الزامات ساختاری برای مدیریت مؤثر دانش

در شرایطی که حفظ ، بقا ، و مزیت سازمان‌ها تا حدود زیادی به کسب ، ایجاد ، بهره گیری و انتقال دانش متکی شده است لازم است شرایط و الزامات لازم برای این امر در ساختار سازمان‌ها فراهم کرد برخی از این الزامات ساختاری برای مدیریت مؤثر دانش در سازمان عبارتند از :

    1. کاهش مرزها: سازمان‌های دانش محور نیازمندی هایی از محدودیت مرزهای جداکننده و ایجاد یک چارچوب فکری مشترک هستند که به وسیله آن بتوانند روابط مبتنی بر اعتماد را ایجاد نمایند.

    1. سیالیت[۸]: مدیریت مؤثر دانش مستلزم جریان دانش است نه انباشته کردن آن.

    1. تعامل[۹]: روابط غیر رسمی موجب افزایش تعاملات غیر فردی فراکارکردی و درون سازمانی می شود.

  1. انعطاف پذیری[۱۰]: برای این که بتوان ستاده های مبتنی بر دانش را به صورت مؤثر تولید نمود ساختار باید منعطف باشد تا بتواند دانش را به موقع و به جا سازماندهی مجدد نماید (Wang, 2003, 7).

توسعه ابعاد ساختاری برای سازمان های دانش محور

سیر گذر و تکامل سازمان‌ها به سازمان‌های ارگانیک، منعطف، مسطح و غیر متمرکز نشان می‌دهد که ابعاد تشکیل دهنده آن ها باید چیزی فراتر از ابعاد سازمان‌های سلسله مراتبی و رسمی باشد. در این گونه سازمان‌ها روابط غیر رسمی می‌توانند نقش مهمی در ساختار دهی سازمانی ایفا کنند این روابط جنبه مهمی ازتفاوت بین­ساختارهای مکانیکی وارگانیکی راتشکیل می‌دهند&vinot,1993,76) (Mayer.

برای ایجاد سازمان‌های دانش محور به ابعاد ساختاری سطح بالاتری نیاز است. این سطح شامل روابط مبتنی بر اعتماد، روابط تعاملی برون گرا و روابط عاطفی فراگیر ‌می‌باشد(Wang & Ahmed, 2003, 8).

روابط مبتنی بر اعتماد[۱۱]

اعتماد سازمانی موجب اثر بخشی و حذف موانع محدود کننده می شود. به طوری که میتوان اطمینان حاصل کرد که به وسیله همکاری انسجام و هماهنگی موجود ایده ای جدید خلق می شود که برای کل سازمان مفید هستند.

ارتباطات تعاملی برون گرا[۱۲]

محیط های همکارانه که مرزهای خارجی را گسترش داده‌اند خلق دانش را تسهیل کرده و جریان دانش راروان می‌سازند. تعاملات داوطلبانه آشکار و شفاف امکان گسترش عمیق تر پیوند های غیر رسمی شخصی و رفتاری را فراهم می‌سازند و این عوامل اثر تعیین کننده ای در موفقیت مدیریت دانش دارند (Wang & Ahmed, 2003, 8).

روابط عاطفی فراگیر[۱۳]

هم افزایی عواطف سازمانی و حدکثر کردن آزادی عمل کارکنان موجب تشویق مساعدت های خلاقانه ، ایجاد بینش سازمانی و در نهایت توسعه ظرفیت خود مدیریتی افراد و ‌گروه‌های سازمانی می شود (Bierly,et al. 2002, 598).

مزایای تجاری دانش محوری

نیکولاس بهرا ( ۲۰۰۱ ) به نقل از برون و همکارانش مزایای تجاری دانش را در پنج دسته قرار داده است:

  1. نوآوری ۲- پاسخ گویی سازمانی ۳- تمرکز بر مشتری ۴- شبکه تامین ۵- کیفیت داخلی (Bahra, 2001, 48).

اما دانش از طریق بهبود خلاقیت و نوآوری نیز موجب کسب مزیت رقابتی پایدار می‌گردد. نو آوری سازمانی عبارت از نظام ها و فرایند های کارکردی است که سازمان‌ها به منظور تولید و ارتقای سطح محصولات از آن ها بهره برداری می‌کنند (Adams, 2003, 144).

ایجاد سازمان‌های یاد گیرنده به عنوان یک مزیت رقابتی پایدار

مفهوم سازمان یادگیرنده[۱۴] اغلب با مباحث دانش مرتبط است. ایده سازمان یادگیرنده غالباً به طور مستقیم به پیدایش فناوری‌های جمعی، همچون گروه افزار پیوند خورده است، ولی این مفهوم قبل از آن در مفاهیمی که کار جمعی حمایت شده توسط رایانه را دربرمی­گرفت مطرح شد. این مفاهیم سازمان‌ها را به ‌عنوان ‌موجودیت‌هایی می­دید که با به کارگیری دانش و یادگیری به طرق جدید و سریع می ­توانند به سطوح بالایی از موفقیت‌های تجاری دست یابند (لطیفی، ۱۳۸۳، ۲۱).

محیط متلاطم و متغیر شرکت ها که مشخصه اصلی جهانی شدن بازارها ، تغییر نیازهای مشتریان و افزایش رقابت در بازار محصولات است، شرکت ها را مجبور می‌سازد تا پیوسته به دنبال بهبود عملکرد خود باشند.

یکی از راه های کسب مزیت رقابتی پایدار ، توجه به امر آموزش و یاد گیری کارکنان است که این امر از طریق سازمان‌های یادگیرنده میسر می شود. امروزه، آموزش و یادگیری شرط اصلی پیشرفت و موفقیت هر سازمانی است، چرا که آموزش از یک طرف، کارکنان را ورزیده می‌سازد و توانایی‌های بیش تری را در آن ها به وجود می آورد و از طرف دیگر با پیشرفت و افزایش مهارت های کارکنان، سازمان در راستای کسب تعالی اهداف سازمانی با مشکل موجه نخواهد شد. بنایراین چنانچه افراد و کارکنان سازمان پیوسته آموزش ببینند و در انجام وظایف معوقه خود معارف کسب کنند می‌توانند در جهت رفع و ارضای نیازهای مشتریان گام های مثبتی بردارند و بدین ترتیب سهم بیشتری از بازار محصولات و خدمات را به دست آورند (شریف زاده و بودلایی ، ۱۳۸۷ ، ۱۷۲).

به مدیریت دانش ، میتوان به صورت یک رویکرد دو مرحله ای توجه کرد که مرحله نخست ، با خلق دانش و مرحله دوم با تجاری سازی دانش سرو کار دارد. مرحله خلق دانش از مراحل فرعی تسهیم، ذخیره سازی، انتقال، کاربرد دانش تشکیل می شود. مرحله دوم مدیریت دانش شامل تجاری سازی دانش است و این همان زمانی است که اختراع به نو آوری تبدیل می شود. نوآوری­ها اختراعات تجاری شده ای هستند که برای دستیابی به هدف های اقتصادی به بازار عرضه می­شوند . در واقع این دو مرحله مکمل یکدیگر هستند.دانشی که به تازگی خلق شده است باید به اختراع جدیدی منتهی شود تا فرایند تجاری سازی به وقوع بپیوندد و فعالیت های خلق دانش در آینده بهبود یابند (Desouza, 2006, 13).

سازمان‌ها شایستگی اساسی خود را از طریق توانمند سازی یادگیری سازمانی ارتقا خواهند بخشید. به اعتقاد صاحب نظران یادگیری سازمانی تنها مزیت رقابتی پایدار و قابل دسترس برای همه سازمان‌ها است مزیت رقابتی خود را از طریق کاربرد نظام مند یادگیری ، تشکیل سرمایه دانشی در محصول ، خدمات یا فرایند ، به دست آورده و حفظ خواهند کرد.(شریف زاده و بودلایی ، ۱۳۸۷ ، ۱۷۴).

سازمان‌های یادگیرنده، دانش ،خلاقیت

سازمان‌های یادگیرنده سازمان‌هایی هستند که در آن افراد به طور مستمر توانایی‌های خود را افزون می­سازند تا به نتایجی که مد نظر هستند دست پیدا کنند. جایی که الگوهای جدید تفکر رشد
می­یابند، اندیشه‌های جمعی و گروهی ترویج می‌شوند ، و افراد چگونگی آموختن را به اتفاق هم می­آموزند. سازمان‌های یادگیرنده را به تعبیر دیگر می‌توانیم سازمان‌های دانش آفرین بنامیم، سازمان‌هایی که در آن ها خلق دانش و آگاهی های جدید ، ابداعات ، و ابتکارات یک کار تخصصی و اختصاصی نیست بلکه نوعی رفتار همگانی است ، روشی که همه افراد سازمان بدان عمل می‌کنند.( الوانی ، ۱۳۸۸ ، ۳۳۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...