نویسنده عوامل مذکور را به عنوان مهمترین عواملی که روابط سیاسی ایران و انگلستان را بیش از پیش به سمت تزلزل و شکنندگی سوق خواهد داد، در نظر گرفته است. در واقع، از یک سو ایران قدرتمند در منطقه و گسترش نفوذ انگلستان در میان کشورهای منطقه از سویی دیگر و گسترش امواج ایران هراسی و شیعه هراسی و مواردی مشابه که همگی اضمحلال نظام جمهوری اسلامی را مدنظر دارد، روابط سیاسی میان ایران و انگلستان را بیش از پیش دچار خدشه و لطمه خواهد ساخت.
سه رویکرد کلان و سه گانه استعمار انگلستان در ایران
سیاست های تجزیه طلبی ارضی
بحران های اقتصادی- نظامی
بنیاد گرایی قومی و مذهبی
بازتاب عملگرایانه مدل سه گانه فوق در قالب تهدیدها
مشروعیت زدایی بین المللی
مشروعیت زدایی داخلی
جنبش های تکفیری
ابزار مداری دموکراسی
سیاست تجزیه طلبی ارضی
کادرپروری سیاسی
اخلال در ساختار اقتصادی ایران
نمودار رویکردهای کلان سه گانه انگلستان در قالب تهدیدها
ب- مصادیق بارز بحران سازی های سیاسی انگلستان در ایران در قالب فرصت ها، بر مبنای مدل سه گانه:
از سویی دیگر امروزه بریتانیا و غرب به خوبی دریافته اند که ایران کنونی نه تنها شکنندگی و تزلزل اوایل انقلاب را ندارد بلکه قدرت منطقه ای بلافصلی مبدل گردیده است. لذا می توان بر اساس تعاملی واقع گرا، چشم انداز مثبت در آینده روابط ایران و انگلستان را ترسیم نمود.در این زمینه نخست باید دلایل استحاله در دیدگاه های انگلیس و آمریکا را در قبال جمهوری اسلامی بررسی نمود. با پیشرفت چشم گیر جمهوری اسلامی ایران در زمینه های نظامی، فناوری، هسته ای و تاکید بر اقتصاد خودمحور، و تبدیل ایران به قدرت منطقه ای، غرب و انگلستان دریافته اند که تهاجم و تقابل با جمهوری اسلامی ایران به سان گذشته منفعتی برای آنها دربر نخواهد داشت. لذا با تعدیل سیاست های واقع گرایی از سوی انگلستان و آمریکا از یک سو و اقتدار منطقه ای جمهوری اسلامی ایران می توان در آینده ای نزدیک، می توان روابط مثبت میان ایران و انگلستان و غرب مشاهده نمود.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

- قدرت منطقه ای ایران: جک استراو، وزیر خارجه سابق انگلستان در سخنان اخیر خود بر مواضع نادرست بریتانیا و غرب علیه جمهوری اسلامی ایران اعتراف نمود و با ارائه پیشنهادی به دیوید کامرون، وزیرخارجه کنونی بریتانیا خواستار برقراری روابط هرچه بهتر با ایران شد. وی قدرت ایران در حل و فصل چالش های سیاسی خاورمیانه و خلیج فارس را غیرقابل انکار توصیف نمود و در سخنانی بیان نمود روابط مبتنی بر احترام دوجانبه میان ایران و انگلستان، می تواند منافع هر دوکشور را تامین نماید.
- شکست سیاست تغییر رژیم در ایران : تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی و سال های ابتدایی پیروزی انقلاب، کشور ایران در زمره وابسته ترین کشورهای جهان در زمینه های صنعتی- فناورانه، زمینه های نظامی و اقتصادی به شمار می رفت. وابستگی های مذکور همواره از ابزارهای اعمال قدرت، نفوذ، اعمال فشار و حتی سیاست تغییر رژیم(Regime Change) کشورهای قدرتمند غربی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران قلمداد می شد. لکن با توسعه و پیشرفت وسیع علمی کشورمان در زمینه های صنعتی، نظامی، فناورانه، نانو، هسته ای و اعمال سیاست هایی که از بطن خودکفایی و بومی سازی خارج شده اند، تغییر حکومت نظام اسلامی از سوی جوامع غربی میسر نگردید و اعمال سیاست های تغییر رژیم کاملا ناموفق بوده است. با اثبات قدرت علمی، صنعتی و فناورانه جمهوری اسلامی ایران از یک سو و فقدان کارایی سیاست های رئالیسم تهاجمی غرب در قبال ایران از دیگر سو، لذا ایجاد تفاهم از طریق مذاکرات متعدد و سازنده به نظر بهترین رویکردی باشد که منافع هر دو طرف مذاکره کننده را به نوعی همپوشانی نماید.
- خطر تروریسم و جنبش های تکفیری: همچنین، خطرهای بالقوه منطقه ای و بین المللی همچون جنبش های تکفیری و تروریسم انگلستان و آمریکا را متوجه این موضوع نموده است که حل و فصل بحران های منطقه ای همچون بحران سوریه، خطر گروه های تروریستی همچون داعش، القاعده و طالبان بدون حضور فعال جمهوری اسلامی ایران خل و وفصل نخواهد شد. به عبارت دیگر، وجود خطرات مشترک منطقه ای می تواند عامل بهبود روابط در آینده باشد.
- دولت برآمده از اراده مردم در ایران : با روی کار آمدن دولت هایی با مشروعیت فراگیر مردمی در ایران، انگلستان و غرب را مجبور به برقراری روابطی عاری از هرگونه چالش می نماید. تاکید دولت های دو کشور بر مناسبات دوجانبه و گفتگوهای صلح آمیز، در مورد رویدادهای منطقه ای و جهانی و تاکید بر مذاکرات سازنده می تواند رویکردی دیگر در این خصوص باشد.
- همکاری های علمی – صنعتی: روابط گسترده در زمینه های علمی- صنعتی و فناورانه رویکرد مناسبی در بهبود آینده روابط سیاسی ایران و انگلستان خواهد بود. رویکرد مذکور علاوه بر بهبود روابط سیاسی، می تواند نیازهای صنعتی – فناورانه هر دو کشور را تا حد زیادی پوشش دهد.
عواملی که در فوق بدان اشاراتی گردید، عواملی اند که می توان به عنوان رویکردهایی درنظر گرفت که آینده روابط سیاسی ایران و انگلستان را نه تنها از حالت خصمانه و بدبینی خارج کند، بلکه فرصتی مناسب در راستای ترمیم، بهبود و در نهایت گسترش روابط سیاسی دو کشور به شمار رود.
سه رویکرد کلان و سه گانه استعمار انگلستان در ایران
بحران های اقتصادی- نظامی و……
بنیاد گرایی قومی و مذهبی
سیاست های تجزیه طلبی ارضی
بازتاب عملگرایانه مدل سه گانه فوق در قالب فرصتها
قدرت منطقه ای ایران
همکاری های علمی-صنعتی
دولت برآمده از اراده مردم در ایران
خطر تروریسم و جنبش های تکفیری
شکست سیاست تغییر رژیم در ایران
نمودار رویکردهای کلان سه گانه انگلستان در قالب فرصت ها
عملکرد ایران و انگلستان، میزانِ شکل دهی رفتار سیاسی متقابل:
نویسنده بر این عقیده است که ارائه راهکاری عینی و عملگرایانه در آینده روابط سیاسی میان ایران و انگلیس منوط به اعمال برخی تغییرات و اجرای برخی از رویکردهای نوین خواهد بود. در این میان، جمهوری اسلامی تا کنون، با ارائه برخی از سیاست ها، بسترها و شرایط لازم را جهت اقدامات بعضا بحران ساز انگلستان در داخل کشور، فراهم آورده است.
روابط مبتنی بر دیپلماسی واقع گرایانه:
روابط ايران و انگليس بعد از پيروزي انقلاب اسلامي شاهد تنگناهاي منحصربه‌فردي بوده كه دليل عمده آن، از یک طرف، عدم پذيرش واقعيات جديد بعد از انقلاب توسط انگليسي‌ها و عناد با نظام جمهوري اسلامي بوده است. از مهم‌ترين موضوعات اين دوره مي‌توان به برنامه‌هاي دولت وقت انگليس براي حمايت از عراق در جريان جنگ عراق عليه ايران اشاره نمود برخي از اسناد منتشره در داخل بريتانيا مويد اين مهم مي‌باشد كه از جمله مي‌توان به اظهارات بن‌واليس عضو حزب محافظه‌كار انگليس در اين ارتباط يا افشاگري‌هاي حزب SNP اشاره نمود.همچنین ازجمله موارد ديگر تأثيرگذار در اين دوره در روابط دو كشور ماجراي سلمان رشدي است كه به دليل ماندگاري ابعاد منفي اين موضوع در افكار عمومي ايران و جهان اسلام، از بيان جزئيات آن صرف‌نظر مي‌گردد. از طرف دیگر، عدم توجه ایران به نفوذ و تاثیر دیرینه انگلستان در خاورمیانه، سبب ارائه تحلیل ها و متعاقب آن عملکردهای نه چندان موفق ایران در منطقه گردید. حال با توجه به خط مشی کلی نظام جمهوري اسلامي ايران در منطقه و بين‌الملل که اغلب مبتني بر منافع بريتانيا نیست، دو كشور، می بایستی تلاش های خود را در راستای کم نمودن بحران های میان قرار دهند.
بريتانيا، افول مستمر:
در مرحله اول، انگلستان پس از پایان جنگ دوم جهانی و به دلایل آثار این جنگ از یک سو، ظهور قدرت های بزرگی چون آمریکا و اتحادیه اروپا از سوی دیگر، همچنین قدیمی‌شدن استراتژی حضور مستقیم در مستعمرات، اين كشور سیاست خود را تغییر داد و با خروج نیروهای خود در سطح گسترده از مناطق مختلف خصوصا خلیج‌فارس و شرق سوئز، از جايگاه یک قدرت استعماري جهانی تا حد زیادی فاصله گرفت. در مرحله دوم، جمهوری اسلامی ایران نیز پس از پشت سر گذاردن جنگ تحمیلی و بحران های عدیده سیاسی گذشته، اکنون به قوام و توسعه سیاسی و نظامی خود در سطح منطقه پرداخته است تا جایی که دیگر اعمال سیاست های منتهی به تغییر رژیم از سوی انگلستان و غرب در ایران غیرممکن می باشد و موجودیت نظام جمهوری اسلامی ایران برهمگان مبرهن گردیده است. این مهم، دیپلماسی گفتمانی و عملگرایانه نوینی را در روابط طرفین طلب می کند.
اعتماد سازی دوسویه:
یقینا روابط مبتنی بر اعتماد دوسویه میان ایران و انگلستان را می توان نخستین رویکرد در راستای شکل دهی آینده روابط سیاسی دوکشور تلقی نمود. به دیگر سخن، مادامی که در ابتدا دو کشور در روابط خود اعتماد سازی نداشته باشند،کماکان روابط بحران زا و بحران ساز خواهد بود. از یک سو، سیاستمداران ایران، انگلستان را بسان استثمارگری کهن قلمداد خواهند نمود و از دیگر سو انگلیس نیز انقلاب اسلامی ایران را به مثابه بزرگترین خطر تهدید کننده منافع خویش در خاورمیانه تلقی خواهد کرد. لذا می توان در راستای اعتماد سازی میان ایران و انگلیس اقداماتی همچون بازنگری در رفتارهای دیپلماتیک دوکشور، گسترش روابط تجاری و همکاری های علمی- فناورانه را به اجرا درآورد.
گسترش همکاری های همه جانبه ایران با اتحادیه اروپا و دیگر شرکای بریتانیا:
رویکردی دیگری که به نظر در این راستا محتمل به نظر می آید، گسترش حیطه همکاری های سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه اروپا و دیگر جوامعی است که به نحوی شرکای بریتانیا قلمداد می شوند. به عنوان مثال، گسترش روابط اقتصادی و سیاسی ایران با چین، فرانسه و آلمان، خواه ناخواه بریتانیا را نیز تحت تاثیر گسترش روابط و بهبود آن با جمهوری اسلامی ایران قرار خواهد داد. عامل مذکور نه تنها توسعه سیاسی و اقتصادی ایران را با دیگر قدرت های جهان به همراه خواهد داشت، بلکه انگلستان را علاقمند به توسعه روابط با جمهوری اسلامی ایران خواهد کرد.
تعدیل در رفتار سیاسی طرفین در منطقه و نظام بین الملل:
بررسی نوع تعامل انگلیس با کشورمان طی مقاطع مختلف تاریخی مؤید وجود دو مؤلفه بنیادین و تأثیرگذار در روابط دو کشور می‌باشد. اول نگاه برهنه و منفعت‌طلبانه‌ای است که دولت انگلیس در تعامل با ایران دنبال می کند، به شکلی که برای طرف ایرانی حساسیت ‌برانگیز بوده و حکایت از نوعی تضاد منافع بین دو طرف دارد. دوم وجود نوعی بدبینی شدید و سوء‌ظن قوی در میان بخش عمده‌اي از توده‌ها و نخبگان ایرانی نسبت به اهداف و دسیسه‌های دولت انگلیس که ریشه در پیشینه تاریخی داشته و مانع درک واقعی شرایط و فضای روابط در زمان حال است. به نظر می‌رسد توفیق طرف ایرانی در مدیریت روابط در دوره جدید از طریق اتخاذ سیاستی مؤثر و واقع‌بینانه امکان‌پذیر باشد که براساس آن امکان بهره‌برداری از نقاط آسیب‌پذیر(حقوق بشر) توسط طرف انگلیسی به حداقل برسد. همچنین، لزوم سیاست های منتهی به تنش‌زدایی در حوزه منطقه‌ای خصوصا با کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس باید مورد توجه طرف ایرانی قرار گیرد. پیروی از نگاه متوازن در روابط و احتراز از اتخاذ سیاست‌هاي سلبی يا ايجابي بدون پشتوانه، تلاش برای خنثي‌سازي اقدامات منفي طرف بريتانيايي از طریق تقویت روابط میان، توجه به ظرفیت بالای لابي‌سازي و تأثيرگذاري بر نهادهاي سياست‌گذار در انگلستان، ازجمله سایر مؤلفه‌های قابل طرح در اتخاذ راهبرد جدید روابط فیمابین قلمداد مي‌گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...