کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب
 



۲-۱-۶-۲ملت
ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق می گردد که دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تعریف دیگری ملت به گروهی از مردم گفته می شود که به دلایلی خود را متعلق به یکدیگر و وابسته به هم می دانند این دلایل ممکن است ملموس و عینی باشد ماننند زبان و فرهنگ ، دین ، آداب و رسوم اجتماعی ، سرزمین مشترک ، تاریخ مشترک و عامل نژادی و یا مانند جهان بینی مشترک ، غیر ملموس و ذهنی باشد.(میر حیدر، ۱۳۸۵: ۱۲۴)
۳-۱-۶-۲حکومت
مردمی که در یک سرزمین زندگی می‌کنند به نوعی نظام اداری نیازمندند تا بتوانند نقشهای مورد نظر خود را ایفا کنند. هیچ دولتی بدون سازمان سیاسی نمی‌تواند موجودیت پیدا کند.( (www.ngdir.ir
۴-۱-۶-۲حاکمیت
مهمترین وجه تمایز دولت از سایر واحدهای سیاسی حاکمیت است. حاکمیت در مفهوم خارجی آن به قدرت مطلقه دولت و این که هیچ دولت و این که هیچ قدرتی را برتر نمی‌شناسد اشاره دارد به بیان دیگر، استقلال و آزاد بودن از نظارت مستقیم یک قدرت خارجی، ذاتی دولت است.
حاکمیت قدرت ناشی از آزادی و استقلال یک دولت مستقل است. دولت های مستقل می توانند با اعمال حق حاکمیت ، روابط خارجی و امور داخلی خود را بر وفق تمایلات خود تنظیم نمایند. همچنین به معنای قدرت عالیه تصمیم گیری و اجرای تصمیمات در اختیار دولت است و هیچ نهاد اجتماعی دیگری از آن برخوردار نیست. .( روشن و فرهادیان ، ۱۳۸۵: ۸۷)
۷-۲مفاهیم پایدار در جغرافیای سیاسی
همانطور که بیان شدکشور موضوع اصلی بحث در جغرافیای سیاسی است و مبحث محوری در آن شمرده می شود.در اینجا،برای دسترسی آسان به مفاهیم جغرافیایی-سیاسی در اصطلاحات “سرزمین یا بوم""مرز"و"ناحیه” “شهر” هر یک به طور جداگانه بررسی میشود.(مجتهدزاده:۳۰:۱۳۸۶)
۱-۷-۲بوم“
”بوم“ واژه‌اى است کهن در زبان فارسى که از یک‌سو با مفهوم ”میهن“ برابر است و از سوى دیگر با مفهوم اروپائى ”سرزمین“ نزدیکى پیدا مى‌کند. اگرچه واژه ‌”بوم“ در فرهنگ جغرافیائى سیاسى فارسى‌ زبان کنونى مورد بررسى نیست و جائى در مباحث علمى ندارد، مى‌تواند همراه با مفهوم ”مرز“ وارد این فرهنگ شود و جایگزینى پویا در فارسى براى واژه territory باشد؛ آنگونه که در فرهنگ جغرافیاى سیاسى باختر زمین آمده است.
به هرحال، ما در اینجا با مفهوم ”سرزمین“ سر و کار داریم آنگونه که مفهوم ”territory“ در فرهنگ جغرافیاى سیاسى اروپائى مورد بحث است. سرزمین را مى‌توان چهره افقى یا فیزیکى کشور تعریف کرد؛ مفهومى جغرافیائى که با توجه به مفهوم حکومت، جنبه‌اى سیاسى پیدا مى‌کند و با توجه به آن مفهوم و مفهوم ”ملت“ پدیده سیاسى - جغرافیائى ”کشور“ را واقعیت مى‌بخشد. از میان جغرافیدانان سیاسى باختر زمین، پرفسور ژان ایونا گاتمن توانسته است کارآترین و رساترین تعریف را، تا این تاریخ، از سرزمین یا ”بوم“ در رابطه با ”حاکمیت“ حکومت ارائه دهد. وى در مقاله‌‌اى تحت عنوان ”گذران تکاملى مفهوم سرزمین“ در حالى‌که بر این نکته تائید دارد که مفهوم سرزمین در روزگاران ما همچنان دستخوش دگرگونى بنیادین و پر اهمیتى است مى‌گوید۱:سرزمین هم مفهومى سیاسى است و هم جغرافیائی، چراکه چهره جغرافیائى زمین هم جلوه‌گاه جدائى‌هاى سیاسى است و هم از راه جریانى سیاسى سازمان مى‌یابد.( .(www.aftabir.com
۱-۷-۲مرز
در رابطه با تعریف مرز و سرحد، طبقه بندی انواع مرزها و کارکردهای مرز و سایر مباحث مرتبط با مرز، تلاش هایی از سوی جغرافیدانان سیاسی و برخی دیگر از کارشناسان رشته های مرتبط صورت گرفته است؛ از جمله می توان به فعالیت هایی که توسط دانشمندانی مانند هارتشورن، هولدیچ، جونز و کریستف اشاره کرد که به تعریف اصطلاحات مرز، سرحد و طبقه بندی انواع مرز پرداخته اند (زرقانی،۱۷:۱۳۸۶). برخی از تعاریف اشاره شده ی مرز، از سوی دانشمندان مختلف عبارت است از: خط جدا کننده ی یک واحد از واحد دیگر را مرز گویند. خطوط مرزی، خطوط اعتباری و قراردادی هستند که به مننظور تحدید یک واحد بر روی زمین مشخص می شوند(میرحیدر،۱۶۱:۱۳۸۶). مرزهای فضاهای انسانی توسط فعالیت های اجتماعی تعریف می شوند و بسته به نوع ماهیت فعالیت اجتماعی از انواع دقیق تا انواع نامشخص تغییر می نمایند(میرحیدر،۷:۱۳۸۶).مرز حد فاصل دو کشور یا منطقه ای که صلاحیت سرزمینی بر روی آن پایان می یابد (آقابخشی،افشاری راد،۵۷:۱۳۷۹) . خط پیرامونی که بخش پایانی گستره ی فعالیت یک ملت را مشخص می سازد و جنبه ای سیاسی پیدا می کند که مرز خوانده می شود (مجتهدزاده،۴:۱۳۸۶). ریچارد مویر می گوید: “مرزها تا حدودی مانند چیزی خطی توصیف شده اند. در حقیقت مرزها در جایی به وجود می آیند که فصل مشترک های عمودی میان حاکمیت های کشوری از سطح زمین می گذرد . و همچنین پیتر تیلور می گوید: مرز مفهومی از درون به بیرون است و خط مشخصی است که جدایی را نشان می دهد. (زرقانی،۱۸:۱۳۸۶).
۳-۷-۲ناحیه
ناحیه به جایی گفته می شود که از وحدت و تجانس ویژه ای برخوردار بوده و این وحدت ممکن است طبیعی باشد و یا توسط انسان ایجاد گردد «گریفت تیلر»(شکوئی، ۱۳۸۲: ۵۸).جغرافیای ناحیه ای تفاوتها و شباهتهای میان دو بخش از محیط انسانی را مورد مطالعه قرار می دهد و در تکاپوی یافتن پاسخی به دلایل این گونه تفاوتها از راه مطالعه مجموعه عواملی است که آن ناحیه را از دیگر نواحی متمایز می سازد. در این مطالعات بررسی اوضاع و شرایط محیطی ناحیه بسیار کوچکی چون یک روستای کوچک یا یک شهر می تواند مورد توجه قرار گیرد که چنین مطالعه ای را میکروجیوگرافی گویند. مطالعه نواحی گسترده، مانند منطقه خلیج فارس، جنبه ماکرودیویژن به خود می گیرد. جغرافیدانان ناحیه ای مطالعه بخشهای درونی ماکرودیویژنها را براساس مطالعه ویژگیهای فرهنگی کوچک درونی آنها پیگیری می کنند. این مطالعات ممکن است شامل تقسیم یک ماکرودیویژن به چند ناحیه برخوردار از ویژگیهای فرهنگی جدا از هم باشد؛ برای مثال عواملی چون زبان، کشاورزی، چهره جغرافیایی زمین مورد نظر یا شیوه خاص زندگی اقتصادی ساکنان آن یا آمیخته ای از همه این موارد برای تشخیص تفاوت میان هر یک از این نواحی یا نواحی دیگر، موضوع مورد مطالعه خواهند بود.یک ناحیه در جغرافیا، هنگامی قابل تشخیص است و از یک شخصیت یکپارچه و متمایز از دیگر نواحی جغرافیایی برخوردار است که عوامل پیوند دهنده اجزاء آن به خوبی آشکار و قابل شناسایی باشد. این عوامل پیوند دهنده ممکن است عوامل جغرافیایی یا فیزیکی باشد، مانند واقع شدن در محیط جغرافیایی ویژه ای که از محیطهای دیگر جدا و متمایز باشد یا واقع شدن در محیط اقتصادی ویژه ای که ساکنانش را به دلیل مشغله خاصی یکپارچه سازد، یا اینکه ممکن است عوامل فرهنگی و معنوی باشد که محیط جغرافیایی- سیاسی ویژه ای را پدید آورد. در مورد نخست، معمولا این گونه ناحیه ها به گونه استان، شهرستان، بخش و برزن تقسیم می شود و جغرافیای سیاسی کشور را شکل می دهد. در مورد دوم، معمولا این گونه ناحیه ها به گونه حوزه های انتخاباتی جدا از هم درمی آید و جغرافیای انتخاباتی کشور را واقعیت می بخشد. حدود نواحی جغرافیایی- سیاسی درون کشوری اغلب از ترسیم روی نقشه های تقسیمات کشوری فراتر نمی رود و به نسبت گستره شخصیت ناحیه ای ساکنان به گونه «شهر» یا «روستا» خودنمایی دارد یا به گونه تقسیمات کشوری : «استان»، «شهرستان»، «شهر»، «بخش»، «برزن» یا واحدهای کوچک تر تعیین و روی نقشه ترسیم می شود. گاه حدود این نواحی کاملا ذهنی است و چون از سوی حکومت به رسمیت شناخته نمی شود، روی نقشه جغرافیایی نیز ترسیم نمی گردد.
بدین ترتیب، ناحیه در جغرافیا ممکن است به کوچکی یک «محله» باشد یا به بزرگی یک «منطقه»، بی آنکه اندازه یا گستره جغرافیایی در پویایی سیاسی آن اثری داشته باشد(مجتهد زاده، ۱۳۸۶: ۵۷).ناحیه بندی سرزمینی ریشه و سابقه در تمدن های کهنی مثل یونان باستان، روم و ایران باستان دارد. در بیشتر کشورهای دنیا به دلیل تفویض برخی از وظایف اداری – سیاسی حکومت ها در سطح کشورها از طرف مسئولین سیاسی به مردم و نیز تمایل ساکنان نواحی مختلف یک سرزمین برای دخالت و همکاری در امور مربوط به خود در سطح کشور موضوع ناحیه بندی سیاسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است(احمدی پور و دیگران، ۱۳۸۹: ۴۶).
فرهنگ و عامل انسانی اساس شکل گیری ناحیه در جغرافیا هستند. از این رو، در دولت های قدیمی، نواحی فرهنگی، ناهمسانی زبانی، مذهبی و نژادی وجود دارد. وجود چنین نواحی فرهنگی در این دولت و حتی دولت های جدیدتر موضوعی شایع و متداول است. به هنگام سقوط دیگر سازمان های سیاسی، فضای مرزهای دولت در پیرامون مرکز یا مراکز ناحیه ای قدرت رشد کردند و گسترش یافتند. در جریان این تحول مرز دولت با موزاییک سخت سازه های قومی متفاوت همپوشی یافت که پیامد آن تشکیل دولت های چند قومیتی و چند ناحیه ای بوده است. برای نمونه کشور روسیه با وجود فروپاشی شوروی هم اکنون دارای ۳۸ اقلیت ملی، ۱۶ جمهوری خودمختار، ۵ منطقه خود مختار و ۱۰ ناحیه خود مختار است(غروی، ۱۳۷۳: ۱۱۷).
۳-۷-۲شهر
شهر محلی است با حدود قانونی که در محدوده جغرافیایی بخش واقع شده و از نظر بافت - اجتماعی ، اشتغال و سایر عوامل دارای سیمائی با ویژگیهای خاص خود بوده بطوری که اکثریت ساکنان دائمی آن در مشاغل کسب ، تجارت ، صنعت ، کشاورزی ، خدمات و فعالیتهای اداری اشتغال داشته و در زمینه خدمات شهری از خود کفائی نسبی برخوردار و کانون مبادلات اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی حوزه جذب و نفوذ پیرامون خود بوده و حداقل دارای ده هزار نفر جمعیت باشد.(کرمزادگان،۵۷:۱۳۹۰)
۸-۲مفهوم سازماندهی سیاسی فضای جغرافیایی
مفهوم توامان دیگری که با موضو ع جغرافیای سیاسی در ارتباط است و در واقع از مهمترین موضوعات درجغرافیای سیاسی مفهوم سازماندهی سیاسی فضا است.نواحی سیاسی از ارکان سازماندهی سیاسی فضا محسوب شده که از یکسو تعیین مرز و از سوی دیگر تعیین مرکزیت دو موضوع مهم تقسیم بندی فضا است و به عبارت دیگر مرکزیت ، مجاورت و مرزهای واحد اداری – سیاسی سه مولفه اصلی در تقسیم بندی سیاسی فضا(تقسیمات کشوری) بشمار می آید.(عاملی، ۱۳۸۲:۲) بدین جهت دولتها نسبت به تقسیم فضای سرزمین خود جدیت خاصی دارند. البته سطح اختیارات و قدرت تصمیم گیری و کارکرد سیاسی واحدهای تقسیماتی درون کشوری تا حد زیادی تابع نوع دولت و سیستم سیاسی سطح ملی می باشد بعبارتی دولت اعم از اینکه بسیط ، فدرال و یا ناحیه ای باشد نوع سازماندهی سیاسی فضا متفاوتی خواهد داشت (هوشیار، ۱۳۷۹:۱۱)
سازماندهی سیاسی فضا اگر مهمترین موضوع دولتهای مدرن نباشد بدون تردید یکی از حساس‌ترین و مهمترین موضوعات آنها می‌باشدکه عوامل سیاسی ، اجتماعی، تاریخ و فرهنگ یک جامعه را به کمک می طلبد. سازماندهی سیاسی فضا تقسیم بندی یک پهنه سرزمینی براساس عوامل و محدوده های همگن اجتماعی، محیطی ، اقتصادی ، سیاسی و اداری به منظور اداره و مدیریت بهینه سرزمین و بهره برداری مطلوب و منطقی از منابع در راستای برقراری توسعه پایدار و به منظور ایفای نقش سیاسی می‌باشد.
انتخاب یک نظام تقسیمات کشوری متشکل از زیر مجموعه ها و تقسیم کارکرد های اداری مربوط به آن چیزی نیست که به سادگی به مصلحت اداری مربوط شود. آنچه که در اینجا اهمیت دارد پیوند های عاطفی و سیاسی میان مردم و مکان است. (مویر ، ۱۳۷۹:۲۵۱) به واقع می توان گفت که سازماندهی سیاسی فضا تقسیم بندی سطح یک سرزمین به واحدهای متمایز سیاسی بر اساس معیارها و ملاکهای معین می باشد که فضای درون کشوری به تقسیم پهنه سرزمین ملی مبتنی بر ملاکهای معین می‌پردازد. این موضوع از مسائل مهمی است که یک کشور در حال رشد باید برای انجام برنامه‌ریزی‌های اقتصادی ، اجتماعی و اداره بهتر سرزمین و بهره برداری بیشتر به آن توجه کند و تا زمانیکه سازماندهی صحیح و مناسبی نداشته باشیم بازده هرگونه برنامه ریزی در سطح ملی ، منطقه‌ای و محلی ناچیز و احتمالا مغشوش خواهد بود. کارکردهای سیاسی و غیر سیاسی نواحی سیاسی ایجاب می‌کند که به منظور بهینه سازی و ارتقا سطح کارکردهای آن در چهارچوب کلیت دولت ملی سازمان و ساختار مناسب نواحی سیاسی ترتیب داده شود تا این واحدها بصورت مجموعه‌ای هماهنگ در جهت اهداف محلی و ملی دولت و نظام سیاسی به وظایف خود عمل کند .
سازماندهی سیاسی فضا با وجود تاثیر پذیری از نوع رژیم سیاسی ، شکل حکومت و مناسبات درونی قدرت در جامعه و دولت مقوله‌ای فنی و پیچیده است که جمعیت و پراکنش جغرافیایی آن ، مساحت کشور و تنوع فضایی آن ، ثروت اقتصادی و میزان تعادل و توازن منطقه‌ای آن و تهدیدها و جهت های درونی و بیرونی آن در شمار زیرساختهای آن بوده و هست.
در سازماندهی سیاسی فضا آنچه در گذشته مورد نظر بوده تکیه بر شاخصهای طبیعی ثابت و شاخصهای فرهنگی عمومی (زبان ، مذهب ، نژاد و قومیت ) نسبتا ثابت بوده است اما امروزه در سازماندهی سیاسی فضا با ترکیب شاخص های مختلف سعی می‌شود نواحی از همگنی نسبی طبیعی و انسانی برخوردار باشند (احمدی پور،۱۳۹۰:۷۳ - ۶۹)
به عبارتی مردم ساکن در محدوده یک کشور ، قلمرو نظام سیاسی و حکومت آن سرزمین را تشکیل می دهند در درون واحدهای سیاسی در سطح کشور مستقل به منظور تسهیل در اداره امور و ایجاد حداکثر کارایی در خدمت رسانی و با توجه به ضروریات سیاسی ، تاریخی ، فرهنگی و وابستگی های عاطفی منطقه ای تقسیماتی صورت می گیرد که به نام تقسیمات اداری – سیاسی کشوری خوانده می شود. دولت ها به دلیل اهمیت سازماندهی سیاسی فضا در توسعه کشورهای خود نسبت به تقسیم فضای درونی سرزمین خود به شکل مناسب و بهینه جدیت خاصی دارند. معمولا این تقسیم بندی مبتنی بر نزدیکی های قومی ، نژادی ، مذهبی ، تاریخی ، اوضاع طبیعی و غیره می باشد. تقسیمات اداری بسته به شرایط اجتماعی ، فرهنگی و نوع حکومت هر کشور ، با اسامی و اختیارات متفاوت تعیین می شود. حال آنکه هر یک از واحد های بدست آمده از تقسیم کل کشور می تواند از درجه سیاسی خاصی برخوردار باشد(استان ، شهرستان، بخش و دهستان) حتی ممکن است دو یا سه واحد طبیعی تشکیل یک واحد سیاسی بدهند و بر عکس.(احمدی پور، ۱۳۸۸ : ۴)
در ارتباط به مولفه ها و عوامل مرتبط با سازماندهی سیاسی فضا موضوع حاکمیت ، کشور ، سرزمین، ملت ، دولت ،استان ، شهرستان ، بخش ، شهر ، دهستان و روستا قابل شناسایی بوده که درقالب شکل زیرنشان داده شده است.
شکل۱-۲:مولفه ها و عوامل مرتبط با سازماندهی سیاسی فضا
ترسیم:نگارنده
۹-۲نقش عوامل جغرافیایی در روابط بین‏الملل
تأثیر عوامل جغرافیایی و اقلیمی بر رفتارهای سیاسی، گرایشی است قدیمی که ریشه در تاریخ بشر دارد؛ مثلاً، به اعتقاد ارسطو، مردم و محیط آن‏ها جدایی‏ناپذیرند و مردم همواره از شرایط جغرافیایی تأثیر می‏پذیرفته‏اند. ژان بُدن می‏گفت: شرایط جغرافیایی بر روحیات ملّی و سیاست خارجی کشورها تأثیر می‏گذارد. اما این گرایش از دهه ۱۹۶۰ م. با تأکید بیش‏تر بر نقش عوامل جغرافیایی بر رفتارهای سیاسی مجددا با قوّت و قدرت ظهور پیدا کرد و هم‏اکنون در روابط بین‏الملل (در حوزه نظری و عملی)، عواملی مانند جغرافیا، توزیع منابع، توسعه و فن‏آوری از اهمیت و نقش فوق‏العاده‏ای برخوردار است، به نحوی که بدون توجه به آن‏ها شناسایی کامل محیط بین‏المللی ممکن نیست. از اواخر قرن ۱۹، تأثیر رشد جمعیت بر کمبود منابع، نقش کمبود منابع در منازعات آینده، و جغرافیا و تأثیر فن‏آوری بر منابع و جغرافیا، محور نوشته‏ها در این زمینه بوده که عمدتا دو گروه «آرمان‏گرایان» و «واقع‏گرایان» در روابط بین‏الملل، انسان را در ارتباط با عوامل جغرافیایی و زیست محیطی ـ به مفهوم وسیع آن ـ به گونه‏ای که فرهنگ انسانی و ویژگی‏های آن را شامل است، مورد توجه قرار داده ‏اند(دوئرتی،۱۳۷۲ :۱۰۶).
۱۰-۲جغرافیا و ژئوپلیتیک
مفهوم ژئوپلیتیک بیانگر حیطه‌ای از بررسی جغرافیایی است که عامل فضا را در شناخت چگونگی شکل‌گیری روابط بین‌الملل مهم تلقی می‌کند. کاربرد فعلی این واژه نباید با واژه ژئوپلیتیک آلمان که شکل خاصی از جبر محیطی بود که برای مشروعیت دادن به اعمال دولت به کار رفت اشتباه گردد. واژه اخیر ابتدا در سال ۱۹۱۶ به وسیله ردولف کیلن دانشمند علوم سیاسی سوئدی به کار رفت و سپس توسط کارل هاوس هوفر جغرافی‌دان آلمانی که طرفدار بخشی از افکار فردریک راتزل بود مورد استفاده قرار گرفت و راتزل تحت تأثیر مفهوم هگلی دولت یعنی وجود یک روح واحد در جامعه قرار گرفته با جمع آن با افکار دیگر، دولت را ارگانیزمی می‌دانست که افراد تابع آنند و نیاز جدی به فضای حیاتی و توسعه سرزمینی دارد. این افکار توسط رهبران حزب نازی به ویژه رودلف هس در طرح‌های گسترش سرزمینی مورد بهره‌برداری قرار گرفت. سوءاستفاده از این ایده‌ها در اهداف سیاسی، به دانش ژئوپلیتیک ضربه زد و باعث شد نسبت به هرامری که شباهتی با آن داشته باشد حساسیت ایجاد شود.(عزتی،۶:۱۳۸۲)
در عین حال، همان‌طور که پیت در سال ۱۹۸۹ نوشت اصطلاح ژئوپلتیک که پس از جنگ دوم با بدنامی رها شده بود، در اواخر دهه ۱۹۷۰ و دهه ۱۹۸۰ احیا شد.) مویر،۳۶۸:۱۳۷۹) و تعدادی از دانشمندان به بیان و شرح آن پرداختند.
یکی از نویسندگان دو مفهوم جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیک را به این صورت تعریف کرده است: “جغرافیای سیاسی اثر تصمیم‌گیری‌های سیاسی انسان را روی چهره و اشکال جغرافیایی مربوط به محیط انسانی هم چون حکومت، مرز، مهاجرت، ارتباطات، توزیع، نقل و انتقال و غیره مطالعه می‌کند، در حالی که ژئوپلتیک به مطالعه اثر عوامل جغرافیایی روی سیاست‌های دگرگون شونده جهانی می‌پردازد"(مجتهدزاده،۶۲:۱۳۸۶ (اما دقیق‌تر آن است که بگوییم جغرافیای سیاسی با رابطه متقابل جغرافیا و سیاست سر و کار دارد.و به این‌ترتیب، مفهوم ژئوپلتیک که به نقش عمده عامل فضا در شکل‌گیری روابط بین‌الملل معتقد است، جزئی از دانش و علم جغرافیای سیاسی محسوب می‌شود.
در این رابطه سائول.بی.کوهن در کتابش “جغرافیا و سیاست در جهان تقسیم شده” همین مفهوم را بیان داشته و عصاره ژئوپلتیک را مطالعه روابطی می‌داند که میان سیاست بین‌المللی، قدرت و مشخصات جغرافیایی برقرار می‌شود(عزتی،۶:۱۳۸۲)
در دهه‌ های پایانی قرن ۲۰ دوباره ژئوپلتیک احیا و برداشت‌های مختلفی همراه با پژوهش‌های بی‌شمار تجربی برای بیان نظم ژئوپلتیک جهانی به صحنه آمد که از آن میان سه مورد می‌توان برجسته شود:
۱٫ دیدگاه روابط مبتنی بر قدرت که به ویژگی سلسله مراتبی دولت‌ها در درون نظم جهانی تأکید می‌کند. متغیر اصلی در اینجا توان یک کشور در تأثیر یا تغییر رفتار دیگران در مسیر مورد تقاضای خود است. دانشمندان علوم سیاسی از دیرباز این روابط مبتنی بر قدرت را با واژه موازنه جهانی و فرموله کردن روابط بین‌المللی پس از جنگ دوم جهانی در مدل‌های دو قطبی (پایان دهه ۱۹۴۰ و دهه ۱۹۵۰)، دو قطبی سست (پایان دهه ۱۹۵۰ و دهه ۱۹۶۰) و چند قطبی (دهه‌ های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰) مورد توجه قرار داده‌اند، کوهن با مشاهده ظهور سه قدرت جدید جهانی یعنی ژاپن، چین و اروپای غربی و ظهور تعدادی قدرت منطقه‌ای، در سال ۱۹۸۲ نوشت که جهان به سوی یک سیستم سلسله مراتبی در حال حرکت است. کوهن مناطقی مانند آسیای جنوب شرقی و خاور میانه را به دلیل اهمیت ژئواستراتژیک جهانی آنها و گرفتار آمدن میان دو حوزه نفوذ دو ابرقدرت و ویژگی‌های فرهنگی و منطقه‌ای‌شان بی‌ثبات تصویر می‌کرد و به آنها نام کمربندهای شکننده می‌داد. به نظر او هر گاه یکی از رقبا در منطقه‌ای از رقیب عقب می‌افتاد برای اعمال نفوذ در منطقه‌ای دیگر از جهان دست به کار می‌شد.
کوهن در ۱۹۹۰ به نقش قدرت‌های درجه دوم که آنها را کشورهای دروازه‌ای می‌خواند معتقد شد. به نظر او دو عرصه در بالاترین سطح ژئواستراتژیک وجود دارد. یکی عرصه دریایی یعنی اروپای غربی، آفریقا و قاره آمریکا و دیگری عرصه قاره‌ای یعنی اتحاد شوروی و چین. اکثر قدرت‌های درجه دوم فوق در درون این عرصه‌ها محصور هستند، اما سه منطقه هم در خارج آنها هست یعنی جنوب آسیا و کمربند شکننده‌ خاورمیانه که عرصه رقابت‌اند و منطقه دروازه‌ای و نوظهور اروپای مرکزی و شرقی که منطقه‌ای حائل بوده و می‌تواند تماس و تعامل میان دو عرصه را تسهیل کند. او در راستای منافع ملی آمریکا چیزی می‌نوشت و امید می‌داد که فروپاشی اتحاد شوروی به ترسیم نقشه‌ای جدید و با ثبات‌تر از جهان خواهد انجامید.
۲٫ دیدگاه دوم بر توسعه قدرت بر مبنای ایدئولوژی دولت استوار است. به عنوان مثال، آمریکا با بیان رسالت قاره ای خود برای توسعه دموکراسی نفوذش را در قرن ۱۹ در قاره آمریکا گسترش داد. این کشور در قرن ۲۰ نیز با بیان رسالت خود در مبارزه با کمونیزم قدرت جهانی خود را افزایش داد. روسیه تزاری نیز با بیان رسالت خود در تنظیم جامعه آینده بشری، به توسعه اراضی یا مداخله در جهان سوسیالیست می‌پرداخت.
۳٫ دیدگاه اقتصاد سیاسی، که روی اینکه چه کسی، چه چیزی، کجا و چگونه به دست می‌آورد تأکید می‌کند. در اینجا فرض اکید بر این است که برای درک خوب و کامل ژئوپلتیک باید دینامیک‌های اقتصاد جهانی را در نظر گرفت. امانوئل والرشتاین در ۱۹۸۴ با ملاحظه رابطه میان روندهای تجمع ثروت، رقابت بر سر منابع و سیاست خارجی به عنوان بخشی از سیستم جهانی منفرد به هم وابسته که در آن کاپیتالیزم شکل دهی ویژگی‌ها و نظم سلسله مراتبی دولت‌ها را دیکته می‌کند به این فرض کمک کرده است. چنین سیستم جهانی، آمریکا را به سوی ایفای یک نقش مرکزی ژئواستراتژیک و اقتصادی برده است. در این تحلیل، در تعیین روابط بین دولت‌ها، نیروهای اقتصادی تعیین کننده‌اند و به روندهای سیاسی و فرهنگی نقشی عمده تعلق نمی‌گیرد.(مویر،۲۸۰:۱۳۷۹)
جدا از این سه دیدگاه، با فروپاشی اتحاد شوروی و سپس به قدرت رسیدن نو محافظه‌کاران در آمریکا، این کشور برای سلطه بلامنازع بر مناطق حیاتی جهان در تکاپو افتاده و با مستمسک قرار دادن حملات ۲۰ شهریور (۱۱سپتامبر) در این راستا نبردهایی را تحت عنوان “مبارزه با تروریسم” سازمان داده است.
به طور کلی محتوا، قلمرو و موضوعات مورد بحث در علم جغرافیای سیاسی را می‌توان در چند مورد زیر بیان داشت:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 10:06:00 ق.ظ ]




برای حل و فصل اختلافات در سازمان تجارت جهانی از سیستم چند جانبه استفاده می شود

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ماده ۲۳ تفاهم نامه حل وفصل اختلافات بیان می دارد که برای حل وفصل اختلافات، تنها فعالیت یک جانبه مستثنی نیست، بلکه از روش های دیگر، برای حل و فصل اختلاف که مربوط به سازمان است جلو گیری می شود.[۹۲]
صلاحیت اجبـاری
سیستم حل و فصل اختلافات سازمان تجارت جهانی اجباری است و همه ی اعضای سازمان زیر
نظر سیستم حل وفصل اختلافات، عمل می کنند.
همه ی اعضای سازمان تجارت جهانی توافق نامه ی سازمان را امضاء و تصویب کردند. در نتیجه تفاهم نامه ی حل و فصل اختلاف، تمام اعضای سازمان را برای همه اختلافاتی که برطبق
توافق نامه ی سازمان به وجود می آید، در بر می گیرد. از اینرو همانند سیستم های دیگر حل و فصل اختلافات بین المللی، لازم نیست طرفین اختلاف در یک اعلامیه ی جدا یا توافق نامه ی جدا صلاحیت سیستم حل وفصل اختلاف سازمان تجارت جهانی را بپذیراند، بلکه این رضایت و یا قبول پذیرش صلاحیت سیستم شبه قضایی حل وفصل اختلاف سازمان زمانی که اعضاء به سازمان
تجارت جهانی می پیوندند، به وجود می آید. در نتیجه همه ی اعضاء از این سیستم بهره برده و
نمی توانند از صلاحیت این سیستم فرار کنند[۹۳].
به طور کل، حل و فصل اختلافات ستون مرکزی سیستم تجاری چند جانبه و کمک بی نظیر سازمان تجارت جهانی به ثبات اقتصاد جهانی است و بدون چنین سیستمی در سازمان تجارت جهانی، قوانین و مقررات قابل اجرا نیستند. البته تقریباً بیشتر اعضای سازمان، به طور داوطلبانه، تصیمات سیستم
حل و فصل اختلافات را اجرا می کنند.
۲-۱-صلاحیت های دیوان بین المللی دادگستری دریک نگاه
۱-۲-۱-نگاه کلی به دیوان بین المللی دادگستری وصلاحیت آن
دیوان بین المللی دادگستری یکی از ارکان ملل متحد می باشد که بموجب منشور و اساسنامه اش فعالیت می نماید. دیوان از سال ۱۹۴۶ بعنوان جانشین دیوان دائمی دادگستری بین المللی تاسیس یافته است، البته بر خلاف دیوان دائمی که خارج ازنظام جامعه ملل بود، دیوان بین المللی دادگستری رکن قضایی اصلی ملل متحد می باشد. به طور کلی وظیفه دیوان از یک طرف حل و فصل اختلافات بین دولتها بر اساس حقوق بین الملل بوده و از طرف دیگر نظرات مشورتی خویش را در خصوص مسایل حقوقی بنا به درخواست مجمع عمومی و شورای امنیت و سایر ارکان ملل متحد و
آژانس های تخصصی اعلام می نماید.[۹۴]
دیوان متشکل از ۱۵ قاضی است که بنا به پیشنهاد گروه های ملی دیوان دائمی داوری از سوی مجمع عمومی و شورای امنیت بر اساس تقسیم بندی جغرافیایی برای مدت ۹ سال انتخاب می گردند.
قضات مذکور از میان افرادی انتخاب می شوند که دارای عالیترین مقام اخلاقی بوده و واجد شرایط تصدی پست های قضایی عالی در کشور خویش می باشند و یا اینکه شهرت بسزایی در حقوق بین الملل دارا هستند. البته در انتخاب قضات نمی بایست صرفاً به وضعیت شخصی افراد بسنده نمود، بلکه در انتخاب آنها می بایست در نظر داشت که مجموعا بتوانند نماینده تمدن های بزرگ و نظامهای حقوقی مهم جهان نیز باشند. لازم بذکر است که درمیان قضات دیوان نمی بایست بیش از یک تبعه یک کشور وجود داشته باشد. همچنین چنانچه در جریان رسیدگی به قضیه ای هر یک از اصحاب دعوی دارای قاضی متبوع خویش نباشند،می توانند فردی را بعنوان قاضی اختصاصی[۹۵] درآن قضیه معرفی نمایند، به علاوه یک فرد بعنوان منشی دیوان وجود دارد که مسئول کارهای اداری دیوان می باشد[۹۶].
دیوان دارای دو نوع صلاحیت ترافعی و مشورتی است. دیوان در رسیدگی های ترافعی به حل و فصل اختلافات میان دولتها بر اساس حقوق بین الملل می پردازد. حال اینکه در رسیدگی مشورتی بنا به درخواست مجمع عمومی و شورای امنیت یا سایر ارکان ملل متحد و آژانس های تخصصی در ارتباط با یک سئوال حقوقی نظریه مشورتی خویش که اساسا غیرالزام آور است، مبادرت به صدور نظریه مشورتی می کند[۹۷].
رضایت دولتها مبنای اصلی صلاحیت:
در حقوق بین الملل اصل غیر قابل انکاری وجود دارد که به موجب آن هیچ دولتی ملزم به احاله اختلاف خویش با دولت دیگر به یک مرجع حل و فصل اختلاف (داوری یا قضایی) نمی باشند. به عبارت دیگر بدون توافق و رضایت یک دولت نمی توان اختلاف موجود بین آن دولت و دولت دیگر را به یک نهاد یا مرجع قضایی یا داوری جهت تصمیم گیری ارائه کرد و رضایت اصحاب دعوی پیش شرط اظهار نظر قضایی نسبت به ماهیت دعوی است.
پیشینه این اصل به دوران اولیه تاریخ حقوق بین الملل بازمی گردد و محصول مستقیم اصل حاکمیت دولتهاست. این اصل در اساسنامه دیوان نیز تصریح شده است و مکررا در رویه دیوان مورد تایید قرارگرفته است. به طور مثال دیوان در قضیه نشست ایران و انگلیس در این خصوص بیان داشت:
«قواعد کلی مندرج درماده ۳۶ اساسنامه …، مبتنی بر این اصل هستند که صلاحیت دیوان جهت رسیدگی و تصمیم گیری نسبت به یک قضیه در ماهیت دعوی منوط به اراده اصحاب دعوی است. مادم اینکه اصحاب دعوی طبق ماده ۳۶ به دیوان صلاحیت اعطاء نبخشیده اند، دیوان فاقد اینچنین صلاحیتی خواهد بود.»[۹۸]
برای صلاحیت دار شدن دیوان جهت رسیدگی به اختلافات دولتها در دو مرحله مبادرت به ابراز رضایت خویش می کنند. در مرحله اول با عضویت در اساسنامه و یا پذیرفتن تعهدات ناشی از اساسنامه و درمرحله دوم با پذیرش صلاحیت رسیدگی به یک موضوع از طریق صدور اعلامیه صلاحیت اجباری، پذیرش ارجاع اختلاف به دیوان در یک معاهده بین المللی، انعقاد موافقتنامه خاص و یا عدم ایراد صلاحیتی و اعلام مواضع ماهوی ( صلاحیت معوق).
به موجب اساسنامه دیوان صرفا دولتها هستند که می توانند بعنوان خواهان و یا خوانده در دیوان حاضر شوند، با این حال یک دولت با اعمال حمایت دیپلماتیک می تواند دعوای تبعه خویش را در دیوان مطرح نماید، بشرط اینکه پیش از طرح دعوی نامبرده کلیه مراحل داخلی جبران خسارت را نزد دولت خوانده دعوی طی کرده باشد. به عنوان مثال در دعوای شرکت نفت ایران وانگلیس وهمچنین دربیانیه الجزایر نیز مسئله‌ی حمایت دیپلماتیک مطرح گردیده است. هرچند اصل برعدم قابلت طرح دعوای ترافعی بین المللی از سوی اشخاص، خواه حقیقی وخواه حقوقی است. با این حال درسالهای اخیر علاوه بر موازین حقوق بشری، بسیاری از معاهدات بین المللی، موافقت نامه های چندجانبه ودوجانبه ویا معاهدات حل وفصل اختلافات به افراد وشرکتها اجازه داده شده است که بتوانند مستقیماً علیه دولت ها طرح دعوای بین المللی در دیوان نمایند.[۹۹] همچنین سازمانهای بین المللی (مجمع عمومی، شورای امنیت و سایر ارکان ملل متحد و آژانس های تخصصی) می توانند از دیوان تحت شرایطی درخواست صدور نظریه مشورتی نمایند. البته دیوان در صدور نظرات مشورتی از صلاحدید برخوردار بوده و درصورت وجود دلایل متقاعد کننده می تواند از صدور نظریه ممانعت به عمل آورد[۱۰۰].(صلاحیت شخصی)
به موجب ماده ۳۶ اساسنامه، دیوان جهت رسیدگی به موضوعات ذیل صالح به رسیدگی می باشد. (صلاحیت موضوعی)[۱۰۱]:
تفسیر یک معاهده
هر مساله ای که موضوع حقوق بین المللی باشد.
حقیقت هر امری که در صورت اثبات نقض یک تعهد بین المللی بشمار آید.
نوع و میزان غرامتی که باید برای نقض یک تعهد بین المللی پرداخت شود.
دیوان بین المللی دادگستری از یک طرف یک دادگاه قضایی دائمی بین المللی است که از صلاحیت عام جهت حل وفصل اختلافات بین المللی میان دولتها در صورت ابراز رضایت برخوردار است و از طرف دیگر بموجب منشور و اساسنامه اش رکن قضایی اصلی ملل متحد (ماده ۹۲ منشور وماده۱ اساسنامه دیوان) بشمار می آید. لذا ارائه هرگونه تحلیل از جایگاه دیوان ونقش های مربوطه مستلزم در نظر گرفتن این دو کار ویژه دیوان است. ذیلا به برخی از نقش های دیوان اشاره می گردد[۱۰۲].
۱)حل وفصل اختلافات بین المللی: اولین وظیفه دیوان همانند هرمرجع قضایی دیگر حل و فصل اختلافات موجود میان تابعین اصلی نظام حقوقی بین المللی (دولتها) می باشد.
به موجب ماده ۳۳ منشور «طرفهای یک اختلاف که تداوم آن ممکن است صلح وامنیت بین المللی را بمخاطره افکند می بایست ابتدائا از طریق مذاکره، تحقیق، میانجی گری، سازش، داوری، حل و فصل قضایی، توسل به نهادها یا ترتیبات منطقه ای و یا سایر شیوه های مسالمت آمیز بنا به اختیار خویش به راه حلی دست یابند.» در این راستا دیوان بین المللی دادگستری از جایگاه والایی برخوردار است. بند۳ماده ۳۶ منشور از شورای امنیت می خواهد که به هنگام توصیه در نظر داشته باشند که اختلافات حقوقی علی الاصول می بایست ازسوی اطراف اختلاف به دیوان بین المللی دادگستری ارجاع شود.»[۱۰۳]
البته دیوان بین المللی دادگستری در حل و فصل اختلافات دارای محدودیت هایی است. اولاً همانگونه که بیان گردید، دیوان صرفا به اختلافات بین دولتها می تواند رسیدگی کند.
ثانیاً اختلاف می بایست حقوقی بوده و سایر اختلافات به مراجع سیاسی همانند شورای امنیت و مجمع عمومی می بایست واگذار گردد.
ثالثاً دیوان صرفا زمانی می تواند اظهار نظر قضایی کند که نظراتش دارای فایده عملی باشد و منجر به حل اختلاف گردد. به عبارت دیگر نمی بایست از ماهیت انتزاعی برخوردار باشند.
۲) رکن قضایی اصلی ملل متحد: همانگونه که بیان گردید دیوان بموجب منشور(ماده ۹۲ منشور) و اساسنامه (ماده ۱) رکن قضایی اصلی ملل متحدمی باشد. این مساله موجب می شود که دیوان متفاوت از سایر دادگاه های بین المللی می باشد. این مساله آثار حقوقی زیر را بدنبال خواهد داشت:
-با لحاظ اصول حقوقی قابل اعمال در دارسی های بین المللی بویژه اصل صحت عمل قضایی دیوان ، در اعمال کار ویژه قضایی خویش جهت تصمیم نسبت به یک اختلاف (ماده ۳۸ (۱) اساسنامه) و یا ارائه نظریه مشورتی (ماده ۹۶ منشور و ماده ۶۵ (۱) اساسنامه) دیوان می بایست در جهت دستیابی به اهداف سازمان همکاری نموده و تلاش دارد که به تصمیمات سایر ارکان اصلی جنبه اجرایی ببخشد و از رسیدن به نتیجه ای که به عدم اجرای آنها منتج می گردد، خودداری ورزد.
- اعمال صلاحیت از سوی دیوان محدود به محدودیتهایی است که توسط منشور برای سایر ارکان ملل متحد تعیین شده است. به عبارت دیگر همانند سایر ارکان دیوان می بایست اصول و اهداف مذکور در مواد ۱ و ۲ منشور ملل متحد را رعایت نماید.
۳) تفسیرمنشور ملل متحد: منشور ملل متحد هیچ ماده ای را به تفسیر خود اختصاص نداده است. در کنفرانس سانفرانسیسکو توافق گردید که هر رکن از سازمان ملل اختیار تفسیربخش مرتبط با وظایف خویش در منشور را بر عهده داشته باشد و دولتهای عضو نیز در تفسیر بخشهایی که در آن ذینفع هستند آزاد باشند، به عبارت دیگر هیچ اشاره ای به رکن صلاحیتدار تفسیر منشور نگردید. با این حال برخی از حقوقدانان با توسل به برخی مواد منشور (بویژه ماده ۹۶) معتقدند که نقش اصلی تفسیر منشور بر عهده دیوان بین المللی دادگستری است. دیوان می تواند با ارائه نظریه مشورتی و یا در رسیدگی ترافعی مبادرت به تفسیر منشور کند. این دیدگاه به نحوی مورد تایید مجمع عمومی قرارگرفته است.[۱۰۴]
مجمع طی قطعنامه ۱۹۴۷ خویش بیان می داشت:
«با در نظر گرفتن این واقعیت که دیوان بین المللی دادگستری رکن قضایی اصلی ملل متحد می باشد… توصیه می نماید که ارکان ملل متحد و آژانسهای تخصصی هر از چند گاهی نکات حقوقی دشوار و مبهم در حوزه صلاحیت دیوان بین المللی دادگستری که در حین انجام وظایف شان مطرح می شوند و شامل موضوعات اصولی می باشد که مطلوب است مشخص گردند، از جمله نکات حقوقی مربوط به تفسیر منشور یا سند تاسیس آژانس های تخصصی …طبق ماده ۹۶ پاراگراف منشور به دیوان بین المللی دادگستری جهت صدور و نظریه مشورتی ارجاع کنند.»
۴)تجدید نظر نسبت به احکام سایر مراجع بین المللی: یکی دیگر از نقش هایی که برای دیوان بین المللی دادگستری وجود داشته است، استفاده از دیوان بعنوان دادگاه تجدید نظر دراحکام سایر مراجع بین المللی بوده است. به هنگام تهیه منشور، مورد پذیرش قرار نگرفت که دیوان بتواند نسبت به احکام دادگاه های اداری ملل متحد از صلاحیت تجدید نظر برخوردار باشد. با این حال اساسنامه برخی از دادگاه ها به دیوان این چنین اجازه ای را داده اند. در این خصوص به ماده ۱۲ اساسنامه دادگاه اداری سازمان بین المللی کار و همچنین ماده ۱۱ اساسنامه دادگاه اداری ملل متحد می توان اشاره نمود. در کنار این دو اساسنامه ، ماده ۸۴ کنوانسیون ۱۹۴۴ شیکاگو نیز به دولتهای عضو خویش اجازه می دهد که برای استیناف از تصمیم شورای اجرایی ایکائو از دیوان بین المللی دادگستری استفاده نمایند. در این خصوص بطور مثال به قضایای صلاحیت شورای ایکائو در سال ۱۹۷۲ وسانحه هواپیمایی ایرباس در سال ۱۹۸۸ می توان اشاره نمود که دولتهای عضو با استناد به این ماده از تصمیم شورای اجرایی ایکائو نزد دیوان بین المللی دادگستری تجدید نظر نموده بودند.[۱۰۵]
۵) توسعه حقوق بین الملل: دیوان بین المللی دادگستری بعنوان رکن قضایی اصلی ملل متحد و حافظ تمامیت حقوق بین الملل همواره تلاش بر آن داشته است که بر اساس حقوق قابل اعمال (ماده ۳۸ اساسنامه) به فیصله اختلافات بپردازد، با این حال این امر مانع از آن نگردیده است که دیوان با رسیدگی به این اختلافات و یا موضوعات حقوقی در قالب صلاحیت ترافعی یا مشورتی به توسعه حقوق بین الملل نپردازد. البته می بایست بین قانونگذاری و توسعه حقوق بین الملل از طریق اعمال و تفسیر قواعد بین المللی قائل به تفکیک شد. اگرچه طبق اساسنامه دیوان « تصمیمات دیوان اثر الزام آوری فراتر از اصحاب دعوی نداشته» (ماده ۵۹ اساسنامه) با این حال تصمیمات قضایی دیوان منبع مهمی برای تعیین حقوق بین الملل موجود و شناسایی قواعد عام بشمار می آیند. این امر به دو صورت انجام می پذیرد:
اول اینکه یکی از وظایف دیوان بین المللی دادگستری شناسایی قواعد عرفی بین المللی و اعمال آنها نسبت به قضیه خاص مطروحه است. این وظیفه موجب می گردد که دیوان در اولین گام مبادرت به شناسایی یک قاعده عرفی نموده و آنرا معرفی می کند و با این اقدام خویش مبادرت به توسعه حقوق بین الملل نماید.
دوم اینکه دیوان علاوه بر معاهدات و عرف بین المللی می تواند بر اساس اصول کلی حقوق بین المللی تصمیم گیری نماید. در این حالت دیوان برای اعمال یک اصل کلی حقوقی در یک قضیه خاص مجبور خواهد بود که به تشریح ابعاد آن اصل کلی حقوقی پرداخته و نتیجتاً دامنه دانش حقوقی نسبت به آن اصل را توسعه بخشد. این مساله بویژه زمانی از اهمیت بیشتری برخوردار می شود که دیوان با یک وضعیت خلاء حقوقی مواجه شود[۱۰۶].
۶) حفظ تمامیت حقوق بین الملل: یکی از وجوه اختلاف میان دیوان بین المللی دادگستری و سایر مراجع قضایی و داوری در این است که دیوان یک مرجع جهانی است و بدین دلیل تماماً دراختیار اراده اصحاب دعوی نمی باشد.
بقول یکی نویسندگان « دیوان بین المللی دادگستری یک دادگاه داوری قرن نوزدهم نیست بلکه رکن نظام حقوقی جامعه بین المللی است ونه رکن اصحاب اختلاف مطروحه نزد دیوان » با این چنین دیدگاهی بوده است که دیوان در قضیه کانال کورفو و بیان می دارد که «بدون تردید وظیفه دیوان تضمین احترام به حقوق بین الملل است و در این مسیر حافظ اصلی بشمار می آید.»
این امر موجب می گردد که دیوان چنانچه تشخیص دهد که تمامیت حقوق بین الملل به مخاطره بیافتد از فرصتهای موجود در رسیدگی های ترافعی و مشورتی بهره جسته و نظرات خویش را اعلام نظر نماید[۱۰۷]. در این خصوص مشخصاً به رأی اخیر دیوان در قضیه سکوهای نفتی می توان اشاره نمود. در حالی که ایران به عنوان دولت خواهان در لایحه نهایی خویش از دیوان درخواست ننموده بود که نسبت به مشروعیت اقدام ایالات متحده در حمله به سکوهای نفتی بر اساس حقوق بین الملل توسل با زور بپردازد، با توجه به طرح موضوع مشروعیت حمله ایالات متحده به عراق دیوان بدین موضوع پرداخت و به عنوان مبنای قانونی برای اینکار دیوان به اهمیت این موضوع برای جامعه بین المللی اشاره داشت.[۱۰۸]
۲-۲-۱- نحوه ی دادرسی منصفانه در چهار چوب صلاحیت دیوان
ماده ۳۶ اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری محدوده صلاحیت دیوان را به دو طبقه تقسیم می کند. (۱) حدود صلاحیت دعوا از نظر طرفین دعوا و (۲) حدود صلاحیت دیوان از نظر موضوع دعوا نخست بر طبق بند ۱ ماده ۳۶ دیوان در همه پرونده هایی که طرفین آن پرونده ها برای حل و فصل اختلافات شان به دیوان رجوع کنند، صلاحیت دارد (حدود صلاحیت دیوان از نظر طرفین دعوا).
به بیان دیگر در مقابل اختلافات حقوقی، اختلافات سیاسی است که ناشی ازتعارض منافع دول یا تغییر قواعد حقوقی موجود باشد. به زبان ساده تر وقتی اختلافی بین دو دولت ایجاد می شود اگر ادعای آنها مبتنی بر قواعد حقوقی باشد، جنبه حقوقی دارد و اگر دعاوی طرفین یا لااقل یکی از آنها منطبق بر موازین حقوقی و قواعد بین المللی نباشد، اختلاف سیاسی است. در این گونه موارد راه کارهای متفاوتی برای رفع اختلاف وجود دارد که از این میان مساعی جمیله، سازش و … را می توان نام برد.
دسته دوم طبق بند ۲ ماده ۳۶، از آن جهت که دیوان بین المللی یک نهاد حقوقی است، تنها به اختلافاتی رسیدگی می کند که ابعاد حقوقی دارند. اختلاف حقوقی درلسان حقوق بین الملل به اختلافی اطلاق می شود که مربوط به حق موجود و یا مسائل مربوط به تفسیر و اجرای آن باشد (حدود صلاحیت دعوا از نظر موضوع دعوا) .
اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری نیز در بند ۲ ماده ۳۶ با بیان موضوع، مواردی همچون تفسیر یک عهدنامه،هر مساله ای که موضوع حقوق بین المللی باشد، حقیقت هر امری که در صورت ثبوت، نقض یک تعهد بین المللی محسوب می گردد و نوع و میزان غرامتی که باید برای نقض یک تعهد بین المللی داده شود، را در محدوده صلاحیت خود می داند[۱۰۹].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:05:00 ق.ظ ]




اسهال ، یبوست
احساس عدم تخلیه کامل روده
مشاهده خون (قرمز روشن یا خیلی تیره) در مدفوع
باریک شدن بیش از حد معمول مدفوع
کاهش وزن بدن ، بدون علت مشخص
احساس خستگی مداوم
تهوع و استفراغ
ناراحتی های عمومی شکم (احساس پری شکم ، درد ، پیچش شکم و شکم نفاخ)
در اغلب موارد ، این علائم ناشی از سرطان نمی باشند. سایر بیماری ها نیز این نشانه ها را ایجاد می کنند. بایستی در صورت وجود این علائم ، جهت تشخیص و درمان هر چه سریعتر به پزشک مراجعه نمود.
۱-۴-۵- غربالگری : غربالگری سرطانی قبل از بروز علائم و نشانه های بیماری ، به پزشک در شناسایی پولیپ ها یا سرطان اولیه کمک می کند. شناسایی و خارج نمودن پولیپ ها ، از بروز سرطان کولورکتال پیشگیری می کند. هم چنین در صورت شناسایی بیماری در مراحل اولیه ، درمان خیلی موثرتر می باشد.
برای شناسایی سرطان و پولیپ در مراحل اولیه بایستی :

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

افراد ۵۰ سال و به بالا ، غربالگری شوند.
افرادی که احتمال بروز بیماری در آن ها بیشتر است ، با پزشک خود در مورد انجام آزمایشات غربالگری قبل از ۵۰ سالگی ، نوع آزمایشات و فواید و مضرات هر کدام از آزمایشات صحبت نمایند.
از آزمایشات غربالگری زیر برای تشخیص سرطان ، پولیپ ها و سایر موارد غیرطبیعی کولون و رکتوم استفاده می شود :
وجود خون مخفی در مدفوع : اغلب اوقات سرطان ها یا پولیپ ها دچار خون ریزی می شوند و این آزمایش قادر به شناسایی کمترین مقادیر خون در مدفوع می باشد.
سیگموئیدوسکپی : پزشک با سیگموئیدوسکپ (لوله ای که در انتهای آن منبع نوری قرار دارد) داخل رکتوم و قسمت تحتانی کولون را بررسی می کند و در صورت وجود پولیپ ، آن ها را خارج می کند. به خارج کردن پولیپ ، پولیپکتومی گفته می شود.
کولونوسکپی : پزشک با بهره گرفتن از کولونوسکپ (لوله ای که در انتهای آن منبع نوری قرار دارد) داخل کولون و رکتوم را بررسی نموده و در صورت وجود پولیپ ، آن ها را خارج می کند.
تنقیه با محلول باریم : پس از تنقیه بیمار با محلول باریم ، هوا داخل رکتوم پمپ شده و توسط اشعه ی ایکس از کولون و رکتوم ، عکس برداری های متعدد انجام می شود. توسط باریم و هوا ، پولیپ ها در عکس برداری مشخص می شوند.
معاینه انگشتی رکتوم : معاینه ی رکتوم یکی از روش های معمول معاینه بدنی است. پزشک پس از پوشیدن دستکش و مالیدن ژل ، با داخل کردن انگشت داخل رکتوم نواحی غیرطبیعی موجود در قسمت های تحتانی رکتوم را بررسی می کند.
۱-۴-۶- روش های درمانی برای سرطان کولورکتال :
اساسا انتخاب نوع درمان به محل تومور در رکتوم و کولون و مرحله ی بیماری بستگی دارد. برای درمان سرطان کولورکتال از جراحی ، رادیوتراپی (پرتو درمانی) ، شیمی درمانی و یا ترکیبی از این درمان ها استفاده می شود.
درمان سرطان به صورت درمان موضعی یا درمان سیستمیک است.
درمان موضعی : جراحی و پرتو درمانی جزء درمان های موضعی هستند. در جراحی ، تومور خارج شده و پرتو درمانی ، سلول های سرطان را نابود می کند. در صورت انتشار سرطان کولورکتال به سایر قسمت های بدن ، از درمان موضعی برای کنترل بیماری در آن مناطق خاص ، استفاده می شود.
درمان سیستمیک : شیمی درمانی و درمان بیولوژیکی از روش های درمانی سیستمیک هستند و برای کنترل سرطان ، دارو وارد جریان خون می شود.
بروز عوارض جانبی به علت تاثیر درمان روی سلول ها و بافت های سالم ، شایع است. عوارض جانبی به نوع ، وسعت و درمان بستگی داشته و در تمام افراد یکسان نمی باشد.
۱-۴-۶-۱- جراحی : رایج ترین روش درمانی برای درمان سرطان کولورکتال ، جراحی است.
در این روش جراحی برای خارج نمودن تومور و قسمتی از نواحی سالم کولون و رکتوم ، روی شکم برش بزرگی ایجاد می کند. ممکن است گره های لنفاوی مجاور نیز خارج شود. جراح پس از خارج کردن قسمتی از کولون و رکتوم ، قسمت های سالم را دوباره به هم متصل می کند. در برخی موارد ، اتصال مجدد امکان پذیر نیست. در چنین مواردی ، راه جدیدی برای خروج مواد دفعی از بدن ایجاد می گردد. در دیواره شکم شکافی ایجاد گردیده (استوما) و انتهای فوقانی روده به استوما ، وصل می گردد. به ایجاد استوما ، کولوستومی گفته می شود. یک کیسه برای جمع آوری مواد دفعی به استوما وصل می شود و با بهره گرفتن از چسب خاصی ، کیسه در محل ثابت می گردد.
در بیشتر افراد ، استوما موقتی بود و تنها تا زمان ترمیم رکتوم و کولون پس از جراحی ، لازم است. پس از ترمیم ، جراح مجددا قسمت های روده را به هم وصل می کند و استوما را می بندد. در این روش ممکن است تحریک پوستی در اطراف استوما ایجاد شود ، ممکن است در چند روز اول بعد از جراحی ، فرد احساس ناراحتی کند. برای کنترل درد ، دارو کمک کننده است.
در روش جراحی ، احساس ضعف و خستگی شایع است. در برخی موارد جراحی موجب یبوست و اسهال می شود.
۱-۴-۶-۲- شیمی درمانی : شیمی درمانی استفاده از داروهای ضدسرطان برای از بین بردن سلول های سرطانی است. داروهای شیمی درمانی وارد گردش خون شده و بر سلول های سرطانی تمام بدن اثر می کنند.
داروهای ضدسرطانی ، معمولا از طریق وریدی تجویز می شوند ولی در برخی موارد ، خوراکی نیز داده می شوند. عوارض جانبی به نوع و مقدار دارو بستگی دارد. این داروها به سلول های سالمی که قدرت تقسیم بالایی دارند ، آسیب می رسانند.
سلول های خونی : این سلول ها با عفونت مقابله نموده و به لخته شدن خون کمک می کند ، همچنین اکسیژن را به تمام بافت های بدن حمل می کنند. ممکن است به علت تاثیر دارو روی سلول های خونی ، عفونت و خون ریزی های خود به خودی و کبودی ، احساس ضعف و خستگی ایجاد شود.
سلول های ریشه مو : شیمی درمانی موجب ریزش مو می شود. باید دانست که موها مجددا رشد می کنند ولی ممکن است از نظر بافت و رنگ متفاوت باشند.
سلول های دستگاه گوارش : شیمی درمانی موجب کاهش اشتها ، تهوع و استفراغ ، اسهال و زخم های دهان و لب ها می شود. شیمی درمانی ممکن است موجب قرمزی پاها ، دردناک شدن و کنده شدن پوست کف دست و قسمت های تحتانی پا شود.
۱-۴-۶-۳- درمان بیولوژیکی : برخی از مبتلایان به سرطان کولورکتال انتشار یافته ، نوعی درمان بیولوژیکی به نام آنتی بادی مونوکلونال دریافت می کنند آنتی بادی های مونوکلونال به سلول های سرطانی کولورکتال می پیوندند و رشد و انتشار آنها را مهار می کنند. ممکن است فرد همزمان شیمی درمانی را نیز دریافت کند. آنتی بادی های مونوکلونال از طریق وریدی تجویز می شوند. درمان بیولوژیکی نیز مانند شیمی درمانی باعث عوارض جانبی می شود. عوارض جانبی در درمان بیولوژیک ، عمدتا به نوع آنتی بادی مونوکلونال مورد استفاده بستگی دارد. عوارض جانبی عبارتند از : کهیر ، تب ، درد شکم ، استفراغ ، اسهال ، نوسانات فشار خون ، خون ریزی و اختلالات تنفسی.
عوارض جانبی معمولا بعد از درمان اول خفیف تر می شود.
۱-۴-۶-۲- پرتو درمانی (درمان با اشعه) : در این روش از اشعه های پرانرژی جهت از بین بردن سلول های سرطانی استفاده می شود. پرتو درمانی تنها در ناحیه تحت درمان ، بر سلول های سرطانی تاثیر می گذارد.
پزشکان از انواع پرتو درمانی برای درمان سرطان استفاده می کنند. اغلب افراد دو نوع رادیو تراپی دریافت می کنند :
پرتو درمانی خارجی : در آن اشعه از یک دستگاه خارج می شود ، شایعترین نوع دستگاه که برای پرتو درمانی استفاده می شود تسهیل کننده ی خطی است. طول درمان معمولا ۵ روز در هفته برای چند هفته است.
پرتو درمانی داخلی : اشعه از یک ماده رادیواکتیو که در لوله های باریک قرار داده شده و مستقیما در نزدیک تومور گذاشته می شود خارج می شود ، بیمار در بیمارستان می ماند و ماده رادیواکتیو کاشته شده برای روزها در محل باقی می ماند ، معمولا قبل از خروج بیمار ماده خارج می شود.
پرتو درمانی حین جراحی : در برخی موارد ، پرتو درمانی خارجی در طول جراحی داده می شود. عوارض جانبی پرتو درمانی به مقدار اشعه و محل درمان بستگی دارد. پرتو درمانی به شکم و لگن ممکن است موجب بروز تهوع ، استفراغ ، اسهال ، مدفوع خونی ، دل پیچه ، اختلالات ادراری مانند عدم توانایی در توقف جریان ادرار از مثانه شود. پوست محل درمان ممکن است قرمز ، خشک و حساس شود. ممکن است به خصوص در هفته های آخر درمان ، فرد احساس خستگی کند. در طی پرتو درمانی استراحت خیلی مهم است ، اما پزشکان معمولا به بیماران توصیه می کنند که سعی کنند فعال باقی بمانند. عوارض جانبی بعد از خاتمه درمان از بین می رود.
۱-۲ پروتئین CD166 :
CD166 که مولکول چسبندگی سلول لوکوسیت فعال شده (ALCAM[14]) نیز نامیده می شود شاخص سلول های بنیادی سرطان کولورکتال می باشد. این شاخص توسط تومورهای تهاجمی ظاهر می شود. گرچه وجود CD166 در سطح سلول تومور با کوتاه شدن میزان بقاء ارتباط دارد ، اما اطلاعات اندکی درباره نقش و ظاهر شدن آن در مخاط طبیعی روده موجود است. این پروتئین در سطح خارجی سلول های سرطانی در سرطان کولورکتال وجود دارد و با سرطانی شدن سلول ها میزان بیان آن خیلی زیاد می شود و CD166 دارای دو نوع دومین خارج سلولی است که دمین C و دمین V نامیده می شوند و تعداد دمین های C و V آن ها به ترتیب ۳ و ۲ عدد است.میزان این پروتئین با بدخیم شدن تومور افزایش می یابد. )اولریچ والده و همکاران،۲۰۱۰؛ بوون و هکاران ،۱۹۹۵ ؛ بوون وهمکاران۱۹۹۶)
این پروتئین دارای ۵۶۳ آمینواسید می باشد. همچنین این پروتئین به عنوان یک آنتی ژن مطرح می باشد که موجب القای تولید آنتی بادی در موش ایمونیزه شده با سلول های سرطانی روده بزرگ انسانی می شود. پروتئین CD166 به عنوان یکی از مارکرهای مولکولی جهت هدف های درمانی بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال مطرح می باشد. (بوون و همکاران،۱۹۹۹)
ارتباط پروتئین CD166 با تحریک رشد توموری و متاستاز موجب شد این پروتئین به عنوان یک مارکر جهت روش های درمانی در مقابله با سرطان کولورکتال پیشنهاد شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:05:00 ق.ظ ]




شهر اردبیل از شهرهایی است که از هسته اولیه شهر را بازار تشکیل می داده است. این شهر بر سر راه جاده ابریشم با عملکرد تجاری خدماتی شکل گرفته است. شهر با هسته اصلی بازار رو به گسترش نهاده است و افزایش جمعیت شهر باعث توسعه تدریجی آن گردیده و در طی سالیان متمادی به شکل کنونی درآمده است. شکوفایی شهر و اوج عظمت آن در دوران صفویه بوده است. به دلیل آن که مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی در این شهر بوده، شهر اعتباری خاص یافته و در ان بناها و اثار متعددی ساخته شده است.
هسته اولیه شهر که هم اکنون نیز بازار نامیده می شود از یک طرف به خیابان امام خمینی و از طرف دیگر به خیابان کاشانی منتهی می شود. با گسترش شهر در دوران بعد بناهای ارزشمند دیگری در اطراف هسته اولیه شهر احداث شده و در حال حاضر مهم ترین و با ارزش ترین بافت شهر از نظر تاریخی و فرهنگی در دل شهر اردبیل واقع است. بافت تاریخی شهر از یک طرف در طول خیابان سی متری مدنی به طرف شمال شرقی امتداد پیدا می کند و از طرف دیگر به خیابان مدرس و گذر عارف محدود می شود. میدان امام حسین، میدان عالی قاپو، میدان سرچشمه و میدان پیر عبدالملک میادینی هستند که این بافت را با خیابان امتداد خود محدود می کنند. بافت تاریخی شهر اردبیل مساحتی حدود ۸/۹۲ هکتار را به خود اختصاص داده است.
بنای جمعه مسجد در سمت شمال شرقی، بازار در مرکز و بقعه شیخ صفی در جنوب غربی بافت تاریخی از ارزشمندترین بناهای شهر اردبیل از نظر تاریخی و فرهنگی هستند.
۳-۴-۵- تعاملات بین بافت تاریخی و جدید شهر اردبیل
۳-۴-۵-۱- تعاملات اجتماعی
وجود چندین مسجد قدیمی و مهم در شهر اردبیل حاکی از تعلقات مذهبی مردم شهر است. اردبیل از قدیم الایام متشکل از چندین محله بوده است. ویژگی های اجتماعی محلات و چگونگی تاثیر آنها در توسعه کالبدی منتج از وحدت نژادی، زبانی و مذهبی از یک سو و شرایط اقتصادی اقشار مختلف شهر از طرف دیگر می باشد. امروزه محلات قدیمی شهر منسجم نبوده و با ورود مدرنیسم و پیامدهای حاصل از آن هنجارهای فرهنگی و ساختارهای جدیدی بر زندگی حاکم گشته و باعث گردیده محلات قدیمی توان کارکردهای درونی و بیرونی خود را از دست بدهند. به دلیل مشکلات موجود در بافت تاریخی شهر، ساکنین با قدرت مالی متوسط و بالاتر بتدریج بافتهای تاریخی مرکز شهر را ترک کرده و به بافت جدید شهر روی آورده اند و بافت تاریخی با مشکلات اجتماعی خود رها گشته است. وجود بازار و قلب تپنده اقتصاد و همچنین مساجد و بقعه شیخ صفی در داخل بافت از عوامل مهم موثر در ماندگاری بخش عمده ای از ساکنین می باشد. همچنین بقعه شیخ صفی روزانه تعداد زیادی از مردم را از قسمت های مختلف شهر به سوی خود می کشاند.
تمرکز فعالیت ها و انجام مراسم سنتی شهر از جمله مراسم عاشورا در این بافت و به ویژه نقش بازار در این میان این بافت را به قطب تجمع مردم تبدیل کرده است. وجود مساجد جامع شهر نیز که در کنار بازار قرار دارد بر این نقش مهم افزوده است. قرار گیری تعدادی از ادارات شهر در محدوده بافت و یا در نزدیکی بافت تاریخی موجب گسترش ارتباط هر چه بیش تر مردم با آن انجامیده است. بقعه شیخ صفی به عنوان تنها یک قطب منطقه ای، بلکه ملی و یکی از جاذبه های قوی گردشگری در بافت تاریخی اردبیل واقع است. علاوه بر این اداراتی چون شهرداری و استانداری در خیابان های متصل به بافت هر روزه تعدادی از مردم را جهت انجام امورات اداری به سمت خود می کشاند. وجود مصلی در مرکز بافت تاریخی عامل مهم دیگری در جذب جمعیت به این محدوده است. در ضمن وجود شهرک کارشناسان و انتقال اکثر ادارات مربوط به استان به مکانی دورتر از بافت، مردم بافت را برای انجام امور مربوطه به آنجا هدایت کرده و از اهمیت منطقه مرکزی شهر(بافت تاریخی) کاسته است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳-۴-۵-۲- تعاملات کالبدی و ساختاری
در گذشته نه چندان دور شهر اردبیل دارای کالبدی منسجم و یکپارچه بوده و از فضاهای متنوع عمومی، نیمه عمومی و خصوصی متشکل بوده است. فضاهای عمومی شهری مانند بازار و مسجد جامع تمامی شهر را پوشش می دادند و در خدمت همه اهالی شهر قرار داشتند. بافت متمرکز بازار فعالیت های کلان اقتصادی را در سطح شهر جوابگو بود. با ورود اولین خیابان در سال ۱۳۰۷ انسجام بافت بر هم خورده و با متصل کردن دروازه تبریز به دروازه آستارا بافت شهر به دو قسمت تقسیم شد. هم اکنون خیابان های امام خمینی و کاشانی و شهید مدنی و محل تلاقی آن ها(میدان امام حسین) و میدان امام خمینی از مهم ترین معابر و میادین شهر محسوب و تقریبا قلب تپنده فعالیت های تجاری و اقتصادی شهر به حساب می آیند.
۳-۴-۵-۳- تعاملات فرهنگی
از دیدگاه مردم شناختی فرهنگ به دو صورت مادی و معنوی شکل می گیرد. فرهنگ مادی شامل مجموعه پدیده هایی است محسوس و ملموس مانند ابزار و بناهای تاریخی. فرهنگ غیر مادی نیز به مسائلی گفته می شود که قابل اندازه گیری با موازین کمی نیستند مانند معتقدات زبان و هنر و آداب و رسوم. در جامعه شهری اردبیل هر دو بعد فرهنگ به صورت واضح مشخص است. اولین مسجد جامع در شهر اردبیل در فاصله بین سال های ۱۳۳۵ و ۱۳۶۶ هجری ساخته شد. وجود مساجد بزرگ و مهم و قدیمی و همچنین مصلی بزرگ شهر در بافت از مکان های جاذب جمعیتی هستند. در شهر در ایام سوگواری مناسبت های مختلف از کوچه های داخل بافت تاریخی عبور می کنند. خیابان کشی های جدید و قطع ارتباط فضایی معابر قدیمی هنوز نتوانسته از ارزش و کیفیت این مراسم بکاهد. در شهر اردبیل شش محله اصلی وجود دارد و چنین قرار گذاشته شده که هر یک از محلات با شعبات و زیر محله های خود یک روز معین در بازار حرکت کنند. علاوه بر اینکه مسیرها و پیاده راه های مختص مراسم و مناسک آیینی در در دل بافت تاریخی واقع شده است وجود قهوه خانه های متعدد که در مرکز محلات و زیر محلات و همچنین در حاشیه معابر اصلی از دیگر ویژگی های اجتماعی- فرهنگی محدوده بافت تاریخی است. بقعه امامزاده صالح نیز در بافت تاریخی یکی از مکان های زیارتی شهر است که مردم کل شهر در روزهای متعدد برای زیارت به این مکان روی می آورند.
۳-۴-۵-۴- تعاملات اقتصادی
مجموعه بازار با تمام بخش­هایش از شاخص های ارزشمند بافت تاریخی است. این مجموعه با سراها، تیمچه ها و راسته هایش از بازارهای قدیمی ایران محسوب می شود. وجود این مجموعه در مرکز شهر و دو معبر پیاده لبه بازار در خیابان کاشانی و امام خمینی که اکثر کاربری های تجاری را در خود جای داد گواه ارزشمندی برای روابط اقتصادی و تجاری بافت تاریخی با کل شهر است. در داخل بافت تاریخی فعالیت چندین بانک نیز بر این ارتباطات و تعاملات شدت می بخشد. بازر قدیمی شهر اردبیل به همراه فضاهای جدید ایجاد شده در لبه خیابان های اصلی حوزه نفوذی فراتر از شهر اردبیل داشته و گاه تا سطح استان را تحت خدمات دهی دارند.
۳-۴-۵-۵- تعیین محدوده بافت با ارزش تاریخی
بافت تاریخی یک شهر را می توان هسته اولیه شهر دانست. هسته اولیه و بافت تاریخی شهر اردبیل مجموعه بازار است. این شهر دارای پیشینه تاریخی مهم است و بناهای تاریخی مهم و باارزشی در آن واقع شده اند. بافت تاریخی شهر اردبیل در مرکز شهر با بافتی به هم پیوسته واقع است.
در سال های گذشته نارین قلعه در جنوب شهر ) در دوره  قاجاریه به ویژه بعد از سلطنت فتحعلی شاه، اردبیل بیشتر به نارین قلعه شهرت داشت زیرا بر اثر  استحکام خاصی که این قلعه داشت مطمئن ترین محبس برای نگاهداری زندانیان سیاسی کشور بوده و بیشتر  بزرگان و شاهزادگان قاجار بخشی از عمر خود را در آن دژ گذرانیده ­اند( و همچنین باغ ملی شامل بافت با ارزش تاریخی شهر اردبیل می شده است. ولی در حال حاضر با از بین رفتن نارین قلعه و تغییر کاربری باغ ملی بافت تاریخی با ارزش شامل محدوده ای در شمال این دو مکان می شود که ۸/۹۲ هکتار را شامل می شود.
قلعه اردبیل قبل از قاجار نیز موجود و بنام ارگ خوانده می ­شد که در کنار رودخانه بالخلی قرار داشت و برج و باروی آن نیز با توجه به سلاحها و تاکتیک­های جنگی قدیم ساخته شده بود. از این رو وقتی افسران هیئت نظامی ژنرال گاردان در زمان فتحعلیشاه به اردبیل آمدند آنرا با جنگهای آن ایام که سلاحهای گرم جانشین شمشیر و تیر و کمان گشته بود متناسب نیافته و در اطراف آن  باروی  محکمی با برجهای مستحکم بوجود آوردند و علاوه بر خندقی که قلعه سابق داشت و در داخل دیوارهای جدیدتر  قرار گرفته بود در خارج آن نیز خندق عمیق و عریضی کندند و نهر آبی هم از محله ( شاه باغی) بر آن مشرف ساختند.
خیابان های امام خمینی، کاشانی، طالقانی، سی متری مدنی به صورت منقطع از داخل این بافت عبور می کند و حد بیرونی بافت را نیز خیابان های مدرس و قسمتی از کاشانی و در جنوب گذر عارف شامل می شود.
ماخذ: مهندسان مشاور شتاب، احیا و بهسازی بافت تاریخی اردبیل
s نقشه (۳-۲): ارتباط اصلی محلات، زیر محلات و بازار قبل از ۱۳۰۷
۳-۴-۶- شناخت و معرفی ساختار قدیمی شهر تاریخی
شهر قدیم اردبیل متشکل از محله های به هم پیوسته ای است که اطراف بازار جمع شده اند. بازار همواره مرکز شهر به شمار می آمده و علاوه بر مرکزیت، محل فعالیت های اقتصادی به شمار می آمده است. همچنین کانون فضاها و فعالیت های اجتماعی، مذهبی و فرهنگی شهر بوده است. بازار نقش مهم و تعیین کننده ای در سرنوشت اقتصادی و سیاسی شهر داشت. در شهر قدیم به دلیل پیوستگی، محلات به وسیله معابر فرعی با بازار مرتبط می شدند. فضاهای ورودی شهر و بناهای معماری و شهری نیز فضاهایی خاص و محل انجام بعضی از فعالیت های اجتماعی و اقتصادی بودند. دروازه آستارا، دروازه تبریز و … این نقش را بر عهده داشتند. مسجد جامع و برخی از مساجد بزرگ شهر و برخی از مدرسه های علمیه، کاروانسراها در کنار بازار یا در ارتباط نزدیک با آن قرار دارند. بازار اردبیل نقش و منزلت بسیار مهمی در حیات اجتماعی، اقتصادی ، فرهنگی و مذهبی مردم داشته و دارد. جمعه مسجد با یک معبر پیاده در محله پیر عبدالملک با بازار ارتباط نزدیکی دارد. در چند قرن بعد از ظهور بقعه شیخ صفی در ضلع جنوب غربی بازار ساختار ارتباطی بافت تاریخی را گسترش داده و امتداد ارتباط جمعه مسجد و بازر به بقعه شیخ صفی ختم می شود. در یکی دو قرن اخیر بناهای ارزشمندی در دل بافت و اطراف بازار و در محله های چسبیه به آن احداث شده اند که از جمله این بناها، مساجد، حمام ها، مصلی و خانه های شخصی تاریخی را می توان نام برد.
شکل شماره(۳-۱) : نماهایی از شهر و بافت تاریخی شهر اردبیل

۳-۴-۷- بررسی جایگاه بافت تاریخی در سازمان فضایی و ساختار کالبدی شهر امروز
شهر در موجودیت خود بسان کالبد زنده عمل می کند. شبکه راه ها به سان استخوان بندی اصلی و محلات و مراکز به عنوان جداره های این استخوان بندی عمل می نمایند. محلات در انسجام فضایی خود فضای شهری را ایجاد می کنند و فضاهای ویژه و مستقل از هم هستند که هر کدام بر حسب اینکه وجودشان بر چه اساسی بوده شکل گرفته است و قوام یافته اند. شبکه معابر در اردبیل نیز دارای نظام و تسلسل خاص بوده است.
بافت تاریخی و نقشه های گذشته این بافت حاکی از ساختاری ارگانیک و در هم تنیده اند. در این بافت بازار در قلب شهر است. و شکل بازار و شهر از یکدیگر متاثرند. بازار با راسته ها و سراها و تیمچه ها و … در شهر توسعه یافته و توسعه ان گذرها و تیمچه ها و میدانچه ها و بن بست ها در سطح شهر به وجود آورده است. بازار با تمامی اجزایش عنصر شهری بوده که در سطح کلان نیازهای شهر را رفع می کرده است. همچنین حلقه ارتباطی با شهر های دیگر بوده و قلب اقتصاد شهر محسوب می شده است. آنچه امروزه از این نظام منسجم باقیمانده است، بریده شدن محلات توسط خیابان ها و تغییر نظام کاربری مراکز محلات و شکسته شدن حریم های خاص هر محله است. امروزه با ایجاد خیابان ها، فعالیت های تجاری در شهر از حالت متمرکز خارج شده و کاربری های متناسب با روز و عدم همخوانی این کاربری ها با بازار شکل سنتی بازار را به هم زده است. و از قدرت و قطعیت آن کاسته شده است. فعالیت ها به صورت عمده به جداره بافت و لبه خیابان کشیده شده اند. تعدادی از خانه های قدیمی که با معماری اصیل و با مصالح بومی احداث شده بوده متروکه شده و در حال حاضر رو به تخریب نهاده اند. بیش تر مساجد و حسینیه های موجود در سطح بافت تاریخی که روزگاری نقش هویت بخشی به این بافت ها را داشته اند نوساز شده و مصالح به کار رفته و نمای خارجی آن غیر بومی و امروزی است.
۳-۴-۸- شناخت و تحلیل دگرگونی ها و تحولات ناشی از ساختار کالبدی شهر
در سال ۱۳۰۷ اولین خیابان در دل بافت تاریخی احداث شد و به دنبال ان و احداث خیابان های دیگر گسستگی و یکپارچگی بافت تاریخی و محلات تاریخی به هم ریخت. این امر در کنار سایر تحولات اجتماعی، اقتصادی، تاریخی و فرهنگی تغییرات اساسی در سیمای شهر پدید آورد. مصالح و تکنولوژی های جدید، تغییر در طبقات و بناها و افزایش ان، تغییر در ساختار ابنیه مسکونی، به هم خوردن و در هم تنیدگی الگوهای فضایی، انتقال کاربری های عمده فروشی و انبار داری از بازار به خارج از آن، به هم خوردن انسجام محلات و مراکز آن ها، به هم خوردن روابط چهره به جهره در معابر و گذرها باعث تنزل ارزش های فرهنگی و تاریخی بافت تاریخی شهر شد و ان را به سمت تجدد و نوگرایی کشاند. این قسمت با تقسیم بندی شهر به بافت های مختلف تجزیه و تحلیل می گردد.
۳-۴-۹- کیفیت محیط شامل سیما و منظر و شهری بافت تاریخی، کیفیت فضاهای عمومی، وضعیت ایمنی و سلامت محیط اجتماعی
” برای سکونت و زندگی، شهر خانه ای است بزرگ. همان گونه که خانه باید از صفات و مزایایی برخوردار باشد تا سکونت و زندگی را مطلوب و آسایش بخش سازد. شهر نیز باید دارای کیفیات و ویژگی هایی برای تأمین آسایش و ایمنی باشد. مسئله توجه به سیمای شهر، فقدان آن و کوشش در شناسایی و به وجود آوردن آن از جمله یکی از مهم ترین مشکلات شهر است” (کوین لینچ، ۱۳۷۴: ۱۷) .
تماشای شهر هرچقدر که مناظر آن معمولی باشد دلپذیر است.عوامل طبیعی چون درخت، تپه و عوامل انسان ساخت سیمای یک شهر می توانند باشند. اما آن چه در اصل به سیمای شهر مربوط می شود عوامل انسان ساخت و آثار معماری که حاصل از فعالیت آدمیان است اطلاق می شود.
بارزترین جنبه زیبایی شناسی یک شهر منظر آن است. در شهر و پیرامون شهر هر چیزی که به نظر مطلوب و خوشایند به نظر می رسد منظر نامیده می شود. منظر از عوامل متعددی تشکیل می گردد. از ترکیب بناها و سیمای ساختمان ها و شکل فضاها تا چگونگی ترکیب عناصر طبیعی در کالبد شهرها و حیطه منظر شهری و منظر طبیعی است اصل زیبایی در شهرسازی با ایجاد مناظر مطلوب و خوشایند تجلی می یابد.
۳-۴-۱۰- سیما و منظر شهر
۳-۴-۱۰-۱- راه یا مسیر
راه عاملی است که با بهره گرفتن از آن حرکت میسر می گردد. ممکن است خیابان، پیاده رو، جاده، خطوط، زیرزمینی و خطوط راه آهن باشد. مردم در حالی که در شهر حرکت می کنند به مشاهده آن می پردازند و در امتداد راه ها است که عوامل محیط های گوناگون قرار دارد و با یکدیگر بستگی و ارتباط پیدا می کنند(کوین لینچ، ۱۳۷۴: ۹۴).
در شهر اردبیل راه ها و دسترسی های مختلف مورد بررسی قرار گرفت. فاصله ها بین میدان امام خمینی ومیدان امام حسین در ظاهر مسیر پیاده است. هم چنین فاصله ما بین میدان پیر عبدالملک تا میدان امام حسین نیز یک مسیر سواره و پیاده مشروط است.در اردبیل قدیم گذرها قسمت های مختلف شهر را به هم وصل می کرد. گذر ارمنستان ، اوچدکان، طوی، عارف، پیر عبدالملک و… مهم ترین آن ها بودند که ارتباط را در دل بافت تاریخی میسر می ساختند.
شکل(۳-۲): معابر قدیمی در محلات تاریخی شهر اردبیل

اولین خیابان شهر اردبیل در سال ۱۳۰۷ خورشیدی به مرحله اجرا درآمد و نقشه آن چنان تصویب شد که دروازه تبریز به خط مستقیم به دروازه آستارا وصل گردد و از (تابار قاپوسی) تا (زنجیر) (دروازه­ای را که بطرف جاده تبریز چون در قلمرو محله طوی یا تابار قرار داشت تابار قاپوسی و دروازه شهر بطرف آستارا را بدان جهت که از طرف اداره گمرک، زنجیری بر آن بسته می شد زنجیر می­ گفتند.)خیابان وسیعی بنام پهلوی (امام خمینی فعلی – خیابان شماره ۱) باز شود. پس از آن خیابان باغ ملی در سمت غرب  نارین (ارگ شهر) احداث گردید که محل آن بیشه زاری بود که (حصاری باغ) خوانده می­ شد. و در عکس هوایی مربوط به سال ۱۳۳۷ خورشیدی قابل تشخیص است.
نقشه تهیه شده در سال ۱۳۴۶ نشان می­ دهد که خیابان  دیگری در جهت شمال غربی به جنوب شرقی در جهت دروازه ­های مشکین شهر و خلخال، خیابان شاه (خیابان بهشتی، کاشانی– خیابان شماره ۲) و خیابان  مدوری دور بافت قدیمی شهر و منطبق بر مسیرجوبی موجود احداث گردید که از مقابل نارین قلعه (ارگ و محل ساختمان­های اداری موجود) عبور نموده، میدان عالی قاپو را به خیابان بهشتی متصل می نمود، (خیابان مدرس، شیخ صفی –  خیابان شماره ۳)

(خیابان شماره ۴ – طالقانی) در نقشه هوایی سال ۱۳۵۴ مشاهده می­ شود و امتداد آن از مقابل جمعه مسجد می­ گذرد. . (زهره بزرگ نیا فصلنامه “معمار” شماره۲۶)
نقشه (۳-۳): (خیابان شماره ۵ – مدنی) نقشه هوایی سال ۱۳۵۹ .
یکی از معابر قدیمی شهر کوچه پیرزرگر است که از سمت شرق ضمن عبور از شعبه ­ای از بالخلی و در امتداد آن به روستاهای آغ بلاغ آقاجان و گل آقا و سپس به سمت آستارا می ­رود که احتمالاً مسیر اولیه این راه از همین کوچه بوده است. در این مسیر میدان پیرزرگر  قرار دارد که محوطه­ا ی است باز وسیع و دارای مسجد، حمام و توالت عمومی و چند دکان و از محوطه باز آن نیز برای انجام مراسم عزاداری ماه محرم استفاده می­شده است.
نقشه (۳-۴): خیابان پیرزرگر
- معبر اوچ تکان (اوچدکان) معبر اصلی دیگری است که از قسمت شمال به راسته قیصریه و از جنوب به پل ابراهیم آباد منتهی می­ گردد. در این مسیر نیز میدان کوچکی بچشم می­ خورد که معبرمتصل به آن، یکی از مراکز تجاری بوده، مسجد و حمامی نیز در آن مشاهده می­ شود. این معبر در محله ­ای بهمان نام واقع است که از محلات قدیمی و معتبر شهر است.
نقشه (۳-۵): معبر اوچ تکان

- معبر تاوا یا طوی نیز از سمت شمال شرقی به معابر متصل به بازار و از جنوب غربی به میدان سرچشمه منتهی می­ گردد این معبر نیز از محله­ ای بهمین نام عبور نموده دارای یک مسجد و یک میدان کوچک در مجاورت آن است. (نقشه شماره ۱۰)
نقشه (۳-۶): معبر تاوا
بطور کلی در شهر اردبیل میادین و فضاهای شهری با ارزش و قابل توجه به ندرت یافت می­ شود و نمونه­ های  بررسی شده بارزترین آنها است.
با نگاهی به نقشه ­ها و عکس­های هوایی دوران مختلف مشخص می ­گردد که بافت مسکونی شهر اردبیل مانند اکثر شهرهای ایران شامل بافت ارگانیک قدیمی، بافت نظام یافته میانی و بافت حاشیه ­ای جدیداست که اولی در محدوده واقع در بخش مرکزی شهر قرار دارد. در این بافت مشاهده می ­گردد که جهت غالب کوچه ­ها شمال شرقی– جنوب غربی بوده (جهت شیب طبیعی شهر)، در این بافت متراکم، خانه­ ها اغلب به یکدیگر متصلند و فضاهای عموم شهری (میدان و میدانچه) در حداقل بوده این فضاها به علت فشردگی و ترکیب خانه­ها دارای پیچ و خم است ولی عرض نسبتاً زیاد معابر نمایانگر اثرات شرایط اقلیمی و موقعیت جغرافیایی منطقه بر فرم یابی بافت فیزیکی شهر است. جهت غالب احداث بنا بسمت جنوب شرقی بوده این جهت نشان دهنده این است که استفاده از انرژی خورشید در واحدهای مسکونی به علت محدودیت تأسیسات گرم کننده در واحدهای مسکونی نسبت به معابر در اولویت قرار داشته به همین دلیل معابر علی رغم عرض نسبتاً کافی معمولاً در فصول سرد، یخبندان طولانی دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:05:00 ق.ظ ]




  • رفتارها (مثل شستن دست‌ها، منظم کردن و وارسی) و اعمال ذهنی (مثل دعا، شمارش، تکرار کلمات به آرامی) تکراری که شخص احساس می‌کند در پاسخ به افکار وسواسی، یا مطابقت با اصولی که فرد ناگزیر از انجام دقیق آنها است، مجبور است آنها را انجام دهد.
      • رفتارها یا اعمال ذهنی برای خنثی‌سازی یا پیشگیری از ناراحتی یا وقوع یک اتفا یا رویداد ترسناک طرح‌ریزی می‌شود؛ معهذا این رفتارها یا اعمال ذهنی رابطه‌‌ای واقعگرایانه با آنچه قرار داشت خنثی شده یا پیشگیری شود ندارد، یا آشکارا افراطی هستند.

    (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

-B زمانی در طول اختلال، شخص به افراطی یا غیرمنطقی بودن افکار و اعمال وسواسی وقوف پیدا کرده است. توجه: این موضوع در مورد کودکان ممکن است صدق نکند.
-C افکار و اعمال وسواسی ناراحتی شدید ایجاد می‌کنند؛ وقت‌گیر هستند (بیش از یک ساعت در روز وقت می‌گیرند)؛ یا بطور قابل ملاحظه در برنامه‌های معمول، عملکرد شغلی، یا فعالیت‌های اجتماعی و روابط با دیگران تداخل می‌نمایند.
-D اگر یک اختلال محور I دیگر وجود داشته باشد، محتوی افکار و اعمال وسواسی محدود به آن نیست (مثل اشتغال ذهنی با غذا در اختلال خوردن، کندن مو در تریکوتیلومانیا، نگرانی در مورد ظاهر در اختلال بدریختی بدن؛ اشتغال ذهنی با داروها در اختلال مصرف مواد؛ اشتغال ذهنی با ابتلاء به یک بیماری جدی در خودبیمارانگاری؛ اشتغال ذهنی ذهنی با انگیزه‌ها و تخیلات جنسی در زمینه یک پارافیلیا، یا نشخوار ذهنی با احساس گناه در صورت وجود اختلال افسردگی اساسی).
-E ناشی از تأثیر مستقیم یک ماده (مثل داروهای نسخه شده یا مورد سوء مصرف) یا یک اختلال طبی عمومی نمی‌باشد.
مشخص نمایید، با بینش ضعیف: اگر، در قسمت عمده دوره اخیر، شخص افراطی یا غیر منطقی بودن افکار و اعمال وسواسی را تشخیص نمی‌دهد.

۲-۱-۱-۲ مطالعات شیوع‌شناختی

ارقام گزارش شده در مورد میزان شیوع اختلال وسواس فکرس – عملی بسیار متفاوتند. از علل این ناهمگونی می‌توان به جمعیت‌های مورد مطالعه با ویژگی‌های متفاوت و روش های پژوهش و ابزارهای سنجش ناهمسان اشاره کرد.
مطالعاتی که در بین سال های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۴ و با بهره گرفتن از ابزار مصاحبه تشخیصی ترکیبی بین‌المللی[۷۱] انجام شده‌اند، میزان شیوع اختلال وسواس فکری – عملی را ۴ درصد تا ۱/۳ درصد گزارش نموده‌اند، در حالی که بررسی‌های انجام شده با بهره گرفتن از مقیاس اختلال عاطفی و اسکیزوفرنی[۷۲]، این رقم را بر اساس ملاک‌های DSM-III 7 درصد و بر اساس ملاک‌های DSM-III، ۸/۱ درصد گزارش نموده‌اند (فونته‌نله[۷۳]، مندلویز[۷۴]، و ورسیانی[۷۵]، ۲۰۰۶).
بر طبق DSM-IV شیوع این اختلال در طول عمر و در جمعیت کلی ۳ تا ۲ درصد است. برخی پژوهشگران تخمین می‌زنند که میزان شیوع اختلال وسواس فکری – عملی در جمعیت بالینی به حدود ۱۰ درصد می‌رسد (سادوک و سادوک،۲۰۰۷). در ایران، شیوع این اختلال در جمعیت کلی ۸/۱ درصد تخمین زده شده است (شمس و همکاران، ۱۳۸۶).
افراد به طور متوسط در سن ۲۰ سالگی به اختلال وسواس فکری مبتلا می‌شوند، اگرچه سن شروع در مردان کمی پایین‌تر (حدود ۱۹ سال) از زنان (حدود ۲۲ سال) است. شروع علائم پس از ۳۵ سالگی شیوع کمتری دارد و ۱۵درصد موارد را در برمی‌گیرد در حالی که دو سوم بیماران شروع علائم خود را پیش از ۲۵ سالگی تجربه می‌کنند (سادوک و سادوک،۲۰۰۷).
سابقه چهل ساله مطالعات شیوع‌شناختی حاکی از آن است که در بزرگسالان، میزان شیوع این اختلال در میان مردان و زنان یکسان است (نظیر اغلو، یاریورا - توبیاس و لملی[۷۶] و همکاران، ۱۹۹۴؛ به نقل از نظیر اغلو و یاریورا - توبیاس، ۱۹۹۷). با این حال در جمعیت ایرانی، میزان شیوع در دو جنس متفاوت بوده و ۷درصد در مردان و ۸/۲ درصد در زنان گزارش شده است (شمس و همکاران، ۱۳۸۶). در این خصوص، بررسی‌های بیشتر در جمعیت ایرانی، الزامی است.
به طور کلی، تعداد مبتلایان به اختلال وسواس فکری – عملی در میان افراد مجرد بیشتر از متعهلان است، که این موضوع می‌تواند بیانگر آن باشد که افراد مبتلا، در شروع‌کردن و حفظ ارتباطات صمیمانه دچار مشکل هستند.
در افراد مجرد، تعداد مبتلایان مذکر به طور معناداری بیشتر از مبتلایان مونث است. نرخ ازدواج در افراد مونث مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی با افراد مونث جمعیت کلی برابر است (یاریورا – توبیاس، نظیر اغلو، ۱۹۹۷).

۳-۱-۱-۲ سیر و پیش‌آگهی

در بالای ۵۰ درصد موارد، شروع اختلال به صورت حاد بوده و در ۵۰ تا ۷۰درصد درصد موارد در پی یک حادثه استرس‌زا مانند مسائل جنسی یا مرگ نزدیکان است (سادوک و سادوک،۲۰۰۷). در یک مطالعه، در زنان دارای فرزند، بروز اختلال در دوران بارداری، و در زنان بدون فرزند، بروز در دوران بلوغ گزارش شده است (نظیر اغلو، آنمون[۷۷] و یاریورا – توبیاس، ۱۹۹۲؛ به نقل از یاریورا – توبیاس و نظیر اغلو، ۱۹۹۷). سیر اختلال معمولا مزمن بوده، در برخی دارای نوسان و در برخی دیگر ثابت است (سادوک و سادوک،۲۰۰۷). ۳۰ تا ۲۰ درصد مبتلایان به بهبودی چشمگیر دست می‌یابند و ۵۰ تا ۴۰ درصد نیز بهبودی متوسط پیدا می‌کنند، در حالی که ۴۰ تا ۲۰ درصد بیماران، اختلال بدون تغییر و یا پیشرونده است (سادوک و سادک،۲۰۰۷).

۴-۱-۱-۲ الگوی علائم

این اختلال در نسخه بازنگری شده راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی به دو نوع وسواس فکری و وسواس‌های عملی تقسیم شده است. با این وجود پژوهشگران معتقدند که اختلال وسواس فکری – عملی به انواع فرعی همگن قابل تقسیم است، به این صورت که آن دسته از نشانه‌هایی که در تحلیلی عاملی دارای بار مشابه بوده و یا بر طبق یافته‌های عصبی – روانشناختی، دارای پایه‌های عصب‌شناختی یکسان باشند، قابل جایگیری در گروه‌های همگن هستند. بر این اساس، گروه‌های فرعی عمده توسط سادوک و سادوک (۲۰۰۷) به صورت زیر تعریف شده‌اند.

  • آلودگی: شایع‌ترین الگوی وسواسی است که عبارت است از ترس، نفرت یا شرم نسبت به شیئی فرضا آلوده که با شستشو یا اجتناب اجباری از آن شیء همراه است.
  • تردید بیمارگونه: معمولا در رابطه با خطر یا یک خشونت است (مانند فراموش کردن شیر گاز) و با عمل وسواسی کردن همراه است.
  • افکار وسواس‌گونه مزاحم: که معمولا تکراری و در مورد اعمال جنسی یا پرخاشگرانه است و فرد مبتلا در مورد آن شرم دارد. این افکار، معمولا اعمال وسواسی را به دنبال ندارند.
  • تقارن: نیاز وسواس‌گونه به تقادن و دقت که معمولا به کندی وسواسی می‌ انجامد.
  • سایر گروه‌ها: عبارتند از افکار وسواسی مذهبی، وسواس‌های جسمی در مورد بیماری‌ها و احتکار وسواس‌گونه.

از آنجایی که نشانه‌های وسواسی بسیار متنوع هستند، ارائه یک طبقه‌بندی جامع و ابزار مناسب که دربرگیرنده دامنه وسیع نشانه‌های وسواس باشد ضروری است. مقیاس وسواس فکری – عملی ییل براون[۷۸] (گودمن[۷۹] و همکاران، ۱۹۸۹) به عنوان یکی از جامع‌ترین مقیاس‌های سنجش نشانه‌های وسواس شناخته شده است. این ابزار نوعی مصاحبه نیمه ساختار یافته است که بیش از ۶۰ نشانه وسواس را در ۸ مقوله وسواس فکری (پرخاشگری[۸۰]، آلودگی، جنسی[۸۱]،‌ احتکار[۸۲]، تقارن[۸۳]، مذهبی[۸۴]، بدنی[۸۵]، و متفرقه[۸۶]) و ۷ مقوله وسواس عملی (شستشو،‌ وارسی، محاسبه[۸۷]، نظم و یکسانی[۸۸]، احتکار،‌ تکرار[۸۹] و مرکب طبقه‌بندی می‌کند.
رویکرد ابعادی به نشانه‌های ODC با هدف شناسایی گروه‌های فرعی از آن جهت اهمیت دارد که نشان داده شده که این گروه‌ها نه تنها به لحاظ عصب‌شناسی و ژنتیکی (آلسو بروک[۹۰]، کلمان[۹۱]، گودمان[۹۲]، راسموس[۹۳]، و پاولز[۹۴]، ۱۹۹۹) بلکه به لحاظ سابقه خانوادگی و پاسخدهی به درمان نیز با یکدیگر متفاوتند. آلسو بروک و همکاران (۱۹۹۹) دریافتند که بستگان کسانی که نمران بالایی در مقیاس‌های وسواس‌های فکری/ وارسی و تقارن/ نظم و ترتیب کسب می‌کنند،‌ احتمال ابتلایشان به OCD از بستگان افراد با نمرات پایین در مقیاس‌های یاد شده بیشتر است. در خصوص پاسخدهی به درمان، نشان داده شده که برخی از گروه‌های فرعی OCD سخت‌تر درمان می‌شوند و پیش‌آگهی منفی نسبت به سایر انواع OCD دارند. ماتایکس کولز[۹۵]، راوخ[۹۶]، منزو[۹۷]، جنیک[۹۸] و بائر[۹۹] (۱۹۹۹) دریافتند که احتکار[۱۰۰] وسواس‌گونه با پاسخدهی درمانی منفی مرتبط است. همچنین نتایج حاصل از دو پژوهش (آلونسو[۱۰۱] و همکاران، ۲۰۰۱؛ ماتایکس کولز و همکاران، ۲۰۰۲) و (فرائو[۱۰۲] و همکاران ۲۰۰۶؛ روفر[۱۰۳] و همکاران، ۲۰۰۵) حاکی از آن است که وسواس‌هایی که در بعد جنسی/ مذهبی قرار دارند، نسبت به درمان مقاومند و پیش آگهی ضعیفی دارند. با این حال، پژوهش آبراموویتز[۱۰۴]، فرانکلین[۱۰۵]، شوارتز[۱۰۶] و فر[۱۰۷] (۲۰۰۳) پاسخدهی پایین به درمان در وسواس مذهبی را تایید نمی‌کند.
به منظور شناسایی ابعاد و گروه‌های فرعی همگن در OCD، مطالعات بی‌شماری با بهره گرفتن از مقیاس وسواس فکری – عملی ییل براون و با به کارگیری روش تحلیل عاملی صورت گرفته است.. به عنوان مثال، ماتایکس کولز و همکاران (۲۰۰۲) با استناد به چند پژوهش معتقدند که نشانه‌های OCD را می‌توان به ۳ تا ۵ بعد مجزا تقسیم کرد. ۱- وسواس‌های تقارن و اعمال وسواس‌گونه تکرار، شمارش و نظم و ترتیب ۲- احتکار و اعمال وسواسی مربوطه ۳- وسواس‌های آلودگی و اعمال اجباری شستشو ۴- وسواس‌های پرخاشگری و وارسی اجباری و ۵- وسواس‌های جنسی/ مذهبی و اعمال اجباری مربوطه.
در یک بررسی دیگر، بلوخ[۱۰۸]، لاندروس – وایسن برگر[۱۰۹]، روزاریو[۱۱۰]، پیتن‌گر[۱۱۱] و لکمان (۲۰۰۸) پس از متاآنالیز ۲۱ مطالعه تحلیلی عاملی اعلام کردند که نشانه‌های OCD به ۴ عامل اصلی قابل تقلیل هستند. ۱- تقارن: وسواس‌های تقارن و تکرار و شمارش اجباری ۲- افکار ممنوع: پرخاشگرانه، جنسی،‌مذهبی و بدنی و وارسی اجباری ۳- پاکیزگی: آلودگی و پاکیزگی و ۴- احتکار: وسواس‌ها و اعمال اجباری مربوط به احتکار. با وجود بررسی‌های بسیار در این حوزه، بحث بر سر اینکه کدام ابعاد یا عامل‌ها اصلی و کدام فرعی هستند ادامه دارد و هنوز نتیجه قطعی در این خصوص به دست نیامده است.

۲-۱-۲ رویکردهای شناختی به اختلال وسواس فکری - عملی

اختلال وسواس فکری – عملی اختلالی در پردازش شناختی است که در آن شخص افکار، تصاویر و تکانه‌هایی را تجربه می‌کند که مزاحم و رخنه‌گر بوده و در وی ناراحتی ایجاد می‌کنند و فرد آنها را بی‌معنا و بیگانه با خود می‌یابد. در این راستا، شناخت آن دسته از فرآیندهای پردازش اطلاعات که در پدیدآیی و تداوم اختلال وسواس دخیلند، اهمیت دارند زیرا از یک سو سبب شناخت بهتر اختلال وسواس و ترسیم تصویر دقیق‌تر و مبتنی بر واقعیت از این اختلال می‌شود، و از سوی دیگر گامی اساسی در خلق فنون مداخله‌ای موثر در درمان شناختی OCD به شمار می‌آیند.
بسیاری از نظریه‌های نویدبخش در زمینه اختلال OCD، بر پایه نظریه شناختی بک[۱۱۲] درباره اظطراب (۱۹۷۶) بنا شده‌اند. این نظریه عنوان می‌کند که افراد مبتلا به اضطراب، موقعیت‌ها را خطرناک‌تر از آنچه هستند تعبیر کرده و نیز درک نادرستی از توانایی‌های خود و نیز منابع حمایتی محیط برای مقابله با موقعیت‌های چالش‌زا دارند. بنا به این نظریه، علت را باید در باورها و فرضیاتی یافت که افراد در دوره‌های پیشین زندگی خود فرا گرفته‌اند. این باورها ممکن است در آن مرحله به‌ خصوص از زندگی مفید بوده باشند، اما در موقعیت‌های جدید که برداشت متفاوتی را می‌طلبند،‌نه تنها کارآمد نبوده، بلکه مشکل‌ساز و بیماری‌زا می‌شوند. برخی از این عقاید عمومی‌تر بوده و به اختلال خاصی منحصر نیستند (به عنوان مثال “مهم است که من در همه مواقع کاملا آرام و خونسرد باشم” ). برخی دیگر از باورها منحصرا در برخی اختلالات اضطرابی وجود دارند، مثلا هراس اجتماعی که با عقایدی درباره طرد یا مسخره شدن توسط دیگران ارتباط دارد، یا اختلال هراس با باورهایی درباره مرگ قریب‌الوقوع، دیوانه شدن یا از دست دادن کنترل همراه است. (بک، ۱۹۹۸)
تاکنون نظریات مختلفی در زمینه اختلال وسواس فکری – عملی ارائه گردیده‌اند که همگی در این‌که این اختلال از انواع خاصی از باورهای ناکارآمد ناشی می‌شوند، متفق‌القول هستند. با این حال،‌ هر یک از این دیدگاه‌ها بر باورهای ناکارآمد متفاوتی تکیه می‌کنند. از پیشرفته‌ترین و مطرح‌ترین آنها می‌توان به دیدگاه شناختی – رفتاری سالکووسکیس[۱۱۳] (۱۹۸۵) و دیدگاه راچمن[۱۱۴] (۱۹۹۷، ۱۹۹۸، ۲۰۰۳) اشاره کرد که در ادامه به آنها پرداخته خواهد شد.

۱-۲-۱-۲ دیدگاه شناختی – رفتاری سالکووسکیس

مانند همه نظریه‌های شناختی، دیدگاه شناختی – رفتاری سالکووسکیس (۱۹۸۵) بیان می‌دارد که ویژگی اصلی OCD، افکار،‌تصاویر و تکانه‌های مزاحم و رخنه‌گر است که برای فرد قابل پذیرش نیستند. محتوای این افکار معمولا درباره،‌صدمه احتمالی به خود یا دیگران است. این نظریه معتقد است که افکار مزاحم منحصر به افراد مبتلا به OCD نیست و همه افراد کم و بیش آنها را تجربه می‌کنند،‌ اما آنچه که افکار مزاحم وسواس‌گونه را از افکار مزاحم عادی متمایز می‌کند، معنایی است که افراد مبتلا به OCD برای افکار رخنه‌گر خود قائلند. هنگام بروز افکار مزاحم درباره صدمه و آسیب، افراد غیر مبتلا، آنها را بی‌معنا فرض کرده و به فراموشی می‌سپارند، در حالی که افراد مبتلا به OCD آنها را حاکی از خطری واقعی برای خود یا دیگران دانسته و خود را برای پیامدهای احتمالی آن (صدمه و آسیب به خود یا دیگران) مسئول به حساب می‌آورند. سالکووسکیس (۱۹۸۵) عنوان می‌کند که علاوه بر ارزیابی‌های یاد شده، برخی باورهای کلی درباره محتوای افکار مزاحم و تلویحات آنها را نیز می‌توان در پدیداری و نگهداری وسواس‌ها دخیل دانست. به عنوان مثال، فردی که به آموزه مسیحی مبنی بر همسنگ بودن افکار گناه‌آلود با اعمال گناه‌آلود ("گناه از طریق تفکر”[۱۱۵]) باور دارد، ممکن است داشتن افکار مزاحم ناخواسته را به عنوان گناه تلقی کند. باورهای مربوط به آسیب ("اگر فرد روی پیامد موضوعی تاثیر گذارد، پس نسبت به آن مسئول است") و یا افکار مربوط به آسیب ("اگر فرد بتواند خطری را پیش‌بینی کند اما برای آن کاری انجام ندهد، پس برای هرچه پیش آید مقصر است") مثال‌هایی دیگر از این دست هستند. این باورها و مفروضات یا در جریان تجربیات اولیه زندگی فرا گرفته شده و در زمان خود سازگارانه بوده‌اند، یا اینکه از شیوه‌های سختگیرانه در خصوص تربیت اخلاقی و مذهبی ناشی می‌شوند (سالکووسکیس، شافران[۱۱۶]، راچمن و فریستون[۱۱۷]، ۱۹۹۹).
ادراک خطر و آسیب نسبت به افکار مزاحم و ارزیابی مسئولیت‌ درباره آن، موجب می‌گردد که افراد آسیب‌پذیر به منظور رفع خطر فرضی و پیشگیری از عواقب مربوط به آن، به اعمال خنثی کننده[۱۱۸] دست بزند. اعمال خنثی کننده در حقیقت همان رفتارهای اجباری هستند و گستره‌ای از رفتارهای آشکار (مانند شستشو و اعمال آیینی) و ذهنی و پنهان (مانند فرونشانی فکر، وارسی ذهنی، خنثی کردن “فکر” با “فکر خوب") را دربرمی‌گیرند. این اعمال در کوتاه‌مدت اضطراب و ناراحتی را کاهش می‌دهد اما در درازمدت موجب تقویت افکار مزاحم و ادراک خطر و آسیب و ارزیابی مسئولیت گشته و به صورت چرخه‌ای سبب عود و ماندگاری اعمال خنثی‌کننده رفتارهای اجباری و ارزیابی‌های وسواسی می‌شوند (سالکووسکیس و فورستر، ۲۰۰۲). ‌سالکووسکیس (۱۹۸۵، ۱۹۸۹) چند دلیل عمده برای ماندگاری و عود رفتارهای اجباری برمی‌شمرد: اول آنکه این رفتارها با حذف موقتی افکار ناخواسته،‌سبب کاهش فوری ناراحتی و اضطراب می‌شوند (تقویت منفی). دوم آنکه آنها از درک غیر واقع‌بینانه بودن ارزیابی‌ها در فرد آسیب‌پذیر ممانعت می‌کنند (به عنوان مثال، فهم این موضوع که افکار ناخواسته مرتبط با آسیب به اعمال آسیب‌زننده نمی‌انجامد، برای فرد حاصل نمی‌شود). سوم آنکه اعمال اجباری ممکن است با یادآوری محتوای افکار مزاحم، سبب افزایش بروز آنها شوند (به عنوان مثال، شستشوی اجباری ممکن است فرد را به یاد آلودگی خود بیندازد). و آخر آنکه اجرای اعمال اجباری با حذف پیامدهای ناخواسته که فرد را به وحشت می‌اندازد موجب تقویت این باور می‌شود که فرد مسئول پیشگیری از تهدید و آسیب است.
عوامل دیگری نیز وجود دارند که در بروز افکار مزاحم موثرند. مثلا یادآوری وابسته به خلق[۱۱۹] موجب برانگیختن افکار مزاحم و ارزیابی‌های تهدید و آسیب می‌شود. چنینی فرض می‌شود که خلق مضطرب احتمال بروز افکار مزاحم را افزایش می‌دهد، در حالی که خلق افسرده بیشتر با ارزیابی‌ تهدید و آسیب مرتبط است. در عین حال، افکار مزاحم و ارزیابی به خودی خود می‌توانند سبب خلق نامناسب (اضطراب و افسردگی) و برانگیختگی شوند که این امر خود به صورت تناوبی افکار وسواسی، رفتارهای اجباری و خلق نامناسب را افزایش می‌دهند.
مطالعات انجام شده نقش علّی باورهای مسئولیت‌پذیری در OCD را تایید می‌کنند. لادوکور[۱۲۰] و همکاران (۱۹۹۵) در یک بررسی آزمایشی افراد شرکت‌کننده را در دو گروه مسئولیت‌پذیری بالا و مسئولیت‌پذیری پایین قرار دادند و با ارائه اهداف متفاوت برای پژوهش در دست انجام، به دستکاری باورهای مسئولیت‌پذیری پرداختند. نتایج حاکی از آن بود که بین دو گروه به لحاظ شدت OCD تفاوت وجود دارد. در بررسی دیگری،‌لوپاتکا[۱۲۱] و راچمن (۱۹۹۵) ۳۰ نفر مبتلا به وسواس وارسی و ۱۰ نفر مبتلا به وسواس شستشو را مورد آزمایش قرار داده و دریافتند که کاهش در باور مسئولیت‌پذیری، ‌کاهش ناراحتی و افت میل به انجام اعمال وارسی را به دنبال دارد. شافران (۱۹۹۷) نشان داد که این تاثیرات تنها به وسواس وارسی محدود نیست بلکه در انواع نشانه‌های OCD قابل رویت است. یافته‌های فوق توسط بررسی‌های آزمایشی دیگر نیز تایید شده‌اند (بوشارد[۱۲۲]، رم[۱۲۳]، و لادوکور، ۱۹۹۹؛ راچمن،‌شفران، میچل[۱۲۴]، ترنت[۱۲۵] و تیچمن[۱۲۶]، ۱۹۹۶).

۲-۲-۱-۲ دیدگاه شناختی راچمن درباره OCD

راچمن (۱۹۹۷، ۱۹۹۸، ۲۰۰۳)، دیدگاه شناختی خود درباره OCD را بر پایه دیدگاه شناختی – رفتاری سالکووسکیس (۱۹۸۵) و الگوهای شناختی کلارک (۱۹۸۶) درباره اختلال هراس ارائه کرده است. به عقیده راچمن (۱۹۹۷)، OCD حاصل سوء تعبیر فاجعه‌آمیز فرد از اهمیت افکار (تصاویر،‌ تکانه‌ها) مزاحم خود است. در نتیجه، ‌الف) OCD تا زمانی که سوء تعبیرها ادامه دارند، ‌به قوت خویش باقی خواهد ماند؛‌ و ب) در صورت تضعیف/ حذف سوء تعبیرها، OCD نیز کاهش یافته یا از بین خواهد رفت، بنابراین افرادی که برای وسواس معنای شخصی و با اهمیت قائل می‌شوند و برداشتی فاجعه‌آمیز از آنها دارند، ناراحتی بیشتری نیز تجربه کرده و نیاز خواهند داشت تا آن را خنثی کنند. راچمن (۱۹۹۳) معتقد بود که همه انسان‌ها هر از گاهی دچار افکار مزاحم می‌شوند اما اهمیت و معنابخشی به این افکار آنها را بیش از پیش ناراحت‌کننده و عذاب‌آور کرده و از تغییرات جزئی، یک طوفان می‌سازد. وی مشاهده کرد (۱۹۹۷) که افراد مبتلا به OCD اغلب افکارشان را به مثابه آشکارکننده خود “واقعی” یا “مخفی"‌ شان تعبیر می‌کنند (به عنوان مثال، شخصی که افکار ناخواسته جنسی درباره کودکان دارد ممکن است معتقد باشد که وی در عمق وجود خویش، یک کودک‌آزار است). در تلاش برای حفظ “خلوص ذهن"، فرد شرایطی می‌آفریند که به موجب آن افکار مزاحم، ناخواسته و ناراحت‌کننده بیشتری به ذهن می‌آیند. جالب آن است که باورها و ایده‌آل‌هایی که برای شخص مهم و عزیز هستند زمینه‌ساز OCD می‌گردند.
بر اساس نظریه راچمن (۱۹۹۷) چهار حوزه اصلی آسیب‌پذیری به وسواس بالینی وجود دارد که ممکن است در غیاب یکدیگر یا به طور همزمان نمود داشته باشند: الف) معیارهای اخلاقی[۱۲۷] بالا، ب) سوگیری‌های شناختی خاص[۱۲۸]،‌ ج) افسردگی، د) آمادگی برای اضطراب[۱۲۹]. راچمن از معیارهای اخلاقی بالا تحت عنوان “کمال‌گرایی اخلاقی” یاد کرده است، بدان معنا که، “افرادی که چنین آموخته‌اند که همه افکار ارزشی آنها، مانند برخی باورها و دستورالعمل‌های مذهبی خاص، دارای اهمیت است آسیب‌پذیری بیشتری نسبت به OCD خواهند داشت (صفحه ۷۹۸).
سوگیری‌های شناختی خاص، مانند ادغام فکر و عمل (راچمن، ۱۹۹۳) و مسئولیت‌پذیری افراطی (سالکووسکیس، ۱۹۸۵) باعث می‌شود که افراد، افکار مزاحم مزاحم “عادی” خود را با اهمیت و مرتبط با خود تلقی کنند. به کار بردن برخی سوگیری‌های شناختی خاص فرد را در معرض برداشت فاجعه‌آمیز از افکار وسواس‌گونه قرار می‌دهد. این‌گونه برداشت‌ها در فرد ناراحتی/ اضطراب زیادی برمی‌انگیزند که موجب می‌گردد تا فرد برای کاهش دادن آن دست به اعمال وسواس‌گونه بزند.
نشان داده شده است که افسردگی سبب افزایش OCD می‌شود (ریکاردی[۱۳۰] و مک نالی[۱۳۱]، ۱۹۹۵). امکان دارد که افراد افسرده به دلیل وجود طرحواره‌های افسرده‌گون، نسبت به تغییرات منفی و یا فاجعه‌وار از افکار وسواس‌گونه آسیب‌پذیری بیشتری داشته باشند (شافران، توردارسون[۱۳۲] و راچمن، ۱۹۹۶). آمادگی برای اضطراب بدان‌گونه که راچمن به عنوان عامل مستعد کننده برای وسواس در نظر گرفت، بسیار به مفهومی که کلارک[۱۳۳] (۱۹۸۶) از آمادگی برای اضطراب در اختلال هراس ارائه داد نزدیک است. درست همان‌گونه که فرد مبتلا به اختلال هراس حس‌های فیزیولوژیک خود را به عنوان نشانه‌هایی از فاجعه تعبیر می‌کند (به عنوان مثال؛ ” من در قفسه سینه‌ام احساس تنگی می‌کنم پس من خواهم مرد!")، شخص مبتلا به OCD نیز ممکن است وجود افکار وسواس‌گونه را به عنوان نشانه‌ای از شکست و محکومیت اخلاقی تلقی کند (به عنوان مثال، “اکنون فکر تنبیه فرزندم از ذهنم گذشت پس من در عمق وجود خود شخصی خشن و غیر اخلاقی هستم!")
به عقیده راچمن (۱۹۹۸، ۲۰۰۳)، تعبیرات فاجعه‌وار موجب تفسیر دوباره و معنادهی مجدد به محرک‌هایی می‌شود که سابقاً خنثی بوده‌اند (موقعیت‌ها، افراد، عقاید و غیره)، که این مساله خود به برانگیخته شدن افکار وسواس‌گونه بیشتر می‌ انجامد. به عنوان مثال، در ابتدا فرد ممکن است تنها هنگام حضور در کلیسا افکار کفرآمیز مزاحم را تجربه کند، اما نهایتاً کار بدانجا برسد که در حین بسیاری از اعمال مذهبی چه داخل و چه خارج از کلیسا، دچار این‌گونه افکار گردد. با تعمیم یافتن برانگیختگی‌های وسواس‌گونه، اشخاص ممکن است از اجتناب به عنوان راهی برای جلوگیری از برانگیخته شدن OCD استفاده کرده و تلاش نمایند تا OCD خود را از دیگران پنهان کنند (نوت[۱۳۴] و راچمن، ۲۰۰۱). متاسفانه،‌ پنهانکاری و رفتار اجتنابی تنها موجب تقویت باورهای فاجعه‌وار می‌گردد که در نهایت احتمال بروز افکار وسواس‌گونه بیشتر خواهد شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:04:00 ق.ظ ]