ادبیات مربوط به استراتژی گرایش استراتژیک را از سه رویکرد مورد توجه قرار میدهد. رویکرد توصیفی، رویکرد طبقهبندی و رویکرد تطبیقی.
رویکرد توصیفی در توصیف ماهیت کلگرایانه استراتژی سعی دارد که منحصر به فرد برای موقعیت، شرایط و سازمان است. تأکید این رویکرد بر روش شناسی کیفی است که هدفشان انجام پژوهشهای فرد با بهره گرفتن از تحلیلهای مطالعه موردی است، در پژوهشهای سازمانی بیان شده است که این رویکرد کاربردش به آزمون تئوری محدود شده است؛ زیرا دانایی کافی برای ایجاد مقیاسهای سنجش استاندارد ندارد. این دیدگاه به خاطر منحصر به فرد بودن استراتژی به سازمان، محیط و شرایط موقتش، به واحدهای تحلیل محدود میشود و تعمیم پذیر نیست.
دومین رویکرد در مطالعه استراتژی، رویکرد طبقهبندی است، این رویکرد به بسیاری از محدودیتهای ذاتی رویکرد توصیفی غلبه کرد. این رویکرد شرکتآموزشها را مطابق با ماهیت استراتژی مورد تأکیدشان طبقهبندی میکند. یکی از معروفترین طبقهبندیهای استراتژی توسط مایلز و اسنو مطرح شده است. آنآموزشها استراتژی را به چهار طبقهی اکتشافی، تدافعی، تحلیلگر و واکنشی تقسیمبندی کردند. این نوع روششناسی در ادبیات مدیریت بسیار تأکید شده است ولی باید دانست که چنین رویکردهایی فقط به مقایسه بین گروهی محدود میشوند و از هر گونه بررسی درون گروهی خودداری میکنند. چنین رویکردی ممکن است اختلافات جزئی مرتبط با جنبههای مختلف استراتژیهای رقابتی را در طبقاتش نادیده بگیرد.
سومین رویکرد ارزیابی استراتژی رویکرد تطبیقی است. صاحبنظران این رویکرد دریافتن و سنجش ویژگیهای کلیدی استراتژی (که از آن به ابعاد یاد میشود) سعی دارند. بنابرین مدلهای تطبیقی به ارزیابی گرایش استراتژیک، نه در میان طبقات مختلف بلکه با بهره گرفتن از ابعاد استراتژی رقابتی میپردازد. و به دنبال ارزیابی استراتژی با بهره گرفتن از ابعاد چندگانه که برای همه سازمانآموزشها مشترک است مبادرت میورزند. در این رویکرد، استراتژی تأکید نسبی بر هر کدام از ابعاد گرایش استراتژیک است. در نتیجه رویکرد مقایسه تطبیقی بر محدودیتهای تجربی رویکرد طبقهبندی، که استراتژی کسب و کار را تنها در طبقهی خاص در نظر میگیرد پیروز شده است.
در پژوهش جاری استراتژی کسب و کار مفهوم رقابتی در نظر گرفته شده است و از رویکرد تطبیقی که در سال ۱۹۸۹ توسط ونکاترامن مطرح شده است استفاده شده است. او شش بعد برای گرایش استراتژیک، در ابزار سنجش استراتژی کسب و کار، ارائه داد که عبارتند از:
تهاجمی- تحلیلی – تدافعی – آیندهنگرانه – فعالانه- ریسک پذیری
تهاجمی: وجهی از گرایش استراتژیک شرکت را پوشش میدهد که در مقایسه با رقبایش، به سرعت منابع را برای بهبود موقعیت بازار به کار میبرد. این گرایش استراتژیک، سرمایهگذاری قابل ملاحظهای را میطلبد و تأکیدش بر توسعه سهم بازار است.
تحلیلی: این بعد، ارائه دهنده رویکرد کلی حل مسئله نسبت به تصمیمگیریهای استراتژیک است که به درک کامل از مسایل محیطی و سازمان منجر میشود. این بعدف دانش سازمان را برای ایجاد توانمندی و تسهیل فرآیندهای یادگیری سازمانی منعکس میکند.
تدافعی: این بعد گرایش استراتژیک، منعکس کنندهی رفتارهایی با هدف محافظت از موقعیت بازار در برابر هر تلاشی برای توسعهی آن است. برخلاف اقدامات بعد تهاجمی، تأکیدش روی کاهش هزینه و کسب کارایی است.
آیندهنگری: تأکید این گرایش استراتژیک، بینش رو به جلو داشتن و بلند مدت است. آمادگی سازمانی برای موقعیتهای محیطی آینده، در قلب مفاهیم مدیریت استراتژیک قرار دارد. در مواجه با تغییرات محیطی، دید بلند مدت داشتن امری استراتژیک برای بقا در بازار رقابتی است.
فعالانه: تأکید این گرایش یک گام از رقبا جلوتر بودن است. پیش فعال بودن روی رفتارهای نوآورانه متمرکز است و این بعد از گرایش استراتژیک تعقیب بازارها و محصولات جدید است. شرکتهایی با این رفتار رقابتی ویژگیهای رهبری بازار دارند.
ریسکپذیری: مخاطره پذیری در موقعیتهای تخصیص منابع اهمیت دارد و به عنوان یک پارامتر کلیدی در تعیین فرآیندهای تصمیمگیری در استراتژی رقابتی عمل میکند. ویژگی ریسکپذیری، بیشتر شهودی است تا تحلیلی و نیازمند سرمایهگذاری منابع انسانی و مالی قابل ملاحظه است (زارعی، ۱۳۸۹).
جهت گیری استراتژیک، امری حیاتی برای موفقیت هرسازمان است. تنظیم ومشخص کردن جهت، به تغییرات وتوانمندی تولیدی وتکنولوژیکی، نیازهای مشتریان وعوامل محیطی بستگی دارد. محورهای مهم دردست یابی به چشم انداز و اهداف کلان بایستی مشخص گرددوکلیه واحدها باید برنامه ها و اهداف خود را همسو با جهت گیری ها و اهداف کلان در دوره زمانی برنامه تنظیم نمایند. (تیموری، ۱۳۸۹)
بخش دوم
عملکرد صادراتی
۲-۲-۱) صادرات
در ادبیات بازاریابی روش های ورود به بازارخارجی راصادرات، سرمایه گذاری مشترک وسرمایه گذاری مستقیم بیان نموده اند. این خط مشی ها به ترتیب میزان تعهد، مخاطره پذیری وکنترل بیشتری را می طلبند و همچنین سودآوری بالقوه بیشتری دارند.
صادرات ساده ترین راه ورود به یک بازار خارجی است که حداقل تغییرات رادر خط محصولات، سازمان شرکت، سرمایه گذاری و رسالت شرکت به وجود می آورد.
صادرات به عنوان یک فعالیت تجاری ضروری برای اقتصاد ملی به شمار می رودصادرات در سطح شرکت نیز به عنوان امکانی برای فروش بیشتر، سودآوری بیشتر، استفاده از اقتصاد مقیاس برای کاهش هزینه های توسعه محصول، افزایش استاندارد زندگی برای مشتریان و بهبود کیفیت زندگی کاری کارکنان تلقی میشود موفقیت سازمانهای صادرکننده در بازارهای بینالمللی اتفاقی نیست، بلکه این موفقیت در ادبیات مربوط از دیدگاه های مختلفی بررسی شده است. بعضی از مطالعات به علل درونی مانند نقاط قوت سازمانی در جنبههای مالی، نیروی انسانی و غیره اشاره کردهاند. می توان با مباحث مربوط به استراتژی که درادبیات مدیریت استراتژیک بیان می شود به بررسی عوامل داخلی و خارجی سازمان را برای رسیدن به اهداف آن بررسی کرد.
[جمعه 1401-09-25] [ 12:48:00 ق.ظ ]
|