مطالب فوق در‌صدد انعکاس مسئله‌ایست که نقش مستقیم و مؤثری در هدایت نسل‌های یک جامعه به سوی کمال و رشد دارد. اینکه انطباق یا عدم انطباق نظام تعلیم و تربیت یک جامعه با استعدادهای درونی دانش آموزان با نظر به تفاوت‌های جنسیتی‌شان تا چه اندازه می‌تواند نتایج مثبت یا منفی در روحیات آن‌ ها و بالتبع در آینده جامعه به جای بگذارد.

۲-۱ بیان مسئله

اگرچه تحقیقات بسیاری در زمینه فطرت و نیازهای فطری انجام شده است اما اکثر قریب به اتفاق آن ها در زمینه علوم اسلامی و پژوهش‌های دینی بوده که از آن جمله می‌توان به فطرت در آیینه قرآن(جوادی آملی،۱۳۸۹)، جایگاه فطرت در آرای امام خمینی(غفوری نژاد،۱۳۹۰) و بررسی فطرت با تکیه بر تفسیر المیزان( سعیدی و محمدی طیب، ۱۳۸۸)اشاره کرد. در تحقیقات نام‌برده به تبیین فطرت، سؤالات مربوط به آن و بررسی نظریه های فطرت از دیدگاه اشخاص برجسته پرداخته شده است.

تعداد اندکی از این تحقیقات را می‌توان مرتبط با حیطه روانشناسی درنظر گرفت که مربوط به سال‌های اخیر می‌باشد، مانند قرآن و تربیت فطری(سجادی،۱۳۸۹)، بررسی نظریه فطرت از دیدگاه قرآن و ارتباط آن با تربیت(عظمت مدار و بدخشان،۱۳۹۰) و معرفی تفصیلی رویکرد آموزشی فطری(سعیدنیا،۱۳۸۹). در این تحقیقات، علاوه بر بحث در خصوص فطرت، به تربیت و ارتباط آن با فطرت به عنوان عاملی اساسی برای شکوفایی آن پرداخته‌اند اما متأسفانه مباحث آن به صورت کلی انجام شده است. در تحقیقات مذکور تنها به بررسی نظری اکتفا شده و ورودی در زمینه محتوای آموزشی نداشته‌اند.

در زمینه دروس مرتبط با سبک زندگی نیز تحقیقاتی انجام شده که بعضی از آن ها به بررسی تأثیر این دروس بر رفتارهای دانش‌آموزان پرداخته‌اند. تحقیقاتی مانند نجفی و همکاران(۱۳۹۱)، ارزنده فر و اصغری ابراهیم‌آباد‌(۱۳۹۲)، حاتمی وکاوسیان(۱۳۹۲)، سرمدی سلطان، زارعی و سلیمی[۱]( ۲۰۱۳) و بسیاری دیگر که درس مهارت‌های زندگی را بررسی کرده‌اند از این گروه تحقیقات هستند. نتایج این تحقیقات افزایش رفتارهای مطلوب مانند جلوگیری از ‌آسیب‌های اجتماعی، افزایش عزت‌نفس، تقویت سازگاری(تحصیلی، عاطفی و اجتماعی) و افزایش بیانگری و مطلوبیت اجتماعی در میان دانش‌آموزان را نشان می‌دهد.

نتایج تحقیقات جوادی‌پور(۱۳۸۹) و نوروزی، صیادی شهرکی و مرادی[۲](۲۰۱۳) نیز در درس دین و زندگی از میزان پایین توجه این دروس به نیازهای عاطفی و اجتماعی دانش‌آموزان و عدم اقناع مدهبی آنان توسط این دروس حکایت دارند. بعضی از این تحقیقات در زمینه نقد‌ ‌و ارزیابی محتوای دروس بوده است، مانند میرعارفین(۱۳۸۶)، اوحدی، مظاهری و معافی(۱۳۹۱) و خسروی، فتحی واجارگاه و عارفی(۱۳۸۸). نتایج تحقیقات مذکور نشان‌دهنده ضرورت بازنگری در محتوای دروس بر طبق ویژگی‌های مطرح شده در این تحقیقات است. با وجود همه این تحقیقات، تحقیقی که در آن به طور مستقیم، به بررسی ارضای نیاز‌های فطری در دروس پرداخته باشد یافت نشد.

این تحقیق درصدد است با کار می‌دانی نشان دهد نیازهای فطری امری نیست که تنها در الفاظ و اندیشه‌ها محدود شود بلکه در عمل و عالم واقع می‌تواند منشأ اثر باشد. توجه به نیازهای فطری در محتوای درسی نظام آموزش و پرورش، در به نتیجه رسیدن تلاش‌های دانش‌آموزان مقاطع مختلف تحصیلی، تأثیر‌گذار بوده و باعث رضایت تحصیلی می‌گردد و در پی آن به رضایت شغلی که بخشی از رضایت آن‌ ها از زندگی است منجر می‌شود. در صورتی که نادیده گرفتن نیازهای فطری دانش‌آموزان، موجب می‌گردد حس ناخوشایندی در درس خواندن، عدم میل و اشتیاق در آن ها برای پیشرفت در دروس و ایجاد نیازهایی کاذب که در ادامه باعث احساس عدم‌ارزشمندی در آن ها می‌شود را شاهد باشیم.

۳-۱ اهمیت و ضرورت تحقیق

سلامت، مفهومی است که در ساده‌ترین تعریفش، به معنای سالم بودن و دور بودن بدن، اندیشه و روح از آفت است. امروزه در متون روانشناسی و دین، منظور، سلامت در بُعد روان‌شناختی است. سلامت روان از مفاهیمی است که در تبیین آن، تلاش‌های فراوانی انجام شده و نظریه‌پردازان شخصیت، هر یک به گونه‌ای از سلامت روان و معیارهای رفتار سالم و ناسالم سخن گفته‌اند. انسان‌مدارها، سلامت روان را در ارضای نیازهای اساسی و رسیدن به مرحله خودشکوفایی و تحقق خود می‌دانند. در نگرش اسلام نیز، سعادت و سلامت در قالب هدف اصلی خلقت، یعنی« قرب الی الله» تعریف می‌شود. ‌بنابرین‏ هر نگرش، گرایش یا رفتاری که در جهت شکوفایی فطرت و منطبق با هدف آفرینش انسان باشد و حرکت او را در این مسیر آسان کرده یا سرعت بخشد، سهمی از سلامت را به همراه خواهد داشت(حسنی بافرانی و آذربایجانی،۱۳۹۰).

مازلو(ترجمه رضوانی،۱۳۷۴) اعتقاد دارد بیماری‌های روحی و جسمی، بخشی از آثار بی‌توجهی به شکوفا‌شدن امور فطری است و بخش دیگر آن را تجاوز و طغیانگری تشکیل می‌دهد. مازلو(ترجمه رضوانی، ۱۳۷۴، ص ۴۶) که گرایش‌های فطری را فوق نیازها می‌نامد، می‌گوید: « این امور نیازهای زیست شناختی [نیز] هستند، بدین معنا که محرومیت از آن ها مرض و بیماری به وجود می‌آورد. به همین دلیل است که از اصطلاح ابداعی «‌شبه غریزی‌« استفاده کرده‌ام تا اعتقاد راسخ خودم را ‌به این حقیقت نشان دهم که این نیازها به ساختار بنیادی خود ارگانیزم انسان مربوط می‌شوند». به نظر می‌رسد مازلو سخن و باور قبل را مخصوص خود نمی‌داند و معتقد است که از نگاه اکثر روان‌پزشکان و بسیاری از روان‌شناسان، تقریباً همه بیماری‌ها و شاید همه بیماری‌ها، به عواملی مربوط باشند که متغیرهای درونی روانی یکی از آن ها‌ است و بیماری روانی با اختلال های روحی، بی‌معنی یافتن زندگی، تردید درباره اهداف زندگی، ناامیدی از آینده و یا مواردی از این قبیل مرتبط می‌باشد که همه مصداق دوری از کمال انسان و شکوفایی کامل فطرت انسانی به شمار می‌روند(به نقل از سجادی، ۱۳۸۹). یونگ[۳](ترجمه روحانی،۱۳۵۲) نیز همین اعتقاد را داشت و بر این باور بود که بیماری‌های جسمانی با درمان ناملایمات روحی به علت ناشکوفا ماندن امور فطری، قابل درمان است.

گروه سنی در معرض خطر نوجوانان می‌باشند، چرا که آن ها در مقطعی قرار دارند که بحران هویت، بلوغ، غرور نوجوانی، تمایل به سرکشی و مستقل بودن وجود دارد. از این رو ارتقای سطح آگاهی و نگرش و به دنبال آن عملکرد این گروه‌ها بر پیشگیری از معضلات و گسترش بهداشت روان، نقش مهمی می‌تواند داشته باشد (نجفی و همکاران،۱۳۹۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...