طرح های تحقیقاتی و پایان نامه ها – نتیجه گیری – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
در کل میتوان چنین نتیجهگیری کرد که مهندسی مجدد قبل از استقرار مدیریت دانش باعث از دست رفتن بسیاری از تجربیات، اطلاعات و دانش سازمانی خواهد شد و این بهای سنگینی است که چنین سازمانهایی میبایست آن را بپردازند، سازمانهایی که بدون توجه به حجم عظیم دانش موجود در فرایندها و نیروی انسانی سازمان خود، به مهندسی مجدد پرداخته و این سرمایه بزرگ را به راحتی از دست میدهند(Ragha, vinze.2007).
سناریوی دوم: فرض میکنیم سازمان مذکور که سازمانی با فرایندهای نارکارآ و در عین حال فاقد تسلط کافی جهت هدایت و مدیریت سرمایه های دانشی خود است بین دو گزینه مدیریت دانش و مهندسی مجدد، ابتدا مدیریت دانش را انتخاب کند. (جعفری، ۱۳۸۵)
چنین سازمانی قطعاً از مزایای حفظ و ثبت اطلاعات و تجربه های موجود خود استفاده خواهد برد ولی با توجه به اینکه استقرار سیستم مدیریت دانش به سرعت عملی نیست و زمان بر است، فاصله سازمان به واسطه فرایندهای ناکارآ از رقبا بیشتر شده و توان رقابتپذیری سازمان کم و کمتر میشود که ممکن است سازمان حتی با خطر نابودی نیز مواجه شود(همر،چمپی،۱۳۷۸).
این امر به خصوص به واسطه وجود روش های قدیمی و فرایندهای ناکارآ و ساختارهای پیچیده اجتنابناپذیر میکند زیرا اگر چه سازمان به دنبال استقرار سیستم مدیریت دانش است ولی با توجه به وضع موجود سازمان، شکست در فضای رقابتی محتمل خواهد بود(nisen, kamel, 2000).
سناریوی سوم: با توجه به پارادوکس مطرح شده درباره اولویت انتخاب بین مدیریت دانش یا مهندسی مجدد، در این بخش چهارچوبی پیشنهاد میشود تا به کمک آن سازمان ها بتوانند به صورت همزمان علاوه بر استقرار و بهرهگیری از مزایای استقرار سیستم مدیریت دانش، به اصلاح فرایندهای سازمان خود بپردازند.
شکل شماره ۲-۷٫ چارچوب مفهومی جهت استقرا مدیریت دانش و مهندسی مجدد (جعفری، ۱۳۸۵)
چهارچوب مورد اشاره در شکل شماره یک مشاهده میشود. این چهارچوب از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول (سمت راست شکل) به استقرار نظام مدیریت دانش پرداخته است. با بررسی وضعیت دانش موجود در سازمان و تشخیص و احصاء دانش، به سازماندهی آن پرداخته میشود و پس از آن دانش کد شده ذخیره میگردد. قطعاً با مکانیسم صحیح ذخیره دانش، امکان اشتراک دانش نیز فراهم گشته که این امر موجب تکمیل چرخه دانش و تولید دانش خواهد شد. اما روی دیگر سکه، بخش فرایندهای سازمان است. الگوی تجویزی ارائه شده در این مقاله با توجه به خسارات ناشی از مهندسی مجدد به واسطه از دست رفتن حجم زیادی از دانش سازمانی، استفاده از روش های بهبود فرایند را پیشنهاد میکند. سازمانی که با فرایندهای ناکارآ مواجه است و قصد تغییر آن ها را دارد و از طرفی نگران از دست رفتن سرمایه های دانشی خود به واسطه مهندسی مجدد است، نمیتواند دست روی دست گذاشته و فقط به فکر مدیریت دانش خود باشد و روز به روز از رقبا عقب بیفتد و تاوان سنگین فرایندهای ناکارآمدی خود را بپردازد (جعفری ،۱۳۸۵).
بخش دوم چهارچوب پیشنهادی که به صورت همزمان، با بخش اول آغاز میگردد با بررسی وضعیت فرایندها در سازمان و تجزیه و تحلیل آن ها شروع میشود. قطعاً تجزیه و تحلیل فرایندها سهم بسزایی در تشخیص دانش نهفته در آن ها نیز خواهد داشت. پس از تجزیه و تحلیل فرایندها و شناخت نقاط قوت و ضعف آن ها، این موارد نیز میتوانند به عنوان اطلاعاتی ارزشمند در پایگاه دانش سازمان ذخیره گردند. پس از آن روش های بهبود فرایند در دستور کار سازمان قرار گرفته و فرایندها مورد اصلاح و بازبینی واقع میشوند(nisen, kamel, 2000).
الگوی ارائه شده میتواند نواقص موجود در سناریوهای اول و دوم را به خوبی پوشش داده و برطرف سازد. همان گونه که ذکر شد سازمان فرضی مورد نظر در عین عدم تسلط بر مدیریت سرمایه های دانشی خود، دچار نارکارآیی فرایندهای داخل سازمان نیز بوده است. نقص عمده سناریوی اول که در ابتدا مهندسی مجدد و پس از آن مدیریت دانش را پیشنهاد کرده بود، از دست رفتن سرمایه های عظیمی از دانش سازمان به واسطه تغییرات ناشی از مهندسی مجدد است، زیرا تغییرات مذکور باعث ترک خدمت بسیاری از کارکنان و مدیران و یا انتقال آن ها به بخشهای دیگر و همچنین به دور ریختن روشها و فرایندهای قدیمی میشود که خساراتی از قبیل از بین رفتن تجربیات و اطلاعات این افراد و همچنین دانش نهفته در روشها و فرایندهای گذشته سازمان را در برخواهد داشت. سناریوی دوم که در پی استقرار سیستم مدیریت دانش و پس از آن، مهندسی مجدد است، اگر چه نواقص سناریوی اول درباره از دست رفتن دانش سازمانی را برطرف میسازد ولی با چالش عمده دیگری مواجه است. با توجه به عدم کارایی فرایندها و روش های قدیمی به کار گرفته شده در سازمان، فاصله رقبا با سازمان روز به روز بیشتر شده و به واسطه بهرهگیری شرکتهای رقیب از روش های جدید و فرایندهای کارآ، رقبا از سازمان گوی سبقت را ربوده و پیشی میگیرند. این امر ادامه حیات سازمان را با خطر جدی روبه رو کرده و سازمان را به سوی نابودی پیش میبرد. (جعفری، ۱۳۸۵)
چهارچوب ارائه شده در شکل (۲-۷) بخوبی میتواند نواقص فوق را در هر دو سناریو برطرف سازد. این الگو از طرفی به دنبال حفظ و ثبت و نگهداری دانش سازمان بوده و از طرف دیگر اصلاح فرایندهای سازمان را در دستور کار قرار میدهد. نتیجه کار بهبود روشها، ساختارها و فرایندهای سازمان به همراه ثبت و ضبط دانش سازمانی است، آنچه دغدغه اصلی و دلمشغولی مدیران ارشد سازمانها در فضای پرچالش رقابتی امروز است.
نتیجه گیری
مهندسی مجدد بدون پشتیبانی فناوری اطلاعات امکان پذیر نیست. فناوری اطلاعات نه تنها به عنوان محرک مهندسی مجدد است بلکه به عنوان یک بخش ضروری و جدایی ناپذیر از کوششهای مهندسی مجدد میباشد. در اجرای مهندسی مجدد، فناوری اطلاعات حیاتی بوده و مهارتها و ابزارهایی که برای مهندسی مجدد اثربخش نیاز است را فراهم می آورد، و همچنین با به کارگیری مهندسی مجدد و مدیریت دانش می توان از مزایای هر دو بهره برد. از طرفی اجرای مهندسی مجدد در سازمان بدون در نظر گرفتن مدیریت دانش موجب از دست رفتن سرمایه های عظیمی از دانش سازمان به واسطه تغییرات ناشی از مهندسی مجدد است، زیرا تغییرات مذکور باعث ترک خدمت بسیاری از کارکنان و مدیران و یا انتقال آن ها به بخشهای دیگر و همچنین به دور ریختن روشها و فرایندهای قدیمی میشود که خساراتی از قبیل از بین رفتن تجربیات و اطلاعات این افراد و همچنین دانش نهفته در روشها و فرایندهای گذشته سازمان را در برخواهد داشت. جدول شماره۲-۸ مؤلفه های استخراج شده از ادبیات نظری پژوهش را نشان میدهد.
جدول شماره۲-۸٫ مؤلفه های استخراج شده از مهندسی مجدد، مدیریت دانش و فناوری اطلاعات
مؤلفه
منبع
مراحل(چرخه) ایجاد مهندسی مجدد(ایجاد، مدلسازی، تحلیل اولیه، تصویب و اجرا، تحلیل ثانویه، ارتقاء)
Nonaka,1994
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 01:21:00 ق.ظ ]
|