یکی از ویژگیهای تصویر بدنی، تصویری است فرد از اندام خود به عنوان چاق، لاغر، کوتاه قد یا بلند قد بودن دارد. این ویژگی شاخص حجم بدنی نام دارد که از اندازه یری قد در مقیاس کیلوگرم حاصل میشود. مکابی و ریکاردلی (۲۰۰۴)، در پژوهشهای خود دریافتهاند افرادی که شاخص حجم بدنی بالایی دارند از تصویر بدنی خود ناراضی هستند و بین شاخص حجم بدنی، تصویر بدنی و خودپنداره رابطه وجود دارد و افراد سنگین وزن تصویر بدنی نامطلوبی از خود داشته و خودپنداره ضعیفتری نسبت به افراد با شاخص توده بدنی پایین دارند.

علاوه بر این، افراد با شاخص حجم بدنی پایین خود را از نظرجسمی جذابتر دانسته و عملکرد اجتماعی بهتری نسبت به افراد با شاخص حجم بدنی بالا دارند. ‌بنابرین‏ میتوان گفت داشتن تصویر بدنی مطلوب، رضایت از بدن و شاخص حجم بدنی منجر به خودپنداره مثبت در فرد می شود (تامپسون، ۲۰۰۰) و ناخشنودی از بدن و عدم رضایت از تصویر بدنی منجر به نارضایتی فرد از بدن خود شده و رفتارهای بیمارگونه ای چون اختلال در الگوهای تغذیه ای و افسردگی خواهد شد.

متغیرهای زیادی وجود دارند که از لحاظ روان شناختی با تصویر بدنی و شاخص حجم بدنی رابطه دارند از جمله این متغیرها، خودپنداره، عزت نفس، سلامت عمومی، به ویژه افسردگی و سبک زندگی می‌باشد که هر یک از این متغیرها به اشکال گوناگونی می‌توانند بر تصویر بدنی و شاخص حجم بدنی اثر گذاشته و از آن تأثیر بپذیرند و در نهایت اختلال در تصویر بدنی می‌تواند منجر به مسائلی نظیر کم ‌اشتهایی، پراشتهائی روانی، تغییر نامتعادل وزن، اختلال در سلامت عمومی را نشان میدهد. این اختلالات بویژه در شرایطی که معیارهای فرهنگی محکمی ‌در مورد تناسب اندام ولاغری در جامعه وجود داشته باشد افزایش می‌یابد و داشتن تصویر بدنی نامطلوب و شاخص حجم بدنی بالا در شرایطی باعث کاهش اعتماد به نفس و تضعیف خودپنداره نیز می شود.

‌بنابرین‏ میتوان گفت، اساس شاخص حجم بدنی و شکل ظاهری بدن به عنوان بستر اصلی تصویر بدنی و یکی از جنبههای اصلی سلامت عمومی شناخته شده است (گیلر و همکاران، ۲۰۰۰) و همچنین افرادی که دارای خودپنداره واضح، خوب تعریف شده و هماهنگ و تقریباً با ثبات هستند از سلامت روان شناختی بهتری برخوردارند.

این افراد به یک دیدگاه روشن ‌در مورد خود رسیدهاند و کمتر تحت تأثیر وقایع روزانه و ارزیابی از این وقایع قرا میگیرند. نتایج تحقیق طولی سه ساله متوسط کاتارین و تامپسون (۲۰۰۰)، نشان داد که خاطرات تمسخرآمیز از تصویر بدنی در گذشته خودپنداره منفی و نارضایتی از تصویر بدنی را تقویت میکند ‌و نظریات فرهنگی اجتماعی نیزحاکی از تأثیرات گسترده حمایتهای اجتماعی و فرهنگی بر شکلگیری تصویر بدنی است و به نظر میرسد این تأثیر در جوامع غربی بیشتر است در پی احساس نارضایتی از تصویر بدنی و ایجاد خودپنداره منفی فرد خواستار تغییر در تصویر بدنی حقیقی خود را به تصویر بدنی ایدهآلش نزدیک کند. به نظر میرسد اولین را های مورد استفاده توسط این افراد برای تغییر در تصویر بدنی، رژیمهای غذایی و شرکت در برنامههای کاهش وزن است. اما به نظر میرسد عده زیادی از افراد با انگیزه تغییر در تصویر بدنی و کسب وزن ایدهآل اضطراب و افسردگی بیشتری را تجربه میکنند و این خود منجر به انزوای اجتماعی، احساس گناه و نارضایتی از خود شده و سلامت عمومی آن ها را به مخاطره میاندازد.

از روشهای دیگری که از سوی جوانان برای تغییر در تصویر بدنی استفاده میشود جراحی زیبایی است که به نظر میرسد در ۵۰ سال اخیر این روش به فراوانی مورد استفاده قرار گرفته است. شاید دلیل عمومیت فراگیر استفاده از جراحی زیبایی، وجود چندین عامل باشد که از جمله آنها، تنوعطلبی، امکانپذیری تغییر درصورت، حداقل نارضایتی، ماندگاری تغییر ‌و تمرکز فزاینده رسانههای جمعی برتصویر بدی ‌در سال‌های اخیرباشد. در میان همه این عوامل آنچه مورد تأیید همه پژوهشگران در انگیزه تمایل به جراحی زیبایی میباشد نارضایتی از تصویر بدنی است.

در بررسی مسائل مربوط به جراحی زیبایی و تصویر بدنی و نگرشهای مردان و زنان در طول عمر، ‌به این نتیجه رسیدند، افرادی که به جراحی زیبایی علاقمند بودند تصویر بدنی ضعیف تری نسبت به کسانی داشتند که علاقه ای به جراحی زیبایی نداشتند و بخصوص افراد سنگین وزن و با شاخص حجم بدنی بالا علاقه مندی بیشتری به جراحی لیپوساکشن نشان می‌دادند و تصویر بدنی ضعیف تری نسبت به افراد دیگر داشتند.

در مقایسه نارضایتی از تصویر بدنی و اختلالات مربوط به بدشکلی بدنی در افرادی که جراحی زیبایی انجام دادهاند نسبت به قبل از عمل جراحی زیبایی، نشان داد که بین تصویر بدنی، شاخص حجم بدنی و خودپنداره جسمی با علاقمندی به جراحی زیبایی رابطه وجود دارد و افراد دارای شاخص حجم بدنی بالا تصویر بدنی ضعیفی از خود دارند.

به دنبال افزایش سن تغییرات فیزیولوژیک و احساس فرسودگی باعث تغییر در تصویر ذهنی از خود میشوند که میتواند در ایجاد علایم روانی مؤثر بوده و در واقع چنین به نظر میرسد که در روند مقوله پیری بیش از یائسگی تأثیرگذار باشد با این وجود، ممکن است زنان این تغییرات را به یائسگی خود ربط دهند. سیفسیلی و همکارانش (۲۰۰۹) ‌به این نتیجه رسیدند که تصویر ذهنی یک سوم زنانی که بیش از دو سال یائسگی شان میگذرد تاحدودی مخدوش به طوری که اذعان میدارند، دیگر جذابیتی ندارند.

بسیاری از زنان یائسگی را با تصور عقیمشدن و پایان زنانگی برداشت کرده که این امر میتواند نقش مهمی در تجارب و احساسات آنان ایفا کند.

تغییر تصویر ذهنی از ظاهر خود منجر به بروز علایم روانی میشود به طوریکه انتظارات زنان یائسه از خود تغییر کرده و در صورت برآورده نشدن این انتظارات، منجر به بروز علایم روانی با شدت و ضعف متفاوت میشود. مضمونهای استخراج شده عبارت بودند از :

    • بیزاری از خود: یک شرکت کننده ۴۹ ساله در این رابطه گفت: ((در روابط زناشویی مشکل زیاددارم، هیکلام بیریخت شده … ‌اکثر اوقات از خود بیزار می شوم که چرا این طور شدهام)).

  • احساس زشتی: در این رابطه شرکتکننده ۵۶ سالهای بازگو کرد (( از وقتی یائسه شدهام احساس میکنم خیلی بیریخت شدهام. قبلاً خیلی خوشهیکل و خوشپوش بودم ولی حالا فکر می کنم خیلی زشت وبیریخت شدهام و به همین دلیل اطرافیانم به من محل نمیدهند )).

    1. -Social isolation ↑

    1. -Rossouw JE, Anderson GL, Prentice RL. ↑

    1. -Shaw RW, Soutte WP, Stanton SL ↑

    1. -Frankle ↑

    1. -perceptual component ↑

    1. -subjective component ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...