارامدی و کاهش تقاضاهای متابولیک است (۶۴).
در بسکتبال از اصول بیومانیکی مشابه دویدن استفاده می­ شود، اما این ورزش شامل حرکات جانبی بیشتر، تغییر مسیر ناگهانی، افزایش و کاهش شتاب است (۶۰). این اعمال نیازمند تعدیلات مداوم قامتی و جبرانهای سیستم عضلانی گلوبال است.
ضربه با پا می ­تواند به بسیاری از مصدومیت­های مرتبط با اندام تحتانی فوتبالیست­ها نسبت داده شود (۶۰). در مرحله ادامه حرکت، در عمل ضربه با پا، تنه بیش از حد معمول اکستنشن می­یابد. عمل فریب هنگام دریبل، نیازمند حرکات جانبی سریع است موجب تغییرات در جهت و سرعت می­ شود (۶۰). کارآمدی سیستم عصبی – عضلانی ناحیه مرکزی و همچنین تمام زنجیره جنبشی برای پیش­گیری از مصدومیت­های غیرتماسی در این ورزش­ها ضروری است.
۲-۵-۶) ناحیه مرکزی و آسیب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...