شایسته است به دعایی که از آن امام۷ در تعقیب نماز صبح گزارش شده است، اشاره کنیم:
سُبْحَانَک اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِک مَنْ ذَا یعْرِفُ قَدْرَک فَلَا یخَافُک وَ مَنْ ذَا یعْلَمُ مَا أَنْتَ فَلَا یهَابُک[۴۰]
منزهی خداوندا و تو را حمد می‏گویم. آن کیست که قدرَت را بشناسد پس خوف تو را نداشته باشد؟ و او کیست که بداند تو چیستی، پس هیبت تو را به دل نگیرد؟
طرح اشکال:
ممکن است چنین به ذهن برسد که با توجه به آیه (أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ[۴۱]) اگر کسی به مقام و درجه‌ی اولیاء خدا برسد دیگر از خداوند نخواهد ترسید یا نباید بترسد.
پاسخ:
اولاً؛ خدا‌ترسی، امری وجدانی و از احکام مسلم عقل فطری است. به محض این‌که کسی خداوند را بشناسد، هیبت ذات مقدس باری تعالی دردلش خواهد افتاد.
ثانیاً؛ معنای آیه این است که در مورد اولیاء خدا، نگرانی وجود ندارد. مانند این‌که به کسی که می‌خواهد در یک جاده‌ی کوهستانی و برفی سفر کند، بگویم: انا اخاف علیک، من برای شما نگرانم. کلامی که من به او گفته‌ام، دلالت نمی‌کند بر این‌که آیا خود او هم از مسافرت کردن در این جاده کوهستانی و لغزنده، هراسان و نگران است یا با خیال آسوده به سفر می‌رود؟ در واقع در مورد اینکه آیا خود آنان در ترس و نگرانی هستند یا نه، آیه ساکت است و در واقع آیات دیگر نسبت به این موضوع، صراحت دارند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ثالثاً؛ فرض کنیم که مدلول آیه شریفه، این باشد که اولیاء خداوند متعال، خدا‌ترسی و خوف از خدا ندارند. همه‌ی مؤمنان متفقند که امیر‌المؤمنین۷ و صدیقه کبری۳ و دو فرزند معصومشان امام حسن و امام حسین۸سر آمد و سرور اولیاء خدا هستند. امیر‌المؤمنین۷ امام المتقین، صدیقه‌ی طاهره۳ سرور بانوان اهل بهشت است و حسنین۸دو سرور جوانان بهشتی‌اند. از طرفی همه می‌دانیم که آیات سوره‌ی مبارکه‌ی انسان، پس از ماجرای انفاق و بذل نان این چهار نور مقدس که به همراه خادمه‌ی خویش فضه این انفاق و احسان را انجام دادند، نازل گردید.
(وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ أَسِیراً إِنَّما نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکمْ جَزاءً وَ لا شُکورا إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یوْماً عَبُوساً قَمْطَریرا[۴۲])
و هم بر دوستی بر فقیر و اسیر و یتیم طعام می‌دهند و می‌گویند ما فقط برای رضای خدا به شما طعام می‌دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمی‌طلبیم. ما از پرودگارمان در روزی که از رنج و سختی آن رخسار خلق در هم و غمگین است می‌ترسیم.
با توجه به ظاهر آیه‌ی فوق، سرآمد و سرور اولیاء خداوند به خدا‌ترسی خویش تصریح فرموده‌اند. بنابر این اگر کسی بسیار اصرار داشته باشد که عبارت (لا خوف علیهم) را به معنی عدم خدا‌ترسی بگیرد، باید به او گفت که در اینجا ظاهر دو آیه‌ی کریمه متعارض شده‌اند و در هنگام تعارض دو آیه، حتی کسانی که معتقد به مبنای باطل کفایت کتاب هستند، قائل هستند که باید به روایات مراجعه کرد. در این‌جا روایات وارد شده از اهل‌بیت عصمت:، مملو است از کلمات، عبارات و جریان‌هایی که گواهی آشکار بر اهمیت و ضرورت خدا‌ترسی است. از جمله‌ی این جریانات می‌توانیم به ماجرای گزارش شده از زبان ابوالدرداء که نیمه‌شب شاهد از هوش رفتن امیر‌المؤمنین۷ از خشیت خداوند بوده است، اشاره کنیم[۴۳].
۱٫۱٫۱٫۳٫ رغبت به آن‌چه نزد خداوند است
زمانی که انسانی خداوند خویش را شناخت و نسبت به پروردگار خود شناخت و معرفتی سراسر لذت و حلاوت پیدا کرد، بدون شک نسبت به چنین خدایی که مالک تمامی موجودات و خزائن آسمان‌ها و زمین و پروردگار مادیات و معنویات است، رغبت پیدا می‏کند. یعنی به جای آن‌که طمع به مال مردم داشته باشد و چشم به تقدیر دیگران بدوزد، فقط به این می‏اندیشد که به آن‌چه که نزد خداوند است وصول پیدا کند و این همه، از آثار معرفت اوست. امیرمؤمنان۷ در این باره چنین می‏فرمایند:
ینْبَغِی‏ لِمَنْ‏ عَرَفَ‏ اللَّهَ‏ أَنْ یرْغَبَ فِیمَا لَدَیه‏[۴۴]
سزاوار است برای کسی که خدای سبحان را شناخته است، که به آن‌چه که در نزد اوست رغبت پیدا کند.
و در کلام دیگری چنین فرموده‏اند:
عَجِبْتُ لِمَنْ عَرَفَ رَبَّهُ کیفَ لَا یسْعَی لِدَارِ الْبَقَاءِ[۴۵].
تعجب می‏کنم از کسی که پروردگارش را شناخته است، چگونه برای دار بقاء و ماندگاری (آخرت) تلاش نمی‏کند؟
یکی از مصادیق مهم ما عند اللّه‏ و آن‌چه نزد خداوند است، نعمت‏های جاودان اخروی و بهره‌مندی از رضای خدا و بهشت برین و سعادت ابدی در جهان آخرت است. این‌ها همه بخشی از ما عند اللّه‏ است. طبعاً زمانی که یکی از آثار معرفه اللّه‏ رغبت به “فی ما عند اللّه‏” باشد، نتیجه‌ی طبیعی آن کوشش و تلاش در جهت بهره‌مندی از نعمات اخروی و فیوضات جهان باقی است.
امام موسی کاظم۷ در حدیث معروف خود به هشام بن حکم چنین می‌فرمایند:
فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْیَا وَ الرَّاغِبِینَ فِیهَا وَ رَغِبَ‏ فِیمَا عِنْدَ اللَّه‏[۴۶]
پس کسی که از خدا خردمندی گرفت، از اهل دنیا و دنیاطلبان کناره گیرد و به آن‌چه نزد خداست بپردازد.
۱٫۱٫۱٫۴٫ ترک محرمات
امیرمؤمنان۷ می‏فرمایند:
مَنْ عَرَفَ کفَّ‏[۴۷]
هر کس معرفت پیدا کند (از گناه و حرام) خودداری می‏کند.
روشن است زمانی که معرفت خداوند در دل انسانی جای گرفت، خشیت او نیز به خاطر ملازمت با معرفت خدا در دلش سکنی می‏گزیند و در نتیجه‌ی آن دلی که همواره خدا ترس است، هرگز به سراغ آن‌چه که مورد نهی خداوند است- یعنی همان اعمال حرام و معاصی خداوند-نمی‏رود.
مرحوم صدوق در امالی روایتی نقل می‌کند که نوف البکالی در مسجد کوفه خدمت امیرالمؤمنین۷ می‌رسد و آن حضرت می‌خواهد که او را نصیحت کنند. امیرالمؤمنین۷ جملات گران‌قدری را خطاب به نوف بیان می‌فرمایند. یکی از جملات این موعظه گران‌قدر چنین است:
کَذَبَ‏ مَنْ‏ زَعَمَ‏ أَنَّهُ یَعْرِفُ اللَّهَ وَ هُوَ مُجْتَرِئٌ عَلَى مَعَاصِی اللَّه کلَّ یَوْمٍ وَ لَیْلَه[۴۸]
دروغ گفته کسى که گمان دارد به خدا معرفت دارد و بر نافرمانى خدا، شب و روز دلیر است.
همان طور که مشاهده می‌شود، در این روایت شریفه نیز معرفت خدا ملازم با خوف از او بیان شده است.
۱٫۱٫۱٫۵٫ زهد در دنیا
از مولای متقیان در این باره چنین نقل شده است:
یسِیرُ الْمَعْرِفَهِ یوجِبُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیا[۴۹].
)حتی( معرفت به مقدار کم موجب زهد در دنیا است.
دلی که عارف باللّه‏ شد، خدا ترس می‏گردد و نیز به آن‌چه نزد پروردگار است، رغبت می‏کند. وقتی رغبت انسان از مادیات و مسائل بی‌ارزش دنیا -که به تعبیر قرآن (وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ[۵۰])- به آن‌چه نزد خداوند است انصراف پیدا کرد، به طور طبیعی دیگر به مسائل دنیوی و بی‌ارزش، رغبت و میل و اشتیاق نخواهد داشت، و این همان معنای زهد است. کلام دیگری از آن امام همام۷ چنین نقل شده است:
ثَمَرَهُ الْمَعْرِفَهِ الْعُزُوفُ عَنْ دَارِ الْفَنَاءِ [۵۱]
نتیجه‌ی معرفت، کناره‏گیری از دنیای فانی است.
شایسته است در این‌جا ادامه‌ی روایتی که در بخش خوف خدا از امام صادق۷ ذکر شد، بیان گردد:
مَنْ‏ عَرَفَ‏ اللَّهَ‏ خَافَ اللَّهَ وَ مَنْ خَافَ اللَّهَ سَخَتْ نَفْسُهُ عَنِ الدُّنْیَا[۵۲]
هر که خدا را شناخت، از او بترسد و هر که از خدا بترسد دل از دنیا برکند.
از مولای متقیان، حضرت امیرالمؤمنین، علی۷ نیز چنین نقل شده است:
مَنْ‏ صَحَّتْ‏ مَعْرِفَتُهُ‏ انْصَرَفَتْ عَنِ الْعَالَمِ الْفَانِی نَفْسُهُ وَ هِمَّتُه[۵۳]
هر کس معرفتش صحیح باشد، نفس و همت او از این دنیای فانی باز می‌گردد.
۱٫۱٫۱٫۶٫ تواضع به خاطر خداوند
یکی از آثار پیدایش معرفت خدا در انسان، متواضع شدن اوست. کسی که عظمت خداوند متعال را درک کند، دیگر خود را شخصی بزرگ نمی‌پندارد و خودبزرگ‌بینی در او از بین می‌رود. امیرمؤمنان۷ چنین می‏فرمایند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...