فایل های دانشگاهی- نتیجه گیری و پیشنهادات – 10 |
«۱- کاهش ترس شهروندان در باره مشکلات خاص در جامعه. ۲- مشارکت مردم در حمایت از پلیس برای حل مشکلات. ۳- آموزش شهروندان درباره آسیب پذیری آن ها در برابر جرم و جنایت. ۴- کمک به شهروندان در جهت حل مشکلات توسط خودشان»( مرادی و همکاران،۱۳۸۹)
بر این اساس جوامعی که از سرمایه اجتماعی بالایی برخوردار باشند، نظارت شهروندان موجب انجام بهتر خدمات پلیس می شود، این امر به افزایش رضایت میان شهروندان شده و در نهایت، منجربه اعتماد بیشتر به پلیس می شود. همچنین هنگامی که افراد تجربه خوبی از پلیس داشته باشند، بیشتر به آن اعتماد میکنند. هنگامی که شهروندان در زندگی مدنی مشارکت نداشته باشند، قادر نخواهند بود به نهادهایی که زندگی سیاسی آن ها را ادره میکنند.« اعتماد به پلیس، انعکاسی از فعالیت مدنی و نگرش های شهروندان به اعتماد اجتماعی است که در زندگی مدنی شان آموخته اند. اگر سرمایه اجتماعی کاهش یابد اعتماد نیز کاهش خواهد یافت. شهروندانی که در فعالیت های مدنی مشارکت دارند، با افراد بیشتری ملاقات کرده و از تعامل با آن ها اعتماد بین شخصی را یاد می گیرند. شهروندانی که در فعالیت های مدنی شرکت نمی کنند در خود احساس کمبود میکنند که از لحاظ سیاسی تأثیر گذار نیستند این امر موجب احساس عدم قدرت شده و بدبینی و عدم اعتماد به نهادهای سیاسی از جمله پلیس را به دنبال دارد.»( ۱۹۹۳) بنابرین می توان اینگونه مطرح نمود که سطوح بالای انسجام اجتماعی به طور مثبتی با اعتماد شهروندان به پلیس رابطه دارد.
نتیجه گیری و پیشنهادات
الف- نتیجه گیری
در قلمرو جامعه شناسی نظریه های مختلفی در باب کجروی و انحرافات مطرح شده که در تحقیق حاضر بیشتر نظریات مطرح شده بر گرفته از تئوری آنومی میباشد. جامعه شناسان در بحث کجروی و جرم به علت های اجتماعی آن می پردازند و در این راستا معمولاً ساخت اجتماعی را مد نظر قرار میدهند.
موضوع جرم و کجروی مفهوم بسیار وسیع و گسترده ای را در بر میگیرد به طوری که از قتل های بسیار تا تخلفات جاده ای و غیره را شامل می شود . اما هنوز هیچ توافقی کلی در مورد اینکه چه چیزی به طور مطلق جرم میباشد صورت نگرفته است لذا جرم و کجروی پدیده هایی نسبی بوده که با توجه به زمان و مکان دارای تعاریف مختلف در میان جوامع میباشند. با اتکاء به معنای نظری تحقیق حاضر می توان چنین نتجه گرفت که علت همه رفتارهای غیر عادی انسانها بالاخص زنان در جامعه وجود دارد. جرائمی چون فحشاء و سرقت، اعتیاد، فروش مواد مخدر، همگی منبعت از فشارهایی است که ساخت اجتماع بر افراد وارد کند.
در مدل نظری آنومی و کارکرد گرایی دورکیم جرم را یک پدیده اجتماعی میداند و معتقد است که همه جوامع دارای جرائم مختلف هستند و این امر ناشی از کار کردن ساختارهای جامعه است و هرگاه از حالت عادی فراتر رود تبدیل به بیماری اجتماعی شده و غیر عادی می شود دورکیم به نقش دین و باورهای مذهبی در ارتباط با باز دارندگی از کجرفتاری و جرم تأکید دارد و همچنین کجرفتاری و جرم را ناشی از ستیز هنجارها و گاهی ناشی از فقدان و یا ضعف هنجارها میداند. او همچنین معتقد است که انسجام و یکپارچگی بین اعضاء و خانواده در جلوگیری از جرم و انحراف اجتماعی شناسی و احتمال قانون شکنیاش افزایش مییابد.
مرتن معتقد است که فقر اقتصادی در مدل نظری کار کرد گرایی آنومی باعث کجرفتاری و جرم می شود. فشاری که از طریق ساخت اجتماعی بر افراد وارد می شود باعث می شود که افراد برای رسیدن به اهداف منتخب جامعه به راه های غیر قانونی متوسل شوند.
در مدل نظریه فشار اجتماعی اگینو هم روابط متقابل اجتماعی منفی را مطرح می کند. از عدم موفقیت در دستیابی به اهداف اجتماعی و یا حذف و قایع با ارزش مثل فوت پدر، مادر و تجربه وقایع منفی مثل تنبیه لفظی یا جسمانی را مورد توجه قرار داده و معتقد است که عوامل مذکور باعث جرم یا کجرفتاری افراد انسانی می شود.
و در مدل نظریه آنومی و ساختار خانواده ویلیام گود با تأکید بر نهاد خانواده و ارزشهای حاکم بر آن، همبستگی و عدم همبستگی اعضاء خانواده را مورد توجه قرار داده و نقش خانواده را در جلوگیری از کجروی و ارتکاب جرم مؤثر میداند. و خانواده را به عنوان تامین کننده نیازهای جسمی و منبع رشد مورد توجه قرار میدهد.
و در مدل نظریه بر چسب زنی یا انگ زنی بکرولمرت با مورد توجه قرار دادن بر چسب زنی و انگ اجتماعی به تحقیق در مورد علت کجرفتاری و جرم پرداخته و معتقد است که هیچ عملی خود به خود جرم نیست بلکه این جوامع هستند که با جرم انگاری به برخی اعمال عنوان کیفری میدهند.
در مدل نظریه کنترل اجتماعی هیرشی یا انحراف را ناشی از ضعف یا گسیختگی رابطه فرد یا اجتماع بر اثر عدم تعلق به گروه یا جامعه میداند و علقه های اجتماعی از نظر علاقه، مشغولیت ، تعهد ایمان و عقیده میباشند.
و فمینیسم ها با بیان شرایط نامطلوب و نامساعد زنان در جامعه ، سلطه و اقتدای مردان و فرمانبرداری زنان را به عنوان عامل ریشه دار مرد سالاری و نابرابری بین زنان و مردان میدانند و نتیجه این شرایط نامطلوب و نابرابری را جرم و انحراف زنان می دانند و خواهان تغییر قوانین موجود میباشند.
بنابرین در نتیجه گیری نهایی باید گفت که با توجه به مباحث فوق و سوابق تجربی تحقیق می توان اذعان نمودکه تمامی نظریات فوق به دنبال کشف علل و عوامل ایجاد جرم در جامعه بوده و در این راستا هریک به عامل به خصوص در ایجاد جرم و کجروی اشاره نمودهاند.
چنان که از سوابق تجربی تحقیق بر میآید جرائم زنان بیشتر شامل اعتیاد، مواد مخدر، قتل، روسپیگری ، سرقت، کلاهبرداری میباشد که علل و عوامل آن ها ریشه در فقر اقتصادی، بیکاری ، فقدان والدین، والدین معتاد و مجرم سطح تحصیلات ، سن ازدواج پایین ، محیط زندگی نامناسب و از هم گسیختگی خانواده و تا حدودی میزان تعلقات اجتماعی و پایین افراد مجرم دوران کودکی و نوجوانی خوبی را از خود گزارش نمی کنند. آن ها معمولاً مورد بی توجهی و بی مهری و تنبیه های شدید بدنی قرار داشته و برای خلاص شدن از چنین وضعیتی یا دست به فرار زده اند یا اینکه تن به ازدواجهای زودرس دادهاند که در هر صورت با شکست هایی مواجه شده اند که آن ها را به ورطه انحراف و جرم کشانده است.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 12:34:00 ق.ظ ]
|