تحقیق-پروژه و پایان نامه | ظهور مفهوم هوش عاطفی – 9 |
۲-۱-۲- عاطفه چیست؟
در فرهنگهای لغت تعاریف گوناگون و متناقضی از عواطف وجود دارد. ریشه واژه عاطفه، کلمه لاتین(Moter) است به معنای«حرکت و جنبش» و تمایل به حرکت و عمل را در هر یک از احساسات و عواطف آدمی نشان میدهد. عاطفه به احساس و افکار همراه آن، حالات روانشناختی بیولوژیک و محدودهای از تکانهها بر میگردد.
در فرهنگ لغت آکسفورد معنای لغوی عاطفه چنین آمده است :‹‹هر تحریک در ذهن، احساس و هر حالت ذهنی قدرتمند یا تهیج شده، عاطفه نامیده میشود.››
نظریه های متعددی در زمینه عاطفه مطرح است، که هر یک با تأکید و توجه بیشتر به یکی از مؤلفهها، آن را تعریف کرده و مورد بررسی قرار داده است. همچنین تعداد عواطف شناخته شده با در نظر گرفتن ترکیبات گوناگون، تحولات و اختلافات جزئی میان آن ها، به صد نوع میرسد، عنوان برخی از گروههای اصلی از این قرار است: «خشم، اندوه، ترس، شادمانی، عشق، شگفتی، نفرت، شرم» (گولمن، ۱۹۹۵ : ۴۴-۴۲).
تعریف دیگری که از عواطف در فرهنگ لغت راندوم هاووس(۱۹۷۳: ۲۷۰ ) آمده، عاطفه را نوعی حالت احساسی یا هیجانی میداند که خود آگاه و ارادی است و طی آن حالتهایی چون شادی، غم، غصه، ترس، تنفر و … تجربه میشوند و با حالتهایی چون شناخت یا انگیزش و اراده تفاوت دارند(سیاروچی[۱۵] و همکاران،۱۳۸۳ : ۴).
۲-۱-۳- تعریف هوش عاطفی
صاحب نظران، هوش عاطفی را با توجه به ویژگیها و کارکردهای آن به صورت زیر تعریف کردهاند:
دانیل گولمن[۱۶]: هوش عاطفی مهارتی است که دارنده آن میتواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود را کنترل کند، از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد، از طریق همدلی، تأثیر آن ها را درک کند و از طریق مدیریت روابط، به شیوهای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد (بابایی و مومنی،۱۳۸۴ : ۴۳).
مایر و سالووی[۱۷] هوش عاطفی را این گونه تعریف کردهاند: هوش عاطفی عبارت از مهارت های عاطفی همچون درک و بیان صحیح احساسات، ادغام هیجانات با فرایندهای شناختی،فهم احساسات و به کار گیری آن ها در موقعیت های گوناگون و اداره احساسات میباشد(لیونز و اشنایدر[۱۸]،۲۰۰۵: ۶۹۴-۶۹۳).
هوش عاطفی طبق تعریف ریون بار- آن[۱۹] عبارت است از مجموعه ای از مهارت ها، قابلیت ها و تواناییهای غیر شناختی که قابلیت کلی ما را در پاسخ به نیازها و فشارهای محیطی به طور مؤثری تحت تأثیر قرار میدهد(مندل وفروانی[۲۰] ،۲۰۰۳ : ۳۸۹).
بنابرین، هوش عاطفی را می توان به کارگیری قابلیتهای عاطفی خود و دیگران، در رفتار فردی و گروهی برای کسب حداکثر نتایج، تعریف کرد.
۲-۱-۴- تاریخچه ظهور و پیدایش هوش عاطفی
مفهوم هوش عاطفی چیز جدیدی نیست بلکه استفاده از این اصطلاح در نوع خود جدید میباشد. شاید ارسطو اولین کسی باشد که به اهمیت احساسات در تعاملات انسانی توجه نمود. ارسطو میگوید: عصبانی شدن آسان است،همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در مقابل شخص صحیح، به میزان صحیح، در زمان صحیح، به دلیل صحیح و به طریق صحیح، آسان نیست(گولمن،۱۳۸۲: ۱۵). در سال ۱۹۸۵ یک دانشجوی مقطع دکتری در رشته هنر در یکی از دانشگاههای آمریکا پایاننامهای را به اتمام رساند که در عنوان آن از واژه هوش عاطفی استفاده شده بود. این چنین به نظر میرسد که این اولین استفاده علمی و آکادمیک از واژه هوش عاطفی باشد(هین[۲۱]، ۲۰۰۴ : ۱)(خائف الهی و دوستار، ۱۳۸۲ : ۵۲). در سال ۱۹۹۰ سالووی و مایر با آگاهی از کارهای انجام شده در زمینه جنبههای غیرشناختی هوش، اصطلاح هوش عاطفی را به کار بردند. آن ها اصطلاح هوش عاطفی را به عنوان شکلی از هوش اجتماعی[۲۲] که شامل توانایی در کنترل احساسات و عواطف خود و دیگران و توانایی تمایز قائلشدن بین آن ها و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمایی برای فکر و عمل فرد به کار بردند(چرنیس[۲۳]، ۲۰۰۰ : ۳). این دو دانشمند بیان داشتند که هوش عاطفی این امکان را برای ما فراهم میکند که به صورت خلاقانهتری بیندیشیم و از عواطف و احساسات خود در حل مسائل و مشکلات استفاده کنیم. این دو دانشمند با ادامه تحقیقات خود در زمینه اندازهگیری و سنجش هوش عاطفی بیان داشتند که هوش عاطفی تا حدی با هوش عمومی همپوشانی دارد و شخصی که دارای هوش عاطفی باشد، باید چهار مهارت زیر را داشته باشد:
۱- تشخیص عواطف[۲۴]
۲- استفاده از احساسات و عواطف[۲۵]
۳- فهم عواطف[۲۶]
۴- تنظیم و کنترل عواطف[۲۷] (کی یراستد[۲۸]، ۱۹۹۹ : ۱؛ چرنیس،۲۰۰۰: ۳؛ پون تنگ و فات[۲۹]،۲۰۰۲ : ۱).
به جای کسانی که برای اولین بار اصطلاح هوش عاطفی را به کار بردند، دانیل گولمن کسی است که بیش تر از همه نامش با عنوان هوش عاطفی گره خورده است(هین، ۲۰۰۴: ۱). وی که خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز بود، رشته روان شناسی را در هاروارد[۳۰] به پایان رساند و مدتی نیز با مک کلند[۳۱] و دیگران کار کرد. گروه مک کلند میخواستند بدانند که چرا آزمون های هوش نمیتواند مشخص کند که افراد در زندگی خود موفق میشوند یا نه(چرنیس، ۲۰۰۰ : ۳). گولمن در سال ۱۹۹۵ کتابی تحت عنوان هوش عاطفی منتشر کرد که این کتاب پرفروش ترین کتاب سال شد و تلویزیون آمریکا با مصاحبه های گستردهای که با وی در زمینه هوش عاطفی داشت موجب معروف شدن وی در سطح جهان گردید. گولمن در کتاب خود اطلاعات جالبی در ارتباط با مغز، عواطف و رفتارهای آدمی ارائه میدهد(هین، ۲۰۰۴ : ۱). تعریف گولمن از هوش عاطفی چنین است: ظرفیت یا توانایی سازماندهی احساسات و عواطف خود و دیگران، برای برانگیختن خود، و کنترل مؤثر احساسات خود و استفاده از آن ها در روابط با دیگران. به عقیده وی، هوش عاطفی در محیط کار از سازهای چند بعدی تشکیل شده که شامل پنج جزء زیر میباشد(گولمن، ۱۹۹۸: ۳۱۸-۳۱۷؛ رایم و ماینورز[۳۲]، ۲۰۰۳: ۱۵).
-
- خود- آگاهی،
-
- خود-تنظیمی،
-
- انگیزش،
-
- همدلی،
- مهارت های اجتماعی.
گولمن در این تقسیم بندی سه جزء اول هوش عاطفی را مربوط به مهارت های خود- مدیریتی و دو جزء بعدی(همدلی و مهارت های اجتماعی) را به هنر برقراری رابطه با دیگران مرتبط میداند(گولمن، ۱۹۹۸: ۱۰۱).
در اینجا به فعالیتهای روانشناسی از سال ۱۹۰۰میلادی تا کنون و نحوه پیدایش مفهوم هوش عاطفی که به صورت جدول۱-۲، آورده شده است اشاره میکنیم :
جدول۲-۱ ظهور مفهوم هوش عاطفی
ظهور مفهوم هوش عاطفی
۱۹۶۹-۱۹۰۰
هوش و عواطف به عنوان حوزه های جداگانه و محدود
مطالعه هوش: طی این دوره قلمرو روانآزمایی هوش توسعه یافت و فنآوری پیچیده و پیشرفته آزمونهای هوش به وجود آمد.
مطالعه عواطف : در حوزه عواطف مباحث پیرامون مسئله تخم مرغ و مرغ بود که کدام ابتدا به وجود آمده است، اول واکنشهای فیزیولوژیکی به وجود میآیند بعد هیجان یا بلعکس. در حیطههای دیگر داروین روی موضوع وراثت و تکامل و پاسخهای هیجانی بحث میکرد، اما طی این دوره اغلب عاطفه به عنوان موضوعی که تحت تأثیر عوامل فرهنگی قرار میگیرد، مورد توجه بود.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 01:44:00 ق.ظ ]
|