قرآن، عرب را و بلکه جهانیان را در بیش از هزار و چهار صد سال پیش به تحدى فرا خواند، مثلاً در سورههای (الطور/۳۳، هود/۱۴-۱۳، یونس/۳۸ و الاسرا/۸۸)؛ اما احدى حاضر به مبارزه نشد و نتوانست با قرآن معارضه کند. یعنى زحمت و رنج جنگ و خونریزى را به خود بقبولاند ولى از آوردن مثل قرآن ابراز ناتوانى کردند و این همان معناى اعجاز قرآن است. معجزه بودن قرآن نیز براى تمام انسانها و تمام زمانهاست؛ یعنى در حال حاضر نیز کسى نمىتواند مانند آن بیاورد.
اما مخالفان قرآن کریم هرگز از پا ننشستند. گاه متن قرآن را سخن ساده مىدانستند که اگر بخواهند، مىتوانند مثل آن بیاورند «وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاّ أَساطِیرُ الاَوَّلِینَ»؛ چون این قرآن بر آنان تلاوت شود، گویند ما این سخنان را شنیدیم. اگر ما مىخواستیم مانند آن مىگفتیم که چیزى جز سخنان افسانه پیشینیان نیست» (انفال/۳۱) و گاهى نیز آورنده آن را به انواع تهمتها آزردند و او را ساحر و کذّاب خواندند «وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذّابٌ»؛ و تعجب کردند که رسولى از همان نژاد عرب براى پند آنان آمد و آن کافران گفتند: او ساحرى دروغگوست» (ص/۴). در حقیقت با این تهمتها سعى در پاک کردن صورت مسأله داشتند تا عجز خود را به نحوى پنهان کنند و لجبازى خویش را به نوعى توجیه نمایند. البته این ترفندى بود که امتهاى گذشته نیز نسبت به پیامبران خویش داشتند؛ یعنى وقتى مىدیدند توان مقابله با آنها را ندارند، با عناوینى چون ساحر، کذاب و مجنون به پیامبران افترا مىبستند تا بدین وسیله، آنها را از سر راه خویش بردارند؛ «کَذلِکَ ما أَتَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ»؛ هم چنان هیچ رسولى بر امم پیش نیامد جز آن که (او را تکذیب کرده و) گفتند او ساحر یا دیوانه است (ذاریات/۵۲). آرى، آنان هر چه در توان داشتند به کار بستند و هنگامى که نتوانستند جلوى پیشرفت حق را بگیرند، سعى در اخراج و قتل پیامبر (صلى الله علیه و آله)گرفتند، اما از اراده الهى غافل بودند؛ «وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ»؛ به یاد آر زمانى را که کافران با تو مکر مىکردند تا تو را از مقصد خود (که تبلیغ دین است) باز دارند یا به قتل برسانند یا از شهر بیرون کنند. (آنها) مکر کنند، خدا هم با آنان مکر مىکنند و خدا بهتر از هر کسى مىتواند مکر نماید» (انفال/۳۰). سرّش آن است که خداوند نورى را که خود برافروخت، روشن نگه خواهد داشت و حق را احیا خواهد کرد و باطل را خواهد راند، گرچه کافران و مجرمان نپسندند؛ «یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ»؛ خدا مىخواست که صدق سخنان حق را ثابت گرداند و از بیخ و بن، ریشه کافران را برکند تا حق (دین اسلام) را محقق و پایدار کند و باطل را محو و نابود گرداند؛ هر چند بدکاران را خوش نیاید» (انفال ۷/۸).
ابن خلدون مىگوید: معجزات غالباً مغایر وحیاند و معجزه به عنوان شاهدى بر راستى آن وحىها بشمار میآید و حال آنکه معجزه رسول اکرم (ص) همان وحى اوست و محتاج به دلیلى غیر خویش نیست (ابن خلدون ۱۴۱۷، ۹۶). تا اینجا هیچ گونه اختلافى بین مسلمانان دیده نمیشود. آنچه باعث شده است که فرق اسلامى و اندیشمندان مسلمان در مقوله اعجاز گرفتار اختلاف گردند، وجه اعجاز قرآن است. در اینکه راز اعجاز قرآن چیست بین دانشمندان مسلمان اختلاف است (سیوطی ۱۹۱۴، ۲۵۶-۲).
قرآن کریم، کتاب زندهاى است که براى اثبات اعجازش محتاج به غیر از قرآن نیستیم، بلکه خود، اعجاز خویش را اثبات مىکند و براى اثبات معجزه بودن قرآن کریم، به مواردی مىتوان استناد کرد؛ مانند، اخبار از سرگذشت قومهاى پیشین، خصوصاً اقوامى که در حوالى مکه و مدینه زندگى مىکردند و آنها تا حدودى از سرگذشت آنها با خبر بودند؛ مانند قوم عاد که در سرزمین احقاف در ناحیه حضرموت در جنوب جزیره عربستان زندگى مىکردند و یا قوم ثمود که در منطقه وادى القرى، بین مدینه و شام مىزیستند (شیرازی ۱۳۷۴، ۲۴۶-۲۳۶).
مرحوم علامه طباطبایی در«المیزان» جهات پنج گانهاى را با توجه به آیات، در اثبات اعجاز قرآن بیان مىکند، موارد پنجگانه عبارتند از: تحدى به علم، تحدى به نبى امّى، تحدى به اخبار از غیب، تحدى به عدم اختلاف، تحدى به بلاغت. (طباطبایی ۱۳۸۹، ۷۲-۶۰: ۱).
اما آنچه در مورد اثبات معجزه بودن قرآن کریم میتوان گفت: آیاتى است که به صراحت، مردم را به مبارزه طلبیده و به اصطلاح تحدى نموده است که این آیات هم از حیث شمول افرادى و هم از حیث شمول زمانى مورد تحدى مختلف است. از حیث شمول افرادى برخى آیات، مانند آیات سوره مبارکه یونس، هود، بقره، شامل مشرکین مىشود و برخى دیگر، مانند: آیه۸۸ سوره اسراء «قُل لَئِن اجتَمَعَتِ الانسُ وَالجِنُ علی یَاتُوا بِمثلِ هَذا القُرآن» شامل تمام افراد مىگردد. همچنین این آیات شریفه، تمام انسانها را در هر عصر و زمانى به مبارزه طلبیده است و نیز در برخى از آیات به آوردن یک سوره و در برخى به ده سوره و برخى نیز به کل قرآن تحدى شده است.
براى اعجاز قرآن وجوه مختلفى گفته شده که مىتوان آنها را به ۴ بخش طبقه بندى نمود:
-
- اعجاز لفظى قرآن (وجوه بلاغی و وجوه ادعایی)
-
- اعجاز محتوایى قرآن (اعجاز تشریعی و معارف عالی قرآن، عدم تناقض، اعجاز علمی و اخبار از غیب)
-
- نظریه صرفه
-
- اعجاز قرآن از جهت آورندۀ آن.
اعجاز لفظى قرآن به دوگونه مطرح شده است: ۱-وجوه بلاغى؛ ۲-. وجوه ادعایى.
وجوه بلاغی قرآن را میتوان در مواردی چون: فصاحت و بلاغت؛ نظم و اسلوب منحصر بفرد قرآن جستجو کرد.
بحث اعجاز بلاغى قرآن، از گذشتههاى دور شناخته شده و تقریباً بین همۀ مذاهب اسلامى مورد التفات و توافق بوده است. البته برخى، اعجاز بلاغى قرآن را از امورى؛ مانند نظم، اسلوب و شیوۀ بیانى قرآن جدا کرده و گفتهاند: یکى از جهات اعجاز قرآن، اعجاز بلاغى آن است و جهت دیگر آن، نظم و اسلوب بیانى قرآن است. برخى دیگر نیز وجه اعجاز قرآن را مجموع مرکب از بلاغت و نظم و اسلوب آن دانستهاند (ثامنى ۱۳۵۲، ۱۰۸). ولى در واقع اینها از باب تکثیر مثال است و همۀ موارد مرتبط با شیوۀ بیانى قرآن، به اعجاز بلاغى قرآن بر میگردد.
۴-۱۵- فصاحت و بلاغت
برخى از اربابان بلاغت و فصاحت اعتقاد دارند که قرآن معجزه است و سرّ اعجاز قرآن بلاغت و فصاحت آن است. این نظم بدیع و بلاغت بى پایان باعث شده است که کسى نتواند براى قرآن مانندى بیاورد (سیوطی۱۹۱۴، ۲-۲۵۷). آیه «أَمْ یَقُولُونَ افْترائهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَهٍ مِّثْلِهِ وَ ادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِین بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ»؛ آیا کافران مىگویند قرآن را (حضرت محمد صلى الله علیه و آله) بافته است؟ بگو اگر راست مىگویید شما خود و هم از هر کس نیز مىتوانید کمک بطلبید و یک سوره مانند آن بیاورید این منکران، انکار چیزى را مىکنند که علمشان به او احاطه نیافته است (یونس۳۹/۳۸) «وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»؛ در خبر «مثله» دو قول است؛ یا به پیامبر صلى الله علیه و آله یا به قرآن که در هر دو صورت، تحدى است (بقره/۲۳).
در این آیه شریفه به دو نکته اشاره شده است؛ اول آن که از کلمه «من دون الله» استفاده مىشود. قرآن کریم تنها توسط «الله» ایجاد شده است و هیچ کس، حتى پیامبر صلى الله علیه و آله در آن تصرفى ننموده است که کمک خواستن از غیر خداوند، شامل تمام ماسوى الله مىشود. دوم، از کلمه «بَل کَذبوا بما لَم یحیطوا بِعلمِه» استفاده مىشود که کافران، توان مقابله با قرآن را ندارند؛ لذا مشرکین همیشه با پیامبران و با قرآن کریم جنگیدند. آنها که کلمات عجیب و غریبى را به عنوان مبارزه با قرآن مطرح کردند (طباطبایی ۱۳۸۹، ۶۷)، بیشتر به شوخى شبیه است؛ لذا در این آیه شریفه، علاوه بر تحدّى، نکتهاى دیگر، عدم توان مقابله را نیز مطرح مىکند که برگى دیگر از اعجاز قرآن کریم است. این وجه در بحار الانوار نیزبه جمهور عامّه و خاصّه از جمله شیخ مفید نسبت داده و خود آن را تنها وجه اعجاز قرآن دانستهاند (مجلسی ۱۴۰۳، ۱۷-۲۲۴).
تحدى به ده سوره: اگر مىگویید: قرآن کریم ساخته پیامبر صلى الله علیه و آله است ده سوره مانند آن بیاورید؛ اگر نتوانستید بدانید که به علم الهى نازل شده است، در نتیجه براى بشر دست نیافتنى است«أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ»؛ آیا مىگویند این قرآن را خود او بهم بسته و به خدا نسبت مىدهد؟ بگو اگر راست مىگویید، شما هم با کمک همه فصحاى عرب، بدون وحى خدا ده سوره مانند این قرآن بیاورید، پس هرگاه کافران جواب ندادند، در این صورت (شما مؤمنان) یقین بدانید که این کتاب به علم ازلى نازل شده است (هود/۱۳).
تحدى به کل قرآن: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الانْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»؛ بگو اى پیامبر صلى الله علیه و آله اگر جن و انس اجتماع کنند که مانند این قرآن کتابى بیاورند، هرگز نتوانند؛ هر چند همه پشتیبان یکدیگر باشند (اسراء /۸۸).
ابو سلیمان خطابی در بحث وجوه اعجاز قرآن، مینویسد: «قرآن کریم بدان سبب معجزه است که فصیحترین الفاظ را با بهترین نظم در صحیحترین معانی آورده است» (خطابی۱۹۷۶، ۲۷). باقلانی نیز، در این باره میگوید: «کسی که به وجوه خطاب شناخت داشته باشد و طرق بلاغت و فنون فصاحت را بداند، به اعجاز قرآن پی خواهد برد» (باقلانی۱۹۸۸، ۵۱). فخر رازی در نهایه الایجاز وجه معقول اعجاز قرآن را فصاحت آن دانسته است (فخر رازی ۱۹۸۵، ۸۲).
۴-۱۶- نقد فصاحت و بلاغت
اولین ایراد این نظر این است که در آیه مورد بحث، تنها به فصاحت و بلاغت قرآن تحدى نشده، بلکه از لحاظ معنى و محتواى قرآن نیز مبارز طلبى شده است. و دانستن فصاحت و بلاغت به عنوان وجه اعجاز قرآن، دایره اعجاز قرآن را محدود میسازد. چنان که علامه طباطبایی میگوید:
«در آیه مورد بحث، تنها به فصاحت و بلاغت قرآن تحدى نشده، بلکه سیاق آیه و هر آیهاى دیگر که در مورد تحدى وارد شده شاهد بر این است که تحدى به همه خصوصیات قرآن و آن صفات کمال و فضیلتى است که قرآن دارد، و امتیازات قرآن در دو خصوصیت فصاحت و بلاغت خلاصه نمیشود، قرآن مشتمل است بر معارف الهى و…، آن هم بدون اینکه در تمامى این بابهاى مختلف یک سخنش مخالف با سخن دیگرش باشد، و اضافه کن بر همه این امتیازات و خصائص این خصوصیت را که سخن قرآن در بلاغت و فصاحت در افقى قرار دارد که دست بشر از رسیدن به آن کوتاه است» (طباطبایی ۱۳۷۴، ۶۵- ۱۰).
ثانیا؛ اگر ما تنها فصاحت و بلاغت قرآن را جنبه اعجاز قرار دهیم مردمانی که در اقصاء نقاط جهان به وسیله قرآن ایمان میآورند، در صورتی که از فصاحت و بلاغت قرآن بیاطلاعند و در زبان و ادبیات عرب تبحر و تعمق ندارند، چگونه جذبه قرآن آنان را تحت نفوذ و تأثیر خود قرار میدهد و اسلام را میپذیرند؟ مثلاً کسانی که در نقاط مختلف جهان مانند افریقا و امریکا به اسلام روی میآورند که اصلاً به عربی آشنایی ندارند چگونه به شیوایی و زیبایی کلمات قرآنی پی میبرند؟ (صانعی۱۳۸۲، ۶۱-۶۰).
۴-۱۷- نظریه نظم و اسلوب و سبک قرآن
گروهی بر این باورند که نظم و اسلوب خاص تالیف قرآن، دلیلى بر اعجاز آن است و بشر عاجز است از اینکه کتابى در این سطح از اسلوب و نظم بدیع بیاورد.
قاضى ابوبکر باقلانى در این زمینه گفته است: وجه اعجاز قرآن نظم و تا لیف خاص آن است و این نظم و اسلوب خاص از تمامى اسلوبهاى متعارف عربى متمایز است (باقلانی۱۹۸۸، ۳۵). عمرو بن بحر جاحظ گفته است: «اعجاز قرآن در نظم و اسلوب شگفتآور آن است که با اسلوب و روش خاصّ کلام منثور و منظوم عرب، مباین است» (جاحظ ۱۴۲۳، ۳۸۳) و نیز قاضی عبدالجبار معتزلی مینویسد: «بدان که فصاحت گفتار در تک تک واژهها ظاهر نمیشود، بلکه از چینش مخصوص واژهها پدید میآید» (معتزلی ۱۳۸۰، ۱۹۹-۱۶).
راغب اصفهانی نیز اعجاز قرآن را نه در لفظ و نه در معنی، بلکه در نظم مخصوص آن میداند و لذا الفاظ و معانی قرآن را امری خارق العاده نمیداند.
از این رو، وی معتقد است که اعجاز قرآن مربوط به نظم مخصوصی است که قرآن را از دیگر کتابها، متمایز نموده است، همان طور که در شعر، نظم خاصی است که آن را متمایز از نثر نموده است. از نظر راغب، قرآن را عناصر و صورتی است. عناصر قرآن را لفظ و معنای آن تشکیل میدهد و صورت قرآن، همان نظم ویژه آن است (اصفهانی۱۴۰۵، ۱۰۶-۱۰۵).
همان طور که مشاهده میشود، معتقدان به نظریه نظم، اعجاز را در فصاحتی میدانند که از نظم و اسلوب منحصر به فرد قرآن گرفته شده است. از این رو، فصاحت قرآن، مربوط به نظم مخصوص آن است. نظمی که مانند آن را در دیگر قالبهای کلام نمیتوان یافت و لذا اعجاز فصاحتی به الفاظ و معانی قرآن بر نمیگردد.
۴-۱۸- بررسی نظریه نظم و اسلوب و سبک قرآن
۱- انحصار اعجاز قرآن تنها در نظم و اسلوب امری معقول به نظر نمیرسد، زیرا فصاحت کلام تنها به چینش الفاظ در کنار هم منتهی نمیشود، بلکه به لفظ و معنا و نیز گزینش الفاظ مناسب و انتخاب آن از بین مترادفان آنها، بستگی دارد. از این رو جایگزینی الفاظ قرآن با مترادف آنها، ممکن نیست و لذا نمیتوان به جای آیه شریفه: «ذلک الکتاب لاریب فیه» (البقره/۲)، چنین گفت: «ذلک الکتاب لاشک فیه» (مودب۱۳۷۸، ۱۲-۱۱).
۲- بسنده کردن اعجاز قرآن در نظم به همراه فصاحت الفاظ نیز جای اشکال است، زیرا فصاحت مربوط به دایره الفاظ و معانی باهم میشود. معتزلی میگوید: «کلام فصیح آن است که لفظی روشن را با معنایی نیکو گردِ هم آورده باشد. این هر دو باید باشند، زیرا لفظِ روشن همراه با معنای رکیک فصاحت شمرده نمیشود. پس ناگزیر از رعایت هر دو هستیم. فصاحت کلام مشروط به وجود نظم ویژهای نیست، چرا که گاه نزد عربها، خطیبان فصیحتر از شاعراناند» (معتزلی۱۳۸۰، ۱۹۷-۱۶).
۳- گر چه نظم قرآن از جمله وجوه اعجاز قرآن به شمار آمده است، امّا دلیلی وجود ندارد که اعجاز قرآن به وجه خاصّی مانند فصاحت در الفاظ و یا نظم و یا علّو معنی و… منحصر گردد. زیرا تحدّی قرآن عام است و به حوزه یا جمع خاصّی محدود نمیشود، بلکه تحدّی برای همه مخاطبین اعم از انس و جن و در همه وجوه مقصود است (مودب ۱۳۷۸، ۱۱).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴- نظم غریب و اسلوب عجیب که میتوان آن را روشی نو و سبکی جدید نامید از مظاهر فصاحت و بلاغت قرآن است نه چیزی مستقل و جدا از آن؛ زیرا نظم و اسلوب قرآن، کیفیت تألیفی کلمات و مفردات آن است و نمیشود آن را جدا از فصاحت و بلاغت فرض کرد (ثامنی ۱۳۵۲، ۱۰۸).
۴-۱۸-۱- وجوه ادعایى
از جمله وجوه ادعایی در اعجاز قرآن، اعجاز عددی و نظم ریاضی در قرآن است. این وجه اخیراً با به کارگیرى کامپیوتر در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است و با بیان ارتباطات عددى خاص میان الفاظ و حروف قرآن سعى شده نشان داده شود که این روابط عددى نمىتواند در سخن بشرى تحقق یابد. ادعای وجه اعجاز قرآن در زمینه تناسب اعداد از آنِ شیمی دانی مصری به نام دکتر رشاد خلیفه است که در آمریکا اقامت داشت، پس از ۳ سال کار مداوم و استفاده از کامپیوتر ادعا نمود که نظم حیرتانگیزی را در قرآن کشف نموده است.
ایشان گفته تعداد تکرار حروف و کلمات در قرآن، کاملا سنجیده و حساب شده است و از تناسب و نظمی شگفت انگیز حکایت میکند و نتیجه گرفته که چون هیچ مؤلّف و نویسندهای نمیتواند در ضمن نگارش کتاب، مراعات تعداد تکرار حروف و کلمات خود را نموده و نظمی خاص در میان آنها تعبیه کند، پس این ویژگی خاص قرآن بوده و وجه اعجاز آن به شمار میرود (یزدانی۱۳۷۵، ۶۵-۶۲).
۴-۱۸-۲- نقد اعجاز عددی
اساساً باید ببینیم قرآن خود را چگونه معرفی کرده است و پیشوایان دین، قرآن را چگونه معرفی کردهاند؟ آیا آن را کتابی اسرارآمیز، معماگونه وصف نمودهاند و یا آن را کتابی روشن و دارای معانی عالی؟! قرآن خود را کتاب هدایت معرفی میکند، به عنوان نمونه: در آیه ۲ سوره بقره «ذَلکَ الکِتابُ لارَیبَ فِیه هُدیً لِلمُتَقینَ» و ۹سوره الاسراء«إنَّ هَذا القُرآن یَهدی لِلَّتی هِی أقوَمُ….» و پیوسته ما را به تلاوت و تدبر در خود دعوت میکند، قرآن ما را به تماشای حروف و کلمات خود دعوت نمیکند، بلکه همواره ما را به قرائت و تدبر و توجه به هشدارهای خود فرا میخواند. قرآن خود را احسن الحدیث میخواند که باز جنبه معنایی آن مد نظر است نه ساختار لفظی آن.
از طرفی انتظار اعجاز عددی از قرآن، توقعی نابجاست و نمیتوان پذیرفت که خدای متعال با بندگان از طریقی عوام فریبانه سخن گفته باشد. و از سوی دیگر این نظریه از جهات مختلف دارای اشکال است، هم اشکالات مبنایی و هم اشکالات آماری. نه تنها مبنای این کار استوار نیست، بلکه اکثر آمارهایی که معتقدان به این نظریه ارائه داده اند، باطل است (پهلوان وشفیعی ۱۳۸۸).
۴-۱۸-۳- اعجاز محتوایى قرآن
جهات مختلفى را براى اعجاز محتوایى قرآن ذکر کردهاند که عبارتند از: اعجاز تشریعی و هماهنگی نظام قانونگذاری.
برخی بر این باورند که قرآن کریم گنجینهای از علوم و حکمت است که بشر را با برهان، بصیرت و نورانیّت از تاریکی جهل، اوهام و خرافات به روشنایی نیکبختی و شرافت، راهنمایی میکند و امراض درونی را شفا میبخشد. و مهمترین وجهی که بشر از آوردن مشابه قرآن، عاجز مانده، علوم و معارفی است که در سطح بسیار عالی با لباس زیبای فصاحت بیان شده است (صانعی۱۳۸۲، ۸۸-۵۱).
و آیاتی مانند سوره (آل عمران/۱۳۸)؛ (الأنعام، ۸۸)؛ (النساء، ۱۷۴)؛ (الاعراف، ۲۰۳)؛ (الاعراف، ۵۲)؛ (یونس، ۵۷) را به برای مدعی خود ذکر کرده و از مجموع این گونه آیات چنین نتیجه گرفته است که: جهت عمدهای که بشر از آوردن مشابه قرآن، عاجز مانده، علوم و معارفی است که شیوایی، بلاغت و ربایندگی آن که در سطح بسیار عالی است، نه فصاحت و بلاغت و محسّنات کلامی؛ زیرا تحدّی به این گونه امور در برابر شعرا امروء القیس و لَبید و صاحبان سبعه معلّقه و همگنان ایشان است. ولی شدّت نیازمندی جوامع انسانی به علوم، حکمت، مطالب جذّاب و نو و تشریع مقررات و قوانین فطری و متین، علمی، اجتماعی و اخلاقی است که دارای مزایا و نتایج مادّی و معنوی بسیار و سبب پیشرفت و سعادت بشر است.