فرا مى‏خواند [پیشامد] بد را مى‏خواند و انسان همواره شتابزده است».
۲-۱-۱- د- : دعوت کردن به توحید و پیروی از آن مانند:
«قُلْ إِنَّمَا أُنذِرُکُم بِالْوَحْیِ وَلَا یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاء إِذَا مَا یُنذَرُونَ (الانبیاء/۴۵)؛بگو من شما را فقط به وسیله وحى هشدار مى‏دهم و[لى] چون کران بیم داده شوند دعوت را نمى‏شنوند».
«فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّکَ عَلَى الْحَقِّ المبین إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ (النمل/۸۰-۷۹)؛پس بر خدا توکل کن که تو واقعا بر حق آشکارى البته تو مردگان را شنوا نمى‏گردانى و این ندا را به کران چون پشت بگردانند نمى‏توانى بشنوانى».
«فَإِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ (الروم /۵۲)؛و در حقیقت تو مردگان را شنوا نمى‏گردانى و این دعوت را به کران آنگاه که به ادبار پشت مى‏گردانند نمى‏توانى بشنوانى».
«قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلًا وَنَهَارًا فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعَائِی إِلَّا فِرَارًا (نوح/۵-۶)؛[ نوح ] گفت: [نوح] گفت پروردگارا من قوم خود را شب و روز دعوت کردم و دعوت من جز بر گریزشان نیفزود». (وهبی،۱۴۱۷ق،ص۳۰۹).
در آیات سه گانه ای که عبارت «… الصُّمَّ الدُّعَاء…» تکرار شده است، کافران به مردگانی که وسیله ادراک ندارند و کرانی که گوش شنوا ندارند تشبیه شده اند ایشان موعظه های پیامبر (ص) را نمی شنوند و مورد تامل قرار نمی دهند. نکته دیگر اینکه می توان انسان ناشنوایی را که توجه می کند از چیزی باخبر و اگاه ساخت، اما کافران و معاندان همچون کرانی هستند که روی گردانده و پشت نموده و در حال فرار هستند، آگاه ساختن و دعوت نمودن چنین موجوداتی آسان نیست، چنانکه نوح (ع) با پروردگار خویش به مناجات می پردازد و چنین مشکلی را در دعوت کافران گزارش می دهد.
۲-۱-۱- ه- دعا به مفهوم دعا، عبادت، پرستش مانند:
«وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَى أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاء رَبِّی شَقِیًّا (مریم /۴۸)؛ و از شما و [از] آنچه غیر از خدا مى‏خوانید کناره مى‏گیرم و پروردگارم را مى‏خوانم امیدوارم که در خواندن پروردگارم ناامید نباشم».
مولا فتح الله کاشانی در تفسیر «بِدُعَاء رَبِّی شَقِیًّا» می گوید: به خواندن و پرستیدن پروردگار خود ناامید و بی بهره نخواهم بود. به کار گرفتن «عسی» شاید اشاره به این دارد که مومن باید همیشه میان خوف و رجاء باشد. (کاشانی، ۱۳۴۴، ۵/۴۳۰). - «قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا (الفرقان/۷۷)؛ بگو: اگر خواندن (دعا و عبادت) شما نباشد پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند. [ شما را قدر و ارزش ننهد ] شما [ آیات و پیامبر خدارا ] تکذیب کردید پس [عذاب بر شما] لازم خواهد شد». لسان التنزیل در بیان«لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ» «خواندن و پرستش» را یاد می کند وبا اشاره به آیه شریفه: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»(الذاریات/۵۶) می نویسد: «لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ؛اگر نه خواندن شما بودی، یعنی نه پرستیدندی او را» (محقق،۱۳۵۵،ص۱۱۶). بنابراین «دعا و نیایش» همان «عبادت و پرستش» است، چرا که حقیقت واحدی دارند، که همان اظهار خشوع و نیاز به خدای تعالی است، و عبادت غایت آفرینش است.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۱-۱- و- دعا به مفهوم استغاثه و پناه خواستن و یاری طلبیدن مانند:

    • «لَهُ دَعْوَهُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ یَسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیْءٍ إِلاَّ کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاء لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاء الْکَافِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلاَلٍ (الرعد/۱۴)؛دعوت حق براى اوست و کسانى که [مشرکان] جز او مى‏خوانند هیچ جوابى به آنان نمى‏دهند مگر مانند کسى که دو دستش را به سوى آب بگشاید تا [آب] به دهانش برسد در حالى که [آب] به [دهان] او نخواهد رسید و دعاى کافران جز بر هدر نباشد».
    • «قَالُوا أَوَلَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا بَلَى قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاء الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ (الغافر/۵۰)؛مى‏گویند مگر پیامبرانتان دلایل روشن به سوى شما نیاوردند مى‏گویند چرا مى‏گویند پس بخوانید و[لى] دعاى کافران جز در بیراهه نیست».
    • «وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن یَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَى یَومِ الْقِیَامَهِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ (الاحقاف/۵)؛و کیست گمراه‏تر از آن کس که به جاى خدا کسى را مى‏خواند که تا روز قیامت او را پاسخ نمى‏دهد و آنها از دعایشان بى‏خبرند».

«دعاء» در این آیات یاری خواستن از غیر خدا معنا شده است، یاری خواستن جز از خداوند موجب تباهی و گمراهی آشکار و از نشانه های کافران و مشرکان است، این دعا بی پاسخ مانده و هرگز به اجابت نمی رسد، چنانکه خداوند برای تاکید این معنا عبارت «إِلَى یَومِ الْقِیَامَهِ» می آورد و اجابت چنین دعایی را مردود بر می شمارد.
۲-۱-۱-ز- دعا به مفهوم دعا کردن، خواستن از خداوند، نیایش مانند:
-«هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاء (آل عمران/۳۸)؛آنجا [ بود که ] که زکریا پروردگارش را خواند [و ] گفت: پروردگارا، از جانب خود فرزندی پاک [ و پسندیده ] به من عطا کن که تو شنونده [ اجابت کننده ] دعایی».
- «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاء (ابراهیم ۳۹)؛سپاس خداى را که با وجود سالخوردگى اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستى پروردگار من شنونده دعاست».
- «رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَهِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء (ابراهیم/۴۰)؛پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرارده و از فرزندان من نیز پروردگارا و دعاى مرا بپذیر».
- «قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا (مریم /۴)؛گفت پروردگارا من استخوانم سست گردیده و [موى] سرم از پیرى سپید گشته واى پروردگار من هرگز در دعاى تو ناامید نبوده‏ام».
- «لَا یَسْأَمُ الْإِنسَانُ مِن دُعَاء الْخَیْرِ وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُوسٌ قَنُوطٌ (الفصلت/۴۹)؛انسان از دعاى خیر خسته نمى‏شود و چون آسیبى به او رسد مایوس [و] نومید مى‏گردد».
-«وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاء عَرِیضٍ (الفصلت /۵۱)؛و چون انسان را نعمت بخشیم روى برتابد و خود را کنار کشد و چون آسیبى بدو رسد دست به دعاى فراوان بردارد».
۲-۱-۲ - دریافت نهایی از مفهوم واژه دعا
پس از بررسی کاربرد معنایی واژه «دعا» در قرآن خواهیم دانست که: مفهوم اصلی واژه دعا «خواندن» است. (صفوی،۱۳۷۹،ص۲۵۰) و واژگان هم معنای «دعا»، «حوزه معنایی» واحدی دارند. (همان،ص۱۹۰) مفهوم دعا در عبادت و دعا کردن و خواستن از خداوند و نیایش کاربرد بیشترو نمود ویژه ای داردو از آن جا که برای واژه «دعا» در دانش وجوه و نظایر وجوه مختلف بیان گردیده است. در میان این وجوه با توجه به کاربرد معنایی این واژه و مشتقات آن در قرآن، معنای «عبادت» به ویژه «راز و نیاز و درخواست از خداوند» نسبت به معانی دیگر برتری دارد، از این رو در متون دینی و در اصطلاح شرعی «دعا» درخواست از خداوند و اظهار بندگی و پرستش پروردگار به شمار آمده است.
شایان ذکر است که این مفهوم در گستره آیات الهی و سخنان پیامبر و ائمه (ع) پیاپی و به روشنی بیان شده و البته بیشتر مفاهیمی که برای دعا در قرآن بیان گردید با معنای اصلی دعا ارتباطی تنگاتنگ دارند، برای نمونه آن جا که دعا به معنای استغاثه و پناه خواستن می آمد این نکته تذکر داده شد که باید فقط از خداوند طلب یاری کرد نه غیر او،زیرا او تنها قادر مطلق است که می تواند در مشکلات زندگی و امور مختلف مادی یا معنوی ما را کمک کند. با توجه به این که ما وجودی سراپا نیاز و نقص هستیم و در مقابل پروردگار متعال کاملا بی نقص و غنی بالذات است، لذا خواسته خود را با حالت تضرع و زاری بیان می داریم که این خود همان دعا است. یا وقتی خدا را ندا داده و صدا می زنیم در واقع چیزی که ما را به این سو می کشاند، این است که خداوند سخن ما را می شنود و می تواند جوابگوی آن باشد و به دنبال آن، حاجت و خواسته خود را بر زبان می آوریم. یا زمانی که خداوند را ستایش کرده و می پرستیم این عمل، بیانگر این است که فقط پروردگار جهانیان شایسته عبادت و پرستش است نه احدی غیر او از انسان ها و بت ها، زیرا که خداوند مالک خیر و شر و همه هستی است. انسان وقتی به عبادت خدا مشغول است در حقیقت به خدا روی آورده، او را خوانده و از او می خواهد که به خواسته هایش جامه عمل بپوشاند پس دعا خود عبادت است و یا عنایت به این آیه شریفه: «وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» (الغافر/۶۰) این مهم به دست می آید که دعا به منزله «عبادت» است و کسی که از آن رو ی بر گرداند دچار عذاب می شود و در روایات نیز دعا «مغز عبادت و پرستش» معرفی شده است. (مجلسی،۱۴۰۳ق،۹۳/۳۰۰).
۲-۲- ندا
۲-۲-۱ معنای لغوی ندا:
این واژه از ریشه «ندی» است.در معنای آن گفته اند: «الندی: البلل» که معنای خیسی و رطوبت است. (ابن منظور، ۱۴۰۵ق، ۲۰۰/۱۵). دیگران نیز همان معنا را ذکر کرده و می گویند: «النون و الدال و الحرف المعتل یدل علی تجمع و قد یدل علی بلل فی الشیء» معنی اصلی ندی تجمع و اجتماع کردن است که گاهی بر تری و رطوبت در شیء دلالت می کند. (ابن فارس،۱۴۰۴،۵/۳۵۲). اسم فاعل آن «النادی» و «الندی» بر وزن شریف است و به مجلسی که مردم در آن مجمع باشند، نیز گفته می شود، که وقتی مردم متفرق شوند دیگر به آن «ندی» گفته نمی شود. به محل اجتماع و مشورت «دارالندوه» گفته می شود که اصلش از «ندو» به معنای جمع شدن است. (قرشی،۱۳۶۴،۷/۱۳۴وابن فارس،۱۴۰۴،۵/۸۹). راغب می گوید: «اصل ندااز «ندی» به معنی رطوبت است و صوت را از آن جهت ندا می گویند که هر کس رطوبت دهانش بیشتر باشد، کلامش نیکوتر است و ندا بلند شدن صدا و ظهور آن است و گاهی فقط به صدا اطلاق می شود ». (راغب،۱۴۰۴،ص۳۴۰). وقتی گفته می شود: ندی الصوت، یعنی صدا بسیار بالا رفت، ناداه، نادی به، ای صاح به، به او صیحه زد. (فراهیدی۱۴۱۴،ص۲۳۴وابن منظور،۱۴۰۵ق،۱۵/۱۲۳وابن فارس،۱۴۰۴ ،۵/۲۳۷).
حسن مصطفوی می نویسد: «اصل واحد در ندو خواندن با حالت خطاب است و در ندی رطوبت و تری است، این در حالی است که لغویون این دو ماده را با هم خلط کرده اند».(مصطفوی،۱۳۵۱،۳/۳۵۶) به نظر وی این ماده به کنایه بر اجتماع دلالت دارد، زیرا اجتماع از لوازم دعوت و خواندن در حالت مخاطبه است. (مصطفوی،۱۳۵۱،۳/۳۵۶).
۲-۲-۲- مفاهیم گوناگون واژه ندا در قرآن
۲-۲-۲- الف: ندا به مفهوم صدای بلند
«وَبَیْنَهُمَا حجابٌ وَعَلَى الاعراف رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیمَاهُمْ وَنَادَوْاْ أَصْحَابَ الْجَنَّهِ أَن سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ (الاعراف/۴۶)؛ و میان آن دو [گروه] حایلى است و بر اعراف مردانى هستند که هر یک [از آن دو دسته] را از سیمایشان مى‏شناسند و بهشتیان را که هنوز وارد آن نشده و[لى] [بدان] امید دارند آواز مى‏دهند که سلام بر شما».
۲-۲-۲- ب: ندا به مفهوم مطلق دعا و خواندن
«إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِیًّا (مریم/۳)؛آنگاه که [زکریا] پروردگارش را آهسته ندا کرد».
زکریا با در خواستی پر از مهر از خدا طلب فرزند می کند، وصف این درخواست با دو کلمه « نِدَاء خَفِیًّا» که ظاهرا دو کلمه با دو بار معنائی است، چراکه نداء فریادی است بلند و از راه دور، خفیا قیدی است برای نزدیکی و پنهان بودن. انسان را به یاد شکر با شکایت و گله با لطف اولیاء خدا می اندازد و در آن نوعی ارتباط عاشقانه و تحمل ناز و نیاز عرضه کردن به درگاه محبوب می بیند که در عین گله مندی و شکایت نمی خواهد اندکی از ملاطفت و شکر کاسته شود. اما در ماجرای مریم (س) حتی این سوال را هم نمی بینیم، یعنی انگیزه دعا نبوده و دعاکننده ای پیدا نیست و این اتفاق بدون درخواست که حتی با نگران شدن و نوعی اعراض مریم رخ می دهد چراکه اصلا بنای او که وقف مسجد است ، آن است که از این گونه مسائل اجتناب کند.
۲-۲-۳ - ارتباط ندا با دعا:
از معانی ذکر شده به دست می آید که ندا در برخی موارد، همان دعا البته با صدای بلند است که در آن نیز نوعی درخواست و طلب نهفته است و هم می تواند مقدمه دعا باشد، که شخص، اول خدا را می خواند بعد خواسته های خود را بیان می کند.
۲-۲-۴ - فرق ندا و دعا:
ابوهلال در فرق آن می نویسد: «ندا بالا بردن صدا همراه با قصد و منظور می باشد ولی دعا شامل بالا بردن صدا و پایین بردن آن، هر دو می باشد؛به عبارت دیگر می توان واژه دعا را هم برای خواندن از دور و هم خواندن از نزدیک به کار برد که در خصوص خواندن از نزدیک دیگر ندا گفته نمی شود و اصل دعا با طلب فعل می باشد». (العسکری،۱۹۷۷،ص۳۰).
در کتاب فروق اللغه چنین آمده است: «دعا گاهی بدون صوت و سخنی یعنی به اشاره ای که مفهوم را برساند، انجام می شود؛یعنی دعا گاه با نشانه و علامت است و در صورتی که ندا جز با بلند کردن صدا و خواندن طرف انجام نمی شود و طبرسی می گوید: که روی همین اصل، ندا به خدا اسناد داده نمی شود بلکه نسبت به خدا مشتقات دعا را اسناد می دهند». (الجزایری، ۱۳۸۰ق،ص۳۶) مثل: «أُوْلَئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ یَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّهِ وَالْمَغْفِرَهِ بِإِذْنِهِ (البقره/۲۲۱)؛آنان [شما را] به سوى آتش فرا مى‏خوانند و خدا به فرمان خود [شما را] به سوى بهشت و آمرزش مى‏خواند».
در مفهوم ندا فقط جهت مخاطب بودن مطرح است و آن مطلق آواز دادن است و مقدم بر دعا می باشد، همان طور که قصد و اراده قبل از ندا است.(مصطفوی،۱۳۵۱،۳/۳۲۱). دعا مثل ندا است مگر آنکه ندا گاهی فقط خواندن است بدون ذکر اسم ولی دعا بیشتر با ذکر اسم می باشد. (راغب،۱۴۰۴،ص۲۳۴). پس به طور کلی می توان نتیجه گرفت که ندا افضل از دعا است، به عبارت دیگر، ندا در جایی است که خواندن مستلزم صدا و آواز هم باشد و لکن دعا عام است و حتی در جایی که خواندن به اشاره یا غیر آن صورت بگیرد نیز استعمال می شود. بنابراین بین این دو مفهوم، یک نسبت عموم و خصوص مطلق وجود دارد، یعنی هر ندایی خود دعاست لیکن عکس آن صادق نیست.
۲-۳- سؤال:
۲-۳-۱- معنای لغوی سؤال:
از نظر لغت پژوهان این واژه از ریشه «سأل» به معنای طلب و خواستن است. «ان الاصل الواحد فی هذه الماده، هو طلب امر من شخص و المطلوب اعم من ان یکون خبرا او مالا او عطاءا او شیئا آخر». (المصطفوی،۱۳۵۱،۵/۳۲۱). اصل یگانه در ماده کلمه سؤال یعنی « سأل» درخواست امری از شخصی می باشد و خواسته اعم از آن است که خبر یا مال یا عطا یا چیز دیگری باشد [ به عبارت دیگر اختصاص به هیچ یک از این موارد ندارد ]. پس اگر خواسته، یک خبر باشد به معنای طلب خیر و اگر مورد درخواست، علم و دانش باشد، به معنای طلب علم و آگاهی و اگر مطلوب عطا باشد به معنای طلب بخشش و عطا است. غیر از معانی ذکر شده معنی دیگری برای این واژه ذکر شده است: «لَا تَرْکُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْأَلُونَ (الانبیاء/۱۳)؛[ هان] مگریزید و به سوی آنچه در آن متنعم بودید و به سوی سراهایتان بازگردید، باشد که شما مورد پرسش قرار گیرید».در این آیه کلمه«تسئلون» به «تفهمون» معنا شده است. (عبدالباقی،۱۳۶۴،ص۶۹).
۲-۳-۲- مفاهیم گوناگون واژه سؤال در قرآن:
۲-۳-۲-الف- سؤال به مفهوم خواسته (سؤل)
«قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَى (طه/۳۶)؛فرمود اى موسى خواسته‏ات به تو داده شد».
۲-۳-۲-ب- سؤال به مفهوم سؤال از خبر (تسائل)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...