• کدگذاری با جمله یا پاراگراف. در اینجا این سؤال پیش می‌آید که در این جمله یا پاراگراف، چه ایده‌ی اساسی‌ای نهفته است؟
  • سومین روش، گرفتن یک سند کامل با مشاهده‌ یا مصاحبه است. سؤال در این بخش این است که چه چیزی این سند را از اسنادی که قبلاً‌ کدگذاری شده‌اند جدا می‌کند؟

تجزیه و تحلیل داده ها(۴)
ساختن نظریه‌ (۵)
مرتب کردن داده‌ها (۳)
اشباع نظریه ؟
بلی
جمع‌ آوری داده‌ها (۲)
نه
تکمیل نظریه سازی (۶)
نمونه‌گیری نظری (۱)
۱۹نمودار۳-۲ ارتباط مراحل جمع‌ آوری، مرتب کردن و تحلیل داده‌ها در نظریه بنیادی: ذکایی(۱۳۸۱ : ۶۲)
در کدگذاری باز پدید‌ه‌ها نام‌گذاری می‌شوند؛ چرا که مفاهیم، واحد تحلیلی در نظریه‌ی بنیادی هستند. قبل از پرداختن به موضوع کشف طبقات، تعریفی از طبقه الزامی است. منظور از طبقه همان طبقه‌بندی مفاهیم است. این طبقه‌بندی وقتی ظاهر می‌شود که می‌خواهیم مفاهیم را برای تشخیص دادن پدیده‌های مشابه، با هم مقایسه کنیم. سپس این مفاهیم با هم جمع می‌شوند و یک نظم بزرگ‌تر را که بیشترین مفهوم ذهنی را می‌رساند، تشکیل می‌دهند که طبقه نام دارد(:منبع پیشین: ۱۲۵). در این مطالعه از روش دوم، یعنی کدگذاری با جمله یا پارگراف استفاده شد؛ به این شکل که مصاحبه های ضبط شده چندین بار مورد بررسی قرار گرفته و جملات کلیدی آن کشف و مفهوم آن به عنوان کد اولیه تعیین شده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

کدگذاری محوری مرحله‌ی دیگری از تحلیل است که پس از مرحله‌ی کدگذاری باز انجام می‌شود. کدگذاری محوری را استراوس و کوربین فرایندی می‌دانند که طی آن، مفاهیم به هم ربط داده می‌شوند(اشتراوس‌ و کوربین،۱۹۹۰؛ کوربین و اشتراوس،۲۰۰۸). بعد از اینکه در روند کدگذاری باز، داده‌ها به مفاهیم و طبقه‌بندی‌ها تقسیم می‌شوند، کدگذاری محوری، آنها را به سمت هم می‌کشاند تا ارتباط آنها و طبقه‌بندی‌ها و زیر طبقه‌بندی‌ها را در شکل جدیدی نشان ‌دهد؛ پس هدف اصلی کدگذاری محوری این است که داده‌هایی را که در فرایند کدگذاری شکسته شده‌اند، دوباره گردآوری کند. در این کدگذاری، ما به دنبال بر هم زدن و پیوستن طبقه‌بندی‌ها هستیم، تا یک تبیین دقیق‌تر و کامل‌تر از پدیده را ارائه دهیم. کدگذاری محوری، برقراری ارتباط بین طبقه‌بندی‌ها با طبقات خردتر و ابعادشان است و چندین کار اصلی دارد(اشتراوس و کوربین، ۱۹۹۰). در این تحقیق از الگوی پارادایم کوربین و اشتراوس(۱۹۹۰) برای کد گذاری محوری استفاده شده است. در این الگو، مفاهیم حول مقوله ی محوری، شرایط علی، بستر حاکم، شرایط مداخله گر، کنش ها و تعاملات(استراتژیهای عملی) و پیامدها متمرکز می شوند.
پس از کدگذاری محوری، کدگذاری انتخابی انجام می‌گیرد. کدگذاری انتخابی فرایند ادغام و تصحیح نظریه است. در مرحله‌ی کدگذاری باز، تحلیل‌گر با موضوع به وجود آمدن طبقه‌ها برای تعیین اینکه چگونه طبقه‌بندی‌ها ابعاد گوناگونی دارند، سر و کار دارد. در کدگذاری محوری، طبقه‌بندی‌ها به طور نظام‌یافته گسترش می‌یابند و به طبقات خردتر مرتبط می‌شوند؛ اما هنوز هنگام آن نرسیده که طبقه‌بندی‌ها برای یک طرح نظری کلی یگانه شوند(اشتراوس و کوربین، ۱۹۹۰).

  •  
          1. ارائه نظریه و مقایسه با ادبیات

         

     

از این مرحله است که داده‌ها به نظریه تبدیل می‌شوند. تماشای رشد و نمو نظریه، یک حالت جالب توجه است. یگانگی، یک فرایند مداوم است که در طول زمان به وجود می‌آید. می‌توانیم بگوییم نظریه‌سازی از اولین تحلیل‌ها آغاز می‌شود و تا آخرین تحلیل‌ها ادامه می‌یابد. یگانه کردن یک عمل متقابل بین داده‌هاست (اشتراوس و کوربین، ۱۹۹۰). اولین قدم در مرحله‌ی یگانه کردن، تصمیم‌گیری در مورد طبقه‌بندی مرکزی است. طبقه‌بندی مرکزی، که گاهی طبقه‌بندی درونی هم نامیده می‌شود، تم(درون مایه‌ی) تحقیق را نشان می‌دهد که محصول یک نوع تجرید است.
اعتبار دادن طرح نظری: اعتبار تحقیقات کیفی در مورد وصف و تبیین است و هم‌خوانی تبیین موردنظر با وصف؛ به بیانی دیگر، آیا تبیین قابل اعتماد و پذیرفتنی نیست(جنسک، ۱۹۹۸)؟ وقتی صحبت از اعتبار می‌شود، منظور آزمایش در مفهوم کمی نیست؛ منظور این است که نظریه از داده‌ها بیرون می‌آید؛ اما در هنگام یگانه کردن، باید طبقه‌بندی‌ها را با داده‌ها مقایسه کرد یا اینکه یافته‌ها را به پاسخگویان نشان داد و عکس‌العمل‌ آنها را مشاهده نمود. نظریه‌ای که از داده‌ها مشتق می‌شود باید برای شرکت‌کنندگان در تحقیق قابل شناسایی باشد. در این تحقیق، با توجه به آنکه تعداد زیادی از پاسخ دهندگان پرسشنامه را افراد شرکت کننده در مصاحبه تشکیل داده بودند، الگوی برآمده از روش تئوری بنیادی به ایشان ارائه و تاییدیه آنها اخذ شده است.

      1. نمونه تحقیق(حجم و روش نمونه گیری)

     

در روش نظریه‌ی بنیادی، در مرحله‌ی جمع‌ آوری داده، نمونه‌گیری[۲۷۱]، هدفمند انجام می‌گیرد. هدف از نمونه‌گیری نظری، جمع‌ آوری داده از مکان‌ها، افراد و حوادث است؛ با اینکه امکان توسعه دادن مفاهیم بر مبنای ابعادشان و تشخیص روابط بین مفاهیم هست. در نمونه‌گیری نظری، محقق باید اجازه دهد که تحلیل فرایند تحقیق را هدایت کند. نمونه‌گیری تا زمانی ادامه خواهد یافت که طبقه‌ای به اشباع[۲۷۲] برسد(کوربین و اشتراوس، ۲۰۰۸؛۱۴۶).
لینکلن و گوبا اظهار می کنند که در یک مطالعه که با دقت هدایت شده است و در آن انتخاب نمونه به صورت تکاملی و تعاقبی بوده است، می‌توان با حدود ۱۲ شرکت کننده به نقطه اشباع رسید و احتمالاً این تعداد بیشتر از ۲۰ نخواهد شد. داگلاس در مطالعه خود تخمین زد که در مصاحبه¬های عمیق قبل از رسیدن به نقطه اشباع به ۲۵ نفر شرکت کننده نیاز داریم. درعمل، مفاهیم اشباع اطلاعاتی و بازده نزولی که در نمونه گیری مطرح می شوند بایستی با محدودیتهای زمان، پول و سایر عوامل در نقطه تعادل قرارگیرند(میکوت و مور هوس[۲۷۳]،۱۹۹۴؛۶۳).
تعداد نمونه های مورد نیاز برای اسناد بستگی به هدف مطالعه دارد. در صورتی که هدف از مطالعه، آزمون فرضیات باشد، حداقل شش نمونه(سه نمونه از هرکدام از گروه‌های مورد مقایسه)مورد نیاز است. درصورتی که هدف از اسناد، اکتشاف و توصیف عقاید و نگرش‌های مصاحبه شوندگان باشد، باتوجه به زمان و منابع قابل دسترس، تعداد(۱۰ ± ۱۵) نمونه برای انجام مصاحبه کافی خواهدبود(ویل؛۱۹۹۷).
در تحقیق کنونی تعداد نمونه های انتخاب شده برابر ۱۶مصاحبه است که برای اطمینان بیشتر از حد کافی نیز فراتر رفته ایم. با انجام این تعداد مصاحبه، تشخیص محقق این بوده است که اطلاعات گردآوری شده به نقطه اشباع رسیده و نیازی به انجام تحلیل متون مصاحبه بیشتر نیست.
نمونه این تحقیق، مدیران ارشد و معاونت های مرتبط با موضوع در سازمان های بازرسی کل کشور، بودند که نسبت به موضوع، آگاهی کافی و وافی داشتند. در طول نمونه گیری نظری سعی شده است از نظرات افراد مجرب که سابقه کار داشته اند استفاده شود. تاکید بر تجربه کاری از آن جهت بوده است که نظر فرد از روی شناخت سازمانی بیان شده و داده ها قابل اعتماد باشند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...