مسئله خشونت علیه زنان چنان فراگیر و بدون مرز است که نهادهای جهانی نظیر سازمان ملل متحد و سازمان های دفاع از حقوق بشر را واداشته است که در برابر این موضوع واکنش نشان دهند به طوری که در قطعنامه کنفرانس حقوق بشر که در سال ۱۹۹۷ در وین برگزار شد با اشاره به اشکال خشونت اعمال شده علیه زنان در سراسر جهان بر این نکته تأکید شده است که باید در نگرش مردان به زنان تغییراتی داده شود و زنان به مردان یاری رسانند که در برداشت های خود نسبت به زنان تجدید نظر کنند(کار،۱۳۸۰) متخصصان آسیب های اجتماعی بیان کرده‌اند که یک سوم تا یک پنجم زنان خانه دار مورد خشونت قرار می گیرند( سازمان بهداشت جهانی، ۱۹۹۷).

میزان شیوع اختلال روانی در زنان ‌مراجعه کننده به پزشکی قانونی که مورد ضرب و شتم همسرانشان قرار گرفته اند بیشتر از زنان عادی ست، ‌بنابرین‏ پرداختن ‌به این معضل اجتماعی ضروری ست (ملکی لارستافی، ۱۳۸۵).

در ایران مانند دیگر کشورها خشونت علیه زنان یک معضل مهم اجتماعی ست بررسی های پزشکی قانونی نشان می‌دهد در ۵/۲ سال گذشته از مجموعه۲ میلیون و ۲۵۳ هزار زن مراجعه کننده به پزشکی قانونی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند بیش از نیم میلیون نفر از آنان قربانی خشونت خانگی بوده اند (ابوالمعالی، صابری، بناب؛۱۳۷۹).

در تحقیقاتی که در ایران انجام شده است در واقع نگرش زنان نسبت به خشونت علیه ایشان جنبه ای کاملا فرعی داشته است در واقع این مهم است که بدانیم به چه دلیل زنان در برابر انواع خشونت، مواضع فرهنگی و به لحاظ اجتماعی پذیرفته شده ای را ترجیح می‌دهند (وردی نیا، ۱۳۸۹).

تحقیقاتی که تا به حال در زمینه خشونت خانگی به انجام رسیده است بیشتر در حوزه جامعه شناسی ست یعنی خشونت خانگی علیه زنان را بیشتر در بافت اجتماعی مرد سالار بررسی کرده‌اند (خسروی زادگان، ۱۳۸۶). در این تحقیق سعی می شود با دیدی روانشناسانه به بررسی این معضل اجتماعی پرداخته شود.در نتیجه همواره یکی از مسائل مهم اجتماعی مسائل زنان خواهد بود و در صورتی که نگرش ها بر نابرابری میان زن و مرد پافشاری می‌کنند باید برای اصلاح آن چاره حویی کرد زیرا اگر دیدگاه های جامعه همچنان قایل به نابرابری باشند این امر موجب بروز تناقض های عینی و ذهنی و در نتیجه تعارض میان دو جنس خواهد شد (خمسه ۱۳۸۳).

به عقیده بسیاری از روانشناسان جنسیت شاید یگانه ویژگی مهمی ست که به طور اساسی تعیین کننده ادراکات، نگرش ها، رفتارها و منزلت افراد در جامعه بوده و خود نیز به شدت تحت تاثیر یادگیری اجتماعی و فرهنگی شکل می‌گیرد (ریاحی ۱۳۸۶).

جنسیت یکی از ویژگی های مهم فردی ست که در تعامل با دیگران ساخته می شود و توسعه می‌یابد و در اکثر جوامع انتظار می رود که فرد مطابق جنسیت خود رفتار نماید و به همین دلیل بیشتر افراد جامعه هنجارهای مطابق با نقش های جنسیتی را می‌پذیرند (قره داغی، ۱۳۸۵).

نتایج بسیاری از مطالعات بیانگر آن است که کیفیت ابراز هیجان در زنان و مردان متفاوت است و زنان با توجه به نقش های جنسیتی قالبی که ‌در مورد آن ها وجود دارد کمتر از مردان هیجان هایشان را بروز می‌دهند (کینگ و امونز،۱۹۹۰؛ کرینگ و گوردون، ۱۹۹۸) و چناچه خشونت را به عنوان یک رویداد تنش زا در نظر بگیریم نقش برون ریزی و تخلیه هیجانی در این رویداد تنیدگی زا را نباید از نظر دور داشت (اسمیت، ۱۹۹۸؛ قربانی، ۱۳۷۸؛ راجرز و جمیسون، ۱۹۹۸اشپیگل، ۱۹۹۹).

مطالعات متعدد نشان داده‌اند که پدیده درماندگی آموخته شده و سبک تبیین که کلیشه های جنسیتی می‌تواند شکل دهنده آن باشد، در سبب شناسی آسیب های روانی مانند سبک های ناسالم ابراز هیجان نقش مهمی ایفا می‌کند آشکار شدن سبک تبیین فرد به منظور پیش‌بینی وضعیت او در پیوستار آسیب پذیری –عدم آسیب پذیری حائزاهمیت فراوان است از این رو آماده سازی محیط و آموزش های لازم می‌تواند به افرادی که به قطب آسیب پذیری گرایش بیشتر دارند کمک کند. بنابر مدارک و شواهد پژوهشی سبک تبیین در پیش‌بینی رفتار و عواطف بعدی نقش مهمی ایفا می‌کند و سبک تبیین بدبینانه ریسک مهمی برای بروز آسیب های روانی محسوب می شود (کریمی،۱۳۸۹ ) اگر واقعا سبک تبیینی یکی از عوامل پیامدهای رفتاری-عاطفی بعدی باشد توجه به سبک های تبیین ضروری ست هم چنین بایستی نقش زمینه خانوادگی در ایجاد درماندگی و تکوین سبک تبیین مورد توجه قرار گیرد چرا که خانواده مهم ترین کانون اجتماعی ست که روابط اجتماعی غلط، هرج و مرج و مشکلات عاطفی و روانی اعضای آن می‌تواند زمینه‌های آموختن درماندگی و ناتوانی را فراهم سازد هم چنین روابط سالم آن می‌تواند به رشد سبک تبیین خوشبینانه و نتیجتا رشد شخصیت سالم منجر شود.لازم است نقش سبک تبیین در فرایند روان درمانی نیز مورد توجه و ملاحظه قرار گیرد. شناسایی تبیین بدبینانه و بازسازی اسنادها می‌تواند در تسریع روند بهبودی بیماران مؤثر باشد( گیلور، گات و ریچارد مه یو ۱۹۸۸).

به طور کلی نظم دهی هیجان یکی از عوامل اساسی ست و در سازش یافتگی با رویدادهای تنیدگی زای زندگی نقش مهمی ایفا می‌کند موفقیت در نظم دهی هیجان با افزایش پیامدهای سلامتی، عملکرد تحصیلی و عملکرد شغلی همراه است و به عکس عدم موفقیت در نظم دهی هیجان با اختلال های روانی، شخصیتی، اختلال های اضطرابی و…. همراه است(آلداو، نولن هاکسیما و شووایزر،۲۰۱۰؛ گارنفسکی و دیگران، ۲۰۰۲؛ کول، ۲۰۰۹؛ گراتز و رومیر، ۲۰۰۴؛ حسنی، آزاد فلاح، رسول زاده طباطبایی و عشایری ۱۳۸۷).

پدیده خشونت علیه زنان پیوندی تنگاتنگ با ساختارهای فرهنگی- اجتماعی جوامع دارد به عبارت دیگر در جوامع سنتی فراوانی و شدت خشونت علیه زنان بسیار بیشتر از جوامع توسعه یافته و مدرن است چرا که در جوامع سنتی ارزش های مرد سالار و کلیشه ها، ارزش هایی مشروع، و غیرقابل انکار است و هر گونه مقاومت در برابر آن به معنای سرپیچی از هنجارها و عرف اجتماعی قلمداد شده واکنش شدید اجتماعی و عرفی را بر می انگیزد و در چنین ساختاری اعمال خشونت علیه زنان که اساسا شکلی پنهان دارد نه تنها از سوی مردان بلکه از سوی خود زنان هم به عنوان بخشی از واقعیت زندگی اجتماعی شان مشروعیت می‌یابد (یزد خواستی،۱۳۸۷).

نگرش ها، باورها، و الگوهای فرهنگ از مهم ترین عوامل ساختاری زمینه ساز برای تقویت چرخه های خشونت علیه زنان است (همان منبع).

روش انجام تحقیق

محقق جهت حمع آوری داده ها به پزشکی قانونی استان البرز مراجعه کرده و بدین گونه عمل کرد که با همکاری پزشک معاینات بالینی زنان، قربانیان را شناسایی و شخصا به توزیع پرسشنامه بین آن ها پرداخته شد. توزیع پرسشنامه‌ها بر اساس کمترین میزان ایجاد مقاومت،و همین طور تا حد امکان جلوگیری از بدون پاسخ ماندن پرسشنامه‌ها به علت حجم بالای آن بدین ترتیب بود: پرسشنامه ابرازگری هیجان،کلیشه های جنسیتی،کنترل هیجانی ،سبک های اسناد، دوسوگرایی و سپس پرسشنامه خشونت خانگی.

جامعه آماری

جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه زنان مراجعه کننده به پزشکی قانونی استان البرز که علت مراجعه شان ضرب و تم از سوی همسر در سال ۱۳۹۳ می‌باشد.

حجم نمونه و روش نمونه گیری:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...