۲-۲-۱۶- رفتار وشناخت ‌در درمان راه حل محور:

به نظر بانیک درمان کوتاه مدت راه حل محورنوعی رفتار درمانی شناختی نظر گرفته می شود که از اصول مشابه با یادگیری شرطی شدن کنشگر و کلاسیک در رفتار درمانی مسئله محور استفاده می شود. تحلیل های رفتاری در درمان کوتاه مدت راه حل محور ‌در مورد استثناها به عمل می‌آیند نه رفتار مسئله آفرین. ‌در درمان کوتاه مدت راه حل محوربحث وپیاده سازی رفتار مطلوب توسط درمانگر تقویت می شود (تقویت مثبت). همچنین این درمان از اصول شرطی سازی کلاسیک نیز استفاده می‌کند. ممکن است همانند مورد تعیین تکلیف از مراجع خواسته شود کار متفاوتی انجام دهد یا وانمود کند معجزه ای اتفاق افتاده است که این هم در سایر فرم های رفتار درمانی شناختی قابل اجرا است (بانیک؛ ۲۰۰۷).

در دیدگاه ساختار گرایی هر شخص در خانواده تعبیر متفاوتی از یک واقعه دارد. مثلا ممکن است همه اعضای خانواده فریاد زدن پدر خانواده را سر میز شام دیده باشند. اما معنی واقعی آن ممکن است از شخصی به شخص دیگر متفاوت باشد (اوهانلان، ۱۹۹۳؛به نقل از بخشی پور جویباری، ۱۳۸۸). دیدگاه ساختار گرایی عنوان می‌کند که می‌توانیم مراجعان را ترغیب کنیم تا تلقی شان از مشکل را به شکلی مفیدتر تغییر دهند. مدل چارچوب دهی مجدد، فرایندی است که به وسیله آن به جنبه هایی دیگر از پدیده ای که قبلاً منفی به نظر می رسید، نگریسته می شود (کورکوران[۵۱]، ۲۰۰۲).

تغییر رفتار بهترین راه برای تغییر و اصلاح دانش هیجانی است. به هر حال از آنجایی که نمی توان دانش را همان طوری که هست، از بین برد. دانش جدید را باید به آن اضافه کرد و به همین منظور یادگیری بیشتر الزامی است (بانیک، ۲۰۰۷).

۲-۲-۱۷- نقشه برداری ذهنی و درمان راه حل محور:

نقشه برداری از ذهن، در اصل توسط مربی و کارشناس خلاقیت، تونی بوزان[۵۲](۱۹۸۴ و ۱۹۸۹) بر مبنای تحقیقات چند ساله اش بر روی توسعه مهارت یادداشت برداری، یادگیری، حافظه و تفکر آفرینی با دانشجویان دانشکده توسعه یافت. بوزان در پژوهش های خود متوجه شد که بهترین نت برداران دارای دو ویژگی منحصر به فرد بودند:

    1. آن ها واژه های کلیدی مورد استفاده در سخنرانی یا مولفان کتاب هایی را که دانش آموزان باید بخوانند، ثبت می‌کردند.

  1. آن ها یادداشت هایشان را واضح و پاکیزه نگه می داشتند و خواندن آن ها آسان بود.

نوشتن، واژه های اصلی تداعی و یادآوری آفرینشی را با غنی نگهداشتن اطلاعات جمع‌ آوری شده، تحریک می‌کند. ما در یک موقعیت بالینی می‌خواهیم با دقت به واژه های کلیدی یا اصلی گوش فرا دهیم که مراجعین برای توصیف مسئله از آن ها استفاده می‌کنند و آن ها را به عنوان جزئی از نقشه برداری ذهن می نویسیم. چهار مرحله دستور نقشه برداری از ذهن به شرح زیر است:

    1. کشیدن نماد یا تصویری در وسط ورق کاغذ برای بازنمایی مسئله مراجع

    1. چاپ کردن واژه های اصلی مراجع که برای توصیف مسئله به کار می رود.

    1. وصل کردن واژه های اصلی مراجع به خطوط منشعب شده از نماد یا تصاویر

  1. استفاده از کدگذاری رنگ یا تصاویر برای کمک به ایجاد پیوندهای بیشتر. رنگ زرد می‌تواند برای توضیح مهم ترین یا اصلی ترین واژه های مراجع به کار رود که از آن برای توضیح مسئله استفاده می‌کند. رنگ آبی می‌تواند برای توضیح دومین واژه های مهم مراجع مورد استفاده قرار بگیرد.

چون ۸۰ درصد مغز ما درگیر پردازش دیداری در هر زمان معینی است. ما با بهره گرفتن از تصاویر اشیاء سریعتر یاد می گیریم و آن مطلب مدت طولانی تری در خاطرمان می ماند. ‌بنابرین‏ تصاویر موجود در نقشه برداری ذهن به عنوان تکیه گاه یامرجع حافظه برای ارتباط واژه های اصلی به کار می‌روند و به ما کمک می‌کنند در تفکرمان، تخیلی تر باشیم (سلیگمن ، ۱۹۹۷؛ به نقل از بخشی پور جویباری، ۱۳۸۸).

۲-۲-۱۸- ‌نیم‌کره های مغز و درمان راه حل محور:

بینش های اخیر در رشته نوروبیولوژی و دانش مربوط به کارکرد دو ‌نیم‌کره مغز است. ‌نیم‌کره راست دراصل به پردازش جنبه‌های غیر کلامی ارتباط، مثل دیدن عکس ها و حس هیجانات ابتدایی رسیدگی می‌کند. ‌نیم‌کره راست در درک استعاره ها، تناقض هاو شوخ طبعی نقش دارد. شعر خوانی و قصه خوانی ‌نیم‌کره راست را فعال می‌کند در صورتی که خواندن متون علمی اساساً ‌نیم‌کره چپ را فعال می‌سازد. در آن جا فرایند مربوط به معنای کلامی واژه ها با نام «بازنمایی های رقمی» اتفاق می افتد. ‌نیم‌کره چپ تحت تصرف تحلیل های منطقی (روابط علت- معلول) قرار دارد. فرایندهای خطی خواندن کلمات در این جمله، جنبه‌های توجه و کشف ترتیب رویدادهای یک داستان هستند. ‌بنابرین‏ ارتباط زبانی ما تحت تسلط ‌نیم‌کره چپ قرار دارد. برخی مولفان عقیده دارند که ‌نیم‌کره راست، دنیا را بیشتر از آن چیزی که هست می بیند و بازنگری بهتری ‌در مورد بافت دارد. در حالی که ‌نیم‌کره چپ اطلاعات دریافت شده را سازماندهی می‌کند. ‌نیم‌کره چپ درختان را می بیند و ‌نیم‌کره راست جنگل را. کار با روش راه حل محور، با استفاده کامل از تخیل، مثل «مرور ذهنی» و پرسش های فرضی ظرفیت های کل نگر و غیر کلامی، ‌نیم‌کره راست را تحریک می‌کند. موفقیت درمان راه حل محوررا می توان نسبتاً به همان طریق که هر دو ‌نیم‌کره مغز را نشان می‌دهند، توضیح دارد (بانینک، ۲۰۰۷).

۲-۲-۱۹- روش ها وتکنیک های درمانی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...