-اگر حادثه مورد شهادت قتل یا رجم موجب قصاص باشد ، و بعد از حکم یا حاکم قصاص انجام شود، آن وقت شهود از شهادتی که داده بودند برگردند و بگویند ما عمدا شهادت با ناحق دادیم خود آنان قصاص می‌شوند ، و اگر بگویند ما اشتباه کردیم باید از اموال خودشان ( نه اموال عاقله ) دیه را بپردازند ، و اگر بعضی بگویند ما عمدا شهادت به ناحق دادیم و بعضی دیگر بگویند اشتباه کردیم که آن اقرار به تعمد کرده قصاص می‌شود و آنکه اشتباه کرده به مقداری که از خون بها سهم وی می‌شود باید بپردازد ، و ولی دم می‌تواند هم شهودیکه اقرار به تعمد کرده‌اند به قتل رسانیده مازاد دیه چند نفر از دیه یک نفر را به صاحبانش بپردازد ، و هم می‌تواند بعضی را بکشد و بقیه به مقدار جنایتشان خون بها را به اولیاء قصاص شده بپردازند .

-اگر مورد شهادت جرمی بود که مرتکب آن یا باید سنگ سارشود و یا به قتل برسد در صورتی که حکم حاکم اجراء شود و سپس یکی از شهود بعد از سنگ سار مثلا بگوید من عمدا دروغ گفتیم و سایر شهود هم او را تصدیق نموده و بگویند ما نیز عمدا دروغ گفتیم ولی دم می‌تواند بعد از آنکه مازاد دیه قصاص شوندگان از دیه سنگ سار شده را به ورثه آنان پرداخت نموده آنان را قصاص کند ، همچنان که ممکن است یکی از شهود را قصاص می‌کند و بر بقیه است که به مقدار سهم خود دیه را به ورثه قصاص شده بدهند ، البته بعد از کم کردن سهم قصاص شده ، و همچنین ولی دم می‌تواند بیشتر از یک نفر را قصاص کند و مازاد خون بهای هر یک را به ولی او بپردازد . و ما اگر بقیه شهود او را ( که گفت من عمدا به دروغ شهادت دادم ) تصدیق نکردند ، اقرار آن یک نفر تنها علیه خود او نافذ است که در نتیجه آن سه نفر چیزی بدهکار نمی‌شوند ، و این یک نفر اگر قصاص نشود یک چهارم دیه سنگ سار شده را به ولی دم او می‌پردازد ، و اگر قصاص شود ولی دهم هفت و صد و پنجاه دینار به ورثه او می‌دهد .

-اگر ثابت شود که شهود شهادتشان دروغ و بر خلاف واقع بوده حکم حاکم نقض می‌شود و اگر حکم اجراء شده مال از کسی که بدستش رسیده پس گرفته می‌شود و اگر ممکن نشد شهود ضامن آن مال هستند ( که باید به صاحبش برسانند ) و اگر مورد شهادت قتل کسی به وسیله مدعی علیه باشد قصاص بر شهود ثابت می‌شود ( که ورثه مدعی علیه می‌توانند شهود را قصاص کنند ) و حکمشان حکم شهودی است که خودشان خود را تکذیب نموده اقرار کنند بر اینکه عمدا به ناحق شهادت داده‌اند و اگر ولی دم که خودش مدعی است تزویر کرد و از حاکم حکم قصاص گرفته و قصاص کرده باشد ، وقتی تزویرش ثابت شد خود او قصاص می‌شود نه شهودیکه برای او شهادت دادند هر چند که شهود هم اقرار به تزیور کنند ، احتمال هم هست که در این صورت همگی یعنی هم مدعی که ریشه فتنه بوده و هم شهود قصاص شوند ، لکن احتمال اول اشبه است .

-اگر دو نفر شهادت دهند علیه شخصی که سرقت کرده و به حکم حاکم دست او را قطع کرده باشند سپس ثابت شود که آن دو نفر تزویر کرده‌اند ، آن شخص حق دارد از آن دو شاهد قصاص کند ، و اگر خواست دست هر دو را قطع کند نصف دیه را به آن‌ ها می‌پردازد ، و اگر خواست از یکی قصاص کند یک چهارم دیه را شاهد دیگر به شخص قصاص شده می‌پردازد ، و اگر برگردند و خود اعتراف کنند که ما تزویر کرده‌ایم حکم مسئله قبلی را دارد که تزویر آن دو به غیر اقرار ثابت شده بود و اگر بگویند ما اشتباه کردیم و سارق این شخص نبوده بلکه فلانی بوده است غرامت دیه دست قطع شده را نصف به نصف می‌پردازند و شهادتشان علیه شخص دوم پذیرفته نمی‌شود .

-اگر شهادت دهند به وقوع طلاق و بعد از حکم حاکم برگردند (بگویند ما اشتباه و یا تزویر کردیم ) حکم حاکم نقض نمی‌شود( در نتیجه اگر زن شوهر جدیدی کرده باشد عقدش باطل نمی‌شود ) چیزی که هست اگر برگشت شهود بعد از دخول شوهر جدید باشد چیزی بعهده شهود نیست ، اما اگر قبل از دخول باشد نصف مهریه معین شده را ضامن هستند ، لکن در این حکم تردید هست .

-واجب است اینکه شهود زور (یعنی کسانی که به دروغ شهادت داده‌اند ) در شهر یا قبیله معرفی شوند تا از قبول شهادت آنان اجتناب شود ، و امثال آنان گرد چنین دروغ‌هایی نگردند ، و حاکم علاوه بر این معرفی ، آنان را به هر مقدار که صلاحب داند تعزیر هم می‌کند و دیگر شهادتشان را قبول نمی‌کند مگر آنکه توبه کنند و نشانه های عدالت از آنان ظاهر شود این حکم درباره شاهدی که اشتباه کرده ، و یا شهادتش به خاطر معارضه با شاهدهای دیگر مردود شده و یا فسقشان به طریقی دیگر غیر دروغ ظاهر شده باشد جاری نیست[۳۵]۱

گفتار دوم : مبانی

الف – مبانی شرعی

۱-آیات :

آیاتی که بدان ها بر حجیت خبر واحد استدلال شده عبارتند از :

اول . آیه بناء :« ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین »[۳۶] اگر فاسقی برای شما خبری آورد بررسی کنید تا مبادا با قومی به جهالت و نادانی برخورد کنید و بر کرده خود پیشمان شوید .

دوم : آیه نفر :«فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذر و اقومهم اذا رجعو الیهم لعلهم یحذرون »[۳۷]۱ چرا از هر گروه ایشان دسته ای کوچ نمی‌کنند تا در دین تفقه نمایند و قوم خود را در هنگام بازگشت اندرز دهند شاید ایشان بترسند .

سوم : ایه کتمان : « ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنوان[۳۸]۲ » کسانی که بینات و هدایت را پس از آنکه برای مردم در کتاب روشن نمودیم کتمان می‌نمایند خداوند و لعن کنندگان آنان را لعن می‌کنند .

چهارم : آیه ذکر :«فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون »[۳۹] از اهل علم و اطلاع بپرسید اگر نمی‌دانید

پنجم : آیه اذن : و من منهم الذین یوذون النبی و یقولون هو اذن قل اذن خیرلکم یومن بالله و یومن للمومنین [۴۰]. از ایشان کسانی هستند که رسول خدا صلوات الله علیه را آزاد می‌دهند و می‌گویند او گوش (سخن شنو ) است بگو برای شما گوش خوبی است به خداوند ایمان می‌آورد و برای مومنین امن (تصدیق ) می‌آورد .

آیات ذیل نمونه هایی در این باره است : « و استشهدوا شهیدین من رجالکم فان لکم یکونا رجلین فرجل و امراتان »(بقره /۲۸۲ ) و

« و اشهدوا اذا تبایعتم »(بقره /۲۸۲ ) ؛ و لاتکتموا الشهاده و من یکتمها فانه آثم قلبه »(بقره /۲۸۳ ) ،

و الذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا به اربعه شهداء فاجلدوهم ثمانین جلده و لاتقبلوا لهم شهاده ابدا و اولئک هم الفاسقون » (نور /۴ )

؛ «و اشهدوا ذوی عدل منکم » (طلاق /۲ )

، « یا ای‌ها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط …» (مائده /۷ )

۲-روایات :

سنه

شهید صدر (ره ) برای اثبات سنت به دو طریق تمسک نموده‌اند : طریق اول اخبار و طریق دوم سیره که به دو تقریب است[۴۱]۱ و ما در این جا به نقل اختصاری کلام ایشان کفایت می‌کنیم اول :طوائف اخبار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...