کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب
 



ــ مبیع معلوم و معین باشد: مقصود از معلوم بودن این است که مبیع مبهم نباشد. خریدار یا فروشنده هر دو باید بدقت بدانند که چه چیزی می گیرند و در برابر آن چه می‌دهند. در این حکم، بین شیعه و عامه اختلافی وجود ندارد.[۱۲۵] معین بودن مبیع بدین معنی است که مبیع یکی از دو یا چند چیزِ معلوم باشد. پس اگر مصادیق یک کالا مختلف باشد و موضوعِ عقد بیع واقع شود، تردیدی در بطلان عقد وجود ندارد. حکمت این شروط آن است که با رعایت نشدن این شرط، معامله غرری (جهل توأم با خطر) و مشمول نهی نبوی خواهد بود؛ حتی اگر در سند یا دلالت حدیث نبوی تردید شود، نسبت به بنای عقلا بر اقدام نکردن به معامله غرری، جای هیچگونه بحث و تأملی باقی نمی ماند. البته باید توجه داشت که شیوه معلوم بودن مبیع، در تمامی موارد یکسان نمی باشد.[۱۲۶]

با این که صحت بیع (بیع مرابحه) به معلوم بودن مقدار و جنس و وصف مبیع منوط است، در مواردی که نسبت به وجود این شرایط تردید وجود داشته باشد، می توان حسب ماده ۲۴۳ قانون مدنی با بهره گرفتن از وحدت ملاک ماده ۲۳۵ قانون مدنی، وجود آن ها را ضمن عقد بیع شرط نمود؛ اگر این شرط ‌در مورد جنس مبیع و از اوصاف جوهری باشد که اساس تراضی طرفین را تشکیل می‌دهد و مبیع فاقد آن جنس خاص باشد، حسب ماده ۳۵۳ قانون مدنی، بیع به علت تحقق نیافتن قصد طرفین باطل است. مانند: گلدانی به شرط آن که از جنس طلا باشد فروخته شود و بعد معلوم شود مفرغی است. با این وجود، چنانچه شرط به عنوان وصف مبیع باشد و مبیع کمتر یا بیشتر از مقدار مشروط باشد، این شرط اثر شرط صفت را دارد و حسب ماده ۳۵۵ قانون مدنی اگر مقدار آن کمتر باشد، مشتری و اگر بیشتر باشد، بایع حق فسخ دارد، مگر این که طرفین به محاسبه زیادی و نقصان تراضی نمایند؛ اما در صورتی که مقدار مبیع در عقد معلوم باشد و هنگام تسلیم کمتر از مقدار تعیین شده باشد، حسب ماده ۳۸۴ قانون مدنی مشتری حق دارد که بیع را فسخ نماید یا ثمن را به میزان مبیع بپردازد و اگر مبیع زیادتر از مقدار معین باشد، زیاده به بایع تعلق می‌گیرد. در این فرض، مقداری که در عقد ذکر شده وصف مبیع نیست تا در صورت کشف خلاف، حق فسخ ایجاد کند، بلکه ذکر مقدار برای بیان میزان تعهد دو طرف می‌باشد و در نتیجه فسخ مشتری نیز به استناد تبعّض صفقه است، نه تخلف وصف؛ به همین دلیل است که بایع حق فسخ عقد را ندارد، زیرا علی الاصول او باید از مقدار مبیع آگاه باشد و اگر زیانی هم به بار آید، ناشی از تقصیر خود اوست.[۱۲۷] این موارد نیز در بیع مرابحه وجود دارند.

ــ توابع مبیع: بعضی از اموال دارای توابعی است که وجود آن برای استفاده از مبیع ضرورت دارد یا عرفاً با مورد معامله یک مال را تشکیل می‌دهد. این توابع ممکن است مستقلاً نیز قابل داد و ستد باشند ولی در نگاه عرف چنان با مبیع وابستگی دارند که در قرارداد ذکری از آن ها نمی رود؛ مانند: درختان و امتیاز آب و برق نسبت به بیع خانه. تشخیص این توابع بسته به نظر عرف می‌باشد و حتی جهل فروشنده و خریدار خللی به تبعیت آن نمی رساند و در نتیجه، فروشنده به تسلیم مبیع و توابع عرفی آن مُلزم می‌باشد.[۱۲۸] در عین حال حسب مواد ۳۶۰ و ۳۵۹ قانون مدنی چنانچه حکم عرف روشن نباشد و توابع نیز مستقلاً قابل خرید و فروش بوده و قرینه ای هم که قصد طرفین را روشن کند وجود نداشته باشد، اصل استصحاب اقتضا می‌کند که آن شیء جزء مبیع نبوده و در ملکیت فروشنده باقی بماند.[۱۲۹] که این امر در بیع مرابحه نیز صادق می‌باشد.

ــ قدرت تسلیم مبیع: توانایی تسلیم مبیع یکی از شروط صحت عقد بیع می‌باشد و فقهای امامیه این شرط را در مبحث شروط عوضین ذکر و بر آن ادعای اجماع نموده اند.[۱۳۰]

گروهی از حقوق ‌دانان این شرط را از توابع مالیت داشتن مبیع ذکر نموده اند و معتقدند: چیزی که قابل تسلیم نباشد مال نامیده نمی شود.[۱۳۱] گروه دیگر، بطلان بیع را ناشی از ماهیت حقوقی معاوضه دانسته اند زیرا هدف اصلی از خرید و فروش، امکان انتفاع از کالا است که این هدف جز با تسلیم آن امکان ندارد. برخی نیز نهی از معامله غرری را مبنای بطلان می دانند. در هر حال از آنجا که در عقد بیع و نیز عقد مرابحه، تعهد طرفین امر مرکبی را تشکیل داده است، لزوماًً با فقدان ایفای تعهد در یک طرف، تعهد طرف دیگر انحلال می‌یابد.[۱۳۲]

درخصوص ناتوانی موقت فروشنده در صورتی که خریدار به آن آگاه باشد، موجب تحقق خیار فسخ به نفع وی نخواهد بود زیرا فرض بر این است که او تأخیر در تسلیم را پذیرفته است، در حالی که جهل او مانند این است که تسلیم مبیع در موعد معین به طور ضمنی شرط شده باشد. در فقه، این خیار تعذّر تسلیم نام دارد. حسب مواد ۲۲۹ و ۲۲۷ قانون مدنی در صورتی که ناتوانی فروشنده عارضی و سبب آن قوه قاهره باشد، فروشنده بدون الزام به پرداخت خسارت از تعهد معاف است. در غیر این صورت، مشتری حق فسخ عقد و مطالبه خسارات را خواهد داشت، همچنین حسب ماده ۳۷۰ قانون مدنی قدرت تسلیم در موعدی که مبیع باید تسلیم شود، معتبر می‌باشد؛ براین اساس اگرچه ممکن است در هنگام عقد، این قدرت وجود نداشته باشد ولی در موعد تسلیم، فروشنده قادر به تسلیم می‌باشد و در نتیجه خللی به عقد و تعهدات فیمابین وارد نمی شود. در قانون مدنی نیزحسب مواد ۳۴۸و ۳۷۳ قدرت خریدار به تسلّم مبیع نیز مصحح عقد است، ولو بایع قادر به تسلیم نباشد. در عین حال، اگر صرفاً قسمتی از مبیع قابل تسلیم باشد، قاعده انحلال عقد واحد به عقود متعدد جاری و بیع به همان نسبت صحیح است، ولی برای آن که از تجزیه مبیع زیانی متوجه خریدار نشود، او حق دارد که از خیار تبعّض صفقه استفاده نموده و عقد را فسخ نماید.[۱۳۳] این موارد نیز در بیع مرابحه جریان می‌یابند.

۲-۳- اوصاف ثمن

در ثمن نیز همان شروط مبیع باید لحاظ شود. ‌بنابرین‏ در مواردی هم که ثمن پول نقد است، باید خریدار و فروشنده به مقدار و چگونگی آن آگاه باشند. به طورمثال: فروش مال در برابر هزار واحد پول خارجی باطل است. درج شرطی هم که موجب جهل به ثمن شود از اسباب بطلان است؛ مانند: تعهد به پرداختن نفقه یک نفر تا پایان عمر. همچنین هرگاه خریدار هنگام بیع توان پرداخت ثمن را نداشته باشد و با توجه به میزان سنگین بدهی و وضع اقتصادی و اجتماعی او، امید به امکان پرداخت ثمن هرچند باتحصیل اعتبار نرود، بیع(بیع مرابحه) را باید در حکم موردی دانست که ثمن وجود خارجی ندارد یا پیش از عقد تلف شده است؛ اگرچه در این خصوص قانون مدنی حکمی ندارد، ولی معاوضی بودن بیع و شباهت کامل احکام مربوط به مبیع و ثمن، بیانگر بطلان بیع ‌بر اساس فقدان قدرت تسلیم ثمن می‌باشد؛ البته حسب ماده ۳۸۰ قانون مدنی چنانچه ناتوانی بعد از عقد عارض شود، بیع باطل نیست مگر آن که موعد پرداخت ثمن، قید تعهد باشد و وجود آن را بیهوده سازد که در این صورت اثر مرسوم و طبیعی ناتوانی مالی خریدار در این مرحله، ایجاد حق فسخ برای فروشنده است و ملاک این حق فسخ حسب ماده ۲۴۰ قانون مدنی، قابل استنباط می‌باشد.[۱۳۴]

درخصوص مشروعیت جهت معامله در عقد مرابحه نیز به طور کلی لازم نیست که جهت آن تصریح شود ولی در صورت تصریح، باید مشروع باشد و الاّ معامله باطل می‌باشد. ضمناً هرگاه معلوم گردد که معامله با قصد فرار از دین به طور صوری انجام شده، آن معامله باطل است.

بند دوم- ارکان اختصاصی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-25] [ 01:00:00 ق.ظ ]




پیشوایان جنبش اصلاحات دینی در مذهب مسیحیت یعنی مارتین لوتر در آلمان و کالوین درسویس و جان فاکس در اسکاتلند جان و روح ملیون ها انسان را که سال‌های سال زیریوغ ظالمانه کلیسا بسر می بردند. آزادی و استقلال ذاتی شان را به ارمغان آوردند. اصلاح گران ضمن اثبات ارزش های ذاتی فرد معتقد بودند که افرادبشر توانایی آن را دارند که بدون توسل به کلیسا و طی مراحل رسمی دینی با خدا ارتباط برقرار نموده و عبودیت و بندگی خود را ابراز دارند.

گفتارچهارم: مکتب خود آیینی کانت

کانت هرشخص را برخوردار از کرامت فردی می‌داند وی در مقابل افکار رایج زمانه خود ایستاد که در آن زمان چنین باوردرذهنیت ها تثبیت شده بود که کرامت برای کسی ثابت بود که ‌در تقابل و تضاد با ظالم و یا حکومت مستبد و جابر قرار گرفته باشد و یا از جایگاه اجتماعی مناسب بر خوردار باشد مثلا از خاندان سلطنتی ، نجیب زاده یا اشراف باشد از کرامت برخوردار است، لذا برای فرد، قطع نظر از مقام و جایگاه اجتماعی اش کرامت قایل نبودند، کانت دربرابر این پندار گفت:« هرکس ازهرنژاد، طبقه و خانواده اجتماعی که باشد کرامت و ارزش ذاتی دارد، زیرا «نیروی فطری عقل » است که به انسان کرامت می‌دهد، نه مقام اجتماعی و استعدادهای ویژه و نیز توان هرکس از زن و مرد برای این‏که می‌تواند بیاندیشد و تصمیم اینکه نه تنها به زندگی خود شکل بدهد بلکه با وضع قوانین، حفظ و ترویج احترام متقابل میان مردم نیز یاری برساند.»[۲۰] مبناو زیر ساخت نظریه کانت ‌در مورد انسان نشأت می‌گیرد از دیگاه او ‌در مورد « غایت وهدف فی نفسه » دانستن انسان، به باور وی انسان از آن جهت که انسان است کرامت دارد، به عقیده او غایت هر عمل و برنامه ریزی باید انسان باشد به همان جهت که انسان غایت است شخص و یا اشخاص گفته می شود لذا انسان ارزش عینی دارد هرگز به عنوان یک وسیله مورد استفاده قرار نخواهد گرفت، به صورت مطلق انسان چون انسان است از ارزش ذاتی برخوردار است ‌و عموماً انسان را باید غایت بدانند واین غایت بودن وارزش داشتن انسان بخواطر انسانیت اووشخصیت اخلاقی انسان است. خلاصه انسان از دیدگاه کانت از ارزش ذاتی و یکسان برخوردار است و تمام انسان ها از هر نژاد و طبقه ارزش ذاتی و مطلق دارد، کانت ارزش انسان را ‌در استقلال دراراده او می‏داند و آنچه می‏ خواهد بجا آورد آزادی داشته باشد و بر او چیزی تحمیل نگردد.

از تأمل در نظرات کانت آنچه به دست می ‏آید اینکه توانای تفکر مستقل برای تشخیص اینکه چه چیز خوب و چه چیز اخلاقا بد، است به توان عقل و استقلال آدمی در همه انسان‌ها ذاتا وجود دارد، همه را دارای توان خود آیینی دانستن بدین معنا است که قوانین بنیادی دولت باید به طور یکسان و برابر شامل همه کس شود البته به نظر کانت برابری مدنی و سیاسی به معنای برابری افراد ازحیث مال و قدرت جریمه کردن و…نیست بلکه برابری مدنی و سیاسی یعنی برای افراد اجازه داده شود که درچارچوب قانون به ‌هر جای که آرزومندند برسند و جلوگیری از رسیدن افراد به آرزوهایش از طریق غیرقانونی مسدود گردد و کسی که توان تلاش و پیشرفت را دارد برای پیشرفت او و رسیدنش به جاهای بالا تر مانع ایجاد نشود و این فرصت به صورت برابر، برای تمام افراد فراهم شود.

گفتار پنجم : مبانی نظری کرامت از نظراسلام

کرامت ذاتی در رویکرد اسلامی بر اصول زیر استوار است:

الف) خدا محوری

در اندیشه اسلامی٬ کرامت ذاتی خاستگاه الهی دارد و در بدو آفرینش٬ او را کریم آفرید. کریم بودن انسان٬ واقعیتی است همانند کریم بودن فرشتگان و قرآن که همه این ها مظاهر کرامت خداوند هستند. البته آن ذات اقدس٬ باالذات کریم است. بدین ترتیب٬ کرامت انسان نشان دهنده آن است که وی حقیقتاً از نظر وجودی دارای امتیاز و برجستگی است و گوهر برین موجودات جهان به شمار می رود. به همین دلیل٬ خداوند پس از آفرینش این گوهر ممتاز٬ به ابلیس خطاب می‌کند: «چرا در برابر آنچه با دو دست خویش آفریدم٬ سجده نکردی؟»

در بینش اسلامی٬ مبدأ و خاستگاه اصلی کرامت٬ خداوند است و هر نوع نگاه و تفسیر از آن و همچنین نقش داشتن آن در مسائل حقوقی٬ باید با همین نگاه٬ یعنی خدا محوری بررسی شود.

ب) انسان٬ موجودی جاودانه

در اسلام٬ انسان هرگز به نابودی و نیستی منتهی نمی شود؛ قرآن کریم٬ انسان را موجودی با روح جاویدان برمی شمارد که پس از این جهان٬ به جهانی دیگر پای می نهد و در آن٬ از «خلود» برخوردار است. عقل نیز انسان را دارای روح مجرد می‌داند و می‌گوید که این روح از گزند مرگ برکنار است. از دید عقل٬ تنها پیکر انسان می میرد و مرگ عبارت است از جدایی میان روح و تن؛ و آن گاه که به خواست خدا٬ دیگر بار این جدایی از میان می رود٬ تن مناسب آن جهان حیات می‌یابد.[۲۱]

جاودانگی انسان٬ اوج تفکر اسلامی ‌در مورد شناخت انسان است و هر باید و نبایدی در قلمرو حقوق٬ اخلاق و عبادات در همین زمینه قابل ارزیابی است.

ج) خردورزی

حکیم ملا صدرا٬‌«عقل» را عالی ترین قوه نفس و معرفت عقلانی را بالا ترین مرحله شناخت می‌داند. از دیدگاه او٬ شأن و کرامت انسانی به چیزی است که می‌داند. بنا بر این٬ خاستگاه کرامت انسانی٬ خردورزی و قوه عقلانی است.[۲۲]

نیروی تعقل یکی از مواهب بی بدیلی است که خداوند برای بشر ارزانی داشته است و به یاری همین نیرو می‌تواند خوبی ها را از بدی ها متمایز سازد. کرامت ذاتی انسان نیز از توانایی تعقل ناشی می شود و قدرت تفکر٬ انسان را مکرم ساخته و او را از دیگر هستی ها جدا ‌کرده‌است.

گفتار ششم: مبانی نظری کرامت ‌در اسناد بین‌المللی حقوق بشر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:00:00 ق.ظ ]




۳-۶-۲- روایی (اعتبار) ابزار گرد آوری داده ها

در این پژوهش از روش اعتبار محتوا[۵۱] (سنجش میزان وجود اندازه ی صفت) برای تعیین روایی ابزار گرد آوری دادها‌استفاده شده است. بدین‌ترتیب که به منظور تعیین روایی عبارات پرسشنامه، مؤلفه‌ها و گویه‌های شناسایی‌شده از ادبیات پژوهش، در اختیار برخی کارشناسان، همچنین اساتید راهنما و مشاور قرار داده شد روایی پرسشنامه به روش اعتبار محتوا تأیید گردید.

۳-۷- شیوه جمع‌ آوری اطلاعات

دراینتحقیقبرایتجزیهوتحلیلدادههایجمعآوریشدهازهردوآمارتوصیفی[۵۲]واستنباطی[۵۳]استفادهشدهاست. دربررسیتوصیفیدادهها،ازجداولتوزیعفراوانیودرصداستفادهشدهاستوازآماراستنباطی؛بنابرضرورتبهکمکنرمافزارهایآماری(SPSS20)برایتجزیهوتحلیلدادههایجمعآوریشدهازنمونهآماریاستفادهمیشود. در این پژوهش برای تحلیل داد ه‌ها‌ی به دست آمده و آزمون فرض‌های تحقیقجهت تعیین رابطه متغییرهای پیش بین (باورهای غیر منطقی و افکار خودآیند منفی) با متغیر ملاک (گرایش به رفتارهای پرخطر) از تحلیل رگرسیون چند متغیری استفاده خواهد شد .

فصل چهارم:

تجزیه و تحلیل داده ها

۴-۱- پیش درآمد

هدف این فصل تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع‌ آوری شده است. داده های به دست آمده از اجرای پژوهش با بهره گرفتن از آمار استنباطی (رگرسیون چندگانه،ضریب همبستگی پیرسون) و با بهره گرفتن از نرم افزار۲۰spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.در این پژوهش باورهای غیر منطقی و افکار خودآیند منفی و گرایش به رفتارهای پر خطر به عنوان متغیرملاک مورد بررسی قرارگرفت؛ یک روش آماری که به‌ما این امکان را می‌دهد تا نمره یک فرد در یک متغیر را ‌بر اساس نمره‌های او در متغیر دیگر یا در چندین متغیر دیگر در صورت همبسته بودن پیش‌بینی کنیم رگرسیون است.هرچقدر میزان همبستگی بیشتر باشد نمرات به‌خط رگرسیون نزدیک‌تر و در نتیجه پیش‌بینی دقیق‌تر است.هدف پیش‌بینی یک متغیر ملاک ازچند متغییر پیش‌بینی باشد،از مدل رگرسیون چندگانه استفاده می‌گردد. روش گام به گام پیچیده ترین مدل رگرسیون چندگانه است. هریک از متغیرها ‌بر اساس توالی وارد شده و سپس مقدار آن تعیین می شود . اگر اضافه شدن متغیر به مدل کمک کند، باقی مانده اما در این حالت کلیه متغیرها ی باقی مانده در مدل مود آزمون مجدد قرار می گیرند تا مشخص شود که هنوز در موفقیت مدل سهیم هستند در غیر اینصورت حذف می‌شوند ‌بنابرین‏ در استفاده از این مدل باید اطمینان حاصل کرد که کمترین تعداد متغییر های پیش بین در مدل باقی بماند.

۴-۲- بررسی توصیفی داده ها

جدول ۴-۱ : شاخص های توصیفی باورهای غیر منطقی و افکار خودآیند منفی با گرایش به رفتارهای پر خطر در دانش آموزان دختر

متغیر

میانگین

انحراف استاندارد

رفتارهای پر خطر

۹۶/۸۰

۶۵/۱۵

باورهای غیر منطقی

۵۱/۷۹

۲۸/۱۴

افکار خودآیند منفی

۷۹/۵۰

۸۱/۸

بر اساس جدول فوق میانگین رفتارهای پر خطر ۹۶/۸۰ با انحراف استاندارد ۶۵/۱۵ ، میانگین باورهای غیر منطقی ۵۱/۷۹ با انحراف استاندارد ۲۸/۱۴ ، میانگین افکار خودآیند منفی ۷۹/۵۰ با انحراف استاندارد ۸۱/۸ ، می‌باشد .

۴-۲- بررسی فرضیه های پژوهش

فرضیه اصلی:

بین باورهای غیر منطقی و افکار خودآیند منفی با گرایش به رفتارهای پر خطر در دانش آموزان دختررابطه وجود دارد.

جدول ۴-۲ : همبستگی های متقابل برایبین باورهای غیر منطقی و افکار خودآیند منفی با گرایش به رفتارهای پر خطر

متغیر

۱

۲

۳

۱ . گرایش به رفتارهای پر خطر

۱

**۳۰/۰

**۴۴/۰

۲ . باورهای غیر منطقی

۱
*۲۳/۰

۳ . افکار خودآیند منفی

۱

۰۱/۰> p**

همانطورکه درجدول فوق مشاهده می شود مقادیر همبستگی بین باورهای غیر منطقی و افکار خودآیند منفی با گرایش به رفتارهای پر خطر در دانش آموزان دخترازنظر آماری معنی دار است(۰۱/۰>p) ؛ به عبارتی دیگر بین متغیرهای پیش بین و ملاک ارتباط معنی داری وجود دارد و از آنجایی که میزان همبستگی بین متغیرهای پیش بین کمتر از ۹۰/۰ به دست آمده است شرطی هم خطی بودن نیز برقرار نیست و متغیرهای پیش بین می‌توانند به صورت مستقل در تبیین واریانس متغیر ملاک مشارکت داشته باشند.

    1. . Lindbergh ↑

    1. . Hollon& Kendall ↑

    1. . Risky Behaviors ↑

    1. .Bullock S, Room R. ↑

    1. .Jessor, R. ↑

    1. .Lindberg L. D., Boggess, S., & Williams, S ↑

    1. . Bergman & Scott ↑

    1. .Hassan&Eldefrawi ↑

    1. . Leviathan ↑

    1. .Kimberly ↑

    1. . Rolison, M. R & Scherman, A, ↑

    1. .Zuckerman, M., Eysenck, S. & Eysenck, H. I ↑

    1. . Lux ↑

    1. . Bololdes ↑

    1. . Nargo ↑

    1. . Night ↑

    1. . Hurtman ↑

    1. . Ruoshblav ↑

    1. .Bedar ↑

    1. .Opinion ↑

    1. . Attitude ↑

    1. . Stereotype ↑

    1. . Bruce ↑

    1. . prejudice ↑

    1. . Feline ↑

    1. . Irrational beliefs ↑

    1. .Harmony ↑

    1. . Bernard ↑

    1. .Ellis ↑

    1. . Morris and Kantytz ↑

    1. . Edward Mack Nell ↑

    1. . Gardner Gatly ↑

    1. . Aaron Beck ↑

    1. . RAYMOND DIGIUSEPPE AND JILL KELTER ↑

    1. .Automatic thoughts ↑

    1. .Beck ↑

    1. . Haga ↑

    1. . Teasdale ↑

    1. .Houghton ↑

    1. . Beck, A.T ↑

    1. . Role Play ↑

    1. . Mining ↑

    1. . Dysfunctional Thought Record ↑

    1. . Suggesting the opposite ↑

    1. .Methodology ↑

    1. .Descriptive ↑

    1. . Questionnaire ↑

    1. . Jones ↑

    1. . Reliability ↑

    1. .Cronbach’s Alpha ↑

    1. . Content Validity ↑

    1. . DescriptiveStatistics ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:59:00 ق.ظ ]




تفاوت میانگین­های ‌پس‌آزمون و پیگیری

انحراف استانداررد

مقدار T

درجه آزادی

سطح معناداری

رفتارهای پر خطر جنسی

۶۶/۱-

۸۰/۲

۰۵/۲-

۱۱

۰۶/۰

تعداد شرکای جنسی

۶۶/۰-

۶۱/۱

۴۳/۱-

۱۱

۱۸/۰

همان گونه که در داده های جدول فوق و جدول ۴-۱ آمده است رفتارهای پر خطر جنسی و تعداد شرکای جنسی هر چند که در مرحله پیگیری نسبت به پس آزمون در گروه آزمایش افزایش پیدا ‌کرده‌است اما این تفاوت معنادار نبوده است)۰۵/۰>p). به عبارت دیگر ‌می‌توان گفت دو هفته بعد از پس آزمون، مقایسه نتایج پیگیری با پس آزمون مداخله نشان می­دهد که اثر روش ماتریکس بر کاهش رفتارهای پرخطر جنسی و تعداد شرکای معتادان به صورت قابل ملاحظه­ای کاهش نیافته است و همچنان این درمان دارای پایایی در اثر بخشی بوده است.

جهت بررسی سوال سوم پژوهش مبنی بر اینکه آیا وضعیت تأهل درانجام رفتارهای پرخطرجنسی در معتادان ‌شهر کرمانشاه تأثیردارد؟ از آزمون T مستقل به منظور مقایسه میانگین رفتارهای پرخطر جنسی در دوگروه معتادان مجرد و معتادان متأهل استفاده شده است که یافته های آن در جدول زیر آمده است.

جدول ۴-۴ خلاصه نتایج آزمون مقایسه میانگین­های میزان رفتارهای پرخطر جنسی بر اساس وضعیت تأهل درمرحله پیش آزمون

مقدار T

درجه آزادی

سطح معناداری

تفاوت میانگین­های

تفاوت خطای استاندارد

رفتارهای پر خطر جنسی

۳۸/۰-

۲۲

۷۰/۰

۶۵/۰-

۷۲/۱

نتایج حاصل از مقایسه رفتارهای پرخطر جنسی معتادان شرکت کننده در پژوهش حاضر بر اساس وضعیت تأهل و با بهره گرفتن از آزمون T مستقل که در جدول فوق آمده است نشان دهنده آن است که میزان رفتارهای پرخطر جنسی در نمونه مورد پژوهش بر اساس مجرد و متأهل بودن آن ها تفاوت معناداری ندارد(۰۵/۰> (Pبنابراین جواب سوال سوم پژوهش مبنی بر اینکه آیا وضعیت تأهل در میزان رفتارهای پرخطر جنسی معتادان مؤثر است؟ منفی است و طبق این یافته ها احتمالاً وضعیت تأهل یک عامل مؤثر در میزان انجام رفتارهای پرخطر جنسی در جامعه پژوهش حاضر نمی ­باشد.

فصل پنجم

بحث ونتیجه گیری

بحث ونتیجه گیری

هدف اصلی این پژوهش تعیین تأثیر روش ماتریکس بر کاهش رفتارهای پرخطر جنسی مردان معتاد بود که متناسب با انواع رفتارهای پرخطر جنسی و در راستای اهداف پژوهش در این رابطه سه سوال مطرح شد که به ترتیب به تشریح و تبیین نظری و پژوهشی آن‌ ها پرداخته می‌شود و روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه ‌با گروه کنترل بود.

با توجه به یافته های به دست آمده ‌در مورد آزمون سوال اول با بهره گرفتن از تحلیل کوواریانس مشخص شد که بین دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون تفاوت معنادار وجود داشت و میانگین نمرات گروه آزمایش در رفتارهای پرخطرجنسی پایین­تر­ از گروه کنترل بوده است. این یافته ‌به این معنا است که روش ماتریکس گروهی توانسته است باعث کاهش معنی دار رفتارهای پرخطرجنسی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شود.

این نتیجه ‌با نتایج پژوهش های کلدوی(۱۳۹۰)؛ شاپ تاو[۱۰۴]، راوسون، مک کان[۱۰۵] و ابرت(۱۹۹۴)؛ ابرت[۱۰۶]، لاندون[۱۰۷]، و راوسون[۱۰۸](۲۰۰۲) و رل[۱۰۹]، راوسون، لینگ[۱۱۰] و شاپ تاو(۲۰۰۹) همسواست. و همچنین در بررسی بیان زاده، بوالهری، عاطفی وحید، نوری قاسم آبادی، فتحعلی لواسانی و همکاران(۱۳۸۶) با هدف بررسی نقش مداخلات دارویی و روانشناختی معمول در کاهش آسیب ناشی از مصرف مواد در معتادان زندانی انجام شده است، نشان داده شده است که این درمان­ها در کاهش تزریق مشترک، تزریق با وسایل غیر استریل تاثیر معنادار داشته است اما در زمینه کاهش رفتارهای پرخطر جنسی در قبل و بعد مداخله در گروها هیچگونه تفاوتی دیده نشده است.

در تبیین این یافته می توان به اهداف این مدل اشاره کرد؛ هدف مدل ماتریکس ایجادچارچوبی بوده است که در آن سوء مصرف کنندگان محرک ها و مواد و افراد دارای رفتارپرخطر می‌توانند ‌به این اهداف نایل شوند:۱) توقف مصرف مواد و رفتارهای پرخطرجنسی۲) نگه داشتن درمان۳) یادگیری مسایلی که برای اعتیاد و بازگشت بحرانی هستند،۴) دریافت راهنمایی و حمایت از درمانگر۵)آشنایی با برنامه های خودیار.

یکی از مبانی روش ماتریکس احترام به خود مختاری فرد است(کلیچمن، ۲۰۰۰). متخصصان مختلفی بیان کرده‌اند که احترام به خودمختاری و حق انتخاب می تواندتسهیل کننده تغییر رفتارهای بهداشتی باشد(راوسن، ۱۹۹۵؛ راوسن، مک کان، هابرو[۱۱۱] و شاپ تاو، ۱۹۹۹) ‌بنابرین‏ احتمالاًیکی از متغیرهای مؤثر ‌در کاهش رفتارهای پرخطرجنسی احترام به خودمختاری مراجعان در طی انجام روش ماتریکس است.

یکی از اصول اساسی روش ماتریکس که احتمالاً باعث کاهش رفتارهای پرخطرجنسی در شرکت کنندگان گروه آزمایش شده است کمک به مراجعان در شناخت ارج گذاری به ارتباط ثابت و سالم جنسی است. تحقیقات متعددی نشان داده است که ارتباط ثابت و سالم جنسی یکی از متغیرهای مهم شروع وادامه تغیررفتار و یک عامل انگیزشی مهم است(ابرت، لندون و راوسون[۱۱۲]، ۲۰۰۲).

با توجه به یافته های به دست آمده از تحلیل کواریانس بین دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون تفاوت معنادار وجود داشت و میانگین گروه آزمایش پایین­تر از گروه کنترل بوده است. این یافته ‌به این معنا است که روش ماتریکس گروهی توانسته است باعث کاهش معنی دار تعداد شرکای جنسی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شود. این نتایج نشان دادکه به کارگیری مدل ماتریسی موجب کاهش تعدادشرکای جنسی در گروه آزمایش شده است. به عبارت دیگرکاهش شرکای جنسی گروه آزمایش درپایان جلسات درمانی و مرحله پیگیری افزایش معناداری داشته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:59:00 ق.ظ ]




Bierman, K. L. (1983). Cognitive development and clinical interviews with children. Advances in Clinical Child Psychology, 217-250.

Bloom, K. (1977). Patterning of infant vocal behavior. Exp Child Psychol, 367-377.

Bruswell, L., & Kendall, P. C. (1988). Cognitive-behaviotal methods with children. In K. S. Dobson, Handbook of cognitive behavior therapy (pp. 167-213). New York: Guilford.

Carey, M. P., & Burish, T. G. (1988). Etiology and treatment of the psychological side effects associated with cancer chemotherapy. A critical review and discussion. Psychol Bull, 307-325.

Coper, P.S., & Blitz, J.T. (1985). A Therapeutic Play Group for Hospitalized Children with Cancer. Journal of Psychological Oncology, 23-37

DuHamel, K. N., H. Redd, W. H., & Johnson Vickberg, S. M. (1999). Behavioral Interventions in the Diagnosis, Treatment and Rehabilitation of Children with Cancer. Acta Oncologica, 38, 719–۷۳۴٫

Ellis, J. A., & Spanos, N. P. (1994). Cognitive-behavioral interventions for children’s distress during bone marrow aspirations and lumpunctures: a critical review. Pain Symp Manage, 96-108.

Elvevag, B., Helsen, K., Hert, M. D., Sweers, K., & Storms, G. (2011). Metaphor interpretation and use: A window into semanics in schizophrenia. schizophrenia Research, 133, 205-211.

Fosson, A., Martib, J., & Haley, J. (1990). Anxiety among hospitalized latency-age children. Developmental and Behavioral Pediatrics, 324-327.

Hilgard, J. R., & Lebaron, S. (1982). Relief of anxiety and pain in children and adolescents with cancer: Quantitative measures and clinical observations. International Journal of Clinical and Experimental Hypnosis, 417-442.

Hilgard, J. R., & LeBaron, S. (1984). Hypnotherapy of pain in children with cancer. California: William Kaufmann.

Jacknow, D. S., Tschann, J. M., Link, M. P., & Boyce, W. T. (1994). Hypnosis in the prevention of chemotherapy-related nausea and vomiting in children: a prospective study. Dev Behav Pediatr, 258-264.

Jay, S. (1985). Behavioral management of children’s distress during painful medical procedures. Behar. Res. Ther., 513-520.

Jay, S. M., Elliott, C. H., Katz, E., & Siegel, S. E. (1987). Cognitive-behavorial and pharmacological interventions for children’s distress during painful medical procedures. Consult Clin Psychol, 860-865.

Jay, S. M., & Elliott, C. H. (1990). A stress inoculation program for parents whose children are undergoing painful medical procedures. Consult Clin Psychol, 799-804.

Jay, S. M., Ozolins, M., Elliot, C., & Caldwell, S. (1983). Assesmnet of children’s distress during painful medical procedures. Health Psychol, 133-147.

Knell, S. M. (1993). Cognitive Play Therapy. New Jersy: Aronson.

    1. .leukemia ↑

    1. .Kuttner, Bowman & Teasdale ↑

    1. .world health organization consensus conference ↑

    1. .DuHamel, H. Redd, & Johnson Vickberg ↑

    1. .Bowlby ↑

    1. .Rutter ↑

    1. .Skipper ↑

    1. .Melamed ↑

    1. .Fosson, Martib, & Haley ↑

    1. .Thorendike ↑

    1. .Manne ↑

    1. .Jay, Elliott, Katz, & Siegel ↑

    1. .Redd ↑

    1. .Ellis & Spanos ↑

    1. .Hilgard & LeBaron ↑

    1. .Jay & Elliott ↑

    1. .Zelter & Dolgin ↑

    1. .Bloom ↑

    1. .bone marrow aspiration ↑

    1. .Lumber Puncture ↑

    1. .venipuncture ↑

    1. .Jay, Ozolins, Elliot, & Caldwell ↑

    1. .Kuttner, Bowman & Teasdale ↑

    1. .Zelter, Kellerman, Ellenberg, & Dash ↑

    1. .Carey & Burish ↑

    1. .Zeltzer ↑

    1. .Jacknow ↑

    1. .Deasy-Spinetta, Spinetta ↑

    1. .Lansky, Cairns, Zwartjes ↑

    1. .Varni ↑

    1. .cognitive-behavioral play therapy ↑

    1. .experiential ↑

    1. .Knell ↑

    1. .Aaron Beck ↑

    1. .cognitive therapy ↑

    1. .cognitive-behavioral therapy ↑

    1. .Phillips ↑

    1. .Berg ↑

    1. .Bierman ↑

    1. .Knell and Emery ↑

    1. .psychoeducational ↑

    1. .inductive and socratic ↑

    1. .assessment ↑

    1. .distortions vs deficiencies ↑

    1. .significant adults ↑

    1. .modeling ↑

    1. .Deblinger, McCleer, & Henry ↑

    1. .Ruma ↑

    1. .Knell & Ruma ↑

    1. .systematic desensitization ↑

    1. .bibliotheray ↑

    1. .generalization and relapse prevention ↑

    1. .Braswell & Kendall ↑

    1. .Meichenbaum ↑

    1. .storytelling ↑

    1. .Gutierrez-Clellen & De Curtis ↑

    1. .Norbury & Bishop ↑

    1. .Craig & Barron-Cohen ↑

    1. .Larner ↑

    1. Almeraisi ↑

    1. .Braton ↑

    1. .Baggerly ↑

    1. .Parker ↑

    1. .Jiun shen ↑

    1. .Broome ↑

    1. .Evans and Connis ↑

    1. .Powers ↑

    1. .Decker ↑

    1. .Holland ↑

    1. .Smith ↑

    1. .Jay ↑

    1. .Dahlquist ↑

    1. .Kellerman ↑

    1. .Fosson, Martin, & Haley ↑

    1. .Quardio & Levy ↑

    1. .Kuttner, Bowman, and Teasdale ↑

    1. .hypnotic “imaginative involvement” ↑

    1. Coper & Blitz ↑

    1. .Spielberger’s state-trait anxiety inventory ↑

    1. .Rotter’s incomplete sentences ↑

    1. .Royer ↑

    1. .Oucher ↑

    1. .CHEOPS (Children Hospital of Eastern Ontario Pain Scale) ↑

    1. .The PedsQL™ present functioning visual analogue scales ↑

    1. .child depression scale ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:59:00 ق.ظ ]