کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب
 



شکل۲-۴٫ یک ماتریس مقایسه­ایی دوبه­دو
در این ماتریس، نشان­دهنده نتیجه­ مقایسه­ دوبه­دوی عناصر و با توجه به عنصر X می­باشد. معیار سطر i ام بهتر از معیار ستون j ام است اگر مقدار عنصر (i,j) بیشتر از یک باشد، در غیر اینصورت معیار ستون j ام بهتر است از معیار سطر i ام. در این صورت واضح است که یعنی عناصر قطری این ماتریس برابر است با ۱ و . در این روش برای سنجش­های غیرکمی، یک مقیاس از ۱ تا ۹ برای مقایسه­ دوبه­دوی دو عنصر، در نظر گرفته می­ شود [۱۱]، که ۱ نشان­دهنده یکسان بودن اهمیت دو عنصر و ۹ نشان­دهنده اهمیت مطلق یک عنصر بر دیگری است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مقدار ویژه­ی[۳۳] اصلی ماتریس محاسبه شده و بردار ویژه[۳۴]­ی ماتریس مقایسه متناظر با آن مقدار ویژه، اهمیت نسبی معیارهای مقایسه­شده گوناگون را بدست خواهد داد. عناصر بردار ویژه­ی نرمال، به عنوان وزن­ نسبت به معیار یا زیرمعیار و درجه نسبت به راه­حل­ها در نظر گرفته می­شوند.
سپس سازگاری[۳۵] ماتریس­های مقایسه از طریق یک نرخ سازگاری پیگیری می­ شود. یک نرخ سازگاری برابر با ۰٫۱ یا کمتر نشان­دهنده یک سطح سازگاری قابل پذیرش است که در ماتریس­های مقایسه، کدگذاری می­ شود و ماتریس­های متناظر با آن، سازگار نامیده می­شوند.
درجه­ هر راه­حل در اوزان زیرمعیار، ضرب و برای بدست آوردن درجه­ های محلی برای هر زیرمعیار، با یکدیگر جمع می­ شود. این درجه­ های محلی سپس در اوزان معیار، ضرب و برای بدست آوردن درجه­ های سراسری با یکدیگر جمع می­ شود.
به طورکلی، روند سلسله مراتبی تحلیلی برای هر راه­حل، تعدادی مقادیر وزنی بر اساس اهمیت آن راه­حل نسبت به سایر راه­حل­ها، برطبق یک معیار یکسان، تولید می­ کند. این مدل، ساختار موثری را فراهم می­سازد که در آن تصمیم­های مختلف و مفاهیم مربوط به آنها بررسی و به صورت عددی مقایسه می­گردند. این روش به کاربر کمک می­ کند که یک تصویر صحیح و متوازن از ریسک­ها و پاداش­هایی که می­توانند در نتیجه­ یک انتخاب مشخص حاصل شوند، تشکیل دهد. از جمله دیگر مزیت­های مدل روند سلسله مراتبی تحلیلی، تقارن[۳۶] ذاتی آن است که آن را برای یک پیاده­سازی با شیوه­ برنامه­نویسی شئ­گرا مناسب می­سازد: بلوک­های مدل می­توانند هنگام محاوره با فرد تصمیم­گیرنده، مدیریت و اصلاح شده و پس از آن به انجام وظایف خود بپرازند.
از جمله سیستم­هایی که از این روش جهت رفع ناسازگاری استفاده می­نماید، سیستم تصمیم­همیار هوشمندی است که به عنوان یک دستیار هوشمند جهت اخذ تصمیمات تجاری طراحی شده و شرح آن در مرجع [۱۲]، ارائه شده است.
در مرجع [۱۳]، یک مدل تغییریافته از روند سلسله مراتبی تحلیلی به منظور استخراج اولویت­های نسبی موجود در حالت­های ممکن در یک مدل گراف، ارائه شده است.
شکل ۲-۵، یک مقایسه­ ساده بین نسخه­ تغییر داده شده و روش روند سلسله مراتبی تحلیلی استاندارد را نشان می­دهد.
شکل۲-۵٫ (الف)روند سلسله مراتبی تحلیلی استاندارد، (ب) نسخه­ تغییر داده شده روند سلسله مراتبی تحلیلی.
ساختار نسخه­ تغییر داده شده روند سلسله مراتبی تحلیلی، به صورت مشخص­تر در شکل۲-۶ ارائه شده است.
Influence power
Actions
(States)
Options
Preference ranking
شکل۲-۶٫ ساختار نسخه­ تغییر داده شده روند سلسله مراتبی تحلیلی
سطح رتبه ­بندی اولویت[۳۷] شامل تمامی تصمیم­گیرندگانی است که در مدل رفع ناسازگاری در نظر گرفته می­شوند. برخلاف روند سلسله مراتبی تحلیلی استاندارد که تنها دارای یک هدف است، این سطح، این نکته را مشخص می­سازد که اهداف به منظور پی­بردن به رتبه ­بندی­های اولویت­ها برای تمامی تصمیم­گیرندگان می­باشند. سپس بررسی­ها از نقطه­نظر هر تصمیم­گیرنده به طور جداگانه صورت خواهد گرفت. سطح قدرت تأثیر[۳۸]، قدرت تأثیر تصمیم­گیرندگان گوناگون را بر روی موقعیت کلی از دیدگاه هر تصمیم­گیرنده تعیین می­سازد. سطح انتخاب[۳۹]، تمامی انتخاب­های تحت کنترل هر تصمیم­گیرنده را لیست می­ کند. در این سطح، اوزان اولویت­های تمامی انتخاب­ها بدست می ­آید. همچنین، مقایسه­ها می­توانند به علت پیچیدگی و یا بزرگی مجدداً به یک مدل زیر سلسله مراتب[۴۰] شکسته شوند. سطح اقدامات/حالات[۴۱] دنباله­ایی از نمایه[۴۲]­های اقدامات که با ترکیباتی از صفر و یک در مقابل انتخاب­ها مشخص شده ­اند را نمایش می­دهد. در این ترکیبات، صفر، تعیین­کننده­ آن است که انتخاب متناظر با آن برگزیده نشده و یک، تعیین­کننده­ آن است که انتخاب متناظر با آن برگزیده شده است. درجه­بندی اولویت کل با ضرب اوزان اولویت­های انتخاب­ها در وضعیت اقدامات، بدست می ­آید.
در سیستم مطرح شده در مرجع [۱۳]، پس از استخراج اولویت­های نسبی تمامی تصمیم­گیرندگان، این اولویت­ها به یک مدل گراف داده شده است.
فصل سوم
سیستم­های تصمیم­همیار هوشمند
سیستم­های تصمیم­همیار هوشمند
مقدمه
بسیاری از تصمیم­گیرندگان با محیط­هایی سرشار از استرس، به شدت رقابتی، با گام سریع و انبوه از اطلاعات مواجه هستند. ترکیب اینترنت که دسترسی سریع به منابع را فراهم می­سازد و پیشرفت تکنیک­های مختلف هوش مصنوعی، امکان حمایت از روند اخذ تصمیم در شرایط پرمخاطره و غیرقطعی را فراهم می­سازد. این حمایت­ها و کمک­ها، دارای پتانسیلی جهت بهبود تصمیم ­گیری از طریق ارائه­ راه­حل­هایی که بهتر از راه­حل­هایی است که بتنهایی توسط انسان گرفته می­ شود، می­باشند. این کمک­ها در قالب سیستم­هایی در زمینه ­های گوناگون از تشخیص پزشکی تا کنترل ترافیک تا برنامه ­های کاربردی مهندسی در دسترس هستند. این سیستم­ها به طور کلی سیستم­های تصمیم­همیار هوشمند نامیده می­شوند و با فراهم نمودن امکاناتی از قبیل ارائه­ اطلاعاتی درست بموقع[۴۳]، پردازش بلادرنگ، پردازش تراکنش­های روی­خط[۴۴]، اطلاعات یکپارچه و به طور کلی به­روز، سبب توسعه و ارتقاء سیستم­های تصمیم­همیار قدیمی شده ­اند [۱۴].
در این فصل، ابتدا در رابطه با ویژگی­های یک سیستم تصمیم­همیار هوشمند و تفاوت­های این سیستم­ها با سیستم­های تصمیم­همیار توضیحاتی ارائه می­گردد و در ادامه مولفه­های مختلفی که برای این نوع سیستم­ها در بررسی­های گوناگون در نظر گرفته شده، شرح داده می­ شود.
ویژگی­های سیستم­های تصمیم­همیار هوشمند
سیستم­های تصمیم­همیار هوشمند با آمیختن تکنیک­هایی برای فراهم ساختن رفتارهای هوشمند و بکارگیری قدرت کامپیوترهای مدرن به منظور حمایت و ارتقاء تصمیم ­گیری، سیستم­های تصمیم­همیار را بهبود بخشیده­اند [۱۲].
این سیستم­ها می­توانند به سرعت و با کامیابی به داده و اطلاعات جدید بدون مداخله­ی انسان پاسخ داده و به موقعیت­های پیچیده و گیج­کننده رسیدگی کنند. یادگیری از تجربه­ گذشته، اعمال دانش به منظور درک محیط، شناسایی اهمیت نسبی عناصر مختلف موجود در تصمیم، افزودن دانش افراد خبره در زمینه­ خاص تصمیم از جمله دیگر قابلیت ­های این نوع سیستم­ها می­باشد. در شکل ۳-۱ یک ساختار تئوری برای یک سیستم تصمیم­همیار هوشمند ارائه شده است [۱۶].
شکل۳-۱٫ یک ساختار تئوری برای یک سیستم تصمیم­همیار هوشمند
در این ساختار، حافظه و قدرت محاسباتی به منظور دستیابی و تحلیل حجم انبوهی از داده، و تکنیک­های هوش مصنوعی به منظور تولید رفتار هوشمندانه در موقعیت­های پیچیده­ تصمیم ­گیری، مورد نیاز می­باشند.
علاوه بر هوشمندانه عمل کردن، یک سیستم تصمیم­همیار هوشمند باید قادر باشد که در یک محیط با سایرین ارتباط برقرار کند، اشتباهات را شناسایی و تصحیح نموده و از توانایی­های دیگران سود برد. بنابراین “هوشمندی” و تأثیرگذاری می ­تواند یک ویژگی ضروری برای تمامی عواملی باشد که در یک مسئله به شیوه­ایی نسبتاً هماهنگ با یکدیگر کار می­ کنند. با در ذهن داشتن این پیش­زمینه، می­توان ویژگی­های یک سیستم تصمیم­همیار هوشمند را به صورت زیر عنوان نمود:
همکاری[۴۵]: سیستم بتواند با سایر پایگاه داده ­ها و نیز با کاربران انسانی (کاربرانی که باید با سیستم کار کنند) بخوبی کار کند و این امکان را برای آنها فراهم سازد که بجای آنکه تنها از یک راه­حل بهینه آگاه گردند، به مشاهده و اکتشاف فضای گزینه­ های ممکن به شیوه­ایی مشخص بپردازند.
تشخیص رویداد و تغییر: سیستم بتواند تغییرات و رویدادهای مهم را شناسایی و به صورت موثری با آنها ارتباط برقرار کند.
کمک به بازنمایی[۴۶]: سیستم بتواند اطلاعات را به شیوه­ایی قانع کننده، آگاهی بخش و انسان­گونه ارائه نماید.
تشخیص خطا و بازیابی: سیستم به بررسی خطاهای منطقی که عموماً، افراد آنها را مرتکب می­شوند، بپردازد. همچنین، سیستم، اطلاعاتی از محدودیت­های خود داشته باشد و موقعیت­هایی را که ممکن است به طور کامل نتواند از عهده­ آنها بر آید، بررسی نماید.
بدست آوردن اطلاعات از داده: سیستم بتواند با بهره گرفتن از تکنیک­های الگوریتمیک هوشمند، داده را پردازش و اطلاعات تولید نماید. بدین مفهوم که علاوه بر استخراج اطلاعات از حجم بسیاری از داده، ابزارهایی را برای رسیدگی به مجموعه­های کوچکی از داده و یا سایر منابع کوچکی که ممکن است شامل اشتباه و یا خطا باشند، فراهم نماید.
توانایی پیشگویی: سیستم بتواند تأثیر اقدامات را در کارایی آتی پیش­گویی نماید. بدین معنا که علاوه بر پیش ­بینی حالت محیطی بعدی، تغییر در حالات، که توسط تصمیمات مختلف صورت می­گیرد را نیز پیش ­بینی نماید.
در شکل ۳-۲، مولفه­هایی که به طور کلی در یک سیستم تصمیم­همیار هوشمند وجود دارد، نشان داده شده است [۱۲]:
شکل۳-۲٫ مولفه­های کلی یک سیستم تصمیم­همیار هوشمند
در هر سیستم تصمیم­همیار هوشمند، یک و یا ترکیبی از هر یک از تکنیک­های هوش مصنوعی که به عنوان تکنولوژی­های حمایت­کننده در شکل ۳-۲ معرفی شده ­اند، بکار برده می­ شود.
در ادامه برای کاربرد هر یک از این تکنیک­ها، سیستمی به عنوان نمونه شرح داده می­ شود.
معرفی چند سیستم تصمیم­همیار هوشمند با ساختارهای متفاوت
استفاده از الگوریتم­های تکاملی در ساختار IDSS
از جمله سیستم­های تصمیم­همیار هوشمندی که در ساختار خود از الگوریتم­های تکاملی استفاده نموده، سیستمی است که به منظور حل یک مسئله با توزیع داده­ی واقعی برای یک شرکت بزرگ سازنده­ی ماشین، طراحی و پیاده­سازی شده است [۱۷]. این سیستم، جریان­های داده[۴۷] را در یک محیط پویا، شناسایی، و با بهره گرفتن از ماژول­های بهینه­سازی یک تصمیم نزدیک به بهینه را ارائه می­دهد. همچنین این سیستم شامل ماژول­های خودآموز به منظور بهبود پیشنهادات آتی نیز می­باشد. این سیستم که ساختار آن در شکل ۳-۳ نشان داده شده، برای شرکت­های مختلف امکان نظارت بر جریان­های تجاری، نمو و انطباق سریع به هنگام تغییر موقعیت­ها و اخذ تصمیمات هوشمند براساس اطلاعات ناکامل و غیرقطعی را فراهم می­سازد.
در ابتدا داده ­های اولیه مورد نیاز سیستم وارد می­ شود و پس از بارگذاری و پردازش فایل­های ورودی، روند بهینه­سازی به صورت خودکار آغاز و پس از اتمام این روند یک راه­حل پیشنهادی توسط سیستم ارائه می­گردد. این راه­حل، پس از اینکه نتایج آن توسط یک مأمور بررسی و احتمالاً تنظیمات کوچکی بر روی آن انجام داده شد، توسط سیستم پیاده­سازی می­گردد.
در سیستم پیاده­سازی شده، تنها در کمتر از یک درصد موارد، پیشنهاد مطرح شده به صورت دستی تغییر می­یابد و این تغییرات عموماً متناظر است با اقدامات دقیقه­ی آخر مبتنی بر اطلاعات جدید. پس از آنکه روند بررسی به پایان رسید، فایل­های خروجی آماده می­باشد.
شکل۳-۳٫ ساختاری برای یک سیستم تصمیم­همیار هوشمند. ماژول­های پیشگویی، بهینه­سازی و انطباق، اطلاعات مورد نیاز فاصل کاربر، پایگاه داده و ماژول گزارش را در اختیار آنها قرار می­ دهند.
وظیفه­ی ماژول بهینه­سازی، ارائه­ بهترین راه­حل از میان تمامی راه­ حل­های ممکن با توجه به شرایط فعلی مسئله می­باشد و از آنجا که این پیشنهاد مبتنی بر یک پیش ­بینی است، بین ماژول­های پیشگویی و بهینه­سازی یک ارتباط قوی وجود دارد. بدین صورت که، واحد بهینه­سازی یک راه­حل ممکن را تولید می­ کند که ورودی ماژول پیشگویی می­باشد، سپس واحد بهینه­سازی از خروجی­های بدست آمده از ماژول پیشگویی برای ارزیابی راه­حل ورودی استفاده می­نماید. پیاده­سازی ماژول بهینه­سازی می ­تواند با بهره گرفتن از الگوریتم­های پردازش تکاملی صورت گیرد. اگرچه سیستم­های نرم­افزاری هوشمند به یک ماژول پیشگویی و یک بهینه­ساز نیاز دارند ولی این واحدها بتنهایی برای محیط­های امروزی که به سرعت تغییر می­یابند، کافی نیستند. ماژول پیشگویی باید دارای قابلیت انطباق و یادگیری از تغییرات محیطی را داشته باشد، زیرا یک پیش ­بینی درست با توجه به شرایط فعلی ممکن است برای شرایط آینده صحیح نباشد. این سازگاری، با اندکی تغییر و اصلاح رابطه­ آموخته شده میان ورودی و خروجی (به مقدار نیاز) صورت می­گیرد. این تغییرات ممکن است هر ثانیه، دقیقه، ساعت، روز، هفته و یا ماه، برحسب اینکه شرایط محیط با چه سرعتی تغییر می­یابد، مورد نیاز باشد. برخی از روش­های پیش ­بینی کلاسیک، برای حل این نوع از مسائل بر استفاه از داده ­های اخیر تأکید دارند. یک شیوه­ ایده­آل می ­تواند فرکانس بروزرسانی خود را با اندازه ­گیری پیوسته­ی خطاهای پیش ­بینی خود و تنظیم پارامترهای خود بر طبق آن، تعیین نماید. بنابراین، سیستم انطباق، سرعت تطبیق خود را نیز وفق می­دهد. ماژول انطباق، ورودی­ ها و خروجی­های اخیر را دریافت و از این داده ­ها برای ساخت و آموزش ماژول پیشگویی استفاده می­نماید. این ساختار علاوه بر ماژول­های پیشگویی، بهینه­سازی و انطباق که اساس و بنیاد راه­حل سازگار پیشنهادی را تشکیل می­ دهند، شامل یک فاصل کاربر گرافیکی به منظور برآورده ساختن نیازهای اولیه­ کاربر، یک پایگاه داده به منظور ذخیره­ی اطلاعات و یک ماژول گزارش به منظور دستیابی ساده و آسان به اطلاعات، نیز می­باشد.
این ساختار می ­تواند از تصمیمات هوشمند در بسیاری از زمینه­ ها از شناسایی تقلب تا مسیریابی تا مدیریت سهام بکار رود. در اغلب موارد، مشخصه­ها و ویژگی­های یک مسئله، قابل تفکیک به پیش ­بینی، بهینه­سازی و انطباق است و از آنجا که طراحی و ساخت دو ماژول اول می ­تواند مستقلاً صورت گیرد و سپس با مسئله­ مورد بررسی وفق یابد، این سیستم در بسیاری از زمینه­ ها به صورت گسترده­ایی قابل کاربرد می­باشد.
استفاده از عامل هوشمند در ساختار IDSS
شیوه ­های اولیه­ گنجاندن هوش مصنوعی در سیستم­های تصمیم­همیار، بر فراهم نمودن یک دستیار ماهر جهت فرمول­بندی استراتژی و نیز استفاده از یک مولفه­ی سیستمی خبره به منظور یاری رساندن به کاربر در حین مرحله­ شناسایی مسئله از روند تصمیم ­گیری تمرکز داشتند [۱۸]. عامل­های هوشمند، سیستم­هایی نرم­افزاری هستند که در محیط­های پویا، پیچیده و مجازی ساکن شده و شرایط این محیط­ها را به صورت خودکار، درک و بر اساس آن عمل می­نمایند. هدف این عامل­ها، تحقق بخشیدن به مجموعه­ایی از اهداف و یا وظایفی است که به منظور انجام آنها طراحی شده ­اند. همچنین این عامل­ها به عنوان مکانیزمی جهت کمک به کاربران کامپیوتر در مواجهه با حجم زیاد کار و اطلاعات نیز در نظر گرفته می­شوند. تکنولوژی عامل می ­تواند از طریق پالایش و بازیابی اطلاعات به منظور یاری رساندن به انواع کاربران نهایی مورد استفاده قرار گیرد. عامل­ها قادرند با درک نیازهای کاربران و وفق دادن فاصل سیستم نرم­افزاری، محاوره و فعل و انفعال انسان با کامپیوتر در انجام یک وظیفه را موثرتر نماید.
از جمله سیستم­های تصمیم­همیار هوشمندی که در ساختار خود از یک عامل هوشمند استفاده نموده، یک سیستم نرم­افزاری مبتنی بر زبان با محوریت کاربر با نام MicroDEMON است که به منظور یاری رساندن به تصمیم­گیرندگان حوزه ­های مختلف تجاری طراحی شده است [۱۲]. عامل هوشمند موجود در این سیستم، در واقع یک سیستم تولید و مدیریت محاوره است که در قالب یک فاصل شهودی و ساده در استفاده[۴۸] پیاده­سازی شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-09-25] [ 09:54:00 ق.ظ ]




مکتب انسان‌گرایی
گوردن آلپورت
به نظر آلپورت روان‌نژندی پیامد «نقصان و کمبود سلامت روانی» است. فرد روان‌نژند پرتوقع، سلطه‌جو، حسود، هیستریک و انفعالی است و دلش به حال خودش می‌سوزد. خودمحوری روان‌نژندی فاقد کنترل است.
تا پایان جنگ جهانی دوم تعدادی پژوهش تجربی در مورد ماهیت ـ سلامت شخصی انجام شده است که این مطالعات به نتایج نسبتاً همخوانی دست‌یافته‌اند. آلپورت نتایج این مطالعات را به صورت شش معیار در مورد پختگی و بلوغ روانی خلاصه کرده است:
نخستین معیار بلوغ روانی، توانایی گسترش خویشتن است. کودکان نوعاً خودمحور هستند؛ اما علایق افراد بالغ در خارج از خودشان ریشه دارد و از جمله علاقه آن‌ها به سلامتی و بهزیستی دیگران می‌باشد.
دومین معیار سلامت و بلوغ به چگونگی ارتباط یا تعامل فرد با دیگران مربوط می‌شود. ارتباط فرد بالغ با دیگران صادقانه و صمیمی است، به‌ویژه با خانواده و دوستانش.
سومین معیار سلامت روان‌شناختی را «امنیت عاطفی» می‌نامد. شخص بالغ می‌تواند محرومیت‌ها و تحریکات غیرقابل‌اجتناب زندگانی را بدون از دست دادن وقار و متانت تحمل نماید. این بدین معنی نیست که این افراد راحت و آسوده، بشاش و خوش‌بین و ساده‌انگار هستند، برعکس این افراد برحسب موقعیت خلقی هستند.
چهارمین معیار سلامت شخصی در نظریه آلپورت، هوش کنشی یا عقل سلیم است. افکار و ادراک فرد بالغ به‌طور کلی کارآمد و درست است. این مسأله پرسشی را در مورد رابطه بین سلامت روانی و هوش پدید می‌آورد. افراد بالغ معمولاً هوش بالای متوسط دارند ولی هر کسی که هوش بالای متوسط داشته باشد الزاماً بالغ نیست.
پنجمین ویژگی افراد بالغ، «بصیرت نسبت به خویشتن» است. هر کسی فکر می‌کند که نسبت به خودش بصیرت و بینش دارد اما در واقع چنین نیست. آلپورت بصیرت به خویشتن را به این صورت تعریف می‌کند. «… رابطه آن­چه فرد فکر می‌کند هست و آن­چه دیگران در مورد او فکر می‌کنند. بخصوص روان­شناسی که فرد را مطالعه و بررسی می‌کند …»
آخرین معیار آلپورت برای سلامت و روان‌شناختی همانند یونگ و مک دوگال جهت‌گیری است که ترجمه اصلاح آلمانی است. جهت‌گیری یعنی این­که زندگی فرد بالغ به سوی هدف یا اهداف انتخاب‌شده‌ای در حرکت باشد. هر فرد اهداف خاصی برای زندگی دارد که سعی عمده‌اش مصروف رسیدن به آن می‌شود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

به عقیده آلپورت جهت­گیری نتیجه نوعی فلسفه یکپارچه ساز در زندگی است که تحت نظارت این فلسفه ارزش‌ها، اهداف و ایده‌های فرد سازمان‌دهی می‌شوند. به نظر آلپورت مهم‌ترین فلسفه زندگی مذهب است.
آبراهام مزلو
او انسان سالم را خودشکوفا می‌نامد و این‌گونه بیان می‌کند که خواستاران تحقق خود، نیازهای سطوح پایین‌تر خود یعنی: نیازهای جسمانی، ایمنی، تعلق، محبت و احترام را برآورده ساخته‌اند. روان‌پریش و روان‌نژند نیستند و سایر اختلال‌های آسیب‌شناختی را ندارند. آن‌ها الگوهای بلوغ، پختگی و سلامت می‌باشند. با حداکثر استفاده از همه قابلیت‌ها و توانایی‌های خود، خویشتن خویش را فعلیت و تحقق می‌بخشند. می‌دانند کیست‌اند و چیست‌اند و به کجا می‌روند. خواستاران تحقق خود، تکاپو نمی‌کنند، بلکه تکامل می‌یابند. ویژگی‌های آن‌ها را می‌توان فهرست‌وار نام برد که عبارت‌اند از: ادراک صحیح واقعیت، پذیرش کلی طبیعت دیگران و خویشتن، خودانگیختگی، سادگی و طبیعی بودن، توجه به مسائل بیرون از خویشتن، نیاز به خلوت و استقلال، تازگی مداوم تجربه‌های زندگی، نوع‌دوستی، کنش مستقل، تجربه‌های عارفانه یا تجربه‌های اوج، روابط متقابل با دیگران، تمایز میان وسیله و هدف و خیر و شر، حس طنز مهربانانه، آفرینندگی و مقاومت در مقابل فرهنگ پذیری.
کارل راجرز
به عقیده راجرز آفرینندگی مهم‌ترین میل ذاتی انسان سالم است. همچنین، شیوه‌های خاصی که موجب تکامل و سلامت فرد می‌شود و به میزان محبتتی بستگی دارد که کودک در شیرخوارگی دریافت کرده است. ارضای توجه مثبت غیر مشروط و دریافت غیر مشروط محبت و تأیید دیگران برای رشد و تکامل سلامت روانی افراد بااهمیت است. شخصیت‌های سالم فاقد نقاب، ماسک هستند و با خودشان روراست هستند. چنین افرادی آمادگی تجربه را دارند و لذا بسته نیستند، انعطاف‌پذیرند و حالت تدافعی ندارند و از بقیه انسان‌ها عاطفی‌ترند زیرا عواطف مثبت و منفی وسیع‌تر را در مقایسه با انسان‌های تدافعی تجربه می‌کنند.
به عقیده راجرز اساسی‌ترین خصوصیت شخصیت سالم، زندگی هستی دار است، یعنی آماده است و در هر تجربه ساختاری را می‌یابد و بر اساس مقتضیات، تجربه لحظه بعدی به سادگی دگرگون شود. انسان سالم به ارگانیزم خودش اعتماد می‌کند. هر چه سلامت روان انسان بیشتر باشد آزادی عمل و انتخاب بیشتری را احساس و تجربه می‌کند، انسان سالم محدودیت فکری نداشته و عمل خویشتن را آزادانه انتخاب می‌کند. انسان سالم آفرینش گری دارد زیرا انسان خلاق با محدودیت‌های اجتماعی و فرهنگی هماهنگی و سازش منفعلانه ندارد، تدافعی نیست و به تمجید وستایش دیگران نیز دلخوش نمی‌کند.
مکتب رفتارگرایی
بی. اف. اسکینر
سلامت روانی و انسان سالم به عقیده اسکینر معادل با رفتار منطبق با قوانین و ضوابط جامعه است و چنین انسانی وقتی با مشکل روبرو شود تا هنگامی‌که از نظر جامعه بهنجار تلقی شود، از طریق شیوه اصلاح رفتار برای بهبودی و بهنجار کردن رفتار خود و اطرافیانش به‌طور متناوب استفاده می‌جوید. بعلاوه انسان بایستی آزاد بودن خودش را نوعی توهم بپندارد و بداند که رفتار او تابعی از محیط است و هر رفتار توسط معدودی از عوامل محیطی مشخص می‌گردد. انسان سالم کسی است که از تأیید اجتماعی بیشتری به خاطر رفتارهای متناسب، از محیط و اطرافیانش دریافت کند. شاید معیار تلویحی دیگر در مورد خصوصیات انسان سالم از دیدگاه اسکینر این باشد که انسان باید از علم، نه برای پیش‌بینی، بلکه برای تسلط بر محیط خویش استفاده کند. در این معنا فرد سالم کسی است که بتواند برای انجام هر روش، بیشتر از اصول علمی استفاده کند و به نتایج سودمند‌تری برسد و مفاهیم ذهنی مثل امیال، هدفمندی، غایت نگری و امثالهم را کنار بگذارد.
مکتب شناختی
ویلیام گلاسر
انسان سالم بنابر نظریه گلاسر کسی است که دارای این ویژگی‌ها باشد.
۱- واقعیت را انکار نکند و درد و رنج موقعیت‌ها را با انکار کردن نادیده نگیرد، بلکه با موقعیت‌ها به صورت واقع‌گرایانه روبرو شود.
۲- هویت موفق داشته باشد، یعنی عشق و محبت بورزد و هم عشق و محبت دریافت نماید. هم احساس ارزشمندی کند و هم دیگران احساس ارزشمندی او را تأیید کنند.
۳- مسؤولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد و به شکل مسؤولانه رفتار کند، پذیرش مسؤولیت کامل‌ترین نشانه سلامت روانی است.
۴- توجه او به لذات درازمدت‌تر، منطقی‌تر و منطبق با واقعیت باشد.
۵- بر زمان حال و آینده تأکید نماید، نه بر گذشته و تأکید او بر آینده نیز جنبه درون‌گرا داشته باشد نه به صورت خیال‌پردازی باشد.
واقعیت درمانی گلاسر نیز بر سه اصل قبول واقعیت، قضاوت در درستی رفتار و پذیرش مسؤولیت رفتار و اعمال استوار است و چنآن­چه در شخصی این سه اصل تحقق یابد، نشانگر سلامت روانی اوست.
آلبرت الیس
الیس در پیدایش بیماری عاطفی یا سلامت روان‌شناختی هر سه عامل فیزیولوژیکی، جسمانی و روان‌شناختی را مورد توجه قرار می‌دهد. الیس از لحاظ گرایش‌های انسانی تا حدودی زیاد به مزلو شباهت دارد. به نظر او، عدم سلامت روانی انسان از تمایلات ذاتی و نامطلوب هر انسانی برای نیاز مفرط به برتری از دیگران و همه‌فن‌حریف شدن، توسل به عقاید احمقانه و بدبینانه، پرداختن به تفکرات آرزومندانه و توقع خوش‌رفتاری و خوبی مداوم از دیگران، محکومیت خویشتن و تمایلات عمیق به زودرنجی و آشفتگی ناشی می‌شود. اگر انسان به این تمایلات طبیعی و درعین‌حال ناسالم خودش نرسد، دیگران و دنیای خارج را مورد سرزنش و نکوهش قرار می‌دهد. الیس معتقد است که افکار منطقی و عقلی به عواقب و پیامدهای منطقی منتهی می‌شود و در نتیجه به سلامت روانی فرد ختم می‌شود. به‌طور خلاصه ویژگی‌های سلامت روان‌شناختی از دیدگاه الیس عبارت‌اند از:
۱- عشق ورزیدن به دیگران و جویای محبت آنان شدن، البته فرد سالم در جستن محبت دیگران افراط نمی‌کند.
۲- انجام دادن کار به خاطر نفس کار نه به خاطر دیگران، لذت بردن از خود فعالیت نه از نتایج آن، فرد سالم با این عمل به سوی کمال حرکت می‌کند.
۳- طبیعی بودن ناکام شدن و در صورت عدم توانایی مقابله با ناکامی انسان سالم آن را می‌پذیرد. انسان سالم در هنگام ناکامی موقعیت را تخریب نمی‌کند بلکه سعی دارد آن را به صورت عینی ادراک نماید.
۴- نسبت ندادن شکست‌ها به عوامل بیرونی چون موارد بیرونی به‌خودی‌خود موجب اختلال و ناسلامتی نمی‌شوند مگر این‌که فرد تلقین به نفس نماید.
۵- عدم ترس شدید از خطرهای بالقوه. انسان سالم سعی می‌نمایند تا حد امکان احتمال خطر را کاهش می‌دهد ولی از آن بیش‌ازحد بیمناک و هراسناک نمی‌شود.
۶- تلاش برای کسب استقلال و مسؤولیت و عدم روگردانی از کمک‌های دیگران در صورت لزوم.
۷- انجام وظیفه محوله از خصوصیات انسان سالم است. فرد سالم زندگی را همراه با مسؤولیت و حل مشکلات آن لذت می‌داند.
۸- فرد سالم بیش از آن‌که به گذشته فکر کند به حال و وضعیت موجود یعنی «این­جا و اکنون» توجه دارد.
۹- کمک کردن به دیگران و نگران در مورد مشکلات دیگران و در صورت عدم توفیق در کمک به دیگران وضعیت آن‌ها و مشکل آنان را می‌پذیرد.
۱۰- فرد سالم برای هر مشکل راه‌ حل ‌های مختلفی را در نظر دارد و سعی دارد که بهترین راه‌حل را در حد توانش انتخاب کند. به نظر فرد سالم راه‌ حل ‌های موجود نسبی هستند و برحسب موقعیت تغییرپذیر هستند.
۱۱- فرد سالم نگرش‌ها و رفتارش «الزام و اجبار» ندارد و می‌تواند خودش را از قیدوبندها رها نماید و در جهت سلامتی نفس حرکت کند.
همان‌طور که مشاهده می‌گردد متغیرهای مختلفی در سلامت روان دخیل‌اند، یکی از متغیرهایی که در این پژوهش به آن پرداخته شده است، ایمان مذهبی می‌باشد که در این فصل به توضیح آن پرداخته شده است.
۲-۳٫ ایمان مذهبی
۲-۳-۱٫ تعریف ایمان
ایمان در لغت به معنای تصدیق و در اصطلاح دینی به معنای تصدیق و تسلیم به خدا و پذیرش حقانیت پیامبران الهی و کتب و فرمان‌هایی است که خداوند برای هدایت و تربیت انسان‌ها فرستاده است. در گفتاری از امیرالمؤمنین (ع) ایمان شناختن به دل و اقرار به زبان و عمل و بردن فرمان با اندام­ها و جوارح معرفی شده است (بدخشانی، ۱۳۸۸).
برخی نویسندگان (مثلاً، آذربایجانی، ۱۳۸۷، ص. ۱۳۱) معتقدند که ایمان یکی از ویژگی‌های تأثیرگذار شخصیت است و از لحاظ سلسله مراتبی در بالاترین سطح و به‌عنوان عامل مرتبه‌ی سوم قلمداد می‌شود. به اعتقاد این نویسندگان ایمان مذهبی تأثیری گسترده بر ابعاد عاطفی، اخلاقی و اجتماعی زندگی انسان می‌گذارد و همه ابعاد این تأثیرات را نمی‌توان با ابزارهای مادی­گرایانه اندازه‌گیری کرد.
برخی از محققان مانند فولر (۱۹۸۱) ایمان را مفهومی انسجام دهنده قلمداد می‌کنند که نیاز به دین ندارد. در این دیدگاه، ایمان به‌عنوان عاملی برای انسجام بخشیدن به نیروهای متعدد و روابطی که زندگی مردم را تشکیل می‌دهد تعریف می‌شود که انسان‌ها را به سمت زندگی و زیستن سوق می‌دهد. در این دیدگاه، ایمان اساسی‌ترین مقوله در تلاش انسان برای ارتباط با تعالی (وجود بالا و فراتر از حدود تجربه ماده) قلمداد شده است (وارن، ۲۰۰۶، به نقل از گودرزی).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ق.ظ ]




پس اگر در یک امر اختلافی میان فقیهان مانند ارث بردن زوجه از اموال زوج، قانون گذار نظری را برگزیند که ارفاق بیشتری برای زنان باشد دیگر نمی توان بر قانون گذار خرده گرفت، حتی اگر نظر مزبور معتبر غیرمشهور باشد[۲۲۶].

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۵-۲-۳- راهکاری برای جبران نقیصه سهم الارث زوجه
باید اذعان داشت که تفاوت در فرض زن و شوهر ناشی از ادله دیگر یا استنباط فقیهان نیست تا دنبال راه حلی برای تغییر آن بود بلکه مستند به حکم قرآنی یعنی آیه ۱۱ سوره مبارکه نساء می باشد، پس امکان تغییر آن در نظام حقوق اسلامی و در سایه قانون اساسی امکان ندارد، برای چاره جویی باید بدنبال راه حل های فرعی بود که از آن جمله می توان وصیت را نام برد.
ساده ترین وسیله برای شوهری که مایل است همسر او بیش از فرض خود از ترکه ببرد استفاده از وصیت است. شوهر می تواند ثلث ترکه خود یا کمتر از آن را به سود همسر وصیت کند و بدین وسیله بر میزان فرض او بیفزاید.
قانون گذار نیز می تواند با ایجاد «فرض حقوقی» این وسیله را تکمیل کند. به عنوان مثال، قانون گذار می تواند اعلام کند «درصورتی که زن همراه با طبقه دوم یا سوم وارثان فرض می برد، چنین فرض می شود که شوهر ثلث خود را به سود زن وصیت کرده است مگر اینکه خلاف آن از وصیت نامه متوفی یا سایر اسناد به جای مانده از او استنباط شود».
بدین ترتیب، وصیت بر شوهر تحمیل نمی شود و او می تواند به هر وسیله که در اختیار دارد (وصیت نامه یا یادداشت خصوصی) اراده مخالف خود را بیان کند؛ زیرا چنین وصیتی واجب نیست، مفروض است. از سوی دیگر، چون پس از انتشار قانون همه آگاه بر آن فرض می شوند، سکوت شوهر در برابر این فرض حمل بر رضای ضمنی به وصیت می شود. همچنانکه سکوت در برابر متعارف، حمل بر رضای ضمنی به پذیرش مفاد آن در قرار داد است (ماده ۲۲۰ ق.م). و مانند این فرض در فقه در «شروط ضمنی» و «شروط بنایی» پیشینه ایی روشن دارد. در واقع، حکم قانون رضای شوهر (موصی) را که به حکم غلبه احساس و فرض شده است، تکمیل می کند و آزادی اراده او در بیان تایید یا رد فرض قانون، اشکال تحمیل یا اجبار به وصیت را از بین می برد.
به بیان دیگر، «وصیت مفروض» (اگر پذیرفته شود) همان نقشی را دارد که قوانین تکمیلی و عرف در قراردادها بر عهده دارند و به همین دلیل هم باید آن را جانشین اراده موصی غافل یا فرصت نیافته شمرد. این فرض، با حکم قرآن مجید در تعیین فرض زن نیز مخالفت ندارد، زیرا نه تغییری در آن می دهد و نه آن را حذف می کند؛ برعکس تمهید «وصیت مفروض» در راستای حقوقی کردن تکلیف یا ترغیب اخلاقی قرآن به وصیت کردن معروف به سود پدر و مادر و خویشان است، زنان را نیز راضی و دلبسته به خانواده و ترغیب به حسن معاشرت با شوهر می سازد.
وصیت مفروض در هر مورد که عدالت اقتضا کند قابل استفاده است و نباید آن را ویژه ترمیم ارث زن پنداشت. به عنوان مثال، در موردی که یکی از فرزندان خانواده پیش از پدر مرده است و اکنون فرزندان او (نواده ها) در نتیجه اجرای قاعده «الاقرب یمنع الابعد» از ترکه پدربزرگ محروم می ماند، فرض وصیت معادل سهمی که به پدر آنان در صورت حیات می رسید، منع قائم مقامی نواده ها را در حالت وجود فرزند متوفی جبران می کند و وسیله اجرای عدالت قرار می گیرد[۲۲۷].
۵-۳- نظر رهبر معظم انقلاب راجع به اصلاح ارث زوجه
شبکه جام جم مصاحبه ایی با ایشان در مورد اصلاح ارث زوجه داشته است که متن آن بدین شرح است:
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
رهبر معظم انقلاب اسلامی «مدظلّه العالی»
سلام علیکم
احتراماً پیرو بیانات حضرت عالی در دیدار با جمع کثیری از بانوان نخبه در روز ولادت زهرای اطهر سلام الله علیه درخصوص «ارث زوجه» مستدعی است به سوالات ذیل پاسخ فرمایید تا زمینه ی اصلاح مقررات مرتبط فراهم آید.
نظر مبارک را نسبت به میراث زوجه از اموال غیرمنقول زوج مرقوم بفرمایید
بسمه تعالی
پاسخ: در صورت فرزنددار بودن شوهر یک هشتم از عین اموال منقول و یک هشتم از قیمت اموال غیرمنقول اعم از عرصه و اعیان ارث می برد و در صورت نداشتن فرزند، حتی از همسر دیگر سهم او یک چهارم است.
اگر ورثه از ادای قیمت اموال غیرمنقول به زن امتناع نماید در این جا حکم مذکور چیست؟
بسمه تعالی
پاسخ:امتناع آنها تاثیری در حکم مساله ندارد .
در باب ارث زوجه از قیمت زمین دو فتوا بین فقهای عظام وجود دارد وشنیده ایم که نظر مبارک حضرت عالی این است که زوجه از قیمت زمین ارث می برد. خواهشمند است بفرمایید که آیا در این مساله بین این که زوجه از میت صاحب فرزند باشد یا خیر تفاوتی وجود دارد؟
پاسخ: زوجه خواه دارای فرزند از شوهرش باشد یا نباشد از قیمت زمین خواه زمین خانه یا مغازه یا زمین باغ و مزرعه باشد ارث می برد.
اگر از میت منزلی به جا مانده باشد و ورثه ایی جز زوجه و فرزند نداشته باشد، آیا زوجه از زمین و ساختمان هر دو ارث می برد؟
پاسخ: در فرض سوال زوجه فقط از قیمت زمین و قیمت ساختمان روی آن حق ارث دارد و از عین زمین ارث نمی برد[۲۲۸].
۵-۴- بررسی روند اصلاح مواد ۹۴۶ و ۹۴۷ و ۹۴۸ ق.م
مجلس شورای اسلامی در تاریخ ۶بهمن ۱۳۸۷ مواد ۹۴۶و۹۴۸ ق.م را اصلاح کرده و ماده۹۴۷ ق.م را حذف نمود در مورد اینکه چه امری موجب تغییر این مواد گردید و بحث راجع به آن چگونه آغاز شد لازم به ذکر است که برای اولین بار این طرح در دوره ششم مجلس، توسط فراکسیون زنان مجلس در تاریخ دوم شهریور ۱۳۸۲ مطرح گردید و بعد از بحث و تبادل نظر که در چند جلسه در مجلس شورای اسلامی و کمسیون قضایی و حقوقی راجع به آن صورت گرفت، سرانجام در سال ۱۳۸۷ این طرح به تصویب و از فروردین ماه۱۳۸۸ به اجرا گذاشته شد.
به منظور آشنایی بیشتر از چگونگی روند اصلاح مواد مذکور به ارائه مشروح مذاکرات مجلس راجع به آن می پردازیم.
جلسه علنی روز یکشنبه دوم شهریور ماه ۱۳۸۲ ه.ش طرح فوریت اصلاح مواد راجع به ارث زوجه از زمین در تاریخ دوم شهریور ماه ۱۳۸۲ش، توسط فراکسیون زنان مجلس در مجلس شورای اسلامی مطرح شد.
پیشنهادی که فراکسیون زنان مجلس داشتند این بود که زوجین از تمام اموال یکدیگر ارث ببرند و استثنایی در مورد زمین نباشد. همچنین در صورتی که زوجه وارث منحصربه فرد است از تمام ترکه ارث ببرد.
علتی که برای این موضوع مطرح شده این است که وقتی زنی همسرش فوت می کند، علاوه بر مصیبت وارده باید مسائل اقتصادی را هم به دوش بکشد. در روستاها نیز تنها چیزی که ارزش دارد زمین است و هنگامی که از زمین چیزی به زن داده نمی شود در واقع استقلال اقتصادی از زن گرفته شده و او را محتاج به دیگران می کند و با توجه به تشکیل حکومت جمهوری اسلامی که حکومت موظف است به زنان سرپرست خانوار رسیدگی کند. این صحیح نیست که از یک طرف مال او را از او بگیرند و از طرف دیگر بخواهند از او حمایت بکنند. همچنین بیان شده که با توجه به نظر امام خمینی(ره) که می فرمودند: «ضمن این که ما معتقد به فقه سنتی هستیم، باید فقه پویا و اجتهاد به روز را هم برای تشکیل حکومت اسلامی در نظر داشه باشیم».
به نظر می رسد که این موضوع یکی از اولویت های مسائل زنان کشور ماست و لازم است که هر چه زودتر این طرح به تصویب و فوریت برسد و با اقتضائات زمان و مکان فعلی و مشارکت و پیشرفتی که زنان در حوزه های مختلف کرده اند مطابقت عینی و دقیق دارد. برخی از نمایندگان با این طرح مخالفت کرده اند دلیل آنان این بود که در این باره بین فقها اختلاف نظر است، اما قول مشهور این است که زوجه از عرصه و عین ابنیه و اشجار ارث نمی برد. سرانجام طرح فوریت اصلاح مواد، در این جلسه به تصویب نرسید و بصورت عادی جهت بررسی به کمسیون ارجاع داده شد[۲۲۹].
۲- جلسه علنی روز دوشنبه، ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۳۸۳ ه.ش. در این جلسه بحث اصلاح مواد مذکور با گزارش کمسیون قضایی و حقوقی مجلس آغاز گردید که به شرح آن می پردازیم.
سید محمد کاظم مرتضوی (عضو کمسیون قضایی) گزارش کمسیون قضایی و حقوقی به مجلس شورای اسلامی طرح اصلاح موادی از قانون مدنی به شماره ترتیب چاپ (۱۸۸۹) که با قید یک فوریت جهت رسیدگی به این کمسیون ارجاع شده بود در جلسات متعدد با حضور کارشناسان ذیربط مطرح گردید و پس از بحث و تبادل نظر با اصطلاحاتی به شرح زیر در جلسه مورخه ۲۵/۱/۱۳۸۳ مورد تایید کمسیون قرار گرفت. اینک گزارش آن تقدیم مجلس محترم شورای اسلامی می گردد:
طبق قانون مدنی در وضعیت فعلی در صورتی که مردی فوت کند چنان چه همسرش فرزند داشته باشد یک هشتم و در صورتی که فرزند نداشته باشد یک چهارم از ارثیه را می برد و چنان چه وارث دیگری برای مرد متصور نباشد، در این صورت بقیه میراث بلاوارث تلقی گردیده و در اختیار حاکم است اصلاحاتی که با این طرح تقدیم شده و در کمسیون صورت گرفته و پیشنهاد طراحان بوده این است که زن در صورتی که شوهرش فوت کند و وارث دیگری نداشته باشد، مثل مرد تمام میراث خود را به خود اختصاص بدهد و تغییر دیگر این که زن در حال حاضر از عرصه ارث نمی برد ولی در اصلاحاتی که الان صورت گرفته از کل ماترک ارث می برد، بعد از قرائت گزارش کمسیون، از سوی موافقان و مخالفان مطالبی بیان شد که به ذکر خلاصه ایی از آنها می پردازیم:
مخالفان: برخی گفته اند که این طرح شاید واقعاً منتج به نتیجه نباشد زیرا با ادبیات فقهی و حقوقی تنظیم نشده و ظاهراً بر خلاف نظر مشهور فقهاست. علاوه بر این، سخن امام (ره) فرمودند: شرایط زمان و مکان در امر اجتهاد موثر است، مربوط به جایی است که می تواند موثر باشد.
موافقان: اگرچه روایاتی هست که بر محرومیت زوجه از بعضی ترکه دلالت دارد اما روایاتی چون «ابن ابی یعفور» وجود دارد که به ارث زوجه از جمیع ترکه دلالت می کند همچنین با بررسی تاریخی این موضوع در می یابیم که محرومیت زوجه از زمین ها مبنای تاریخی دارد و بر اساس سنت گذشته این قانون وضع شده است. یعنی بر اساس قومی و قبیله ایی بودن زندگی مردم، معمولاً اگر شوهر زنی فوت می کرد، باید به قوم و قبیله پدرش باز می گشت و درنتیجه اگر زمینی به 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ق.ظ ]




چون دو لشکر با یکدیگر برخورد کردند، نبردی سخت در گرفت و آتش جنگ زبانه کشید و نیزه‌ها به کار افتاد و برق شمشیرها بدرخشید. سرانجام افراسیاب پشت به جنگ کرده و تنها چیزی که او را از تیزی شمشیرها و چنگال مرگ رهانید آن بود که هنوز اجلش فرا نرسیده بود.
افراسیاب خود با دیگر گریختگان سپاهش چون باد بگریخت. بدین‌سان آنان را عراق از خود راند و کوهستان آنان را چون آب دهان بیرون افکند و خراسان ایشان را به سوی ماوراءالنهر جنباند.
کیکاووس به سوی فارس آمد و کارهای آن‌جا را بررسی کرد و پرتو نیک بختی بر آن سرزمین بتابانید. آن‌گاه راه خراسان در پیش گرفت و از آن‌جا به بلخ آمد. در این راه هر ناحیه و مرزی که گرفته شده بود آن را بازپس گرفت و هر حقی که نابود گشته بود به خداوندش بازگردانید و دشمنان را سرکوب کرد. نیکی و فزونی به سوی او روان شد و کارپادشاهی‌اش سامان یافت و فرمان‌روایی‌اش شاداب‌تر و جوان‌تر از پیش گردید. به توس و گیو و دیگر سران خلعت پوشاند و آنان را به فرمانداری شهرها برگزید و سپهبدی ایران را ویژه‌ی رستم کرد و دوباره فرمان‌روایی نیم‌روز و کابل و هند را از آن او کرد و به او خلعت بخشید و وی را به کشورش بازگرداند.
یادکرد ساختن کیکاووس کاخ بابل را و بالا رفتن از آن به سوی آسمان
چون خداوند نام کیکاووس را برافراشت و به او پایگاه والا بخشید و پادشاهی جهان و جهانیان را به او داد و دارایی‌های بی‌مانندی بهره‌ی او ساخت، ماندن در عراق را برگزید و در شهر بابل کاخی بلند برافراشت که خانه‌های آن از سنگ، آهن، برنج، سرب، سیم و زر بود و ارمغان‌ها و باژهای گوناگون از روم و هند و چین برایش فرستادند؛ باز دیو به نزد او آمد تا لگام او را به دست گیرد و او را بگرداند و گم‌راه کند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

با آمدن دیو کیکاووس خرد از دست داد و بی‌شرمی و خودرایی پیشه نمود و از حال بگردید تا جایی که دعوی خدایی کرد و بر آن شد که به آسمان بر شود و از چند و چون آن آگاه گردد و بر کرانه‌های آسمان نیز مانند زمین فرمان براند. پس فرمان داد تا چهار جوجه‌ی عقاب را بگیرند و آن‌ها را پرورش دهند تا نیرو گیرند. آن‌گاه به پشت بام کاخ که بلندای آن چهارصد ارش بود بر آمد و فرمان داد که بر چهار گوشه‌ی تختی سبک چهار نیزه فرو کنند و در نیزه‌ها پاره‌ی گوشتی بیاویزند و عقاب‌ها را به پایه‌ی نیزه‌ها ببندند سپس خود با جنگ‌افزار بر تخت نشست. عقاب‌ها برای رسیدن به گوشت‌ها به پرواز درآمدند و هر دم بالا و بالاتر رفتد تا به بالاترین جای میان آسمان و زمین رسیدند و چون گرسنگی و سوزش آفتاب بر آن‌ها فشار آورد از پرواز باز ماندند و همراه تخت در سرزمین «سیراف» که بدترین جاهاست به زمین افتادند و کیکاووس در پست‌ترین جای‌ها بر زمین درافتاد و هوش از سرش رفت. زیرا که خواست خدا چنان بود که نمیرد و از او سیاوش و از سیاوش کیخسرو درآید و افراسیاب را نابود کند.
چون کیکاووس به هوش آمد خویشتن را درهم شکسته و در آستانه‌ی مرگ یافت و از کسانی که در آن‌جا بودند خواست که برایش شیر و آب بیاورند. چون مردم برای او شیر و آب آوردند، آن‌جا را سیراف یعنی شیر آب نامیدند و هنگامی که مردمان سیراف کیکاووس را شناختند او را به خانه‌ای بردند و از او پرستاری کردند. یاران و سران کشور از فارس و عراق به او پیوستند و او را با کجاوه‌ای که بر استر نهاده بودند به بابل بازگرداندند.
کیکاووس از مردم کناره گرفت و به پرستش خداوند بازگشت و در نزد او به گریه و زاری پرداخت تا فرّه‌ی ایزدی به او بازداده شد و آبروی از دست رفته را باز یافت و کار و حال نابسامانش سامان پذیرفت و پادشاهی‌اش بالا گرفت و سران کشور او را نماز بردند.
زاده شدن سیاوش پور کیکاووس
کنیزکی بی‌مانند و زیبا به کیکاووس به ارمغان داده بودند. کیکاووس با او هم بستر شده و او سیاوش را که مانند ستاره‌ی درخشان و ماه نو بود بزاد و کنیزک مرد.
کیکاووس نوزاد را به رستم سپرد و سفارش کرد که پرورش او را به گردن بگیرد. رستم کودک را پذیرفت و برای او دایگانی برگزید و در نگاهداری او همه گونه دوراندیشی به کار برد و او را با خود به سیستان برد.
زال و رستم و رودابه همواره در پرورش سیاوش می‌کوشیدند و او را گرامی می‌داشتند. وی را چون چشم و گوش خود می‌دانستند و در جهان به چشم او می‌نگریستند تا این‌که سیاوش بالید و بزرگ شد و به بار آمد و فرهیخته و پاکیزه شد. چندان‌که مردم می‌خواستند با چشمان خود او را بخورند و به دل بیاشامندش.
در این هنگام کیکاووس خواستار دیدار سیاوش شد. رستم او را آماده کرد و با بسی دارایی و اسبان و جامه‌های زربفت، چنان‌که درخور او بود به پیش پدر فرستاد.
چون سیاوش به نزدیک پایتخت رسید؛ سران و بزرگان با پیلان و اسبان زرّین لگام به پیشوازش آمدند و در برابر او از اسبان پیاده شدند؛ او را نماز بردند و از زیبایی و کمال او در شگفت افتادند. آن‌گاه در دو سوی او به جایگاهی درآمدند که سراسر با پارچه‌های ابریشمی و زربفت آذین یافته بود و از آسمان آن زر و مشک و عنبر می‌بارید. سیاوش به پیشگاه پدر رسید و در حالی که در سمت راستش توس و در سوی چپ رستم و در دنبالش سران و بزرگان بودند بر پدر درآمده و او را نماز برد.
کیکاووس از جا برخاست و او را در آغوش گرفت. چشمانش را بوسید و او را در پیش خود نشاند و یکسر او را می‌نگریست و خدای را بر این سپاس می‌گفت و از رستم برای چنین پرورشی نیکو ستایش کرد و به او پاداشی نیک بخشید. سپس فرمان داد بهترین کاخ‌ها را با همه‌ی ساز و برگ شاهی ویژه‌ی سیاوش کنند. نیز فرمان داد تا به شادمانی آمدن سیاوش جشنی برپا کنند. رستم و سران چهل روز به خوردن، نوشیدن، دست‌افشانی و پای‌کوبی و شادی پرداختند. سیاوش چون هلال ماه که رو به کمال است پیوسته رخشنده‌تر گردید تا به منتها درجه‌ی زیبایی و لطف و کمال و وقار هرچه تمام‌تر رسد و در فنون جنگ‌آوری مهارتی به‌سزا یافت چنان‌که جامع صفاتی که مورد تحسین مردان و جالب خاطر زنان باشد گشته یگانه و شهره‌ی زمان گردید و ضرب‌المثل شده، سرودها در شأن او گفته شد.
داستان سیاوش با زن پدرش سعدی معروف به سودابه دختر پادشاه حمیر
چون سودابه از دور سیاوش را دید آن‌چه از یوسف صدیق به همسر عزیز مصر رسیده بود بدو رسید و مفتون او شد و پهنای جهان بر او تنگ گشته اختیارش از دست برفت و عشقش به منتها درجه رسید. عاقبت روزی کیکاووس را گفت: حس می‌کنم که سیاوش در وجود من همان محبتی را که مادر به فرزندش پیدا می‌کند ایجاد کرده بنابراین شاهنشاه مایل نیستند که او مادران و خواهران خود را ملاقات کند. البتّه چشم ما به دیدن او منوّر خواهد گردید و پذیرایی شایانی از او خواهیم نمود و از فیض حضورش مستفیض خواهیم گردید. این گفتار در کیکاووس مؤثر افتاد و روزی را برای ملاقات آنان معین کرده سیاوش را امر داد به ملاقات وی شتابد. سیاوش در کمال اکراه امتثال امر پدر کرده روز مقرر به حرم‌سرا رفت. سودابه و دخترانش با زنان دیگر و دختران شاه هم‌چنین کنیزان حرم او را استقبال کرده سر تعظیم در حظورش فرود آوردند. سودابه پیش رفته سر و صورت او را بوسه داد. زنان و دختران دیگر پادشاه نیز مانند وی شرط ادب به جای آورده؛ پول‌های طلا و چنگ‌های مروارید و یاقوت و مشک و عنبر بر او نثار نمودند و در دم زه عودها در دست خنیاگران به ترنّم درآمد که مدیح او خوانده دعای خیرش می‌کردند.
سودابه سیاوش را بر تخت طلا نشانیده خود در برابرش قرار گرفت و نه به چشم مادری بلکه به چشم دل‌داده‌ای به مشاهده‌ی وی پرداخته چنین گفت: خدای را شاکرم که چون تو فرزندی به من کرامت فرموده که چشم‌ها را جمال و قلب‌ها را کمال او سرشار نموده. آرزویم از او این است که مرا در خدمت و جلب توجهت مقضی‌المرام کند. سیاوش به پاسخ گفت: «وشکر من از خدا این است که چنین بانو و خانه‌خدایی نصیب پدرم نموده که هرچند از او متولد نشده‌ام مهر مادر از او احساس می‌کنم. به ادای این کلمات سودابه مجدداً او را در آغوش کشید. بر مهر و ملاطفت افزود ولی در ضمن سیاوش از کلمات و وجنات وی بوی عشق و شهوت می‌شنید نه مهر و ملاطفت. هر آن‌چه بیش‌تر در او نگریست ظنّش قوی‌تر شده، برخاست که راه خود گیرد. سودابه گفت: ندانم این شتاب شهزاده در رفتن برای چیست؟ مثل این است که در رفتن عجله دارند. سیاوش جواب داد: این نخستین ملاقات است باز هم وقت در پیش است. تکرار و مراجعت پسندیده‌تر است و آن‌گاه دعاگویان سیاوش را تا در قصر مشایعت کرده. کمال و جمالش را به خداوند سپرد و به جای خود برگشت ولی از بیش از پیش پای‌بند عشق گشته؛ هوای نفسش سرسام گشته بود. کیکاووس فوراً نزد سودابه رفت تا نظریاتش را درباره‌ی سیاوش سؤال کند. سودابه گفت: اگر مطمئن نبودم که او پسر توست می‌گفتم او یکی از ملائک مقرّب است و همان‌طور که تو بین پادشاهان بی‌نظیری؛ او هم بین شهزادگان بی‌همتاست. شکّ نداشتم که دنیا قادر است فردی مانند او در حسن و عقل و پای‌بند به تمام فضایل به وجود آورد. خداوند شما را از یکدیگر بهره‌مند سازد ولی من چنان‌چه اجازه دهی، مصلحتی برای او اندیشیده‌ام. کیکاووس پرسید: کدام است؟ گفت یکی از دخترانت را به عقد ازدواج او درآور که خورشید و ماه قرین یکدگر شوند و یکی از بدایع روزگار به دیگری پیوسته؛ اسعد کواکب از آنان به ظهور رسد. کیکاووس گفت: سخن از زبان من گفتی. مثل این است که فکر مرا خوانده باشی. پس امر کرد که او سیاوش را طلب کند و دختران را به او بنمایاند تا هرکدام که خوشایند اوست انتخاب نماید. سودابه از این دستور که کاملاً موافق میلش بود خرسند گشته تسلّی یافت. کیکاووس فوراً سیاوش را احضار کرد و بدو گفت: تو نور چشم و راحت قلب منی. امید من این است که خداوند هم‌چنان که تو را به من عنایت فرموده اعقابی از تو نیز نصیب من کند. پس تو باید همسری از خاندان من انتخاب کنی و با او مأنوس و محشور باشی. برو به حرم‌سرا تا سودابه دختران جوان را به تو ارائه کند و یکی را بپسند که او را به تو دهم. سیاوش لمحه‌ای سر به زیر افکند و دانست که این نقشه را سودابه طرح کرده. سر بر آورد و گفت: من می‌خواستم که شاه شخصاً همسری برای من انتخاب فرمایند. (ثعالبی ۱۳۷۲: ۱۱۳-۱۳۸)
۲-۳-۳-۲ تاریخ پیامبران و شاهان
کیکاووس: وی در بلخ می‌نشست. در برخی از کتاب‌های سیرت خواندم که در بابل بنایی بسیار بلند افراشته ساخت و به گمان من همان بنای عقرقوب در پشت بغداد است که از جدیدترین نشانه‌ها در جهان است و به گفته‌ی بعضی راویان این بنا صرح نامیده می‌شود. اگر این سخن درست باشد قصر در زبان نبط عراق و جرامقه شام دو لفظ دارد: صرحا و معدلا، که تعریب آنها صرح و معدل است. (اصفهانی، ۱۳۶۲: ۳۵)
سال‌های پادشاهی کیکاووس ۱۵۰ سال بود. (همان، ۱۰ و ۲۲)
۲-۳-۳-۳ زین الاخبار
کیکاوس بن کیقباد
چون کاوس به پادشاهى بنشست هفت کشور بگرفت .همه‌ی پادشاهان آن روى زمین، زیر فرمان او بودند، و سیرت‌هاى نیکو گرفت، و با مردمان معاملت کرد، و نیکو رفت، و رسم‌هاى نیکو آورد، و شهرى بنا کرد از روى مشرق و آن‌ را کیکرد نام کرد، و هفت شهر دیگر بنا کرد، و سمرقند را او بنا کرد، و سیاوش تمام کرد. و به زمین مازندران رفت و حرب کرد با سمربن عنتر، بیش‌تر از سپاه کیکاوس بمردند، و بر وى جادو کردند، و او را بگرفتند، و اندر چاهى باز داشتند با طوس‌بن تور و نوذر و گیو و بیژن فرزندان گودرز کشوادگان و همه چشم کیکاوس نابینا شدند. و دختر سمر، سوداوه چون کیکاوس را بدید، خویشتن بر وى عرضه کرد، که اگر مرا بپذیرى، من تو را ازین محنت خلاص آرم. کیکاوس او را بپذیرفت و عهد کرد که چون برود او را با خویشتن ببرد. پس خبر ایشان به رستم‌بن دستان رسید. و رستم با دوازده هزار مرد مسلّح تمام بر اشتران نجیب نشستند، و از سیستان برفتند و بیابان بگذاشتند، و از ره دریا به مازندران آمدند که او را یمن گویند، و قصد آن حصار کردند، و نگاهبانان حصار جاودان بودند، و جادوى کردند، و ابرى بر آمد و این محبوسان چنان نابینا شدند، که شب از روز نشناختند. و رستم شمشیر اندر نهاد، و بسیار از ایشان بکشت و حصار بستد و آن همه قوم را کور یافت، متحیّر گشت. سوداوه گفت: جگر آن جاودان بسایند، و آب آن اندر چشم ایشان کنند چنان کردند، همه چشم‌هاشان روشن گشت و به ایران باز آمدند.
و کیکاووس ولایت سیستان و نیم‌روز و کابل و زابلستان و رخود، مر رستم را داد و هرچه از هندوستان بگیرد او را باشد و برین جمله او را منشور داد و عهد کرد. و کار کیکاووس بر نظام همی‌رفت تا ابلیس او را از راه ببرد و قصد آسمان کرد و صندوق ساخت. وزیران و سالاران او را پند دادند فرمان نبرد و بر هوا رفت اندر صندوق و از آن‌جا فرود افتاد و دردمند شد و از آن کرده پشیمان شد و جامه درشت پوشید و بر پلاس درشت نشست و هیچ نیز نخندید و سوی آسمان ننگریست و گوشت نخورد و مجامعت نکرد و بسیار بگریست بر آن کرده‌های خویش و از آن پشیمانی خورد فراوان.
پسر او سیاوش بخرد و آهسته و هشیار بود و سخت خوب‌روی بود. روزی سوداوه او را به خویشتن خواند. سیاوش اجابت نکرد. پس سوداوه پیش کیکاووس گفت: او مرا به فساد به نزدیک خویش خواند. کیکاووس مر سیاوش را کشتن فرمود تا آتشی عظیم بر افروختند و سیاوش اندر آن شد و به سلامت بیرون آمد و هرچند که چنان بود غضب از دل کیکاووس بیرون نشد و خبر آمدن افراسیاب به حرب ایرانیان به کیکاووس رسید. سیاوش را به حرب او فرستاد به اشاره توس نوذر و چون سیاوش بر حرب‌گاه آمد؛ افراسیاب صلح جست. به سیاوش صلح کرد و آن فساد کنش نبست. و چون کیکاووس سیاوش را بدان ملامت کرد و از وی نپسندید پس سیاوش به خشم برفت و نزدیک افراسیاب شد و افراسیاب او را بپذیرفت و نیکو داشت و دختر خویش فرنگیس را به زنی بدو داد و صد فرسنگ از ولایت خویش بدو داد.
چون کار او نیکو شد ترکان را از وی حسد آمد. پس گرسیوز تحریکش کرد میان وی و میان افراسیاب تا دل افراسیاب بر وی متغیر گردانید و همی ‌تضریب کرد تا افراسیاب او را بیاورد و بفرمود تا اندر طشت زرّین گلوی سیاوش ببریدند و چون خبر به ایران رسید جهان بشورید و سران ایران بشوریدند و میان ایران و توران تعصب و فتنه افتاد تا بدین غایت هنوز اندر آنند. (گردیزی، ۱۳۴۷: ۴۴-۴۷)
و چون خبر به کیکاووس رسید که او را پسری‌ست به ترکستان، مر گیوبن گودرز را بفرستاد به طلب او. (همان، ۴۸)
۲-۳-۳-۴ سیاست‌نامه
سودابه بود زن کیکاووس که بر وی مسلّط شده بود. چون کیکاووس کس به رستم فرستاد و سیاوش را که پسرش بود و رستم پرورده بود و به جای مردان رسیده بود فرمود «پیش فرست که مرا آرزوی وی می‌کند» رستم سیاوش را پیش کیکاووس فرستاد و سیاوش سخت نیکو روی بود. سودابه از پس پرده او را بدید و بر وی فتنه گشت. کیکاووس را گفت: «سیاوش را بفرمای تا در شبستان آید تا خواهرانش او را ببینند.» کیکاووس گفت: «در شبستان شو که خواهرانت دیدار تو را می‌خواهند.» سیاوش گفت: «فرمان خداوند راست ولیکن ایشان در شبستان بهتر باشند و من در ایوان.» چون در شبستان شد سودابه قصد او کرد و او را به خویشتن کشید به قصد فساد. سیاوش را خشم آمد و خویشتن را از دست او بکند و از شبستان بیرون آمد و به سرای خویش رفت. سودابه بترسید که مگر او پیش پدر بگوید و گفت: «آن به که من پیش‌دستی کنم.» پیش کیکاووس رفت و گفت: «سیاوش قصد من کرد و در من آویخت و من از دست او بجستم.» کیکاووس از سیاوش دل گران کرد و این گفت‌وگوی و وحشت به جایی رسید که سیاوش را گفتند: «تو را به آتش سوگند باید خورد تا دل شاه بر تو خوش گردد.» گفت: «فرمان شاه راست. به هرچه فرماید؛ ایستاده‌ام.» پس چندان هیزم در صحرا نهادند که نیم فرسنگ در نیم فرسنگ بگرفت و آتش اندر زدند.
چون آتش زور گرفت کیکاووس بر بالای کوهی شد. سیاوش را گفت: «در آتش رو.» سیاوش بر شبرنگ نشسته بود. نام خدای برد و اسب را در آتش جهانید و ناپیدا شد. ساعتی نیک بگذشت. از آتش بیرون آمد به سلامت چنان که یک تار موی بر اندام او تباه نشده بود. و نه بر اسب او به فرمان خدای عزّوجل و همه‌ی خلق در شگفت آن بماندند و موبدان از آن آتش بگرفتند و به آتشکده بردند و هنوز آن آتش زنده است و بر جای‌ است که حکم کرد به راستی.
و بعد از این حکم، کیکاووس سیاوش را امیری بلخ داد و در آن جا فرستاد و سیاوش را به سبب سودابه از پدر دل‌آزرده بود و زندگانی به رنج می‌داشت. در دل کرد که در ولایت ایران نباشد و می‌سگالید که به هندوستان شود یا به چین و ماچین. پیران ویسه که وزیر و سپاه سالار افراسیاب بود از راز دل سیاوش خبر یافت. خویشتن را بر او عرضه کرد و از افراسیاب به همه‌ی نیکویی و درخواست او را درپذیرفت و در عهد شد و گفت: «خانه یکی‌ست و هردو گوهر یکی. و افراسیاب تو را از همه فرزندان گرامی‌تر دارد و هرگاه که خواهد که با پدر دل خوش کند و به زمین ایران رود افراسیاب در میان رود و با کیکاووس وثیقتی هرچه محکم‌تر بکند؛ آن‌گه او را به هزار اعزاز و اکرام پیش پدر فرستد.» سیاوش از بلخ به ترکستان شد و افراسیاب دختر خویش بدو داد و او را گرامی‌تر از فرزندان خویش می‌داشت. تا گرسیوز را برادر افراسیاب بر او حسد آمد و بدگویان دست با او یکی کردند و چاره‌ها کردند تا افراسیاب با او بد شد و او بی‌گناه در ترکستان کشته آمد. و شیون در ایران افتاد و یلان درآشفتند و رستم از سیستان به حضرت آمد و بی‌دستوری در شبستان کیکاووس رفت و سودابه را گیسو بگرفت و به در کشید و به شمشیر پاره پاره کرد و کس را زهره‌ی آن نبود که او را گفتی نیک کردی یا بد. پس جنگ را میان دربستند و به کین خواستن سیاوش به ترکستان شدند و چند سال‌ها جنگ می‌کردند و چند هزار سر از دو جانب بریده شد. سبب همه کردار سودابه بود که بر پادشاه مسلط شده بود. (خواجه نظام الملک، ۱۳۷۸: ۲۴۳-۲۴۶)
۲-۳-۳-۵ فارسنامه ابن بلخی
کیکاووس‌بن کیابنه صدوپنجاه سال
کیکاووس پسرزاده‌ی کیقباد بوده است و چون نسب کیقباد یاد کرده آمده، نسب او همان است. (ابن بلخی، ۱۳۷۴: ۷۲)
این اشغانیان پسر کیکاووسند و میان ایشان و بلاشانیان فرقی نیست. چه از یک خاندان‌اند. (همان، ۷۷)
کیکاووس بن کیابنه بن کیقباد
و بعد از کیقباد نبیره‌ی او کیکاووس‌بن کیابنه‌بن کیقباد پادشاهی بگرفت و مقام به بلخ کرد از بهر دفع ترک و هیچ کس را کی به دشمنی شناخت زنده نگذاشت و در زمین بابل بنایی عظیم بلند فرمود و آن بنا تل عقرقوف است و قومی گفته‌اند کی آن بنا را از بهر آن کرد تا آن جا بر تخت بنشیند کی چهار عقاب آن را برداشتند و بر هوا بردند. بعضی گویند کی به نظاره‌ی آسمان می‌رود و این محال است چه دیوانگان را مانند این صورت نبندد کی هیچ کس از اهل این دنیی طاقت آن ندارد کی از مکان هوا بگذرد امّا این تل عقرقوف او کرده است صرح گویند و عرب هرجا کی بلندی باشد آن را صرح گوید و این کیکاوس را پسری آمد سخت نیکو و با ورج و نام او سیاووش و او را به رستم سپرد تا او را بپرورد و رستم او را به زاولستان برد و آن‌جا تربیت کرد و ادب‌ها آموخت و سخت رشید و هنرمند بیرون آمد و چون بالغ گشت او را نزدیک پدرش کیکاووس آورد و به دیدار او سخت خرم گشت از آنچ پُرهنر بود و ارجمند و کیکاووس زنی داشت به یک روایت گفته‌اند دختر ملکی بود از ملک یمن و به روایتی دیگر گفته‌اند دختر افراسیاب بود و کیکاووس این زن را سخت دوست داشت و گویند جادو بوده است و این زن چون سیاوش را بدید بر وی عاشق شد و حال بدان انجامید که سیاوش به ترکستان افتاد از ترس پدر و آن‌جا کشته شد. چنانک آن قصّه مشهور است و تکرار آن دراز گردد و دختر افراسیاب از سیاوش آبستن بود و چون افراسیاب سیاوش را بکشت، این دختر را هلاک خواست کردن و پیران کی از جمله بزرگان ترک بود نگذاشت کی دختر را هلاک کند و او را بر کشتن سیاوش ملامت کرد و گفت این دختر را به من سپار تا چون بار نهد اگر پسر باشد، پسر را بکشم و اگر دختر آید، باری بزه‌کار نشوی، هم‌چنین او را بدو سپرد و دختر افراسیاب پسری آورد کیخسرو نام و پیران او را می‌پرورد، و کیکاووس چون خبر حادثه‌ی سیاوش شنید جزع بسیار کرد و گفت سیاوش روحانی را من کشتم نه افراسیاب و گیوبن جودرز را مجهول‌وار بفرستاد تا تفحّص حال کیخسرو و مادرش را به دست آورد و از ترکستان بگریزاند و رستم دستان با لشکری عظیم بر سرحد بود. پیش‌باز رفت و ایشان را بیاورد و افراسیاب لشکرها را فرستاد بر اثر ایشان، امّا رستم دفع کرد و ایشان را بکشت و کیخسرو و مادرش را بیاوردند و شادمانه شد و نشاط‌ها و خرّمی‌ها کردند و کیخسرو بالغ شده بود و با ورج و جمال و دانش و رای و مردمی تمام بود و پیش از آوردن کیخسرو سرگذشت کیکاووس آن بود کی چون در ملک متمکن شد سر در عشرت و شراب‌خواری و خلوت‌ها ساختن فرو برد و به کام و شهوت راندن مشغول شد و سیاست و تدبیر ملک فروگذاشت و از همه اطراف خوارج سر بر آوردند و مستولی شدند و کار بدان رسید کی همه ساله او را به جنگ ایشان مشغول بایست بود و یک دفعه دست او را بودی و یک دفعه ایشان را تا به عاقبت قصد یمن کرد به حکم آنک ذوالاذعاربن ابرهه ذی‌المنار کی در آن عهد ملک یمن بود دست‌درازی‌ها می‌کرد و کیکاووس خواست تا او را مالش دهد و چون به حدود یمن رسید ذوالاذعار با لشکرهای بسیار پیش‌باز رفت و کیکاووس را بگرفت و لشکر را بغارتید و شکستی عظیم بر ایشان آورد و قتل بسیار کرد و کیکاووس را در چاهی محبوس کرد و سنگی بزرگ بر سر آن چاه نهاد و مدّتی بماند تا رستم دستان لشکرها جمع کرد و به یمن رفت و کیکاووس را به قهر از ایشان بستد به قول تواریخیان فرس. و امّا تواریخیان عرب گفته‌اند کی چون رستم با لشکرها آن‌جا رفت ذوالاذعار با لشکر خویش بیرون آمد و هر دو لشکر بر یکدیگر فرود آمدند و پیرامن لشکرگاه‌ها خندق‌ها ساختند تا یک چندی برآمد و هر دو لشکر ستوه شدند پس صلح کردند و کیکاووس را باز دادند به شرط آنک بعد از آن قصد یمن نکند. چون کیکاووس با مقرّ عزّ خویش رسید رستم را در مقابلت این خدمت از بندگی آزاد کرد و سیستان و زابلستان به وی داد، از آنچ عادت چنان بودی در روزگار ملوک فرس کی همه سپاهسالاران و سراهنگان و طبقات لشکر را هم‌چون بندگان درم خریده داشتندی و همگان را گوشوار بندگی در گوش‌ها کرده بودندی پیر و جوان و خرد و بزرگ و چون در پیش پادشاه رفتندی عادت چنان بودی کی هر یکی کمر بالای جامه بستندی و آن را کمر بندگی خواندندی… و چون رستم این خدمت پسندیده بکرد؛ کیکاووس او را آزاد کرد و گوشواره و کمر بندگی از گوش و میان او دور گردانید و تشریف‌های نیکو داد و نواخت‌ها فرمود و نسخه آزادنامه و عهد کی از بهر رستم نوشت این است: «به نام یزدان دادار و روزی دهنده این آزاد نامه کیکاووس‌بن کیقباد فرمود مر رستم‌بن دستان را کی من تو را از بندگی آزاد کردم و مملکت سیستان و زاولستان تو را دادم. باید کی به بندگی هیچ کس اقرار نیاوری و این ولایت کی تو را دادم به مملکت، نگاه داری و بر تخت نشینی از سیم زراندود و ولایت کی تو را دادم مال خویش و کلاهی زربفت به عوض تاج بر سر می‌داری. چون در ولایت خود باشی تا جهانیان بدانند کی ثمرت خدمت و وفاداری چگونه شیرین بود و حق‌شناسی ما بندگان را بر چه جملت باشد و رستم را گسیل کرد و فرمود تا بر سرحد ترکستان رود با لشکرها‌ی بسیار و فرصت نگاه دارد تا چون پسر گودرز، کیخسرو و مادرش را بیاورد ایشان را حمایت کند و رستم برفت و هم‌چنین سپرد و چون کیخسرو بیامد کیکاووس پادشاهی بدو سپرد. (همان، ۱۲۶-۱۳۳)
۲-۳-۳-۶ مجمل‌التواریخ و القصص
الف. کیقبادابن الزاب الذی یقال له المجوس زو، به روایتی گویند پسر کیکامه بود و کیکامه پسر زو، به هم نزدیک است، فرزندش کیکاووس و کی پشین و او جد لهراسف (مجمل ۱۳۱۸: ۲۹)
ب. کیکاووس به روایتی گویند پسر کی افره‌ابن کیقباد بود و حقیقت آن است که خود پسر کیقباد بود. (همان، همانجا)
ج. و اندر نسب این جماعت بعضی روایات دیگر هست که آن را ننوشتم که از حقیقت دور است و محال چنانک عادت مغان است و یا از نقل سهوها بودست و گردش روزگار دراز درش کرده و خلل پذیرفته و بعضی آن است که گویند فریدون نمرود بود و باز کیکاووس را نمرود گویند یعنی که هم به آسمان رفت و ابراهیم را سیاوش گویند سبب آن که وی در آتش رفت. … (همان، ۴۵)
د. پادشاهی کیکاووس صدوپنجاه سال بود. به روایتی صدوشصت سال گویند و به بلخ نشست اوّل زیرا که پدرش آن‌جا بسیار بودی پس به پارس دارالملک ساخت و به مازندران رفت و گرفتار شد آن‌جا با بزرگان عجم تا رستم برفت تنها بعد از حال‌های بسیار و کشتن سپید دیو و شاه مازندران را او را باز آورد و افراسیاب ایران زمین گرفته بود بعضی گویند بازگشت و دیگر روایت آن است که به سواد بغداد رستم با وی حرب کرد و سوی ترکستان تاختش بعد از این کیکاووس گرد پادشاهی بگشت و به زمین ‌هاماوران شاه او را مهمان برد با بزرگان و در مستی همه را بند برنهاد و به قلعه فرستاد و دختر شاه‌ هاماوران سوداوه کاووس را خدمت همی‌کرد تا رستم سپاه ساخت و برفت و بعد از کارزارها کاووس را از بند بیرون آورد و به ایران‌زمین باز آمدند از این پس آن قصّه بود که بر آسمان خواست رفت و صندوق و عقاب بیاورد تا از بالا به زمین ساری فرو افتاد بر آب و بزرگان چون خبر بدانستند او را بدان ناسپاسی ملامت کردند و سوی تخت باز آمد شرمسار. از این پس حادثه شکارگاه رستم بود با مهتران عجم و حرب با افراسیاب و هزیمت شدن وی و قصّه‌ی زادن سهراب و گم شدن رخش و حرب کاووس با سهراب و سپاه افراسیاب از آن پس تا کشته شدن سهراب بر دست پدرش رستم. بعد از این مولود سیاوش بود و پرورانیدن رستم او را تا افراسیاب آمد به حرب و سیاوش حرب او را از پدر اندرخواست و به حرب ترکان شد از گفتار سوداوه زن پدرش بعد از آن‌که در آتش رفته بود و پاکیزگی وی پیدا شد و چون برفت و صلح افتاد میان سیاوش و افراسیاب. کاووس بدان رضا نداد و سیاوش به ترکستان اندر رفت و او را افراسیاب بنواخت و دختر به وی داد و آن‌جا شهری بنا کرد تا افراسیاب را از حسد بر آن آغالیدند و سیاوش کشته شد و پس از کشتن او کیخسرو بزاد. در این عهد رستم با سپاه سوی ترکستان رفت به کین سیاوش بعد از آن‌که سوداوه را دونیم زد تا افراسیاب بشکست و پسرش سرخه کشته شد و هفت سال رستم به ترکستان بایستاد و همه کشور خراب کرد پس به ایران باز آمد از این پس فرّه پادشاهی از کاووس گشته شد و شکوه برخاست و برادر نوخواسته بود او را کی بهمن نام و پسری کی شکن طرفی از پادشاهی ایشان داشتند تا بر آخر کی شکن به دست ترکان گرفتار شد و بعد مدتی بکشتندش و گودرز خواب دید در کار کیخسرو تا گیو را پسرش بفرستاد تا بعد از هفت سال که در ترکستان بگشت خسرو را بیافت و بیامدند تا بعد حال‌ها بی‌کشتی به جیحون بگذشتند گیو و خسرو و فرنگیس مادرش به ایران آمدند و میان گودرز و توس سخن رفت که توس پادشاهی فریبرز را خواست پسر کاووس چون دز بهمن کیخسرو توانست ستدن قرار بر وی افتاد و به زندگانی کیکاووس پادشاهی به کیخسرو رسید و سلیمان پیغمبر علیه‌السلام به زمین شام پیغمبر و پادشا بود. چنین گویند کیکاووس از وی بخواست تا دیوان را بفرماید تا از بهر او عمارت کنند و آن بناها که به پارس است بدان عظیمی و آنک کرسی سلیمان خوانند و دیگر جای‌ها ایشان کرده‌اند کیکاووس را و این در تاریخ طبری‌ست و به روایتی گویند سلیمان به عهد کیخسرو بود و حمزه اصفهانی منکر است اندر حال کرسی. در کتاب الاصفهان همی شرح دهد که بر آن سنگ‌ها بر صورت خوک بسیار کردست و هیچ جانور بر بنی‌اسرائیل دشمن‌تر از خوک نیست و بر آن‌جا نبشته‌ها هست به فهلوی و همی‌گوید که در روزگاری موبدی را بیاوردند که آن را بخواند در جمله این لفظ بود که: کردش این زمان جم به فلان ماه و فلان روز و پهلوی نبشته است این کلمت‌ها و بسیاری دیگر و من از جهت نادانستن حرف آن ننوشتم که از صورت غرضی برنخیزد و آن را هزار ستون خوانده‌اند و دیگر بناها هم نبشته‌ها بر آن از طهمورث نشان همی‌دهد امّا چنان ساختن در قوت آدمی دشخوار باشد و دیوان در فرمان جمشید و طهمورث بوده‌اند مگر مرغ و باد که جز مسخر سلیمان نبوده‌اند هیچ مخلوق را. آنچ خواندیم بدین‌سان است و خدای تعالی علیم‌تر بدان و کیکاووس در بابل بنایی بلند به هوا برشده برآورد و چنین گویند که آن را عقرقوب خوانند. اثر آن بعضی تل نمرود گویند و عوام تل قرقوب خوانند و من آن دیده‌ام و بهری صرح خوانند؛ معرب کرده از زبان نبط عراق که کوشک را صرحا خوانند. کاووس از پس کشتن افراسیاب به پارس بمرد. (همان، ۴۵-۴۸)
ه. اندر عهد کیکاووس پیغمبر سلیمان بود علیه‌السلام به زمین شام و صبا و جهان‌پهلوانی رستم کرد و مبارزان و معروفان چون کردار قلیمان و طوس و گستهم نوذران و میلاد و گودرز و کشواد و گیو پیر گودرز با رهام و اند برادر و فرامرز پسر رستم و زواره برادر رستم. (همان، ۹۱)
و. که بومسلم هم‌چنان سیاه پوشیدنی اختیار کرد که شیدوس کرد به رفتن و کشتن سیاوش و بدان جامه پیش کیکاووس اندر رفت و هیچ نماز نکرد گفت نه سلام و نه سجده تو را و از آن پس هرگز نخندیدی مگر در جنگ. (همان، ۳۱۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:53:00 ق.ظ ]




 روش های عددی
روش های برنامه ریزی دینامیکی [۱۳۹]
 روش های مدرن [۱۴۰] (یا مکاشف های(ابتکاری[۱۴۱]

۴-۳-۱- روش های تصویری

روش های تصویری با کمک رسم ناحیه شدنی و تابع هدف، جواب های مساله بهینه سازی رامی یابند. این روش ها برای مسایل با دو تصمیم کاربرد دارد. چرا که تابع هدف و ناحیه شدنی مسایل با بیشتر از دو متغیر تصمیم قابل رسم و تجسم نمی باشد. رو شهای تصویری به ندرت در عمل استفاده می شوند و معمولا از این روش ها برای آموزش مباحث و مفاهیم بهینه سازی استفاده میشود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۳-۲- روش های تحلیلی یا کلاسیک

روش های تحلیلی بر شرایط لازم و کافی بهینگی مبتنی می باشند. شرایط لازم بهینگی شرایط هستند که جوا بهای موضعی مساله در آ نها صدق می کند. این شرایط به صورت معادلات و یابرای مسایل چند متغیره و مقید پیوسته نیز شرایط لازم و کافی بهینگی وجود دارد. در رو شهای تحلیلی این شرایط استخراج می شود و با کمک آن ها سعی میشود که جواب یا جواب های مساله بهینه سازی استخراج گردد.
معمولا با بهره گرفتن از شرایط لازم مرتبه اول، یک یا چند نقطه به عنوان کاندید جواب به دست می آید.سپس با بهره گرفتن از شرایط لازم مرتبه دوم این جواب ها پالایش میشوند و می نیمم بودن برخی از آ نها رد می شود.در نهایت برای نقاط باقی مانده، شرایط کافی را بررسی کرده و در نهایت نقاط مینیمم موضعی به دست میآید.

۴-۳-۳- روش های خاص

روش های خاص رو شهایی هستند که برای حل یک مساله بهینه سازی خاص طراحی شد ه اند.به عنوان نمونه می توان به روش سیمپلکس اشاره کرد که یک الگوریتم برای حل مسایل برنامه ریزی خطی میباشد.

۴-۳-۴- روش های عددی

روش های عددی در بسیاری از مسایل از قبیل حل معادلات و دستگاه معادلات غیرخطی ومعادلات دیفرانسیل، تنها گزینه عملی میباشد. طبیعی است که این روش ها برای حل مسایل بهینه سازی نیز به کار بروند.
روش های عددی برای حل مسایل بهینه سازی، نیاز به یک حدس اولیه دارند و سپس این حدس را با تکرارهای متوالی مدام بهبود می دهند تا به اندازه کافی به یک جواب مساله نزدیک گردد.
به عبارت دقیق تر، رو شهای عددی بر مبنای حدس اولیه، دنباله ای را می سازند که این دنباله به یک جواب مساله همگرا می گردد. تفاوت روش های عددی در نحوه ایجاد و ساختن دنباله است.
۴-۳-۵- روش های برنامه ریزی پویا[۱۴۲]
برنامه‌ریزی پویا روشی کارآمد برای حل مسائل جستجو و بهینه‌سازی با بهره گرفتن از دو خصیصه، زیرمسئله‌های هم‌پوشان و زیرساخت‌های بهینه است.
زمانی که یک مساله به دو یا چند زیرمساله تقسیم می‌شود، دو حالت ممکن است پیش بیاید:
۱- داده‌های زیرمساله‌ها هیچ اشتراکی با هم نداشته و کاملا مستقل از هم هستند. نمونه چنین مواردی مرتب‌سازی آرایه‌ها با روش ادغام یا روش سریع است که داده‌ها به دو قسمت تقسیم شده و به صورت مجزا مرتب می‌شوند. در این حالت داده‌های یکی از بخش‌ها هیچ ارتباطی با داده‌های بخش دیگر نداشته و در نتیجه حاصل از  آن بخش اثری ندارند. معمولا روش تقسیم و حل برای چنین مسائلی کارآیی خوبی دارد.
۲- داده‌های زیرمساله وابسته به هم بوده و یا با هم اشتراک دارند. در این حالت به اصطلاح زیرمساله‌ها هم‌پوشانی دارند. نمونه بارز چنین مسائلی محاسبه جمله nام دنباله اعداد فیبوناچی است.

۴-۳-۶- روش های مدرن یا مکاشفه ای

روش های کلاسیک و عددی دارای دو ضعف اساسی میباشند که عبارتند از موضعی بودن و عدم قابلیت اعمال روی مسایل گسسته. برای رفع ضعف های مذکور روش های متفاوتی ارائه گردیده است، که آ نها را تحت نام رو شهای مدرن نامگذاری می کنیم. این رو شها در دو دهه اخیر، با بالا رفتن قدرت و سرعت کامپیوترها، بیشتر مورد استفاده قرار گرفته اند. روش های مدرن، دسته ای از الگوریتمها می باشند که از طبیعت و یا نحوه تکامل موجودات زنده الهام گرفته اند.
از مشخصه های این الگوریتم ها می توان موارد زیر را برشمرد:
معمولا به فرضیاتی روی مساله از قبیل مشتق پذیری، محدب بودن و غیره نیازندارند. بنابراین این رو شها را میتوان روی طیف وسیعی از مسایل اعمال نمود.
عموما، رو شهای مدرن سراسری و بدون مشتق میباشند.
این رو شها برای مسایل پیوسته و گسسته قابل استفاده می باشند.اصولا این رو شها برای مسایل گسسته، مناسبتر میباشند.
معمولا هیچ پشتوانه مبتنی بر ریاضی برای عملکرد و همگرایی این روش ها به جواب بهینه وجود ندارد. اما در عمل همگرایی خود را نشان داد ه اند.
۴-۴- مسائل چند هدفه ومفهوم بهینگی پارتو[۱۴۳]
بهینگی پارتوبه نام اقتصاددان ایتالیایی،ویلفردوپارتو[۱۴۴]نامیده شدکه بعنوان اندازه ای از کارائی در بهینه سازی مسائل چند هدفه مورد استفاده قرارگرفت. در مسائل چند هدفه به جای یک تابع هدف، چندین تابع هدف باید بصورت همزمان بهینه شوند. در چنین شرایطی معمولاً مسئله دارای بیش از یک جواب بهینه خواهد بود که به آنها جوابهای بهینه پارتو گفته می شود. مفهوم بهینه پارتو به این صورت قابل تشریح است که x* = (x1, x2, x3,… ,x n) یک بهینه پارتو است اگر برای هرx دیگر عضو دامنه مجازوi={1,2,…,K} داشته باشیم(برای یک مسئله کمینه سازی):
که در آن n تعداد متغیرهای فضای تصمیم وkتعداد توابع هدف است. به عبارت دیگر یک بهینه پارتو است اگر هیچ بردار x دیگری وجودنداشته باشد که به ازای بهبود بخشیدن برخی از توابع هدف حداقل یک تابع هدف را بدتر نکند. جوابهای بهینه پارتو تحت عنوان جوابهای نامغلوب[۱۴۵]نیز شناخته می شوند.

۴-۵- روش های حل پیشنهادی

جهت حل مدل پیشنهادی ارائه شده از دوالگوریتم فرابتکاری مبتنی بر پارتو استفاده نموده ایم که در ادامه به تفضیل تشریح می گردد.
۴-۵-۱- الگوریتم بهینه سازی اذحام ذرات چند هدفه[۱۴۶](MOPSO)
الگوریتم بهینه سازی ازدحام ذرات (PSO)[147] به عنوان یک تکنیک جستجو توسط ابرهارت و کندی[۱۴۸] در سال ۱۹۹۵ معرفی گردید. در تدوین این روش از حرکات جمعی و گروهی ذرات الگو برداری شده است و در برخی اوقات این الگوریتم را به اشتباه تحت عنوان الگورتیم پرندگان و یا ماهی ها نیز می شناسند. این روش بهینه سازی جزء روش های هوش ازدحامی یا هوش گروهی[۱۴۹] به حساب آمده و اساس کار آن بر این اصل استوار است که در هر لحظه هر ذره مکان خود را در فضای جستجو با توجه به بهترین مکانی که تاکنون خود در آن قرار گرفته و بهترین مکانی که در کل یافت شده است، تنظیم می‌کند. طبق تحقیقات انجام شده الگوریتم بهینه سازی ازدحام ذرات در بسیاری از مسائل مهندسی از قبیل مسئله تخمین پارامتر، طراحی شبکه های تامین، مسئله انتخاب سبد بهینه سهام، مسئله حرکت خودروها، مسئله برنامه ریزی تولید، مسئله خوشه بندی و غیره عملکرد مناسبی را دارا می باشد. با توجه به کارایی الگوریتم PSO در حل مسائل تک هدفه، سیرا و کوئلو کوئلو[۱۵۰]در سال ۲۰۰۶ با ایجاد تغییراتی در ساختار این الگوریتم، الگوریتم چند هدفه بهینه سازی ازدحام ذرات (MOPSO)را معرفی کردند. تحقیقات انجام شده، حاکی از عملکرد بالای این الگوریتم در حل مسائل بهینه سازی چند هدفه می باشد.
این الگوریتم نیز مانند سایر الگوریتم های جمعی ،با جمعیت تصادفی شروع به کار می کند.در واقع هرکدام از اعضایک ذره[۱۵۱]هستند که مجموعه[۱۵۲] را به وجودمی آورند.این مجموعه با توجه به سرعتهای هر ذره ومجموعه در فضای تصمیم به سمت نقطه بهینه حرکت می کند.به این ترتیب بردارحرکت هرذره درهر تکرارتحت تاثیربهترین موقعیتی که ذره تاکنون به آن رسیده است(Pbest) وبهترین موقعیتی که بهترین عضو مجموعه تاکنون به آن رسیده است(Gbase ) می باشد.دراین روش برای هر هدف یک مجموعه تولید شده وGbestمرتبط با آن درهرتکراراستخراج می گردد.برای رفتن به مرحله بعدی ،هرمجموعه Gbest خود را به مجموعه بعدی منتقل می کند.این درحالی است که Pbest برای هرمجموعه بطوراختصاصی به دست می آید.در نهایت پس از تعدادمشخصی تکرار مجموعه حاصل از آخرین مجموعه،به عنوان مجموعه نهایی ونقاط مغلوب آن بعنوان مجموعه جواب یا پارتومعرفی می گردند.اعضای مجموعه پارتو هیچ برتری بریکدیگر نداشته وبا کاهش مقدارتابع هدف ،مقدارتابع هدف دیگر افزایش می یابدوبرعکس.

۴-۵-۱-۱- مراحل الگوریتم (MOPSO)

ایجاد جمعیت اولیه
جدانمودن اعضای نامغلوب[۱۵۳] جمعیت وذخیره نمودن آن در Rep[154]
جدول بندی فضای هدف کشف شده
هر ذره از میان اعضای Rep یک رهبر انتخاب می کند وحرکت خودراانجام می دهد.
بهترین خاطره شخصی هرکدام از ذرات به روز می شود.
اعضای نامغلوب جمعیت فعلی به Repاضافه می گردد.
اعضای مغلوب Rep حذف می نمائیم.
اگرتعداد اعضای Rep بیش از ظرفیت تعیین شده باشد اعضای اضافی را حذف نموده وجدول بندی راتجدید می کنیم.
در صورتی که شرایط خاتمه محقق نشده به مرحله ۳ برمی گردیم ودر غیر این صورت پایان.

۴-۵-۲- الگوریتم ژنتیک مرتب سازی نامغلوب نسخه ۲(NSGA-II)

الگوریتم NSGA-II یکی از پرکاربردترین و قدرتمندترین الگوریتم های موجود برای حل مسائل بهینه سازی چند هدفه است و کارایی آن در حل مسائل مختلف، به اثبات رسیده است. اسرینیواس و دِب[۱۵۵] در سال ۱۹۹۴ روش بهینه سازی NSGA را برای حل مسائل بهینه سازی چند هدفه معرفی نمودند. نکات برجسته ای که در مورد این روش بهینه سازی وجود دارند، عبارتند از :
جوابی که هیچ جواب دیگری، به طور قطع بهتر از آن نباشد، دارای امتیاز بیشتری است. جواب ها بر اساس این که چند جواب بهتر از آن ها وجود داشته باشند، رتبه بندی و مرتب می شوند.
شایستگی (برازندگی) برای جواب ها، بر حسب رتبه آن ها و عدم غلبه سایر جواب ها، اختصاص می یابد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:53:00 ق.ظ ]