کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب
 



ماده ۴ قانون مسامحه ‌و غفلت مشترک۱۹۵۴ انگلیس[۱۱۰] تقصیر را غفلت ومسامحه ،نقض وظیفه قانونی ،یا اقدام دیگری یا خود داری از اقدام که می‌تواند سبب مسئولیت در ایجاد شبه جرم گردد ومی تواند ،جدا از این قانون،وسیله دفاعی در مقابل غفلت و مسامحه مشترک به حساب آید، تعربف نموده است.

a fault means negligence , breach of statutory duty or other act or amission ,which gives rise to liability in tort or would ,apart from this act ,give rise to the defence of contributory negligence.

بر اساس یک قاعده حقوقی در انگلیس “هر اندازه خطر و درجه آن بیشتر باشد ،متصرف یا نگهدارنده ساختمان باید احتیاط بیشتری را مبذول دارد ،به انضمام به حساب آوردن وضعیت وکیفیت ساختمان مورد نظر وهم چنین سن وسال وارد شونده به تعدی ‌و تجاوز(غیر مجاز ) به آن ساختمان “و قاعده ایی دیگر می‌گوید واردین به محلی اگر توام با تعدی ‌و تجاوز باشد به میزان بسیار کمتری مستحق حمایت هستند تا کسانی که قانوناً حق ورود به اماکنی را دارند.

در انگلیس اگر تمام یا بخشی از تأسیسات ساخته شده تحت کنترل مالک آن ملک باشد ،مالک با استناد به قانون سال۱۹۵۷و۱۹۸۴ به عنوان متصرف و مسئول ،شناخته می شود وهمچنین اگر مالک کنترلی بر تأسیسات مذکور نداشته باشد ،او باز هم ممکن است به استناد قانون سازندگان ۱۹۷۲ و یا قاعده کامن لا مسئول شناخته شود.لذا قانون مذکور هیچ راهی برای فرار مالکان از مسئولیت باز نگذاشته یا استثناءنکرده است[۱۱۱].

هر چند قانون ۱۹۷۲ مربوط به سازندگان تأسیسات ساختمانی ومسکونی می‌باشد لیکن بنظر می‌رسد قواعد عمومی آن در خصوص تأسیسات صنعتی نیز قابل اعمال باشد از جمله ماده ۳ این قانون که مقرر می‌دارد: هیچ نوع کاهشی در میزان مسئولیت یا معافیت از مسئولیت نسبت به سازنده تأسیسات ساختمانی تحت عنوان اینکه ساختمان مذکور به خریدار تسلیم و واگذار شده به وجود نخواهد آمد.‌بنابرین‏ حقوق انگلستان یک اصل کلی وعمومی به نام تقصیر (fault) را که برروی مسئولیت مدنی مالک سایه اندازد به رسمیت نمی شناسد و با تصویب قوانین فرعی یا تئوری‌های جدید مانند نظریه خطر سعی کرده خلاءهای موجود در مسئولیت مبتنی بر تقصیر را مرتفع سازد.

بر اساس قانون سال ۱۹۷۲ انگلیس (ماد ۲-۵-۷)جدا از متصرف یا مالک ، امکان دارد اشخاصی به خاطر ورود ضرر و زیان ناشی از ملک مسئول شناخته شوند اینگونه افراد در این قانون مقاطه کاران مستقل ( Independent contractors) شناخته می‌شوند.که در قانون مذکور به مهندسین یا سازندگان ساختمان‌ها و مقاطعه کاران ساختمان‌ها اشاره شده است ،بدین صورت متصرف ملک یا تأسیسات می‌تواند در دادگاه از خود رفع مسئولیت نموده واعلام نماید که مسئول ضرر وزیان یا صدمه وارده مقاطه کار می‌باشد و باید ثابت نماید که مقاطه کار مستقل برای انجام وظایفش کنترل کامل زمین وساختمان را بر عهده داشته است . و حتی اگر ادعای متصرف در دادگاه پذیرفته نشود ،باز هم مقاطعه کار مستقل از باب قواعد حقوق معمول انگلیس (غفلت،مسامحه وبی مبالاتی )ممکن است مسئول شناخته شود. [۱۱۲]

بخش دوم: رابطه سببیت در مسئولیت ناشی از مالکیت تأسیسات صنعتی

گفتار اول: مفهوم رابطه سببیت

به عنوان یک قاعده رابطه سببیت برای تحقق مسئولیت لازم است اما باید دید مفهوم این رابطه چیست و ثانیاًً ضرورت وجود این رابطه چه می‌تواند باشد. به صرف انجام فعل نامشروع نمی توان مسئولیت شخص را محرز دانست و وی را ملزم به جبران خسارت کرد. جز برای موارد استثنایی مثل غصب و موارد در حکم غصب در سایر موارد علاوه بر تقصیر، اثبات رابطه سببیت میان فعل نامشروع و زیان های وارده نیز از ارکان ضروری تحقق مسئولیت می‌باشد. احراز این رابطه مبتنی بر یک قاعده عقلی و منطقی است که هر شیء محتاج به علت است و این علت باید مقدم بر آن باشد. به جهت پیچیدگی رابطه سببیت گاه مقنن حمایت از اشخاص را در هدف بالاتری قرار داده و مسئولیت بعضی از اشخاص را محرز دانسته که همان تقصیر مفروض می‌باشد.[۱۱۳] اشخاص در زندگی روزمره دچار ضرر و زیان می‌شوند اما نمی توان مسئول برای آن تعیین نمود چون بدون وجود رابطه سببیت بین ضرر و خطای فاعل نمی توان کسی را مسئول شناخت، این مورد نه تنها در مسئولیت قهری بلکه در مسئولیت قراردادی نیز جاری است.[۱۱۴]

در مواقعی که مسئولیت مبتنی بر مبنای خطر باشد احراز وجود رابطه سببیت از اهمیت بیشتری برخوردار است البته گاهی اثبات آن دشوار می‌گردد. چرا که هر جا مسئولیت مبتنی بر تقصیر باشد به صرف احراز تقصیر خوانده و نسبت ضرر به وی به جهت تقصیرش، مسئولیت محقق می شود. اما در مسئولیت مبتنی بر خطر یک سری عواملی است که ظاهراًً تقصیر هم نیست و نامشروع هم نمی باشد و این قاضی است که باید از میان عوامل مختلف علت اصلی را تعیین کند. به عنوان مثال در انفجار خط لوله گاز در شهر دهدشت در سال ۱۳۵۳ که منجر به فوت شش نفر از رهگذران محلی گردید ، علت انفجار منجر به ورود خسارت رانش زمین و فشار بر روی جداره لوله اعلام شد و علی‌رغم وجود عامل خارجی خارج از اراده مالک، دادگاه با این استدلال که اگر خط لوله در این محل نبود، رانش زمین به تنهایی موجب ورود خسارت نمی شد. لذا وجود خط لوله و رابطه آن با شرکت گاز را به عنوان دلیل اصلی محکومیت مالک قرار داد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-25] [ 12:53:00 ق.ظ ]




ریسک هر دارایی با بتای آن که معیار ریسک سیستماتیک است ،اندازه گیری می شود. ‌بنابرین‏ بتا یکی از پرکاربردترین و پذیرفته ترین ابزار اقتصاددانان مالی و متخصصان بازار ، برای سنجش و مدیریت ریسک است.افزون بر این بتا در حوزه های مختلف علوم مالی و حسابداری ،نظیر تعیین ارزش منصفانه حقوق صاحبان سهام ، پژوهش های مربوط به رابطه قیمت وسود از اهمیت ویژه برخوردار است (سعیدی و رامشه ،۱۳۸۹).

۲-۷-۲ ریسک فوق العاده

در مقایسه با مطالعات بی شماری که رابطه بین ریسک سیستماتیک و بازده را بررسی نموده اند ، نقش ریسک فوق العاده نادیده گرفته شده است.زو و مالکیل (۲۰۰۳) مشاهده نمودند که در ادبیات مالی ، توجه بسیار کمی به رفتار ریسک فوق العاده شده است .

مطابق مصوبه ریسک و بازده اوراق بهادار تهران به آن قسمت از تغییرپذیری در بازده کلی محصولات مالی که به تغییرپذیری کلی بازار بستگی ندارد ، ریسک فوق العاده می‌گویند. این نوع ریسک منحصر به محصول خاصی نیست و به عواملی همچون ریسک تجاری، مالی و ریسک نقدینگی بستگی دارد. عواملی از قبیل مدیریت ، ترجیحات مصرف کننده و اعتصابات کارگری باعث نوسان در بازده های یک شرکت می شود . این عوامل عمدتاً” مستقل از عوامل تاثیرگذار بر بازارهای اوراق بهادار هستند. این نوع ریسک را می توان با ایجاد پرتفلیو کاهش داد. هر چه تنوع اوراق بهادار بیشتر شود ریسک فوق العاده کوچکتر و کوچکتر می شود و ریسک کل پرتفلیو به ریسک سیستماتیک نزدیکتر می شود.

مرتون (۱۹۸۷ ) معتقد است سرمایه گذاران اطلاعات کامل از تمام اوراق بهادار ندارند ، نتایج تحقیق وی نشان داد که ریسک فوق العاده، بزرگترین بخش ریسک کلی یک شرکت را تشکیل می‌دهد.ریسک فوق العاده را باید در قیمت گذاری دارایی به حساب آورد.کمپل و دیگران[۱۱] (۲۰۰۱) بیان می‌کنند که ریسک فوق العاده به سه دلیل مهم می‌باشد:

اولا”، سرمایه گذاران ممکن است پرتفوی های متنوع نداشته باشند ،

ثانیاً”، اگرچه برخی از سرمایه گذاران تلاش می‌کنند تا پرتفوی های ۲۰ تا ۳۰ سهمی داشته باشند ولی این موفقیت بستگی به ریسک فوق العاده سهام دارد ،

ثالثا”، آربیتراژ گران با ریسک های مرتبط با ریسک فوق العاده مواجه می‌باشند .

آن ها نشان دادند که ریسک فوق العاده، بزرگترین بخش ریسک کلی یک شرکت را تشکیل می‌دهد.

تئوری مدرن پرتفوی ، به سرمایه گذاران پیشنهاد می‌کند که از طریق ایجاد پرتفویی از سهام ،ریسک فوق العاده را حذف نمایند.مدل CAPM بر اساس تئوری پرتفوی ایجاد شده است و فرض می‌کند که تمام سرمایه گذاران پرتفوی تشکیل می‌دهند. ‌بنابرین‏ تنها ریسک سیستماتیک در فرایند قیمت گذاری لحاظ می شود و ریسک فوق العاده نادیده گرفته می شود و مدارک تجربی بیانگر این نکته است که سرمایه گذاران اغلب پرتفو های متنوع تشکیل نمی دهند. بنارتزی و تالر [۱۲] (۲۰۰۱) نشان دادند که علت عدم تشکیل پرتفو های متنوع ، هزینه های مبادلاتی می‌باشد.

مالکین و زو[۱۳] (۱۹۹۷) ‌بر اساس ریسک فوق العاده شرکت ها ، ده پرتفوی تشکیل داند.آن ها دریافتند که در فاصله زمانی ۱۹۶۳ تا ۱۹۹۴، بازده میانگین سالانه ، متناسب با ریسک فوق العاده پرتفوی ها افزایش می‌یابد . ‌بنابرین‏ پرتفوی های با کمترین ریسک فوق العاده (۵% در ماه) بازده سالانه ای معادل ۱۲% داشتند، در حالی که پرتفوی های با بیشترین ریسک فوق العاده (۱۳% در ماه ) بازده سالانه ای معادل ۱۹% داشتند. (فروغی و نعل شکن، ۱۳۸۹) .

مدیران صندوق های سرمایه گذاری ، مدیران صندوق های بازنشستگی و دیگر سرمایه گذاران نهادی ، باید عملکرد سرمایه گذاری خود را به طور فصلی به هیات مدیره گزارش دهند.این گزارش معمولا بهترین و بدترین سهم های موجود در پرتفوی ها را مورد بررسی قرار می‌دهد.حتی اگرچه مدیران پرتفوی ها در مجموع عملکرد خوبی داشته باشند ولی برای این مدیران بسیار مشکل است که توضیح دهند چرا سهم هایی که ارزش آن ها به شدت کاهش یافته است را خریداری و نگهداری نموده اند . هیات مدیره ، مدیران پرتفوی ها را مورد مواخذه قرار می‌دهند از آن ها می خواهند توضیح دهند که چرا سهام شرکت هایی نظیر ورلد کام که ارزش خود را به شدت از دست داده‌اند را نگهداری کرده‌اند؟ مدیران به احتمال کم می‌پذیرند که عوامل فوق العاده نظیر دستکاری حساب ها ،کاهش غیره منتظره ظرفیت صنعت و غیره ،دلیل معتبری برای این اشتباهات سرمایه گذاری می‌باشند. ‌بنابرین‏ سهامی که به ریسک های فوق العاده اساسی، حساس می‌باشد صرف ریسک بالاتری را نیز می طلبد (مالکیل و زو ،۲۰۰۳).

‌بنابرین‏ با نظارت مداوم هیات مدیره بر روند ریسک و بازده حاکم در بازار ، بازده و ارزش شرکت به طور روزافزون سیر صعودی خواهد داشت و عواملی که منجر به ایجاد تغییرات در ریسک فوق العاده و بازده های ناشی از آن می‌گردد با نظارت مداوم هیات مدیره و پاسخ خواهی آن ها از مدیران مربوطه کنترل می شود، ‌بنابرین‏ عوامل فوق الذکر بر روی مدت تصدی هیات مدیره تاثیر گذار می‌باشد.

۲-۸ بازده

معمولا افراد مصرف کنونی را به مصرف درآینده ترجیح می‌دهند. ‌بنابرین‏ برای تشویق افراد در به تعویق انداختن مصرف فعلی می بایستی انتظار کسب پاداش از سرمایه گذاری را برای آنان ایجاد کرد. در واقع انتظار کسب بازده یا پاداش سرمایه گذاری موجب می شود تا سرمایه گذاران مصرف در آینده را به مصرف فعلی ترجیح دهند . اغلب از بازده در جهت معرفی بازده سرمایه گذاری در یک دارایی در طول یک دوره زمانی که به آن بازده دوره نگهداری می‌گویند استفاده می شود و آن عبارت است ازتغییرات قیمت و جریانات نقدی حاصل از آن دارایی طی دوره سرمایه گذاری. این میزان تغییرات را بر حسب درصد بیان می‌کنند که نشان دهنده درصدی از مبلغ سرمایه گذاری است و به آن نرخ بازده سرمایه گذاری می‌گویند . نرخ بازده عامل بسیار مهمی در تصمیم گیری های مالی جهت انجام سرمایه گذاری ها به شمار می رود.

تئوریسین‌های مالی عقیده بر این دارند که قیمت دارائیها در قبال رخدادهای اقتصادی عکس العمل نشان می‌دهند وتجربیات نیز از این دیدگاه حمایت می‌کند اما یک تئوری قانع کننده ای که بر پایه آن بتوان روابط بین بازارهای مالی و اقتصاد کلان را کاملاً در یک جهت مشخص خواند، وجود ندارد. با وجود این قیمت سهام معمولاً در مقابل عوامل خارجی واکنش نشان می‌دهد حتی با وجود اینکه آن ها ممکن است بازخوری از دیگر متغیرها باشند واضح است که تمامی متغیرهای اقتصادی در نهایت درون زا هستند. فقط عوامل طبیعی از قبیل زلزله، آتشفشان و نظایرآن، به دنیای اقتصاد کاملاً برون زا هستند و چون این ها فراتر از حیطه توانایی های ماست از پرداختن به آن خودداری نموده و فقط به متغیرهای کاملاٌ اقتصادی اکتفا می نمائیم.

در ذیل به اختصار تئوری های مربوط به بازده سهام تشریح می‌گردد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:53:00 ق.ظ ]




* بدتر شدن وضعیت روحی والد اصلی. والدی که حضانت بچه ها را بر عهده دارد، بعد از طلاق، فشار و استرس بسیاری را تحمل می‌کند. او علاوه بر آنکه احساسات پیچیده نامطلوبی را تحمل
می‌کند، مجبور است کارهای خانه را نیز انجام دهد، غذای مناسبی برای بچه ها درست کند
و به کارهای تک تک بچه ها رسیدگی کند. ناراحتی و آزردگی های او آنقدر روی هم انباشته می‌شوند که ناگهان به بچه ها پرخاش می‌کند و بعد از آنکه خشم و عصبانیتش فروکش می‌کند، وحشت می‌کند و از خود می پرسد: «آیا من به بچه ها آسیب زدم» و احساس ندامت می‌کند. این چرخه آزردگی خشم و پشیمانی او ماه ها بعد از طلاق ادامه دارد تا سرانجام با وضعیت فعل خود کنار بیاید؛

* والدی که بیش از حد کار می‌کنند. زمانی که فردی در کنار همسرش زندگی می‌کند رسیدگی
به امور منزل و بچه ها با تقسیم کار می‌تواند راحت تر صورت گیرد اما وقتی تنها می شود تمامی
این فرایندها خسته کننده و طاقت فرسا می‌گردند؛

* بچه هائی که درست رفتار نمی کنند. از آنجائی که اغلب، این پدرها هستند که مقررات را در خانه وضع می‌کنند، مادرها برای کنترل اوضاع غالباً با مشکلات زیادی مواجه می‌شوند؛

* اضطراب ملاقات ها. پدرهائی که با فرزندان شان در یک خانه زندگی نمی کنند، بعد از ملاقات
با آنان به شدت افسرده می‌شوند. آنان دیگر حامی و تکیه گاه بچه ها نیستند. دیگر نمی توانند نقش پدر خوب و محبوب را ایفا کنند.

    • کاهش منابع مالی خانواده: کاهش منابع مالی خانواده در نتیجه طلاق اجتناب ناپذیر است و تأثیر آن بر روی فرزندان زمانی بیشتر می شود که آن ها مجبور باشند تغییراتی را در محل زندگی، مدرسه
      و گروه همسالان تجربه کند (آسانی، ۱۳۸۱).

  • خانواده جدید. ازدواج مجدد در آغاز پر از فشارهائی است که در ازدواج اول وجود نداشت. بویژه هنگامی که زن و شوهر فرزندانی از ازدواج قبلی خود داشته باشند فشار بسیار زیادی بر همه وارد می شود تا همه با هم بسازند. ازدواج دوم فقط یک رابطه بین دو نفر نیست بلکه به ده‌ها رابطه بین
    دو یا چند نفر تبدیل می شود که همه این افراد بزرگسال نیستند و توان گفتگو ندارند. به عنوان نمونه، اگر هر کدام فقط یک فرزند به زندگی مشترک بیاورند، هر عضو خانواده جدید باید با سه نفر دیگر رابطه ای را آغاز و حفظ کند و این فقط در خانواده اصلی است، در حالی که خانواده زن و شوهر هم جای خود را دارند. ازدواج مجدد سریع، مشکلات روابط بین اعضای خانواده جدید
    را پیچیده تر می‌کند. فرزندان هنوز فرصت کافی برای انطباق با تغییرات جدید را نیافته اند و هنوز نمی توانند خانواده قبلی را پایان یافته بدانند که ناگهان به خانواده جدیدی پرتاب می‌شوند
    (نیومن و رومانسکی ، ۱۳۸۵).

زمانی که زن و شوهر، اقدام به ازدواج مجدد با فرد جدید می‌کنند، یکی از مشکل ترین چیزهائی که کودکان باید با آن کنار آیند این حقیقت است که خانواده جدیدی که وارد آن می‌شوند، ممکن است تفاوت زیادی با خانواده سابق آن ها داشته باشد.

در چنین مواقعی معمولاً ارتباط آن ها به اجبار با اعضای خانواده قبلی قطع می شود. کنار گذاشتن خانواده دیگر کودک به معنای نادیده گرفتن هویت واقعی کودک است و می‌تواند به آسیب دیدن کودک منجر شود (سوزی یِهل، ۱۳۸۶).

طلاق والدین و در پی آن ازدواج مجدد آن ها فرزندان را وادار می‌کند تا کل زندگی و پایه اصلی وجودشان یعنی خانواده را دوباره تعریف کنند. با توجه به اینکه فرزندان طلاق، از آمدن فرد جدید
به زندگی پدر یا مادر به شدت احساس تهدید می‌کنند معمولاً خشم خود را معطوف به محبوب جدید والد می نمایند( تروکسل[۶۳] و میتو[۶۴] ۲۰۰۴).

گذار به یک خانواده جدید برای همه دشوار است، اما برای فرزندان از همه دشوارتر. زیرا در اینجا هم همان شرایطی که طلاق را برای فرزند دشوار می‌کند وجود دارد، یعنی تسلط نداشتن بر وضعیت جدیدی که زندگی اش را شکل می‌دهد، تردید درباره آینده و از دست دادن آنچه در گذشته داشته است(کونولی[۶۵] و گرین[۶۶]، ۲۰۰۹).

۲-۱-۶ پیامدهای طلاق در بعد خانواده

در بعد خانوادگی طلاق علاوه بر تأثیراتی که بر فرزندان می­ گذارد باعث به­هم خوردن تعادل روحی اعضای خانواده، وابستگان و نزدیکان نیز می­ شود. طلاق یکی از فقدان­های عمده زندگی است. این فقدان نه تنها برای افراد مطلقه بحران ایجاد می­ کند، بلکه آسیبی شبیه مرگ والدین بر فرزندان
و اعضای خانواده وارد می­ کند. در مقیاس دگرگونی زندگی، بعد از حادثه مرگ همسر، طلاق بیش
از سایر رخدادهای زندگی، مقتضی سازگاری مجدد افراد مبتلاست. در تحقیقی که جی هبر در سال ۱۹۹۰ انجام داده است مشخص گردید که طلاق منجر به کاهش اعتماد به نفس اعضای خانواده
می­ شود، چنین کمبودی می ­تواند ماهیتی اجتماعی، رفتاری یا جسمی داشته باشد. کاهش اعتماد به نفس پس از طلاق، می ­تواند منشاء ایجاد آشفتگی در بین اعضای خانواده شود( کلارا اورلند[۶۷] و آرلن[۶۸]، ۲۰۱۳). طلاق معمولا به­عنوان یک فرایند استرس زا(آماتو،۲۰۰۰) یا یک فرایند سوگ (جرمی[۶۹]، ۲۰۱۵) تعریف می­ شود و یکی از عمده ترین رویدادهای استرس زایی است که کودکان با آن مواجه می­شوند. این پدیده از طریق مکانیسم­های چندگانه­ای مثل سبک فرزندپروری نامناسب، مواجهه با تعارض های زناشویی والدین و دیگر رویدادهای استرس‌زای ناشی از طلاق بر روی کودکان تاثیر می­ گذارد(آماتو، ۲۰۰۰). هریک از این تعاریف دلالتهای مهمی برای مداخله به­همراه دارد. طلاق تاثیر منفی زیادی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:53:00 ق.ظ ]




مک‌کله‌لند[۳۲] نخستین کسی بود که با همکارانش درباره‌ ماهیت و اندازه‌گیری انگیزه پیشرفت مطالعه کرد. وی شرایط اجتماعی را در ایجاد انگیزه موفقیت دخیل می‌داند که برخی از آن‌ ها عبارتند از:

آموزش در خانواده

مک‌کله‌لند مهم‌ترین آموزش را در خانواده، آموزشی می‌داند که صفاتی نظیر استقلال فردی، کنترل خویشتن، بلندپروازی‌های خاص و اعتمادبه‌نفس را در کودکی تقویت نماید. به نظر وی، درجه انگیزه موفقیت، ‌یک‌بار برای همیشه در کودکی ثابت می‌شود و پس از آن دیگر تغییری نمی‌کند.

طبقه اجتماعی والدین

به نظر مک‌کله‌لند، طبقه اجتماعی، انگیزه موفقیت را تحت تأثیر قرار می‌دهد و این انگیزه در طبقه متوسط بیشتر از سایر طبقات است.

تحرک اجتماعی

در افراد و گروه‌هایی که گرایش به تحرک اجتماعی دارند، انگیزه موفقیت بیشتر دیده می‌شود.

ایدئولوژی

عامل دیگری که مک‌کله‌لند به آن توجه داشته، تأثیر تغییر ایدئولوژی بر انگیزه موفقیت است. وی این مسأله را در زمینه‌ی پیدایش مذهب جدید، ایدئولوژی مذهبی بازسازی‌شده، ناسیونالیسم و… مطرح می‌کند. (شریفیان ،۱۳۸۱)

«باری سوگارمن» جامعه‌شناس بریتانیایی، برخی از جنبه‌های خرده‌فرهنگ‌های طبقه متوسط و کارگر را، مستقیماً به پیشرفت تحصیلی افتراقی ربط می‌دهد. وی ‌در مورد وجود افتراق در نگرش و دیدگاه بین دو طبقه، تفسیری ارائه می‌دهد و بر آن است که به طور عمده، ماهیت مشاغل یدی و غیریدی است که موجب این تفاوت‌ها می‌شود. بسیاری از شغل‌های مربوط به طبقه متوسط، فرصتی برای پیشرفت مستمر در زمینه‌ی درآمد و مقام به‌همراه دارند. این امر، مشوق برنامه‌ریزی برای آینده می‌شود. به عنوان مثال:

صرف وقت، انرژی و پول برای کارآموزی، به ‌منظور برخورداری از موقعیت‌های بالای شغلی، از آن‌جمله است. همچنین، بسیاری از مشاغل مربوط به افراد یقه ‌سفید، درآمد کافی برای سرمایه‌گذاری در آینده فراهم می‌کنند.

در مقایسه، مشاغل طبقه کارگر، نسبتاً با سرعت به حد نهایی درآمد می‌رسند. در این مشاغل، انتظار برای ترقی کمتر است و درآمد کافی برای سرمایه گذاری وجود ندارد. افزون بر این، امنیت شغلی در این‌گونه مشاغل کم است. کارگران ساده، در مقایسه با کارکنان یقه‌سفید، با احتمال بیشتری اخراج می‌شوند.

یکی از عواملی که ممکن است به عنوان شاخص طبقه اجتماعی به کار برده‌شود، میزان درآمد است؛ زیرا، این شاخص، رابطه‌ نسبتاً نزدیکی با موقعیت اقتصادی خانواده دارد. به‌عبارت دیگر: نه تنها فقر اثر مستقیمی را بر کیفیت زندگی خانواده، سوء تغذیه، بیماری و… دارد؛ بلکه بر روابط خانوادگی و الگوهای فرزندپروری نیز اثر غیرمستقیم دارد . (احمدی،۱۳۷۴؛ ساعی،۱۳۷۷؛ شریفیان، ۱۳۸۱).

دومین عاملی که به عنوان شاخص طبقه اجتماعی به کار گرفته‌شده، سطح تحصیلات است. در بسیاری از تحقیقات، از سطح تحصیلات والدین برای نشان‌دادن طبقه اجتماعی استفاده شده است. در این‌خصوص، بایستی اشاره نمود که مطالعات مختلف در ایران نشان داده است که سواد پدر – به طور اخص- بهترین معیار تعیین‌کننده‌ محیط فرهنگی و اجتماعی خانواده است و می‌تواند به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر توانایی‌های ذهنی فرزندان اثر بگذارد.

سومین عاملی که به طور گسترده‌ای در تحقیقات اخیر به عنوان شاخص طبقه اجتماعی به کار رفته‌است، شغل والدین می‌باشد. اگر چه تعریف طبقه اجتماعی، به عنوان موقعیت شغلی یا به عنوان شاخصی از طبقه اجتماعی ممکن است مورد انتقاد قرار گیرد؛ ولی می‌توان گفت که این شاخص رابطه‌ نزدیکی با درآمد و منزلت یا موقعیت اجتماعی دارد. به‌هر حال، پیوستگی شغل با درآمد و منزلت اجتماعی – به عنوان دو جنبه اصلی طبقه اجتماعی- این شاخص را، شاخص مناسب‌تری نسبت به سایر شاخص‌های طبقه اجتماعی درآورده است(احمدی، ۱۳۷۴؛ خیّر، ۱۳۷۶؛ ساعی، ۱۳۷۷).

در این میان، خانواده شرایطی را فراهم می‌آورد که بتواند در زندگی تحصیلی فرزندان نقش اساسی داشته باشد. تجارب خانوادگی، می‌تواند در عملکرد تحصیلی فرزندان مؤثر باشد و از این‌رو در زندگی بعدی او اثر به‌سزایی دارد. ازجمله‌ی این تجارب، می‌توان به :

از هم گسستگی خانواده، رفتار اقتدارگرایانه، سطح سواد و درآمد والدین اشاره نمود. والدینی که در مواجهه با فرزندان رفتاری خشن و غیردوستانه برمی‌گزینند؛ غالباً به سرزنش و اهانت و تنبیه فرزندان خود تمایل دارند و والدینی که از فرزندان خود مسئولیت نمی‌خواهند معمولاً نظم و قاعده خاصی را در تربیت فرزندان خود دنبال نمی‌کنند.

مادران بر روی تحصیل و انتخاب شغل دختران‌شان تأثیری قوی دارند؛ اما، مادرانی که از طبقه اقتصادی‌اجتماعی پایینی هستند و نسبت به آینده ناامید و از زندگی خود نیز ناراضی و پریشان‌خاطر هستند؛ معمولاً با دختران‌شان ‌در مورد آموزش‌عالی و حرفه مناسب زیاد صحبت نمی‌کنند؛ در نتیجه، چنین دخترانی حتی وقتی که در دبیرستان معدل خوبی هم دارند، معمولاًٌ به ترک تحصیل خود فکر می‌کنند. (به‌نقل از عارفی، ۱۳۸۳)

محیط خانواده ، عامل دیگری است که بر پیشرفت تحصیلی فرزندان مؤثر است. اندرسون[۳۳](۱۹۷۱) در مطالعات خود راجع به فرایند اجتماعی‌شدن خانواده، ‌به این نتیجه رسیده است که تعداد بیشتری از متغیرها، مربوط به محیط خانواده بوده و درعین‌حال در پیشرفت تحصیلی فرزندان مؤثرترند؛ این متغیرها عبارتند از: پافشاری خانواده برای پیشرفت فرزندان، راهنمایی‌های تحصیلی، تلاش خانواده، علایق هوشی خانواده و عادات کاری خانواده. سطح سواد والدین و مشکلات خانوادگی نیز از دیگر عوامل خانوادگی است که بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان مؤثر می‌باشد (گلاب‌زاده، ۱۳۶۹؛ خیّر ،۱۳۷۵؛ شریفیان،۱۳۸۱).

خودکارآمدی

خودکارآمدی در فرهنگ روانشناسی و روانپزشکی به صورت باورهای شخص ‌در مورد توانایی کنار آمدن با موقعیت های متفاوت معرفی شده است(پورافکاری، ۱۳۷۳).

مفهوم خودکارآمدی از نظریه شناختی – اجتماعی[۳۴] بندورا مشتق شده است که به باورها با قضاوت های فرد نسبت به توانایی‌های خود در انجام وظایف و مسئولیت ها اشاره دارد، نظریه شناختی اجتماعی مبتنی بر الگوی علی سه جانبه رفتار، محیط و فرد است. این الگو به ارتباط متقابل بین رفتار، اثرات محیطی و عوامل فرد(شناختی، عاطفی و بیولوژیک) که به ادراک فرد برای توصیف کارکردهای شناختی اشاره دارد، تأکید می‌کند.

بر اساس این نظریه ، فرد در یک نظام علیّت سه جانبه بر انگیــزش و رفتار خود اثر می‌گذارد. بندورا(۱۹۷۷) اثرات یک بُعدی محیط بر رفتار را که یکی از مفروضه های مهم روانشناسان رفتارگرا بوده، رد می‌کند. انسان‌ها دارای نوعی نظام خود کنترلی و نیروی خود تنظیمی هستند و توسط آن نظام بر افکار، احساسات و رفتارهای خود کنترل دارند و نقش تعیین کننده ای در سرنوشت خود ایفا می‌کنند. (عبدالهی، ۱۳۸۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:52:00 ق.ظ ]




افزایش هزینه سرمایه به عنوان یک هزینه معاملاتی ضمنی، باعث کاهش نقد شوندگی سهام در بورس می­ شود. این مطالعه به دنبال بررسی رابطه بین شفافیت سود با هزینه سرمایه حقوق صاحبان سهام در شرکت­های درمانده و غیر­درمانده مالی در بورس اوراق بهادار تهران ‌می‌باشد و در این راستا در فصل اول، به اختصار مروری بر کلیات تحقیق در قالب بیان مسئله، اهمیت و ضرورت تحقیق، اهداف تحقیق، سوالات و فرضیات تحقیق پرداخته می­ شود.

۱-۲- بیان مسئله

بازار سرمایه یکی از ارکان اساسی رشد و توسعه اقتصادی در هر کشور به شمار می‌رود. سرمایه ­گذاری از مهم‌ترین مؤلفه‌های تعیین کننده سرنوشت اقتصاد در کشور است. بازار سرمایه در کنار سایر بازارها نظیر بازار­پول، کار و کالا، وظیفه تخصیص بهینه سرمایه را به عهده دارد. به منظور هدایت صحیح تصمیم ­گیری‌ها در راستای تخصیص بهینه سرمایه، اطلاعات نقش اساسی در عملکرد بازار سرمایه ایفا می­ کند. زیرا اغلب تصمیمات از جمله تصمیمات سرمایه ­گذاری در حالت عدم اطمینان اتخاذ می‌شود. امروزه کمتر کسی می ­تواند اهمیت شفافیت گزارشگری مالی را نادیده بگیرد، زیرا سهام‌داران و اعتبار دهندگان تصمیمات با اهمیت سرمایه ­گذاری خود را بر اساس اطلاعات مالی شرکت­ها می­ گیرند. آن ها خواستار اطلاعات بیشتر و شفاف­تری درباره عملکرد شرکت هستند. افشای کامل همراه با شفافیت گزارشگری مالی می ­تواند شرایط مطمئنی را ایجاد کرده و اعتماد سرمایه ­گذاران را ارتقا دهد. شفافیت تاثیر مثبتی بر عملکرد شرکت­ها دارد و می ­تواند از منافع سهام‌داران حفاظت کند. صورت‌های مالی مبهم میزان بدهی شرکت را پنهان کرده و چنانچه شرکت در آستانه ورشکستگی باشد، این شرایط پنهان می­ماند. از این رو شفافیت دارای جذابیت زیادی برای سهام‌داران است (بولو و همکاران، ۱۳۹۲).

تا کنون تعاریف زیادی از شفافیت صورت گرفته است به عنوان مثال در فرهنگ لغات وبستر شفافیت به عنوان: باز بودن مؤسسات، ­آشکار بودن فعالیت مؤسسات،­ صداقت و قابلیت درک آسان تعریف شده است. علاوه بر این در سایر فرهنگ لغات تعاریفی از قبیل، خیلی روشن بودن، صاف و ساده بودن، راحت فهمیدن و صریح و بی­پرده بودن برای شفافیت ارائه شده است. در این تعاریف منظور از باز بودن یا گشودگی مؤسسات، دسترسی آسان به عملیات داخل شرکت، و منظور از آشکار بودن مؤسسات، وضوح اطلاعات است. بوشمن و همکاران[۱] (۲۰۰۴)، شفافیت اطلاعات شرکت را وضعیتی می­داند که اطلاعات گسترده ­ای در دسترس، مربوط، قابل اتکا با کیفیت جامع و به موقع باشد. آکسا[۲] (۲۰۰۶) شفافیت را به موقع بودن و کفایت افشای کارکردهای مالی و عملیاتی شرکت می­داند. بارث و همکاران[۳] (۲۰۰۸) شفافیت سود را تغییر همزمان سود و تغییر در سودآوری با بازده سهام تعریف کرده ­اند. از نظر براون و همکاران[۴] (۲۰۰۹) بهترین تعریف شفافیت در حوزه تجاری عبارت است از صورت­های مالی با کیفیت، همچنین نیلسن و همکاران[۵] (۲۰۰۹) درباره شفافیت بر این باورند که استفاده کننده اطلاعات در هر زمانی به همه چیز واقف است و او بر اساس اطلاعات شفاف می ­تواند هر موضوعی را مورد بررسی قرار دهد (بارث و همکاران، ۲۰۱۳).

در جوامع مردم سالار دسترسی به اطلاعات شفاف از حقوق اصلی افراد به شمار می­رود. شهروندان حق دارند ‌در مورد تصمیمات مباشران خود (دولت و نهادهای عمومی) و مبانی این تصمیمات اطلاعات کافی داشته باشند. این موضوع جوهره اساسی مباشرت به شمار می­رود. شفافیت برای اقتصاد نیز ضروری است، زیرا باعث بهبود تخصیص منابع می­گردد و به طور مستقیم با کارایی و رشد اقتصادی سر و کار دارد. نقصان اطلاعات شفاف در بازار موجب افزایش هزینه معاملات و شکست بازار خواهد شد. از این رو در بسیاری از شکست­های اخیر بازار سرمایه، نبود شفافیت به عنوان یکی از عوامل تاثیر گذار قلمداد شده است (بولو و رحمانی مهر، ۱۳۹۲). شفافیت و افشای مناسب که باعث کاهش عدم تقارن اطلاعاتی می­گردد، به عنوان جزئی جدا ناپذیر از نظام راهبری شرکت­ها به شمار می­رود. بر اساس تحقیقات انجام شده، شرکت­هایی که شفافیت بیشتری داشته باشند، از شرکت­های دیگر در بازار ارزش­گذاری ‌شده‌اند (هرمالین و ویبسباچ، ۲۰۰۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:52:00 ق.ظ ]