علامه براین نظراست،که سلق به معنای زدن و طعنه است.[۱۴۷] طبرسی بیان داشته که اصل سلق،ضرب است، وهم چنین بیان کرده،که سلق به معنای “صاح” یعنی فریاد است.[۱۴۸]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

این حدیث که براساس اشتقاق لفظ درذیل آیه بیان شده است سلق را نهی می- کند،وبیان می داردکه آن ناله وفریادی است، که مذموم است و مورد رضایت خداوند نیست.
۲-۱-۳۴-ضیق
مولف بیان­کرده­است،که کلمه ضیق به معنای سختی و تنگی است.[۱۴۹] آیه ی آورده شده عبارت است از:«فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحى‏ إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَکِیلٌ»(هود/۱۲) «مبادکه، برخى از چیزهایى را که بر تو وحى کرده‏ایم، واگذارى و بدان دلتنگ باشى که مى‏گویند: چرا گنجى بر او افکنده نمى‏شود؟و چرا فرشته‏اى همراه او نمى‏آید؟جز این نیست،که تو بیم‏دهنده‏اى بیش نیستى، و خداست که کارساز هر چیزى است».
حدیثی که در ذیل آیه­ی آورده شده،عبارت است از :عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ‏ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) مَنْ غَسَلَ فَاطِمَهَ قَالَ ذَاکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ کَأَنِّی اسْتَعْظَمْتُ ذَلِکَ مِنْ قَوْلِهِ فَقَالَ کَأَنَّکَ ضِقْتَ بِمَا أَخْبَرْتُکَ بِهِ قَالَ فَقُلْتُ قَدْ کَانَ ذَاکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ فَقَالَ لَا تَضِیقَنَّ فَإِنَّهَا صِدِّیقَهٌ وَ لَمْ یَکُنْ یَغْسِلُهَا إِلَّا صِدِّیقٌ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ مَرْیَمَ لَمْ یَغْسِلْهَا إِلَّا عِیسَى‏.[۱۵۰]-مفضل گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم:کى فاطمه را غسل داد؟فرمود: امیر المو منین(علیه السلام) من این مطلب را از گفته آن حضرت بزرگ شمردم وتعجب کردم فرمود:گویا ازآنچه به­تو خبردادم،دلتنگ شدى؟عرض کردم:چنین­است قربانت گردم، فرمود: دلتنگ مباش زیرا او صدیقه (معصوم) است،و جز معصوم نباید او را غسل دهد،مگر نمى‏دانى که مریم را جز عیسى غسل نداد.
طریحی این حدیث را براساس اشتقاق لفظ بیان کرده است، و ارتباطی به تفسیر آیه مورد اشاره ندارد.
۲-۱-۳۵-خصم
طریحی بیان­داشته،که کلمه خصم به معنای مجادله­ودشمنی است.[۱۵۱] آیه­ی آورده شده عبارت است از:« ما یَنْظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَهً واحِدَهً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ» (یس/۴۹)«آنان منتظرجز یک صیحه نیستند،صیحه‏اى که ایشان را بگیرد،درحالى که سرگرم مخاصمه باشند.»
حدیث بیان شده، در ذیل آیه عبارت است از:عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی لَیْلَى عَنْ أَبِیهِ قَالَ‏ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ‏ إِذَا سَمِعْتُمُ الْعِلْمَ فَاسْتَعْمِلُوهُ وَ لْتَتَّسِعْ قُلُوبُکُمْ فَإِنَّ الْعِلْمَ إِذَا کَثُرَ فِی قَلْبِ رَجُلٍ لَا یَحْتَمِلُهُ قَدَرَ الشَّیْطَانُ عَلَیْهِ فَإِذَا خَاصَمَکُمُ الشَّیْطَانُ فَأَقْبِلُوا عَلَیْهِ بِمَا تَعْرِفُونَ فَ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً فَقُلْتُ وَ مَا الَّذِی نَعْرِفُهُ قَالَ خَاصِمُوهُ بِمَا ظَهَرَ لَکُمْ مِنْ قُدْرَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.[۱۵۲]‏-امام باقر (علیه السلام) می فرمود:چون علم را شنیدید، بکارش بندید و باید دل­هاى­شما گنجایش داشته باشد؛ (زیادتر از استعداد­و حوصله خود،علم را فرا نگیرید.) زیرا چون­ علم دردل مرد به قدرى زیاد شود،که نتواندتحمل­کند،شیطان براو مسلط شودپس چون شیطان­باشما به دشمنى برخاست،با آنچه می دانید به او روى آورید،زیرا نیرنگ شیطان ضعیف است (راوى گوید) گفتم آنچه می دانیم، چیست؟ فرمود: با او مبارزه کنید، به آنچه از قدرت خداى عز و جل براى شما هویدا گشته است.
درتفسیرالمیزان­مولف،بیان­کرده که مشرکان در مورد این که صیحه آسمانی آنان راچه وقت فرامی گیرد، بحث و گفتگو می­کردند،آمدن این صیحه­آسمانی برای خداوند آسان است وخدامی فرماید: این صیحه وقتی می آید،که اینان مشغول مخاصمه هستند.[۱۵۳]
طریحی­ این­ حدیث­ رابراساس­اشتقاق لفظ­بیان­داشته است، چنان که می بینیم در حدیث خصم به شکل اسم فاعل آمده است،یعنی شیطان انسان را به مخاصمه وادار می- کند؛هم چنان که در آیه نیز مشرکان بر سر این مطلب که، آیا صیحه آنان را فرا می گیرد یانه وزمانش کی هست، مشغول مجادله بودند،و هم چنین می توان گفت که، نتیجه مخاصمه می تواند دشمنی باشد.
۲-۱-۳۶- سنم
در مجمع­البحرین­آمده است،که سنم به معنی چشمه ایی در بهشت است.[۱۵۴] آیه­ی آورده شده، دراین قسمت عبارت است از:«وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِیمٍ»(مطففین/۲۷)« ترکیب طبع آن شراب ناب از عالم بالاست».
طبرسی بر این عقیده است،که تسنیم نام چشمه ایی است، که از بالا جاری می شود و مشتق از سنام است.[۱۵۵]
علامه بیان داشته است، که تسنیم نام چشمه ایی در بهشت است؛ وهم چنین از این ماده کلماتی به معنای بلند کردن و پر شدن نیز مشتق شده است.[۱۵۶]
حدیث آورده شده،در این باب عبارت است از: محَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَهَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ‏ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَ لَا أُخْبِرُکَ بِأَصْلِ الْإِسْلَامِ وَ فَرْعِهِ‏وَ ذِرْوَتِهِ وَ سَنَامِهِ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَصْلُهُ الصَّلَاهُ وَ فَرْعُهُ الزَّکَاهُ وَ ذِرْوَتُهُ وَ سَنَامُهُ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَ لَا أُخْبِرُکَ بِأَبْوَابِ الْخَیْرِ إِنَّ الصَّوْمَ جُنَّه.[۱۵۷]-ابو عبد اللَّه صادق (علیه السلام)گفت: آیا از ریشه اسلام و شاخه اسلام و قلّه بلند اسلام باخبرت سازم؟ من گفتم: آرى ابو عبد اللَّه گفت:ریشه اسلام نماز است؛و شاخه اسلام زکات است،و قلّه بلند اسلام‏جهاد در راه خداست،ابو عبد اللَّه گفت: آیا از درهاى خیرباخبرت سازم؟ بدان که روزه سپر آتش است‏.
این حدیث که براساس اشتقاق لفظ بیان شده است، درآن سنام به معنای قله گر فته شده، تاعظمت جهاد در راه خدا را برای مخا طب به تصویر بکشد،تا مخاطب نسبت به انجام آن تلا­ش بیشتری بنماید.
۲-۱-۳۷-قصم
طریحی بیان داشته است که، کلمه قصم به معنای در هم شکستن و نابود کردن است.[۱۵۸] آیه­ی آورده شده­ عبارت است از: « وَ کَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْیَهٍ کانَتْ ظالِمَهً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِین» (انبیا/۱۱)«چه بسیار مناطق آباد ستمگرى رادر هم شکستیم،و از پس آن گروهى دیگر پدید آوردیم.»
حدیثی که­ درذیل آیه آورده شده،عبارت است از: عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ‏ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ‏ مِنَ الْقَوَاصِمِ الْفَوَاقِرِ الَّتِی تَقْصِمُ الظَّهْرَ جَارُ السَّوْءِ إِنْ رَأَى حَسَنَهً أَخْفَاهَا وَ إِنْ رَأَى سَیِّئَهً أَفْشَاهَا.[۱۵۹]- ابی جعفر (علیه السلام) فرمود:از بلاهاى کمر شکن که پشت انسان را خم کند،همسایه بد است، اگر خوشرفتارى و کار نیکى ببیند، پنهان کند،و اگر بدى از انسان ببیند فاش کند.
طبرسی براین باور است که،قصم به معنای شکستن است.[۱۶۰]علامه آورده­است که،کلمه قصم دراصل به معنای شکستن است،ولی بطورکنایه به معنای هلاکت نیز استفاده می شود.[۱۶۱]
این حدیث که بر اساس اشتقاق لفظ بیان شده، بیانی مجازی دارد،برای نشان دادن وبه تصویر کشیدن همسایه بد، به همین دلیل از واژه قصم استفاده کرده است،تا اوج سختی داشتن همسایه بدرا به تصویر کشد.
۲-۱-۳۸-رهن
مولف بیان داشته است،که “رهن” به معنای حبس عمل وهم چنین چیزی در گرو دین قرار گیرد،است مانند وثیقه[۱۶۲]. آیه­ی آورده شده،دراین باب عبارت­است از:«وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ» (طور/۲۱)«کسانى که خودایمان­آوردند،وفرزندانشان­درایمان­پیرویشان­کردند،فرزندانشان­را به آنها ملحق مى‏کنیم و از پاداش عملشان هیچ نمى‏کاهیم، که هر کسى در گرو کار خویشتن است.»
حدیث­آورده شده،عبارت­است از : أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَهٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَکُفُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ وَ ظُهُورُکُمْ ثَقِیلَهٌ مِنْ أَوْزَارِکُمْ فَخَفِّفُواعَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکُم[۱۶۳]. ایا مردم، نفس شما گرو کردار شما است، آن را با استغفار رها کنید، دوش شما از گناهان شمابار سنگینى دارد، به طول سجود آن را سبک کنید.
در مفردات آمده است،که چون از ماده رهن وگرو، نگه داشتن تصور می شود، این ماده سپس به طور استعاره برای حبس و نگه داری، هر چیزی بکار برده می شود.[۱۶۴]
این حدیث که بر اساس اشتقاق لفظ بیان شده است، استعاره آورده شده است برای این که نفس انسان، در گرو اعمال وی است.
۲-۲-احادیث براساس جناس لفظ
دسته دوم ازاحادیث غیرتفسیری احادیثی هستند،که بر اساس جناس لفظ بیان شده است، انتخاب در تعداد این احادیث به طور گزینشی بوده است؛واگردر این بخش می بینیم که برخی واژگان تکرار شده اند،از این جهت است که، حدیث آورده شده در ذیل آنها ازجهت جناس لفظ واژه در حدیث مورد بررسی قرار گرفته است.
۲-۲-۱-حلا
مولف واژه حلا رابه معنای زینت از طلا و نقره گرفته است.[۱۶۵] ذیل این واژه آیه ای آورده شده،که­عبارت­ است از:«وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‏ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ » (اعراف/۱۴۸)«و قوم موسى پس از [عزیمت‏] او از زیورهاى خود مجسّمه گوساله‏اى براى خود ساختند.»
حدیثی که درذیل آیه­ی بالا آمده، عبارت است از: قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لَمَّا أَنْ وَسْوَسَ الشَّیْطَانُ إِلَى آدَمَ (علیه السلام) دَنَا مِنَ الشَّجَرَهِ فَنَظَرَ إِلَیْهَا فَذَهَبَ مَاءُ وَجْهِهِ ثُمَّ قَامَ وَ مَشَى إِلَیْهَا وَ هِیَ أَوَّلُ قَدَمٍ مَشَتْ إِلَى الْخَطِیئَهِ ثُمَّ تَنَاوَلَ بِیَدِهِ مِنْهَا مَا عَلَیْهَا فَأَکَلَ فَطَارَ الْحُلِیُّ وَ الْحُلَلُ مِنْ جَسَدِهِ فَوَضَعَ آدَمُ یَدَهُ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ وَ بَکَى.[۱۶۶] پیامبر(صلّى اللَّه علیه و آله) فرمود: هنگامى که شیطان آدم(علیه السّلام) را وسوسه کرد، حضرت آدم نزدیک آن درخت رفته و به آن درخت نگریست،پس آبروى او برفت (شاید منظور این باشد،که آب و رنگ او دگرگون شد،چون خود را باخت.)سپس برخاست و به سوى آن درخت رفت، و این نخستین گامى بود که به راه خطا برداشته شد،پس با دست از میوه آن چید،و­خورد و زیورها و جامگان زرّین که بر تن داشت، از بدنش پرید و آدم دست خود را بر فرق سرش نهاد، و گریست.
علامه براین­ عقیده است،که"حلی” به معنای چیزهایی است، که آدمی خود رابه آن زینت می­دهد،از قبیل طلا و نقره وامثال آن.[۱۶۷]
مولف­تفسیرجوامع­الجامع ­براین نظراست،که« مِنْ حُلِیِّهِمْ»زیورهایی­است،که­از قوم فرعون به عاریت گرفته بودند،وبعداز هلاک فرعون در دست آنان باقی مانده بود.[۱۶۸]
این حدیث براساس جناس لفظ واژه"حُلِیِّهِمْ درآیه والْحُلِیُّ درحدیث“درذیل­آیه بیان شده است.
۲-۲-۲-ادا
مولف درذیل آیه­ی :«وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفیفٌ مِنْ رَبِّکُم‏» در بیان معنای واژه­ی ادا، حدیث دیگری رابیان کرده است، که عبارت است از:فإنه روی عن أبی عبد الله (علیه السلام) أنه من غسل میتا مؤمنا فأدى الأمانه غفر له قیل و کیف یؤدی الأمانه قال لا یخبر بما یرى.‏[۱۶۹] امام صادق (علیه السّلام) فرمود: هر که جنازه مومنى را غسل دهد،وامانت را درباره او رعایت کند،خداوند او را ببخشاید؛راوى پرسید:چگونه امانت را در باره او رعایت کند؟ فرمود: آنچه را که در تنش مى‏بیند، باز نگوید.
این حدیث­ براساس جناس لفظ واژه" اَداءٌ درآیه و فأدى در حدیث” ذیل آیه بیان شده است، اشاره به حفظ امانت دیدن ازطرف شخص غسل دهنده،درمورد اعضای میت می- دهدکه امانت سالم را رعایت کند.
۲-۲-۳-درا
طریحی بیان داشته است، که واژه درا به معنای دفع کردن است.[۱۷۰] آیه­ی آورده شده در این قسمت، عبارت است از:«الَّذینَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُا عَنْ أَنْفُسِکُمُ الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» (آل عمران/۱۶۸) « همان کسانى که[خود در خانه‏] نشستند، و در باره دوستان خود گفتند: اگر از ما پیروى مى‏کردند، کشته نمى‏شدند؛ بگو: اگر راست مى‏گویید، مرگ را از خودتان دور کنید.»
حدیثی که بیان شده،عبارت است از:و سئل الصادق(علیه السلام)عن الرجل هل یقطع صلاته شی‏ء مما یمر به؟ فقال: لا یقطع صلاه المؤمن شی‏ء ولکن ادرؤا ما استطعتم.[۱۷۱]
این حدیث بر اساس جناس لفظ واژه” فَادْرَؤُادرآیه وادرؤا درحدیث"بیان شده است ودر جهت تفسیرآیه مورد اشاره نیست.
۲-۲-۴-دأب
مولف بر این عقیده است،که واژه دأببه معنای عادت وشأن واصل آن از “من دأب فی العمل"است.[۱۷۲] آیه­ی آورده شده، در این قسمت عبارت است از:
«کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللَّهُ شَدیدُ الْعِقابِ» (آل­عمران /۱۱)«[آنان‏] به شیوه فرعونیان و کسانى که پیش از آنان بودند،آیات ما رادروغ شمردند؛پس خداوند، به [سزاى‏] گناهانشان [گریبانِ‏] آنان را گرفت، و خدا سخت‏کیفر است.»
حدیثی که در ذیل آیه­ی بالا آورده شده، عبارت است از :عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: علیکم بصلاه اللیل فإنها سنه نبیکم و دأب الصالحین قبلکم و مطرده الداء عن أجسادکم.[۱۷۳] امام صادق (علیه السّلام) فرمود: بر شماست که نماز شب بخوانید،زیرا نماز شب سنّت پیامبر شماو شیوه مردان نیکوکارى است، که پیش از شما مى‏زیسته‏اند، و نیز باعث دورى بیماریها از بدن هاى شماست.
مولف­در تفسیر اطیب البیان،براین باوراست که دأب به معنای عادت است، و درعلم اخلاق صفتی که به کثرت گراید، عادت می شود، وجز ملکه نفسانی می شود. [۱۷۴]راغب در ذیل این آیه بیان می دارد، که بر عادتی بودند،که پیوسته استمرار داشته است.[۱۷۵]
طریحی این­حدیث­را براساس جناس لفظ واژه”کَدَأْبِدرآیه­و­دأبدرحدیث” بیان داشته است،و درصدد تفسیرآیه نیست، باتوجه به مطالب گفته شده،می­توان بیان داشت که، دأب عادت و روش هم در صفت پسندیده وهم مذموم می ­تواند باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...