ب. کارکرد دیگر اوقات فراغت، تفریح و سرگرمى است. تفریح، دنیایى تازه-چه واقعى و چه‌ خیالى‌ -در برابر آدمى مى‌گشاید که آدمى‌ مى‌تواند‌ از‌ خستگى‌ روزانه‌ ناشى از انجام‌ یک‌ رشته فعالیت محدود و تکرارى به سوى آن فرار کند.
ج) فراغت به فرد امکان رشد و خودشکوفایى مى‌دهد‌ و براى‌ فرد‌ فرصتى فراهم مى‌کند تا کارهاى تکرارى را‌ که‌ از‌ سوى‌ نهادهاى‌ اجتماعى‌ بروى تحمیل مى‌شود،پشت سر گذارد و به حوزه‌اى پانهد که در آن نیروهاى آفریننده‌اش، آزادانه بتوانند با ارزش‌هاى مسلط تمدنش به مخالفت برخیزند یا آنها را‌ تقویت کنند. فراغتى که نتواند این سه کارکرد را در هرزمان فراهم کند، فراغتى است که در جامعه امروزین از حیث نیازهاى شخصیت انـسان نـاقص تلقى مى‌شود(دومازیه:۱۳۵۲، ۱۹).
علاوه برکارکردهاى یادشده، یکى از مهم‌ترین کارکردهاى اوقات فراغت را رشد «فکرى و فرهنگى» دانسته‌اند. کارکرد فکرى و فرهنگى، تنها کارکردى است که با تمام کارکردهاى دیگر اوقات فراغت، رابطه متقابل‌ و نزدیک‌ و تفکیک‌ناپذیر دارد(کوهستانى و خلیل‌زاده: ۱۳۸۹، ۷۸).
۴-۶-۱-فراغت از دیدگاه تورستان وبلن
تورستان وبلن[۱۱] را مى‌توان پیشگام نظریه‌پردازى اوقات فراغت دانست‌. از‌ نظر وى حرمت نفس بازتاب حرمتى است که دیگران براى انسان قائل مى‌شوند. بنابراین اگر شخص به دلیل عدم توفیق در کوشش‌هاى رقابت‌آمیز مورد پسند جامعه، چنین حرمتى‌ را‌ به دست نیاورد، از‌ فقدان‌ حرکت نفس رنج خواهد برد. بنابراین انگیزۀ تلاش وقفه‌ناپذیر در یک فرهنگ رقابت‌آمیز، در هراس از دست دادن حرمت نفس ریشه دارد. در یک فرهنگ رقابتى که ارزش انسان‌ها در‌ مقایسه‌ با ارزش دیگران سنجیده مى‌شود، هرکسى در تلاش است که از همسایگانش پیشى گیرد. به محض اینکه شخص به تنعم‌هاى تازه‌اى دست مى‌یابد و به معیار ثروت نوینى خو مى‌گیرد، این‌ معیار‌ تازه نیز‌ مانند معیارهاى پیشین، دیگر قادر به ارضاى کافى شخص نخواهد بود. هدف این انباشتگى ثروت، در مقایسه‌ با قدرت پولى بقیه افراد اجتماع تعیین مى‌شود. هرفردى، تا وقتى‌ در‌ مقایسه‌ با دیگران احساس کمبود کند، پیوسته در ناخشنودى شدید از نصیب کنونى‌اش به سر خواهد برد، اما ‌‌وقتى‌ که شخص به معیار متعارف قدرت مالى یا به طبقه دلخواهش رسید،‌ ‌تازه‌ آن‌ ناخشنودى‌ شدید جایش را به این توقع بیقرارانه مى‌دهد که فاصله قدرت مالى خودش را با‌ متوسط قدرت مالى اجتماعش زیادتر کند(کوزر:۱۳۸۰، ۳۶۱).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

از نظر وبلن‌، مصرف چشمگیر، فراغت چشمگیر‌ و نمایش چشمگیر، نمادهاى بلندپایگى و وسایلى هستند که انسان‌ها تلاش مى‌کنند تا با آنها در چشم همسایگانشان برتر جلوه کنند و بدان وسیله براى خودشان نـیز ارزش بیشترى قایل شوند. آداب و روش‌هاى زندگى‌ اشراف‌منشانه با ضابطه فراغت و مصرف چشمگیر سازگارى دارند. مصرف و فراغت چشمگیر، لزوما منحصر به افرادى نیست که براى دستیابى به مقام بلند با دیگران رقابت مى‌کنند. این نوع سبک زندگى را‌ اشخاص‌ وابسته به رئیس خانواده، مثل همسران و خدمتگزاران هم مى‌توانند براى بالا بردن منزلت سرورانشان به نمایش گذارند(کوزر:۱۳۸۰، ۳۶۲).
به نظر وبلن، مصرف چشمگیر و سبک زندگى مبتنى بررفاه و فراغت بیشتر‌، سراسر‌ ساختار اجتماعى را فراگرفته است. بنابراین، در یک فرهنگ رقابت‌آمیز، افراد طبقات پایین‌تر تلاش مى‌کنند تا با الگو قرار دادن سبک زندگى و فراغت طبقه بالاتر، به احترام و منزلت اجتماعى‌ بیشترى‌ دست یابند.
۴-۶-۲-فراغت از دیدگاه نظریه‌پردازان مکتب فرانکفورت
از نظر فرانکفورتى‌ها على‌رغم افزایش ظاهرى آزادى انتخاب در جوامع سرمایه‌دارى، در واقع سلطه فرهنگى و روابط محاسبه‌گرایانه و سودجویانه افزایش یافته است‌. آزادى‌ و افزایش‌ اوقات فراغت توهمى بیش نیست، زیرا‌ مردم‌ در جامعه سرمایه‌دارى تحت تسلط «صنعت فرهنگ» و «نیازهاى فرهنگى ساختگى» قرار دارند. اوقات فراغت به صورت کالا بسته ‌بندى مى‌شود و تحویل بازارهاى‌ پرمشترى‌ مى‌گردد‌. از نظر صاحب ‌نظران این دیدگاه، آزادى انتخابى که‌ از‌ طریق بازارهاى اوقات فراغت ارائه مى‌شود، به هیچ وجه حق انتخاب به شمار نمى‌آید. در واقع، افراد در دام‌ ایدئولوژى‌ مصرف‌گرایى‌ و سرمایه‌دارى گرفتار آمده‌اند. مارکوزه[۱۲]، آدورنو[۱۳] و هورکهایمر[۱۴]، صنعت‌ فرهنگ سرمایه‌دارى(وسایل ارتباط جمعى و فرهنگ توده‌اى)را مورد انتقاد قرار مى‌دهند و معتقدند دولت مانع فراغت و آزادى و باعث‌ کم‌ ارزش‌ شدن فرهنگ مى‌شود. این دیدگاه، اوقات فراغت را ابزارى براى سلطه‌ بیشتر‌ مى‌شمارد و مؤسسات فراغتى را موسساتى مى‌داند که مردم را به طرف اشکال قابل قبول اوقات فراغت‌ و بازتولید‌ ساختار‌ اجـتماعى سـوق مـى‌دهند(هى‌وود و همکاران:۱۳۹۰، ۳۳۵).
از نظر آدورنو یکى‌ از‌ موضوعات‌ مهم براى شناخت چگونگى گذران اوقات فراغت این است که مقاومت در برابر نابرابرى‌هاى‌ سرمایه‌دارى‌، از‌ طریق نظرات و اندیشه‌هاى مسلط طبقه حاکم و از طریق فرآیندهاى کنترل قیمومتى، جذب و از مسیر‌ خود‌ منحرف مى‌گردد. طبقه حاکم، افراد را از طریق هژمونى سیاسى و فرهنگى به طرف‌ مصرف‌ هرچه‌ بیشتر سوق مى‌دهد. بدین شکل اوقات فراغت مانند سایر کالاها، به صورت کالایى قابل‌ مصرف‌ در مى‌آید. در واقع کالاها، مصرف‌کنندگان را مى‌خرند. صنعت فرهنگ براى مردم تفریحات توده‌اى‌ فراهم‌ مى‌آورد‌. بازار، لوازم خانگى با دوام و راههاى گذران فراغت و تفریحات گسترده‌اى را فراهم مى‌آورد و اینها به نیازهاى‌ کاذبى‌ تبدیل مى‌شود که نیروى محرکۀ آن از طریق تبلیغات و صفحه نمایش «کاخ‌هاى‌ مصرف‌» تأمین‌ مى‌گردد(پیشین، ۳۵۴).
آدورنو به اوقات فراغت به عنوان یکى از غول‌هاى صنعت فرهنگ‌ نگاه‌ مى‌کند‌ و معتقد است اگر قرار بود حقیقتا اوقات فراغت، به حالتى از امور‌ تبدیل‌ شود که همه بتوانند از حداقل امتیازات اجتماعى برخوردار شوند، در آن صورت وى اوقات فراغت‌ را‌ مطابق با تجربه شخصى زندگى، خارج از محیط کار ترسیم مى‌کرد. البته‌ از‌ نظر وى این الگو به نوبه خود‌ با‌ توجه‌ به موقعیت‌هاى گوناگون تغییر مى‌کند. از نظر‌ آدورنو‌، اکنون فلسفه فراغت کاملا فراموش شده است. بنابراین، واضح است که فعالیت‌هاى مخصوص‌ فراغت‌، به دلیل سودجویى، سازمان‌دهى مى‌شوند‌(آدورنو:۱۳۷۹، ۲۸).
۴-۶-۳-تحلیل‌هاى‌ جنسیتى اوقات فراغت
گرین[۱۵] به‌ طور‌ مشخص‌ترى به تأثیر جنسیت در اوقات فراغت پرداخته است. از نظر گرین‌ مفهوم ‌«سرمایه‌دارى پدرسالارانه» مشخصه‌اى مهم براى توضیح‌ چگونگى شکل‌گیرى و محدود کردن‌ فرصت‌هاى‌ تفریحى افراد است. به نظر‌ وى‌ در تحلیل فراغت زنان، توجه به مسائل مربوط به مراحل زندگى و فعّالیّت‌هاى مرتبط‌ با‌ زنان نقش مهمى در فهم‌ الگوهاى‌ فراغتى‌ دارد.گرین علاوه‌ برتوجه‌ به مناسبات خانوادگى، از‌ تحلیل‌ سوسیالیستى مبنى برطبقه اجتماعى، نژاد و قومیت غافل نشده است. از نظر وى اوقات فراغت‌، مانند‌ آفتاب‌پرست، با تغییر شرایط و جدیّت رقبایش‌ رنگ‌ عوض مى‌کند‌. نقش‌هاى‌ جنسیتى‌ یکى از این رقباست‌ که گرین معتقد است نقش مهمى در مطالعات فراغت دارد. از محدودیت‌هاى آشکار فراغت زنان‌ مى‌توان‌ به کمبود زمان، کمبود فضاهاى فراغتى‌ و در‌ نتیجه‌ محدودیت‌ گزینه‌هاى‌ فراغت اشاره نمود‌. جنسیتى‌ شدن حوزه اجتماعى برطیف فعالیت‌هاى تفریحى مؤثر بوده، ولیکن حتى تفریحات درون منزل نیز با جنسیت‌ در ارتباط است. کلارک[۱۶]‌ و کریچر نیز‌ تأثیر جنسیت در گزینش فرصت‌ها و اوقات فراغت را مورد توجه قرار مـى‌دهند و تفاوت در فراغت دو جنس را به صورت زیر مطرح مى‌کنند:
زنان وقت کمترى براى‌ اوقات فراغت دارند. در بیشتر فعالیت‌هاى فراغتى، کمتر شرکت مى‌جویند و دامنه گزینه‌هاى فراغتى آنان محدودتر است. همچنین آنان بیشتر اوقات فراغت خود را در خانه و خانواده مى‌گذرانند. در هرسه عامل‌ کلیدى‌ مذکور، یعنى وقت، فعالیت و فضا، زنان وضعیت نامساعدى دارند: وقت زنان براى فراغت محدود است. فضاهاى فیزیکى و اجتماعى که در آن مى‌توانند به فعالیت‌هاى فراغتى بپردازند، محدود است و در‌ واقع‌ گزینه‌هاى فراغتى آنان محدوده است(آدورنو:۱۳۷۹، ۱۹۰-۱۹۲).
براى مثال در مورد فضا، تعداد مؤسساتى که زنان مى‌توانند آزادانه به آنها مراجعه کنند‌، بسیار‌ کمتر از موارد مشابه براى‌ مردان‌ است. استانلى[۱۷] و گرگورى[۱۸] اشاره می‌کنند که یکى از عوامل محدودیت فضایى براى زنان، ترس از مورد آزار قرار گرفتن است. زنان حتى در مورد‌ دسترسى‌ به وسایل حمل‌ونقل خصوصى‌، با‌ محدودیت ‌هاى مرتبط با فضا روبرو هستند. فضاهاى فراغتى مانند مراکز ورزشى و تفریحى نیز تحت نظارت مردان قرار دارند. محدودیت‌هاى فضایى-زمانى، طیف گزینش فعالیت‌هاى فراغت زنان را بسیار محدود مى‌کند‌، البته‌ به این عوامل، عامل مادى را هم باید افزود. بسیارى از دختران و زنان معمولا از لحاظ «درآمد قابل مصرف» به مردان خانواده وابسته‌اند. در مورد برخى از فعالیت‌هاى فراغتى مثل‌ رفتن‌ به سینما‌، تئاتر و مناطق ییلاقى یا پارک یا کنار دریا، مردان و زنان، تفاوت کمى نشان مى‌دهند، اما غالب فعالیت‌هاى‌ ورزشى به استثناى کلاس‌هاى تناسب اندام، یوگا و نرمش‌هاى هوازى، تحت تسلط‌ مردان‌ قرار‌ دارد. مسئله اساسى‌تر در اینجا، انگاره‌هاى خود زنان از ورزش است. شرکت یا عدم شرکت زنان در ‌‌ورزش‌ و گزینش نوع ورزش، بستگى به انگاره زنان از رفتار مناسب «زنانه» دارد. به‌ همان‌سان‌،گزینش‌ مردان نیز، تحت تأثیر انگاره‌هاى رفتار مناسب مردانه قرار دارد.باورهاى جنسیتى در گرایش و مبادرت‌ زنان به فعالیت‌هاى ورزشى تأثیر زیادى دارد.معمولا ورزش‌هاى زنانه آنهایى است که‌ جنبه«زیبـایى شناختى»دارد‌ و با‌ ذهنیت زنانگى مغایرتى ندارد(هى وود و همکاران: ۱۳۹۰، ۱۹۴).
از نظر تاریخى،پسران بیشتر به فعالیت‌هاى ورزشى تمایل نشان مى‌دهند، چرا که به لحاظ شرایط اجتماعى، براى فعالیت‌هاى ورزشى پسران فرصت‌ و بهاى بیشترى صرف مى‌شود و در نتیجه دختران انگیزه کمترى براى پرداختن به فعالیت‌هاى ورزشى خواهند داشت. در دوران نوجوانى، طول قد و وزن دختران افزایش مى‌یابد. اندازه استخوان‌ها و عضلات بزرگ‌تر مى‌شود و میزان‌ قدرت‌ بدنى افزایش پیدا مى‌کند، ولى این تغییرات با بالا بردن سطح مهارت، افزایش قدرت، استقامت، اندازه جثه، چابکى و هماهنگى حرکات همراه نیست و حتى گاهى اوقات در این سن اثر افزایش‌ وزن‌ و نیز عوامل فرهنگى از درجه مهارت‌هاى حرکتى دختران مى‌کاهد. این امر در جوامعى که به دلیل فرهنگ خاص خود فرصت‌هاى یکسان براى ورزش زنان و مردان فراهم نمى‌کنند، بیشتر محسوس‌ است‌(هى وود و همکاران: ۱۳۹۰، ۱۹۴).
۴-۶-۴-پیربوردیو[۱۹] و جایگاه سبک زندگى در اوقات فراغت
وى طى دوره‌اى بیست ساله تحقیقاتى درباره فعالیت‌هاى اوقات فراغت و سبک‌هاى زندگى انجام داد تا نشان دهد در نظام‌هاى سلطه‌، چگونه‌ نابرابرى‌هاى‌ مبتنى برطبقه پایدار مى‌ماند. اگرچه‌ بسیارى‌ از‌ تفاوت‌هاى مربوط به ‌ ‌نحوه گذران اوقات فراغت ربطى به طبقه اجتماعى-اقتصادى ندارد، اما بوردیو معتقد است که پرورش شخص در‌ خانواده‌ و طبقه‌اى‌ خاص، برانتخاب اوقات فراغت او بسیار تأثیرگذار است‌. از‌ نظر وى، علایق و سلیقه‌ها، خواست‌ها و برداشت‌هاى مربوط به فعالیت‌هاى فراغت، در دوران کودکى و در درون خانواده‌ها و محیط اجتماعى پیرامون‌ آن‌ فرا‌ گرفته مى‌شود(پیشین، ۳۵۸).
مطابق دیدگاه‌ بوردیو در«نظریه تجربه»، تجربه‌هاى دوران کودکى منجر به«ترکیب و شکل‌گیرى منش»مى‌شود. این ترکیب «نظامى از حالات‌ و خواست‌هاى‌ قابل‌ انتقال»است که به عنوان مجموعه‌اى از ادراک‌ها، سلیقه‌ها، علایق، احساسات‌ و کنش‌ها‌ عمل مى‌کند و راهى براى درک جهان و تمییز فعالیت‌هاى مناسب و نامناسب است. «خواست‌هاى قابل انتقال» یعنى در‌ هرکدام‌ از‌ فعالیت‌هاى اوقات فراغت، سلیقه‌ها و علایق، وابسته به سلیقه‌ها و علایقى است که در‌ مورد‌ همه‌ فعالیت های دیگر به ظهور مى‌رسد. «ترکیب منش» مطابق«منطق تجربه»عمل مى‌کند و از آنجا‌ که‌ از‌ اوایل کودکى در ذهن قرار گرفته، به طور ناخودآگاه عمل مى‌نماید و نمى‌توان چیزى را‌ به‌ صورت کامل جایگزین آن کرد. بنابراین،«شرایط وجودى»، آن دسته از شرایط خانوادگى‌ و طبقاتى‌ است‌ که شخص در آنها به دنیا مى‌آید و منجر به مجموعه‌اى از موارد شرطى‌سازى مى‌شود‌ و به‌ سیستمى از خواست‌ها( منطق تجربه) تبدیل مى‌گردد. این حالت از نظر بوردیو، بنیادى‌ است‌ که‌ سبک زندگى و فراغت برپایه آن شکل مى‌گیرد. همان«منطق تجربه»، به طور ناخودآگاه در تمام‌ سلیقه‌ها‌ و علایق و فعالیت‌هاى فراغتى، از ورزش و هنر گرفته تا عضویت باشگاه‌ها و انجمن‌ها و رفتن‌ به‌ مسافرت‌ در ایام تعطیل و فعالیتهای غیر رسمى، مانند استفاده از برنامه‌هاى وسایل ارتباط جمعى و فراغت‌هاى خانه‌-محور‌، عمل‌ مى‌کند. البته احتمال دارد که سلیقه‌ها و فـعالیت‌ها طى تجربیات بعدى،تغییر یابد‌، ولى‌ از نظر بوردیو، چنین گزینه‌اى برطبق منطق ساختارى «ترکیب منش» عمل مى‌کند(سیف:۱۳۹۳، ۱۴۹).
۴-۷- نهادهای دخیل در پیشگیری از بزهکاری اطفال
در امر برنامه ریزی و غنی سازی اوقات فراغت به تبع آن در امر پیشگیری از بزهکاری اطفال و نوجوانان نهادهایی نقش آفرینی می‌کنند. اﻳﻦ ﻧﻬﺎدﻫﺎ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ راﺑﻄﻪ ﺗﻨﮕﺎﺗﻨﮕﻲ داﺷﺘﻪ و در ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﻬﺖ ﻧﻘﺶ آن ﻫﺎ و وﻇﺎﻳﻔﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﻋﻬﺪه ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﺮﺗﺒﻂ و واﺑﺴﺘﻪ اﺳﺖ، ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﺮرﺳﻲ ﻧﻘﺶ و وﻇﻴﻔﻪ آﻧﺎن ﻧﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ در راﺳﺘﺎی ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ و ﺑﺎ ﻫﻢ اﻧﺠﺎم ﺷﻮد:
۴-۷-۱-نقش خانواده در برنامه ریزی و غنی سازی اوقات فراغت در پیشگیری از بزهکاری اطفال و نوجوانان
خانواده، به عنوان نخستین واحد اجتماعی که فرد با آن ارتباط می یابد و خمیر مایه اصلی شخصیت متعادل و متزلزل کودکان و نوجوانان در آن شکل می گیرد. همواره مهم‌ترین و تأثیرگذارترین نقش را در خصوص تربیت، اجتماعی شدن و جامعه پذیری فرد و گذراندن اوقات فراغت ایفا می کند. در تعریف اجتماعی شدن آمده است که: «اجتماعی شدن فرآیندی است که به انسان، راه های زندگی کردن در جامعه را می آموزد، شخصیت می‌دهد و ظرفیت های او را جهت انجام وظایف فردی و به عنوان عضو جامعه توسعه می‌بخشد». در تعریفی دیگر از این مفهوم آمده است: «جامعه پذیری جریانی است که طی آن افراد، هنجارها و مفاهیم فرهنگی را آموخته و در طول حیات با خود عجین می سازند»(باقری:۱۳۹۰، ۸۰).
خانواده با وجود تغییراتی که داشته هنوز حتی در میان اطفال و نوجوانان از اهمیتی اساسی برخوردار است. ارزش‏های کاری یا فراغتی اوقات همواره نسبت به خانواده در مرحله دوم اهمیت قرار داشته است. با این حال ارتباط میان این سه حوزه همواره متاثر از پایگاه اجتماعی، اقتصادی بوده است. اگرچه اشکال زندگی‏های خانوادگی بسیار گوناگون و متنوع شده است اما انتظارات کنونی ما از خانواده،‏ یک زندگی عاطفی و متعادل و توام با روابط گرم و صمیمی است و خانواده امروز جایگاهی برای تامین نیازهای عاطفی، امنیت، روابط گرم، فعالیت ‏های آزادانه و به عبارت دقیق‏تر فعالیت‏های وقت آزاد و خارج از حیطه کار است(ذوقی:۱۳۹۳، ۱۶۲).
امروزه اگرچه درکشورهای غربی، همزیستی‏های بدهن ازدواج، خانواده‏های تک‏والدی و استقلال اقتصادی همسران افزایش و مسئولیت‏های مشترک زوجین کاهش یافته است. اما آنچه که دستخوش این تغییرات وسیع و وسیع بوده، روابط زن و مرد بوده نه خود خانواده. تاخیر سن ازدواج زنان به سبب اشتغال و تحصیلات و مخالفت در برابر روابط و شکل سنتی خانواده در بین زنان افزایش یافته اما روابط میان والدین و فرزندان ازدواج کرده کاملاً رایج است به نحوی که حمایت‏های اقتصادی و اجتماعی متقابل و گذران تعطیلات و اوقات فراغت به صورت مشترک در بسیاری از فرهنگ‏ها کاملاً رایج است. در چنین زمینه‏ای است که رابطه بین اشکال خانواده و نحوه گذران اوقات فراغت باید مطالعه شود. روابط میان اعضا و نوع گذران اوقات فراغت و برنامه ریزی آن برحسب نوع خانواده متفاوت است. چه بسا اعضا سعی می‏کنند که فعالیت‏های مشترکشان را با هم انجام دهند برای مثال صرف غذا به ویژه درصبح و شب، انجام کارهای خانگی و گذران اوقات فراغت به ویژه در تعطیلات. اما در عین حال هنگامی که زن و مرد هر دو شاغل اند و فرزندان آنها جوان هستند، درگذران اوقات فراغت، درجه‏ای از استقلال فردی، پذیرفته می‏شود. در برخی از خانواده‏ها به بحث‏ها و گفتگوهای خانوادگی و فعالیت‏های مشترک اهمیت زیادی داده می‏شود و زمان خانوادگی یعنی زمانی که اعضا گردهم جمع شده و اوقاتشان را در کنار هم سپری می‏کنند اهمیت بیشتری دارد تا زمان شخصی. اما استراتژی خانوادگی دیگری نیز وجود دارد که در آن وظایف خانوادگی و فعالیت‏های شخصی به دقت مشخص و متمایز می‏شود. این نوع رابطه با زمان به ویژه در خانواده‏هایی که فرزندان آن نوعی استقلال کنترل شده دارند رایج است. استراتژی یا نوع سوم روابط اعضا با یکدیگر و صرف زمان آن است که همه اعضای خانواده در زیر یک سقف و در یک مکان باهم جمع باشند. اما هرکدام به فعالیتی مشغول باشد بدون آنکه ویژگی خانواده سنتی یعنی با هم بودن و هماهنگی زمان کار و فراغت اعضا باهم مهم باشد. در این مورد می‏توان گفت که با هم بودن در یک مکان و احساس تعلق داشتن به خانواده، ملاک تشخیص خانواده است نه فعالیت‏های جمعی و مشترک اعضای آن(ساعتچی:۱۳۹۰، ۱۲-۱۳).
با توجه به نوع خانواده، فعالیت‏های فراغتی ممکن است نقش یگانگی‏آور یا جدایی‏آور داشته باشد. مثال نوعی آن وجود رسانه‏های جمعی متعدد در خانواده است مثل وسایل صوتی و تصویری که چه بسا به مصرف شخصی شده از آن رسانه توسط هر عضو خانواده منتهی گردد. در هرحال اعضای خانواده کما بیش می‏کوشند خود را با زمان‏ها و وقت‏های گوناگونی که در خارج و داخل خانه باید سپری کنند هماهنگ سازند و زمان‏های متنوع خود را به نحوی تنظیم کنند که بخشی از اوقات خود را با اعضای خانواده سپری سازند. در این میان چه بسا اوقات فراغت درگذران وقت آزاد از مهم‏ترین وقت‏های آزاد مشترک اعضای خانواده باشد. اما مطالعات نشان می‏دهد که مدرسه و کار اثرات زیادی بر زمان و مکان خانواده دارند و خانواده قدرت کمی در مقابله با الزامات زمانی کار و مدرسه دارد. با این حال میان کار و خانواده، مناسبات جدید و گوناگونی را می‏توان مشاهده کرد.
در هرحال چنانچه اعضای اصلی خانواده یعنی زن و شوهر نتوانند یا نخواهند زمان‏های کار و اوقات فراغت خود را با هم آشتی داده و هماهنگ سازند، زمینه جدایی یا طلاق آنها فراهم می‏شود و در این میان کودکان و نوجوانان آسیب می بینند(محمدی:۱۳۸۵، ۹۶).
مطالعات نشان می‏دهد بیرون رفتن‏ها و گذران بیرون از خانه برای کسانی که چون یک زوج باهم زندگی می‏کنند اهمیت کمتری دارد. گذر از تنها زیستن به زیستن با دیگری، زندگی کاملاً‏ متفاوتی را به همراه می‏آورد. برای مردان، بیرون رفتن‏های کمتر، کار حرفه‏ای بیشتر و برای زنان کار خانگی بیشتر و اوقات فراغت کمتری را در پی دارد. زندگی روزانه نوجوان و جوان از مدرسه تا ازدواج به گونه دیگری است. هرچه به زندگی بزرگسالی نزدیک می شوند بیشتر، دوستان خود را ترک می‏کنند. حضور آنان در بازار کار، زمان فراغت و معاشرت‏های آنها را کمتر می‏سازد و این در میان دختران بیشتر دیده می‏شود. در زمانی که زندگی زوجی آغاز می‏شود، جهت‏گیری آشکاری به سوی خانواده به وجود می‌آید. برای مثال فعالیت‏های اجتماعی زوج‏های جوان به ملاقات با سایر زوج‏ها یا والدین و بستگان گرایش می‏یابد. اما به محضی که آنها دارای بچه می‏شوند کمتر به سینما و دیدن دوستان می‏روند و فراغت آنها حول حضور در فضای خانه خود یا والدین‏شان متمرکز می‏شود.
در مطالعه وقت آزاد و وقتی که در خانواده صرف می‏شود باید مسائلی چون کاهش زمان کار برای مردان، اما افزایش زمان کار برای زنان، گوناگونی زمان‏های فراغت برحسب سن، مسیر حرفه‏ای زن و مرد، خانواده‏های تک‏والدی، کارگری یا خانواده‏های دارای دو فرد شاغل را مورد مطالعه قرار داد(ذوقی:۱۳۹۳، ۱۶۵).
مطالعات فراغت، پیش از این به مراحل زندگی خانوادگی توجه می‏کرد و به فضاها و کارکردهای اوقات فراغت توجه نشان می‏داد. اما امروزه برای فهم و شناخت رابطه میان خانواده و وقت آزاد باید به دو محور مطالعاتی توجه و تاکید نمود: خانواده و زمان و خانواده و وقت آزاد. از منظر زمانی، خانواده اولین کارگزار اجتماعی کردن است. هرچند مدرسه و رسانه‏ها نیز در این امر سهم بسزایی دارند. در جوامع امروزی به سبب تقسیم جنسیتی کار و اختصاص کار خانگی به زنان، غالباً زنان هستند که در مدیریت زمان فراغت در خانواده و در بچه‏ها نقش ایفا می‏کنند و فعالیت‏های همه اعضای خانواده را هماهنگ می‏سازند. بنابراین سامان‏دهی به زمان خانواده اساساً‏ و عمدتاً توسط زنان کنترل و هدایت می‏شود(ساعتچی:۱۳۹۰، ۲۶).
در دهه‏های اخیر، رشد وسایل خانگی و کاهش بعد خانواده و کاهش ساعات کار همگی به افزایش وقت آزاد اعضای خانواده انجامیده است. بخشی از این زمان به دست آمده به فعالیت‏های خانوادگی و خانگی اختصاص می‏یابد و بخش دیگری از آن صرف مراقبت‏های شخصی و فراغت می‏شود. در هرحال وقت خانوادگی با وقت‏های اجتماعی دیگر در رقابت مستقیمی قرار دارد و آنچه در بودجه زمانی، زمان خانوادگی نامیده می‏شود، عملاً رو به کاهش است. وقت خانوادگی در میان وقت‏های متعدد اعضای آن جایگاهی بحرانی دارد. مثلاً‏ تغییر وقت بچه‏ها به سن‏ آنها و تغییر وقت شوهر به دوره کاری او و زمان زن به اشتغال نیمه‏وقت، یا تمام وقت یا عدم اشتغال او بستگی دارد(پیشین).
بنابراین زمان خانوادگی محل تلاقی سه بعد زمانی متفاوت است:

    1. مرحله زندگی هریک از اعضا
    1. زندگی حرفه‏ای زن و شوهر
    1. مرحله زندگی خود خانواده

و چنانچه تاثیر پایگاه اقتصادی اجتماعی خانواده را نیز درنظر بگیریم این وضعیت پیچیده‏تر می‏شود. عادات مصرفی خانواده عامل دیگری است که بر روی نحوه گذران وقت فراغت نوجوانان در خانواده تاثیر می‏گذارد. تبلیغات (با تشویق آنها به خرید محصولات جدیدی معرفی فعالیت‏های جدید به اعضای خانواده) بر روی عادات مصرفی و اوقات فراغت اعضای خانواده تاثیر می‏گذارند(یاسایی:۱۳۹۱، ۶۱۷).
معاشرت‏های خانوادگی و وقت آزاد: براساس پژوهش‏های انجام شده شبکه‏های معاشرت بر سه نوع هستند و همه آنها بر نحوه گذران وقت آزاد اثر می‏گذارند.

    1. شبکه معاشرت موسوم به سنتی که در خانواده گسترده وجود دارد و توسط زنان مدیریت می‏شود.
    1. شبکه معاشرت موسوم به شبکه زوجی که روابط حرفه‏ای را در اوقات آزاد برقرار می‏سازد. این ماشرت‌های رسمی‏تر است و ملاقات‏های سازمان‏یافته‏تر را در برمی‏گیرد و نسبت به شبکه معاشرت سنتی که به خانه به منزله مکانی برای صمیمیت و خصوصیت وابسته است پیوستگی کمتری با مکان دارد و در فضای بیرون از خانه‏ها نیز صورت می‏گیرد.
    1. شبکه معاشرتی مبتنی بر فرد که در زوج‏های طلاق گرفته یا در زوج‏هایی رایج است که همسران در آن فضای شخصی معاشرت و فعالیت‏های فراغتی خودشان را در خارج از مناسبات حرفه‏ای و خانوادگی‏شان تعریف می‏کنند. شبکه خانوادگی یکی از شبکه‏های اولیه برای فعالیت‏های آزاد را تشکیل می‏دهد اما به نظر می‏رسد که این ساختار خانواده است که تا حدودی اهمیت خانواده در اوقات فراغت و نحوه گذران نوجوان را تعیین می‏کند. بدیهی است که سن بچه‏ها و مسیر حرفه‏ای همسران بر روی نوع انتخاب‏ها، محتوا و شریک‏های فعالیت‏های فراغتی فرزندان تاثیر می‏گذارد. آنچه باید اضافه کرد آن است که فردگرایی و تکثر علایق و گروه‏ها خود بر روی فردی شدن فراغت‏ها تاثیر می‏گذارد و در یک کلام آنچه عملاً رخ می‏دهد کاهش زمان خانوادگی است.  در میان عوامل کلی موثر بر چگونگی گذران اوقات فراغت عواملی که به خود فرد ارتباط دارد عبارت اند از اینکه در چه سن و چه جنس و چه مرحله‏ای از زندگی قرار دارد، چه نیازها و چه علایقی دارد، چه نگرش‏هایی دارد، چه توانایی‏هایی و چگونه شخصیتی دارد. عوامل اجتماعی وابسته به زمینه و شرایط اجتماعی شامل وقت آزاد، شغل و درآمد فرد و موقعیت‏ها و خدماتی است که او در اختیار دارد.  افراد نوجوان و سالمند فرصت فراغت بیشتری دارند. اما نحوه گذران فراغت آنها با یکدیگر تفاوت دارد. نوجوانان به تفریحاتی چون سینما و سالمندان به سرگرمی‏هایی چون باغبانی علاقمندند. برخی سرگرمی‏ها چون تماشای تلویزیون مورد علاقه هر دو گروه سنی است و سرانجام آن که زنان با دو مانع عمده در فراغت روبرو هستند: تعهدات خانوادگی و بخصوص بچه‏داری و محدودیت‏های محیط اجتماعی که اجازه شرکت در فعالیت‏های فیزیکی و اجتماعی را به آنها نمی‏دهد. هرچند امروزه این محدودیت‏ها کمرنگ‏تر شده است. با این همه اگرچه محدودیت ‏های اعمال شده بر زنان همواره بیشتر از مردان بوده اما مشارکت آنان در فعالیت‏های «فرهنگی» (هنری و ادبی) بیشتر از مردان است. اما مردان بیشتر از زنان در فعالیت‏های ورزشی شرکت می‏کنند. در هرحال فعالیت‏های فراغتی زنان بیشتر از نوع درون خانگی است تا برون خانگی و هرچه طبقه اجتماعی افراد بالاتر باشد بر میزان فعالیت‏های برون خانگی زنان و مشابهت فراغت‏ آنها با مردان افزوده می‏شود. اما تحصیلات والدین در مقایسه با طبقه نقش بیشتری در نحوه گذران و نوع فعالیت فراغتی فرزندان دارد و در مجموع، زنان شاغل کمتر از سایرین فرصتی برای برنامه ریزی اوقات فراغت کودکان دارند(کی نیا:۱۳۹۰، ۸۴-۸۵).

۴-۷-۲-رسانه و پیشگیری از جرم
ﻋﺼﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻋﺼﺮ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺟﺪﻳﺪ ﻭ ﻣﺒﺎﺩﻟﺔ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻭ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻋﻤﻮﻣﻲ، ﻧﻘﺶ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓﺳﺎﺯﻱ ﻭ ﻫﻨﺠﺎﺭﺁﻓﺮﻳﻨﻲ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ؛ رسانه ها ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺟﺪﻳﺪ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺗﻔﻜﻴﻚ ﻧﺸﺪﻧﻲ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺭﻭﺯﻣﺮﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ(ﻣﻌﻴﻨﻲﻓﺮ:۱۳۸۸، ۱۶۸).
ﺑﻪﻃﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﺻﺤﻴﺤﻲ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﻱ غنی سازی اوقات فراغت کودکان و نوجوانان ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻛﻨﺪ، ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﺭﺗﻘﺎﻱ ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﻱ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻭﻗﻮﻉ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﻣﻌﻀﻼﺕ ﻭ ﺟﺮﺍﺋﻢ ارتکابی از سوی نوجوانان ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭘﻴﺸﮕﻴﺮﻱ ﻛﻨﺪ. ﺑﺮﻋﻜﺲ ﺍﮔﺮ ﻣﺤﺘﻮﺍﻱ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﻛﺎﺭﺷﻨﺎﺳﻲ ﻭ ﻫﺪﻑﮔﺬﺍﺭﻱ ﻣﺜﺒﺖ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﺷﻮﺩ، ﺁﺛﺎﺭ ﻣﻨﻔﻲ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻲﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻭﻗﻮﻉ ﺟﺮﺍﺋﻢ ﻭ ﺍﻧﺤﺮﺍﻓﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﻲﺷﻮﺩ(ﻋﺎﺑﺪﻱ ﺗﻬﺮﺍﻧﻲ ﻭ ﺍﻓﺸﺎﺭ:۱۳۹۰، ۱۱۵).
ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺑﻴﻦ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻭ ﻣﺆﺳﺴﺎﺕ ﺩﻭﻟﺘﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖﻫﺎﻱ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﻣﻲﻛﺸﺪ. ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺩﻳﮕﺮ، ﺭﺍﻫﺒﺮﺩﻫﺎ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﺪ ﻣﺎ می توانیم ﻧﻘﺶ ﺣﻴﺎﺗﻲ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﻴﺮﻱ ﺍﺯ ﺟﺮﻡ ارتکابی از سوی نوجوانان ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﻢ، ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺍﺑﺰﺍﺭﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺆﺛﺮ ﺩﺭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺟﺮﻡ ﻭ ﺟﻨﺎﻳﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻧﻬﺎﺩﻳﻨﻪﻛﺮﺩﻥ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺭﻛﻦ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﻭ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻣﻨﺪ ﺳﻴﺴﺘﻢﻫﺎﻱ ﻗﻀﺎﻳﻲ، ﺍﻧﺘﻈﺎﻣﻲ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺷﺎﻏﻠﻴﻦ ﺩﺭ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ، ﺑﺎ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺑﻪ ﻧﻘﺸﻲ ﻛﻪ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺍﻣﻨﻴﺖ، ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﭼﺮﺍﻍ ﺭﻭﺷﻨﻲ ﻓﺮﺍ راه برنامه ریزی و غنی سازی اوقات فراغت و ﭘﻴﺸﮕﻴﺮﻱ ﺍﺯ ﻭﻗﻮﻉ ﺟﺮﻡ کودکان و نوجوانان ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ(ﺭﻧﺠﺒﺮ:۱۳۹۱، ۳۷).
ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻱ ﺍﻣﻨﻴﺖﺳﺎﺯ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺁﻥﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺍﻣﻨﻴﺖ ﺍﺯ ﻧﻘﺸﻲ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺁﻥﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻱ ﻣﻨﻔﻲ ﻧﻘﺶ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ، ﻓﻀﺎﻱ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ، ﻣﺒﻬﻢ ﻭ ﺗﺎﺭﻳﻚ ﻣﻲﺳﺎﺯﻧﺪ و کودکان و نوجوانان را بیشتر به سمت ارتکاب جرم سوق خواهد داد( بیابانی:۱۳۸۴، ۷۷).
ﻟﺬﺍ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻭﻳﮋﮔﻲﻫﺎﻳﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ، ﻛﺜﺮﺕ ﻣﺨﺎﻃﺐ، ﺳﺮﻋﺖ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻭ ﻭﺳﻌﺖ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ، ﻧﻘﺶ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﻴﺮﻱ ﺍﺯ ﻭﻗﻮﻉ ﺟﺮﻡ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺎﻻﺳﺖ. ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻧﻈﺎﺭﺗﻲ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪﻣﺜﺎﺑﺔ ﭼﺸﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﻛﻴﻔﺮﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻘﺪﻣﺎﺕ ﺟﺮﺍﺋﻢ ﺁﮔﺎﻩ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ ﺟﺮﻡ ﺩﺭ ﻣﺮﺣﻠﺔ ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﻧﻄﻔﻪ ﺧﻔﻪ ﺷﻮﺩ. ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖﻫﺎﻱ ﺧﻮﺑﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ و علل ارتکاب جرایم نوجوانان ﺑﻪﻭﻳﮋﻩ ﺩﺭ ﺟﺮﺍﺋﻢ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ مانند سرقت را بازگو کنند ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﻛﻤﻚ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﻳﺶ ﺍﻣﻨﻴﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و آگاهی خانواده ها و حتی خود نوجوانان از عواقب بزهکاری ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭ این ﺭﺍﺳﺘﺎ ﺍﺯ خانواده ها ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﻨﻨﺪ، ﺯﻳﺮﺍ خانواده ها ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﭘﻴﺎﻡﻫﺎ ﻭ ﮔﺰﺍﺭﺵﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﻱ ﺍﻓﺸﺎ ﺑﺮﺧﻲ ﺟﺮﺍﺋﻢ، ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻣﻲﺩﻫﻨﺪ. ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺟﻨﺒﺔ ﺗﺮﺳﺎﻧﻨﺪﮔﻲ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﺭﺍ برای کودکان و نوجوانان در غالب برنامه ها و یا مستندات ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ آنها ﺩﺭﻳﺎﺑﻨﺪ ﺷﺨﺼﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺟﺮﻣﻲ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺳﺰﺍﻱ ﻋﻤﻠﺶ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﻴﺪ(ﺷﺎﻳﮕﺎﻥ:۱۳۸۹، ۱۰۲).
ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺷﻴﻮﻩﻫﺎﻱ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺑﺰﻫﻜﺎﺭﻱ ﻭ ﭘﻴﺸﮕﻴﺮﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ با آموزش غنی سازی اوقات فراغت ﺑﻪ والدین ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﻨﺪ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﺎ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﺑﺰﻫﻜﺎﺭ ﺷﺪﻥ ﻳﻚ ﻓﺮﺩ و آثار مفید غنی سازی اوقات فراغت ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﻣﻲﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺍﺗﺨﺎﺫ ﺗﺪﺍﺑﻴﺮ ﺻﺤﻴﺢ ﺗﺮﺗﻴﺒﻲ، ﺁﻣﻮﺯﺷﻲ، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺎﻧﻊ ﺑﺰﻫﻜﺎﺭ ﺷﺪﻥ فرزندان خود ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﺍﻧﻌﻜﺎﺱ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺟﺮﺍﺋﻢ ﺩﺭ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺑﺪﺁﻣﻮﺯﻱ ﻣﻲﺷﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺑﺰﻫﻜﺎﺭﻱ ﺍﻣﺮﻱ ﻏﻴﺮﻋﺎﺩﻱ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻛﺜﺮ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﻴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻲ ﺭﺍ ﺟﺮﻳﺤﻪ ﺩﺍﺭ ﻣﻲﺳﺎﺯﺩ، ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﻫﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺶ ﻧﺪﻫﺪ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺭﺍﻩﻫﺎﻱ ﻏﻴﺮﺭﺳﻤﻲ ﻭ ﺁﻥ ﻫﻢ ﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖﻫﺎ ﻭ ﺳﻠﻴﻘﻪﻫﺎﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎﺯﮔﻮﻛﻨﻨﺪﻩ، ﻣﻄﺮﺡ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻲﺭﺳﺪ، ﻋﺪﻡ ﺩﺭﺝ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺟﺮﺍﺋﻢ ﺩﺭ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ، ﻛﻨﺠﻜﺎﻭﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺑﺮ ﻣﻲﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﺣﺘﻲ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻧﺎﻣﻌﺘﺒﺮ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻣﺴﻜﻮﺕ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻭ و عدم آگاهی خانواده ها از ارتکاب جرم از سوی کودکان و نوجوانان و ﻧﭙﺮﺩﺍﺧﺘﻦ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﮕﺮﺍﻧﻲ ﻭ ﻫﺮﺍﺱ ﺩﺭ خانواده ها ﻣﻲﺷﻮﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﺯ ﻳﻚ ﻃـﺮﻑ ﺷﺎﻫﺪ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻭ ﻧﺎﺍﻣﻨﻲﻫﺎﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻳﺎ ﻣﺤﻞ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺩﺭﺳﺘﻲ ﺍﺯ ﻭﻗﺎﻳﻊ ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﻧﻤﻲﺷﻮﺩ(پیشین، ۹۳).
ﻭ ﻟﺬﺍ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻭﺳﻴﻠﻪﺍﻱ ﺭﻭﻱ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺗﻔﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﻧﺎﺻﺤﻴﺢ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﻣﻮﺟﺐ ﻧﺎﺍﻣﻨﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﻮﻧﺪ و به جای برنامه ریزی صحیح در پر کردن اوقات فراغت فرزندان خود، آنها را در منزل مبهوس نمایند که مبادا مرتکب جرمی شوند؛ ﻟﺬﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ خانواده ها ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﻭ ﻓﺮﺍﮔﻴﺮﺗﺮﻱ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺑﺸﻨﻮﻧﺪ. ﺑﺎ ﺭﻭﺍﺝ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺭﺳﺎﻧﻪﺳﺎﻻﺭﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺎﻻﻱ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻟﻘﺎ ﻭ ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬﺍﺭﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ خانوادها ﺻﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﻲﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﭘﻴﺎﻡ ﻫﺎﻱ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻧﻘﺶ ﺍﻧﻔﻌﺎﻟﻲ ﻭ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﭘﺬﻳﺮ ﻗﺎﺋﻞ ﺍﺳﺖ و در غنی سازی اوقات فراغت و کمک به خانواده ها در این امر نقش مفیدی را قائل شود. ﺍﻣﺎ ﺩﻭ ﺍﺛﺮ ﺟﺮﻡﺯﺍ ﻭ ﺟﺮﻡﺯﺩﺍﻱ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﺑﺰﺍﺭﻱ ﻣﻜﻤﻞ ﺗﺴﻬﻴﻞﻛﻨﻨﺪﻩ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺟﻨﺎﻳﻲ ﺭﺳﺎﻧﻪﺍﻱ ﺩﺭﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺕ ﻣﺘﻨﺎﻗﺾ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺟﺮﻡﺯﺍﻳﻲ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺫﺍﺗﻲ ﺍﻳﻦ ﻋﺮﺻﻪ ﺑﺮ ﻣﻲﮔﺮﺩﺩ. ﺳﻮﻣﺎً ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﻛﻮﭼﻚﺑﻮﺩﻥ ﺟﺮﻡﺯﺍﻳﻲ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺟﺎﻣﻌﻪ و کمک به غنی سازی اوقات فراغت ﻭ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺳﺎﻳﺮ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻧﻤﻲﺗﻮﺍﻥ ﻣﺴﺘﻘﻼً ﻧﻘﺶ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺳﻨﺠﻴﺪ؛ ﭼﻬﺎﺭﻣﺎً ﻣﺸﺨﺺ ﻛﺮﺩﻥ ﺩﻗﻴﻖ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﻛﻪ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﻣﺠﺮﻡ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮﺍﺕ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻲ ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﺔ ﺍﺭﺗﻜﺎﺏ ﺑﺰﻩ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ( ﺟﻬﺎﻥﺑﻴﻦ:۱۳۸۲، ۱۱۰).
ﻫﺎﺑﺮﻣﺎﺱ[۲۰] ﺑﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺮ ﻧﻘﺶ ﻭﻳﮋﺓ ژﻭﺭﻧﺎﻟﻴﺴﻢﺩﺭ ﺍﺛﺮﮔﺬﺍﺭﻱ ﺑﺮ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺑﺮﻣﺨﺎﻃﺒـﺎﻥ ﺍﺛﺮﭘﺬﻳﺮ ﻣﻨﻔﻌﻞ ﻛﻪ ﻭﻱ ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺗﻮﺩﺓ ﺻﺮﻓﺎً ﭘﺬﻳﺮﺍ ﻳﺎﺩ ﻣﻲﻛﻨـﺪ(ﺑﻴـﺎﺕ:۱۳۸۸ ۸۰).
ﻣﻚﻛﻮﺍﻳﻞ[۲۱] ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺷﻮﺍﺭﻱﻫﺎ ﻭ ﻧﺘﻴﺠﻪﺑﺨﺶ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺎﻟﻤﺎﻥ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﻭ ﻫﻢ ﻋﻤﻮﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺟﺬﺍﺏ ﻭ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺍﺳﺎﺳﺎً ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎﻱ ﺩﺭﺍﺯﻣﺪﺕ ﺑﺎ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻫﺮﮔﺰ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﺔ ﮔﺎﻫﻲ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﭘﻴﺸﺎﭘﻴﺶ ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻭ ﻣﺤﻜﻮﻡﻛﺮﺩﻥ ﺍﻗﺪﺍﻣﻲ ﻣﻲﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﭙﺮﺳﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺭﺳﺎﻧﻪﺍﻱ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﺗﻬﺎﻡ ﭼﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ به ﻋﻜﺲ ﮔﺎﻫﻲ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺻﺪﻭﺭ ﺣﻜﻢ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﻣﺘﻬﻤﻲ ﺭﺍ ﺗﺒﺮﺋﻪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ(ﺳﺮﻭﻧﺖ:۱۳۸۷، ۱۱۲).
الگوى اوقات فراغت و استفاده‌اى که از رسانه‌ها به منظور پر کردن اوقات فراغت صورت مى‌گیرد، از حدود‌ یک‌ صد‌ سال‌ گذشته تاکنون-یعنى از زمانى که به ویژه رادیو و تلویزیون در‌ زندگى‌ اجتماعى مورد استفاده قرار گرفته است-تغییرات زیادى کرده است. کتاب‌ در‌ آغاز به عنوان یک وسیله توده‌اى و سرگرمى شناخته نمى‌شد و دسترسى به آن کم و نوع‌ استفاده‌ از‌ آن به استفاده آموزشى محدود مى‌گردید، ولى به صورتى که امروز منتشر مى‌شود، هم‌ یک‌ رسانه جمعى است و هم یکى از اهداف مهم استفاده از آن، پر کردن‌ اوقات‌ فراغت‌ و سرگرم شدن است. کتاب به صورتى که امروز منتشر مى‌شود، با تعریف ارتباط جمعى‌ مطابقت‌ مى‌کند(دهقان:۱۳۸۷، ۵۵).
همان‌ طور‌ که‌ گفته شد، کتاب مانند سایر رسانه‌ها در‌ گونه‌هاى‌ مختلفى‌ تولید‌ و منتشر‌ مى‌شود‌. یکى از گونه‌هایى که به طور ویژه براى سرگرمى و اوقات فراغت تولید مى‌شود، رمان است. رمان نخستین نوع کتابى است که براى جذب توده‌اى طراحى شده است‌ به ویژه رمان تخیلى عامه‌ پسند که برخلاف ویژگى مهم کتاب‌هاى علمى و تحقیقى یعنى«ماندگارى بیشتر»، براى مصرف کوتاه ‌مدت تهیه و تولید مى‌شود و پس از مدتى مى‌توان آن را کنار گذاشت و رمان‌ جدیدى‌ را جایگزینش ساخت. اکنون گونه‌هاى مختلف رمان تخیلى عامه‌پسند، همچون رمان‌هاى پلیسى، جنایى، علمى-تخیلى، عاشقانه، پرهیجان و ماجراجویانه، از فروش زیادى برخوردارند و براى مخاطبان بسیارى، منابعى خواندنى، دلخواه و لذت‌بخش‌ محسوب‌ مى‌شوند و تاثیر مهمی در پر کردن اوقات فراغت بالاخص در میان دختران دارد(دانسى:۱۳۸۷، ۱۱۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...