کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب
 



طبیعی است که هر عاشقی برای راه یافتن به دل معشوق، خود را طبق سلیقه و خواست او می آراید. مثلا در خانواده، مطلوب است که زن ببیند شوهرش چه مدل آرایش و چه نوع رنگ لباسی را دوست دارد و آن گونه خود را آرایش کند و لباس بپوشد. چون از این راه بیشتر در دل شوهرش جا می گیرد. زنی که محب خداست و می خواهد محبت و نظر خدا را به خود جلب کند باید باب سلیقه خدا عمل کند. باید ببیند خدا زن را چطور می پسندد و همانطور ظاهر شود. خدا زن را پوشیده دوست دارد. راه جلب نظر الهی برای زن اختیار کردن حجاب سادگی و متانت است(طیب،۵۲:۱۳۸۸).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴- کارکردهای اجتماعی حجاب
۱-۴- حجاب عامل استحکام خانواده
حجاب به دو طریق باعث تحکیم پیوند خانوادگی و استحکام خانواده هاست. اولین تاثیر حجاب در استحکام روابط خانوادگی در مرحله انتخاب همسر صورت می گیرد. حجاب باعث می شود که در حین انتخاب همسر، زیبائی ها و جذابیت های زن در چشم مرد جلوه نکند و او مبنای انتخاب خود را از ملاک زیبائی به ملاک های دیگری در زن تغییر بدهد. تایید این واقعیت چندان دور از ذهن نیست که زیبائی زن باعث می شود مردان در حین انتخاب به مقولات دیگر چندان توجهی نشان ندهند و برای تصاحب این همه جمال و زیبائی تعجیل کرده و حسابگری های دیگر را لحاظ نکنند و نیز واضح است که انتخابی که تنها از روی احساس صورت گرفته و صرف زیبائی زن را ملاک قرار می دهد از عمق زیادی برخوردار نخواهد بود زیرا زیبائی های زن هر چقدر هم که برای مرد خیره کننده باشد با گذشت زمان تکراری شده و دیگر آن همه جذابیت پیشین را نخواهد داشت. در این مواقع است که اگر بنا به یک اتفاق، زن زیبائی خود را از دست بدهد و یا مرد، زنی زیباتر از همسر خویش را پیدا کند بدون دریغ به سوی او گرایش پیدا خواهد کرد زیرا زیبائی برای او تعیین کننده بوده است. اما حجاب مانع از این انتخاب سطحی و احساساتی می گردد و باعث می شود مردان ملاک های دیگری را در زن جستجو کرده و آنها را مبنای تشکیل زندگی خود قرار دهند. لذا در اینگونه انتخاب ها است که مبنای زن و شوهری و محبت میان آنها بر پیوند های استواری بنا شده است و زیبائی و یا عدم زیبائی زن چندان خللی در این ارتباط ایجاد نخواهد کرد(اقبالی،۸۴:۱۳۹۰).
مردی که بیرون از خانه دائماً در معرض جلوه های زنان است و با تحریکات گوناگون مواجه می شود، کم کم از همسر خود دلسرد می گردد و در نتیجه، ‌محیط خانواده انسجام خود را از دست داده و سست و چه بسا متلاشی می شود، چرا که همسر او حدّ معینی از زیبایی را دارد و همه جذابیتها و زیبایهای ظاهری زنان خودآرا و جلوه فروشی را که در جامعه می بیند، ندارد و مرد خواه ناخواه اقدام به مقایسه زن خود با زنان دیگر می نماید و از محدودیتهای ظاهری زن خود دلسرد می گردد. اگر بخواهیم بنیاد خانواده مستحکم باشد، باید مرد از معرض چنین جلوه هایی مصون بماند و برای این منظور زنان باید پوشیده و موقر در جامعه ظاهر شوند. این به سود خود زن هم هست.
۲-۴- حجاب باعث بقای انگیزه ازدواج
حجاب باعث حفظ انگیزه ازدواج و تن دادن مرد به مسئولیتها و دشواریهای تشکیل و اداره ی خانواده است. یکی از معضلاتی که امروز در جامعه وجود دارد این است که مردها تن به ازدواج نمی دهند. چون از طرفی تامین هزینه ی اداره ی زندگی و مسئولیتهای دشوار اداره ی خانواده، کار سنگینی است و از طرف دیگر وقتی زنان خود را آرایش می کنند و در جامعه عرضه می نمایند و به آسانی خود را در دسترس مردان قرار می دهند، مرد دلیلی برای تن دادن به مسئولیتهای سخت و دشوار اداره ی خانواده نمی بیند. بازار آزاد لذت جویی های جنسی، خواسته های او را تامین می کند. بدون اینکه آن دردسرها و هزینه ها و مشکلات را داشته باشد. لذا اگر بخواهیم انگیزه ی تشکیل خانواده باقی بماند، باید راه کامیابی های جنسی به شکل غیر اخلاقی در جامعه بسته باشد و بازار آزاد لذت جویی ها تعطیل شود و زن به هنگام حضور در جامعه، باید پوشیدگی، وقار، متانت و سنگینی خود را حفظ کند، تا تنها راه تامین این نیاز حیاتی برای مرد، تشکیل خانواده باشد(همان:۸۶).
۳-۴- حجاب باعث پویایی و نشاط جامعه
این تصور که حجاب باعث می شود که زنان امکان حضور فعال در جامعه را نداشته باشند با روح حاکم بر اصل حجاب در اسلام تضاد دارد. حجاب در دین اسلام دارای یک سری ضوابط و حدود مشخص است که به هیچ عنوان مانع حضور فعال زن در جامعه نیست. دین اسلام به هیچ وجه نگفته است که زنان باید در خانه محصور شوند و یا هنگامی که در جامعه حاضر می شوند طوری خود را بپوشانند که دیگر قادر به انجام هیچ گونه فعالیتی نباشند. اسلام به شدت مخالف محصور کردن زن در درون خانه است و حتی انجام کارهای داخل خانه را جزء تکالیف زن نمی شمارد و به حجاب زنان نیز صورت تعدیل یافته ای بخشیده است تا زنان در عین حالیکه رعایت تقوا و عفاف را در مواجهه با نامحرم لحاظ می کنند از انجام وظایف اجتماعی خود نیز باز نمانند(مطهری،۶۲:۱۳۸۴).
اگر یک فرد رفتار کاملا تنظیم شده ای داشته باشد و در هنگام انجام یک کار با تمرکز ذهنی و روانی کامل کار خود را پیش ببرد کارائیش بیشتر از کسی خواهد بود که رفتارش تنظیم نشده و بدون تمرکز ذهنی و روانی کامل به انجام کار مشغول می شود. به عبارت دیگر فردی که همزمان مشغول انجام دو یا چند فعالیت مهم است بسیار کمتر از کسی که سرگرم انجام یک کار بوده و تمرکز روی آن کار دارد، کارائی خواهد داشت. به طور مثال واضح است که فردی که از طرفی مشغول مطالعه است و از طرفی دیگر در حال تماشای مسابقه فوتبال از تلویزیون است کارائی کمتری نست به کسی که صرفا مشغول مطالعه بوده و مزاحمی به نام تلویزیون را ندارد، خواهد داشت. مقوله بی حجابی و حضور زنان با لباس های تحریک کننده نیز به همین صورت است. مثلا اگر یک دانشجو در سر کلاس دختری را با وضعیت کاملا زننده و تحریک آمیز در کنار خود ببیند بیشتر حواسش به درس جمع است یا دانشجوئی که با این مسئله روبرو نیست و تنها با استاد و کتاب سر و کار دارد؟ پاسخ روشن است. لذا این بی حجابی است که مانع کارائی جامعه می شود و نه حجاب که باعث تنظیم روابط جنسی و جهت دادن به نیروهای افراد جامعه است.
نشاط جامعه در گرو نشاط افراد جامعه است و نشاط افراد جامعه نیز مستلزم جلوگیری از هدر رفتن انرژی های زائد و تنظیم آنها در یک چارچوب خاص است. به عبارت دیگر افراد یک جامعه وقتی نشاط را تجربه خواهند کرد که تمامی نیازها علی الخصوص نیاز به محبت و عشق و نیز نیاز به روابط جنسی در آنها در یک چارچوب مشخص برآورده شود و افراد احساس کمبود در نیازهای خود نداشته باشند. نکته مهمی را که در اینجا باید لحاظ کرد بحث نشاط جنسی افراد جامعه است که تنها و تنها در سایه رعایت حجاب از سوی زنان و محدود کردن روابط جنسی در چارچوب خانواده امکان پذیر خواهد بود. در واقع وقتی در جامعه زنان حجاب نداشته باشند و زیبائی های خود را بدون هیچ محدودیتی در اختیار مردان نامحرم در جامعه قرار دهند کم کم به دلیل بالا رفتن آستانه تحریک مردان جامعه، جذابیت های زنان برای آنها بی تاثیر خواهد شد و به همین دلیل در روابط جنسی هیچگونه لذتی باقی نخواهد ماند و به تبع آن نشاط جنسی در آن جامعه از بین خواهد رفت و در این حالت است که افراد به سمت تنوع طلبی در روابط جنسی گرایش پیدا می کنند. به همین دلیل اسلام قصد دارد با الزام حجاب به زنان، نیازهای عاطفی و جنسی افراد را از درون جامعه به چارچوب خانواده منتقل کند تا با جلوگیری از بوجود آمدن این مشکلات باعث ایجاد آرامش روانی و سلامت جسمانی افراد و به تبع آن، نشاط جامعه شود.
ب. مولفه های الگوی حجاب زن مسلمان ایرانی
الگوی حجاب زن مسلمان ایرانی دارای مولفه هایی است که اکنون پس از ذکر ملاحظات موجود در این زمینه، در ذیل به آنها اشاره می گردد.
۱- حجاب در پوشش و لباس
اولین و مهمترین مولفه ای که در باب حجاب زن مطرح می گردد، حجاب در پوشش و لباس است. زنان مسلمان طبق دستور صریح دین مبین اسلام می بایست بدن خود را از نگاه مردان نامحرم بپوشانند. در ادامه به آیات و روایات موجود در این زمینه اشاره می گردد.
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»
«اى پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند این براى آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است» (قرآن کریم، احزاب:۵۹).
«…وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ..»
«…زیورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست و باید روسرى خود را بر سینه خویش فرو اندازند..» (قرآن کریم، نور:۳۱).
همچنین احادیث و روایات بسیاری در این زمینه وجود دارند که هر کدام به نوعی حدود و ابعاد حجاب در پوشش زن در برابر مردان نامحرم را مشخص می کنند (وسایل الشیعه: ج۳، ص۲۵ ؛ الکافی: ج۵، ص۵۲۱ ؛ سنن ابی داوود: ج۲، ص۳۸۳). از مجموع این آیات و روایات برداشت می گردد که زنان می بایست در برابر مردان نامحرم، همه جای بدن به جز صورت و کفّین، و زینت های خود را بپوشانند.
۲- حجاب در رفتار
دیگر مولفه ای که برای حجاب زنان در آیات قرآن و روایات معصومین(ع) ذکر شده است، حجاب در رفتار زنان است که به نوعی به مقوله حیا و عفاف به عنوان ابعاد درونی حجاب، نیز مرتبط است. تعدادی از آیات و روایات این زمینه عبارتند از:
«…وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ..»
«…و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود..» (قرآن کریم، نور:۳۱).
و نیز احادیثی که در این زمینه وجود دارند (وسائل الشیعه: ج۲۰، ص۱۸۵ و ۱۹۷ و ۱۹۸).
۳- حجاب در گفتار
از دیگر مولفه های الگوی حجاب زن مسلمان، حجاب در گفتار و نحوه سخن گفتن با مردان نامحرم است که این بعد نیز به حجاب درونی و یا همان عفت و حیا مرتبط است. آیات و روایاتی نیز در این زمینه به چشم می خورد که تعدادی از آنها عبارتند از:
«فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ..»
«پس نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار است به طمع افتد» (قرآن کریم، احزاب:۳۲).
و نیز احادیثی که در این زمینه وجود دارند (بحارالانوار: ج۲۷، ص۳۳۵ و ۳۵۶ و۳۴۰).
۴- حجاب چشم
مولفه ی دیگر الگوی حجاب زن مسلمان، همانا حجاب چشم و مراقبت از نگاه خود در مقابل مردان نامحرم است. اگر چه دستورات اکید اسلام در زمینه حفظ و مراقبت از نگاه غالبا مردان را مخاطب قرار می دهد اما اسلام به زنان نیز دستور داده است که مراقب نگاه های خود باشند.
«…قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ..»
«…ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند..» (قرآن کریم، نور:۳۱).
جمع بندی
این فصل در پی دست یابی و شناخت مولفه های الگوی حجاب و پوشش زن مسلمان ایرانی بوده است و بدین منظور ابتدا ملاحظات مهم و اساسی دیدگاه اسلام پیرامون بحث حجاب مورد بررسی قرار گرفت که این ملاحظات عبارت از: از بین بردن زمینه ایجاد فساد لازمه تعالی جامعه، حجاب امری اجتماعی و نه فردی، کارکردهای فردی حجاب برای زنان و کارکردهای اجتماعی حجاب بودند. تعدادی از مهمترین کارکردهای فردی و اجتماعی حجاب عبارتند از: حجاب باعث پویایی و نشاط جامعه، حجاب باعث بقای انگیزه ازدواج، حجاب عامل استحکام خانواده، حجاب مایه ی مقبولیت زن نزد خداوند، حجاب زمینه ساز برخورداری یکسان زنان از آرامش و شادی، حجاب زن مایه ی آرامش روحی مرد، حجاب باعث رهائی زن از رنج و خرج تحمیلی، حجاب باعث محبوبیت زن برای همسرش، حجاب باعث افزایش مطلوبیت و ارزش زن، حجاب مایه امنیت زن و حجاب باعث مطرح شدن شخصیت زن بودند. پس از بررسی این ملاحظات به تبیین مولفه های الگوی حجاب زن مسلمان ایرانی در زمینه های حجاب در پوشش، حجاب در رفتار، حجاب در گفتار و حجاب چشم پرداخته شد.
فصل ششم
راهکارهای تقویت الگو در میان زنان جامعه پس از انقلاب اسلامی
مقدمه
تمایل یا عدم تمایل نسبت به هر پدیده ای منوط به دو شرط اساسی است که اولین و مهمترین آن کسب آگاهی و شناخت نسبت به آن پدیده می باشد. به عبارت دیگر اطلاع از ماهیت و چیستی یک پدیده است که منجر به نفی و یا اثبات آن می گردد و بدون داشتن اطلاع و آگاهی در باب آن مقوله، اساساً نفی یا اثبات آن بی معنا خواهد بود. شرط دوم که البته بی اهمیت نیست همانا سنجش نسبت میان سود و زیان ناشی از آن پدیده است که منجر به انتخاب و یا رد آن می گردد.
مقوله ی سبک زندگی نیز از این دست مقولاتی است که در جامعه ما، مردم یا اطلاعی از سبک زندگی دینی ندارند و یا سبک زندگی مدرن و امروزی آنان برایشان کارکرد مثبت دارد. اصلاح سبک زندگی منوط به آن است که بتوان آرمان‌ها و ارزش‌های جای‌گزین برای نسل جوان طراحی، و رقابت‌ها را به آن سو هدایت کرد. نخبگان و گروه مرجع، احزاب و سازمان‌های مردم‌نهاد و نهاد‌های تبلیغی می‌توانند در این زمینه ایفای نقش کنند؛ چنان‌که ساختار‌های فرهنگی اجتماعی نیز بر این عرصه تأثیری بسزا دارند. لذا با عنایت به تبیین الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی که در این پایان نامه سعی کوچکی در راستای آن صورت گرفت، لازم است که زمینه ها و راهکارهای تقویت آن در جامعه مورد بررسی قرار گیرد. در ادامه بحث، راهکارهای تقویت این الگو در سه محور زیر مورد بررسی قرار می گیرند:
الف- راهکارهای تقویت الگوی نقش اجتماعی زن مسلمان
ب- راهکارهای تقویت الگوی مصرف زن مسلمان
ج- راهکارهای تقویت الگوی حجاب زن مسلمان
لازم به ذکر است که راهکارهای زیر از مصاحبه با اساتید و کارشناسان استخراج گردیده است.
الف- راهکارهای تقویت الگوی نقش اجتماعی زن مسلمان
در این بخش درصدد پیشنهاد راهکار‌هایی هستیم که از یک سو زنان را به ایفای نقش‌های اجتماعی و اقتصادی، متناسب با ویژگی‌ها و مسئولیت‌های زنانه مطرح شده در الگوی حاضر فراخواند و از سوی دیگر کاهش فشار‌های جسمی و روانی و افزایش حس همبستگی خانوادگی و اجتماعی را در پی داشته باشد.
۱- تغییر در الگوهای پیشرفت
می توان ادعا کرد که الگو‌ها و شاخص‌های توسعه از آنجا که اصلاحات فرهنگی‌ و اجتماعی را با نگاهی اقتصاد‌ محور، دنبال می‌کنند ضد‌ مصالح خانواده‌اند و از این روی، در حالی که برابری در احراز مناصب اجتماعی و اقتصادی از سیاست‌های توسعه به شمار می‌آید، اصلاح‌ الگوی مصرف، کاهش میزان طلاق و افزایش همبستگی خانوادگی جایی در ادبیات توسعه ندارد. بر این‌ اساس، لازم است الگوها و شاخص‌های توسعه بر اساس نگرش اسلامی و با نگاهی فرهنگ‌ محور باز‌تعریف شوند و سیاست‌های جنسیتی در آن به‌ روشنی کانون توجه قرار گیرند(مصاحبه با حجت الاسلام زیبایی نژاد، ۱۷/۷/۹۰ ؛ دکتر کرمی،۲۰/۹/۹۰ ؛ دکتر نیلچی، ۱۱/۸/۹۰)
۲- ارزشگذاری به کار خانگی زنان
تنزل جایگاه خانواده، مادری و همسری از عوامل رویکرد زنان به اشتغال است. از این روی، لازم است سیاست‌های تبلیغی و نظام‌ ارزش‌گذاری به سمت خانواده‌ محوری تغییر مسیر دهد تا از یک سوی، زنان از مسئولیت‌های خود در پرورش جسمی و روحی فرزندان و نظارت بر عملکرد آنان، تقویت بنیادهای اخلاقی اعضای خانواده، حمایت عاطفی و جنسی از همسر، کنترل سبد هزینه‌های خانواده و اصلاح الگوی مصرف و تقویت پیوند‌های طایفه‌ای آگاه شوند، و مردان نیز وظایف اقتصادی، نظارتی و حمایتی خود را به‌خوبی بشناسند و در قبال ایفای درست آنها احساس مسئولیت‌ کنند. افزون بر این، باید اهمیت اقتصادی و فرهنگی کار خانگی را به خوبی نشان داد. با وجود اهمیت بسیارِ کار خانگی در اقتصاد ملی، چنان‌که گیدنز اشاره می‌کند «نظریه‌های جامعه‌شناسی توجه چندانی به کار زنان در خانه نکرده‌اند؛ در حالی که کار خانگی از نظر ارزش، تقریباً معادل یک‌سوم کل تولید سالانه در یک اقتصاد امروزی است؛ و افزون بر این، برای مردان زمینه‌ای فراهم می‌کند که به اعتماد حضور همسرانشان در خانه، کار بیشتری انجام دهند(مصاحبه با حجت الاسلام زیبایی نژاد، ۱۷/۷/۹۰ ؛ دکتر علم الهدی، ۲۹/۸/۹۰ ؛ دکتر قندفروش، ۱/۱۰/۹۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 10:57:00 ب.ظ ]




فصل سوم : روش های استخراج ناحیه دهان و سیستم­های تشخیص
۳-۱ مقدمه
طبق آن­­چه که در قسمت­ های قبل بیان کردیم روش­های مختلفی برای استخراج ویژگی وجود دارد. ویژگی­هایی چون پهنای دهان، ارتفاع دهان، ارتفاع و پهنای لب بالایی و لب پایینی، گشودگی افقی و یا عمودی دهان، زوایه­های گشودگی عمودی و افقی، زاویه بین نقاط گوشه چپ و راست لب، فاصله عمودی نقاط روی مرز لب، ویژگی­های حرکت لب، ضرایب تبدیل کسینوسی گسسته، هیستوگرام، فواصل شعاعی یا همان فاصله نقاط روی مرز از مرکز دهان و همچنین، ویژگی­هایی که همیشه قابل رؤیت نیستند همچون ارتفاع زبان زیر لب بالایی، ارتفاع زبان بالای لب پایینی، ارتفاع زبان بین دندان­ها، ارتفاع دندان­های بالایی و پایینی را می­توان نام برد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دقت استخراج ویژگی­های لب برای شناسایی مهم می­باشد. یکی از عمومی­ترین روش­ها برای استخراج ویژگی استفاده از مقادیر سطح خاکستری و آشکارسازی لبه است. اما این روش­ها به دلایلی همچون وجود سبیل و ریش ضعیف کار می­ کنند. روش دیگر استفاده از لبه­های افقی است که توسط کانوال[۷۱] تصویر با عملگر لبه Dy می­باشد چون ناحیه دهان در جهت افقی مقدار لبه بزرگتری دارد. سپس تصویر نتیجه آستانه­گذاری می­ شود که این روش نیز نتایج قابل قبولی نخواهد داشت. به همین دلیل به سراغ طیف رنگی رفته و با مولفه­های رنگی به شناسایی ناحیه لب پرداخته شده است.
رابطه (۳-۱)
۳-۲ آشکارسازی ناحیه لب
۳-۲-۱ آنالیز ترکیب رنگ لب وپوست
در فضای رنگی[۷۲] RGB ، پیکسل­های پوست و لب مؤلفه­ های کاملاً متفاوتی دارند. برای هردو مؤلفه قرمز یکسان است، در ترکیب رنگ پوست مؤلفه سبز نسبت به آبی بزرگتر است و برای لب­ها این دو مؤلفه تقریباً یکسان می­باشد. اختلاف بین مؤلفه قرمز و سبز برای لب­ها نسبت به پوست بزرگتر می­باشد. در [۲۹] یک تعریف شبه رنگی بیان شده که این اختلاف را نشان می­دهد و به صورت زیر محاسبه می­ شود.
رابطه (۳-۲ )
R ,G به ترتیب مؤلفه­ های سبز و قرمز هستند.
در [۳۰] از معادله زیر برای شناسایی پیکسل­های لب استفاده شده است.
رابطه (۳-۳)
Llim , Ulim بیشترین و کمترین آستانه­ای هستند که مقدار مؤلفه قرمز به سبز از پیکسل­های لب را تعریف می­ کنند. بعد از حذف برخی از پیکسل­های نادرست و انجام عملیات شکلی[۷۳] (گشودن[۷۴] و بستن[۷۵]) تصویر نتیجه به صورت زیر به دست آمده است. در این روش گوشه­های افقی لب شناسایی شده است.

شکل ۳-۱ نتیجه حاصل از آنالیز ترکیب رنگ پوست و لب و نقاط گوشه لب
۳-۲-۲ رنگ[۷۶] و اشباع[۷۷] و شدت روشنایی[۷۸] (HSV)
فضای رنگی (HSV) روشنایی را از رنگ جدا می­سازد بطوریکه تغییرات در روشنایی سبب تغییر زیادی در رنگ نخواهد شد. در [۳۲],[۳۱] مقادیر رنگ (Hue) برای محاسبه پیکسل­های لب استفاده شده است. هردو الگوریتم مشابهی را برای محاسبه احتمال اینکه پیکسل مربوط به لب باشد استفاده کرده ­اند که به صورت زیر بیان شده است.

رابطه (۳-۴)
که این روش در شرایط ایده­آل مناسب است و به خوبی برای تصاویر متفاوت و در شرایط مختلف عمل نمی­کند.
۳-۲-۳ حذف مؤلفه قرمز
این روش از مقادیر رنگ سبز و آبی استفاده و از نسبت مؤلفه سبز به آبی، ناحیه لب یافت شده است. برای این کار ابتدا تصویر با یک فیلتر گوسی[۷۹] برای حذف نویز کانوال و سپس لگاریتم نسبت رنگ سبز به آبی محاسبه می­ شود.
رابطه (۳- ۵)
در واقع برقرار بودن نامساوی رابطه (۳- ۵) تعلق یا عدم تعلق هر پیکسل از تصویر را به لب تعیین می­ کند. در [۳۳] از این روش استفاده شده است که مقدار (σ-۱٫۰۵*μ)= β تعریف شده است که σ انحراف استاندارد و μ میانگین مطابق با داده­ی آماری هستند.
از تبدیلات رنگی دیگری نیز برای یافتن ناحیه لب استفاده شده است که در [۲۹] , [۳۳] به ترتیب از روابط زیر استفاده شده است.
رابطه (۳-۶)
رابطه (۳- ۷) که L(x,y) مقدار روشنایی است و (a,b) = (0.4,0.8) در نظر گرفته شده است.
۳-۲-۴ الگوریتم کا- مینز
این الگوریتم در سال ۱۹۶۷ توسط مک کوئین[۸۰] معرفی شد که داده ها را به k خوشه مجزا با مقدار متوسط Cتقسیم ­بندی می کند و به صورت زیر بیان می­ شود:
k مرکز اولیه C1 , C2 ,……., CK برای k خوشه از میان داده ­های ورودی (x) بر اساس قاعده دلخواهی انتخاب می­ شود. که می تواند تصادفی یا بر اساس توزیع داده­ها باشد.
در n امین مرحله معین می­ شود که هر داده متعلق به کدام خوشه است که بر اساس معیار نزدیک بودن داده به مرکز خوشه می­باشد.
مقدار متوسط داده ­های اختصاص یافته به هر خوشه در مرحله n محاسبه شده و مقدار به دست آمده به عنوان مرکز جدید خوشه در مرحله n+1 در نظر گرفته می­ شود.
دو مرحله قبل آنقدر تکرار می­ شود تا دیگر محل همه مراکز خوشه ­ها نسبت به مرحله قبل تغییر چندانی نکند. در نهایت کیفیت خوشه­بندی توسط تابع خطایی محاسبه می­گردد. که مقدار این خطا برابر مجموع مربع خطای هر داده تا مرکز خوشه خود می­باشد که میران خطا به تعداد خوشه ­ها بستگی دارد. مهم­ترین مسئله در این روش تعیین بهینه تعداد خوشه ­ها و مقدار اولیه مراکز خوشه ­ها می­باشد. در [۲۷] از این روش برای جداسازی ناحیه دهان استفاده شده است.
۳-۲-۴-۱ پیاده سازی الگوریتم
در این روش با توجه به اینکه هدف جداسازی ناحیه دهان از ناحیه غیر دهان می­باشد تعداد خوشه ­ها برابر با ۲ و مقادیر اولیه­ای برای مرکز این دو خوشه در نظر گرفته می­ شود. روند ناحیه­بندی بدین صورت انجام گرفته که از پیکسل (۱و۱) تصویر شروع به بررسی شده و فاصله هر پیکسل تا دو مرکز انتخاب شده محاسبه می­ شود. اگر فضای رنگ انتخابی سطح خاکستری باشد داده به مرکزی تعلق دارد که فاصله سطح خاکستری آن پیکسل تا سطح خاکستری مرکز نسبت به سطح خاکستری مرکز دیگر، کمتر باشد. این روند برای تمامی پیکسل­های تصویر انجام می­گیرد و سپس با متوسط­گیری روی سطح خاکستری پیکسل­های تخصیص یافته روی هر خوشه، مراکز جدید دو خوشه محاسبه می­گردد و روند فوق آنقدر تکرار شده تا شرایط پایانی کا- مینز برقرار شود.
۳-۲-۵ شدت روشنایی و باینری کردن
یکی از ساده­ترین روش­ها برای جداسازی لب از سایر قسمت ­ها استفاده از آستانه­ای مناسب است که با این روش می­توان به تصاویری باینری شده دست یافت. در این صورت با تعیین مقدار آستانه مشخص می­توان مقدار پیکسل­هایی که شدت روشنایی آن­ها از مقدار آستانه بیشتر است را برابر یک و آن­هایی که شدت روشنایی آن ها از این آستانه کمتر است را برابر صفر قرار دهیم. البته باید توجه داشت که این روش به طور کامل قادر به جداسازی لب نخواهد بود.
۳-۲-۶ روش­های ترکیبی
یکی دیگر از کارهایی که برای جداسازی لب از سایر قسمت­ های صورت می­توان انجام داد استفاده از ادغام روش­های بیان شده در قسمت­ های قبل است. در [۲۷] روشی ترکیبی برای جداسازی ناحیه لب ارئه شده است. در این تحقیق از سه روش الگوریتم حذف قرمز و کا- مینز و روش باینری کردن استفاده شده و بعد برای ترکیب نتایج حاصل بین نواحی تشخیص داده شده توسط این الگوریتم­ها دو به دو اجتماع گرفته شده و سپس نتایج حاصل از این عمل برچسب­­گذاری شده و در نهایت با مقایسه مساحت­ها خروجی تعیین می­ شود.

شکل ۳-۲ الگوریتم جداسازی ناحیه لب
برای شناسایی دیداری از ویژگی­هایی همچون ارتفاع و پهنای دهان و زاویه گشودگی افقی و عمودی دهان استفاده شده است. عملکرد هریک از این ویژگی­ها به صورت مستقل و ترکیبی بررسی شده و مشخص شده که استفاده همزمان از مؤلفه زاویه گشودگی افقی دهان به همراه ارتفاع و پهنای دهان بهترین امکان جداسازی بین سیلاب­ها را ایجاد کرده و بنابراین بعد از جداسازی سیلاب­ها به تشخیص مصوت پرداخته شده است. شبکه عصبی دو لایه با ۲۵ نرون میانی و ۶ نرون خروجی متناظر با تعداد کلاس­ها به کار گرفته شده و برای آموزش از روش [۸۱]RPROP استفاده شده است. یک بار آموزش و تست فقط بر روی زاویه­ های گشودگی افقی و بار دوم همزمان بر روی زاویه­ های گشودگی افقی و عمودی انجام شده و پس از انجام این مرحله و وزن­دهی خروجی­ها و تعیین ماکزیمم به عنوان خروجی، مصوت موجود در سیلاب تعیین گردیده است.
استفاده از هر یک از این روش­ها و استخراج ناحیه لب باعث کاهش ابعاد و پیچیدگی­ها و عملکرد بهتر ویژگی­ها و در نتیجه افزایش دقت شناسایی خواهد شد بنایراین بعد از استخراج این ناحیه بهتر است ویژگی­های مد نظر از آن استخراج شوند.
۳-۳ روش­های کلاسه­بندی و شناسایی
برای شناسایی دیداری صحبت روش­های مختلفی همچون مدل مخفی مارکوف( HMM) ، شبکه ­های عصبی (NN) [۸۲] و نزدیک­ترین همسایگی (K-NN) [۸۳] ، آنالیز مجزاساز خطی (LDA) [۸۴]را می­توان نام برد. در [۵] ترکیبی از مدل مخفی مارکوف و MLP استفاده شده است. [۹] ، [۱۰] ، [۱۱] ، [۱۲]،[۱۸] ، [۲۰] و [۲۱] مدل مخفی مارکوف، [۱۶] و [۳۴] ,[۲۷] شبکه عصبی و در [۳۵] از ماشین بردار پشتیبان[۸۵] استفاده شده است.
۳-۳-۱ شبکه عصبی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:56:00 ب.ظ ]




اگر چه قانون مالیات­های مستقیم به صراحت عنوان جرم یا بزه مالیاتی را برای اقدامات خلاف قانون بکار نبرده است لیکن، به برخی از مصادیق جرم و مجازات­های آن اشاره نموده است که ما در این بخش ابتدا به این موارد می­پردازیم و پس از آن به سایر تخلفات که در قانون عنوان بزه پیدا نکرده است و برای آن­ها نیز به جای مجازات کیفری، از جریمه مالی استفاده شده است، خواهیم پرداخت.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کلیه اقدامات متقلبانه و عامدانه­ای که منجر به گریز یا فرار مالیاتی می­شوند در زمره اقدمات بزه­کارانه قرار می­گیرند. این اقدامات از جمله جرایمی هستند که علاوه بر بر هم زدن نظم و امنیت جامعه، خسارت‌هایی از نوع مادی را بر قربانیان بیشماری که همانا هویت­های جمعی هستند وارد می‌کنند، این بدان معناست که هنگام ارتکاب این اقدامات توسط مؤدیان یا بزه­کاران مالیاتی، حقوق اشخاص و افراد زیادی تضییع می­ شود.
اگر چه میزان خسارات وارده به هر یک از هویت­های جمعی، عمدتاً ناچیز است لیکن از حیث گستردگی، سطح وسیعی از اشخاص جامعه را پوشش می­دهد. علاوه بر تقسیم اثر بزه میان تمام اشخاص جامعه که تشکیل دهنده هویت­های جمعی هستند، میزان احساس این جرم توسط اشخاص به عوامل مختلفی همچون وابستگی بودجه کشور به درآمدهای مالیاتی بستگی دارد. با این وجود چنین بزه­ای، به واسطه تعدی و تجاوز به حقوق مالکیت اشخاص و ارزش­های اقتصادی جامعه در زمره بزه مالیاتی قرار می­گیرد.
بر این اساس ما نمی­توانیم چنین تخلفاتی را که حقوق اشخاص فراوانی را تضییع می­نماید، در زمره بزه و جرم مالیاتی و مجازات­های پیش ­بینی شده را مجازات­های کیفری بدانیم. همانطور که مطابق قانون مجازات راجع به انتقال مال غیر مصوب ۵/۱/۱۳۰۸، “فروش مال غیر” بواسطه تعدی به ارزش­های جامعه و نیز تجاوز به حقوق مالکیت اشخاص، به عنوان جرم در نظر گرفته شده است، لازم است تا عدم رعایت حقوق جامعه از طریق اقدامات مزورانه و متقلبانه در حوزه مالیاتی که از روی علم و عمد صورت می­گیرد مشمول ضمانت اجراهای کیفری قرار گرفته و چنین اقداماتی به عنوان جرم و بزه شناخته شوند.
آن­چه که مسلم است برخی از اقدامات مؤدیان مالیاتی را می­توان در زمره جرائم مالیاتی بیان کرد. از منظر قانونی نیز تبصره ماده (۳۶) قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲، جرائم مالیاتی را مورد شناسایی قرار داده است لیکن به مصادیق آن اشاره­ای نکرده است.
در نظام حقوق کیفری مالیاتی، یکی از دلایلی که وضع مجازات­های کیفری از نوع مالی را توجیه می­ کند، وجود بزه­کاران مالیاتی از نوع اشخاص حقوقی است که علی­الاصول به واسطه نوع شخصیت حقوقی آن­ها، اعمال مجازات­های کیفری از نوع سلب آزادی از طریق حبس و زندان وجود ندارد.

بند اول: جرایم مالیاتی

در این بند به آن دسته از اقدامات مؤدیان خواهیم پرداخت که در زمره اقدامات مجرمانه قرار می­گیرند. علاوه بر این­ها، در قانون برخی از جرایم مالیاتی وجود دارد که مجازات آن­ها از نوع مجازات­های غیر کیفری می­باشد که ما در این بند مواردی را که دارای چنین مشخصه­ای باشند را نیز مورد شناسایی قرار خواهیم داد.
آن­چه مسلم است رویکرد قانون­گذار مالیاتی در جرم­انگاری اقدامات خلاف قانون مؤدیان، منفی است. این رویکرد نیاز به اصلاح دارد چرا که لزوم به کارگیری و وضع مجازات­های سنگین­تر در خصوص اقدامات مؤدیان محتاج شناسایی این اقدامات به عنوان جرایم مالیاتی است. این موضوع از آن­جا ناشی می­ شود که کاهش وابستگی بودجه کشور به درآمدهای نفتی و از طرف دیگر افزایش میزان سهم مالیات­ها در درآمدهای ملی، از جمله سیاست­هایی است که در قوانین برنامه ­های پنج­ساله توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مورد توجه قرار گرفته است. از این رو لازم است تا با وضع مقررات کیفری مناسب گامی در جهت تمکین تمامی مؤدیان و تضمین حقوق اقشار جامعه در راستای نیل به عدالت مالیاتی برداشته شود.

الف: عدم انجام تکالیف یا وظایف مالیاتی قانونی از سوی دفاتر اسناد رسمی

صاحبان دفاتر اسناد رسمی، بواسطه انجام یا ترک برخی تکالیف مالیاتی خود مشمول مجازات نقدی و کیفری خواهند بود. در این خصوص مطابق ماده (۲۰۰) قانون،[۴۷۱] عدم انجام تکالیف یا وظایف مالیاتی قانونی از سوی دفاتر اسناد رسمی موجب مسئولیت تضامنی سردفتر با مؤدی در پرداخت مالیات متعلقه و جریمه­ای معادل (۲۰%) درصد مالیات متعلقه و در صورت تکرار مشمول مجازات مقرر در تبصره ‌(۲) ماده (۱۹۹) این قانون قرار خواهند گرفت.
به موجب قانون مالیات­های مستقیم، مقررات مالیاتی متعددی برای دفاتر اسناد رسمی وضع شده که دربردارنده تکالیف و وظایف مالیاتی آن­ها می­باشد. یکی از تکالیف این دفاتر در خصوص مالیات بر ارث است که در تبصره (۳) ماده (۳۸) قانون،[۴۷۲] بیان شده است. این تبصره دفاتر اسناد رسمی را موظف نموده تا قبل از رؤیت گواهی‌نامه اداره امور مالیاتی مبنی بر این که وصیت‌نامه مذکور از طرف وصی یا وراث به اداره امور مالیاتی صلاحیت‌دار تسلیم شده است، به مفاد وصیت­نامه ترتیب اثر ندهند.
هانطور که پیش­تر ذکر شد سیاست کیفری صحیح و عادلانه، همواره به دنبال آن است تا با وضع مقررات دقیق راه هرگونه سوء استفاده و فرار و گریز مالیاتی را ببندد. به نظر می­رسد قانون­گذار با درنظر داشتن امکان فرار و گریز مالیاتی از سوی وراث متوفی، رؤیت چنین گواهی­نامه­ای را جزو تکالیف دفاتر اسناد رسمی برشمرده که مستلزم درخواست آن از وراث است. با پیش ­بینی این راهکار وراث از هرگونه تصرف قبل از تصفیه حساب مالیات مربوط عاجز خواهند بود که این موضوع از آن­جا که در راستای حمایت حقوق هویت­های جمعی است، می ­تواند یکی از مؤثرترین ضمانت اجراهای عدالت در نظام کیفری مالیاتی به شمار رود.
چنانچه از منطوق ماده مزبور روشن است، قانون برای چنین اشتباه یا تخلفی در صورت تکرار آن، مجازات کیفری آن­هم از نوع مجازات سالب آزادی قرار داده است که نشانگر شناسایی این ترک فعل به عنوان جرم مالیاتی است. اگر چه عدم درخواست یا دریافت گواهی­های مالیاتی مبنی بر رؤیت وصیت­نامه توسط سازمان مالیاتی می ­تواند از روی قصور یا تقصیر دفاتر مزبور محقق شده باشد لیکن تکرار این اقدام، در فرض تقصیر در نظر گرفته خواهد شد. به تعبیری عدم انجام این فعل هم می ­تواند دارای عنصر مادی و معنوی باشد و هم نباشد.
عنصر مادی این ترک فعل، عدم دریافت گواهی مالیاتی در فرض تکرار فعلی می­باشد که آن فعل می ­تواند تضمینی برای سازمان مالیاتی در جهت تمکین مؤدیان مالیات بر ارث باشد. عنصر معنوی نیز مستنبط از واژه تکرار فعل، کاشف از قصد و اراده مجرمانه دفاتر می­باشد. بنابراین ترک فعلی که مکرراً صورت پذیرفته با دارا بودن عنصر مادی و معنوی که همان قصد و نیت است، می ­تواند به عنوان فعل مجرمانه مشمول مجازات کیفری قرار گیرد.
چنانچه مشاهده می­ شود، شرط تحقق جرم و اراده قانون­گذار جهت شناسایی این ترک فعل به عنوان جرم، تکرار آن است. به عبارتی جرم­انگاری این ترک فعل در فرض تکرار آن خواهد بود که این تکرار به منزله وجود قصد و نیت و اقدام از روی عمد و آگاهی تعبیر شده است.
از نظر این ماده، تکرار دو بار فعل یا ترک فعل توسط صاحبان اسناد رسمی، برای انتساب عنوان مجرمانه کفایت می­ کند. به نظر می­رسد به دلیل مشخص نبودن عنصر مادی و معنوی جرم و قابل تشخیص نبودن تقصیر اشخاص و نیز عمد و آگاهی به ماهیت عملشان، پیش ­بینی چنین راهکار و مکانیزمی که تکرار فعل را به منزله وجود قصد و نیت و از روی علم و عمد دانسته است از یک طرف به تضمین حقوق هویت­های جمعی پرداخته و از طرف دیگر از تضییع حقوق مؤدیان بی­گناه جلوگیری می­نماید.
توضیحات فوق در خصوص سایر تکالیف دفاتر اسناد رسمی نیز قابل تعمیم است. این دفاتر به موجب تبصره (۲) ماده (۱۴۳)[۴۷۳]، مکلف شده ­اند تا در موقع ثبت تغییرات یا تنظیم سند انتقال سهام و سهم‌الشرکه و حق تقدم سهام و سهم‌الشرکه شرکاء در سایر شرکت­ها، حسب مورد گواهی پرداخت مالیات را اخذ و ضمیمه پرونده مربوط به ثبت یا انتقال کنند. همانطور که مبرهن است اخذ گواهی پرداخت مالیات از اشخاص، تضمینی برای سازمان مالیاتی است تا از پرداخت مالیات معاملات و نقل و انتقالاتی که انجام شده است، اطمینان حاصل نماید و از این طریق، یکی از عمده­ترین راه­های فرار مالیاتی را بر مؤدیان سد نماید.
همچنین بنابر مندرجات ماده (۱۸۵)[۴۷۴] و (۱۸۷)[۴۷۵] قانون، صاحبان دفاتر اسناد رسمی مکلف به تسلیم فهرست خلاصه معاملات هر ماه تا پایان ماه بعد، به اداره امور مالیاتی شده ­اند. در خصوص ثبت، اقاله یا فسخ سند معامله مکلف­اند تا اطلاعات مربوط به این معامله را به سازمان مزبور تحویل و صرفاً پس از کسب گواهی انجام معامله اقدام به ثبت یا اقاله یا فسخ سند معامله، نمایند.
شرایط مندرج در دو ماده فوق، همانند آن­چه در مورد سایر تکالیف و وظایف صاحبان دفاتر اسناد رسمی اعم از فعل یا ترک فعل گفته شد می­باشد. بنابراین عنصر مادی و معنوی جرم در فرضی محقق می­ شود که فعل یا ترک فعل مزبور بیش از یک­بار صورت گرفته باشد.
متخلف در صورت تکرار عدم انجام تکالیف یا وظایف مالیاتی، مورد مجازات کیفری از نوع حبس تادیبی از سه ماه تا دو سال قرار خواهد گرفت. همانطورکه در ماده (۲۰۰) قانون مقرر شده، دفعات تکرار بزه که همان خودداری از تکالیف و وظایف مالیاتی است باعث تعلق عنوان مجرمانه و مجازات حبس خواهد بود.
چنانچه مشاهده می­ شود ماده مزبور مجازات حبس را از سه ماه تا دو سال متغیر قرار داده است. مشخص نمودن حداقل و حداکثر میزان مجازات در ماده مزبور این امکان را برای قضات و اعضای هیأت­های حل اختلاف مالیاتی فراهم می ­آورد تا با توجه به میزان بزه و خسارت­های احتمالی آن، مجازات متناسبی را اعمال نمایند. دقیقاً از همین جهت است که افزایش مجازات در صورت انجام دو یا چند باره بزه می ­تواند تضمین­کننده عدالت کیفری باشد.

ب: اقدامات مؤدی به قصد فرار از مالیات

مطابق ماده (۲۰۱) قانون،[۴۷۶] برخی از اقدامات مؤدی همانند استناد به ترازنامه و حساب سود و زیان یا دفاتر و اسناد و مدارکی که بر خلاف واقع تهیه و تنظیم شده یا خودداری از تسلیم اظهار نامه مالیاتی، ترازنامه و حساب سود و زیان برای سه سال متوالی، در صورتی که به قصد فرار از مالیات و از روی علم و عمد باشد، موجب جریمه­های نقدی مندرج در مواد (۱۹۲)[۴۷۷] و (۱۹۳) قانون[۴۷۸] و محرومیت از کلیه معافیت­ها و بخشودگی­های قانونی خواهد شد. این ماده قبل از اصلاحیه ۲۷/۱۱/۱۳۸۰،[۴۷۹] برای این بزه، کیفر حبس در نظر گرفته بود به نحوی که ماده مزبور را می­شد تنها ماده­ای دانست که به مجازات کیفری از نوع سالب آزادی اشاره می­کرد، که البته این مجازات پس از اصلاحیه مزبور، از ماده فوق حذف گردید.
مطابق ماده مزبور، هر شخصی که از روی علم و عمد و با قصد فرار، به ترازنامه و حساب سود و زیان یا به دفاتر و اسناد و مدارکی که برای تشخیص مالیات ملاک عمل است و بر خلاف حقیقت تهیه و تنظیم شده، استناد نماید، یا برای سه سال متوالی از تسلیم اظهارنامه خودداری نماید، علاوه بر آن­که مشمول مجازات و جریمه نقدی خواهد شد از کلیه معافیت­ها و بخشودگی­های قانونی محروم می­ شود. طبق تبصره این ماده، مدیر یا مدیران مسئول اشخاص حقوقی که به علت خودداری از انجام تکالیف مربوط به تسلیم اظهارنامه، ترازنامه، حساب سود و زیان، دفاتر و اسناد و مدارک، که منجر به تشخیص درآمد اشخاص مذکور به کمتر از میزان واقعی می­گردید و این اقدام آن­ها به موجب اسناد و دلایل محرز می­شد مشمول مجازات مقرر در این ماده قرار می­گرفتند.
چنانچه از این ماده مستفاد است، کلیه اقدامات مزبور از آن­جا که دارای عنصر معنوی و مادی جرم است، در زمره اقدامات مجرمانه قرار می­گیرد که علی­الاصول می­توان بر آن­ها مجازات­های کیفری از نوع سالب و محدود کننده حق و آزادی نیز حمل نمود. البته چنانچه اشاره شد مجازات­های مالی مذکور در این ماده نیز نوعی از مجازات­های کیفری محسوب می­شوند که با ماهیت مجرمانه چنین اقداماتی منافاتی ندارند و می­توانند به عنوان بخشی از مجازات چنین اقدامات بزه­کارانه­ای بر مرتکبین آن­ها اعمال شوند لیکن به نظر، عدم پیش ­بینی مجازات­های کیفری در کنار مجازات­های مالی مربوطه آن هم در فرض ارتکاب افعالی که دارای عنصر مادی و معنوی است، نمی­تواند تضمین مؤثری و مجازاتی متناسب با بزه به شمار رود.
این سیاست­گذاری با اهداف نظام عدالت کیفری مالیاتی همخوانی ندارد چرا که ماده (۲۰۱) مجازات اقدامات متقلبانه را همان مجازات مندرج در ماده (۱۹۲) و (۱۹۳) دانسته است این به معنای آن است که قانون­گذار میان مجازات اقداماتی که دارای عنصر مادی و معنوی جرم است با اقداماتی که این عناصر را همراه خود ندارد، تفاوت چشمگیری منظور نداشته است که این تفاوت همان محرومیت از امتیازاتی همچون معافیت­ها و بخشودگی­های قانونی است. به عنوان مثال شخصی که برای یک­مرتبه و بدون قصد و نیت اقدام به تهیه اظهارنامه نکرده و یا آن را به صورت اشتباه تنظیم نموده است، با شخصی که از روی علم و عمد و با قصد و سوء نیت، دست به چنین اقداماتی زده است هیچ تفاوتی میان آنان گذارده نشده، جز محرومیت از کلیه معافیت­ها و بخشودگی­های قانونی که آن هم معلوم نیست که آیا بزه­کار مشمول آن قرار گرفته یا خیر؟
اگر برای تحقق بزه مالیاتی علاوه بر سوء نیت عام، وجود سوء نیت خاص در مرتکب نیز ضرورت داشته باشد و به عبارتی برای تحقق بزه مالیاتی علاوه بر وجود علم و عمد و دانستن و خواستن، مرتکب دارای سوء نیت خاص یعنی قصد تقلب نیز باشد، باز هم اقدامات متقلبانه مندرج در ماده (۲۰۱) قانون، در زمره جرایم و بزه­های مالیاتی قرار می­گیرد. به عبارتی علم و عمد در صورتی که با قصد تقلب توأم شود عنصر معنوی بزه مالیاتی را به وجود می ­آورد. بنابراین زمانی که مشخص گردد، مؤدی چنین سوء نیت خاصی را درنظر داشته، بزه مالیاتی محقق می­ شود.[۴۸۰]
همچنین نظر به مراتب فوق می­توان چنین برداشت کرد که اصل تناسب مجازات با بزه و جرم در این ماده مورد رعایت قرار نگرفته است که طی آن هر یک از بزه­ها و جرایم در دو فرض عمد و غیر عمد و یا توسل و عدم توسل به اعمال متقلبانه، به صورت تقریباً یکسان مورد مجازات قرار گرفته­اند.
از آن­جا که رعایت عدالت با اعمال مجازات­های متناسب محقق می­ شود، به نظر لازم است تا علاوه بر مجازات­های مالی، مجازات­های سالب و محدودکننده حق و آزادی نیز در صورت سوء نیت و بکارگیری روش­های متقلبانه از سوی مؤدی، وضع و اعمال شود تا از این طریق تضمین مناسب­تری در جهت وصول مالیات­ها انجام گیرد. البته باید مدنظر داشت که با توجه تغییر ماده مزبور، حذف مجازات کیفری حبس می ­تواند ناشی از دو عامل باشد. حذف این مجازات شاید ناشی از این رویکرد قانون­گذار و سیاست­گذار کیفری باشد، که اساساً اقدام مزبور را در زمره بزه و جرم مالیاتی نمی­داند و به عبارتی انجام اقدامات متقلبانه به قصد فرار مالیاتی را جرم مالیاتی تلقی نمی­کند و شاید ناشی از این عامل باشد که استفاده از مجازات­های سالب حق و آزادی را مناسب جرایم مالیاتی نمی­داند.
گذشته از اینکه رویکرد قانون­گذار نسبت به حذف مجازات مزبور چه بوده است، جرم انگاری پدیده فرار مالیاتی و در نظر گرفتن مجازات برای متخلفان می ­تواند راهکاری حقوقی و قانونی مثبت باشد که با ارائه تضمین مناسب، اشخاص را وادار به تمکین مالیاتی نموده و در نتیجه مسیر عدالت که از تمکین همگانی مؤدیان می­گذرد هموار گردد.
ماده مورد بحث، اقداماتی همانند استناد به ترازنامه و حساب سود و زیان یا دفاتر و اسناد و مدارکی که بر خلاف واقع تهیه و تنظیم شده یا خودداری از تسلیم اظهارنامه مالیاتی، ترازنامه و حساب سود و زیان را صرفاً در صورتی که برای سه سال متوالی انجام گرفته باشد و علاوه بر آن قصد مؤدی بر فرار از مالیات از روی علم و عمد تعلق گرفته باشد، موجب جریمه­های نقدی مذکور نموده است. چنانچه مشاهده می­ شود قصد قانون­گذار چشم­پوشی از اقدامات متقلبانه افراد است.
علاوه بر مراتب بالا به نظر می­رسد جریمه­های نقدی مذکور در مواد (۱۹۲) و (۱۹۳) قانون، که حسب مورد شامل ۱۰، ۲۰ و ۴۰ درصد مالیات متعلق است تضمین مناسبی جهت الزام به پرداخت مالیات توسط مؤدیان متخلف نخواهد بود. ضمن آن­که محرومیت از کلیه معافیت­ها و بخشودگی­های قانونی که امکان تعلق به مؤدیان را دارد، به عنوان تمایز میان اقدامات مزبور که به قصد فرار از پرداخت مالیات از روی علم و عمد به وقوع پیوسته است با تخلفاتی که چنین وصفی را به همراه ندارد، چشمگیر نمی ­باشد. در این خصوص لازم است ضمن اعمال مجازات­های کیفری، مجازات­های مالیاتی نیز افزایش قابل توجهی داشته باشد تا اشخاص حتی به فکر اعمال متقلبانه به منظور فرار از پرداخت مالیات نیفتند.
یکی از اصول مسلم حقوقی در نظام قضایی ما آن است که جهل به قانون رافع مسئولیت نیست که از آن با عنوان جهل به حکم نیز تعبیر می­ شود. این اصل که در ماده (۱۵۵) قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ نیز بیان شده است تمام مؤدیان را موظف به کسب اطلاع از مفاد قانون مالیاتی نموده است. بنابراین در صورت ارتکاب هرگونه عملی که نوعی تخلف یا بزه مالیاتی شناخته شده باشد، هیچ­گونه عذر و بهانه­ای از آنان قابل قبول نخواهد بود. بر این اساس انجام اقدامات به قصد فرار از مالیات حتی برای بار اول نیز می ­تواند عنوان مجرمانه داشته باشد.
نکته عجیب این ماده آن­جاست که محرومیت از کلیه معافیت­ها و بخشودگی­ها که به عنوان مجازات تشدیدی در مورد ارتکاب اعمال متقلبانه برای مدت ۳ سال، آنقدر مجازات سطح پایینی است که نمی­ توان آن­را تضمین­کننده اصول عدالت کیفری قلمداد کرد. مهلت دادن به مؤدی بزه­کار آن هم برای مدت ۳ سال امر اشتباهی است که بواسطه ایجاد فرصت ۳ ساله به آنان راه عدالت کیفری را سخت و دشوار می­سازد.
با عنایت به مراتب فوق، لازم است تا سیاست کیفری مالیاتی با قرار دادن اقدامات متقلبانه در زمره جرائم مالیاتی که در آن سوء نیت، کسب انتفاع، قصد و از روی علم و آگاهی، وجود دارد مسیر عدالت کیفری را هموار نماید.

ج: عدم پرداخت بدهی مالیاتی

ماده (۲۱۰) قانون، مؤدیان را ملزم به پرداخت بدهی مالیاتی خود ظرف مدت ده روز از تاریخ ابلاغ برگ قطعی نموده است. چنانچه در این مدت نسبت به پرداخت بدهی اقدام نشود، اداره امور اقتصادی و دارایی به موجب برگ اجرایی به وی ابلاغ می­ کند تا نهایتاً ظرف یک ماه از تاریخ ابلاغ نسبت به پرداخت مالیات اقدام نماید.
یکی از مجازات­های استنکاف از پرداخت بدهی مالیاتی توقیف اموال مؤدی است. مطابق ماده (۲۱۱) قانون،[۴۸۱] عدم پرداخت یا ترتیب ندادن پرداخت بدهی پس از ابلاغ برگ اجرائی موجب توقیف اموال منقول یا غیر منقول مؤدی به اندازه بدهی مؤدی اعم از اصل و جرایم متعلقه به اضافه (۱۰%) درصد بدهی خواهد شد.
همچنین یکی دیگر از مجازات­های بدهکاران مالیاتی در ماده (۲۰۲) قانون، مندرج است که به موجب آن، وزارت امور اقتصادی و دارایی یا سازمان امور مالیاتی کشور می‌تواند از خروج بدهکاران مالیاتی که میزان بدهی قطعی آن­ها از ده میلیون (۱۰،۰۰۰،۰۰۰)[۴۸۲] ریال بیشتر است از کشور جلوگیری نماید. حکم این ماده در مورد مدیر یا مدیران مسئول اشخاص حقوقی خصوصی بابت بدهی قطعی مالیاتی شخص حقوقی اعم از مالیات بر درآمد شخص حقوقی یا مالیات‌هایی که به موجب این قانون شخص حقوقی مکلف به کسر و ایصال آن می‌باشد و مربوط به ‌دوران مدیریت آنان بوده نیز جاری است‌.
چنانچه ملاحظه می­ شود دو نوع مجازات برای مستکفین از پرداخت بدهی مالیاتی در قانون ذکر شده است که یکی از آن­ها، از نوع جریمه­های نقدی است و دیگری از نوع سلب حق آزادی می­باشد. باید به این نکته توجه داشت که خروج بدهکاران مالیاتی بیش از آن­که نوعی مجازات باشد، علت دیگری دارد و آن اینکه با بهره گرفتن از این محدودیت، از احتمال خروج دائمی و یا طولانی مدت بدهکار که می ­تواند مالیات متعلق را مشمول مرور زمان نماید جلوگیری به عمل آورده باشد.
توقیف اموال مؤدی، آخرین راهی است که در اختیار سازمان مالیاتی قرار گرفته است تا چنانچه مؤدی نسبت به پرداخت مالیات اقدام نکرد و حتی جریمه­های ناشی از عدم پرداخت نیز او را ملزم به تمکین مالیاتی ننمود، جهت دریافت حقوق هویت­های جمعی از بابت مالیات متعلق به همراه جریمه­های عدم پرداخت، اقدام به توقیف اموال وی نماید. توقیف اموال می ­تواند مؤثرترین تضمین جهت دریافت مالیات­ها به شمار رود چرا که این اقدام به طور مستقیم منتهی به وصول مالیات مربوطه می­ شود و از این طریق می­توان به صورت قطعی به حقوق هویت­های جمعی نایل آمد.
بر این اساس می­توان توقیف اموال را یکی از کارآمدترین تضمینات و ضمانت اجرای عدم پرداخت مالیات دانست که به جهت کسب مالیات­های مربوطه مسیر عدالت را هموار و نابرابری­های پیش­آمده را جبران می­سازد.
تضمین مندرج در ماده (۲۰۲) قانون، که به ممنوع الخروج شدن افراد اشاره دارد، مقرر می­دارد: از خروج بدهکاران مالیاتی که میزان بدهی قطعی آن­ها از ۱۰ میلیون ریال بیشتر است، از کشور جلوگیری می­ شود یعنی ممنوع الخروج می­شوند. حکم این ماده در مورد مدیر یا مدیران مسئول اشخاص حقوق خصوصی بابت بدهی قطعی مالیاتی شخص حقوقی اعم از مالیات بر درآمد شخص حقوقی یا مالیات­هایی که به موجب این قانون شخص حقوقی مکلف به کسر یا وصول آن می­باشد و مربوط به دوران مدیریت آنان بوده جاری است. لازم به ذکر است به موجب قانون بودجه سال ۹۳ و به منظور حمایت از تولیدکنندگان مبلغ ۱۰ میلیون ریال بدهی قطعی مالیاتی به ۵۰۰ میلیون تومان فقط برای مدیران مربوطه در واحدهای تولیدی و صنعتی افزایش یافته است.[۴۸۳]
همچنین نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تاریخ ۱/۷/۱۳۹۳ با تصویب بندی سقف بدهی بدهکاران مالیاتی برای ممنوع‌الخروج شدن را افزایش دادند که در این صورت اشخاص حقیقی چنانچه بیش از ۱۰۰ میلیون ریال بدهی داشته باشند، ممنوع الخروج خواهند شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:56:00 ب.ظ ]




تحقیقی تحت عنوان بررسی میزان بهره‌وری از مدیریت زمان و سنجش مهم عوامل مؤثر در آن بین مدیران مدارس راهنمایی و متوسطه شهرستان ساری می‌باشد. این پژوهش در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری توسط قربانپورصورت گرفته است. هدف کلی این تحقیق بررسی میزان بهره‌وری از زمان و عوامل مؤثر در آن (سوابق خدمتی، سابقه مدیریت، تحصیلات، کنترل مزاحمین، شناخت کافی، جلسات، ارتباطات کتبی، برنامه‌ریزی و علائق شخصی و وابستگی) بین مدیران شایسته آموزشی بوده است و با کمک آموزش، تأثیر هر یک از عوامل مؤثر در بهره‌وری از زمان را برای آنها تغییر و تشریح نمایند.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اصفهانی تحقیقی تحت عنوان بررسی ارتباط مدیریت زمان و سلامت سازمانی در آموزش و پرورش ناحیه یک شهرستان ساری انجام داد، اهداف این تحقیق بررسی ارتباط مدیریت زمان و یگانگی نهادی در سازمان، نفوذ مدیران در سازمان، رفتار ملاحظه‌گری مدیران در سازمان، پشتیبانی منابع در سازمان، روحیه کارکنان در سازمان بود.
تحقیقی با عنوانشناخت میزان برنامه ریزی ،نظم ومدیریت زمان در زندگی روزمره مردم تهران توسط رضا اسمی در سال۱۳۸۴ انجام شد، این پژوهش با روش پیمایشی و با حجم نمونه ای مرکب از ۸۹۵ نفر از شهروندان ۱۵ سال به بالای شهر تهران با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده اند، اجرا شده است.مولفه هایی که در این تحقیق لحاظ شده اندعبارتند از : برنامه ریزی و زمانبندی روزانه کارها، اولویت بندی کارها ،میزان به تعویق انداختن کارها،میزان نظم در زندگی خانوادگی. نتایج این تحقیق نشان می دهدکه میانگین شاخص میزان برنامه ریزی ، نظم ومدیریت زمان در زندگی مردم در حدمتوسط و پایین تر از متوسط بوده است که نشان می دهدمردم به طور جدی به این امر اهتمام نورزیده اند و با افزایش سن ، شاخص میزان برنامه ریزی ، نظم و مدیریت زمان در زندگی افزایش یافته و زنان بیشتر از مردان، متاهلان بیشتر از مجردها ،دانش آموزان و افراد بیکار و سرباز کمتر در کارهاو فعالیتهای روزمره شان دارای برنامه ریزی،نظم و مدیریت زمان بوده اند.همچنین حدود ۴۷ درصد از پاسخگویان کارها و فعالیتهای روزانه خود را اولویت بندی
نمی کنند، با افزایش میزان تماشای تلویزیون میزان برنامه ریزی و زمان بندی برای انجام دادن کارهاو فعالیتهای روزمره کاهش یافته است.
تحقیقات انجام شده در سایر کشورها پیرامون مدیریت زمان
ترومن و هارتلی[۶۲] (۱۹۹۶)، به دنبال بررسی و مقایسه مهارت مدیریت زمان در بین دانشجویان سال اول دانشگاه بودند. گروه مورد تحقیق از نظر میزان سن به سه گروه تقسیم شدند. زیر ۲۱سال (۱۷۲نفر)، بین ۲۱ تا ۲۵ سال (۵۰نفر) و بالای ۲۵ سال (۷۱نفر) بودند.یافته‌های تحقیق نشان داد که دانشجویان دختر و دانشجویان مسن‌تر دارای مهارتهای مدیریت زمان بالاتری بودند.
فراری و دیاز مورالز[۶۳] (۲۰۰۷)،‌ طی یک بررسی به این نتیجه رسیدند که افراد اهمال کار که برای تکمیل تکالیف و جستجوی اطلاعات مورد نیاز، زمان کمتری را برآورد کردند، در آخرین دقیقه، شروع به انجام تکالیف می‌کنند و جهت‌گیری زمان حال دارند و دشواریهایی در زمینه سازماندهی گزارش می‌کنند و زمان برای آنان کم اهمیت تلقی می‌شود. به عبارت دیگر بین اهمال کاری اجتنابی و گرایش به زمان حال، همبستگی منفی وجود دارد، زیرا اهمال کاران اجتنابی نسبت به زندگی و آینده ناامید هستند، در عوض اهمال کاران تحریکی با نگرش نسبت به لذت حال، همبستگی مثبت دارند، زیرا اهمال کاران تحریکی نسبت به زمان و زندگی به عنوان یک چیز لذت بخش نگاه می‌کنند. (شجری، ۱۳۸۸، ص۱۱۰)
مکنزی (۱۹۷۸) در مقاله‌ای تحت عنوان «مدیریت زمان: از اصل تا عمل» درباره اصول مدیریت به طور اعم و درباره مدیریت زمان به طور اخص صحبت می‌کند، او می‌گوید: بیشتر مدیران و دانشجویان ما اصول مدیریت زمان را نمی‌دانند ولی در این مقاله توصیف می‌کند که چگونه مدیران باید برنامه‌های مدیریت زمان را طراحی کنند. یک اصل مهم که نه تنها در مدیریت زمان بلکه به طور کلی در مدیریت به معنای عام باید مدنظر هر مدیری باشد، پرهیز از واقع‌گرایی و مطلق‌نگری است.
کاویک تی[۶۴] و همکاران (۲۰۰۳) در دانشکده علوم رفتاری و بهداشت عمومی، دانشگاه سیدنی استرالیا در مقاله‌ای تحت عنوان «سازماندهی وقت دانشجویان علوم بهداشتی و مهارتهای مدیریتی آنان» اشاره می‌کند.به این که صد و پنجاه و چهار نفر از دانشجویان سال آخر علوم بهداشتی شامل رشته‌های رادیوتراپی و فیریوتراپی در دانشکده علوم بهداشتی، دانشگاه سیدنی، فرم مدیریت زمان را تکمیل کردند.تحلیل یافته‌ها، توانمندی‌ها و ضعف‌های دانشجویان را نشان داد. توانمندی‌ها در زمینه درک دانشجویان از هدف، سطح تمرکز و توانایی هدف‌گذاری مشخص شد و ضعف دانشجویان در عدم استفاده از ابزار مدیریت زمان نیز به ویژه با توجه به استفاده از ابزار مدیریت زمان (مثلاً استفاده از دفتر یادداشت روزانه و فهرست‌های ساخته شده) گزارش شد.محیط کار صورت گرفته و استفاده مؤثرتر و کارآمدتر از زمان در کار، عامل مهمی برای مدیران و کارکنان شده است و مدیریت زمان بعنوان روشی برای کمک به کارکنان مورد توجه قرار گرفته است.
کالین اس کی[۶۵] (۲۰۰۴) در دانشکده مدیریت آمریکا در مقاله ای تحت عنوان «زمان: منبع حیاتی» اظهار داشتند که حل مشکلات از طریق مدیریت زمان، شناخت و درکی از مفهوم کارکردن زیرکانه‌تر بجای سخت‌تر کار کردن را اقتضاء می‌کند. داشتن یک دفترچه یادداشت روزانه می‌تواند کوششی در جهت استفاده درست از زمان باشد. زیرا این دفترچه می‌تواند اطلاعاتی را درباره شیوه‌هایی که می‌توان زمان را صرفه‌جویی کرد و اینکه چگونه جداول شخصی برای حداکثر استفاده از زمان به طور کارآمد ساخته شود در اختیار ما قرار می دهد.این مقاله به خط مشی‌های مدیریت زمان اشاره می‌کند از جمله: نقاط تمرکز را مشخص کنید، اهداف و اولویت‌ها را تعیین کنید. سازماندهی کنید، بر عوامل انگیزشی افراد نظارت کنید، تکنیک‌های حافظه‌ای را گسترش دهید.
استیون برگلس[۶۶] (۲۰۰۵) در مقاله‌ای با عنوان «مدیریت زمان با رویکردی جدید به مدیریت بر هدردهندگان زمان» به این نتیجه رسیده است که: هدر دادن زمان، نشانه یک مشکل است نه خود مشکل. بنابراین مدیریت کردن بر زمان یک فرد هدر دهنده زمان نمی‌تواند مشکل را حل کند. کمک به فرد برای تغییر شیوه‌های کاری، فرآیندی زمان‌بر است. زیرا انگیزه‌های این رفتار نا خودآگاه هستند. بسیاری از این هدردهندگان زمان، مشکل را انکار می‌کنند، بنابراین فقط درمان بلند مدت می‌تواند مشکل ایشان را حل نماید. البته سرمایه‌گذاری در این زمینه بر روی نیروی انسانی، فواید قابل ملاحظه‌ای در پی خواهد داشت. انگیزه‌هایی که به هدر دادن زمان از سوی این افراد منجر می‌شود همان انگیزه‌هایی است که عملکرد عالی را در دیگر افراد موجب می‌شود بنابراین این احتمال کاملاً وجود دارد که هدردهندگان زمان در سازمان شما در صورت درمان، عملکرد بسیار عالی پیدا کنند.
رافائل گارسیا و فرانسیسکو پرز[۶۷] در مقاله‌ای که در سال ۲۰۰۴ ارائه کردند به بررسی و ارزیابی مهارتهای مدیریت زمان به عنوان جنبه مهمی از یادگیری دانش‌آموزان پرداختند؛ هدف اصلی این مقاله، بررسی عواملی است که باعث موفقیت دانش‌آموزان می‌شود مثل ویژگی‌های روانی و ظرفیت‌های قابل پیش‌بینی دانش‌آموزان و ساختار آموزشی.با دانستن عوامل مؤثر بر موفقیت دانش‌آموزان می‌توان یک معیار اندازه‌گیری در برآورد میزان توانایی دانش‌آموزان بر مدیریت زمان طراحی کرد، و بر روی یک گروه ازدانش‌آموزان اسپانیایی انجام شده است . برای این منظور پرسشنامه‌ای با عنوان میزان استفاده از مدیریت زمان در زندگی در میان ۲ گروه ۳۵۰ نفره از دانش‌آموزان دبیرستانی تقسیم شد و با بهره گرفتن از تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی، انطباق خوبی بین مدلهای در برگیرنده معیارهای برنامه‌ریزی کوتاه مدت، برنامه‌ریزی بلند مدت و رویکردهای زمانی دیگر با ویژگی‌های روانی دانش‌آموزان به دست آمد.
در پژوهشی با عنوان “رابطه بین مدیریت زمان و اعتماد به نفس و انگیزه پیشرفت” که جینهوا[۶۸] و همکارانش در سال ۲۰۰۸ در چین انجام دادند، ۱۵۱ دانش‌آموزان سال سوم دبیرستانی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که جنسیت دانش‌آموزان با میزان اعتماد به نفس آنها ارتباط دارد. همچنین میزان قابل توجهی تفاوت در درجه اعتماد به نفس بین دانش‌آموزان در رشته‌های انسانی و رشته‌های هنری وجود دارد. همچنین مطالعات نشان داد که با دانستن میزان اعتماد به نفس دانش‌آموزان و مدیریت زمان در آنها می‌توان میزان انگیزه‌ی موفقیت آنها را پیش‌بینی کرد.در پایان این تحقیق ما نتیجه‌گیری می‌کنیم که رابطه مستقیمی بین میزان مدیریت زمان، اعتماد به نفس و انگیزه موفقیت در دانش‌آموزان سال سوم وجود دارد.
لینگ[۶۹] و همکارانش نیز در رابطه با انگیزه پیشرفت و مدیریت زمان، پژوهشی با عنوان «بررسی انگیزه پیشرفت و مدیریت زمان در میان دانش‌آموزان ممتاز سال دوم راهنمایی» در سال ۲۰۰۶ به انجام رساندند؛ نتایج این تحقیق که بر روی ۱۷۵ دانش‌آموز چینی صورت گرفته، نشان می‌دهد: فاکتور مدیریت زمان یک فاکتور مناسب برای پیش‌بینی میزان موفقیت در دانش‌آموزان است، به طوری که مدیریت زمان در موفقیت تأثیر به سزایی دارد. انگیزه موفقیت نیز با مدیریت زمان رابطه‌ای مستقیم دارد و همچنین سال دوم راهنمایی، بهترین دوره برای آموزش مدیریت زمان به دانش‌آموزان بوده است.
نتایج تحقیق آندرسون، لوت و وایروک(۱۹۹۸)، نشان داد که مدیریت زمان می تواند درانجام به موقع تکالیف آموزشگاهی موثر باشد. آن ها ثابت کردندکه مدیریت زمان می تواند حتی در عملکرد تحصیلی دانش آموزان نیز تاثیر بگذارد.مدیریت زمان از طریق سه راهبرد بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان اثر می گذارد: الف)با افزایش خود آگاهی نسبت به تکالیف. ب) از طریق افزایش مسولیت پذیری نسبت به انجام تکالیف. ج) افزایش درگیری دانش آموزان در کلاس و با معلم.
مانگانلو(۱۹۹۴)، در تحقیق خود ثابت کرد که آموزش مدیریت زمان در موقعیتهای تحصیلی، بسیاری از مشکلات یادگیری و آموزشی را حل می کند.
تحقیق آتنبوروف (۱۹۹۳)، نشان داد که مدیریت زمان می تواند به یادگیری خلاق و هدفمند منجر گردد.
پیتون (۱۹۹۵)،در پژوهش خود دریافت که مدیریت زمان با عملکرد آموزشی ارتباط دارد. مدیران آموزشی می توانند با بهره گرفتن از تدابیر مدیریت زمان به برنامه ریزی آموزشی مناسب ، افزایش یادگیری دانش آموزان و پیامدهای تحصیلی مثبت مراکز آموزشی کمک کنند.
کوپر و روسو (۲۰۰۰)، معتقدند که احساس مسولیت در برابر زمان باعث می شود که مدیریت زمان با بهره وری مناسب از زمان، زودتر به اهداف سازمانی برسند. افرادوقت شناس نه تنها نسبت به خود و دیگران احساس خوشایندی دارند، بلکه معتفدند که زمان و وقت فقط به خود آن ها تعلق ندارند ، بلکه به جامعه نیز تعلق دارد. این باور به مدیریت زمان و بهره وری مناسب از زمان در آن ها منجر می شود.
مک فادن و دارت (۱۹۹۲)، در تحقیقی به بررسی سطح مهارتهای مدیریت زمان در بین ۱۴۳دانشجوی رشته بازرگانی پرداختند. نتایج نشان داد که این دانشجویان بدنبال یافتن روشی بودند تا به آنها نشان دهد که به چه نحوی فعالیت‌هایشان را زمان‌بندی می‌کنند و همچنین بدنبال متغیرهایی بودند که اثربخشی بودجه‌بندی زمانی آنها را تعیین کند.
بری تون و تسر (۱۹۹۱)، در پژوهشی بدنبال بررسی رابطه مهارت مدیریت زمان دانشجویان با موفقیت تحصیلی آنان بودند. آنها در سال ۱۹۸۳ به نود نفر از دانشجویان پرسشنامه مهارت زمان را به منظور تکمیل آن ارائه کردند و چهار سال بعد موفقیت تحصیلی آنان را با نمره پرسشنامه مزبور با یکدیگر مقایسه کردند و دریافتند که در این دو متغیر با یکدیگر رابطه داشته و نمره مهارت مدیریت زمان دانشجویان از بین سایر متغیرها بهترین پیش‌بینی کننده موفقیت تحصیلی آنها بوده است.
ینمیو[۷۰] (۱۹۹۵) ، در تحقیقی پیرامون نقش مدیریت زمان در اوقات فراغت در بین پاسخگویان دانشگاههای تایوان به دیدگاه های دانشجویان در مورد برنامه‌ریزی زمانی و شرکت آنان در این اوقات پرداخته است. نتایج نشان داد که دانشجویان، نقش مدیریت زمان در اوقات فراغت را در زندگی مهم ارزیابی نموده‌اند و اعتقاد دارند که در پیشرفت تحصیلی و کاهش فشارهای روانی تأثیر دارند.
در پژوهشی که مکان[۷۱] (۱۹۹۵)، به دنبال بررسی رابطه مهارت مدیریت زمان و عملکرد آموزش و فشار روانی دانشجویان دانشگاه انجام دادند، نتایج نشان داد که مهارت مدیریت زمان، به عنوان یک مهارت چند بعدی، ارتباط بالایی با عملکرد تحصیلی و میزان فشار روانی دانشجویان دارد. بدین معنی که مدیریت زمان، باعث پیشرفت تحصیلی و ارتقاء سلامت روان آن‌ها می‌شود.طبق بررسی‌های پژوهشگر، تحقیقی که به طور مستقیم در خصوص مهارت مدیریت زمان نوجوانان و جوانان باشد، انجام نشده و هیچ یک از پژوهشهای مذکور به مهارت مدیریت زمان در نوجوانان و جوانان نپرداخته‌اند. از این رو پرداختن به این موضوع در قشر عظیم نوجوانان و جوانان کشور به عنوان تحقیق اولیه و بدیع اهمیتی قابل توجه دارد.
«لاکین» که متخصص در مدیریت زمان است. توصیه‌هایی را ارائه می‌کند که چنانچه افراد آنها را اعمال نمایند در بعد مدیریت زمان موفق می‌گردند، از جمله هدف‌دار بودن، برنامه‌ریزی داشتن، توجه به نظم و ترتیب، اولویت‌بندی امور، تعیین وقت قبلی، تخمین وقت تقریبی برای هر کار و بازنگری امور را می‌توان ذکر کرد (آلن، لاکین[۷۲]، ۱۹۷۳).
«اسپارکس» از بین پیشنهادات مدیریت زمان مواردی را که بیشترین کارایی را در ارتباط با مدیران دانشگاه دارد. به شرح زیر بیان می‌کند، تهیه فهرست فعالیتها و تعیین اولویتهای آن، هدف‌گذاری و ایجاد طرح کار و یادگرفتن اینکه «نه» بگوییم (دنیس، سی،‌ اسپارکس[۷۳]،‌۱۹۸۰)
«وه می‌یره» در مقاله‌ای تحت عنوان بهبود مدیریت زمان پیشنهاد می‌کند که مدیران برای بهبود مدیریت زمان باید از یک سیستم اولویت‌بندی برای برنامه‌ریزی فعالیت‌های کاری استفاده کنند (لورنل، وه، می‌یره[۷۴]، ۱۹۸۱)
«واگر» لازمه مدیریت موفق زمان را برنامه‌ریزی دقیق، نوشتن اهداف، سازماندهی زمان برای رسیدن به برنامه‌های کاری می‌داند. همچنین هدف‌گذاری را وسیله‌ای برای ارزیابی برنامه‌ها می‌داند و رویدادهای سالانه را به عنوان عوامل اتلاف کننده وقت مورد بررسی قرار می‌دهد (پاتریشیا واگر[۷۵]، ۱۹۸۱).
«رابینز» اعتقاد دارد که دو نوع زمان وجود دارد، یکی زمان غیرقابل کنترل و دیگری زمان قابل کنترل،‌او می‌گوید بسیاری از مدیران نمی‌توانند تمام وقتشان را کنترل کنند، آنها پیوسته و روزمره به بحرانهای ناگهانی واکنش نشان می‌دهند، وقت عمده مدیران، صرف پاسخ‌گویی به درخواستها و تقاضاها و همچنین توجه به مسایل و مشکلاتی می‌شود که توسط دیگران ایجاد شده است و این نوع زمان را نمی‌توان کنترل و مدیریت نمود، در مقابل بخش دیگری از وقت قابل کنترل است و این بخش قابل مدیریت کردن است (استفن، رابینز[۷۶]، ۱۹۹۲).
جمع‌بندی ادبیات و پیشینه تحقیق:
مدیریت زمان عبارت است از استفاده مؤثر از منابع و راهی جهت رسیدن به اهداف شخصی، علاوه بر آن مدیریت زمان، استفاده بهینه وقت جهت زندگی راحتر و آسوده‌تر است. (جواهری زاده، ۱۳۷۹). مدیریت زمان به معنی تحت کنترل گرفتن زمان برای استفاده حداکثر از آن در رسیدن به هدف است. چنین مدیریتی باعث افزایش بهره‌وری و کاهش مشکلات ناشی از آن است. مدیریت زمان شامل مهارت‌هایی از قبیل انضباط شخصی، هدف‌گذاری، برنامه‌ریزی و اولویت‌گذاری کارها می‌باشد. این مهارت‌ها به خوبی می‌توانند باعث حذف بسیاری از کارهای بیهوده شده در نتیجه موجب موفقیت فرد در تمام زمینه‌های زندگی می‌شود.
درنظریه بهزیستی راس،سلامت روان بستگی به میزان همخوانی بین اهداف و برنامه ریزی در کارهاوفعالیتها داردو انتظار می رود افرادی که دارای هدف و برنامه ریزی (مدیریت زمان ) در کارها دارند از سلامت روانی بیشتری سود می برند. .(داینر،ساوایشی،۱۹۹۷)
الگوی سیک زنت می هالی بیان می کند که احساس خوشایندی و رضایت در فرد به نحوه مدیریت کردن بر روی فعالیتها مربوط می باشد ، یعنی فرد با مدیریت کردن دقیق و حساب شده در فعالیتهای خود به هدف مورد نظر برسد حالت خوشایندی و رضایت مندی در او ایجاد می شود.(داینر،بیسواس،۲۰۰۰)
الگوی خود تنظیمی فرایندی است که از طریق آن دانش آموزان ، شناخت ها،رفتارها و عواطفی که به نظام مندندو متوجه بدست آوردن هدف است ، فعال و حفظ می کند.(زیمرمن ،۱۹۸۹)
برنامه ریزی صحیح زمانی، باعث تاثیر در پیشرفت تحصیل، سلامت روانی،تمرکز یافتن براهداف و تسهیل در کنترل برنامه می شود.(بون،۱۹۹۲)
نظریه فورد، محتوای هدفگذاری در دو گروه کلی می باشد:پی آمدهای مطلوب درون فردی و پی آمدهای مطلوب شخص-محیط.در این الگو به نظر می رسدبا هدفگذاری،برنامه ریزی زمانی و اولویت بندی در فعالیتها که از مولفه های مدیریت زمان هستند در پیشرفت و موفقیت نوجوانان و جوانان تاثیر می گذارند.(فورد،۱۹۹۲)
استانلی هال، دوره نوجوانی را به دوره طوفان وفشار عنوان میکند ومعتقد است که تاثیرات محیطی و فرهنگی نقش بارزی در نوجوانی دارند.نوجوانی به علت تعارض های بین تغییرات جسمانی ناشی از بلوغ و فشار جامعه بر نوجوان(به خاطر رشد اجتماعی و عاطفی)دوره آشوب و تغییرات ناگهانی هیجانی است(بیابانگرد،۱۳۷۷).
نظریه زیست شناختی، جوانی را دوره ای می داند که فرد در این دوره به اوج رشد جسمی خود می رسد و در این دروه از هر دوره دیگری سالمترند،این رشد در دختران زودتر شروع می شود.(بیابانگرد،۱۳۷۷)
نظریه رشد شناحتی ، پیاژه معتقد است تفکر عملیات صوری،عالی ترین سطح تفکر است که دراین دوره رشد می کند.لابووی-ویف معتقد است در جوانی تفکر واقع گرایانه و عمل گرایانه قرار می گیردومهارتهای عقلانی در جوانی در سطح بالایی است. (برگ،۲۰۰۰)
نظریه یادگیری اجتماعی،بندورامعتقد است یادگیری اجتماعی فرایندی است که در نتیجه آن یک مشاهده گر (جوان) یک الگو را از شخص دیگری که رفتارهای خاصی انجام می دهد، مشاهده می کند و می آموزد تا اعمالی را که مشاهده کرده انجام دهد(بیابانگرد،۱۳۷۷).
نظریه شناختی –رشدی،این نظریه بر رشد شناختی (تفکر و استدلال)تاکید دارد.پیاژه بر جهان شمول بودن تفکر انتزاعی جوان و وابسته بودن تفکر به زمینه های اجتماعی-فرهنگی مورد تاکید قرار داد.وارنر شای معتقد است رشد تفکر در مرحله جوانی به مرحله پیشرفت قرار می گیردو به همین جهت جوان به دانش ها ومهارتهایی متمرکز می شود که برای زندگی او مفید است.(بیابنگرد،۱۳۷۷)
از آنجا که تفاوت‌های بارز و مهم دوران نوجوانی و جوانی این است که اندیشه‌های نوجوانان معطوف به زمان حال است و جوانان به سرعت نگاه خود را به گذشته و آینده متوجه نموده و افق دید خود را گسترش می‌دهد و رویکرد آینده‌نگر در او ملاحظه می‌شود، زمانی که جوان عوامل موفقیت خویش را فهرست می‌کند مسئله بهره‌گیری از زمان را در اولویت قرار می‌دهند. با توجه به تحقیقات انجام شده، در جامعه ما الگوی صرف وقت صحیح به میزان قابل ملاحظه‌ای کمیاب است. با وجود آنکه همه به یک میزان زمان در اختیار داریم ولی بر طبق آمارها و بررسی‌ها، افرادی موفق‌تر هستند که از وقت خود بهتر استفاده می‌کنند ، این امر نیاز بیشتر به الگوهای رفتاری می‌باشد که باید با آموزش و پرورش صحیح در افراد ایجاد نمود.
بنابراین یکی از مهمترین الگوهای رفتاری که باید در کسب آن تلاش نمود نحوه استفاده مؤثر از زمان و گذر عمر می‌باشد، چرا که تنها منبعی را که نمی‌توان ذخیره کرد، زمان است و تنها کاری که در این مورد می‌توان انجام داد آن است که باید نهایت استفاده از زمان را برد. بنابراین زمان، کمیاب‌ترین منجی است که افراد در اختیار دارند و هرگز نباید هدر رود. از آنجا که مهمترین و گرانبهاترین دارایی یک جامعه، منابع انسانی به خصوص نوجوانان و جوانان آن جامعه هستند و چنانچه این افراد به درستی از آن استفاده کنند تغییرات و تحولات به موقع در تمام ابعاد زندگی افراد و به تبع آن در جامعه به وجود می‌آید.
رسانه‌ها، به ویژه رسانه‌های دیداری و شنیداری، قادرند بر اندیشه‌ها، زندگی و الگوهای رفتاری مخاطبان تأثیر بگذارند. لیکن، همانگونه که نشان داده شده، بین صاحب‌نظران بر سر میزان تأثیر رسانه‌ها اتفاق‌نظر جامعی وجود ندارد. چه، برخی معتقدند که رسانه‌ها تأثیری شگرف، قوی، بی‌بدیل و بی‌رقیب بر اندیشه و رفتار مخاطبان بر جای می‌گذارد. در حالی که، برخی دیگر از نظریه‌پردازان، به اثر تعدیل‌یافته رسانه‌ها معتقدند. اینان معتقدند که عوامل و متغیرهای فردی، محیطی، و اجتماعی قادرند اثرات رسانه ها را دستخوش تغییر سازند .براساس مطالب مندرج در سطور بالا می‌توان نتیجه گرفت که اولاً: رسانه‌ها قادرند با تمرکز بر بخشی از واقعیات و حقایق، و پوشش فراگیر آن، اذهان گروه وسیعی از افراد جامعه را معطوف موضوعات خاص نمایند. ثانیاً: رسانه‌ها با ارزش‌گذاری برخی حقایق و اغراق در آن ارزش‌گذاری، می‌توانند بر ارزش‌گذاری‌ها جامعه تأثیر بگذارند و ثالثاً: برجسته‌سازی رسانه‌ها اغلب پیرامون موضوعاتی موفقیت‌آمیز است که در وهله اول، مخاطبان آشنایی چندانی با آنها نداشته باشند و در وهله دوم، آن موضوعات همخوانی بالایی با نیازها و خواسته‌های آنان داشته باشند. رابعاً: برجسته‌سازی در قلمروهایی که با اولویت‌های سیاسی جامعه هماهنگ باشد بیشتر احتمال وقوع دارد. همچنین به دنبال پیدایش و گسترش وسایل ارتباط جمعی که مرهون توسعه سریه تکنولوژی می باشد، رسانه ها به بطن جوامع انسانی نفوذ کرده اند، به گونه ای که انسان هابخش قابل توجه ای از اوقاتشان را با وسایل ارتباط جمعی به سر می برند.امروزه دربسیاری از افراد جوامع،به خصوص نوجوانان و جوانان،هر روزچند ساعت از وقت خود را صرف تماشای برنامه های مختلف تلویزیون می نمایند همین امر است که نه تنهااهمیت و نقش وسایل ارتباط جمعی را نشان می دهند،بلکه نمایانگر شکل گیری روابط جدیدی است که تغییرات اساسی در زندگی نوجوانان و جوانان و رفتارشان بوجود اورده است (ناصری ،۱۳۷۷،ص۱و۲).لازمه رشد و توسعه در هر زمینه ای ، برنامه ریزی اصولی و حساب شده است که مشارکت همه نهادها و سازمانها،به ویژه نهادهای فرهنگی همچون صدا وسیما را می طلبد.رسانه صدا و سیما ، از قابلیت‌ها و امکانات گسترده تری برای اثر گذاری بر نگرش و رفتارنوجوانان و جوانان دارد.بهره گیری از اشکال و قالب های هنری و آموزش الگو های مناسب از شناخت و رفتارمبتنی بر اصول و فنون برنامه ریزی در جهت رشد و توسعه نوجوانان و جوانان است.تهیه و تولید برنامه هایی از این سنخ مستلزم شناخت میزان برنامه ریزی،نظم و مدیریت زمان در زندگی نوجوانان و جوانان می باشد
بر طبق تحقیقات انجام گرفته حاکی از آن است که اصول مدیریت زمان به واسطه کم توجهی محافل و مراکز علمی و آموزشی در ایران چندان شناخته شده نیست، مؤسسه‌ها و دستگاه‌های تحقیقاتی هم اثر خاصی در رابطه با مدیریت زمان به صورت محدود ارائه کرده‌اند.
در راستای موضوع تحقیق، تحقیقات متعددی انجام یافته و نتایج متنوعی نیز حاصل شده است که از جمله آنها می‌توان به تحقیقات علی راست (۱۳۸۷) اشاره کرد. ایشان در تحقیق خود دریافتند که میزان شناخت از مفهوم مدیریت زمان در میان دانشجویان اعم از مدیریت و غیرمدیریت در حد متوسط می‌باشد. میزان شناخت از مفهوم مدیریت زمان و مؤلفه‌های تشکیل دهنده آن در بین دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنی‌داری مشاهده شد. نصر اصفهانی (۱۳۸۱) در تحقیق خود پی برد که بسیاری از افراد در به کارگیری روش‌های مناسب مدیریت زمان با مشکل مواجه‌اند.
- الحانی و همکاران (۱۳۸۵) در تحقیق خود پی بردند که اغلب دانشجویان در طول ترم تحصیلی برنامه مدونی برای مدیریت زمان مطالعه خود ندارند. بنابراین لازم است اهمیت مهارت مدیریت زمان با تأکید بیشتری به دانشجویان آموزش داد.
- علویچه (۱۳۷۶) تحقیقی تحت عنوان بهره‌وری از زمان (مدیریت زمان) انجام داده است و در این تحقیق پی برد که آنهایی موفق‌تر هستند که از وقت خود بهتر استفاده می‌کنند و افراد برای اینکه بهتر بتوانند از وقت خودشان استفاده کنند باید مراحل زیر را انجام دهند:تعیین و شناخت اهداف، برنامه‌ریزی، شناخت عوامل اتلاف وقت و از بین بردن این عوامل.
بری تون وتسر (۲۰۰۶) در پژوهشی پی بردند که بین مدیریت زمان دانشجویان با موفقیت تحصیلی آنان رابطه وجود دارد.
ترومن و هارتلی (۱۹۹۶) در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که دانشجویان دختر و مسن‌تر دارای مهارت‌های مدیریت زمان بالاتری هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ب.ظ ]




برخی یک روش فرایند شمارشی را ارائه می‌کنند تا سیاست جایگزینی که هزینه انتظاری بلندمدت را بهینه می‌کند یافت شود(( Aven, 1996
برخی دیگر یک مدل CBM پیشنهاد کردند که در آن فرض می‌شود نرخ شکست، شکست‌ها‌ی نمایی به متغیر‌ها‌ی وضعیت و بازه‌ها‌ی تثبیت شده بازرسی بستگی دارد . بعد از آن اقدام نگهداری وتعمیرات بهینه طوری یافت می‌شود که هزینه متوسط بلند مدت اقدامات نگهداری و تعمیرات و شکست‌ها‌کمینه شوندBarbera et al, 1996))در توسعه مدل قبلی یک مدل CBM با شکست‌ها‌ی نمایی و زمان‌ها‌ی بازرسی تثبیت شده را برای یک سیستم سری با دو واحد را در نظر می‌گیرند . وضعیت هر واحد درزمان‌ها‌ی مساوی پایش می‌شود . بعد از انجام عملیات نگهداری و تعمیرات وضعیت دستگاه به حالت اولیه خود باز می‌گردد. در هر بازه بازرسی، هر واحد فقط یکبار دچار شکست می‌شود و هرگاه یکی از دو سیستم یا هر دوی آن دچار شکست می‌شوند، کل سیستم دچار شکست می‌شود . نرخ شکست به وضعیت بستگی دارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تعدادی از محققین از یک مدل زمان تاخیر استفاده کرده تا بازه‌ها‌ی بازرسی متوالی بهینه را برای یک سیاست CBM در یک سیستم فرسایشی به دست آورند . آنها این کار را با کمینه کردن هزینه متوسط بلند مدت انجام می‌دهند (.( Okumura, 1997
برخی دیگر مدلی را بر اسا س بازه‌ها‌ی پایش وضعیت بهینه توسعه می‌دهند که بر پایه مفهوم زمان تاخیر شکست و زمان باقیمانده شرطی استوار است . دراین کار فرض می‌شود که پایش وضعیت در یک بازه پایش وضعیت تثبیت شده در طول عمر کلی انجام می‌گیرد . (. (Wang, 2003
برخی یک رهیافت بر پایه قابلیت اطمینان را پیشنهاد می‌کنند که بازه زمانی بهینه نگهداری و تعمیرات یا آستانه بهینه سیاست نگهداری وتعمیرات طوری برآورد شود که هزینه سراسری در واحد زمان بهینه شود . آنها‌ در کار خود فرض می‌کنند که ویژگی‌ها‌ی شکست یک سیستم می‌تواند به زمان کلی کارکرد سیستم از آخرین تعمیرات تا کنون، اطلاعات تاریخی شکست‌ها‌ی سیستم، وضعیت‌ها‌ی کارکرد سیستم یامقادیر متغیر‌ها‌ی پایش شده بستگی داشته باشد. ( Kumar , Westberg1997)
تعدادی از محققین یک مدل کنترل بازگشتی تصادفی را برای بهینه سازی CBMبه کار می‌برند که بر اساس این فرض استوار است که ماشین پایش شده از یک فرایند شکست دو دوره ای پیروی می‌کند که دوره اول مربوط به عمر نرمال و دوره دوم مربوط به شکست بالقوه است).(Wang, 2002
برخی در مدل احتمالی خود ، طول عمر قطعه ای از تجهیزات تولیدی را به دو مرحله تقسیم می‌کنند . مرحله اول را مرحله کارکرد عادی دستگاه نام گذاری می‌کنند و مرحله دوم، مرحله تاخیر شکست نامیده می‌شود. چرا که ممکن است عیبی در دستگاه حادث شده باشد و تا شکست کامل دستگاه، این عیب توسعه پیدا کند . با کمک پایش وضعیت، این عیوب مخفی را می‌توان پیدا کرد اما به دلیل اهداف برنامه ریزی نگهداری و تعمیرات،پیش بینی نقطه شروع مرحله دوم و مهم تر از آن زمان باقی مانده کارکرد دستگاه مهم است( Wenbin2007)
تعدادی از محققین یک رهیافت مدل سازی فازی مبتنی بر قوائد ، اگر و آنگاه پیشنهاد دادندآنها فواید اینگونه مدل سازی را چنین بیان می‌کنند : مدل برمبنای قانون با منطق بشری سازگار بوده که این اجازه می‌دهد تا کارشناسان مربوطه مستقیماً در ساخت مدل دخالت کنند . این نوع مدل سازی برای استفاده کننده واضح و شفاف است. اینکه چگونه تصمیم گیری می‌شود، به وضوح قابل تشریح بوده به طوریکه سیستم سریعاً می‌تواند از اطمینان استفاده کننده سود ببرد . این امر بالاخص در کاربرد‌ها‌ی بحرانی که جنبه ایمنی دارند حائز اهمیت است. (Kothamasu, Huang, 2008)
یک گروه عمده از مسائل درCBMدر ارتباط با موضوع بازرسی می‌باشد که بر مبنای نتایج هر بازرسی دو تصمیم زیر گرفته میشود:
-۱ چه اقدام نگهداری و تعمیراتی انجام گیرد تا سیستم به وضعیت مشخصی برسد، یا همانگونه رها شود.
۲- بازرسی بعدی در چه زمانی انجام شود
گزینه‌ها‌[۲۲]
کلیه اقدامات نگهداری و تعمیرات بعد از پایش وضعیت را میتوان بصورت کلی در چهار گروه ذیل دسته بندی کرد:
۱)ادامه فعالیت[۲۳]
ادامه فعالیت تا زمانیکه پایش بعدی صورت گیرد یا اینکه یکی از فعالیتهای نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه صورت گیرد.
۲)نگهداری و تعمیرات کامل[۲۴]
به فعالیتهای نگهداری و تعمیرات گفته می‌شود که وضعیت عملیاتی سیستم را به وضعیت یک سیستم نو بر می‌گرداند. در این حالت سیستم تابع توزیع عمر و نرخ شکست یکسانی با یک سیستم نو دارد. تعویض یک سیستم معیوب با یک سیستم کاملا نو، نوعی از نت کامل میباشد.
۳)حداقل نگهداری و تعمیرات[۲۵]
به فعالیت‌ها‌ی نگهداری و تعمیرات گفته میشود که نرخ شکست سیستم را به حالت قبل از شکست بر می‌گرداند. تعویض تسمه موتور مثالی از این دسته فعالیت می‌باشد به این خاطر که نرخ شکست کلی اتومبیل تغییر نکرده است.
۴)نگهداری و تعمیرات ناقص[۲۶]
به فعالیتهای نگهداری و تعمیرات گفته می‌شود که وضعیت سیستم را بهتر میکند اما نه به میزان زمانی که با یک سیستم کاملا نو تعویض شود. این فعالیت‌ها‌ برخی از فعالیتهای دو دسته قبل را نیز شامل می‌شوند. بعنوان مثال تن
ظیم موتور،عملکرد موتور را بهبود می‌دهد اما آن را به یک موتور نو تبدیل نمی‌کند(Pham , H., Wang, H1996)
۲-۳- نقد ادبیات
با توجه به کارهای انجام شده در زمینه CBMو دسته بندی‌ها‌ی انجام شده در بالا می‌توان چنین نتیجه گرفت که مدل‌ها‌ی ارائه شده در این زمینه جای توسعه فراوانی را دارند. بالاخص اینکه به علت وجودخطاهای اندازه گیری به هنگام پایش وضعیت، اطلاعات و مقادیر پایش شده می‌توانند دارای توزیع امکان فازی باشند . نکته دیگر اینکه تقریباً تمامی‌مدل‌ها‌ی ارائه شده فرض می‌کنند که سیستم مورد استفاده تازمان بینهایت مورد استفاده قرار خواهد گرفت . این فرض منجر به این می‌شود که پس از گذشت مدت زمانی اقدامات انجام شده با تغییرات کمی‌متناوباً تکرار می‌شوند.
نتیجه اینکه معرفی آستانه برای انجام اقدامات نگهداری و تعمیرات بهتر از تصمیم گیری مرحله ای برای انجام اقدامات است. بنابر این فرض مذکور باعث شده است تا اغلب مدل‌ها‌ به سمت استفاده از توزیع پایای فرایند فرسایش برای بهینه کردن اقدامات پیش بروند. فرض استفاده زمانی محدود برای سیستم باعث می‌شود تا از مدل‌ها‌ی تحقیق در عملیات مانند برنامه ریزی پویا در بهینه سازیCBM بتوان استفاده کرد.
مدل‌ها‌یی که می‌توانند در این زمینه ارائه شوند در قالب دو جدول به تفکیک سیستم‌ها‌ی کاملاً مشاهده پذیر و سیستم‌ها‌ی جزأ مشاهده پذیر در زیر آمده اند . جداول ۲-۱ و ۲-۲ جاهای توسعه مدل‌ها‌ی CBM را برای سیستم‌ها‌ی کاملاً مشاهده پذیر و سیستم‌ها‌ی جزأ قابل مشاهده نشان می‌دهند . کارهای انجام شده که در جداول ۱ و ۲ آمده اند برای بهینه کردن یک یا چند هدف انجام شده اند . بنابراین استفاده دوباره از این مدل‌ها‌ برای بهینه کردن هدف‌ها‌ی دیگر به دلیل کاربرد‌ها‌یی که در عمل می‌توان برای آن متصور شد می‌تواند مفید باشد. برای مثال بهینه کردن دسترسی برای تجهیزات نظامی

انواع سیستم
مدلها
سیستم‌ها‌ی
تک مؤلفه ای
سیستم‌ها‌ی چند مؤلفه ای سری سیستم‌ها‌ی
موازی
سیستم‌ها‌ی
k مرحله ای
سیستم دارای
تابع زمانبندی
مدل سازی مارکوف پیوسته برای فرایند فرسایش      
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ب.ظ ]