کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



۱-۱۰-۳-۸) معیار مصلحت در نکاح
قطعاً ازدواجی به مصلحت میباشد که هدف نهایی ازدواج را برای انسان تأمین نماید، ازدواج علاوه بر اینکه ضامن بقای نسل انسان میباشد، ارضای غریزهی جنسی را تأمین میکند، موجب آرامش سلامت و امنیت جامعه و مانع انحرافات و لغزشهای فردی و اجتماعی و تضمین کنندهی بهداشت جسمی و روانی انسان است، هم چنین از نظر قرآن کریم یکی از اهداف ازدواج، ایجاد آسایش و آرامش روحی است. (لطفی، اسدالله، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۱۱۴) چنانچه خداوند متعال میفرماید: “هو الذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها” (سوره اعراف، آیه ۱۸۹) «اوست آنکه هر یک از شما را از یک نفس (پدرتان) آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنارش آرام یابد.» (ترجمه آیه الله مشکینی) و در آیه دیگر میفرماید:” و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون” (سوره روم، آیه ۲۱) و از نشانه های او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید که در کنار آنها آرامش یابید، و میان شما علاقهی دوستی و مهر باطنی نهاد، همانا در این امر نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

با توجه به آیات شریفهی فوق یکی از اهداف ازدواج ایجاد انس و الفت و آرامش روحی و روانی است، گرچه مسائل مالی از قبیل مهریه و نفقه در ازدواج وجود دارد و لیکن آنچه اهداف والای ازدواج را تشکیل میدهد، علاوه بر بقاء نسل ایجاد الفت، ارضاء غریزه جنسی از راه صحیح و پرکردن خلاءهای روحی و عاطفی است با توجه به این واقعیات میتوان نتیجه گرفت مصلحت در امر تزویج، رساندن انسان به کمال و اهداف معنوی و روحی فوق است، این معنی با تزویج ولائی حاصل نمیشود، آسایش و آرامش روحی و عاطفی در امر ازدواج، زمانی حاصل میشود که دختر و پسر کاملاً به یکدیگر تمایل داشته و عشق و علاقه بین آنها وجود داشته باشد در غیر این صورت چنین صفا و آرامشی در زندگی آنها وجود نخواهدداشت. بلکه چه بسا کانون خانواده به عرصهی جنگ و نزاع تبدیل شده و به آرامش و تسکین خاطر، موجب آزردگی خاطر و نهایتاً باعث جدایی و طلاق گردد. (لطفی، همان، ص۱۱۵)
نظر به اینکه در گذشته، موقعیت اجتماعی و فرهنگی و حقوقی زن نسبت به شرایط کنونی بسیار متفاوت بودهاست زنان علی رغم احکام و تعالیم شرعی ادیان الهی، از بسیاری از حقوق طبیعی و انسانی خود محروم بودند محرومیت زنان تنها در زمینهی استقلال مالی و مشارکت در امور اجتماعی و دانش اندوزی و امثال آن خلاصه نمیشدهاست بلکه در روابط خانوادگی و امر ازدواج نیز این محرومیت وجود داشتهاست در عصر جاهلیت، پدران خود را صاحب اختیار دختران و پسران و خواهران و گاهی مادران خود میدانستند و در انتخاب همسر اراده و اختیاری برای آنها قائل نبودند تصمیم گرفتن، حق مطلق پدر یا برادر بود و در نبود آنها عمو دارای چنین حقی بود پدران مجاز بودند دخترانی را که هنوز متولد نشدهاند به عقد مرد دیگری در آورند که هر وقت متولد و بزرگ شدند آن مرد حق داشتهباشد آن دختر را از آن خود بداند.
در دوران قبل از اسلام در ممالک و کشورها کم و بیش چنین وضعیتی حکمفرما بود در دورهی ساسانیان دختران ایرانی هیچگونه حقی در انتخاب شوهر نداشتند در مورد پسر هم چون به سن بلوغ میرسید پدر یکی از زنان متعدد خود را به عقد وی در میآورد و در اینکه ازدواج کاملاً قانونی باشد پدر، برادر، عمو یا قیّم دختر، قبالهی عقد را امضاء مینمودند در هند زنان مجبور بودند به عقد با هر شوهری که پدر یا برادر برای آنان انتخاب میکرد رضایت دهند، در گذشته اختیار ازدواج حتی بعد از بلوغ و رشد نیز به دست پدر، برادر و عمو وبزرگان فامیل بود، بنابراین ازدواج دختر پس از بلوغ نیز چندان سرنوشت بهتری از تزویج او در دوران کودکی نداشت زیرا به هر صورت، این دیگری بود که که برای او تصمیم میگرفت و او را به خانه شوهر میفرستاد.
با توجه به موارد فوق باید گفت: اسلام خدمت بزرگی نسبت به زن انجام داد این خدمت نه تنها در ناحیه سلب ولایت و زمامداری برادر، عمو، عموزاده و امثال آن بود بلکه ولایت مطلق پدر و جد پدری را محدود به رعایت مصلحت کودک نمود با بررسی تاریخ و وضعیت خاص اجتماعی صدر اسلام به ویژه در زمینهی ازدواج، میتوان نتیجه گرفت که تشریع قانون ولایت بر تزویج صغار برای پدر و جد پدری در موقعیت و شرایط آن دوره، نه تنها حقی را از فرزندان ضایع نکرده بلکه خدمت بزرگی نیز به آنان نمودهاست زیرا برخی از خویشاوندان ذکور به خصوص خویشاوندان پدری به خود حق میدادند سرنوشت دختر یا پسری را به میل خود تعیین نموده و برای او همسری انتخاب نمایند اسلام این نسبت غلط را منسوخ کرد و انتخاب همسر را پس از بلوغ، حق دختر و پسر و قبل از بلوغ در اختیار پدر و جد پدری قرار داد که هم نسبت به فرزند خود دلسوزتر و هم به مصالح او آشناترند البته این نفوذ تصرفات آنان را هم مشروط به رعایت مصلحت فرزند نمود. (لطفی، همان، ص۱۱۶) از مطالب فوق نیز این نتیجه حاصل میشود که رعایت مصلحت یک مفهوم و معیار نسبی است چرا که اولاً در هر تصرفی معیار خاصی وجود دارد، معیار مصلحت در تصرفات مادی، نفع و ضرر مادی و معیار مصلحت در تزویج، فراهم آوردن زمینه های ازدواج سالم و موفق است ثانیاً تصرفات، بستگی به شرایط زمانی ، مکانی و اوضاع و احوال اجتماعی و فرهنگی هر جامعه دارد، در گذشته که غالباً پدر خانواده عهدهدار انتخاب همسر برای فرزندان بودهاست تزویج ولایی کودکان با رعایت شرایط لا
زم، برخلاف مصلحت نبودهاست اما امروزه که جوانان در انتخاب همسر استقلال یافته و عواملی از قبیل سطح تحصیلات، اعتقادات، بینش و تفکر فردی و اجتماعی، نوع اشتغال و عوامل دیگر معیارهای عمدهای در همسر گزینی به شمار میروند، اعمال ولایت از جانب پدر یا جد پدری خالی از مفسده نیست به ویژه عقد ازدواج در سن طفولیت غالباً از روی عشق و علاقه و صفا و دوستی نیست، (همان منبع، ص۱۱۷) در پارهای روایات هم این نکته به گونهای تأیید شدهاست: هشام بن الحکم عن ابی عبدالله أو ابی الحسن (علیه السلام) قال: قیل له انّا نزوّج صبیاننا و هم صغار فقال اذا زوّجوا و هم صغار لم یکادوا أن یأتلفوا.» (حر عاملی، محمد بن حسن، ۱۴۰۹ه.ق، ج۲۰، ص۱۰۴) در روایت صحیحهی هشام بن حکم آمدهاست: به امام صادق عرض شد،: ما فرزندانمان را در سنین کودکی تزویج مینمائیم امام (علیه السلام) فرمود: در این صورت بعید است که نسبت به هم علاقه پیدا کنند و انس بگیرند و با یکدیگر مهربان باشند.
۱-۱۰-۴) رشد
۱-۱۰-۴-۱) رشد در لغت
در لغت (رشد- یرشد) در مقابل غی است. غی به انحراف در دین و اخلاق گفته میشود و رشد به معنای هدایت در این زمینه ها است.
الرشد (رشد- یرشد) رشد در مقابل ضلالت است. ضلالت به هر نوع گمراهی اطلاق میشود و رشد در مقابل آن به راههایی است که به مقصد و مطلوب میرساند.
«رشَد الانسان فهو راشد و رشید» (ابن منظور، محمد بن مکرم، ۱۴۰۵ه.ق، ج۳، ص۱۷۵)
به کسی که از رشد بهرهمند باشد راشد و رشید گفته میشود.
مفهوم رشد در لغت به هدایت در مقابل گمراهی و ضلال ، پایداری و مقاومت در طریق حق، نمو کردن، بالیدن، بالش، راهنمایی و ثبات در حق که در برابر غی یعنی گمراهی است. (معین، محمد، ۱۳۶۰، ج۲، ص۲۲۰) ، (عمید، حسن، ۱۳۶۲، ص۵۴۴) ، (صدری، غلامحسین،۱۳۷۰، ص۵۱۱) ، (بندر ریگی، محمد، ۱۳۶۶، ص۱۹۱)
۱-۱۰-۴-۲ ) رشد در قرآن
قرآن کریم رشد و نشانه آن را توان استفاده صحیح از اموال میداند و به این امر تصریح دارد.
“وَابتلوا الیتامی حَتَّی إذا بَلَغوا النِّکاحَ فَاِن آنستُم مِنهُم رُشداً فَادفَعُوا إلَیهِم أموالَهُم” (سوره نساء، آیه ۶)
یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و قدرت بر نکاح پیدا کنند آن گاه اگر آنها را رشید (دانا به مصالح مالی) یافتید اموالشان را به آنها باز دهید (ترجمه آیه الله مشکینی)
۱-۱۰-۴-۳ ) رشد در کلام فقها
رشد آن است که انسان مال را در راه صحیح خرج کند… و سفیه کسی است که اموال خویش را در اغراض ناصحیح مصرف نماید. «الرشد، هو ان یکون مصلحاً لماله» (محقق حلی، نجم الدین جعفربن حسن، ۱۴۱۸ه.ق، ص ۱۴۰)
رشد آن است که انسان توان بکار گیری صحیح مال خویش را داشته باشد.
«الرشد: فهو کیفیّه نفسانیه تمنع من إفساد المال و صرفه فی غیر الوجوه اللائقه بأفعال العقلاء» (علامه حلی، حسن بن یوسف، ۱۴۱۳ه ق، ج۲، ص۱۳۴)
رشد: کیفیتی نفسانی است که مانع از فساد مال و صرف آن در غیر اموری میشود که متناسب با افعال عقلاء است .قال ابن الجنید: «الرشد هوالعقل والاصلاح للمال، و هو الأقرب، لأنه المفهوم من الرشد.» (علامه حلی، همان، ج۵ ، ص۴۳۱) قول نزدیکتر به صواب، مفهوم رشد یعنی رشد همان عقل و اصلاح در مال است.
مرحوم علامه طباطبایی شرط تکلیف را حداقل عقل میداند ولی شرط دخالت در امور مالی و اجتماعی را رشد عقل میداند و لذا رشد را اینگونه معنی میفرماید: کلمه رشد به معنی پختگی و رسیده شدن میوه عقل است بر خلاف غی که مخالف رشد است. (موسوی همدانی، سید محمد باقر، مترجم المیزان،۱۳۷۴ ش، ج۴، ص۲۷۴)
۱-۱۰-۴-۴) رشد در اصطلاح فقه
«و یکون رشیداً وحده: أن یکون مصلحا لماله، عدله فی دینه » ( طوسی، محمد بن حسن، ج۳، ۱۴۰۷، ص۲۸۳)
شیخ طوسی رشد را اصلاح مال و عدل در دین معنی کردهاست.
«الرشد: فهو کیفیّه نفسانیه تمنع من إفساد المال و صرفه فی غیر الوجوه اللائقه بأفعال العقلاء» (علامه حلی، محمد بن حسن، ۱۳۸۷ه.ق، ج۲، ص۵۱)
علامه حلی رشد را اینگونه تعریف کردهاست، رشد کیفیت نفسانی است که مانع از بین بردن مال و خرج آن در امور غیرعقلانی میشود.
« لما عرفت من ان الرشد اصلاح و تحققه لا یحصل الا بعدم الصرف فی غیر الاغراض الصحیحه و تمام الکلام فیه یعرف مما قدمناه فی الرشد و ان مرجعه الی العرف الذی لا شک فی عدم تحققه بمجرد الصرف…» (نجفی، محمدبن حسن، ۱۳۶۶ه.ق، ج۲۶، ص ۵۱)
اما صاحب جواهر معنای رشد را همان معنای عرفی آن میداند، درست مانند مرجع عرف داشتن سایر الفاظی که دارای حقیقت شرعیه نیستند. وی میفرماید: معنای لغوی رشد با آن چه اصحاب در معنای رشد گفتهاند منافاتی ندارد چون در لغت معنی رشد به طور کلی مقصود میباشد، لیکن اصحاب (فقهای شیعه) در مورد معنی رشد در خصوص مال و مسائل مالی سخن گفتهاند، بر فرض مغایرت معنای عرفی و لغوی به نظر ما عرف بر لغت مقدم است. در آیات قرآن واژه رشد بسیار آمدهاست که به دو نمونه از آن اشاره میکنیم.
” لعلهم یرشدون” باشد که ایشان به صلاح گرایند. (سوره بقره، آیه۱۸۶)
” لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی…” (سوره بقره، آیه ۲۵۵) اکراهی در دین نیست، به درستی که راه درست رشد از غی روشن گشته، رشد در اصطلاح حالتی است در انسان که مانع از تضییع مال و صرف آن در راه‌های غیر عقلانی میشود و از نظر حقوقی، رشد کیفیت نفسانی است که دارندهی آن میتواند نفع و ضرر (در رشد مدنی) یا حسن و قبح (در رشد جزایی) را تشخیص دهد. چنین کسی را رشید گویند. فاقد این وصف
اگر به حد جنون نرسد و صغیر نباشد سفیه خوانده میشود و صفت او را سفه گویند.
۱-۱۰-۴-۵ ) رشد در اصطلاح حقوق
طبق مادهی ۱۲۰۸ قانون مدنی رشید کسی است که تصرفات او در اموال حقوق مالی خود عقلایی باشد. رشد در قانون تعریف نشدهاست ولی میتوان از مادهی فوق دریافت که رشد چهرهای از عقل است و شخص را مجاز در تصرف در اموال خود میداند و به اصلاح آن هدایت میکند. (کاتوزیان، ناصر، ۱۳۶۶، ج۱، ص۱۶)
پس غیر رشید کسی است که اعمال او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد یعنی عقل معاش نداشته باشد و هر گاه ادارهی داراییهایش به او واگذار شود در اموال خود تعدی و تفریط و اسراف کند. (امامی، سید حسن، ۱۳۶۶، ص ۲۰۵)
در تعاریف به دو نوع رشد اشاره شدهاست. رشد در امور مدنی و رشد در امور جزایی، در امور مدنی همان اصطلاح، در بخش اقتصادی فقه اسلام و در حقوق مدنی است که مربوط به معاملات، اهلیت در تصرف و غیره است. و دیگر رشد در امور جزایی، کیفیتی نفسانی است که شخص را قادر میکند تا خوب و بد، زشت و زیبا را تشخیص دهد و اعمال و کردار خود بر مبنای آن درک کند،که این رشد را رشد کیفری گوئیم.
۱-۱۰-۴-۶) مفهوم رشد در نکاح
«اذا کان الشخص بالغا رشیدا فی المالیات لکن لا رشد له بالنسبه الی أمر التزویج و خصوصیاته من تعیین الزوجه و کیفیه الإمهار و نحو ذلک فالظاهر کونه کالسفیه فی المالیات فی الحاجه الی إذن لم أر من تعرض له». (طباطبایی یزدی، سید محمدکاظم، ج۲، ص۸۶۶)
گرچه اغلب رشد را رشد مالی گرفتهاند و به دلیل بقای ولایت ولی بر غیر رشید ولایت یا اذن او را در نکاح که یک امر غیر مالی است پذیرفته اند ولی برخی از فقیهان در این باره سخن نو و عقیدهی قابل تأملی ابراز کردهاند؛ به گفته یکی از دانشمندان معاصر امامیه، هرگاه شخص در امور مالی بالغ و رشید باشد ولی نسبت به نکاح و ویژگیهای آن مانند تعیین زوجه و مانند آن رشید نباشد، به ظاهر همانند سفیه در امور مالی است که به اذن ولی نیازمند است. گر چه تاکنون کسی به این مسأله نپرداختهاست. از این گفته نو بر میآید که ضابطهی ولایت بر نکاح با ضابطهی آن در امور مالی متفاوت است.
۱-۱۰- ۴-۷ ) غیر رشید به معنای عام
کودکان عقب افتاده یا کسانی که عقب افتادگی ذهنی دارند غیر رشیدند. گاهی از سن بلوغ یا رشد کسی می گذرد ولی عقب افتاده ذهنی است و از بهرهی هوشی برخوردار نیست. چنین کسی نه دیوانه است و نه صغیر و نه سفیه، ولی، باید او را در جرگهی غیررشید در آورد. پس باید مفهوم غیر رشید را فراگیرتر از مفهوم سفیه گرفت. به سخن دیگر، “غیررشید” کسی است که پس از رسیدن به سن بلوغ نیز شایستگی اموال خود را ندارد اگر چه برای ادارهی امور غیر مالیاش رشد کافی یافته است و یا عقب افتادهی ذهنی باشد. (ساکت، محمدحسین، ۱۳۷۰، ص۱۸۹)
۱ -۱۰-۴-۸) مفهوم رشید و غیر رشید
رشید: کسی که دارای وصف رشد است در مقابل غیر رشید یا سفیه استعمال میشود. هر رشیدی عاقل است ولی هر عاقلی رشید نیست زیرا عاقل ممکن است از نظر مدنی سفیه باشد.
غیررشید: به معنی سفیه است. (جعفری لنگرودی، محمدجعفر،۱۳۷۷ ،ص۳۳۵)
در حقوق اسلام، به شرطی به سفیه (غیررشید) اذن یا اجازهی تصرف در اموال دادهمیشود که به عوض آن چیزی به داراییاش وارد شود. نه آن که چیزی از آن بکاهد. اگر چنین شرطی روی ندهد، انجام آنچه شرط شدهاست (که همان اذن یا اجازه است) در هر حال ممکن نخواهد بود. (ساکت، محمدحسین،۱۳۷۰، ص۱۸۶)
سفیه را غیر رشید هم مینامند. همانطور که در مادهی ۱۲۰۸ قانون مدنی آمده: غیر رشید کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد.
رشد آن حالتی است در انسان که مانع از تضییع مال و صرف آن در راه های غیر عقلایی میشود و از نظر حقوقی، رشد کیفیت نفسانی است که دارندهی آن میتواند نفع و ضرر (در رشد مدنی) و حسن و قبح (در رشد جزایی) را تشخیص دهد. چنین کسی را رشید گویند. فاقد این وصف اگر به حد جنون برسد و صغیر هم نباشد (سفیه) خوانده میشود. (جعفری لنگرودی، همان،۱۳۶۳، ص۳۳۴)
باری رشد در اثر نموّ قوای دماغی در شخص ایجاد میشود. تشخیص این در هر فرد به وسیله آزمایش در اموری که مناسب با وضعیت اجتماعی اوست به عمل میآید تا قدرت و استعداد او در ضمن اداره و تصرف او در اموال ثابت گردد.
چنانچه دو شرط فوق «نمو جسمانی و نمو عقلانی» در کسی پیدا شود معلوم میگردد که دوران صغارت او خاتمه یافتهاست هرچند که رشد بر مبنای قوای جسمی و دماغی شخص سنجیده میشود ولی همواره محیط اجتماعی و تعلیم و تربیت در آن موثر میباشد. به همین جهت کسی که بالغ میشود یعنی به نموّ جنسی لازم میرسد، الزاماً رشید نیست زیرا ممکن است به نموّ عقلی و روحی لازم نرسیدهباشد.
واژهی غیر رشید با سفیه مترادف است. برخی از حقوقدانان غیر رشید را اعم از سفیه میدانند. (کاتوزیان، ناصر، ۱۳۷۶، ج۲، ص۳۵)
سفیه در لغت به معنی جاهل و احمق است و در فقه و حقوق مدنی به کسی سفیه میگویند که عادت او اسراف و تبذیر در خرج است و تصرفات او عاقلانه نیست. (صفایی، سیدحسین، ۱۳۸۰، ص۲۳۹)
«السفیه فهو الذی یصرف امواله فی غیر الاغراض الصحیحه…» (محقق حلی، نجم الدین جعفر، ۱۴۰۸ه.ق، ج ۲، ص۸۵)
صاحب شرایع میگوید سفیه کسی است که اموال خود را در غیر اغراض صحیح (راه های عقلایی) صرف میکند و ملکه یا صفت و حالتی در او وجود ندارد که موجب حفظ و نگهداری اموالش شده و مانع صرف آنها در راه های غیر عقلایی گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-09-24] [ 10:17:00 ب.ظ ]




گلستان

۲۵/۱

کرمانشاه

۲۹۵/۱

کرمان

مدل۱

۲۴۷/۱

گلستان

۲۵/۱

کرمانشاه

۳۶۶/۱

کرمان

مدل۲

۱۷۱/۱

زنجان

۲۷۶/۱

کرمان

۴۰۵/۱

لرستان

مدل۳

براساس جدول(۲۶-۵) و بررسی سه مدل پیشین،
براساس جدول ۲۶-۵ در مدل ۱ و ۲ سه استان، کرمان، کرمانشاه و گلستان، بالاترین اعداد کارایی را در سایر استانها کسب کرده است. بالاترین استان از لحاظ کارایی در ۳مدل مورد بررسی مدل۳ می‌باشد و کمترین کارایی نیز متعلق به استان زنجان در مدل سه، می‌باشد.
۲-۲-۵) ‌ بررسی عوامل موثر بر تغییرات بهره وری در زیر بخش زراعت:
برای شناسایی عوامل تاثیرگذار بر روی بهره وری، مصاحبه ای با کارشناسان و خبرگان بخش کشاورزی صورت گرفت که در نهایت ۵ عامل ( اعتبارات فصل کشاورزی، اعتبارات روستایی، آموزش، ماشین‌آلات و ‌شاخص توسعه انسانی) از طریق نرم‌افزار EVIEWS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

که در ابتدا مدل مورد استفاده را به طور مختصر بیان می‌کنیم:
مدل رگرسیون ذیل را در نظر بگیریم:
(۱)
در رابطه (۱)، I نشان دهنده i امین واحد مقطعی و t نشان دهنده t امین دوره زمانی است. فرض می شود، حداکثر n مقطعی و حداکثر t دوره زمانی وجود دارد.
برآورد مدل (۱) به فروض ما در مورد عرض از مبدا، ضرایب شیب و جمله خطای  بستگی دارد. در حالت کلی در برآورد رابطه (۱) عبارتند از:
الف- فرض کنیم، عرض از مبدا و ضرایب شیب ثابت بوده و جمله خطا در طول زمان و برای استانهای مختلف متفاوت باشد.
ب) ضرایب شیب ثابت اما ، عرض از مبدا برای استانهای مختلف متفاوت است. در این حالت مدل (۱) به صورت ذیل تصریح خواهد شد.
(۲)
با فرض ثابت بودن ضرایب شیب بین مقاطع می توان معادله رگرسیون را به صورت ذیل تصریح کرد
(۳)
در رابطه (۳)،اندیس I در جمله عرض از مبدا نشان می دهد که عرض از مبداهای متفاوت ممکن است، ناشی از ویژگی های خاص هر یک از مقاطع باشد در ادبیات اقتصادی مدل (۳) به مدل رگرسیون اثرات ثابت معروف است. اصطلاح تاثیرات ثابت ناشی از این حقیقت است که با وجود تفاوت عرض از مبدا میان مقاطع، عرض از مبدا های هر مقطع طی زمان تغییر نمی کند. برای انتخاب مدل حداقل مربعات تلفیقی و مدل اثرات ثابت از آزمون f مقید استفاده می شود. تصریح این آزمون به صورت زیر می باشد:
(۴)
در رابطه (۴)،  ضریب تعیین در روش اثرات ثابت،  ضریب تعیین در روش حداقل مربعات تلفیقی، N تعداد مقاطع، k تعداد متغیر های توضیحی و T طول دوره زمانی می باشد.
طرفداران مدل اثرات تصادفی (RE) یا مدل اجزا خطا (ECM) معتقدند، به جای این که فرض کنیم در رابطه (۳)  را ثابت، آن را که متغیر تصادفی با میانگین  و مقدار عرض از مبدا برای هر مقطع به صورت زیر بیان می شود.
(۵)
در رابطه (۵) ،  جمله خطای تصادفی با میانگین صفر و واریانس  است.
فرض اساسی در مدل تاثیرات تصادفی این است که مقاطع مورد مطالعه متعلق به جامعه ای بزرگتر هستند و میانگین مشترکی برای عرض از مبدا دارند. اختلاف در مقادیر عرض از مبدا هر مقطع در جمله خطای  منعکس می شود. بر اساس مدل تاثیرات تصادفی رابطه (۳) این چنین خواهد بود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:16:00 ب.ظ ]




شکل ۴-۷ نمودار باقیمانده ها در برابر ترتیب اجرای آزمایشها را نشان می دهد. شکل ۴-۷ نشان می دهد که نمودار باقیمانده ها از شکل خاصی پیروی نمی کند. بنابراین فرض مستقل بودن باقیمانده ها نیز صحیح بوده و با توجه به موارد گفته شده مدل ها تایید می گردند (راحمی، ۱۳۹۱).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

شکل ۴-۸ نمودار پریشیدگی[۱۰] پارامتر های مختلف طرح را نشان می دهد. این شکل نشان می دهد که حرکت هر پارامتر چگونه بر راندمان جذب تاثیر می گذارد. در این حالت برنامه، نقطه ای مرجع را در فضای میانی طرح تنظیم کرده و حرکت پارامتر ها را بر اساس آن می سنجد. با توجه به این شکل تغییر ارتفاع جاذب در هر دو مدل مرتبه دوم و خطی نسبت به باقی پارامتر ها بیشترین تاثیر را بر راندمان جذب می گذارد.

الف) مدل مرتبه دوم ب) مدل خطی
شکل ۴-۵- نمودار نرمال باقیمانده ها در مدل های مرتبه دوم و خطی

الف) مدل مرتبه دوم ب) مدل خطی
شکل ۴-۶- نمودار باقیمانده ها در مقابل مقادیر پیش بینی شده

الف) مدل مرتبه دوم ب) مدل خطی
شکل ۴-۷- نمودار باقیمانده ها در برابر ترتیب اجرای آزمایش

الف) مدل مرتبه دوم ب)مدل خطی
شکل ۴-۸- نمودار پریشیدگی پارامتر های مختلف در پارامتر ها
جدول ۴-۴ نتایج آنالیز داده ها را نشان می دهد. با توجه به این جدول مدلهای خطی، ۲FI (این مدل اثرات متقابل دو فاکتور را بررسی می کند)، مرتبه دوم و مرتبه سوم توسط نرم افزار مورد بررسی قرار گرفته اند. با توجه به جدول ۴-۴ مدلهای مرتبه دوم و خطی به عنوان مدلهای مناسب توسط نرم افزار پیشنهاد شده اند چرا که این مدلها دارای مقادیر standard deviation کم، R-squared بالا و PRESS کم می باشند. جهت تعیین ترکیب جملات مدل ریاضی مرتبه دوم یا خطی مناسب به منظور برازش پارامتر های مورد نظر، باید به موارد زیر توجه گردد:
مدلی که بر روی آن تمرکز می گردد، باید مقادیر adjusted R-squared و predicted R-squared را حداکثر نماید.
مقدار lack of fit که خطای خالص طرح را با خطای باقیمانده مقایسه می کند، باید ناچیز باشد. در واقع هر چه این مقدار کمتر باشد، میزان عدم برازش مدل با آزمایشهای اصلی کمتر بوده و مدل دقیق تر است.
در صورتی که مقدار p-value (prob > f) برای جملات مختلف کمتر از ۰۰۵/۰ باشد، اضافه کردن آن جمله (خطی، درجه دوم یا ….) باعث بهبود مدل انتخابی می گردد.
جدول ۴-۴ موارد زیر را نشان می دهد:
حداکثر Adjusted R-squared برابر است با ۶۷۷۸/۰ که نشان می دهد تقریبا ۶۷۷۸/۰ درصد تغییرات پاسخ توسط مدل مرتبه دوم توجیه می شود.
حداکثر predicted R-squared که از معیار های بررسی میزان خوب بودن مدل برازش یافته است، برابر است با ۱۵۲۸/۰ که مربوط به مدل خطی می باشد.
PRESS که از آن برای مقایسه بین مدلها استفاده می شود و توانایی یک مدل را در پیش بینی بررسی می کند و برابر با میزان عملکرد مدل در جهت قرار دادن هر نقطه در داخل طرح می باشد، در صورتی که مقدار کمی را دارا باشد، مدلی مناسب را نشان می دهد. بر اساس جدول ۵-۲ کمترین مقدار این آماره مربوط به مدل خطی می باشد.
جدول ۴-۴- نتایج آنالیز برنامه Design Expert جهت انتخاب مدل ریاضی
Lack of Fit Tests
Model Summery Statistics
اشکال ۴-۹ تا ۴-۱۱ نمودار اثر هر یک از پارامتر ها را در هر دو مدل مرتبه دوم و خطی بر راندمان جذب نشان می دهد. با توجه به این اشکال بازدهی با افزایش ارتفاع جاذب، کاهش دبی و کاهش غلظت اولیه فلز سنگین نیکل افزایش می یابد. با توجه به شکل ۴-۹ ارتفاع جاذب تاثیر مثبتی در راندمان حذف نیکل دارد و با افزایش ارتفاع جاذب از ۱۴ تا ۲۶ سانتی متر، میزان حذف نیکل از حدود ۳۵ تا ۶۰ درصد افزایش می یابد. همچنین با توجه به شکل ۴-۱۰ دبی ورودی تاثیر منفی بر راندمان حذف نیکل داشته و با افزایش آن از ۷۲/۱۰ تا ۷۸/۱۵میلی لیتر بر دقیقه راندمان حذف از حدود ۴۵ درصد تا ۳۸ درصد کاهش می یابد. شکل ۴-۱۱ نشان می دهد که غلظت اولیه نیکل نیز تاثیر منفی بر راندمان حذف نیکل دارد به طوریکه با افزایش غلظت اولیه نیکل از ۲/۳۴ تا ۸/۷۵ میلی گرم بر لیتر، راندمان از حدود ۵۵ تا ۴۵ درصد کاهش می یابد.
شکل ۴-۱۲ نمودار خطوط کانتور درصد حذف فلز سنگین را با توجه به اثرات ارتفاع جاذب و دبی ورودی به ستون را در هر دو مدل مرتبه دوم و خطی نشان می دهد. همان طور که در این شکل مشخص است نقاطی که بر روی یک خط کانتور قرار دارند، بازدهی یکسانی دارند. در مدل خطی، با افزایش دبی و ارتفاع جاذب و با توجه به رابطه ای خطی درصد حذف افزایش می یابد. در حالی که در مدل مرتبه دوم، درنقاطی با بازدهی های پایین، این روند با تکیه بر معادله ای مرتبه دوم تکرار می گردد اما در بازدهی های بالاتر، هر خط کانتور، با افزایش دبی ورودی ابتدا با کم شدن ارتفاع و سپس با افزایش آن مواجه می شود. شکل مربوط به خطوط تاثیر فاکتورهای ارتفاع جاذب- غلظت نیکل اولیه و دبی- غلظت نیکل اولیه در بخش پیوست آورده شده است.
شکل ۴-۱۳ نمودار اثر توامان ارتفاع جاذب و دبی را بر راندمان جذب در هر دو مدل مرتبه دوم و خطی نشان می دهد. این شکل نیز موید این مطلب است که با افزایش ارتفاع جاذب و کاهش دبی، راندمان جذب افزایش می یابد. قابل ذکر است که در هر دو شکل خط بالا در دبی ورودی ۷۲/۱۰ میلی لیتر بر دقیقه و خط پایین در دبی ۷۸/۱۵ میلی لیتر بر دقیقه می باشد. شکل مربوط به اثر توام ارتفاع جاذب- غلظت نیکل اولیه و دبی- غلظت نیکل اولیه در بخش پیوست آورده شده است.
شکل ۴-۱۴ نمودار سه بعدی اثر توامان ارتفاع جاذب و دبی را در هر دو مدل مرتبه دوم و خطی نشان می دهد. با توجه به این شکل حداکثر راندمان جذب در مدل مرتبه دوم در سیستمی اتفاق می افتد که در آن ارتفاع جاذب حداکثر بوده و دبی در متوسط مقادیر خود قرار داشته باشد و در مدل خطی در سیستمی با ارتفاع جاذب حداکثر و دبی حداقل راندمان جذب حداکثر می باشد. شکل سه بعدی مربوط به اثر توام ارتفاع جاذب- غلظت نیکل اولیه و دبی- غلظت نیکل اولیه در بخش پیوست آورده شده است.

الف) مدل مرتبه دوم ب) مدل خطی
شکل ۴-۹- نمودار اثر ارتفاع جاذب بر میزان جذب فلز سنگین در دو مدل مرتبه دوم و خطی

الف )مدل مرتبه دوم ب) مدل خطی
شکل ۴-۱۰- نمودار اثر دبی بر میزان جذب فلز سنگین در دو مدل مرتبه دوم و خطی

الف) مدل مرتبه دوم ب) مدل خطی
شکل ۴-۱۱- نمودار اثر غلظت اولیه نیکل بر میزان جذب فلز سنگین در دو مدل مرتبه دوم و خطی

الف) مدل مرتبه دوم ب) مدل خطی
شکل ۴-۱۲- نمودار خطوط پاسخ اثر تغییرات ارتفاع جاذب و دبی ورودی بر بازدهی جذب

الف) مدل مرتبه دوم ب) مدل خطی
شکل ۴-۱۳- نمودار اثر توامان ارتفاع جاذب و دبی بر راندمان جذب

الف) مدل مرتبه دوم ب) مدل خطی
شکل ۴-۱۴- نمودار سه بعدی اثر توامان ارتفاع جاذب و دبی بر راندمان جذب
۴-۴-۱- تحلیل واریانس
به منظور تعیین اثر های اصلی و برهمکنش های مهم از نظر آماری و از لحاظ تاثیر گذاری در بازدهی جذب فلز سنگین نیکل در سیستم ستون، از تحلیل واریانس استفاده گردید و پارامتر هایی از قبیل میانگین مربعات، مجموع مربعات، مقدار پارامتر pو نسبت F، که به صورت نسبت میانگین مربعات به خطای میانگین مربعات تعریف می شود، برای دو مدل خطی و مرتبه دوم بدست آورده شدند.
۴-۴-۱-۱- تحلیل واریانس مدل چند جمله ای مرتبه دوم
جدول ۴-۵ آنالیز واریانس مدل چند جمله ای مرتبه دوم را نشان می دهد. با توجه به جدول ۴-۵ میتوان موارد زیر را در نظر گرفت:
مقدار F مساوی ۴۴/۵ بدست آمده است. با توجه به این مقدار می توان گفت که مدل با اهمیت بوده و می توان به آن توجه نمود.
برخی مقادیرP از ۰۵/۰ کوچکترند. این مقادیر نشان می دهند که فاکتور مربوطه در مدل مهم می باشد. از طرفی مقادیری از P وجود دارند که از ۱/۰ بزرگترند. فاکتورهای مربوط به این مقادیر تاثیر معنی داری بر روی مدل نداشته و با حذف آنها می توان مدل را اصلاح نمود.
Lack of fit در مدل که نشانگر میزان عدم برازش آن است معادل ۷۸/۱ است. این بدان معناست که مدل اختلاف چندان زیادی با نتیجه اصلی آزمایش ها نداشته و می توان به مدل اعتماد کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:16:00 ب.ظ ]




دانشگاه کاشان
دانشکده مهندسی مکانیک
گروه حرارت و سیالات
پایان‌نامه
جهت اخذ درجه کارشناسی ارشد
در رشته مهندسی مکانیک گرایش تبدیل انرژی
عنوان:
بررسی انتقال جرم و حرارت به روش انتگرالی در جریان جابجایی طبیعی سیال با پرانتل خیلی کوچک در مجاورت سطح موجی شکل مایل و نفوذپذیر و تحت میدان مغناطیسی
استاد راهنما:
دکتر علی عارف منش
استاد مشاور:
دکتر قنبر­علی شیخ­زاده
توسط :
مهدی بوربور
اردیبهشت ۱۳۹۴
تقدیم به :

پدر و مادر مهربانم
٬
همسر عزیزم
و
گل­های زندگیم : متین و پارمین

تقدیر و تشکر :
با تشکر و سپاسگزاری فراوان از استاد فرزانه آقای دکتر عارف منش که با راهنمایی­های خود اینجانب را در انجام این پروژه هدایت فرمودند.
همچنین مراتب قدردانی فراوان خود را از استاد گرانقدر آقای دکتر شیخ­زاده که با مشاوره خود اینجانب را در این امر یاری نمودند ­اعلام می­دارم.
در پایان از استادان گرامی اقایان دکتر عباسیان و دکتر سبزپوشان که افتخار حضور در کلاس­های فوق لیسانس ایشان را داشتم نهایت تشکر و سپاسگزاری را دارم.
چکیده:
در پایان نامه حاضر به بررسی انتقال جرم و حرارت به روش انتگرالی در جریان جابجایی طبیعی سیال با پرانتل خیلی کم در مجاورت دیواره مایل موجی شکل و تحت میدان مغناطیسی پرداخته شده است. دیواره نفوذپذیر بوده و در نتیجه می­توان سیال را به درون دیواره مکش یا از درون آن دمش نمود. میدان مغناطیسی عمود بر دیواره و به سمت داخل و جریان الکتریکی عمود بر صفحه تشکیل شده توسط میدان مغناطیسی و سرعت سیال می­باشد تا بتوان نیروی مغناطیسی­ای در جهت جریان یا خلاف آن ایجاد نمود.
جریان آرام و تراکم­ناپذیر بوده و شرط عدم لغزش بین سیال و دیواره برقرار است. برای حل معادلات حاکم ابتدا با اعمال یک تبدیل مختصات در پارامترهای x و y صفحه موجی شکل را مسطح کرده و آنگاه توسط روش انتگرالی معادلات PDE را به معادلات ODE تبدیل نموده و در نهایت دستگاه معادلات حاکم را به روش رانگ کوتا مرتبه چهارم و با بهره گرفتن از نرم افزار میپل حل می­نماییم.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نتایج نهایی نشان می­ دهند با افزایش زاویه­ی سطح تنش برشی و عدد ناسلت هر دو افزایش می­یابند. همچنین با افزایش پارامتر مغناطیسی تنش برشی و عدد ناسلت هر دو کاهش یافته و با افزایش دامنه و فرکانس سطح تنش برشی و عدد ناسلت هر دو کاهش می­یابند. همچنین با افزایش عدد پرانتل تنش برشی و عدد ناسلت هر دو افزایش می­یابند. بعلاوه با افزایش قدرت مکش تنش برشی و عدد ناسلت هر دو افزایش یافته و با افزایش قدرت دمش تنش برشی و عدد ناسلت هر دو کاهش می­یابند.
کلمات کلیدی : انتقال حرارت جابجایی طبیعی٬ صفحه مایل موجی شکل٬ مگنتو هیدرودینامیک٬ حل انتگرالی٬ روش رانگ کوتا
فهرست مطالب

عنوان 
………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….صفحه
فصل اول: مقدمه
۱-۱ پیشگفتار …………………………………………………………………………………………………………………………………….۲
۱-۲ مروری بر کارهای گذشته……………………………………………………………………………………………………………۳
۱-۳ شرح مساله………………………………………………………………………………………………………………………………….۶
۱-۴ روش تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………..۷
فصل دوم: هیدرودینامیک مغناطیسی
۲-۱ تاریخچه­ای از هیدرودینامیک مغناطیسی………………………………………………………………………………….۹
۲-۲ معادلات الکترودینامیک درمبحث هیدرودینامیک مغناطیسی……………………………………………….۱۰

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ب.ظ ]




نخواهد نمودن به بد نیز چهر
­­­­­­­­

بدو شاد باشی و نازی بدو
­­­­­­­­

همه راز دل را گشایی بدو
­­­­­­­­

یکی نغز بازی برون آورد
­­­­­­­­

به دلت اندر از درد خون آورد
­­­­­­­­

(ج ۱، بیت ۱۹۱ـ۱۸۷).
در سکوت و حزنی عمیق فرو می‌رود و ترس او را فرا می‌گیرد، ترس از این‌که مبادا او نیز به چنین لغزشی دچار شود و به چنین سرنوشتی گرفتار آید و نسبت به جمشید احساس ترحم و شفقت می‌کند که از همان حس «علاقه به خیر دیگران» ناشی می‌گردد.
فصل سوم:
داستان سیاوش
۳ـ۱ـ خلاصه داستان
روزی گیو و طوس و شماری از سواران برای شکار به دشت رفتند. در آن سوی شکارگاه پهلوانان ایرانی سرزمین توران واقع بود. چشمشان به زیبارویی افتاد، پس از او پرسیدند کیست و از کجا آمده است؟ زیباروی پاسخ داد: شب هنگام پدرم، مست، به خانه آمد و از سرمستی مرا بزد و به روی من شمشیر کشید تا سرم را از تنم جدا کند پس من نیز از بیم جانم گریختم و روی بدین بیشه نهادم. طوس گفت تبارت از کیست؟ زیبارو پاسخ داد از خویشان گرسیوز برادر افراسیابم و از تبار فریدون. او در ادامه گفت اسبی با خود داشتم که در راه ماند و در و گوهر بسیار و تاجی از زر ناب با خود داشتم، پس دزدان بر من تاختند، پس ناگریز آن‌چه را که داشتم رها کردم و جان خود را نجات دادم. بی‌شک پدرم آن‌گاه که به‌خود آید به جستجوی من خواهد پرداخت.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

گیو و طوس تصمیم گرفتند که او را به‌همراه خود ببرند: اما میانشان نزاع در گرفت و هر کدام گفتند دختر از آن اوست، نزاع میان دو پهلوان بالا گرفت و به تندی انجامید تا آن‌جا که خواستند سر او را از تنش جدا کنند تا نزاع خاتمه یابد. یکی از همراهانشان به آن‌ها گفت: کشتن زن سودی ندارد، بهتر است او را به نزد کاووس شاه ببرید تا او میانتان قضاوت کند. دو پهلوان پذیرفتند و به نزد کاووس شاه آمدند.
کاووس وقتی زیبارو را دید و از نژاد او پرسید او را تنها شایسته خود دانست و دل بدو داد. او زیبارو را به شبستان خود فرستاد و به دو پهلوان هدیه‌‌های گران‌بها و ارزنده، ارزانی داشت. پس از چندی این ماهرو کودکی زاده شد و کاووس شاه او را سیاوش نامید. ستاره‌شناسان طالع این کودک را آشفته و سرانجام او را تلخ دیدند. رستم وظیفه تعلیم و تربیت این کودک را برعهده گرفت. سیاوش در سیستان نزد رستم هنر‌های رزمی، چون شمشیرزنی و نیزه‌زنی و تیراندازی و آیین‌های بزم و نشاط و رسوم ملک‌داری و لشکرکشی را آموخت. پس از آن رستم او را با هدیه‌هایی گران‌بها به نزد کاووس شاه فرستاد. کاووس شاه مجلس شادی و طرب برپا کرد و دستور داد که از گنج و خواسته هر آن‌چه که سزاوار سیاوش بود، برای او مهیا کنند. هفت سال به‌خوبی و خرمی بر شاهزاده جوان گذشت. در سال هشتم شاه فرمانی صادر کرد و حکومت گوشه‌ای از کشور را به نام کهستان به سیاوش سپرد.
روزی کاووس شاه و سیاوش نشسته بودند که ناگاه سودابه، همسر کاووس شاه وارد شده، او با دیدن سیاوش ناگهان دل باز دست داد و دلداده او گشت. چون از حضور شاه بازگشت، کسی را به نزد سیاوش فرستاد گفت من همانند مادر توأم، به شبستان بیا و خواهران خود را که دختران منند ببین. سیاوش پاسخ داد که من مرد رزم هستم نه بزم و شبستان.
سودابه سعی کرد از طریق کاووس شاه، سیاوش را راضی به آمدن به شبستان کند. کاووس شاه نیز سیاوش را فرا خواند و از او خواست که به شبستان رود و نامادری و خواهرانش را که خواستار دیدار او بودند، ببیند. سیاوش پس از مخالفت، سرانجام مجبور به پذیرش فرمان پدر شد. او روز بعد از شبستان و اندرونیان دیدن کرد. اهل حرم از او استقبال کردند. آنان شبستان را چون بهشت آراسته بودند و سودابه بر تختی زرین در حالی که تاجی از گوهر بر سر داشت، نشسته بود. او از تخت فرود آمد و سیاوش را دربر گرفت و چشم و روی او بوسه‌ها زد و خدای را سپاس گفت، سیاوش دریافت که این مهرورزی پاک نیست بلکه از سر شهوت و هوس است و خود را از او دور کرد و به نزد خواهران خود شتافت.
شب هنگام سودابه نزد کاووس شاه، برازندگی و ادب و فرهنگ سیاوش را بسیار ستود گفت که باید از میان دختران خود یا دختران کی آرش یا کی پشین (برادران کاووس شاه) یکی را به همسری او درآورم.
کاووش شاه با او موافقت کرد و چون بامداد شد سیاوش را فرا خواند و بدو گفت برای حفظ نسل شاهی باید زنی را به همسری برگزینی، زیرا ستاره‌شناسان خبر داده‌اند که از پشت تو شهریاری بزرگ پا به جهان خواهد نهاد و بر همه جهان مسلط و پیروز خواهد گشت. سیاوش پاسخ داد: بر فرمان شاه گردن می‌نهم اما این سخن را با سودابه در میان نگذار، زیرا مایل نیستم به شبستان او بروم. شاه خندان شد و گفت: اتفاقاً این مسأله را او در سر من انداخته است. سیاوش به ظاهر آرامش یافت اما می‌دانست که در نهان سودابه چیست و چه می‌گذرد.
دیگر روز سودابه شبستان را حاضر کرد و هیربد را به‌دنبال سیاوش فرستاد. پس سیاوش به شبستان آمد. سودابه دختران را آراسته و به رده ایستانیده بود، پس از آن‌که سیاوش آنان را نگریست و جایگاه خود رفتند. سودابه گفت کدام‌یک را برمی‌گزینی. سیاوش پاسخ نداد و در دل با خود گفت: هرگز با دختران زن بیگانه‌ای از پشت چنان حیله‌گری پیوندی نخواهم بست. سودابه وقتی سکوت سیاوش را دید گفت: روشن است که با وجود زیبارویی چون من دختران نزد تو قدری ندارند اگر با من عهد ببندی دختر نابالغی را به نام تو خواهم کرد و خود همچون پرستاران در خدمت تو خواهم بود.
شاه کاووس به پیری رسیده و به زودی از دنیا خواهد رفت و من و تو با آرامش در کنار هم خواهیم زیست. سیاوش با خود اندیشید. محال است به سخنان این دیو‌ سیرت گوش فرا دهم پس در پاسخ به او به نرمی گفت: تو سزاوار همسری شاه کاووس هستی و یکی از دختران تو من را بس است. این را بگفت و شبستان را ترک کرد. با رفتن او کاووس شاه وارد شد و سودابه به او مژده داد که سیاوش یکی از دختران من را به همسری برگزید. شاه بسیار شاد شد و به سودابه بسیار گنج و خواسته بخشید و بدو برای برپا کردن جشن دامادی سیاوش بسیار چیز داد. دیگر روز سودابه بر تخت نشست و سیاوش را به نزد خود فرا خواند و بدو گفت شاه برای جشن دامادی تو به من گنج و خواسته بسیار سپرده، اما من شیفته و دلداده تو و امیدوار به وصل توأم. اگر به این درخواست من پاسخ منفی دهی، این دولت و شوکت تو را بر هم خواهم زد. سیاوش گفت: هرگز به پدر بی‌وفایی نمی‌کنم سپس با حالتی خشمگینانه برخاست. سودابه به او درآویخت و گفت اکنون که من نزد تو رسوا شدم تو را آسوده نخواهم گذاشت، جامه بر تن درید و آشوب و فغان برپا کرد. کاووس سراسیمه خود را بدان‌جا رساند و ماجرا را جویا شد. سودابه گفت: سیاوش به نزد من آمد و گفت هدیه‌‌های پدر در چشم من نمی‌آید و موافقت همسری با دختر تو بهانه‌ای بود و من طالب خود تو هستم من ابا کردم پس او با من این‌چنین کرد. سیاوش و سودابه را به حضور خواست و گفت: آن‌چه راستی است بگویید. سیاوش ماجرا را چنان‌که اتفاق افتاده بود برای شاه تعریف کرد و سودابه به انکار گفته‌‌های او پرداخت. کاووس شاه برخاست و سیاوش را بویید و اثری از عطری که سودابه بدان آلوده بود بر تن سیاوش ندید. این نشان می‌داد که سیاوش بی‌گناه است.
سودابه دست از نیرنگ و فتنه‌انگیزی جهت اثبات گناهکاری سیاوش برنداشت. سرانجام کاووس شاه با بزرگان به مشورت نشست و آنان تنها راه رد شدن از آتش دانستند. بدین شکل که یکی از دو تن باید از آتش بگذرد تا بی‌گناه از گناهکار معلوم گردد. شاه به سودابه دستور داد از آتش بگذرد او گفت سخن من راست است بهتر است سیاوش را که گناهکار است از آتش بگذرانیم. سیاوش پذیرفت و با اطمینان از خود به کام آتش رفت و به سلامت تمام از آن بیرون آمد.
بدین ترتیب تمام نقشه‌‌های سودابه یکی پس از دیگری نقش بر آب شد. کاووس شاه، دستور داد که سودابه را به سزای اعمالش برسانند و او را گردن زنند، اما سیاوش می‌دانست پدر شیفته سودابه است و پس از چندی حتماً پشیمان می‌شود و میانجیگری کرد و از شاه خواست که از او بگذرد. شاه نیز که گویی منتظر چنین فرصتی بود، پذیرفت و بدین ترتیب سودابه جان سالم به‌در برد، درحالی‌که او مرتکب خطایی گشته بود که مجازاتی جز مرگ نداشت.
پس از چندی خبر حمله افراسیاب به ایران را به درگاه کاووس رساندند. سیاوش برای این‌که خود را از شر سودابه نجات دهد به همراهی رستم داوطلب جنگ ایران و توران شد. رستم و سیاوش به‌همراه سپاه ابتدا به سیستان رفتند و به‌مدت یک‌ماه آن‌جا ماندند تا نامداران ایران بدان‌ها بپیوندند و سپس به‌سوی توران زمین روانه شدند. از مرو رود و طالقان گذشتند و به بلخ نزدیک شدند. از سوی تورانیان گرسیوز و بارمان با سپاهی انبوه به‌سوی ایران روانه شدند و سپهرم پیشرو آن سپاه به حدود بلخ رسید. میان دو سپاه درگیری آغاز شد و به‌مدت سه روز ادامه یافت. روز چهارم سپهرم فرار را بر قرار ترجیح داد و تا بارگاه افراسیاب تاخت. سیاوش و رستم فاتحانه وارد بلخ شدند و در نامه‌ای ماجرا را به اطلاع کاووس شاه رساندند. شاه در پاسخ با اظهار قدردانی نوشت که همان‌جا درنگ کنند و به آن سوی جیجون نروند چراکه بیم آن است که افراسیاب ضربه‌ای بدان‌ها وارد کند، اما اگر او بدین سوی آب لشکر کشید، بر او بتازند و دمار از روزگارشان برآورند.
از آن سو افراسیاب از گریز سپاهش خشمگین شد و آنان را بسیار سرزنش کرد و برای آن‌که غم از دل دور کند، دستور داد مجلس بزمی بیارایند. پس از مجلس بزم به خوابگاه رفت تا بیارامد نیمی از شب نگذشته بود که در خواب با خروشی بلند از جای برخاست و هراسان به خود لرزید. او خواب آشفته خود را برای برادرش گرسیوز بدین‌گونه تعریف نمود: «در خواب بیابانی پر مار دیدم و زمینی پر گرد و آسمانی پر عقاب، بادی سخت برخاست و سراپرده مرا از جا کند و سرنگون ساخت و لشکریان من همه سرهاشان بریده شد و تنهاشان به خاک افتاد، سواران زره‌پوش از هر سو بر من تاختند و مرا از تخت برانگیختند و دست بسته به نزد کاووس شاه بردند. جوانی زیبارو و کم سن و سال به من حمله کرد و میانم را با شمشیر به دو نیم کرد.»
خوابگذاران را فرا خواندند تا خواب افراسیاب را تعبیر کنند. تعبیر خواب چنان بد بود که دانشمندی از میان آنان از شاه امان خواست و گفت: در حال حاضر شاهزاده‌ای از ایران به مرز توران لشکر آورده است. اگر شاه با او بجنگد بی‌گمان شکست خواهد خورد و اگر او در توران زمین کشته شود، ایرانیان دمار از تورانیان در خواهند آورد.
افراسیاب با مشورت با گرسیوز و بزرگان توران به این نتیجه رسید که با سیاوش صلح کند تا نه سپاهش شکسته شود و سیاوش به توران بتازد و نه او در توران زمین کشته شود. پس افراسیاب گرسیوز را با هدایای بسیار و پیام آشتی به بلخ فرستاد. گرسیوز وقتی به نزدیکی سپاه ایران رسید، از گردان ناموری را برگزید و به لشکرگاه ایران فرستاد و پیام صلح را به اطلاع سیاوش و رستم رساند. رستم و سیاوش او را به‌مدت یک هفته در جایی فرود آوردند تا در آن مدت تصمیم خود را بگیرند و به اطلاع پادشاه توران برسانند.
رستم به سیاوش گفت افراسیاب پادشاهی نیرنگ‌باز است و پیام صلح او را تنها به شرط گرفتن صد تن گروگان از خویشان نزدیکش باید پذیرفت.
پس پیام را در نامه‌ای به افراسیاب رساندند. افراسیاب شرط آنان را پذیرفت و صد تن از خویشان و بستگان خود را با هدایای ارزنده به سپاه ایران فرستاد و دستور داد سپاهیانش سرزمین‌‌های متعلق به ایران را رها سازند و به توران بازگردند.
سیاوش پس از آن‌که گروگان‌ها را گرفت در نامه‌ای کاووس شاه را از ماجرا مطلع ساخت و رستم با نامه به پایتخت آمد تا خود ماجرا را برای شاه به‌درستی شرح دهد. کاووس شاه از تصمیم سیاوش در ارتباط با پذیرفتن پیشنهاد صلح و گروگان‌گیری خشمگین شد و به سیاوش در نامه‌ای دستور داد گروگان‌ها را به نزد او بفرستد تا از دم تیغ بگذراند و خود به توران زمین لشکر کشد و به نبرد با افراسیاب ادامه دهد و اگر خود مایل به سپاهکشی نیست فرماندهی لشکر را به طوس دهد.
رستم بسیار کوشید تا شاه را ارزش و اهمیت صلح میان ایران و توران و حفظ پیمان آگاه کند ولی شاه نپذیرفت و بر رستم خشم گرفت و او را به آزمندی و پرهیز از جنگ متهم کرد. رستم نیز عصبانی شد و به سیستان بازگشت. چون نامه کاووس شاه به سیاوش رسید، بسیار غمگین شد. برای سیاوش هم پیمان‌شکنی و کشتن گروگان‌ها و هم سرپیچی از فرمان پدر سخت بود. پس با دو تن از سرداران سپاه به‌نام بهرام و زنگه شاوران مشورت کرد و گفت به خواسته پر عمل نتواند کرد و نافرمانی از فرمانش را نیز ناپسند می‌داند. آنان گفتند در نامه‌ای از پدر بخواه در فرمانش تجدیدنظر کن اگر چنان‌چه نپذیرفت به جنگ تورانیان می‌رویم و تسلیم سرنوشت می‌شویم. سیاوش گفت قصد سرپیچی از فرمان پدر را ندارم اما خون صد تن گروگان نیز به گردن نمی‌توانم بگیرم. از سوی دیگر اگر نزد پدر بازگردم از گزند و دشمنی سودابه در امان نخواهم بود. پس بهتر است به گوشه‌ای از جهان پناه ببرم تا هم از ننگ پیمان‌شکنی و هم نافرمانی از پدر و دشمنی نامادری در امان مانم. پس به افراسیاب، در ارتباط با بازپس فرستادن گروگان‌ها و اجازه گذشتن از توران و رفتن به سرزمینی دوردست، نامه‌ای نوشت.
افراسیاب مشورت کرد. پیران ویسه به افراسیاب پیشنهاد داد اکنون که سیاوش از کاووس شاه روی برگردانده است بهتر است او را در توران نگه داشت و مستقر کرد و از فواید این کار صلح میان ایران و توران و خاتمه دادن به جنگ‌های میان آنان است. از طرف دیگر اگر کاووس شاه از جهان برود، سیاوش پادشاه خواهد شد و حتماً حرمت مهمان‌نوازی ما را نگاه خواهد داشت و دو کشور یکی خواهند شد. افراسیاب ابتدا مخالفت کرد اما پیران توانست او را راضی نماید. پس افراسیاب نامه‌ای به سیاوش نوشت.
و از او خواست که به توران آید و با حرمت و عزت در توران زندگی کند و زنگه شاواران را با هدایایی ارزنده به نزد سیاوش بازگردانید. سیاوش پس از خواندن نامه پیشنهاد افراسیاب را پذیرفت، سپاه را به بهرام سپرد و از او خواست تا رسیدن طوس از ایران لشکر را همان‌جا بدارد و خود با سیصد سوار گزیده و مقداری درم و دینار و غلام و پرستار به‌سوی توران رهسپار شد. طوس چون به بلخ آمد از رفتن سیاوش آگاه شد، با لشکر به ایران بازگشت.
چون خبر ورود سیاوش به توران به افراسیاب رسید، فرمان داد پیران به استقبال او رود و او را باشکوه و جلال به دربار آورند. با آمدن سیاوش به دربار افراسیاب نیز به گرمی از او استقبال کرد.
چند روزی از اقامت سیاوش در توران گذشت شبی افراسیاب به سیاوش گفت: فردا به میدان چوگان رویم تا هنر‌های تو را بیازمایم. سیاوش نیز در پاسخ گفت: در جهان همه کس از هنر شما در گوی و چوگان‌بازی سخن می‌گوید. افراسیاب را سخن سیاوش خوش آمد و بر او آفرین کرد. روز دیگر سیاوش و افراسیاب و بزرگان دربارش به میدان چوگان رفتند. سیاوش در این میدان بسیار خوش درخشید و گوی از همه ربود. پس افراسیاب کمان خواست تا گرسیوز و سیاوش در تیراندازی هنرنمایی کنند. کمان سیاوش را آوردند. افراسیاب کمان به گرسیوز داد به زه کند، برادر شاه هرچه کوشید نتوانست، غمگین شد و کینه سیاوش را به دل گرفت. سیاوش کمان از او بستد و به آسانی به زه کرد. او در تیراندازی نیز نشان داد که سرآمد همگان است در شکارگاه نیز سیاوش هنرها نشان داد. بدین ترتیب به سیاوش سالی به‌خوبی و خوشی گذشت. افراسیاب و سیاوش هر روز به یکدیگر نزدیک‌تر می‌شدند این نزدیکی تا بدان‌جا پیش رفت که افراسیاب و پیران دختران خود را به سیاوش دادند. دختر پیران ویسه، جریره و دختر افراسیاب فرنگیس بود. پس از چندی افراسیاب پیامی به سیاوش داد و گفت جایی خرم از کشور به تو بخشیدم، به آن‌جا رو و شهری زیبا و آراسته بنا کن و آن‌چه لازم است از گنج من هزینه آن بساز. سیاوش به مکان جدید رفت و در آن مکان شهری به نام سیاوش گرد بنا کرد. پس از ساخته شدن دژ پیران به دیدن آنان آمد و از کاخ فرنگیس و جریره دیدن کرد. پس از هفته‌ای به نزد افراسیاب بازگشت و سخن او را به وصف سیاوش گرد کشاند و از شکوه آن‌جا خصوصاً کاخ فرنگیس شمه‌ای بیان نمود. پس از مدتی افراسیاب گرسیوز را به سیاوش گرد فرستاد و از او خواست در احوال سیاوش دقت نماید و خبر احوال آنان را برایش بیاورد گرسیوز به سیاوش گرد رفت و سیاوش از او استقبال کرد و مجلس بزم آراست. در این هنگام سواری با نامه از سوی جریره به نزد سیاوش آمد و او را از متولد شدن پسری از او که نامش را فرود نهاده بودند، خبر داد. سیاوش شادمان شد و فرستاده را درم و دینار فراوان بخشید. پس سیاوش به‌همراه گرسیوز به کاخ فرنگیس رفتند. گرسیوز از دیدن آن همه شکوه و جلال حس حسادت در وجودش به جوش آمد و با خود گفت اگر سالی چند بگذرد، شک نیست خرد و بزرگ به سیاوش خواهد گرایید و او با هنر و سپاه و خواسته بسیار به مقامی خواهد رسید که کس را به کس نخواهد شمرد. روز دیگر به میدان چوگان رفتند. ایرانیان گوی از تورانیان ربودند و این مسأله موجب شادی سیاوش و رنجش خاطر گرسیوز گردید.
پس به تیراندازی روی آوردند و سیاوش هنرنمایی کرد و تیر از پنج زره بر هم نهاد، گذرانید، پس به نوک نیزه پنج زره را دربر گرفت و به مسافتی دور افکند. در میدان کشتی نیز سیاوش دمور و گروی زره را که از جانب گرسیوز بودند شکست داد و بر زمین افکند. گرسیوز در ظاهر خرسندی بخرد را نشان داد اما در باطن از سیاوش خشمگین شده بود. سپس از میدان به مجلس بزم آمدند و هفته‌ای را به شادخواری گذرانیدند.
گرسیوز با نامه سیاوش به نزد افراسیاب بازگشت. افراسیاب از دیدن او و نامه سیاوش بسیار شاد شد. روز بعد گرسیوز به نزد افراسیاب رفت و به بدگویی از سیاوش نشست و گفت: با گنج و خواسته (که بدو داده‌ای، لشکری آراسته است و مکاتبه با دور و نزدیک آغاز کرده است و دیری نخواهد گذشت که کشور را بر تو بشوراند و خاندان ما را براندازد.
افراسیاب نگران گشت و گفت باید او به نزد خود فرا خوانم تا از نزدیک حقیقت حال را دریابم. گرسیوز گفت اگر به او نامه‌ نویسی و از او خواهی که نزد تو بیاید مطمئنا او با سپاه خواهد آمد. افراسیاب بدو گفت: چاره آن است که تو خود نامه را به نزد او بری و دل او را نرم کنی و او را به بهانه شکار به بیرون ببری و به این‌جا آوری. گرسیوز با نامه به نزد سیاوش رفت و وقتی به نزدیکی شهر رسید، کسی به نزد سیاوش فرستاد و در پیغامی از او استقبال کرد. گرسیوز نامه را به سیاوش داد و گفت شاه تو را به دربار خواسته است، اما تنها و بی‌سپاه به نزد او مرو زیرا از تو خشمگین است و قصد کشتن تو را دارد. باید سواران جنگی، فراخوانی و خود با لباس رزم به نزد او روی. البته من خود در بازگشت سعی می‌کنم دل او را به تو نرم کنم. اگر موفق شدم یا نشدم او را از قصد خود منصرف کنم، در پیغامی خبرش را به تو خواهم رساند. سیاوش از او سپاسگذاری نمود. پس خود به نزد افراسیاب رفت و بدو گفت سیاوش چنان به خود مغرور گشته است که حتی به استقبال من نیامد و با سپاه نزد تو خواهد آمد. اکنون باید چاره‌ای بیندیشیم. افراسیاب از سخنان او در خشم شد و دستور داد سپاهیان آماده جنگ با سیاوش شوند. گرسیوز نیز به سیاوش پیام داد که نتوانستم افراسیاب را از نبرد با تو و قصد کشتن تو منصرف کنم و اکنون با لشکری آراسته به نزد تو می‌آید تو نیز با سپاه به مقابله بیا. سیاوش از این پیام آشفته شد و شب هنگام در خواب دید که او را نزد افراسیاب سر از تن جدا کردند. از وحشت آن خواب از جا بجست و خواب خود را برای فرنگیس تعریف کرد. او را اندرز داد که از فرزندی که در شکم دارد، مراقبت کند تا به حد مردی رسد. سواری از ایران به توران خواهم آمد و شما را به ایران خواهد برد. پسر بر تخت شاهی خواهد نشست و انتقام ما را از افراسیاب خواهد گرفت و سفارش کرد که بهزاد اسب خاص او را رها کند تا هنگام رفتن به ایران مرکب فرزندش باشد. سیاوش بامداد با لشکری نزد افراسیاب به راه افتاد و چنان‌که گرسیوز گفته بود زیر لباس خود زره پوشید. در میان راه به شاه توران رسید. گرسیوز گفت با لشکر و زره و سلاح به نزد تو آمده است. سیاوش آن زمان دریافت که این‌ها همه نیرنگ گرسیوز است و بر او بانگ زد که ‌ای بدنهاد همه این حیله‌ها و تزویر‌ها از توست.
گرسیوز گفت اگر قصد جنگ نداری چرا در زیر لباس زره به تن داری؟ سیاوش گفت به سفارش تو با سپاه، مسلح آمدم و گرنه قصد جنگ ندارم. گرسیوز او را متهم به دروغگویی کرد ایرانیان به سیاوش گفتند: این‌گونه خود را بیهوده به کشتن می‌دهیم، اجازه بده تا با ایشان نبرد کنیم. سیاوش بدان‌ها اجازه نداد. پس به دستور افراسیاب سیاوش را گرفتند و طشتی نهادند. گروی زره که کینه او را در دل داشت خنجر کشید تا سر او را از تن جدا سازد. پیلسم برادر پیران نزد افراسیاب آمد و او را از عواقب ریختن خون سیاوش و انتقام ایرانیان ترساند. اما گرسیوز جلو آمد و افراسیاب را به کشتن سیاوش تشویق کرد. گفتار گرسیوز در شاه توران اثر کرد و دستور داد سیاوش را بکشند و فرنگیس را که لابه و گریه و زاری می‌کرد، دستور داد از جلویش دور سازند. پس گروی زره به یاری دمور سر از تن سیاوش جدا کرد. از خون سیاوش بر زمنی گیاهی روئید که خون سیاوشان نامیدنش. بدین ترتیب زندگی سراسر درد سیاوش در کمال پاکی و معصومیت در دیار غربت به پایان رسید.
۳ـ۲ـ موضوع
بی‌خردی فاجعه می‌آفریند. بی‌خردی کیکاووس، سیاوش را آواره دیار غربت می‌کند و زندگی او را غم‌انگیزترین و دردناکترین داستان‌ها می‌سازد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم