در تاریخ سلطانی از شخصیتی با نام «ایشیک آقاسی غلام خاصه» که به عنوان سفیر به دربار هندوستان اعزام شده بود نام برده شده است؛ «که در خلال حال خبر فوت سلطان محمد خان بن سلطان مراد خان خواندگار روم و پادشاهی سلطان احمد پسرش رسید و میر محمد معصوم خان مکری که از امرای معتبر جلال الدین محمد اکبر و حاکم ولایت بکر بود، به همراهی منوچهر بیگ ایشیک آقاسی غلام خاصه، که هفت سال قبل از این به رسم رسالت به جانب هند رفته بود در پای قلعه به بساط بوسی اشرف رسیدند».(حسینی استرآبادی،۱۷۸:۱۳۶۴)
کسی که دارای منصب ایشیک آقاسی بود می بایستی به نوبت شش ماه یکبار، در دربار پادشاه حضور یابد چرا که این ایشیک آقاسیان در نقاط مختلف کشور پراکنده بودند، اما همیشه تعدادی از آنها به تناوب پنج تا شش نفر می بایستی در دربار شاه حضور داشته باشند. آنها غالبا جلوی درهایی که محل عبور و مرور شاه بود می ایستادند و در کارهای تشریفاتی به ایشیک آقاسی باشی کمک می کردند.(اولئاریوس،۱۳۶۹،۷۴۸:۲) از آنجا که همیشه سکه دارای دو رخ متفاوت است، گاهی دارندگان این مناصب مهم نیز مورد بغض حاکم قرار می گرفتند و در نتیجه اقدام به حذف فیزیکی این عوامل می نمودند بطور مثال در زمان شاه صفی اورغورلو خان ایشیک آقاسی باشی به همین سرنوشت دچار گردید؛
«و اوغورلو خان ایشیک آقاسی باشی را چون به نگاه شب مست غفلت و مدهوش به کریاس بارگاه ملائک آرامگاه که قبله هوشمندان هفت اقلیم است در آمده، با کشیکچی باشی گفتگو نموده بود، به تیغ سیاست سر افکندند. حسن بیگ ، غلام خاصه و یساول صحبت را نیز به تیغ سیاست سر انداختند. در یک روز این سه سیاست به ظهور رسید، و ایالت و ولایت ری و موجه الجلیل المرتبه ایشیک آقاسی باشی را به ایالت و شوکت و عظمت پناه، امام قلی خان شاملو، عنایت فرموده به مرتبه خانی سرافراز ساختند.» (حسینی ابوالمفاخر ،۱۰۴:۱۳۸۸)
در مجلس بار، یکی از وظایف ایشیک آقاسی باشی نظم مجلس و تعیین جای هر یک از حضار بود. (انصاری مستوفی الممالک،۱۹۴:۱۳۸۵) هنگامی که همه در جای خود قرار می گرفتند او در میان تالار روبروی پادشاه می نشست و چشم او دوخته به پادشاه بود و با کوچکترین جنبش چشم و ابروی پادشاه می دانست که باید چه کاری انجام گیرد و فوراً برای اجرای آن به یکی از «یساولان صحبت» که با چوب دست در تالار پراکنده ایستاده بودند فرمان می داد.(کمپفر،۱۰۰:۱۳۶۰) گذاشتن پیشکش ها در محضر پادشاه و همچنین رساندن عرایض امراء با وی بوده است؛ «گذرانیدن پیشکش درمحافل جنت مشاکل و غیره از نظر کیمیا اثر و رساندن عرایض امراء سرحدات به نظر خیر منظر اقدس سوای عرایض والی عربستان و گرجستان و کاخت و کارتیل که به علیجاه اعتماد الدوله می رسد و عرایض شمخال و اوسمی که به عالیجاه قورچی باشی نسبت دارد، همه با اوست». (انصاری مستوفی الممالک،۱۹۴:۱۳۸۵) وی سفرا و میهمانانی که به دربار می آمدند را ، بازوی آنها را می گرفت و آنها را راهنمایی می کرد تا به جایگاه خودشان قرار گیرند.(سانسون،۵۰:۱۳۴۶) در مجالس بزم و پذیرایی و صرف غذا گفتن تکبیر بعد از صرف «طعام و شیلان» مختص ایشیک آقاسی باشی بود.(انصاری مستوفی الممالک،۱۹۴:۱۳۸۵) در خلال انجام این وظایف که بر عهده ایشیک آقاسی باشی بود ، وی بایستی آن وظایف را بطور کامل و صحیح انجام می داد، اگر «خلاف وعده در ترتیب قواعد مجلس به هم رسد از ایشیک آقاسی باشی بازخواست می شد.»(مینورسکی،۹:۱۳۷۸)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

همانطور که گفته شد عده ای از افراد بنام یساولان صحبت وجود داشتند که زیر نظر ایشیک آقاسی باشی خدمت می نمودند. مینورسکی بیان می دارد که لغت «یساول» از ریشه مغولی «یسا» بمعنی« قانون یا فرمان» و به معنی افراد و مأمورینی است که اوامر و فرمان ها را در حضور پادشاه اجرا می کردند؛ است.(مینورسکی،۱۲۰:۱۳۳۴) پس هنوز ریشه هایی از فرهنگ های سابق در صدرتشریفات مربوط به دربار و نظام بار یافت می شده است. اکثر این یساولان صحبت از امرا زادگان بودند.(انصاری مستوفی الممالک،۲۶۰:۱۳۸۵) اما در همین زمینه گرهارد دوثرفر در اثر خود به نام «Turkishe und mongolische Elemente im Neupersischen» ریشه این اصطلاح را ترکی دانسته و برای آن دو معادل زبان آلمانی پیشنهاد داده است، یکی «Leibwache»به معنای«محافظ» و دیگری «Ordner » به معنای«پیشکار» یا «راهنما» میباشد. مینورسکی یساولان را مقاماتی دانسته که در حضور پادشاه دستور اجرای فرمان ها را اعلام می کنند. اما در همین زمینه سیوری آنها را صرفا پیشکارانی ساده دانسته است. (انصاری مارچینکوفسکی،۴۳۵:۱۳۸۵) اما گویا از آنجا که این یساولان از بین امرا زادگان و اطرافیان خاص پادشاه انتخاب می شده بود، این منصب جزء مناصب تشریفاتی دربار صفوی به حساب می آمده است.
یساولان در مجلس بار با چوبدستی که در دست داشتند قابل شناسایی بودند. علاوه بر این اسلحه یساولان عبارت است از یک گرز کوتاه و یک خنجر؛ لباس آنها لباس عادی مردم بود و بر سر «تاج» داشتند و این کلاهی بود که در دربار صفوی رواج داشت. کمپفر معتقد است که؛ یساولان در واقع از اعقاب ترکانی هستند که شاه اسماعیل اول را در کار پایه گذاری حکومت مساعدت کردند و در نتیجه به دربار راه یافتند. به همین دلیل هم آنها را محق دانسته اند که نام مذهبی صوفی را بر خود بگذارند. (کمپفر،۱۰۵:۱۳۶۰) سانسون نیز ذکر می کند که صوفیان در ایامی که وی به دربار صفوی رفته است به کارهایی نظیر دربانی ، پیشخدمتی ، محافظت شخص شاه و درهای قصر می پرداختند کارهایی که تا حدودی این یساولان انجام می دادند.(سانسون،۵۶:۱۳۴۶) که بنحوی این دو وصف یکدیگر را تکمیل و تصدیق می نمایند. و درواقع کارها و عملکردهای این یساولان صحبت مکمل کارکرد ایشیک آقاسی بود. آنان در سراسر مجلس بار پراکنده بودند و آماده اجرای فرامین ایشیک آقاسی باشی بودند بدین ترتیب یساولان فرمانی را که دریافت شده را هر گاه نمی توانستند آن را در همان محل به موقع اجرا کنند، به سرعت باد به دربانان می رساندند. این دربانان به همین خاطر دسته دسته در آستانه تالار کاخ ایستاده اند؛ آنها نیز چوبدستی به همراه داشتند و آماده اجرای فرامین بودند.(کمپفر،۱۰۰:۱۳۶۰)
برای کسی که به سلک یساولان در می آمد گویا مراسم خاصی برگزار می کردند. صاحب دستورالملوک آن را بدین نحو ذکر کرده است؛ «در تعیین هر یک از صحبت یساولان و ایشیک آقاسیان دیوان اعلی او را در مجلس حاضر، و به خدمت اقدس عرض می نمود. بعد از آنکه پادشاه آن خدمت را شفقت می فرمودند، او را در حضور پادشاه دراز می کرد و به آن دگنگ مرصعی که در دست داشت، سه دفعه چوب طریق می زد. بعد از آنکه برمی خاست دگنگ دیگر به دست او می داد، آن دگنگ را گرفته می بوسید به این معنی که به خدمت مزبور سرافراز گردید. و در مکان معینی که می دادند عالیجاه مشارالیه او را باز می داشت».(انصاری مستوفی الممالک،۴۳۵:۱۳۸۵)
در زمان صفویه یساولان صحبت را به مأموریت های خطیر نیز می فرستادند. شاردن آنها را به عنوان «خدمتکار مصاحب» یا« خادم خاص» می خواند و می گوید که آنها در تشریفات و مراسم با چوب دست ها یا عصاهای زراندود حاضر می شدند.(شاردن،۱۲۲۳،۳:۱۳۷۴،مینورسکی،۱۲۰:۱۳۳۴) از جمله این مأموریت های خطیر در این زمان کشتن عوامل سیاسی در دربار بود. بطور مثال در زمان شاه صفی در قضیه کشتن یوسف آقا اخته نقش یساولان کاملا مشهود است؛
«یوسف آقای اخته را که نه دل اخلاص گزین و نه عقل ادب شناس داشت، و از زمان نواب عرش آشیانی تا امروز جهان افروز که ساحت روزگار از فیض شعله نیّر نور افشان کشور ستانی ظل سبحانی روشن است به سعادت عنایات کامیاب بوده، و مانند مور حریص با آن جثه که ناقه سپهر از حمل آن در کل ناتوانی ناکردن نشستی از اطراف و اکناف سیم و زر فراوان و اسباب جمعیت بی پایان فراهم آورده بود و قفل بخل بر آن زده، مقرب الحضرت العلیه العالیه ، علیقلی بیگ یساول صحبت و نائب دیوان بیگی ، حسب الفرمان قضا ترجمان، مریخ صولت موکب سیاست ، علیقلی بیگ دیوان بیگی که سابقا یساول صحبت بود تن او را از ثقل بارِ گران سرِ پر نخوت رهایی داده، به تیغ یاسا بر خاک ادبار انداختند، و اموال و اسباب از مرصع آلات و نقود تمامی در وجه مشارالیه انعام شد.» (حسینی ابوالمفاخر،۷۱:۱۳۸۸)
و یا در مورد کشتن امام قلی خان حاکم فارس توسط یساول صحبت که در نهایت با این اقدام منجر به افزایش نفوذ ایشیک آقاسی باشی در بارگاه پادشاه صفوی ، شاه صفوی شد و وی توانست حکومت فارس را نیز بدست آورد؛
«فرمان قضا جریان فره ایزدی به نفاذ پیوست که مریخ پیشگان موکب سیاست ، نخل زندگانی امام قلی خان، حاکم فارس، که ریشه ثبات به کمیت استقرار فرو برده بود، و شاخ و برگ جلات قدر و پناهت شأن به سبب تربیت شاهنشاهی کشورستانی ظل سبحانی در ساحت اشتهار پهن کرده، از پای در آوردند. مقرب الحضرت العلیه العالیه، علیقلی بیگ نایب دیوان بیگی و یساول صحبت به تیغ جانستان سر او را از مرکب تن جدا ساخته و بر خاک مذلت افکندند، و پسر او را، که نخستین آنها حاکم لار و میر دیوان بود، به تیغ سیاست هلاک ساختند، و بقیه اولاد ذکور او را دیده دوربین از نور بی نصیب ساختند و نتیجه آن به ایشان به زودی رسید. و ایالت شیراز را به ایالت و شوکت پناه، اغورلو خان ایشک آقاسی شاملو عنایت نمودند».(همان:۹۶)
گاهی نیز پیش می آمد که یساولان صحبت نسبت به سفیر سایر کشورها در امر سفارتشان ابراز نظر می کردند؛ «خاقان اکبر کشورستانی ظل سبحانی نوروز را به مبارکی و خرمی طبع در دارالسلطنه صفاهان به قانون شایان شاهنشاهی و به آیین شگرف پادشاهانه به انجام رسانیدند، و توجه جهان گشای بر آن قرار گرفت که ایلچیان اطراف ممالک را شرقاً و غرباً رخصت فرمایند. نخست ، ایلچی پادشاه هندوستان را با بیلاکات فراوان و تنسوقات بی پایان از اسبان تازی و عراقی و تحف و هدایای بیشمار مرخص ساختند. بعد از آن خیرات خان، ایلچی والی ولایت دکن از جانب عبدالله قطب شاه با بیلاکات بی احصا آمده بود با تنسوقات فراوان به موافقت امام قلی بیگ شاملو، یساول صحبت بطرف ولایت دکن روانه ساختند».(فضل الله الحسینی،۷۸:۱۳۸۸) یساولان حتی به امر سفارت نیز برگزیده می شدند چنانچه در زمان شاه طهماسب اول حسین قلی بیگ شاملو که در آن زمان یساول باشی دیوان بود همراه با پیرمحمد خان جانی بیگ ، سلطان بلخ ، به رسم رسالت به بلخ روانه گردید.(قاضی احمد قمی،۴۴۲،۱:۱۳۵۹) و نیز گاهی برای مراسم استقبال از این مأمور درباری که در مورد تشریفات بار نقش کلیدی داشت استفاده می کردند و یساول صحبت بود که گاهی به مراسم استقبال فرستاده می شد همانطور که در زمان شاه عباس اول این مهم رخ داد و اسکندر بیگ منشی ترکمان آن را اینطور نقل می کند که؛ «از زمره مقربان بساط اقدس کلبعلی بیگ یساول صحبت شاملو را مقدر فرمودند که او را استقبال کرده به دار المومنین قم برده تا معاودت موکب همایون در آنجا اقامت داشته باشد و او داخل دارالسلطنه قزوین شده و از آنجا به دارالمومنین قم رفت و یادگار علی سلطان از او جدا شده متوجه پایه سریر اعلی گردید در روزی که خان عالم داخل قزوین می شد».(اسکندر بیگ منشی ،۱۵۵۱،۳:۱۳۷۷)
بخاطر همین جایگاه نسبتا مهم یساولان صحبت بود که سبب می شد آنها را از بین پسران نجیب زادگان امراء صفوی برگزینند. سپس این پسران را بدست لله هایی می دادند مجرب، متقی و پرهیزگار تا به آنان آموزش های لازم را بدهند. مینورسکی ذکر می کند که علاوه بر آموزش فنون نظامی ، چوگان بازی و فن نقاشی نیز از آموزش ها و وظایف آنها بود.(مینورسکی،۱۲۰:۱۳۳۴) در مقابل افرادی که این منصب را عهده دار بودند از نظر مداخل خود، دارای تیول بودند ونیز مبلغ سی تومان مواجب دریافت می کردند.(انصاری مستوفی الممالک،۲۶۰:۱۳۸۵) شاردن حقوق این یساولان را هزار و حقوق یساولان صحبت که به نشانه تمایز از سایر یساولان، عصایی زراندود به نوع خاصی بودند را، دو هزار لیور ذکر می کند. و اینکه قوت روزانه آنها نیز بر عهده دربار بوده است.(شاردن،۱۲۲۳،۳:۱۳۷۴)
منصب یساولی به دو منصب جدا گانه با کارکردهای نسبتا متفاوت تقسیم می شد. یساولان صحبت و «یساولان مجلس» ، یساولان صحبت درواقع مکمل وظایف ایشیک آقاسی باشی را داشتند و در میهمانی های رسمی بلافاصله پس از ایشیک آقاسی باشی قرار می گرفتند. آنها در مجالس عمومی یا خصوصی شاه جای میهمانان خارجی یا داخلی را به آنها نشان می دادند و آماده اجرای فرمان و دستور بودند.(اولئاریوس،۷۴۹،۲:۱۳۶۹) در کنار یساولان صحبت، یساولان مجلس حضور داشتند . تعداد این افراد را کمپفر بالغ بر هفتصد تن در زمان شاه سلیمان صفوی معرفی می کند. نکته جالب این است که گویا در زمان پادشاه نخستین صفوی تعداد این افراد خیلی کمتر از این زمان بوده است بنحوی که اسکندر بیگ منشی ترکمان ذکر می کند که در زمان شاه اسماعیل صفوی بنیانگذار این سلسله؛ «یساولان و قورچیان معتبر و ایشیک آقاسیان و یساولان پاشایان قور و دیوان و میر شکاران و قورچی باشیان و جمعی کثیر از هر طبقه و هر طایفه بودند که به پایه امارت رسیدند اگر چه به رتبه امارت سرافراز نشده بودند اما در اعتبار کمتر از امراء نبودند و هر یک فراخور حال، نوکران کارآمدی داشتند از پنجاه نفر تا پنج نفر چنانکه شش هزار کس ملازم خاصه پادشاه بودند». (اسکندر بیگ منشی،۲۲۷،۱:۱۳۷۷) صاحب دستورالملوک قید می نماید که؛«در ایام سلاطین دیگر یساولان صحبت از سه نفر تجاوز نموده ، در ایام شاه سلطان حسین به سی و پنج نفر رسید. و در حضر به نوبه به کشیک حاضر و در سفر همگی می بایست در رکاب ، و همه شب در کشیک حاضر باشند. و به خدمات و اسفار دیگر نیز مأمور می گردیدند.»(انصاری مستوفی الممالک،۲۶۰:۱۳۸۵)
هنگامی که پادشاه صفوی بر اسب می نشست آنها پیشاپیش او در حرکت بودند تا مراقب نظم باشند و راه را باز نمایند. اگر پادشاه همرا زنان خود باشد این یساولان راه را برای تمام نسل ذکور قرق می کردند، به همین دلیل مردم کوچه و بازار به آنها قرقچی خطاب می کردند و ذکر شده است که این یساولان در روزهای جمعه در بقعه نزدیک عالی قاپو برای سلامت پادشاه دعا و نماز می خواندند و همچنین در سراسر مملکت کار دربانی و سرایداری بعهده این یساولان بوده است. و این بدان معناست که والیان و امراء سایر نقاط حکومتی نیز حق داشتن چند تن یساول را داشته بودند.(کمپفر،۱۰۵:۱۳۶۰) این دو یساول (صحبت و مجلس) هر دو تحت حکم ایشیک آقاسی باشی قرار داشتند با این تفاوت که یساولان صحبت در حضور سلطان می ایستادند اما یساولان مجلس در کار رسانیدن فرامین و احکام سلطان به مجلس نشینان بودند.(مینورسکی،۱۲۰:۱۳۳۴)
.
سایر مناصب وابسته به نظام و تشریفات بار در دوره صفویه
شمایی از دو منصب خاص و مهم ایشیک آقاسی باشی و زیر مجموعه آن و یساولان صحبت که در مراسم و تشریفات بار، در بارگاه پادشاهان صفوی نقش مهم و تعیین کننده ای داشتند، ارائه شد. لازم است تا به بقیه افرادی که در این مراسم نقش داشتند و نقش آنها در رتبه های پائین تری از این دو منصب خاص بود، پرداخته شود.گاهی پیش می آمد که ایشیک آقاسی باشی بنا به دلایل خاصی در مجلس حضور نداشته باشد، این امر زمانی رخ می داد که مثلا باری توسط پادشاه داده شود اما در همان حین ایشیک آقاسی باشی از دنیا رفته باشد و پادشاه نیز هنوز برای وی جانشینی تعیین نکرده باشد و هنوز منصب وی خالی از جانشین باشد. اگر در این مراسم بار ایشیک اقاسی باشی به علتی حضور نداشت، دیوان بیگی وظیفه او را بعهده می گرفت؛
«درواقع مراقبت و نظارت در میهمانی بعهده ایشیک آقاسی باشی بود؛ اما چون وی چشم از جهان پوشیده بود وظیفه وی را موقتاً دیوان بیگی به عهده داشت. عصایی از طلا که مزین به جواهر بود در دست گرفته بود و جای او که به طرف شاه بود در وسط تالار قرار داشت. وی در آنجا مستقر بود و در حالی که چشم های تیزبین خود را به سوی شاه داشت مترصد بود تا کوچکترین اشاره شاه را از نگاه های وی بخواند و بلافاصله توسط زیردستانش به موقع اجرا بگذارد. این زیردستان با فواصل زیاد در تمام طول تالار تا مدخل آن ایستاده بودند اینان نیز مزین به علامت شغلی خود بودند یعنی عصایی در دست داشتند. دستور شاه بلافاصله از دستی به دست دیگر می رسید بدون اینکه کوچکترین اغتشاش و بی نظمی ایجاد شود.»(کمپفر،۵۷:۱۳۶۰)
همانطور که قبلا نیز گفته شد که گاهی ایشیک آقاسی باشی نیز می توانست مناصب دیگری مانند قورچی باشی را نیز بر عهده بگیرد و وظایف او را نیز انجام دهد.که خود این امر درنتیجه فراست و خوش ذاتی این شخص بوده است چنانکه در زمان شاه صفی جانی خان شاملو که منصب ایشک آقاسی باشی وی را داشت در نتیجه تغییر مراتب مهم دیوانی که روی داد توانست منصب قورچی باشی را نیز به وظایف خود اضافه نماید.(حسینی ابوالمفاخر ،۱۶۲:۱۳۸۸)
صاحب منصب بعدی «سفره چی باشی» نام داشت که هنگام طعام به مجلس می آمد و وظیفه سفره انداختن داشت و دو زانو برای خدمت در جلوی پادشاه می نشست. وی تاج و طوماری به سر داشته بود. (انصاری مستوفی الممالک،۲۴۸:۱۳۸۵) طرز چیدمان سفره پادشاه به این نحو بود که ظروف معمولا از طلایی بود تقریبا خشن و کم کار، گاهی هم ظرف های چینی در آن میان بود. برای خوردن شربت ظرف های چوبی تو خالی را که به قایق شبیه بود مورد استفاده قرار می دادند. سفره حریر پشت گلی که آن را با پارچه ای از همان جنس آستر کرده بودند که حاشیه سفیدی داشت به عرض یک وجب استفاده می نمودند. و ظرف های کوچک تر طلایی نیز با جای مخصوص دهان و حاشیه پهن ، به تعداد میهمانان می گذاردند که اگر خواستند آب دهان را در آن بیاندازند.(کمپفر،۲۵۶:۱۳۶۰) دارنده این منصب درباری که مستقیما درمورد تشریفات به اجرا در آمده در هنگام بار نقش اساسی دارد، گاهی هم به عنوان فرمانده سپاه نظامی عمل می کرده است. بطور مثال در زمان شاه صفی ، فردی بنام «خلف بیگ سفره چی» سرداری سپاه را بر عهده داشته است؛« جمعی از عساکر منصوره را به سرداری خلف بیگ سفره چی به آن طرف روان ساخته، ایالت پناه، زینل خان ایشیک آغاشسی باشی سپهسالار را متعاقب فرستادند».(حسینی تفرشی،۲۳۰:۱۳۸۸)
منصب بعدی که در همین رابطه بود و در پذیرایی از میهمانان پادشاه نقش اساسی داشت، «توشمال باشی» بود. فردی که سرپرستی پختن خوراک با او بود و پس از آن که غذا را به مجلس می آوردند خود به مجلس می آمد و او نیز به مانند ایشیک آقاسی باشی دارای چوبدست بلندی بود و چشمش به میهمانان بود تا از آنها خوب پذیرایی شود. او مسئول پذیرایی از تمام افرادی بود که در آن سه صفّه نشسته بودند و به تبع آن این شخص نیز دارای تعدادی از افراد تحت امر خود بود تا به طور مناسب به وظایف پذیرایی که بر عهده آنها بود، برسند. (کمپفر،۲۷۲:۱۳۶۰) حتی وی موظف است زمانی که پادشاه در حرمسرا خود حضور دارد پیشاپیش غذا تا درب حرمسرا حضور داشته باشد.(شاردن،۱۲۱۷،۳:۱۳۷۴) وی با تاج و طوماری وارد مجلس می شد و جایگاه مقرر شده برای او در پهلوی داروغه فراش خانه و آبدارباشی بود اما این فرد می بایستی در مکان خود بایستد و تمام کارکنان مطبخ سلطانی زیر نظر او مشغول کار بودند.(انصاری مستوفی الممالک،۲۳۰:۱۳۸۵) این منصب گویا موروثی بوده و از طریق پادشاه به فرد بعدی منتقل می شده است و آنرا بعنوان مرحمتی به افراد تحت تکفل خود می داده است؛ « خلف بیگ سفره چی باشی قدیمی، که از اوان زمان نواب عرش آشیان تا این زمان میان جانسپاری به نطاق فرمانبرداری استوار بسته ، در هر خدمتی که به او مرجوع می گشته آثار مردانگی به ظهور رسانیده و این معنی بر ضمیر مقدس آفتاب اشراق کشور ستانی ظل سبحانی روشن است، هر یک از فرزندان او را به خدمت ارجمند سربلند ساختند. یکی از ایشان را به موجه توشمال باشی سرافراز گردانیدند».(حسینی ابوالمفاخر،۸۴:۱۳۸۸)
حتی گاهی پیش می آمد که چنین شخصی را به عنوان ایلچی (سفیر) به سفارت به نزد سایر کشورها می فرستادند که خود از مسئولیت های گوناگون این فردی که این منصب را عهده دار بوده خبر می دهد؛ «نوروز دوشنبه هفدهم شهر جمادی الاول ، زینل بیگ توشمال باشی، که به رسالت به هندوستان رفته بود، و حیدر بیگ یوزباشی و میرولی بیگ که بعد از فتح قندهار رفته بودند، در مازندران بهشت نشان به پایه سریر اعلی رسیدند و به خلاع فاخره سرافراز شدند».(حسینی استرآبادی،۲۲۱:۱۳۶۴) مواجب و مداخل دارنده این منصب بنا به گفته صاحب دستورالملوک به این شکل بوده است؛ «مبلغ نود تومان مواجب دارد که برآوردی آن سیصد و یازده تومان است. بابت از سینه گوسفند و بره گوسفند : بیست دینار؛ بره : ده دینار؛ بابت پوست بره پشم دار و تراشیده: پنج رأس ده دینار. بابت ده نیم ابتیاع : منها صد دینار منها چهل دینار ، رسد مشرف و صاحب جمع باقی رسد توشمال باشی ، شصت دینار».(انصاری مستوفی الممالک،۲۳۰:۱۳۸۵)
منصب دیگر که مرتبط با تشریفات بار بود«میهمان دار باشی» بود که در صفّه پائین می ایستاد تا میهمان ها را که می آمدند به درون مجلس راهنمایی کند. بنحوی که در هنگام راهنمائی میهمانان به سر جایشان رعایت درجه ومقام میهمانان را می کردند؛ کمپفر معتقد است که این ادعا که همه در مجلس پادشاه یکسان هستند ، ظاهر سازی بیش نیست؛ « چنین ادعا می کنند که هر کس که زودتر آمده باشد حق دارد جایی را بالای سفره اشغال کند. اما ایرانیان برای آنکه کسانی که بعد آمده اند ناراحت نشوند دستور دیگری را با این قاعده توأم می کنند و می گویند در حضور شخص شاه همه یکسانند و در بین میهمانان شاه به این ترتیب دیگر اختلاف درجه و مقامی وجود ندارد. اما این ها همه ظاهر سازی است و در واقع آنها اعتقاد دیگری دارند. به این دلیل که به هنگام هدایت سفرا بر حسب اهمیت و مرتبه ای که نزد شاه دارند به آنها جا نشان داده می شد».(کمپفر،۲۵۵:۱۳۶۰) در همین رابطه می توان بطور مثال از نوع نگاه خاص به سفیر سوئد در دربار شاه سلیمان صفوی نام برد. که در، باری که به مناسبت نوروز که درواقع مهم ترین و رسمی ترین پذیرایی شاه بود ، او را در بین صاحب منصبان دولتی جای دادند زیرا شاه سفیر سوئد را از بین سفرای فرنگ بیش از همه گرامی می داشت. این برخورد متفاوت نسبت به افراد می توانست گاه از جنبه شخصیتی این افراد بوده باشد و گاهی جنبه سیاسی پیدا می کرد و نیز می توانست بخاطر مشقتی که افراد برای رسیدن به بارگاه پادشاه صفوی تحمل می کردند، در نوع نگاه شاه نسبت به آنها تاثیرگذار بوده باشد.(کمپفر،۲۵۶:۱۳۶۰)
صاحب منصب بعدی که معمولا در روز نوروز موظف بود که با خود قصیده ای در مدح و ثنای پادشاه یا تعریف از بهار، بسراید و با خود به بارگاه جشن بار عام بیاورد، ملک الشعرای دربار بود. وی جزء ندیمان پادشاه محسوب می شد.و در مجلس بار شاهانه در سمت دست چپ بعد از داروغه دفترخانه پادشاهی می نشست. او دارای مواجبی پنجاه تومانی بود که به همراه آن تیول نه ماهه « از میدان عربان و کاشان و غیره در وجه او مقرر» بود.(مستوفی الممالک،۲۴۴:۱۳۸۵)
در جلوی درِ تالار هیچ کس حق نداشت به طریقی بایستد که جلوی نگاه پادشاه را بگیرد. ولی در بیرون تالار پسران بزرگان دربار حق داشتند برای تماشا بایستند(کمپفر،۲۵۱:۱۳۶۰) که درواقع بیشتر خواست این بود که آیین های درباری را از نزدیک ببینند و بیاموزند. در مورد حضور مردم برای تماشا در روز نوروز گاهی فرمان ها داده می شد تا اصناف و افراد برای کامبخش شدن از این مراسم ، حضور گسترده داشته باشند. و همین امر باعث می شد که گروه های کثیری از مردم به جشن گاه پادشاه صفوی روی بیاورند. بنحوی که در زمان شاه سلطان حسین این چنین فرمانی داده شده بود ؛«چون اسباب آن بزم عیش و نشاط و ساز و برگ آن جشن فرح و انبساط به انجام رسید، در شب شنبه بیست و ششم شهر شوال از مقر سلطنت و جلال ، از آنجا که چنانچه قاطبه خواص از سیر و تماشای آن بزم فرح فزای طرب اندوز می گردند، باید که عامه عوام نیز از ملاحظه آن جشن عالم فروز، دل افروز گردند. مقرر گردید که اصناف محترقه به اشتعال مشاعل و شواعل محترقه اقدام و به اقدام جد اهتمام به آن خدمت مسرت انجام قیام نمایند. حسب الامر فوج فوج طوایف اصناف از اطراف و اکناف با شمع های جهان افروز رو به آن جشنگاه فیروز گذاشتند.»( نصیری،۱۷۵:۱۳۷۳)
در بیرون تالاراین نوع بارها، یک گارد تفنگچی دویست تنی با ساعدپوش های سیمین و تفنگ بدست و خنجر به کمر با کمربندهای زرنشان و سیم نشان که بر سر تفنگ خود پرچم سرخی زده بودند می ایستادند و در دست چپ یک واحد شصت تنی از یساولان شمشیر بسته با گرزهای کوتاهی صف می زدند.در حالی که پوشش سر آنها عبارت بود از یک تاج صفوی قرمز که یک بند سفید سبک دور آن پیچیده شده بود و در قسمت پیشانی سه پر داشت که تنگ در پهلوی هم قرار می گرفت. جامه و لباس اینها تا ماهیچه پای آنها می رسید.(کمپفر،۲۵۰:۱۳۶۰)
به حضور پذیرفتن سفرا در دوره صفویه(بار خاص)
مجالس بار همان طور که قبلا نیز اشاره به آن شد در دوره صفوی با نام « مجلس» خوانده می شد. که برگزاری آنها بسته به دلایل سیاسی و یا با نظر شخص شاه بود؛ «سفرای خارجی فقط به مناسبت میهمانی های عمومی که تمام درباریان با شکوه و جلال بسیار در آن شرکت می کنند و ایرانیان به آن مجلس می گویند به حضور پادشاه بار می یابند. از این ضیافت ها در سال چندین بار برپا می شود، چه بر حسب دلخواه شاه و چه به اقتضای ضرورت سیاست دولت».(کمپفر،۲۴۱:۱۳۶۰) این مجالس را غالباً از آن با صفت «بهشت آیین» یاد می کردند؛ « در آن بزم ارم اساس اسباب عشرتمندی و نشاط و طرب و انبساط از باده خوشگوار در خم های طلا و صراحی های ترصیع یافته به جواهر شاهوار بی احصاء و یواقیت خوشرنگ ، چندان که محاسب وهم در شماره آن تن به چار موجه عجز در داده، در آن بهشت آیین بزم چیده بودند».(حسینی ابوالمفاخر،۱۱۰:۱۳۸۸)
بار یافتن را در آثار این دوره با عنوان «خاک بوسی، پای بوسی، عتبه بوسی » نوشته اند؛ «سلطان مراد به درگاه عالم پناه آمده به وسیله امرا به پابوس حضرت اعلی مشرف گشت».(روملو،۴۸۳:۱۳۴۲)، « و هم در این سال در شهر رمضان المبارک سنه مذکوره شاهزاده ستوده صفات ابوالفتح سلطان ابراهیم میرزا که سال ها آرزوی مجاورت درگاه عالم پناه داشت حسب الالتماس از سبزوار به شرف بساط بوسی شاه جمجاه سرافراز شد».(قاضی احمد قمی،۵۸۸،۱:۱۳۵۹)این اصطلاحات در آثار این دوره فراوان آمده است.(حسینی استرآبادی،۲۵۵:۱۳۶۴) به عقیده دولاواله این پای بوسی از شاه صفوی به نوعی متاثر از فرهنگ مشرق زمین بوده است؛ «شاه عباس همین که سلطان را دید متوقف شد و پای راست خود را پیش آورد تا وی که به رسم ایرانیان به زانو در آمده بود آن را بوسه دهد. سلطان پای شاه را بوسید و پس از آن پیشانی خود را هم به رسم مردمان مشرق زمین به آن گذاشت؛ زیرا این کار نشانه احترام کامل است».(دولاواله،۲۲۷:۱۳۷۰)
زمانی که فردی به حضور می رسید بایستی تشریفاتی اعمال نماید، بارخواه می بایست خود را قبلا به ایشیک آقاسی باشی که مقام حاجب در دوره های پیشین را داشت معرفی می کرد و پیشکش هایی را که برای پادشاه آورده بود به او تحویل می داد. پس از آن که ایشیک آقاسی باشی اجازه بار برای او می گرفت ، بارخواه در روز مقرر به جلوی تالار بارمی آمد و در آنجا با دیگر بارخواهان می ایستادند تا یکی یکی به نوبت خوانده شوند. مهماندار باشی بارخواه را به تالار بار راهنمایی می کرد و او را بدست ایشیک آقاسی باشی می داد .ایشیک آقاسی باشی بازوی بارخواه را می گرفت و او را تا میانه تالار می برد و در آنجا بارخواه در جلوی پادشاه بر زمین می افتاد و سه بار زمین را می بوسید و پیشانی خود را بر زمین می مالید بارخواه با اجازه پادشاه از زمین بر می خواست. و منتظر می ماند تا پادشاه لب به سخن گشاید. اگر بارخواه سفیر بود نامه خود را در حضور پادشاه به ایشیک آقاسی باشی می داد و او نامه را گرفته و به پادشاه ، و پادشاه آن را به وزیر اعظم می داد سپس پادشاه به بارخواه خوش آمد می گفت و از حال مخدوم او جویا می گشت. بارخواه خیلی کوتاه پاسخ می داد و پس از انجام این تشریفات ، ایشیک آقاسی باشی بارخواه را به جایی که برای او تعیین شده بود راهنمایی می کرد. بوسیدن دست پادشاه نیز جزء رسوم بار محسوب می شد. همان رسمی که در دوره های قبل نیز در دربارها اجرا می شد؛ «ملتمس او به عزّ قبول موصول گشته دست مبارکش به دست دادند و دو رتبه بوسیده به چشم مالید و آن سعادت عظمی را موجب روشنی چشم اعتبار خویش گردانید و از مرکب همایون جدا شد».( نصیری،۱۱۰:۱۳۷۳)
مسلماً یکی از مهمترین بارهای درباری که در هر دوره ای از ازمنه تاریخی داده می شد، همین سری بارهایی بوده است که در آن پادشاه، سران و یا فرستادگان سایر دول خارجی یا حکام تابعه را به درگاه خود می پذیرفته است. مطمئناً هر حکومتی از فرستادن سفیر و یا ایلچی- عنوانی که در این دوره به سفیر اطلاق می شده است - هدف و منظور خاصی در کنار تمامی اهداف سیاسی داشته است. و در نقطه مقابل پادشاه و درباری که میزبان سفیر بوده است نیز گاه در لابه لای تشریفات مربوط به پذیرش سفیر، سعی می کرده تا قدرت و نفوذ و سطح فرهنگی خود و میزان تجمل و توان اقتصادی خود را در چشم سفیر دعوت شده به رخ بکشد. درواقع این سفیر در حکم یک ملّت خارجی بوده است بنحوی که «هر چه بایشان کنند از نیک و بد همچنان باشد که با آن پادشاه کرده باشند که او را فرستاده باشد».(نظام الملک،۴۲:۱۳۷۱) به همین خاطر نیاز بود تا در باب سفیر و همراهانی که با او بودند و او را مشایعت می کردند پذیرائی شایانی اتخاذ شود، و نوع خاصی از مراسم و تشریفات بار نسبت به آنان اعمال شود.
دوره صفوی با تمام فراز و فرودهایی که داشت در یک مورد می توان آن را نسبت به دوره های پیشین تاریخ ایران ممتاز دانست و آن حضور گسترده سفرا و خارجیانی بود که حضوری گسترده در دربار و حکومت صفوی داشتند و از نزدیک شاهد و ناظر اتفاقات خاص انجام شده در دربار پادشاه صفوی بودند. از همین رو است که یکی از مهمترین منابع این دوره در کنار سایر منابع تاریخی، سفرنامه هایی است که همین سفرا بعد از سفارت خود در دربار شاهان به رشته نگارش در آورده بودند. تقریبا در سراسر دوره صفوی کمابیش این روند حفظ شد. بایستی خاطر نشان کرد که البته گسترش و حضور سفرا مربوط به دوران قبل از صفویه بوده است . و آن را مدیون مغولان باید دانست چراکه این مغولان بودند که با تهاجمات خود سدی که بین ایران و ممالک اسلامی با غرب حائل شده بود را گسستند و باعث ایجاد تماس های تازه ای بین شرق و غرب شدند. اما در آن دوره ها این تماس ها به آرامی و همراه با طمأنینه خاصی صورت می گرفت تا اینکه موانع در بین هر دو طرف رفع شود. در واقع در مرحله اول چندین عامل درانگیزه ایجاد و تداوم روابط فیمابین ایران و غرب دخیل بود. گویا در ابتدا بیشتر عامل مذهبی انگیزه نفوذ سفرای غربی به شرق خصوصاً ایران بوده است. چراکه در دوره مغولان ما شاهد نوعی تساهل مذهبی بودیم که همین امر سبب حضور تعدادی از راهبان فرقه دومنیکن و فرانسیسکن در شمال ایران در این دوره شد. در مرحله بعد انگیزه ایجاد روابط ، مربوط به ترکان عثمانی و قدرت رو به رشد آنان بود که هم برای قدرت نو رس ایران و هم قدرت کهنه امپراطوری بیزانس دردسرساز بودند. این دشمن مشترک سبب گردید تا تعدادی از ممالک غربی هیأت هایی سیاسی به ایران گسیل کنند. در مرحله سوم انگیزه تجاری و بازرگانی ایران و شرق مد نظر این خارجیان واقع شده بود چراکه ارتباط تجاری با ایران برای اروپائیان آن دوره مقرون به صرفه بود. پس در نتیجه هیأت هایی بازرگانی از سوی دول اروپایی به شرق و ایران اعزام می شد .چهارمین عامل ، هند و ماورای هند بود.(رویمر،۱۸۱:۱۳۸۴) پس با این خیل از فرستاده که به دربار می آمدند، با فرهنگ ها و آداب مختلفی که داشتند، با تشریفات مخصوصی مواجه می شدند که در نوع خود جالب بوده است و گاه به فرهنگ خودِ فرستاده در برخی جزئیات متفاوت بوده است.
در این دوره نیز به مانند دوره های قبل سفرا از بدو ورود و قصد سفارت ، در مرزها مورد پذیرش قرار می گرفتند. و از نوع سفارت آنها کشور میزبان مطلع می شد. در دوره مورد بحث والیان شهرها که درواقع همان بیگلربیگی ها بودند وظیفه داشتند که از سفیران خارجی به محض اینکه وارد ایران می شدند ، استان به استان نگهداری کنند تا به پایتخت صفوی برسند؛ «چون ایلچی وارد ایروان می گردد، بیگلربیگی آنجا بعد از تقدیم لوازم و شرایط استقبال بر وجه کمال به دیدن مشارالیه رفته به گزارش تهنیت قدوم، اقدام می نماید. در حین وداع ، ایلچی یک رأس اسب با زین و لجام و رشمه مطلا به رسم ارمغان برگزارنموده بیگلربیگی، قبول و در حین روانه ساختن ایلچی ده نفر شتر و سه رأس یابو و ده رأس استر یادبود و چون هنوز مهماندار وارد آن حدود نگردیده بود ناظر خود را مهماندار نموده اخراجات او را از قرار سیاهه ای که خود به خط رومیانه قلمی و ارسال نمود».( نصیری،۲۱۴:۱۳۷۳)
چون این سفرا به نزدیکی پایتخت صفوی می رسیدند یکی از منصب داران دربار که عمدتاً این وظیفه بر عهده مهماندار بود به پیشواز آنها می رفت وهمچنین وظیفه پذیرایی از آنها در پایتخت نیز با مهماندار بود. مولف دستور الملوک در شرح وظایف مهماندار ذکر می کند که؛«شغل او آن بود که از هر ولایتی که ایلچی و میهمانی به درگاه معلی می رسید ، بایست او با وزیر و کلانتر اصفهان جا و مکان به جهت نزول ایشان معیّن گردانند. و ایشان را استقبال نموده بدان منزل فرود آورند و اخراجات ایشان را برآورد، و نفری ایشان را به شماره در آورده به عالیجاه وزیر دیوان اعلی عرض و از هر وجه و هر مبلغ که مقرر شود خواه خام و خواه پخته و خواه نقد در عهده مهماندار باشی مشارالیه است که بازیافت و وصول و واصل میهمانان سازد».(انصاری مستوفی الممالک،۲۴۸:۱۳۸۵) این مهماندار واسطه ای بین سفیر و پادشاه و وزیر بود که مستقیماً با سفرا در ارتباط بود و در زمینه رفع حوائج آنها و پذیرایی و سکونت آنها مسئول بود؛«وظیفه وی آماده کردن کلیه وسایل پذیرایی سفیران و نمایندگان و فرستادگان کشورهای بیگانه می باشد. مهماندار باشی باید هنگام نزدیک شدن سفیر یا نماینده کشورهای خارجی به پایتخت به پیشباز وی برود و او را به حرمت تمام به خانه ای که قبلا برای اقامتش آماده شده راهنمایی کند . میهمانداری خاص به خدمت کردن وی گمارد و اگر اجازه تشرف به حضور شاه یافته باشد در وقتی که قبلا پیش بینی شده وی را به این سعادت نائل کند. زود به زود به دیدارش برود و با گشاده رویی و سرعت عمل نیازمندی هایش را فراهم آورد، و پیام هایش را به شاه و وزیران برساند، و در این کار آمادگی بسیار داشته باشد» .(شاردن،۱۲۲۷،۳:۱۳۷۴)
همانطور که مشاهده کردیم هزینه سفیران در همه مدت اقامت آنها در پایتخت از خزانه دربار بود و آنها حق خرج از کیسه خود را نداشتند.(انصاری مستوفی الممالک،۱۸۲:۱۳۸۵، شاردن،۱۲۹۹،۳:۱۳۷۴) حتی برای آنها جیره روزانه از دربار صفوی تعیین می شد. اولئاریوس ذکر می کند که؛« در تمام مدت اقامت در اصفهان بفرمان شاه صفی جیره غذایی کافی برای ما تعیین شده بود که روزانه عبارت از ۱۶ گوسفند، ۱۰۰مرغ، ۲۰۰ من شراب و انواع و اقسام میوه ها و تنقلات بود، آشپزخانه ما همیشه پر از خواروبار بود وایرانی ها بقدری دست و دلبازی نشان می دادند که ما هرگز نمی توانستیم جیره روزانه خود را مصرف کنیم و همیشه مقدار زیادی اضافه بر مصرف داشتیم».(اولئاریوس،۵۴۵،۲:۱۳۶۹)
اگر بارخواه خود یک مقام مهم بیگانه بود گروهی از ایشیک آقاسیان و قورچیان را چند فرسنگ به پیشواز او می فرستادند. (قاضی احمد قمی،۳۰۴،۱:۱۳۵۹) بعنوان مثال در زمان شاه عباس یکم در مورد به بار آمدن ولی محمد خان، دربار صفوی استقبال شایانی از این فرد به اجرا درآورد. بنحوی که چون ولی محمد خان به مرو رسید محراب خان با حدود دوازده هزار نفر از وی استقبال کرد و فوراً شاه عباس را از احوال او با خبر ساخت. ولی محمد خان پس از چند روز اقامت در مرو عازم مشهد شد و امرای آن شهر نیز از او استقبال کردند. سپس از مشهد به سوی عراق حرکت کرد و در هر منزل امرا از او استقبال می کردند. در بسطام فریدون خان حاکم استرآباد، که از جانب شاه به آنجا رفته بود تا هشت فرسخ به استقبال ولی محمد خان آمد و وکلای او تا سمنان و خوار، ولی محمد خان را همراهی کردند. در خوار علی قلی بیگ جان ایشیک آقاسی شاملو از طرف شاه به استقبال او آمد. از آنجا به کاشان آمده سپس عازم اصفهان شدند. این نحوه بار پذیرفتن نشانی از جایگاه ویژه بارخواه در نظر حکومت صفوی داشته بود تا از این طریق بتواند نوع احترام و جایگاه بارخواه را مشخص کند.(غفاری فرد،۳۹۹:۱۳۷۶)
گاه پیشواز کنندگان خلعت هایی هم برای مهمانان با خود می بردند؛ «و پیش از استقبال یک سر اسب عربی به استام طلا و زین مرصع به جهت او روانه نمودند».(حسینی ابوالمفاخر،۸۰:۱۳۸۸) اگر بارخواه و فرستاده شخص مهم کشوری بود ، دربار گاهاً برای استقبال از ایشان از شاهزادگان صفوی استفاده می کرد. در این زمینه می توان به فرستادن شاهزاده «محمدباقر میرزای» از سوی شاه عباس برای استقبال از«نور محمد خان» والی اورگنج اشاره نمود؛«حضرت اعلی مقدم او را گرامی داشته شاهزاده نامدار محمد باقر میرزای را با جناب اعتماد الدوله و بعضی امراء و خواص و مقربان تا یک فرسخ به استقبال او فرستادند و نور محمد چون به شاهزاده رسید از اسب پیاده شده با شاهزاده رسم معانقه به جای آورد و به دولتخانه همایون آمده در ایوان چهل ستون به شرف ملازمت نواب همایون مشرف شد».(اسکندر بیگ منشی ترکمان،۷۲۸،۲:۱۳۷۷)
حتی گاهی می شد که مقام و جایگاه سفیر و بارخواه به حدی بود که حتی شخص شاه نیز برای استقبال از وی چندین گام در جلوی بارگاه به منظور استقبال از بارخواه برمی داشت. برای مثال هنگامی بایزید عثمانی از سلطان سلیم گریخت و به دربار شاه طهماسب اول پناه آورد، شاه در قزوین در باغ سعادت به پیشواز او رفت و برای دلجویی از او دست در گردن او انداخت و نسبت به او مهربانی ها کرد؛«القصه سلطان بایزید با ده هزار کس از پیاده و ینگچری و سوار که همراه داشت همه مکمل و مسلح با اسلحه و یراق رومیانه تا میدان سعادت قزوین آمده چون به حوالی بساط باررگاه سپهر اشتباه رسید از اسب پیاده شد شاه جنت مکان چند قدم پیش آمده و رسم مصافحه به جای آوردند و تواضعات اشفاق آمیز و گرمی های محبت انگیز به ظهور آورده انواع مهربانی ها فرمودند و او شیوه تجبّر و تکبر از دست نداده اصلا تکلم نمی کرد…».(اسکندربیگ منشی،۱۶۷،۱:۱۳۷۷) حتی برای سفیران و بارخواهان مهم از سوی دربار دستور داده می شد که شهر و میادین و کوچه های شهر را آذین بندی نمایند؛«در دارالسلطنه قزوین صواحب و اعیان سعادت ملازمت دریافته اسواق و میدان سعادت را چراغان کرده آذین بندی نموده.»(اسکندر بیگ منشی،۱۲۳۸،۲:۱۳۷۷)
برای کامل تر شدن این قسمت از بحث سندی از نامه های شاه طهماسب ، از پادشاهان صفوی نقل می شود که برای استقبال و پذیرایی از سفیران و بارخواهان معتبر پادشاهی تنظیم شده است. با مطالعه این نامه میتوان به جزئیات مراسم خاص پذیرایی فرستاده بیگانه به دربار صفوی پی برد و از نحوه به حضور رسیدن و از لحظه سفارت تا تقدیمی پیشکش و بارخواهی مطلع شد.
در اینجا فرمان شاه طهماسب به محمد خان شرف الدین اوغلی در باب پذیرایی از همایون شاه هند به طور ضمنی بیان خواهد شد. در زمان سلطنت شاه طهماسب صفوی در سال ۹۵۰ ه.ق همایون شاه پادشاه مغول هند که از اعقاب امیر تیمور بود از مرز سیستان وارد ایران شد در آنجا احمد سلطان شاملو حاکم محل به طور شایسته از وی پذیرایی نمود و در این حین بین همایون شاه و شاه طهماسب نامه نگاری محبت آمیزی صورت گرفت. که در آن شاه طهماسب به والیان خود دستور داد تا پذیرایی شایانی از همایون شاه به عمل آورند. در متن فرمان، برنامه کامل پذیرایی و ترتیبات کار جزء به جزء از آب خوردن تا ناهار و شام و زین و لگام اسبها و جل و بند آنها تا جنس و رنگ تعیین شده بود که انسان از دیدن این همه دقت و توجه در برنامه که کوچکترین چیزی ناگفته نمانده بود، در حیرت فرو می رود. حتی برای خرج جیبی همراهان اعلیحضرت دو هزارو پانصد تومان تبریزی وجه نقد ارسال شده بود و مقرر گردیده بود که چون این عده از نظر روحی کسل و خسته شده بودند طوری آنها را مشغول و مسرور دارند که ابداً احساس غم و غربت ننمایند. بعد از آن که این هیأت سفارت به هرات رسیدند.
درنزدیکی هرات محمد میرزا (پدر شاه عباس اول) به استقبال رفته بود که خود نشان از اهمیت این هیأت در نظر حکومت صفوی داشته است. وی بدستور پدر تاجدار، ران و رکاب همایون را بوسید.همایون شاه نیز متقابلا شاهزاده را بغل کرده و بوسیده بعد از آن وی را به باغ جهان آرا بردند و پذیرایی شایان نمودند. بعد از آنکه این هیأت بارخواه به ملاقات شاه طهماسب رسید ، در نزدیکی سلطانیه بهرام میرزا و سام میرزا برادران شاه که علاوه از امتیازات صوری هر دو در فضل و هنر فرزانه بودند به استقبال همایون شاه آمدند و در نقطه مقابل همایون شاه نیز همین که چادرهای سلطنتی را از دور دید از اسب پیاده شد . شاه طهماسب نیز پیاده میهمان محترم خود را استقبال کرد و دو پادشاه دست به دست مراسم روبوسی را انجام دادند و پس از تبریک و تهنیت و اظهار مسرت از دیدار همدیگر به پذیرایی پرداختند.
در مرحله بعدی از طرف شاه طهماسب هدایایی از نقد و جنس و اسب و استر و غلام و نوکر و ظروف و مخلفات و لوازم زندگی و بساط شاهانه از طلا و نقره و مخمل و مرصع داده شد که از حیز حساب خارج بوده است بو متقابلا از طرف همایون شاه یک قطعه الماس که بیش از چهار مثقال وزن داشته و دویست و پنجاه پارچه لعل بدخشان به شاه طهماسب به رسم پیشکش داده شد.(بایبوردی،۲۵:۱۳۴۹)
متن فرمان به شرح زیر بوده است:
«فرمان همایون شرف نفاذ یافت …محمد خان شرف الدین اوغلی تکلو…حاکم دارالسلطنه هرات و میر دیوان به انواع اعطاف و الطاف شاهی سرافراز گشته بداند که مضمون واجب العرض او که در این ولامصحوب کمال الدین شاه قلی بیگ برادر امانت پنات پناه قراسلطان شاملو روانه درگاه دولت پناه نموده بود…» (نوایی،۵۳:۱۳۶۸) در باب استقبال از وی و رسم دادن هدیه به بارخواه شرحی دارد که در این فرمان به آن اشاره شده که « پانصد کس از مردم عاقل روزگار دیده که یک اسب کتل و استر رکاب و یراق درخور آن داشته باشد تعیین نماید که به استقبال آن پادشاه صاحب اقبال رفته با صد رأس اسب بدو که از درگاه معلی مع زین طلا به جهت آن حضرت فرستاده …زینهای لاجوردی منقش به عتّابی های زربفت و زر دوز که لایق اسبان سواراران پادشاه جم جاه».(همان:۵۴) در مرحله بعدی والی موظف بود که برای همایون و ملازمان وی مجلس میهمانی ترتیب دهد و با غذاها و نوشیدنی ها از آنها پذیرایی به عمل آورد؛«آن پادشاه سکندرآیین فرستاده شد و موازی چهارصد ثوب مخمل و اطلس فرنگی و یزدی مرسل گشت که یکصد و بیست جامه خاصه آن حضرت است و تتمه جهت ملازمان رکاب ظفر انتساب آن کامیاب… و آنچنان قرار دهد که فردا در منزل و مقامی که نزول نمایند امروز چادرهایی به صفا ، لطیف و سفید و منقش و سایبان های اطلس و مخمل و رکاب خانه و مطبخ و جمیع کارخانه های ایشان را مرتب ساخته نصب نمایند که در هر کارخانه ضروری آن مهیا باشد …»(همان:۵۵)
در مرحله بعدی هر یک از والیان موظف بودند که به محض ورود همایون و ملازمان وی بعنوان بارخواه به حوزه قدرتشان از وی کمال پذیرایی را به اجرا بگذارند؛ «… و آنچه که نهایت ملاحظه باشد منظور داشته به عمل آوردند و به هرولایت که برسند همین فرمان را به والی آن ولایت نموده مقرر دارند که آن امیر خدمت نماید و مهمانی بدین دستور به ظهور آورد که مجموع طعام و حلاوه و اشربه کمتر از یک هزارو پانصد طبق نباشد… هر یک از امرای مذکور در روز مهمانی خود نُه رأس اسب پیشکش نماید که سه اسب خاصگی باشد و دیگری به امیر معظم محمد بیرام خان بهادر داده شود و پنج دیگر امرای مخصوص به هر کس که لایق باشد بدهند و نه اسب تمامی در نظر خجسته اثر گذرانند و ذکر نمایند که کدام اسب از نواب کامیاب است و هر یک که قبل از این ذکر یافته باشد که فلان و فلان امیر باشد …».(نوایی،۵۶:۱۳۶۸)
این توجه به عدد نُه در این مورد حائز اهمیت است و شاید بتوان آن را با باور خاصی که در این دوره اجرا می شده تفسیر نمود.
در مورد این اطعمه و اشربه ها در دوره بعدی یعنی زمان شاه عباس قهوه نیز بعنوان نوشیدنی پذیرایی در مجالس شاهی داده می شده است. که خود نشانی از حضور گسترده فرستادگان خارجی و نفوذ فرهنگی آنان در دوره مورد بحث بوده است؛ «شمه ای از خصوصیات مجلس آنکه بعد از خوردن اقسام کیفیات و مغیرات ، قهوه چیان پیاله های قهوه به گردش در آوردند. بعد از آن یک هزار ظرف حلویات که میان هر دو نفر یک ظرف باشد و میوه به دستور کشیده شده خربزه و هندوانه و انگور و سایر میوه ها در برابر مجلس خرمن خرمن انبار کردند و مردمی که در خارج از محفل بودند چوق چوق می آمدند و می بردند». (اسکندر بیگ منشی ترکمان،۱۲۷۳،۲:۱۳۷۷)
در این دوره نیز استفاده از چادر و خرگاه به منظور پذیرایی از میهمانان به مانند دوره قبلی مرسوم بوده است نوع رنگ آمیزی خاص این چادرها که به رنگ های سفید و قرمز و سبز مزین بوده ، خود گویا شاهدی بر طرز نگاه خاص در دربار صفوی بوده است. شاردن نیز از وجود خیمه هایی که برای پذیرایی از میهمانان و سفرا استفاده می شده است نام برده است و نقل می کند که در خیمه هایی که مجالس پذیرایی و رسمی شاه در آنجا منعقد می شود غالبا جوی آب و حوضچه وجود دارد و برای استنباط خاطر بیشتر میهمانان در این خیمه ها از گل نیز استفاده می شود. گویا این نوع بارها و پذیرایی ها بیشتر زمانی داده می شد که پادشاه در اردو به سر می برده است؛ «مردم مشرق زمین و بخصوص ایرانیان دوست دارند که در بهاران خیمه به صحرا بزنند و از زیبایی های طبیعت بهره برند. شاه نیز همانند آنان با تدارکات کامل و ساز و برگ آراسته به اردوگاه روی می نهد…»(شاردن،۱۲۹۴،۳:۱۳۷۴)
قواعد استقبال به شکلی بود که والیان موظف بود برای لشکریان همایون نیز خلعت و صله بدهد؛ «روز اول جمیع لشکریان ایشان را به خلعت فاخره که اطلس و کمخای یزدی و دارایی های مشهدی و خوافی باشد مخلع سازند و مجموع را بالاپوش مخمل بدهند و به هر نفر از لشکریان و ملازمان دوتومان تبریزی یوم الخرج بدهند».(نوایی،۵۷:۱۳۶۸) در این بین رسم دست بوسی نیز توسط ملازمان انجام می شد؛ «… ران و رکاب آن پادشاه سلیمان بارگاه بوسیده قواعد خدمت و حرمت و عزت آنچه مقدور و ممکن باشد به ظهور آورند…. اول آن حضرت را سوار کرده دست پادشاه را بوسه داده …»(همان:۵۸) در طول مسیر مدام بایستی برای پادشاه و ملازمان وی میهمانی ها و بزم هایی به همراه سفره های رنگین تهیه می کردند تا اینکه این هیأت بارخواه به شهر می رسیدند. زمانی که به شهر وارد می شدند مردم آنجا موظف بودند که حالاکه مهمان آنها شخص مهمی بوده است به کامل ترین نحو از وی پذیرایی کنند و شهر را آذین بسته و در مراسم استقبال حاضر شوند؛
« چون پادشاه آن مرز و بوم را به قدوم فرخنده مشرف ساخت اول به شهری….آوردند که باعث سرور باشد. روز سوم که از آیین چهار طاق و خیابان شهر صفا دادن چهار باغ فراغ خاطر روی نموده باشد جارچیان را در شهر و محلات و حدود و مواضع و نزدیک شهر مقرر دارند که جار نمایند که تمامی مرد و زن صبح روز چهارم در سر خیابان حاضر گردند تمامی آن مردم را استقبال فرمایند. بعد از آن پادشاه را به عزت و ادب گویند که پای دولت در رکاب سعادت نهاده سوار شوند ».(نوایی،۶۰:۱۳۶۸)
این شمه ای از رفتار غالب بر مسیری که برای یک مدعو ویژه در دوره اولیه صفویه و در زمان شاه طهماسب اجرا می شد. در همین زمینه می توان به مراسم باری که توسط شاه عباس برای ولی محمد خان داده شد اشاره نمود. این بار برای شاه ایران خوشحال کننده بود چرا که خود خان ماورالنهر به اصفهان پناه آورده بود، نه اینکه شاهزادگان مدعی تاج و تخت که در گذشته پناه می آوردند. اصولا در آن زمان نام سپاه ازبک، همانند سیلی طغیان گر و مرگ آور در ایران شناخته می شد و اکنون که رئیس یک سپاه برای در امان ماندن از دست ایلات و قبایل خود به پادشاه ایران پناه آورده بود، بهترین وسیله شناخته می شد تا ایران با حمایت از وی مانع از هجوم ازبکان به خراسان شود.(لویی بلان،۲۳۱:۱۳۷۵) بنابراین پادشاه در این مسیر ملاطفت های بی نظیری نسبت به این بارخواه خود به اجرا در آورد که نشان از جایگاه سیاسی وی در نظر حکومت صفوی داشته است. به همین خاطر شاه عباس برای پذیرایی و استقبال از ولی محمد خان دستور داد که بیست هزار تفنگچی از شهر تا دولت آباد که سه فرسخ بود در دوطرف مسیر صف کشیدند. تمامی چهار بازار نقش جهان و قیصریه و خانات و قهوه خانه ها را آذین بندی کردند. گروه کثیری از مردم خواص و عوام در حالی که لباس های رنگارنگ به تن داشتند در دو سو صف بستند و در تمام فاصله سه فرسخی میان اصفهان و دولت آباد، مغازه ها پر از خوردنی و شیرینی و میوه بود. شاه با امرا و ارکان دولت از جمله الله وردی خان ؛ الله قلی بیگ قورچی باشی ؛ نادر خان مهردار و سایر امرا سوار شد و تا دولت آباد رفت . پادشاه ، علیقلی خان شاملو ایشیک آقاسی باشی را به پیشواز ولی محمد خان به «خوار»فرستاد و او نیز به نام پادشاه به او خیرمقدم گفت. شاه چون به ولی محمد خان رسید به زبان ترکی گفت «خوش آمدی، صفا آوردی، سرومال لشکر در راه تو است. چون پیش ما آمدی هر چه تو را باید خدمت کنم و ایستادگی دارم .» ولی محمد خان گفت: «شاه را گفته آمده ایم.»
شاه در حالی که سوار بود با ولی محمد خان که او نیز سوار بود مصافحه و معانقه کرد و مهربانی زیادی از خود نشان داد. «آقا کمال دولت آبادی استدعا نمود که لحظه ای در منزل او فرود آیند» و «از خانه خود تا بیرون آن موضع اقمشه و اجناس مناسب پای انداز گسترده بود و جشنی ملوکانه و بزمی خسروانه آراسته ، به انواع عطر و زینت چون خلدبرین آن بزم خسروانه را مزین و معطر داشت وی مراسم میزبانی را به طور شایسته ای به جای آورد و پیشکشهای مناسب تقدیم نمود.» آنگاه عازم شهر شدند. شاه هم عنان ولی محمد خان اسب می راند و با او سخن می گفت تا داخل شهر شدند. «از درب شهر تا آستان منزلی که جهت نزول ولی محمد خان معین بود ، قریب یک فرسخ اقمشه از جنس قطنی و دارایی و اطلس و مانند آن گسترده بود. ولی محمد خان در منازل مرغوبی که جهت وی تهیه شده بود نزول کرد و علی قلی خان به میهمان داری او تعیین گردید».(اسکندربیگ منشی،۸۸۵،۲:۱۳۷۷)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...