اکنون بیش از سه دهه است که افزایش قابل ملاحظه ای در گرایش به درمان شناختی – رفتاری به وججود آمده و این به دلایل زیر مربوط می‌باشد (بریس[۱۰۳] ، ۱۳۸۲ ) .

      1. شواهد تجربی رو به افزایش که از اثر بخشی درمان شناختی – برای مشکلات روانی شایع مانند اختلالات افسردگی و اضطراب حمایت می‌کند .

    1. رویکرد شناختی رفتاری نسبتا کوتاه مدت بوده در نتیجه از لحاظ اقتصادی از دیگر درمان های جانشین مقرون به صرفه تر است و پایان دادن به ‌گروه‌های درمانی سریع تر می‌باشد .

    1. دامنه کاربرد موفقیت آمیز رویکرد شناختی – رفتاری برای گستره وسیعی از اختلالات می‌باشد لذا فرصت قابل توجه و سود مندی برای درمانگران در حرفه های پزشکی عمومی فراهم می‌کند که این رویکرد را آموزش ببینند :

  1. دناهو [۱۰۴] ، ویلیام [۱۰۵]، و هایز [۱۰۶](۲۰۰۳) درمان شناختی –رفتاری را یک سیستم درمانی تلقی می‌کنند که در آن از تکنیک های متنوع درمان انفرادی استفاده می شود .

مرحله اول : شکل گیری و رشد رفتار درمانی

شکل بریتانیایی رفتار درمانی که در نخستین سال های دهه ی ۱۹۵۰ پدیدار گشت ، بر اختلال روان نژند در بزرگسالان متمرکز شد و عمدتاً از اندیشه‌های پاولف [۱۰۷]، واستون [۱۰۸]و هال [۱۰۹]سرچشمه گرفته بود . سهم اصلی در رشد اولیه رفتار درمانی را جوزف ولپی [۱۱۰]که تحقیقات آزمایشگاهی او بر القای آزمایشی رفتار روان نژند در حیوانات پایه ای برای فنون او در کاهش ترس گردید و هانس آیزنک [۱۱۱] که یک ساختار نظری محکم و یک بنیاد منطقی برای این درمان فراهم آورد ، به عهده داشتند . هنگام وقوع این رخدادها ، گروهی از روانشناسان آمریکا با به کار گیری اندیشه ها و فنون اسکینری برای مشکلات بالینی به پیشرفت های قابل توجهی نائل شدند (هاوتون[۱۱۲] ، پال[۱۱۳] ، سالکوسکیس[۱۱۴]، جوان[۱۱۵] ، و کلارک[۱۱۶] ، ۱۳۸۲ ) .

مرحله دوم : شکل گیری شناخت درمانی

این روش مورد توجه و تأکید فلاسفه و اندیشمندانی بوده که از ۲۵۰۰ سال پیش تاکنون به اهمیت شناخت و اندیشه انسان و زندگی اش واقف بودند . سرمنشآ این مفاهیم به افکار برخی فلاسفه رواقی بخصوص زنو[۱۱۷]، سیسرو [۱۱۸] و اپیکتتوس[۱۱۹] بر می‌گردد . اپیکتتوس که در قرن چهارم قبل از میلاد می زیست که انسان ها به وسیله اشیاء آشفته نمی شوند بلکه به خاطر تعبیر و تفسیری که از پدیده ها دارند آشفته می‌گردند . (شفیع آبادی ، ۱۳۷۵ ) .

در اواخر دهه ۱۹۶۰ چندین درمانگر نسبت ‌به این مسئله که رویکرد رفتاری برای درمان برخی از اختلالات اثر بخشی لازم را ندارد ، آگاه شدند و نظریه هایی را مطرح کردند که در آن ها مشکلات هیجانی به واسطه افکار تحریف شده به وجود می امد و ‌بنابرین‏ شیوه درمانی مطابق با آن را پیشنهاد کردند .

دو نفر از بانفوذ ترین کسانی که نظریه ها و درمان های آن ها مقبولیت زیادی کسب ‌کرده‌است آلبرت الیس و آرون بک هستند (فری ۱۹۹۹) .

آلبرت الیس [۱۲۰]نخستین طرفدار قاطع برای جهت دادن نظریه شناختی به سوی درمان به شمار می‌آید . او این نوع درمان را به « رواندرمانی عقلانی» توصیف کرد . واژه ای که بعد ها به « رواندرمانی عقلانی – عقلانی [۱۲۱]گسترش یافت . او اعلام کرد که اختلال های هیجانی و روانشناختی به میزان فراوانی پیامد تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی فرد است (هاوتون و همکاران ، ۱۳۸۲) .

بک در سال ۱۹۷۶ کتابی تحت عنوان « درمان شناختی و اختلالات عاطفی » منتشر ساخت . او در این کتاب نظریه ای را مورد هیجان و اختلالات هیجانی و رویکرد روان درمانی جدید با تأکید بر درمان افسردگی مطرح نمود . بیست و چهار سال بعد در سال ۲۰۰۰ درمان شناختی به مهم ترین و معتبر ترین رویکرد روان درمانی تبدیل شد (بک ، ۱۳۷۴) .

مرحله سوم : تلفیق رویکرد های شناختی و رفتاری

نظریه لنگ [۱۲۲] درباره نظام « سه پاسخی[۱۲۳] » ، نسبتا مستقل ، شالوده لازم را برای پذیرش مفاهیم ناقص در رویکرد رفتاری نمود .

در زمینه روان شناسی رفتاری اهمیت متغیر های شناختی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت . کارهای بندورا درباره یادگیری مشاهده ای مخصوصا در توجه به عوامل شناختی در رفتار درمانی مهم بوده اند ، شاید نخستین رویکرد تمام عیاری که علاقه پژوهشگران رفتاری را برانگیخت ، تعلیم خود آموزی ماین بام (۱۹۷۶) باشد . شهرت این رویکرد به اساس نظری و شباهت ان مفهوم رفتار کنشگر ذهنی در چارچوب نظریه کنشگر مربوط می شود .

لازم به ذکر که تا اوخر دهه ۱۹۷۰ رفتار درمانگران در صورتی که تمام سعی خود را در بعضی موارد به عمل می آورند سودی نمی بردند . مثلا بیش از پیش روشن شد که مشکلات وابسته به پذیرش درمان از سوی بیماران را نمی توان به سادگی به انگیزه ضعیف در آن ها نسبت داد . اما در عین حال کوشش هایی که در زمینه تجزیه و تحلیل جزء به جزء بیمارانی که همکاری خوبی نداشتند صورت می گرفت نیز کمکی به بهبود بیشتر آنان نکرد . پیشرفت مهم دیگری که در این دوره به عمل آمد کوشش هایی برای ارائه نظریه ها و فنون بود که می شد آن ها را در درمان سایر مسائل روانی مخصوصا افسردگی به کار گرفت .

این دو پیشرفت ، زمینه را برای پذیرش اهمیت شناخت و لزوم پرداختن به آن در جلسه های درمانی از سوی بسیاری از درمانگران از جمله رفتار گرایان فراهم ساخت . (هاوتون و همکاران ، ۱۳۸۰ ) . از طرفی دیگر ، بک و الیس ارزشمندی رفتار درمانی را به رسمیت شناختند و به همین سبب رفتار درمانگران نسبت به چهار چوب های شناختی روی خوش نشان دادند و رویکرد شناختی را پذیرفته و آن را به عنوان مکمل روش خود تلقی کردند (لطافتی ، بریس ، ۱۳۸۲) . هر چند روانشناسان توانسته اند با بهره گرفتن از اصول هر یک از رویکرد های شناختی یا رفتاری ، موفقیت های زیادی در مشاوره و درمان کسب کنند اما تلفیق این دو رویکرد می‌تواند تاثیرات سریع تر و عمیق تری را در مراجعین ایجاد کند و همین مسآله از دلایل پیوستن دو رویکرد شناختی و رفتاری و به وجود آمدن دیدگاه شناختی – رفتاری بوده است . از طریق تلفیق این دو رویکرد بسیاری از نقصان های موجود در هر یک بر طرف شده است و روشی کامل تر و کاربردی تر به وجود آمده است . تکنیک ها و راهبرد های شناخت درمانی در نتیجه تعامل با رفتار درمانی تصفیه و پالایش شده اند که این دو به نوبه ی خود موجب تأکید بر آزمونگری تجربی ، فرمول بندی تئوریک و کاربردهای درمانی می‌باشد (صاحبی ، ۱۳۸۲) .

رفتار درمانی شناختی سازمان یافته و جهت بخش ، مسآله مدارو معطوف به عوامل تداوم بخش مشکلات است و نه منشآ آن ها و بیمار را به عنوان کسی که نقشی برابر در درمان دارد می نگرد ، از لحاظ زمانی کوتاه و محدود است و در آن سعی می شود به بیمار کمک شود تا در خود مهارت های خود باوری مستقلی پدید آورد ، متکی بر فرایند سوال و کشف راهبردی شده است و نه قانع سازی، موعظه و مباحثه روشی است منطقی که در آن بیمار فرا می‌گیرد که ‌افکار و عقاید را به عنوان فرضیه هایی که باید اعتبارشان آزموده شود بنگرد . همین رویکرد آموزشی است که در آن فنون شناختی و رفتاری از طریق تکلیف خانگی آموزش داده می شود (خجسته ، ۱۳۸۱ ) . یکی از کاربرد های رویکرد شناختی – رفتاری به صورت آزمایش گروهی است که موفقیت های شایانی به همراه داشته است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...