خطیئه و سیئه نیز از جمله واژگانی است که در قرآن به معنی بدی و زشتی آمده است.: آری، کسی که بدی را به دست آورد و زشتی او را احاطه کرده باشد، پس آنان اهل آتشند در حالی که در آن جاویدان هستند.[۲۶]
ذنب نیز از دیگر واژگانی است که مترادف با جرم آمده است: و همین برای پروردگار تو کافی است که به گناهان بندگانش آگاه و بیناست[۲۷].

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در کل لفظ جرم در قرآن شامل هر گناهی نمی‌شود، بلکه گناهان به لحاظ شدت و ضعف و قصد مرتکب و حالات گوناگون او ممکن است تحت یکی از این عناوین قابل طرح باشد:[۲۸]

    1. سوء پیشینه: با قرار گرفتن لفظ سوء در مقابل گناهان کبیره، از جمله در آیۀ «اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ…»[۲۹]معلوم می‌شود «سوء» و «سیئه» به مفهوم گناهان صغیره است و شامل گناهان کبیره نمی‌شود و از این رو شامل جرم نمی‌گردد.
    1. ذَنْب: ذنب و ذنوب به گناهان کبیره و شریرانه و حالات استکبار اطلاق می‌گردد و از این رو لفظ «ذنب» با «جرم» رابطۀ عموم و خصوص مطلق دارد.
    1. خطا: واژۀ خطا (خطأ) به دو مفهوم در قرآن آمده است:

الف ـ خطای مسئول: این‌گونه خطا که مشتقات آن در قرآن کریم به صورت خاطئون، خاطئه و خطیئه استعمال شده است، وقتی است که شخص گناه می‌کند و مسئولیت هم دارد. در این حالت، گناه سراسر وجود او را فرا می‌گیرد و بر نفس او چیرگی می‌یابد تا جایی که شخص بی‌اختیار و بدون قصد و اراده مرتکب گناه می‌گردد ( تاج‌العروس، ذیل خطیئه) و از این‌رو حتى «سوء» که تنها شامل گناهان صغیره می‌شود، در صورت تکرار تبدیل به خطیئه و از گناهان کبیره محسوب می‌شود (بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً وَ اَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَاولئکَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدون)[۳۰].
ب ـ خطای غیرمسئول: در این نوع خطا شخص از روی نسیان و بدون تقصیر مرتکب جرم می‌شود که معمولاً به صورت «خطئی» و «اخطأنا» آمده است.[۳۱]

    1. اِثم: اثم در قرآن کریم به صورتهای گوناگون (اثم، آثم، اثیم، تأثیم) و از جمله در مورد خمر، قمار، شهادت کذب و همچنین عذاب و عقوبت به کار رفته است. دربارۀ معنای این کلمه اختلاف نظر وجود دارد. برخی گفته‌اند: کاری است که انسان را از ثواب باز می‌دارد، مانند لهو، و برخی آن را به معنای «ضرر» گرفته‌اند؛ چنان که در آیۀ ۲۱۹ سورۀ بقره میان اثم و منفعت مقابله به چشم می‌خورد. برخی دیگر گفته‌اند به اعمالِ مطلقِ «حرام» از آن نظر «اثم» گفته می‌شود که ضرر هستند و انسان را از خیر باز می‌دارند. با این توضیح، اثم بر تمام جرائم اطلاق می‌شود.[۳۲]

بند پنجم :تعریف پیشگیری و پیشگیری از بزهکاری
در جرم شناسی، پیشگیری عبارت است از: به جلوی تبهکاری رفتن با بهره گرفتن از فنون گوناگون مداخله به منظور ممانعت از وقوع بزهکاری. از نظر علمی می توان گفت: مراد از پیشگیری هر فعالیت سیاست جنایی است که غرض انحصاری یا غیر کلی آن تحدید حدود امکان پیشامد مجموعه اعمال جنایی از راه غیر ممکن الوقوع ساختن یا ساخت و دشوار کردن احتمال وقوع آنهاست بدون اینکه به تهدید به کیفر یا اجرای آن متوسل شوند.[۳۳]
همچنین می توان گفت واژه پیشگیری را از نظر لغوی جلوگیری کردن، مانع شدن، جلو بستن[۳۴] و نیز اقدامات احتیاطی برای جلوگیری از رخدادهای بد و ناخواسته معنا کرده اند. با توجه به معنای لغوی پیشگیری، این واژه هم به معنای پیش دستی کردن، پیشی گرفتن و جلوی چیزی رفتن و هم به معنای آگاه کردن و هشدار دادن است.[۳۵] اما از میان این معناها در جرم شناسی پیشگیرانه معنای نخست مدنظر است. براساس این معنا با اتخاذ تدابیر و به کارگیری اقدامات مناسب باید به استقبال جرم رفت و از ارتکاب این پدیده جلوگیری کرد.
با توجه به نگرش های گوناگونی که در میان جرم شناسان وجود دارد، پیشگیری از بزهکاری را می توان به دو صورت عام و خاص تعریف کرد.
در معنای عام، پیشگیری از جرم هر اقدامی است که جلوی ارتکاب جرم را بگیرد که این اقدام می تواند جنبه کیفری یا غیرکیفری داشته باشد. به دیگر سخن، هر آنچه علیه جرم باشد و سبب کاهش نرخ بزهکاری گردد در گستره معنای عام پیشگیری از جرم قرار دارد.
در این نگرش سیاست جنایی همه تدابیر کیفری و غیرکیفری را که حکومت با مددجویی از سه قوه قانونگذاری، اجرایی و قضایی با هدف محدود کردن و مهار بزهکاری و نیز پیشگیری اتخاذ می کند، در برمی گیرد، ناگفته پیداست که در این زمینه، مردم نقش بسیار پراهمیتی را بر عهده دارند. بدین ترتیب در سیاست جنایی، پیشگیری را می توان به کارگیری راهکارهای گوناگون برای جلوگیری از بزهکاری تعریف کرد.۱ این معنا از پیشگیری، پیشگیری واکنشی و پیشگیری کنشی را دربرمی گیرد و براساس این رویکرد، ساز و کارهای کیفری مانند ابتکارات اصلاحی – درمانی و ساز و کارهای غیرکیفری مانند اقدامات موقعیت مدار می توانند در گستره پیشگیری از جرم جای گیرند.
پیشگیری از جرم دربرگیرنده تدابیر و اقداماتی است که نرخ بزهکاری را کاهش دهد. بدین صورت که از یکسو علل اثرگذار بر ارتکاب جرم را شناسایی کرده و از سویی دیگر ابتکارات مناسبی را برای مبارزه با این علل اعمال کند. عده دیگری معتقدند، پیشگیری از بزهکاری مجموعه اقدامات غیرقهرآمیزی است که برای تحقق هدفی ویژه یعنی مهار بزهکاری، کاهش احتمال وقوع جرم، کاهش شدت بزه در مورد علل جرایم اتخاذ می شود.۲
بنابراین پیشگیری از جرم در معنای خاص، مجموعه تدابیر و اقدامات غیرکیفری با هدف مقابله با بزهکاری از طریق کاهش یا از بین بردن علل جرم زا و نیز اثرگذاری بر فرصت های پیش جنایی است به گونه ای که بتوان با بهره گرفتن از ابتکارات و ساز و کارهای غیرقهرآمیز بر شخصیت افراد و وضعیت پیش از ارتکاب جرم اثر گذاشت تا از رخ دادن بزه جلوگیری شود.
از نظر برخی با توجه به این تعاریف این نهاد باید از ویژگی های زیر برخوردار باشد:
- هدف اصلی آنها اثرگذاری علیه عوامل یا فرایندهایی باشد که در بروز بزهکاری نقش تعیین کننده دارند.
-جنبه جمعی داشته باشند و تمامی جمعیت یا گروه معینی از آن را نشانه روند.
-پیش از ارتکاب جرم اعمال شوند.
- جنبه قهرآمیز و سزاده نداشته باشند زیرا تدابیر سرکوبگر پس از وقوع جرم بر بزهکار تحمیل می شوند.[۳۶]

گفتار دوم: گونه ها و سطوح پیشگیری از بزهکاری

جرم شناسی از دسته بندی بزهکاری اهداف ویژه ای را دنبال می کند که یکی از آن هدف ها، پیشگیری از بزهکاری و تکرار جرم است.[۳۷]
در مورد دسته بندی پیشگیری همواره نگرش های گوناگونی میان جرم شناسان وجود داشته است. برخی عقیده دارند، پیشگیری موقعیت مدار، پیشگیری زود هنگام، پیشگیری اجتماعی و پیشگیری از طریق نظام عدالت کیفری از گونه ای های نهاد هستند. گروهی دیگر بر این باورند که پیشگیری به سه گونه نخستین، دومین و سومین وهمچنین پیشگیری واکنشی و کنشی تقسیم می گردد.
بند اول :سطوح سه گانه پیشگیری از بزه
پیچیدگی ماهیت بزهکاری پیشگیری را نیز مشکل می کند و رهیافت های چندگانه ای را که می طلبد که کلیه عوامل خطرزا را در نظر بگیرد از این نقطه نظر سطوح پیشگیری به سه سطح تقسیم می شود:

الف: پیشگیری نخستین یا ابتدایی

پیشگیریئ نخستین یا ابتدایی عبارت از مجموعه وسایلی است که معطوف به تغییر شرایط جرم زای اطرافیان به طور کلی اعم از طبیعی و اجتماعی می باشند. به عبارت دقیق تر، پیشگیری ابتدایی راهکارهایی است که از طریق زمینه های اجتماعی و اقتصادی و دیگر زمینه های سیاست عمومی تلاش می کند. این حالت، به ویژه بر موقعیت جرم زا و علل ریشه ای ارتکاب جرم تأثیر می گذارد. هدف اصلی، ایجاد امیدوارکننده ترین شرایط برای زندگی است که شامل آموزش خانواده، ایجاد مسکن، استقلال و سرگرمی می باشد.
در پیشگیری اولیه به ریشه مسئله وعوامل خطرزای محیطی توجه می شود . این نوع پیشگیری سعی برآن دارد که امکان درگیر شدن با مسئله طوری پیش برود که هرگز محلی برای رشد مسئله وجود نداشته باشد . به همین علت استرا تژی های برنامه ضرورتا طوری ا نتخاب می شوند که بتوا نند عوامل مخا طره آمیز را کا هش دهند ، وضع قوا نین که بعضی از محدودیت ها را ایجاب می کنند ازآن جمله اند . برای مثال درجامعه ای که حمل اسلحه آزاد است ، این آزادی خود یک عامل خطر زای امکان درگیر شدن با مسئله بزه است . بنا براین منع حمل اسلحه یکی از استراتژی ها درآن جامعه خوا هد بود.[۳۸]
اگر چه تناقضاتی دربعضی ازیافته های پژوهش درمورد کنترل بزه وجوددارد لیکن اکثر یا فته ها بیانگر آنند که برنامه های پیشگیری مستقیما تاثیر زیادی درکاهش رفتارهای بزهکارانه نداشته اند درمقابل به پژوهشهائی نیز بر می خوریم که نشان داده اند مداخله اولیه جامعه وخانواده متفقا در کنترل بزهکاری تاثیر دارند. عمده برنامه ریزیهای این مداخلات بر اساس یافته هائی است که نشان می دهند عوامل خانوادگی مانند : طلاق، مرگ والدین، کثرت اولاد، فقدان حمایتهای روانی و بی توجهی به نیازهای عاطفی فرزندان بی انضباطی درخانواده، وجود فرد بزهکار یا ناسازگار اجتماعی، خیانت زن یا شوهر، اختلافات خانوادگی، طرد ازخانواده، فقدان زمینه های تربیتی مناسب درخانواده، مسکن نامناسب از نظر فضای فیزیکی و فقر در تقویت و یا کنترل بزهکاری نقش دارند. عوامل اجتماعی مانند: بیسوادی، رشد بی رویه جمیعت، صنعتی شدن، اختلافات طبقاتی، قوانین تحمیلی، بی عدالتی اجتماعی، بیکاری، جنگ، محیط اجتماعی نامناسب (زندگی در جوار بزهکاران) فقدان امکانات تفریحی سالم و قابل دسترس همه طبقات جامعه، زاغه نشینی، زورمداری سیا سی، در کنترل و رشدبزه موثرند. به همین جهت استراتژی های مداخله ای خانواده گرا و جامعه گرا در پیشگیری نوع اول اهمیت پیدا می کنند. خلاصه اینکه درسطح اول پیشگیری عمده مسئولیت به عهده خانواده و جامعه است. بسیاری ازدیدگاه های روانشناختی، سن مناسب برای سطح پیشگیری نوع اول را قبل از۸سالگی می دانند.[۳۹]
به عبارت دیگر این نوع پیشگیری دربرگیرنده تدابیر و اقداماتی است که به دنبال سالم سازی محیط طبیعی و اجتماعی و تغییر اوضاع و احوال و شرایط جرم زایند. به بیان دیگر، این پیشگیری درصدد آن است تا با بهبود شرایط زندگی افراد از بزهکاری جلوگیری کند. بالا بردن سطخ سواد و فقرزدایی نمونه هایی از این پیشگیری اند.

ب: پیشگیری دومین یا ثانویه

پیشگیری ثانویه یا دومین معطوف به مداخله برای پیشگیری از لحاظ گروه ها یا جمعیت های در معرض خطر جرم است. این امر شامل شناخت زودهنگام شرایط جرم زا و نفوذهایی است که بر این شرایط اعمال می‌شود. برای این گروه ها می توان تدابیری خاص اندیشید; تدابیر حمایتی در خصوص کودکان خیابانی، کودکان متعلق به خانواده های معتاد و بی سرپرست یا بدسرپرست.
در پیشگیری ثانویه هدف کلی دور نگهداشتن فرد از فعالیت هایی است که خطر بر چسب بزه را در فرد تقویت می‌کند. مثل کنترل خشم و خشونت، کنترل های خانواده بر رفتار های ضد اجتماعی و دوری از دوستان بزهکار. پیشگیری نوع دوم نیز مانند پیشگیری نوع اول استراتژی های برنامه ریزی خود را بر اساس یافته های پژوهش ها طرح می کند و تأکید زیادی بر فرد و یا ارتباطات فرد دارد. به همین جهت استراتژی های پیشگیری نوع دوم از طریق یادگیری مهارت های زندگی اجتماعی از یک طرف و محیط اجتماعی و ارتباطات فردی از طرف دیگر تأکید می کند. اهمیت این سطح به عنوان سطح پیشگیری کمک به افراد در معرض خطر است.[۴۰]
به عبارت دیگر به دنبال پیشی گرفتن از افرادی که در شرایط بحرانی به سر می برند و هر آن، احتمال ارتکاب بزه از سوی آنها وجود دارد. این پیشگیری با شناسایی افراد در معرض خطر در صدد است با به کارگیری اقدامات مناسب مانند مداخله های زودرس از به عادت شدن بزهکاری افراد پیشگیری کند.
ج: پیشگیری سومین یا ثالث
پیشگیری ثالث یا سومین معطوف به پیشگیری از تکرار جرم در خلال اقدامات فردی برای سازگاری مجدد اجتماعی یا خنثی نمودن بزهکاران پیشین است. پیشگیری از تکرار جرم توسط پلیس و دیگر عوامل نظام عدالت کیفری صورت می گیرد; تدابیر مربوط از ضمانت اجراهای قضایی رسمی تا بازپروری مجرم و زندانی کردن. در بسیاری از اوقات به دلیل محدودیت ضمانت اجراهای مبتنی بر اصلاح و درمان، این نوع پیشگیری به تدابیر سرکوبگرانه تنزّل پیدا می کند.
پیشگیری سطح سوم سعی می کند موقعیت مساله را اصلاح یا در آن مداخله کند و هدف آن پیشگیری از تکرار فعالیت هایی است که جرم شناخته می شود. برای این نوع پیشگیری لازم است درگیر مسایلی مانند تنبیه، جریمه و بازتوانی از طریق نظام حقوقی و قضا شود. پیشگیری نوع سوم برنامه ریزی مداخله ای و اداره موقعیت های خطرناک را براساس فعالیت هایی تنظیم می کند که ممکن است باعث بزهکاری شوند.[۴۱]
به عبارت دیگر این نوع پیشگیری بر ساز و کارهای نظام عدالت کیفری تمرکز می نماید و تلاش دارد با بهره گیری از ابتکارات اصلاحی – درمانی از بزهکاری دوباره افراد جلوگیری کند. برای نمونه، کیفر زندان می توان در بازپذیری اجتماعی بزهکاران و جلوگیری از تکرار جرم آنها نقش مهمی ایفا نماید.
بند دوم : گونه های دوگانه پیشگیری از بزه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...