همانندگردی : که در آن فرد هویت فرهنگی خود را از دست داده و به فرهنگ جامعه مقصد روی می‌آورد. در همانند گردی فرد مهاجر در فرهنگجامعه ی میزبان ادغام می شود و به شیوه ی آداب و رسوم آن عمل می‌کنند در این مرحله مهاجر اولویت را به فرهنگ جامعه ی میزبان می دهد (بری، ۱۹۳:۲۰۱۰).
جدایی: هنگامی که افراد برای فرهنگ سرزمین مادری‌شان ارزش قائل شده و در همین زمان از کنش متقابل با دیگر فرهنگ‌ها سرباز می‌زند، یعنی برای مهاجر زمانی رخ می دهد که علاقه مندی به فرهنگ خودی وجود دارد و افراد به فرهنگ سنتی خودشان اهمیت می دهند، اما هیچ توجهی به فرهنگ جامعه ی میزبان ندارند (همان:۱۹۳).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

یکپارچگی: شخص مهاجر به فرهنگ جامعه مبدأ پایبند است و در همان حال به فرهنگ جامعه مقصد نیز پایبند است در حالی که با فرهنگ جامعه ی مقصد نیز ارتباط دارد و وفاداری به هر دو فرهنگ نوعی همبستگی اجتماعی را به وجود می آورد (همان:۱۹۳).
حاشیه‌ای شدن: زمانی که فرد مهاجر هم فرهنگ جامعه خود و هم میزبان را طرد می‌کند. بری مدل حاشیه‌ای شدن را بیگانگی دوگانه می نامد، چون در این استراتژی عدم وفاداری به دو فرهنگ وجود دارد (همان:۱۹۳).
بری همچنین به بررسی دیدگاه جامعه میزبان در مورد مهاجرین می‌پردازد و چهار استراتژی از انتظارات شهروندان جامعه برای فرهنگ‌پذیری مهاجران بیان می کند. در واقع انتظاراتی است که شهروندان جامعه در مورد فرهنگ‌پذیری مهاجران دارند.(شکل یک سمت راست)
کورۀ ذوب: گروه مسلط جامعه در جستجوی همانندگردی گروه‌های مهاجر با فرهنگ جامعه میزبان است.
جداسازی: هنگامی که گروه مسلط به اجبار مهاجران را از جامعه بزرگتر جدا می‌کند.
حصرگرایی: هنگامی که استراتژی حاشیه‌ای شدن توسط گروه‌های مسلط برجامعه مهاجر تحمیل می‌شود.
تکثرگرایی فرهنگی[۵۰]: هنگامی که تنوع و تکثر به طور گسترده به عنوان ویژگی کل یک جامعه مورد پزیرش همه گروه‌های متنوع قومی – فرهنگی قرار می‌گیرد (همان:۱۹۳).
استراتژیهای فرهنگ‌پذیری با هم پیوسته هستند و از پویایی لازم برخوردارند. غیر از این چهار نگرش فرهنگ‌پذیری تعدادی از متغیرهای بین فرهنگی نیز در امر سازگاری دخیل هستند ازجمله هویت‌های فرهنگی، دانش زبانی[۵۱]، روابط اجتماعی، جنسیت، طول اقامت و ترکیب قومی همسایگی. سازگاری از طریق دو متغیر مورد ارزیابی قرار می‌گیرد: ۱- رفاه روانشناختی (مانند عزت نفس، رضایت از زندگی، نبود مشکلات روان شناختی). ۲- سازگاری فرهنگی – اجتماعی ( مانند سازگاری در مدرسه، نبود مشکلات رفتاری در اجتماع). بری در تحقیقات خود نشان می‌دهد که بیشترین اولویت فرهنگ‌پذیری برای جوانان مهاجر، استراتژی یکپارچگی بوده است که در آن جوانان هم به فرهنگ خود و هم به فرهنگ جامعه جدید متمایل بوده‌اند (بری،۲۰۱۰: ۱۹۷-۱۹۶).
۳-۱-۸- مدل تلفیق سازگاری اجتماعی - فرهنگی و روان‌شناختی وارد
وارد[۵۲] و همکارانش تلاش کرده‌اند تا رویکرد نظری‌شان که در مورد سازگاری روان‌شناختی و فرهنگی- اجتماعی است را با نظریه استراتژی‌های فرهنگ‌پذیری بری تلفیق کنند، در واقع آن‌ها یک چارچوب مفهومی مکمل را در نظر گرفته‌اند که به نظر وارد در طی مرحلۀ گذار بین فرهنگی که مهاجر در آن قرار می‌گیرد، سازگاری روان‌شناختی از سازگاری فرهنگی‌ـ‌اجتماعی متمایز می‌شود، سازگاری روان‌شناختی یعنی این که مهاجر به رفاه عاطفی یا روان‌شناختی، که با استرس همراه است، دست می‌یابد، سازگاری فرهنگی‌ـ‌اجتماعی یعنی فرد یا گروه تازه وارد قابلیت آن را پیدا کند تا با جنبه‌های ارتباط فرهنگی و کنش متقابلی فرهنگ جامعه جدید انطباق پیدا کنند بنابراین این همنوایی همراه با پارادایم یادگیری اجتماعی است (وارد و همکاران، ۲۰۰۱). اگر چه هر دو این سازگاری از نظر وارد با یکدیگر ارتباط دارند اما هرکدام پیامد خاصی دارند زیرا اولاً با متغیرهای مختلفی تبیین می شوند، مانند سازگاری روان‌شناختی که برحسب افسردگی و اختلالات روانی قابل تبیین است که به شدت متأثر از شخصیت و تغییرات به‌دست‌آمده در زندگی و حمایت اجتماعی است. سازگاری اجتماعی‌ـ‌فرهنگی بیشتر متأثر از تجربیات روزمره زندگی مهاجر است و شامل متغیرهای طول اقامت[۵۳] ،توانایی زبانی ،درآمد، آموزش، فاصله فرهنگی[۵۴]و میزان ارتباط با جامعه میزبان می‌باشد. جنسیت نیز با سازگاری در ارتباط است اگر زنان به دلیل پایگاه اجتماعی اقتصادی پایین فرصت یادگیری فرهنگ جدید را نداشته باشند دچار انزوای اجتماعی می‌شوند.
ثانیاً در طول زمان هرکدام از سازگاری‌های روان‌شناختی و اجتماعی‌ـ فرهنگی مسیر متفاوت و جداگانه‌ای را طی می‌کنند.مشکلات مربوط به سازگاری فرهنگی- اجتماعی به مرور زمان کم می‌شود و پایین‌ترین سطح خود می‌رسد در حالی که فشارهای روان شناختی در طول زمان بسیار متغییر هستند.
ثالثاً هرچند هر دو حوزه با هم مرتبط هستند، اما میزان ارتباط بین این دو متغیراست. براساس یافته‌ها هرچه مجاورت فرهنگی[۵۵] و یکپارچگی جامعه میزبان بیشتر باشد پیوستگی دو نوع سازگاری بیشتر است و در طول زمان وحدت بین آن دو مستحکم‌تر می شود و در نهایت این که پیامدهای این دو نوع سازگاری به طور متمایزی وابسته به شیوه فرهنگ‌پذیری است (وارد و رانا دئوبا[۵۶]، ۱۹۹۹: ۴۲۴).
از نظر وارد میزان ارتباط با جامعه میزبان و کیفیت این رابطه، فرصت‌های بیشتری را برای یادگیری مهارت‌ای خاص فرهنگی به وجود می‌آورد. همچنین هر چه فاصله فرهنگی مهاجر با جامعه میزبان کمتر باشد و شباهت‌ها و اشتراکات فرهنگی بیشتری با هم داشته باشند، بهتر می‌توانند یکپارچگی را تجربه کنند. تبعیض نیز بزرگترین مانع در مسیر انطباق مهاجران است(وارد و کندی ۱۹۹۳).
وارد و کندی[۵۷](۱۹۹۴) در کارهای ابتدایی دو جنبه اساسی فرهنگ‌پذیری (هویت شهروندان جامعه میزبان و هویت مهاجران هم وطن) و چهار شیوۀ فرهنگ‌پذیری (یکپارچگی، جدایی، حاشیه‌ای‌شدن، همانندگردی) ‌را مورد ارزیابی قرار می‌دهند، آنها دریافتندکه هویت منسجم مهاجران هم‌وطن باعث می‌شود که میزان استرس روان‌شناختی پایین باشد و گروه‌های جداشده ازجامعه بزرگ‌تر برای رسیدن به انطباق فرهنگی‌ـ‌اجتماعی با مشکلات بیشتری مواجه ‌شوند. اما گروه‌هایی که با جامعه بزرگ‌تر یکپارچه شده‌اند کمترین مشکل را در زمینه سازگاری خواهند داشت (وارد و رانا دئوبا، ۱۹۹۹: ۴۲۵).
۳-۱-۹ - مدل فرهنگ‌پذیری تعاملی بوریس
بوریس[۵۸] و دیگران (۱۹۹۷) مدل فرهنگ‌پذیری تعاملی[۵۹] را مطرح کردند که یک چارچوب فراگیر و سودمند را مدنظر قرار می‌دهد، بر اساس مدل بوریس اعضای جامعه میزبان پنج رویکرد فرهنگ‌پذیری نسبت به مهاجران اعمال ‌می‌کنند. یکپارچگی، جداسازی[۶۰]، همانندگردی، حصرگرایی[۶۱] و فردگرایی[۶۲]، سه جهت‌گیری اول مطابق با نظریه بری است و دوتای آخر مربوط به رویکرد حاشیه‌ای شدن می‌باشد. از نظر بوریس استراتژی یکپارچگی باعث می‌شود تا جامعه میزبان معتقد باشد مهاجران شایستگی این را دارند که به‌طور هم زمان هم میراث فرهنگی خودشان را حفظ کنند و هم جنبه‌هایی از فرهنگ ملی جامعه میزبان را یاد بگیرند. در استراتژی جداسازی، جامعه میزبان معتقد است جداسازی فرهنگ مهاجران از مسیر اصلی جامعه، بیشترین سود را برای جامعه بزرگ‌تر به ارمغان می‌آورد. طرفداران استراتژی همانندگردی تمایل دارند تا مهاجران فرهنگ مورثی سرزمین مادری‌شان را به نفع فرهنگ جامعه بزرگ‌تر کنار بگذارند. در استراتژی حصرگرایی مهاجرت و مهاجران را برای اجتماع ملی خطرناک می‌دانند و معتقدند کشور باید سیاست درهای بسته را در مورد مهاجران اعمال کند، سرانجام استراتژی فردگرایی معتقدند افراد باید قدرت داشته باشند تا هر استراتژی که به نظرشان سودمند است، انتخاب کنند.
مهاجران ترجیح می‌دهند از استراتژی یکپارچگی استفاده کنند، اما جامعه میزبان اغلب استراتژی همانندگردی را توصیه ‌کند، تغییرات تعاملات فرهنگ‌پذیری را باید بر اساس تعاملات و برخوردهای دو جانبه بین هر دو گروه در نظر بگیریم و این فرایند در یک زمینه بین فرهنگی در نظر گرفته شود (بوریس و دیگران،۱۹۹۷).
بوریس چهارگروه از ایدئولوژی‌های دولتی را مطرح می‌کند که می‌تواند تعیین کننده سیاست‌های دولت در مورد مهاجران باشند که هر کدام پیامدهای مختلفی برای مهاجران و جامعه میزبان در بر دارد: (بوریس و دیگران،۱۹۹۷: ۳۷۲).
۱- ایدئولوژی کثرت گرایی[۶۳]: جامعه میزبان انتظار دارد تا جمعیت مهاجران از ارزش های عمومی جامعه بزرگتر مانند دموکراسی و آزادی های فردی تبعیت کنند، در عوض آنها آزادند تا ارزش های فردی و فرهنگی بومی خودشان را نیز در محدوده جامعه مقصد حفظ کنند.
۲- ایدئولوژی مدنی[۶۴]: مهاجران باید ارزش های عمومی شهروندان میزبان را پذیرفته و ارزش های فردی آنها نباید توسط دولت دیکته شود، اما در ایدئولوژی مدنی، حمایت های مالی عمومی برای این ارزش ها وجود ندارد، به ارزش ها و هویت های فرهنگی اجازه ی بروز داده می شود اما توسط خط مشی دولت غیر مداخله گر تقویت نمی شوند(همان،۳۷۳).
۳- ایدئولوژی همانند گردی: مهاجران از ارزش های عمومی جامعه تبعیت کنند و در ضمن تمایزات فرهنگی و زبانی خود را به خاطر انطباق با ارزش ها و و فرهنگ جامعه ی مسلط کنار بگذارند.
۴- ایدئولوژی قوم سازی[۶۵] : به طور عمده دولت تمام ارزش های عمومی و خصوصی را اجباری می کند و شرایط شهروند کامل را در داشتن این ویژگی ها می داند:۱- مهاجران باید ارزش های جامعه ی میزبان را بپذیرد. ۲- دولت از این حق برخوردار است که جنبه های خاصی از ارزش ها مخصوصا ارزش های اقلیت مهاجر را محدود کند، در بعضی مواقع این ایدئولوژی نمی خواهد که مهاجران به لحاظ فرهنگی همانند شوند (همان،۳۷۴).
در مدل فرهنگ‌پذیری تعاملی بوریس، مؤلفه‌های روابط میان مهاجران و اجتماع میزبان در زمینه‌های چند فرهنگی با هم تلفیق می‌شوند:
گرایش‌های فرهنگ‌پذیری گروه‌های مهاجر که در سرزمین میزبان به دست آمده است.
گرایش‌های فرهنگ‌پذیری که جامعه میزبان نسبت به گروه‌های خاصی از مهاجران کسب کرده‌اند.
پیامد روابط بین گروهی و بین شخصی که حاصل ترکیب گرایش‌های هم جامعه میزبان و هم مهاجران می‌باشد (بوریس و دیگران،۱۹۹۷: ۳۷۹).
اولین عنصر این مدل جهت‌گیری فرهنگ‌پذیری مهاجران است و دومین آن جهت‌گیری فرهنگ‌پذیری مورد قبول جامعه میزبان است که به صورت سؤال دو بعدی نگرش جامعه میزبان نسبت به مهاجران را مورد سنجش قرار می‌دهد:
به نظر شما آیا ارزش دارد که مهاجران میراث فرهنگی خودشان را حفظ کنند؟
آیا شما می‌پذیرید که مهاجران فرهنگ جامعه شما را اتخاذ کنند؟ (بوریس و دیگران،۱۹۹۷: ۳۸۰).

بعد۱: به نظر شما آیا ارزش دارد که مهاجران میراث فرهنگی خودشان را حفظ کنند؟ بعد۲: آیا شما می‌پذیرید که مهاجران
فرهنگ جامعه شما را اتخاذ کنند؟
خیر آری  
همانندگردی یکپارچگی آری
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...