ازآنجایی که یکی از عمده مسائل مهم عصر شیخ صدوق به استناد بسیاری از کتب و منابع ابهام و تردیدی است که در مورد امام زمان بوجود آمده بود در این قسمت بر آن داریم تا به نقش شیخ صدوق در رفع این ابهامات بپردازیم.
وی بعداز نام بردن ویژگی های امام،به این موضوع مهم می‌پردازد که امام مایه ثبات وپایداری جهان خلقت است.ودر این راستا به بیان احادیث و روایاتی می‌پردازد.مانند این روایات: خدای تعالی همچنان که ستارگان را قطب و محور منظومه و کهکشانهای عالم قرار داده و با وجود آنها حیات و بقای سیاره ها و دیگر اجرام آسمانی که در منظومه ها و کهکشانهای بی شمار هستی قرار دارند، استمرار و دوام می‌یابد، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و به تعبیر بهتر حجت های الهی را قطب و محور کل هستی قرار داده و همۀ نعمت ها، برکت ها و فیض های مادی و معنوی خود را به واسطۀ وجود آنها که خلیفه های خدا بر روی زمین هستند، نصیب بندگانش می‌فرماید. این موضوع از بسیاری از روایات، ادعیه و زیارت های نقل شده از معصومین(ع) استفاده می‌شود. که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.
امام صادق(ع) به واسطۀ پدر بزرگوارش از جد گرامی‌خود، امام سجاد(ع) در این زمینه چنین روایت می‌کند:
ما کسانی هستیم که خداوند به وسیلۀ ما آسمان را از اینکه جز به اذن او، بر زمین فرو افتد، نگه می‌دارد و به وسیلۀ ما زمین را از اینکه ساکنان پریشان سازد، حفظ می‌کند، و به وسیلۀ ما باران را فرومی‌فرستد، رحمتش را جاری می‌سازد، و برکات زمین را خارج می‌کند.(ابن بابویه،محمد،۱۳۷۴ش : ۲۰۷).در روایت دیگری که از امام حسن عسکری(ع) نقل شده است در این زمینه چنین می‌خوانیم:
خدای تبارک و تعالی از زمان آدم تا کنون زمین را از حجت خودش بر آفریدگان خالی نگذاشته است و تا روز قیامت هم خالی نخواهد گذاشت، به واسطۀ اوست که بلا را از اهل زمین دفع می‌کند و به خاطر اوست که باران را فرو می‌فرستد و برکات زمین را بیرون می‌آورد.( همان، ج۲ :۳۸۴).
در بخشی از زیارت «جامعۀ کبیره» در این باره چنین آمده است:
خداوند به وسیلۀ شما گشوده، به وسیلۀ شما پایان می‌دهد. به وسیلۀ شما باران را نازل می‌کند و آسمان را از اینکه جز به اذن او، بر زمین فرو افتد نگه می‌دارد و به وسیلۀ شما اندوه را می‌برد و سختی ها را برطرف می‌سازد.(ابن بابویه،محمد،۱۳۶۹ش:۳۷۴).
همۀ آفریدگان برای استمرار حیات و بقایشان نیازمند فیض خداوندی هستند، به گونه ای که اگر یک لحظه این فیض قطع شود، هستی آنها به پایان می‌رسد. از آنجا که همۀ فیض های خداوندی به واسطۀ حجت های الهی به مردم می‌رسد و همه بلاها و سختی ها به واسطۀ وجود آنها برطرف می‌گردد، این موضوع که بدون وجود حجت های الهی حیات و بقای ساکنان کرۀ زمین به خطر می‌افتد، کاملا قابل تصور است. افزون بر روایات یاد شده دسته ای دیگر از روایات نیز وجود دارند که در آنها با تعبیری دیگر بر پیوستگی بقا و حیات ساکنان کرۀ زمین با بقا و حیات اهل بیت عصمت و طهارت(ع) تأکید شده است. که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در یکی از این روایات، امام باقر(ع) از پیامبر خدا(ص) نقل می‌کند که آن حضرت خطاب به امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:
من و یازده تن از فرزندانم و تو ای علی! لنگر های زمین هستیم، خداوند به وسیله ما زمین را استوار کرده که ساکنانش را در دل خود فرونبرد. هنگامی‌که دوازده فرزندم از روی زمین بروند، زمین ساکنانش را در دل خود فرو می‌برد و به آنها مهلت داده نمی‌شود.(طوسی،محمدبن حسن، ۱۴۲۳ ق:۹۲).
آن حضرت در روایت دیگری می‌فرماید:
تا پایان[امامت] دوازده تن از قریش، این دین پابرجاست. هنگامی‌که آنها رخت بربندند، زمین ساکنانش را در کام خود فرومی‌برد.(مجلسی،محمد باقر،۱۴۰۱ ق،ج۳ :۲۷۶).
در روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده است، آن حضرت در پاسخ این پرسش که:«آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟» می‌فرماید:
اگر زمین خالی از امام بماند فرو می‌ریزد.(کلینی،محمدبن یعقوب،۱۳۶۳ش:۱۷۹).
روایات بسیاری با این مضمون نقل شده اند، که به همین تعداد بسنده می‌کنیم.
وی همچنین به مخاطب خود القا می‌کند که راه نجات و رستگاری مومن در گرو تبعیت و عشق امام است به این ترتیب که وی بیان می‌کند: واجب است مومن معتقد باشدکه مثل امام در این امت مانند مثل،کشتی نوح. (ابن بابویه،محمد،۱۳۶۹ش:۱۳۵).
از دیگر موضوعاتی که شیخ صدوق در زمینه وجوب امامت بر روی آن تاکید می کند ضرورت دوستی و حب امام است و ترک دشمنی با آنها، به عنوان مرز ایمان و کفر مشخص شده است.وی دوستی با اهل‌بیت(ع) را عین ایمان و دشمنی با آنها را عین کفر دانسته است و می‌فرماید: واجب است مومن معتقد باشد دوست داشتن آنها ایمان و دشمن داشتن آنها کفر است.(ابن بابویه، محمدبن علی،۱۳۷۴ش:۱۳۷).
از جمله در یکی دیگر از این روایات می‌خوانیم:
رسول خدا فرمود:خداوند سبحان نگاهی به زمینیان کرد و مرا از میان آنها برگزید، آن‌گاه نگاهی دیگر کرد و علی را به عنوان برادر، یاور، وارث، وصی، جانشین من در امتم و سرپرست هر مؤمن پس از من برگزید. هر کس او را به سرپرستی گیرد، خدا را به سرپرستی گرفته و هر کس با او به دشمنی برخیزد، با خدا به دشمنی برخاسته، هر کس او را دوست بدارد، هم او خدا را دوست می‌دارد و هر کس با او دشمنی کند، خدا هم با او دشمنی می‌کند. او را دوست ندارد مگر مؤمن و او را دشمن ندارد مگر کافر.( ابن بابویه، محمدبن علی،۱۳۷۴ش،ج۱ : ۱۳۹).
آن حضرت در روایت دیگری خطاب به امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید:
ای علی! تو را دوست ندارد مگر کسی که از دامان پاکیزه‌ای به دنیا آمده و با تو کینه‌ورزی نمی‌کند، مگر کسی که از دامن ناپاکی متولد شده است، و تو را به سرپرستی نمی‌گیرد مگر مؤمن و با تو دشمنی نمی‌کند مگر کافر.در این میان، عبدالله بن مسعود می‌پرسد:
ای فرستاده خدا! نشانه انسان‌های ناپاک و کافر در زمان حیاط خودتان را کینه‌ورزی نسبت به علی و دشمنی با او بیان کردی، نشانه ناپاک و کافر پس از شما در حالی که شخص با زبان اظهار اسلام می‌کند، ولی آنچه را در دل دارد، پوشیده می‌دارد، چیست؟
آن حضرت در پاسخ او، پس از معرفی جانشینان امام علی(ع) می‌فرماید:
تنها کسانی که از دامانی پاک به دنیا آمده‌اند، آنها را دوست دارند و تنها کسانی که از دامانی ناپاک متولد شده‌اند، با آنها کینه‌ورزی می‌کنند. تنها مؤمنان سرپرستی آنها را می‌پذیرند و تنها کافران، با آنها دشمنی برمی‌خیزند.(همان،ج۱ :۱۴۰).
در بخشی از زیارت جامعه کبیره نیز در این زمینه می‌خوانیم:
هر کس به شما مهر ورزد، به درستی به خدا مهر ورزیده، و هر کس با شما دشمنی کند، به درستی با خدا دشمنی کرده است.( ابن بابویه، محمدبن علی،۱۳۶۹ش،ج۱ :۲۶۱).
از نظر شیخ صدوق،امامان معصوم (ع) به دلیل دارا بودن ویژگی‌هایی چون سرسپردگی و تسلیم محض نسبت به اوامر و نواهی الهی، پاکی و پیراستگی از هر گونه خطا و اشتباه و فانی شدن در اراده و خواست خداوند به مقامی‌رسیده‌اند که امر و نهی آنها عین امر و نهی الهی است. به همین دلیل، کسی که در برابر آنها پیروی کند، دقیقاً این است که از خدا پیروی کرده است.
واجب است مومن معقتد باشد… دستور آنها، دستور خدا؛ نهی آنها نهی خدا؛ پیروی از آنها، پیروی از خدا، مخالفات با آنها، مخالفت با خدا، دوست آنها دوست خدا و دشمن آنها، دشمن خداست.(همان،ج۱ :۲۶۱).
همه ویژگی‌هایی که شیخ صدوق به آنها اشاره کرده، در روایات ذکر شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم. پیش از بررسی روایات باید توجه داشت که این ویژگی‌ها از نظر وی در فرموده خدای متعال ریشه دارد آنجا که می‌فرماید:
یا أیّها الذّین آمنوا أطیعواالله و أطیعوا الرّسول و اُولی الأمر منکم. سوره نساء (۴) آیه :۵۹.
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را نیز اطاعت کنید.
از نظر وی، مراد از «اولی‌الامر» در آیه، امامان از ذریه محمّد(ص) هستند، بر اساس این آیه همچنانکه اطاعت خدا و رسول واجب است، اطاعت امامان هم واجب است و میان اطاعت از آنها و اطاعت از خدا هیچ تفاوتی وجود ندارد.
شیخ، روایات فراوانی از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم (ع) نقل کرده است که از همه آنها برمی‌آید اطاعت امامان هم‌سنگ اطاعت خداوند و مخالفت با آنها به منزله مخالفت با خداست. در این مجال، به دو مورد از این روایات که برجستگی ویژه‌ای دارند، اشاره می‌کنیم.
در روایت مفصلی که سلیم بن قیس از امام علی(ع) نقل کرده است. که حضرت در جریان نبرد صفین و در پاسخ به نامه معاویه، جریان غدیر خم را یادآور می‌شود و مردم را با ذکر سوگند به خدا گواه می‌گیرد که رسول خدا در آخرین خطبه خود فرمود:
ای مردم! من در میان شما دو چیز گران سنگ را به یادگار گذاشتم که تا زمانی به آنها تمسک می‌جویید، هرگز گمراه نمی‌شوید: کتاب خدای عزّ و جلّ و خاندانم؛ همانا خدای لطیف و خبیر به من خبر داد و با من پیمان بست که این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا زمانی که در کنار حوض کوثر]بر من وارد شوند. مردم در پاسخ گفتند: به خدا ما شهادت می‌دهیم که همه آنچه که گفتی از رسول خدا (ص) بود. آنگاه دوازده نفر از میان جماعت برخاستند و گفتند: ما شهادت می‌دهیم پیامبر خدا در آخرین خطبه‌ای که در روز وفاتش عنوان کردند، در پاسخ عمر بن خطاب که پرسید: «ای رسول خدا آیا آنچه گفتی همه اهل بیت تو را شامل می‌شود؟» فرمود: خیر، آنچه گفتم برای اوصیای من است. یکی از آنها علی است که برادرم، وزیرم، وارثم، خلیفه‌ام در امتم و سرپرست هر مؤمن پس از من است. او نخستین آنها و برترین آنهاست. وصیّ پس از او این پسرم ـ اشاره به حسن(ع) فرمود ـ سپس وصّی او این پسرم ـ اشاره به حسین(ع) فرمود ـ سپس وصیّ او فرزندم و هم‌نام برادرم [علی] سپس وصیّ او هم‌نام من [محمد] و سپس هفت نفر از فرزندان او یکی پس از دیگری خواهند بود تا زمانی که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. آنها گواهان خدا بر زمین و حجت‌های او بر آفریدگانش هستند. هر کس آنها را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است و هر کس به ستیز با آنها برخیزد، به ستیز با خدا برخاسته است.
در این هنگام، هفتاد نفر از مجاهدان بدر و مانند آنها از مهاجران برخاستند و گفتند: ما [آنچه گفتی] به یاد می‌آوریم و هرگز فراموش نمی‌کنیم. گواهی می‌دهیم که ما این سخنان را از رسول خدا (ص) شنیدیم.(ابن بابویه،محمدبن علی،۱۳۶۹ش :۱۷۷).
یکی دیگر از مبانی اساسی امامت و ولایت، از نظر صدوق، اعتقاد به ضرورت وجود حجت الهی در هر عصر است. بر اساس این اعتقاد، خداوند از ابتدای آفرینش تا روز قیامت همواره انسان‌های برگزیده‌ای را به عنوان حجت‌های خود بر مردم برگزیده‌ است و انسان‌ها هیچگاه بی‌نیاز از این حجت‌‌ها نمی‌شوند. البته حجت‌های الهی همواره ظاهر و آشکار نیستند و چه بسا که در برخی دوره‌ها، بر اساس مصالح و حکمت‌هایی، از دیدگاه مردم پنهان شوند. شیخ صدوق(ره) در مورد این نکته مهم اعتقادی می‌نویسد:
…. واجب است که مومن معتقد باشد که زمین هیچ‌گاه از حجت خدا بر آفریدگانش خالی نمی‌ماند، خواه این حجت آشکار و شناخه شده باشد، خواه ترسان و پنهان از دیده‌ها.(ابن بابویه،محمدبن علی،۱۳۷۴ ش:۲۵۰ )؛(ابن بابویه، محمدبن علی،۱۳۶۹ش:۱۸۸).
«حجّت» در لغت به معنی دلیل، برهان و راهنما است. به عبارت عامیانه «آنچه به آن دعوی یا مطلبی را ثابت کنند» حجّت گویند.
در آموزه‌های اسلامی‌موضوع «حجّت» از جایگاه و اهمیت به‌سزایی برخوردار بوده و در آیات قرآن، روایات و ادعیه به جای مانده از معصومان(ع) از زوایای مختلف به این موضوع پرداخته شده است. به دلیل جایگاه و اهمیت این موضوع برخی از مجموعه‌های روایی شیعه؛ از جمله اصول کافی، نیز بخشی را با عنوان «کتاب الحجه» به بیان روایات مربوط به این اختصاص داده‌اند.
مهم‌ترین مباحثی که در این زمینه در آموزه‌های قرآنی و روایی مطرح شده، به شرح زیر است:
حجت‌های الهی مایه بسته شدن راه بهانه‌جویی بر مردم: قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
رسلاً مبشّرین و منذرین لئلّا یکون للنّاس علی الله حجّه بعد الرّسل و کان الله عزیزاً حکیماً. سوره نساء (۴)، آیه ۱۶۵.
پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا برای مردم پس از فرستادن پیامبران، در مقابل خدا بهانه و حجّتی نباشد و خدا توانا و حکیم است.
در این آیه خداوند هدف از فرستادن پیامبران را اتمام حجّت به مردم و سلب کردن راه استدلال و بهانه‌جویی بر آنها دانسته است. بنابراین می‌توان گفت که انبیا «حجت» خدا بر مردم‌اند و با آمدن آنها دیگر کسی نمی‌تواند در درگاه خدا مدعی شود که چرا راه مستقیم را به ما نشان ندادی.
نیاز دائمی‌و همیشگی به حجت در اعتقاد اسلامی‌بشر همواره نیازمند هدایتگر بوده و به همین دلیل از ابتدای آفرینش انسان تاکنون هیچ‌گاه جهان از پیامبران و امامان هدایتگری که حجت‌های خدا بر بندگانش هستند خالی نبوده است.
امام محمد باقر(ع) در این باره می‌فرماید:
به خدا سوگند که خداوند از روزی که آدم(ع) قبض [روح] شد، هیچ سرزمینی را از پیشوایی که [مردم] به وسیله او به سوی خدا هدایت می‌شوند، خالی نگذاشته است. این پیشوا حجّت خدا بر بندگانش است و هرگز زمین بدون امامی‌که حجّت خدا بر بندگانش باشد، باقی نمی‌ماند.(کلینی،محمدبن یعقوب،۱۳۷۲ش:۱۷۹،۱۷۸ ).
امام هادی(ع) نیز در همین زمینه می‌فرماید:
زمین هرگز از حجت خالی نمی‌ماند و به خدا قسم من آن حجّت هستم.(همان:۲۲۰).
شیخ زنده بودن حجت الهی را در روایات متعددی اثبات نموده و بر این موضوع تأکید نموده که، حجت الهی آنگاه بر مردم اقامه می‌شود،که امام زنده‌ای در میان مردم باشد و مردم نیز او را بشناسند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...