زهر و مارشال (۲۰۰۰)استعدادی ذهنی که انسان در حل مسائل معنوی و ارزشی خود به کار ‌می‌گیرد و زندگی خود را در حالتی از غنا و معنا قرار می­دهد (صمدی، ۱۳۸۷)لوین (۲۰۰۰)شهود را در بر ‌می‌گیرد که ورای هوش عقلایی، خطی و تحلیلی ماست (امرام، ۲۰۰۹).نوبل (۲۰۰۱)استعداد ذاتی بشری است (سهرابی، ۱۳۸۷) و عملکرد ذهنی انسان را منعکس می­ کند (ساغروانی، ۱۳۸۸).ولمن (۲۰۰۲)در برگیرنده تفکر، ادراک و حل مسئله است و ظرفیتی انسانی است برای پرسیدن سوالات غایی در خصوص معنای زندگی و تجربه ارتباطات یکپارچه بین هر یک از ما و جهانی که در آن زندگی می­کنیم (امرام، ۲۰۰۹).

سیسک و تورنس (۲۰۰۱)خودآگاهی[۲۱۰] عمیق­تر و آگاهی هر چه بیشتر از ابعاد خود، نه فقط به عنوان جسم، بلکه به عنوان فکر و جسم و روح را تشریح می­ کند (سیرکتون، ۲۰۰۸).بازن (۲۰۰۱)آگاهی از جهان و مکانی که در آن هستیم (Wikipedia).واگان (۲۰۰۲)ظرفیتی برای فهم عمیق مسائل مربوط به هستی و داشتن سطوح چندگانه آگاهی (امرام، ۲۰۰۹).والش و واگان (۲۰۰۲)در برگیرنده مجموعی از قابلیت­هاست، و توانایی­هایی مانند خودآگاهی بیشتر، آگاهی از ماهیت چند بعدی حقیقت، دارا بودن تقوا، شناخت تقدس در فعالیت­های روزانه ‌می‌باشد (امرام،۲۰۰۵).والش و واگان (۲۰۰۲)در برگیرنده مجموعی از قابلیت­هاست، و توانایی­هایی مانند خودآگاهی بیشتر، آگاهی از ماهیت چند بعدی حقیقت، دارا بودن تقوا، شناخت تقدس در فعالیت­های روزانه ‌می‌باشد (امرام،۲۰۰۵).مک هاوک (۲۰۰۲)تجربیات محسوس، منحصر به فرد، توسعه ­یافتگی[۲۱۱] و خود شکوفایی تعریف می­ شود (سیرکتون، ۲۰۰۸).ویگلزروث (۲۰۰۴)هوش معنوی را معرفت درونی، حفظ تعادل فکری، آرامش درونی و بیرونی، و توانایی به دست آوردن قدرتی تعریف می­ کند که ما را برای رسیدن به رؤیاهای­مان یاری می­دهد (ویگلزروث، ۲۰۰۴).نازل (۲۰۰۴)از روابط فیزیکی و شناختی فرد با محیط پیرامون خود فراتر رفته و وارد حیطه شهودی و متعالی دیدگاه فرد به زندگی خود می­گردد (غباری بناب و دیگران، ۱۳۸۶)چالز مارک (۲۰۰۴)جنبه­ های شناختی و عاطفی ذات ما را در بر ‌می‌گیرد، و به عنوان جزئی از هوش کلی است، که بصیرت، تجربیات، و ماوراء را شامل می­ شود (سیرکتون، ۲۰۰۸).اسکالر (۲۰۰۵)رویکردی جدید نسبت به زندگی خود و دیدن زندگی به عنوان یک سیستم به هم پیوسته، و سیستمی است که شامل ابعاد روحی انسان می­ شود (سیرکتون، ۲۰۰۸).امرام (۲۰۰۵، ۲۰۰۷، ۲۰۰۹)توانایی به کارگیری و بروز ارزش­های معنوی است، به گونه ­ای که موجب ارتقای کارکرد روزانه و سلامت جسمی و روحی فرد می­ شود (امرام، ۲۰۰۵، ۲۰۰۷، ۲۰۰۹)سیندی و ویگلزورث (۲۰۰۴، ۲۰۰۸)توانایی رفتار کردن همراه با خرد، در حین آرامش درونی و بیرونی صرف نظر از پیشامدها و رویدادها است (Wikipedia).سینگ جی (۲۰۰۸)توانایی ذاتی، تفکر و درک پدیده ­های معنوی است و رفتار روزانه ما را با ایدئولوژی معنوی هدایت می­ کند (Wikipedia).

سیسک

(۲۰۰۸)

هوش معنوی را توانایی کاربرد رویکرد چند حسی در حل مسئله و یادگیری همراه با گوش سپردن به ندای درون معرفی می­ کند. به عبارت دیگر، هوش معنوی خودآگاهی عمیقی است که فرد بیشتر از جنبه­ های درونیش آگاه شده و آن ها را درک می­ کند به گونه ایکه بشر در این حالت تنها جسم نبوده بلکه مجموعه ­ای از فکر، روح و بدن است.کینگ (۲۰۰۸)مجموعه‌ای از ظرفیت­های عقلی که به آگاهی کامل و کاربرد انطباقی از جنبه­ های معنوی و جهان مافوق وجودی شخص کمک می­ کند و منجر به خروجی­هایی مانند تفکر وجودی­عمیق، افزایش معنا، شناسایی عالم مافوق و سلطه حالت­های معنوی می­ شود (کینگ، ۲۰۰۸).

۲-۳-۳-۳- مؤلفه­ های هوش معنوی از نظر برخی صاحب­نظران

محققانى که به مطالعه درباره هوش معنوى پرداخته‌اند، شاخص­هایى را براى درک بهتر این مفهوم از هوش، شناسایى کرده ­اند که در جدول۲-۳ ، برخى از مهم­ترین مؤلفه­هاى مربوط به هوش معنوى نشان داده شده است.

جدول۲-۳ مؤلفه­هاى هوش معنوى از نظر برخی صاحب­نظران

مؤلفه­ های هوش معنوى

مطالعه مربوط به آن

۱-قابلیت تعالی فیزیکی و مادی[۲۱۲]: به ظرفیت انسان برای ورود به سطوح نامتعارف و متعالی هوشیاری و نیز بالاتر رفتن یا فراتر رفتن از محدودیت­های عادی و جسمی گفته می­ شود.

۲-توانایی تجربه به حالات برتر آگاهی[۲۱۳]: آگاهی از یک حقیقت غایی که ایجاد احساس یگانگی و وحدت ‌می‌کنند، در آن همه مرزها ناپدید می­شوند و همه چیز در یک کل واحد یکی می­گردد. افرادی که از هوش معنوی برخوردار باشند می ­توانند وارد این سطح از آگاهی و یا سایر حالات برتر معنوی مثل مراقبه و مکاشفه شوند.

۳-توانایی یافتن تقدس در فعالیت­ها رویدادها و روابط روزمره[۲۱۴]: تشخیص حضور الهی درفعالیت­های عادی. برای مثال ایمونز نشان دادد که تلاش های فردی روزمره را ‌می‌توان به اموری معنوی و مقدس تبدیل کرد.

۴-توانایی به کارگیری منابع معنوی برای حل مسائل زندگی[۲۱۵]: افرادی که ذاتا مذهبی هستند راحت­تر می ­توانند با استرس­ها برخورد کنند، این افراد بیش از سایرین در بحران­های روحی و مشکلات معنایی فرصت برای یاد گرفتن می­یابند و از طریق این مشکلات رشد ‌می‌کنند.

۵-توانایی انجام رفتار فاضلانه[۲۱۶]: رفتارهای درست و پسندیده­ای همچون بخشش، نشان دادن سخاوت، انسانیت، شفقت، و عشق ایثارگرانه و غیره که از زمان­های گذشته تاکنون پسندیده انگاشته ‌شده‌اند. ایمونز اظهار می­دارد که خودکنترلی هسته اصلی تمام این رفتارهای فاضلانه است، و برای موفقیت در تمام حوزه ­های زندگی لازم است و خودکنترلی نیز در مقابل هفت گناه کبیره قرار می‌گیرد که عبارتند از: شکم پرستی، تنبلی، غرور، خشم، حرص، شهوت، و حسد (ایمونز، ۲۰۰۰). ایمونز عقیده دارد که شناسایی این پنج بعد، اولین گام طراحی ساختار هوش معنوی است. این که این ویژگی­ها پنج تا هستند یا کمتر یا بیشتر هنوز قطعی نیست. ویژگی های معنوی از قبیل داشتن معنا و هدف در زندگی، احساس داشتن یک رسالت در زندگی، و چشم اندازی برای ایجاد دنیایی بهتر که معرف هوش معنوی هستند.

ایمونز ۲۰۰۰

۱-قابلیت تعالی فیزیکی و مادی[۲۱۷]: به ظرفیت انسان برای ورود به سطوح نامتعارف و متعالی هوشیاری و نیز بالاتر رفتن یا فراتر رفتن از محدودیت­های عادی و جسمی گفته می­ شود.

۲-توانایی تجربه به حالات برتر آگاهی[۲۱۸]: آگاهی از یک حقیقت غایی که ایجاد احساس یگانگی و وحدت ‌می‌کنند، در آن همه مرزها ناپدید می­شوند و همه چیز در یک کل واحد یکی می­گردد. افرادی که از هوش معنوی برخوردار باشند می ­توانند وارد این سطح از آگاهی و یا سایر حالات برتر معنوی مثل مراقبه و مکاشفه شوند.

۳-توانایی یافتن تقدس در فعالیت­ها رویدادها و روابط روزمره[۲۱۹]: تشخیص حضور الهی درفعالیت­های عادی. برای مثال ایمونز نشان دادد که تلاش های فردی روزمره را ‌می‌توان به اموری معنوی و مقدس تبدیل کرد.

۴-توانایی به کارگیری منابع معنوی برای حل مسائل زندگی[۲۲۰]: افرادی که ذاتا مذهبی هستند راحت­تر می ­توانند با استرس­ها برخورد کنند، این افراد بیش از سایرین در بحران­های روحی و مشکلات معنایی فرصت برای یاد گرفتن می­یابند و از طریق این مشکلات رشد ‌می‌کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...