دانلود فایل های دانشگاهی | ۲-۶ نظریه های[۶۹] مرتبط با صفات و سنخهای شخصیتی و خودکارآمدی – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
۲-۵-۳ عامل یادگیری
شواهد زیادی وجود دارند مبنی بر اینکه یادگیری نقش عمدهای در تأثیر گذاشتن بر تقریبأ هر جنبه شخصیت ایفا میکنند. تمام نیروهای اجتماعی و محیطی که شخصیت را شکل می دهند این کار را به وسیله فنون یادگیری انجام می دهند. حتی جنبه های فطری شخصیت را میتوان به وسیله فرایند یادگیری تغییر داد، مختل کرد، جلوگیری کرد یا امکان شکوفا شدن به آن ها داد.(همان).
۲-۵-۴ عامل والدین
گرچه فروید اولین نظریهپردازی بود که روی تأثیر والدین بر شکل گیری شخصیت تأکید کرد، تقریباً هر نظریهپردازی دیدگاه او را تکرار کرد. آلپورت و کتل نیز که نظریه های آن ها بر اهمیت صفات استوار بودند، عامل والدین را در شکل گیری شخصیت تشخیص دادند.در اواخر دهه ۱۹۹۰، هنگامی که اعلام شد نگرشها و رفتارهای والدین تأثیر بلندمدتی بر شخصیت کودک خارج از خانواده ندارند، بحث عمدهای در گرفت. طبق این عقیده، همسالان خیلی بیشتر از والدین بر شخصیت کودک تأثیر دارند. کودکان رفتارها، نگرشها، ارزشها و خصوصیات همکلاسیها و دوستان خود را میپذیرند تا تأیید و پذیرش آن ها را جلب کنند. (شولتز،۱۹۹۰؛ ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۸).
۲-۵-۵ عامل رشد[۶۶]
فروید معتقد بود شخصیت در پنج سالگی شکل گرفته و تثبیت می شود واز آن پس به سختی میتوان هر جنبهای از آن را تغییر داد. ما قبول داریم که سالهای کودکی برای شکل گیری شخصیت اهمیت دارند، ولی این نیز روشن است که شخصیت بعد از کودکی، شاید در طول عمر نیز به رشد خود ادامه میدهد. نظریهپردازانی مانند کتل، آلپورت، اریکسون و موری کودکی را مهم میدانستند ولی قبول داشتند که شخصیت می تواند در سالهای بعدی نیز تغییر کند. برخی نظریهپردازان معتقد بودند که رشد شخصیت در نوجوانی جریان دارد. یونگ، مزلو، اریکسون و کتل میانسالی را دوران تغییر عمده در شخصیت دانستند. (شولتز، ۱۹۹۰؛ ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۸).
۲-۵-۶ عامل هوشیاری
تقریباً هر نظریه شخصیتی که شرح دادیم به طور آشکار یا ناآشکار به فرایندهای هوشیار[۶۷] (شناختی) می پردازد. حتی فروید و یونگ که بر ناهوشیار تمرکز کردند، درباره خود یا ذهن هوشیار که درک، فکر، احساس و یادآوری میکنند و ما را قادر میسازد با دنیای عملی تعامل کنیم نوشتند. آلپورت معتقد بود افرادی که روانرنجور نیستند به صورت هوشیار و منطقی عمل میکنند، و از نیروهایی که آن ها را برانگیخته میکنند آگاه هستند و آن ها را تحت کنترل دارند.(همان منبع).
۲-۵-۷ عامل ناهوشیار
زیگموند فروید دنیای ناهوشیار[۶۸] را به ما معرفی کرد، همان مخزن تاریک ترسها و تعارضهای ما، نیروهایی که بر افکارهای هوشیار ما تأثیر میگذارند. روانشناسان برای حمایت کردن از نظر فروید، درباره اینکه افکار و خاطرات در ناهوشیار سرکوب شدند و این سرکوبی (بهعلاوه سایر مکانیزم های دفاعی ) ممکن است در سطح ناهوشیار عمل کنند، شواهدی را پیدا کرده اند. (شولتز،۱۹۹۰؛ ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۸).
۲-۶ نظریه های[۶۹] مرتبط با صفات و سنخهای شخصیتی و خودکارآمدی
آدلر معتقد بود که احساسهای حقارت منبع تمام تلاش های انسان هستند. رشد فرد از جبران[۷۰] ، از تلاش های ما برای غلبه کردن به حقارتهای واقعی یا خیالی ما ناشی می شود. ما در طول زندگی خود با نیاز به جبران کردن این احساس حقارت و تلاش کردن برای سطوح به مراتب بالاتر رشد تحریک میشویم. (شولتز،۱۹۹۰؛ ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۸).
عقدهی حقارت
تصور کنید کودکی رشد و نمو نمیکند. وقتی کودکی نتواند احساسهای حقارت خود را جبران کند چه پیش می آید؟ ناتوانی در غلبه کردن بر احساسهای حقارت، آن ها را تشدید کرده و به عقده حقارت[۷۱] منجر می شود. افرادی که عقدهی حقارت دارند نظر نامناسبی دربارهی خود داشته و احساس میکنند قادر نیستند با ضروریات زندگی کنار بیایند. آدلردر کودکی بسیار از بزرگسالانی که برای درمان به او مراجعه میکردند به چنین عقدهای پیبرد. (شولتز،۱۹۹۰؛ ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۸).
عقدهی برتری
منبع عقده هر چه که باشد، فرد ممکن است جبران افراطی کند و چیزی را که آدلر عقدهی برتری[۷۲] نامید پرورش دهد. فرد در این حالت، درباره توانایی ها و موفقیتهای خود اغراق می کند. چنین فردی ممکن است در درون احساس رضایت و برتری کند و نیازی به آشکار نمودن برتری خود با دستاوردها و موفقیتها نشان ندهد. یا اینکه ممکن است چنین نیازی را احساس کرده و بکوشد تا شدیداًً موفق شود. در هر دو مورد، کسی که عقدهی برتری دارد خودستایی می کند، تکبر دارد، خودخواه است، و به تحقیر کردن دیگران گرایش دارد. (شولتز،۱۹۹۰؛ ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۸).
۲-۶-۱ اصول شخصیت شناسی موری
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 12:58:00 ق.ظ ]
|