پایان نامه -تحقیق-مقاله | ۲-۲-۲ انواع سبک های تفکر – 7 |
۲-۲-۲ انواع سبک های تفکر
تفکر مستقل یا مطلق[۴۳]: تفکری است فارغ و رها شده از ذهنیت گرایی، منابع تجربی، تجارب هیجانی، تفکر منطقی، دوگانگی و جدایی موضوع و ذهن
تفکر انتزاعی[۴۴]: تفکری است که جزئی از موضوع را از دیگر اجزا تفکیک نموده و بدون توجه به اجزای دیگر، آن را مورد ملاحظه قرار میدهد.
تفکر تحلیلی[۴۵]: بر پایه جدا سازی یک موضوع به عناصر و اجزای تشکیل دهنده آن. فرق آن با تفکر انتزاعی در توجه یکسان به همه اجزا است.
تفکر عقل سلیم[۴۶]: یک راه طبیعی و درونی تفکر است.این تفکر کاملاً با خرد پذیری، وجدان، استانداردهای اخلاقی و هنجارهای اجتماعی مرتبط است.
تفکر مفهومی[۴۷]: این تفکر مبتنی بر فرایند ادراکی مفهوم پردازی یا مفهوم آفرینی است و بر ویژگی های درونی ساختار ذهن و مرتبط است. به عبارت دیگر، زبان و فکر از طریق این تفکر با هم مرتبط هستند(سلگی، ۱۳۹۰).
تفکر عینی[۴۸]: بر خلاف تفکر انتزاعی با ذات ملموس دنیای واقعی سرو کار دارد و با مفاهیم و ایده های انتزاع شده از موجودات و پدیدههای حقیقی رابطه ای ندارد.
تفکر کیهانی[۴۹] : تفکر کیهانی (جهان شمول) برخلاف تفکر خود محور، هنگام بررسی معانی حوادث گذشته و ترتیب حوادث آینده، به جهان و تمام عالم رجوع میکند
تفکر انتقادی[۵۰]: تفکر انتقادی به معنی تفکر بی طرفانه است. تفکر انتقادی از جزم گرایی و شکاکیت اجتناب میکند و در تلاش برای پیدا کردن راه میانه ای است که از یک طرف فلسفه کل نگر در نظر گیرد و از طرف دیگر اصول را از منظری دیگر بازنگری کند و در این راه همان طور که از آخرین مفاهیم و پیشرفت های علوم استفاده میکند از پیشرفت های قبلی بشر نیز بهره مند شود(ناطقیان، ۱۳۸۷).
تفکر خود محور[۵۱]: از آنجایی که انسانها به طور طبیعی خود محور هستند، برای تبدیل آن به یک تفکر برونگرا، کل نگر و فراگیر، احتیاج به تلاشی ارادی و آگاهانه داریم.
تفکر هیجانی: تفکر هیجانی (عاطفی) مبتنی بر پایه تجربیاتی چون احساسات، هیجانات، عواطف و … میباشد. این تفکر کارکردی تنظیمی دارد؛ ، تفکر هیجانی نسبی است و با پیش داوری ها، هنجارهای اجتماعی، ارزشهای فرهنگی و … تغییر میکنند.
تفکر تجربی: تفکر تجربی مبتنی بر تجربیاتی است که از طریق حواس پنجگانه به انسان منتقل می شود. درست برخلاف تفکر مستقل یا مطلق که خود را از تجارب فارغ می کرد.
تفکر کارکردی[۵۲]: تفکری است که کارکردها و روابط سببی را در نظر میگیرد و زیر مجموعه ای از تفکر علمی است.
تفکر کل نگر[۵۳]: این تفکر تلاشی است برای غلبه بر محدودیت های طبیعی دانش ارجاعی ما و این تنها با گذشتن از مرزهای تعیین شده دانش ارجاعی و با بهره گرفتن از تفکر تغییر پذیر و آزادی گمانه زنی میسر است
تفکرشهودی[۵۴]: تفکر شهودی در واقع برترین قابلیت نهفته ذهن است که فراسوی محدودیت های تفکر عقلایی یا منطقی است و به امکانات و قابلیت های ناشناخته و قدرت مغز ما منتهی می شود(سلطانی، ۱۳۸۱).
تفکر منطقی[۵۵] : به طور کلی تفکر منطقی یک نظر کاملاً عقلایی است که بر طبق قاعده های صحیح و منطقی پایه گذاری شده است.
تفکر جزء نگر[۵۶]: این سبک فکری در مقابل تفکر کل نگر است و سعی میکند مفاهیم و پدیدههای پیچیده را با تحلیل اجزای سازنده آن بهتر درک کند و آن ها را به جنبههای اساسی و مقدماتی تبدیل کند.
تفکر علمی[۵۷]: تفکر علمی تفکری است بر پایه روش های علمی و ایده ها و نظریات مبتنی بر علم.روش علمی است که از لحاظ عقلایی قابل پذیرش و معتبر است.
تفکر سیستمی[۵۸]: تفکر سیستمی بر اساس نظریه سیستم ها بنا شده است. تئوری سیستم ها از دید رابطه متقابل و وابستگی متقابل پدیده ها به جهان نگاه میکند.
تفکر کلامی[۵۹]: تفکری است متکی بر حافظه کلامی ذهن که موضوعات و پدیده ها را به کمک الفاظ و زبان، شناسایی، درک و توصیف میکند.
تفکر دیداری[۶۰]: تفکری است متکی بر حافظه دیداری یابصری که موضوعات را به کمک تجسم تصاویر و اشکال آن ها شناسایی، درک و توصیف میکند.
تفکر همگر[۶۱]ا: تفکر همگرا تفکری است که در آن عقل دائم در تلاش است تا فرایند تفکر خاتمه یابد و هدف غایی آن توقف فکر است.
تفکر واگر[۶۲]ا: تفکر واگرا تفکری است در مقابل تفکر همگرا و دائم در تلاش است تا فرایند تفکر، گسترده تر و بازتر گردد و هدف غایی آن رسیدن به موقعیت های تازه و جدید است(شکری و همکاران، ۱۳۸۷).
تفکر منفی[۶۳]: تفکر منفی تفکری است که جنبههای مثبت موضوع را نادیده میگیرد و تمام توجه معطوف به جنبههای منفی میگردد.
تفکر عملی یا اجرایی[۶۴]: تفکر عملی یا اجرایی این تفکر در مقابل تفکر واکنشی یا تفکر انتقادی قرار دارد. تفکر واکنشی و انتقادی هنگامی بجریان می افتد که چیزی پیش رو باشد تا نسبت به آن واکنش یا انتقادی به عمل آید. در واقع اگر چیزی پیش روی نباشد تفکر فعال و جدی نیست.
تفکر خلاق یا جانبی[۶۵]: تفکر خلاق تفکری است مولد که تازگی و تفاوت را به ایستایی و یکنواختی ترجیح میدهد و تفکری است که در آن سیال بودن، انعطاف پذیری، بسط و ابتکار اصالت دارد. این سبک فکری در مقابل تفکر منطقی و عقلایی قرار دارد و به جای تصورات عقلی، بیشتر از تصورات خیالی و وهمی استفاده میکند (لبارت و چان[۶۶]، ۲۰۱۴).
۲-۲-۳ تفکر از دیدگاه جان دیویی[۶۷]
جان دیویی در کتاب معروف خود «چگونه فکر میکنیم؟» جریان تفکر را شامل ۷ مرحله میداند. مرحله اول مرحله شک و ابهام است و مرحله نهایی مرحله ای است که فرد از شک و ابهام به در آمده و به نتیجه و جواب دست یافته است. برای رسیدن به مرحله نهایی فرد باید مراحل یادگیری را طی کند که عبارتند از:
-
- به فکر خطور کردن
-
- تعقل[۶۸]
-
- فرضیه سازی[۶۹]
-
- استدلال[۷۰]
- کاربرد[۷۱] (دیوی، ۱۹۶۰، به نقل از استرنبرگ، ۲۰۰۱).
از نظر دیویی، تفکر اساسی و واقعی تنها با طی این مراحل ممکن است. اگر تفکر کلیه فرایندهای ذهنی ما را در برگیرد، می توان حل مسئله، قضاوت، استنتاج و استدلال و حتی رویا را نیز در زمره ی انواع تفکر به حساب آورد. روان شناسان مختلف، گرچه موارد نامبرده را به عنوان مثال هایی از تفکر میپذیرند ولی آن را به عنوان دسته بندی علمی انواع تفکر نمی پذیرند(لامب[۷۲]، ۲۰۱۳).
۲-۲-۴ تفکر از دیدگاه گیلفورد[۷۳]
گیلفورد تفکر را به دو دسته همگرا و واگرا تقسیم میکند:
تفکر همگرا[۷۴]، عبارت است از انتخاب مناسب ترین راه حل که مبتنی بر کاربرد دانش و قوانین منطق برای کاستن از تعداد راه های ممکن و تمرکز بر مناسب ترین راه حل.
تفکر واگرا[۷۵]، مرحله ی بررسی راه حل های گوناگون که مستلزم به خاطر آوردن راه حل های ممکن یا ابداع راه حل های جدید است، تفکر واگرا نامیده می شود، زیرا در این مرحله افکار فرد در جات متعدد و متنوعی سیر میکند.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 01:54:00 ق.ظ ]
|