کیفیت سود معیاری مهم برای سلامت مالی واحد تجاری به شمار می رود و مفهومی چندبعدی است و دارای جنبه‌های متفاوتی می‌باشد و معنی واحدی ندارد (بلووری و همکاران، ۲۰۰۷)، از این رو تعاریف مختلف و معیارهای اندازه‌گیری متفاوتی در رابطه با آن مطرح‌شده است. برخی از تعاریف بیان‌شده برای کیفیت سود به شرح زیر است:

    • سود با کیفیت، سودی است که محتوای اطلاعاتی بیشتری دارد (لوگی و مارکوت[۶]، ۲۰۰۴).

    • سود با کیفیت، سودی است که به ارزش شرکت در بلندمدت نزدیک‏تر است و حاوی محتوای اطلاعاتی بیشتریمی‏باشد(کیرشنهای تر و ملومند[۷]، ۲۰۰۴).

    • سود با کیفیت، سودی است که زیان‌ها به موقع در آن لحاظ شده باشد (بال و شیواکومار[۸]، ۲۰۰۵).

    • سود با کیفیت، سودی است که بتواند وقایع اقتصادی شرکت را منعکس کند(دیفوند و همکاران[۹]، ۲۰۰۷).

    • سود با کیفیت، سودی است که کمتر مدیریت شود، تأثیر اخبار بد در آن منعکس گردد و ارتباط قوی با قیمت سهام داشته باشد (لنگ و لند[۱۰]، ۲۰۰۲).

    • سود با کیفیت، سودی است که کیفیت اقلام تعهدی و ضریب واکنش آن بالا باشد (بالسام و همکاران[۱۱]، ۲۰۰۳).

    • سود با کیفیت، سودی است که پایدار باشد (ریچاردسون[۱۲]، ۲۰۰۳).

    • سود با کیفیت، سودی است که نوسان کمتر و توان پیش‌بینی کنندگی بیشتر داشته باشد (میکائیل و همکاران[۱۳]، ۲۰۰۳).

    • کیفیت سود درجه تفاوت سود خالص گزارش‌شده از عایدات واقعی است (هاج[۱۴]، ۲۰۰۳).

    • کیفیت سود میزان محافظه کاری اعمال‌شده در سود گزارش‌شده است (وایت و همکاران[۱۵]، ۲۰۰۳).

    • کیفیت سود بخشی از سود حسابداری است که به احتیاط و بصیرت مدیریت حساس است. زیرا سود حسابداری به جریان‌های نقد که به صورت عینی قابل‌مشاهده است و معوقه‌هایی که باید مدیریت شوند، قابل تقسیم است(ابادی و همکاران[۱۶]، ۲۰۰۵).

    • کیفیت سود، میزان ثباتی است که انتظار داریم سود گزارش‌شده داشته باشد (بادی[۱۷]، ۲۰۰۲).

    • شرکت‌هایی که کیفیت اقلام تعهدی آن ها بالا است، سود پایدارتری دارند که در اصطلاح به آن سود با کیفیت بالا گفته می‌شود(دیچو و دیچاو، ۲۰۰۲).

    • سود با کیفیت، سودی است که شاخص مناسبی برای سود دوره آتی باشد. ‌به این نوع سود در اصطلاح سود با ثبات[۱۸] گفته می‌شود(پنمن و ژانگ[۱۹]، ۲۰۰۲).

    • کیفیت سود، احتمال پایداری عایدات جاری در آینده است (بادی، ۲۰۰۲).

  • کیفیت سود عبارت است از توان سود در بازنمایی و بیان صادقانه واقعیت‌های اقتصادی مؤثر بر عملکرد مالی شرکت‌ها(بولو، ۱۳۸۶).

‌بنابرین‏ نمی‌توان تعریف مشخصی برای کیفیت سود عنوان کرد. یکی از دلایل احتمالی تنوع در تعاریف به عمل آمده از کیفیت سود می‌تواندنگاه‌های متفاوت پژوهشگران به جنبه‌های گوناگون این مفهوم باشد. به همین دلیل موضوع کیفیت سود موضوعی پیچیده به شمار می ‏رود و تا کنون هیچ پژوهشگری نتوانسته است تعریف یگانه‌ای از این مفهوم ارائه نماید و یا شاخص کاملی برای آن بیابد. دلیل دیگر این موضوع، استفاده از معیارهای اختیاری و غیر ملموس در اندازه ‏گیری کیفیت سود است. با توجه به اینکه در ادبیات تحقیق، تجدید ارائه صورت‏های مالی به عنوان بارزترین نشانه بی کیفیتی و تقلب در گزارشگری مالی یاد شده‏است(نمازی و رضایی، ۱۳۹۱)، در این تحقیق از تجدید ارائه صورت های مالی به عنوان نشانه ای ملموس و بارز از بی کیفیتی و تقلب در گزارش سود استفاده شده و رابطه آن با سیاست تقسیم سود بررسی شده است.

۲-۵ مدیریت سود و کیفیت سود

مدیریت سود را می‌توان از دو دیدگاه انعقاد قرارداد و گزارشگری مالی مورد بررسی قرار داد. از دیدگاه انعقاد قرارداد، مدیریت سود به عنوان روشی با کمترین هزینه برای حمایت شرکت در مقابل نتایج غیرقابل پیش‌بینی ناشی از قراردادهای ناقص و انعطاف‌ناپذیر مورد استفاده قرار می‌گیرد. از دیدگاه گزارشگری مالی، مدیران از طریق مدیریت سود می‌توانند بر ارزش بازار سهام خود اثر بگذارند. مدیران ملزم به استخراج اطلاعات از درون شرکت برای بازار اوراق بهادار کارا می‌باشند. ‌بنابرین‏ مدیریت سود می‌تواند ابزاری برای انتقال اطلاعات درون شرکتی به سرمایه‌گذاران باشد. این تفسیرها مربوط به جنبه‌های خوب مدیریت سود است. اما مدیران می‌توانند از مدیریت سود، سوء استفاده کنند. از دیدگاه انعقاد قرارداد، مدیران ممکن است به صورت فرصت‌طلبانه مدیریت سود را در جهت منافع خود و متضرر شدن سایر طرف‌های قرارداد به کاربرند. از دیدگاه گزارشگری مالی، مدیران مالی ممکن است هزینه استهلاک را بیش از اندازه ثبت کنند و یا بر سودهای ساختگی مثل سودهای فرضی بیش از سود خالص تأکید کنند. در سال‌های اخیر استفاده بیش از اندازه از مدیریت سود موجب کاهش قابلیت اتکای گزارشگری مالی شده است (عاملی، ۱۳۸۸).

هیلی و واهلن[۲۰] به سه گروه از محرک‌های اصلی مدیریت سود اشاره کرده‌اند: ۱) محرک‌های بازار سرمایه، با این مفهوم که شرکت‌هایا مدیران زمانی که کاهش سود یا زیان گزارش می‌کنند، تمایل به تقبل هزینه های بالاتری دارند؛ ۲) محرک‌های قراردادی، با این مفهوم که اگر شرکت‌ها به اعداد حسابداری مشخص دست پیدا نکنند، مشمول جریمه‌های ناشی از انعقاد قرارداد می‌شوند و ۳) محرک‌های عدم اطمینان یا مقررات دولت، که اشکال مختلف و محرک‌های خاص مانند محرک‌های بانک برای عدم تجاوز از نسبت‌های نقدینگی مقرر شده توسط قانون‌گذاریا محرک‌هایشرکت‌ها به منظور حمایت بالاتر از واردات را در بر می‌گیرد(هیلی و واهلن، ۱۹۹۹).

بیشتر محققان حسابداری معتقدند که مدیریت سود نوعی دستکاری صورت‌های مالی است. آن ها کاهش یا افزایش سود گزارش‌شده توسط مدیران را به عنوان دستکاری ‌معرفی می‌کنند. عناوینی مانند حداکثر کنندگان، حداقل کنندگان و یا هموار کنندگان به طور تلویحی به افرادی گفته می‌شود که به دستکاری صورت‌های مالی می‌پردازند. گاهی مدیران از طریق دستکاری صورت‌های مالی، سود را غیر واقعی نمایش می‌دهند(محمدی، ۱۳۸۵).

رفتار فرصت‌طلبانه مدیران اقتضا می‌کند که در گزارش سود دخل و تصرف کنند. وقتی این دخل و تصرف کشف شود، کیفیت سود مورد سؤال قرار می‌گیرد و تحلیل گران مالی مجبور هستند به ارزیابی مجدد اطلاعات مالی بپردازند. از آنجا که بسیاری از روش‌های حسابداری مستلزم قضاوت حرفه‌ای است، انتخاب روش اندازه‌گیری و ارزشیابی حسابداری مانند روش‌های قیمت‌گذاری موجودی‌ها، استهلاک و حسابداری اوراق بهادار قابل داد و ستد که باهدف افزایش منافع مدیریت صورت می‌گیرد، بخشی از مدیریت سود به حسابمی‌آید(بزرگی، ۱۳۸۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...