قرآن مجید می‌فرماید: «فَالهَمَها فُجورَها وَ تَقویها»؛[۶۲] سپس فجو و تقوا (شر و خیر) را به او الهام کرده است.
و در جای دیگر می‌فرماید: «وَ هَدَیناهُ النجدَینِ»؛[۶۳] و او را به خیر و شرش هدایت نمودیم.
از این دو آیه و برخی آیات دیگر قرآن معلوم می‌شود که در مقابل انسان، دو راه وجود دارد: یکی راه خیر و دیگری راه شر. اگر کسی در مسیر صحیح قرار گرفت و راه رشد پیشه کرد، هر حرکتی که برای رضای خدا انجام دهد، اجر و پاداش دارد،‌ اما اگر در مسیر باطل قرار گرفت به جایی می‌رسد که از مرتبه‌ی والای انسانی سقوط می‌کند و از حیوانات پست‌تر می‌شود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

قرآن مجید در مورد انسان‌هایی که از پذیرش حق و راه هدایت سرباز می‌زنند، چنین می‌فرماید:
«اولئکَ کَالانعامِ بَل هُم اضَلُ اولئکَ هُمُ الغافِلونَ»؛[۶۴] آنان همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر، اینان همانا غافلانند.
۲-۲-۷-۲ رابطه‌ی انگیزش و خیر و شر
انسان با توجه به توان انتخاب در مورد یکی از دو راه خیر و شر فعالیتها و اعمال خود را شکل می‌دهد.
۲-۲-۷-۳ نیازهای مادی
همه انسانها برای تأمین نیازمندی‌های خود تلاش می‌کنند،‌ خواه در مسیر هدایت قرار گرفته باشند یا ضلالت، اما در ورای نیازهای مادی، عده ای براساس قوانین دینی فعالیت‌های الهی خویش را بروز می‌دهند و گاهی آنچنان رشد می‌کنند که تأمین نیازهای خود را تحت تأثیر نیت‌های معنوی قرار داده تا آنجا که خوردن، خوابیدن، پوشیدن و … را برای رضای خدا انجام می‌دهند و عده‌ای هم براساس وسوسه‌های ابلیس فعالیت‌های شیطانی از خود بروز داده، رفتارهای خود را در جهت شر و ناپاکی شکل می‌دهند.
پس برای انسان غیر از نیازهای مادی مسائل دیگری مطرح است که باید شناخته شود.
۲-۲-۷-۴ جاذبه‌های معنوی
همه‌ی انسانها تحت تأثیر جاذبه‌های معنوی، حرکتها و تلاش‌هایی انجام می‌دهند، چه اهل خیر باشند یا شر. اصول جاذبه‌های معنوی که تا امروز شناخته شده و مورد قبول است، امور ذیل می‌باشد:
علم و دانایی؛
خیر اخلاقی؛
جمال و زیبایی؛
تقدیس و پرستش.[۶۵]
این جاذبه‌ها در نهاد همه انسانها، چه آنان که در راه خیر حرکت کنند یا شر، وجود دارد و در درون آنها ایجاد انگیزه می‌کند گرچه ممکن است بعضی از آنها در شرایط خاصی به گونه‌ای خاموش یا کم فروغ گردند.
تنها تفاوتی که وجود دارد این است که بعضی از انسانها به جاذبه‌های معنوی، به ویژه جاذبه تقدیس و پرستش در اعتقاد و عمل پاسخ مثبت می دهند و در این مسیر با راهی مشخص به پیش می‌روند و هر کدام به مرحله‌ای از رشد می‌رسند و برخی دیگر از انسانها پاسخ منفی به آن داده، در عمل و باور، آنها را منکر می‌شوند و یا این که در اعتقاد پذیرفته، اما از تأثیر آن جاذبه‌ها در رفتارشان نمودی یافت نمی‌شود.
خلاصه:
در همه‌ی انسانها انگیزش – جهت تأمین نیازمندیها – وجود دارد و انگیزش در جهت جاذبه‌های معنوی هم وجود دارد، اما این نوع از انگیزش دارای نوسان است:
بعضی مسائل معنوی را در اعتقاد و رفتار خود پذیرفته‌اند؛
برخی آن را در اعتقاد خود راه داده، اما در رفتار به آن عمل نمی‌کنند؛
برخی هم تأثیر مسائل معنوی را در رفتار و در اعتقاد خود ضعیف نموده، از بین برده‌اند.
لازم به یادآوری است که تقسیم‌بندی مزبور در مورد هر یک از جاذبه‌های معنوی به طور مستقل مطرح می‌باشد، زیرا ممکن است در بعضی از افراد، یکی از جاذبه‌های معنوی تأثیر داشته، ولی جاذبه‌های دیگر فراموش شده باشد، مثلاً ممکن است در فردی جاذبه جمال و زیبایی تأثیر بسیار زیادی داشته باشد، اما جاذبه‌های دیگر در او تأثیر نداشته باشند (نبوی ۱۳۸۸، ۱۰۶).
۲-۲-۸ کلیدهای اصلی اداره و رهبری انگیزش کارکنان
۱ – انگیزهها و نیازهایی که کارکنان سازمان همراه با خود به محیط کار می آورند.
یکی از مهمترین عوامل مؤثر در متفاوت بودن رفتار افراد در سازمان، تفاوتهای فردی و شخصیتی آنان است. هر چند در بحث از تفاوتهای فردی باید عوامل ارثی، محیط خانوادگی، نوع تربیت، آداب و رسوم و فرهنگ و مانند آن مورد توجه قرار گیرند.
۲ – کارها و وظایفی که باید در داخل سازمان انجام گیرد.
دومین عاملی که هر مدیر باید طی کوششهای خود برای اداره و رهبری انگیزش کارکنان مورد توجه قرار دهد ماهیت اساسی و طبیعت کارهایی است که باید در سازمان مورد توجه قرار دهد. واقعیت آن است که هر شغل یا هر دسته از مشاغل نیازمند به رفتار فردی خاص و الگوهای انگیزش متفاوت با شغل یا دسته مشاغل دیگر است.
۳ – فضای سازمانی(یا اقلیم سازمانی) که مشخص کننده موقعیت کار می باشد.
مهمترین عامل در مدیریت انگیزش کارکنان، اقلیم یا فضای سازمانی میباشد. فضای سازمانی تحت تأثیر دو عامل، یعنی الزامات شغلی و نیازهای افراد قرار میگیرد. چنانچه شخصی که نیاز به رشد دارد در شغلی که هیچگونه امکان استقلال، نوآوری و تنوع در آن نیست به کار گمارده شود در آن صورت میل یا نیاز به رشد در او برانگیخته نخواهد شد، به همین دلیل است که میتوان گفت: توانایی مدیر در تغییر و بهبود فضای سازمانی، مهمترین اهرم او در حرفه مدیریت است.
۴ – و بالاخره توانائیها و محدودیتهای شخص مدیر
اگر مسئله مدیریت انگیزش کارکنان بر محور مدیریت فضای سازمانی استوار باشد در آن صورت باید توانائیها و محدودیتهای شخصی مدیران در نطر گرفته شود. دلیل این مدعا نیز آن است که شیوه رهبری مدیر یکی از عوامل تعیین کننده فضای سازمانی است و به چهار زمینه اقدامات کلی زیر تقسیم میگردد:
۱ – تغییر در وضعیت مکانی و فضایی وسایل، ابزار، نیروی انسانی
۲ – تغییر در الزامات و خصوصیات شغلی و هدفها
۳ – تغییر در شیوه های ارتباطی و الگوهای گزارش دهی و گزارش گیری
۴ – تغییر در شیوه های رهبری (ساعت چی ۱۳۷۷، ۸۸).
۲-۲-۹ نقش انگیزش در سازمانها
هر سازمان برای ایفای وظایف خود،‌ نیاز به افراد انسانی دارد. به گونه‌ای مشخص‌تر، «کتزوکان» در نوشته های خود نشان دادند که سازمانها به سه ضرورت رفتاری بدین شرح نیاز دارند:
۱- افراد باید به گونه‌ای جذب شوند که نه تنها به سازمان بپیوندند که در آن سهیم شوند.
۲- باید کارهایی را که برای آن استخدام شده‌اند،‌ بر عهده گیرند و آنها را از روی دلبستگی و وابستگی به سازمان به انجام برسانند.
۳- گذشته از نقش و پیوستگی، باید افراد دررفتار کاری خود به نحوی خلاقیت، رضای خاطر و نوآوری نشان دهند.
بدین ترتیب برای آنکه سازمانی اثربخش باشد، باید مسائل انگیزش را برای ترغیب، هم در زمینه‌ی تصمیم‌گیری به مشارکت و هم تصمیم‌گیری برای تولید در کار مورد نظر جدی خود قرار دهد.
فهم مبحث انگیزش از این رو نیز لازم شمرده می‌شود که درک کامل و بهتر عوامل دیگر چون شیوه‌ی رهبری، طرح ریزی دوباره‌ی شغل، نظام‌های حقوق و دستمزد همگی با عملکرد کارکنان، خشنودی از کار و مانند آن بستگی دارد. از طرفی اثربخشی سازمانی تا اندازه‌ای به مسئله توانایی مدیریت در انگیزش کارمندانش برای جهت دادن آنان دست کم به سوی کوشش معقولی که به هدف‌های سازمان رهنمون شود بستگی پیدا می کند. طبیعت تکنولوژی مورد نیاز برای تولید در حال و آینده نیاز به توانایی سازمان در فراهم آوردن هزاران کارمند گرد یکدیگر است که اغلب هم باید با بالاترین ظرفیت خود برای استفاده در تکنولوژی لازم برای کامیابی موسسه کوشش کند. به سخن دیگر لازم می‌شود تا یک سازمان اطمینان یابد کارمندانش هم توانایی بهره‌گیری و هم علاقه‌ی به استفاده از پیشرفته‌ترین تکنولوژی را برای دستیابی به هدف‌های سازمانی دارند، و همه‌ی این موارد اهمیت توجه به انگیزش در سازمان را مشخص میکند (ستیرز و پورتر ۱۳۷۵، ۷۵).
۲-۲-۱۰ ضرورت شناخت نیازها
اگر کارمندان یک سازمان را از تأمین نیازهای آنان محروم نمائیم با واکنش روانی کارکنان مواجه خواهیم شد. عدم ارضاء نیازها موجب می شود کارمند مربوطه دچار مریضی روانی شود.
به همین جهت نمی‌توان خصومت کارمندان با مدیران، بی‌تفاوتی آنان نسبت به وظایف محوله و یا قبول نکردن مسئولیت در سازمان را به علت طبیعت بشر نسبت داد بلکه این حالات نتیجه و عکس‌العمل برآورده نشدن احتیاجات آنان است. اگر مدیران یک بعدی بیندیشند یعنی فقط به برآورده کردن احتیاجات جسمی کارمندان توجه کنند و دیگر احتیاجات را نادیده انگارند، عملاً باعث خواهند شد که انگیزه ی کار در کارمندان از بین برود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...